آیه 2 سوره کهف

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَيِّمًا لِيُنْذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِنْ لَدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا

مشاهده آیه در سوره


<<1 آیه 2 سوره کهف 3>>
سوره : سوره کهف (18)
جزء : 15
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

کتابی است در نهایت استواری تا (به این کتاب بزرگ خلق را) از عذاب سخت خود بترساند و اهل ایمان را که اعمال آنها نیکوست به اجر بسیار نیکو بشارت دهد.

[کتابی] است درست و استوار [و برپادارنده مصالح حیات انسان] تا از سوی خود [ستمکاران را] به عذابی سخت بیم دهد، و مؤمنانی را که کارهای شایسته انجام می دهند، مژده دهد که برای آنان پاداشی نیکوست.

[كتابى‌] راست و درست، تا [گناهكاران را] از جانب خود به عذابى سخت بيم دهد، و مؤمنانى را كه كارهاى شايسته مى‌كنند نويد بخشد كه براى آنان پاداشى نيكوست.

كتابى عارى از انحراف. تا مردم را از خشم شديد خود بترساند و مؤمنان را كه كارهاى شايسته مى‌كنند، بشارت دهد كه پاداشى نيكو دارند،

در حالی که ثابت و مستقیم و نگاهبان کتابهای (آسمانی) دیگر است؛ تا (بدکاران را) از عذاب شدید او بترساند؛ و مؤمنانی را که کارهای شایسته انجام می‌دهند، بشارت دهد که پاداش نیکویی برای آنهاست...

ترجمه های انگلیسی(English translations)

[a Book] upright, to warn of a severe punishment from Him, and to give good news to the faithful who do righteous deeds, that there shall be for them a good reward,

Rightly directing, that he might give warning of severe punishment from Him and give good news to the believers who do good that they shall have a goodly reward,

(But hath made it) straight, to give warning of stern punishment from Him, and to bring unto the believers who do good works the news that theirs will be a fair reward,

(He hath made it) Straight (and Clear) in order that He may warn (the godless) of a terrible Punishment from Him, and that He may give Glad Tidings to the Believers who work righteous deeds, that they shall have a goodly Reward,

معانی کلمات آیه

قيما: قيم: مستقيم. ايضا: تدبير كننده از روى مصلحت. به معنى استوار نيز گفته‏ اند.

بأس: آن در اصل به معنى سختى است و در آيه به معنى عذاب است.

لدنه: لدن: ظرف زمان و مكان است، در اينجا به معنى «عند» و طرف‏ و جانب است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


جلد 5 - صفحه 137

سیمای سوره‌ى كهف‌

اين سوره، يكصد و ده آيه دارد، و جز آيه‌ى 28، همه‌ى آن در مكّه نازل شده است. در اين سوره از داستان اصحاب كهف و داستان موسى و خضر و داستان ذوالقرنين‌ «1» و مسائل مبدأ و معاد بحث شده است.

مشركان قريش افرادى را از مكّه به مدينه فرستادند تا ماجراى بعثت حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و نشانه‌ى صداقت او را از علماى يهود بپرسند. علماى يهود به فرستادگان مشركان گفتند: از او سه چيز سؤال كنيد؛ اگر دو چيز را جواب داد و يكى را بى‌پاسخ گذاشت، او صادق است. درباره‌ى اصحاب كهف، ذوالقرنين و روح بپرسيد. اگر از اصحاب كهف و ذوالقرنين جواب داد، ولى از روح جواب نداد، او پيامبر است. «2»

در فضيلت اين سوره و آثار تلاوت آن، احاديث بسيارى است كه به چند نمونه آن اشاره مى‌شود:

هركه اين سوره را بخواند از فتنه‌ى دجّال بيمه است.

تلاوت آن در شب جمعه، سبب آمرزش گناهان تا جمعه‌ى ديگر و سه روز بعد از آن مى‌شود.

تلاوت آيه‌ى آخر آن سبب بيدار شدن در هر ساعتى از شب كه بخواهيد مى‌گردد.

تلاوت اين سوره مانع از عذاب دوزخ و مانع ورود شيطان به خانه‌اى است كه در آن شب، اين سوره خوانده شده است.

به هر حال خواندن و تلاوت همراه با فهميدن و عمل كردن، رمز رسيدن به بركات قرآن است.


«1». اين سه داستان فقط در اين سوره بيان شده است.

«2». تفسير درّالمنثور.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 138


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان.

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى‌ عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً «1»

ستايش مخصوص خدايى است كه كتاب (آسمانى قرآن را) بر بنده‌ى خود نازل كرد و براى آن هيچ گونه انحرافى قرار نداد.

قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً «2»

(كتابى كه) استوار و نگهبانِ (كتاب‌هاى آسمانى ديگر) است، تا از عذاب شديدى كه از سوى اوست بترساند و به مؤمنانى كه كارهاى شايسته انجام مى‌دهند، بشارت دهد كه براى آنان پاداشى نيكوست.

نکته ها

از ميان سوره‌هاى قرآن، حمد، انعام، سبأ، فاطر و كهف، باجمله‌ى‌ «الْحَمْدُ لِلَّهِ» شروع شده است و در سه سوره از آنها سخن از آفرينش هستى است. در سوره‌ى حمد از تربيت و در اينجا از كتاب آسمانى سخن به ميان آمده است. گويا هستى و آفرينش، همراه با كتاب و قانون، دو بال براى تربيت انسان‌ها هستند.

«اعوجاج» يعنى انحراف و كجى. «عَوَج» در مورد محسوسات و «عِوَج» در غير محسوسات به كار مى‌رود. «1» و «قيّم» به معناى برپادارنده وسامان‌بخش است.


«1». «عَوَج» براى انسان‌ها و «عِوَج» براى غير انسان‌هاست. تفسير تبيان.

جلد 5 - صفحه 139

سوره‌ى قبل با «سُبْحانَ الَّذِي» شروع شده بود و اين سوره با «الْحَمْدُ لِلَّهِ»، تسبيح و تحميد معمولًا در كنار هم‌اند.

كلمه‌ى‌ «عَبْدِهِ» در قرآن هرجا به طور مطلق آمده، مراد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است، مثل‌ «نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‌ عَبْدِهِ» «1»، «فَأَوْحى‌ إِلى‌ عَبْدِهِ» «2»، «يُنَزِّلُ عَلى‌ عَبْدِهِ» «3»، أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ‌ «4».

پیام ها

1- نعمت كتاب وقانون، به قدرى مهم است كه خداوند، خود را به خاطر آن ستوده است. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ‌ ...

2- بندگى خدا، زمينه‌ساز دريافت كمالات معنوى است. «أَنْزَلَ عَلى‌ عَبْدِهِ»

3- نه در كتاب خدا اعوجاج است، نه در رسول او، نه از حقّ به باطل مى‌گرايد، نه از مفيد به غير مفيد و نه از صحيح به فاسد. «لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً»

4- قرآن تا قيامت، استوار وغيرقابل نسخ است. «قَيِّماً»

5- قرآن، نگهبان كتب آسمانى ودر بردارنده تمام مصالح بندگان است. تناقض، اختلاف، افراط و تفريط در آن نيست، هم دعوت به قيام مى‌كند، هم قيام به دعوت دارد. «قَيِّماً»

6- شرط قيام به مصالح ديگران، اعوجاج نداشتن مصلح است. «لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً قَيِّماً»

7- دفع ضرر، مهم‌تر از جلب منفعت است. لذا انذار قبل از بشارت آمده است. «لِيُنْذِرَ يُبَشِّرَ»

8- ايمان همراه با عمل صالح كارساز است. «الْمُؤْمِنِينَ‌ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»

9- عمل صالح بايد استمرار داشته باشد. «يَعْمَلُونَ»


«1». فرقان، 1.

«2». نجم، 10.

«3». حديد، 9.

«4». زمر، 36.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 140

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى‌ عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً «1»

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي‌: حقيقت هر سپاس و ثناى جميل، مختص ذات خداوندى است كه: أَنْزَلَ عَلى‌ عَبْدِهِ الْكِتابَ‌: نازل فرمود بر بنده خود حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله كتاب قرآن را. وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً: و قرار نداد در قرآن چيزى از كجى به اختلاف لفظ و تفاوت معنى، يا چيزى كه ملتبس باشد، يا قرار نداد در قرآن كجى در كلام كه خارج كند از صحت به فساد و از حق به باطل و از آنچه فايده دارد به آنچه فايده در آن نيست. حاصل آنكه: الفاظ و معانى قرآن در نهايت قوام و ثبات و استقامت باشد بدون هيچ اعوجاج و انحرافى.

تنبيه: برهان عقلى حكم نمايد به اينكه شكر منعم واجب، و محقق است ذات احديت خداوند سبحان منعم حقيقى، و انواع و اقسام نعم جسمانى و روحانى را نسبت به كليّه افراد بشر انعام فرموده، و اعظم و اتمّ و اكمل از آنها، اعطاء قرآن شريف باشد؛ زيرا در بر دارد تمام فوائد مادى و معنوى و دنيائى و آخرتى جميع طبقات انسانى را تا انقراض عالم، و هادى است به آنچه سبب تكميل و ترقى و تعالى و انتظام معاش و معاد بنى آدم مى‌باشد. و چون خداوند حميد، به اعطاء اين قرآن مجيد، مستحق سپاسدارى و شكرگزارى گردد، لذا ابتداى كلام شريف مصدّر شد به كلمه تحميد.

جلد 8 - صفحه 9


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى‌ عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً «1» قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً «2» ماكِثِينَ فِيهِ أَبَداً «3» وَ يُنْذِرَ الَّذِينَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً «4»

ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلاَّ كَذِباً «5» فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى‌ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً «6»

ترجمه‌

ستايش مر خداوندى را است كه نازل فرمود بر بنده خود قرآن را و قرار نداد براى آن چيزى از كجى‌

بلكه قرار داد آنرا راست و درست تا بترساند بعذابى سخت از نزد خود و مژده دهد گروندگانى را كه بجا مى‌آورند كارهاى شايسته را كه مر ايشانرا است مزدى نيكو

با آنكه درنگ كنندگان باشند در آن هميشه‌

و بيم دهد آنانرا كه گفتند گرفت خدا فرزند

نبود براى آنها بآن دانشى و نه براى پدرانشان بزرگ گفتارى است گفتارى كه بيرون ميآيد از دهانهاشان نميگويند مگر دروغ‌

پس شايد تو كشنده باشى خود را بر اثرهاى اعراض آنها اگر ايمان نياورند باين كلام الهى از اندوه بسيار.

تفسير

- خداوند سبحان چون در سوره سابقه اخيرا امر فرمود پيغمبر اكرم را بستايش خداوند در صفات جلاليّه در اين سوره خود ستايش فرمود ذات اقدس خويش را بصفت كمالى كه فوق آن متصوّر نيست براى تعليم بندگان كيفيّت ستايش را بر بزرگترين نعمت خود كه انعام فرموده است آنرا ببندگان براى سعادت دنيا و آخرتشان و آن نازل نمودن قرآن كريم است بر پيغمبر اكرم كه بهيچ وجه اعوجاج و كجى و انحراف و اختلاف و اختلالى در لفظ و معناى آن راه ندارد و عوج بكسر كجى معقول و بفتح كجى محسوس است بلكه راست و درست‌

جلد 3 صفحه 404

و معتدل و مستقيم و مستوى و قائم بحقّ و قيّم بعدل و دائم بدوام ازلى و ابدى است و باطل و مبطلى در آن و براى آن نبوده و نخواهد بود قمّى ره فرموده دو كلمه عوجا و قيّما مقدم و مؤخّر است چون مراد آنستكه نازل فرمود بر بنده خود كتاب را كه قيّم است و قرار نداد در آن كجى را پس كلمه‌اى مقدم شده است بر كلمه‌اى و بنظر حقير چون تنزيه مقدم بر تقديس است و نتيجه خالى بودن از اعوجاج و كجى راستى و درستى است بايد و لم يجعل له عوجا مقدّم بر قيّما باشد تا بمنزله ذكر علّت براى آن گردد با آنكه كلام مأمون از اشتباه است چون نميشود قيّما صفت عوجا باشد و ظاهرا مقصود قمّى ره هم بيان معناى مراد باشد نه آنكه تحريفى در كلام روى داده و حاصل آنستكه چون قيّما حال است براى كتاب بايد مقدّم باشد بر معطوف بو او و مؤخّر شده بملاحظه نكته بلاغتى كه ذكر شد و براى تقويت تعلّق انذار به انزال چون لينذر متعلق است بانزل و جمله و لم يجعل له عوجا فاصله شده بين متعلّق و متعلّق به و اگر قيّما مؤخر نشده بود محتمل بود تعلّق بجمله اخيره پيدا كند با آنكه انذار نتيجه انزال قيّم است نه عدم اعوجاج چون علّت وجود، وجود است و علّت عدم، عدم و اين خود نكته بلاغتى ديگرى است براى تأخير قيّما كه ذكر شد و بعضى از اين نكته غفلت نموده‌اند و براى تسهيل امر قيّما را مفعول و جعله كه مقدّر نموده‌اند قرار داده‌اند با آنكه اين نوع تقدير خلاف متعارف و مخلّ بمقصود است در هر حال منظور و مقصود از انزال كتاب و ارسال رسول اين بود كه بترساند اهل كفر و طغيان را از عذاب شديدى كه در دنيا و آخرت از نزد خداوند صادر و بآنها واصل خواهد شد و مژده دهد اهل ايمان و اعمال صالحه را بپاداش خوبى كه بهشت جاويد است و جايگاه ابدى ايشان خواهد بود و نيز بترساند از بين اهل كفر كفّار قريش را خصوصا، كه ميگفتند ملائكه دختران خدايند و يهود و نصارى را كه ميگفتند عزيز و مسيح پسران خدايند از اين مقالات فاسده كه بتقليد آباء و اجداد بى‌معرفت خودشان بزبان جارى مينمودند از راه بى‌دانشى و بى‌فكرى و تشبيه خداوند بخلق در صفات چون بزرگ حرفى است حرفى كه بيرون ميآيد از دهنهاى ايشان در گناه و جسارت بساحت مقدّس ربوبى اگر چه از روى جهالت و نادانى باشد و از روى قلب نباشد و ظاهرا فاعل كبرت الكلمه است كه حذف شده و كلمه‌

جلد 3 صفحه 405

مذكوره تميز است براى آن كه موجب استغناء از ذكر آن شده و جمله تخرج من افواههم صفت است براى كلمه محذوفه و تركيب كلام من حيث المجموع براى افاده تعجّب و تأكيد و بزرگ شمردن اين جرئت و جسارت است و مراد از كلمه كلام است كه احيانا اراده ميشود و بعضى كلمة برفع قرائت نموده‌اند و بنابراين مفاد كلام ظاهر است و محتاج بتقدير نيست ولى از صولت و صلابت كلام كاسته ميشود چنانچه بر ارباب ادب مخفى نيست و در خاتمه تصريح شده بآنكه اين گفتار ناهنجار صرف دروغ و مجرّد افتراء بخدا است و بايد گوينده آن معذّب بعذاب الهى گردد ولى نبايد رسول اكرم نفس شريف خود را بهلاكت اندازد بر اثر اين گفتار و كردار كفّار اگر باقى بمانند بر كفر و الحاد و ايمان نياورند بقرآن كه كلام الهى است براى شدّت تأسف و اندوه آنحضرت بر حال آنها چون او بوظيفه خود عمل نموده و آنها هم بمقرّى كه در علم الهى بر ايشان مقدّر شده خواهند رسيد و بر دامن كبرياى خداوند هم گردى از اين گفتارها و كردارها نخواهد نشست و اين براى تسليت خاطر آنحضرت است كه زياد متأثر و ملول از اصرار آنها بر كفر نگردد و در اينمقام گفته‌اند خداوند تشبيه فرموده حال پيغمبر اكرم را در دنباله اعراض و رو گرداندن كفّار از حقّ بحال كسيكه در مفارقت دوستانش بر آثار آنها بنگرد از روى تأسف و تحسّر بقدريكه خود را بهلاكت اندازد از شدّت غم و اندوه و اين كلام براى تذكّر پيغمبر اكرم بآنكه جاى اين اندازه تأسف نيست ذكر شده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

الحَمدُ لِلّه‌ِ الَّذِي‌ أَنزَل‌َ عَلي‌ عَبدِه‌ِ الكِتاب‌َ وَ لَم‌ يَجعَل‌ لَه‌ُ عِوَجاً «1»

حمد مختص‌ بخداونديست‌ ‌که‌ نازل‌ فرمود ‌بر‌ بنده‌ ‌خود‌ ‌رسول‌ اللّه‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ كتاب‌ ‌را‌ و قرار نداد ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ منحرف‌ و معوج‌ و ‌غير‌ مستقيم‌ اخبار بسيار ‌از‌ طرق‌ خاصّه‌ و عامّه‌ ‌در‌ فضائل‌ و ثمرات‌ ‌اينکه‌ سوره‌ مباركه‌ رسيده‌.

«1» ‌اگر‌ بنويسند و ‌در‌ خزائن‌ حيوانات‌ بگذارند ‌از‌ آفات‌ و حيوانات‌ موذيه‌ محفوظ ميماند.

«2» ‌اگر‌ ‌در‌ شيشه‌ ‌که‌ درب‌ تنگ‌ ‌باشد‌ بگذارند و ‌در‌ خانه‌ قرار دهند ‌از‌ فقر و بلاها محفوظ ميشود.

«3» ‌اگر‌ قرائت‌ كنند نوري‌ ساطع‌ شود ‌تا‌ مسجد الحرام‌ و ‌از‌ آنجا ‌تا‌ بيت‌ المقدس‌ و ملائكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ نور ‌براي‌ ‌او‌ طلب‌ مغفرت‌ كنند.

«4» آيه آخر ‌اينکه‌ سوره‌ ‌را‌ ‌در‌ وقت‌ خواب‌ تلاوت‌ كند ‌هر‌ موقعي‌ ‌که‌ اراده‌ كرد بيدار شود بيدار ميشود.

«5» قرائت‌ ‌در‌ ‌هر‌ جمعه‌ ‌اينکه‌ سوره‌ ‌را‌ باعث‌ حفظ ‌از‌ بليّات‌ ميشود ‌تا‌ جمعه‌ ديگر و ‌غير‌ اينها ‌از‌ فوائد و ثمرات‌ (الحَمدُ لِلّه‌ِ) لام‌ اختصاص‌ ‌است‌ ‌که‌ حمد مختص‌ بخدا ‌است‌ و ‌غير‌ ‌او‌ لياقت‌ حمد ندارد و ‌ما ‌در‌ اول‌ سوره‌ حمد مفصلا بيان‌ كرديم‌ و فرق‌ ‌بين‌ حمد و شكر و مدح‌ ‌را‌ بيان‌ نموديم‌ مراجعه‌ فرمائيد الَّذِي‌ أَنزَل‌َ عَلي‌ عَبدِه‌ِ مقام‌ عبوديت‌ حضرت‌ رسالت‌ بالاتر ‌از‌ مقام‌ رسالت‌ ‌است‌ بلكه‌ يكي‌ ‌از‌ شئون‌ عبوديت‌ رسالت‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ تشهد مقدم‌ ذكر شد وه‌ مقام‌ عبوديت‌ اينست‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌خود‌ هيچ‌ ندارد و هيچ‌ نظر ندارد فقط متوجه‌ بمولي‌ ‌باشد‌ عَبداً مَملُوكاً لا يَقدِرُ عَلي‌ شَي‌ءٍ نحل‌ ‌آيه‌ 77

جلد 12 - صفحه 325

77 (الكِتاب‌َ) قرآن‌ مجيد ‌را‌ وَ لَم‌ يَجعَل‌ لَه‌ُ عِوَجاً معوج‌ بزبان‌ فارسي‌ كج‌ چوله‌ ‌يعني‌ ‌غير‌ مستقيم‌ بنحوي‌ ‌که‌ نتوانند استفاده‌ كنند ‌ يا ‌ ‌بر‌ خلاف‌ صلاح‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ مشتمل‌ ‌بر‌ اباطيل‌ ‌باشد‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 1)- آغاز با حمد و ستایش خدا: سوره کهف همچون بعضی دیگر از سوره‌های قرآن با حمد و ستایش خداوند آغاز شده است، و از آنجا که حمد و ستایش بخاطر کار یا صفت مهم و شایسته‌ای است در اینجا ستایش را در برابر نزول قرآن که خالی از هر گونه اعوجاج و کژی است بیان کرده، می‌گوید: «حمد خدائی را که این کتاب آسمانی را بر بنده (بر گزیده) اش نازل کرد، و هیچ گونه کژی در آن قرار نداد» (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلی عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع