ملا محمدطاهر قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
ملا محمدطاهر قمی از علمای قرن دهم و یازدهم هجری در دوران صفویه می زیست. وی با پذیرفتن ‌تصدي مناصب ديني و اجتماعي نظیر «شيخ الاسلام» و «امام جمعه قم» سعی در احياي سنت‌هاي شيعه و از بین بردن عقاید باطل رواج یافته در سطح جامعه را داشت.  
+
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل =ملا محمدطاهر قمی
 +
||تصویر= [[پرونده:Mohammad-ghomi.jpg]]
 +
||زادروز =  ابتدای قرن ۱۱ قمری
 +
|زادگاه = [[شیراز]]
 +
|وفات =  ۱۰۹۸ قمری
 +
|مدفن =  [[قم]]، قبرستان شيخان
 +
|اساتید = سيد نورالدين علی عاملی،...
 +
|شاگردان = [[شیخ حر عاملی]]، [[فیض کاشانی]]،...
 +
|آثار = حكمة العارفين، تحفة الأخيار، مونس الابرار، تحفه عباسی، حق‌الیقین فی معرفة اصول‌الدین،...
 +
}}
 +
'''ملا محمدطاهر قمی''' (م، ۱۰۹۸ ق) از علما و فقیهان بزرگ [[شیعه]] در عصر [[صفویه]] است. وی با پذیرفتن مناصب دینی و اجتماعی نظیر «[[شیخ الاسلام|شیخ الاسلامی]]» و «[[امام جمعه|امامت جمعه]]» در [[قم]]، سعی در احیای سنت‌های [[شیعه|شیعه]] و از بین بردن عقاید باطل رواج یافته در سطح جامعه را داشت. شخصیت‌های برجسته‌ای چون [[علامه مجلسی]] و [[شیخ حر عاملی]] از او [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] روایت دارند. محمدطاهر قمی صاحب آثار ارزشمندی در حوزه‌های مختلف [[علوم اسلامی]] مانند «حکمةالعارفین» در نقد [[تصوف]] است.
 +
==زندگی‌نامه==
  
==ولادت==
+
محمدطاهر در یکی از محلات [[شیراز|شیراز]]، در اوایل قرن یازدهم هجری به دنیا آمد. سپس همراه با اهل خانه‌اش رهسپار [[عراق]] گردید. محمدطاهر در یکی از آثار خود که به نام شاه سلیمان صفوی نوشته و به او تقدیم کرده، به اجمال اشاره نموده است که در اوایل عمر از شیراز به [[نجف]] رحل اقامت افکنده و سپس مرقد [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه را در [[کربلا]] و [[کاظمین]]، [[زیارت]] کرده و تا زمانی که طوفان حوادث، امنیت این نواحی را نابود نکرده بود، در عراق اقامت داشته است. از قرائن برمی‌آید که او مشغول تألیف کتاب «عطیه ربّانی و هدیه سلیمانی» بوده است که به دلیل آشفتگی‌های سیاسی و ناامنی، عراق را ترک می‌کند.
  
در يكي از محلات شيراز، در نيمه دوم قرن دهم هجري، خانواده‌اي نيكوكار، آبرومند و برخوردار از اعتبار اجتماعي، زندگي می‌كردند. اين خانواده را مردي پاك‌سرشت به نام محمدحسين اداره می‌كرد كه نزد اهالي به صدق گفتار اشتهار داشت. وي در اوايل قرن يازدهم هجري صاحب فرزندي گرديد كه او را محمدطاهر ناميد.  
+
محمدطاهر قمی ‌[[عتبات عالیات|عتبات عالیات]]، را به قصد اقامت در جوار بارگاه مطهر [[حضرت معصومه]] علیهاالسلام ترک کرد و در [[قم]] اقامت گزید. مقامات علمی‌ و افق اندیشه و تلاش‌های فکری او برای علمای این شهر، ناشناخته نبود و به همین دلیل جویندگان معارف، حضور او را مغتنم می‌شمارند. او هم بر حسب احساس مسئولیت و وظیفه دینی، ترویج [[احکام]] شرعی را بر عهده می‌گیرد و حوزه درسی تشکیل می‌دهد.
  
==کودکی==
+
وی که به دلیل اقامت در [[نجف]] به «نجفی» معروف شده بود، پس از پایان تحصیلات خود، به قم می‌آید و برای همیشه در این دیار متوطّن شده و از آن پس، به «قمی» معروف می‌گردد.<ref> اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۹، ص ۳۷۵ و سفینةالبحار، محدث قمی، ج ۱، ص ۳۲۵.</ref>
او دوران نشو و نما و ايام كودكي را در شيراز و با تلاش‌هاي والدينش به نحو احسن سپري كرد. گويا شايستگي اين خانواده چنان به [[روح]] و روانشان صفا داده بود كه سعادت سفر به عتبات و بهره گرفتن از بركات معنوي و انوار ملكوتي آن، نصيبشان می‌شود و محمدحسين همراه با اهل خانه‌اش، وطن را با آن باغ‌ها و چشمه‌هاي سرشار و طبيعت سرسبزش رها كرد و رهسپار [[عراق]] گرديد. آن‌ها با پشت سر نهادن مشقت‌هاي زياد، به دياري گام می‌نهند كه شرايط نامساعد آب و هواي آن، در برابر صفاي معنوي بارگاه امامان مدفون آن سامان به هيچ انگاشته می‌شود.
 
  
==هجرت به نجف اشرف==
+
==تحصیلات و اساتید==
باري اين مهاجران شيرازي، پس از ورود به [[نجف]]، به سوي حرم اميرمؤمنان عليه‌السلام روانه شدند تا خستگي راه و دوري از بستگان را در كنار بارگاه مشعشع علوي به فراموشي بسپارند. گرچه اين هجرت به قصد استفاده از فضاي معنوي عتبات صورت گرفت، ولي شرح‌حال‌نگاران توضيحي نداده‌اند كه پدر، چگونه گذران زندگي كرده و آيا به دانش‌اندوزي روي آورده است يا خير؟
 
  
محمدطاهر در يكي از آثار خود كه به نام شاه سليمان صفوي نوشته و به او تقديم كرده، به اجمال اشاره نموده است كه در اوايل عمر از شيراز به نجف رحل اقامت افكنده و سپس مرقد امامان شيعه را در [[كربلا]] و [[كاظمين]] [[زيارت]] كرده است و تا زماني كه طوفان حوادث، امنيت اين نواحي را نابود نكرده بود، در عتبات عراق اقامت داشت.
+
در میان استادان محمدطاهر، تنها کسی که نامش در کتب تراجم ذکر شده و از او اجازه‌ای دریافت کرده است، سید نورالدین علی عاملی (م، ۱۰۶۸ ق)، برادر پدری [[صاحب مدارک|صاحب مدارک]] و برادر مادری شیخ حسن [[صاحب معالم]]، از [[مشایخ]] و بزرگان [[شیعه]] می‌باشد.
  
او افزوده است كه: «در سال 1048 ق. منطقه مزبور مورد تهاجم لشكريان عثماني قرار گرفت. جدال خونين و سخت بين مدافعان قلمرو عتبات و آتش‌افروزي دشمنان، ديگر جايي براي آرامش و امنيت افرادي مثل من باقي نگذاشت و اقوام ساكن در عتبات پراكنده شدند». جماعتي رو به سوي [[قم]] آوردند كه محمدطاهر با آنان بود.<ref> طبقات اعلام الشيعه، شيخ [[آقا بزرگ تهرانی]]، ج 5، ص 303.</ref> نصرآبادي در تذكره خويش تصريح می‌كند كه محمدطاهر از ولايات فارس است؛ اما چون در [[قم]] بسيار بود، به قمی ‌مشهور است.<ref> تذكره نصرآبادي، ميرزا محمدطاهر نصرآبادي، ص 164.</ref> محدث نيشابوري نيز در كتاب «منية المرتاد في نفاة الاجتهاد» می‌گويد: اصل و نسب محمدطاهر، شيرازي است. به گفته وي اين شخصيت در قم سكونت اختيار كرده است.<ref> روضات الجنات في احوال العلماء والسادات، خوانساري، ج 4، ص 145.</ref>
+
از آنجا که نورالدین علی عاملی در [[عراق]] یا [[ایران]] حوزه درسی نداشته و پس از [[شام]] در جوار [[کعبه|خانه خدا]] به تدریس معارف دینی مشغول بوده است، چنین برمی‌آید که محمدطاهر قمی ‌به [[مکه]] عزیمت نموده و محضر وی را درک کرده و پس از پایان درس و بحث به دریافت [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] روایت از وی موفق شده است.<ref> طبقات اعلام الشیعه، ج ۵، ص ۳۰۲.</ref> او در بسیاری از موارد در آثار خود، یکی از مصادر نقل روایت را نورالدین علی عاملی معرفی کرده است. گویا در برخی از نوشته‌هایش به نظرات و پاره‌ای از نوشته‌های این استاد اجازه خود اشاره دارد.  
  
همان گونه كه اشاره شد و از قرائن نيز برمی‌آيد، محمدطاهر در سنين كودكي همراه خانواده به [[نجف]] اشرف مهاجرت می‌نمايد و پس از پشت سر نهادن دوران كودكي، ساليان متمادي از خرمن پرفيض اساتيد بزرگ حوزه آنجا خوشه‌ها می‌چيند. وي كه به دليل اقامت در نجف به «نجفي» معروف شده بود، پس از پايان تحصيلات خود، به قم می‌آيد و براي هميشه در اين ديار متوطن شده، مورد توجه علماي قم و مردمانش قرار می‌گيرد و از آن پس، به «قمي» معروف می‌گردد.<ref> اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج 9، ص 375 و سفينةالبحار، [[محدث قمی]]، ج 1، ص 325.</ref> البته تاريخ ولادت و جزئيات زندگي آن عالم پارسا و اين كه در چند سالگي به عتبات مهاجرت كرده و چه مدت در نجف بوده و در چه زماني به قم عزيمت كرده است، به طور دقيق ضبط نشده است.
+
==شاگردان==
  
==اساتید==
+
از شاگردان او آگاهی دقیقی در دست نیست؛ اما برای محمدطاهر، این افتخار بس که شخصیت‌ برجسته ای چون [[علامه مجلسی]]، به اندوخته‌های علمی‌ و توانایی‌های این عالم پرهیزگار اعتماد نموده و در ملاقاتی که با وی داشته‌اند، از او تقاضا کرده‌اند تا [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] روایت برایشان صادر کند.
  
در ميان استادان محمدطاهر، تنها كسي كه نامش در كتب تراجم ذكر شده و از او اجازه‌اي دريافت كرده است، سيد نورالدين علي عاملي، برادر پدري سيد صاحب مدارك و برادر مادري شيخ حسن صاحب معالم می‌باشد. او كه به نورالدين علي ثاني معروف است، فرزند نورالدين علي پسر بزرگ حسين پسر ابوالحسن موسوي عاملي جبعي و از مشايخ و بزرگان شيعه است.  
+
محمدطاهر که از مشایخ اجازات به شمار می‌رفت، در سفری که به [[اصفهان]] نمود در هفتم [[ذی القعده]] سال ۱۰۸۶ ق. به علامه مجلسی اجازه نقل [[حدیث]] می‌دهد. علامه مجلسی در کتاب اجازات [[بحارالأنوار (کتاب)|بحار]] آن را ذکر کرده و در ابتدا نوشته است: «اجازة کتبها لنا المولی الاجل العالم الورع مولانا محمدطاهر القمی ‌قدس سره بخطه الشریف». این اجازه به هیچ وجه نشانه رابطه استادی نیست.
  
او نزد دو برادرش و نيز پدر بزرگوارش درس خوانده و از عمر بن عبدالوهاب عرمني حلبي و شيخ حسن بن محمد بوريتي شامی ‌اجازه روايت گرفته و خود در اجازه‌اي كه براي مولا محمدطاهر نوشته، به اين موضوع اشاره كرده است. بنا به نوشته [[علامه امينی]]، نورالدين علي عاملي از سرآمد علماست كه علم و ادب را با هم جمع كرده و به زيور تقوا آراسته و همچون پدرش از معاريف سادات و از افراد بي‌همتاي فضيلت و چهره‌اي شناخته شده از شاگردان شهيد ثاني است.<ref> الغدير، علامه اميني، ترجمه دكتر جليل تجليل، ج 22، ص 157.</ref>
+
ملا محمدطاهر قمی ‌از [[مشایخ|مشایخ]] اجازه [[شیخ حر عاملی]] هم به شمار می‌رود.<ref> ریحانةالادب، ج ۴، ص ۴۸۹.</ref> این [[محدث]] بزرگوار از وی روایت نقل کرده است.<ref> نجوم السماء، کشمیری، به اهتمام سید احمد حسینی، ص ۶۴.</ref> صاحب [[وسائل الشیعه]] در معرفی وی می‌نویسد: «محمدطاهر قمی ‌از برجستگان فضلای معاصر و مردی دانشمند، اهل تحقیق و دقت و بسیار مورد وثوق، فقیه، متکلم و محدث جلیل‌القدر و عظیم‌الشأن است. او را کتب و آثاری است که ما آن‌ها را از او روایت می‌کنیم».<ref> امل الامل، ج ۲، ص ۲۷۷.</ref>
  
صدرالدين مدني او را چنين وصف كرده است: كوهي از علم، بازوي دين و [[ايمان]]، صاحب تأليفات و تصنيفات و فردي بود كه در روايت و درايت تبحر داشت. در ميان سپاه مكارم، با اهتزازترين پرچم را بدست او می‌ديديد و فضيلتي داشت كه هر پژوهنده‌اي از آن بهره می‌گرفت و گويي ماه در مقدم او می‌تابيد و ابر بارنده از كرمش عرق شرم می‌ريخت. اخلاقش، بزرگان را می‌آراست و آوازه‌اش در مهارت‌ها همه جا فراگير بود. به مقامی ‌رسيد كه جويندگان مجد و والايي، جز در پيشگاهش آرمان خود را نمی‌يافتند و جز حلقه باب او نمی‌جستند.
+
در برخی منابعی که اختصاص به شرح حال شیخ حر عاملی دارد، خاطرنشان گردیده که صاحب وسایل تنها به نقل حدیث از ملا محمدطاهر اکتفا نکرده و شاگرد وی هم بوده است.<ref> شیخ حر عاملی روایت آزادی، محمود شریفی و حسن ابراهیم‌زاده، ص ۳۵.</ref>
  
به گفته وي، نورالدين علي عاملي پس از تربيت عده‌اي دانشور در سرزمين شام، به [[مكه]] رحل اقامت افكند و در جوار خانه خدا حوزه درسي تشكيل داد. او می‌افزايد: من او را در مكه، در حالي كه حدود نود سال داشت، ديدم و مردم از او كمك می‌طلبيدند؛ ولي او با عزت و سربلندي می‌زيست و تا پايان عمر از كسي چيزي نخواست و دست حاجت به سوي هيچ فردي دراز نكرد.<ref> سلافة العصر، سيد علي خان مدني، ص 302.</ref>
+
گویا بین ملا محمدطاهر قمی‌ و [[فیض کاشانی|فیض کاشانی]] نیز ارتباطی علمی ‌برقرار بوده است؛ زیرا گاه فیض به [[قم]] می‌آمده و از محضر وی بهره می‌گرفته و در مواردی محمدطاهر قمی ‌به کاشان می‌رفته و از اندیشه فیض بهره‌مند می‌گردیده است، اما چون ملا محسن فیض کاشانی را عده‌ای به [[تصوف|صوفی‌گری]] متهم کردند و این خبر دروغ به گوش محمدطاهر قمی ‌رسید، روابط این دو دانشمند رو به تیرگی نهاد و ملا محمدطاهر در زمره مخالفان فیض درآمد. ولی پس از روشن شدن حقیقت، بر ملا محمدطاهر مسلم گردید که ملا محسن فیض کاشانی گرایش به صوفیان نداشته و این اخبار، کذب محض بوده است؛ از این رو برای عذرخواهی، با پای پیاده از قم به کاشان رفت و چون به در خانه ملا محسن رسید، با صدای بلند گفت: «یا محسن قد أتیک المسیء؛ ای محسن، خطاکار آمد». ملا محسن هم از خانه بیرون آمد و آن دو دانشمند دست به گردن هم انداختند و یکدیگر را حلال نمودند. ملا محمدطاهر بدون حتی لحظه‌ای استراحت، به قم بازگشت و چون دلیل این رفتار و تعجیلش را در این باب پرسیدند، گفت: می‌خواستم وجدانم آرام گیرد و بدبینی خود را به خوش‌بینی و [[حسن ظن]] تبدیل کنم و دل را از آن کدورت‌ها و غبارهایی که خصومت ایجاد می‌کرد، پاک کنم.<ref> روضات الجنات، ج ۶، ص ۸۱ و الله شناسی، علامه سید محمدحسین حسینی، تهرانی، ج ۳، ص ۲۸۴ و ۲۸۵.</ref>
 +
==فعالیتهای اجتماعی==
 +
'''منصب شیخ الاسلامی:'''
  
صاحب امل الآمل، وقتي كه خردسال بود، وي را ديده و چند روزي در شام، درسش را درك كرده و در مكه هم وي را مشاهده كرده است. به گفته وي، او مدت بيست سال در مكه سكونت كرد.  
+
بزرگترین صاحب منصب امور [[شرع|شرعی]] و مدنی، [[شیخ الاسلام|شیخ الاسلام]] می‌باشد که اداره امور شرعی را بر عهده دارد و به دعاوی بیوه زنان، یتیمان و خردسالان که زیر نظر قیّم اداره می‌شوند، رسیدگی می‌کند. محمدطاهر قمی‌ به دلیل شایستگی‌های علمی‌ و توانایی‌هایی که در حل مشکلات مردم داشت، از سوی شیخ الاسلام مرکز حکومت (که در [[اصفهان]] اقامت داشت) به منصب شیخ الاسلامی ‌[[قم]] منصوب گردید. او در این سمت، متصدی اِفتا و قضا و گشودن گره‌های اجتماعی نیز بود. وی به عنوان عالی‌ترین و مطلع‌ترین مقام قضایی، عهده‌دار دعاوی شرعی و اجرای اصل [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهی از منکر]] بود.  
  
[[شیخ حر عاملی]] او را چنين وصف می‌كند: دانشمندي عالم، فاضل، اديب، شاعر و نويسنده و داراي جلالت قدر و عظمت شأن بود. كتاب‌هاي شرح مختصر نافع، شرح اثني عشريه در صلاة (از [[شيخ بهايی]]) و غيره از اوست.<ref> امل الامل، [[شیخ حر عاملی]]، ج 1، ص 124.</ref> شيخ حر عاملی در رثاي سيد نورالدين علي عاملي قصيده‌اي شامل 72 بيت سروده كه در كتاب الغدير آمده است.<ref> الغدير، ج 22، ص 167-162.</ref>
+
اموری چون: [[ازدواج|نکاح]]، [[طلاق]]، وصایا، ضبط اموال مجهول المالک و تشخیص دعاوی اهالی بر حسب موازین دینی، تحت نظارت وی در شهر مقدس قم و حومه آن انجام می‌گرفت. در واقع دو منصب شیخ الاسلامی‌ و [[قضاوت]] به طور توأم به وی تفویض شده بود. جلوگیری از تلاش‌های اهل [[بدعت]]، مبارزه با فاسقان، بزهکاران و غارتگران و نیز اخذ [[خمس]] و [[زکات]] و حقوق الهی از جماعتی که در پرداخت آن اکراه دارند و این حقوق به گردنشان می‌باشد و رسانیدن آن به افراد مستحق، برنامه‌ریزی برای [[مسجد|مساجد]]، مدارس، معابد، بقعه‌ها و امامزاده‌ها و نظارت بر مراکز امور خیریه، احقاق حقوق و رفع ستم، از جمله وظایفی است که به عنوان شیخ الاسلام و قاضی قم بر عهده او بود. با توجه به این وظایف گسترده و سنگین، تنها کسانی به این مقام گماشته می‌شدند که به [[علم]] و [[تقوا]] شهرت داشتند. از همین جا شأن و منزلت محمدطاهر قمی ‌در میان علمای عصر خویش مشخص می‌گردد. به علاوه پس از آن که ایشان به شیخ الاسلامی‌ منصوب شد، مقدر گشت که تمامی ‌[[سادات]] عظام، بزرگان شهر، کارگزاران و ارکان دولتی ساکن در قم و حومه، وی را مقتدا و پیشوای خود دانسته و در جمیع امور مطیع و منقاد او باشند و آنچه را که امر می‌نماید، انجام دهند و آنچه را که نهی می‌کند، پرهیز نمایند. متصدیان امور شرعی، مدرسان مدارس و متولیان [[وقف|موقوفات]] به وسیله وی عزل و نصب می‌شدند.
  
[[علامه مجلسی]]، در اجازه حاج محمد اردبيلي می‌نويسد: و از جمله خبر داد به من جمعي از ثقات و افاضل از سيد امجد نورالدين علي بن علي بن حسين بن ابوالحسن موسوي عاملي، مجاور بيت الله‌الحرام و مدفون در همان جا (طيب الله تربته) و اين سيد بزرگوار قدس سره با مكاتبه و مراسله توسط شيخ موثق علي بن سند بحراني به من اجازه داد.<ref> اجازات الحديث، علامه مجلسی و جامع الرواة، ج 2، ص 549.</ref>
+
با توجه به این که اشخاصی چون: [[علامه مجلسی]]، [[شیخ حر عاملی]]، [[شیخ بهایی]] و [[محقق کرکی، علی بن حسین|علی بن عبدالعال کرکی]] این سمت را در اختیار داشته‌اند، مقام محمدطاهر قمی‌ به عنوان روحانی و [[فقیه]] برجسته و سرآمد علمای شهر قم، مشخص می‌گردد. از آن جا که علمای عصر [[صفویه|صفوی]] از قبول مناصب رسمی ‌اجتناب می‌کردند، درباریان و دولت مردان غالباً از حضور فعال علما در صحنه اجتماع و سیاست اکراه داشتند؛ به نظر می‌رسد صدور احکام شیخ الاسلامی‌ برای دانشورانی چون محمدطاهر قمی‌ تنها به امید جذب مجتهدان به قبول آن مناصب بوده و آنان تا می‌توانستند از نزدیک ساختن خود به سلطان، احتراز می‌کردند.
  
برخي از افرادي كه از نورالدين عاملي استفاده كرده و يا اجازه گرفته‌اند، عبارتند از: شيخ هاشم، پسر حسين فرزند عبدالرئوف احسايي، شيخ ابوعبدالله حسين فرزند حسن فرزند يونس عاملي عينايي جبعي، ملا محمدحسن پسر محمد مؤمن (با اجازه‌اي كه در تاريخ 1051 ق. دريافت كرده)، سيد محمد مؤمن فرزند محمد حسين استرآبادي (ساكن مكه مكرمه كه در آنجا به سال 1088 ق به شهادت رسيد)، ملا محمدباقر پسر محمد مؤمن خراساني سبزواري، شيخ جعفر فرزند كمال‌الدين بحراني و سيد احمد نظام‌الدين.<ref> ر.ك: اجازات البحار، ص 141، 156، 159 و 160 و مستدرك الوسايل، ج 3، ص 407 و 389.</ref>
+
برای وارستگانی چون ملا محمدطاهر قمی ‌که در [[زهد]] و اعراض از مظاهر دنیایی مشهور عام و خاص بوده، بسیار دشوار است که فرمانبردار و زیردست مقامات دولتی باشند و در مراسم رسمی ‌حضور یابند و به استقبال و سلام روند. از این رو، در فرمان شیخ الاسلامی‌ همه این گونه احتمالات منفی از میان برداشته شده است و مجتهد اعلم را به عنوان مرجع امور قضایی و شرعی معرفی کرده‌اند.
  
از آنجا كه نورالدين علي عاملي در [[عراق]] يا ايران حوزه درسي نداشته و پس از شام در جوار خانه خدا به تدريس معارف ديني مشغول بوده است، چنين برمی‌آيد كه محمدطاهر قمی ‌به مكه عزيمت نموده و محضر وي را درك كرده و پس از پايان درس و بحث به دريافت اجازه روايت از وي موفق شده است.<ref> طبقات اعلام الشيعه، ج 5، ص 302.</ref>
+
محمدطاهر قمی ‌با وجود این سمت اجرایی، از تلاش علمی‌ و تزکیه و [[تهذیب نفس]] غافل نبود. [[تواضع|فروتنی]] او در برخورد با مردم و طلاب علوم دینی که از اقصی نقاط به قم می‌رفتند، آشکار بود. هنگامی ‌که در فرصت‌های مقتضی از مدارس علمیه بازدید می‌کرد، طلاب، مدرسان و محققان به تجلیل از او می‌پرداختند، اما او در نهایت فروتنی همچون یکی از طلبه‌ها در میان آنان می‌نشست و به مشکلات آموزشی و معیشتی آنان توجه می‌کرد و احیاناً تدابیری برای رفع دشواری‌های آنان اتخاذ می‌کرد.
  
او در بسياري از موارد در آثار خود، يكي از مصادر نقل روايت را نورالدين علي عاملي معرفي كرده است. گويا در برخي از نوشته‌هايش به نظرات و پاره‌اي از نوشته‌هاي اين استاد اجازه خود اشاره دارد. رحلت اين عالم رباني در تاريخ هفدهم [[ذی الحجه]] سال 1068 ق. اتفاق افتاد و در جوار حرم امن الهي به خاك سپرده شد.<ref> براي آشنايي بيشتر با اين عالم، ر.ك: [[بحارالانوار]]، ج 25، ص 124؛ خلاصةالاثر، ج 3، ص 132 و 133؛ فوائدالرضويه، ج 1، ص 313؛ الكني والالقاب، ج 3، ص 222 و اعيان الشيعه، ج 16، ص 383-390.</ref>
+
'''امام جمعه قم:'''
  
===استاد اجازه علامه مجلسي و شيخ حر عاملي===
+
تقریباً تمامی ‌مورخان و تراجم‌نگاران، ملا محمدطاهر قمی‌ را به عنوان شیخ الاسلام و [[امام جمعه]] و [[امام جماعت‌|جماعت]] قم معرفی کرده‌اند.<ref> ر.ک: تذکره نصرآبادی، ص ۱۶۴؛ گنجینه دانشوران، ص ۱۳۰؛ طبقات اعلام الشیعه، ج ۵، ص ۳۰۳؛ الغدیر، ج ۲۲، ص ۲۰۹ و ریحانةالادب، محمدعلی مدرس تبریزی، ج ۴، ص ۴۸۹.</ref> پس از تشکیل دولت شیعی صفویه در [[ایران|ایران]]، «[[تشیع]]» مذهب رسمی ‌مملکت بود و حکام صفوی سعی وافر در تکریم فقها و مجتهدان [[شیعه]] داشتند و تا حدود زیادی دست علما در کارها باز بود. از این رو، برخی از فقها، به خصوص [[محدث|محدثین]] آن‌ها بر اساس آن دسته از روایات که [[فقیه|فقیه]] عادل در بسیاری از امور، نائب [[امام زمان]] عجل الله تعالی فرجه شریف محسوب می‌شود، قائل به وجوب عینی [[نماز جمعه]] و برگزاری رسمی ‌آن شدند و آن را هم برپای می‌داشتند و کتاب‌هایی در اثبات آن نوشتند.
  
محمدطاهر قمی ‌عتبات عاليات، را به قصد اقامت در جوار بارگاه مطهر [[حضرت معصومه]] عليهاالسلام ترك كرد و در اين شهر اقامت گزيد. از قرائن برمی‌آيد كه او مشغول تأليف كتاب «عطيه ربّاني و هديه سليماني» بوده است كه به دليل آشفتگي‌هاي سياسي و ناامني، [[عراق]] را ترك می‌كند. مقامات علمی‌ و افق انديشه و تلاش‌هاي فكري او براي علماي اين شهر، ناشناخته نبود و به همين دليل جويندگان معارف، حضور او را در اين شهر مغتنم می‌شمارند. او هم بر حسب احساس مسئوليت و وظيفه ديني، ترويج [[احكام]] شرعي را بر عهده می‌گيرد و حوزه درسي تشكيل می‌دهد.
+
ملا محمدطاهر قمی ‌نیز چنین نظری داشت و علاوه بر این که رساله‌ای درباره نماز جمعه نگاشت، در برخی آثار دیگر خود، نیز به این موضوع پرداخت و تأکید نمود که نماز جمعه، [[واجب]] عینی در همه زمان‌ها است؛ و همان عدالتی که در دیگر نمازها بر امام جماعت لازم است، در این جا نیز کفایت می‌کند. [[سید محمدباقر موسوی خوانساری|خوانساری]] در این باره می‌نویسد: «ملا محمدطاهر، نه تنها با تارکین نماز جمعه مخالفت می‌کرد، بلکه با افراد مخالف با این فتوا، از در مخالفت وارد شد. این در حالی بود که شخصاً امام جمعه و جماعت [[قم]] را عهده‌دار بود».<ref> روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۴۳ و ۱۴۴.</ref>
  
از شاگردان او آگاهي دقيقي در دست نيست؛ اما براي محمدطاهر، اين افتخار بس كه شخصيت‌هايي برجسته چون: [[علامه مجلسی]]، به اندوخته‌هاي علمی‌ و توانايي‌هاي اين عالم پرهيزگار اعتماد نموده و در ملاقاتي كه با وي داشته‌اند، از او تقاضا كرده‌اند تا اجازه روايت برايشان صادر كند.  
+
البته [[فتوا|فتوای]] ایشان در مورد نماز جمعه، با مخالفت‌هایی مواجه گردید؛ به طوری که برخی از منتقدین وی، به حربه‌های روانی متوسل شدند و کار را بر او دشوار کردند.
  
محمدطاهر كه از مشايخ اجازات به شمار می‌رفت، در سفري كه به اصفهان نمود در هفتم [[ذی القعده]] سال 1086 ق. به علامه مجلسي اجازه نقل [[حديث]] می‌دهد. علامه مجلسي در كتاب اجازات بحار آن را ذكر كرده و در ابتدا نوشته است: «اجازة كتبها لنا المولي الاجل العالم الورع مولانا محمدطاهر القمی ‌قدس سره بخطه الشريف» اجازه مزبور كه در [[بحارالانوار]] عيناً آمده،<ref> بحارالانوار، ج 110، ص 129 و 130 و الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج ص 200، شماره 1043.</ref> چنين آغاز می‌شود: «اولها الحمدلله الذي اوضح لنا السبيل...».
+
[[ملا خلیل قزوینی|حاج ملا خلیل قزوینی]] از رجال بزرگ علم، [[حکمت]] و [[حدیث]] بود که مجموعه [[الکافی (کتاب)|کافی]] را در چند مجلد شرح نمود و آن را صافی نام نهاد.<ref> علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م. جرفادقانی، ص ۱۵۲.</ref> این عالم [[شیعه]] عقیده داشت که: در عصر [[غیبت امام زمان (عج)|غیبت]]، ترک نماز جمعه اولی است. وی و ملا محمدطاهر در دفاع از نظر خویش مطالبی را می‌نوشتند و برای یکدیگر ارسال می‌کردند. محمدطاهر در رساله نماز جمعه و وجوب آن، نظرات ملا خلیل قزوینی را رد کرد.<ref> ریحانةالادب، ج ۴، ص ۴۸۹؛ گنجینه دانشوران، ص ۱۳۰ و ۱۳۱؛ روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۴۴ و الذریعه، ج ۱۵، ص ۷۲.</ref>
  
برخي گفته‌اند، علامه مجلسي در راه سفر [[مشهد]] مقدس و به هنگام اقامتي كوتاه در [[قم]]، به دريافت اين اجازه نائل گرديده است.<ref> علامه مجلسي بزرگمرد علم و دين، علي دواني، ص 116.</ref>
+
البته این اختلاف هیچ‌گاه از مسیر ادب و نزاکت خارج نمی‌شد؛ به ویژه محمدطاهر قمی‌ نظرات خود را بسیار محترمانه‌تر از مخالفان طرح می‌کرد و دیدگاه‌های خود را با استدلال قوی و بیانی متین به آنان عرضه می‌داشت. در هر حال، ملا محمدطاهر قمی ‌چون اعتقاد داشت [[نماز جمعه]]، شعار عالی دینی است و اجتماع بسیار چشمگیر هفتگی مسلمانان، شکوه خاصی به شهر می‌دهد، برای آن اهمیت خاصی قائل گردید و به احیای آن کوشید.
  
ارزش اين اجازه به علامه مجلسي، در اين است كه محمدطاهر قمي، هنگام نام بردن از اجازه گيرنده، شخصيت علمی‌ و عملي ميزان استعداد و اهتمام وي را در راه فراگيري [[احاديث]]، تاريخ، تفسير، قرائت، رجال و درايه ذكر كرده و ذكر اين خصوصيات، بيانگر مقام علمی ‌شخص بوده است. در اجازه مورد اشاره، محمدطاهر قمی‌ در سروده‌اي «كتب اربعه» را مورد توجه قرار داده، تأكيد می‌كند كه اين منابع از اركان [[ايمان]] هستند و خوانندگان آن‌ها، به سوي سيري درست و بر حق هدايت خواهند شد؛ آنجا كه می‌گويد:
+
'''ستیز با صوفیان:'''
  
دين را كتب اربعه، چون جان باشد × اين چار، چهار ركن ايمان باشد
+
ملا محمدطاهر قمی ‌احساس کرد اهل [[تصوف]] با آن همه [[بدعت|بدعت‌ها]]، تحریف‌ها و افکار التقاطی چنان در تار و پود نظام صفوی فرو رفته‌اند که استمرار این وضع، مرزهای عقیدتی را به خطر خواهد انداخت و تشیع را به انحراف خواهد کشاند؛ زیرا آنان «طریقت» را از «[[شریعت|شریعت]]» جدا کردند و با تشکیلاتِ مراد و مریدی و خانقاهی و رواج ابتذال و بی‌بند و باری، رفته رفته از حقیقت [[دین|دین]] فاصله گرفته بودند.
  
هنگام جهاد نفس، اين چار كتاب × چار آينه صاحب عرفان باشد.
+
ملا محمدطاهر قمی ‌خطر این گروه را موقعی بیشتر حس کرد که برخی از آنان بر این عقیده قرار گرفتند که: سالک چون به مرتبه اولیا رسید، ملزم به رعایت حدود شریعت نیست. از نظر آنان، [[کفر|کفر]] و [[ایمان]] نزد عارف مساوی است و عارف فوق شریعت محسوب می‌گشت. این اعتقادات موجب انحرافات و فرصت‌طلبی آنان گردید؛ به طوری که گروهی نیرنگ باز وسوسه شدند که تصوف را وسیله‌ای برای دستیابی به اغراض دنیوی خود قرار دهند.<ref> علما و مشروعیت دولت صفوی، سید محمدعلی حسینی، ص ۸۳ و ۸۴.</ref>
  
اي آن كه تو را غلط رَوي عادات و خوست × رو كن برهي كه منزل رحمت اوست
+
این انحرافات عقیدتی از یک سو و بدست گرفتن اداره کشور و برخورداری از قدرت نظامی‌ و سیاسی از سوی دیگر، باعث شده بود که هر گونه درگیری با صوفیان بسیار خطرناک به نظر آید؛ با این همه، محمدطاهر قمی‌ در مخالفت با آنان پیشقدم گردید و به عنوان رهبر نهضت علما بر ضد متصوفه معرفی شد.<ref> الذریعه، ج ۷، ص ۴۰.</ref>
  
می‌خوان كتب اربعه كز وي هر سطر × راهي است كه راست می‌رود تا در دوست.<ref> زندگينامه علامه مجلسي، سيد مصلح‌الدين مهدوي، ج 1، ص 414.</ref>
+
علی دوانی می‌نویسد: «نخستین کسی که علناً در دولت صفویه با صوفیه درافتاد و عقاید خرافی آنان را به باد انتقاد گرفت، عالم عظیم الشأن ملا محمدطاهر قمی، استاد اجازه [[علامه مجلسی]]، بود و چنان که خود می‌گوید: نخست بی‌علاقه به صوفیه نبوده؛ ولی بعدها که پی به فساد مشرب آن‌ها می‌برد، سرسختانه به مبارزه با آنان قیام می‌کند».<ref> علامه مجلسی بزرگمرد علم و دین، ص ۴۰۷.</ref>
  
علامه مجلسي از افراد بسياري اجازه روايت و [[حديث]] گرفته كه برخي از ايشان از مشايخ معاصر پدرش و برخي ديگر از معاصران خود وي بوده‌اند؛ اما ملا محمدطاهر قمی ‌از مشايخ زمان پدرش و خود او بوده و هدف از اجازه گرفتن از محضر وي، پيوستن به سلسله‌هاي روايت و حديث از طرق گوناگون و در واقع، تقويت مستندات بوده است. بنابراين، اين اجازه به هيچ وجه نشانه رابطه استادي نيست.
+
ملا محمدطاهر در افشاگری‌های خود بر ضد صوفیان به مردم هشدار داد: گروهی در جامعه پیدا شده‌اند که بدعت‌هایی در دین خدا نهاده‌اند و پروردگار را با همان بدعت‌ها [[عبادت]] می‌کنند و آن را تصوف نامیده‌اند.
  
ملا محمدطاهر قمی ‌از مشايخ اجازه شيخ حر عاملی هم به شمار می‌رود.<ref> ريحانةالادب، ج 4، ص 489.</ref> اين محدث بزرگوار از وي روايت نقل كرده است.<ref> نجوم السماء، كشميري، به اهتمام سيد احمد حسيني، ص 64.</ref> صاحب [[وسائل الشيعه]] در معرفي وي می‌نويسد: «محمدطاهر قمی ‌از برجستگان فضلاي معاصر و مردي دانشمند، اهل تحقيق و دقت و بسيار مورد وثوق، فقيه، متكلم و محدث جليل‌القدر و عظيم‌الشأن است. او را كتب و آثاري است كه ما آن‌ها را از او روايت می‌كنيم».<ref> امل الامل، ج 2، ص 277.</ref>
+
او در نوشته‌های خود این بدعت‌ها را برشمرد و بطلان آن‌ها را بر اساس [[قرآن]] و روایات ثابت کرد و خاطر نشان ساخت: ای شیعیان! برای آن که دین و [[ایمان]] خود را حفظ کنید، از جماعت صوفیان دوری کنید و از [[وسوسه|وسوسه‌های]] این شیاطین بپرهیزید و فریب حالات و صفات آنان را نخورید... این گروه به آداب دینی پایبندی ندارند و سنت‌ها و رسم‌هایی را ابداع کرده‌اند که در متن قرآن و [[حدیث]] و نیز موازین شرعی از آن خبری نیست.
  
شيخ [[آقا بزرگ تهرانی]] تصريح می‌نمايد كه شيخ حر عاملي در آثار خود از محمدطاهر [[حديث]] نقل نموده است و من اين موارد را ديده‌ام.<ref> طبقات اعلام الشيعه، ج 5، ص 302.</ref> در برخي منابعي كه اختصاص به شرح حال شيخ حر عاملي دارد، خاطرنشان گرديده كه صاحب وسايل تنها به نقل حديث از ملا محمدطاهر اكتفا نكرده و شاگرد وي هم بوده است.<ref> شيخ حر عاملي روايت آزادي، محمود شريفي و حسن ابراهيم‌زاده، ص 35.</ref>
+
تأکید ملا محمدطاهر قمی ‌بر لزوم پیروی از قوانین [[شرع]] مقدس، جدی‌ترین نقطه اتکای او در رویارویی با صوفیان بود. [[محمدعلی مدرس تبریزی|محمدعلی مدرس تبریزی]] می‌نویسد: «در مسئله تصوف مکاتباتی بین او و یکی از علمای نامی ‌وقت به عمل آمد و رساله‌ای در رد صوفیه نوشته و جمعی از عرفا را رد کرده است؛ بلکه گویند در چند رساله خود سماع، خرقه‌پوشی، پشمینه‌پوشی، [[چله نشینی|چله‌نشینی]]، عزلت و انقطاع از مردم، به زبان آوردن لفظ طریقت و حقیقت و قول به عشق حقیقی و مکاشفات عرفانی را از بدعت‌های هلاک کننده شمرده است».<ref> ریحانةالادب، ج ۴، ص ۴۸۹ و ۴۹۰.</ref>
  
===ملاقات با ملا محسن فيض كاشاني===
+
[[محدث ارموی]] در مورد رواج صوفی‌گری در آن زمان و شجاعت و توانایی علمی ‌محمدطاهر قمی‌ در مبارزه با این جریان، می‌گوید: «در آن دوره که تصوف رونق و رواج بسزایی داشت، سمند همت بر رد ایشان تاختن و قد مردانگی علم ساختن و به ابطال عقاید و افکار ایشان پرداختن، شهامت و بضاعت کافی لازم داشته و تا کسی در علم و فضل، تتبع و تحقیق، اعتبار و اعتماد و تشخیص غث و سمین افکار و عقاید و آرا و اقوال بزرگان و تطبیق آن‌ها با [[حدیث]] و [[قرآن]]، مقام شامخ و پایه بسیار بلندی نمی‌داشت، نمی‌توانست به چنین کاری اقدام و به چنین امری قیام نماید. و چون درست نظر کنیم، می‌بینیم که مصنف نخستین کسی است که در آن زمان به تألیف کتاب مستقلی در این باب پرداخته است و بعد از وی شاگردش [[شیخ حر عاملی]] کتاب اثنی عشریه را به تبعیت وی نوشته است».<ref> شش رساله فارسی از رسائل مولا محمدطاهر قمی، مقدمه سید جلال‌الدین حسینی ارموی (محدث).</ref>
  
گويا بين ملا محمدطاهر قمی‌ و فيض كاشاني ارتباطي علمی ‌برقرار بوده است؛ زيرا گاه فيض به [[قم]] می‌آمده و از محضر وي بهره می‌گرفته و در مواردي محمدطاهر قمی ‌به كاشان می‌رفته و از انديشه فيض بهره‌مند می‌گرديده است، اما چون ملا محسن فيض كاشاني را عده‌اي به صوفي‌گري متهم كردند و اين خبر دروغ به گوش محمدطاهر قمی ‌رسيد (وي نفرات بسيار زيادي از اين جماعت داشت و آنان را اهل بدعت و انحراف می‌دانست)، روابط اين دو دانشمند رو به تيرگي نهاد و ملا محمدطاهر در زمره مخالفان سرسخت فيض كاشاني درآمد.  
+
ملا محمدطاهر قمی ‌عقیده داشت؛ گرایش به مشایخ صوفیه و پیروی از تصوف، اگر چه در آغاز به قصد عمل به شرع است، اما به دلیل عجین شدن آموزه‌های این فرقه منحرف با [[بدعت|بدعت‌ها]]، در نهایت به تنفر از شرع می‌انجامد. و به این جهت با آن دسته از علمای [[شیعه]] که مقید به شرع بودند، اما در نوشته‌های آنان مطالبی برگرفته از باورهای صوفیان یا مطابق مذاق اهل تصوف دیده می‌شد، مخالفت کرد. او بر این باور بود که [[فلسفه]] و تصوف هر دو مردم را از فرهنگ [[اهل بیت]] و [[احادیث]] معصومین علیهم‌السلام و موازین شرعی و امور عبادی دور می‌کنند و به همین علت، او با تصوف و نیز فلسفه به طور یکسان مخالف بود. او کتابی به نام تحفةالاخیار منحصراً در نقد صوفیان نوشت که توجه اهل تصوف به نقد این کتاب، بیانگر اهمیت آن است.
  
ولي پس از روشن شدن حقيقت، بر ملا محمدطاهر مسلم گرديد كه ملا محسن فيض كاشاني گرايش به صوفيان نداشته و اين اخبار، كذب محض بوده است؛ از اين رو براي عذرخواهي، با پاي پياده از [[قم]] به [[كاشان]] رفت و چون به در خانه ملا محسن رسيد، با صداي بلند گفت: «يا محسن قد اتيك المسيء؛ اي محسن، خطاكار آمد».
+
نکته‌ای که ذکر آن لازم است این که، محمدطاهر قمی‌ به طور عمقی با جریان‌های صوفی‌گری مخالفت کرد و پیدایش گرایش‌های اصیل [[عرفان|عرفانی]] در بین علمای شیعه را از صوفی‌گری تفکیک نمود و تنها با صوفیانی مخالف بود که دیدگاه‌های [[غلو|غلوآمیز]] داشتند و ظواهر و احکام [[شریعت]] را رها کردند؛ محمدطاهر می‌گفت: اگر مقصود از تصوف، [[زهد]]، وارستگی، [[تزکیه نفس]]، توجه به مبدأ لایزال الهی، تعبد و خلوص در [[عبادت]]، تحصیل صفات کمال و اجتناب از رذایل اخلاقی طبق دستورات دین و عدم علاقه به دنیا باشد، که امر پسندیده است و باید تمام شیعیان چنین باشند و از صدر اسلام تاکنون مسلمان های واقعی این چنین بوده‌اند؛ ولی اگر هدف از صوفی‌گری، عقاید فاسدی چون حلول و تناسخ و وحدت وجود باشد و یا مرید و مرید بازی و تشکیل مجالس سماع و رقص و پایکوبی و ارتکاب معاصی و ترک [[نماز]] و سایر واجبات و اباحه منکرات، ریاضات غیرشرعی، ترک معاشرت با مردم و انزوا و فرار از مسئولیت اجتماعی باشد، بر اساس دین، عقل و منطق مردود است و در زشتی آن تردیدی نیست.  
  
ملا محسن هم از خانه بيرون آمد و آن دو دانشمند دست به گردن هم انداختند و يكديگر را [[حلال]] نمودند. ملا محمدطاهر بدون حتي لحظه‌اي استراحت، به قم بازگشت و چون دليل اين رفتار و تعجيلش را در اين باب پرسيدند، گفت: می‌خواستم وجدانم آرام گيرد و بدبيني خود را به خوش‌بيني و حسن ظن تبديل كنم و دل را از آن كدورت‌ها و غبارهايي كه خصومت ايجاد می‌كرد، پاك كنم.<ref> روضات الجنات، ج 6، ص 81 و الله شناسي، علامه سيد محمدحسين حسيني، تهراني، ج 3، ص 284 و 285.</ref>
+
'''نفوذ در دستگاه دولت صفوی:'''
  
اين اظهار ندامت و عذرخواهي و پيمودن مسير بين كاشان و قم با پاي پياده، درس بزرگي براي ديگران است كه اگر كسي در مظانّ اتهام قرار گيرد و خلاف آن ثابت شود، بايد به سرعت ضمن اعتراف به اشتباه، غبار اتهام را از او بزدايند و شخص مقابل نيز كريمانه از اشتباه ديگران درگذرد.
+
استقرار حکومت [[صفویه|صفوی]] با شعار [[تشیع]] در طول سالیان متمادی، پیامدها، تحولات و آثار خاص دینی، اجتماعی و سیاسی پدید آورد. فضای سیاسی جدید، موجبات خشنودی شیعیان را فراهم آورد؛ چرا که آنان به راحتی می‌توانستند به تعالیم و [[احکام]] خود عمل کنند. شیعیان و کسانی که تازه به مکتب [[اهل البیت|اهل بیت]] پیوسته بودند، امکان دست‌یابی به علما و منابع فقهی و کلامی ‌نداشتند و این امر، ضرورت حضور جدی دانش آموختگان و عالمان دینی را در سراسر [[ایران]] آشکار می‌کرد.  
  
اين ماجرا به شكلي ديگر نيز نقل شده است: مرحوم ملا محمدطاهر قمی ‌به كاشان مسافرت كرد و از سوي علما و مردم اين شهر مورد استقبال قرار گرفت. در ميان استقبال كنندگان، ملا محسن فيض كاشاني هم ديده می‌شد كه در آن زمان متهم به تصوف بود. به همين جهت، از سوي محمدطاهر مورد بي‌مهري قرار گرفت و در را به روي او بست و حاضر به ملاقات با او نشد. مرحوم فيض از پشت در می‌گويد: اي مولاي من! اينك من عقايد خود را از پشت در به شما می‌گويم، اگر آن طور كه سعايت كنندگان گفته‌اند، باشد من تسليم هستم؛ در غير اين صورت، به من اجازه ورود دهيد. چون فيض باورهاي خود را درباره توحيد بر اساس [[قرآن]] و نصوص روايي بيان داشت، شيخ محمدطاهر عقايدش را صحيح و مطابق كلام شيعه يافت و فهميد كه درباره او اشتباه كرده است. ولذا به وي اجازه ورود داد و با آغوش باز او را پذيرفت و از او عذرخواهي كرد و در اجازه روايتي كه برايش صادر كرد، مقامات علمی‌ و فضيلت‌هاي اخلاقي او را ستود.<ref> روضات الجنات، ج 4، ص 146.</ref>
+
گذشته از این، برخی مناصب حکومتی چون [[قضاوت]] و ولایت در امور حسبیه بنابر ادله‌ای که در [[فقه]] آمده، در جامعه دینی یا در میان اهل دیانت باید از سوی علما تصدی می‌شد. همچنین صفویان رقیب سرسختی چون عثمانیان داشتند که کمترین سستی در تحکیم نهادهای دینی، برای آنان زیان می‌آفرید. از این رو، حکام صفوی برای رویارویی با رقبای عثمانی کوشیدند مناصب دینی حکومت خود را تا آنجا که امکان داشت، با الگوهای موجود در حکومت حریف همسان کنند.
  
به هر حال، اين دو ماجرا با وجود تفاوت‌هايي كه دارند، نشانه خاكساري و حق‌جويي ملا محمدطاهر قمی ‌است.
+
قبول این مناصب از سوی علمایی چون محمدطاهر قمی ‌با این انگیزه صورت گرفت که بتوانند گامی ‌در جهت تبلیغ احکام و اشاعه تعالیم [[دین|دین]] بردارند، از خطاها پیشگیری کنند و در حد توان خود و پذیرش اجتماع، مانع ارتکاب کارهای خلاف شوند. بحث فقهی پذیرش مناصب رسمی ‌از سوی حاکم جائر، در غالب آثار فقهی موجود است و حتی گفته‌اند: اگر مؤمنی با قبول منصب از حاکم غیرمقبول شرعی بتواند [[امر به معروف و نهی از منكر|امر به معروف و نهی از منکر]] کند، پذیرش منصب برای او [[مستحب]] و به عقیده برخی، [[واجب]] است.  
  
آخوند ملا اسماعيل خواجويي، از علماي شيعه در قرن دوازدهم (متوفي 1173 ق)، گرچه محضر ملا محمدطاهر قمی ‌را درك نكرده، اما در تأليف آثار خويش به نوشته‌ها و انديشه‌هاي او توجه داشته است و در كتاب ابطال الزمان الموهوم مطالب قابل توجهي از وي نقل می‌كند.<ref> الذريعه، ج 1، ص 328 و طبقات اعلام الشيعه، ج 5، ص 303.</ref> ملا نصير بارفروشي هم در كتاب «نوراليقين في اصول دين» از انديشه‌هاي محمدطاهر قمی ‌استفاده كرده و در انتقاد از صوفيان، پيرو وي بوده است.<ref> الذريعه، ج 24، ص 387.</ref>
+
به علاوه فراهم شدن چنین امکانی برای علما در روزگاری که سختگیری‌ها و آزارها در همه نواحی مسلمان‌نشین رو به فزونی گذاشته بود، فرصتی به شمار می‌آمد و چه بسا نادیده گرفتن این فرصت، خسارت‌هایی به جامعه تشیع وارد می‌نمود. اگر دانشمندان عصر صفوی و افرادی چون ملا محمدطاهر قمی‌ و شخصیت‌های برجسته این دوران یعنی [[علامه مجلسی]]، [[شیخ حر عاملی]]، [[شیخ بهایی]] و سایر علمای جبل عامل راه انزوا پیش می‌گرفتند و تربیت فضلا و تألیف آثار را وامی‌نهادند و در عرصه‌های فرهنگی و سیاسی حضور نمی‌یافتند، از میراث علمی ‌آنان محروم می‌شدیم.
  
==معاصران==
+
در همان روزگاری که برخی علما هرگونه ارتباط با حکومت صفوی را نمی‌پسندیدند و بر دانشمندانی چون: [[محقق کرکی|محقق کرکی]]، علامه مجلسی و پدرش خُرده می‌گرفتند، ملا محمدطاهر قمی ‌تصدی مناصب دینی و اجتماعی را پذیرفت تا به احیای سنت‌های شیعه و میراندن افکار و عقیده‌های [[باطل]] و منحرف بپردازد و با حضور اجتماعی خود، به مذهب شیعه اقتدار بخشد و در دو حوزه تصدی مناصب دینی (قضاوت، افتاء، اقامه [[نماز جمعه]]، رسیدگی به امور حسبه) و نشر تعالیم مذهبی (تأسیس مراکز علمی، نگارش کتاب‌های تخصصی و عمومی) توفیق تلاش‌هایی ارزنده، آموزنده و اثربخش را بدست آورد.
  
ملا محمدطاهر قمی ‌ضمن افزايش دانسته‌ها و پيمودن مسير معرفت، از خودسازي و تزكيه درون غافل نبود. لذا معاصرينش كه از تراجم‌نگاران مشهورند، او را به زهد و پارسايي و دانشوري ستوده‌اند. به اعتقاد مورخان و شرح‌حال‌نويسان عصر صفوي، او در زمره فضلا، محققين و از شيوخ محدثين و در ورع و مقامات معنوي همچون مقدس اردبيلي بوده است.<ref> گنجينه دانشوران، احمد رحيمي، ص 129.</ref>
+
بنابراین، تلاش‌های محمدطاهر قمی، بیانگر مشروعیت به دولت صفوی نبود. گذشته از این، پایه اساسی دولت صفویه بر تصوف بود و این گروه بانفوذ در ارکان نظام، به صورت فرقه‌ای سیاسی و اجتماعی درآمده و به عنوان قدرت سیاسی مشروع مطرح بودند. محمدطاهر همچون دیگر فقهای عصر صفویه، معتقد بود که می‌تواند به وسیله همکاری با حکام صفوی، ضرری از مظلوم دفع یا نفعی را متوجه مؤمنی گرداند و نیز می‌تواند در اجرای [[امر به معروف و نهی از منکر]] نقشی ایفا کند. ایشان حتی در اندیشه هدایت سلطان جائر و جلوگیری از منکرات کارگزاران و اطرافیان شاه نیز بود.
  
ميرزا عبدالله افندي اصفهاني كه با او معاصر بوده، ذيل «مولاي اجل محمدطاهر بن محمدحسين شيرازي نجفي قمي»، می‌نويسد: «وي از دانشوران بنام معاصر است. عالمی ‌محقق و در كمال دقت و وثوق و متكلمی‌ محدث و بزرگ و عالي مقام بود».
+
'''پاسخ به یک سؤال:'''
  
وي پس از برشمردن كتب و رسالات ملا محمدطاهر قمي، می‌افزايد: «ما هم از او روايت می‌نماييم».<ref> رياض العلماء و حياض الفضلا، ميرزا عبدالله افندي، ترجمه محمدباقر ساعدي، ج 5، ص 191.</ref>
+
شاه عباس دوم که در سال ۱۰۵۲ ق. و در سن نه سالگی به جانشینی پدر نشست، از حاکمان صفوی معاصر ملا محمدطاهر قمی ‌است. گرچه برخی اروپائیان او را به خاطر افکار عدالت پروری‌اش ستوده و گفته‌اند در امور دشوار برخورد زیرکانه‌ای داشته است؛ اما با این وجود، وی شخصی [[شراب خواری|می‌خواره]] و هوسران بود و بسیاری از افراد دربار خود را به قتل می‌رسانده است. از زمان شاه عباس اول مرسوم شده بود که شاه قرنیه چشم برادران و برادرزادگان خود را با سیم گداخته نقره‌ای از بین ببرد؛ ولی عباس دوم دستور می‌دهد تمام چشم را از حدقه درآورند.<ref> ایران صفوی از دیدگاه سفرنامه‌های اروپائیان، سیبیلا شو ستروالسر، ترجمه و حواشی، دکتر غلامرضا ورهرام، ص۲۲-۲۳.</ref>
  
معاصر ديگرش، مرحوم حاج محمد اردبيلي او را بدين گونه می‌ستايد: «محمدطاهر فرزند محمد فرزند حسين قمی‌ مدظله العالي امام علامه، محقق مدقق، جليل القدر، داراي منزلتي بزرگ و ذهني دقيق، ثقه مورد اعتماد و چهره درخشان و متصلب در امر دين است. مناقب و فضايل او را نمی‌توان به شمار آورد».
+
عباس دوم اکثر اوقات خود را در اندرون می‌گذراند و در بی‌کفایتی بدان حد رسید که در زمان وی فساد، دستگاه‌های اداری کشور را به انحطاط نزدیک ساخت؛ حتی او در مقام مقایسه با اسلافش از تعصب مذهبی دور بود.<ref> دین و دولت در عصر صفوی، دکتر مریم میراحمدی، ص ۵۸ و ۵۹.</ref> افراط در مصرف مشروبات الکلی باعث شد که در ۳۲ سالگی از دنیا برود. وی همچون جدش به ساختن ابنیه علاقه‌مند بود. به دستور وی قصر چهل ستون در [[اصفهان]] ساخته شد و [[مسجد جامع اصفهان|مسجد جمعه]] و [[مسجد امام اصفهان|مسجد شاه]] را که عباس اول ساخته بود، مرمت کرد.<ref> ایران عصر صفوی، راجر سیوری، ترجمه کامبیز عزیزی، ص ۲۳۱.</ref>
  
محدث نيشابوري در كتاب «منيةالمرتاد في نفاة الاجتهاد» نوشته است: «محمدطاهر شيرازي كه در [[قم]] سكونت اختيار كرد، فردي مقدس است و از بزرگان شيوخِ محدث قلمداد می‌گردد و حالات و فضائل اخلاقي او، سيماي وارسته و پرصلابت مقدس اردبيلي را در اذهان تداعي می‌كند؛ زيرا در اعراض از دنيا و تعلقات فناپذير آن و ورع به وي اقتدا كرد... محمدطاهر قمي، براي اثبات طريق اهل بيت عليهم‌السلام و رفع شبهه‌ها و احياي ميراث محدثين، زحماتي را متحمل گرديد و در اين راستا آثاري ارزنده تأليف كرد».<ref> روضات الجنات، ج 4، ص 145 و 146، (پاورقي).</ref>
+
برخی سؤال کرده‌اند که چرا شخصیت برجسته‌ای چون محمدطاهر قمی ‌آثاری را که در فضیلت [[اهل بیت]] علیهم‌السلام و مناقب [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه نگاشته، تحفه شاهی و تحفه عباسی می‌نامد؟ چرا او با این [[ورع]] و پرهیزگاری در طلیعه کتاب خود در حد مدح و ستایش، از شاه عباس دوم نام می‌برد؟
  
ميرزا محمدطاهر نصرآبادي كه در سال 1027 ق. متولد گرديد و تأليف تذكره خود را در سال 1083 ق شروع كرده و با محمدطاهر قمی ‌هم‌عصر بوده است، در معرفي وي چنين می‌نگارد: «ملا محمدطاهر از باونات فارس است؛ اما چون در قم بسيار بود، به قمی ‌مشهور است. شمع فضيلت و صلاحش از انوار الهي روشن و خاطرش از شعاع خورشيد حقيقت وادي ايمن. تقوا و صلاحش به مرتبه‌اي است كه محتاج به تقدير نيست؛ شيخ‌الاسلام قم است و اهل آن ولايت به هدايت امر و نهي او همگي طريق پرهيزگاري پيش گرفته، پا از جاده صلاح بيرون نمی‌گذارند».<ref> تذكرة نصرآبادي، ص 164.</ref>
+
در پاسخ باید گفت: اوّلاً، ایشان نخستین نفر نبوده که اثر خود را به حاکم عصر خود تقدیم کرد و ثانیاً، تقدیم نگاشته‌ها به شاهان عصر در زمانی با انگیزه [[تقیه|تقیه]] و به منظور ماندگاری آثار جهت بهره گرفتن آیندگان از آن‌ها بوده است. به ویژه که شاهان صفوی نسبت به تدوین آثار شیعه، اهتمام و جدیت داشته‌اند.<ref> ر.ک: ریاض العلما، ج ۲، ص ۶۷.</ref>
  
ميرزا محمدباقر موسوي خوانساري در معرفي اين عالم عصر صفويه، نوشته است: «وي اصلاً شيرازي است. در [[نجف]] پرورش يافت و در قم توطن اختيار كرد. فاضلي بارع، محققي متكلم و از معاصرين [[علامه مجلسی]] و مشاهير علماي زمان او بود. نسبت به جماعت صوفيه، سخت مخالف و بر اهل باطل و الحاد، سخت گير بود».<ref> روضات الجنات، ج ص 147.</ref>
+
بنا به اظهارات سید مصلح‌الدین مهدوی: «سیره و قانون عموم نویسندگان در تمام ادوار، بر این بوده که در مقدمه نامی ‌از حاکمان زمان ببرند و کتاب خود را به او و یا یکی از بزرگان دیگر اهدا کنند و این عمل منحصراً به خاطر حفظ و بقای اثر علمی‌ و انتشار آن بوده که با این وسیله از زوال و فنا محفوظ بماند و ضمناً موجب تنبه و بیداری او بوده است».<ref> زندگینامه علامه مجلسی، ج ۱، ص ۲۵۸.</ref>
  
[[محدث قمی‌]] نيز وي را به عنوان عالمی ‌فرزانه، محققي بابصيرت و اهل دقت، متكلمی‌ محدث و مورد وثوق، فقيهي آگاه و داراي مقاماتي والا و امتيازاتي برجسته، معرفي كرده است.<ref> فوائد الرضويه، ص 548.</ref>
+
البته برای وی بسیار رنج‌آور بود که حاکمی‌ شیعه حکم صریح [[قرآن]] را در حُرمت [[شراب خواری|باده‌نوشی]] زیر پا بنهد. از این رو، در یکی از منبرهای خود فریاد می‌زند که: چرا باید حاکم سرزمین اسلامی‌ شراب بخورد؟ و سپس با استناد به قرآن و روایات، استفاده کننده از مشروبات الکلی را پوینده مسیر [[شیطان]] نامید و شارب الخمر را عروس [[ابلیس]] خواند.
  
==گفتار بزرگان==
+
'''گرایش به فارسی‌نویسی:'''
  
دانش فراوان و وارستگي و زهد، به همراه كاوش‌هاي علمی ‌ارزنده و توجه به مسايل جامعه، باعث شد تا محمدطاهر شخصي مشهور و بابصيرت در ميان قمی‌ها شناخته شود، به طوري كه در بين تمامی ‌طبقات مردم به عنوان مرجعي بانفوذ در امور ديني، فقهي و حقوقي مطرح گرديد.<ref> [[اعيان الشيعه]]، ج 9، ص 375.</ref>
+
در عصری که ملا محمدطاهر قمی‌ می‌زیست، تدوین آثاری به زبان فارسی امر لازمی ‌بود؛ زیرا [[مذهب شیعه]] در میان افرادی رسمیت یافته بود که به زبان فارسی تکلم می‌کردند. از سویی هم زبان رسمی ‌محافل علمی ‌اسلامی ‌و حوزه‌های علوم دینی، عربی بود و نگارش آثاری به این زبان، نشانه توانایی علمی ‌مؤلف به شمار می‌رفت. فارسی نگاری، علامت کم دانشی به شمار می‌رفت؛ همچنین نگارش مطالب دینی به زبان فارسی از تألیف دانش‌های دیگر دشوارتر بود؛ چرا که زبان اصلی دین [[اسلام]] عربی است و [[قرآن]] و سخنان [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله و علیه و آله و [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام به زبان عربی؛ به علاوه دانشمندان مایل بودند با عربی‌نویسی آثار خود، امکان استفاده شمار بیشتری از مسلمانان را فراهم سازند.
  
[[علامه امينی]] او را به عنوان شخصيت برجسته‌اي معرفي می‌كند كه در انواع دانش‌ها دست داشت و به دليل همين توانمندي و مهارت و احاطه بر علوم، از مشايخ روايت محسوب گرديد. به باور وي، محمدطاهر دانش [[فقه]] را با فلسفه صحيح همراه و كلام مورد وثوقش را با ادبيات توأم ساخته، فضيلت فراوان را با موعظه‌هاي بليغ و نصايح كافي درآميخته و حكمت‌هاي فراوان در كلام خود آورده است و اشعار بسيار او، كه همه عقد مرواريد را كنار می‌زند.<ref> الغدير، ج 22، ص 207.</ref>
+
ملا محمدطاهر قمی‌ با ملاحظه همه این امور، با خود می‌اندیشید که در چنین فضایی، وظیفه عالمان دینی برای آشنایی [[ایران|ایرانیان]] با تعالیم اسلام چیست؟ و اگر عالمی‌ نوشتن به زبان فارسی را دور از شأن خود می‌داند، چه کسی تشنگان معارف قرآنی و روایی را سیراب می‌کند؟ و اگر آنان به اندیشه‌ها و عقاید مسموم و مشکوک روی آورند، چه کسی جوابگوی عوارض ناگوار آن است؟ وی‌ با در نظر گرفتن این حقایق، خود وارد میدان گردید و آثار آموزنده‌ای در زمینه‌های گوناگون معارف [[تشیع]] را برای فارسی زبانان به رشته نگارش درآورد. قبل از وی نیز کسانی دیگر در این راه گام برداشتند و آثاری می‌نوشتند، اما تلاش آنان وسعت و تأثیر محدودی داشت؛ ولی محمدطاهر قمی‌ این تلاش را با توجه به نیاز جامعه و احساس وظیفه در مقابل شیعیان به شکل گسترده‌ای آغاز کرد. [[شیخ بهایی]]، [[محمدتقی مجلسی|ملا محمدتقی مجلسی]]، [[فیض کاشانی|فیض کاشانی]]، [[آقا جمال خوانساری|آقا جمال خوانساری]] و [[ملا خلیل قزوینی|ملا خلیل بن غازی قزوینی]] نیز در این راه، کوشش‌های قابل اعتنایی از خود نشان دادند؛ اما کسی که با جدیت این مسیر را ادامه داد، [[علامه مجلسى|علامه محمدباقر مجلسی]] بود.  
  
مرحوم محدث ارموي (مير جلال‌الدين حسيني) كه شش رساله از ميان آثار ملا محمدطاهر قمی‌ را به چاپ رسانيده است، يادآور می‌شود: با آن كه از اظهارات شرح‌حال نگاراني چون صاحب نجوم السماء (فاضل كشميري) علو مقام و جلالت قدر اين دانشمند شيعه به خوبي براي اهل دانش و بينش روشن می‌شود، ولي تا در آثار و تراوشات فكري او تدبر و انديشه نكنيم، نمی‌توانيم آن گونه كه شايسته اوست به مقام ارجمند و خدمات او در راه نشر معارف تشيع پي ببريم.
+
'''مداحی اهل بیت علیهم‌السلام:'''
  
محدث ارموي با بررسي آثار محمدطاهر قمی ‌چهار نكته را درباره وي استنباط كرده كه اجمالي از اين موارد به شرح ذيل است:
+
این عالم جلیل‌القدر که به قول [[محدث نوری]]، چشم و چراغ [[فقیه|فقها]] و دارای تألیفات بلیغ و سودمند است،<ref> مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۰۹.</ref> با احساسات ظریف شاعرانه الفت داشت و با زبان [[شعر]]، مکارم [[اخلاق]] و معارف دینی و باورهای شیعی را بیان می‌کرد و به پیشگاه [[اهل البیت|اهل بیت]] عرض ارادت می‌نمود. سروده‌های عربی و فارسی وی، خوش سبک، خوش آهنگ، روان، لطیف، پرمحتوا، خواندنی و باحلاوت است.
  
* 1. يك نوع معنويت و [[اخلاص]] به همراه يادآوري [[مرگ]]، توجه به نشأت [[آخرت]] و مواظبت بر انجام وظايف ديني، محاسبه نفس و تفكر در عدم بقاي شخص در دنياي فاني، در وجود اين شخص بوده است كه در غايت وضوح دلالت می‌كند كه وي به [[زهد]]، [[تقوا]]، [[اخلاص]] در عمل و امور [[آخرت]]، اهتمام داشته است. و از راه مؤثر بودن بيانات و نصايح مصنف در فكر خواننده و بيدار كردن او از خواب غفلت و واداشتن وي به اين كه فكري به حال خود كند، روشن می‌شود كه نويسنده خود عامل به گفتار بوده و صرفاً دعوت ديگران مقصودش نبوده است.
+
در اشعار «طاهر» [[تخلص]] می‌کرد. [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] و خاندانش علیهم‌السلام را مدح و دشمنانشان را نکوهش و اهل [[بدعت]] و انحراف را سرزنش می‌کرد. صدها [[بیت (شعر)|بیت]] شعر در مدح [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان]] علیه‌السلام سروده که از جمله آن است [[قصیده لامیه]] و نیز مجموعه مونس الابرار. [[حاج شیخ عباس قمی|محدث قمی]] <nowiki/>می‌نویسد: «قصیده‌ای در مدح حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام گفته و در آن اشاره کرده به بسیاری از فضائل آن بزرگوار و شایسته است که ما در این کتاب مبارک ([[منتهى الآمال (کتاب)|منتهی الآمال]]) به چند شعر آن تبرک جوییم» و نزدیک به نود بیت از این اشعار را در کتاب خود درج کرده است.<ref> منتهی الآمال، ج ۱، ص ۱۲۰.</ref>
  
* 2. از ملاحظه آثارش مشخص می‌گردد كه با [[احاديث]] و روايات منقول از خاندان عصمت عليهم‌السلام بسيار مأنوس بوده و اطلاع و احاطه تمام به سخنان آنان داشته است.
+
[[علامه امینی|علامه امینی]] در [[الغدير (کتاب)|الغدیر]] او را در زمره شاعرانی معرفی کرده که در مدح و منقبت نخستین پیشوای شیعیان سروده‌هایی دارند. مناسب است نمونه‌ای از اشعارش را در مورد [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه‌السلام و سایر [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم‌السلام بیاوریم.
  
* 3. فصاحت و بلاغت فوق‌العاده و رسابودن بيان و رواني عبارت و رسائي معنا به درجه كمال در رسائل او بكار رفته است؛ به طوري كه با اندك توجهي در وهله اول مورد تصديق و قبول هر صاحب بصيرت خواهد شد. و با آن كه در اين امر، [[علامه مجلسی]] به تصديق اهل خبره از قبيل صاحب رياض العلما، مقام بسيار شامخي دارد. اما شايد به پايه استاد خود ملا محمدطاهر در اين امر نرسد. سر آن اين است كه محمدطاهر داراي ذوق شعري و صاحب قريحه غراء بوده است و چنانچه كتاب‌هايش نشان می‌دهد، اين امر در روش كتابت و تحرير و نيكي اسلوب بيان و تقرير دخالت عجيبي دارد.
+
بما رسیده حدیث صحیح مصطفوی * که هست بعد پیمبر، امام هشت و چهار
  
* 4. از ملاحظه آثار استدلالي مصنف برمی‌آيد كه وي در قوت تقرير و بيان و اقامه دليل و برهان، بسيار مقتدر بوده و در سركوب نمودن خصم و ابطال اقوال مخالف، دست توانايي داشته است.
+
کسی نکرده ز امت بدین حدیث عمل * به غیر پیرو آل و ائمه اطهار
  
محمدطاهر قمی‌ از نخستين روزهاي رشد و رويش، روان خويش را در چشمه هميشه جوشان و مصفاي خاندان پيامبر شستشو داد و ارادت خويش را به آن بزرگواران با معرفت قلبي و باوري محكم، استوار ساخت. او علاقه خود را به حضرت [[امام علی]] عليه‌السلام و ديگر پيشوايان شيعه اين گونه بروز می‌دهد:
+
ای طالب دین، ز من گیر خبر * تا چند دوی دربدر ای خسته جگر
  
«سلامت دل، مرا از لغزش نگاه داشت و شرار دانش، مرا بر كردار شايسته رهبري كرد. طهارت اصل، مرا به بزرگواري و كرم كشانيد و با كرامتي كه از ازل خدا عنايت فرموده بود، آشنايم ساخت. دل من مهر علي عليه‌السلام، آن شخصيت والا را، برگزيد و اين مهري است كه از همان آغاز از وجود مادرم و پاكي او سرچشمه گرفت. و از اين رو در پگاه و شامگاه، او را [[دعا]] می‌كنم. مهر مرتضي علي عليه‌السلام همچون نوري، دوستارش را از آفات هر خطايي بازمی‌دارد. من محبت علي عليه‌السلام را پيشه خود ساخته‌ام و هرگز از اين مهر نخواهم گسست و دوستي او از دلم جدايي‌پذير نيست. او كه پيامبر را برادر محسوب می‌شود، پيشواي من است؛ گفتارش سند من و همه اعمالم تابع رأي او است. بر حيدري گردن نهاده‌ام كه داراي همه كرامت‌ها و پيشواي پرهيزگاران است. همه زندگاني خود را در محبت پيامبر مصروف داشته‌ام و هر كس از آنان روي گرداند، من از او اعراض می‌كنم».<ref> همان، ص 205 و 206.</ref>
+
خود را برسان به شهر علم ای غافل * شو داخل آن شهر، ولیکن از در
  
در عصر صفويه حركتي علمی ‌براي بازگشت به متون حديثي و تدريس آن‌ها به عنوان كتب درسي، آغاز شد كه بر اثر آن شروح و حواشي فراوان بر [[منابع حدیثی]] رايج شد. اين تلاش مهم و ارزنده، موجب گرديد تا مردم با منابع اصيل [[حديث]] آشنا شوند و آن‌ها را در زندگي و روابط اجتماعي خود بكار ببندند و نيز اعتقادات و باورهاي خويش را با الهام از سخنان معصومين غنا بخشيده، يا اصلاح كنند. ملا محمدطاهر قمی ‌از معروف‌ترين كساني است كه در اين جهت، احساس مسئوليت كرد و گام‌هاي اساسي برداشت. او متوجه شد كه كتاب [[تهذيب الاحكام]] [[شیخ طوسی]]، كه ضمن جنبه حديثي حاوي مباحث عميق فقهي است، به بوته فراموشي سپرده شده است. لذا شرحي بر آن نگاشت تا مطالب و مضامين آن بيشتر قابل درك شود.
+
از گفته مصطفی امام است سه چهار * از روی چه گویی که امام است چهار؟
  
يادآور می‌شود كتاب تهذيب الاحكام خود شرح كتاب مقنعه [[شيخ مفيد]] است و حاوي 13590 حديث می‌باشد كه اين تعداد حديث، به 337 باب تقسيم شده و به عنوان مدرك فتوا مورد بحث و اجتهاد قرار گرفته است. اين كتاب هنوز يكي از چهار كتاب منبع [[فقه شيعه]] و مورد استفاده مجتهدان و پژوهشگران فقه اسلامی‌ است.
+
نشناسی اگر سه چار حق را، ناچار * خواهی به عذاب ایزدی گشت دچار
  
==گرايش به فارسي‌نويسي==
+
از رباعیات او که در پند و اندرز است:
  
در عصري كه ملا محمدطاهر قمی‌ می‌زيست، تدوين آثاري به زبان فارسي امر لازمی ‌بود؛ زيرا [[مذهب شيعه]] در ميان افرادي رسميت يافته بود كه به زبان فارسي تكلم می‌كردند، از سويي هم زبان رسمی ‌محافل علمی ‌اسلامی ‌و حوزه‌هاي علوم ديني، عربي بود و نگارش آثاري به اين زبان، نشانه توانايي علمی ‌مؤلف به شمار می‌رفت. فارسي نگاري، علامت كم دانشي به شمار می‌رفت؛ همچنين نگارش مطالب ديني به زبان فارسي از تأليف دانش‌هاي ديگر دشوارتر بود؛ چرا كه زبان اصلي دين اسلام عربي است و [[قرآن]] و سخنان پيامبر اكرم صلي الله و عليه و آله و سلم و اهل بيت عليهم‌السلام به زبان عربي؛ به علاوه دانشمندان مايل بودند با عربي‌نويسي آثار خود، امكان استفاده شمار بيشتري از مسلمانان را فراهم سازند. ملا محمدطاهر قمی‌ با ملاحظه همه اين امور، با خود می‌انديشيد كه در چنين فضايي، وظيفه عالمان ديني براي آشنايي ايرانيان با تعاليم اسلام چيست؟ و اگر عالمی‌ نوشتن به زبان فارسي را دور از شأن خود می‌داند، چه كسي تشنگان معارف قرآني و روايي را سيراب می‌كند؟
+
از دوری راه خویشتن، یادی کن * آماده ز بهر سفرت، زادی کن
  
و اگر آنان به انديشه‌ها و عقايد مسموم و مشكوك روي آورند، چه كسي جوابگوي عوارض ناگوار آن است؟ ملا محمدطاهر قمی‌ با در نظر گرفتن اين حقايق، خود وارد ميدان گرديد و آثار آموزنده‌اي در زمينه‌هاي گوناگون معارف تشيع را براي فارسي زبانان به رشته نگارش درآورد. قبل از وي نيز كساني ديگر در اين راه گام برداشتند و آثاري می‌نوشتند، اما تلاش آنان وسعت و تأثير محدودي داشت؛ ولي محمدطاهر قمی‌ اين تلاش را با توجه به نياز جامعه و احساس وظيفه در مقابل شيعيان به شكل گسترده‌اي آغاز كرد. [[شيخ بهايی]]، ملا محمدتقي مجلسي، فيض كاشاني، آقا جمال خوانساري و ملا خليل بن غازي قزويني نيز در اين راه، كوشش‌هاي قابل اعتنايي از خود نشان دادند؛ اما كسي كه با جديت اين مسير را ادامه داد، علامه محمدباقر مجلسي بود.
+
از بی‌کسی مردن خود، یادآور * در ماتم خود نشین و فریادی کن
  
==فعالیتها==
+
ای بنده طول امل و حرص و حسد * فرداست که اعضای تو از هم ریزد
===در منصب شيخ الاسلامي===
 
  
بزرگترين صاحب منصب امور شرعي و مدني، شيخ الاسلام می‌باشد كه اداره امور شرعي را بر عهده دارد و به دعاوي بيوه زنان، يتيمان و خردسالان كه زير نظر قيم اداره می‌شوند، رسيدگي می‌كند. محمدطاهر قمی‌ به دليل شايستگي‌هاي علمی‌ و توانايي‌هايي كه در حل مشكلات مردم داشت، از سوي شيخ الاسلام مركز حكومت (كه در اصفهان اقامت داشت) به منصب شيخ الاسلامی ‌[[قم]] منصوب گرديد. او در اين سمت، متصدي اِفتا و قضا و گشودن گره‌هاي اجتماعي نيز بود. وي به عنوان عالي‌ترين و مطلع‌ترين مقام قضايي، عهده‌دار دعاوي شرعي و اجراي اصل امر به معروف و نهي از منكر بود.
+
این سر که ز باد نخوت امروز پر است * تا چشم‌زنی پر است از خاک لحد
  
اموري چون: [[نكاح]]، [[طلاق]]، وصايا، ضبط اموال مجهول المالك و تشخيص دعاوي اهالي بر حسب موازين ديني، تحت نظارت وي در شهر مقدس قم و حومه آن انجام می‌گرفت. در واقع دو منصب شيخ الاسلامی‌ و قضاوت به طور توأم به وي تفويض شده بود. جلوگيري از تلاش‌هاي اهل بدعت، مبارزه با فاسقان، بزهكاران و غارتگران و نيز اخذ [[خمس]] و [[زكات]] و حقوق الهي از جماعتي كه در پرداخت آن اكراه دارند و اين حقوق به گردنشان می‌باشد و رسانيدن آن به افراد مستحق، برنامه‌ريزي براي مساجد، مدارس، معابد، بقعه‌ها و امامزاده‌ها و نظارت بر مراكز امور خيريه، احقاق حقوق و رفع ستم، از جمله وظايفي است كه به عنوان شيخ الاسلام و قاضي [[قم]] بر عهده او بود. با توجه به اين وظايف گسترده و سنگين، تنها كساني به اين مقام گماشته می‌شدند كه به علم و [[تقوا]] شهرت داشتند. از همين جا شأن و منزلت محمدطاهر قمی ‌در ميان علماي عصر خويش مشخص می‌گردد. به علاوه پس از آن كه ايشان به شيخ الاسلامی‌ منصوب شد، مقدر گشت كه تمامی ‌سادات عظام، بزرگان شهر، كارگزاران و اركان دولتي ساكن در قم و حومه، وي را مقتدا و پيشواي خود دانسته و در جميع امور مطيع و منقاد او باشند و آنچه را كه امر می‌نمايد، انجام دهند و آنچه را كه نهي می‌كند، پرهيز نمايند. متصديان امور شرعي، مدرسان مدارس و متوليان موقوفات به وسيله وي عزل و نصب می‌شدند.
+
سالک هوس عالم بالا نکند * تا بند الم ز پای دل وا نکند
  
براي پي بردن به مقام و موقعيت محمدطاهر در اين سمت، نظر يك سياح خارجي را می‌آوريم. سانسون می‌نويسد: «شيخ الاسلام به معني عالم طراز اول يا مرد معمر و محترم قانون محمدي می‌باشد. شيخ الاسلام، بزرگترين صاحب منصب امور شرعي و مدني است. به دعاوي بيوه زنان و يتيمان و صغاري كه زير نظر قيم اداره می‌شوند، رسيدگي می‌كند و همچنين اداره ساير امور شرعي به عهده اوست... اغلب دعاوي و اختلافات را شيخ الاسلام حل و فصل می‌كند. شيخ الاسلام، مدرس علم حقوق نيز می‌باشد و روزهاي چهارشنبه و شنبه به تمام قُضات و صاحب منصباني كه زيردست او هستند، درس می‌دهد...».<ref> سفرنامه سانسون، ترجمه دكتر تفضلي، ص 41 و 42.</ref>
+
هر دل که زیاد مرگ معمور شود * حقد و حسد و حرص در او جا نکند
  
با توجه به اين كه اشخاصي چون: [[علامه مجلسی]]، [[شیخ حر عاملی]]، [[شيخ بهايی]]، علي بن عبدالعال كركي اين سمت را در اختيار داشته‌اند، مقام محمدطاهر قمی‌ به عنوان روحاني و فقيه برجسته و سرآمد علماي شهر [[قم]]، مشخص می‌گردد. از آن جا كه علماي عصر صفوي از قبول مناصب رسمی ‌اجتناب می‌كردند، درباريان و دولت مردان غالباً از حضور فعال علما در صحنه اجتماع و سياست اكراه داشتند؛ به نظر می‌رسد صدور احكام شيخ الاسلامی‌ براي دانشوراني چون: محمدطاهر قمی‌ تنها به اميد جذب مجتهدان به قبول آن مناصب بوده و آنان تا می‌توانستند از نزديك ساختن خود به سلطان، احتراز می‌كردند.
+
خواهی نشود گلشن دل چون بیشه * بر کن تو نهالِ حرص را از ریشه
  
براي وارستگاني چون: ملا محمدطاهر قمی ‌كه در زهد و اعراض از مظاهر دنيايي مشهور عام و خاص بوده، بسيار دشوار است كه فرمانبردار و زيردست مقامات دولتي باشند و در مراسم رسمی ‌حضور يابند و به استقبال و سلام روند. از اين رو، در فرمان شيخ الاسلامی‌ همه اين گونه احتمالات منفي از ميان برداشته شده است و مجتهد اعلم را به عنوان مرجع امور قضايي و شرعي معرفي كرده‌اند.
+
بر پای درخت امل و حرص و حسد * پیوسته ز یاد مرگ می‌زن تیشه<ref> الغدیر، ج ۲۲، ص ۲۰۹ و ۲۱۰.</ref>
  
محمدطاهر قمی ‌با وجود اين سمت اجرايي، از تلاش علمی‌ و تزكيه و تهذيب نفس غافل نبود. فروتني او در برخورد با مردم و طلاب علوم ديني كه از اقصي نقاط به قم می‌رفتند، آشكار بود.
+
==آثار و تألیفات==
 +
تألیفات عربی و فارسی چاپ شده و مخطوط ملا محمدطاهر قمی‌ به شرح ذیل است:
  
هنگامی ‌كه در فرصت‌هاي مقتضي از مدارس علميه بازديد می‌كرد. طلاب، مدرسان و محققان به تجليل از او می‌پرداختند، اما او در نهايت فروتني همچون يكي از طلبه‌ها در ميان آنان می‌نشست و به مشكلات آموزشي و معيشتي آنان توجه می‌كرد و احياناً تدابيري براي رفع دشواري‌هاي آنان اتخاذ می‌كرد.
+
'''<I>۱. حکمة العارفین فی ردّ شبهة المخالفین من المتصوفین والمتفلسفین:</I>''' این اثر آن چنان در شهرت علمی ‌این دانشمند مؤثر بوده که در پاره‌ای کتب [[علم رجال|رجال]]، او را به نام صاحب «حکمة العارفین» می‌شناسند.<ref> ریحانةالادب، ج ۳، ص ۳۶۱.</ref> شیخ [[آقا بزرگ تهرانی]] نسخه‌هایی از این اثر را در کتابخانه شخصی [[سردار کابلی|سردار کابلی]] در کرمانشاه و نیز کتابخانه میرزا علی اردوبادی در [[نجف]] دیده است.<ref> الذریعه، ج ۷، ص ۵۸.</ref> محمدطاهر قمی‌ در این اثر، صوفیان و فلاسفه را مورد انتقاد قرار داده و به شبهات ابن کمونه پاسخ گفته است.<ref> علامه مجلسی بزرگمرد علم و دین، ص ۱۱۸ و ۱۱۹.</ref>
  
===امام جمعه قم===
+
'''<I>۲. تحفة الأخیار:</I>''' این کتاب منحصراً در نقد [[تصوف]] نوشته شده است. در اصل، این کتاب شرح «قصیده رائیه» فارسی ملا محمدطاهر قمی‌ است که در مدح [[امام علی]] علیه‌السلام سروده است. شیخ آقا بزرگ تهرانی نسخه‌ای مخطوط از آن را در کتابخانه شیخ علی‌اکبر نهاوندی مشاهده کرده است.<ref> همان، ج ۳، ص ۴۱۷.</ref> «تحفةالاخیار» به زبان فارسی و در دو جلد نگاشته شده که جلد اول در رد عقاید صوفیه است و نخستین بار در سال ۱۳۳۶ ش. در [[ایران|ایران]] به طبع رسید.
  
تقريباً تمامی ‌مورخان و تراجم‌نگاران، ملا محمدطاهر قمی‌ را به عنوان شيخ الاسلام و امام جمعه و جماعت قم معرفي كرده‌اند.<ref> ر.ك: تذكره نصرآبادي، ص 164؛ گنجينه دانشوران، ص 130؛ طبقات اعلام الشيعه، ج 5، ص 303؛ الغدير، ج 22، ص 209 و ريحانةالادب، محمدعلي مدرس تبريزي، ج 4، ص 489.</ref>
+
'''<I>۳. مونس الابرار:</I>''' [[قصیده|قصیده‌ای]] مفصل در ۳۱۱ [[بیت (شعر)|بیت]] به زبان فارسی در مدح [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه‌السلام می‌باشد و بعد در احوال صوفیان و فلاسفه سخن گفته است. صاحب [[نجوم السماء فی تراجم العلماء (کتاب)|نجوم السماء]]، کتاب تحفة الاخیار را در شرح قصیده مونس الابرار دانسته است.<ref> نجوم السماء، ص ۶۴.</ref> نسخه‌های مخطوطی از این اثر در کتابخانه ملی، [[کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی]] و کتابخانه مجلس نگاهداری می‌شود.<ref> دین و سیاست در عصر صفوی، ص ۲۴۲.</ref> [[محدث قمی]] ‌بخشی از مونس الابرار را در کتاب [[منتهی الآمال]] ذیل فضائل حضرت علی علیه‌السلام آورده است.
  
پس از تشكيل دولت شيعي صفويه در ايران، «تشيع» مذهب رسمی ‌مملكت بود و حكام صفوي سعي وافر در تكريم فقها و مجتهدان [[شيعه]] داشتند و تا حدود زيادي دست علما در كارها باز بود. از اين رو، برخي از فقها، به خصوص محدثين آن‌ها بر اساس آن دسته از روايات كه فقيه عادل در بسياري از امور، نائب [[امام زمان]] عجل الله تعالی فرجه شریف محسوب می‌شود، قائل به وجوب عيني [[نماز جمعه]] و برگزاري رسمی ‌آن شدند و آن را هم برپاي می‌داشتند و كتاب‌هايي در اثبات آن نوشتند.  
+
'''<I>۴. تحفه عباسی:</I>''' در [[اصول دین|اصول دین]] و به فارسی است که نسخه‌ای از آن در فهرست کتب خطی کتابخانه‌های [[اصفهان]] (ص ۲۱) معرفی شده است. این کتاب به نام شاه عباس ثانی تألیف شده است.<ref> زندگینامه علامه مجلسی، ج ۱، ص ۴۱۵ و ۴۱۶ و الذریعه، ج ۳، ص ۴۵۲.</ref>
  
ملا محمدطاهر قمی ‌نيز چنين نظري داشت و علاوه بر اين كه رساله‌اي درباره [[نماز]] جمعه نگاشت، در برخي آثار ديگر خود، نيز به اين موضوع پرداخت و تأكيد نمود كه نماز جمعه، واجب عيني در همه زمان‌ها است؛ و همان عدالتي كه در ديگر نمازها بر [[امام جماعت]] لازم است، در اين جا نيز كفايت می‌كند. خوانساري در اين باره می‌نويسد: «ملا محمدطاهر، نه تنها با تاركين نماز جمعه مخالفت می‌كرد، بلكه با افراد مخالف با اين فتوا، از در مخالفت وارد شد. اين در حالي بود كه شخصاً امام جمعه و جماعت [[قم]] را عهده‌دار بود».<ref> روضات الجنات، ج ص 143 و 144.</ref>
+
'''<I>۵. عطیه ربانی و هدیه سلیمانی:</I>''' شرح فارسی قصیده لامیه‌ای است که خودش در ۱۶۰ بیت در مدح امیرمؤمنان علیه‌السلام سروده و آن را به نام شاه سلیمان صفوی نوشته است. در خاتمه آن مطالبی در خصوص تاریخ [[معصوم|معصومین]] و [[معجزه|معجزات]] آنان دارد. کتاب با این شعر آغاز می‌شود: سلامة القلب یجنبنی من الزلل * و شعلة العلم دلتنی علی العمل.<ref> الذریعه، ج ۱۵، ص ۲۷۸.</ref>
  
البته فتواي ايشان در مورد نماز جمعه، با مخالفت‌هايي مواجه گرديد؛ به طوري كه برخي از منتقدين وي، به حربه‌هاي رواني متوسل شدند و كار را بر او دشوار كردند.
+
'''<I>۶. رسالة فی صلاة الجمعه و اختیار وجوبها والرد علی المولی خلیل قزوینی:</I>''' این رساله به زبان فارسی است و در آن ضمن اثبات وجوب [[نماز جمعه]] در عصر [[غیبت امام زمان (عج)|غیبت]]، نظرات [[ملا خلیل قزوینی|ملا خلیل قزوینی]] را که قائل به وجوب این فریضه نبوده، رد کرده است.<ref> همان، ص ۷۲.</ref> این رساله در برخی فهارس به نام «جاءالحق» هم معرفی شده و به سال ۱۰۷۶ ق. تألیف گردیده و نسخه‌هایی از آن در فهرست کتابخانه حضرت [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|آیت الله مرعشی]]<ref> همان، ص ۱۵۸.</ref> معرفی شده و نسخه‌ای از آن همراه با توضیحاتی درباره محتوای آن در فهرست دانشگاه تهران آمده است.<ref> همان، ج ۵، ص ۲۰۹۳.</ref>
  
خليل بن غازي، مشهور به حاج ملا خليل قزويني از رجال بزرگ علم، [[حكمت]] و [[حديث]] بود كه مجموعه كافي را در چند مجلد شرح نمود و آن را صافي نام نهاد.<ref> علماي بزرگ شيعه از كليني تا خميني، م. جرفادقاني، ص 152.</ref> اين عالم [[شيعه]] عقيده داشت كه: در عصر غيبت، ترك نماز جمعه اولي است. وي و ملا محمدطاهر در دفاع از نظر خويش مطالبي را می‌نوشتند و براي يكديگر ارسال می‌كردند. محمدطاهر در رساله نماز جمعه و وجوب آن، نظرات ملا خليل قزويني را رد كرد.<ref> ريحانةالادب، ج ص 489؛ گنجينه دانشوران، ص 130 و 131؛ روضات الجنات، ج 4، ص 144 و الذريعه، ج 15، ص 72.</ref>
+
'''<I>۷. نماز آدینه و جاءالحق:</I>''' این رساله رد بر مولانا حسنعلی بن عبدالله شوشتری است که از قائلین به تحریم اقامه نماز جمعه در عصر غیبت بوده است. نسخه‌هایی از آن در فهرست کتاب‌های خطی مجلس شورای اسلامی<ref> همان، ج ۱۶، ص ۳۷۱.</ref> و فهرست کتاب‌های خطی کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی<ref> همان، ص ۲۴۲.</ref> و فهرست کتب خطی کتابخانه ملک<ref> همان، ج ۶، ص ۱۶۸.</ref> معرفی شده است.
  
البته اين اختلاف هيچ‌گاه از مسير ادب و نزاكت خارج نمی‌شد؛ به ويژه محمدطاهر قمی‌ نظرات خود را بسيار محترمانه‌تر از مخالفان طرح می‌كرد و ديدگاه‌هاي خود را با استدلال قوي و بياني متين به آنان عرضه می‌داشت. در هر حال، ملا محمدطاهر قمی ‌چون اعتقاد داشت [[نماز جمعه]]، شعار عالي ديني است و اجتماع بسيار چشمگير هفتگي مسلمانان، شكوه خاصي به شهر می‌دهد، براي آن اهميت خاصي قائل گرديد و به احياي آن كوشيد.
+
'''<I>۸. الفوائد الدینیة فی الرد علی الحکما والصوفیه:</I>''' مؤلف نجوم السماء آن را «الفوائد الموفیه» نام نهاده است؛ در حالی که کتاب اخیر از آنِ [[محمدامین استرآبادی|ملا محمدامین استرآبادی]]، مروج مکتب [[اخباریان|اخباری]] می‌باشد<ref> علامه مجلسی، حسن طارمی، ص ۷۲.</ref> و متأسفانه شیخ آقا بزرگ تهرانی این دو کتاب را یکی گرفته و مؤلف آن را محمدطاهر قمی ‌دانسته است.<ref> الذریعه، ج ۱۶، ص ۳۳۴ و ۳۵۸.</ref>
  
===ستيز با صوفيان===
+
'''<I>۹. محبان خدا:</I>''' این کتاب را محمدطاهر قمی‌ به نام شاه سلیمان صفوی نوشته و در آن از صوفیان نکوهش کرده است. نسخه‌ای از آن در کتابخانه حضرت آیت الله مرعشی نجفی موجود است.<ref> فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه حضرت آیت الله مرعشی نجفی، ج ۷، ص ۳۱۴.</ref>
  
ملا محمدطاهر قمی ‌احساس كرد اهل تصوف با آن همه بدعت‌ها، تحريف‌ها و افكار التقاطي چنان در تار و پود نظام صفوي فرو رفته‌اند كه استمرار اين وضع، مرزهاي عقيدتي را به خطر خواهد انداخت و تشيع را به انحراف خواهد كشاند؛ زيرا آنان «طريقت» را از «شريعت» جدا كردند و با تشكيلاتِ مراد و مريدي و خانقاهي و رواج ابتذال و بي‌بند و باري رفته رفته از حقيقت دين فاصله گرفته بودند.  
+
'''<I>۱۰. الرد علی الصوفیه یا رسالة الرد:</I>'''<ref> الذریعه، ج ۱۰، ص ۲۰۶ و ج ۴، ص ۴۹۷.</ref> رساله‌ای است در رد عقاید صوفیان که می‌گویند یکی از اهل تصوف بر آن نقدی نوشته و به [[محمدتقی مجلسی|ملا محمدتقی مجلسی]] نسبت داده است.
  
ملا محمدطاهر قمی ‌خطر اين گروه را موقعي بيشتر حس كرد كه برخي از آنان بر اين عقيده قرار گرفتند كه: سالك چون به مرتبه اوليا رسيد، ملزم به رعايت حدود شريعت نيست. از نظر آنان، كفر و [[ايمان]] نزد عارف مساوي است و عارف فوق شريعت محسوب می‌گشت. اين اعتقادات موجب انحرافات و فرصت‌طلبي آنان گرديد؛ به طوري كه گروهي نيرنگ باز وسوسه شدند كه تصوف را وسيله‌اي براي دستيابي به اغراض دنيوي خود قرار دهند.<ref> علما و مشروعيت دولت صفوي، سيد محمدعلي حسيني، ص 83 و 84.</ref>
+
'''<I>۱۱. توضیح المشربین و تنقیح المذهبین:</I>''' تاکنون از این کتاب نسخه‌ای یافت شده و تنها دو مُلخّص از آن در دست است: یکی از آن‌ها «اصول فضول التوضیح» نام دارد که در آن محمدطاهر قمی ‌صوفیه را رد کرده و ملا محمدتقی مجلسی به پاسخگویی آن پرداخته و مجدداً مولا محمدطاهر قمی ‌اظهارات وی را رد کرده است. در نسخه شماره ۲۲۰۴ کتابخانه ملی از قول نویسنده این کتاب با عنوان «مختصرالتوضیح» آمده است. برخی بر حسب قرائن و مدارکی در این که پدر [[علامه مجلسی]] به نقد نوشته‌های محمدطاهر قمی ‌پرداخته، تردید کرده‌اند و احتمال داده‌اند او فرد دیگری بوده است.<ref> دین و سیاست در دوره صفوی، ص ۲۴۶.</ref>
  
اين انحرافات عقيدتي از يك سو و بدست گرفتن اداره كشور و برخورداري از قدرت نظامی‌ و سياسي از سوي ديگر، باعث شده بود كه هر گونه درگيري با صوفيان بسيار خطرناك به نظر آيد؛ با اين همه، محمدطاهر قمی‌ در مخالفت با آنان پيشقدم گرديد و به عنوان رهبر نهضت علما بر ضد متصوفه معرفي شد.<ref> الذريعه، ج 7، ص 40.</ref>
+
'''<I>۱۲. هدایة العوام و فضیحة اللئام:</I>''' هر چند در مقدمه، نویسنده خود را محمد بن نظام‌الدین مشهور به عصام معرفی کرده، اما بنا به اظهارات جناب آقای رسول جعفریان به احتمال قریب به یقین، این کتاب از ملا محمدطاهر قمی ‌است و وی خواسته تا به طور مستعار کتابی دیگر بنگارد؛ چرا که در جای جای کتاب سخن از سایر تألیفات خود به میان آورده است و حتی در برگ ۴۵ (نسخه خطی) به کتاب «حکمة العارفین» خود اشاره می‌کند. شیوه نگارش و لحن تکفیری نیز این احتمال را قوت می‌بخشد. وی می‌افزاید: مگر آن که بگوییم عصام تمام کتاب ملا محمدطاهر را خوانده و گزیده‌ای از آن را بدون تصرف چندانی، ارائه داده است.<ref> همان، ص ۲۴۴.</ref>  
  
علي دواني می‌نويسد: «نخستين كسي كه علناً در دولت صفويه با صوفيه درافتاد و عقايد خرافي آنان را به باد انتقاد گرفت، عالم عظيم الشأن ملا محمدطاهر قمي، استاد اجازه [[علامه مجلسی]]، بود و چنان كه خود می‌گويد: نخست بي‌علاقه به صوفيه نبوده؛ ولي بعدها كه پي به فساد مشرب آن‌ها می‌برد، سرسختانه به مبارزه با آنان قيام می‌كند».<ref> [[علامه مجلسی]] بزرگمرد علم و دين، ص 407.</ref>
+
'''<I>۱۳.</I>''' '''<I>حجةالاسلام فی شرح تهذیب الاحکام:</I>''' در عصر صفویه حرکتی علمی ‌برای بازگشت به متون حدیثی و تدریس آن‌ها به عنوان کتب درسی، آغاز شد که بر اثر آن شروح و حواشی فراوان بر [[منابع حدیثی]] رایج شد. این تلاش مهم و ارزنده، موجب گردید تا مردم با منابع اصیل [[حدیث]] آشنا شوند و آن‌ها را در زندگی و روابط اجتماعی خود بکار ببندند و نیز اعتقادات و باورهای خویش را با الهام از سخنان [[معصوم|معصومین]] غنا بخشیده، یا اصلاح کنند. ملا محمدطاهر قمی ‌از معروف‌ترین کسانی است که در این جهت، احساس مسئولیت کرد و گام‌های اساسی برداشت. او متوجه شد که کتاب «[[تهذیب الاحکام]]» [[شیخ طوسی]] که ضمن جنبه حدیثی، حاوی مباحث عمیق [[فقه|فقهی]] است، به بوته فراموشی سپرده شده است. لذا شرحی بر آن نگاشت تا مطالب و مضامین آن بیشتر قابل درک شود، که به نام «شرح تهذیب الاحکام شیخ طوسی» هم معروف است. [[میرزا عبدالله افندی|میرزا عبدالله افندی اصفهانی]] صاحب کتاب [[ریاض العلماء (کتاب)|ریاض العلماء]] بر این کتاب تعلیقاتی نوشته است.<ref> همان، ج ۶، ص ۸۱.</ref> مؤلف قبل از آن که به شرح [[احادیث]] مندرج در تهذیب الاحکام بپردازد، مقدمه‌ای در [[اصول فقه]] و [[علم کلام|کلام]] نوشته است که گویا توضیحات صاحب ریاض بیشتر در مورد این بخش است. [[محمدابراهیم کرباسی|حاج محمدابراهیم کرباسی]] در کتاب «اشارات الاصول» از این اثر استفاده کرده و حاج محمد اردبیلی ذیل آثار محمدطاهر قمی‌ به معرفی آن پرداخته است.<ref> جامع الرواة، ج ۲، ص ۱۳۳.</ref>
  
ملا محمدطاهر در افشاگري‌هاي خود بر ضد صوفيان به مردم هشدار داد: گروهي در جامعه پيدا شده‌اند كه بدعت‌هايي در دين خدا نهاده‌اند و پروردگار را با همان بدعت‌ها عبادت می‌كنند و آن را تصوف ناميده‌اند.
+
'''<I>۱۴. الاربعون حدیثاً و دلیلاً فی امامة الائمة الطاهرین.<ref> ریحانةالادب، ج ۴، ص ۴۹۰.</ref></I>'''
  
او در نوشته‌هاي خود اين بدعت‌ها را برشمرد و بطلان آن‌ها را بر اساس [[قرآن]] و روايات ثابت كرد و خاطر نشان ساخت: اي شيعيان! براي آن كه دين و [[ايمان]] خود را حفظ كنيد، از جماعت صوفيان دوري كنيد و از وسوسه‌هاي اين شياطين بپرهيزيد و فريب حالات و صفات آنان را نخوريد... اين گروه به آداب ديني پايبندي ندارند و سنت‌ها و رسم‌هايي را ابداع كرده‌اند كه در متن [[قرآن]] و [[حديث]] و نيز موازين شرعي از آن خبري نيست.
+
'''<I>۱۵. حق‌الیقین فی معرفة اصول‌الدین:</I>''' این کتاب یک مقدمه، ۵ باب و یک خاتمه دارد. مؤلف در مقدمه می‌گوید: این اثر را بر اساس مذهب [[پیامبران]] و [[ائمه اطهار|امامان]] تألیف کرده و با اهل [[بدعت]] مخالف است. در جای جای این کتاب، محمدطاهر قمی ‌خواننده را به دیگر آثار خود، چون »حکمة العارفین: و «الاربعین» ارجاع می‌دهد.<ref> الذریعه، ج ۷، ص ۴۰، ۴۱ و ۲۰۷.</ref> شیخ [[آقا بزرگ تهرانی]] نسخه‌ای از آن را در [[کربلا]] نزد سید محمدباقر حجت دیده که از روی نسخه اصل، که در تاریخ ۲۴ [[صفر]] ۱۰۹۸ ق نوشته شده، استنساخ گردیده است.<ref> الذریعه، ج ۷، ص ۴۱.</ref>
  
تأكيد ملا محمدطاهر قمی ‌بر لزوم پيروي از قوانين شرع مقدس، جدي‌ترين نقطه اتكاي او در رويارويي با صوفيان بود. محمدعلي مدرس تبريزي می‌نويسد: «در مسئله تصوف مكاتباتي بين او و يكي از علماي نامی ‌وقت به عمل آمد و رساله‌اي در رد صوفيه نوشته و جمعي از عرفا را رد كرده است؛ بلكه گويند در چند رساله خود سماع، خرقه‌پوشي، پشمينه‌پوشي، چله‌نشيني، عزلت و انقطاع از مردم، به زبان آوردن لفظ طريقت و حقيقت و قول به عشق حقيقي و مكاشفات عرفاني را از بدعت‌هاي هلاك كننده شمرده است».<ref> ريحانةالادب، ج 4، ص 489 و 490.</ref>
+
'''<I>۱۶. معالجة النفس:</I>''' میرزا عبدالله افندی آن را تحت عنوان «لاذم الدنیا» معرفی کرده است.
  
[[محدث ارموی]] در مورد رواج صوفي‌گري در آن زمان و شجاعت و توانايي علمی ‌محمدطاهر قمی‌ در مبارزه با اين جريان، می‌گويد: «در آن دوره كه تصوف رونق و رواج بسزايي داشت، سمند همت بر رد ايشان تاختن و قد مردانگي علم ساختن و به ابطال عقايد و افكار ايشان پرداختن، شهامت و بضاعت كافي لازم داشته و تا كسي در علم و فضل، تتبع و تحقيق، اعتبار و اعتماد و تشخيص غث و سمين افكار و عقايد و آرا و اقوال بزرگان و تطبيق آن‌ها با [[حديث]] و [[قرآن]]، مقام شامخ و پايه بسيار بلندي نمی‌داشت، نمی‌توانست به چنين كاري اقدام و به چنين امري قيام نمايد. و چون درست نظر كنيم، می‌بينيم كه مصنف نخستين كسي است كه در آن زمان به تأليف كتاب مستقلي در اين باب پرداخته است و بعد از وي شاگردش [[شیخ حر عاملی]] كتاب اثني عشريه را به تبعيت وي نوشته است».<ref> شش رساله فارسي از رسائل مولا محمدطاهر قمي، مقدمه سيد جلال‌الدين حسيني ارموي (محدث).</ref>
+
'''<I>۱۷. رساله مباحثة النفس</I>'''
  
ملا محمدطاهر قمی ‌عقيده داشت؛ گرايش به مشايخ صوفيه و پيروي از تصوف، اگر چه در آغاز به قصد عمل به شرع است، اما به دليل عجين شدن آموزه‌هاي اين فرقه منحرف با بدعت‌ها، در نهايت به تنفر از شرع می‌انجامد. و به اين جهت با آن دسته از علماي [[شيعه]] كه مقيد به شرع بودند، اما در نوشته‌هاي آنان مطالبي برگرفته از باورهاي صوفيان يا مطابق مذاق اهل تصوف ديده می‌شد، مخالفت كرد.  
+
'''<I>۱۸. رساله تنبیه الراقدین:</I>''' در بیداری [[نفس]] به ذکر [[مرگ]] و کوچ، که به فارسی نیز ترجمه و چاپ شده است.
  
او بر اين باور بود كه [[فلسفه]] و تصوف هر دو مردم را از فرهنگ [[اهل بيت]] و [[احاديث]] معصومين عليهم‌السلام و موازين شرعي و امور عبادي دور می‌كنند و به همين علت، او با تصوف و نيز فلسفه به طور يكسان مخالف بود. او كتابي به نام تحفةالاخيار منحصراً در نقد صوفيان نوشت كه توجه اهل تصوف به نقد اين كتاب، بيانگر اهميت آن است. محمدكريم شريف قمی ‌در كتابي با عنوان تحفةالعشاق، كه به سال 1098 ق. نگاشت، نظرات ملا محمدطاهر قمی‌ را در نقد تصوف رد كرد.<ref> فهرست كتابخانه دانشگاه تهران، ج 2، ص 2745، شماره 3751.</ref> همچنين محمد مؤمن، طبيب شاه سليمان نيز در كتاب تبصرةالمؤمنين نوشته‌هاي محمدطاهر قمی‌ را در خصوص تصوف نقد كرد.<ref> ر.ك: فهرست ميكرو فيلم‌هاي دانشگاه تهران، ج 1، ص 551؛ فهرست كتابخانه آستان قدس رضوي، ج 1، ص 56 و 57 و فهرست كتاب‌هاي خطي مجلس شوراي اسلامي، ج 10، ص 2010.</ref>
+
'''<I>۱۹. رساله زکات</I>'''
  
محمدطاهر قمی‌ در ابطال عقايد صوفيان، نوشته‌هاي ديگري هم دارد كه در ذيل آثارش، به معرفي آن‌ها خواهيم پرداخت. گفته‌اند: ملا محمدطاهر قمی ‌رساله‌اي در رد صوفيه نگاشته و محمدتقي مجلسي (پدر علامه مجلسي) به پاسخگويي آن پرداخته است. مجدداً محمدطاهر قمی ‌سخنان او را رد كرده و شخص ديگري به قضاوت و محاكمه در آراي طرفين پرداخته كه او نيز از مخالفان صوفيه بوده است.  
+
'''<I>۲۰. رسالة فی معنی الصلوة:</I>''' پنج رساله اخیر همراه کتاب «تحفه عباسی» به همت مرحوم مغفور [[محدث ارموی|سید جلال‌الدین محدث ارموی]] به طبع رسیده است. به نظر وی، جا دارد که این شش رساله «آیینه عبرت و گنجینه حکمت» نامیده شود.  
  
درباره اين كه مجلسي اول مشرب تصوف داشته يا نه، اختلاف نظر وجود دارد؛ اما از آنجا كه مجلسي دوم اتهام تصوف پدر را رد كرده، باعث شده تا صحت انتساب اين رد به مجلسي اول مورد ترديد قرار گيرد. سماهيجي در كتاب النفحةالعنبرية (تأليف سال 1132 ق) خاطر نشان می‌كند كه از ثقات شنيده كه محمدطاهر قمی‌ رساله‌اي در رد صوفيه نوشته و علامه محمدتقي مجلسي آن را رد كرده است.  
+
'''<I>۲۱. منافع سوره قدر و فضل‌ها:</I>''' این رساله مطالبی در فضیلت [[سوره قدر]] به نقل از کتاب «طریق النجاة» شیخ عزالدین عاملی دارد.<ref> همان، ج ۲۲، ص ۳۱۰ و ج ۲۳، ص ۲۸۱.</ref> نسخه‌ای مخطوط از آن به [[خط نستعلیق]] که در قرن دوازدهم هجری نوشته شده، در کتابخانه دانشگاه تهران نگاهداری می‌شود.
  
وي می‌افزايد: من آن دو كتاب را نديده‌ام و فرزند محمدباقر او را از اين اتهام مبرا كرده است.<ref> الذريعه، ج ص 497 و 498.</ref> ميرزا محمدعلي كشميري نيز می‌گويد: بعيد نيست كه جواب رساله محمدطاهر قمی ‌را شخصي از صوفيه آن زمان نوشته و به ايشان منسوب نموده تا كلامش را معتبر بشمارند و در حقيقت، مجلسي اول از لوث اقوال فاسد صوفيان پاك بوده است.
+
'''<I>۲۲. نورالایمان فی فضائل القرآن:</I>''' کتابی است به فارسی در فضیلت [[قرآن]] و انس با آن.<ref> الذریعه، ج ۲۲، ص ۳۱۰ و ج ۲۴، ص ۳۶۲.</ref>
  
شيخ [[آقا بزرگ تهرانی]] هم عقيده دارد: معلوم نيست كه رساله اول از محمدطاهر قمی‌ باشد و تنها نام مجلسي اول را دارد كه آن نوشته را نقد كرده است. احتمالاً دستي در كار بوده تا مطالبي در خصوص تصوف به مجلسي اول نسبت داده شود؛ در حالي كه وي منزه از اين امر است. ايشان تأكيد كرده كه آن چه به نام محمدتقي مجلسي آمده، از طرف برخي صوفيه معاصرش نوشته شده و بعداً ميرلوحي اصفهاني كه با مجلسي اول و دوم درگير بوده، گمان كرده از ملا محمدتقي مجلسي است و آن را در اصفهان شايع كرده است.
+
'''<I>۲۳. کتاب الاربعین فی فضائل امیرالمؤمنین و امامة الائمّة الطاهرین علیهم‌السلام.</I>'''<ref> ریاض العلماء، ج ۵، ص ۱۹۱ و زندگینامه علامه مجلسی، ج ۱، ص ۴۷.</ref>
  
آقاي رسول جعفريان با ذكر دلايلي اثبات كرده است كه: اولاً، رساله اول (توضيح المشربين) از محمدطاهر قمی ‌است و ثانياً، حتي خود [[علامه مجلسی]] تصريح كرده كه پدرش در اوائل با صوفيان رفت و آمد داشته است و در كتب شرح حال، به تعارضات موجود ميان ملا محمدطاهر قمی ‌با مجلسي اول اشاره شده است كه اين، خود می‌تواند نشانگر صحت آن انتساب باشد و ثالثاً، در رساله سلوةالشيعه ميرلوحي كه به سال 1060 ق. (يعني ده سال قبل از رحلت مجلسي اول) نگاشته شده، تصريح گرديده كه آن رديه از مجلسي اول است و رابعاً، در كتاب هداية العوام كه از خود ملا محمدطاهر يا از شخصي به نام نظام‌الدين و برگرفته از آثار محمدطاهر می‌باشد، تصريح شده كه حواشي و رديه مزبور از مجلسي اول است و خامساً، نسخه‌اي از اصول فصول التوضيح در دست است كه در حاشيه خود جملاتي بيشتر از توضيح‌المشربين آورده است و در برگ 47 تصريح شده كه آن رديه از ملا محمدتقي مجلسي است.<ref> دين و سياست در دوره صفويه، ص 249-247.</ref>
+
'''<I>۲۴. رسالة فی القرائة الاحسن من قراءات القرآن.</I>'''<ref> ریاض العلماء، ج ۵، ص ۱۹۱.</ref>
  
نكته‌اي كه ذكر آن لازم است اين كه، محمدطاهر قمی‌ به طور عمقي با جريان‌هاي صوفي‌گري مخالفت كرد و پيدايش گرايش‌هاي اصيل عرفاني در بين علماي شيعه را از صوفي‌گري تفكيك نمود و تنها با صوفياني مخالف بود كه ديدگاه‌هاي غلوآميز داشتند و ظواهر و احكام [[شريعت]] را رها كردند؛ محمدطاهر می‌گفت: اگر مقصود از تصوف، زهد، وارستگي، تزكيه نفس، توجه به مبدأ لايزال الهي، تعبد و خلوص در [[عبادت]]، تحصيل صفات كمال و اجتناب از رذايل اخلاقي طبق دستورات دين و عدم علاقه به دنيا باشد، كه امر پسنديده است و بايد تمام شيعيان چنين باشند و از صدر اسلام تاكنون مسلمان هاي واقعي اين چنين بوده‌اند؛ ولي اگر هدف از صوفي‌گري عقايد فاسدي چون حلول و تناسخ و وحدت وجود باشد و يا مريد و مريد بازي و تشكيل مجالس سماع و رقص و پايكوبي و ارتكاب معاصي و ترك [[نماز]] و ساير واجبات و اباحه منكرات، رياضات غيرشرعي، ترك معاشرت با مردم و انزوا و فرار از مسئوليت اجتماعي باشد، بر اساس دين، عقل و منطق مردود است و در زشتي آن ترديدي نيست.
+
'''<I>۲۵. رسالة فارسیة فی السهو والشک.</I>'''<ref> جامع الروات، ج ۲، ص ۱۳۳ و تنقیح المقال، ج ۳، ص ۱۳۳.</ref>
  
===نفوذ در دستگاه دولت صفوي===
+
'''<I>۲۶. ملاذ الاخیار:</I>'''<ref> طرائق الحقایق، نایب الصدر، ج ۱، ص ۱۷۷.</ref> در طعن بر صوفیه.
  
استقرار حكومت صفوي با شعار تشيع در طول ساليان متمادي، پيامدها، تحولات و آثار خاص ديني، اجتماعي و سياسي پديد آورد. فضاي سياسي جديد، موجبات خشنودي شيعيان را فراهم آورد؛ چرا كه آنان به راحتي می‌توانستند به تعاليم و [[احكام]] خود عمل كنند. شيعيان و كساني كه تازه به مكتب اهل بيت پيوسته بودند، امكان دست‌يابي به علما و منابع فقهي و كلامی ‌نداشتند و اين امر، ضرورت حضور جدي دانش آموختگان و عالمان ديني را در سراسر ايران آشكار می‌كرد.  
+
'''<I>۲۷. موعظة النفس:</I>''' که همان ترجمه فارسی «تنبیه الراقدین» است و [[محدث قمی]] ‌آن را در [[فوائد الرضویه (کتاب)|فوائدالرضویه]] معرفی کرده است.
  
گذشته از اين، برخي مناصب حكومتي چون قضاوت و ولايت در امور حسبيه بنابر ادله‌اي كه در [[فقه]] آمده، در جامعه ديني يا در ميان اهل ديانت بايد از سوي علما تصدي می‌شد. همچنين صفويان رقيب سرسختي چون عثمانيان داشتند كه كمترين سستي در تحكيم نهادهاي ديني، براي آنان زيان می‌آفريد. از اين رو، حكام صفوي براي رويارويي با رقباي عثماني كوشيدند مناصب ديني حكومت خود را تا آنجا كه امكان داشت، با الگوهاي موجود در حكومت حريف همسان كنند.
+
'''<I>۲۸. رساله در جواز ترک «السلام علیک ایها النبی» در نماز:</I>''' که به «رساله السلامیة» موسوم است.
  
قبول اين مناصب از سوي علمايي چون: محمدطاهر قمی ‌با اين انگيزه صورت گرفت كه بتوانند گامی ‌در جهت تبليغ [[احكام]] و اشاعه تعاليم دين بردارند، از خطاها پيشگيري كنند و در حد توان خود و پذيرش اجتماع، مانع ارتكاب كارهاي خلاف شوند. بحث فقهي پذيرش مناصب رسمی ‌از سوي حاكم جائر، در غالب آثار فقهي موجود است و حتي گفته‌اند: اگر مؤمني با قبول منصب از حاكم غيرمقبول شرعي بتواند امر به معروف و نهي از منكر كند، پذيرش منصب براي او مستحب و به عقيده برخي، واجب است.  
+
'''<I>۲۹. جامع الاصول یا اصول الفقه</I>'''
  
به علاوه فراهم شدن چنين امكاني براي علما در روزگاري كه سختگيري‌ها و آزارها در همه نواحي مسلمان‌نشين رو به فزوني گذاشته بود، فرصتي به شمار می‌آمد و چه بسا ناديده گرفتن اين فرصت، خسارت‌هايي به جامعه تشيع وارد می‌نمود. اگر دانشمندان عصر صفوي و افرادي چون: ملا محمدطاهر قمی‌ و شخصيت‌هاي برجسته اين دوران يعني [[علامه مجلسی]]، [[شیخ حر عاملی]]، [[شيخ بهايی]] و ساير علماي جبل عامل راه انزوا پيش می‌گرفتند و تربيت فضلا و تأليف آثار را وامی‌نهادند و در عرصه‌هاي فرهنگي و سياسي حضور نمی‌يافتند، از ميراث علمی ‌آنان محروم می‌شديم.
+
'''<I>۳۰. فرحة الدارین فی تحقیق معنی العدالة علی مذهب الامامیه و تعیین المعاصی الکبیرة و غیرها:</I>''' در این اثر مؤلف در خصوص موضوع [[عدالت]] و حکم بر اساس آن بحث‌هایی کرده است. شیخ آقا بزرگ تهرانی که [[نسخه خطی|نسخه‌ای خطی]] از آن را در خزانة‌الصدر (در عراق) دیده است، می‌گوید: «رساله‌ای است مفصل همراه با استدلال و برهان که مؤلف، آن را قبل از حکمة العارفین نوشته است».<ref> الذریعه، ج ۱۶، ص ۱۵۸.</ref>
  
در همان روزگاري كه برخي علما هرگونه ارتباط با حكومت صفوي را نمی‌پسنديدند و بر دانشمنداني چون: محقق كركي، علامه مجلسي و پدرش خُرده می‌گرفتند، ملا محمدطاهر قمی ‌تصدي مناصب ديني و اجتماعي را پذيرفت تا به احياي سنت‌هاي شيعه و ميراندن افكار و عقيده‌هاي باطل و منحرف بپردازد و با حضور اجتماعي خود، به مذهب شيعه اقتدار بخشد و در دو حوزه تصدي مناصب ديني (قضاوت، افتاء، اقامه [[نماز جمعه]]، رسيدگي به امور حسبه) و نشر تعاليم مذهبي (تأسيس مراكز علمي، نگارش كتاب‌هاي تخصصي و عمومي) توفيق تلاش‌هايي ارزنده، آموزنده و اثربخش را بدست آورد.  
+
'''<I>۳۱. رسالة فی الفرایض:</I>''' که در برخی فهارس و کتب تراجم تحت عنوان رسالة فی تقسیم الفرائض معرفی شده است.<ref> همان و تحفةالاخیار، مقدمه داود الهامی، ص ۱۰۴.</ref>
  
بنابراين، تلاش‌هاي محمدطاهر قمي، بيانگر مشروعيت به دولت صفوي نبود. گذشته از اين، پايه اساسي دولت صفويه بر تصوف بود و اين گروه بانفوذ در اركام نظام، به صورت فرقه‌اي سياسي و اجتماعي درآمده و به عنوان قدرت سياسي مشروع مطرح بودند. محمدطاهر همچون ديگر فقهاي عصر صفويه، معتقد بود كه می‌تواند به وسيله همكاري با حكام صفوي ضرري از مظلوم دفع يا نفعي را متوجه مؤمني گرداند و نيز می‌تواند در اجراي [[امر به معروف و نهي از منكر]] نقشي ايفا كند. ايشان حتي در انديشه هدايت سلطان جائر و جلوگيري از منكرات كارگزاران و اطرافيان شاه نيز بود.
+
'''<I>۳۲. بهجة الدارین فی الجبر والتّفویض والامر بین الامرین:</I>''' این کتاب در [[حکمت]] است.<ref> الذریعه، ج ۳، ص ۱۶۲ و ریاض العلماء، ج ۵، ص ۱۹۱.</ref>
  
'''پاسخ به يك سؤال'''
+
'''<I>۳۳. رسالة فی الرضاع.</I>'''<ref> جامع الرواة، ج ۲، ص ۱۳۳.</ref>
  
شاه عباس دوم كه در سال 1052 ق. و در سن نه سالگي به جانشيني پدر نشست، از حاكمان صفوي معاصر ملا محمدطاهر قمی ‌است. گرچه برخي اروپائيان او را به خاطر افكار عدالت پروري‌اش ستوده و گفته‌اند در امور دشوار برخورد زيركانه‌اي داشته است؛ اما با اين وجود، وي شخصي می‌خواره و هوسران بود و بسياري از افراد دربار خود را به قتل می‌رسانده است. از زمان شاه عباس اول مرسوم شده بود كه شاه قرنيه چشم برادران و برادرزادگان خود را با سيم گداخته نقره‌اي از بين ببرد؛ ولي عباس دوم دستور می‌دهد تمام چشم را از حدقه درآورند.<ref> ايران صفوي از ديدگاه سفرنامه‌هاي اروپائيان، سيبيلا شو ستروالسر، ترجمه و حواشي، دكتر غلامرضا ورهرام، ص 22 و 23.</ref>
+
'''<I>۳۴. رسالة فی خلل الصلوة:</I>''' به زبان فارسی.
  
عباس دوم اكثر اوقات خود را در اندرون می‌گذراند و در بي‌كفايتي بدان حد رسيد كه در زمان وي فساد، دستگاه‌هاي اداري كشور را به انحطاط نزديك ساخت؛ حتي او در مقام مقايسه با اسلافش از تعصب مذهبي دور بود.<ref> دين و دولت در عصر صفوي، دكتر مريم ميراحمدي، ص 58 و 59.</ref> افراط در مصرف مشروبات الكلي باعث شد كه در 32 سالگي از دنيا برود. وي همچون جدش به ساختن ابنيه علاقه‌مند بود. به دستور وي قصر چهل ستون اصفهان ساخته شد و مسجد جمعه و مسجد شاه را كه عباس اول ساخته بود، مرمت كرد.<ref> ايران عصر صفوي، راجر سيوري، ترجمه كامبيز عزيزي، ص 231.</ref>
+
'''<I>۳۵. منهاج العارفین:</I>''' شرح [[رباعی|رباعیاتی]] که مؤلف سروده است.
  
برخي سؤال كرده‌اند كه چرا شخصيت برجسته‌اي چون: محمدطاهر قمی ‌آثاري را در فضيلت [[اهل بيت]] عليهم‌السلام و مناقب امامان شيعه نگاشته، تحفه شاهي و تحفه عباسي می‌نامد؟ چرا او با اين ورع و پرهيزگاري در طليعه كتاب خود در حد مدح و ستايش، از شاه عباس دوم نام می‌برد؟
+
'''<I>۳۶. رسالة فی صلوة اللیل.</I>'''
  
در پاسخ بايد گفت: اوّلاً، ايشان نخستين نفر نبوده كه اثر خود را به حاكم عصر خود تقديم كرد و ثانياً، تقديم نگاشته‌ها به شاهان عصر در زماني با انگيزه تقيه و به منظور ماندگاري آثار جهت بهره گرفتن آيندگان از آن‌ها بوده است. به ويژه كه شاهان صفوي نسبت به تدوين آثار شيعه، اهتمام و جديت داشته‌اند.<ref> ر.ك: رياض العلما، ج 2، ص 67.</ref>
+
'''<I>۳۷. رسالة فی صلوة الاذکار:</I>''' این [[نماز]] به «صلوة التسبیح» و [[نماز جعفر طیار]] نیز موسوم است.
  
بنا به اظهارات سيد مصلح‌الدين مهدوي: «سيره و قانون عموم نويسندگان، در تمام ادوار، بر اين بوده كه در مقدمه نامی ‌از حاكمان زمان ببرند و كتاب خود را به او و يا يكي از بزرگان ديگر اهدا كنند و اين عمل منحصراً به خاطر حفظ و بقاي اثر علمی‌ و انتشار آن بوده كه با اين وسيله از زوال و فنا محفوظ بماند و ضمناً موجب تنبه و بيداري او بوده است».<ref> زندگينامه علامه مجلسي، ج 1، ص 258.</ref>
+
'''<I>۳۸. شرح تهذیب الحدیث:</I>''' که [[حاج شیخ عباس قمی|محدث قمی‌]] در فوائد الرضویه (ص ۵۴۸) آن را معرفی کرده است.
  
زمامدار ديگري كه محمدطاهر قمی‌ با او معاصر بود، شاه سليمان صفوي است. وي كه به «صفي دوم» هم معروف می‌باشد، براي حكومت آماده نبود و پس از روي كار آمدن در اثر قحطي، گرسنگي و شيوع بيماري‌ها در وضع ناگواري قرار گرفت. در كارهاي دولتي و امور نظامی ‌علاقه چنداني از خود نشان نمی‌داد؛ چون در حرمسرا پرورش يافته بود، عادت مذمومش اين بود كه هر روز صبح مايعات سُكرآور می‌خورد و در حالت مستي به خشونت‌هاي غيرقابل تصوري مانند بريدن اندام و قتل می‌پرداخت. خرافات بر ذهن او چنان مستولي شده بود كه بدون مشورت با منجم باشي خود، كاري انجام نمی‌داد. شاه صفي دوم (شاه سليمان) در سال 1105 ق. پس از مستي شديد در اثر سكته به هلاكت رسيد.<ref> ايران صفوي از ديدگاه سفرنامه‌هاي اروپائيان، ص 23 و 24.</ref>
+
'''<I>۳۹. مفتاح العدالة.</I>'''
  
ملا محمدطاهر قمی ‌كتاب مونس الابرار را پس از تدوين، نزد شاه عباس ثاني فرستاد و از او خواست تا به آخر بخواند.<ref> فهرست كتابخانه ملي، ج ص 768.</ref> همچنين كتاب محبان خدا را به نام شاه سليمان تأليف كرد و در آن، صوفيان را نكوهش فراوان كرد. با اين همه، قرائني وجود دارد كه محمدطاهر از باب [[تقيه]] و حفظ آثار و پيگيري مقاصد بالاتر، چنين رفتاري را بروز می‌داده تا با خيال آسوده و به دور از سوء ظن و آزار حاكمان به صيانت از ديانت و افشاي فرقه‌هاي باطل و هدايت افراد جامعه بپردازد.
+
'''<I>۴۰. رسالة الجمعه.</I>'''<ref> الغدیر، ج ۲۲، ص ۲۰۸ و ۲۰۹.</ref>
  
البته براي وي بسيار رنج‌آور بود كه حاكمی‌ شيعه حكم صريح قرآن را در حُرمت باده‌نوشي زير پا بنهد. از اين رو، در يكي از منبرهاي خود فرياد می‌زند كه: چرا بايد حاكم سرزمين اسلامی‌ شراب بخورد؟ و سپس با استناد به قرآن و روايات، استفاده كننده از مشروبات الكلي را پوينده مسير [[شيطان]] ناميد و شارب الخمر را عروس ابليس خواند.
+
'''<I>۴۱.</I>''' '''<I>سفینة النجاة:</I>''' در [[اخلاق]] و مواعظ.<ref> زندگینامه علامه مجلسی، ج ۱، ص ۴۱۶.</ref>
  
عده‌اي اين سخنان را به دربار شاه سليمان در اصفهان گزارش می‌دهند. شاه كه دلِ پرخوني از وي داشت و در پي بهانه‌اي بود تا ملا محمدطاهر را به قتل برساند، همان دم مأموري را به [[قم]] می‌فرستد تا وي را به مقر حكومت بياورد. وي به همراه مأمور، به سوي اصفهان حركت می‌كند. او كه دانشمندي سرشناس و صاحب نام بود، در آبادي‌هاي مسير همچون كاشان مورد استقبال پرشكوه علما و ساير طبقات مردم قرار می‌گيرد.  
+
'''<I>۴۲. اجازه مولا محمدطاهر قمی ‌به علامه مجلسی:</I>'''<ref> الذریعه، ج ۱، ص ۲۰۰ و بحارالانوار، چاپ جدید، ج ۱۰۷، ص ۱۲۹.</ref> که در تاریخ ۱۰۸۶ ق. نوشته شده است.
  
به هر حال، به نزد سلطان حاضر می‌شود و سلطان می‌پرسد: آيا تو گفته‌اي شارب الخمر، عروس شيطان است؟ مقصود پادشاه آن بود كه او اقرار به اين گفتار كند و او را آزار و شكنجه كند و احياناً به قتل برساند. در همين حال گويا با لطف خداوند جمله‌اي به ذهنش رسيد كه موجب نجاتش شد؛ در جواب گفت: اين سخن را من نگفته‌ام؛ بلكه آن را جدت پيامبرِ صادق و امين فرموده است. و در برخي اقوال آمده است كه او در جواب شاه گفت: حضرت [[امام صادق]] عليه‌السلام فرموده است. شاه از اين جواب، شگفت زده گشت و غضبش فرونشست و با او از در ملايمت وارد شد و دستور داد به وي احسان كنند.<ref> روضات الجنات، ج 4، ص 146؛ گنجينه دانشوران، ص 132؛ علامه مجلسي برزگمرد علم و دين، ص 118 و تحفةالاخيار، مقدمه، ص 98.</ref>
+
'''<I>۴۳.</I>''' '''<I>دیوان اشعار.</I>'''
 +
==در گفتار بزرگان==
  
===مداح اهل بيت عليهم‌السلام===
+
ملا محمدطاهر قمی ‌ضمن افزایش دانسته‌ها و پیمودن مسیر معرفت، از خودسازی و [[تزکیه نفس|تزکیه]] درون غافل نبود. لذا معاصرینش که از تراجم‌نگاران مشهورند، او را به [[زهد]] و پارسایی و دانشوری ستوده‌اند. به اعتقاد مورخان و شرح‌حال‌نویسان عصر [[صفویه|صفوی]]، او در زمره فضلا، محققین و از شیوخ [[محدث|محدثین]] و در [[ورع]] و مقامات معنوی همچون [[مقدس اردبیلی|مقدس اردبیلی]] بوده است.<ref> گنجینه دانشوران، احمد رحیمی، ص ۱۲۹.</ref>
  
اين عالم جليل‌القدر كه به قول [[محدث نوری]]، چشم و چراغ فقها و داراي تأليفات بليغ و سودمند است،<ref> مستدرك الوسائل، ج 3، ص 409.</ref> با احساسات ظريف شاعرانه الفت داشت و با زبان شعر، مكارم اخلاق و معارف ديني و باورهاي شيعي را بيان می‌كرد و به پيشگاه اهل بيت عرض ارادت می‌نمود. سروده‌هاي عربي و فارسي وي، خوش سبك، خوش آهنگ، روان، لطيف، پرمحتوا، خواندني و باحلاوت است.  
+
* [[ميرزا عبدالله افندی|میرزا عبدالله افندی اصفهانی]] که با او معاصر بوده، ذیل عنوان «مولای اجل محمدطاهر بن محمدحسین شیرازی نجفی قمی» می‌نویسد: «وی از دانشوران بنام معاصر است. عالمی ‌محقق و در کمال دقت و وثوق و متکلمی‌ [[محدث]] و بزرگ و عالی مقام بود».
 +
* [[سید محمد باقر موسوی خوانساری|میرزا محمدباقر موسوی خوانساری]] در معرفی این عالم عصر صفویه، نوشته است: «وی اصلاً شیرازی است. در [[نجف]] پرورش یافت و در [[قم]] توطن اختیار کرد. فاضلی بارع، محققی متکلم و از معاصرین [[علامه مجلسی]] و مشاهیر علمای زمان او بود. نسبت به جماعت صوفیه، سخت مخالف و بر اهل باطل و الحاد، سخت گیر بود».<ref> روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۴۷.</ref>
 +
* [[محدث قمی‌]] نیز وی را به عنوان عالمی ‌فرزانه، محققی بابصیرت و اهل دقت، متکلمی‌ محدث و مورد وثوق، فقیهی آگاه و دارای مقاماتی والا و امتیازاتی برجسته، معرفی کرده است.<ref> فوائد الرضویه، ص ۵۴۸.</ref>
 +
* [[علامه امینی]] او را به عنوان شخصیت برجسته‌ای معرفی می‌کند که در انواع دانش‌ها دست داشت و به دلیل همین توانمندی و مهارت و احاطه بر علوم، از مشایخ روایت محسوب گردید. به باور وی، محمدطاهر دانش [[فقه]] را با [[فلسفه]] صحیح همراه و کلام مورد وثوقش را با ادبیات توأم ساخته، فضیلت فراوان را با موعظه‌های بلیغ و نصایح کافی درآمیخته و حکمت‌های فراوان در کلام خود آورده است و اشعار بسیار او، که همه عقد مروارید را کنار می‌زند.<ref> الغدیر، ج ۲۲، ص ۲۰۷.</ref>
 +
* مرحوم [[محدث ارموی|محدث ارموی]] که شش رساله از میان آثار ملا محمدطاهر قمی‌ را به چاپ رسانیده است، یادآور می‌شود: با آن که از اظهارات شرح‌حال نگارانی چون صاحب [[نجوم السماء فی تراجم العلماء (کتاب)|نجوم السماء]] (فاضل کشمیری) علوّ مقام و جلالت قدر این دانشمند [[شیعه|شیعه]] به خوبی برای اهل دانش و بینش روشن می‌شود، ولی تا در آثار و تراوشات فکری او تدبر و اندیشه نکنیم، نمی‌توانیم آن گونه که شایسته اوست به مقام ارجمند و خدمات او در راه نشر معارف تشیع پی ببریم.
  
در اشعار «طاهر» تخلص می‌كرد. پيامبر اكرم و خاندانش عليهم‌السلام را مدح و دشمنانشان را نكوهش و اهل بدعت و انحراف را سرزنش می‌كرد. صدها بيت شعر در مدح اميرمؤمنان عليه‌السلام سروده كه از جمله آن است قصيده لاميه و نيز مجموعه مونس الابرار. محدث قمی ‌می‌نويسد: «قصيده‌اي در مدح حضرت اميرالمؤمنين عليه‌السلام گفته و در آن اشاره كرده به بسياري از فضائل آن بزرگوار و شايسته است كه ما در اين كتاب مبارك (منتهي الآمال) به چند شعر آن تبرك جوييم» و نزديك به نود بيت از اين اشعار را در كتاب خود درج كرده است.<ref> منتهي الآمال، ج 1، ص 120.</ref>
+
==وفات==
  
علامه اميني در الغدير او را در زمره شاعراني معرفي كرده كه در مدح و منقبت نخستين پيشواي شيعيان سروده‌هايي دارند. مناسب است نمونه‌اي از اشعارش را در مورد حضرت علي علیه‌السلام و ساير ائمه عليهم‌السلام بياوريم.
+
ملا محمدطاهر قمی، سرانجام در سال ۱۰۹۸ قمری (یا به نقل صاحب [[تراجم الرجال (کتاب)|تراجم الرجال]]، در ۱۱۰۰ ق) دار فانی را وداع گفت و پیکرش در قبرستان شیخان [[قم]]، کنار مرقد [[زکریا بن آدم|زکریا بن آدم]] ‌مدفون گردید. مرقد [[سید جواد قمی|حاج سید جواد قمی]] (از نوادگان او) نیز در آن بقعه قرار دارد.
  
بما رسيده حديث صحيح مصطفوي × كه هست بعد پيمبر، امام هشت و چهار
+
طاهر آن رونق شریعت و دین * چون از این خاکدان به آیین رفت
  
كسي نكرده ز امت بدين حديث عمل × به غير پيرو آل و ائمه اطهار
+
شرع چون شد ز فوت او کاسد * عقل گفتا که رونق دین رفت<ref> طبقات اعلام الشیعه، ج ۶، ص ۳۹۶.</ref>
  
اي طالب دين، ز من گير خبر × تا چند دوي در بدر اي خسته جگر
+
==پانویس==
 
 
خود را برسان به شهر علم اي غافل × شو داخل آن شهر، وليكن از در
 
 
 
از گفته مصطفي امام است سه چهار × از روي چه گويي كه امام است چهار؟
 
 
 
نشناسي اگر سه چار حق را ناچار × خواهي به عذاب ايزدي گشت دچار.
 
 
 
شرح او بر قصيده لاميه كه خودش سروده، با اين ابيات آغاز می‌شود:
 
 
 
اي كلام از انتظام نام ذاتت در نظام × وي زشهد شكرين شكرت زبان شيرين بكام
 
 
 
رحمتت عام و سلامت بر روان انبيا × خاصه بر روح محمد باد بر آل عبا
 
 
 
از رباعيات او كه در پند و اندرز است:
 
 
 
از دوري راه خويشتن، يادي كن × آماده ز بهر سفرت، زاري كن
 
 
 
از بي‌كسي مردن خود، يادآور × در ماتم خود نشين و فريادي كن
 
 
 
اي بنده طول امل و حرص و حسد × فرداست كه اعضاي تو از هم ريزد
 
 
 
اين سر كه ز باد نخوت امروز پر است × تا چشم‌زني پر است از خاك لحد
 
 
 
سالك هوس عالم بالا نكند × تا بند الم ز پاي دل وا نكند
 
 
 
هر دل كه زياد مرگ معمور شود × حقد و حسد و حرص در او جا نكند
 
 
 
خواهي نشود گلشن دل چون بيشه × بر كن تو نهالِ حرص را از ريشه
 
 
 
بر پاي درخت امل و حرص و حسد × پيوسته ز ياد مرگ می‌زن تيشه.<ref> الغدير، ج 22، ص 209 و 210.</ref>
 
 
 
قصيده ملا عرفي را جواب گفته و اين بيت از آن سروده است:
 
 
 
به خون دل نوشتيم بر در و ديوار × كه چشم مردمی ‌از اهل روزگار مدار.<ref> تذكره نصرآبادي، ص 164 و تذكره سخنوران قم، محمدعلي مجاهدي، ص 223.</ref>
 
 
 
 
 
==آثار==
 
 
 
تأليفات عربي و فارسي چاپ شده و مخطوط ملا محمدطاهر قمی‌ به شرح ذيل است:
 
 
 
'''<I>1. حكمة العارفين في ردّ شبهة المخالفين من المتصوفين والمتفلسفين:</I>'''
 
 
 
اين اثر آن چنان در شهرت علمی ‌اين دانشمند مؤثر بوده كه در پاره‌اي كتب رجال، او را به نام صاحب حكمة العارفين می‌شناسند.<ref> ريحانةالادب، ج 3، ص 361.</ref> شيخ [[آقا بزرگ تهرانی]] نسخه‌هايي از اين اثر را در كتابخانه شخصي سردار كابلي در كرمانشاه و نيز كتابخانه ميرزا علي اردوبادي در [[نجف]] ديده است.<ref> الذريعه، ج 7، ص 58.</ref> محمدطاهر قمی‌ در اين اثر، صوفيان و فلاسفه را مورد انتقاد قرار داده و به شبهات ابن كمونه پاسخ گفته است.<ref> علامه مجلسي بزرگمرد علم و دين، ص 118 و 119.</ref> محمد مؤمن، طبيب شاه سليمان صفوي در رساله‌اي با عنوان تبصرة المؤمنين بر حكمة العارفين نقد نوشته است؛<ref> نسخه‌هاي مخطوطي از اين اثر در كتابخانه‌هاي دانشگاه تهران، آستان قدس رضوي و مجلس شوراي اسلامی ‌نگاهداري می‌شود.</ref> چنان كه می‌گويند تحفة العشّاق محمدكريم شريف قمي، ردي بر اين اثر است. محقق معاصر رسول جعفريان معتقد است كه اين دو كتاب نقد بر تحفة الاخيار است. اما شيخ [[آقا بزرگ تهرانی]] آنچه را كه ما ذكر كرديم، پذيرفته است.<ref> الذريعه، ج 3، ص 325 و ج 7، ص 58.</ref>
 
 
 
'''<I>2. تحفة الأخيار:</I>'''
 
 
 
اين كتاب منحصراً در نقد تصوف نوشته شده است. در اصل، اين كتاب شرح «قصيده رائيه» فارسي ملا محمدطاهر قمی‌است كه در مدح حضرت [[امام علی]] عليه‌السلام سروده است. شيخ آقا بزرگ تهراني نسخه‌اي مخطوط از آن را در كتابخانه شيخ علي‌اكبر نهاوندي مشاهده كرده است.<ref> همان، ج 3، ص 417.</ref> تحفةالاخيار به زبان فارسي و در دو جلد نگاشته شده كه جلد اول در رد عقايد صوفيه است و نخستين بار در سال 1336 ش. در ايران به طبع رسيد؛ يك بار هم در سال 1393 ق. كتابفروشي طباطبايي به چاپ آن مبادرت ورزيد. جديدترين نسخه چاپي آن مربوط به سال 1369 ش و با تصحيح و اهتمام مرحوم داود الهامی ‌انجام پذيرفته است. جلد دوم در نقد و بررسي عقايد فلاسفه است كه هنوز چاپ نشده است.
 
 
 
'''<I>3. مونس الابرار:</I>'''
 
 
 
قصيده‌اي مفصل در 311 بيت به زبان فارسي در مدح اميرالمؤمنين عليه‌السلام می‌باشد و بعد در احوال صوفيان و فلاسفه سخن گفته است. صاحب نجوم السماء، كتاب تحفة الاخيار را در شرح قصيده مونس الابرار دانسته است.<ref> نجوم السماء، ص 64.</ref> نسخه‌هاي مخطوطي از اين اثر در كتابخانه ملي، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي و كتابخانه مجلس نگاهداري می‌شود.<ref> دين و سياست در عصر صفوي، ص 242.</ref> [[محدث قمی]] ‌بخشي از مونس الابرار را در كتاب [[منتهي الآمال]] ذيل فضائل حضرت علي عليه‌السلام آورده است.
 
 
 
'''<I>4. تحفه عباسي:</I>'''
 
 
 
در اصول دين و به فارسي است كه نسخه‌اي از آن در فهرست كتب خطي كتابخانه‌هاي اصفهان (ص 21) معرفي شده است. علامه شيخ آقا بزرگ تهراني نسخه‌اي از آن را در كتابخانه مولوي ذاكر حسن هندي و نسخه دومی‌ از اين اثر را نيز در كتابخانه راجه محمدمهدي فيض‌آبادي ديده است. اين كتاب به نام شاه عباس ثاني تأليف شده است.<ref> زندگينامه علامه مجلسي، ج 1، ص 415 و 416 و الذريعه، ج 3، ص 452.</ref>
 
 
 
'''<I>5. عطيه رباني و هديه سليماني:</I>'''
 
 
 
شرح فارسي قصيده لاميه‌اي است كه خودش در 160 بيت در مدح اميرمؤمنان عليه‌السلام سروده و آن را به نام سليمان صفوي نوشته است. در خاتمه آن مطالبي در خصوص تاريخ معصومين و معجزات آنان دارد. كتاب با اين شعر آغاز می‌شود:
 
 
 
سلامة القلب يجنبني من الزلل × و شعلة العلم دلتني علي العمل.<ref> الذريعه، ج 15، ص 278.</ref>
 
 
 
'''<I>6. رسالة في صلاة الجمعه و اختيار وجوبها والرد علي المولي خليل قزويني:</I>'''
 
 
 
اين رساله به زبان فارسي است و در آن ضمن اثبات وجوب [[نماز جمعه]] در عصر غيبت، نظرات مولا خليل قزويني را كه قائل به وجوب اين فريضه نبوده، رد كرده است.<ref> همان، ص 72.</ref> اين رساله در برخي فهارس به نام جاءالحق هم معرفي شده و به سال 1076 ق. تأليف گرديده و نسخه‌هايي از آن در فهرست كتابخانه حضرت آيت الله مرعشي<ref> همان، ص 158.</ref> معرفي شده و نسخه‌اي از آن همراه با توضيحاتي درباره محتواي آن در فهرست دانشگاه تهران آمده است.<ref> همان، ج 5، ص 2093.</ref>
 
 
 
'''<I>7. نماز آدينه و جاءالحق:</I>'''
 
 
 
اين رساله رد بر مولانا حسنعلي بن عبدالله شوشتري است كه از قائلين به تحريم اقامه جمعه در عصر [[غيبت]] بوده است. نسخه‌هايي از آن در فهرست كتاب‌هاي خطي مجلس شوراي اسلامي<ref> همان، ج 16، ص 371.</ref> و فهرست كتاب‌هاي خطي كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي<ref> همان، ص 242.</ref> و فهرست كتب خطي كتابخانه ملك<ref> همان، ج 6، ص 168.</ref> معرفي شده است.
 
 
 
'''<I>8. الفوائد الدينية في الرد علي الحكما والصوفيه:</I>'''
 
 
 
مؤلف نجوم السماء آن را الفوائد الموفيه نام نهاده است؛ در حالي كه كتاب اخير از آنِ ملا محمدامين استرآبادي، مروج مكتب اخباري می‌باشد<ref> علامه مجلسي، حسن طارمي، ص 72.</ref> و متأسفانه شيخ آقا بزرگ تهراني اين دو كتاب را يكي گرفته و مؤلف آن را محمدطاهر قمی ‌دانسته است.<ref> الذريعه، ج 16، ص 334 و 358.</ref>
 
 
 
'''<I>9. محبان خدا:</I>'''
 
 
 
اين كتاب را محمدطاهر قمی‌ به نام شاه سليمان صفوي نوشته و در آن از صوفيان نكوهش كرده است. نسخه‌اي از آن در كتابخانه حضرت آيت الله مرعشي نجفي موجود است.<ref> فهرست نسخه‌هاي خطي كتابخانه حضرت آيت الله مرعشي نجفي، ج 7، ص 314.</ref>
 
 
 
'''<I>10. الرد علي الصوفيه يا رسالة الرد:</I>'''<ref> الذريعه، ج 10، ص 206 و ج 4، ص 497.</ref>
 
 
 
رساله‌اي است در رد عقايد صوفيان كه می‌گويند يكي از اهل تصوف بر آن نقدي نوشته و به ملا محمدتقي مجلسي نسبت داده است.
 
 
 
'''<I>11. توضيح المشربين و تنقيح المذهبين:</I>'''
 
 
 
تاكنون از اين كتاب نسخه‌اي يافت شده و تنها دو مُلخّص از آن در دست است: يكي از آن‌ها اصول فضول التوضيح نام دارد كه در آن محمدطاهر قمی ‌صوفيه را رد كرده و ملا محمدتقي مجلسي به پاسخگويي آن پرداخته و مجدداً مولا محمدطاهر قمی ‌اظهارات وي را رد كرده است. در نسخه شماره 2204 كتابخانه ملي از قول نويسنده اين كتاب با عنوان مختصرالتوضيح آمده است. برخي بر حسب قرائن و مداركي در اين كه پدر [[علامه مجلسی]] به نقد نوشته‌هاي محمدطاهر قمی ‌پرداخته، ترديد كرده‌اند و احتمال داده‌اند او فرد ديگري بوده است.<ref> دين و سياست در دوره صفوي، ص 246.</ref>
 
 
 
تلخيص دومی‌ كه از اين كتاب در دسترس می‌باشد، رساله‌اي است با عنوان سلوة الشيعه و قوة الشريعه (قوة مقوي الشيعه).<ref> فهرست نسخه‌هاي خطي كتابخانه ملي، مجموعه 2204، ص 181 و 222.</ref> نويسنده خود را مطهر بن محمد المقدادي ناميده و اظهار داشته است مجلدي از دست يكي از احباب به نظر رسيد و بعد از تحقيق، معلوم گرديد كه يكي از علماي شيعه (محمدطاهر قمي) رساله‌اي در ذم صوفيان تأليف نموده و محمدتقي مجلسي بر آن حاشيه نوشته و به نزد مؤلف ارسال نموده و محمدطاهر قمی ‌هم سطوري چند در جواب او قلمی‌ كرده و يكي از فقها مجموع را به ترتيب در متن كتاب مزبور جاي داده و آن را توضيح المشربين و تنقيح المذهبين ناميده و الحق، آن كتاب در شناخت اين فرقه كافي است و اصحاب علت غفلت را در معالجه نفس، نسخه شافي است. پس به خاطر فاطر رسيد كه دو سه فقره از آن كتاب را انتخاب نمايد و آن را سلوة الشيعه و قوة الشريعه نام كند.
 
 
 
پژوهشگر معاصر، آقاي رسول جعفريان عقيده دارد: ما در كتب شرح حال، اثري از نام مطهر بن محمد مقدادي نيافتيم و «مطهر» لقب ميرلوحي بوده و به احتمال قريب به يقين، اين اثر از ميرلوحي اصفهاني معروف است و چون در اصفهان تا حدود زيادي مطرود بوده و با [[علامه مجلسی]] و پدرش درگيري داشته، نخواسته با صراحت وارد معركه شود. لذا با صور مختلف و حتي با اسم مستعار به نوشتن كتاب عليه صوفيان و به خصوص آنچه كه مربوط به مجلسي اول است، پرداخته است.<ref> دين و سياست در دوره صفوي، ص 250 و 251.</ref>
 
 
 
'''<I>12. هداية العوام و فضيحة اللئام:</I>'''
 
 
 
هر چند در مقدمه، نويسنده خود را محمد بن نظام‌الدين مشهور به عصام معرفي كرده، اما بنا به اظهارات جناب آقاي رسول جعفريان به احتمال قريب به يقين، اين كتاب از ملا محمدطاهر قمی ‌است و وي خواسته تا به طور مستعار كتابي ديگر بنگارد؛ چرا كه در جاي جاي كتاب سخن از ساير تأليفات خود به ميان آورده است و حتي در برگ 45 (نسخه خطي) به كتاب حكمة العارفين خود اشاره می‌كند.
 
 
 
شيوه نگارش و لحن تكفيري نيز اين احتمال را قوت می‌بخشد. وي می‌افزايد: مگر آن كه بگوييم عصام تمام كتاب ملا محمدطاهر را خوانده و گزيده‌اي از آن را بدون تصرف چنداني، ارائه داده است.<ref> همان، ص 244.</ref> ميرلوحي اصفهاني در مقدمه كتاب كفاية المهتدي خود به گزيده عصام از ملا محمدطاهر اشاره كرده است.<ref> گزيده كفايةالمهدي، سيد محمد ميرلوحي اصفهاني، تصحيح و گزينش: گروه احياي ميراث فرهنگي، ص 10.</ref>
 
 
 
'''<I>13. نصيحة الكرام و فضيحة اللئام:</I>'''
 
 
 
كتابي است به فارسي از محمد بن نظام‌الدين محمد معروف به عصام. ميرلوحي در كتاب كفاية المهتدي می‌گويد: نامبرده برخي بيانات مولانا محمدطاهر قمی‌ را در ذم صوفيان گزينش كرده و در اين كتاب آورده و خود نيز مطالبي بدان‌ها افزوده و آن را بدين عنوان تدوين كرده است.<ref> [[الذريعه]]، ج 24، ص 182.</ref>
 
 
 
'''<I>14. حجة الاسلام في شرح تهذيب الاحكام:</I>'''
 
 
 
[[شیخ طوسی]] كه به نام شرح تهذيب الاحكام هم معروف است. ميرزا عبدالله افندي اصفهاني صاحب كتاب رياض العلماء بر اين كتاب تعليقاتي نوشته است.<ref> همان، ج 6، ص 81.</ref> مؤلف قبل از آن كه به شرح [[احاديث]] مندرج در [[تهذيب الاحكام]] بپردازد، مقدمه‌اي در [[اصول فقه]] و كلام نوشته است كه گويا توضيحات صاحب رياض بيشتر در مورد اين بخش است. حاج محمدابراهيم كرباسي در كتاب اشارات الاصول از اين اثر استفاده كرده و حاج محمد اردبيلي ذيل آثار محمدطاهر قمی‌ به معرفي آن پرداخته است.<ref> جامع الرواة، ج 2، ص 133.</ref>
 
 
 
'''<I>15. كتاب حق اليقين في معرفة اصول‌الدين:</I>'''
 
 
 
اين كتاب يك مقدمه، 5 باب و يك خاتمه دارد. مؤلف در مقدمه می‌گويد: اين اثر را بر اساس مذهب [[پيامبران]] و امامان تأليف كرده و با اهل بدعت مخالف است. در جاي جاي اين كتاب، محمدطاهر قمی ‌خواننده را به ديگر آثار خود، چون حكمة العارفين والاربعين ارجاع می‌دهد.<ref> الذريعه، ج 7، ص 40، 41 و 207.</ref> اين كتاب را علامه سيد محمدعلي روضاتي در كتاب فهرست كتب خطي كتابخانه‌هاي اصفهان معرفي نموده است.<ref> ر.ك: الذريعه، ج 1، ص 234 و زندگينامه [[علامه مجلسی]]، ج 1، ص 415.</ref> شيخ [[آقا بزرگ تهرانی]] نسخه‌اي از آن را در [[كربلا]] نزد سيد محمدباقر حجت ديده كه از روي نسخه اصل، كه در تاريخ 24 [[صفر]] 1098 ق نوشته شده، استنساخ گرديده است.<ref> الذريعه، ج 7، ص 41.</ref>
 
 
 
'''<I>16. معالجة النفس:</I>'''
 
 
 
ميرزا عبدالله افندي آن را تحت عنوان «لاذم الدنيا» معرفي كرده است.
 
 
 
'''<I>17. رساله مباحثة النفس</I>'''
 
 
 
'''<I>18. رساله تنبيه الراقدين:</I>'''
 
 
 
(ترجمه) در بيداري نفس به ذكر [[مرگ]] و كوچ چاپ شده است.
 
 
 
'''<I>19. رساله زكات</I>'''
 
 
 
'''<I>20. رسالة في معني الصلوة:</I>'''
 
 
 
پنج رساله اخير همراه كتاب تحفه عباسي به همت مرحوم مغفور سيد جلال‌الدين محدث ارموي به طبع رسيده است. به نظر وي، جا دارد كه اين شش رساله «آيينه عبرت و گنجينه حكمت» ناميده شود. تاريخ چاپ اين مجموعه سال 1339 ش مطابق 1379 ق و در چاپخانه مصطفوي چاپ شده است.
 
 
 
'''<I>21. منافع سوره قدر و فضل‌ها:</I>'''
 
 
 
اين رساله مطالبي در فضيلت [[سوره قدر]] به نقل از كتاب طريق النجاة شيخ عزالدين عاملي دارد.<ref> همان، ج 22، ص 310 و ج 23، ص 281.</ref> نسخه‌اي مخطوط از آن به خط نستعليق كه در قرن دوازدهم هجري نوشته شده، در كتابخانه دانشگاه تهران نگاهداري می‌شود.
 
 
 
'''<I>22. نورالايمان في فضائل القرآن:</I>'''
 
 
 
كتابي است به فارسي در فضيلت [[قرآن]] و انس با آن.<ref> الذريعه، ج 22، ص 310 و ج 24، ص 362.</ref>
 
 
 
'''<I>23. كتاب الاربعين في فضائل اميرالمؤمنين و امامة الائمّة الطاهرين عليهم‌السلام</I>'''<ref> رياض العلماء، ج 5، ص 191 و زندگينامه علامه مجلسي، ج 1، ص 47.</ref>
 
 
 
'''<I>24. رسالة في القرائة الاحسن من قراءات القرآن</I>'''<ref> رياض العلماء، ج 5، ص 191.</ref>
 
 
 
'''<I>25. رسالة فارسية في السهو والشك</I>'''<ref> جامع الروات، ج 2، ص 133 و تنقيح المقال، ج 3، ص 133.</ref>
 
 
 
'''<I>26. ملاذ الاخيار:</I>'''<ref> طرائق الحقايق، نايب الصدر، ج 1، ص 177.</ref>
 
 
 
در طعن بر صوفيه.
 
 
 
'''<I>27. موعظة النفس:</I>'''
 
 
 
كه همان ترجمه فارسي تنبيه الراقدين است و [[محدث قمی]] ‌آن را در فوائدالرضويه معرفي كرده است.
 
 
 
'''<I>28. رساله در جواز ترك «السلام عليك ايها النبي» در نماز:</I>'''
 
 
 
كه به رساله السلامية موسوم است.
 
 
 
'''<I>29. جامع الاصول يا اصول الفقه</I>'''
 
 
 
'''<I>30. فرحة الدارين في تحقيق معني العدالة علي مذهب الاماميه و تعيين المعاصي الكبيرة و غيرها:</I>'''
 
 
 
در اين اثر مؤلف در خصوص موضوع [[عدالت]] و حكم بر اساس آن بحث‌هايي كرده است. شيخ آقا بزرگ تهراني كه نسخه‌اي خطي از آن را در خزانة‌الصدر (در عراق) ديده است، می‌گويد: «رساله‌اي است مفصل همراه با استدلال و برهان كه مؤلف، آن را قبل از حكمة العارفين نوشته است».<ref> الذريعه، ج 16، ص 158.</ref>
 
 
 
'''<I>31. رسالة في الفرايض:</I>'''
 
 
 
كه در برخي فهارس و كتب تراجم تحت عنوان رسالة في تقسيم الفرائض معرفي شده است.<ref> همان و تحفةالاخيار، مقدمه داود الهامي، ص 104.</ref>
 
 
 
'''<I>32. بهجة الدارين في الجبر والتّفويض والامر بين الامرين:</I>'''
 
 
 
اين كتاب در [[حكمت]] است.<ref> الذريعه، ج 3، ص 162 و رياض العلماء، ج 5، ص 191.</ref>
 
 
 
'''<I>33. رسالة في الرضاع</I>'''<ref> جامع الرواة، ج 2، ص 133.</ref>
 
 
 
'''<I>34. رسالة في خلل الصلوة:</I>'''
 
 
 
به زبان فارسي.
 
 
 
'''<I>35. منهاج العارفين:</I>'''
 
 
 
شرح رباعياتي كه مؤلف سروده است.
 
 
 
'''<I>36. رسالة في صلوة الليل</I>'''
 
 
 
'''<I>37. رسالة في صلوة الاذكار:</I>'''
 
 
 
اين [[نماز]] به صلوة التسبيح و نماز جعفر طيار نيز موسوم است.
 
 
 
'''<I>38. شرح تهذيب الحديث:</I>'''
 
 
 
كه محدث قمی‌ در فوائد الرضويه (ص 548) آن را معرفي كرده است.
 
 
 
'''<I>39. مفتاح العدالة</I>'''
 
 
 
'''<I>40. رسالة الجمعه</I>'''<ref> الغدير، ج 22، ص 208 و 209.</ref>
 
 
 
'''<I>41. ديوان اشعار</I>'''
 
 
 
'''<I>42. اجازه مولا محمدطاهر قمی ‌به علامه مجلسي:</I>'''<ref> الذريعه، ج 1، ص 200 و [[بحارالانوار]]، چاپ جديد، ج 107، ص 129.</ref>
 
 
 
كه در تاريخ 1086 ق. نوشته شده است.
 
 
 
'''<I>43. سفينة النجاة:</I>'''
 
 
 
در اخلاق و مواعظ.<ref> زندگينامه علامه مجلسي، ج 1، ص 416.</ref>
 
 
 
'''<I>44. الاربعون حديثاً و دليلاً في امامة الائمة الطاهرين.</I>'''<ref> ريحانةالادب، ج 4، ص 490.</ref>
 
==رحلت==
 
 
 
سرانجام دردهاي جانگداز، بدن اين زاهد پارسا را در بند بستر گرفتار ساختند و در سال 1098 ق. تن خاكي را به خاك پس داد. او كه عقيده داشت آرامگاه مردان كامل بر فراز چرخ است و تكيه‌گاهشان بر بالاي عرش، به سوي قدسيان پر كشيد و ميهمان عرشيان گشت.
 
 
 
اغلب تراجم‌نويسان، تاريخ رحلت وي را سال 1098 ق نوشته‌اند.<ref> ر.ك: امل الآمل، ج 2، ص 277؛ فوائد الرضويه، ص 548؛ الذريعه، ج 10، ص 207 و ريحانةالادب، ج 3، ص 361.</ref> شيخ [[آقا بزرگ تهرانی]] ضمن اين كه می‌گويد تاريخ وفات وي به طور مشهور سال فوق است، اما به نقل از كتاب تراجم الرجال (ص 209) ماده تاريخ ارتحال محمدطاهر قمی‌ را ذكر كرده كه با حساب حروف ابجد، سال 1100 ق خواهد بود.
 
 
 
طاهر آن رونق شريعت و دين × چون از اين خاكدان به آيين رفت
 
 
 
شرع چون شد ز فوت او كاسد × عقل گفتا كه «رونق دين رفت».<ref> طبقات اعلام الشيعه، ج 6، ص 396.</ref>
 
 
 
پيكرش در قبرستان شيخان قم، پشت مرقد زكريا بن آدم و در مجاورت مرقد حاج سيد جواد قمی ‌دفن گرديد.<ref> فوائد الرضويه، ص 548.</ref> تاريخ وفاتش بر روي لوح سنگي قابل مشاهده است.<ref> روضات الجنات، ج 4، ص 146.</ref>
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
(88). فهرست نسخه‌هاي خطي كتابخانه دانشگاه تهران، ج 7، ص 2479.
+
==منابع==
 
 
 
 
 
 
== منبع ==
 
  
 +
* غلامرضا گلی زواره، "ملا محمدطاهر قمی"، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، ج۱۴، ص۱۳۲-۱۷۴.
  
*غلامرضا گلي‌زواره,"ملا محمد طاهر قمي"ستارگان حرم، جلد 14، صفحه 132-174
 
 
[[رده: علمای قرن یازدهم]]
 
[[رده: علمای قرن یازدهم]]
 
[[رده:فقیهان]]
 
[[رده:فقیهان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۱۷

Mohammad-ghomi.jpg
نام کامل ملا محمدطاهر قمی
زادروز ابتدای قرن ۱۱ قمری
زادگاه شیراز
وفات ۱۰۹۸ قمری
مدفن قم، قبرستان شيخان

Line.png

اساتید

سيد نورالدين علی عاملی،...

شاگردان

شیخ حر عاملی، فیض کاشانی،...

آثار

حكمة العارفين، تحفة الأخيار، مونس الابرار، تحفه عباسی، حق‌الیقین فی معرفة اصول‌الدین،...

ملا محمدطاهر قمی (م، ۱۰۹۸ ق) از علما و فقیهان بزرگ شیعه در عصر صفویه است. وی با پذیرفتن مناصب دینی و اجتماعی نظیر «شیخ الاسلامی» و «امامت جمعه» در قم، سعی در احیای سنت‌های شیعه و از بین بردن عقاید باطل رواج یافته در سطح جامعه را داشت. شخصیت‌های برجسته‌ای چون علامه مجلسی و شیخ حر عاملی از او اجازه روایت دارند. محمدطاهر قمی صاحب آثار ارزشمندی در حوزه‌های مختلف علوم اسلامی مانند «حکمةالعارفین» در نقد تصوف است.

زندگی‌نامه

محمدطاهر در یکی از محلات شیراز، در اوایل قرن یازدهم هجری به دنیا آمد. سپس همراه با اهل خانه‌اش رهسپار عراق گردید. محمدطاهر در یکی از آثار خود که به نام شاه سلیمان صفوی نوشته و به او تقدیم کرده، به اجمال اشاره نموده است که در اوایل عمر از شیراز به نجف رحل اقامت افکنده و سپس مرقد امامان شیعه را در کربلا و کاظمین، زیارت کرده و تا زمانی که طوفان حوادث، امنیت این نواحی را نابود نکرده بود، در عراق اقامت داشته است. از قرائن برمی‌آید که او مشغول تألیف کتاب «عطیه ربّانی و هدیه سلیمانی» بوده است که به دلیل آشفتگی‌های سیاسی و ناامنی، عراق را ترک می‌کند.

محمدطاهر قمی ‌عتبات عالیات، را به قصد اقامت در جوار بارگاه مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام ترک کرد و در قم اقامت گزید. مقامات علمی‌ و افق اندیشه و تلاش‌های فکری او برای علمای این شهر، ناشناخته نبود و به همین دلیل جویندگان معارف، حضور او را مغتنم می‌شمارند. او هم بر حسب احساس مسئولیت و وظیفه دینی، ترویج احکام شرعی را بر عهده می‌گیرد و حوزه درسی تشکیل می‌دهد.

وی که به دلیل اقامت در نجف به «نجفی» معروف شده بود، پس از پایان تحصیلات خود، به قم می‌آید و برای همیشه در این دیار متوطّن شده و از آن پس، به «قمی» معروف می‌گردد.[۱]

تحصیلات و اساتید

در میان استادان محمدطاهر، تنها کسی که نامش در کتب تراجم ذکر شده و از او اجازه‌ای دریافت کرده است، سید نورالدین علی عاملی (م، ۱۰۶۸ ق)، برادر پدری صاحب مدارک و برادر مادری شیخ حسن صاحب معالم، از مشایخ و بزرگان شیعه می‌باشد.

از آنجا که نورالدین علی عاملی در عراق یا ایران حوزه درسی نداشته و پس از شام در جوار خانه خدا به تدریس معارف دینی مشغول بوده است، چنین برمی‌آید که محمدطاهر قمی ‌به مکه عزیمت نموده و محضر وی را درک کرده و پس از پایان درس و بحث به دریافت اجازه روایت از وی موفق شده است.[۲] او در بسیاری از موارد در آثار خود، یکی از مصادر نقل روایت را نورالدین علی عاملی معرفی کرده است. گویا در برخی از نوشته‌هایش به نظرات و پاره‌ای از نوشته‌های این استاد اجازه خود اشاره دارد.

شاگردان

از شاگردان او آگاهی دقیقی در دست نیست؛ اما برای محمدطاهر، این افتخار بس که شخصیت‌ برجسته ای چون علامه مجلسی، به اندوخته‌های علمی‌ و توانایی‌های این عالم پرهیزگار اعتماد نموده و در ملاقاتی که با وی داشته‌اند، از او تقاضا کرده‌اند تا اجازه روایت برایشان صادر کند.

محمدطاهر که از مشایخ اجازات به شمار می‌رفت، در سفری که به اصفهان نمود در هفتم ذی القعده سال ۱۰۸۶ ق. به علامه مجلسی اجازه نقل حدیث می‌دهد. علامه مجلسی در کتاب اجازات بحار آن را ذکر کرده و در ابتدا نوشته است: «اجازة کتبها لنا المولی الاجل العالم الورع مولانا محمدطاهر القمی ‌قدس سره بخطه الشریف». این اجازه به هیچ وجه نشانه رابطه استادی نیست.

ملا محمدطاهر قمی ‌از مشایخ اجازه شیخ حر عاملی هم به شمار می‌رود.[۳] این محدث بزرگوار از وی روایت نقل کرده است.[۴] صاحب وسائل الشیعه در معرفی وی می‌نویسد: «محمدطاهر قمی ‌از برجستگان فضلای معاصر و مردی دانشمند، اهل تحقیق و دقت و بسیار مورد وثوق، فقیه، متکلم و محدث جلیل‌القدر و عظیم‌الشأن است. او را کتب و آثاری است که ما آن‌ها را از او روایت می‌کنیم».[۵]

در برخی منابعی که اختصاص به شرح حال شیخ حر عاملی دارد، خاطرنشان گردیده که صاحب وسایل تنها به نقل حدیث از ملا محمدطاهر اکتفا نکرده و شاگرد وی هم بوده است.[۶]

گویا بین ملا محمدطاهر قمی‌ و فیض کاشانی نیز ارتباطی علمی ‌برقرار بوده است؛ زیرا گاه فیض به قم می‌آمده و از محضر وی بهره می‌گرفته و در مواردی محمدطاهر قمی ‌به کاشان می‌رفته و از اندیشه فیض بهره‌مند می‌گردیده است، اما چون ملا محسن فیض کاشانی را عده‌ای به صوفی‌گری متهم کردند و این خبر دروغ به گوش محمدطاهر قمی ‌رسید، روابط این دو دانشمند رو به تیرگی نهاد و ملا محمدطاهر در زمره مخالفان فیض درآمد. ولی پس از روشن شدن حقیقت، بر ملا محمدطاهر مسلم گردید که ملا محسن فیض کاشانی گرایش به صوفیان نداشته و این اخبار، کذب محض بوده است؛ از این رو برای عذرخواهی، با پای پیاده از قم به کاشان رفت و چون به در خانه ملا محسن رسید، با صدای بلند گفت: «یا محسن قد أتیک المسیء؛ ای محسن، خطاکار آمد». ملا محسن هم از خانه بیرون آمد و آن دو دانشمند دست به گردن هم انداختند و یکدیگر را حلال نمودند. ملا محمدطاهر بدون حتی لحظه‌ای استراحت، به قم بازگشت و چون دلیل این رفتار و تعجیلش را در این باب پرسیدند، گفت: می‌خواستم وجدانم آرام گیرد و بدبینی خود را به خوش‌بینی و حسن ظن تبدیل کنم و دل را از آن کدورت‌ها و غبارهایی که خصومت ایجاد می‌کرد، پاک کنم.[۷]

فعالیتهای اجتماعی

منصب شیخ الاسلامی:

بزرگترین صاحب منصب امور شرعی و مدنی، شیخ الاسلام می‌باشد که اداره امور شرعی را بر عهده دارد و به دعاوی بیوه زنان، یتیمان و خردسالان که زیر نظر قیّم اداره می‌شوند، رسیدگی می‌کند. محمدطاهر قمی‌ به دلیل شایستگی‌های علمی‌ و توانایی‌هایی که در حل مشکلات مردم داشت، از سوی شیخ الاسلام مرکز حکومت (که در اصفهان اقامت داشت) به منصب شیخ الاسلامی ‌قم منصوب گردید. او در این سمت، متصدی اِفتا و قضا و گشودن گره‌های اجتماعی نیز بود. وی به عنوان عالی‌ترین و مطلع‌ترین مقام قضایی، عهده‌دار دعاوی شرعی و اجرای اصل امر به معروف و نهی از منکر بود.

اموری چون: نکاح، طلاق، وصایا، ضبط اموال مجهول المالک و تشخیص دعاوی اهالی بر حسب موازین دینی، تحت نظارت وی در شهر مقدس قم و حومه آن انجام می‌گرفت. در واقع دو منصب شیخ الاسلامی‌ و قضاوت به طور توأم به وی تفویض شده بود. جلوگیری از تلاش‌های اهل بدعت، مبارزه با فاسقان، بزهکاران و غارتگران و نیز اخذ خمس و زکات و حقوق الهی از جماعتی که در پرداخت آن اکراه دارند و این حقوق به گردنشان می‌باشد و رسانیدن آن به افراد مستحق، برنامه‌ریزی برای مساجد، مدارس، معابد، بقعه‌ها و امامزاده‌ها و نظارت بر مراکز امور خیریه، احقاق حقوق و رفع ستم، از جمله وظایفی است که به عنوان شیخ الاسلام و قاضی قم بر عهده او بود. با توجه به این وظایف گسترده و سنگین، تنها کسانی به این مقام گماشته می‌شدند که به علم و تقوا شهرت داشتند. از همین جا شأن و منزلت محمدطاهر قمی ‌در میان علمای عصر خویش مشخص می‌گردد. به علاوه پس از آن که ایشان به شیخ الاسلامی‌ منصوب شد، مقدر گشت که تمامی ‌سادات عظام، بزرگان شهر، کارگزاران و ارکان دولتی ساکن در قم و حومه، وی را مقتدا و پیشوای خود دانسته و در جمیع امور مطیع و منقاد او باشند و آنچه را که امر می‌نماید، انجام دهند و آنچه را که نهی می‌کند، پرهیز نمایند. متصدیان امور شرعی، مدرسان مدارس و متولیان موقوفات به وسیله وی عزل و نصب می‌شدند.

با توجه به این که اشخاصی چون: علامه مجلسی، شیخ حر عاملی، شیخ بهایی و علی بن عبدالعال کرکی این سمت را در اختیار داشته‌اند، مقام محمدطاهر قمی‌ به عنوان روحانی و فقیه برجسته و سرآمد علمای شهر قم، مشخص می‌گردد. از آن جا که علمای عصر صفوی از قبول مناصب رسمی ‌اجتناب می‌کردند، درباریان و دولت مردان غالباً از حضور فعال علما در صحنه اجتماع و سیاست اکراه داشتند؛ به نظر می‌رسد صدور احکام شیخ الاسلامی‌ برای دانشورانی چون محمدطاهر قمی‌ تنها به امید جذب مجتهدان به قبول آن مناصب بوده و آنان تا می‌توانستند از نزدیک ساختن خود به سلطان، احتراز می‌کردند.

برای وارستگانی چون ملا محمدطاهر قمی ‌که در زهد و اعراض از مظاهر دنیایی مشهور عام و خاص بوده، بسیار دشوار است که فرمانبردار و زیردست مقامات دولتی باشند و در مراسم رسمی ‌حضور یابند و به استقبال و سلام روند. از این رو، در فرمان شیخ الاسلامی‌ همه این گونه احتمالات منفی از میان برداشته شده است و مجتهد اعلم را به عنوان مرجع امور قضایی و شرعی معرفی کرده‌اند.

محمدطاهر قمی ‌با وجود این سمت اجرایی، از تلاش علمی‌ و تزکیه و تهذیب نفس غافل نبود. فروتنی او در برخورد با مردم و طلاب علوم دینی که از اقصی نقاط به قم می‌رفتند، آشکار بود. هنگامی ‌که در فرصت‌های مقتضی از مدارس علمیه بازدید می‌کرد، طلاب، مدرسان و محققان به تجلیل از او می‌پرداختند، اما او در نهایت فروتنی همچون یکی از طلبه‌ها در میان آنان می‌نشست و به مشکلات آموزشی و معیشتی آنان توجه می‌کرد و احیاناً تدابیری برای رفع دشواری‌های آنان اتخاذ می‌کرد.

امام جمعه قم:

تقریباً تمامی ‌مورخان و تراجم‌نگاران، ملا محمدطاهر قمی‌ را به عنوان شیخ الاسلام و امام جمعه و جماعت قم معرفی کرده‌اند.[۸] پس از تشکیل دولت شیعی صفویه در ایران، «تشیع» مذهب رسمی ‌مملکت بود و حکام صفوی سعی وافر در تکریم فقها و مجتهدان شیعه داشتند و تا حدود زیادی دست علما در کارها باز بود. از این رو، برخی از فقها، به خصوص محدثین آن‌ها بر اساس آن دسته از روایات که فقیه عادل در بسیاری از امور، نائب امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف محسوب می‌شود، قائل به وجوب عینی نماز جمعه و برگزاری رسمی ‌آن شدند و آن را هم برپای می‌داشتند و کتاب‌هایی در اثبات آن نوشتند.

ملا محمدطاهر قمی ‌نیز چنین نظری داشت و علاوه بر این که رساله‌ای درباره نماز جمعه نگاشت، در برخی آثار دیگر خود، نیز به این موضوع پرداخت و تأکید نمود که نماز جمعه، واجب عینی در همه زمان‌ها است؛ و همان عدالتی که در دیگر نمازها بر امام جماعت لازم است، در این جا نیز کفایت می‌کند. خوانساری در این باره می‌نویسد: «ملا محمدطاهر، نه تنها با تارکین نماز جمعه مخالفت می‌کرد، بلکه با افراد مخالف با این فتوا، از در مخالفت وارد شد. این در حالی بود که شخصاً امام جمعه و جماعت قم را عهده‌دار بود».[۹]

البته فتوای ایشان در مورد نماز جمعه، با مخالفت‌هایی مواجه گردید؛ به طوری که برخی از منتقدین وی، به حربه‌های روانی متوسل شدند و کار را بر او دشوار کردند.

حاج ملا خلیل قزوینی از رجال بزرگ علم، حکمت و حدیث بود که مجموعه کافی را در چند مجلد شرح نمود و آن را صافی نام نهاد.[۱۰] این عالم شیعه عقیده داشت که: در عصر غیبت، ترک نماز جمعه اولی است. وی و ملا محمدطاهر در دفاع از نظر خویش مطالبی را می‌نوشتند و برای یکدیگر ارسال می‌کردند. محمدطاهر در رساله نماز جمعه و وجوب آن، نظرات ملا خلیل قزوینی را رد کرد.[۱۱]

البته این اختلاف هیچ‌گاه از مسیر ادب و نزاکت خارج نمی‌شد؛ به ویژه محمدطاهر قمی‌ نظرات خود را بسیار محترمانه‌تر از مخالفان طرح می‌کرد و دیدگاه‌های خود را با استدلال قوی و بیانی متین به آنان عرضه می‌داشت. در هر حال، ملا محمدطاهر قمی ‌چون اعتقاد داشت نماز جمعه، شعار عالی دینی است و اجتماع بسیار چشمگیر هفتگی مسلمانان، شکوه خاصی به شهر می‌دهد، برای آن اهمیت خاصی قائل گردید و به احیای آن کوشید.

ستیز با صوفیان:

ملا محمدطاهر قمی ‌احساس کرد اهل تصوف با آن همه بدعت‌ها، تحریف‌ها و افکار التقاطی چنان در تار و پود نظام صفوی فرو رفته‌اند که استمرار این وضع، مرزهای عقیدتی را به خطر خواهد انداخت و تشیع را به انحراف خواهد کشاند؛ زیرا آنان «طریقت» را از «شریعت» جدا کردند و با تشکیلاتِ مراد و مریدی و خانقاهی و رواج ابتذال و بی‌بند و باری، رفته رفته از حقیقت دین فاصله گرفته بودند.

ملا محمدطاهر قمی ‌خطر این گروه را موقعی بیشتر حس کرد که برخی از آنان بر این عقیده قرار گرفتند که: سالک چون به مرتبه اولیا رسید، ملزم به رعایت حدود شریعت نیست. از نظر آنان، کفر و ایمان نزد عارف مساوی است و عارف فوق شریعت محسوب می‌گشت. این اعتقادات موجب انحرافات و فرصت‌طلبی آنان گردید؛ به طوری که گروهی نیرنگ باز وسوسه شدند که تصوف را وسیله‌ای برای دستیابی به اغراض دنیوی خود قرار دهند.[۱۲]

این انحرافات عقیدتی از یک سو و بدست گرفتن اداره کشور و برخورداری از قدرت نظامی‌ و سیاسی از سوی دیگر، باعث شده بود که هر گونه درگیری با صوفیان بسیار خطرناک به نظر آید؛ با این همه، محمدطاهر قمی‌ در مخالفت با آنان پیشقدم گردید و به عنوان رهبر نهضت علما بر ضد متصوفه معرفی شد.[۱۳]

علی دوانی می‌نویسد: «نخستین کسی که علناً در دولت صفویه با صوفیه درافتاد و عقاید خرافی آنان را به باد انتقاد گرفت، عالم عظیم الشأن ملا محمدطاهر قمی، استاد اجازه علامه مجلسی، بود و چنان که خود می‌گوید: نخست بی‌علاقه به صوفیه نبوده؛ ولی بعدها که پی به فساد مشرب آن‌ها می‌برد، سرسختانه به مبارزه با آنان قیام می‌کند».[۱۴]

ملا محمدطاهر در افشاگری‌های خود بر ضد صوفیان به مردم هشدار داد: گروهی در جامعه پیدا شده‌اند که بدعت‌هایی در دین خدا نهاده‌اند و پروردگار را با همان بدعت‌ها عبادت می‌کنند و آن را تصوف نامیده‌اند.

او در نوشته‌های خود این بدعت‌ها را برشمرد و بطلان آن‌ها را بر اساس قرآن و روایات ثابت کرد و خاطر نشان ساخت: ای شیعیان! برای آن که دین و ایمان خود را حفظ کنید، از جماعت صوفیان دوری کنید و از وسوسه‌های این شیاطین بپرهیزید و فریب حالات و صفات آنان را نخورید... این گروه به آداب دینی پایبندی ندارند و سنت‌ها و رسم‌هایی را ابداع کرده‌اند که در متن قرآن و حدیث و نیز موازین شرعی از آن خبری نیست.

تأکید ملا محمدطاهر قمی ‌بر لزوم پیروی از قوانین شرع مقدس، جدی‌ترین نقطه اتکای او در رویارویی با صوفیان بود. محمدعلی مدرس تبریزی می‌نویسد: «در مسئله تصوف مکاتباتی بین او و یکی از علمای نامی ‌وقت به عمل آمد و رساله‌ای در رد صوفیه نوشته و جمعی از عرفا را رد کرده است؛ بلکه گویند در چند رساله خود سماع، خرقه‌پوشی، پشمینه‌پوشی، چله‌نشینی، عزلت و انقطاع از مردم، به زبان آوردن لفظ طریقت و حقیقت و قول به عشق حقیقی و مکاشفات عرفانی را از بدعت‌های هلاک کننده شمرده است».[۱۵]

محدث ارموی در مورد رواج صوفی‌گری در آن زمان و شجاعت و توانایی علمی ‌محمدطاهر قمی‌ در مبارزه با این جریان، می‌گوید: «در آن دوره که تصوف رونق و رواج بسزایی داشت، سمند همت بر رد ایشان تاختن و قد مردانگی علم ساختن و به ابطال عقاید و افکار ایشان پرداختن، شهامت و بضاعت کافی لازم داشته و تا کسی در علم و فضل، تتبع و تحقیق، اعتبار و اعتماد و تشخیص غث و سمین افکار و عقاید و آرا و اقوال بزرگان و تطبیق آن‌ها با حدیث و قرآن، مقام شامخ و پایه بسیار بلندی نمی‌داشت، نمی‌توانست به چنین کاری اقدام و به چنین امری قیام نماید. و چون درست نظر کنیم، می‌بینیم که مصنف نخستین کسی است که در آن زمان به تألیف کتاب مستقلی در این باب پرداخته است و بعد از وی شاگردش شیخ حر عاملی کتاب اثنی عشریه را به تبعیت وی نوشته است».[۱۶]

ملا محمدطاهر قمی ‌عقیده داشت؛ گرایش به مشایخ صوفیه و پیروی از تصوف، اگر چه در آغاز به قصد عمل به شرع است، اما به دلیل عجین شدن آموزه‌های این فرقه منحرف با بدعت‌ها، در نهایت به تنفر از شرع می‌انجامد. و به این جهت با آن دسته از علمای شیعه که مقید به شرع بودند، اما در نوشته‌های آنان مطالبی برگرفته از باورهای صوفیان یا مطابق مذاق اهل تصوف دیده می‌شد، مخالفت کرد. او بر این باور بود که فلسفه و تصوف هر دو مردم را از فرهنگ اهل بیت و احادیث معصومین علیهم‌السلام و موازین شرعی و امور عبادی دور می‌کنند و به همین علت، او با تصوف و نیز فلسفه به طور یکسان مخالف بود. او کتابی به نام تحفةالاخیار منحصراً در نقد صوفیان نوشت که توجه اهل تصوف به نقد این کتاب، بیانگر اهمیت آن است.

نکته‌ای که ذکر آن لازم است این که، محمدطاهر قمی‌ به طور عمقی با جریان‌های صوفی‌گری مخالفت کرد و پیدایش گرایش‌های اصیل عرفانی در بین علمای شیعه را از صوفی‌گری تفکیک نمود و تنها با صوفیانی مخالف بود که دیدگاه‌های غلوآمیز داشتند و ظواهر و احکام شریعت را رها کردند؛ محمدطاهر می‌گفت: اگر مقصود از تصوف، زهد، وارستگی، تزکیه نفس، توجه به مبدأ لایزال الهی، تعبد و خلوص در عبادت، تحصیل صفات کمال و اجتناب از رذایل اخلاقی طبق دستورات دین و عدم علاقه به دنیا باشد، که امر پسندیده است و باید تمام شیعیان چنین باشند و از صدر اسلام تاکنون مسلمان های واقعی این چنین بوده‌اند؛ ولی اگر هدف از صوفی‌گری، عقاید فاسدی چون حلول و تناسخ و وحدت وجود باشد و یا مرید و مرید بازی و تشکیل مجالس سماع و رقص و پایکوبی و ارتکاب معاصی و ترک نماز و سایر واجبات و اباحه منکرات، ریاضات غیرشرعی، ترک معاشرت با مردم و انزوا و فرار از مسئولیت اجتماعی باشد، بر اساس دین، عقل و منطق مردود است و در زشتی آن تردیدی نیست.

نفوذ در دستگاه دولت صفوی:

استقرار حکومت صفوی با شعار تشیع در طول سالیان متمادی، پیامدها، تحولات و آثار خاص دینی، اجتماعی و سیاسی پدید آورد. فضای سیاسی جدید، موجبات خشنودی شیعیان را فراهم آورد؛ چرا که آنان به راحتی می‌توانستند به تعالیم و احکام خود عمل کنند. شیعیان و کسانی که تازه به مکتب اهل بیت پیوسته بودند، امکان دست‌یابی به علما و منابع فقهی و کلامی ‌نداشتند و این امر، ضرورت حضور جدی دانش آموختگان و عالمان دینی را در سراسر ایران آشکار می‌کرد.

گذشته از این، برخی مناصب حکومتی چون قضاوت و ولایت در امور حسبیه بنابر ادله‌ای که در فقه آمده، در جامعه دینی یا در میان اهل دیانت باید از سوی علما تصدی می‌شد. همچنین صفویان رقیب سرسختی چون عثمانیان داشتند که کمترین سستی در تحکیم نهادهای دینی، برای آنان زیان می‌آفرید. از این رو، حکام صفوی برای رویارویی با رقبای عثمانی کوشیدند مناصب دینی حکومت خود را تا آنجا که امکان داشت، با الگوهای موجود در حکومت حریف همسان کنند.

قبول این مناصب از سوی علمایی چون محمدطاهر قمی ‌با این انگیزه صورت گرفت که بتوانند گامی ‌در جهت تبلیغ احکام و اشاعه تعالیم دین بردارند، از خطاها پیشگیری کنند و در حد توان خود و پذیرش اجتماع، مانع ارتکاب کارهای خلاف شوند. بحث فقهی پذیرش مناصب رسمی ‌از سوی حاکم جائر، در غالب آثار فقهی موجود است و حتی گفته‌اند: اگر مؤمنی با قبول منصب از حاکم غیرمقبول شرعی بتواند امر به معروف و نهی از منکر کند، پذیرش منصب برای او مستحب و به عقیده برخی، واجب است.

به علاوه فراهم شدن چنین امکانی برای علما در روزگاری که سختگیری‌ها و آزارها در همه نواحی مسلمان‌نشین رو به فزونی گذاشته بود، فرصتی به شمار می‌آمد و چه بسا نادیده گرفتن این فرصت، خسارت‌هایی به جامعه تشیع وارد می‌نمود. اگر دانشمندان عصر صفوی و افرادی چون ملا محمدطاهر قمی‌ و شخصیت‌های برجسته این دوران یعنی علامه مجلسی، شیخ حر عاملی، شیخ بهایی و سایر علمای جبل عامل راه انزوا پیش می‌گرفتند و تربیت فضلا و تألیف آثار را وامی‌نهادند و در عرصه‌های فرهنگی و سیاسی حضور نمی‌یافتند، از میراث علمی ‌آنان محروم می‌شدیم.

در همان روزگاری که برخی علما هرگونه ارتباط با حکومت صفوی را نمی‌پسندیدند و بر دانشمندانی چون: محقق کرکی، علامه مجلسی و پدرش خُرده می‌گرفتند، ملا محمدطاهر قمی ‌تصدی مناصب دینی و اجتماعی را پذیرفت تا به احیای سنت‌های شیعه و میراندن افکار و عقیده‌های باطل و منحرف بپردازد و با حضور اجتماعی خود، به مذهب شیعه اقتدار بخشد و در دو حوزه تصدی مناصب دینی (قضاوت، افتاء، اقامه نماز جمعه، رسیدگی به امور حسبه) و نشر تعالیم مذهبی (تأسیس مراکز علمی، نگارش کتاب‌های تخصصی و عمومی) توفیق تلاش‌هایی ارزنده، آموزنده و اثربخش را بدست آورد.

بنابراین، تلاش‌های محمدطاهر قمی، بیانگر مشروعیت به دولت صفوی نبود. گذشته از این، پایه اساسی دولت صفویه بر تصوف بود و این گروه بانفوذ در ارکان نظام، به صورت فرقه‌ای سیاسی و اجتماعی درآمده و به عنوان قدرت سیاسی مشروع مطرح بودند. محمدطاهر همچون دیگر فقهای عصر صفویه، معتقد بود که می‌تواند به وسیله همکاری با حکام صفوی، ضرری از مظلوم دفع یا نفعی را متوجه مؤمنی گرداند و نیز می‌تواند در اجرای امر به معروف و نهی از منکر نقشی ایفا کند. ایشان حتی در اندیشه هدایت سلطان جائر و جلوگیری از منکرات کارگزاران و اطرافیان شاه نیز بود.

پاسخ به یک سؤال:

شاه عباس دوم که در سال ۱۰۵۲ ق. و در سن نه سالگی به جانشینی پدر نشست، از حاکمان صفوی معاصر ملا محمدطاهر قمی ‌است. گرچه برخی اروپائیان او را به خاطر افکار عدالت پروری‌اش ستوده و گفته‌اند در امور دشوار برخورد زیرکانه‌ای داشته است؛ اما با این وجود، وی شخصی می‌خواره و هوسران بود و بسیاری از افراد دربار خود را به قتل می‌رسانده است. از زمان شاه عباس اول مرسوم شده بود که شاه قرنیه چشم برادران و برادرزادگان خود را با سیم گداخته نقره‌ای از بین ببرد؛ ولی عباس دوم دستور می‌دهد تمام چشم را از حدقه درآورند.[۱۷]

عباس دوم اکثر اوقات خود را در اندرون می‌گذراند و در بی‌کفایتی بدان حد رسید که در زمان وی فساد، دستگاه‌های اداری کشور را به انحطاط نزدیک ساخت؛ حتی او در مقام مقایسه با اسلافش از تعصب مذهبی دور بود.[۱۸] افراط در مصرف مشروبات الکلی باعث شد که در ۳۲ سالگی از دنیا برود. وی همچون جدش به ساختن ابنیه علاقه‌مند بود. به دستور وی قصر چهل ستون در اصفهان ساخته شد و مسجد جمعه و مسجد شاه را که عباس اول ساخته بود، مرمت کرد.[۱۹]

برخی سؤال کرده‌اند که چرا شخصیت برجسته‌ای چون محمدطاهر قمی ‌آثاری را که در فضیلت اهل بیت علیهم‌السلام و مناقب امامان شیعه نگاشته، تحفه شاهی و تحفه عباسی می‌نامد؟ چرا او با این ورع و پرهیزگاری در طلیعه کتاب خود در حد مدح و ستایش، از شاه عباس دوم نام می‌برد؟

در پاسخ باید گفت: اوّلاً، ایشان نخستین نفر نبوده که اثر خود را به حاکم عصر خود تقدیم کرد و ثانیاً، تقدیم نگاشته‌ها به شاهان عصر در زمانی با انگیزه تقیه و به منظور ماندگاری آثار جهت بهره گرفتن آیندگان از آن‌ها بوده است. به ویژه که شاهان صفوی نسبت به تدوین آثار شیعه، اهتمام و جدیت داشته‌اند.[۲۰]

بنا به اظهارات سید مصلح‌الدین مهدوی: «سیره و قانون عموم نویسندگان در تمام ادوار، بر این بوده که در مقدمه نامی ‌از حاکمان زمان ببرند و کتاب خود را به او و یا یکی از بزرگان دیگر اهدا کنند و این عمل منحصراً به خاطر حفظ و بقای اثر علمی‌ و انتشار آن بوده که با این وسیله از زوال و فنا محفوظ بماند و ضمناً موجب تنبه و بیداری او بوده است».[۲۱]

البته برای وی بسیار رنج‌آور بود که حاکمی‌ شیعه حکم صریح قرآن را در حُرمت باده‌نوشی زیر پا بنهد. از این رو، در یکی از منبرهای خود فریاد می‌زند که: چرا باید حاکم سرزمین اسلامی‌ شراب بخورد؟ و سپس با استناد به قرآن و روایات، استفاده کننده از مشروبات الکلی را پوینده مسیر شیطان نامید و شارب الخمر را عروس ابلیس خواند.

گرایش به فارسی‌نویسی:

در عصری که ملا محمدطاهر قمی‌ می‌زیست، تدوین آثاری به زبان فارسی امر لازمی ‌بود؛ زیرا مذهب شیعه در میان افرادی رسمیت یافته بود که به زبان فارسی تکلم می‌کردند. از سویی هم زبان رسمی ‌محافل علمی ‌اسلامی ‌و حوزه‌های علوم دینی، عربی بود و نگارش آثاری به این زبان، نشانه توانایی علمی ‌مؤلف به شمار می‌رفت. فارسی نگاری، علامت کم دانشی به شمار می‌رفت؛ همچنین نگارش مطالب دینی به زبان فارسی از تألیف دانش‌های دیگر دشوارتر بود؛ چرا که زبان اصلی دین اسلام عربی است و قرآن و سخنان پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و اهل بیت علیهم‌السلام به زبان عربی؛ به علاوه دانشمندان مایل بودند با عربی‌نویسی آثار خود، امکان استفاده شمار بیشتری از مسلمانان را فراهم سازند.

ملا محمدطاهر قمی‌ با ملاحظه همه این امور، با خود می‌اندیشید که در چنین فضایی، وظیفه عالمان دینی برای آشنایی ایرانیان با تعالیم اسلام چیست؟ و اگر عالمی‌ نوشتن به زبان فارسی را دور از شأن خود می‌داند، چه کسی تشنگان معارف قرآنی و روایی را سیراب می‌کند؟ و اگر آنان به اندیشه‌ها و عقاید مسموم و مشکوک روی آورند، چه کسی جوابگوی عوارض ناگوار آن است؟ وی‌ با در نظر گرفتن این حقایق، خود وارد میدان گردید و آثار آموزنده‌ای در زمینه‌های گوناگون معارف تشیع را برای فارسی زبانان به رشته نگارش درآورد. قبل از وی نیز کسانی دیگر در این راه گام برداشتند و آثاری می‌نوشتند، اما تلاش آنان وسعت و تأثیر محدودی داشت؛ ولی محمدطاهر قمی‌ این تلاش را با توجه به نیاز جامعه و احساس وظیفه در مقابل شیعیان به شکل گسترده‌ای آغاز کرد. شیخ بهایی، ملا محمدتقی مجلسی، فیض کاشانی، آقا جمال خوانساری و ملا خلیل بن غازی قزوینی نیز در این راه، کوشش‌های قابل اعتنایی از خود نشان دادند؛ اما کسی که با جدیت این مسیر را ادامه داد، علامه محمدباقر مجلسی بود.

مداحی اهل بیت علیهم‌السلام:

این عالم جلیل‌القدر که به قول محدث نوری، چشم و چراغ فقها و دارای تألیفات بلیغ و سودمند است،[۲۲] با احساسات ظریف شاعرانه الفت داشت و با زبان شعر، مکارم اخلاق و معارف دینی و باورهای شیعی را بیان می‌کرد و به پیشگاه اهل بیت عرض ارادت می‌نمود. سروده‌های عربی و فارسی وی، خوش سبک، خوش آهنگ، روان، لطیف، پرمحتوا، خواندنی و باحلاوت است.

در اشعار «طاهر» تخلص می‌کرد. پیامبر اکرم و خاندانش علیهم‌السلام را مدح و دشمنانشان را نکوهش و اهل بدعت و انحراف را سرزنش می‌کرد. صدها بیت شعر در مدح امیرمؤمنان علیه‌السلام سروده که از جمله آن است قصیده لامیه و نیز مجموعه مونس الابرار. محدث قمی می‌نویسد: «قصیده‌ای در مدح حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام گفته و در آن اشاره کرده به بسیاری از فضائل آن بزرگوار و شایسته است که ما در این کتاب مبارک (منتهی الآمال) به چند شعر آن تبرک جوییم» و نزدیک به نود بیت از این اشعار را در کتاب خود درج کرده است.[۲۳]

علامه امینی در الغدیر او را در زمره شاعرانی معرفی کرده که در مدح و منقبت نخستین پیشوای شیعیان سروده‌هایی دارند. مناسب است نمونه‌ای از اشعارش را در مورد حضرت علی علیه‌السلام و سایر ائمه علیهم‌السلام بیاوریم.

بما رسیده حدیث صحیح مصطفوی * که هست بعد پیمبر، امام هشت و چهار

کسی نکرده ز امت بدین حدیث عمل * به غیر پیرو آل و ائمه اطهار

ای طالب دین، ز من گیر خبر * تا چند دوی دربدر ای خسته جگر

خود را برسان به شهر علم ای غافل * شو داخل آن شهر، ولیکن از در

از گفته مصطفی امام است سه چهار * از روی چه گویی که امام است چهار؟

نشناسی اگر سه چار حق را، ناچار * خواهی به عذاب ایزدی گشت دچار

از رباعیات او که در پند و اندرز است:

از دوری راه خویشتن، یادی کن * آماده ز بهر سفرت، زادی کن

از بی‌کسی مردن خود، یادآور * در ماتم خود نشین و فریادی کن

ای بنده طول امل و حرص و حسد * فرداست که اعضای تو از هم ریزد

این سر که ز باد نخوت امروز پر است * تا چشم‌زنی پر است از خاک لحد

سالک هوس عالم بالا نکند * تا بند الم ز پای دل وا نکند

هر دل که زیاد مرگ معمور شود * حقد و حسد و حرص در او جا نکند

خواهی نشود گلشن دل چون بیشه * بر کن تو نهالِ حرص را از ریشه

بر پای درخت امل و حرص و حسد * پیوسته ز یاد مرگ می‌زن تیشه[۲۴]

آثار و تألیفات

تألیفات عربی و فارسی چاپ شده و مخطوط ملا محمدطاهر قمی‌ به شرح ذیل است:

۱. حکمة العارفین فی ردّ شبهة المخالفین من المتصوفین والمتفلسفین: این اثر آن چنان در شهرت علمی ‌این دانشمند مؤثر بوده که در پاره‌ای کتب رجال، او را به نام صاحب «حکمة العارفین» می‌شناسند.[۲۵] شیخ آقا بزرگ تهرانی نسخه‌هایی از این اثر را در کتابخانه شخصی سردار کابلی در کرمانشاه و نیز کتابخانه میرزا علی اردوبادی در نجف دیده است.[۲۶] محمدطاهر قمی‌ در این اثر، صوفیان و فلاسفه را مورد انتقاد قرار داده و به شبهات ابن کمونه پاسخ گفته است.[۲۷]

۲. تحفة الأخیار: این کتاب منحصراً در نقد تصوف نوشته شده است. در اصل، این کتاب شرح «قصیده رائیه» فارسی ملا محمدطاهر قمی‌ است که در مدح امام علی علیه‌السلام سروده است. شیخ آقا بزرگ تهرانی نسخه‌ای مخطوط از آن را در کتابخانه شیخ علی‌اکبر نهاوندی مشاهده کرده است.[۲۸] «تحفةالاخیار» به زبان فارسی و در دو جلد نگاشته شده که جلد اول در رد عقاید صوفیه است و نخستین بار در سال ۱۳۳۶ ش. در ایران به طبع رسید.

۳. مونس الابرار: قصیده‌ای مفصل در ۳۱۱ بیت به زبان فارسی در مدح امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌باشد و بعد در احوال صوفیان و فلاسفه سخن گفته است. صاحب نجوم السماء، کتاب تحفة الاخیار را در شرح قصیده مونس الابرار دانسته است.[۲۹] نسخه‌های مخطوطی از این اثر در کتابخانه ملی، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی و کتابخانه مجلس نگاهداری می‌شود.[۳۰] محدث قمی ‌بخشی از مونس الابرار را در کتاب منتهی الآمال ذیل فضائل حضرت علی علیه‌السلام آورده است.

۴. تحفه عباسی: در اصول دین و به فارسی است که نسخه‌ای از آن در فهرست کتب خطی کتابخانه‌های اصفهان (ص ۲۱) معرفی شده است. این کتاب به نام شاه عباس ثانی تألیف شده است.[۳۱]

۵. عطیه ربانی و هدیه سلیمانی: شرح فارسی قصیده لامیه‌ای است که خودش در ۱۶۰ بیت در مدح امیرمؤمنان علیه‌السلام سروده و آن را به نام شاه سلیمان صفوی نوشته است. در خاتمه آن مطالبی در خصوص تاریخ معصومین و معجزات آنان دارد. کتاب با این شعر آغاز می‌شود: سلامة القلب یجنبنی من الزلل * و شعلة العلم دلتنی علی العمل.[۳۲]

۶. رسالة فی صلاة الجمعه و اختیار وجوبها والرد علی المولی خلیل قزوینی: این رساله به زبان فارسی است و در آن ضمن اثبات وجوب نماز جمعه در عصر غیبت، نظرات ملا خلیل قزوینی را که قائل به وجوب این فریضه نبوده، رد کرده است.[۳۳] این رساله در برخی فهارس به نام «جاءالحق» هم معرفی شده و به سال ۱۰۷۶ ق. تألیف گردیده و نسخه‌هایی از آن در فهرست کتابخانه حضرت آیت الله مرعشی[۳۴] معرفی شده و نسخه‌ای از آن همراه با توضیحاتی درباره محتوای آن در فهرست دانشگاه تهران آمده است.[۳۵]

۷. نماز آدینه و جاءالحق: این رساله رد بر مولانا حسنعلی بن عبدالله شوشتری است که از قائلین به تحریم اقامه نماز جمعه در عصر غیبت بوده است. نسخه‌هایی از آن در فهرست کتاب‌های خطی مجلس شورای اسلامی[۳۶] و فهرست کتاب‌های خطی کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی[۳۷] و فهرست کتب خطی کتابخانه ملک[۳۸] معرفی شده است.

۸. الفوائد الدینیة فی الرد علی الحکما والصوفیه: مؤلف نجوم السماء آن را «الفوائد الموفیه» نام نهاده است؛ در حالی که کتاب اخیر از آنِ ملا محمدامین استرآبادی، مروج مکتب اخباری می‌باشد[۳۹] و متأسفانه شیخ آقا بزرگ تهرانی این دو کتاب را یکی گرفته و مؤلف آن را محمدطاهر قمی ‌دانسته است.[۴۰]

۹. محبان خدا: این کتاب را محمدطاهر قمی‌ به نام شاه سلیمان صفوی نوشته و در آن از صوفیان نکوهش کرده است. نسخه‌ای از آن در کتابخانه حضرت آیت الله مرعشی نجفی موجود است.[۴۱]

۱۰. الرد علی الصوفیه یا رسالة الرد:[۴۲] رساله‌ای است در رد عقاید صوفیان که می‌گویند یکی از اهل تصوف بر آن نقدی نوشته و به ملا محمدتقی مجلسی نسبت داده است.

۱۱. توضیح المشربین و تنقیح المذهبین: تاکنون از این کتاب نسخه‌ای یافت شده و تنها دو مُلخّص از آن در دست است: یکی از آن‌ها «اصول فضول التوضیح» نام دارد که در آن محمدطاهر قمی ‌صوفیه را رد کرده و ملا محمدتقی مجلسی به پاسخگویی آن پرداخته و مجدداً مولا محمدطاهر قمی ‌اظهارات وی را رد کرده است. در نسخه شماره ۲۲۰۴ کتابخانه ملی از قول نویسنده این کتاب با عنوان «مختصرالتوضیح» آمده است. برخی بر حسب قرائن و مدارکی در این که پدر علامه مجلسی به نقد نوشته‌های محمدطاهر قمی ‌پرداخته، تردید کرده‌اند و احتمال داده‌اند او فرد دیگری بوده است.[۴۳]

۱۲. هدایة العوام و فضیحة اللئام: هر چند در مقدمه، نویسنده خود را محمد بن نظام‌الدین مشهور به عصام معرفی کرده، اما بنا به اظهارات جناب آقای رسول جعفریان به احتمال قریب به یقین، این کتاب از ملا محمدطاهر قمی ‌است و وی خواسته تا به طور مستعار کتابی دیگر بنگارد؛ چرا که در جای جای کتاب سخن از سایر تألیفات خود به میان آورده است و حتی در برگ ۴۵ (نسخه خطی) به کتاب «حکمة العارفین» خود اشاره می‌کند. شیوه نگارش و لحن تکفیری نیز این احتمال را قوت می‌بخشد. وی می‌افزاید: مگر آن که بگوییم عصام تمام کتاب ملا محمدطاهر را خوانده و گزیده‌ای از آن را بدون تصرف چندانی، ارائه داده است.[۴۴]

۱۳. حجةالاسلام فی شرح تهذیب الاحکام: در عصر صفویه حرکتی علمی ‌برای بازگشت به متون حدیثی و تدریس آن‌ها به عنوان کتب درسی، آغاز شد که بر اثر آن شروح و حواشی فراوان بر منابع حدیثی رایج شد. این تلاش مهم و ارزنده، موجب گردید تا مردم با منابع اصیل حدیث آشنا شوند و آن‌ها را در زندگی و روابط اجتماعی خود بکار ببندند و نیز اعتقادات و باورهای خویش را با الهام از سخنان معصومین غنا بخشیده، یا اصلاح کنند. ملا محمدطاهر قمی ‌از معروف‌ترین کسانی است که در این جهت، احساس مسئولیت کرد و گام‌های اساسی برداشت. او متوجه شد که کتاب «تهذیب الاحکام» شیخ طوسی که ضمن جنبه حدیثی، حاوی مباحث عمیق فقهی است، به بوته فراموشی سپرده شده است. لذا شرحی بر آن نگاشت تا مطالب و مضامین آن بیشتر قابل درک شود، که به نام «شرح تهذیب الاحکام شیخ طوسی» هم معروف است. میرزا عبدالله افندی اصفهانی صاحب کتاب ریاض العلماء بر این کتاب تعلیقاتی نوشته است.[۴۵] مؤلف قبل از آن که به شرح احادیث مندرج در تهذیب الاحکام بپردازد، مقدمه‌ای در اصول فقه و کلام نوشته است که گویا توضیحات صاحب ریاض بیشتر در مورد این بخش است. حاج محمدابراهیم کرباسی در کتاب «اشارات الاصول» از این اثر استفاده کرده و حاج محمد اردبیلی ذیل آثار محمدطاهر قمی‌ به معرفی آن پرداخته است.[۴۶]

۱۴. الاربعون حدیثاً و دلیلاً فی امامة الائمة الطاهرین.[۴۷]

۱۵. حق‌الیقین فی معرفة اصول‌الدین: این کتاب یک مقدمه، ۵ باب و یک خاتمه دارد. مؤلف در مقدمه می‌گوید: این اثر را بر اساس مذهب پیامبران و امامان تألیف کرده و با اهل بدعت مخالف است. در جای جای این کتاب، محمدطاهر قمی ‌خواننده را به دیگر آثار خود، چون »حکمة العارفین: و «الاربعین» ارجاع می‌دهد.[۴۸] شیخ آقا بزرگ تهرانی نسخه‌ای از آن را در کربلا نزد سید محمدباقر حجت دیده که از روی نسخه اصل، که در تاریخ ۲۴ صفر ۱۰۹۸ ق نوشته شده، استنساخ گردیده است.[۴۹]

۱۶. معالجة النفس: میرزا عبدالله افندی آن را تحت عنوان «لاذم الدنیا» معرفی کرده است.

۱۷. رساله مباحثة النفس

۱۸. رساله تنبیه الراقدین: در بیداری نفس به ذکر مرگ و کوچ، که به فارسی نیز ترجمه و چاپ شده است.

۱۹. رساله زکات

۲۰. رسالة فی معنی الصلوة: پنج رساله اخیر همراه کتاب «تحفه عباسی» به همت مرحوم مغفور سید جلال‌الدین محدث ارموی به طبع رسیده است. به نظر وی، جا دارد که این شش رساله «آیینه عبرت و گنجینه حکمت» نامیده شود.

۲۱. منافع سوره قدر و فضل‌ها: این رساله مطالبی در فضیلت سوره قدر به نقل از کتاب «طریق النجاة» شیخ عزالدین عاملی دارد.[۵۰] نسخه‌ای مخطوط از آن به خط نستعلیق که در قرن دوازدهم هجری نوشته شده، در کتابخانه دانشگاه تهران نگاهداری می‌شود.

۲۲. نورالایمان فی فضائل القرآن: کتابی است به فارسی در فضیلت قرآن و انس با آن.[۵۱]

۲۳. کتاب الاربعین فی فضائل امیرالمؤمنین و امامة الائمّة الطاهرین علیهم‌السلام.[۵۲]

۲۴. رسالة فی القرائة الاحسن من قراءات القرآن.[۵۳]

۲۵. رسالة فارسیة فی السهو والشک.[۵۴]

۲۶. ملاذ الاخیار:[۵۵] در طعن بر صوفیه.

۲۷. موعظة النفس: که همان ترجمه فارسی «تنبیه الراقدین» است و محدث قمی ‌آن را در فوائدالرضویه معرفی کرده است.

۲۸. رساله در جواز ترک «السلام علیک ایها النبی» در نماز: که به «رساله السلامیة» موسوم است.

۲۹. جامع الاصول یا اصول الفقه

۳۰. فرحة الدارین فی تحقیق معنی العدالة علی مذهب الامامیه و تعیین المعاصی الکبیرة و غیرها: در این اثر مؤلف در خصوص موضوع عدالت و حکم بر اساس آن بحث‌هایی کرده است. شیخ آقا بزرگ تهرانی که نسخه‌ای خطی از آن را در خزانة‌الصدر (در عراق) دیده است، می‌گوید: «رساله‌ای است مفصل همراه با استدلال و برهان که مؤلف، آن را قبل از حکمة العارفین نوشته است».[۵۶]

۳۱. رسالة فی الفرایض: که در برخی فهارس و کتب تراجم تحت عنوان رسالة فی تقسیم الفرائض معرفی شده است.[۵۷]

۳۲. بهجة الدارین فی الجبر والتّفویض والامر بین الامرین: این کتاب در حکمت است.[۵۸]

۳۳. رسالة فی الرضاع.[۵۹]

۳۴. رسالة فی خلل الصلوة: به زبان فارسی.

۳۵. منهاج العارفین: شرح رباعیاتی که مؤلف سروده است.

۳۶. رسالة فی صلوة اللیل.

۳۷. رسالة فی صلوة الاذکار: این نماز به «صلوة التسبیح» و نماز جعفر طیار نیز موسوم است.

۳۸. شرح تهذیب الحدیث: که محدث قمی‌ در فوائد الرضویه (ص ۵۴۸) آن را معرفی کرده است.

۳۹. مفتاح العدالة.

۴۰. رسالة الجمعه.[۶۰]

۴۱. سفینة النجاة: در اخلاق و مواعظ.[۶۱]

۴۲. اجازه مولا محمدطاهر قمی ‌به علامه مجلسی:[۶۲] که در تاریخ ۱۰۸۶ ق. نوشته شده است.

۴۳. دیوان اشعار.

در گفتار بزرگان

ملا محمدطاهر قمی ‌ضمن افزایش دانسته‌ها و پیمودن مسیر معرفت، از خودسازی و تزکیه درون غافل نبود. لذا معاصرینش که از تراجم‌نگاران مشهورند، او را به زهد و پارسایی و دانشوری ستوده‌اند. به اعتقاد مورخان و شرح‌حال‌نویسان عصر صفوی، او در زمره فضلا، محققین و از شیوخ محدثین و در ورع و مقامات معنوی همچون مقدس اردبیلی بوده است.[۶۳]

  • میرزا عبدالله افندی اصفهانی که با او معاصر بوده، ذیل عنوان «مولای اجل محمدطاهر بن محمدحسین شیرازی نجفی قمی» می‌نویسد: «وی از دانشوران بنام معاصر است. عالمی ‌محقق و در کمال دقت و وثوق و متکلمی‌ محدث و بزرگ و عالی مقام بود».
  • میرزا محمدباقر موسوی خوانساری در معرفی این عالم عصر صفویه، نوشته است: «وی اصلاً شیرازی است. در نجف پرورش یافت و در قم توطن اختیار کرد. فاضلی بارع، محققی متکلم و از معاصرین علامه مجلسی و مشاهیر علمای زمان او بود. نسبت به جماعت صوفیه، سخت مخالف و بر اهل باطل و الحاد، سخت گیر بود».[۶۴]
  • محدث قمی‌ نیز وی را به عنوان عالمی ‌فرزانه، محققی بابصیرت و اهل دقت، متکلمی‌ محدث و مورد وثوق، فقیهی آگاه و دارای مقاماتی والا و امتیازاتی برجسته، معرفی کرده است.[۶۵]
  • علامه امینی او را به عنوان شخصیت برجسته‌ای معرفی می‌کند که در انواع دانش‌ها دست داشت و به دلیل همین توانمندی و مهارت و احاطه بر علوم، از مشایخ روایت محسوب گردید. به باور وی، محمدطاهر دانش فقه را با فلسفه صحیح همراه و کلام مورد وثوقش را با ادبیات توأم ساخته، فضیلت فراوان را با موعظه‌های بلیغ و نصایح کافی درآمیخته و حکمت‌های فراوان در کلام خود آورده است و اشعار بسیار او، که همه عقد مروارید را کنار می‌زند.[۶۶]
  • مرحوم محدث ارموی که شش رساله از میان آثار ملا محمدطاهر قمی‌ را به چاپ رسانیده است، یادآور می‌شود: با آن که از اظهارات شرح‌حال نگارانی چون صاحب نجوم السماء (فاضل کشمیری) علوّ مقام و جلالت قدر این دانشمند شیعه به خوبی برای اهل دانش و بینش روشن می‌شود، ولی تا در آثار و تراوشات فکری او تدبر و اندیشه نکنیم، نمی‌توانیم آن گونه که شایسته اوست به مقام ارجمند و خدمات او در راه نشر معارف تشیع پی ببریم.

وفات

ملا محمدطاهر قمی، سرانجام در سال ۱۰۹۸ قمری (یا به نقل صاحب تراجم الرجال، در ۱۱۰۰ ق) دار فانی را وداع گفت و پیکرش در قبرستان شیخان قم، کنار مرقد زکریا بن آدم ‌مدفون گردید. مرقد حاج سید جواد قمی (از نوادگان او) نیز در آن بقعه قرار دارد.

طاهر آن رونق شریعت و دین * چون از این خاکدان به آیین رفت

شرع چون شد ز فوت او کاسد * عقل گفتا که رونق دین رفت[۶۷]

پانویس

  1. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۹، ص ۳۷۵ و سفینةالبحار، محدث قمی، ج ۱، ص ۳۲۵.
  2. طبقات اعلام الشیعه، ج ۵، ص ۳۰۲.
  3. ریحانةالادب، ج ۴، ص ۴۸۹.
  4. نجوم السماء، کشمیری، به اهتمام سید احمد حسینی، ص ۶۴.
  5. امل الامل، ج ۲، ص ۲۷۷.
  6. شیخ حر عاملی روایت آزادی، محمود شریفی و حسن ابراهیم‌زاده، ص ۳۵.
  7. روضات الجنات، ج ۶، ص ۸۱ و الله شناسی، علامه سید محمدحسین حسینی، تهرانی، ج ۳، ص ۲۸۴ و ۲۸۵.
  8. ر.ک: تذکره نصرآبادی، ص ۱۶۴؛ گنجینه دانشوران، ص ۱۳۰؛ طبقات اعلام الشیعه، ج ۵، ص ۳۰۳؛ الغدیر، ج ۲۲، ص ۲۰۹ و ریحانةالادب، محمدعلی مدرس تبریزی، ج ۴، ص ۴۸۹.
  9. روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۴۳ و ۱۴۴.
  10. علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م. جرفادقانی، ص ۱۵۲.
  11. ریحانةالادب، ج ۴، ص ۴۸۹؛ گنجینه دانشوران، ص ۱۳۰ و ۱۳۱؛ روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۴۴ و الذریعه، ج ۱۵، ص ۷۲.
  12. علما و مشروعیت دولت صفوی، سید محمدعلی حسینی، ص ۸۳ و ۸۴.
  13. الذریعه، ج ۷، ص ۴۰.
  14. علامه مجلسی بزرگمرد علم و دین، ص ۴۰۷.
  15. ریحانةالادب، ج ۴، ص ۴۸۹ و ۴۹۰.
  16. شش رساله فارسی از رسائل مولا محمدطاهر قمی، مقدمه سید جلال‌الدین حسینی ارموی (محدث).
  17. ایران صفوی از دیدگاه سفرنامه‌های اروپائیان، سیبیلا شو ستروالسر، ترجمه و حواشی، دکتر غلامرضا ورهرام، ص۲۲-۲۳.
  18. دین و دولت در عصر صفوی، دکتر مریم میراحمدی، ص ۵۸ و ۵۹.
  19. ایران عصر صفوی، راجر سیوری، ترجمه کامبیز عزیزی، ص ۲۳۱.
  20. ر.ک: ریاض العلما، ج ۲، ص ۶۷.
  21. زندگینامه علامه مجلسی، ج ۱، ص ۲۵۸.
  22. مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۰۹.
  23. منتهی الآمال، ج ۱، ص ۱۲۰.
  24. الغدیر، ج ۲۲، ص ۲۰۹ و ۲۱۰.
  25. ریحانةالادب، ج ۳، ص ۳۶۱.
  26. الذریعه، ج ۷، ص ۵۸.
  27. علامه مجلسی بزرگمرد علم و دین، ص ۱۱۸ و ۱۱۹.
  28. همان، ج ۳، ص ۴۱۷.
  29. نجوم السماء، ص ۶۴.
  30. دین و سیاست در عصر صفوی، ص ۲۴۲.
  31. زندگینامه علامه مجلسی، ج ۱، ص ۴۱۵ و ۴۱۶ و الذریعه، ج ۳، ص ۴۵۲.
  32. الذریعه، ج ۱۵، ص ۲۷۸.
  33. همان، ص ۷۲.
  34. همان، ص ۱۵۸.
  35. همان، ج ۵، ص ۲۰۹۳.
  36. همان، ج ۱۶، ص ۳۷۱.
  37. همان، ص ۲۴۲.
  38. همان، ج ۶، ص ۱۶۸.
  39. علامه مجلسی، حسن طارمی، ص ۷۲.
  40. الذریعه، ج ۱۶، ص ۳۳۴ و ۳۵۸.
  41. فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه حضرت آیت الله مرعشی نجفی، ج ۷، ص ۳۱۴.
  42. الذریعه، ج ۱۰، ص ۲۰۶ و ج ۴، ص ۴۹۷.
  43. دین و سیاست در دوره صفوی، ص ۲۴۶.
  44. همان، ص ۲۴۴.
  45. همان، ج ۶، ص ۸۱.
  46. جامع الرواة، ج ۲، ص ۱۳۳.
  47. ریحانةالادب، ج ۴، ص ۴۹۰.
  48. الذریعه، ج ۷، ص ۴۰، ۴۱ و ۲۰۷.
  49. الذریعه، ج ۷، ص ۴۱.
  50. همان، ج ۲۲، ص ۳۱۰ و ج ۲۳، ص ۲۸۱.
  51. الذریعه، ج ۲۲، ص ۳۱۰ و ج ۲۴، ص ۳۶۲.
  52. ریاض العلماء، ج ۵، ص ۱۹۱ و زندگینامه علامه مجلسی، ج ۱، ص ۴۷.
  53. ریاض العلماء، ج ۵، ص ۱۹۱.
  54. جامع الروات، ج ۲، ص ۱۳۳ و تنقیح المقال، ج ۳، ص ۱۳۳.
  55. طرائق الحقایق، نایب الصدر، ج ۱، ص ۱۷۷.
  56. الذریعه، ج ۱۶، ص ۱۵۸.
  57. همان و تحفةالاخیار، مقدمه داود الهامی، ص ۱۰۴.
  58. الذریعه، ج ۳، ص ۱۶۲ و ریاض العلماء، ج ۵، ص ۱۹۱.
  59. جامع الرواة، ج ۲، ص ۱۳۳.
  60. الغدیر، ج ۲۲، ص ۲۰۸ و ۲۰۹.
  61. زندگینامه علامه مجلسی، ج ۱، ص ۴۱۶.
  62. الذریعه، ج ۱، ص ۲۰۰ و بحارالانوار، چاپ جدید، ج ۱۰۷، ص ۱۲۹.
  63. گنجینه دانشوران، احمد رحیمی، ص ۱۲۹.
  64. روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۴۷.
  65. فوائد الرضویه، ص ۵۴۸.
  66. الغدیر، ج ۲۲، ص ۲۰۷.
  67. طبقات اعلام الشیعه، ج ۶، ص ۳۹۶.

منابع

  • غلامرضا گلی زواره، "ملا محمدطاهر قمی"، ستارگان حرم، ج۱۴، ص۱۳۲-۱۷۴.