امامیه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائرة المعارف|فرهنگ شیعه}}
+
«امامیه» در گذشته نام عمومى مذاهبى بوده است که به [[امامت]] و [[خلافت]] بلافصل [[امام علی علیه السلام|امام على بن ابى‌طالب]] علیه‌السلام و امامت فرزندانش معتقد بوده‌‌اند؛ اما امروزه بر یک مذهب اطلاق مى‌شود که آن را مذهب جعفرى یا [[اثنى عشریه|اثنى‌عشرى]] نیز گویند. امامیه، امامت را بر اساس نصّ نبوى براى دوازده جانشین [[پیامبر اسلام]] (صلى الله علیه وآله) مى‌دانند که نخستین آنان [[امیرالمؤمنین]] (علیه‌السلام) و آخرینشان [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام مهدى]] (علیه‌السلام) است. مذهب امامیه یا [[شیعه]] اثنى‌عشریه، مذهب رسمى کشور [[ایران|ایران]] است و در کشورهایى همچون [[عراق]]، [[بحرین|بحرین]]، [[جمهوری آذربایجان|آذربایجان]] و [[لبنان]] نیز پیروان بسیارى دارد.
  
«امامیه» در گذشته نام عمومى مذاهبى بوده است که به [[امامت]] و [[خلافت]] بلافصل حضرت [[امام علی علیه السلام|على بن ابى طالب]] علیه السلام و امامت فرزندانش معتقد بوده‌ اند؛ اما امروزه بر یک مذهب اطلاق مى ‌شود که آن را مذهب جعفرى یا [[اثنى عشریه|اثنى عشرى]] نیز گویند. هم اینک مذهب امامیه یا شیعه اثنى عشریه، مذهب رسمى کشور [[ایران|ایران]] است و در کشورهایى همچون [[عراق]]، [[بحرین|بحرین]]، جمهورى [[جمهوری آذربایجان|آذربایجان]] و [[لبنان]] نیز پیروان بسیارى دارد.
+
== اصطلاح امامیه ==
 +
'''اِمامیّه،''' عنوان یكی از مذاهب اسلامی كه نقشی اساسی در شكل‌گیری فرهنگ و تمدن اسلامی ایفا كرده است.  
  
 +
شیعۀ امامیه كه به اختصار در زبان عام شیعه، و در زبان فقها امامیه هم خوانده می‌شود، امروزه مذهبی با ویژگیهای مشخص است كه بدان مذهب جعفری، یا اثناعشری نیز اطلاق می‌گردد. در تداول كنونی میان اصطلاحات یاد شده، عموماً تفاوتی ملحوظ نمی‌گردد و با آنها همچون الفاظی مترادف برخورد می‌شود. در این میان، شیعه در كاربردی مطلق نزد امامیه، به شیعۀ امامیه راجع می‌گردد و در كاربردی وسیع‌تر شامل زیدیه و اسماعیلیه نیز می‌شود. با دور شدن از سدۀ حاضر و روی آوردن به نگرشی تاریخی، هر یك از این اصطلاحات معنایی ویژه می‌یابند و رابطه‌های عموم و خصوص میان آنها، بسته به دوره‌های تاریخی متفاوت می‌شوند.
 +
 +
اصطلاح امامیه نیز به نحوی اجتناب‌ناپذیر در گذر تاریخ دگرگونی می‌پذیرد و از همین رو، باید در برهه‌های مختلف تاریخی، اصطلاحی تعریف شده باشد. دست كم از اوایل سدۀ ۲ق/ ۸م، این گروه مذهبی از سوی مخالفان با عنوان نکوهش‌آمیز «رافضه»، خوانده شده است (مثلاً نک‍ : فرات، ۱۳۹؛ ابن قتیبه، ۷۱) و جالب آن است كه گاه عالمان امامیه در صدد بوده‌اند تا تفسیری ستـایش‌آمیز از این عنـوان ارائه كنند (مثلاً نک‍ : فرات، همانجا؛ برقی، ۱۵۷).
 +
 +
در بازگشت به تعبیر شیعه، باید گفت كه در زبان عربی سدۀ نخست هجری، شیعه در كاربرد مطلق به معنی گروهی از مردم (مریم/ ۱۹/ ۶۹) و در صورت اضافه به معنی یاران و پیروان (قصص/ ۲۸/ ۱۵) بوده است. آنچه منشأ پدید آمدن اصطلاح شیعه گردیده، كاربرد تركیبی «شیعۀ علی» (ع) در جریانهای تاریخی ـ مذهبی سدۀ نخست هجری بوده است؛ اما ظاهراً شكل مختصر شدۀ این اصطلاح در همـان سده نیز تداول داشته است (مثلاً نک‍ : احمد بن حنبل، ۱/ ۱۴۸، ۲۷۸). بدون وارد شدن در تفصیل مباحث كلامی، اجمالاً این نک‍ته از دانسته‌های تاریخی است كه گروهی از مسلمانان از صدر اسلام، در باب امامت مسلمین پس از پیامبر (ص)، حقی ویژه را برای امام علی (ع) قائل بوده‌اند و همین گروه با عنوان شیعۀ علی (ع) شناخته می‌شدند؛ چنانکه در گزارشهای مربوط به جنگ صفین عنوان «شیعه» برای گروهی از خواص اصحاب امام علی (ع) به كار رفته (نک‍ : نصر بن مزاحم، ۸۶، ۳۵۹)، و در گزارش جریان صلح امام حسن (ع) در ۴۱ ق، یكی از شروط صلح، آزار نرساندن معاویه به احدی از «شیعۀ علی» (ع) بوده است (مثلاً نک‍ : ابوالفرج، ۶۷).
 +
 +
در طول سدۀ ۱ ق، به روزگاری پیش از دورۀ امامت امامان باقر و صادق (ع) كه هنوز تعالیم امامیه به صورت مبسوط به شیعیان عرضه نگشته بود، به طور طبیعی نباید به جست و جوی گروهی خاص از عالمان شیعه، دست كم با عنوان مشخص امامیه پرداخت. آنچه در این سده به عنوان وجه تمایزی مهم میان گروههای شیعی می‌توان پیگیری كرد، دیدگاه آنان دربارۀ منصوص بودن و مفترض الطاعه بودن امام بوده است. در حقیقت از سدۀ ۲ ق/ ۸ م به بعد كه در محافل شیعی نوعی تقابل میان امامیان و گروههای غیر امامی (روشن‌ترین نمونۀ آن اكثریت زیدیه) وضع و كاربرد اصطلاح امامیه را ضروری ساخته است، گزینش این عنوان برای این جماعت از شیعه و انتساب آنان به «امام»، از آن رو بوده است كه برخلاف اكثریت زیدیه، این گروه ثبوت امامت را به «نص جلی» و با تعیین فرد فرد امامان به امر الٰهی دانسته‌اند. در كنار این ویژگی، باید به برخی خصوصیات دیگر از جمله مفترض الطاعه بودن و معصوم بودن امام، و نیز خالی نبودن زمین در هیچ زمانی از امام به عنوان باورهای اساسی این گروه یاد كرد (نک‍ : شیخ مفید، ''اوائل'' ... ، ۴۶؛ شهرستانی، ۱/ ۱۴۴-۱۴۵).
 +
 +
در دو دهۀ گذار از سدۀ ۱ به سدۀ ۲ ق، امام محمد باقر(ع) به تدقیق و تفصیل تعالیم شیعه اهتمام ورزید و روایات پرشمار منقول از آن حضرت دربارۀ فقه و دیگر تعالیم دینی نشان از آن دارد كه آموزشهای دینی شیعه از روزگار آن حضرت روی به تدوین و شكل‌گیری نهاده است. اگرچه خط اصلی تشیع پس از وفات آن حضرت، فرزند ایشان امام جعفر صادق (ع) را به پیشوایی می‌شناخت، اما همزمان زید بن علی، برادر امام باقر (ع) نیز برای گروهی از شیعیان به عنوان امام پذیرفته شد و زمینه‌ای برای تشكل مكتبی جدید در میان شیعه با عنوان زیدیه گردید. از میانۀ سدۀ ۲ ق، تاریخ افتراق شیعه را باید در دو جریان موازی: امامیه و زیدیه، و نیز جریانی منشعب از امامیه با عنوان اسماعیلیه پیگیری كرد. در این میان اسماعیلیه هر زمان كه به شریعت پایبند بوده‌اند و فقهی داشته‌اند، مكتب فقهی آنان پیوسته به مكتب امامیه بوده است و در صفوف زیدیه، یكی از فرق آنان با عنوان جارودیه، در طول عمر كوتاه خود، همواره از دیگر زیدیان به امامیان نزدیك‌تر بوده است.
 +
 +
دورۀ امامتِ امام صادق (ع) از طرفی با دورۀ انتقال سیاسی، و در نتیجه فضایی مساعد برای فعالیتهای فرهنگی، و از دگر سو با عصر تدوین علوم اسلامی مقارن بود؛ در چنین فرصتی، امام صادق (ع) راه تدقیق و تفصیل تعالیم مذهب را كه امام باقر (ع) گشوده بود، ادامه داد و چنانکه از روایات بی‌شمار منقول از آن حضرت آشكار می‌گردد، او ضمن تعیین مواضع امامیه در جوانب گوناگون تعالیم دینی، مهم‌ترین نقش را در تدوین فقه امامیه ایفا نموده است.
 +
 +
به هنگام وفات امام صادق (ع) در ۱۴۸ ق/ ۷۶۵ م، پیروان آن حضرت متفرق گشتند. گروهی كه در تاریخ، اسماعیلیه نام گرفته‌اند، محمد بن اسماعیل نوادۀ آن حضرت را به امامت شناختند كه پدر او فرزند مهتر امام بوده، و در زمان حیات امام درگذشته بوده است؛ اما از دیگر پیروان، برخی عبدالله افطح فرزند آن حضرت را از باب مهتری در سال، به عنوان امام شناختند و برخی دیگر با تمسك به نص امام صادق (ع)، به امامت امام موسی كاظم (ع) باور داشتند. در فهرستی كه منابع فرقه‌شناسی متقدم به دست داده‌اند، در ذكر نخستین مدافعان امامت آن حضرت، از بزرگانی چون هشام بن حكم، هشام بن سالم، ابوبصیر و مفضل بن عمر نام برده شده است (نک‍ : نوبختی، ۶۵-۶۷؛ سعد، ۸۸؛ كشی، ۲۸۳-۲۸۴).
 +
 +
عبدالله افطح حدود ۷۰ روزپس از وفات پدر درگذشت و از آنجا كه پسری از خود بر جای نگذاشت (نک‍ : سعد، ۸۷؛ نیز ابن عنبه، ۱۹۵)، پیروان او به اتفاق روی به امام كاظم (ع) آوردند؛ در این میان برخی آن حضرت را به عنوان امام هشتم شناخته، بر مذهب فطحی خود پای فشردند و برخی نیز از آن مذهب روی گردان شدند و امام كاظم (ع) را به عنوان هفتمین امام پذیرفتند (نک‍ : نوبختی، ۶۵؛ برای بقـایای فطحیه تا سدۀ ۴ ق، نک‍ : قاضی عبدالجبار، ''المغنی''، ۲۰(متمم)/ ۱۸۰).
 +
 +
در ۱۷۹ ق/ ۷۹۵م هارون خلیفۀ عباسی، امام كاظم (ع) را برای محدود كردن رهبری ایشان، وادار به انتقال از مدینه به بصره، و سپس از بصره به بغداد كرد و تا ۱۸۳ ق، آن حضرت را در حصر و حبس نگه داشت (نک‍ : سعد، ۹۳؛ ابوالفرج، ۳۳۳-۳۳۶). با درگذشت تردید برانگیز امام كاظم (ع) در حبس، موج جدیدی از اختلاف در صفوف شیعیان پدید آمد و شیعیان موسوی به دو گروه قطعیه و واقفه تقسیم شدند. واقفه با مطرح كردن روایاتی، امام كاظم(ع) را به عنوان مهدی شناختند و امامت را بدو ختم كردند، و خط اصلی كه با قاطعیت امام رضا (ع) را جانشین آن امام می‌شمردند، با عنوان قطعیه شناخته شدند. امام رضا (ع) در فاصلۀ سالهای ۱۸۳-۲۰۰ ق/ ۷۹۹-۸۱ ۶م در مدینه سكنى داشت و در ۲۰۰ ق به فراخوانی مأمون خلیفۀ عباسی برای ولایت عهد به خراسان رفت و در ۲۰۳ ق در سفر درگذشت. پس از آن، امام جواد(ع) (امامت: ۲۰۳-۲۲۰ ق/ ۸۱۸ ۸۳۵ م)، امام هادی (ع) (امامت: ۲۲۰-۲۵۴ ق) و امام حسن عسكری (ع) (امامت: ۲۵۴-۲۶۰ ق/ ۸۶۸-۸۷۳ م) هر یك به ترتیب به امامت رسیدند. در بارۀ امام هادی (ع) گفتنی است كه در ۲۳۳ق/ ۸۴۸م، آن حضرت ظاهراً به دلیل اقداماتی بر ضد حكومت عباسی، از سوی خلیفه به بغداد خوانده شد و تا هنگام وفات در همانجا مراقبت می‌شد (یعقوبی، ۲/ ۴۸۴؛ شیخ مفید، ''الارشاد''، ۲/ ۲۳۸ بب‍ ؛ برای افتراقات پس از وفات امام هادی (ع)، نک‍ : سعد، ۱۰۱).
 +
 +
با اینکه فرقه‌های گوناگون امامیه، چون فطحیه، واقفه و قطعیه در مباحث اعتقادی مربوط به امامت، نسبت به یكدیگر مواضعی تند و خصمانه اتخاذ نموده بودند، محافل فقهی آنان از یكدیگر گسسته نبود و شماری از مهم‌ترین و معتبرترین فقیهان امامیه در سده‌های نخستین، متعلق به این فرقه‌های منشعب بودند.
 +
 +
در نگاهی گذرا به گسترش مذهب امامیه و پراكندگی جغرافیایی آن، باید یادآور شد كه این مذهب در یك جریان تاریخی پردامنه از اقصى نقاط ماوراءالنهر تا دورترین نقاط مغرب اقصى رواج یافته است. یكی از قابل استنادترین منابع برای بررسی پراكندگی پیروان این مذهب در سده‌های نخست هجری، بررسی آماری رجال امامی در سده‌های ۲ و ۳ ق است كه اطلاعاتی از آنها در كتب اربعۀ رجال امامی بازتاب یافته است. این داده‌ها به خصوص از آن نظر حائز اهمیت است كه نمایانگر نفوذ فرهنگی این مذهب در هر ناحیه‌ای می‌تواند بود. بر این اساس، بیشترین شمار عالمان امامی از نواحی عراق ــ به خصوص كوفه ــ و سرزمینهای ایران ــ به ویژه ری و قم ــ برخاسته‌اند، اما شمار عالمانی از مكه و مدینه، یمن و بحریـن، بلاد جزیـره (شمـال عـراق)، شـام ــ به خصوص حلب ــ مصر، ماوراءالنهر ــ به ویژه بخارا و سمرقند ــ خراسان ــ به ویژه مرو و نیشابور ــ سجستان و كرمان، گرگان و طبرستان، آذربایجان و ارمینیه، خوزستان و نواحی جبال در مركز و غرب ایران نیز بسیار است.
 +
 +
در تكمیل این داده‌ها، باید به اطلاعات ارائه شده در ''احسن التقاسیم'' مقدسی اشاره كرد كه زمان آن به اواخر سدۀ ۴ ق/ ۱۰ م بازمی‌گردد. مقدسی از حضور جمعیتهای شیعه ــ ظاهراً امامی ــ در سواحل حرمین و سرات در غرب عربستان، در سواحل یمن، عُمان و هجر (ص ۹۰-۹۱)، به صورت متراكم در عراق شامل كوفه، بصره و بغداد (ص ۱۱۲) و بلاد جزیره (ص ۱۲۶)، به صورت جمعیت غالب در عَمّانِ شام (ص ۱۵۳)، به صورت پراكنده در خراسان، گرگان و طبرستان (ص ۲۸۰)، به صورت متراكم در اهواز و سواحل فارس (ص ۳۱۸، ۳۳۴) و سرانجام به صورت جمعیت غالب در مُلتان سند (ص ۳۶۳) گزارش داده است. بررسی منابع پرشمار نشان می‌دهد كه مذهب امامیه رواج خود را در طی قرون، در نواحی گسترده‌ای از ایران و عراق، و بخشی از ماوراءالنهر و نیز قفقاز، برخی نواحی ساحلی جزیرة العرب، مناطق گسترده‌ای از شام ــ به ویژه در نوار ساحلی ــ در سطحی محدود در شمال افریقا، و نیز از روزگاری متأخرتر در هند و شرق افریقا دوام بخشیده، و حضور آن تا امروز ادامه یافته است. گسترش این مذهب در طی قرون نخستین و میانه را باید حاصل تلاش و تبلیغ خودجوش و تدریجی پیروان آن دانست؛ اما در عصر صفوی فعالیتهای سازمان یافته در جهت تبلیغ مذهب، به خصوص در برخی مناطق چون شبه قارۀ هند تأثیری بسزا داشته است (برای اطلاع از گسترش امامیه در قارۀ افریقا، نک‍ : ه‍ د، افریقا، مكاتب و مذاهب؛ برای قارۀ آسیا، نک‍ : ه‍ د، اسلام، بخش نهم).
 +
 +
در حال حاضر، مذهب امامیه یا شیعۀ اثناعشری، در ایران به عنوان مذهب رسمی شناخته می‌شود و در كشورهایی چون عراق، بحرین، جمهوری آذربایجان و لبنان پیروان آن بخش مهمی از جمعیت را تشكیل داده‌اند. افزون بر آن، جمعیتی قابل توجه از امامیان در دیگر كشورهای اسلامی از حوزۀ خلیج فارس، شبه قارۀ هند، آسیای مركزی، قفقاز، تركیه و سوریه زندگی می‌كنند.
 +
<br />
 
==اعتقادات امامیه==
 
==اعتقادات امامیه==
  
'''امامیه''' معتقد است که حضرت [[امام على]] علیه السلام و یازده تن از نسل او - تا [[حضرت مهدى]] علیه السلام - به نصّ [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله و نصب الهى، امام و پیشواى مسلمانان‌ هستند. این امامان به ترتیب، عبارت‌اند از:
+
در سخن از مذهبی كه یك و نیم هزاره تاریخ را پشت سر نهاده، و مكاتب فكری بسیاری را در محافل خود پرورده است، به سختی می‌توان مجموعه‌ای از باورها در اصول، یا مجموعه‌ای از فتاوا را ارائه كرد كه میان تمامی مكاتب آن مذهب مشترك بوده باشد، اما در عین حال می‌توان به شماری از تعالیم اساسی در اصول و فروع اشاره كرد كه ممكن است به عنوان نقاط مشتركی میان غالب طیفهای این مذهب مصداق یابد. 
 +
 
 +
امامت و حجت
 +
 
 +
پیش از آغاز سخن از عقاید امامیه، باید اشاره كرد كه اصلی‌ترین ممیزۀ این مذهب، دیدگاه خاص آن در باب امامت است. امامیه به عنوان یكی از گرایشهای شیعه، بر این باورند كه حقِ جانشینی رسول اكرم (ص) از آنِ حضرت علی (ع) بوده است و رسول اكرم (ص) بارها در طول حیات خود، بر این جانشینی اشاره كرده‌اند. در منابع امامی، به عنوان ادلۀ نقلی بر این امر، به احادیث مشهوری چون حدیث غدیر، حدیث ثقلین و حدیث منزلت استناد شده است كه اصل صدور آن مورد تأیید قاطبۀ عالمان اهل سنت قرار داشته، و تنها اختلاف با ایشان، در تفسیر و برداشت از آنها بوده است. در این میان ویژگی امامیه نسبت به شیعیان بتری و برخی دیگر از گرایشهای زیدی در آن است كه تنها امام برحق پس از رسول اكرم (ص) را حضرت علی (ع) دانسته، و هرگونه اقدام در جهت سلب این حق را اقدامی ظالمانه قلمداد كرده‌اند.
  
[[امام علی علیه السلام|على بن ابى طالب]]، [[امام حسن علیه السلام|حسن بن على]]، [[امام حسین علیه السلام|حسین بن على]]، [[امام سجاد علیه السلام|على بن الحسین]]، [[امام باقر علیه السلام|محمد بن على]]، [[امام صادق علیه السلام|جعفر بن محمد]]، [[امام موسی کاظم علیه السلام|موسى بن جعفر]]، [[امام رضا علیه السلام|على بن موسى]]، [[امام جواد علیه السلام|محمد بن على]]، [[امام هادی علیه السلام|على بن محمّد]]، [[امام حسن عسکری علیه السلام|حسن بن على]] و سرانجام [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حجة بن الحسن مهدى]] علیه السلام. واپسین امام از سال ۳۲۹ ق. تاکنون از انظار غایب گشته و در [[غیبت کبری]] به سر می برد. او در [[آخر الزمان|آخرالزمان]] ظهور مى‌ کند و جهان را به [[عدل]] و داد راه مى‌ نماید.<ref>فرهنگ فرق اسلامى، ۲۶.</ref>
+
گفتنی است كه به عنوان یك حقیقت تاریخی، امامیه نیز در این امر كه حضرت علی (ع) خود با ۳ تن خلیفه دست بیعت داده، و به عنوان چهارمین خلیفه ــ اگرچه با اكراه ـ منصب خلافت را پذیرفته است، تردیدی روا نداشته‌اند؛ اما ایشان این عملكرد را بر مبنای اصل تقیه و رعایت مصالح امت اسلامی، تفسیر نموده‌اند. این دیدگاهها، در طول تاریخ این مذهب، به عنوان مواضع نهادین امامیه در باب امامت، تكرار و تبیین گشته، و در كتب پرشمار این مذهب در باب امامت به ثبت رسیده است.  
  
امامیه وجود [[امام]] را عقلاً واجب مى‌ دانند و بر آن‌اند که مردم براى تحقق نیکى و حفظ [[شریعت|شریعت]] به امام نیازمندند. نیازمندى مردم و [[دین|دین]] به امام [[معصوم]] تا [[قیامت|قیامت]] باقى است و وجود جهان بدون او ناممکن است.<ref>فرق الشّیعة، ۱۰۹؛ المقالات والفرق، ۱۰۳؛ دائرة المعارف تشیع، ۲/۳۳۱.</ref> در نظرگاه امامیه، امام از کاستى و کژى و عیب‌هاى ظاهرى و درونى پیراسته و به صفات نیک اخلاقى آراسته است و داراى [[مناقب]] و فضایل نفسانى است.<ref>همان.</ref>
+
نظریۀ امامت، به عنوان اصلی‌ترین ممیزه در فضای اعتقادی امامیه گسترش بسیار پیدا كرده، و به تبیین باورهایی پیرامون آن انجامیده است. امامیه در سدۀ ۲ ق، به ویژه برپایۀ تعالیم امامان باقر و صادق (ع)، بر اصولی ثابت در نظام اعتقادی خود وفاق یافتند كه اهم آنها را می‌توان در این چند جمله خلاصه كرد: تا مكلفی بر زمین است، زمین از حجت خداوند خالی نمی‌تواند بود و این حجت، گاه امامی ظاهر و گاه امامی غایب و پنهان از انظار است كه به هر تقدیر، اثر وجودی خود را در جهان خواهد بخشید؛ این حجت قطعاً امامی معصوم است كه گناه و خطا در او راهی ندارد؛ امامان را جز خداوند برنمی‌گزیند و مردمان از طریق نص بر امامت ایشان آگاهی می‌یابند؛ و طاعت و پیروی از این امامان، بر همگان فرضی الٰهی است و تخلف از آن موجب گمراهی خواهد بود (به عنوان نمونه، نک‍ : كلینی، كتاب الحجة؛ شیخ مفید، ''اوائل''، ۴۶ بب‍‌ ).  
  
به نظر شیعه امامیه برخی ویژگى‌هاى امام عبارت‌اند از:
+
امامان دوازده‌گانه (ع) به نام، نزد امامیه شناخته شده‌اند و پیروان این مذهب با وفات امام حسن عسكری (ع)، امام یازدهم در ۲۶۰ ق/ ۸۷۴م، دورۀ حضور ائمه را پایان یافته شمرده، و وارد عصر غیبت شده‌اند. بر این اساس، امام دوازدهم (ع) كه از ۲۶۰ق، بر جایگاه امامت قرار گرفته است، با برخورداری از عمری دراز به گونه‌ای نهان از انظار به مهمات امت رسیدگی می‌كند و با فراهم آمدن شرایط ظهور در آخرالزمان (زمانی نزدیك به قیامت)، ظهور كرده، با شكست دادن قدرتهای جائر، جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد (نک‍ : ه‍ د، امامت).
  
'''الف. عصمت:''' مراد از [[عصمت]] آن است که شخص امام باید از انگیزه عمدى یا سهوىِ [[معصیت]] و ترک طاعت برى باشد.
+
اصول اعتقادی
  
'''ب. برخوردارى از نص:''' شخص امام تنها از گذر نص (گفتار صریح) [[الله|خداوند]] یا [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و یا امام پیشین به [[امامت]] مى‌رسد.
+
به عنوان آغاز سخن باید به آموزش مشهور در محیط امامیه در باب اصول دین اشاره كرد كه برپایۀ آن، این اصول شامل توحید، نبوت، معاد، امامت و عدل است؛ گاه بر این نک‍ته تكیه شده است كه از این میان، ۳ اصل نخست اصول دین، و دو اصل اخیر اصول مذهب امامیه است. به هر روی، این تمایز نسبی است و اگر دیدگاه امامیه در باب امامت، كاملاً ویژۀ این مذهب است، اما در مبحث عدل، همسانی گسترده‌ای بین امامیه و معتزله به چشم می‌آید.  
  
'''ج. افضلیت:''' امام باید از همه مردمان برتر باشد.<ref>فرهنگ فرق اسلامى، ۷۶-۷۳؛المقالات والفرق، ۱۱۸؛ الملل والنّحل، ۲۶۵؛ تاریخ شیعه و فرقه‌هاى اسلام، ۱۴۷.</ref>
+
در یك داوری كلی نسبت به اصول اعتقادی امامیه و در مقایسۀ آن با مذاهب گوناگون اسلامی، باید یادآور شد كه در تقابل میان مواضع نص‌گرایان اصحاب حدیث و كلام‌گرایان جهمی و معتزلی، امامیه همواره به گروه دوم نزدیك بوده‌اند. به عنوان یك نک‍ته در تاریخ عقاید امامیه، درخور توجه است كه حتى عالمان نص‌گرای امامی، در عقاید خود در مباحثی چون توحید، فاصلۀ چندانی از متكلمان نگرفته‌اند؛ مثلاً در مسأله‌ای چون رؤیت باری كه یكی از میدانهای ستیز میان نص‌گرایان و كلام‌گرایان در حوزه‌های غیرشیعی بوده است، نشانی از اختلاف نظر در محافل امامی دیده نمی‌شود و هیچ‌گاه موضعی موافق رؤیت از جانب نص‌گرایان امامی اتخاذ نشده است. این امر بیشتر رهین این حقیقت است كه بخش مهمی از باورهای اساسی، در تعالیم ائمۀ اهل بیت (ع) تبیین شده بوده، و همین ویژگی نص‌گرایان امامی را در شرایطی متفاوت با دیگر حوزه‌ها قرار داده است.  
  
برخى دیگر از اعتقادات ویژه امامیه عبارت‌اند از: عصمت همه [[پیامبران|انبیاء]] و [[ائمه اطهار|امامان]] علیهم السلام، [[بداء]] و [[رجعت]].  
+
در مروری بر باورهای اساسی امامیه در باب توحید، باید یادآور شد كه موضع عالمان این مذهب در برخورد با صفات الٰهی، برخوردی تنزیه‌گرا و نزدیك به مواضع معتزله بوده است؛ بدین ترتیب، این نگرش كه صفات باری عین ذات اوست، در میان امامیه شهرت یافته است. در نگرش امامیه رؤیت باری همواره با تأكید تمام مورد انک‍ار بوده، و در مسألۀ كهن خلق ''قرآن'' به عنوان یكی از فروع مبحث توحید نیز، گاه با تعبیر حدوث ''قرآن'' (مثلاً نک‍ : ابن بابویه، التوحید، ۲۲۷)، نظریۀ قدم ''قرآن'' نفی شده است.  
  
امامیه در [[احکام شرعی|احکام]] عملى نیز ویژگى‌هایى دارند؛ از جمله آن که مسح پا را در [[وضو]] واجب مى‌شمارند. لزوم ذکر «حىّ على خیرالعمل» در [[اذان]] و [[اقامه]] و پنج [[تکبیر]] در [[نماز میت|نماز میت]] از دیگر ویژگى‌هاى [[فقه|فقهى]] امامیه است.
+
<br />
  
امامیه - برخلاف [[اهل سنت|اهل تسنّن]] - نکاح [[متعه|مُتعه]] (ازدواج موقّت) را جایز مى‌دانند و نیز معتقدند که در یک مجلس، سه [[طلاق]] تحقّق نمى‌یابد و فُقّاع (آب جو) [[حرام]] است و در استنباط [[احکام]] و تعالیم دینى نمى‌توان از [[قیاس در فقه|قیاس]] و استحسان بهره جست.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ۱۰/۱۶۲؛ فرهنگ فرق اسلامى، ۳۳-۳۱.</ref>
+
'''امامیه''' معتقد است که حضرت [[امام على]] علیه السلام و یازده تن از نسل او - تا [[حضرت مهدى]] علیه السلام - به نصّ [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه وآله و نصب الهى، [[امام]] و پیشواى مسلمانان‌ هستند. این امامان به ترتیب، عبارت‌اند از: [[امام علی علیه السلام|على بن ابى طالب]]، [[امام حسن علیه السلام|حسن بن على]]، [[امام حسین علیه السلام|حسین بن على]]، [[امام سجاد علیه السلام|على بن الحسین]]، [[امام باقر علیه السلام|محمد بن على]]، [[امام صادق علیه السلام|جعفر بن محمد]]، [[امام موسی کاظم علیه السلام|موسى بن جعفر]]، [[امام رضا علیه السلام|على بن موسى]]، [[امام جواد علیه السلام|محمد بن على]]، [[امام هادی علیه السلام|على بن محمّد]]، [[امام حسن عسکری علیه السلام|حسن بن على]] و سرانجام [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حجة بن الحسن مهدى]] علیه السلام. آخرین امام از سال ۳۲۹ هجری تاکنون از انظار غایب گشته و در [[غیبت کبری]] به سر می برد. او در [[آخر الزمان|آخرالزمان]] ظهور مى‌ کند و جهان را به [[عدل]] و داد راه مى‌ نماید.<ref>فرهنگ فرق اسلامى، ۲۶.</ref>  
  
[[امام باقر]] و [[امام صادق]] علیهما السلام بنیان‌گذاران و شارحان بزرگ [[فقه]] شیعى‌اند. مجموعه [[احادیث]] این دو امام علیه السلام در چهار کتاب [[الکافی (کتاب)|الکافى]]، [[الاستبصار (کتاب)|الاستبصار]]، [[تهذیب الأحکام (کتاب)|التهذیب]] و [[من لایحضره الفقیه (کتاب)|من لایحضره الفقیه]] گرد آمده است که «[[کتب اربعه|کتب اربعه]]» لقب گرفته‌اند. مبانى فقهى امامیه عبارت‌اند از: [[قرآن]]، [[سنت|سنّت]]، [[اجماع]] و [[عقل]].
+
امامیه وجود امام را عقلاً واجب مى‌ دانند و بر آن‌اند که مردم براى تحقق نیکى و حفظ [[شریعت|شریعت]] به امام نیازمندند. نیازمندى مردم و [[دین|دین]] به امام [[معصوم]]، تا [[قیامت|قیامت]] باقى است و وجود جهان بدون او ناممکن است.<ref>فرق الشّیعة، ۱۰۹؛ المقالات والفرق، ۱۰۳؛ دائرة المعارف تشیع، ۲/۳۳۱.</ref> در نظر امامیه، امام از کاستى و کژى و عیب‌هاى ظاهرى و درونى پیراسته و به صفات نیک [[اخلاق|اخلاقى]] آراسته است و داراى [[مناقب]] و فضایل نفسانى است.<ref>همان.</ref>
  
امامیه از نظر [[علم کلام|کلامى]]، داراى روشى میانه است و بیش‌تر به روش کلامى [[معتزله]] نزدیک است. نفى [[جبر]] و [[تفویض|تفویض]] و اعتقاد به «[[امر بین الامرین|امر بین الامرین]]» و مخلوق دانستن [[قرآن]] از جلوه‌هاى روش اعتدال‌گرایى امامیه است.  
+
به نظر شیعه امامیه برخی ویژگى‌هاى امام عبارت‌اند از: الف. [[عصمت]]: مراد از عصمت آن است که شخص امام باید از انگیزه عمدى یا سهوىِ [[معصیت]] و ترک طاعت برى باشد. ب. برخوردارى از نص (گفتار صریح): شخص امام تنها از گذر نصّ [[الله|خداوند]] یا [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و یا امام پیشین به [[امامت]] مى‌رسد. ج. افضلیت: امام باید از همه مردمان برتر باشد.<ref>فرهنگ فرق اسلامى، ۷۶-۷۳؛المقالات والفرق، ۱۱۸؛ الملل والنّحل، ۲۶۵؛ تاریخ شیعه و فرقه‌هاى اسلام، ۱۴۷.</ref>
  
در مذهب امامیه [[زیارت|زیارات]] و [[دعا|ادعیه]] جایگاهى ویژه دارند. دعاهاى پرشورى همانند [[دعای کمیل|کمیل]] و [[دعای ابوحمزه ثمالی|ابوحمزه ثمالى]] و آنچه در [[صحيفه سجاديه (کتاب)|صحیفه سجادیه]] آمده است، از نمونه‌هاى ادعیه و [[مناجات]] امامیه‌اند.  
+
برخى دیگر از اعتقادات ویژه امامیه عبارت‌اند از: عصمت همه [[پیامبران|انبیاء]] و [[ائمه اطهار|امامان]] علیهم السلام، [[بداء]] و [[رجعت]].  
  
امامیه اعیادى ویژه نیز دارد؛ از جمله [[عید غدیر|عید غدیر خم]] که روز اعلان [[خلافت]] و [[ولایت]] حضرت [[امام علی علیه السلام|على بن ابى طالب]] علیه السلام است.
+
امامیه در [[احکام شرعی|احکام]] عملى نیز ویژگى‌هایى دارند؛ از جمله آن که در [[وضو]] مسح پا را [[واجب]] مى‌شمارند. لزوم ذکر «حىّ على خیرالعمل» در [[اذان]] و [[اقامه]] و پنج [[تکبیر]] در [[نماز میت|نماز میت]] از دیگر ویژگى‌هاى [[فقه|فقهى]] امامیه است.
 +
 
 +
امامیه - برخلاف [[اهل سنت|اهل تسنّن]] - نکاح [[متعه|مُتعه]] ([[ازدواج]] موقّت) را جایز مى‌دانند و نیز معتقدند که در یک مجلس، سه [[طلاق]] تحقّق نمى‌یابد و فُقّاع (آب جو) [[حرام]] است و در استنباط احکام و تعالیم دینى نمى‌توان از [[قیاس در فقه|قیاس]] و [[استحسان]] بهره جست.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ۱۰/۱۶۲؛ فرهنگ فرق اسلامى، ۳۳-۳۱.</ref>
  
==فِرَق امامیه==
+
[[امام باقر]] و [[امام صادق]] علیهما السلام بنیان‌گذاران و شارحان بزرگ [[فقه]] شیعى‌اند. مجموعه [[احادیث]] این دو امام بزرگوار در چهار کتاب [[الکافی (کتاب)|الکافى]]، [[الاستبصار (کتاب)|الاستبصار]]، [[تهذیب الأحکام (کتاب)|التهذیب]] و [[من لایحضره الفقیه (کتاب)|من لایحضره الفقیه]] گرد آمده است که «[[کتب اربعه|کتب اربعه]]» لقب گرفته‌اند. مبانى فقهى امامیه عبارت‌اند از: [[قرآن]]، [[سنت|سنّت]]، [[اجماع]] و [[عقل]].
  
امامیه - همچون دیگر مذاهب [[اسلام|اسلامى]] - به فرقه ‌هایى تقسیم شده است. پیش از شهادت [[امام حسن عسکرى]] علیه السلام فرقه‌ هایى چون [[اسماعیلیه|اسماعیلیه]]، [[واقفیه|واقفیه]] و [[فطحیه|فطحیه]] پدید آمده بودند؛ اما در دوره پس از شهادت ایشان، امامیه به بیش از چهار فرقه انشعاب یافت که امروزه از میان آنها تنها [[اثنى عشریه|اثنى عشریه]] (امامیه) بر جاى مانده است.<ref>الملل والنّحل، ۲۸۴؛ فرق الشّیعة، ۹۶؛ المقالات والفرق، ۱۱۶-۱۰۲.</ref>
+
امامیه از نظر [[علم کلام|کلامى]]، داراى روشى میانه است و بیش‌تر به روش کلامى [[معتزله]] نزدیک است. نفى [[جبر]] و [[تفویض|تفویض]] و اعتقاد به «[[امر بین الامرین|امر بین الامرین]]» و مخلوق دانستن [[قرآن]]، از جلوه‌هاى روش اعتدال‌گرایى امامیه است.  
  
همچنین در سده ‌هاى اخیر دو دیدگاه در امامیه پدید آمد:
+
در مذهب امامیه [[زیارت|زیارات]] و [[دعا|ادعیه]] جایگاهى ویژه دارند. دعاهاى پرشورى همانند [[دعای کمیل|دعای کمیل]] و [[دعای ابوحمزه ثمالی|دعای ابوحمزه ثمالى]] و آنچه در [[صحيفه سجاديه (کتاب)|صحیفه سجادیه]] آمده است، از نمونه‌هاى ادعیه و [[مناجات]] امامیه‌اند.
  
[[اخباریان|اخبارى]] و اصولى. مؤسّس دیدگاه اخبارى، [[محمدامین استرآبادی|ملا محمدامین استرآبادى]] (م. ۱۰۳۳ ق.) صاحب کتاب [[الفوائد المدنیه و الشواهد المکیه (کتاب)|فوائد المدنیة]] است. اخباریان، شیوه اصولى را برنمى‌ تابیدند و معتقد بودند که [[احکام]] شریعت را تنها از نصوص [[ائمه اطهار|ائمّه]] علیهم السلام مى ‌توان گرفت. نفى [[تقلید|تقلید]] نیز یکى از ارکان این دیدگاه است.  
+
امامیه اعیادى ویژه نیز دارد؛ از جمله [[عید غدیر|عید غدیر خم]] که روز اعلان [[خلافت]] و [[ولایت]] حضرت [[امام علی علیه السلام|على بن ابى طالب]] علیه السلام است.
  
در برابر اینان بیشتر فقهاى امامیه، پیرو دیدگاه اصولى بوده و هستند. بنابراین دیدگاه منابع احکام شرعى [[اسلام]]، تنها نصوص [[معصوم|معصومین]] علیهم السلام نیست؛ بلکه عبارت است از: [[قرآن]]، [[سنت|سنّت]]، [[عقل]] و [[اجماع]]. براى استنباط [[احکام شرعی|احکام شرعى]]، لازم است از قواعد [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول فقه]] بهره برد؛ از جمله [[اصل برائت|برائت]]، [[اصل استصحاب|استصحاب]] و عمل به ظن. اخبار را باید از یکدیگر تمیز داد و میزان اعتبار و اصالت آنها را سنجید. برجسته‌ ترین شخصیت علمى اصولى که سرانجام بساط اخبارى ‌گرى را برچید، [[وحيد بهبهانى]] (م. ۱۲۰۸ ق.) است.
+
==فِرَق امامیه==
  
در عصر اخیر فرقه‌ هایى که برخى از آنها را نمى‌ توان [[شیعه]] شمرد، از میان شیعیان سربرآوردند. از آن جمله است فرقه [[بابیه|بابیه]] به سرکردگى على محمّد باب شیرازى و نیز فرقه [[بهائیت|بهائیه]] به سرکردگى حسین على بهاء.
+
[[شیعه]] - همچون دیگر مذاهب [[اسلام|اسلامى]] - بخاطر اختلاف در صفات [[امام]]، به [[فرقه های شیعه|فرقه ‌های]] متعددی تقسیم شده است. پیش از شهادت [[امام حسن عسکرى]] (علیه السلام) فرقه‌ هایى چون [[زیدیه]]، [[اسماعیلیه|اسماعیلیه]]، [[واقفیه|واقفیه]] و [[فطحیه|فطحیه]] پدید آمده بودند؛ اما در دوره پس از ایشان، شیعه به بیش از چهار فرقه انشعاب یافت<ref>الملل والنّحل، ۲۸۴؛ فرق الشّیعة، ۹۶؛ المقالات والفرق، ۱۱۶-۱۰۲.</ref> که بنابر نظر مشهور علمای شیعه، از میان آنها تنها [[اثنى عشریه|اثنى عشریه]] (امامیه) بر حق است و فرقه ‌های دیگر، اهل [[بدعت]] و گمراه محسوب می شوند.<ref>دائرة المعارف تشیع، ۴/۲۷۵؛ فرهنگ فرق اسلامى، ۹۴/۸۷.</ref>
  
شیخ احمد احسائى (م. ۱۲۴۱ ق.) نیز فرقه [[شیخیه|شیخیه]] را بنیان نهاد. اساس فکرى این فرقه آمیزه ‌اى است از تعابیر و مفاهیم [[فلسفه]] قدیم، به ویژه آثار فکرى [[شهاب الدین سهروردی|سهروردى]] و [[احادیث]] و اخبار [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام.
+
همچنین در سده ‌هاى اخیر دو دیدگاه در امامیه پدید آمد: [[اخباریان|اخبارى]] و اصولى. مؤسّس دیدگاه اخبارى، [[محمدامین استرآبادی|ملا محمدامین استرآبادى]] (م، ۱۰۳۳ ق) صاحب کتاب [[الفوائد المدنیه و الشواهد المکیه (کتاب)|الفوائد المدنیة]] است. اخباریان، شیوه اصولى را برنمى‌ تابیدند و معتقد بودند که [[احکام]] شریعت را تنها از نصوص [[ائمه اطهار|ائمّه]] علیهم السلام مى ‌توان گرفت. نفى [[تقلید|تقلید]] نیز یکى از ارکان این دیدگاه است.
  
بنابر نظر مشهور [[شیعه]] این فرقه ‌ها اهل [[بدعت]] و گمراه محسوب می شوند.<ref>دائرة المعارف تشیع، ۴/۲۷۵؛ فرهنگ فرق اسلامى، ۹۴/۸۷.</ref>
+
در برابر اینان، بیشتر فقهاى امامیه، پیرو دیدگاه اصولى بوده و هستند. بنابراین دیدگاه، منابع احکام شرعى [[اسلام]]، تنها نصوص [[معصوم|معصومین]] علیهم السلام نیست؛ بلکه عبارت است از: [[قرآن]]، [[سنت|سنّت]]، [[عقل]] و [[اجماع]]. براى استنباط [[احکام شرعی|احکام شرعى]]، لازم است از قواعد [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول فقه]] بهره برد؛ از جمله [[اصل برائت|برائت]]، [[اصل استصحاب|استصحاب]] و عمل به ظنّ. اخبار را باید از یکدیگر تمییز داد و میزان اعتبار و اصالت آنها را سنجید. برجسته‌ ترین شخصیت علمى اصولى که سرانجام بساط اخبارى‌گرى را برچید، [[وحيد بهبهانى]] (م، ۱۲۰۸ ق) است.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
==منبع==
+
==منابع==
[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه‌]]، جمعى از نویسندگان‌، زمزم هدایت‌، قم‌، ۱۳۸۶، ص ۱۳۰ تا ۱۳۲.
+
 
 +
* [https://www.cgie.org.ir/fa/article/225710/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%87 "امامیه"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی].
 +
* [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه‌]]، جمعى از نویسندگان‌، زمزم هدایت‌، قم‌، ۱۳۸۶، ص ۱۳۰-۱۳۲.
 +
* [https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/325889/%d8%aa%d9%81%d8%a7%d9%88%d8%aa-%d8%a7%d8%b3%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%b2%db%8c%d8%af%db%8c%d9%87-%d9%88-%d8%a7%d8%b3%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85%db%8c%d9%87 "تفاوت اساسی زیدیه و اسماعیلیه با امامیه"، آیین رحمت، دفتر آیت‌الله مکارم شیرازی].
  
 
[[رده:اصطلاحات کلامی]]
 
[[رده:اصطلاحات کلامی]]
 
[[رده:امامت]]
 
[[رده:امامت]]
 
[[رده:انشعابات شیعه]]
 
[[رده:انشعابات شیعه]]
 +
<references />

نسخهٔ ‏۲۴ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۴

«امامیه» در گذشته نام عمومى مذاهبى بوده است که به امامت و خلافت بلافصل امام على بن ابى‌طالب علیه‌السلام و امامت فرزندانش معتقد بوده‌‌اند؛ اما امروزه بر یک مذهب اطلاق مى‌شود که آن را مذهب جعفرى یا اثنى‌عشرى نیز گویند. امامیه، امامت را بر اساس نصّ نبوى براى دوازده جانشین پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) مى‌دانند که نخستین آنان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و آخرینشان امام مهدى (علیه‌السلام) است. مذهب امامیه یا شیعه اثنى‌عشریه، مذهب رسمى کشور ایران است و در کشورهایى همچون عراق، بحرین، آذربایجان و لبنان نیز پیروان بسیارى دارد.

اصطلاح امامیه

اِمامیّه، عنوان یكی از مذاهب اسلامی كه نقشی اساسی در شكل‌گیری فرهنگ و تمدن اسلامی ایفا كرده است.

شیعۀ امامیه كه به اختصار در زبان عام شیعه، و در زبان فقها امامیه هم خوانده می‌شود، امروزه مذهبی با ویژگیهای مشخص است كه بدان مذهب جعفری، یا اثناعشری نیز اطلاق می‌گردد. در تداول كنونی میان اصطلاحات یاد شده، عموماً تفاوتی ملحوظ نمی‌گردد و با آنها همچون الفاظی مترادف برخورد می‌شود. در این میان، شیعه در كاربردی مطلق نزد امامیه، به شیعۀ امامیه راجع می‌گردد و در كاربردی وسیع‌تر شامل زیدیه و اسماعیلیه نیز می‌شود. با دور شدن از سدۀ حاضر و روی آوردن به نگرشی تاریخی، هر یك از این اصطلاحات معنایی ویژه می‌یابند و رابطه‌های عموم و خصوص میان آنها، بسته به دوره‌های تاریخی متفاوت می‌شوند.

اصطلاح امامیه نیز به نحوی اجتناب‌ناپذیر در گذر تاریخ دگرگونی می‌پذیرد و از همین رو، باید در برهه‌های مختلف تاریخی، اصطلاحی تعریف شده باشد. دست كم از اوایل سدۀ ۲ق/ ۸م، این گروه مذهبی از سوی مخالفان با عنوان نکوهش‌آمیز «رافضه»، خوانده شده است (مثلاً نک‍ : فرات، ۱۳۹؛ ابن قتیبه، ۷۱) و جالب آن است كه گاه عالمان امامیه در صدد بوده‌اند تا تفسیری ستـایش‌آمیز از این عنـوان ارائه كنند (مثلاً نک‍ : فرات، همانجا؛ برقی، ۱۵۷).

در بازگشت به تعبیر شیعه، باید گفت كه در زبان عربی سدۀ نخست هجری، شیعه در كاربرد مطلق به معنی گروهی از مردم (مریم/ ۱۹/ ۶۹) و در صورت اضافه به معنی یاران و پیروان (قصص/ ۲۸/ ۱۵) بوده است. آنچه منشأ پدید آمدن اصطلاح شیعه گردیده، كاربرد تركیبی «شیعۀ علی» (ع) در جریانهای تاریخی ـ مذهبی سدۀ نخست هجری بوده است؛ اما ظاهراً شكل مختصر شدۀ این اصطلاح در همـان سده نیز تداول داشته است (مثلاً نک‍ : احمد بن حنبل، ۱/ ۱۴۸، ۲۷۸). بدون وارد شدن در تفصیل مباحث كلامی، اجمالاً این نک‍ته از دانسته‌های تاریخی است كه گروهی از مسلمانان از صدر اسلام، در باب امامت مسلمین پس از پیامبر (ص)، حقی ویژه را برای امام علی (ع) قائل بوده‌اند و همین گروه با عنوان شیعۀ علی (ع) شناخته می‌شدند؛ چنانکه در گزارشهای مربوط به جنگ صفین عنوان «شیعه» برای گروهی از خواص اصحاب امام علی (ع) به كار رفته (نک‍ : نصر بن مزاحم، ۸۶، ۳۵۹)، و در گزارش جریان صلح امام حسن (ع) در ۴۱ ق، یكی از شروط صلح، آزار نرساندن معاویه به احدی از «شیعۀ علی» (ع) بوده است (مثلاً نک‍ : ابوالفرج، ۶۷).

در طول سدۀ ۱ ق، به روزگاری پیش از دورۀ امامت امامان باقر و صادق (ع) كه هنوز تعالیم امامیه به صورت مبسوط به شیعیان عرضه نگشته بود، به طور طبیعی نباید به جست و جوی گروهی خاص از عالمان شیعه، دست كم با عنوان مشخص امامیه پرداخت. آنچه در این سده به عنوان وجه تمایزی مهم میان گروههای شیعی می‌توان پیگیری كرد، دیدگاه آنان دربارۀ منصوص بودن و مفترض الطاعه بودن امام بوده است. در حقیقت از سدۀ ۲ ق/ ۸ م به بعد كه در محافل شیعی نوعی تقابل میان امامیان و گروههای غیر امامی (روشن‌ترین نمونۀ آن اكثریت زیدیه) وضع و كاربرد اصطلاح امامیه را ضروری ساخته است، گزینش این عنوان برای این جماعت از شیعه و انتساب آنان به «امام»، از آن رو بوده است كه برخلاف اكثریت زیدیه، این گروه ثبوت امامت را به «نص جلی» و با تعیین فرد فرد امامان به امر الٰهی دانسته‌اند. در كنار این ویژگی، باید به برخی خصوصیات دیگر از جمله مفترض الطاعه بودن و معصوم بودن امام، و نیز خالی نبودن زمین در هیچ زمانی از امام به عنوان باورهای اساسی این گروه یاد كرد (نک‍ : شیخ مفید، اوائل ... ، ۴۶؛ شهرستانی، ۱/ ۱۴۴-۱۴۵).

در دو دهۀ گذار از سدۀ ۱ به سدۀ ۲ ق، امام محمد باقر(ع) به تدقیق و تفصیل تعالیم شیعه اهتمام ورزید و روایات پرشمار منقول از آن حضرت دربارۀ فقه و دیگر تعالیم دینی نشان از آن دارد كه آموزشهای دینی شیعه از روزگار آن حضرت روی به تدوین و شكل‌گیری نهاده است. اگرچه خط اصلی تشیع پس از وفات آن حضرت، فرزند ایشان امام جعفر صادق (ع) را به پیشوایی می‌شناخت، اما همزمان زید بن علی، برادر امام باقر (ع) نیز برای گروهی از شیعیان به عنوان امام پذیرفته شد و زمینه‌ای برای تشكل مكتبی جدید در میان شیعه با عنوان زیدیه گردید. از میانۀ سدۀ ۲ ق، تاریخ افتراق شیعه را باید در دو جریان موازی: امامیه و زیدیه، و نیز جریانی منشعب از امامیه با عنوان اسماعیلیه پیگیری كرد. در این میان اسماعیلیه هر زمان كه به شریعت پایبند بوده‌اند و فقهی داشته‌اند، مكتب فقهی آنان پیوسته به مكتب امامیه بوده است و در صفوف زیدیه، یكی از فرق آنان با عنوان جارودیه، در طول عمر كوتاه خود، همواره از دیگر زیدیان به امامیان نزدیك‌تر بوده است.

دورۀ امامتِ امام صادق (ع) از طرفی با دورۀ انتقال سیاسی، و در نتیجه فضایی مساعد برای فعالیتهای فرهنگی، و از دگر سو با عصر تدوین علوم اسلامی مقارن بود؛ در چنین فرصتی، امام صادق (ع) راه تدقیق و تفصیل تعالیم مذهب را كه امام باقر (ع) گشوده بود، ادامه داد و چنانکه از روایات بی‌شمار منقول از آن حضرت آشكار می‌گردد، او ضمن تعیین مواضع امامیه در جوانب گوناگون تعالیم دینی، مهم‌ترین نقش را در تدوین فقه امامیه ایفا نموده است.

به هنگام وفات امام صادق (ع) در ۱۴۸ ق/ ۷۶۵ م، پیروان آن حضرت متفرق گشتند. گروهی كه در تاریخ، اسماعیلیه نام گرفته‌اند، محمد بن اسماعیل نوادۀ آن حضرت را به امامت شناختند كه پدر او فرزند مهتر امام بوده، و در زمان حیات امام درگذشته بوده است؛ اما از دیگر پیروان، برخی عبدالله افطح فرزند آن حضرت را از باب مهتری در سال، به عنوان امام شناختند و برخی دیگر با تمسك به نص امام صادق (ع)، به امامت امام موسی كاظم (ع) باور داشتند. در فهرستی كه منابع فرقه‌شناسی متقدم به دست داده‌اند، در ذكر نخستین مدافعان امامت آن حضرت، از بزرگانی چون هشام بن حكم، هشام بن سالم، ابوبصیر و مفضل بن عمر نام برده شده است (نک‍ : نوبختی، ۶۵-۶۷؛ سعد، ۸۸؛ كشی، ۲۸۳-۲۸۴).

عبدالله افطح حدود ۷۰ روزپس از وفات پدر درگذشت و از آنجا كه پسری از خود بر جای نگذاشت (نک‍ : سعد، ۸۷؛ نیز ابن عنبه، ۱۹۵)، پیروان او به اتفاق روی به امام كاظم (ع) آوردند؛ در این میان برخی آن حضرت را به عنوان امام هشتم شناخته، بر مذهب فطحی خود پای فشردند و برخی نیز از آن مذهب روی گردان شدند و امام كاظم (ع) را به عنوان هفتمین امام پذیرفتند (نک‍ : نوبختی، ۶۵؛ برای بقـایای فطحیه تا سدۀ ۴ ق، نک‍ : قاضی عبدالجبار، المغنی، ۲۰(متمم)/ ۱۸۰).

در ۱۷۹ ق/ ۷۹۵م هارون خلیفۀ عباسی، امام كاظم (ع) را برای محدود كردن رهبری ایشان، وادار به انتقال از مدینه به بصره، و سپس از بصره به بغداد كرد و تا ۱۸۳ ق، آن حضرت را در حصر و حبس نگه داشت (نک‍ : سعد، ۹۳؛ ابوالفرج، ۳۳۳-۳۳۶). با درگذشت تردید برانگیز امام كاظم (ع) در حبس، موج جدیدی از اختلاف در صفوف شیعیان پدید آمد و شیعیان موسوی به دو گروه قطعیه و واقفه تقسیم شدند. واقفه با مطرح كردن روایاتی، امام كاظم(ع) را به عنوان مهدی شناختند و امامت را بدو ختم كردند، و خط اصلی كه با قاطعیت امام رضا (ع) را جانشین آن امام می‌شمردند، با عنوان قطعیه شناخته شدند. امام رضا (ع) در فاصلۀ سالهای ۱۸۳-۲۰۰ ق/ ۷۹۹-۸۱ ۶م در مدینه سكنى داشت و در ۲۰۰ ق به فراخوانی مأمون خلیفۀ عباسی برای ولایت عهد به خراسان رفت و در ۲۰۳ ق در سفر درگذشت. پس از آن، امام جواد(ع) (امامت: ۲۰۳-۲۲۰ ق/ ۸۱۸ ۸۳۵ م)، امام هادی (ع) (امامت: ۲۲۰-۲۵۴ ق) و امام حسن عسكری (ع) (امامت: ۲۵۴-۲۶۰ ق/ ۸۶۸-۸۷۳ م) هر یك به ترتیب به امامت رسیدند. در بارۀ امام هادی (ع) گفتنی است كه در ۲۳۳ق/ ۸۴۸م، آن حضرت ظاهراً به دلیل اقداماتی بر ضد حكومت عباسی، از سوی خلیفه به بغداد خوانده شد و تا هنگام وفات در همانجا مراقبت می‌شد (یعقوبی، ۲/ ۴۸۴؛ شیخ مفید، الارشاد، ۲/ ۲۳۸ بب‍ ؛ برای افتراقات پس از وفات امام هادی (ع)، نک‍ : سعد، ۱۰۱).

با اینکه فرقه‌های گوناگون امامیه، چون فطحیه، واقفه و قطعیه در مباحث اعتقادی مربوط به امامت، نسبت به یكدیگر مواضعی تند و خصمانه اتخاذ نموده بودند، محافل فقهی آنان از یكدیگر گسسته نبود و شماری از مهم‌ترین و معتبرترین فقیهان امامیه در سده‌های نخستین، متعلق به این فرقه‌های منشعب بودند.

در نگاهی گذرا به گسترش مذهب امامیه و پراكندگی جغرافیایی آن، باید یادآور شد كه این مذهب در یك جریان تاریخی پردامنه از اقصى نقاط ماوراءالنهر تا دورترین نقاط مغرب اقصى رواج یافته است. یكی از قابل استنادترین منابع برای بررسی پراكندگی پیروان این مذهب در سده‌های نخست هجری، بررسی آماری رجال امامی در سده‌های ۲ و ۳ ق است كه اطلاعاتی از آنها در كتب اربعۀ رجال امامی بازتاب یافته است. این داده‌ها به خصوص از آن نظر حائز اهمیت است كه نمایانگر نفوذ فرهنگی این مذهب در هر ناحیه‌ای می‌تواند بود. بر این اساس، بیشترین شمار عالمان امامی از نواحی عراق ــ به خصوص كوفه ــ و سرزمینهای ایران ــ به ویژه ری و قم ــ برخاسته‌اند، اما شمار عالمانی از مكه و مدینه، یمن و بحریـن، بلاد جزیـره (شمـال عـراق)، شـام ــ به خصوص حلب ــ مصر، ماوراءالنهر ــ به ویژه بخارا و سمرقند ــ خراسان ــ به ویژه مرو و نیشابور ــ سجستان و كرمان، گرگان و طبرستان، آذربایجان و ارمینیه، خوزستان و نواحی جبال در مركز و غرب ایران نیز بسیار است.

در تكمیل این داده‌ها، باید به اطلاعات ارائه شده در احسن التقاسیم مقدسی اشاره كرد كه زمان آن به اواخر سدۀ ۴ ق/ ۱۰ م بازمی‌گردد. مقدسی از حضور جمعیتهای شیعه ــ ظاهراً امامی ــ در سواحل حرمین و سرات در غرب عربستان، در سواحل یمن، عُمان و هجر (ص ۹۰-۹۱)، به صورت متراكم در عراق شامل كوفه، بصره و بغداد (ص ۱۱۲) و بلاد جزیره (ص ۱۲۶)، به صورت جمعیت غالب در عَمّانِ شام (ص ۱۵۳)، به صورت پراكنده در خراسان، گرگان و طبرستان (ص ۲۸۰)، به صورت متراكم در اهواز و سواحل فارس (ص ۳۱۸، ۳۳۴) و سرانجام به صورت جمعیت غالب در مُلتان سند (ص ۳۶۳) گزارش داده است. بررسی منابع پرشمار نشان می‌دهد كه مذهب امامیه رواج خود را در طی قرون، در نواحی گسترده‌ای از ایران و عراق، و بخشی از ماوراءالنهر و نیز قفقاز، برخی نواحی ساحلی جزیرة العرب، مناطق گسترده‌ای از شام ــ به ویژه در نوار ساحلی ــ در سطحی محدود در شمال افریقا، و نیز از روزگاری متأخرتر در هند و شرق افریقا دوام بخشیده، و حضور آن تا امروز ادامه یافته است. گسترش این مذهب در طی قرون نخستین و میانه را باید حاصل تلاش و تبلیغ خودجوش و تدریجی پیروان آن دانست؛ اما در عصر صفوی فعالیتهای سازمان یافته در جهت تبلیغ مذهب، به خصوص در برخی مناطق چون شبه قارۀ هند تأثیری بسزا داشته است (برای اطلاع از گسترش امامیه در قارۀ افریقا، نک‍ : ه‍ د، افریقا، مكاتب و مذاهب؛ برای قارۀ آسیا، نک‍ : ه‍ د، اسلام، بخش نهم).

در حال حاضر، مذهب امامیه یا شیعۀ اثناعشری، در ایران به عنوان مذهب رسمی شناخته می‌شود و در كشورهایی چون عراق، بحرین، جمهوری آذربایجان و لبنان پیروان آن بخش مهمی از جمعیت را تشكیل داده‌اند. افزون بر آن، جمعیتی قابل توجه از امامیان در دیگر كشورهای اسلامی از حوزۀ خلیج فارس، شبه قارۀ هند، آسیای مركزی، قفقاز، تركیه و سوریه زندگی می‌كنند.

اعتقادات امامیه

در سخن از مذهبی كه یك و نیم هزاره تاریخ را پشت سر نهاده، و مكاتب فكری بسیاری را در محافل خود پرورده است، به سختی می‌توان مجموعه‌ای از باورها در اصول، یا مجموعه‌ای از فتاوا را ارائه كرد كه میان تمامی مكاتب آن مذهب مشترك بوده باشد، اما در عین حال می‌توان به شماری از تعالیم اساسی در اصول و فروع اشاره كرد كه ممكن است به عنوان نقاط مشتركی میان غالب طیفهای این مذهب مصداق یابد.

امامت و حجت

پیش از آغاز سخن از عقاید امامیه، باید اشاره كرد كه اصلی‌ترین ممیزۀ این مذهب، دیدگاه خاص آن در باب امامت است. امامیه به عنوان یكی از گرایشهای شیعه، بر این باورند كه حقِ جانشینی رسول اكرم (ص) از آنِ حضرت علی (ع) بوده است و رسول اكرم (ص) بارها در طول حیات خود، بر این جانشینی اشاره كرده‌اند. در منابع امامی، به عنوان ادلۀ نقلی بر این امر، به احادیث مشهوری چون حدیث غدیر، حدیث ثقلین و حدیث منزلت استناد شده است كه اصل صدور آن مورد تأیید قاطبۀ عالمان اهل سنت قرار داشته، و تنها اختلاف با ایشان، در تفسیر و برداشت از آنها بوده است. در این میان ویژگی امامیه نسبت به شیعیان بتری و برخی دیگر از گرایشهای زیدی در آن است كه تنها امام برحق پس از رسول اكرم (ص) را حضرت علی (ع) دانسته، و هرگونه اقدام در جهت سلب این حق را اقدامی ظالمانه قلمداد كرده‌اند.

گفتنی است كه به عنوان یك حقیقت تاریخی، امامیه نیز در این امر كه حضرت علی (ع) خود با ۳ تن خلیفه دست بیعت داده، و به عنوان چهارمین خلیفه ــ اگرچه با اكراه ـ منصب خلافت را پذیرفته است، تردیدی روا نداشته‌اند؛ اما ایشان این عملكرد را بر مبنای اصل تقیه و رعایت مصالح امت اسلامی، تفسیر نموده‌اند. این دیدگاهها، در طول تاریخ این مذهب، به عنوان مواضع نهادین امامیه در باب امامت، تكرار و تبیین گشته، و در كتب پرشمار این مذهب در باب امامت به ثبت رسیده است.

نظریۀ امامت، به عنوان اصلی‌ترین ممیزه در فضای اعتقادی امامیه گسترش بسیار پیدا كرده، و به تبیین باورهایی پیرامون آن انجامیده است. امامیه در سدۀ ۲ ق، به ویژه برپایۀ تعالیم امامان باقر و صادق (ع)، بر اصولی ثابت در نظام اعتقادی خود وفاق یافتند كه اهم آنها را می‌توان در این چند جمله خلاصه كرد: تا مكلفی بر زمین است، زمین از حجت خداوند خالی نمی‌تواند بود و این حجت، گاه امامی ظاهر و گاه امامی غایب و پنهان از انظار است كه به هر تقدیر، اثر وجودی خود را در جهان خواهد بخشید؛ این حجت قطعاً امامی معصوم است كه گناه و خطا در او راهی ندارد؛ امامان را جز خداوند برنمی‌گزیند و مردمان از طریق نص بر امامت ایشان آگاهی می‌یابند؛ و طاعت و پیروی از این امامان، بر همگان فرضی الٰهی است و تخلف از آن موجب گمراهی خواهد بود (به عنوان نمونه، نک‍ : كلینی، كتاب الحجة؛ شیخ مفید، اوائل، ۴۶ بب‍‌ ).

امامان دوازده‌گانه (ع) به نام، نزد امامیه شناخته شده‌اند و پیروان این مذهب با وفات امام حسن عسكری (ع)، امام یازدهم در ۲۶۰ ق/ ۸۷۴م، دورۀ حضور ائمه را پایان یافته شمرده، و وارد عصر غیبت شده‌اند. بر این اساس، امام دوازدهم (ع) كه از ۲۶۰ق، بر جایگاه امامت قرار گرفته است، با برخورداری از عمری دراز به گونه‌ای نهان از انظار به مهمات امت رسیدگی می‌كند و با فراهم آمدن شرایط ظهور در آخرالزمان (زمانی نزدیك به قیامت)، ظهور كرده، با شكست دادن قدرتهای جائر، جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد (نک‍ : ه‍ د، امامت).

اصول اعتقادی

به عنوان آغاز سخن باید به آموزش مشهور در محیط امامیه در باب اصول دین اشاره كرد كه برپایۀ آن، این اصول شامل توحید، نبوت، معاد، امامت و عدل است؛ گاه بر این نک‍ته تكیه شده است كه از این میان، ۳ اصل نخست اصول دین، و دو اصل اخیر اصول مذهب امامیه است. به هر روی، این تمایز نسبی است و اگر دیدگاه امامیه در باب امامت، كاملاً ویژۀ این مذهب است، اما در مبحث عدل، همسانی گسترده‌ای بین امامیه و معتزله به چشم می‌آید.

در یك داوری كلی نسبت به اصول اعتقادی امامیه و در مقایسۀ آن با مذاهب گوناگون اسلامی، باید یادآور شد كه در تقابل میان مواضع نص‌گرایان اصحاب حدیث و كلام‌گرایان جهمی و معتزلی، امامیه همواره به گروه دوم نزدیك بوده‌اند. به عنوان یك نک‍ته در تاریخ عقاید امامیه، درخور توجه است كه حتى عالمان نص‌گرای امامی، در عقاید خود در مباحثی چون توحید، فاصلۀ چندانی از متكلمان نگرفته‌اند؛ مثلاً در مسأله‌ای چون رؤیت باری كه یكی از میدانهای ستیز میان نص‌گرایان و كلام‌گرایان در حوزه‌های غیرشیعی بوده است، نشانی از اختلاف نظر در محافل امامی دیده نمی‌شود و هیچ‌گاه موضعی موافق رؤیت از جانب نص‌گرایان امامی اتخاذ نشده است. این امر بیشتر رهین این حقیقت است كه بخش مهمی از باورهای اساسی، در تعالیم ائمۀ اهل بیت (ع) تبیین شده بوده، و همین ویژگی نص‌گرایان امامی را در شرایطی متفاوت با دیگر حوزه‌ها قرار داده است.

در مروری بر باورهای اساسی امامیه در باب توحید، باید یادآور شد كه موضع عالمان این مذهب در برخورد با صفات الٰهی، برخوردی تنزیه‌گرا و نزدیك به مواضع معتزله بوده است؛ بدین ترتیب، این نگرش كه صفات باری عین ذات اوست، در میان امامیه شهرت یافته است. در نگرش امامیه رؤیت باری همواره با تأكید تمام مورد انک‍ار بوده، و در مسألۀ كهن خلق قرآن به عنوان یكی از فروع مبحث توحید نیز، گاه با تعبیر حدوث قرآن (مثلاً نک‍ : ابن بابویه، التوحید، ۲۲۷)، نظریۀ قدم قرآن نفی شده است.


امامیه معتقد است که حضرت امام على علیه السلام و یازده تن از نسل او - تا حضرت مهدى علیه السلام - به نصّ پیامبر صلی الله علیه وآله و نصب الهى، امام و پیشواى مسلمانان‌ هستند. این امامان به ترتیب، عبارت‌اند از: على بن ابى طالب، حسن بن على، حسین بن على، على بن الحسین، محمد بن على، جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على، على بن محمّد، حسن بن على و سرانجام حجة بن الحسن مهدى علیه السلام. آخرین امام از سال ۳۲۹ هجری تاکنون از انظار غایب گشته و در غیبت کبری به سر می برد. او در آخرالزمان ظهور مى‌ کند و جهان را به عدل و داد راه مى‌ نماید.[۱]

امامیه وجود امام را عقلاً واجب مى‌ دانند و بر آن‌اند که مردم براى تحقق نیکى و حفظ شریعت به امام نیازمندند. نیازمندى مردم و دین به امام معصوم، تا قیامت باقى است و وجود جهان بدون او ناممکن است.[۲] در نظر امامیه، امام از کاستى و کژى و عیب‌هاى ظاهرى و درونى پیراسته و به صفات نیک اخلاقى آراسته است و داراى مناقب و فضایل نفسانى است.[۳]

به نظر شیعه امامیه برخی ویژگى‌هاى امام عبارت‌اند از: الف. عصمت: مراد از عصمت آن است که شخص امام باید از انگیزه عمدى یا سهوىِ معصیت و ترک طاعت برى باشد. ب. برخوردارى از نص (گفتار صریح): شخص امام تنها از گذر نصّ خداوند یا پیامبر و یا امام پیشین به امامت مى‌رسد. ج. افضلیت: امام باید از همه مردمان برتر باشد.[۴]

برخى دیگر از اعتقادات ویژه امامیه عبارت‌اند از: عصمت همه انبیاء و امامان علیهم السلام، بداء و رجعت.

امامیه در احکام عملى نیز ویژگى‌هایى دارند؛ از جمله آن که در وضو مسح پا را واجب مى‌شمارند. لزوم ذکر «حىّ على خیرالعمل» در اذان و اقامه و پنج تکبیر در نماز میت از دیگر ویژگى‌هاى فقهى امامیه است.

امامیه - برخلاف اهل تسنّن - نکاح مُتعه (ازدواج موقّت) را جایز مى‌دانند و نیز معتقدند که در یک مجلس، سه طلاق تحقّق نمى‌یابد و فُقّاع (آب جو) حرام است و در استنباط احکام و تعالیم دینى نمى‌توان از قیاس و استحسان بهره جست.[۵]

امام باقر و امام صادق علیهما السلام بنیان‌گذاران و شارحان بزرگ فقه شیعى‌اند. مجموعه احادیث این دو امام بزرگوار در چهار کتاب الکافى، الاستبصار، التهذیب و من لایحضره الفقیه گرد آمده است که «کتب اربعه» لقب گرفته‌اند. مبانى فقهى امامیه عبارت‌اند از: قرآن، سنّت، اجماع و عقل.

امامیه از نظر کلامى، داراى روشى میانه است و بیش‌تر به روش کلامى معتزله نزدیک است. نفى جبر و تفویض و اعتقاد به «امر بین الامرین» و مخلوق دانستن قرآن، از جلوه‌هاى روش اعتدال‌گرایى امامیه است.

در مذهب امامیه زیارات و ادعیه جایگاهى ویژه دارند. دعاهاى پرشورى همانند دعای کمیل و دعای ابوحمزه ثمالى و آنچه در صحیفه سجادیه آمده است، از نمونه‌هاى ادعیه و مناجات امامیه‌اند.

امامیه اعیادى ویژه نیز دارد؛ از جمله عید غدیر خم که روز اعلان خلافت و ولایت حضرت على بن ابى طالب علیه السلام است.

فِرَق امامیه

شیعه - همچون دیگر مذاهب اسلامى - بخاطر اختلاف در صفات امام، به فرقه ‌های متعددی تقسیم شده است. پیش از شهادت امام حسن عسکرى (علیه السلام) فرقه‌ هایى چون زیدیه، اسماعیلیه، واقفیه و فطحیه پدید آمده بودند؛ اما در دوره پس از ایشان، شیعه به بیش از چهار فرقه انشعاب یافت[۶] که بنابر نظر مشهور علمای شیعه، از میان آنها تنها اثنى عشریه (امامیه) بر حق است و فرقه ‌های دیگر، اهل بدعت و گمراه محسوب می شوند.[۷]

همچنین در سده ‌هاى اخیر دو دیدگاه در امامیه پدید آمد: اخبارى و اصولى. مؤسّس دیدگاه اخبارى، ملا محمدامین استرآبادى (م، ۱۰۳۳ ق) صاحب کتاب الفوائد المدنیة است. اخباریان، شیوه اصولى را برنمى‌ تابیدند و معتقد بودند که احکام شریعت را تنها از نصوص ائمّه علیهم السلام مى ‌توان گرفت. نفى تقلید نیز یکى از ارکان این دیدگاه است.

در برابر اینان، بیشتر فقهاى امامیه، پیرو دیدگاه اصولى بوده و هستند. بنابراین دیدگاه، منابع احکام شرعى اسلام، تنها نصوص معصومین علیهم السلام نیست؛ بلکه عبارت است از: قرآن، سنّت، عقل و اجماع. براى استنباط احکام شرعى، لازم است از قواعد اصول فقه بهره برد؛ از جمله برائت، استصحاب و عمل به ظنّ. اخبار را باید از یکدیگر تمییز داد و میزان اعتبار و اصالت آنها را سنجید. برجسته‌ ترین شخصیت علمى اصولى که سرانجام بساط اخبارى‌گرى را برچید، وحيد بهبهانى (م، ۱۲۰۸ ق) است.

پانویس

  1. فرهنگ فرق اسلامى، ۲۶.
  2. فرق الشّیعة، ۱۰۹؛ المقالات والفرق، ۱۰۳؛ دائرة المعارف تشیع، ۲/۳۳۱.
  3. همان.
  4. فرهنگ فرق اسلامى، ۷۶-۷۳؛المقالات والفرق، ۱۱۸؛ الملل والنّحل، ۲۶۵؛ تاریخ شیعه و فرقه‌هاى اسلام، ۱۴۷.
  5. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ۱۰/۱۶۲؛ فرهنگ فرق اسلامى، ۳۳-۳۱.
  6. الملل والنّحل، ۲۸۴؛ فرق الشّیعة، ۹۶؛ المقالات والفرق، ۱۱۶-۱۰۲.
  7. دائرة المعارف تشیع، ۴/۲۷۵؛ فرهنگ فرق اسلامى، ۹۴/۸۷.

منابع