امانت

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«اَمانت» در مقابل «خیانت»، به معنای حفظ حقوق مالی و غیر مالی دیگران است و شامل امانت‌های الهی و امانت‌های مردم می‌شود. امانت در اسلام از اهمیت و جایگاه والایی برخوردار بوده و قرآن کریم در آیات متعدد مسلمانان را به توجه و حفظ امانت دیگران سفارش کرده است.

واژه‌شناسی

«امانت» ضد «خیانت» است[۱] و از «ا-م-ن» به معنای آرامش، سکون و بر طرف شدن خوف و اضطراب[۲] گرفته شده و به معنای تأمین امنیت حقی از حقوق به وسیله عهد، وصیت و مانند آن است.[۳] یا به معنای حالتی است که انسان را به حفظ حقوق دیگران برانگیخته و او را از تضییع یا تصرف در آن باز می‌دارد.[۴] این واژه بر اعیان نیز اطلاق شده و به مالی که در نزد دیگری به امانت سپرده شود «امانت»[۵] و به شخص مورد اعتماد که امانت به او سپرده می‌شود «امین»[۶] و امانت‌دار گویند.

این موضوع در قرآن با واژه‌های مختلفی آمده است؛ مانند: «امانت» که ۶ بار استعمال شده (بقره/۲، ۲۸۳؛ نساء/۴، ۵۸؛...)، «امین» که ۱۲ بار به‌کار رفته (اعراف/۷،۶۸، یوسف/۱۲، ۵۴؛...) و نیز «حَفیظ» یک‌ بار (یوسف/۱۲،۵۵)، «حافظون» دوبار (یوسف/ ۱۲،۱۲،۶۳)، «حافِظات للغَیب» یک بار (نساء/۴، ۳۴) و افعال «امن» و مشتقات آن ۶ بار (بقره/۲، ۲۸۳؛ آل‌عمران/۳،۷۵، یوسف/۱۲، ۶۴) به‌کار رفته است.

اهمیت و جایگاه امانت

امانت‌داری از ویژگیهای اخلاقی و صفات پسندیده بوده و در میان همه اقوام و ملتها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و عموم انسانها با هر عقیده و مذهبی امانت‌داری را ارج‌نهاده و شخص امانت‌دار را می‌ستایند. در شریعت اسلام نیز امانت از اهمیت و جایگاه والایی برخوردار است و قرآن کریم در آیات متعدد مسلمانان را به توجه و حفظ امانت دیگران سفارش کرده است؛ از جمله در آیه ۵۸ سوره نساء خداوند با تأکید به همگان فرمان می‌دهد که امانتها را به اهل آن باز گردانند: «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُکمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا». اهل امانت اختصاص به مؤمن ندارد، بلکه فاسق را نیز دربرمی‌گیرد، چنان‌که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: امانت را به صاحبش بازگردانید، هرچند فاسق باشد.[۷] و نیز امام سجاد(علیه السلام) فرمود: اگر قاتل پدرم حسین بن علی(علیه السلام) شمشیری که با آن پدرم را به شهادت رسانده در نزد امانت گذارد به او بازخواهم گرداند.[۸] در شأن نزول آیه فوق نیز نقل شده که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) پس از فتح مکه کلید کعبه را که از عثمان بن طلحه کافر به امانت ستانده بود به وی بازگرداند.[۹]

قرآن کریم در آیاتی دیگر از فرشته وحی به عنوان فرشته‌ای امانتدار یاد می‌کند: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ» (شعراء/۲۶،۱۹۳ و نیز تکویر/۸۱، ۲۱) و در آیات متعدد دیگری نیز از انبیای الهی، به عنوان فرستادگانی امین یاد کرده است: «إِنِّی لَکمْ رَسُولٌ أَمِینٌ» (شعراء/۲۶، ۱۰۷، ۱۲۵، ۱۴۳) که این امر حکایت از اهمیت امانت در نزد خداوند و رسولان او و نیز ملتهای گذشته دارد. همچنین قرآن یکی از ویژگیهای مؤمنان راستین را امانتداری آنان دانسته است: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ... وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ» (مؤمنون/۲۳، ۱ و ۸) و در آیه‌ای دیگر امانتداری را مصداق تقوا و وفای به عهد برمی‌شمارد: « وَمِنْ أَهْلِ الْکتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یؤَدِّهِ إِلَیک... بَلَىٰ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ وَاتَّقَىٰ فَإِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَّقِینَ» (آل‌عمران/۳، ۷۵-۷۶).

در روایات اسلامی نیز بر نقش و اهمیت امانت تأکید فراوانی شده است؛ در روایتی امانت عامل استواری و نظام امت[۱۰] و در حدیثی دیگر خیانت در امانت با بی‌دینی یکسان شمرده شده است.[۱۱] در موردی دیگر امام صادق(علیه السلام) معیار شخصیت و ایمان فرد را امانتداری او دانسته است؛ نه فراوانی رکوع و سجود وی.[۱۲]

اقسام امانت

امانت از جهتی دو قسم است:

الف. امانت مالکی؛

و آن در موردی است که مالی با اذن مالک در اختیار غیر قرار گیرد و سبب آن یا عقدی است که امانت موضوع اصلی آن است، مانند ودیعه؛ یا عقدی است که امانت در ضمن آن مطرح است، مانند اجاره، عاریه، مضاربه و مانند آن.[۱۳]

ب. امانت شرعی؛

و آن مالی است که به اذن شارع در اختیار غیر مالک قرار می‌گیرد و او شرعاً مکلّف به حفظ آن است؛ مانند اینکه باد لباس کسی را در خانه غیر مالکش بیندازد.[۱۴] ودیعه نیز به معنای امانت است؛ اما تفاوت آن با امانت در این است که امانت عام بوده و به مواردی که مالی با قصد یا بدون قصد در اختیار دیگری قرار می‌گیرد اطلاق می‌شود؛ اما ودیعه خاص است و تنها امانتهایی را که با قصد و انشا در اختیار کسی قرار داده شود شامل است.[۱۵] افزون بر این، ودیعه عقدی است که نیاز به ایجاب و قبول دارد و در متعاقدین شرایط عامه تکلیف شرط است[۱۶]، برخلاف امانت که در همه موارد آن این امور لازم نیست.

از جهت دیگر، امانتهایی که به دیگری سپرده می‌شود از جهت «صاحب امانت» دو قسم است:

الف. امانت‌های الهی:

قرآن در آیات متعدد از امانتهایی که خداوند در اختیار بشر نهاده سخن به میان آورده است. خداوند در آیه ۷۲ سوره احزاب می‌فرماید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ»؛ ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم و آنها از پذیرش آن امتناع کردند؛ ولی انسان آن را بر دوش کشید. مراد از امانت خدا در این آیه به نظر برخی ولایت الهی، دین حق، واجبات و محرمات خدا، اطاعت از خدا، نماز و روزه[۱۷] است. برخی نیز مقصود از آن را عقل یا جمله «لا إله إلاّ اللّه» دانسته و عده‌ای گفته‌اند: مراد اعضای بدن انسان است که خداوند به عنوان امانت در اختیار انسان نهاده است و انسان باید آنها را در راهی که خدا دستور داده به‌کار گیرد.[۱۸] در روایات اهل‌بیت(علیهم السلام) امانت در آیه فوق بیشتر به ولایت، ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام)، ولایت تمامی ائمه و امامت[۱۹] تفسیر شده است.

قرآن کریم در آیاتی دیگر، فرشته وحی را در آوردن قرآن به امانتداری متصف کرده است: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ» (شعراء/۲۶،۱۹۳ و نیز تکویر/۸۱، ۱۹-۲۱) یا پیامبران خود را به عنوان فرستاده‌ای امین به مردم معرفی کرده‌اند: «إِنِّی لَکمْ رَسُولٌ أَمِینٌ» (شعراء/۲۶، ۱۰۷، ۱۲۵؛ اعراف/۷، ۶۸). از این آیات به دست می‌آید که قرآن و کتب آسمانی و شرایع الهی از دیگر امانتهای خداوند است که برای ابلاغ آن به مردم، به جبرئیل و انبیای الهی سپرده شده است.

در آیه ۲۷ سوره انفال نیز قرآن مسلمانان را از خیانت به خدا برحذر داشته است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ». با توجه به شأن نزول آیه که در مورد افشای اسرار از سوی ابولبابه است،[۲۰] اسرار مسلمانان می‌تواند مصداق بارز امانت خدا در این آیه باشد. برخی نیز مقصود از خیانت در امانت خدا را ترک واجبات دانسته[۲۱] و بعضی دیگر گفته‌اند: مراد غنایم جنگی است که در دست مسلمانان بوده یا مقصود همه تکالیف الهی است.[۲۲]

اموالی که در اختیار انسان قرار دارد از دیگر امانتهای الهی است، بر همین اساس قرآن از این اموال به مال خدا یاد کرده و به مسلمانان توصیه کرده که با آن، به بردگان در راه آزادی خویش کمک کنند: «وَالَّذِینَ یبْتَغُونَ الْکتَابَ مِمَّا مَلَکتْ أَیمَانُکمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکمْ» (نور/۲۴،۳۳). و در آیه‌ای دیگر همه انسانها را جانشینان خدا در این اموال دانسته و به آنان سفارش می‌کند که از این اموال در راه او انفاق کنند: «وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ» (حدید/۵۷،۷)، ازاین‌رو انسان باید این اموال را در راهی صرف کند که صاحب اصلی آن اجازه داده است، چنان‌که امام سجاد(علیه السلام) فرمود: وقتی مال از آن خداست آن را جز در راه خدا مصرف نکن.[۲۳]

ب: امانت‌های مردم:

قسم دیگر، امانتهایی است که انسانها به یکدیگر می‌سپارند: «فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکمْ بَعْضًا» (بقره/۲، ۲۸۳) و امانتگذار در این قسم، گاه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، امام معصوم(علیه السلام) و حاکم اسلامی و گاهی مردم عادی‌اند. در آیه ۲۷ سوره انفال، قرآن مسلمانان را از خیانت به پیامبر و امانتهای خود برحذر داشته است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِکمْ» که به نظر مفسران مقصود از امانتهای پیامبر(صلی الله علیه وآله)، اسرار آن حضرت است که در نزد مسلمانان قرار داشت.[۲۴] برخی نیز مراد از آن را سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و... یا اوامر و نواهی آن حضرت[۲۵] دانسته‌اند. به نظر برخی، مراد از امانت پیامبر غنایم جنگی است که آن حضرت در دست مسلمانان قرار داده که قرآن به مسلمانان فرمان می‌دهد که قبل از قسمت در آن خیانت نکنند،[۲۶] و مقصود از امانت مردم: «أَمَانَاتِکمْ» اموال و اسراری است که افراد در نزد یکدیگر به امانت می‌گذارند.[۲۷]

در آیه ۷۵ سوره آل‌عمران نیز از اموال فراوان یا اندک به عنوان امانت مردم یاد شده و اهل کتاب در نگهداری این امانتها به دو دسته امین و غیر امین تقسیم شده‌اند: «وَمِنْ أَهْلِ الْکتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یؤَدِّهِ إِلَیک وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لَا یؤَدِّهِ إِلَیک». مقصود از این دو گروه به نظر برخی، یهودیان هستند که برخی از آنان امانتدار و گروهی دیگر خائن به امانات بودند[۲۸]؛ اما قول دیگر این است که مراد از امانتداران مسیحیان و مقصود از غیر امانتداران یهودیان هستند که خیانت در امانت غیر همکیشان خود را جایز شمرده و این عمل را به خداوند نسبت می‌دادند.[۲۹] قول دیگر این است که امانتداران یهودیانی هستند که اسلام آورده‌اند و خیانتکاران کسانی هستند که به شریعت خود مانده و طبق عقیده خود نسبت به امانت غیر یهود احساس مسئولیتی ندارند.[۳۰]

امانت مردم گاه می‌تواند یک انسان باشد، چنان‌که برادران حضرت یوسف (علیه السلام) از آن جهت که پدرشان آنان را امین بر یوسف نمی‌دانست وی را سرزنش کردند: «قَالُوا یا أَبَانَا مَا لَک لَا تَأْمَنَّا عَلَىٰ یوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ» (یوسف/۱۲،۱۱) و با معرفی خود به وصف امانتداری خواستار به همراه بردن یوسف شدند: «أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا یرْتَعْ وَیلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (یوسف/۱۲،۱۲)؛ ولی پس از به همراه بردن یوسف به عهد خود در حفظ او وفا نکردند (یوسف/۱۲،۱۵ ۱۸)، ازاین‌رو وقتی آنان برای بار دیگر بنیامین را برای همراهی خود از پدر طلب کردند (یوسف/۱۲،۶۳)، حضرت یعقوب (علیه السلام) آنان را به سبب خیانت پیشین امین بر وی ندانست: «قَالَ هَلْ آمَنُکمْ عَلَیهِ إِلَّا کمَا أَمِنْتُکمْ عَلَىٰ أَخِیهِ مِنْ قَبْلُ» (یوسف/۱۲،۶۴) و از آنان وثیقه‌ای اطمینان آور خواست و پس از گرفتن وثیقه، بنیامین را به آنان سپرد. (یوسف/۱۲،۶۴)

گاه نیز امانت انسانها، مسئولیتها و مقامهای دنیوی است، بر همین اساس دختران حضرت شعیب به پدر پیشنهاد کردند که برای برعهده گرفتن چوپانی و دیگر کارهای آنان حضرت موسی (علیه السلام) را به اجیری بگیرد، زیرا او مسئولیت‌پذیر و امانتدار است: «قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الْأَمِینُ» (قصص/۲۸، ۲۶). حضرت یوسف(علیه السلام) نیز بدان جهت که خود را در احراز مسئولیتها امانتدار می‌دانست به عزیز مصر پیشنهاد کرد که مسئولیت خزانه‌داری وی را بر عهده گیرد: «قَالَ اجْعَلْنِی عَلَىٰ خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» (یوسف/۱۲،۵۵) و نیز آنگاه که حضرت سلیمان (علیه السلام) اراده کرد مأموریت آوردن تخت بلقیس را به یکی از مأموران خود بسپارد، یکی از جنیان با این استدلال که فردی قوی و امانتدار است برای پذیرش این مسئولیت پیشگام گردید: «وَإِنِّی عَلَیهِ لَقَوِی أَمِینٌ» (نمل/۲۷،۳۹).

همچنین از دیگر امانتهای بشری حفظ اسرار خانوادگی است که زن و شوهر باید به آن ملتزم باشند، ازاین‌رو قرآن یکی از اوصاف زنان شایسته و مؤمن را رازداری آنان برشمرده است: «فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ» (نساء/۴،۳۴).

احکام امانت

۱. وجوب حفظ و بازگرداندن امانت:

قرآن در آیه ۵۸ سوره نساء انسانها را به ردّ امانت به صاحبانشان فرمان داده است: «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُکمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا » و در آیه‌ای دیگر می‌گوید: اگر برخی از شما چیزی را به امانت نزد شما سپرد امانت گیرنده باید آن را به صاحبش باز گرداند: «فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکمْ بَعْضًا فَلْیؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ» (بقره/۲،۲۸۳). آیات فوق افزون بر دلالت بر وجوب ردّ امانت، بر حفظ و عدم وارد کردن نقص و عیبی به آن[۳۱] از باب مقدمه واجب نیز دلالت دارد، زیرا تا امانت حفظ نشود بازگرداندن آن ممکن نیست.[۳۲] همچنین آیات فوق، عام بوده و همه امانتها اعم از مادی و معنوی و تمام افراد اعم از مسلمان یا کافر و نیکوکار یا فاسق را شامل است و روایات اسلامی نیز بر ادای امانت به صاحب آن هرچند فاسق یا قاتل اهل‌بیت(علیهم السلام) باشد، تأکید کرده است.[۳۳]

۲. حرمت خیانت در امانت:

خیانت در امانت دیگران به هر صورتی حرام است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِکمْ» (انفال/۸، ۲۷). جمله «تَخُونُوا أَمَانَاتِکمْ» عطف به جملات پیشین بوده (و «لا» در تقدیر بوده) مقصود «لاتَخونوا اَماناتِکم» است؛ یعنی در امانتهای خدا و رسول و نیز امانتهای خودتان خیانت نورزید.[۳۴] قول دیگر این است که «لا» در تقدیر نبوده و این جمله جواب جمله «لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ» است و معنای آیه چنین می‌شود که به امانتهای خدا و رسول او خیانت نورزید که در این صورت در امانتهای خودتان خیانت ورزیده‌اید[۳۵]، زیرا امانت خدا و رسول که همان اسرار پیامبر باشد، امانت مسلمانان نیز شمرده می‌شود. قرآن در آیه ۷۵ سوره آل‌عمران نیز خیانت گروهی از اهل کتاب (یهود) در امانتهای غیر همکیشان خود را طرح نموده و آنان را بدین جهت نکوهش کرده است: «وَمِنْ أَهْلِ الْکتَابِ... مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لَا یؤَدِّهِ إِلَیک إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَیهِ قَائِمًا ۗ ذَٰلِک بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَیسَ عَلَینَا فِی الْأُمِّیینَ سَبِیلٌ وَیقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکذِبَ وَهُمْ یعْلَمُونَ». از مذمت یهود از سوی خدا به سبب این عمل آنان برمی‌آید که خیانت در امانت از دیدگاه شرایع الهی عملی ناروا و ناپسند است.

۳. عدم ضمان امین:

اگر امانت بدون تفریط و تعدی، تلف یا نقصی بر آن وارد شود، امانت گیرنده ضامن نیست[۳۶]: «مَا عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ » (توبه/۹، ۹۱)؛ اما در صورت تعدی یا کوتاهی، شخص ضامن است.[۳۷] برخی با استناد به آیه فوق گفته‌اند: ضامن نبودن امین تنها در امانتهایی است که امانت‌گیرنده نسبت به صاحب امانت محسن و نیکوکار شمرده می‌شود؛ اما در امانتهایی که وی به نفع خودش در امانت تصرف می‌کند، مانند عاریه یا اجاره، شخص محسن شمرده نشده و ضامن خواهد بود.[۳۸]

۴. تقاص از امانت:

بدهکاری که از دادن حق دیگری امتناع می ورزد و مالی در نزد صاحب حق به امانت گذارده، آیا صاحب حق می‌تواند حق خویش را از امانت تقاص کند یا نه؟ برخی از فقیهان با استناد به آیه ۱۲۶ سوره نحل که مقابله به مثل را جایز شمرده: «و اِن عاقَبتُم فَعاقِبوا بِمِثلِ ما عوقِبتُم» این عمل را جایز شمرده‌اند[۳۹]؛ اما بسیاری از فقیهان امامیه[۴۰] و اهل سنت[۴۱] آن را ممنوع می‌دانند. در روایات پرشماری از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) این عمل خیانت در امانت شمرده شده و مسلمانان از ارتکاب آن منع گردیده‌اند.[۴۲]

آثار امانت‌داری

۱. اعتماد دیگران:

امانتداری عامل جلب اعتماد دیگران و سپردن کارها و مسئولیتها به شخص امین است، بر همین اساس دختران شعیب (علیه السلام) یکی از علل گزینش موسی (علیه السلام) برای عهده‌داری کارهای آنان را امانتداری او برشمردند: «یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الْأَمِینُ» (قصص/۲۸، ۲۶) یوسف (علیه السلام) نیز هنگام پذیرش مسئولیت خزانه‌داری عزیز مصر امانتداری خویش را مطرح کرد و بدین جهت خود را شایسته پذیرش این مسئولیت دانست: «اجْعَلْنِی عَلَىٰ خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» (یوسف/۱۲، ۵۵)، چنان‌که مأمور آوردن تخت بلقیس نیز امانتداری خود را دلیل بر شایستگی خود برای انجام این مسئولیت برشمرد: «أَنَا آتِیک بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِک ۖ وَإِنِّی عَلَیهِ لَقَوِی أَمِینٌ»(نمل/۲۷، ۳۹). از این آیه فهمیده می‌شود که امانتداری از ملاکهای سپردن مسئولیتها در نزد سلیمان (علیه السلام) بوده است.

۲. محبت الهی:

قرآن در آیات ۷۵ سوره آل‌عمران از امانتداری برخی از اهل کتاب یاد کرده، سپس آن دسته از کسانی را که امانتدار بوده و به عهد خود وفا می‌کنند جزو پرهیزکاران و محبوب خداوند برشمرده است: «وَمِنْ أَهْلِ الْکتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یؤَدِّهِ إِلَیک... * بَلَىٰ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ وَاتَّقَىٰ فَإِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَّقِینَ» (آل‌عمران/۳، ۷۵-۷۶).

۳. فلاح و رستگاری:

مؤمنان امانتدار و پایبند به عهد خود با دیگران، رستگارند: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ *... وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ» (مؤمنون/۲۳، ۱، ۸).

۴. پاداش دنیوی و اخروی:

امانتداران هم در دنیا و هم در آخرت از پاداش الهی برخوردارند. از جمله پاداشهای دنیوی می‌تواند همان اعتماد دیگران و سپردن امور به دست آنان باشد، چنان‌که قرآن از امانتداری یوسف (علیه السلام) و سپردن امور به آن حضرت و بهره‌مندی وی از نعمتهای دنیوی سخن به میان آورده و در ادامه آن را پاداش نیکوکاران دانسته است: «قَالَ اجْعَلْنِی عَلَىٰ خَزَائِنِ الْأَرْضِ ۖ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ * وَکذَٰلِک مَکنَّا لِیوسُفَ فِی الْأَرْضِ یتَبَوَّأُ مِنْهَا حَیثُ یشَاءُ نُصِیبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلَا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (یوسف/۱۲، ۵۵-۵۶). سپس قرآن پاداش اخروی این افراد را وراثت بهشت و جاویدان بودن در آن دانسته که بسیار بهتر و بالاتر از پاداش دنیوی است: «وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ*... أُولَٰئِک هُمُ الْوَارِثُونَ * الَّذِینَ یرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (مؤمنون/۲۳، ۸، ۱۰-۱۱؛ معارج/۷۰، ۳۲، ۳۵).

پانویس

  1. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۲۳، «امن»؛ لغت‌نامه، ج ۲، ص ۲۸۴۱.
  2. . التحقیق، ج ۱، ص ۱۵۰، «امن».
  3. المیزان، ج ۹، ص ۵۴.
  4. . التحریر والتنویر، ج ۸، ص ۲۰۳.
  5. . مفردات، ص ۹۰، التحقیق، ج ۱، ص ۱۵۰، «امن».
  6. . لسان العرب، ج‌۱، ص‌۲۲۳؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج‌۱، ص‌۲۲۸.
  7. . تحف العقول، ص ۱۷۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۱۱؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۵۷۲.
  8. . الامالی، ص ۳۱۹؛ وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۷۶.
  9. . جامع‌البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۲۰۱؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۹۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۱۶۶.
  10. . الکاشف، ج ۲، ص ۳۵۶.
  11. . مسند احمد، ج۳، ص۵۹۴؛ مستدرک‌الوسائل، ج۱۴، ص ۶.
  12. . وسائل‌الشیعه، ج۱۹، ص۶۸؛ الاختصاص، ص ۲۲۹.
  13. . الروضة‌البهیه، ج۴، ص۲۳۵ ۲۳۶؛ کنزالعرفان، ج۲، ص ۷۶؛ مصطلحات الفقه، ص ۸۷.
  14. . الروضة‌البهیه، ج۴، ص۲۳۶؛ کنزالعرفان، ج۲، ص۷۶.
  15. . التعریفات، ص ۳۲۵.
  16. . مصطلحات الفقه، ص ۵۵۵.
  17. . جامع‌البیان، مج۱۲، ج۲۲، ص۶۶۶۹؛ مجمع‌البیان، ج ۸، ص۵۸۴ ۵۸۵؛ نورالثقلین، ج۴، ص۳۱۳.
  18. . التفسیر الکبیر، ج‌۲۵، ص‌۲۳۵؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۴، ص‌۱۶۳؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۵۲.
  19. . بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۲۷۹ ۲۸۳؛ البرهان، ج ۴، ص۴۹۹ ۵۰۲؛ نورالثقلین، ج۴، ص۳۱۳ ۳۱۴.
  20. . جامع‌البیان، مج۶، ج۹، ص۲۹۲-۲۹۳؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۸۲۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۴۷۵.
  21. . مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۲۴.
  22. . التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۴۷۵.
  23. . تحف العقول، ص ۲۶۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۶۴.
  24. . تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۵۱.
  25. . جامع‌البیان، مج۶، ج۹، ص۲۹۴ ۲۹۵؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۸۲۴.
  26. . التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۴۷۵.
  27. . المیزان، ج ۹، ص ۵۵.
  28. . جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۴۳۰؛ المنیر، ج ۳، ص ۲۶۶.
  29. . الکشاف، ج۱، ص ۳۷۵؛ مجمع‌البیان، ج۲، ص۷۷۷؛ فقه القرآن، ج ۲، ص۶۱.
  30. . التفسیر الکبیر، ج ۳، ص ۲۶۲.
  31. . مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۸۶؛ کنزالعرفان، ج ۲، ص ۷۶؛ فقه‌الصادق(علیه السلام)، ج ۱۵، ص ۱۲۷؛ ج ۱۹، ص ۳۱۸.
  32. . جواهرالکلام، ج ۲۷، ص ۱۰۱-۱۰۲.
  33. . الکافی، ج ۲، ص ۶۳۶؛ ج ۵، ص ۱۳۲-۱۳۳؛ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۴۸۸؛ وسائل‌الشیعه، ج ۱۹، ص ۷۱-۷۶.
  34. . التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۴۷۵؛ التحریر والتنویر، ج۹، ص ۳۲۴؛ المیزان، ج ۹، ص ۵۴.
  35. . التفسیرالکبیر، ج۵، ص۴۷۵؛ المیزان، ج۹، ص ۵۵.
  36. . القواعد الفقهیه، ج ۲، ص ۱۲.
  37. . جواهر الکلام، ج ۲۷، ص ۲۸.
  38. . القواعد الفقهیه، ج ۲، ص ۱۲.
  39. . مختلف الشیعه، ج ۵، ص ۳۰؛ التحریر والتنویر، ج ۵، ص ۹۲؛ المنیر، ج ۱۴، ص ۲۷۳.
  40. . الخلاف، ج۶، ص۳۵۵۳۵۶؛ مختلف‌الشیعه، ج ۵، ص ۳۰.
  41. . التحریر والتنویر، ج۵، ص۹۲؛ المنیر، ج۱۴، ص۲۷۴؛ المغنی، ج ۱۲، ص ۲۲۹ ۲۳۰.
  42. . تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۳۴۸؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۱۲-۱۵؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۴۲۳.

منابع

  • "امانت"، حمیده عبداللهی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴.