اکمال دین

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«اِکمال دین» از مفاهیم قرآنی به معنای کامل‌کردن دین است. اکمال و اتمام دین، بر اساس «آیه اکمال» و شأن نزول آن، با اعلام ولایت امام علی (علیه‌السلام) توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در غدیر خم و در سال دهم هجری تحقق یافت.

واژه‌شناسی

«اکمال» مصدر باب افعال و از ریشه «ک.م.ل» است. کمال در لغت به معنای تمامیت و تحقق همه اجزای یک شیء[۱] است، به‌گونه‌ای که آنچه غرض از شیء در آن است حاصل شود[۲]؛ نیز به معنای آراسته شدن به صفات در حدّ خود و رسا شدن[۳] دانسته شده است.

غالب لغویان کمال را به معنای تمام دانسته‌اند[۴]؛ ولی می‌توان گفت گرچه معنای کمال و تمام به هم نزدیک و هر دو به معنای تحقق همه اجزای چیزی هستند؛ اما تمام در جایی به‌کار می‌رود که اجزای شیء به تنهایی اثری نداشته و اثر بر مجموع اجزای آن مترتب است؛ مانند یک روز روزه که اجزای آن همه یک روز را فرامی‌گیرد و اگر یک جزء آن مفقود شود یعنی شخص در بخشی از روز مرتکب مفطرات گردد، کل روزه باطل شده و بخشهای دیگر آن نیز بی‌اثر می‌شود، و کمال در جایی به‌کار می‌رود که هر یک از اجزا اثر خود را دارند و مجموع اجزا نیز اثر خود را دارد؛ مانند روزه‌های ماه رمضان که هریک از آنها و همچنین مجموع آنها، هر یک اثر ویژه خود را دارد.[۵] برخی گفته‌اند: اختلاف کمال و تمام با یکدیگر اختلاف کیفی و کمی است، زیرا تمام مربوط به کمیت و کمال مربوط به کیفیت است[۶] و ابتدا شیء با فراهم شدن اجزائش تمام شده و سپس با افزوده شدن خصوصیات و محسنات دیگری کامل می‌شود، بنابراین، کمال مرتبه‌ای پس از مرتبه تمامیت اجزاء است.[۷] برخی نیز گفته‌اند: کمال شیء این است که مقصود از آن حاصل شود و تمام شیء این است که به چیزی خارج از خودش نیاز نداشته باشد.[۸]

«دین» در اصطلاح، جمیع آنچه خدا به قیام بر آن امر کرده[۹] و مجموع عقاید و احکام تشریع شده از سوی خداوند است[۱۰] و بنابراین «اکمال دین»، کامل کردن آن با افزودن فریضه‌ای به آن است و مقتضای باب اِفعال آن است که این کامل کردن به صورت دفعی باشد؛ نه تدریجی.[۱۱]

به عقیده دانشمندان شیعه، عامل اکمال دین، خداوند است که با جعل ولایت اهل بیت(علیهم السلام) دین مسلمانان را کامل کرد و به این ترتیب اسم شریف «مکمّل الدین» به منصه ظهور رسید.[۱۲]

به موضوع اکمال دین در قرآن تنها یک بار و در آیه ۳ سوره مائده: «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ...» تصریح شده است، گرچه در آیات متعددی مانند ۵۵ و ۶۷ سوره مائده و ۵۹ سوره نساء، ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام) و دیگر اهل‌بیت(علیهم السلام) بیان شده است.

معنای اکمال دین و زمان آن

بر پایه مبانی پذیرفته شده در عرفان و حکمت اسلامی می‌توان گفت دین دارای دو وجهه ظاهری و باطنی است: وجهه باطنی دین که جنبه «یلی الحقی» آن است، فراتر از زمان و مکان و امری غیر تدریجی است، ازاین‌رو همواره کامل بوده و نقصی در آن راه ندارد؛ ولی وجهه ظاهری دین که جنبه «یلی‌ الخلقی» آن است امری تدریجی بوده و در ابتدا ناقص است و با نزول همه معارف و احکام آن کامل می‌گردد، تا بین ظاهر و باطن دین مطابقت حاصل شود. وجهه باطنی دین که نزد خداست، یکی بیش نیست و آن همان اسلام است: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ» (آل‌عمران/۳،۱۹) و در زمانهای مختلف به صورت شرایع گوناگون ظهور می‌یابد؛ بنابراین، بحث اکمال دین در خصوص وجهه ظاهری دین و در دو جهت قابل پیگیری است: ۱. در مقایسه شرایع با یکدیگر. ۲. در شریعت خاص مانند اسلام، با توجه به نزول تدریجی معارف و احکام آن. این مطلب را احتمالا بتوان از تعابیر «لَکمْ دِینَکمْ» و «عَلَیکمُ» در آیه مورد بحث استفاده کرد.

دین اسلام (در وجهه ظاهری آن) پیوسته مورد تهدید کافران بوده است: «الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ دِینِکمْ» (سوره مائده/۵،۳) روز نزول این آیه، چنان‌که از خود آن برمی‌آید، زمان ناامیدی کافران و ایمن شدن مسلمانان از آنان است، بنابراین تا آن روز کافران به نابودی اسلام امیدوار بوده و برای آن نقشه می‌کشیدند، به‌گونه‌ای که شایسته بود مؤمنان ازاین نقشه‌ها برحذر باشند. (آل‌عمران/۳، ۶۹؛ بقره/۲،۱۰۹؛ صفّ/۶۱،۹) این نقشه‌ها از تلاش برای رخنه‌کردن در اراده و همت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و تضعیف آن آغاز شد: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ» (قلم/۶۸،۹؛ نیز اسراء/۱۷،۷۴؛ کافرون/۱۰۹، ۱-۳) و همچنان ادامه داشت تا نوبت به آخرین امید آنان برای نابودی دین رسید و آن اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرزندی ندارد و با مرگ وی دوران دعوت و دین او نیز سپری خواهد شد. در آیه ۳ سوره کوثر به این امید آنان اشاره شده است: «إِنَّ شَانِئَک هُوَ الْأَبْتَرُ» قدرت و شوکت اسلام، کافران را در همه آرزوهایشان ناکام و ناامید کرده بود، به جز واپسین خواسته آنان که هنوز به آن امید بسته بودند و تنها در صورتی این آرزو نیز به یأس می‌گرایید که خداوند برای دین خود امامی نصب کند که در حفظ و تدبیر امر دین و ارشاد امت اسلامی جانشین رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) باشد تا بدین وسیله دین از مرحله قیام به حامل شخصی به مرحله قیام به حامل نوعی خارج شده و با تبدیل شدن صفت حدوث آن به صفت بقاء کامل گردد: «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ...» (مائده/۵،۳).[۱۳]

نکته شایان توجه در این خصوص آن است که دین و قرآن، برنامه زندگی انسانها و راه سعادت آنهاست و هر برنامه‌ای به مجری نیاز دارد؛ ولی هرکسی نمی‌تواند مجری قرآن و دین باشد، بلکه تنها کسی می‌تواند چنین امر خطیری را بر عهده گیرد که تکویناً با قرآن و دین پیوند عمیقی داشته و در حقیقت، خودش قرآن و دین مجسّم باشد. چنین شخصی در زمان حیات رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) خود ایشان بود و پس از آن حضرت، تنها امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) و فرزندان معصوم ایشان از چنین خصوصیتی برخوردارند، ازاین‌رو براساس روایات قطعی و متواتر، رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) را به عنوان جانشین خود به مردم معرفی کرد[۱۴] و به اتفاق جمیع مسلمانان، کسی به جز امیرمؤمنان(علیه السلام) به عنوان جانشین پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نصب نشده است.

بنابراین و با توجه به خصوصیت باب اِفعال که دفعی بودن است، «اکمال دین» به‌معنای افزودن فریضه‌ای به‌ مجموعه معارف و احکام دین است که با آن دین الهی کامل گشت و آن فریضه ولایت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) است که در ادامه آیه با تعبیر «اتمام نعمت» به آن اشاره شده است: «... وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی» (مائده/۵،۳) توضیح آنکه نعمت امری نسبی و عبارت از چیزی است که با طبع شیء سازگار باشد و براساس دسته‌ای از آیات قرآن، بیشتر اشیا یا همه آنها نسبت به یکدیگر نعمت هستند، زیرا میان آنها در نظام تدبیر، سازگاری و هماهنگی است: «وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا» (ابراهیم/۱۴،۳۴ و نیز ر.ک: لقمان/۳۱،۲۰).

از سوی دیگر برخی آیات قرآن، بعضی از اشیا را شرّ دانسته است: «وَلَا یحْسَبَنَّ الَّذِینَ کفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیزْدَادُوا إِثْمًا...» (آل‌عمران/۳،۱۷۸ و نیز ر.ک: عنکبوت/۲۹،۶۴) جمع میان این دو دسته آیات باتوجه به آیاتی دیگر، آن است که هرچه موافق با غرض الهی از آفرینش انسان بوده و وی را در مسیر عبودیت: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ» (ذاریات/۵۱،۵۶) و رسیدن به سعادت یاری کند، نعمت است و همان چیز اگر انسان را از سعادت و عبودیت دور کند نقمت است. بنابراین، اشیا به‌خودی خود نه نعمت محسوب می‌شوند و نه نقمت و نعمت بودن آنها از جهت اشتمال آنها بر روح عبودیت و دخول در ربوبیت الهی (ولایت) است، پس نعمت حقیقی همان ولایت است و هر چیزی با اشتمال بر درجه‌ای از ولایت، نعمت می‌شود.

ولایت الهی نسبت به تدبیر امور دینی انسانها، بدون ولایت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و ولایت اولواالامر(علیهم السلام) ناقص است (نساء/۴،۵۹؛ مائده/۵،۵۵). ازاین‌رو و با توجه به معنای لغوی «تمام» و تفاوت آن با «کمال»، ولایت الهی که همان تدبیر امور دین است، امری واحد و دارای سه جزء ولایت خدا، ولایت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و ولایت اهل‌بیت(علیهم السلام) است. این امر تا پیش از نزول آیه ۳ سوره مائده، ناقص بود و با اعلام ولایت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) تمام شد، زیرا ولایت خدا و ولایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) تنها تا زمان نزول وحی کافی بود و برای دورانهای بعدی کفایت نمی‌کرد.[۱۵] در روایاتی از اهل‌بیت(علیهم السلام)، ولایت آخرین فریضه الهی دانسته شده که پس از آن هیچ فریضه دیگری نازل نشده است.[۱۶]

مفسران شیعه[۱۷] براساس عمده روایات اهل بیت(علیهم السلام)[۱۸] بر این اعتقادند که آیه اکمال دین در روز هجدهم ذی الحجه سال دهم هجری، پس از آخرین حج رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) (حجة‌الوداع) و در غدیر خم، زمانی نازل شد که رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) حضرت علی(علیه السلام) را به ولایت مسلمانان نصب کرد. روایاتی از اهل سنت[۱۹] و برخی از منقولات تاریخی[۲۰] نیز این نظریه را تأیید می‌کند. در روایات شیعه، این روز بزرگ‌ترین عید مسلمانان شناسانده شده است.[۲۱] پیش از این خداوند در آیه‌ای به افراد با ایمان سه وعده داده بود: خلافت در روی زمین، امنیت و آرامش برای پرستش پروردگار و استقرار آیین مورد رضایت خدا: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ... وَلَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا» (نور/۲۴،۵۵) می‌توان روز اکمال دین در غدیر خم را زمان تحقق این سه وعده دانست، گرچه تحقق کامل آنها در زمان قیام امام مهدی(علیه السلام) خواهد بود.[۲۲]

در تبیین اکمال دین و عامل و زمان آن، نظریه‌های دیگری نیز وجود دارد که به دلیل مخالفت با قرآن کریم و روایات معتبر، قابل پذیرش نیست[۲۳]؛ از جمله این نظرات عبارتند از:

۱. با بعثت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و ظهور اسلام دین کامل شد.[۲۴]

۲. پس از فتح مکه، خداوند شوکت مشرکان را از میان برد و آنان را در مبارزه با اسلام ناامید کرد و بدین ترتیب دین کامل شد.[۲۵]

۳. پس از نزول برائت از مشرکان، اسلام در جزیرة العرب گسترش یافت و با زوال آثار شرک، دین کامل شد.[۲۶]

۴. در روز عرفه سال دهم هجری، با نزول این آیه کامل شدن دین اعلام گشت.[۲۷] این نظریه، قول بسیاری از مفسران اهل سنت است. آنان در بیان عامل اکمال دین اموری را ذکر کرده‌اند؛ مانند: نزول همه فرایض و حلال و حرام یا بخش عمده آن و تبیین قوانین قیاس و اجتهاد[۲۸]، کفایت امر دشمنان و غلبه مسلمانان بر آنان[۲۹]، اکمال حج و خالص شدن مکه برای مسلمانان و بیرون رفتن مشرکان از آن[۳۰]، داخل شدن عربها در اسلام[۳۱] و... .

برخی گفته‌اند: دین خدا هیچ گاه ناقص نبود، بلکه همواره کامل بود؛ ولی چون در معرض نسخ و زیاد شدن بود، زمانی که دیگر احتمال نسخ و زیادی منتفی شد، می‌توان آن را به کامل شدن وصف کرد[۳۲]. برخی دیگر با پذیرش اینکه دین در ابتدا ناقص بوده و در پایان کامل شده است گفته‌اند: این مطلب درست نیست که همواره نقص، عیب است، زیرا بسیاری از نقصها عیب نیست؛ مانند نقصان ماه، نقصان نماز مسافر، نقصان دوران حیض، نقصان دوران بارداری و....[۳۳]

آثار اکمال دین

با توجه به تحلیل مفسران، می‌توان دو اثر برای اکمال دین، از قرآن کریم استفاده کرد:

۱. ناامیدی کافران و ایمنی مؤمنان از آنان:

با اکمال دین و اعلام ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام)، کافران از نابود کردن اسلام ناامید شدند[۳۴] و مسلمانان از این ناحیه ایمن گشتند و دیگر هراسی از کید آنان نبود: «الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ دِینِکمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ»(مائده/۵،۳) شایان ذکر است که در این آیه شریفه، پس از اعلام مطلب فوق به مسلمانان فرمان داده شده تا از خدا بترسند و این بدان معناست که گرچه دیگر کافران نمی‌توانند در دین مسلمانان رخنه کنند، خود مسلمانان ممکن است به این فریضه الهی یعنی ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام) اهمیت نداده و در مورد این امر از خدا نترسند و در نتیجه در دین حق رخنه ایجاد شود و این تهدیدی برای مسلمانان و نوعی پیشگویی نسبت به آینده آنان و اعراض آنان از ولایت است.[۳۵]

۲. راضی شدن خدا از دین بودن اسلام:

آنگاه که دین الهی با اعلام ولایت امام علی(علیه السلام) کامل و نعمت حق تمام گشت، خداوند اسلام را به عنوان دین برای مسلمانان پسندید[۳۶]: «... وَرَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِینًا» (مائده/۵،۳). واضح است که مقصود از آیه این نیست که اسلام همان اسلام سابق است، ولی نظر خدا دگرگون شده، بلکه مقصود این است که چون اکنون اسلام به حد کمال و حد تمام رسید، این همان دین مورد رضایت الهی است.[۳۷]

پانویس

  1. . المصباح، ص ۵۴۱، «کمل».
  2. . مفردات، ص ۷۲۶، «کمل».
  3. . نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۴۶.
  4. . لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۵۷؛ مقاییس اللغه، ج ۵، ص ۱۳۹؛ تاج العروس، ج ۱۵، ص ۶۶۷، «کمل».
  5. . المیزان، ج ۵، ص ۱۷۹-۱۸۰؛ نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۴۶.
  6. . مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۸۹-۸۹۰، «امامت».
  7. . التحقیق، ج ۱۰، ص ۱۱۲-۱۱۳، «کمل».
  8. . نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۴۶؛ مفردات، ص ۱۶۸ و ۷۲۶، «تمّ» و «کمل».
  9. . التبیان، ج ۳، ص ۴۳۴.
  10. . تفسیر المنار، ج ۶، ص ۱۶۶؛ التحریر والتنویر، ج ۶، ص ۱۰۳؛ المیزان، ج ۵، ص ۱۸۰.
  11. . المیزان، ج ۵، ص ۱۸۰.
  12. . اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۳۲۹؛ المقام الاسنی، ج ۱، ص ۹۸؛ جنة الامان، ص ۳۵۹.
  13. . المیزان، ج۵، ص۱۷۵-۱۷۶؛ نمونه، ج۴، ص۲۶۴ ۲۶۵؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۸، «امامت».
  14. . الغدیر، ج ۱، ص ۱۴-۲۹۳.
  15. . المیزان، ج ۵، ص ۱۸۰-۱۸۱.
  16. . الکافی، ج ۱، ص ۳۴۵؛ مجمع‌البیان، ج۳، ص۲۷۴.
  17. . الکاشف، ج۳، ص۱۳؛ الغدیر، ج۱، ص۲۳۰؛ نمونه، ج ۴، ص۲۶۴.
  18. . الکافی، ج ۸، ص ۲۲؛ امالی، ص ۳۵۶؛ مناقب، ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۳۲.
  19. . مناقب، ابن مغازلی، ص ۶۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۵؛ شواهد التنزیل، ص ۹۲ ۹۸.
  20. . تاریخ دمشق، ج۴۲، ص ۲۳۳ ۲۳۷؛ تاریخ‌یعقوبی، ج ۲، ص ۴۳؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۱۷۴.
  21. . امالی، ص ۱۲۵؛ تهذیب، ج ۳، ص ۱۲۸؛ تفسیر فرات کوفی، ص ۱۱۸.
  22. . المیزان، ج۵، ص۱۸۲؛ نمونه، ج۴، ص۲۶۸-۲۶۹.
  23. . المیزان، ج ۵، ص ۱۶۸-۱۷۴، ۱۹۲-۲۰۱؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۳-۲۶۸؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۱-۸۹۸، «امامت».
  24. . کشف الاسرار، ج ۳، ص ۲۶؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۴.
  25. . تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۲؛ التحریر والتنویر، ج ۶، ص ۱۰۰، ۱۰۵-۱۰۶؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۲-۸۹۳، «امامت».
  26. . المیزان، ج ۵، ص ۱۶۹؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۴.
  27. . کشف الاسرار، ج ۳، ص ۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۳۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۲.
  28. . الکشاف، ج۱، ص۶۰۵؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۴۲؛ التحریر والتنویر، ج ۶، ص ۱۰۳.
  29. . الکشاف، ج۱، ص۶۰۵؛ التفسیرالکبیر، ج۶، ص۱۳۸.
  30. . جامع‌البیان، مج۴، ج۶، ص۱۰۷-۱۰۹؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۲۷۴.
  31. . جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۱۰۵؛ روض الجنان، ج ۶، ص ۲۴۳.
  32. . التبیان، ج ۳، ص ۴۳۵؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۲۷۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۳۸.
  33. . تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۲-۴۳.
  34. . الکاشف، ج۳، ص۱۵؛ روض‌الجنان، ج۶، ص ۲۴۴؛ اطیب البیان، ج ۴، ص ۲۹۸.
  35. . المیزان، ج۵، ص۱۷۷-۱۷۹؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۹۰۱، ۹۱۴، «امامت».
  36. . المیزان، ج ۵، ص ۱۸۲؛ من وحی القرآن، ج ۸، ص ۴۵-۴۶.
  37. . مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۰، «امامت».

منابع