تبرک
«تَبَرُّک»، درخواست برکت یا خجستگی و میمنت و نوعی طلب التفات و رحمت از خداوند و موجودات قدسی فراطبیعی را گویند. تبرّک در واقع القا و اثرگذاری امر قدسی بر عناصر عالم غیرقدسی است. تلقی از تبرّک در میان اصناف مختلف مسلمانان یکسان نبوده و از جمله گروهی با عنوان وهابیت، آن را منافی با توحید دانستهاند.
محتویات
مفهومشناسی تبرک
واژه «تبرک» مشتق از ریشه «ب ر ک» سامی و به معنای نزدیکی و قرابت است. در زبان عبری نیز براخاه به معنای دعا، آرزوی توفیق، تقدیس و التفات الاهی برای خیر و سعادت به کار رفته است.[۱] واژه عربی «بَرَکَة» هم به معنای نیکبختی، فزونی و دعای روحانیان برای جماعت در پایان نماز است.[۲] در زبان فارسی واژه تبرّک واژهای دخیل از عربی است که در برابر کلماتی مثل فرخنده داشتن، همایون داشتن، خجسته داشتن و میمنت[۳] به کار میرود.
انسان دیندار به قلمروی مقدس باور دارد. این قلمرو متعالی و به کلی متفاوت از قلمرو زندگی روزمره طبیعی و غیرمقدس است ولی میتواند بر آن اثر گذارده یا در آن تجلی یابد. تبرک در واقع القا و اثرگذاری امر قدسی ـ در عامترین وجه ـ بر عناصر عالم غیرقدسی و ارتقای کیفیت آنهاست. این ارتقای کیفیت میتواند به صورت تقویت مادی عناصر و یا به شکل گونهای ارتقای وجودی آنها باشد. بنابراین تبرک همواره نوعی تجلی امر قدسی در وجه رحمانی است. خطاب و پیام رحمانی به هر شکل ـ خواه به شکل وحی و الهام، یا به شکل التفات و انتساب ـ حاوی عنصر برکت و رضا و خشنودی الاهی نیز هست. از این رو، تبرک در برابر لعن و نفرین قرار دارد که نشانی از ناخشنودی الاهی است.
در عمل تبرک میتوان ۳ عنصر را شناسایی کرد؛ یکی برقراری ارتباط با عالم قدسی، دیگر انتقال دادن این نیرو به موجود یا شیء و سوم ارتقای وجودی آن موجود یا شییء.
تأثیر و انتقال برکت
میتوان نحوه انتقال برکت به عناصر عالم طبیعت، یا عمل تبرّک را تحت ۳ مقوله کلی قرار داد:
- یکی انتقال تبرک از طریق تماس با یک عنصر متبرک. در این حالت لمس یک قدیس یا لمس عنصری متبرک یا شیئی آیینی میتواند باعث برکت یافتن باشد، مانند استلام حجرالاسود توسط زائران کعبه در مناسک حج و عمره، یا لمس ضریح یا صندوق قبر ائمه اطهار و اولیا که به نوبه خود به سبب تماس و ارتباط با شخصیت مقدس مدفون متبرک تلقی میشود. تقدس و تبرک قدمگاهها و پدیدههای طبیعی مثل چشمهها، درختها، غارها و احجار منسوب به مقدسان را نیز میتوان از همین سنخ دانست. همچنین میتوان به لمس جای پای حضرت محمد صلی الله علیه و آله در سنگ به نیت برکت [۴] اشاره کرد. در جعرانه ـ در ۴ فرسنگی شمال مکه ـ نیز در سنگی، گودی هایی وجود دارد که گفتهاند پیامبر صلی الله علیه و آله در آنها آرد ساخته است. از اینرو، مردم در آن گودی ها آرد میسازند و از آن نانی متبرک میپزند.[۵] همینطور تبرک جستن با لمس پیامبر صلی الله علیه و آله و یا اجزاء بدنی او (مثل مو و ناخن) و اشیائی (مانند جام، جامه، اضافه آب وضو و بقایای خوردنی و آشامیدنی) که در تماس با آن حضرت بودهاند.[۶]
- شیوه دیگر انتقال برکت از راه تشابه با امری متبرک است. این شباهت علاوه بر این که خود مایه برکت است، در عین حال میتواند قدرت برکتدهی را هم پدید آورد. به عبارت دیگر تمثال و نماد امر متبرک به گونهای با آن هم ذات میشود و خود میتواند مایه برکت باشد. آویختن تصاویری از مکانهای مقدسی مثل کعبه و یا مشاهد مشرفه در خانهها یا محل کار نمونهای از تبرک با واسطه شباهت است. همینطور بهرهگیری از شمایل قدیسان مذهبی ـ که به ویژه در مسیحیت رواج دارد ـ مصداقی دیگر از این شیوه انتقال برکت است. تبرکجویی به واسطه شباهت، محدود به استفاده از تصاویر نیست و انواع دیگری را هم دربرمیگیرد، مثلاً امامبارهها که شیعیان شبه قاره هند مشابه با مزارات و مشاهد مشرفه ائمه میسازند و به زیارت آن میروند و از آن برکتجویی میکنند. شاید مشهورترین نماد متبرک دینی در حوزه غیراسلامی، صلیب در میان مسیحیان باشد که آن را نماد صلیبی میدانند که عیسى علیه السلام را بر آن به دار کشیدند. ترسیم علامت صلیب روی بدن از سده سوم به بعد یکی از متداولترین شیوههای تبرک در میان مسیحیان است.
- اما شیوه دیگر انتقال برکت که متفاوت با دو شیوه پیشین است، مبتنی بر خواست و التفات شخصی است. در این حالت خداوند یا کسی که قدرت تبرک دارد، آگاهانه کسی یا چیزی را متبرک میکند. ممکن است این کار با صرف بیان اراده یا با گذاردن دست بر شخصی یا شیئی و یا از طریق دعای خیر و طلب برکت برای کسی یا چیزی صورت گیرد. دعای خیر مقدسان و اولیا را در فرهنگ اسلامی میتوان در زمره این مقوله از انتقال برکت قرار داد. همینطور «تبریک» و «مبارک باد» گفتن هم دعای خیر و آرزوی افاضه برکت برای کسی یا چیزی است. در همه اینها آنچه مایه تبرک است، التفات و ارادهای از جانب خداوند و یا شخصی مقدس است که باعث جریان برکت میشود.
تبرک در گفتمان اسلامی
مشتقات ریشه «برک» ۳۰ بار در قرآن کریم آمده است. گاه در معنای فزونی، وفور و نعمت های زمینی بکار رفته است.[۷] [۸] خصیصه واضح تبرک در قرآن، انتساب و ارجاع آن به خداوند و تلقی آن به منزله امری از جانب او و به اراده اوست؛ تبرک یا صفتی الاهی است یا هبهای الاهی که تنها از جانب او نشئت میگیرد.
تلقی از تبرک و برکتجویی در میان اصناف مختلف مسلمانان موضوعی مورد مناقشه بوده است. در حالی که در میان عامه مسلمانان زیارت قبور اولیا و توجه به آثار منسوب به ایشان و تبرک به آن امری نامعمول نبوده است، اما برخی از شخصیت های دینی این امر را سخت نهی کرده و آن را منافی توحید دانستهاند. ابن تیمیه (م، ۷۲۸ ق) زیارت قبور و مسح و استلام جایی ـ غیر از بیتالله ـ را جایز نمیداند و آن را از بزرگترین اسباب عبادت اوثان میپندارد.[۹]
در این رویکرد هر برداشتی مبتنی بر وساطت برای ارتباط با الوهیت و برکتجویی کاملاً نفی میشود. بعدها چنین تلقی نامنعطفی از توحید در آراء محمد بن عبدالوهاب (۱۱۱۵-۱۲۰۶ ق)[۱۰] و پیروانش بازتاب مییابد و در قالب نحله وهابیت منعقد میگردد. در حالی که دیگر اصناف مسلمانان ـ و بهویژه شیعیان ـ چنین رویکردی نسبت به توحید ندارند و تبرک به قبور و جنازه اولیای خدا را جایز و نشانه ایمان میدانند.[۱۱]
بر همین سیاق، متکلمان شیعی نیز مغفرت و رحمت الاهی ـ و به همین قیاس برکت الاهی ـ را با وساطت مجاری تکوینیای ممکن میدانند که شامل نفوس کامل انبیاء و اولیا ـ با اختلاف در مرتبت ـ است.[۱۲] اگر چه در نزد شیعیان هم، منشأ این مغفرت و رحمت ـ یا «قابلیت مثبت امر ماوراءطبیعی» ـ خداوند است و واسطهها هم از جانب او مأذون هستند و لازم است که توجه انسان ابتدا به خدا و سپس به طرف واسطه باشد.[۱۳] به هر حال، به نظر میرسد که تلقی اخیر نسبت به وجود واسطه تکوینی در جریان رحمت و برکت الاهی هماهنگی بیشتری با برکتجویی های رایج عامه مسلمانان داشته باشد.
پانویس
منابع
- دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۱۴، ص۵۷۴۶، مدخل "تبرک" از مهرداد عربستانی.
مطالب مرتبط