اعتدال
«اعتدال» به معنای حدّ وسط، میانهروی و برگزیدن راهی میان افراط و تفریط است. در قرآن کریم آیات متعددی درباره رعایت اعتدال در اموری مانند عقیده، رفتار و اقتصاد ذکر شده است. جهل، پیروی از هوای نفس و غفلت از یاد خدا، از جمله عوامل خروج از اعتدال میباشند. در علم اخلاق، برای هر خصلت روحی دو حالت افراط و تفریط در نظر گرفته شده و میانهروی در آن خصلت را «اعتدال» نامیدهاند.
محتویات
معنای اعتدال
«اعتدال» مصدر باب افتعال از ریشه «عدل» و در لغت به معنای حد متوسط بین دو وضعیت دیگر[۱] و به طور کلی هر گونه تناسبی است که لازمه آن برقراری مساوات بین جهات مختلف است.[۲] از این رو نقطه مقابل اعتدال، افراط و تفریط نامیده میشود.[۳] که مفهوم جامع هر دو، فساد به معنای خروج از حالت اعتدال است. بنابراین دو مفهوم «اعتدال» و «صلاح» با یکدیگر رابطه جانشینی و هر دو با مفهوم «فساد» رابطه تقابل دارند.[۴] همچنین با توجه به این که اعتدال به معنای میانهروی است، اسراف نقطه مقابل آن به شمار میرود.[۵]
«اعتدال» در فرهنگ اسلامی در معانی اصطلاحی گوناگونی به کار رفته که همه آنها با معنای لغوی تقارب دارد. در احادیث اسلامی موضوع اعتدال بیشتر در قالب کلیدواژه «قصد» (اقتصاد) مورد تأکید و سفارش ویژه قرار گرفته و با معادل قرار دادن آن با مفهوم حق، هر گونه خروج از راه اعتدال نوعی ظلم شمرده شده است.[۶]
واژه اعتدال در قرآن کریم نیامده است؛ ولی این مفهوم را میتوان از واژگان «قوام» (سوره فرقان/۲۵، ۶۷)، «وسط» (سوره بقره/۲، ۱۴۳)، «قصد» (سوره لقمان/۳۱، ۱۹)، «سواء» (سوره قصص/۲۸، ۲۲) و «حنیف» (سوره آل عمران/۳، ۶۷) استفاده کرد. همه این واژگان با اندکی اختلاف به وضعیت میانه و حد وسط اشاره دارد. از سوی دیگر واژگان «اسراف»، «اتراف»، «تبذیر»، «غلوّ»، «اعتداء»، «فَرط»، «تفریط» و «قتر» که در دو سوی وضعیت میانه قرار دارد، با موضوع اعتدال در ارتباط است.
اعتدال ادیان توحیدی
قرآن کریم از حضرت ابراهیم علیه السلام و آیین او به «حَنیف» تعبیر کرده است: «مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَٰكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»[۷]؛ «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»[۸]؛ و نیز آیه ۱۳۵ سوره بقره/۲)
واژه «حنیف» به معنای دور شدن از گمراهی به سوی راه مستقیم بوده و لازمه آن حفظ اعتدال است، از این رو برخی لغویان «حنف» را به معنای اعتدال و آرامش در راه رفتن به گونهای که از مسیر انحرافی رخ ندهد دانسته و حنیف را به انسان باوقار و آرام که از افراط و تفریط، تندی و خروج از اعتدال و نرمی به دور است، معنا کردهاند.[۹] ابراهیم علیه السلام حنیف است، زیرا هم از شرک مصون است و هم از گفتهها و باورهای خارج از اعتدال و غیرواقعی یهود و نصارا برحذر است.[۱۰]
قرآن کریم همچنین در آیات ۱۲، ۶۰ و ۷۷ سوره مائده/۵ از دین حضرت موسی و حضرت عیسی علیهماالسلام و راهی را که این دو پیامبر الهی بر روی بشریت گشودند به «سواء السبیل» تعبیر کرده است و از آنان میخواهد که بدون غلوّ در همین مسیر اعتدال حرکت کرده و از آن منحرف نگردند. در سوره قصص نیز، حضرت موسی علیه السلام توفیق گام نهادن در سواءالسبیل را آرزو میکند: «وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَوَاءَ السَّبِيلِ»[۱۱]؛ سواءالسّبیل، راه مستقیم و همواری است که از انحراف به راست و چپ و پستی و بلندی و گمراهی و تجاوز مصون است.[۱۲]
در سوره بینه نیز از فرمان یافتن اهل کتاب به اعتدال و حنیف بودن خبر میدهد: «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ ۚ وَذَٰلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ»[۱۳]؛ در اوایل سوره مائده نیز استفاده میشود که آموزههای کتب آسمانی متعادل و به دور از هر گونه افراط و تفریط است و اهل کتابِ پایبند به تورات و انجیل از اعتدال برخوردارند و امت مقتصد شمرده میشوند.[۱۴]؛ «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ ۚ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ ۖ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ»[۱۵]؛ با این حال بر اساس گزارش قرآن، بسیاری از اهل کتاب از مسیر اعتدال خارج گشتند، از همین رو در سوره بقره آیین معتدل ابراهیم را در مقابل یهودیان و مسیحیان مطرح میکند: «وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تَهْتَدُوا ۗ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا ۖ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»[۱۶]؛ و در سوره آل عمران یهودی بودن و نصرانی بودن ابراهیم را نفی و بر حنیف بودن او تأکید میکند: «مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَٰكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»[۷]؛ بر اساس آیات ۷۲-۷۷ سوره مائده/۵ و ۱۷۱ سوره نساء/۴ و ۳۰ سوره توبه/۹، یهود و نصارا از حدّ اعتدال و مدار توحید خارج و به غلوّ یعنی الوهیت حضرت عُزَیر و حضرت عیسی و تثلیث گرفتار شدند، چنانکه آیه ۲۷ سوره حدید/۵۷ از رهبانیت و ترک دنیا که بر ساخته مسیحیان است گزارش میکند.
دین اسلام نیز بر اعتدال و میانهروی استوار است و حضرت ابراهیم علیه السلام که نخستین مسلمان است، با وصف «حنیف» ستایش شده است (سوره آلعمران/۳، ۶۷) و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله مأمور شده است که از آیین میانه ابراهیم علیه السلام پیروی کند: «ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا ۖ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»[۱۷]؛ و نیز سوره بقره/۲، ۱۳۵). در روایتی امیرمؤمنان علیه السلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را با اوصافی ستوده و از جمله فرموده است: او به میانهروی فرمان داد.[۱۸] دین اسلام بر اثر پیروی از آیین معتدل ابراهیم نیکوتر و برتر معرفی شده است: «وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا ۗ وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا»[۱۹].
«وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا ۗ وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ ۚ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ ۗ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ»[۲۰]؛ بر اساس یک احتمال، این آیه در پی معرفی امت اسلامی با وصف امتی معتدل و میانه است. اعتدال امت اسلامی -در مقایسه با سایر امت ها از جمله یهودیان و مسیحیان- میتواند از جهت اعتقاد، جهان بینی، اخلاق، احکام، آداب و همه امور زندگی باشد، زیرا این امت از جهت عقیده گرفتار غلوّ، شرک، جبر و تفویض نیست و درباره صفات خدا نه معتقد به تشبیه است و نه تعطیل، نه در امور مادی غوطه ور شده تا از معنویات غافل شود و نه به رهبانیت و ترک دنیا روی آورده است، پس از جهت اخلاق، عبادت، اعتقاد و همه امور زندگی معتدل است و چون مسلمانان در مسیر میانه قرار دارند میتوانند همه خطوط انحرافی چپ و راست را ببینند و شاهد سایر امت ها باشند.[۲۱]
برخی ذیل این آیه گفتهاند: اعتدال و وسط بودن امت اسلامی نشان هدایت این امت به وسیله خدای سبحان است و آنان در اعتقاد، میان افراط -یعنی شرک و اعتقاد به تعدد خدایان- و تفریط -یعنی الحاد- قرار دارند و در اخلاق بین حق روح و حق جسم جمع کرده و دارای اعتدالاند.[۲۲] بر پایه روایتی امام صادق علیه السلام در تبیین «خَیرَ اُمَّة» در آیه «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ۗ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ ۚ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ»[۲۳]، آنان را امتی میداند که اجابت دعوت حضرت ابراهیم برای آنها واجب شد و آنها امتی میانهرو و بهترین امتی هستند که برای مردم فرستاده شدهاند.[۲۴]
قرآن کریم خود را نیز کتابی معتدل و به دور از هر گونه انحراف و کژی شناسانده و از خود با وصف «قیّم» که به معنای معتدل و مستقیم است، یاد میکند[۲۵]: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَىٰ عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجًا ۜ 💠[۲۶] قَيِّمًا لِيُنْذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِنْ لَدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا[۲۷]».
انواع اعتدال
۱. اعتدال در عقیده
اعتدال در عقیده با اعتقاد به توحید و تسلیم در برابر حق تأمین میشود، چنان که از ابراهیم علیه السلام که از برترین درجات توحید و تسلیم برخوردار است بارها با وصف «حنیف» یاد شده است (سوره آل عمران/۳، ۶۷؛ سوره نحل/۱۶، ۱۲۰) و از طریقی که پیامبران بر پایه یکتاپرستی بنا نهادهاند به «صراط مستقیم» تعبیر شده است. (سوره آل عمران/۳، ۵۱)
بنابراین، توحید، میانه انکار خدا و شرک به خداست.[۲۸] و هر کس به کفر و شرک آلوده باشد از مسیر و محدوده اعتدال خارج شده است: «وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا ۖ وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ ۖ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنْتُمْ بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ»[۲۹]، «أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَىٰ مِنْ قَبْلُ ۗ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ»[۳۰]. در سوره ملک، اعتدال انسان مؤمن به راه رفتن شخص ایستاده در راه مستقیم و انحراف کافر از اعتدال را به راه رفتن انسان نگونسار تشبیه کرده است: «أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلَىٰ وَجْهِهِ أَهْدَىٰ أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»[۳۱].
همچنین قرآن کریم، شرک به خدا و ایمان نیاوردن به آیات الهی را اسراف و خروج از مرز اعتدال دانسته و آن را عامل دشواری زندگی دنیا و عذاب دردناک و ماندگار آخرت میشمارد: «وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ ۚ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَىٰ»[۳۲]. در سوره غافر، منکران نبوت را مُسرف و گرفتار ریب خوانده است: «وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكُمْ بِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا ۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ»[۳۳].
شماری از آیات قرآن کریم، از اهل کتاب و مسیحیان میخواهد تا در باورهای خود معتدل و بر توحید و نفی شرک که از آموزههای ادیان الهی است پایبند باشند و به الوهیت عیسی علیه السلام و تثلیث که کفر به خدا و مصداق غلوّ در دین است معتقد نشوند: «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ ۚ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَىٰ مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۖ وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ ۚ انْتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ ۚ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ سُبْحَانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ ۘ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا»[۳۴]. در آیات ۷۲-۷۳ سوره مائده/۵ هم تأکید میکند که خروج از راه میانه توحید و اعتقاد به الوهیت مسیح و تثلیث، موجب شرک و کفر و غلوّ در دین است.
۲. اعتدال در رفتار
انطباق رفتار با شریعت و نیز هماهنگی آن با عرف، معیار اعتدال رفتار است، بنابراین بر اساس آموزههای قرآن کریم هر عملی که از مصادیق بندگی خدا به حساب آید دارای اعتدال است: «وَأَنِ اعْبُدُونِي ۚ هَٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»[۳۵]. در مقابل، هر گونه عصیان و نافرمانی پروردگار، خروج از حد اعتدال بوده و اسراف شمرده شده است، از همین رو خداوند در سوره زمر، از گناهکاران با تعبیر اسرافکاران یاد کرده: «... الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ ...» و آنان را به توبه فرامیخواند: «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»[۳۶]. در سوره آل عمران نیز گناهان را اسراف دانسته و طلب آمرزش مؤمنان از اسراف را گزارش میکند: «... رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا ...»[۳۷].
به گفته جمعی از مفسران، اسراف در این آیه شامل هر گونه افراط و تفریط میشود.[۳۸] همچنین در آیه ۲۸ سوره کهف/۱۸ کسانی را که غفلت بر دلشان چیره شده و از هوای نفس پیروی میکنند به افراط و خروج از حد میانه وصف کرده است و از پیامبر صلی الله علیه و آله میخواهد از آنان اطاعت نکند: «وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا»[۳۹].
قرآن کریم بنیاسرائیل را از ریختن خون بی گناهان و فساد در زمین نهی کرده و از فساد و تبهکاری آنان به اسراف تعبیر میکند: «مِنْ أَجْلِ ذَٰلِكَ كَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ»[۴۰]؛ چنانکه خودکامگی و استکبار و عصیان و طغیان فرعون نیز اسراف، و فرعون از مصادیق مسرفان به شمار آمده است: «فَمَا آمَنَ لِمُوسَىٰ إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَىٰ خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ ۚ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ»[۴۱]، «مِنْ فِرْعَوْنَ ۚ إِنَّهُ كَانَ عَالِيًا مِنَ الْمُسْرِفِينَ»[۴۲].
از مصادیق اعتدال در رفتار، اعتدال در امور جنسی است. بر اساس آموزههای قرآن کریم مردان و زنان باید با ازدواج و تشکیل خانواده به نیازهای جنسی خود پاسخ دهند و هر گونه کامجویی جنسی خارج از چارچوب زندگی زناشویی افراط و خروج از حد اعتدال است؛ آیه ۳۱ سوره معارج/۷۰، روابط جنسی خارج از حدود پذیرفته شده را تجاوز و خروج از اعتدال برمیشمارد: «فَمَنِ ابْتَغَىٰ وَرَاءَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْعَادُونَ»[۴۳]. از همین رو قوم لوط که زنان را وانهاده و به همجنسبازی گراییده بودند به شدت نکوهش شده و اسرافکار شمرده شدهاند: «إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ ۚ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ»[۴۴].
بر اساس آموزههای قرآن کریم، باید به هنگام عادت ماهیانه همسران، در معاشرت با آنان اعتدل را رعایت کرد. در شأن نزول آیه ۲۲۲ سوره بقره/۲ آمده که یهودیان معاشرت با زنان در دوران حیض را به طور مطلق حرام، و نصارا مطلقاً جایز میدانستند و حتی آمیزش در آن حالت را جایز میشمردند. مشرکان عرب به ویژه آنان که در مدینه زندگی میکردند تحت تأثیر یهود از زنان حایض جدا میشدند. هنگامی که در اینباره از پیامبر سؤال شد، آیه زیر نازل گردید و از مسلمانان خواست تا راه میانه را برگزینند و در دوران قاعدگی فقط از آمیزش با آنان کناره گیرند: «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ ۖ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ ۖ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ ۖ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»[۴۵].[۴۶]
اعتدال در راه رفتن و در سخن گفتن و پرهیز از فریاد و صدای بلند نیز از مصادیق اعتدال در رفتار است که قرآن کریم در قالب اندرزهای لقمان به فرزندش بر آنها پای فشرده است: «وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ ۚ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ»[۴۷]. بر پایه روایتی از امیرمؤمنان علیه السلام، رعایت حدّ متعارف و اعتدال در سخن گفتن و نیز اعتدال در راه رفتن از نشانههای جوانمردی شمرده شده است.[۴۸]
اعتدال صدا در نماز نیز سفارش شده است؛ خدای متعالی به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله میفرماید: نمازت را به صدای بلند مخوان و بسیار آهستهاش مکن و میان آن دو، راهی (معتدل) بجوی: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ ۖ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا»[۴۹].
اعتدال در عبادت نیز از آیات نخست سوره طه استفاده شده است. بر پایه روایتی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام، پاهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر اثر ایستادن به نماز ورم میکرد و خداوند با فروفرستادن این آیات از او خواست تا خود را به تعب و رنج نیفکند «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ طه 💠[۵۰] مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَىٰ 💠[۵۱] إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشَىٰ[۵۲]»؛[۵۳]
۳. اعتدال در امور اقتصادی
این نوع از اعتدال، خود دارای مصادیق گوناگونی است:
الف. اعتدال در بهرهگیری از نعمتهای دنیوی:
در کسب ثروت نباید از مرزهای تعیین شده خارج شد، بلکه باید با توجه به حقوق دیگران اعتدال را رعایت کرد. آیه ۱۴۱ سوره انعام/۶ استفاده از ثمره زراعت را جایز شمرده و سپس از اسراف نهی میکند که بنابر یک احتمال، اسراف در این آیه به معنای نپرداختن حقوق تهیدستان است.[۵۴].
در اوایل سوره نساء نیز کسب مال از راهِ نامشروع و از جمله تصرف در مال یتیم اسراف و خروج از اعتدال شمرده شده است: «وَابْتَلُوا الْيَتَامَىٰ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ ۖ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا ۚ وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ ۖ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ ۚ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا»[۵۵].
در مقابل، ترک دنیا و عدم بهرهگیری از مواهب الهی نیز مذموم است، چنانکه قرآن کریم مسیحیان را به سبب گرایش به رهبانیت نکوهش میکند و رهبانیت را نه از جانب خدا، بلکه ساخته و پرداخته مسیحیان میداند: [۵۶]«... وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ ...»[۵۷].
همچنین قرآن از مؤمنان میخواهد در زمینه استفاده از نعمت های حلال الهی جانب اعتدال را رعایت کنند و بیجهت آن را بر خود حرام نکنند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»[۵۸]. بر اساس شأن نزول این آیه، هنگامی که گروهی از صحابه تصمیم گرفتند از ترس قیامت لذت های دنیا را ترک گویند و تنها به عبادت بپردازند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آنان را از این کار بازداشت و فرمود: من، هم تهجد میکنم و هم میخوابم؛ برخی روزها را روزه میدارم و بعضی را افطار میکنم، گوشت و چربی میخورم و با زنان خلوت میکنم، این سنّت من است و هر که از آن روی برگرداند از من نیست. آنگاه صحابه را گرد هم آورد و در اجتماع آنان فرمود: چرا گروهی از شما، زنان، طعام ها، بوی خوش، خواب و سایر لذت های مباح را بر خویش حرام کردهاند؟ بدانید که من شما را به زندگی همانند احبار و زهدپیشگان نصارا فرمان نمیدهم، زیرا در دین من پرهیز از خوردن گوشت و تحریم زنان و صومعهنشینی نیست. سیاحت امت من روزه و رهبانیت آنان جهاد است. خدای را بپرستید، به او شرک نورزید و حج و عمره بهجاآورید و نماز برپا دارید و زکات دهید و روزه ماه رمضان بدارید. همانا آنان که پیش از شما بودند به جهت سختگیری بر خود هلاک شدند. آنان بر خود سخت گرفتند و خدا برایشان سخت گرفت. آن هنگام آیه فوق نازل شد.[۵۹]
در آیات ۱۷۲ سوره بقره/۲ و ۸۸ سوره مائده/۵ و ۵۱ سوره مومنون/۲۳ نیز بر استفاده از امور حلال فرمان داده است. البته انسان به هنگام برخورداری از نعمت های دنیوی نباید در لذت های زودگذر دنیوی فرو رود و در شادمانی افراط کند، زیرا موجب بیتوجهی انسان به آخرت و عمل صالح میگردد، چنان که بنیاسرائیل به قارون مالاندوز گفتند: «إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَيْهِمْ ۖ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ»[۶۰]. «فَرِح» صیغه مبالغه و به معنای کسی است که در شادمانی افراط کند.[۶۱]
بنابراین انسان میتواند در حالی که برای آخرت و سرای باقی میکوشد، از نعمت های دنیوی نیز برخوردار باشد: «وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ ۖ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا ۖ وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ ۖ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ»[۶۲].
ب. اعتدال در خوردن و آشامیدن:
در سوره اعراف، پس از بیان جواز عمومی خوردن و آشامیدن، رعایت اعتدال و پرهیز از پرخوری زیانبار[۶۳] را یادآور شده است: «يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»[۶۴]. در آیه دیگر این سوره، خداوند کسانی را که تفریط کرده[۶۵] و خوراکی ها و نوشیدنی های لذیذ و گوارا را بر خود حرام کردهاند، نکوهش میکند: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ ۚ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ»[۶۶]. در آیه ۱۴۱ سوره انعام/۶ نیز پس از تجویز خوردن میوههای گوناگون از زیادهروی در مصرف (اسراف) نهی کرده است و در آیه ۸۷ سوره مائده/۵ هم مؤمنان را از افراط در استفاده از نعمت های حلال بازداشته است.[۶۷]
افزون بر لزوم میانهروی در خوردن و آشامیدن، باید در مصرف مال در همه امور زندگی اعتدال داشت، چنانکه بسیاری از مفسران برای اسراف در آیات فوق معنایی وسیع قائل شدهاند؛ آنان مواردی مانند تضییع و اتلاف مال، عدم استفاده از سرمایه،[۶۸] مصرف بیش از حدّ درآمد[۶۹] و مصرف بیش از حد نیاز[۷۰] را از مصادیق اسراف و خروج از میانهروی برشمردهاند.
برخی از آیه ۸۷ سوره مائده/۵ نیز استفاده کردهاند که در بهرهگیری از امور حلال نباید از حد تجاوز کرد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»[۷۱].
ج. اعتدال در انفاق:
برگزیدن میانهروی و حد وسط در انفاق از ویژگی های «عبادالرحمان» شمرده شده است؛ آنان در انفاق نه اسراف میکنند و نه تنگ میگیرند، بلکه در میان اسراف (افراط) و اقتار (تفریط) راه میانه را برمیگزینند: «وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا»[۷۲].
بر پایه روایتی امام صادق علیه السلام در تبیین میانهروی در این آیه مشتی ریگ برداشت و ابتدا مشت خود را محکم گرفت، به گونهای که چیزی از آن نریخت و فرمود: این «اقتار» است. سپس مشتی دیگر برداشت و دست خود را گشود و همه را بر زمین ریخت و فرمود: این اسراف است و در مرتبه سوم مشتی برداشت و بخشی از آن را ریخت و قسمتی را نگاه داشت و فرمود: این «قوام» است؛[۷۳] همچنین قرآن کریم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به رعایت میانهروی در انفاق فرامیخواند و از او میخواهد تا دستش را به گردنش زنجیر نکند؛ یعنی انفاق و بخشش را ترک نکند و در عین حال اهل گشاده دستی و اسراف هم نباشد، به گونهای که بر اثر نداری و ناچاری از فعالیت بازماند و خود را سرزنش کند: «وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا»[۷۴].
برخی مفسران در توضیح این آیه گفتهاند: انفاق و صرف مال، در یک سوی آن بخل و آز است که برای نیازمندان و حتی صاحب مال زیانبار است، زیرا موجب نفرت متقابل مردم و صاحب مال از یکدیگر میشود و در سوی دیگر آن تبذیر و اسراف است که آن نیز زیانبار است، زیرا مال بدست نیازمند نمیرسد و در مسیر شایسته و مناسب هزینه نمیگردد و صرف مال در جایگاه مناسب آن، وضعیت میانهای است که مطلوب است و از مجموع دو نهی آیه استفاده میشود.[۷۵]
بسیاری از مفسران گفتهاند: گشادهدستی زیاد اگر موجب ناتوانی شخص از پرداختن به دیگر تکالیف گردد، از مصادیق اسراف در انفاق شمرده میشود.[۷۶]
قرآن در سوره بقره نیز به انفاق مازاد بر نیازمندی سفارش میکند:[۷۷] «... وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ ...»[۷۸]. در شأن نزول آیه ۱۴۱ سوره انعام/۶ گفتهاند که شماری از مسلمانان بیش از حد انفاق میکردند، به گونهای که خود در اداره زندگی با مشکل مواجه میشدند و خداوند با نهی «... وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»[۷۹]؛ آنان را از افراط در انفاق برحذر داشته است.[۸۰]
۴. اعتدال در حدود و قصاص و انتقام
کیفر مجرم و انتقام از او باید عادلانه و متناسب با جرم باشد. قرآن کریم در صورت ارتکاب قتل عمد برای ولی مقتول، حق قصاص قرار داده و در اجرای حکم برای ولیّ دم، افراط و خروج از اعتدال را جایز ندانسته است: «وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ۗ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ ۖ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا»[۸۱]؛ و چون اعتدال در این مورد لازم است، جایز نیست به جز قاتل، شخص دیگری کشته شود؛[۸۲] یا در برابر یک قتل بیش از یک نفر قصاص شود.[۸۳] مگر در صورتی که چند نفر در قتل مشارکت داشته باشند؛ همچنین، پرهیز از افراط در این زمینه اقتضا دارد که کشتن قاتل به شیوهای دردناکتر از کشتن مقتول نباشد.[۸۴] بدن قاتل پس از کشته شدن مُثله نشود،[۸۵] حکم قصاص پیش از صدور حکم قاضی اجرا نگردد.[۸۶] و پس از گرفتن دیه، قاتل کشته نشود.[۸۷]
بر اساس آیات سوره شوری، «وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ 💠[۸۸] وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا ۖ فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ[۸۹]»، انتقام از ستمگر جایز شمرده شده است. البته لازم است انتقام به مقدار ستم باشد و از افراط پرهیز گردد؛ ولی با وجود جواز انتقام، خداوند متعال به عفو و گذشت سفارش کرده است.[۹۰]
قرآن کریم همچنین مقابله به مثل در صورت تجاوز مشرکان در ماه های حرام را جایز شمرده است، با این حال به رعایت تقوا و خارجنشدن از مسیر اعتدال هشدار داده است: «... فَمَنِ اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ...»[۹۱][۹۲]؛ همچنین خشم و کینه نسبت به گروهی، نباید زمینه تجاوز و ستم به آنان شود، هر چند از مشرکان باشند:[۹۳] «... وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا ...»[۹۴].
عوامل خروج از اعتدال
۱. جهالت
بر اساس آیه ۵۵ سوره نمل/۲۷، حضرت لوط علیه السلام، جهالت قوم خود (قوم لوط) را عامل خروج آنان از اعتدال و گرایش آنان به همجنسبازی معرفی میکند: «أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ ۚ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»[۹۵].
۲. تمایلات نفسانی
قرآن کریم افراطگرایان را پیرو هوای نفس خویش معرفی میکند: «وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ۖ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا»[۹۶]؛ چنان که هواپرستی را عامل انحراف جنسی شمرده است: «وَاللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَيُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِيلُوا مَيْلًا عَظِيمًا»[۹۷]؛ همچنین قرآن از مسیحیان میخواهد که در دین خود غلوّ نکنند و در پی هوا و هوس یهودیان که در دین خود غلوّ کرده و از حد اعتدال خارج شدهاند حرکت نکنند: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ»[۹۸].
۳. غفلت از یاد خدا
در آیه ۲۸ سوره کهف/۱۸، افراط گرایان را غافل از یاد خدا معرفی میکند: «وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ۖ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا»[۹۹].
مبحث اعتدال در اخلاق اسلامی
توجه ویژه آیات و روایات به موضوع اعتدال، گرچه در قالب کلیدواژههای دیگری چون «قوام»، «قصد» و «استقامت» صورت گرفته، با این حال زمینهساز پیدایش اصطلاح «اعتدال» و طرح جدی آن در دانش اخلاق بوده است. دانشمندان اخلاق برای هر خصلت روحی دو حالت افراط و تفریط در نظر گرفته و میانهروی در آن خصلت را اعتدال نامیده[۱۰۰] و آن را منشأ فضایل چهارگانه در علم اخلاق برشمردهاند.
به گفته آنان، انسان دارای قوای چهارگانه عقل نظری، عقل عملی، غضب و شهوت است و سعادت و کمال انسان در این است که این قوا را از افراط و تفریط نگه داشته و در زندگی تعادل آنها را حفظ کند. در نتیجه این تعادل، از قوه عاقله «حکمت» پدید میآید و از قوه عامله (عقل عملی) «عدالت»، از تعادل نیروی غضب «شجاعت»، و از تعادل نیروی شهوت «عفت» و پاکدامنی به دست میآید و اعتدال سه قوه اخیر در صورتی است که مطیع اوامر و نواهی عقل نظری باشند.[۱۰۱]
البته برخی، عدالت را تعادل و کمال همه قوای چهارگانه و حکمت را کمال عقل عملی دانستهاند.[۱۰۲] از اینرو در صورت گرفتار آمدن به هر یک از صفات ناشایست، راه درمان را با تقویت صفت مقابل تا حدّ رسیدن به حالت اعتدال دانستهاند.[۱۰۳] در این میان، واجبات شرعی مانند روزه و انفاق و باورهای دینی مانند توکل و زهد، نقش بسزایی ایفا میکنند.[۱۰۴] بنابراین معیار اعتدال، عقل و شرع معرفی شده[۱۰۵] و در واقع حالت اعتدال همان پایبندی به کتاب و سنت در رفتار و گفتار شمرده شده است[۱۰۶] که آیاتی همچون «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا ۚ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»[۱۰۷] و «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»[۱۰۸] به آن اشاره دارند.[۱۰۹]
همچنین از این آیات برمیآید که انسان بر اثر سیر و سلوک اخلاقی همواره میتواند به اعتدال کامل نزدیکتر شود، گرچه کاملا به آن دست نیابد.[۱۱۰] بنابراین راه سلوک همواره امتداد داشته و از مرحلهای به مرحلهای متعالیتر صعود میکند؛ همچنین در اخلاق اجتماعی، مفهوم عدالت با این پیش فرض که عدل به معنای استواری در راه حق و نلغزیدن به سوی باطل است، به حالت اعتدال تفسیر شده است.[۱۱۱]
در نگاهی کلی به مبحث اعتدال در اخلاق اسلامی، میتوان از آن به عنوان حالت ثبات و سلامت روح و روان آدمی یاد کرد.[۱۱۲] که هماهنگی میان خلقیات و رفتار انسان و در نتیجه آرامش و اطمینان را در پی دارد.[۱۱۳] بنابراین هر گونه اضطراب و پیدایش صفات نکوهیده اخلاقی مانند ترس و نفاق و جهل بر اثر خروج از حالت اعتدال رخ میدهد.[۱۱۴]
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج۹، ص۸۵؛ القاموسالمحیط، ج۴، ص۲۰، «عدل».
- ↑ مفردات، ص۵۵۳، «عدل».
- ↑ التحقیق، ج۹، ص۶۱۶۲، «فرط».
- ↑ التوقیف، ج۱، ص۵۵۶؛ مفردات، ص۶۳۶، «فسد».
- ↑ التعریفات، ص۳۸.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۹۴، ۱۰۳، ۱۹۵، ۲۲۲؛ نامه ۲۱، ۳۱، حکمت ۱۴۰.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ سوره آل عمران، آیه ۶۷.
- ↑ سوره نحل، آیه ۱۲۰.
- ↑ التحقیق، ج۲، ص۲۹۴-۲۹۵، «حنف».
- ↑ همان.
- ↑ سوره قصص، آیه ۲۲.
- ↑ التحقیق، ج۶، ص۲۸۰.
- ↑ سوره بینه، آیه ۵.
- ↑ راهنما، ج۴، ص۴۸۸.
- ↑ سوره مائده، آیه ۶۶.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۳۵ .
- ↑ سوره نحل، آیه ۱۲۳ .
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۵.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۲۵ .
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ تفسیرالمنار، ج۲، ص۴۵؛ المیزان، ج۱، ص۳۱۵؛ نمونه، ج۱، ص۴۸۷.
- ↑ الکاشف، ج۱، ص۲۲۴.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۹۵؛ بحارالانوار، ج۲۴، ص۱۵۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۶۹۳؛ نمونه، ج۱۲، ص۳۴۲.
- ↑ سوره کهف، آیه ۱.
- ↑ همان، آیه ۲.
- ↑ تفسیر مراغی، مج۱، ج۳، ص۱۱۸.
- ↑ سوره مائده، آیه ۱۲.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۰۸.
- ↑ سوره تبارک، آیه ۲۲.
- ↑ سوره طاها، آیه ۱۲۷.
- ↑ سوره مؤمن، آیه ۳۴.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۷۱.
- ↑ سوره یاسین، آیه ۶۱.
- ↑ سوره زمر، آیه ۵۳.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۱۴۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۸۸۵.
- ↑ سوره مؤمن، آیه ۳۴.
- ↑ سوره مائده، آیه ۳۲.
- ↑ سوره یونس، آیه ۸۳.
- ↑ سوره دخان، آیه ۳۱.
- ↑ سوره مؤمنون، آیه ۷.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۸۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۲۲.
- ↑ روضالجنان، ج۳، ص۲۳۰؛ کشفالاسرار، ج۱، ص۵۱۸.
- ↑ سوره لقمان، آیه ۱۹.
- ↑ غررالحکم، ج۱، ص۳۲۴.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۱۱۰.
- ↑ سوره طاها، آیه ۱.
- ↑ همان، آیه ۲.
- ↑ همان، آیه ۳.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۵۷؛ کنزالدقائق، ج۸، ص۲۸۴؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۵۴۹.
- ↑ التبیان، ج۴، ص۲۹۶؛ تفسیر ماوردی، ج۲، ص۱۷۹.
- ↑ سوره نساء، آیه ۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۳۶۵۳۶۶؛ نمونه، ج۲۳، ص۳۸۵.
- ↑ سوره حدید، آیه ۲۷.
- ↑ سوره مائده، آیه ۸۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۳۶۴؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۱۳۹۱۴۶.
- ↑ سوره قصص، آیه ۷۶.
- ↑ التبیان، ج۸، ص۱۷۷؛ التحریر والتنویر، ج۲۰، ص۱۷۸.
- ↑ همان، آیه ۷۷.
- ↑ احکامالقرآن، جصاص، ج۳، ص ۵۲؛ مجمعالبیان، ج۴، ص۶۳۸.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۳۱.
- ↑ جامع البیان، مج۵، ج۸، ص۲۱۴؛ تفسیرالمنار، ج۸، ص۳۸۸.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج۴، ص۵۷۸-۵۷۹؛ تفسیر مراغی، ج۷، ص۱۱.
- ↑ تفسیر مراغی، ج۸، ص۱۳۴-۱۳۵.
- ↑ تفسیر مراغی، ج۸، ص۱۳۴-۱۳۵.
- ↑ تفسیر مراغی، ج۸، ص۱۳۴-۱۳۵.
- ↑ سوره مائده، آیه ۸۷.
- ↑ سوره فرقان، آیه ۶۷.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۵۴؛ کنزالعرفان، ج۹، ص۴۲۵-۴۲۶.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۲۹.
- ↑ التحریر والتنویر، ج۱۳، ص۸۴.
- ↑ الکشاف، ج۲، ص۷۳؛ مجمعالبیان، ج۷، ص۲۸۰؛ ج۶، ص۶۳۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۵۵۸.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۱۹.
- ↑ سوره انعام، آیه ۱۴۱.
- ↑ جامعالبیان، مج۵، ج۸، ص۸۱۸۲؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۷۹؛ مجمعالبیان، ج۴، ص۵۷۸.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۳۳.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج۳، ص۲۴۱؛ التبیان، ج۶، ص۴۷۴.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج۳، ص۲۴۱؛ التبیان، ج۶، ص۴۷۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۰۳.
- ↑ جامعالبیان، مج۹، ج۱۵، ص۱۰۶؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۲۸۳.
- ↑ جامع البیان، مج۹، ج۱۵، ص۱۰۵؛ تفسیر ماوردی، ج۳، ص۲۴۱.
- ↑ تفسیر ابنابی حاتم، ج۷، ص۳۲۹؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۲۸۴.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج۳، ص۲۴۱.
- ↑ سوره شوری، آیه ۳۹.
- ↑ همان، آیه ۴۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۵۱.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۶۳.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۹۴.
- ↑ راهنما، ج۴، ص۲۲۷.
- ↑ سوره مائده، آیه ۲.
- ↑ سوره نمل، آیه ۵۵.
- ↑ سوره کهف، آیه ۲۸.
- ↑ سوره نساء، آیه ۲۷.
- ↑ سوره مائده، آیه ۷۷.
- ↑ سوره کهف، آیه ۲۸.
- ↑ امراض القلوب، ج۱، ص۳۰؛ مدارج السالکین، ج۱، ص۴۰۴؛ اغاثة اللهفان، ج۱، ص۱۶.
- ↑ اسفار، ج۴، ص۱۱۶؛ جامعالسعادات، ج۱، ص۳۷، ۶۸، ۸۴، ۹۳.
- ↑ جامع السعادات، ج۱، ص۹۲.
- ↑ معارج القدس، ص۷۸، ۸۲-۸۳.
- ↑ روضة المحبین، ج۱، ص۲۲۰.
- ↑ معارجالقدس، ص۸۸-۸۹.
- ↑ کتاب الاستقامه، ج۱، ص۳.
- ↑ سوره هود، آیه ۱۱۲.
- ↑ سوره حمد، آیه ۶.
- ↑ معارج القدس، ص۸۸.
- ↑ امراض القلوب، ج۱، ص۷؛ معارج القدس، ص۸۸.
- ↑ التعریفات، ص۱۹۲؛ امراضالقلوب، ج۱، ص۶.
- ↑ التوقیف، ج۱، ص۴۷۸؛ التعریفات، ص۱۸۲.
- ↑ التوقیف، ج۱، ص۴۸۵.
- ↑ مفردات، ص۵۳۷-۵۳۸، «ظلم»، ص۶۳۶، «فسد»؛ التوقیف، ج۱، ص۶۴۹.
منابع
- دائرةالمعارف قرآن کریم، علی خراسانی، جلد۳.