محمدصالح حائری مازندرانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«آیت‌الله محمدصالح حائری مازندرانی» (۱۳۹۱-۱۲۹۸ ق)، فقیه اصولی، حکیم متکلم، محدث، مفسر، ادیب و شاعر بزرگ شیعه در قرن ۱۴ قمری و از شاگردان آخوند خراسانی بود. از امتیازات علامه حائری، جامعیت ایشان در علوم و فنون مختلف و قلم رسا در تألیف آثار فراوان و گرانقدر علمی است. آن عالم ربانی در مبارزه با استبداد و نفوذ بیگانگان نیز نقشی مؤثر داشت.

۲۰۰px
نام کامل محمدصالح حائری مازندرانی
زادروز ۱۲۹۸ قمری
زادگاه کربلا
وفات ۱۳۹۱ قمری
مدفن مشهد

Line.png

اساتید

آخوند خراسانی، ملا اسماعیل بروجردی حائری، میرزا حسین خلیلی تهرانی، میرزا حسین نوری،...

شاگردان

سید شهاب الدین مرعشی نجفی، سید عزیزالله امامت کاشانی، شیخ مهدی شرف‌الدین، حسین عمادزاده اصفهانی...

آثار

حکمت بوعلی سینا، اجتماع الامر و النهی، فضایل القرآن، ارث الزوجه، احیاء الرجال، اتحاد العاقل و المعقول، الاعتقادات، رجعت و معراج، عمل صالح، حجیة الظن،...


ولادت و خاندان

محمدصالح حائری مازندرانی در ۲۸ رجب سال ۱۲۹۸ قمری در شهر مقدس کربلا دیده به جهان گشود و در بیت علم و تقوا پرورش یافت. پدرش مجتهد برجسته آیت الله شیخ فضل الله حائری بوده و مادرش که خود از بیت علم و صبیه مرحوم ملامحمد یوسف استرآبادی صاحب «صیغ العقود» بوده، در آشنایی وی با دین و مکتب و قرآن کریم نقش بسزایی ایفا کرد.

جد اعلای شیخ محمدصالح، یعنی آیت الله شیخ معین الدین قاسمی مازندرانی، از مجتهدین طراز اول عصر خود و از شاگردان علامه مجلسی بوده است.

تحصیلات و استادان

محمدصالح مازندرانی، ادبیات عرب را از محضر برادران فاضل و ادیب، مولی علی معروف به «سیبویه» و مولی عباس معروف به «اخفش» فرا گرفت. وی که از نوابغ ادب و هنر می باشد، از دوران کودکی طبع شعری حساسی داشته است. بطوریکه در همان ایام تحصیل ادبیات، «الفیه» ابن مالک را تخمیس نموده و به محضر اساتید فن عرضه داشت.

پس از تکمیل ادبیات، سطوح عالیه چون شرح لمعه، رسائل و مکاسب، ریاض المسائل، اسفار، منظومه سبزواری و شرح مطالع را نیز به کمک پدر ارجمند و برادر فاضلش آیت الله شیخ علی حائری و دیگر اساتید بزرگ کربلا فرا گرفت و قبل از عزیمت به نجف اشرف در مدرسه آیت الله طوسی کربلا «رساله غساله» نیز تألیف نمود. ضمن آنکه در همان ایام، به تدریس کتابهایی که خوانده بود نیز پرداخت.

مرحوم آخوند خراسانی صاحب کفایه در سفر زیارتی که ماه رجب سال ۱۳۱۲ قمری به کربلای معلی داشت، روزها در صحن مطهر سیدالشهدا(ع) درس غساله می داد. در این ایام مرحوم شیخ محمد صالح نیز به محضر آخوند خراسانی مشرف شده و رساله خود را در غساله کلی طبیعی و تجری تقدیم حضور ایشان کرد. آخوند خراسانی پس از مشاهده این رساله ها و پی بردن به نبوغ و استعداد بی نظیر این نوجوان، وی را با خود به نجف اشرف برد و از آن پس او از شاگردان بزرگ و ممتاز حوزة درس مرحوم صاحب کفایه گردید. این در حالی بود که هنوز بیش از ۱۵ سال از سنش نگذشته بود و بگفته یکی از دانشمندان محقق،‌ علامه در محضر مرحوم آخوند، همچون ارسطویی در محضر درس افلاطون بود.

علامه محمدصالح حائری از دست مشایخ روایتی نیز به دریافت اجازه نقل حدیث مفتخر گشت، از جمله: میرزا حسین خلیلی تهرانی و میرزا حسین نوری.

آن بزرگوار بخاطر علاقه فراوان به علوم عقلی، رشته حکمت و علوم معقول را نیز از محضر مرحوم ملا اسماعیل بروجردی فرا گرفت، تا آنکه خود حکیمی صاحب نظر گشته و آثار ذیقیمتی را در علوم عقلی از خود به یادگار نهاد.

تلاش علمی و ذوق سرشار شیخ محمدصالح، توجه همه صاحب نظران را بخود جلب کرده بود؛ چراکه وی در همان دوران نوجوانی و قبل و بعد از حضور در حوزه علمیه نجف، کتابها و رسائل زیادی را چون رساله ای در قاعده ید، رساله ای در تجرّی، رساله ای در شبهه محصوره، رساله ای در زکات، رساله ای در احکام کفار، رساله ای در طهارت و چند کتاب دیگر تألیف کرده و به جامعه علمی نجف تقدیم نمود. ضمن آنکه با تحقیق و تحلیل و احاطه به تمام افکار مرحوم آخوند خراسانی، تمام درسها حتی مذاکرات بعد از درس با استاد را ثبت و تقریر فرمود و مرحوم صاحب کفایه (ره) کتاب وقف خود را با مراجعه به دو کتاب در وقف -یکی مفصّل و دیگری مختصر- که آقای شیخ محمدصالح در مدرسه آن مرحوم نوشته بود، تألیف کرد. چنانچه گویند: وی کتاب وقف مختصر را به مرحوم آخوند خراسانی (ره) نشان داد و مرحوم خراسانی هم گفته بود: «دیگر من چه بنویسم»؟!

معروف است که آن جناب در ۱۶ سالگی به مقام رفیع اجتهاد نائل آمد و آوازه اش در همه مجامع علمی پیچید.

آثار و تألیفات

علامه حائری با فراغت حاصله در سمنان، کتابها و آثاری را از خود به یادگار گذاشت که مجموع تألیفات معظم له را تا چهار صد کتاب و رساله نیز نوشته اند. در نتیجه معظم له از معدود علمای معاصر می باشند که در تألیف کتاب، بسیار موفق بوده و میراث گرانبهایی را از خود به یادگار گذاشت. او از سنین کودکی دست به قلم برد و همان گونه که گذشت قبل از عزیمت به نجف اشرف، چند رساله از جمله «رساله غساله» را در کربلا نوشت و آنها را خدمت مرحوم آخوند خراسانی تقدیم داشت. آنگاه در نجف اشرف نیز قلم بر زمین ننهاد و با تألیف کتابهای ارزشمندی چون «سبائک الذهب در شرح کفایه الاصول» و کتابی در خمس و رضاع و طهارت و قضا و شهادات و کتابی در طلاق و زکات و منجّزات مریض و دو کتاب مختصر و مفصل در وقف و آثار دیگر علمی که بعضاً از تقریرات درس آخوند خراسانی و سایر اساتید بود، تعجب همگان را برانگیخت.

نکته قابل توجه آنکه، آثار معظم له همانند ابعاد وجودی وی، منحصر در یک موضوع نمی باشد و ابواب مختلف علوم اسلامی اعم از فقه، اصول، کلام، حکمت و فلسفه، رجال، تفسیر، ادب و تاریخ شیعه را در بر می گیرد. گفتنی است آثار نظم و نثر ایشان پس از فوتشان به کتابخانه آستان قدس رضوی اهدا شده و در آنجا محفوظ است.

علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی در این باره می فرماید: «آن بزرگوار علیرغم مرجعیت و اشتغالات زیاد، اهمیت زیادی به تألیف کتاب و آثار علمی می دادند و الطاف و مواهب الهی و توان و استعدادش در نظم و نثر و احاطه علمی وی سبب شد تا آثار ارزشمندی را در موضوعات گوناگون پدید آورند.»

استاد محمدرضا حکیمی نیز می نویسد: علامه در ادبیات عرب نیز از اساتید مسلم بود و اطلاعاتی بسیار وسیع داشت و تألیفات و آثاری. از جمله قصیده بدیعیه و شرحی برآن، حاشیه ای بر «انوار الربیع» و دیوانی به عربی. او به فارسی نیز شعر می گفت، ولی در نظم عربی، قدرتی شگفتی زای داشت و یکی از نمونه های کم مانند ایرانیانی بود که شعر عربی را در حد بالا می سرایند.»

آوازه علمی آن بزرگوار نه تنها در حوزه های علمی شیعه، بلکه در جامعه علمی اهل سنت نیز پیچیده بود و در جامع الازهر مصر به نظرات ایشان اهمیت زیادی می دادند و همانگونه که در نوشتار استاد عماد زاده و استاد حکیمی آمده است، معظم له در قدرت ادبی به عربی و فارسی نیز بی نظیر بودند و ادبای ایران و عراق او را به استادی تعظیم و به نبوغ می ستودند و در فن سرودن قصیده های عربی و قصاید و غزلیات فارسی، او را سعدی دوران خواندند. وجود قدرت ادبی، برای یک عالم و مجتهد مایه مباهات و باعث توانمندی وی در مقام فتوی است.

معظم له در انشاء مدایح و مراثی اهل بیت (ع) نیز از قدرت بالایی برخوردار بودند. دو دیوان شعر یکی به عربی و دیگری به فارسی به یادگار گذاشتند. همانگونه که گذشت در کودکی، الف ب ت ابن مالک را که کتابی وزین در ادبیات عرب است، تخمیس نمودند و همچنین کتاب گرانسنگ «کفایة الاصول» آخوند خراسانی را به شعر در آورده است که بنام «سبیکه الذهب» در سال ۱۳۳۴ قمری به چاپ رسید.

وی قصیده ای بلند بنام معصومیه در مدح حضرت فاطمه معصومه(س) و آباء گرامیش به عربی سروده که ۱۰۱ بیت است و تاکنون مثل آن در عرب و عجم گفته نشده با ترجمه فارسی اش که آن نیز ۱۰۱ بیت است.

بخاطر همین مقام ادبی، شعرا نیز در بابل و سمنان به محضر او شرفیاب می گردیدند و نسبت به مقام علمی و ادبی وی تجلیل می کردند. نیما یوشیج شاعر نامدار معاصر پس از دیدارهایی با ایشان ابیاتی را در وصفش سروده است. یکی از نزدیکان علامه در این باره چنین نوشته است: مرحوم نیما یوشیج دراوایل ورود به بابل به محضر مرحوم آیت الله شیخ محمدصالح علامه حائری که در آن زمان در بابل می زیستند راه یافت. آن شاعر سنت شکن و نوپرداز چنان شیفته و مجذوب آن عالم دینی گردید که تقریباً همه روز بجز روزهای تعطیل حدود ۸ صبح به منزل مرحوم آقای علامه می آمد و در کتابخانه آن عالم ربانی می نشست و به تدریس او که هر روز دو نوبت یا سه نوبت در فقه و اصول و حکمت انجام می شد گوش فرا می داد. در فاصله درسها که در آن میان طلاب دیگری به جای طلاب قبلی حضور می یافتند، به خواندن شعر خود یا شنیدن اشعار مرحوم علامه و حتی شعرهای عربی او صرف وقت می نمود. نیما که چون آهوی رمیده از همه کس گریزان بود، انس عجیبی با آن مرد روحانی حاصل کرده بود... .

همچنین آیت الله سید عزیزالله امامت کاشانی، مؤلف کتاب وزین «تذکرة الشعرا» که خود به دیدارش موفق شده و به اخذ اجازه از معظم له نیز مفتخر گشت در تجلیل از مقام ادبی وی می فرماید: «در قدرت ادبی بعربی و فارسی وحید عصر و فرید دهر بشمار می آمد و قاطبه بزرگان و ادبای عراق و ایران او را به استادی و تعظیم و تکریم می نمودند و بنبوغ می ستودند».

در کتابهای مختلف از جمله نقباء البشر، الذریعه الی تصانیف الشیعه و... به کتابها و تألیفات معظم له اشاره گردیده که در اینجا به پاره ای از آن آثار اشاره می شود:

۱. اتحاد العاقل و المعقول،

۲. اجتماع الامر والنهی،

۳. احیاء الرجال،

۴. احیاء المنطق الرسطالیسی،

۵. ارائه التنقیح السنّی فی البرائه عن تلقیح المنی،

۶. ارث الزوجه،

۷. الاریکه الخضراء،

۸. الاسکاسیه فی احکام الاوراق النقدیه،

۹. اصاله اللزوم فی العقود و الایقاعات،

۱۰. الاعتقادات،

۱۱. اکسیر سعادت،

۱۲. اقسام الکفار و احکامهم،

۱۳. امتناع شریک الباری،

۱۴. الامر بین الامرین،

۱۵. الایمان بالله در شمارش ادله اثبات واجب الوجود،

۱۶. الباقیات الصالحات،

۱۷. البدیعیه قصیده میمیه،

۱۸. بستان الادب،

۱۹. البقیه،

۲۰. بناء المهدوم،

۲۱. بوارق الالهام فی شرح شوارق الالهام،

۲۲. بیان ایمان (فقه فارسی)،

۲۳. بیان الواقع فی ردّ البابیه،

۲۴. تاریخ الدنیا والدین،

۲۵. تاریخ ظهور المنطق،

۲۶. تاریخ معارف امامیه ترجمه ظلامه العتره،

۲۷. تاریخ معارف امامیه و معارف المذاهب الاسلامیه (در ۱۲ جلد)،

۲۸. تتمیم حاشیه المکاسب،

۲۹. التجرّی،

۳۰. تخلف العلة عن المعلول،

۳۱. تخمیس الفیه ابن مالک،

۳۲. تخمیس لامیه المعرّی،

۳۳. ترجمه الادب الکبیر لابن المقفع،

۳۴. تفسیر سوره حمد و حدید و آیة الکرسی،

۳۵. تقریر ابحاث آخوند خراسانی در طهارت، خمس، زکات و احکام شیر دادن،

۳۶. تخلیص کفایة الاصول،

۳۷. الجبر و التفویض،

۳۸. الجمع بین الجمع و التفریق و ظهور الحق،

۳۹. الجواب المقبول عن شبهة الآکل و المأکول،

۴۰. حاشیه انوار الربیع،

۴۱. حاشیه ریاض المسائل (نکاح و ارث)،

۴۲. حاشیه بر رسائل شیخ انصاری،

۴۳. حاشیه بر کتاب طهارت شیخ انصاری،

۴۴. حاشیه بر کفایة الاصول،

۴۵. حاشیه بر مفاتیح الشرایع،

۴۶. حاشیه بر المقابس،

۴۷. حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری،

۴۸. حاشیه بر ملل و نحل،

۴۹. حاشیه بر نجات العباد(طهارت)،

۵۰. الحجة (حجت منطقی)،

۵۱. حجیة الظن،

۵۲. حجیة قطع،

۵۳. حکم الغساله،

۵۴. حل نظم منظق سبزواری،

۵۵. حکمت بوعلی سینا (در ۵ جلد)،

۵۶. الحوراء حاشیه بر الزوراء،

۵۷. حیات طیبه در حرمت بقاء بر تقلید میت،

۵۸. خاتمیت محمد (صلی الله علیه وآله)،

۵۹. خرد در امامت،

۶۰. خواص الآیات،

۶۱. خیر المصیر الی السمیع البصیر،

۶۲. الدین القویم فی ربط الحادث بالقدیم،

۶۳. الدر الملتتقطه فی احکام مجهول المالک و اللقطه،

۶۴. دیوان الادب،

۶۵. دیوان شعر عربی،

۶۶. دیوان شعر فارسی،

۶۷. رجعت (در اثبات ان با ادله عقلی)،

۶۸. رجعت و معراج،

۶۹. رد شبهه ابن کمونه،

۷۰. الرد علی صدرالدین الشیرازی فی اصالة الوجود و وحدة الوجود،

۷۱. الزند الناری فی حل منطق السبزواری،

۷۲. سبائک الذهب در شرح کامل کفایة الاصول،

۷۳. سبیکه الذهب (برگردان کفایة الاصول به نظم)،

۷۴. السرر الموضوعه،

۷۵. سیمان ایمان (در فقه استدلالی)،

۷۶. شبهه محصوره،

۷۷. شرح بدیعه،

۷۸. شرح دعای سحر،

۷۹. صحیح و اعم،

۸۰. رساله ای در ضدّ،

۸۱. طرر الادب در مهمات ادیبه،

۸۲. ظلامه العتره الطاهره الی حضره قادة الاسلام الباهره،

۸۳. العقاد،

۸۴. عمل صالح (فقه استدلالی)،

۸۵. فضایل القرآن،

۸۶. فضل مسجد،

۸۷. قبلة المصلین،

۸۸. القصر المشید فی تکمله معالم الرشید،

۸۹. القصیده العلما،

۹۰. القضاء و الشهادات،

۹۱. القواعد،

۹۲. القول الفصل فی ائمة القطع و الوصل،

۹۳. کلمات الحجج العامره فی ظلمات اللجج الغامره،

۹۴. کلی طبیعی،

۹۵. لباس مشکوک،

۹۶. لوح محفوظ،

۹۷. لیلة المتهجدین،

۹۸. الماء القلیل و متمم الکر،

۹۹. المثل الاعلی (تحقیقی در مُثُل افلاطون)،

۱۰۰. المختارات من الدعوات،

۱۰۱. مشاهیر علمای اسلام،

۱۰۲. المعرب عن وقتی الصبح و المغرب،

۱۰۳. المشقص المصیب فی العول و التعصیب،

۱۰۴. مصرّیه العجم (قصیده ای بلند درباره حضرت زینب(س)،

۱۰۵. معراجیه (قصیده ای بلند درباره معراج

۱۰۶. معیار الحق والباطل،

۱۰۷. المناظرات،

۱۰۸. منجزات المریض،

۱۰۹. نونیة العجم (قصیده ای طولانی در سیره پیامبر(ص)،

۱۱۰. نهد الکواعب،

۱۱۱. وجود انشایی،

۱۱۲. ودائع الحکم فی کشف خدائع بدائع الحکم،

۱۱۳. وضع الحروف،

۱۱۴. وقف مختصر،

۱۱۵. وقف مفصل،

۱۱۶. الید البیضاء در وجود ذهنی.

فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی

تدریس و تبلیغ:

علامه حائری پس از ۱۲ سال اقامت در نجف اشرف و کسب اجازات روایتی و اجتهاد، بعلت ابتلاء به درد شدید چشم، کرسی تحقیق و تدریس نجف را رها کرده و در سال ۱۳۲۴ قمری عازم ایران گردید. وی که در این زمان مجتهدی جوان (حدوداً بیست و هفت ساله) ولی معروف و مشهور بود، مورد استقبال گرم مردم فرهنگ دوست و عالم پرور بابل قرار گرفت.

معظم له پس از اقامت در بابل به اقامه جماعت و ترویج احکام شریعت و تهذیب نفوس مستعده می پرداخت و به تصریح مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در نقباء البشر، به بهترین وجهی که ممکن بود به اقامه شعائر دینی و خدمات مذهبی مشغول گردید و مردم شریف منطقه هم به شایستگی از وجود آن بزرگوار و برنامه هایشان استقبال کرده و بهره های فراوان بردند. تا آنکه بعد از مدتی کوتاه، نه تنها عهده دار مسائل اساسی و رفع مشکلات اجتماعی مردم گردید، بلکه مردم زیادی در مازندران به ایشان رجوع کرده و در امور دینی مقلد ایشان گشتند و مرجعیت وی مورد قبول جمع زیادی از مؤمنین منطقه واقع شد.

او همچنین در بابل، ضمن اقامه شعائر دینی با تکیه بر کرسی تدریس از جمله در مدرسه صدر به تربیت و پرورش شاگردان زیادی همت گماشت و فضلای زیادی را از چشمه جوشان علم و معرفت خود سیراب ساخت، که اکثر علمای بابل در آن سالها از محضر ایشان تلمذ نموده و جزء شاگردان ایشان می باشند. اسامی برخی از عالمانی که از ایشان اجازه روایت دریافت کرده اند، از این قرار است: سید شهاب الدین مرعشی نجفی، حسین مقدس مشهدی شاهرودی، سید عزیزالله امامت کاشانی، شیخ مهدی شرف الدین، حسین عمادزاده اصفهانی.

مبارزه و تبعید:

دوران حضور آن مجتهد مبارز در بابل، مصادف با دوران تسلط بیگانگان از جمله استعمار انگلیس بر سرنوشت ملت ایران و رواج بی دینی و فساد بوده است. و از طرفی پای رضاخان نیز به عرصه سیاست و حاکمیت کشیده شد و نغمه های شوم و زمزمه های خطرناک مبارزه با احکام و قوانین قرآن و شریعت مقدس اسلام بطور علنی از این طرف و آن طرف شنیده می شد. در این میان علما و اندیشمندان اسلام به پاسداری از ارزش های دینی و مبارزه با طاغوت پرداختند و هر یک به نوبه خود سهمی را در این مبارزه و روشن گری افکار مردم بعهده گرفتند.

علامه شیخ محمدصالح نیز با مشاهده اوضاع و احوال ساکت ننشسته و شجاعانه پا به میدان مبارزه نهاد و با سخنرانی های جانانه و آتشین، به مبارزه با طاغوت و یاوه سرایی های رضاخان پرداخت، تا آنکه در یکی از آن خطابه ها جملاتی را به این مضمون (طبق نقل یکی از روحانیون بابل برای نگارنده) بیان داشت: «هر کس با قرآن مخالفت کند، کافر است، اگرچه رضاخان باشد». بعد از این سخنان قاطع در مسجد جامع بابل، معظم له دستگیر و به تهران انتقال یافت و مدت ۹ ماه در سیاهچالهای رضاخانی محبوس گردید. و چنانچه مرحوم آیت الله حسینی متوفی ۱۳۷۶ برای نگارنده بیان داشتند حکم اعدام علامه شیخ محمدصالح را صادر کرده بودند و قرار بود اعدامش کنند، ولی با اعتراض شدید مراجع و علما وقت مواجه شدند و به ناچار او را به سمنان تبعید کردند.

با تبعید به سمنان، فصل جدیدی از زندگی آن عالم فرزانه شروع گردید. مردم شریف سمنان استقبال شایانی از برنامه های وی نمودند و شیفتگان مکتب اهل بیت(ع) گرد وجودش حلقه زدند و از آن حکیم فرزانه و مجتهد کبیر بهره بردند. از یک طرف به اقامه جماعت و ترویج شریعت و بیان معارف توحیدی پرداخت و از طرف دیگر با تشکیل محفل علمی، شاگردان زیادی را پرورش داد. ضمن آنکه قلم را بر زمین ننهاد و به تألیف دهها کتاب علمی و سودمند اقدام نمود. نکته قابل توجه در همین امر نهفته است که بازدیدکنندگان و ملاقات کنندگان با معظم له از گروه یا قشر خاصی نبوده اند و همه اقشار را شامل می شده است. چرا که از امتیازات مهم آن رادمرد میدان علم و عمل نیز، جامعیت ایشان در علوم و فنون بلکه در میادین مختلف است. از یک طرف فقیهی سترگ و مجتهدی جامع الشرایط و از طرف دیگر حکیم و فیلسوفی ورزیده و از جانب دیگر ادیبی توانمند و شاعری برجسته و بلحاظ دیگر سخنوری توانا و زبر دست و از طرفی عارفی شیدا و دلسوخته و واصل و بالاخره مبارزی دلیر بر علیه دستگاه ظلم و ستم بود.

در نظر عالمان

در اینجا مناسب است اظهارنظر برخی از بزرگان و تراجم نگاران را پیرامون شخصیت ارزنده و مقامات علمی و معنوی علامه حائری مازندرانی یاد آور شویم:

  • صاحب «احسن الودیعه» در ترجمه وی می گوید: «علامه شیخ محمدصالح که در مازندران به سر می برد و اکنون یگانه مرجع تقلید مهم آن سامان است، تألیفات خوبی دارد که بر فراوانی فضل و وسعت دایره اطلاعات و کثرت عمش دلالت می کند.»
  • همچنین صاحب «معجم رجال الفکر و الادب فی النجف» درباره اش گوید: «شیخ محمدصالح بن میرزا فضل الله حائری از فقها و علمای بزرگ عالم اسلام و از اساتید مسلم در فقه و اصول و از مؤلفین و پژوهشگران و محققین بزرگوار می باشد.»
  • آیت الله سید عزیزالله امامت کاشانی نیز در «تذکرة الشعراء» آورده است: «شیخ الفقها و المجتهدین آیت الله العظمی فی العالمین آقای شیخ محمدصالح حائری مازندرانی معروف به علامه سمنانی از مفاخر و مشاهیر فقها و مراجع عصر حاضر و از مشایخ اجازه مؤلف کتاب و مرحوم آیت الله والد و جمع بسیاری از علمای اعلام معاصر می باشند.»
  • علامه محمدتقی جعفری در تقریظی که به فرموده خود بعنوان «بیان اهمیت کتاب» در حدود چهل سال پیش بر کتاب «حکمت بو علی سینا» از معظم له نوشتند، ضمن تجلیل از مقام علمی و عظمت تتبعات و تحقیقات فلسفی وی، این کتاب را بنام «دائرةالمعارف فلسفه اسلامی» خوانده و در قسمتی از آن می نویسد: «اگر این نکته درست مورد توجه آقایان مطالعه کنندگان واقع گردد اهمیت و عظمت خدمت حضرت مستطاب آقای علامه را ادراک خواهند فرمود. زیرا شخصیتی که معظم له از ابن سینا خواه جنبه دینی و روحی و خواه از نظر علمی و فلسفی مورد تتبع و تحقیق قرار داده اند، از عهده هیئتی از دانشمندان و فلاسفه و مورخین محقق ساخته نیست، زیرا اسلوب تشریح و تحلیل و قضاوت معظم له دارای تمامی شرایط علمی و فلسفی و تحقیق و تتبع که تخصص در هر یک تحمل زحمات یک عمر طولانی را لازم دارد انجام داده اند.»
  • استاد محمدرضا حکیمی در مورد ایشان می نویسد: «علامه سمنانی (۱۲۹۷-۱۳۹۱هـ.ق) از عالمان بزرگ و جامع شیعه بود در این روزگار، عمری دراز کرد و تألیفات بسیار زیاد بر جای گذاشت، از جمله «حکمت بوعلی سینا» در چندین مجلّد. وی در فلسفه معتقد به نظریه «اصالت ماهیت» بود و از ارکان فلسفه مشایی بود در این عصر. علامه در علوم اسلامی تبحری بسزا داشت. من خود در یکی از سفرهای اخیر او به مشهد (حدود سالهای ۳۷-۳۸ شمسی) از وی شنیدم که می گفت، صاحب کفایة الاصول در تنظیم جلد دوم، از یادداشهای من که علامه در سر درس مرحوم آخوند خراسانی می نوشته است استفاده کرده است.

فضایل اخلاقی

از امتیازات مرحوم علامه حائری مقام بلند معنوی و قداست نفس و پای بندی شدید به سنتها و برخورداری از ارتباط معنوی شدید با اهل بیت (علیهم السلام) بوده است. وی به اقامه سوگواری و برپایی مجالس عزاداری برای خاندان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) عنایت زیادی داشت و در ایام ویژه سوگواری با برقراری محفل عزا در منزل به سوگ می نشست.

استاد عمادزاده نیز درباره ایشان می گوید: «در ادب نفسی، دارای سجایای فاضله و ملکات نفسانی و اخلاق بسیار متواضع و مراقب و هوشیار و مهمان‌نواز و گرم و مأنوس و مألوف، که براستی هر کس با معظم له برخورد داشت فریفته ملکات و اخلاق فاضله ایشان شده است.»

وی در سلوک عارفانه و زندگی زاهدانه و دوری از مظاهر فریبنده دنیا، الگوی اهل معرفت بوده است و در پرتو همین امور بارها مورد عنایت خاندان پیامبر(ص) قرار گرفت. مؤلف محترم «تذکرة الشعرا» ضمن بیان فضایل اخلاقی معظم له، به مکاشفه ای از آن بزرگوار اشاره می کنند که عیناً نقل می شود: «مرحوم علامه حائری از مراجع بزرگ بسیار با عطوفت و مهربان و اهل ذوق و خوش محاوره و این حقیر در بعضی از مسافرتها به مشهد مقدس حضرت ثامن الحجج(ع) به خدمتش مشرف شدم و از محضرشان مستفیض شدم. از جمله بیانات آن جناب کرامتی بود از حضرت علی بن موسی الرضا(ع) درباره خودشان فرمودند: وقتی گرفتار کسالت صعب العلاجی شدم، اطبا از معالجه ام مأیوس شدند. التماس کردم برای زیارت و توسل مرا به حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) برسانند. مکانی در بالاسر مقدس برای من اماده کرده در آنجا نشانیدند. کتاب مزار بحار الانوار را در مقابل خود گشوده مشغول خواندن زیارت شدم. حالت مکاشفه برای من دست داد. بیدار بودم نه خواب، دیدم حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه والثناء از توی ضریح مقدس بیرون آمدند گویا دستمالی هم روی سر خود کشیده بودند، تشریف آوردند تا بالای سر من ایستادند، سر مبارک را پایین آورده، بمن فرمودند: «یا شیخ عالِج تُعافِ»، معالجه کن خوب می شوی و عافیت می یابی. فوراً دست خود را گشودم تا آن حضرت را بغل گیرم، دیگر آن حضرت را ندیدم. حالم دگرگون شد، آثار خوشی در خود مشاهده کردم و مرا به منزل آوردند. دستور دادم اطبایی که از معالجه ام مأیوس بودند حاضر کردند چون مرا معاینه نمودند، بالاتفاق گفتند: «حال شما غیر حال روز گذشته است، به مختصر معالجه که اصلاً گمان نمی رفت بطور کلی رفع کسالت شد که آثاری از او باقی نماند».

وفات

مرحوم علامه محمدصالح حائری مازندرانی پس از عمری خدمت و تلاش و زندگی پربار، سرانجام در تاریخ ۲۱ دی‌ماه ۱۳۵۰ شمسی (برابر با ۱۳۹۱ ق) و در سن ۹۳ سالگی دار فانی را وداع گفت. مردم مازندران دسته دسته خود را برای شرکت در تشییع جنازه وی به سمنان رساندند، و پس از اقامه سوگواری، پیکر مطهر آن مرحوم به مشهد مقدس منتقل گردید و در حرم امام رضا (علیه السلام) به خاک سپرده شد.

منابع

  • گلشن ابرار، "محمدصالح حائری"، ناصر حائری بيدهندی.
  • سایت تبیان، عبدالرحمن باقرزاده بابلی.