مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

اباضیه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


«اِباضیه» یا «اَباضیه» یکى از فرقه‌هاى معتدل خوارج منسوب به عبداللّه بن اباض (متوفى ۸۶ ق) است که پس از تشیع و اهل سنت می‌توان آن را از لحاظ تاریخی مهم‌ترین فرقۀ اسلامی به حساب آورد. این فرقه در حال حاضر پیروانى در شمال آفریقا و به ویژه کشور عمان دارد، چنان که مذهب رسمى عمان، اباضى است.[۱]

تاریخچه اباضیه

اندکى پس از مرگ یزید بن معاویه، بنابر عواملى، در پیکره خوارج انشعاباتى پدید آمد و گروهى پیرامون عبداللّه بن اباض تمیمى گرد آمدند که ابتدا قاعدین خوانده و بعدها به اباضیه مشهور شدند.[۲]

گفته شده که عبداللّه بن اباض در زمان حکومت مروان بن محمد (مروان حمار) خروج کرده است؛[۳] ولى این سخن با ادعاى اباضیه که او چهل سال پیش از عصر مروان درگذشته است ، سازگار نیست.[۴]

گفته شده است عبداللّه بن اباض حدود سال هاى ۶۳هـ مانند سایر خوارج ، دور عبداللّه بن زبیر گرد آمد و در سال هاى ۶۴ و ۶۵ با دیدگاه هاى افراطى ابن ازرق (پیشواى ازارقه) مخالفت کرد و وقتى عقیده ابن زبیر را مبنى بر تبرئه عثمان و زبیر ، مخالف عقیده خود یافت از او جدا شد و به سوى بصره حرکت کرد.[۵]

مشهور دانشمندان ملل و نحل و محققان اباضیه بر این هستند که پیشواى نخستین و بنیان گذار فرقه اباضیه ، عبداللّه بن اباض است . اما برخى از اباضیه ، هر چند نسبت خود را به عبداللّه بن اباض نفى نمى کنند، ولى پیشواى اباضیه را فردى به نام ابوشعثاء جابر بن زید مى دانند.[۶]

این گروه معتقدند که عبداللّه بن اباض در کلیه امور به فتاوى جابر اتکا داشته و در کارها با او مشورت و از آراء او متابعت مى کرده و در حقیقت سخنگوى جابر بوده است و جابر در خفاء به رهبرى مى پرداخته است ، ولى این بیانات در تاریخ ثبت نشده چون به گمان غالب عبداللّه بن اباض قبل از جابر مرده است.[۷] و ثابت نشده که جابر ، اباضى بوده باشد. چنان که خودش از انتساب به اباضیه برائت مى جست.[۸] منابع مهم نیز انتساب جابر به اباضیه را انکار مى کنند.[۹]

برخی منابع ، آغاز فعالیت و پیدایش اباضیه را شوال سال ۳۷ هجرى ، و پس از جنگ صفین با انتخاب عبداللّه بن وهب راسبى به عنوان امام یا خلیفه و با شعار «حکمى جز حکم خدا نیست» اعلام مى دارند.[۱۰] این گروه به نام محکمة الاولى یا شراة یا خوارج نامیده مى شدند. عبداللّه بن وهب راسبى و دیگر همدستانش در نهروان کشته شدند.

در سال ۶۳ هجرى سران خوارج به دنبال جنایات مسلم بن عقبه (واقعه حرّه) براى دفاع از مکه ، در مدینه گرد هم آمدند ولى به زودى دچار اختلاف شدند ، گروهى اطراف نافع بن ازرق جمع شدند و خوارج افراطى و خشن را تشکیل دادند ، عده اى گرد نجدة بن عامر حنفى جمع شدند و با اعتدال گروه نجدات را تشکیل دادند ، گروهى به رهبرى شیبان فرقه میان روى صفریه را به وجود آوردند ، اما گروهى اطراف عبداللّه بن اباض گرد آمدند و از قیام علیه خلیفه وقت خوددارى کردند و در بصره باقى ماندند.[۱۱]

پس از عبداللّه بن اباض و جابر بن زید عمانى معروف به ابوشعثاء ، ابوعبیده مسلم بن ابوکریمه تمیمى سومین پیشوا و از شخصیت هاى بارز اباضى است. برخى منابع او را از متروکین و ضعفاء[۱۲] و برخى دیگر او را مجهول به حساب آورده اند.[۱۳] شمار زیادى از او کسب علم کرده اند. ربیع بن حبیب پیشواى بعدى اباضیه از شاگردان او بود.

چهارمین پیشواى اباضیه ابوعمرو ربیع بن حبیب فراهیدى ازدى بصرى از پیشوایان اباضیه و صاحب مسند مطبوع به نام الجامع الصحیح یا المسند الاباضى مى باشد ، وى شرح حال مناسبى در کتاب هاى رجالى ندارد ، ابوعبیده وصیت کرده بود که وى نیابت او را در هدایت قوم عهده دار شود .[۱۴]

اعتقاد اباضیه به مسند ربیع تا آن جاست که شیخ عبداللّه بن حمید سالمى ادعا کرده که صحیح ترین کتاب حدیثى از لحاظ روایت و با فضیلت ترین کتاب حدیثى از لحاظ سند است و بعد از قرآن کریم صحیح ترین کتاب ها است.[۱۵] ثلاثیات ربیع بن حبیب در مسندش جمع شده و رجال سلسله سه گانه آن ابوعبیده تمیمى و جابر بن زید ازدى و عبداللّه بن عباس وسایر صحابه اند ، در این مسند روایاتى بسیار عالى از امیرالمؤمنین على علیه السلام نقل کرده که معلوم مى شود این مرد با انصاف و با ثبات و استوار است. در دوران ربیع ، حرکت اباضیه در بصره رو به سستى نهاد و با پیش آمدن موقعیت هاى بهتر رو به عمان و مغرب نهادند و در سال ۱۷۷ق دومین دوره امامت اباضى در عمان شکل گرفت.[۱۶]

ابویحیى عبداللّه بن یحیى بن عمر بن الاسود... ابن الحارث الکندى (طالب الحق) از دیگر رهبران اباضیه است ، اهل حضرموت بود از طرف ابراهیم بن جبله کارگزار مروان در یمن ، قاضى آنجا بود.[۱۷] طى نامه اى از اباضیه بصره درباره قیام نظرخواهى کرد به او نوشتند اگر توانایى بر قیام دارى حتى یک روز هم درنگ نکن ، یارانش با او بیعت کردند و بدین ترتیب اولین امامت [علنى] اباضیه تأسیس شد. به دارالعماره حمله کردند و حکومت حضرموت را گرفتند پیروان او زیاد شد و او را طالب الحق لقب دادند. در سال ۱۲۸هـ بر صنعا و یمن دست یافت و خطاب به مردم گفت اسلام دین ماست و محمد پیامبر ماست کعبه قبله و قرآن پیشواى ماست... هر کس زنا کند ، دزدى کند ، شراب بخورد کافر است و هر کسى در اینها شک کند کافر است.[۱۸]

در زمانى که شورش بنى عباس از خراسان آغاز شده بود و دولت مرکزى مروان بن محمد سرگرم جنگ با آنها بود، طالب الحق از این فرصت استفاده و مکه و مدینه و تمام حجاز را تصرف کرد. در سال ۱۳۰هـ مروان ، سپاهى براى سرکوبى آنها فرستاد که تا یمن پیش رفت. طالب الحق از صنعا براى مقابله بیرون آمد طى یک نبرد خونین طالب الحق و همراهانش کشته شدند و بقیه به حضرموت پناه بردند ، مسعودى مى گوید: هم اکنون که سال ۳۳۲ است بیشتر مردم آن جا اباضى اند و با خوارج عمان تفاوتى ندارند.[۱۹]

به هر حال اباضیه در قرن دوم هجرى در یمن ، حضرموت و حجاز منتشر گردید ، عنصر فعال در نشر این مذهب قیام عبداللّه بن یحیى (طالب الحق) در زمان مروان آخرین خلیفه اموى بود.

اباضیه در چهار نقطه از سرزمین اسلامى دولت هایى به وجود آوردند ; در عمان از سال ۱۳۲هجرى دولتى مستقل از دولت ابوالعباس سفاح تشکیل دادند که امروزه نیز اباضیان آنجا حاکم هستند ; در لیبى در سال ۱۴۰هجرى دولتى به وجود آوردند که پس از سه سال سقوط کرد که امروزه نیز در کوه نفوسه حضور دارند ; در الجزایر در سال ۱۶۰هجرى دولت اباضى به رهبرى عبداللّه بن رستم با مرکزیت تاهرت روى کار آمد که تا حوالى سال ۱۹۰ دوام یافت و امروزه در منطقه میزاب حضور دارند ; در اندلس مخصوصاً در دو جزیره میورقه و مینورقه دولت اباضى روى کار آمد که با سقوط اندلس برافتاد و امروزه در جزیره جربه حضور دارند.[۲۰]

تاریخ عمان حاکى از مقابله مستمر سلاطین و امامان اباضى است ، اقتصاد نیرومند عمان در گذشته و موقعیت دریایى آن زمینه مساعدى براى انتشار اباضیان در افریقا و خاور دور بوده است.[۲۱]

امامت اباضیان در عمان یک بار دیگر در آغاز قرن بیستم قدرت و اعتبار گرفت در سال ۱۹۱۳م سالم بن راشد به عنوان امام انتخاب گردید و اباضیان در صدد براندازى سلطنت مسقط برآمدند ولى سلطنت مورد حمایت دولت انگلیس ، پس از ترور امام سالم در ۱۹۲۰م با محمد بن عبداللّه خلیلى که به جاى او به امامت رسیده بود موافقت نامه معروف به سیب را امضا کرد که ۳۵ سال آرامش نسبى را به دنبال داشت. امام محمد بن عبداللّه خلیلى به تحکیم قدرت داخلى در عمان پرداخت و در جهت کسب استقلال توانست عضویت در اتحادیه عرب و سازمان ملل را به دست آورد.

در سال ۱۹۵۴م خلیلى درگذشت و غالب بن على هنائى به جاى او نشست که در این دوره اباضیان با سلطان عمان به جنگ پرداختند و در سال ۱۹۵۹م غالب شکت خورد و در عربستان به مبارزه خود علیه سلطان ادامه داد و با روى کار آمدن سلطان قابوس ۱۹۷۰م مبارزه با اباضیه کم رنگ و مسئله امامت اباضیان به فراموشى سپرده شد.

غالب بن على ، اکنون (سال ۱۳۷۰) پیرمرد زمین گیر و مقیم شهر دمام عربستان است ، برادرش طالب فرماندهى نیروهاى جنگى اباضى را عهده دار است و فرزندانش در رأس قدرت اند ، خاندان سلطنتى عمان خود را معتقد به مذهب اباضى مى دانند ، یکى از علماى جوان اباضى به نام شیخ احمد بن حمد خلیلى به عنوان مفتى اعظم با درجه وزیرى در دولت عمان حضور دارد.[۲۲] اباضیه امروز در عمان و مغرب عربى (لیبى ، الجزایر ، تونس و مصر) به سر مى برند.

ماهیت اباضیه

اباضیه به‌عنوان یکی از فرقه‌های خوارج از گروههای دیگر آن جدا شدند و طریقی خاص به وجود آوردند. لیکن وجوه اختلاف، کلاً در برخی مسائل کلامی و دیدگاه آنان دربارۀ خلفای راشدین بود. نظریات اباضیه در آراء سیاسی، به‌ویژه در قضیه تحکیم، همچنان وجه مشترک آنان با فرق دیگر خوارج باقی ماند، اما اباضیۀ معاصر که سخت می‌کوشند که ارتباط خود را با خوارج انکار کنند، آن را دلیلی بر وحدت اعتقادی خود با آنان نمی‌شمارند. به عقیدۀ آنان توافقشان با خوارج در این موضوعات و در قضیه خلافت، دلیل بر جمع شدنشان در یک مجموعه و گروه دینی نیست.

بررسى سرگذشت اباضیه و سران آن در منابع معتبر نشان مى دهد که این فرقه از انشعابات خوارج است ، ولى دانشمندان اباضى از این که خوارج و یا شعبه اى از آن نامیده شوند اکراه دارند[۲۳] و مخالفت سران فرقه اباضیه با امامت حضرت علی (علیه السلام) را به مخالفت هاى چون اهل ردّه در عصر ابوبکر و مخالفت هاى اصحاب با عثمان و مخالفت اهل جمل با امام على (علیه السلام) تشبیه مى کنند که هیچ کدام از مخالفت هاى مذکور موجب خروج علیه اسلام و اطلاق خارجى نشد.[۲۴]

مى گویند اتفاق نظر اباضیه با خوارج در مورد امامت (عدم انحصار خلافت در خاندان یا قبیله معین) موجب نمى شود اباضیه از فرقه خوارج باشد و گرنه اباضیه با اشاعره در مسئله قدر و با معتزله در خلق قرآن و با شیعه در مسائل توحید و ایمان و خلود در دوزخ هم عقیده است و مع ذلک هر کدام فرقه هاى جدایى هستند.[۲۵]

نویسندگان اباضى مى گویند مذهب اباضیه در اواخر قرن اوّل پایه گذارى شد و خوارج تنها افراطى هایى چون ازارقه هستند که مسلمانان را مشرک و مال شان را مباح مى دانستند و اینان از دین خارجند ، اما اباضیه به جماعت مسلمین ، اهل حق و استقامت و دعوت معروف اند ; هر چند دشمنان افراطى همچون خوارج و ازارقه این مذهب را به قعده و قاعدین خوانده اند ، چون پنداشته بودند که اباضیه از جهاد در برابر ستمگران دست کشیده اند.[۲۶]

و نیز مى گویند: اباضیه على رغم آن که ولایت محکمه اولى و در رأس آن عبداللّه بن وهب راسبى و ردّ حکمیت على (علیه السلام) و معاویه را پذیرفته اند (همچون تمام فرقه هاى خوارج) امّا با ازارقه و کسانى که ولایت اشخاصى پس از راسبى را پذیرفته اند ، موافق نیستند؛ بنابراین اباضیه غیر از خوارج اند. در ابتدا نام خوارج در بین اصحاب على (علیه السلام) شناخته شده نبود و شاید پس از بالا گرفتن کار ازارقه و استقرار خلافت معاویه این اصطلاح ظهور کرد و آنان در این اطلاق بین منحرفان (ازارقه) و دیگران (اباضیه) فرقى نگذاشتند.[۲۷]

ناصر سابحى مى گوید: اصطلاح خوارج مخصوص کسانى است که مخالفان خود از سایر فرقه هاى اسلامى را مشرک مى دانند ، اما اباضیه آنان را کافر نعمت ولى موحد مى دانند.[۲۸]

بازخوانى تاریخ و شواهد تحلیلى ، جدا انگارى اباضیه از خوارج را مورد تردید قرار مى دهد،[۲۹] بلکه در مواردى شمول خوارج بر اباضیه را تأیید مى کند ، که این جا برخى از شواهد یادآورى مى شود:

  • اصطلاح خوارج به هیچ وجه ابتکار عوامل معاویه نبوده است ، بلکه رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) درباره ذوالخویصره از سران خوارج اصطلاح خارجى را به کار برده و فرموده است: به زودى او پیروانى خواهد داشت که دین را با ا فکار خام خود مى سنجد و از دین خارج مى شود مانند تیرى که بر صید نشیند و از آن بیرون رود.[۳۰]
  • عنوان خارجى در عصر امام على (علیه السلام) بر عبداللّه راسبى و ذوالخویصره و همراهانشان در جنگ نهروان اطلاق مى شده است ، امام (علیه السلام) پس از پیروزى در نهروان فرمودند: پس از من خوارج را نکشید...[۳۱]
  • از اشعار خوارج به دست مى آید که اسم خارجى پیش از فتنه ازارقه و... بر آنها اطلاق مى شده است.
  • جنایات محکمه اولى و وهب راسبى از مسلمات تاریخ است و این جنایات پیش از قیام نافع بن ازرق (پیشواى ازارقه) است و فتنه ازارقه و صفریه و نجدیه از گروه هاى خوارج به زمان تسلط معاویه بر کوفه برمى گردد.

بنابراین اعتراض بر تحکیم و شیوه امام على (علیه السلام) ، پذیرش امامت راسبى و رضایت به جنایات او ، گواه محکمى بر انشعاب اباضیه از خوارج است ، پدید آمدن اصطلاح خوارج در عصر معاویه و از طرف عمال او و نیز متوجه ساختن جنایت ها به ازارقه و صفریه و... ادعاى بى دلیل است.

افزون بر این شواهد ، ارباب ملل و نحل و تاریخ و کلام ، اباضیه را از فرقه هاى انشعابی خوارج مى دانند.[۳۲] به هر حال اباضیه از نظر مشهور دانشمندان ملل و نحل ، نزدیک ترین فرقه ها به اهل سنت[۳۳] و از فرقه هاى معتدل خوارج اند که به دلیل همین اعتدال و دورى از افراط تا امروز باقى مانده اند.

عقاید و احکام اباضیه

اباضیه در آغاز به صورت یک مکتب منسجم فقهى و کلامى نبوده، بلکه مانند خوارج صرفاً یک حرکت سیاسى بوده است.[۳۴] اباضیه در کتاب هایشان ، غیر از تخطئه تحکیم و تصویب محکمه اولى چیز دیگرى نمى گویند و با امام على (علیه السلام) اظهار عداوت نمى کنند ، پس ما در حق آنان جز آنچه آشکار است نمى گوییم و از طرفى به اظهارات آنان نیز اتکا نمى شود چون تقیه و کتمان یکى از مسالک چهارگانه آنان است.[۳۵]

اباضیه در امورى با دیگر فرقه هاى خوارج مشترک است ، از جمله:

گزیده اى از عقاید و احکام اباضیه به قرار ذیل است:

  • مسلمانان غیر اباضى پس از اتمام حجت ، خونشان حلال و مالشان حرام است ولى مشرک نیستند بلکه تنها کافر نعمت هستند.[۳۹] به خلاف عقیده ازارقه که مسلمانان غیر ازرقى مذهب را مشرک مى دانستند.
  • اموال مسلمانان غیر اباضى نظیر سلاح و آذوقه ، اگر در جنگ گرفته شود غنیمت و حلال است ، ارثیه آنان و ازدواج با آنان حلال است ، ترور و آدم ربایى حرام است مگر ترور کسى که در بلاد تقیه دیگران را به شرک دعوت کند و خود نیز مشرک باشد ، سرزمین فرقه هاى مخالف ، سرزمین توحید و تنها اردوگاه نظامى سلطان سرزمین کفر محسوب مى شود ، به سبب همین عقاید اعتدالى ، دیگر فرقه هاى خوارج از اباضیه تبرى جسته اند.[۴۰]
  • تولّى یعنى وجوب محبت هر اباضى نسبت به مؤمنى که مشتاق به انجام فرایض و دورى از محرمات است و تبرّى یعنى دورى جستن از هر فاسقى مشرک و یا کافر نعمت یکى دیگر از اصول اباضیه است.[۴۱]
  • نزد ارباب ملل و نحل مشهور و در متون اباضى مستند است که اباضیه ، شیخین (ابوبکر و عمر) را دوست و صهرین (عثمان و امام على (علیه السلام)) را دشمن مى دارند.[۴۲]
  • اباضیان بر آنند که اگر مرتکبان کبایر بدون توبه از دنیا روند ، براى همیشه در آتش دوزخ اند با این حال به شفاعت هم قایلند و آن را به معنای دخول سریع مؤمنان به بهشت تفسیر کرده اند. بر خلاف اهل حدیث و مشهور اشاعره ، اباضیه دیدار حسى خداوند را در دنیا و آخرت ممتنع مى دانند و بر خلاف اشاعره قایلند صفات خدا زاید بر ذاتش نیست بلکه صفات نه قایم به ذاتند و نه جداى از آن ، از این رو وجود مستقل از ذات ندارند.[۴۳]

برخى از احکام و عقاید مهم اباضیه از زبان مفتى اعظم و معاصر (احمد بن حمد خلیلى) و على یحیى معمّر از نویسندگان معاصر اباضیه به شرح ذیل است:

  • هرگاه اهل بغى (مسلمانانى که علیه امام حق مى جنگند) کشته شود ، اموال آنها حلال نیست [بر سربازان امام].[۴۴]
  • قرآن مجید کتابی است که براى فهم و تفسیرش نیاز به چیز دیگرى نیست.[۴۵]
  • عصمت تنها از آن پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) است و هیچ کس پس از او معصوم نیست.[۴۶]
  • رؤیة اللّه به هیچ عنوان درست نیست.[۴۷]
  • قرآن مجید مانند دیگر مخلوقات خدا ، حادث است ، اگر قدیم باشد تعدد قدماء لازم مى آید.[۴۸]
  • اصحاب کبایر (کسانى که مرتکب گناه کبیره شده اند) خالد در جهنم اند و مدعى اند این عقیده برگرفته از قرآن و روایات است.[۴۹]
  • سرزمین مخالفین اباضیه از دیگر فرقه هاى اسلامى ، سرزمین توحید محسوب مى شود جز لشگرگاه سلطان که سرزمین بغى است.
  • کسى که مرتکب زنا ، دزدى و... مى شود حدّ شرعى بر او اقامه و توبه داده مى شود و اگر توبه نکرد کشته مى شود.
  • کسانى که مرتد شوند مانند مشبّهه محکوم به قتل اند ، همان طور که ابوبکر چنین کرد.[۵۰]
  • نسبت به هیچ یک از صحابه دشمنى ندارند همه عادل ، طاهر ، منزه و مورد توصیف اند.[۵۱]
  • امیرالمؤمنین على بن ابی طالب علیه السلام، احتیاجى به ذکر فضایل او مانند زهد و عقل و علم و شجاعت و عدل نیست چون مشهورتر از آن است که نیاز به بیان باشد.[۵۲]
  • اباضى ها با وهابیون اختلافات عمیق و دشمنانه اى دارند به ویژه در مقوله عدم رؤیت خداوند در قیامت ، اباضى ها بر عقاید غلاة ایراداتى دارند ، در مباحث امامت مسائلى را مطرح ساخته اند که با بحث ولایت فقیه مشابهاتى دارد.[۵۳] خصومت اباضیه با وهابیت در جدیدترین اثر اباضى که توسط مفتى اعظم آنان نگارش یافته است به خوبى روشن است که در چندین جا به ابن تیمیه و سران وهابی تاخته است.[۵۴]

مذهب اباضی در بسیاری از احکام فقهی همچون نماز (اوقات و شمار رکعات)، حج (ارکان و مناسک)، زکات (نصاب و مصارف) و روزه (بیش‌تر شروط صحت و مبطلات) با مذاهب چهارگانۀ اهل سنت چندان تفاوتی ندارد.[۵۵]

پانویس

  1. دراسات عن الاباضیه ، نامى عمرو خلیفه ، ص۳۳ و ۳۵.
  2. تاریخ طبرى ، ج۴ ، ص۴۳۸.
  3. الملل والنحل، شهرستانی، ج۱ ، ص۱۳۴.
  4. الاعلام زرکى ، ج۴ ، ص۶۲.
  5. تاریخ طبرى ، ج۴ ، ص۴۳۸ ; الکامل فى التاریخ ، ج۲ ، ص۲۱۳ .
  6. فرق و مذاهب کلامى، على ربانى گلپایگانى، ص۲۸۵.
  7. الملل والنحل ، ج۵ ص۳۱۷.
  8. الجرح والتعدیل، ابوحاتم رازى ، ج۸ ، ص۱۹۳.
  9. حلیة الأولیاء ، ج۳ ، ص۸۹ ; المعرفة والتاریخ، ابویوسف فسوى ،ج۲ ، ص۸.
  10. آشنایى با مذهب اباضى، محمد عرب ، ص۲.
  11. آشنایى با مذهب اباضى ،ص ۵.
  12. کتاب الضعفاء والمتروکین ، ج۳ ص۱۱۸.
  13. الجرح والتعدیل، ابوحاتم رازى ، ج۸ ، ص۱۹۳.
  14. طبقات المشایخ بالمغرب ، ج۲ ، ص۲۴۵.
  15. الاباضیة عقیدة ومذهباً ،ص۱۰۶.
  16. آشنایى با مذهب اباضى ،ص ۷.
  17. العقود الفضیه ، ص۱۸۷.
  18. الاغانى ، ج۲۳ ، ص۲۲۴.
  19. مروج الذهب ، ج۳ ، ص۲۴۲ ; تاریخ طبرى ، ج۶ ، ص۴۱/
  20. آشنایى با مذهب اباضى ، ص ۸.
  21. آشنایى با مذهب اباضى ،ص ۹.
  22. آشنایى با مذهب اباضى ،ص ۷ـ۱۱.
  23. اباضیه یکى از فرقه هاى میانه رو ، مجله مشکوة ، ج۳۳ ، ص۶۷.
  24. آشنایى با مذهب اباضیه ،ص۲ـ۳.
  25. آشنایى با فرقه اباضى ، ص ۲۰.
  26. الاباضیه فى مصر والمغرب ، ص۱۲ و ۵۴.
  27. الامام جابر بن زید ، صالح صوافى، ص ۲۱۳.
  28. الخوارج والحقیقة الغائیه ، ص۱۸۶.
  29. الاباضیة عقیدة ومذهباً ، ص۲۹ و ۳۱.
  30. سیرة النبویه، ابن هشام ، ج۴ ، ص۱۳۹ ; الکامل ابن اثیر ، ج۲ ، ص۲۷۱.
  31. نهج البلاغه ، شریف رضى ، خطبه ۶۰.
  32. مقالات الاسلامیین ،ص ۱۸ و ۱۰۱ ; الفرق بین الفرق ، ص۴۹ ; الملل والنحل ، ج۱ ، ص۱۱۴ و ۱۳۸ ، الکامل ،ج ۲ ، ص۲۱۴.
  33. الکامل فى التاریخ ، ج۲ ،ص۲۱۴.
  34. بحوث فى الملل والنحل ، ج۵ ، ص ۲۵۰.
  35. بحوث فى الملل والنحل، شیخ جعفر سبحانى ،ج۵ ، ص۲۴۲.
  36. بحوث فى الملل والنحل ،ج۵ ، ص۲۴۹.
  37. مقالات الاسلامیین ،ص۱۸۹.
  38. بدء الاسلام ، ابن سلام اباضى ، ص۱۰۶.
  39. تاریخ طبرى ، ج۴ ، ص۴۳۸-۴۴۰ ; الکامل فى التاریخ ،ج۲ ، ص۲۱۳ ; بحوث فى الملل والنحل ،ج ۵ ، ص۲۲۳.
  40. مقالات الاسلامیین ، ص۱۰۴ ; الفرق بین الفرق ، ص۷۰.
  41. بحوث فى الملل والنحل ، ج۵ ، ص۲۲۹ تا ۲۳۵.
  42. الفصول المختاره ، شیخ مفید، ج۱ ، ص۱۷.
  43. بحوث فى الملل والنحل ،ج ۵ ، ص۲۱۳.
  44. وسقط القناع ، احمد خلیلى، ص ۵۹.
  45. همان ، ص۷۹ و ۱۴۸.
  46. همان ،ص۱۵۳ ; الاباضیه بین الفرق الاسلامیة ، ص۳۲۶.
  47. همان ،ص ۱۴۲ و ۱۴۰ ; الحق الدامغ ، احمد خلیلى، ص۹۵.
  48. الحق الدامغ ، ص۱۸۰.
  49. همان ،ص۲۲۶.
  50. الاباضیه بین الفرق الاسلامیة ، معمّر على یحیى ، ص۱۲۲.
  51. همان ،ص ۳۲۵.
  52. همان ، ص۳۲۶.
  53. آشنایى با مذهب اباضى ، محمد عرب ، ص۱۰.
  54. وسقط القناع ، ص۱۰۲ ، ۱۴۲ و ۱۵۲.
  55. ابوالربیع بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ص۷۸.

منابع