مسجد جامع

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از مسجدجامع)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


مسجد جامع پرستشگاه باشکوه مسلمانان که معمولاً در بخشهای اصلی شهرها بنا می شود و مرکز اجتماع مردم در آیین های عبادی به ویژه نماز جمعه و نیز گردهمایی های سیاسی، اجتماعی و تعلیمی است.

مسجد جامع اصفهان

واژه شناسی مسجد جامع

جامع، اسم فاعل از جمع به معنای پیوستن اجزا به یکدیگر و گردآوردن است.[۱] در قرآن واژه جامع به مثابه اسمی از اسامی حق تعالی بکار رفته است.[۲] کلمة جامع در قرآن تنها یک بار به معنای لغوی (در ترکیب «امرٍ جامعٍ») بکار رفته است.[۳] در این آیه توضیح داده شده که مؤمنان واقعی که برای کار مهمی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گرد آمده اند، نباید بی اجازة حضرت، ایشان را ترک کنند.[۴]

ترکیب واژة جامع با مسجد به صورتِ وصفی «المسجد الجامع» و اضافی «مسجد الجامع» در متون عربی آمده است. در شکل اول، مقصود مسجدی است که مردم را برای ادای نماز به ویژه نماز جمعه گرد آورده است و در شکل دوم می توان برای کلمة جامع موصوفی مانند «امر»، «وقت» یا «یوم» در تقدیر گرفت.[۵] کلمة جُمعه نیز که پیوند معنایی نزدیکی با جامع دارد، از آن روی جمعه نامیده شده است که مسلمانان برای نماز این روز اجتماع ویژه ای برپا می کنند و ازاین رو مسجد جامع را مسجد جمعه نیز گویند. جامع صورت ساده شده مسجد جامع و جمع آن «جوامع»، فراوان بکار رفته است. تعابیر دیگری نیز بکار برده شده مانند «مسجد جماعت» در روایات و گزارش های سده دوم هجری[۶] و «مسجد اعظم» که گاه به جای مسجد جامع آمده است.[۷] «مسجد آدینه» نیز در زبان فارسی از روزگاری دور کاربرد داشته است.[۸]

مسجد جامع را نباید با «مصلّا»، «مسجد کبیر» و «مسجد اعظم» درآمیخت. مصلّا مکان وسیع و روبازی بوده که در حاشیة شهرها، ظاهراً فقط برای برگزاری نمازهای عید فطر و قربان آماده می شده است و پیشینه آن به زمان زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مدینه بازمی گردد.[۹] مساجد جامع با مساجد بزرگ یا کبیر در شهرها نیز تفاوت داشتند؛ مساجد جامع به سبب برپایی نماز جمعه بدین نام خوانده می شدند نه به سبب وسعت و بزرگی. از سوی دیگر، مساجد بزرگی در شهرها بود که نماز جمعه در آنها اقامه نمی شد؛ از این رو گاه میان این دو نوع مسجد فرق گذاشته شده و فضیلت مساجد بزرگ در مرتبه بعد از فضیلت جوامع قرار گرفته است.[۱۰]

پیشینه مسجد جامع

در عربستان پیش از اسلام هر قبیله برای گردآمدن مردم، بزرگان قوم و رئیسان خود در مناسبت ها یا به گاه ضرورت، مکانی را اختصاص داده بود. این وعده گاههای قبیله ای را عموماً سقیفه و در شهر مکه، دارالنّدوه می خواندند. با ظهور اسلام و هجرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله به یثرب، آن حضرت در اولین اقدام خود بنای مسجدی را گذاشت که مسجدالنبی نام گرفت و مرکز اصلی فعالیت های عبادی، اجتماعی، سیاسی، اداری و تعلیمیِ مدینه شد. گسترش مدینه بر اثر هجرت نومسلمانان به این شهر، موجب شد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به درخواست مردم و برای راحتی آنان اجازة ساخت مساجد دیگر را بدهد. به این ترتیب دوگونه مسجد ایجاد شد: مسجد نبوی که مسجد اصلی شهر و مقرّ رئیس حکومت بود و مساجد قبیله ای یا محلی که بیشتر کاربرد عبادی و تعلیمی داشت برای آگاهی از برخی مساجد محلی و قبیله ای مدینه.[۱۱]

گویا کاربرد «مسجد جماعت» در فرمان عمر بن خطاب به والیان خود[۱۲]، زمینه ساز رواج اصطلاح جامع بوده است. در روایتی از وی، نماز جماعت و نماز مستحبیِ مسجد جامع برتر از حج و عمرة مستحبی دانسته شده است.[۱۳] در زمان خلافت حضرت امام علی علیه السلام به مسجد کوفه، جامع می گفتند.[۱۴] در روایاتی از آن حضرت، اعتکاف فقط در مساجد جامع روا دانسته شده است.[۱۵] بنابراین در صورت صحت این احادیث می توان سابقه کاربرد اصطلاح جامع و اطلاق آن بر مسجد اصلی و مرکزی شهر را به دوره خلفای نخست بازگرداند.

اولین جامع ها در سرزمینهای فتح شده

مسلمانان صدر اسلام بر پایه الگوی مسجد نبوی دریافتند که هیچ نهاد و مؤسسه ای نمی تواند مانند مسجد جامع وحدت نو مسلمانان را نشان دهد. مسلمانان پس از فتح سرزمینهای جدید، بقای حکومت خود را تا حد زیادی در گرو ساخت مسجد جامع در شهرها می دانستند. بر پایه همین درک بود که خلیفه دوم به والیان خود فرمان داد که در مراکز حکومتی خود تنها یک مسجد جماعت برپا کنند و از اقامه نماز جمعه در قریه ها و روستاها جلوگیری کنند تا مبادا وحدت مسلمانان آسیب ببیند.[۱۶]

اولین مساجد جامع در شهرهای تازه تأسیس مثل بصره و کوفه با ابتدایی ترین مصالح ساختمانی و در فضایی کوچک ساخته شد اما چندی نگذشت که با گسترش شهرها لزوم بازسازی جوامع با مصالح ساختمانی محکمتر (خشت و آجر) ضروری نمود.

جامع بصره را عُتْبَة بن غَزوان در سال چهاردهم هجری با نی و ساقه گیاهان برپا ساخت و سپس ابن عامر آن را با آجر بازسازی کرد.[۱۷] جامع کوفه نیز، همزمان با احداث شهر در سال 15 یا 17 ساخته شد و برای محله های هفتگانه آن که سکونتگاهِ مهاجرانِ قبایل عرب جنوبی و شمالی بود، مساجد قبیله ای (محلی) بنا شد[۱۸] و چه بسا در بازسازی آن از مصالح کاخهای ویران شده آل منذر (پادشاهان لخمی) استفاده کردند.[۱۹]

در سال 20 مسجد جامعِ موصل به همت هَرْثَمَة بن عرفجه[۲۰] و سپس جامعِ تکریت بدست مسعود بن حُدَیث ساخته شد. او برای جلوگیری از ورود حیوانات به مسجد جامع تکریت بنا را بالاتر از سطح زمین احداث کرد.[۲۱] در ایران نیز مساجد جامع بسیاری ساخته شد که ساخت جامع تَوَّج (نزدیک کازرون) در فارس به فرمان عثمان بن ابی العاص، والی عمر بن خطاب نمونه ای از آنهاست.[۲۲]

در سرزمین شام ابوعبیده جراح در دمشق و حِمْص (حدود سال 14) مسجدجامع ساخت و در لاذقیه عُبادة بن صامت به ساخت جامع شهر اقدام کرد. در مصر طرح اولیه جامع فسطاط در سال 21 زیر نظر عمرو عاص فاتح مصر صورت گرفت.[۲۳] اولین مسجد جامع در شمال افریقا و مغرب بزرگ به دستور عُقْبة بن نافع و هَمگام با ساخت شهر قَیْروان بنا شد و ساختمان آن در سال 55 به پایان رسید.[۲۴]

گفتنی است ساخت اولین مساجد جامع برای مسلمانان و نسل های آینده ایشان موجب مباهات و فخر بود، از این رو وجود روایات مبالغه آمیز درباره ساخت، فضیلت و بانیان این مساجد غیرمنتظره نیست.[۲۵]

روش ساخت مساجد جامع اولیه

تبدیل معابد غیرمسلمانان به مساجد جامع با تغییراتی نه چندان اساسی یکی دیگر از روشهای ساخت جوامع اولیه در شهرهای فتح شده بود. مسلمانان زمانی که به شهرها وارد می شدند، از یک سو فرصت و امکانات ساخت مساجد جامع را که با معابد مسیحیان و زردشتیان برابری کند، نداشتند و از سوی دیگر معابد پیروان دیگر ادیان را برای عبادت مسلمانان مناسب نمی دانستند؛ بنابراین راه حل را در آن دیدند که با تغییراتی گاه جزئی کنیسه ها، آتشکده ها و بتکده ها را به مسجد جامع تبدیل کنند و بعد در فرصتی فراختر مسجدهای مناسب بسازند.

نمونه های فراوانی از تغییر معابد غیرمسلمانان به مسجد جامع، در منابع گزارش شده است. در فتح دمشق مسلمانان کلیسای بزرگ شهر را به دو بخش تقسیم و نیمة شرقی آن را به مسجد جامع تبدیل کردند و در حمص یک چهارم کنیسة یوحنّا، به مسجد جامع تبدیل شد.[۲۶] جامع قرطبه در اندلس نیز در اصل نیمی از کلیسای بزرگ شهر بود. بعدها که دیگر گنجایش این جامع برای انبوه نمازگزاران کفایت نمی کرد، عبدالرحمانِ داخل در 168 نیمه دیگر کلیسا را نیز به مسجد افزود.[۲۷]

در ایران بسیاری از آتشکده ها مسجد جامع شدند. بنا به گزارش محمد بن احمد مقدسی[۲۸] مسجد جامع استخر، مرکز ایالت فارس دارای ستونهای گرد و سرستونهایی همانند سرگاو بود که ظاهراً در مکان یک آتشکده بنا گردیده بود.[۲۹] در مناطق شرقی تر نیز معابد و بتکده ها را مسجد جامع کردند. به گزارش ابن بطوطه[۳۰] جامع دهلی بر بنای بتخانه ای استوار شده بود.[۳۱] در دوره عثمانی نیز در فتح قسطنطنیه (استانبول) و سپس دیگر شهرهای اروپایی معابد را تبدیل به مسجد جامع کردند.[۳۲]

تبدیل معابد غیرمسلمانان به مسجد، در دوره فتوحات و اقتدار سیاسی و نظامی مسلمانان رخ می داد؛ اما گاه با ضعف خلافت اسلامی عکس آن اتفاق می افتاد، مثلاً رومیان در حمله به ارمنستان در 316 شهر خلاط را تصرف کردند، منبر را از جامع شهر بیرون بردند و به جای آن صلیب آویختند.[۳۳] در حمله های نظامی گاه جامع شهرها را ویران یا آنها را به اصطبل تبدیل می کردند.[۳۴] علاوه بر هتک حرمت از جوامع و کشتار مردم در آنها در جریانِ هجوم غیرمسلمانان به سرزمینهای اسلامی،[۳۵] گاه در نزاعهای داخلی بین قدرتهای مسلمان نیز برخی جوامع ویران، غارت یا تعطیل می شدند.[۳۶]

گسترش جامع ها

در سده های نخستین با وجود ساخته شدن هزاران مسجد در شهرها و روستاها، معمول آن بود که هر شهر فقط یک مسجد جامع داشته باشد تا مظهر وحدت مردم شهر در فعالیت های اجتماعی و عبادی و نیز نشانه پیوند مردم با حاکم باشد.

فزونی جمعیت شهرها و کمیِ فضای جوامعِ اولیه حاکمان مسلمان را بر آن داشت که به جای ساخت چندین مسجد جامع در یک شهر به بازسازی و توسعه مسجد اصلی شهر توجه کنند، چنانکه تا نیمة قرن دوم هجری، جمعه ها در هر یک از شهرهای مدینه، مکه، کوفه، بصره، فسطاط، بغداد و دمشق تنها یک نماز جمعه در مسجد جامع برگزار می شد. گسترش و نوسازی مساجد جامع در دوره ولید بن عبدالملک(حک: 86ـ96.) نمونه ای از این نوع نگاه به توسعه جامعها بوده است. در دوره های بعد نیز خلفا و سلاطین و امیران به توسعه جامع های پیشین و کهن اهتمام داشتند.[۳۷]

از سده دوم هجری به بعد، به جای توسعه مساجد جامعِ اولیه در شهرهای بزرگ، ساخت چندین جامع در یک شهر معمول شد که از مهمترین عوامل آن، گسترش و نفوذ اسلام در شهرهای فتح شده، رشد سریع جمعیت شهری، وجود فِرَق و مذاهب گوناگون در یک شهر، ملاحظات امنیتی و سیاسی حاکمان و نیز تغییر خاندانهای حکومتگر بود. مثلاً گسترش اسلام و مسلمانی در مرو که اولین جامعِ آن در شارستان بنا شده بود، موجب شد تا دو جامع دیگر نیز در آنجا احداث شود.[۳۸]

همچنین بغداد، قاهره و دمشق نمونه هایی از شهرهای بزرگی بودند که به سرعت دارای چندین جامع شدند. در بغداد پس از ساخت جامع منصور که در نقشه اولیه شهر طراحی شده بود، در سال 159 جامع رُصافه یا جامع مهدی عباسی ساخته شد و سپس با گسترش شهر به دو نیمه شرقی و غربی در کنار قصر خلیفه، مکتفی در 289 مسجد جامعی ساخته شد که به جامع قصر و جامع خلیفه شهرت یافت و در قرن چهارم نیز جامع بَراثا بر جوامع بغداد افزوده شد. به گزارش برخی منابع [۳۹] در شهر بغداد در چندین مسجد نماز جمعه برگزار می شد. به رغم ویرانی این شهر در حملات مغول این روند همچنان ادامه یافت به گونه ای که به گزارش ابن بطوطه[۴۰] در قرن هفتم در یازده مسجد این شهر (هشت مسجد در جانب غربی و سه مسجد در جانب شرقی) نماز جمعه برگزار می شد.

رشد جمعیت شهری تنها عامل ساخت جامع ها نبود؛ به نظر می رسد پیدایش فرقه ها و گرایشهای گوناگون مذهبی در شهرها در ساخت جامعهای متعدد در یک شهر بی تأثیر نبوده است. گویا این امر تدبیری بود تا از درگیریها و ناآرامی های احتمالی شهر تا حدودی جلوگیری کند. در بغداد حنبلیان بیشتر به جامع منصور می رفتند و از مطرح شدن سخنان مخالف مذهب خویش، جلوگیری می کردند و گاه اعتراضهای ایشان به بلوا می انجامید و خطیبان و واعظان تنها با حمایت شرطه می توانستند بر منبر بنشینند.[۴۱] جامع براثا در محله کرخ بغداد، محل تجمع شیعیان بود و گاه مرکز ناآرامیهای اجتماعی و مذهبی می شد تا آنکه در سال 451 نماز جمعه آن تعطیل و این جامع به مسجدی عادی تبدیل شد.[۴۲] به گزارش ابن حوقل[۴۳] شهر بم در کرمان سه مسجد جامع داشت که در یکی از آنها خوارج جمع می شدند.

ملاحظات سیاسی و امنیتی دیگر عامل ساخت چند جامع در یک شهر بود. منصور عباسی در 157 تصمیم گرفت بازارهای شهر مُدَوّر بغداد را به بیرون شهر به محله کرخ منتقل سازد تا از آشوبهای احتمالی بازاریان و مردم در امان باشد. در پی این تصمیم مسجد جامع دیگری ساخت تا مردم عادی به جامع منصور که به قصر چسبیده بود، نروند.[۴۴] بنابراین جای تعجب نیست که حاکمان در نزدیکی مقر حکومتی خود جامعی بنا می کردند تا برای حضور در نماز جمعه به مکان دور نروند. گاه نیز به سبب بی رغبتی به حضور در میان مردم چنین تدبیری می اندیشیدند.[۴۵]

عامل دیگر ساخت چند جامع در یک شهر، تغییر مرکز سیاسی شهر در پی تغییر حکومتها بود؛ بدین ترتیب با ساخت جامع در شهر جدید یا محله دیگری در شهر، جامع پیشین از رونق می افتاد. مثلاً در مصر ساخت جامع در فسطاط، العسکر، قطایع و بالاخره در قاهره در دوره های مختلف حکومتها سبب بی رونقی جامعهای قدیمی شد و تنها جامع عمروعاص در همه ادوار موقعیت خود را حفظ کرد.[۴۶]

در شهر مراکش نیز با سیطرة بربرهای مَصامده (قرن ششم)، جامع یوسف بن تاشفین(حک: 453ـ500.) تعطیل و جامع جدیدی ساخته شد.[۴۷] در اصفهان دوره صفوی نیز به دنبال تغییر مرکزیت سیاسی در شهر، ساخت مسجد جامع جدید در میدان نقش جهان ضروری نمود.[۴۸]

ساخت جامعها به شهرهای بزرگ محدود نمی شد. در شهرهای کوچک، شهرکهای حومه شهرهای بزرگ و قریه های بزرگ نیز جامع ساخته می شد. در بیشتر قریه های دمشق مساجد جامعی احداث شده بود که در میان آنها، جامعِ قریه مِزه (بزرگترین قریة دمشق)، عظمت و شکوه بسیار داشت.[۴۹] در افریقیه (تونس امروزی) نیز قریه های پرجمعیتی بود که مسجد جامع داشت.[۵۰]

ساخت مسجد جامع در میان اقلیت های مسلمانِ سرزمینهای غیراسلامی نیز رواج داشته است. ادریسی[۵۱] از مسجد جامع مسلمانان بلغار نام برده است که در آن شهر، مسیحیان با مسلمانان زندگی می کردند. مسلمانانی که در کنار نهرِاتِل با خزرها می زیستند، همچنین مسلمانانی که در شهرهای نواحی سند با اکثریت هندوان می زیستند، مسجد جامع داشتند.[۵۲][۵۳]

به نوشته ابن بطوطه[۵۴] مسلمانان مناطق دورافتاده جزایر اقیانوس هند در جزیره «سَندابور» جامع بزرگی داشتند که شبیه مساجد بغداد بود. مسجد جامع یکی از مشخصه های اصلی شهرهای اسلامی بوده است.

اداره مساجد جامع

جامعها معمولاً با نظارت خلیفه یا نائبان وی اداره می شد. اولین خلیفگان به پیروی از سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر مسجد اصلی یا جامع به طور مستقیم نظارت داشتند. آنان خود خطبه می خواندند و نماز جمعه و جماعت به پا می داشتند.[۵۵] و حتی بر امور آموزشی و فرهنگی آن نیز نظارت می کردند. در دوره های بعد، این وظیفه را خلیفه به دیگران واگذاشته خود فقط به مناسبت های خاص همچون نماز عیدین در جامع شهر حضور پیدا می کرد.[۵۶]

از آن پس مساجد جامع را قاضی عالم دینی شرطه یا وزیر اداره می کردند. خلیفه طی فرمانی امام و خطیب جمعه مساجد جامعِ مرکز خلافت را منصوب می کرد.[۵۷] خلیفه همچنین بر امور آموزش در جامع ها که در بالاترین سطوح ارائه می شد، نظارت عالی داشت چنانکه خطیب بغدادی برای املای حدیث در جامع منصور از خلیفه اجازه خواست و خلیفه نیز به نقیب النقباء فرمان داد تا به خطیب اجازه تدریس دهد.

ساختمان جامع ها و مؤسسات جانبی آنها

مساجد جامع همواره باشکوه ساخته می شده اند و نمونه های عالی معماری اسلامی به شمار می آیند. مأذنه (مناره یا صومعه)، صحن و رواق، منبر، مقصوره، محراب و گاه قبة بیت المال و صحن از مهمترین اجزای معماری مساجد جامع محسوب می شدند. ساخت مناره ها و مقصوره ها به دهه های اولیه سده نخست بازمی گردد.[۵۸] البته مساجدی هم بودند که برخی از این اجزا را نداشتند مانند مسجد فاریاب که مناره نداشت.[۵۹] بعضی از آنها به مرور زمان و با نوسازی و توسعه بناهایشان دارای چند محراب شدند، مانند جامع اموی دمشق، الازهر و ابن طولون.[۶۰] بعضی جامع ها بخشهای دیگری نیز داشتند، مانند جامع ابن طولون که داروخانه ای داشت و طبیبی در آنجا مستقر بود تا در حوادث پیش بینی نشده روز جمعه به یاری نمازگزاران بشتابد.[۶۱] جامعها معمولاً دارای بخشها و مؤسسات جانبی نیز بودند؛ مثلاً قایماز، والی نورالدین زنگی در حومه شهر موصل جامعی ساخت که در کنار آن، مدرسه، رباط و بیمارستان نیز تأسیس شد.[۶۲]

از مراکز پژوهشی وابسته به مساجد جامع، کتابخانه هایی بود که برخی از آنها تا به امروز شهرت خود را حفظ کرده اند، مانند کتابخانه جامع صنعاء و جامع قیروان و زاویه های جامع دمشق. بیشتر کتابهای این کتابخانه ها را صاحب منصبان و عالمان دینی وقف می کردند.[۶۳] به گزارش یاقوت حموی، [۶۴] در هر دو جامع شهر مرو که یکی به حنفی ها و دیگری به شافعی ها تعلق داشت، کتابخانه ای بزرگ بود. در ایران نیز نمونه های فراوانی از کتابخانه های مساجد جامع وجود داشته است.[۶۵]

کارکردهای مساجد جامع

از مهمترین مشخصه های مساجد جامع که آنها را از مساجد معمولی متمایز می ساخت کارکردهای سیاسی، اداری، اجتماعی و آموزشی آنها بود.

مساجد جامع تنها مکان اجتماع حاکمان و مردم در مراسم عبادی و سیاسی در هر هفته بود و بنابراین جامع بهترین جایگاه را برای فعالیت های سیاسی و اِعمال سیاستهای مذهبی حکومت فراهم می آورد و از سوی دیگر، حضور مردم و بزرگان شهر در آن، بهترین نشانه وفاداری به حکومت تلقی می شد.

حضرت علی علیه السلام پس از جنگ جمل فرمان داد تا مردم سه روز برای نماز جماعت در جامع بصره جمع شوند.[۶۶] شاید بتوان گفت که حضرت علی می خواست ضمن سخن گفتن و اعلان مواضع خود برای مردم بصره از اطاعت آنان نسبت به خویش اطمینان پیدا کند. فعالیتهای اداری و درس و بحث نیز در مساجد جامع برگزار می گردید.

آنچه از فعالیت های آموزشی در سطور پیشین یاد شد، بیشتر به طبقه طالبان علم اختصاص داشت که عامه مردم بهره چندانی از آن نداشتند. در عوض نوع دیگری از آموزش عمومی در مساجد جامع که جنبه تبلیغی و ترویجی داشت بیشتر بکار عامة مردم می آمد و آن مجالس قصه پردازان (قُصاص) و نیز مجالس وعظ و ارشاد بود.[۶۷]

فعالیت های آموزشی امامیه در مساجد جامع

نظارت مستقیم حکومت بر مساجد جامع، مانع از فعالیت های جدی عالمان امامیه در مساجد جامع بود؛ بنابراین این مراکز نمی توانست مکان اصلی فعالیت های تعلیمی ایشان باشد. برخی از امامان مانند حضرت علی علیه السلام در جامع کوفه و امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهم السلام در مسجد نبوی، حلقه های تعلیمی داشتند و پیروان ایشان نیز در مساجد جامع، حلقه های بحث و فتوا برقرار می کردند که بیشتر با توریه و تقیه همراه بود.[۶۸] حمایت از شیعه در دوره هایی چون حکومت آل بویه، مساجد جامع را پذیرای برخی از عالمان بزرگ شیعی کرد، چنانکه ابن عُقْدَه (متوفی 332) در مسجد جامع رَصافه و نیز جامع بَراثا در بغداد، مجلس املای حدیث داشت.[۶۹]

پانویس

  1. خلیل بن احمد، العین، ذیل «جمع»؛ابن درید، جمهرة اللغة، ج1، ص483.
  2. رجوع کنید به طبری، الجامع.
  3. رجوع کنید به سوره نور: 62.
  4. رجوع کنید به طبری، جامع؛ طوسی، التبیان، ذیل آیه.
  5. رجوع کنید به راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن ، ذیل «جمع»؛ابن منظور، ج2، ص355.
  6. برای نمونه رجوع کنید به کلینی، ج4، ص176؛ ابن قدامه، المغنی، ج12، ص115.
  7. رجوع کنید به ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، ص164؛ مقّری، نفح الطیب، ج1، ص560.
  8. رجوع کنید به ناصرخسرو، سفرنامة ناصرخسرو، ص74ـ75.
  9. رجوع کنید به ابن شبّه نمیری، تاریخ المدینة المنورة، ج1، ص133ـ143؛ کاسانی، بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج2، ص19.
  10. رجوع کنید به کاسانی، بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج2، ص113؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به مصدقی امینی، تأملی در مفهوم , مسجد ، و معنای , جامع، ص222ـ226.
  11. رجوع کنید به ابن شبّه نمیری، تاریخ المدینة المنورة، ج1، ص57ـ75.
  12. رجوع کنید به مقریزی، السلوک لمعرفة دول الملوک، ج2، ص246.
  13. رجوع کنید به بحشل، تاریخ واسط، ص179.
  14. رجوع کنید به ابن بابویه، علل الشرایع، 1386، ج2، ص593.
  15. کلینی، ج4، ص176. برای فضیلت نشستن در مسجد جامع رجوع کنید به نوری، مستدرک الوسائل، ج3، ص358.
  16. رجوع کنید به مقریزی، السلوک لمعرفة دول الملوک، ج2، ص246؛ قاسمی، اصلاح المساجد من البدع و العوائد، ص52ـ53.
  17. ابن قتیبه، المعارف، ص314.
  18. بلاذری، ص387ـ388؛ ماسینیون، خطط الکوفة و شرح خریطتها، ص114ـ116.
  19. بلاذری، ص402.
  20. بلاذری، ص465.
  21. یاقوت حموی، معجم الادباء، 1965، ج1، ص863.
  22. دینوری، الاخبار الطوال، ص133.
  23. ابن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص91ـ92؛ مقریزی، السلوک لمعرفة دول الملوک، ج2، ص246
  24. بلاذری، ص320؛ ابن اثیر، التاریح الباهر فی الدولة الاتابکیة، 1399ـ1402، ج3، ص466.
  25. برای نمونه هایی از این گونه روایات درباره مسجد جامع صنعاء رجوع کنید به رازی، تاریخ مدینة صنعاء، ص123، 251ـ253.
  26. بلاذری، ص179.
  27. مقری، نفح الطیب، ج1، ص560ـ561.
  28. مقدسی، ص436.
  29. برای نمونه ای دیگر رجوع کنید به مخلصی، آثار تاریخی سمنان، ص77.
  30. ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، ص428.
  31. برای نمونه ای دیگر رجوع کنید به بارتولد، گزیدة مقالات تحقیقی ، ص116ـ117.
  32. برای نمونه رجوع کنید به فرید، تاریخ الدولة العلیة العثمانیة، ص236.
  33. نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج23، ص88.
  34. رجوع کنید به خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص331؛ نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج23، ص194.
  35. به ویژه در حملات مغولان رجوع کنید به مقریزی، السلوک لمعرفة دول الملوک، 1418، ج6، ص41ـ42؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة ، ج7، ص299.
  36. برای نمونه رجوع کنید به ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج17، ص309، ج18، ص114-117؛ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج6، جزء11، ص161، جزء12، ص253.
  37. برای نمونه رجوع کنید به ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج9، ص198، ج12، ص334؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج5، جزء10، ص136.
  38. رجوع کنید به ابن حوقل، ص434.
  39. برای نمونه رجوع کنید به ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج13، ص5ـ6؛ ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، ص201؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج6، جزء11، ص332.
  40. ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، ص233.
  41. برای نمونه ها رجوع کنید به جورج مقدسی، ص15ـ16.
  42. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج6، جزء11، ص332؛ جورج مقدسی، ص14.
  43. ابن حوقل، ص312.
  44. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج5، جزء10، ص106.
  45. رجوع کنید به ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج13، ص5ـ6؛ جبرتی، تاریخ عجائب الا´ثار فی التراجم و الاخبار، ج3، ص428.
  46. مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، 1270، ج2، ص244ـ245.
  47. ادریسی، نزهة المشتاق فی اختراق الا´فاق، ج1، ص234.
  48. رجوع کنید به مک چسنی، The rise of colleges، ص80.
  49. رجوع کنید به ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة ، ص119.
  50. مانند قریه مُنَسْتیر رجوع کنید به یاقوت حموی، معجم البلدان، 1965، ج4، ص661.
  51. ادریسی، نزهة المشتاق فی اختراق الا´فاق، ج2، ص918.
  52. ابن حوقل، ص324.
  53. یاقوت حموی، معجم البدان، 1965، ج1، ص723.
  54. ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، ص564ـ565.
  55. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج6، جزء11، ص196؛ ابن خلدون، ج1: مقدمه، ص274.
  56. ابن طولون، القلائد الجوهریة فی تاریخ الصالحیة، قسم1، ص116ـ117؛ نیز رجوع کنید به قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعة الانشا، 1383، ج4، ص39.
  57. رجوع کنید به ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج14، ص383، ج15، ص351.
  58. رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ، ج2، ص468؛ مونس، المساجد، ص129ـ131.
  59. رجوع کنید به ادریسی، نزهة المشتاق فی اختراق الا´فاق، ج1، ص478.
  60. رجوع کنید به مونس، المساجد، ص203.
  61. رجوع کنید به ابن دقماق، الانتصار لواسطة عقدالامصار، قسم1، ص123؛ مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، 1270، ج2، ص266.
  62. رجوع کنید به ابوشامه، الروضتین فی اخبار الدولتین، ج1، ص270.
  63. رجوع کنید به عِش، دورالکتب العربیة العامة ، ص228ـ235؛ عبدالمهدی، المؤسسات التعلیمیة و الثقافیة، ص626ـ628.
  64. یاقوت حموی، معجم البلدان،1965، ج4، ص509.
  65. رجوع کنید به کریمیان سردشتی، تاریخ کتابخانه های مساجد ایران، ص66، 71، 75، 86 و جاهای دیگر.
  66. ابن میثم، شرح نهج البلاغة، ج1، ص289.
  67. برای نمونه رجوع کنید به ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج14، ص385، ج17، ص130ـ132، ج18، ص49؛ مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، 1270، ج2، ص253ـ254؛ طاشکوپری زاده، الشقائق النعمانیة فی علماء الدولة العثمانیة، ص362؛ طه ابوسدیره، الحرکة العلمیة، ص31ـ35؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج3، ص266.
  68. رجوع کنید به فیاض، تاریخ التربیة عندالامامیة، ص76.
  69. خطیب بغدادی، ج6، ص147ـ159.

منابع مقاله

  • علاوه بر قرآن ؛
  • محمدبن احمد ابشیهی ، المستطرف فی کلّ فنّ مستطرف ، چاپ مفید محمد قمیحه ، بیروت 1406/ 1986، چاپ افست قم 1368 ش ؛
  • ابن اثیر، التاریح الباهر فی الدولة الاتابکیة ، چاپ عبدالقادر احمد طلیمات ، قاهره ?( 1382/1963 ) ؛
  • همو، الکامل فی التاریخ ، بیروت 1385ـ1386/ 1965ـ1966، چاپ افست بیروت 1399ـ1402/ 1979ـ1982؛
  • ابن ادریس حلّی ، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی ، قم 1410ـ1411؛
  • ابن بابویه ، علل الشرایع ، نجف 1386/1966، چاپ افست قم ( بی تا.) ؛
  • همو، عیون اخبارالرضا ، چاپ حسین اعلمی ، بیروت 1404/1984؛
  • همو، کتاب من لایحضره الفقیه ، چاپ علی اکبر غفاری ، قم 1414؛
  • ابن بطوطه ، رحلة ابن بطوطة ، چاپ محمد عبدالمنعم عریان ، بیروت 1407/1987؛
  • ابن تغری بردی ، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة ، قاهره ?( 1383 ) ـ 1392/ ?( 1963 ) ـ 1972؛
  • ابن جبیر، رحلة ابن جبیر ، بیروت 1404/ 1984؛
  • ابن جوزی ، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/ 1992؛
  • ابن حجر عسقلانی ، الدرر الکامنة فی اعیان المائة الثامنة ، بیروت 1414/ 1993؛
  • ابن حوقل ؛
  • ابن خلدون ؛
  • ابن درید، کتاب جمهرة اللغة ، چاپ رمزی منیر بعلبکی ، بیروت 1987ـ 1988؛
  • ابن دقماق ، کتاب الانتصار لواسطة عقدالامصار ، بولاق 1310/ 1893، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
  • ابن شبّه نمیری ، تاریخ المدینة المنورة : اخبار المدینة النبویة ، چاپ فهیم محمد شلتوت ، بیروت 1410/1990؛
  • ابن طولون ، القلائد الجوهریة فی تاریخ الصالحیة ، چاپ محمداحمد دهمان ، دمشق ?( 1401/ 1980 ) ؛
  • ابن عبدالحکم ، فتوح مصر و اخبارها ، چاپ چارلز سی . توری ، نیوهاون 1922، چاپ افست بغداد ( 1968 ) ؛
  • ابن عماد؛
  • ابن قتیبه ، المعارف ، بیروت 1407/1987؛
  • ابن قدامه ، المغنی ، چاپ افست بیروت 1403/1983؛
  • ابن کثیر، البدایة والنهایة ، چاپ احمد ابوملحم و دیگران ، بیروت 1407/1987؛
  • ابن مجاور، صفة بلادالیمن و مکة و بعض الحجاز، المسمّاة تاریخ المستبصر ، چاپ اسکار لوفگرن ، لیدن 1951ـ1954؛
  • ابن منظور؛
  • ابن میثم ، شرح نهج البلاغة ، قم 1362 ش ؛
  • ابوالصلاح حلبی ، الکافی فی الفقه ، چاپ رضا استادی ، اصفهان ?( 1362 ش ) ؛
  • عبدالرحمان بن اسماعیل ابوشامه، الروضتین فی اخبار الدولتین ، چاپ ابوالسعود، قاهره 1287ـ1288، چاپ افست بیروت (بی تا.) ؛
  • احمدبن عبداللّه ابونعیم ، کتاب ذکر اخبار اصبهان ، چاپ سون ددرینگ ، لیدن 1931ـ1934، چاپ افست تهران ( بی تا. ) ؛
  • ملکه ابیض ، «تنظیم التعلیم فی المسجد الجامع بدمشق قبل نشوءالمدارس »، التراث الشعبی ، ش 22 (جمادی الاولی 1406)؛
  • محمدبن عبداللّه ادریسی ، کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الا´فاق ، قاهره : مکتبة الثقافة الدینیة ، ( بی تا. ) ؛
  • واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، گزیدة مقالات تحقیقی ، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1358 ش ؛
  • اسلم بن سهل بحشل ، تاریخ واسط ، چاپ کورکیس عوّاد، بیروت 1406/1986؛
  • بلاذری (بیروت )؛
  • عبدالرحمان جبرتی ، تاریخ عجائب الا´ثار فی التراجم و الاخبار ، بیروت : دارالفارس ، ( بی تا. ) ؛
  • عبداللّه جزائری ، التحفة السنیة فی شرح نخبة المحسنیة ، نسخة خطی کتابخانة آستان قدس رضوی ، ش 2269؛
  • اسماعیل بن حماد جوهری ، الصحاح : تاج اللغة و صحاح العربیة ، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ( بی تا. ) ، چاپ افست تهران 1368 ش ؛
  • حسن عبدالوهاب ، تاریخ المساجد الاثریة فی القاهرة ، بیروت 1993؛
  • خطیب بغدادی ؛
  • محمد عبدالمنعم خفاجی ، الازهر فی الف عام ، بیروت 1407ـ 1408/ 1987ـ 1988؛
  • خلیفة بن خیاط ، تاریخ خلیفة بن خیاط ، روایة بقی بن مخلد، چاپ سهیل زکار، بیروت 1414/1993؛
  • خلیل بن احمد، کتاب العین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی ، قم 1405؛
  • دائرة المعارف بزرگ اسلامی ، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی ، تهران 1367 ش ـ ، ذیل «ابن جوزی » (از هادی عالم زاده )؛
  • احمدبن داوود دینوری ، الاخبار الطوال ، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960، چاپ افست قم 1368 ش ؛
  • محمدبن احمد ذهبی ، العبر فی خبر من غبر ، ج 2، چاپ فؤاد سید، کویت 1984؛
  • احمدبن عبداللّه رازی ، تاریخ مدینة صنعاء ، چاپ حسین بن عبداللّه عمری ، دمشق 1409/1989؛
  • حسین بن محمد راغب اصفهانی ، المفردات فی غریب القرآن ، چاپ محمد سیدکیلانی ، بیروت ( بی تا. ) ؛
  • محمدبن بهادر زرکشی ، اعلام الساجد باحکام المساجد ، چاپ ابوالوفا مصطفی مراغی ، قاهره 1410/1989؛
  • زیدبن علی (ع )، مسند الامام زید ، بیروت : دارمکتبة الحیاة ، ( بی تا. ) ؛
  • عبدالوهاب بن علی سبکی ، طبقات الشافعیة الکبری ، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره 1964ـ1976؛
  • احمد سلاوی ، کتاب الاستقصا لاخبار دول المغرب الاقصی ، چاپ جعفر ناصری و محمد ناصری ، دارالبیضاء 1954ـ1956؛
  • عبدالعزیز محمد شناوی ، الازهر جامعاً و جامعة ، قاهره 1983ـ1984؛
  • محمدبن مکی شهید اول ، البیان ، چاپ محمد حسون ، قم 1412؛
  • احمدبن مصطفی طاشکوپری زاده ، الشقائق النعمانیة فی علماء الدولة العثمانیة ، بیروت 1395/1975؛
  • طبری ، جامع ؛
  • علی طنطاوی ، الجامع الاموی فی دمشق ، دمشق 1380/1961؛
  • محمدبن حسن طوسی ، الاستبصار ، چاپ حسن موسوی خرسان ، تهران 1390؛
  • همو، البیان فی تفسیرالقرآن ، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی ، بیروت ( بی تا. ) ؛
  • همو، المبسوط فی الفقه الامامیة ، ج 8 ، چاپ محمدباقر بهبودی ، تهران 1351 ش ؛
  • طه ابوسدیره، الحرکة العلمیة فی جامع عمروبن العاص فی عصر الولاة : 21 ه ـ 254 ه ، قاهره 1410/1990؛
  • عبداللطیف طیباوی ، دراسات عربیة و اسلامیة ، دمشق 1403/1983؛
  • عبدالجلیل حسن عبدالمهدی ، «المؤسسات التعلیمیة و الثقافیة فی بلاد الشام فی العصرین الایوبی و المملوکی »، در التربیة العربیة : مؤسسات و ممارسات ، ج 2، ( عمان : مؤسسة آل البیت ، 1989 ) ؛
  • یوسف عش ، دورالکتب العربیة العامة و شبه العامة لبلاد العراق و الشام و مصر فی العصر الوسیط ، ترجمة عن الفرنسیة نزار اباظه و محمد صباغ ، بیروت 1411/ 1991؛
  • حسن بن یوسف علامه حلّی ، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة ، قم 1412ـ1420؛
  • علی بن حسین علم الهدی ، الانتصار ، قم 1415؛
  • زهره عمادی ، «حضور مسجد در بازار تهران »، صفه ، ش 26 (بهار و تابستان 1377)؛
  • کورکیس عوّاد، «خزائن کتب العراق العامة فی ایام العباسیین »، سومر ، ج 2، ش 2 (ژوئیة 1946)؛
  • محمد عبدالرحیم غنیمه ، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی ، ترجمة نوراللّه کسائی ، تهران 1372 ش ؛
  • محمدبک فرید، تاریخ الدولة العلیة العثمانیة ، چاپ احسان حقی ، بیروت 1408/1988؛
  • عبداللّه فیاض ، تاریخ التربیة عندالامامیة و اسلافهم من الشیعة بین عهدی الصادق والطوسی ، بیروت 1983؛
  • محمد جمال الدین قاسمی ، اصلاح المساجد من البدع و العوائد ، بیروت 1390؛
  • احمدبن علی قلقشندی ، صبح الاعشی فی صناعة الانشا ، قاهره 1331ـ 1338/ 1913ـ1920، چاپ افست 1383/1963؛
  • همو، مآثرالانافة فی معالم الخلافة ، چاپ عبدالستار احمد فراج ، کویت 1964، چاپ افست بیروت 1980؛
  • ابوبکربن مسعود کاسانی ، کتاب بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع ، بیروت 1402/1982؛
  • نادر کریمیان سردشتی ، تاریخ کتابخانه های مساجد ایران ، تهران ( 1378 ش ) ؛
  • کلینی ؛
  • لوئی ماسینیون ، خطط الکوفة و شرح خریطتها ، ترجمة محمدتقی مصعبی ، چاپ کامل سلمان جبوری ، نجف 1399/ 1979؛
  • علی بن محمد ماوردی ، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة ، بغداد 1409/1989؛
  • محمدبن یزید مبرّد، الکامل ، ج 1، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم و سید شحاته ، قاهره ?( 1376/1956 ) ؛
  • محمد عبدالعزیز مرزوق ، «جامع الظاهر بیبرس البندقداری »، المجلة التاریخیة المصریة ، ج 3، ش 1 (مه 1950)؛
  • محمدکمال سید، «الازهر جامعاً و جامعة »، مجلة الازهر ، سال 5، ش 3 (رجب 1398)؛
  • محمدعلی مخلصی ، آثار تاریخی سمنان ، ( بی جا، ? 1356 ش ) ؛
  • مسعودی ، مروج (بیروت )؛
  • فرشید مصدقی امینی ، «تأملی در مفهوم , مسجد ، و معنای , جامع ، : ویژگیها، نقشها و کارکردها»، پژوهشنامه : مجموعه مقالات پژوهشی ادارة کل میراث فرهنگی استان تهران ، دفتر 1 (پاییز 1379)؛
  • بشار عواد معروف ، «مؤسسات التعلیم فی العراق بین القرنین الخامس و السابع الهجریین »، در التربیة العربیة الاسلامیة : المؤسسات و الممارسات ، ج 2، ] عمان :
  • مؤسسة آل البیت ، 1989 [ ؛
  • مقدسی ؛
  • احمدبن محمد مقّری ، نفح الطیب ، چاپ احسان عباس ، بیروت 1388/ 1968؛
  • احمدبن علی مقریزی ، السلوک لمعرفة دول الملوک ، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت 1418/1997؛
  • همو، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیة ، بولاق 1270، چاپ افست قاهره ( بی تا. ) ؛
  • آر. دی . مک چسنی ، «احداث اصفهان عباسی در متون صفوی »، ترجمة مهرداد محمودزاده ، رواق ، سال 1، ش 1 (پاییز 1377)؛ منیرالدین احمد، «دورالمجالس الاسلامیة ، مؤسسات و ممارسات »،
  • در التربیة العربیة الاسلامیة ، ج 1، عمان : مؤسسة آل البیت ، ( بی تا. ) ؛
  • حسین مونس ، المساجد ، کویت 1401/1981؛
  • ناصر خسرو، سفرنامة ناصرخسرو ، علوی ، تهران ?( 1341 ش ) ؛
  • حسن بن علی نظام الملک ، سیرالملوک ( سیاست نامه )، چاپ هیوبرت دارک ، تهران 1340 ش ؛
  • عبدالقادربن محمد نعیمی دمشقی ، الدّارس فی تاریخ المدارس ، بیروت 1410/1990؛
  • حسین بن محمدتقی نوری ، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، قم 1407ـ 1408؛
  • احمدبن عبدالوهاب نویری ، نهایة الارب فی فنون الادب ، قاهره ( 1923 ) ـ1990؛
  • یاقوت حموی ، کتاب معجم البلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ 1873 ، چاپ افست تهران 1965؛
  • همو، معجم الادباء ، مصر 1355ـ 1357/ 1936ـ 1938، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
  • یعقوبی ، تاریخ ؛
  • George Makdisi, The rise of colleges: institutions of learning in Islam and the West, Edinburgh 1981

.

منبع

  • احمد بادکوبه هزاوه، مدخل«جامع» در دانشنامه جهان اسلام(با تلخیص)، جلد9.