التفسیر الکبیر (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (Aghajani صفحهٔ مفاتيح الغيب را به مفاتيح الغيب (کتاب) منتقل کرد)
(ویرایش)
سطر ۲۵: سطر ۲۵:
 
}}
 
}}
  
تفسيرى كلامى نوشته فخر الدين رازى، متكلم و مفسر اشعرى قرن ششم و هفتم
+
تفسیرى [[علم کلام|کلامى]] نوشته [[فخر رازى|فخر الدین رازى]]، متکلم و مفسر [[اشاعره|اشعرى]] قرن ششم و هفتم.
تفسير كبير مهمترين و جامعترين اثر فخر رازى و يكى از چند تفسير مهم و برجسته قرآن كريم به زبان عربى است. اين كتاب به سبب حجم بسيارش به تفسير كبير مشهور شده ولى نام اصلى آن مفاتيح الغيب است.
+
تفسیر کبیر مهمترین و جامعترین اثر فخر رازى و یکى از چند [[تفسیر قرآن|تفسیر]] مهم و برجسته [[قرآن|قرآن کریم]] به زبان عربى است. این کتاب به سبب حجم بسیارش به تفسیر کبیر مشهور شده ولى نام اصلى آن مفاتیح الغیب است.
فخر رازى، بر خلاف زمخشرى، كه هدف از تفسيرش دفاع از آموزه‌هاى معتزلى است، بصراحت به انگيزه و هدف خود در نگارش اين تفسير اشاره‌اى نكرده ولى عملا در جاى جاى آن، به دفاع از مذهب كلامى ابو الحسن اشعرى( متوفى 334) و رد آراى مخالفان وى، بويژه معتزله، پرداخته است( ذهبى، ج ص 294, عبد الحميد، ص 64- 66, نيز- ابن حجر عسقلانى، 1390، ج ص 428شناسايى برخى از تفاسير عامه»، ص 78-79).
+
فخر رازى، بر خلاف [[جارالله زمخشری|زمخشرى]]، که هدف از تفسیرش دفاع از آموزه‌هاى [[معتزله|معتزلى]] است، بصراحت به انگیزه و هدف خود در نگارش این تفسیر اشاره‌اى نکرده ولى عملا در جاى جاى آن، به دفاع از مذهب کلامى [[ابوالحسن اشعری|ابو الحسن اشعرى]] (متوفى ۳۳۴) و رد آراى مخالفان وى، بویژه معتزله، پرداخته است (ذهبى، ج ۱، ص ۲۹۴, عبد الحمید، ص ۶۴- ۶۶, نیز- ابن حجر عسقلانى، ۱۳۹۰، ج ۴، ص ۴۲۸شناسایى برخى از تفاسیر عامه»، ص ۷۸-۷۹).
  
==تاريخ تأليف==       
+
==تاریخ تألیف==       
  
درباره تاريخ آغاز و پايان نگارش اين تفسير، تنها بر اساس اطلاعات پراكنده‌اى كه در آخر برخى سوره‌ها آمده مى‌توان سخن گفت. نخستين تاريخى كه فخر رازى به آن اشاره كرده، اول ربيع الاول 595 است كه در پايان سوره آل عمران آمده است.
+
درباره تاریخ آغاز و پایان نگارش این تفسیر، تنها بر اساس اطلاعات پراکنده‌اى که در آخر برخى [[سوره|سوره‌ها]] آمده مى‌توان سخن گفت. نخستین تاریخى که فخر رازى به آن اشاره کرده، اول [[ماه ربیع الاول|ربیع الاول]] ۵۹۵ است که در پایان [[سوره آل عمران]] آمده است.
  
بر اين اساس وى تفسير خود را قبل از 595 آغاز كرده است. آخرين تاريخ نيز در پايان سوره احقاف ذكر شده كه چهارشنبه 20 ذيحجّه 603 است( عبد الحميد، ص 51- 52).
+
بر این اساس وى تفسیر خود را قبل از ۵۹۵ آغاز کرده است. آخرین تاریخ نیز در پایان [[سوره احقاف]] ذکر شده که چهارشنبه ۲۰ ذیحجّه ۶۰۳ است (عبد الحمید، ص ۵۱- ۵۲).
  
==اهميت كتاب==
+
==اهمیت کتاب==
  
يكى از دلايل شهرت و اعتبار تفسير كبير، تأثير آن بر تفاسير بعدى است. برخى از مفسرانى كه از محتواى تفسير كبير و روش آن استفاده كرده يا تأثير پذيرفته‌اند، عبارت‌اند از: نيشابورى در غرائب القرآن، بيضاوى در انوار التنزيل، آلوسى در روح المعانى، قاسمى در محاسن التأويل، طباطبائى در الميزان و سيد محمد رشيد رضا در المنار( ايازى، ص 655, عبد الحميد، ص 169- 191).
+
یکى از دلایل شهرت و اعتبار تفسیر کبیر، تأثیر آن بر تفاسیر بعدى است. برخى از مفسرانى که از محتواى تفسیر کبیر و روش آن استفاده کرده یا تأثیر پذیرفته‌اند، عبارت‌اند از: نیشابورى در غرائب القرآن، بیضاوى در [[انوار التنزیل و اسرار التأویل (کتاب)|انوار التنزیل]]، آلوسى در [[روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم (کتاب)|روح المعانى]]، قاسمى در [[محاسن التأویل|محاسن التأویل]]، [[علامه طباطبایى|طباطبائى]] در [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان]] و [[سید محمد رشیدرضا|سید محمد رشید رضا]] در المنار( ایازى، ص ۶۵۵, عبد الحمید، ص ۱۶۹- ۱۹۱).
رشيد رضا كه عالمى سلفى و پيرو ابن تيميّه است، در المنار از شيوه استدلال و محتواى تفسير كبير بسيار استفاده كرده و طنطاوى نيز در الجواهر، قرآن را به همان شيوه فخر رازى تفسير كرده است( عبد الحميد، ص 182- 188, فخر رازى، ج مقدمه حلبى، ص 37).
+
رشید رضا که عالمى سلفى و پیرو [[ابن تیمیه|ابن تیمیه]] است، در المنار از شیوه استدلال و محتواى تفسیر کبیر بسیار استفاده کرده و طنطاوى نیز در [[الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم|الجواهر]]، قرآن را به همان شیوه فخر رازى تفسیر کرده است (عبد الحمید، ص ۱۸۲- ۱۸۸, فخر رازى، ج ۱، مقدمه حلبى، ص ۳۷).
  
 
==منابع فخر رازى==       
 
==منابع فخر رازى==       
  
فخر رازى در نگارش تفسير خود از آثار و تفاسير گوناگونى بهره برده( عبد الحميد، ص 87- 122) ولى نام بيشتر آنها را ذكر نكرده است( خرمشاهى، ص 80- 81, جولاندرى، ص 52- 54).
+
فخر رازى در نگارش تفسیر خود از آثار و تفاسیر گوناگونى بهره برده (عبد الحمید، ص ۸۷- ۱۲۲) ولى نام بیشتر آنها را ذکر نکرده است( خرمشاهى، ص ۸۰- ۸۱, جولاندرى، ص ۵۲- ۵۴).
از جمله آثارى كه نام برده، الآثار الباقية عن القرون الخالية ابو ريحان بيرونى و الاعتذار قاضى عبد الجبار معتزلى و التوحيد ابن خزيمه است( لاگارد، ص 137- 139, براى فهرست كامل اين آثار- همان، ص 137- 144).
+
از جمله آثارى که نام برده، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة [[ابوریحان بیرونی|ابوریحان بیرونى]] و الاعتذار [[قاضی عبدالجبار معتزلی|قاضى عبد الجبار معتزلى]] و التوحید ابن خزیمه است (لاگارد، ص ۱۳۷- ۱۳۹, براى فهرست کامل این آثار- همان، ص ۱۳۷- ۱۴۴).
  
شيوه معمول فخر رازى تنها ذكر نام مؤلفان آثار است. وى در مباحث لغوى از كتاب معانى القرآن زجّاج( همان، ص 82- 83) و فرّاء( همان، ص 126- 127الكامل مبرّد( همان، ص 151) و غريب القرآن ابن قتيبه( همان، ص 13) بهره برده است. در تفاسير روايى و مأثور صحابه و تابعين به تفاسير عبد اللّه بن عباس، مجاهد بن جبر، قتادة بن دعامه و سعيد بن جبير مراجعه و بيش از همه به آراى ابن عباس استناد كرده است( عبد الحميد، ص 90- 94). برخى از اين تفاسير با سلسله اسناد متعددى در آن روزگار رواج داشته(- تفسير ابن عباس, تفسير، بخش 5: تفسير تابعين) اما فخر رازى به اسناد روايت اين تفاسير اشاره‌اى نكرده است. از تفاسير متأخرتر نيز از جامع البيان فى تفسير القرآن طبرى، الكشف و البيان احمد بن ابراهيم ثعلبى( متوفى 427) و تفسير قفّال شاشى و احكام القرآن جصّاص بهره جسته است( همان، ص 95-99، 120- 122).
+
شیوه معمول فخر رازى تنها ذکر نام مؤلفان آثار است. وى در مباحث لغوى از کتاب معانى القرآن زجّاج (همان، ص ۸۲- ۸۳) و فرّاء (همان، ص ۱۲۶- ۱۲۷الکامل مبرّد (همان، ص ۱۵۱) و غریب القرآن ابن قتیبه (همان، ص ۱۳) بهره برده است. در تفاسیر روایى و [[تفسیر مأثور|مأثور]] [[صحابه]] و [[تابعین|تابعین]] به تفاسیر [[عبدالله بن عباس|عبداللّه بن عباس]]، مجاهد بن جبر، [[قتادة بن دعامه]] و [[سعید بن جبیر|سعید بن جبیر]] مراجعه و بیش از همه به آراى ابن عباس استناد کرده است (عبد الحمید، ص ۹۰- ۹۴). برخى از این تفاسیر با سلسله اسناد متعددى در آن روزگار رواج داشته(- تفسیر ابن عباس, تفسیر، بخش ۵: تفسیر تابعین) اما فخر رازى به اسناد روایت این تفاسیر اشاره‌اى نکرده است. از تفاسیر متأخرتر نیز از [[تفسیر طبری (کتاب)|جامع البیان فى تفسیر القرآن]] طبرى، [[الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (کتاب)|الکشف و البیان]] احمد بن ابراهیم ثعلبى (متوفى ۴۲۷) و تفسیر قفّال شاشى و احکام القرآن جصّاص بهره جسته است (همان، ص ۹۵-۹۹، ۱۲۰- ۱۲۲).
  
با توجه به رويكرد عقلانى در تفسير فخر رازى، وى از تفاسير معتزلى نقل قول فراوانى آورده است(- همان، ص 100- 120). تفاسير معتزلى كه فخر رازى از آنها بهره برده عبارت‌اند از: تفسير ابو القاسم كعبى( متوفى 319, لاگارد، ص 24، 139تفسير ابو على جبّايى( متوفى 303, همان، ص 22- 23، 138)، الجامع ابو مسلم محمد بن بحر اصفهانى( همان، ص 25- 26، 140تفسير قاضى عبد الجبار معتزلى( متوفى 415, همان، ص 131- 132، 139تفسير ابو بكر اصمّ( همان، ص 15- 16) و كشاف زمخشرى( متوفى 538) كه فخر رازى به نقل آراى وى توجه فراوانى داشته است( عبد الحميد، ص 110- 120).
+
با توجه به رویکرد عقلانى در تفسیر فخر رازى، وى از تفاسیر معتزلى نقل قول فراوانى آورده است (همان، ص ۱۰۰- ۱۲۰). تفاسیر معتزلى که فخر رازى از آنها بهره برده عبارت‌اند از: تفسیر ابو القاسم کعبى (متوفى ۳۱۹, لاگارد، ص ۲۴، ۱۳۹تفسیر ابو على جبّایى (متوفى ۳۰۳, همان، ص ۲۲- ۲۳، ۱۳۸)، الجامع ابو مسلم محمد بن بحر اصفهانى (همان، ص ۲۵- ۲۶، ۱۴۰تفسیر قاضى عبد الجبار معتزلى (متوفى ۴۱۵, همان، ص ۱۳۱- ۱۳۲، ۱۳۹تفسیر ابو بکر اصمّ (همان، ص ۱۵- ۱۶) و [[الکشاف عن حقائق غوامض التنزئل (کتاب)|کشاف]] زمخشرى (متوفى ۵۳۸) که فخر رازى به نقل آراى وى توجه فراوانى داشته است( عبد الحمید، ص ۱۱۰- ۱۲۰).
  
تفسير كبير از حيث نقل اقوال علما و رجال معتزلى نيز اهميت دارد و فخر رازى علاوه بر عبارتهايى از معتزليان متقدم، به اقوال و آراى معتزليان متأخر و معاصر خود، چون ابو الحسين بصرى( متوفى 436) و ركن الدين محمود ملاحمى( متوفى 536كه فخر رازى از وى با نام محمود خوارزمى ياد كرده( لاگارد، ص 18، 73، 141، 155، 159، 160نيز اشاره نموده است. وى به اختلافات كلامى نحله‌ها و مذاهب گوناگون نيز توجه داشته و از گروههايى چون كراميه( همان، ص 145)، اشاعره( همان، ص 27، 33، 36- 37اماميه( همان، ص 40ثنويه( همان، ص 60جبريه( همان، ص 61)، خوارج( همان، ص 74) و روافض( همان، ص 80) نيز ياد كرده است. توجه به نظريات لغويان و نحويان بصره و كوفه و ذكر اختلاف آراى آنها، و بيان نظريات عالمان قرائت و فقها از ديگر جنبه‌هاى در خور توجه تفسير فخر رازى است( عبد الحميد، ص 87-89، 123- 136، 152- 158). فخر رازى در فقه بيشتر از شافعى- چون پيرو مذهب امام شافعى بوده- و سپس از ابو حنيفه تأثير گرفته است( بركة الشامى، ج ص 30- 33, عمّارى، ص 137- 159). به گفته قاضى نور اللّه شوشترى( ج ص 490)، فخر الدين رازى اساس تفسير خود را از تفسير ابو الفتوح رازى، اقتباس كرده و براى رفع توهم، بعضى از تشكيكات خود را بر آن افزوده است ولى حلبى( فخر رازى، ج مقدمه، ص 39) اين قول را بى‌اساس و اثبات آن را بسيار مشكل و بلكه محال دانسته و منكر هر گونه شباهت اين دو تفسير شده است. حلبى( همانجا) معتقد است كه چون فخر رازى عقل‌گرا بوده، بسيارى از اوقات از خواندن تفاسير عقلى، از جمله تفاسير شيعى، متأثر گشته و بر خلاف عقايد اشاعره سخن گفته است.
+
تفسیر کبیر از حیث نقل اقوال علما و رجال معتزلى نیز اهمیت دارد و فخر رازى علاوه بر عبارتهایى از معتزلیان متقدم، به اقوال و آراى معتزلیان متأخر و معاصر خود، چون ابو الحسین بصرى( متوفى ۴۳۶) و رکن الدین محمود ملاحمى( متوفى ۵۳۶که فخر رازى از وى با نام محمود خوارزمى یاد کرده( لاگارد، ص ۱۸، ۷۳، ۱۴۱، ۱۵۵، ۱۵۹، ۱۶۰نیز اشاره نموده است. وى به اختلافات کلامى نحله‌ها و مذاهب گوناگون نیز توجه داشته و از گروههایى چون کرامیه (همان، ص ۱۴۵[[اشاعره]] (همان، ص ۲۷، ۳۳، ۳۶- ۳۷[[امامیه|امامیه]] (همان، ص ۴۰ثنویه (همان، ص ۶۰[[جبریه|جبریه]] (همان، ص ۶۱[[خوارج]] (همان، ص ۷۴) و [[روافض]] (همان، ص ۸۰) نیز یاد کرده است. توجه به نظریات لغویان و نحویان بصره و کوفه و ذکر اختلاف آراى آنها، و بیان نظریات عالمان قرائت و فقها از دیگر جنبه‌هاى در خور توجه تفسیر فخر رازى است (عبد الحمید، ص ۸۷-۸۹، ۱۲۳- ۱۳۶، ۱۵۲- ۱۵۸). فخر رازى در [[فقه]] بیشتر از [[شافعی|شافعى]]- چون پیرو مذهب امام شافعى بوده- و سپس از [[ابوحنیفه|ابو حنیفه]] تأثیر گرفته است (برکة الشامى، ج ۱، ص ۳۰- ۳۳, عمّارى، ص ۱۳۷- ۱۵۹). به گفته [[قاضی نورالله شوشتری|قاضى نور اللّه شوشترى]] ۱، ص ۴۹۰)، فخر الدین رازى اساس تفسیر خود را از تفسیر [[ابوالفتوح رازی|ابوالفتوح رازى]]، اقتباس کرده و براى رفع توهم، بعضى از تشکیکات خود را بر آن افزوده است ولى حلبى (فخر رازى، ج ۱، مقدمه، ص ۳۹) این قول را بى‌اساس و اثبات آن را بسیار مشکل و بلکه محال دانسته و منکر هر گونه شباهت این دو تفسیر شده است. حلبى (همانجا) معتقد است که چون فخر رازى عقل‌گرا بوده، بسیارى از اوقات از خواندن تفاسیر عقلى، از جمله تفاسیر [[شیعه|شیعى]]، متأثر گشته و بر خلاف عقاید اشاعره سخن گفته است.
  
==روش تفسير==       
+
==روش تفسیر==       
  
هر چند فخر رازى در ابتداى تفسير كبير گفته است كه آن را در مقدمه و ابوابى تنظيم كرده و مقدمه نيز شامل ابواب و فصولى است، عملا در همان فصل اول از مقدمه، به تفسير« اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم» پرداخته است. او تفسير هر سوره را با ذكر نام آن، محل نزول، تعداد آيات و اقوال مربوط به آن آغاز كرده، سپس با ذكر يك يا دو يا چند آيه از آن سوره، توضيح كوتاهى درباره مناسبت آنها با آيات قبلى داده است. اين ويژگى از امتيازات بارز اين تفسير است( ايازى، ص 655). سپس، چنانچه روايت يا حديثى از پيامبر اكرم، صحابه يا تابعين درباره آيه يا آيات وجود داشته، آنها را بررسى كرده، يا به ذكر مسائلى چون ناسخ و منسوخ يا شرح مصطلحات حديثى( مانند متواتر و آحاد و جرح و تعديل) پرداخته، آنگاه آيه يا آيات مورد نظر را به كوچكترين اجزاى مفهومى، تجزيه كرده و تحت عناوينى چون مسئله، سؤال، وجه، اقوال، امور و غيره، از ابعاد مختلف كلامى و فلسفى و لغوى و ادبى و فقهى و مانند اينها به بررسى و تفسير آنها پرداخته(« شناسايى برخى از تفاسير عامه»، ص 79- 80) و در پايان، نظر خود را بيان نموده است. اين بحثهاى تفصيلى و پرداختن به ابعاد گوناگون يك مسئله، از ويژگيهاى بارز و منحصر به فرد تفسير كبير است.
+
هر چند فخر رازى در ابتداى تفسیر کبیر گفته است که آن را در مقدمه و ابوابى تنظیم کرده و مقدمه نیز شامل ابواب و فصولى است، عملا در همان فصل اول از مقدمه، به تفسیر «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم» پرداخته است. او تفسیر هر [[سوره]] را با ذکر نام آن، محل نزول، تعداد آیات و اقوال مربوط به آن آغاز کرده، سپس با ذکر یک یا دو یا چند آیه از آن سوره، توضیح کوتاهى درباره مناسبت آنها با آیات قبلى داده است. این ویژگى از امتیازات بارز این تفسیر است (ایازى، ص ۶۵۵). سپس، چنانچه [[روایت]] یا حدیثى از [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]]، [[صحابه]] یا [[تابعین|تابعین]] درباره [[آیه|آیه]] یا آیات وجود داشته، آنها را بررسى کرده، یا به ذکر مسائلى چون [[ناسخ و منسوخ]] یا شرح مصطلحات حدیثى (مانند [[متواتر]] و آحاد و [[جرح و تعدیل|جرح و تعدیل]]) پرداخته، آنگاه آیه یا آیات مورد نظر را به کوچکترین اجزاى مفهومى، تجزیه کرده و تحت عناوینى چون مسئله، سؤال، وجه، اقوال، امور و غیره، از ابعاد مختلف [[علم کلام|کلامى]] و [[فلسفه|فلسفى]] و لغوى و ادبى و فقهى و مانند اینها به بررسى و تفسیر آنها پرداخته («شناسایى برخى از تفاسیر عامه»، ص ۷۹- ۸۰) و در پایان، نظر خود را بیان نموده است. این بحثهاى تفصیلى و پرداختن به ابعاد گوناگون یک مسئله، از ویژگیهاى بارز و منحصر به فرد تفسیر کبیر است.
  
تفسير كبير را از نظر روش، در شمار تفاسير عقلى و كلامى آورده‌اند( سيوطى، ج ص 243, طباطبائى، 1374 ش، ص 56). ذهبى( ج ص 289) آن را از نوع تفسير به رأى جائز دانسته است. علامه طباطبائى نيز از طرفى اين تفسير را تفسيرى كلامى ذكر كرده( همانجا) و از طرف ديگر، تفسير متكلمان را تطبيق ناميده و رد كرده است( 1390- 1394، ج ص 6). هر چند تفسير فخر رازى پر از مباحث كلامى و عقلى است، ظاهرا خود او لزوما به دنبال نگارش تفسيرى كلامى يا فلسفى يا تفسير به رأى، چه ممدوح چه مذموم، نبوده است، زيرا در تفسير خود به اين نكته اشاره‌اى نكرده و در وصيتنامه‌اش مى‌نويسد كه هيچيك از اين روشهاى فلسفى و كلامى در كنار روش قرآنى ارج و ارزشى ندارند( داوودى، ج ص 217). با توجه به اينكه محور غالب مباحث كلامى، آيات قرآن كريم بوده است، در تفسير كبير كه صبغه‌اى كلامى دارد، مى‌توان مجموعه نسبتا كاملى را از آراى كلامى اشاعره، معتزله، كراميه و برخى فرق ديگر( عبد الحميد، ص 321- 339) ملاحظه كرد و به يك دوره كامل از مباحث كلامى دست يافت.
+
تفسیر کبیر را از نظر روش، در شمار [[تفسیر عقلی|تفاسیر عقلى]] و کلامى آورده‌اند (سیوطى، ج ۴، ص ۲۴۳, طباطبائى، ۱۳۷۴ ش، ص ۵۶). ذهبى (ج ۱، ص ۲۸۹) آن را از نوع [[تفسیر به رأی|تفسیر به رأى]] جائز دانسته است. [[علامه طباطبایى|علامه طباطبائى]] نیز از طرفى این تفسیر را تفسیرى کلامى ذکر کرده (همانجا) و از طرف دیگر، تفسیر متکلمان را تطبیق نامیده و رد کرده است (۱۳۹۰- ۱۳۹۴، ج ۱، ص ۶). هر چند تفسیر فخر رازى پر از مباحث کلامى و عقلى است، ظاهرا خود او لزوما به دنبال نگارش تفسیرى کلامى یا فلسفى یا تفسیر به رأى، چه ممدوح چه مذموم، نبوده است، زیرا در تفسیر خود به این نکته اشاره‌اى نکرده و در وصیتنامه‌اش مى‌نویسد که هیچیک از این روشهاى فلسفى و کلامى در کنار روش قرآنى ارج و ارزشى ندارند (داوودى، ج ۲، ص ۲۱۷). با توجه به اینکه محور غالب مباحث کلامى، آیات قرآن کریم بوده است، در تفسیر کبیر که صبغه‌اى کلامى دارد، مى‌توان مجموعه نسبتا کاملى را از آراى کلامى اشاعره، معتزله، کرامیه و برخى فرق دیگر (عبد الحمید، ص ۳۲۱- ۳۳۹) ملاحظه کرد و به یک دوره کامل از مباحث کلامى دست یافت.
  
برخى از مباحث كلامى- فلسفى كه فخر رازى به آنها پرداخته عبارت‌اند از: معرفت خداوند و اينكه آيا در شناخت او نظر و استدلال جائز است يا نه( لاگارد، ص 296، 339ايمان و اسلام، تفاوت ميان اين دو و اركان ايمان( همان، ص 216- 217كلام الهى و بحث از حدوث و قدم آن( همان، ص 307، 320رؤيت خداوند( همان، ص 272)، عدل الاهى( همان، ص 293)، جبر و اختيار و قضا و قدر( همان، ص 246، 316)، حدوث و قدم عالم( همان، ص 208، 250)، اعجاز قرآن( همان، ص 207, نيز- عبد الحميد، ص 225، 231)، اراده خداوند( لاگارد، ص 195)، مفهوم استواى خداوند بر عرش( همان، ص 199تجسيم( همان، ص 223تثليث( همان، ص 223)، عصمت انبيا( همان، ص 294- 295)، شفاعت پيامبر اكرم( همان، ص 282عقيده شيعه در امامت معصوم و احتمال صحت آن( همان، ص 40بيان لزوم وجود معصوم در هر زمانى با اين توضيح كه بر خلاف نظر شيعه و بنابر اعتقاد اشاعره و خود فخر رازى، مجموع امت معصوم است نه يك تن، و بحث معاد( همان، ص 339، براى موارد ديگر- ص 257- 258).
+
برخى از مباحث کلامى- فلسفى که فخر رازى به آنها پرداخته عبارت‌اند از: معرفت خداوند و اینکه آیا در شناخت او نظر و استدلال جائز است یا نه (لاگارد، ص ۲۹۶، ۳۳۹[[ایمان|ایمان]] و [[اسلام]]، تفاوت میان این دو و ارکان ایمان (همان، ص ۲۱۶- ۲۱۷کلام الهى و بحث از حدوث و قدم آن (همان، ص ۳۰۷، ۳۲۰رؤیت خداوند (همان، ص ۲۷۲)، عدل الهى( همان، ص ۲۹۳[[جبر]] و [[اختیار|اختیار]] و قضا و قدر (همان، ص ۲۴۶، ۳۱۶)، حدوث و قدم عالم (همان، ص ۲۰۸، ۲۵۰)، اعجاز قرآن (همان، ص ۲۰۷, نیز- عبد الحمید، ص ۲۲۵، ۲۳۱)، اراده خداوند( لاگارد، ص ۱۹۵)، مفهوم استواى خداوند بر [[عرش]] (همان، ص ۱۹۹تجسیم (همان، ص ۲۲۳تثلیث (همان، ص ۲۲۳[[عصمت]] انبیا (همان، ص ۲۹۴- ۲۹۵[[شفاعت]] پیامبر اکرم (همان، ص ۲۸۲عقیده [[شیعه|شیعه]] در [[امامت]] [[معصوم]] و احتمال صحت آن (همان، ص ۴۰بیان لزوم وجود معصوم در هر زمانى با این توضیح که بر خلاف نظر شیعه و بنابر اعتقاد اشاعره و خود فخر رازى، مجموع امت معصوم است نه یک تن، و بحث [[معاد]] (همان، ص ۳۳۹، براى موارد دیگر- ص ۲۵۷- ۲۵۸).
  
در ميان مفسران، فخر رازى بيش از همه در تبيين آيات باران كوشيده است(- باران، بخش دوم: باران در قرآن و حديث). از آراى خاص تفسيرى رازى، اعتقاد به نبودن واژه‌هاى دخيل و غير عربى در قرآن است( عبد الحميد، ص 128). همچنين وى به نقل روايات اسباب نزول و ذكر قرائتهاى مختلف اهتمام فراوانى داشته است( همان، ص 144- 146، 152- 158). عبد الحميد( ص 207- 227) فهرستى از آراى خاص تفسيرى فخر رازى را آورده است. غلبه صبغه كلامى- عقلى در تفسير كبير مانع از اين نشده است كه فخر رازى در مواردى، از شيوه قرآن به قرآن، در تفسير آيات كريمه استفاده كند( همان، ص 136- 138) ولى با وجود اشاراتى كه به احاديث پيامبر اكرم و امامان شيعه كرده( لاگارد، ص 68، 98، 119) و رواياتى كه از صحابه و تابعين آورده، در تفسير خود اعتماد اندكى به احاديث داشته است( عبد الحميد، ص 138- 140). گفته مى‌شود كه او در نقل احاديث به شيوه‌اى كه در عصر او معمول بوده، سلسله سند حديث را ذكر نكرده و نيز احاديثى را كه بسيارى از مفسران، حتى عقلى مشربانى چون زمخشرى و طبرسى، در فضائل سوره‌ها و ثواب قرائت آنها نقل مى‌كنند، نياورده است( همان، ص 167, خرمشاهى، ص 80).
+
در میان مفسران، فخر رازى بیش از همه در تبیین آیات باران کوشیده است (باران، بخش دوم: باران در قرآن و حدیث). از آراى خاص تفسیرى رازى، اعتقاد به نبودن واژه‌هاى دخیل و غیر عربى در قرآن است (عبد الحمید، ص ۱۲۸). همچنین وى به نقل روایات [[اسباب نزول]] و ذکر قرائتهاى مختلف اهتمام فراوانى داشته است (همان، ص ۱۴۴- ۱۴۶، ۱۵۲- ۱۵۸). عبد الحمید ۲۰۷- ۲۲۷) فهرستى از آراى خاص تفسیرى فخر رازى را آورده است. غلبه صبغه کلامى- عقلى در تفسیر کبیر مانع از این نشده است که فخر رازى در مواردى، از شیوه [[تفسیر قرآن به قرآن|قرآن به قرآن]]، در تفسیر آیات کریمه استفاده کند (همان، ص ۱۳۶- ۱۳۸) ولى با وجود اشاراتى که به احادیث پیامبر اکرم و [[ائمه اطهار|امامان شیعه]] کرده (لاگارد، ص ۶۸، ۹۸، ۱۱۹) و روایاتى که از صحابه و تابعین آورده، در تفسیر خود اعتماد اندکى به [[احادیث]] داشته است (عبد الحمید، ص ۱۳۸- ۱۴۰). گفته مى‌شود که او در نقل احادیث به شیوه‌اى که در عصر او معمول بوده، سلسله سند حدیث را ذکر نکرده و نیز احادیثى را که بسیارى از مفسران، حتى عقلى مشربانى چون زمخشرى و [[شیخ طبرسی|طبرسى]]، در فضائل سوره‌ها و ثواب قرائت آنها نقل مى‌کنند، نیاورده است (همان، ص ۱۶۷, خرمشاهى، ص ۸۰).
  
در تفسير كبير استفاده از رواياتى كه از اسرائيليات شمرده مى‌شوند، بسيار اندك است. براى نمونه ذيل آيه« ن» در سوره قلم،« ن» را به معناى نهنگى كه زمين بر پشت آن قرار دارد، دانسته است. فخر رازى هر چند اين روايت را در تفسير آيه مذكور آورده، آن را نه به سبب مخالفت با عقل يا اشكال در سلسله روايت يا محتواى حديث يا از اسرائيليات بودن رد كرده، بلكه از جنبه ادبى و نحوى مردود دانسته است( فخر رازى، ج 30، ص 77, ابو شهبه، ص 134, نيز- عبد الحميد، ص 146- 151).
+
در تفسیر کبیر استفاده از روایاتى که از [[اسرائیلیات|اسرائیلیات]] شمرده مى‌شوند، بسیار اندک است. براى نمونه ذیل آیه «ن» در [[سوره قلم]]، «ن» را به معناى نهنگى که زمین بر پشت آن قرار دارد، دانسته است. فخر رازى هر چند این روایت را در تفسیر آیه مذکور آورده، آن را نه به سبب مخالفت با عقل یا اشکال در سلسله روایت یا محتواى حدیث یا از اسرائیلیات بودن رد کرده، بلکه از جنبه ادبى و نحوى مردود دانسته است (فخر رازى، ج ۳۰، ص ۷۷, ابو شهبه، ص ۱۳۴, نیز- عبد الحمید، ص ۱۴۶- ۱۵۱).
  
تفسير فخر رازى با وجود صبغه كلامى، از اشارات صوفيانه خالى نيست و در تفسير برخى آيات به ذكر طريق و شيوه عارفان در تفسير آيات نيز پرداخته است(- فخر رازى، ج 16، ص 15, نيز- عبد الحميد، ص 321-330). سبكى( ج ص 86) ضمن اشاره به اينكه فخر رازى در تفسير خود عبارتهايى درباره تصوف آورده، از وى به عنوان فردى مبرّز در تصوف نيز ياد كرده است. از ويژگيهاى بارز روش فخر رازى در تفسير كبير، اهتمام جدّى او به بيان مناسبات ميان آيات و سور قرآن كريم است. وى تنها به ذكر يك مناسبت اكتفا نمى‌كند، بلكه در بيشتر مواقع به بيان چند مناسبت مى‌پردازد( عبد الحميد، ص 163- 164, ذهبى، ج ص 293- 294). عنايت به نكات ادبى و بلاغى، از جمله استشهاد به شواهد شعرى دوره جاهليت در مباحث لغوى و نحوى و بلاغى، از ديگر ويژگيهاى روش تفسيرى فخر رازى محسوب مى‌شود( عبد الحميد، ص 123- 136). وى در اين خصوص، بيشترين استفاده را از كشاف زمخشرى برده است( همان، ص 110). توجه به مباحث فقهى نيز از جمله خصايص روش فخر رازى در تفسير كبير است. فخر رازى در برخورد با آيات احكام، ابتدا آراى مكاتب و مذاهب مختلف فقهى را در خصوص آنها مطرح مى‌كند و سپس بتفصيل به بيان گرايش فقهى خود، يعنى مذهب فقهى شافعى، مى‌پردازد و بر صحت آن استدلال مى‌كند( ذهبى، ج ص 295).
+
تفسیر فخر رازى با وجود صبغه کلامى، از اشارات صوفیانه خالى نیست و در تفسیر برخى آیات به ذکر طریق و شیوه [[عارف|عارفان]] در تفسیر آیات نیز پرداخته است (فخر رازى، ج ۱۶، ص ۱۵, نیز- عبد الحمید، ص ۳۲۱-۳۳۰). سبکى ۸، ص ۸۶) ضمن اشاره به اینکه فخر رازى در تفسیر خود عبارتهایى درباره [[تصوف]] آورده، از وى به عنوان فردى مبرّز در تصوف نیز یاد کرده است. از ویژگیهاى بارز روش فخر رازى در تفسیر کبیر، اهتمام جدّى او به بیان مناسبات میان آیات و سور قرآن کریم است. وى تنها به ذکر یک مناسبت اکتفا نمى‌کند، بلکه در بیشتر مواقع به بیان چند مناسبت مى‌پردازد (عبد الحمید، ص ۱۶۳- ۱۶۴, ذهبى، ج ۱، ص ۲۹۳- ۲۹۴). عنایت به نکات ادبى و بلاغى، از جمله استشهاد به شواهد شعرى دوره [[جاهلیت|جاهلیت]] در مباحث لغوى و نحوى و بلاغى، از دیگر ویژگیهاى روش تفسیرى فخر رازى محسوب مى‌شود (عبد الحمید، ص ۱۲۳- ۱۳۶). وى در این خصوص، بیشترین استفاده را از کشاف زمخشرى برده است (همان، ص ۱۱۰). توجه به مباحث فقهى نیز از جمله خصایص روش فخر رازى در تفسیر کبیر است. فخر رازى در برخورد با [[آیات الاحکام|آیات احکام]]، ابتدا آراى مکاتب و مذاهب مختلف فقهى را در خصوص آنها مطرح مى‌کند و سپس بتفصیل به بیان گرایش فقهى خود، یعنى مذهب فقهى شافعى، مى‌پردازد و بر صحت آن استدلال مى‌کند (ذهبى، ج ۱، ص ۲۹۵).
  
درباره اينكه تمامى تفسير كبير را خود فخر رازى نوشته يا تنها بخشى از آن به قلم اوست، اختلاف نظر وجود دارد: يك نظر اين است كه فخر رازى، خود، تفسيرش را به اتمام رسانده است( عمارى، ص 186- 187, آل جعفر، ص 190, داوودى، ج ص 217زيرا تا پنجاه سال بعد از وفات او صحبتى از نقصان تفسير كبير نبوده و حتى شاگردان بزرگ رازى سخنى از آن به ميان نياورده‌اند. عبد الحميد( ص 54- 63)، بر اساس شواهد فراوانى از تفسير كبير، نتيجه گرفته كه تمام آن را خود فخر رازى نوشته است. گروهى ديگر، بخشى از تفسير كبير را تأليف فخر رازى دانسته( ابن خلّكان، ج ص 249, ابن قاضى شهبه، ج ص 83) و براى اثبات نظرشان به خود تفسير كبير استناد كرده‌اند، از جمله ذيل آيه«جزاء بما كانوا يعملون»(واقعه: 24) كه آمده است: المسألة الاولى الاصولية، ذكرها الامام فخر الدين رحمه اللّه فى مواضع كثيرة و نحن نذكر بعضها( فخر رازى، ج 21، ص 156). اين عبارت به روشنى گواه است بر اينكه فخر رازى در تفسيرش به اين جا نرسيده بوده و اين بخش از تفسير كبير را كس ديگرى نوشته است. به گفته ابو بكر بن احمد معروف به ابن قاضى شهبه( متوفى 851, ج ص 333) و ابن حجر عسقلانى( 1385، ج ص 325تكميل كننده تفسير فخر رازى احمد بن محمد بن مكى قمولى( متوفى 725) بوده است. حاجى خليفه( ج ستون 756) نوشته است كه قمولى و شهاب الدين بن خليل خويى( متوفى 631) تفسير فخر رازى را تكميل كرده‌اند. ذهبى( ج ص 293) معتقد است كه بعد از فخر رازى، خويى شروع به تكميل تفسير كبير كرد ولى قبل از اتمام آن درگذشت و قمولى آن را به اتمام رساند. وى همچنين به نظر ديگرى هم اشاره مى‌كند و آن اينكه خويى و قمولى هر يك بتنهايى تكمله‌اى مستقل بر تفسير كبير نوشتند. به اين ترتيب، مسلّم شده كه فخر الدين رازى خود تفسيرش را به پايان نرسانده ولى مشخص نيست تا كجاى آن را نوشته است. به عقيده ذهبى( همانجا) از ابتدا تا تفسير سوره انبياء، و به گفته خرمشاهى( ص 83) تا سوره فتح اثر فخر رازى است. در نسخه‌اى خطى از تفسير فخر رازى آمده كه از بعد از تفسير سوره عنكبوت تأليف خويى است( حدايق شيرازى، ج ص 158).
+
درباره اینکه تمامى تفسیر کبیر را خود فخر رازى نوشته یا تنها بخشى از آن به قلم اوست، اختلاف نظر وجود دارد: یک نظر این است که فخر رازى، خود، تفسیرش را به اتمام رسانده است (عمارى، ص ۱۸۶- ۱۸۷, آل جعفر، ص ۱۹۰, داوودى، ج ۲، ص ۲۱۷زیرا تا پنجاه سال بعد از وفات او صحبتى از نقصان تفسیر کبیر نبوده و حتى شاگردان بزرگ رازى سخنى از آن به میان نیاورده‌اند. عبد الحمید ۵۴- ۶۳)، بر اساس شواهد فراوانى از تفسیر کبیر، نتیجه گرفته که تمام آن را خود فخر رازى نوشته است. گروهى دیگر، بخشى از تفسیر کبیر را تألیف فخر رازى دانسته (ابن خلّکان، ج ۴، ص ۲۴۹, ابن قاضى شهبه، ج ۲، ص ۸۳) و براى اثبات نظرشان به خود تفسیر کبیر استناد کرده‌اند، از جمله ذیل آیه «جزاء بما کانوا یعملون» ([[سوره واقعه|واقعه]]: ۲۴) که آمده است: المسألة الاولى الاصولیة، ذکرها الامام فخر الدین رحمه اللّه فى مواضع کثیرة و نحن نذکر بعضها( فخر رازى، ج ۲۱، ص ۱۵۶). این عبارت به روشنى گواه است بر اینکه فخر رازى در تفسیرش به این جا نرسیده بوده و این بخش از تفسیر کبیر را کس دیگرى نوشته است. به گفته ابو بکر بن احمد معروف به ابن قاضى شهبه (متوفى ۸۵۱, ج ۲، ص ۳۳۳) و [[ابن حجرعسقلانی|ابن حجر عسقلانى]] (۱۳۸۵، ج ۱، ص ۳۲۵تکمیل کننده تفسیر فخر رازى احمد بن محمد بن مکى قمولى (متوفى ۷۲۵) بوده است. حاجى خلیفه ۲، ستون ۷۵۶) نوشته است که قمولى و شهاب الدین بن خلیل خویى (متوفى ۶۳۱) تفسیر فخر رازى را تکمیل کرده‌اند. ذهبى (ج ۱، ص ۲۹۳) معتقد است که بعد از فخر رازى، خویى شروع به تکمیل تفسیر کبیر کرد ولى قبل از اتمام آن درگذشت و قمولى آن را به اتمام رساند. وى همچنین به نظر دیگرى هم اشاره مى‌کند و آن اینکه خویى و قمولى هر یک بتنهایى تکمله‌اى مستقل بر تفسیر کبیر نوشتند. به این ترتیب، مسلّم شده که فخر الدین رازى خود تفسیرش را به پایان نرسانده ولى مشخص نیست تا کجاى آن را نوشته است. به عقیده ذهبى (همانجا) از ابتدا تا تفسیر [[سوره انبیاء|سوره انبیاء]]، و به گفته خرمشاهى (ص ۸۳) تا [[سوره فتح‌|سوره فتح]] اثر فخر رازى است. در نسخه‌اى خطى از تفسیر فخر رازى آمده که از بعد از تفسیر [[سوره عنکبوت|سوره عنکبوت]] تألیف خویى است (حدایق شیرازى، ج ۱، ص ۱۵۸).
  
تفسير كبير به دليل مهارت فخر رازى در علوم مختلف، سرشار از مباحث كلامى، فلسفى، منطقى، فقهى، ادبى و غيره است و همين ويژگى آن را دايرة المعارف گونه كرده است. اين گستردگى و اطناب تفسير فخر رازى مى‌تواند از آن جهت باشد كه وى آن را براى عموم ننوشته است. به نظر برخى از علماى تفسير، اشتمال تفسير فخر رازى بر اين حجم مطالب متنوع، از اهميت تفسيرى آن كاسته است. به گفته ابو حيّان غرناطى،( مفسر قرن هفتم و هشتم)، در تفسير فخر رازى مطالبى هست كه در عالم تفسير نيازى به آنها نيست( سيوطى، ج ص 243). ابن تيميّه نيز آن را تفسيرى دانسته كه در آن، جز تفسير از هر موضوعى سخنى يافت مى‌شود( سيوطى، همانجا, صفدى، ج ص 254). به عقيده سيوطى( همانجا)، اين تفسير مملو از سخنان حكما و فلاسفه است و بحثهاى تفسيرى‌اش بى‌ارتباط با آيات است. ابن خلّكان( همانجا) نيز مى‌گويد كه در آن مطالب غريب و نا آشناى فراوانى آمده است. سبكى در وصف اين كتاب گفته است كه در آن همه چيز، از جمله تفسير، وجود دارد( صفدى، همانجا).
+
تفسیر کبیر به دلیل مهارت فخر رازى در علوم مختلف، سرشار از مباحث کلامى، فلسفى، منطقى، فقهى، ادبى و غیره است و همین ویژگى آن را دایرة المعارف گونه کرده است. این گستردگى و اطناب تفسیر فخر رازى مى‌تواند از آن جهت باشد که وى آن را براى عموم ننوشته است. به نظر برخى از علماى تفسیر، اشتمال تفسیر فخر رازى بر این حجم مطالب متنوع، از اهمیت تفسیرى آن کاسته است. به گفته ابو حیان غرناطى، (مفسر قرن هفتم و هشتم)، در تفسیر فخر رازى مطالبى هست که در عالم تفسیر نیازى به آنها نیست (سیوطى، ج ۴، ص ۲۴۳). ابن تیمیه نیز آن را تفسیرى دانسته که در آن، جز تفسیر از هر موضوعى سخنى یافت مى‌شود (سیوطى، همانجا, صفدى، ج ۴، ص ۲۵۴). به عقیده [[سیوطی|سیوطى]]( همانجا)، این تفسیر مملو از سخنان حکما و فلاسفه است و بحثهاى تفسیرى‌اش بى‌ارتباط با آیات است. [[ابن خلکان|ابن خلّکان]] (همانجا) نیز مى‌گوید که در آن مطالب غریب و نا آشناى فراوانى آمده است. سبکى در وصف این کتاب گفته است که در آن همه چیز، از جمله تفسیر، وجود دارد (صفدى، همانجا).
  
عده‌اى نيز بر محتواى آن خرده گرفته‌اند و معتقدند كه تفسير كبير از اين جهت عيوب فراوانى دارد، از جمله ابو شامه مقدسى( متوفى 665, ص 68) معتقد است كه فخر رازى در تفسير خود شبهات جدّى مخالفان اسلام و اهل سنّت را به بهترين شكل مطرح كرده ولى از حل آنها در نهايت عجز و ناتوانى فرومانده است. به گفته شرف الدين نصيبى، استاد و شيخ او سراج الدين سرمياحى مغربى در كتابى دو جلدى به نام المآخذ، به بيان معايب و نقاط ضعف تفسير فخر رازى پرداخته است( به نقل ابن حجر عسقلانى، 1390، ج ص 428). اقبال لاهورى( ص 199، نيز- ص 293) نيز تفسير فخر رازى را مانع فهم درست قرآن دانسته است. بركة الشامى( ج ص 24) اين نظر را كه فخر رازى از دو روش تفصيل در تفسير سوره حمد و اجمال در ساير سوره‌ها استفاده كرده، رد نموده و معتقد است كه فخر رازى در تمام تفسير خود، از يك شيوه بهره گرفته و تفصيل سوره حمد به اقتضاى خود سوره بوده و فخر رازى در تفسير برخى آيات ديگر نيز، به تناسب، مباحث را بتفصيل بيان كرده، از جمله ذيل آيه 31 سوره بقره، بحث گسترده‌اى درباره علم آورده است( همان، ج ص 28- 29).
+
عده‌اى نیز بر محتواى آن خرده گرفته‌اند و معتقدند که تفسیر کبیر از این جهت عیوب فراوانى دارد، از جمله ابو شامه مقدسى (متوفى ۶۶۵, ص ۶۸) معتقد است که فخر رازى در تفسیر خود شبهات جدّى مخالفان [[اسلام]] و [[اهل سنت|اهل سنّت]] را به بهترین شکل مطرح کرده ولى از حل آنها در نهایت عجز و ناتوانى فرومانده است. به گفته شرف الدین نصیبى، استاد و شیخ او سراج الدین سرمیاحى مغربى در کتابى دو جلدى به نام المآخذ، به بیان معایب و نقاط ضعف تفسیر فخر رازى پرداخته است (به نقل ابن حجر عسقلانى، ۱۳۹۰، ج ۴، ص ۴۲۸). [[محمد اقبال لاهوری|اقبال لاهورى]] ۱۹۹، نیز- ص ۲۹۳) نیز تفسیر فخر رازى را مانع فهم درست قرآن دانسته است. برکة الشامى (ج ۱، ص ۲۴) این نظر را که فخر رازى از دو روش تفصیل در تفسیر [[سوره حمد]] و اجمال در سایر سوره‌ها استفاده کرده، رد نموده و معتقد است که فخر رازى در تمام تفسیر خود، از یک شیوه بهره گرفته و تفصیل سوره حمد به اقتضاى خود سوره بوده و فخر رازى در تفسیر برخى آیات دیگر نیز، به تناسب، مباحث را بتفصیل بیان کرده، از جمله ذیل آیه ۳۱ [[سوره بقره]]، بحث گسترده‌اى درباره علم آورده است (همان، ج ۱، ص ۲۸- ۲۹).
  
در دفاع از فخر رازى پاسخهاى ديگرى نيز داده‌اند، از جمله گفته‌اند كه امانتدارى وى در نقل سخنان مخالفان بر عده‌اى از هم مشربان او گران آمده و آنان را به خرده‌گيرى واداشته است( ابو شامه، ص 98, نيز- سبكى، ج ص 88). خود فخر رازى نيز در ابتداى تفسير كبير، دليل تفصيل و تنوع مطالب كتاب را بيان كرده و به خرده گيران پاسخ داده است. او( ج ص 3) مى‌گويد زمانى گفته بودم كه مى‌توان از فوايد و نفايس سوره حمد، ده هزار مسئله استنباط كرد، برخى از حسودان و جاهلان و گمراهان و دشمنان قياس به نفس كرده، اين سخن مرا باور نكردند و آن را انكار نمودند، لذا هنگامى كه شروع به نگارش اين كتاب كردم، براى اثبات اينكه چنين چيزى ممكن است، اين مقدمه( تفسير تفصيلى سوره حمد) را نوشتم. فخر رازى در جاهاى ديگرى از تفسير، انگيزه‌اش را در تنوع و تفصيل مطالب، تقويت دين و القاى يقين و برطرف كردن شك و شبهه‌ها و از بين بردن نا آگاهى ذكر كرده است( ج 17، ص 114، نيز- ج 16، ص 32).
+
در دفاع از فخر رازى پاسخهاى دیگرى نیز داده‌اند، از جمله گفته‌اند که امانتدارى وى در نقل سخنان مخالفان بر عده‌اى از هم مشربان او گران آمده و آنان را به خرده‌گیرى واداشته است (ابو شامه، ص ۹۸, نیز- سبکى، ج ۸، ص ۸۸). خود فخر رازى نیز در ابتداى تفسیر کبیر، دلیل تفصیل و تنوع مطالب کتاب را بیان کرده و به خرده گیران پاسخ داده است. او (ج ۱، ص ۳) مى‌گوید زمانى گفته بودم که مى‌توان از فواید و نفایس سوره حمد، ده هزار مسئله استنباط کرد، برخى از حسودان و جاهلان و گمراهان و دشمنان قیاس به نفس کرده، این سخن مرا باور نکردند و آن را انکار نمودند، لذا هنگامى که شروع به نگارش این کتاب کردم، براى اثبات اینکه چنین چیزى ممکن است، این مقدمه( تفسیر تفصیلى سوره حمد) را نوشتم. فخر رازى در جاهاى دیگرى از تفسیر، انگیزه‌اش را در تنوع و تفصیل مطالب، تقویت دین و القاى یقین و برطرف کردن شک و شبهه‌ها و از بین بردن نا آگاهى ذکر کرده است( ج ۱۷، ص ۱۱۴، نیز- ج ۱۶، ص ۳۲).
  
 
==نسخه شناسى==     
 
==نسخه شناسى==     
  
تفسير كبير مجموعا شامل 32 جزء است ولى تعداد مجلدات آن در چاپهاى گوناگون، متفاوت است. نسخه‌هاى خطى متعددى از اين تفسير بر جا مانده است( براى نمونه- حدايق شيرازى، ج ص 153- 158). على اصغر حلبى در كار ترجمه آن به فارسى است و چند جلد آن را منتشر كرده است.
+
تفسیر کبیر مجموعا شامل ۳۲ جزء است ولى تعداد مجلدات آن در چاپهاى گوناگون، متفاوت است. نسخه‌هاى خطى متعددى از این تفسیر بر جا مانده است( براى نمونه- حدایق شیرازى، ج ۱، ص ۱۵۳- ۱۵۸). على اصغر حلبى در کار ترجمه آن به فارسى است و چند جلد آن را منتشر کرده است.
فخر رازى علاوه بر تفسير كبير، آثار ديگرى نيز در تفسير قرآن دارد( عبد الحميد، ص 38). پژوهشهاى فراوانى درباره تفسير فخر رازى انجام شده است. ماهر مهدى هلال، فصل سوم كتاب خود، فخر الدين رازى بلاغيا( ص 185- 255)، را به بررسى آراى بلاغى تفسير كبير اختصاص داده است. برخى ديگر از اين تأليفات عبارت‌اند از:
+
فخر رازى علاوه بر تفسیر کبیر، آثار دیگرى نیز در [[تفسیر قرآن|تفسیر قرآن]] دارد( عبد الحمید، ص ۳۸). پژوهشهاى فراوانى درباره تفسیر فخر رازى انجام شده است. ماهر مهدى هلال، فصل سوم کتاب خود، فخر الدین رازى بلاغیاً( ص ۱۸۵- ۲۵۵)، را به بررسى آراى بلاغى تفسیر کبیر اختصاص داده است. برخى دیگر از این تألیفات عبارت‌اند از:
  
- الرازى مفسرا از محسن عبد الحميد, الامام فخر الدين الرازى: حياته و آثاره از على محمد حسن عمارى( قاهره 1388 / 1969)
+
- الرازى مفسرا از محسن عبد الحمید, الامام فخر الدین الرازى: حیاته و آثاره از على محمد حسن عمارى( قاهره ۱۳۸۸ / ۱۹۶۹)
  
- الرازى من خلال تفسيره اثر عبد العزيز المجذوب( ليبى و تونس 1400 / 1980)
+
- الرازى من خلال تفسیره اثر عبد العزیز المجذوب( لیبى و تونس ۱۴۰۰ / ۱۹۸۰)
  
- فخر الدين الرازى، آراؤه الكلامية و الفلسفية از محمد صالح الزركان
+
- فخر الدین الرازى، آراؤه الکلامیة و الفلسفیة از محمد صالح الزرکان
  
از تحقيقات خاورشناسان مى‌توان به كارهاى روژه آرنالدز(كريمى‌نيا، ص 24) و ژاك ژوميه(همان، ص 132-133) درباره تفسير فخر رازى اشاره كرد. از مقالات متعدد روژه آرنالدز، مقاله‌هاى« مسيحيان بنا بر تفسير فخر رازى از قرآن»( ترجمه على محمد كاردان، معارف، دوره ش 1، فروردين- تير 1365)،« جبر و اختيار در تفسير رازى»( ترجمه ميشل كوئى‌پرس، همان مجله) به طور كامل به فارسى ترجمه شده و گزارشى از مقاله« يافته‌هاى فلسفى در تفسير كبير فخر الدين رازى»( ترجمه رضا داورى، همان مجله) نيز به فارسى موجود است. همچنين ميشل لاگارد در كتابى با عنوان المصباح المنير للتفسير الكبير( ليدن 1996) نمايه‌اى از اعلام و موضوعات تفسير فخر رازى را به اين شرح گرد آورده است: نمايه اعلام و اماكن و كتابهاى مذكور در تفسير رازى( ص 3- 183)، نمايه موضوعات كلامى و ادبى و فقهى( ص 185- 359) و نمايه مباحث اصول فقه بر اساس تفكيك موضوعى( ص 16- 49).
+
از تحقیقات خاورشناسان مى‌توان به کارهاى روژه آرنالدز(کریمى‌نیا، ص ۲۴) و ژاک ژومیه(همان، ص ۱۳۲-۱۳۳) درباره تفسیر فخر رازى اشاره کرد. از مقالات متعدد روژه آرنالدز، مقاله‌هاى «مسیحیان بنا بر تفسیر فخر رازى از قرآن»( ترجمه على محمد کاردان، معارف، دوره ۳، ش ۱، فروردین- تیر ۱۳۶۵)،« جبر و اختیار در تفسیر رازى»( ترجمه میشل کوئى‌پرس، همان مجله) به طور کامل به فارسى ترجمه شده و گزارشى از مقاله« یافته‌هاى فلسفى در تفسیر کبیر فخر الدین رازى»( ترجمه رضا داورى، همان مجله) نیز به فارسى موجود است.  
  
اساس كار لاگارد، تفسير كبير رازى چاپ بيروت 1982 است. لاگارد جدولهايى تطبيقى نيز با دو چاپ ديگر اين تفسير آورده كه بر اساس آنها مى‌توان مطلب را در دو چاپ ديگر نيز يافت. با وجود چندين چاپ از تفسير فخر رازى، هنوز اين متن تصحيح انتقادى نشده است(- ايازى، ص 650- 651). در منابع از دو تلخيص اين تفسير به نامهاى التنوير فى التفسير فى مختصر التفسير الكبير نوشته محمد بن ابى القاسم ربقى( متوفى 709) و الواضح فى تلخيص تفسير القرآن نگاشته محمد بن محمد نسفى( متوفى 687) ياد شده است( همان، ص 657).
+
همچنین میشل لاگارد در کتابى با عنوان المصباح المنیر للتفسیر الکبیر( لیدن ۱۹۹۶) نمایه‌اى از اعلام و موضوعات تفسیر فخر رازى را به این شرح گرد آورده است: نمایه اعلام و اماکن و کتابهاى مذکور در تفسیر رازى( ص ۳- ۱۸۳)، نمایه موضوعات کلامى و ادبى و فقهى( ص ۱۸۵- ۳۵۹) و نمایه مباحث اصول فقه بر اساس تفکیک موضوعى( ص ۱۶- ۴۹). اساس کار لاگارد، تفسیر کبیر رازى چاپ بیروت ۱۹۸۲ است. لاگارد جدولهایى تطبیقى نیز با دو چاپ دیگر این تفسیر آورده که بر اساس آنها مى‌توان مطلب را در دو چاپ دیگر نیز یافت. با وجود چندین چاپ از تفسیر فخر رازى، هنوز این متن تصحیح انتقادى نشده است(- ایازى، ص ۶۵۰- ۶۵۱). در منابع از دو تلخیص این تفسیر به نامهاى التنویر فى التفسیر فى مختصر التفسیر الکبیر نوشته محمد بن ابى القاسم ربقى( متوفى ۷۰۹) و الواضح فى تلخیص تفسیر القرآن نگاشته محمد بن محمد نسفى( متوفى ۶۸۷) یاد شده است( همان، ص ۶۵۷).
  
 
==منابع==
 
==منابع==
  
مسلم آل جعفر، مناهج المفسرين،[ بى‌جا]: دار الكتب للطباعة و النشر، 1980, ابن حجر عسقلانى، الدرر الكامنة فى اعيان المائة الثامنة، چاپ محمد سيد جاد الحق، قاهره 1385 / 1966, همو، لسان الميزان، حيدرآباد دكن 1329- 1331، چاپ افست بيروت 1390 / 1971, ابن خلّكان, ابن قاضى شهبه، طبقات الشافعية، چاپ حافظ عبد العليم خان، حيدر آباد دكن 1398- 1400 / 1978- 1980, عبد الرحمان بن اسماعيل ابو شامه، تراجم رجال القرنين السادس و السابع، المعروف بالذيل على الروضتين، چاپ محمد زاهد بن حسن كوثرى و عزت عطار حسينى، بيروت 1974, محمد ابو شهبه، الاسرائيليات و الموضوعات فى كتب التفسير، بيروت 1413 / 1992, محمد اقبال لاهورى، كليات اشعار فارسى مولانا اقبال لاهورى، با مقدمه و شرح احوال و تفسير كامل احمد سروش، تهران‌[؟ 1343 ش‌], محمد على ايازى، المفسرون: حياتهم و منهجهم، تهران 1414, حسين بركة الشامى، تهذيب التفسير الكبير، لندن 1418 / 1998, حاجى خليفه, ضياء الدين حدايق شيرازى، فهرست كتابخانه مدرسه عالى سپهسالار، تهران 1315- 1318, بهاء الدين خرمشاهى، سير بى‌سلوك، تهران 1370 ش, محمد بن على داوودى، طبقات المفسرين، بيروت 1403 / 1983, محمد حسين ذهبى، التفسير و المفسرون، بيروت 1407 / 1987, عبد الوهاب بن على سبكى، طبقات الشافعية الكبرى، چاپ محمود محمد طناحى و عبد الفتاح محمد حلو، قاهره 1964- 1976, عبد الرحمان بن ابى بكر سيوطى، الاتقان فى علوم القرآن، چاپ محمد ابو الفضل ابراهيم،[ قاهره 1967]، چاپ افست قم 1363 ش,« شناسايى برخى از تفاسير عامه»، حوزه، سال ش 4( مهر و آبان 1367), نور اللّه بن شريف الدين شوشترى، مجالس المؤمنين، تهران 1354 ش, صفدى, محمدحسين طباطبائى، قرآن در اسلام از ديدگاه تشيع، قم 1374 ش, همو، الميزان فى تفسير القرآن، بيروت 1390- 1394 / 1971- 1974, محسن عبد الحميد، الرازى مفسرا، بغداد 1394 / 1974, على محمد حسن عمارى، الامام فخر الدين رازى: حياته و آثاره، قاهره 1388 / 1969, محمد بن عمر فخر رازى، التفسير الكبير، قاهره‌[ بى‌تا.]، چاپ افست تهران‌[ بى‌تا.], همان: تفسير كبير( مفاتيح الغيب)، ترجمه على اصغر حلبى، تهران 1371 ش-, مرتضى كريمى‌نيا، كتاب‌شناسى مطالعات قرآنى به زبان‌هاى اروپايى: 1700- 1995، تهران 1380 ش, ماهر مهدى هلال، فخر الدين الرازى بلاغيا، بغداد 1397 / 1977,
+
مسلم آل جعفر، مناهج المفسرین،[ بى‌جا]: دار الکتب للطباعة و النشر، ۱۹۸۰, ابن حجر عسقلانى، الدرر الکامنة فى اعیان المائة الثامنة، چاپ محمد سید جاد الحق، قاهره ۱۳۸۵ / ۱۹۶۶, همو، لسان المیزان، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹- ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت ۱۳۹۰ / ۱۹۷۱, ابن خلّکان, ابن قاضى شهبه، طبقات الشافعیة، چاپ حافظ عبد العلیم خان، حیدر آباد دکن ۱۳۹۸- ۱۴۰۰ / ۱۹۷۸- ۱۹۸۰, عبد الرحمان بن اسماعیل ابو شامه، تراجم رجال القرنین السادس و السابع، المعروف بالذیل على الروضتین، چاپ محمد زاهد بن حسن کوثرى و عزت عطار حسینى، بیروت ۱۹۷۴, محمد ابو شهبه، الاسرائیلیات و الموضوعات فى کتب التفسیر، بیروت ۱۴۱۳ / ۱۹۹۲, محمد اقبال لاهورى، کلیات اشعار فارسى مولانا اقبال لاهورى، با مقدمه و شرح احوال و تفسیر کامل احمد سروش، تهران‌[؟ ۱۳۴۳ ش‌], محمد على ایازى، المفسرون: حیاتهم و منهجهم، تهران ۱۴۱۴, حسین برکة الشامى، تهذیب التفسیر الکبیر، لندن ۱۴۱۸ / ۱۹۹۸, حاجى خلیفه, ضیاء الدین حدایق شیرازى، فهرست کتابخانه مدرسه عالى سپهسالار، تهران ۱۳۱۵- ۱۳۱۸, بهاء الدین خرمشاهى، سیر بى‌سلوک، تهران ۱۳۷۰ ش, محمد بن على داوودى، طبقات المفسرین، بیروت ۱۴۰۳ / ۱۹۸۳, محمد حسین ذهبى، التفسیر و المفسرون، بیروت ۱۴۰۷ / ۱۹۸۷, عبد الوهاب بن على سبکى، طبقات الشافعیة الکبرى، چاپ محمود محمد طناحى و عبد الفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴- ۱۹۷۶, عبد الرحمان بن ابى بکر سیوطى، الاتقان فى علوم القرآن، چاپ محمد ابو الفضل ابراهیم،[ قاهره ۱۹۶۷]، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش,« شناسایى برخى از تفاسیر عامه»، حوزه، سال ۵، ش ۴( مهر و آبان ۱۳۶۷), نور اللّه بن شریف الدین شوشترى، مجالس المؤمنین، تهران ۱۳۵۴ ش, صفدى, محمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام از دیدگاه تشیع، قم ۱۳۷۴ ش, همو، المیزان فى تفسیر القرآن، بیروت ۱۳۹۰- ۱۳۹۴ / ۱۹۷۱- ۱۹۷۴, محسن عبد الحمید، الرازى مفسرا، بغداد ۱۳۹۴ / ۱۹۷۴, على محمد حسن عمارى، الامام فخر الدین رازى: حیاته و آثاره، قاهره ۱۳۸۸ / ۱۹۶۹, محمد بن عمر فخر رازى، التفسیر الکبیر، قاهره‌[ بى‌تا.]، چاپ افست تهران‌[ بى‌تا.], همان: تفسیر کبیر( مفاتیح الغیب)، ترجمه على اصغر حلبى، تهران ۱۳۷۱ ش-, مرتضى کریمى‌نیا، کتاب‌شناسى مطالعات قرآنى به زبان‌هاى اروپایى: ۱۷۰۰- ۱۹۹۵، تهران ۱۳۸۰ ش, ماهر مهدى هلال، فخر الدین الرازى بلاغیا، بغداد ۱۳۹۷ / ۱۹۷۷,
  
 
Rashid Ahmad Jullandri, Abu al- Qasim al- Qushairi as a
 
Rashid Ahmad Jullandri, Abu al- Qasim al- Qushairi as a
  
theologian and commentator, The Islamic quarterly, 31 / I
+
theologian and commentator, The Islamic quarterly, ۳۱ / I
  
)9691(; Michel Lagarde, Index du grand commentaire de
+
)۹۶۹۱(; Michel Lagarde, Index du grand commentaire de
  
 
Fahr al- Din al- Razi-
 
Fahr al- Din al- Razi-
  
و المصباح المنير للتفسير الكبير: الفهرست الكامل لمفاتيح الغيب لفخر الدين الرازى،  1996, nedie
+
و المصباح المنیر للتفسیر الکبیر: الفهرست الکامل لمفاتیح الغیب لفخر الدین الرازى،  ۱۹۹۶, nedie
  
 
==منبع==
 
==منبع==
نرم افزار جامع التفاسیر ، بخش کتابشناسی
+
نرم افزار جامع التفاسیر، بخش کتابشناسی
 +
 
 
{{تفسیر قرآن}}
 
{{تفسیر قرآن}}
 
[[رده: تفاسیر]]
 
[[رده: تفاسیر]]

نسخهٔ ‏۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۲۴

التفسير الكبير (فخر رازی).jpg
نویسنده فخرالدين رازى
موضوع تفسیر اهل سنت
زبان عربی
تعداد جلد 32

تفسیرى کلامى نوشته فخر الدین رازى، متکلم و مفسر اشعرى قرن ششم و هفتم. تفسیر کبیر مهمترین و جامعترین اثر فخر رازى و یکى از چند تفسیر مهم و برجسته قرآن کریم به زبان عربى است. این کتاب به سبب حجم بسیارش به تفسیر کبیر مشهور شده ولى نام اصلى آن مفاتیح الغیب است. فخر رازى، بر خلاف زمخشرى، که هدف از تفسیرش دفاع از آموزه‌هاى معتزلى است، بصراحت به انگیزه و هدف خود در نگارش این تفسیر اشاره‌اى نکرده ولى عملا در جاى جاى آن، به دفاع از مذهب کلامى ابو الحسن اشعرى (متوفى ۳۳۴) و رد آراى مخالفان وى، بویژه معتزله، پرداخته است (ذهبى، ج ۱، ص ۲۹۴, عبد الحمید، ص ۶۴- ۶۶, نیز- ابن حجر عسقلانى، ۱۳۹۰، ج ۴، ص ۴۲۸,« شناسایى برخى از تفاسیر عامه»، ص ۷۸-۷۹).

تاریخ تألیف

درباره تاریخ آغاز و پایان نگارش این تفسیر، تنها بر اساس اطلاعات پراکنده‌اى که در آخر برخى سوره‌ها آمده مى‌توان سخن گفت. نخستین تاریخى که فخر رازى به آن اشاره کرده، اول ربیع الاول ۵۹۵ است که در پایان سوره آل عمران آمده است.

بر این اساس وى تفسیر خود را قبل از ۵۹۵ آغاز کرده است. آخرین تاریخ نیز در پایان سوره احقاف ذکر شده که چهارشنبه ۲۰ ذیحجّه ۶۰۳ است (عبد الحمید، ص ۵۱- ۵۲).

اهمیت کتاب

یکى از دلایل شهرت و اعتبار تفسیر کبیر، تأثیر آن بر تفاسیر بعدى است. برخى از مفسرانى که از محتواى تفسیر کبیر و روش آن استفاده کرده یا تأثیر پذیرفته‌اند، عبارت‌اند از: نیشابورى در غرائب القرآن، بیضاوى در انوار التنزیل، آلوسى در روح المعانى، قاسمى در محاسن التأویل، طباطبائى در المیزان و سید محمد رشید رضا در المنار( ایازى، ص ۶۵۵, عبد الحمید، ص ۱۶۹- ۱۹۱). رشید رضا که عالمى سلفى و پیرو ابن تیمیه است، در المنار از شیوه استدلال و محتواى تفسیر کبیر بسیار استفاده کرده و طنطاوى نیز در الجواهر، قرآن را به همان شیوه فخر رازى تفسیر کرده است (عبد الحمید، ص ۱۸۲- ۱۸۸, فخر رازى، ج ۱، مقدمه حلبى، ص ۳۷).

منابع فخر رازى

فخر رازى در نگارش تفسیر خود از آثار و تفاسیر گوناگونى بهره برده (عبد الحمید، ص ۸۷- ۱۲۲) ولى نام بیشتر آنها را ذکر نکرده است( خرمشاهى، ص ۸۰- ۸۱, جولاندرى، ص ۵۲- ۵۴). از جمله آثارى که نام برده، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة ابوریحان بیرونى و الاعتذار قاضى عبد الجبار معتزلى و التوحید ابن خزیمه است (لاگارد، ص ۱۳۷- ۱۳۹, براى فهرست کامل این آثار- همان، ص ۱۳۷- ۱۴۴).

شیوه معمول فخر رازى تنها ذکر نام مؤلفان آثار است. وى در مباحث لغوى از کتاب معانى القرآن زجّاج (همان، ص ۸۲- ۸۳) و فرّاء (همان، ص ۱۲۶- ۱۲۷)، الکامل مبرّد (همان، ص ۱۵۱) و غریب القرآن ابن قتیبه (همان، ص ۱۳) بهره برده است. در تفاسیر روایى و مأثور صحابه و تابعین به تفاسیر عبداللّه بن عباس، مجاهد بن جبر، قتادة بن دعامه و سعید بن جبیر مراجعه و بیش از همه به آراى ابن عباس استناد کرده است (عبد الحمید، ص ۹۰- ۹۴). برخى از این تفاسیر با سلسله اسناد متعددى در آن روزگار رواج داشته(- تفسیر ابن عباس, تفسیر، بخش ۵: تفسیر تابعین) اما فخر رازى به اسناد روایت این تفاسیر اشاره‌اى نکرده است. از تفاسیر متأخرتر نیز از جامع البیان فى تفسیر القرآن طبرى، الکشف و البیان احمد بن ابراهیم ثعلبى (متوفى ۴۲۷) و تفسیر قفّال شاشى و احکام القرآن جصّاص بهره جسته است (همان، ص ۹۵-۹۹، ۱۲۰- ۱۲۲).

با توجه به رویکرد عقلانى در تفسیر فخر رازى، وى از تفاسیر معتزلى نقل قول فراوانى آورده است (همان، ص ۱۰۰- ۱۲۰). تفاسیر معتزلى که فخر رازى از آنها بهره برده عبارت‌اند از: تفسیر ابو القاسم کعبى (متوفى ۳۱۹, لاگارد، ص ۲۴، ۱۳۹)، تفسیر ابو على جبّایى (متوفى ۳۰۳, همان، ص ۲۲- ۲۳، ۱۳۸)، الجامع ابو مسلم محمد بن بحر اصفهانى (همان، ص ۲۵- ۲۶، ۱۴۰)، تفسیر قاضى عبد الجبار معتزلى (متوفى ۴۱۵, همان، ص ۱۳۱- ۱۳۲، ۱۳۹)، تفسیر ابو بکر اصمّ (همان، ص ۱۵- ۱۶) و کشاف زمخشرى (متوفى ۵۳۸) که فخر رازى به نقل آراى وى توجه فراوانى داشته است( عبد الحمید، ص ۱۱۰- ۱۲۰).

تفسیر کبیر از حیث نقل اقوال علما و رجال معتزلى نیز اهمیت دارد و فخر رازى علاوه بر عبارتهایى از معتزلیان متقدم، به اقوال و آراى معتزلیان متأخر و معاصر خود، چون ابو الحسین بصرى( متوفى ۴۳۶) و رکن الدین محمود ملاحمى( متوفى ۵۳۶)، که فخر رازى از وى با نام محمود خوارزمى یاد کرده( لاگارد، ص ۱۸، ۷۳، ۱۴۱، ۱۵۵، ۱۵۹، ۱۶۰)، نیز اشاره نموده است. وى به اختلافات کلامى نحله‌ها و مذاهب گوناگون نیز توجه داشته و از گروههایى چون کرامیه (همان، ص ۱۴۵)، اشاعره (همان، ص ۲۷، ۳۳، ۳۶- ۳۷)، امامیه (همان، ص ۴۰)، ثنویه (همان، ص ۶۰)، جبریه (همان، ص ۶۱)، خوارج (همان، ص ۷۴) و روافض (همان، ص ۸۰) نیز یاد کرده است. توجه به نظریات لغویان و نحویان بصره و کوفه و ذکر اختلاف آراى آنها، و بیان نظریات عالمان قرائت و فقها از دیگر جنبه‌هاى در خور توجه تفسیر فخر رازى است (عبد الحمید، ص ۸۷-۸۹، ۱۲۳- ۱۳۶، ۱۵۲- ۱۵۸). فخر رازى در فقه بیشتر از شافعى- چون پیرو مذهب امام شافعى بوده- و سپس از ابو حنیفه تأثیر گرفته است (برکة الشامى، ج ۱، ص ۳۰- ۳۳, عمّارى، ص ۱۳۷- ۱۵۹). به گفته قاضى نور اللّه شوشترى (ج ۱، ص ۴۹۰)، فخر الدین رازى اساس تفسیر خود را از تفسیر ابوالفتوح رازى، اقتباس کرده و براى رفع توهم، بعضى از تشکیکات خود را بر آن افزوده است ولى حلبى (فخر رازى، ج ۱، مقدمه، ص ۳۹) این قول را بى‌اساس و اثبات آن را بسیار مشکل و بلکه محال دانسته و منکر هر گونه شباهت این دو تفسیر شده است. حلبى (همانجا) معتقد است که چون فخر رازى عقل‌گرا بوده، بسیارى از اوقات از خواندن تفاسیر عقلى، از جمله تفاسیر شیعى، متأثر گشته و بر خلاف عقاید اشاعره سخن گفته است.

روش تفسیر

هر چند فخر رازى در ابتداى تفسیر کبیر گفته است که آن را در مقدمه و ابوابى تنظیم کرده و مقدمه نیز شامل ابواب و فصولى است، عملا در همان فصل اول از مقدمه، به تفسیر «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم» پرداخته است. او تفسیر هر سوره را با ذکر نام آن، محل نزول، تعداد آیات و اقوال مربوط به آن آغاز کرده، سپس با ذکر یک یا دو یا چند آیه از آن سوره، توضیح کوتاهى درباره مناسبت آنها با آیات قبلى داده است. این ویژگى از امتیازات بارز این تفسیر است (ایازى، ص ۶۵۵). سپس، چنانچه روایت یا حدیثى از پیامبر اکرم، صحابه یا تابعین درباره آیه یا آیات وجود داشته، آنها را بررسى کرده، یا به ذکر مسائلى چون ناسخ و منسوخ یا شرح مصطلحات حدیثى (مانند متواتر و آحاد و جرح و تعدیل) پرداخته، آنگاه آیه یا آیات مورد نظر را به کوچکترین اجزاى مفهومى، تجزیه کرده و تحت عناوینى چون مسئله، سؤال، وجه، اقوال، امور و غیره، از ابعاد مختلف کلامى و فلسفى و لغوى و ادبى و فقهى و مانند اینها به بررسى و تفسیر آنها پرداخته («شناسایى برخى از تفاسیر عامه»، ص ۷۹- ۸۰) و در پایان، نظر خود را بیان نموده است. این بحثهاى تفصیلى و پرداختن به ابعاد گوناگون یک مسئله، از ویژگیهاى بارز و منحصر به فرد تفسیر کبیر است.

تفسیر کبیر را از نظر روش، در شمار تفاسیر عقلى و کلامى آورده‌اند (سیوطى، ج ۴، ص ۲۴۳, طباطبائى، ۱۳۷۴ ش، ص ۵۶). ذهبى (ج ۱، ص ۲۸۹) آن را از نوع تفسیر به رأى جائز دانسته است. علامه طباطبائى نیز از طرفى این تفسیر را تفسیرى کلامى ذکر کرده (همانجا) و از طرف دیگر، تفسیر متکلمان را تطبیق نامیده و رد کرده است (۱۳۹۰- ۱۳۹۴، ج ۱، ص ۶). هر چند تفسیر فخر رازى پر از مباحث کلامى و عقلى است، ظاهرا خود او لزوما به دنبال نگارش تفسیرى کلامى یا فلسفى یا تفسیر به رأى، چه ممدوح چه مذموم، نبوده است، زیرا در تفسیر خود به این نکته اشاره‌اى نکرده و در وصیتنامه‌اش مى‌نویسد که هیچیک از این روشهاى فلسفى و کلامى در کنار روش قرآنى ارج و ارزشى ندارند (داوودى، ج ۲، ص ۲۱۷). با توجه به اینکه محور غالب مباحث کلامى، آیات قرآن کریم بوده است، در تفسیر کبیر که صبغه‌اى کلامى دارد، مى‌توان مجموعه نسبتا کاملى را از آراى کلامى اشاعره، معتزله، کرامیه و برخى فرق دیگر (عبد الحمید، ص ۳۲۱- ۳۳۹) ملاحظه کرد و به یک دوره کامل از مباحث کلامى دست یافت.

برخى از مباحث کلامى- فلسفى که فخر رازى به آنها پرداخته عبارت‌اند از: معرفت خداوند و اینکه آیا در شناخت او نظر و استدلال جائز است یا نه (لاگارد، ص ۲۹۶، ۳۳۹)، ایمان و اسلام، تفاوت میان این دو و ارکان ایمان (همان، ص ۲۱۶- ۲۱۷)، کلام الهى و بحث از حدوث و قدم آن (همان، ص ۳۰۷، ۳۲۰)، رؤیت خداوند (همان، ص ۲۷۲)، عدل الهى( همان، ص ۲۹۳)، جبر و اختیار و قضا و قدر (همان، ص ۲۴۶، ۳۱۶)، حدوث و قدم عالم (همان، ص ۲۰۸، ۲۵۰)، اعجاز قرآن (همان، ص ۲۰۷, نیز- عبد الحمید، ص ۲۲۵، ۲۳۱)، اراده خداوند( لاگارد، ص ۱۹۵)، مفهوم استواى خداوند بر عرش (همان، ص ۱۹۹)، تجسیم (همان، ص ۲۲۳)، تثلیث (همان، ص ۲۲۳)، عصمت انبیا (همان، ص ۲۹۴- ۲۹۵)، شفاعت پیامبر اکرم (همان، ص ۲۸۲)، عقیده شیعه در امامت معصوم و احتمال صحت آن (همان، ص ۴۰)، بیان لزوم وجود معصوم در هر زمانى با این توضیح که بر خلاف نظر شیعه و بنابر اعتقاد اشاعره و خود فخر رازى، مجموع امت معصوم است نه یک تن، و بحث معاد (همان، ص ۳۳۹، براى موارد دیگر- ص ۲۵۷- ۲۵۸).

در میان مفسران، فخر رازى بیش از همه در تبیین آیات باران کوشیده است (باران، بخش دوم: باران در قرآن و حدیث). از آراى خاص تفسیرى رازى، اعتقاد به نبودن واژه‌هاى دخیل و غیر عربى در قرآن است (عبد الحمید، ص ۱۲۸). همچنین وى به نقل روایات اسباب نزول و ذکر قرائتهاى مختلف اهتمام فراوانى داشته است (همان، ص ۱۴۴- ۱۴۶، ۱۵۲- ۱۵۸). عبد الحمید (ص ۲۰۷- ۲۲۷) فهرستى از آراى خاص تفسیرى فخر رازى را آورده است. غلبه صبغه کلامى- عقلى در تفسیر کبیر مانع از این نشده است که فخر رازى در مواردى، از شیوه قرآن به قرآن، در تفسیر آیات کریمه استفاده کند (همان، ص ۱۳۶- ۱۳۸) ولى با وجود اشاراتى که به احادیث پیامبر اکرم و امامان شیعه کرده (لاگارد، ص ۶۸، ۹۸، ۱۱۹) و روایاتى که از صحابه و تابعین آورده، در تفسیر خود اعتماد اندکى به احادیث داشته است (عبد الحمید، ص ۱۳۸- ۱۴۰). گفته مى‌شود که او در نقل احادیث به شیوه‌اى که در عصر او معمول بوده، سلسله سند حدیث را ذکر نکرده و نیز احادیثى را که بسیارى از مفسران، حتى عقلى مشربانى چون زمخشرى و طبرسى، در فضائل سوره‌ها و ثواب قرائت آنها نقل مى‌کنند، نیاورده است (همان، ص ۱۶۷, خرمشاهى، ص ۸۰).

در تفسیر کبیر استفاده از روایاتى که از اسرائیلیات شمرده مى‌شوند، بسیار اندک است. براى نمونه ذیل آیه «ن» در سوره قلم، «ن» را به معناى نهنگى که زمین بر پشت آن قرار دارد، دانسته است. فخر رازى هر چند این روایت را در تفسیر آیه مذکور آورده، آن را نه به سبب مخالفت با عقل یا اشکال در سلسله روایت یا محتواى حدیث یا از اسرائیلیات بودن رد کرده، بلکه از جنبه ادبى و نحوى مردود دانسته است (فخر رازى، ج ۳۰، ص ۷۷, ابو شهبه، ص ۱۳۴, نیز- عبد الحمید، ص ۱۴۶- ۱۵۱).

تفسیر فخر رازى با وجود صبغه کلامى، از اشارات صوفیانه خالى نیست و در تفسیر برخى آیات به ذکر طریق و شیوه عارفان در تفسیر آیات نیز پرداخته است (فخر رازى، ج ۱۶، ص ۱۵, نیز- عبد الحمید، ص ۳۲۱-۳۳۰). سبکى (ج ۸، ص ۸۶) ضمن اشاره به اینکه فخر رازى در تفسیر خود عبارتهایى درباره تصوف آورده، از وى به عنوان فردى مبرّز در تصوف نیز یاد کرده است. از ویژگیهاى بارز روش فخر رازى در تفسیر کبیر، اهتمام جدّى او به بیان مناسبات میان آیات و سور قرآن کریم است. وى تنها به ذکر یک مناسبت اکتفا نمى‌کند، بلکه در بیشتر مواقع به بیان چند مناسبت مى‌پردازد (عبد الحمید، ص ۱۶۳- ۱۶۴, ذهبى، ج ۱، ص ۲۹۳- ۲۹۴). عنایت به نکات ادبى و بلاغى، از جمله استشهاد به شواهد شعرى دوره جاهلیت در مباحث لغوى و نحوى و بلاغى، از دیگر ویژگیهاى روش تفسیرى فخر رازى محسوب مى‌شود (عبد الحمید، ص ۱۲۳- ۱۳۶). وى در این خصوص، بیشترین استفاده را از کشاف زمخشرى برده است (همان، ص ۱۱۰). توجه به مباحث فقهى نیز از جمله خصایص روش فخر رازى در تفسیر کبیر است. فخر رازى در برخورد با آیات احکام، ابتدا آراى مکاتب و مذاهب مختلف فقهى را در خصوص آنها مطرح مى‌کند و سپس بتفصیل به بیان گرایش فقهى خود، یعنى مذهب فقهى شافعى، مى‌پردازد و بر صحت آن استدلال مى‌کند (ذهبى، ج ۱، ص ۲۹۵).

درباره اینکه تمامى تفسیر کبیر را خود فخر رازى نوشته یا تنها بخشى از آن به قلم اوست، اختلاف نظر وجود دارد: یک نظر این است که فخر رازى، خود، تفسیرش را به اتمام رسانده است (عمارى، ص ۱۸۶- ۱۸۷, آل جعفر، ص ۱۹۰, داوودى، ج ۲، ص ۲۱۷)، زیرا تا پنجاه سال بعد از وفات او صحبتى از نقصان تفسیر کبیر نبوده و حتى شاگردان بزرگ رازى سخنى از آن به میان نیاورده‌اند. عبد الحمید (ص ۵۴- ۶۳)، بر اساس شواهد فراوانى از تفسیر کبیر، نتیجه گرفته که تمام آن را خود فخر رازى نوشته است. گروهى دیگر، بخشى از تفسیر کبیر را تألیف فخر رازى دانسته (ابن خلّکان، ج ۴، ص ۲۴۹, ابن قاضى شهبه، ج ۲، ص ۸۳) و براى اثبات نظرشان به خود تفسیر کبیر استناد کرده‌اند، از جمله ذیل آیه «جزاء بما کانوا یعملون» (واقعه: ۲۴) که آمده است: المسألة الاولى الاصولیة، ذکرها الامام فخر الدین رحمه اللّه فى مواضع کثیرة و نحن نذکر بعضها( فخر رازى، ج ۲۱، ص ۱۵۶). این عبارت به روشنى گواه است بر اینکه فخر رازى در تفسیرش به این جا نرسیده بوده و این بخش از تفسیر کبیر را کس دیگرى نوشته است. به گفته ابو بکر بن احمد معروف به ابن قاضى شهبه (متوفى ۸۵۱, ج ۲، ص ۳۳۳) و ابن حجر عسقلانى (۱۳۸۵، ج ۱، ص ۳۲۵)، تکمیل کننده تفسیر فخر رازى احمد بن محمد بن مکى قمولى (متوفى ۷۲۵) بوده است. حاجى خلیفه (ج ۲، ستون ۷۵۶) نوشته است که قمولى و شهاب الدین بن خلیل خویى (متوفى ۶۳۱) تفسیر فخر رازى را تکمیل کرده‌اند. ذهبى (ج ۱، ص ۲۹۳) معتقد است که بعد از فخر رازى، خویى شروع به تکمیل تفسیر کبیر کرد ولى قبل از اتمام آن درگذشت و قمولى آن را به اتمام رساند. وى همچنین به نظر دیگرى هم اشاره مى‌کند و آن اینکه خویى و قمولى هر یک بتنهایى تکمله‌اى مستقل بر تفسیر کبیر نوشتند. به این ترتیب، مسلّم شده که فخر الدین رازى خود تفسیرش را به پایان نرسانده ولى مشخص نیست تا کجاى آن را نوشته است. به عقیده ذهبى (همانجا) از ابتدا تا تفسیر سوره انبیاء، و به گفته خرمشاهى (ص ۸۳) تا سوره فتح اثر فخر رازى است. در نسخه‌اى خطى از تفسیر فخر رازى آمده که از بعد از تفسیر سوره عنکبوت تألیف خویى است (حدایق شیرازى، ج ۱، ص ۱۵۸).

تفسیر کبیر به دلیل مهارت فخر رازى در علوم مختلف، سرشار از مباحث کلامى، فلسفى، منطقى، فقهى، ادبى و غیره است و همین ویژگى آن را دایرة المعارف گونه کرده است. این گستردگى و اطناب تفسیر فخر رازى مى‌تواند از آن جهت باشد که وى آن را براى عموم ننوشته است. به نظر برخى از علماى تفسیر، اشتمال تفسیر فخر رازى بر این حجم مطالب متنوع، از اهمیت تفسیرى آن کاسته است. به گفته ابو حیان غرناطى، (مفسر قرن هفتم و هشتم)، در تفسیر فخر رازى مطالبى هست که در عالم تفسیر نیازى به آنها نیست (سیوطى، ج ۴، ص ۲۴۳). ابن تیمیه نیز آن را تفسیرى دانسته که در آن، جز تفسیر از هر موضوعى سخنى یافت مى‌شود (سیوطى، همانجا, صفدى، ج ۴، ص ۲۵۴). به عقیده سیوطى( همانجا)، این تفسیر مملو از سخنان حکما و فلاسفه است و بحثهاى تفسیرى‌اش بى‌ارتباط با آیات است. ابن خلّکان (همانجا) نیز مى‌گوید که در آن مطالب غریب و نا آشناى فراوانى آمده است. سبکى در وصف این کتاب گفته است که در آن همه چیز، از جمله تفسیر، وجود دارد (صفدى، همانجا).

عده‌اى نیز بر محتواى آن خرده گرفته‌اند و معتقدند که تفسیر کبیر از این جهت عیوب فراوانى دارد، از جمله ابو شامه مقدسى (متوفى ۶۶۵, ص ۶۸) معتقد است که فخر رازى در تفسیر خود شبهات جدّى مخالفان اسلام و اهل سنّت را به بهترین شکل مطرح کرده ولى از حل آنها در نهایت عجز و ناتوانى فرومانده است. به گفته شرف الدین نصیبى، استاد و شیخ او سراج الدین سرمیاحى مغربى در کتابى دو جلدى به نام المآخذ، به بیان معایب و نقاط ضعف تفسیر فخر رازى پرداخته است (به نقل ابن حجر عسقلانى، ۱۳۹۰، ج ۴، ص ۴۲۸). اقبال لاهورى (ص ۱۹۹، نیز- ص ۲۹۳) نیز تفسیر فخر رازى را مانع فهم درست قرآن دانسته است. برکة الشامى (ج ۱، ص ۲۴) این نظر را که فخر رازى از دو روش تفصیل در تفسیر سوره حمد و اجمال در سایر سوره‌ها استفاده کرده، رد نموده و معتقد است که فخر رازى در تمام تفسیر خود، از یک شیوه بهره گرفته و تفصیل سوره حمد به اقتضاى خود سوره بوده و فخر رازى در تفسیر برخى آیات دیگر نیز، به تناسب، مباحث را بتفصیل بیان کرده، از جمله ذیل آیه ۳۱ سوره بقره، بحث گسترده‌اى درباره علم آورده است (همان، ج ۱، ص ۲۸- ۲۹).

در دفاع از فخر رازى پاسخهاى دیگرى نیز داده‌اند، از جمله گفته‌اند که امانتدارى وى در نقل سخنان مخالفان بر عده‌اى از هم مشربان او گران آمده و آنان را به خرده‌گیرى واداشته است (ابو شامه، ص ۹۸, نیز- سبکى، ج ۸، ص ۸۸). خود فخر رازى نیز در ابتداى تفسیر کبیر، دلیل تفصیل و تنوع مطالب کتاب را بیان کرده و به خرده گیران پاسخ داده است. او (ج ۱، ص ۳) مى‌گوید زمانى گفته بودم که مى‌توان از فواید و نفایس سوره حمد، ده هزار مسئله استنباط کرد، برخى از حسودان و جاهلان و گمراهان و دشمنان قیاس به نفس کرده، این سخن مرا باور نکردند و آن را انکار نمودند، لذا هنگامى که شروع به نگارش این کتاب کردم، براى اثبات اینکه چنین چیزى ممکن است، این مقدمه( تفسیر تفصیلى سوره حمد) را نوشتم. فخر رازى در جاهاى دیگرى از تفسیر، انگیزه‌اش را در تنوع و تفصیل مطالب، تقویت دین و القاى یقین و برطرف کردن شک و شبهه‌ها و از بین بردن نا آگاهى ذکر کرده است( ج ۱۷، ص ۱۱۴، نیز- ج ۱۶، ص ۳۲).

نسخه شناسى

تفسیر کبیر مجموعا شامل ۳۲ جزء است ولى تعداد مجلدات آن در چاپهاى گوناگون، متفاوت است. نسخه‌هاى خطى متعددى از این تفسیر بر جا مانده است( براى نمونه- حدایق شیرازى، ج ۱، ص ۱۵۳- ۱۵۸). على اصغر حلبى در کار ترجمه آن به فارسى است و چند جلد آن را منتشر کرده است. فخر رازى علاوه بر تفسیر کبیر، آثار دیگرى نیز در تفسیر قرآن دارد( عبد الحمید، ص ۳۸). پژوهشهاى فراوانى درباره تفسیر فخر رازى انجام شده است. ماهر مهدى هلال، فصل سوم کتاب خود، فخر الدین رازى بلاغیاً( ص ۱۸۵- ۲۵۵)، را به بررسى آراى بلاغى تفسیر کبیر اختصاص داده است. برخى دیگر از این تألیفات عبارت‌اند از:

- الرازى مفسرا از محسن عبد الحمید, الامام فخر الدین الرازى: حیاته و آثاره از على محمد حسن عمارى( قاهره ۱۳۸۸ / ۱۹۶۹)

- الرازى من خلال تفسیره اثر عبد العزیز المجذوب( لیبى و تونس ۱۴۰۰ / ۱۹۸۰)

- فخر الدین الرازى، آراؤه الکلامیة و الفلسفیة از محمد صالح الزرکان

از تحقیقات خاورشناسان مى‌توان به کارهاى روژه آرنالدز(کریمى‌نیا، ص ۲۴) و ژاک ژومیه(همان، ص ۱۳۲-۱۳۳) درباره تفسیر فخر رازى اشاره کرد. از مقالات متعدد روژه آرنالدز، مقاله‌هاى «مسیحیان بنا بر تفسیر فخر رازى از قرآن»( ترجمه على محمد کاردان، معارف، دوره ۳، ش ۱، فروردین- تیر ۱۳۶۵)،« جبر و اختیار در تفسیر رازى»( ترجمه میشل کوئى‌پرس، همان مجله) به طور کامل به فارسى ترجمه شده و گزارشى از مقاله« یافته‌هاى فلسفى در تفسیر کبیر فخر الدین رازى»( ترجمه رضا داورى، همان مجله) نیز به فارسى موجود است.

همچنین میشل لاگارد در کتابى با عنوان المصباح المنیر للتفسیر الکبیر( لیدن ۱۹۹۶) نمایه‌اى از اعلام و موضوعات تفسیر فخر رازى را به این شرح گرد آورده است: نمایه اعلام و اماکن و کتابهاى مذکور در تفسیر رازى( ص ۳- ۱۸۳)، نمایه موضوعات کلامى و ادبى و فقهى( ص ۱۸۵- ۳۵۹) و نمایه مباحث اصول فقه بر اساس تفکیک موضوعى( ص ۱۶- ۴۹). اساس کار لاگارد، تفسیر کبیر رازى چاپ بیروت ۱۹۸۲ است. لاگارد جدولهایى تطبیقى نیز با دو چاپ دیگر این تفسیر آورده که بر اساس آنها مى‌توان مطلب را در دو چاپ دیگر نیز یافت. با وجود چندین چاپ از تفسیر فخر رازى، هنوز این متن تصحیح انتقادى نشده است(- ایازى، ص ۶۵۰- ۶۵۱). در منابع از دو تلخیص این تفسیر به نامهاى التنویر فى التفسیر فى مختصر التفسیر الکبیر نوشته محمد بن ابى القاسم ربقى( متوفى ۷۰۹) و الواضح فى تلخیص تفسیر القرآن نگاشته محمد بن محمد نسفى( متوفى ۶۸۷) یاد شده است( همان، ص ۶۵۷).

منابع

مسلم آل جعفر، مناهج المفسرین،[ بى‌جا]: دار الکتب للطباعة و النشر، ۱۹۸۰, ابن حجر عسقلانى، الدرر الکامنة فى اعیان المائة الثامنة، چاپ محمد سید جاد الحق، قاهره ۱۳۸۵ / ۱۹۶۶, همو، لسان المیزان، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹- ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت ۱۳۹۰ / ۱۹۷۱, ابن خلّکان, ابن قاضى شهبه، طبقات الشافعیة، چاپ حافظ عبد العلیم خان، حیدر آباد دکن ۱۳۹۸- ۱۴۰۰ / ۱۹۷۸- ۱۹۸۰, عبد الرحمان بن اسماعیل ابو شامه، تراجم رجال القرنین السادس و السابع، المعروف بالذیل على الروضتین، چاپ محمد زاهد بن حسن کوثرى و عزت عطار حسینى، بیروت ۱۹۷۴, محمد ابو شهبه، الاسرائیلیات و الموضوعات فى کتب التفسیر، بیروت ۱۴۱۳ / ۱۹۹۲, محمد اقبال لاهورى، کلیات اشعار فارسى مولانا اقبال لاهورى، با مقدمه و شرح احوال و تفسیر کامل احمد سروش، تهران‌[؟ ۱۳۴۳ ش‌], محمد على ایازى، المفسرون: حیاتهم و منهجهم، تهران ۱۴۱۴, حسین برکة الشامى، تهذیب التفسیر الکبیر، لندن ۱۴۱۸ / ۱۹۹۸, حاجى خلیفه, ضیاء الدین حدایق شیرازى، فهرست کتابخانه مدرسه عالى سپهسالار، تهران ۱۳۱۵- ۱۳۱۸, بهاء الدین خرمشاهى، سیر بى‌سلوک، تهران ۱۳۷۰ ش, محمد بن على داوودى، طبقات المفسرین، بیروت ۱۴۰۳ / ۱۹۸۳, محمد حسین ذهبى، التفسیر و المفسرون، بیروت ۱۴۰۷ / ۱۹۸۷, عبد الوهاب بن على سبکى، طبقات الشافعیة الکبرى، چاپ محمود محمد طناحى و عبد الفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴- ۱۹۷۶, عبد الرحمان بن ابى بکر سیوطى، الاتقان فى علوم القرآن، چاپ محمد ابو الفضل ابراهیم،[ قاهره ۱۹۶۷]، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش,« شناسایى برخى از تفاسیر عامه»، حوزه، سال ۵، ش ۴( مهر و آبان ۱۳۶۷), نور اللّه بن شریف الدین شوشترى، مجالس المؤمنین، تهران ۱۳۵۴ ش, صفدى, محمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام از دیدگاه تشیع، قم ۱۳۷۴ ش, همو، المیزان فى تفسیر القرآن، بیروت ۱۳۹۰- ۱۳۹۴ / ۱۹۷۱- ۱۹۷۴, محسن عبد الحمید، الرازى مفسرا، بغداد ۱۳۹۴ / ۱۹۷۴, على محمد حسن عمارى، الامام فخر الدین رازى: حیاته و آثاره، قاهره ۱۳۸۸ / ۱۹۶۹, محمد بن عمر فخر رازى، التفسیر الکبیر، قاهره‌[ بى‌تا.]، چاپ افست تهران‌[ بى‌تا.], همان: تفسیر کبیر( مفاتیح الغیب)، ترجمه على اصغر حلبى، تهران ۱۳۷۱ ش-, مرتضى کریمى‌نیا، کتاب‌شناسى مطالعات قرآنى به زبان‌هاى اروپایى: ۱۷۰۰- ۱۹۹۵، تهران ۱۳۸۰ ش, ماهر مهدى هلال، فخر الدین الرازى بلاغیا، بغداد ۱۳۹۷ / ۱۹۷۷,

Rashid Ahmad Jullandri, Abu al- Qasim al- Qushairi as a

theologian and commentator, The Islamic quarterly, ۳۱ / I

)۹۶۹۱(; Michel Lagarde, Index du grand commentaire de

Fahr al- Din al- Razi-

و المصباح المنیر للتفسیر الکبیر: الفهرست الکامل لمفاتیح الغیب لفخر الدین الرازى، ۱۹۹۶, nedie

منبع

نرم افزار جامع التفاسیر، بخش کتابشناسی

***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: