منابع و پی نوشتهای ضعیف
جامعیت مقاله متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

شب عاشورا: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
'''شب عاشورا''' شب دهم [[ماه محرم|محرم]] سال ۶۱ هجرى است که فردای آن [[واقعه عاشورا]] به وقوع پیوست و [[امام حسین علیه السلام]] و یارانش در آن واقعه به شهادت رسیدند. شب ‌عاشورا را امام حسين‌ علیه السلام از سپاه [[کوفه]] مهلت ‌خواست تا به [[عبادت]] و [[تلاوت قرآن|تلاوت]] بپردازد و آن شب در خیمه گاه امام حسین علیه السلام و یارانش تا سحر صدای زمزمه مناجات با خدا و تلاوت [[قرآن]] شنیده می‌شد.
+
'''شب عاشورا''' شب دهم [[ماه محرم|محرم]] سال ۶۱ هجرى است که فردای آن [[واقعه عاشورا]] به وقوع پیوست و [[امام حسین علیه السلام]] و یارانش در آن واقعه به شهادت رسیدند. شب ‌عاشورا را امام حسين‌ علیه السلام از سپاه [[عمر بن سعد|عمر سعد]] مهلت ‌خواست تا به [[عبادت]] و [[تلاوت قرآن|تلاوت قرآن]] بپردازد. امام حسین علیه السلام در آن شب، براى یارانش سخنرانى کرد و از اتفاقی که در انتظار آنهاست بدانها خبر داد و عقد بیعت با خود را از گردن آنها برداشت که اگر می خواهند بازگردند، اما آنان بر سر عهد خود ماندند و مراتب [[اخلاص]] و وفاى خویش را در سخنرانی‌هاى پرشور خود ابراز کردند.
 
 
امام حسین علیه السلام در آن شب، براى یارانش سخنرانى کرد و از اتفاقی که در انتظار آنهاست بدانها خبر داد و عقد بیعت با خود را از گردن آنها برداشت که اگر می خواهند بازگردند اما آنان بر سر عهد خود ماندند و مراتب [[اخلاص]] و وفاى خویش را در سخنرانی‌هاى پرشور خود ابراز کردند.  
 
  
 
==فرصت گرفتن برای یک شب عبادت==
 
==فرصت گرفتن برای یک شب عبادت==
سطر ۱۴: سطر ۱۲:
  
 
==گفتگو با اصحاب==
 
==گفتگو با اصحاب==
حسين عليه السّلام اصحاب خود را نزديك غروب جمع كرد و گفت: خداى را ستايش مى‌‏كنم بهترين ستايش و او را سپاس مى‌‏گويم بر خوشى و بر سختى بار خدايا تو را سپاس‏گزارم كه به نبوّت ما را بنواختى و قرآن را به ما آموختى و در دين بينا گردانيدى و ما را چشم و گوش و دل دادى پس ما را از سپاسگزاران شمار.
+
امام حسين عليه السّلام اصحاب خود را نزديك غروب جمع كرد و گفت: «خداى را ستايش مى‌‏كنم بهترين ستايش و او را سپاس مى‌‏گويم بر خوشى و بر سختى بار خدايا تو را سپاس‏گزارم كه به نبوّت ما را بنواختى و قرآن را به ما آموختى و در دين بينا گردانيدى و ما را چشم و گوش و دل دادى پس ما را از سپاسگزاران شمار. اما بعد من اصحابى ندانم باوفاتر و بهتر از اصحاب خود و نه خانواده‏‌اى فرمان‌بردارتر و به صلت رحم پاى بسته‌‏تر از خاندان خود. پس خدا شما را جزاى نيكو دهد از من و من گمان دارم با اينان كار به جنگ و ستيز كشد و همه شما را اذن دادم برويد و عقد بيعت از شما بگسستم و تعهّد برداشتم اكنون شب است و تاريكى شما را فرو گرفته است آن را شتر سوارى خود انگاريد و هر يك دست يك‌تن از اهل بيت مرا بگيريد و در ده‌ها و شهرها پراكنده شويد تا خداوند فرج دهد براى آنكه اين مردم مرا مى‌‏خواهند و چون بر من دست يافتند از طلب ديگران مشغول شوند.»
  
اما بعد من اصحابى ندانم باوفاتر و بهتر از اصحاب خود و نه خانواده‏‌اى فرمان‌بردارتر و به صلت رحم پاى بسته‌‏تر از خاندان خود. پس خدا شما را جزاى نيكو دهد از من و من گمان دارم با اينان كار به جنگ و ستيز كشد و همه شما را اذن دادم برويد و عقد بيعت از شما بگسستم و تعهّد برداشتم اكنون شب است و تاريكى شما را فرو گرفته است آن را شتر سوارى خود انگاريد و هر يك دست يك‌تن از اهل بيت مرا بگيريد و در ده‌ها و شهرها پراكنده شويد تا خداوند فرج دهد براى آنكه اين مردم مرا مى‌‏خواهند و چون بر من دست يافتند از طلب ديگران مشغول شوند.
+
پس برادران و پسران و برادرزادگان و دو پسر [[عبدالله بن جعفر طیار|عبدالله جعفر]] گفتند: اين كار براى چه كنيم؟ براى اينكه پس از تو زنده مانيم؟ خدا نكند كه هرگز چنين شود. و [[حضرت عباس علیه السلام|عبّاس بن على]] عليه السّلام آغاز سخن كرده بود و آن جماعت پيروى او كردند و مثل او يا نزديك به گفتار او سخن گفتند.  
  
پس برادران و پسران و برادرزادگان و دو پسر عبد الله جعفر گفتند: اين كار براى چه كنيم براى اينكه پس از تو زنده مانيم خدا نكند كه هرگز چنين شود.
+
پس حسين عليه السّلام با بنى عقيل فرمود: كشته شدن [[مسلم بن عقیل|مسلم]] شما را كفايت كرد، پس شما برويد اذن دادمتان.
 +
گفتند: سبحان اللّه مردم چه مى‏‌گويند مى‌‏گويند بزرگ و سالار خود و عموزادگان خود را كه بهترين اعمام بودند رها كرديم و با آنها تيرى نيفكنديم و نيزه و شمشيرى بكار نبرديم‏ و ندانيم چه كردند. نه قسم به خدا چنين نكنيم و ليكن به مال و جان و اهل مواسات كنيم و اينها را در راه تو دربازيم و كارزار كنيم و هر جاى تو روى ما با تو رويم. زشت باد زندگى پس از تو.
  
و عبّاس بن على عليه السّلام آغاز سخن كرده بود و آن جماعت پيروى او كردند و مثل او يا نزديك به گفتار او سخن گفتند پس حسين عليه السّلام با بنى عقيل فرمود: كشته شدن مسلم شما را كفايت كرد پس شما برويد اذن دادمتان.
+
و [[مسلم بن عوسجه]] برخاست و گفت: آيا ما دست از تو برداريم نزد خداوند در اداى حق تو بهانه ما چه باشد به خدا سوگند اين نيزه را در سينه آنها فرو برم و به اين شمشير تا دسته آن در دست من است بر آنها بزنم و اگر سلاح نداشته باشم سنگ بر آنها افكنم قسم به خدا ما تو را رها نمى‏‌كنيم تا خدا بداند پاس حرمت رسول را در غيبت او داشتيم درباره تو و اللّه اگر من دانستم كه كشته مى‏‌شوم باز زنده مى‌‏شوم باز سوخته مى‏‌شوم باز زنده مى‌‏شوم باز كوبيده و پراكنده مى‌‏شود و هفتاد بار با من اين كار كنند باز از تو جدا نمى‏‌شدم تا نزد تو مرگ را دريابم پس چگونه اين كار را نكنم كه كشتن يك بار است پس از آن كرامتى كه هرگز به پايان نرسد.
گفتند: سبحان اللّه مردم چه مى‏‌گويند مى‌‏گويند بزرگ و سالار خود و عموزادگان خود را كه بهترين اعمام بودند رها كرديم و با آنها تيرى نيفكنديم و نيزه و شمشيرى بكار نبرديم‏ و ندانيم چه كردند. نه قسم به خدا چنين نكنيم و ليكن به مال و جان و اهل مواسات كنيم و اينها را در راه تو دربازيم و كارزار كنيم و هر جاى تو روى ما با تو رويم زشت باد زندگى پس از تو.
 
 
 
و [[مسلم بن عوسجه]] (رض) برخاست و گفت: آيا ما دست از تو برداريم نزد خداوند در اداى حق تو بهانه ما چه باشد به خدا سوگند اين نيزه را در سينه آنها فرو برم و به اين شمشير تا دسته آن در دست من است بر آنها بزنم و اگر سلاح نداشته باشم سنگ بر آنها افكنم قسم به خدا ما تو را رها نمى‏‌كنيم تا خدا بداند پاس حرمت رسول را در غيبت او داشتيم درباره تو و اللّه اگر من دانستم كه كشته مى‏‌شوم باز زنده مى‌‏شوم باز سوخته مى‏‌شوم باز زنده مى‌‏شوم باز كوبيده و پراكنده مى‌‏شود و هفتاد بار با من اين كار كنند باز از تو جدا نمى‏‌شدم تا نزد تو مرگ را دريابم پس چگونه اين كار را نكنم كه كشتن يك بار است پس از آن كرامتى كه هرگز به پايان نرسد.
 
  
 
و [[زهير بن قين]] برخاست و گفت: دوست دارم كشته شوم باز زنده شوم باز كشته شوم و همچنين هزار بار و خداوند كشتن را از تو و اين جوانان اهل بيت تو بازگرداند.
 
و [[زهير بن قين]] برخاست و گفت: دوست دارم كشته شوم باز زنده شوم باز كشته شوم و همچنين هزار بار و خداوند كشتن را از تو و اين جوانان اهل بيت تو بازگرداند.
  
 
و اصحاب گفتند:
 
و اصحاب گفتند:
سوگند به خداى كه از تو جدا نمى‌‏شويم و ليكن جان ما فداى جان تو است با گلوگاه و پيشانى و دست تو را نگاهدارى مى‌‏كنيم وقتى ما كشته شديم آنچه بر ما بوده است وفا كرده‌‏ايم و انجام داده.<ref>دمع السجوم ترجمه نفس المهموم، ص195 و 196</ref>
+
سوگند به خداى كه از تو جدا نمى‌‏شويم و ليكن جان ما فداى جان تو است با گلوگاه و پيشانى و دست تو را نگاهدارى مى‌‏كنيم. وقتى ما كشته شديم آنچه بر ما بوده است وفا كرده‌‏ايم و انجام داده‌ایم.<ref>دمع السجوم ترجمه نفس المهموم، ص195 و 196</ref>
 +
 
 +
==تنظيم امور خيمه‌گاه==
 +
[[امام حسين]] علیه‌السلام كه تجربيات ارزنده‌اي از نبرد با دشمنان داشت، با همان ياران اندك خود، تمام جوانب جنگ و دفاع بايسته را ملحوظ مي‌داشت و از پيش براي آن تصميمات لازم را اتخاذ مي‌كرد. آن حضرت، براي دفاع بهتر در برابر تهاجم احتمالي دشمن، دستور داد كه [[خیمه گاه کربلا|خيمه‌ها]] را به يكديگر نزديك كرده و با طناب‌هاي محكم آن‌ها را به هم پيوند دهند و در اطراف خيمه‌ها خندقي حفر كرده و آن‌ها را از خار و هيزم انباشته كنند، تا در هنگام هجوم دشمن از سه طرف آنان را با خندق‌هايي شعله‌ور مواجه كرده و از يك طرف با نيروهاي تدافعي خويش در برابر دشمن ايستادگي كنند. اين تصميم و تدبير آن حضرت، بسيار اثربخش و كارساز بود. زيرا بارها دسته‌هايي از اراذل و گروه‌هاي جنايت پيشه سپاه [[عمر بن سعد]]، قصد هجوم به خيمه‌گاه امام حسين علیه‌السلام را نمودند ولي با انبوهي از آتش مواجه شده و از ادامه كار خود منصرف گرديدند.
  
==آوردن آب==
 
 
در [[امالی شيخ صدوق|امالى صدوق]] از [[امام صادق عليه السلام|حضرت صادق عليه السّلام]] پس از نقل گفتگوى حسين عليه السّلام با ياران خود روايت كرده است كه: آن حضرت بفرمود بر گرد لشكر خود گودالى مانند خندق كندند و بفرمود تا از هيمه بيا كندند و على فرزند خود را بفرستاد با سى سوار و بيست پياده تا آب آوردند و سخت ترسان بودند ...آنگاه با اصحاب فرمود: برخيزيد و آب بنوشيد كه آخرين توشه شماست و وضو بسازيد و غسل كنيد و جامه‏‌هاى خود را بشوييد تا كفن شما باشد.<ref>دمع السجوم (ترجمه نفس المهموم)، ص198</ref>
 
در [[امالی شيخ صدوق|امالى صدوق]] از [[امام صادق عليه السلام|حضرت صادق عليه السّلام]] پس از نقل گفتگوى حسين عليه السّلام با ياران خود روايت كرده است كه: آن حضرت بفرمود بر گرد لشكر خود گودالى مانند خندق كندند و بفرمود تا از هيمه بيا كندند و على فرزند خود را بفرستاد با سى سوار و بيست پياده تا آب آوردند و سخت ترسان بودند ...آنگاه با اصحاب فرمود: برخيزيد و آب بنوشيد كه آخرين توشه شماست و وضو بسازيد و غسل كنيد و جامه‏‌هاى خود را بشوييد تا كفن شما باشد.<ref>دمع السجوم (ترجمه نفس المهموم)، ص198</ref>
  
==سخن گفتن امام حسین علیه السلام با حضرت زینب==
+
==سخنان امام حسین با حضرت زینب==
 
[[على بن الحسين عليه السلام]] گفت: آن شب كه پدرم فرداى آن كشته شد نشسته بودم و عمّه‏‌ام [[زینب کبری سلام الله علیها|زينب]] پرستارى من مى‏‌كرد ناگاه پدرم برخاست و در خيمه ديگر رفت و «[[جون بن حوی|جَون بن حُوَی]]» مولاى [[ابوذر غفارى|ابى ذر غفّارى]] نزد او بود و شمشير او را اصلاح مى‌‏كرد و پدر من مى‏‌گفت:
 
[[على بن الحسين عليه السلام]] گفت: آن شب كه پدرم فرداى آن كشته شد نشسته بودم و عمّه‏‌ام [[زینب کبری سلام الله علیها|زينب]] پرستارى من مى‏‌كرد ناگاه پدرم برخاست و در خيمه ديگر رفت و «[[جون بن حوی|جَون بن حُوَی]]» مولاى [[ابوذر غفارى|ابى ذر غفّارى]] نزد او بود و شمشير او را اصلاح مى‌‏كرد و پدر من مى‏‌گفت:
  
سطر ۴۲: سطر ۴۰:
 
{{بیت|و انّما الامر الى الجليل‏|و كلّ حىّ سالك سبيلى‏}}
 
{{بیت|و انّما الامر الى الجليل‏|و كلّ حىّ سالك سبيلى‏}}
  
يعنى:
+
يعنى: اى روزگار افّ بر تو باد كه بد دوستى، چه بسيار در بامداد و شام يار خود و طالب حق را كشته‌‏اى و روزگار بدل قبول نمى‌‏كند. كار واگذارده به خداوند بزرگ است و هر زنده بر اين راه كه من روم رفتنى است.
:اى روزگار افّ بر تو باد كه بد دوستى، چه بسيار در بامداد و شام  
 
:يار خود و طالب حق را كشته‌‏اى و روزگار بدل قبول نمى‌‏كند
 
:كار واگذارده به خداوند بزرگ است و هر زنده بر اين راه كه من روم رفتنى است.
 
  
دو بار يا سه بار اين ابيات را تكرار كرد تا من مقصود وى را دريافتم پس گريه گلوى مرا بگرفت و بازگردانيدم و سكوت كردم و دانستم بلا فرود آمد و اما عمه‏‌ام زينب آنچه من شنيدم بشنيد و رقّت قلب و زارى كردن شأن زنان است خوددارى نتوانست برجست با سر برهنه و دامن‏كشان رفت تا نزد پدرم و گفت:
+
دو بار يا سه بار اين ابيات را تكرار كرد تا من مقصود وى را دريافتم. پس گريه گلوى مرا بگرفت و بازگردانيدم و سكوت كردم و دانستم بلا فرود آمد و اما عمه‏‌ام زينب آنچه من شنيدم بشنيد و رقّت قلب و زارى كردن شأن زنان است خوددارى نتوانست برجست با سر برهنه و دامن‏كشان رفت تا نزد پدرم و گفت: «واثكلاه ليت الموت اعدمنى الحيوة اليوم ماتت امّى فاطمة و ابى علىّ و اخى الحسن عليهم السّلام يا خليفة الماضين و ثمال الباقين؛ واى از اين مصيبت كاش مرگ آمده و زندگانى مرا نابود كرده بود امروز مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن- عليهم السّلام- از دنيا رفتند اى جانشين گذشتگان و پناه بازماندگان.».
 
 
:«واثكلاه ليت الموت اعدمنى الحيوة اليوم ماتت امّى فاطمة و ابى علىّ و اخى الحسن عليهم السّلام يا خليفة الماضين و ثمال الباقين؛ واى از اين مصيبت كاش مرگ آمده و زندگانى مرا نابود كرده بود امروز مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن- عليهم السّلام- از دنيا رفتند اى جانشين گذشتگان و پناه بازماندگان.».
 
  
 
پس حسين عليه السّلام سوى او نگريست و گفت: يا أخيّة لا يذهبنّ حلمك الشّيطان»: اى خواهرك من بردبارى تو را شيطان نبرد. و اشك در دو چشمش بگرديد و گفت: «لو ترك القطا لنام»: اگر مرغ سنگخوار را به حال خود بگذارند مى‌‏خوابد (قطا مرغى است كه نام او به فارسى اسفرود است و به تركى با قرقره و معروف به سنگ خوار است براى آنكه در سنگستانها بسيار مى‏‌باشد نه آنكه راستى سنگ خورد).
 
پس حسين عليه السّلام سوى او نگريست و گفت: يا أخيّة لا يذهبنّ حلمك الشّيطان»: اى خواهرك من بردبارى تو را شيطان نبرد. و اشك در دو چشمش بگرديد و گفت: «لو ترك القطا لنام»: اگر مرغ سنگخوار را به حال خود بگذارند مى‌‏خوابد (قطا مرغى است كه نام او به فارسى اسفرود است و به تركى با قرقره و معروف به سنگ خوار است براى آنكه در سنگستانها بسيار مى‏‌باشد نه آنكه راستى سنگ خورد).
  
پس عمّه‏‌ام گفت: «يا ويلتاه أ فتغتصب نفسك اغتصابا فذاك اقرح لقلبى و اشدّ على نفسى».
+
پس عمّه‏‌ام گفت: «يا ويلتاه أ فتغتصب نفسك اغتصابا فذاك اقرح لقلبى و اشدّ على نفسى». يعنى: آيا تو را به ستم مى‏‌گيرند و اين دل مرا بيشتر خسته و آزرده كند و بر جان من سخت دشوار و گران است.
  
يعنى: آيا تو را به ستم مى‏‌گيرند و اين دل مرا بيشتر خسته و آزرده كند و بر جان من سخت دشوار و گران است.
+
آنگاه سيلى بر روى خود زد و گريبان چاك كرد و بيهوش بيفتاد. حسين عليه السّلام برخاست و آب‏ بر روى او ريخت (تا بهوش بازآمد) و با او گفت: «اى خواهر از خداى بترس و به شكيبايى از جانب خداى تسلّى جوى و بدان كه اهل زمين مى‌‏ميرند و اهل آسمانها نمى‌‏مانند و هر چيز فانى شود مگر وجه اللّه، همان خدايى كه خلق را به قدرت خود آفريد و باز آنها را برانگيزاند و بازگرداند و خدا خود تنهاست، جدّ من به از من بود و پدرم به از من و مادرم و برادرم بهتر از من بودند و من و هر مسلمانى را بايد به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تأسّى جستن و به امثال اين سخنان او را تسليت داد و با او گفت:
  
آنگاه سيلى بر روى خود زد و گريبان چاك كرد و بيهوش بيفتاد. حسين عليه السّلام برخاست و آب‏ بر روى او ريخت (تا بهوش بازآمد) و با او گفت: «اى خواهر از خداى بترس و به شكيبايى از جانب خداى تسلّى جوى و بدان كه اهل زمين مى‌‏ميرند و اهل آسمانها نمى‌‏مانند و هر چيز فانى شود مگر وجه اللّه، همان خدايى كه خلق را به قدرت خود آفريد و باز آنها را برانگيزاند و بازگرداند و خدا خود تنهاست، جدّ من به از من بود و پدرم به از من و مادرم و برادرم بهتر از من بودند و من و هر مسلمانى را بايد به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تأسّى جستن و به امثال اين سخنان او را تسليت داد و با او گفت:
+
«يا أخيّة انّى اقسمت عليك فابرّى قسمى لا تشقّى علىّ حبيبا و لا تخمشى علىّ وجها و لا تدعى علىّ بالويل و الثّبور اذا انا هلكت». اى خواهر من تو را سوگند مى‌‏دهم سوگند مرا راست گردان گريبان بر من مدر و روى نخراش و چون من هلاك شوم زارى و شيون بر من بلند مكن.
  
«يا أخيّة انّى اقسمت عليك فابرّى قسمى لا تشقّى علىّ حبيبا و لا تخمشى علىّ وجها و لا تدعى علىّ بالويل و الثّبور اذا انا هلكت».
 
 
اى خواهرك من تو را سوگند مى‌‏دهم سوگند مرا راست گردان گريبان بر من مدر و روى نخراش و چون من هلاك شوم زارى و شيون بر من بلند مكن.
 
 
مترجم گويد: اين مكالمات را عينا به زبان عربى آوردم و به ترجمه قناعت نكردم از غايت بلاغت كه در اين سخنان بود شايد خواننده در آن نكته‏اى بيند كه ما در نيافته باشيم و همه نكات سخنان بليغ را در ترجمه نتوان آورد.
 
 
آنگاه زينب را نزد من آورد و بنشانيد و نزد اصحاب رفت و بفرمود تا خيمه‌‏ها را نزديك يكديگر زدند و ريسمانها در هم افكند و فرمود كه خود در ميان چادرها باشند و از يك سوى با دشمن روبرو شوند و خيمه‌‏ها در پشت سر و بر جانب دست راست و دست چپ آنان باشد و از هر سوى سراپرده‏‌هاى آنان را در ميان گرفته باشد مگر از همان جانب كه دشمن روى بديشان دارد.
 
آنگاه زينب را نزد من آورد و بنشانيد و نزد اصحاب رفت و بفرمود تا خيمه‌‏ها را نزديك يكديگر زدند و ريسمانها در هم افكند و فرمود كه خود در ميان چادرها باشند و از يك سوى با دشمن روبرو شوند و خيمه‌‏ها در پشت سر و بر جانب دست راست و دست چپ آنان باشد و از هر سوى سراپرده‏‌هاى آنان را در ميان گرفته باشد مگر از همان جانب كه دشمن روى بديشان دارد.
  
 
==عبادت امام و اصحاب در شب عاشورا==
 
==عبادت امام و اصحاب در شب عاشورا==
در شب عاشورا، آن چنان مناجات ملکوتی امام و یارانش در فضای کربلا پیچیده بود، که در روایات چنین تعبیر شده «و لهم دوی کدوی النحل، مابین راکع و ساجد و قائم و قاعد؛ صدای زمزمه ناله آنها همانند آوای بال زنبور عسل شنیده می شد، بعضی از آنها در رکوع، و بعضی در سجده، و جمعی ایستاده و گروهی نشسته مشغول عبادت بودند»
+
شب عاشورا به عنوان آخرين شب زندگاني امام حسين علیه‌السلام و ياران وفادارش، براي آنان بسيار باارزش و مغتنم بود. آنان از اين شب، بيشترين و بهترين بهره‌هاي معنوي و عرفاني را تحصيل كرده و تا بامدادان [[روز عاشورا]] به راز و نياز، [[مناجات]]، [[نماز]] و قرائت [[قرآن]] پرداختند و روح و روان خود را با تهجد و شب زنده‌داري صيقل داده و براي [[شهادت]] در راه خدا آماده كردند.<ref>نک: الفتوح (ابن اعثم کوفی)، ص ۹۰۱؛ الارشاد (شیخ مفید)، ص ۴۴۲؛ لهوف (سید بن طاووس)، ص ۱۰۹.</ref>
همین سوز و گداز مناجات آنها، آن چنان دشمن را تحت تاثیر قرار داد که سی و دو نفر از آنها همان شب به سپاه امام حسین (ع) پیوستند.<ref>اللهوف، ابن طاوس، ص94</ref>
+
 
 +
در شب عاشورا، آن چنان مناجات ملکوتی امام و یارانش در فضای [[کربلا]] پیچیده بود، که در روایات چنین تعبیر شده «و لهم دَویّ کَدَوی النحل، مابین راکع و ساجد و قائم و قاعد؛ صدای زمزمه ناله آنها همانند آوای بال زنبور عسل شنیده می شد، بعضی از آنها در رکوع، و بعضی در سجده، و جمعی ایستاده و گروهی نشسته مشغول عبادت بودند».
 +
همین سوز و گداز مناجات آنها، آن چنان دشمن را تحت تاثیر قرار داد که سی و دو نفر از آنها همان شب به سپاه امام حسین (عليه السلام) پیوستند.<ref>اللهوف، ابن طاوس، ص94</ref>
  
 
{{بیت|امشب شهادت‌نامه عشاق امضا مى‌شود |فردا ز خون عاشقان این دشت دریا مى‌شود  |منبع=(حِسان)}}
 
{{بیت|امشب شهادت‌نامه عشاق امضا مى‌شود |فردا ز خون عاشقان این دشت دریا مى‌شود  |منبع=(حِسان)}}
سطر ۷۴: سطر ۶۴:
 
==اعمال شب عاشورا==
 
==اعمال شب عاشورا==
 
در کتاب [[مفاتیح الجنان (کتاب)|مفاتیح الجنان]] اعمالی برای این شب ذکر شده است از جمله:
 
در کتاب [[مفاتیح الجنان (کتاب)|مفاتیح الجنان]] اعمالی برای این شب ذکر شده است از جمله:
*[[احیا|احیای]] این شب: در [[حدیث|روایتی]] از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|رسول خدا]]‌(ص) آمده است هر کس این شب را احیا بدارد، گویا عبادت همه [[فرشته|فرشتگان]] را انجام داده است.
+
 
 +
*احیا و [[تهجد|شب زنده داری]] در این شب: در [[حدیث|روایتی]] از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|رسول خدا]]‌ (صلى اللّه عليه و آله) آمده است هر کس این شب را احیا بدارد، گویا عبادت همه [[فرشته|فرشتگان]] را انجام داده است.
 
*صد رکعت نماز، در هر رکعت بعد از حمد، سه بار [[سوره اخلاص|سوره اخلاص]] خوانده شود و پس از پایان صد رکعت، هفتاد بار بگوید: «سُبْحانَ الله وَ الْحَمْدُ لِلهِ وَ لا إلهَ إلاَّ اللهُ وَ اللهُ اَکْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلاَّ بِالله الْعَلِی الْعَظِیمِ»
 
*صد رکعت نماز، در هر رکعت بعد از حمد، سه بار [[سوره اخلاص|سوره اخلاص]] خوانده شود و پس از پایان صد رکعت، هفتاد بار بگوید: «سُبْحانَ الله وَ الْحَمْدُ لِلهِ وَ لا إلهَ إلاَّ اللهُ وَ اللهُ اَکْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلاَّ بِالله الْعَلِی الْعَظِیمِ»
 
*چهار رکعت در آخر شب، در هر رکعت بعد از حمد، ده بار [[آیة الکرسی]]، ده بار [[سوره توحید]]، ده بار [[سوره فلق]] و ده بار [[سوره ناس]] خوانده شود و پس از پایان، صد مرتبه سوره توحید را بخواند.<ref>قمی، مفاتیح الجنان، اعمال شب عاشورا.</ref>
 
*چهار رکعت در آخر شب، در هر رکعت بعد از حمد، ده بار [[آیة الکرسی]]، ده بار [[سوره توحید]]، ده بار [[سوره فلق]] و ده بار [[سوره ناس]] خوانده شود و پس از پایان، صد مرتبه سوره توحید را بخواند.<ref>قمی، مفاتیح الجنان، اعمال شب عاشورا.</ref>
سطر ۸۲: سطر ۷۳:
  
 
==منابع==
 
==منابع==
*سيد ابن طاوس‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، تهران، جهان‏، 1348 ش‏
+
 
* شعرانى، ابوالحسن،‏ دمع السجوم (ترجمه نفس المهموم شيخ عباس قمى)‏، قم، هجرت‏، 1381 ش‏
+
*سيد بن طاوس‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، تهران، جهان‏، 1348 ش‏.
* جواد محدثی، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، نشر معروف.
+
*ابوالحسن شعرانى، دمع السجوم (ترجمه نفس المهموم شيخ عباس قمى)‏، قم، هجرت‏، 1381 ش‏.
 +
*جواد محدثی، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، نشر معروف.
 +
*مؤسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام.
 
{{مناسبت های شیعه}}
 
{{مناسبت های شیعه}}
 
{{الگو:واقعه عاشورا}}
 
{{الگو:واقعه عاشورا}}

نسخهٔ ‏۶ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۳۲

شب عاشورا شب دهم محرم سال ۶۱ هجرى است که فردای آن واقعه عاشورا به وقوع پیوست و امام حسین علیه السلام و یارانش در آن واقعه به شهادت رسیدند. شب ‌عاشورا را امام حسين‌ علیه السلام از سپاه عمر سعد مهلت ‌خواست تا به عبادت و تلاوت قرآن بپردازد. امام حسین علیه السلام در آن شب، براى یارانش سخنرانى کرد و از اتفاقی که در انتظار آنهاست بدانها خبر داد و عقد بیعت با خود را از گردن آنها برداشت که اگر می خواهند بازگردند، اما آنان بر سر عهد خود ماندند و مراتب اخلاص و وفاى خویش را در سخنرانی‌هاى پرشور خود ابراز کردند.

فرصت گرفتن برای یک شب عبادت

عصر روز تاسوعا عمر سعد سپاهیانش را به سمت خیمه های امام حسين عليه السلام گسیل داشت. عبّاس بن على عليه السّلام با او گفت: برادر اين گروه آمدند. حسين عليه السّلام برخاست و به عباس علیه السلام گفت: جانم بفداى تو سوار شو و آنان را ملاقات كن و بپرس چه تازه اتّفاق افتاده است و براى چه آمده‏‌اند.

عبّاس با بيست سوار مقابل آنها رفت و گفت: مقصود شما چيست و چه مى‏‌خواهيد گفتند: فرمان امير آمده است كه با شما بگوييم يا به حكم‏ او سر فرود آريد يا با شما كار زار كنيم. گفت، شتاب مكنيد تا نزد ابى عبد الله روم و آنچه گفتيد بر او عرضه دارم. بايستادند و گفتند: نزد او رو و او را بیاگاهان و هر چه گفت براى ما پيام ‏آور.

پس عبّاس عليه السلام دوان سوى حسين عليه السلام بازگشت و خبر بگفت. امام عليه السلام فرمود: نزد آنها بازگرد و اگر توانى كار را به فردا انداز و امشب بازگردانشان شايد براى پروردگار نماز گزاريم و او را بخوانيم و استغفار كنيم خدا داند كه من نماز و تلاوت قرآن و دعا و استغفار را دوست دارم.

پس عباس نزد آن قوم آمد و پيغام امام را به آنها رساند. آنها پذيرفتند و عباس علیه السلام بازگشت و رسولى از جانب عمر سعد با او آمد در جايى كه آواز رس بود بایستاد و گفت: ما تا فردا شما را مهلت دهيم اگر تسليم شويد شما را نزد امير عبيد الله زياد مى‌‏فرستيم اگر سرباز زنيد شما را رها نكنيم، و بازگشت. [۱]

گفتگو با اصحاب

امام حسين عليه السّلام اصحاب خود را نزديك غروب جمع كرد و گفت: «خداى را ستايش مى‌‏كنم بهترين ستايش و او را سپاس مى‌‏گويم بر خوشى و بر سختى بار خدايا تو را سپاس‏گزارم كه به نبوّت ما را بنواختى و قرآن را به ما آموختى و در دين بينا گردانيدى و ما را چشم و گوش و دل دادى پس ما را از سپاسگزاران شمار. اما بعد من اصحابى ندانم باوفاتر و بهتر از اصحاب خود و نه خانواده‏‌اى فرمان‌بردارتر و به صلت رحم پاى بسته‌‏تر از خاندان خود. پس خدا شما را جزاى نيكو دهد از من و من گمان دارم با اينان كار به جنگ و ستيز كشد و همه شما را اذن دادم برويد و عقد بيعت از شما بگسستم و تعهّد برداشتم اكنون شب است و تاريكى شما را فرو گرفته است آن را شتر سوارى خود انگاريد و هر يك دست يك‌تن از اهل بيت مرا بگيريد و در ده‌ها و شهرها پراكنده شويد تا خداوند فرج دهد براى آنكه اين مردم مرا مى‌‏خواهند و چون بر من دست يافتند از طلب ديگران مشغول شوند.»

پس برادران و پسران و برادرزادگان و دو پسر عبدالله جعفر گفتند: اين كار براى چه كنيم؟ براى اينكه پس از تو زنده مانيم؟ خدا نكند كه هرگز چنين شود. و عبّاس بن على عليه السّلام آغاز سخن كرده بود و آن جماعت پيروى او كردند و مثل او يا نزديك به گفتار او سخن گفتند.

پس حسين عليه السّلام با بنى عقيل فرمود: كشته شدن مسلم شما را كفايت كرد، پس شما برويد اذن دادمتان. گفتند: سبحان اللّه مردم چه مى‏‌گويند مى‌‏گويند بزرگ و سالار خود و عموزادگان خود را كه بهترين اعمام بودند رها كرديم و با آنها تيرى نيفكنديم و نيزه و شمشيرى بكار نبرديم‏ و ندانيم چه كردند. نه قسم به خدا چنين نكنيم و ليكن به مال و جان و اهل مواسات كنيم و اينها را در راه تو دربازيم و كارزار كنيم و هر جاى تو روى ما با تو رويم. زشت باد زندگى پس از تو.

و مسلم بن عوسجه برخاست و گفت: آيا ما دست از تو برداريم نزد خداوند در اداى حق تو بهانه ما چه باشد به خدا سوگند اين نيزه را در سينه آنها فرو برم و به اين شمشير تا دسته آن در دست من است بر آنها بزنم و اگر سلاح نداشته باشم سنگ بر آنها افكنم قسم به خدا ما تو را رها نمى‏‌كنيم تا خدا بداند پاس حرمت رسول را در غيبت او داشتيم درباره تو و اللّه اگر من دانستم كه كشته مى‏‌شوم باز زنده مى‌‏شوم باز سوخته مى‏‌شوم باز زنده مى‌‏شوم باز كوبيده و پراكنده مى‌‏شود و هفتاد بار با من اين كار كنند باز از تو جدا نمى‏‌شدم تا نزد تو مرگ را دريابم پس چگونه اين كار را نكنم كه كشتن يك بار است پس از آن كرامتى كه هرگز به پايان نرسد.

و زهير بن قين برخاست و گفت: دوست دارم كشته شوم باز زنده شوم باز كشته شوم و همچنين هزار بار و خداوند كشتن را از تو و اين جوانان اهل بيت تو بازگرداند.

و اصحاب گفتند: سوگند به خداى كه از تو جدا نمى‌‏شويم و ليكن جان ما فداى جان تو است با گلوگاه و پيشانى و دست تو را نگاهدارى مى‌‏كنيم. وقتى ما كشته شديم آنچه بر ما بوده است وفا كرده‌‏ايم و انجام داده‌ایم.[۲]

تنظيم امور خيمه‌گاه

امام حسين علیه‌السلام كه تجربيات ارزنده‌اي از نبرد با دشمنان داشت، با همان ياران اندك خود، تمام جوانب جنگ و دفاع بايسته را ملحوظ مي‌داشت و از پيش براي آن تصميمات لازم را اتخاذ مي‌كرد. آن حضرت، براي دفاع بهتر در برابر تهاجم احتمالي دشمن، دستور داد كه خيمه‌ها را به يكديگر نزديك كرده و با طناب‌هاي محكم آن‌ها را به هم پيوند دهند و در اطراف خيمه‌ها خندقي حفر كرده و آن‌ها را از خار و هيزم انباشته كنند، تا در هنگام هجوم دشمن از سه طرف آنان را با خندق‌هايي شعله‌ور مواجه كرده و از يك طرف با نيروهاي تدافعي خويش در برابر دشمن ايستادگي كنند. اين تصميم و تدبير آن حضرت، بسيار اثربخش و كارساز بود. زيرا بارها دسته‌هايي از اراذل و گروه‌هاي جنايت پيشه سپاه عمر بن سعد، قصد هجوم به خيمه‌گاه امام حسين علیه‌السلام را نمودند ولي با انبوهي از آتش مواجه شده و از ادامه كار خود منصرف گرديدند.

در امالى صدوق از حضرت صادق عليه السّلام پس از نقل گفتگوى حسين عليه السّلام با ياران خود روايت كرده است كه: آن حضرت بفرمود بر گرد لشكر خود گودالى مانند خندق كندند و بفرمود تا از هيمه بيا كندند و على فرزند خود را بفرستاد با سى سوار و بيست پياده تا آب آوردند و سخت ترسان بودند ...آنگاه با اصحاب فرمود: برخيزيد و آب بنوشيد كه آخرين توشه شماست و وضو بسازيد و غسل كنيد و جامه‏‌هاى خود را بشوييد تا كفن شما باشد.[۳]

سخنان امام حسین با حضرت زینب

على بن الحسين عليه السلام گفت: آن شب كه پدرم فرداى آن كشته شد نشسته بودم و عمّه‏‌ام زينب پرستارى من مى‏‌كرد ناگاه پدرم برخاست و در خيمه ديگر رفت و «جَون بن حُوَی» مولاى ابى ذر غفّارى نزد او بود و شمشير او را اصلاح مى‌‏كرد و پدر من مى‏‌گفت:


يا دهر افّ لك من خليل‏ كم لك بالاشراق و الأصيل‏


من صاحب و طالب قتيل‏ و الدّهر لا يقنع بالبديل‏


و انّما الامر الى الجليل‏ و كلّ حىّ سالك سبيلى‏

يعنى: اى روزگار افّ بر تو باد كه بد دوستى، چه بسيار در بامداد و شام يار خود و طالب حق را كشته‌‏اى و روزگار بدل قبول نمى‌‏كند. كار واگذارده به خداوند بزرگ است و هر زنده بر اين راه كه من روم رفتنى است.

دو بار يا سه بار اين ابيات را تكرار كرد تا من مقصود وى را دريافتم. پس گريه گلوى مرا بگرفت و بازگردانيدم و سكوت كردم و دانستم بلا فرود آمد و اما عمه‏‌ام زينب آنچه من شنيدم بشنيد و رقّت قلب و زارى كردن شأن زنان است خوددارى نتوانست برجست با سر برهنه و دامن‏كشان رفت تا نزد پدرم و گفت: «واثكلاه ليت الموت اعدمنى الحيوة اليوم ماتت امّى فاطمة و ابى علىّ و اخى الحسن عليهم السّلام يا خليفة الماضين و ثمال الباقين؛ واى از اين مصيبت كاش مرگ آمده و زندگانى مرا نابود كرده بود امروز مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن- عليهم السّلام- از دنيا رفتند اى جانشين گذشتگان و پناه بازماندگان.».

پس حسين عليه السّلام سوى او نگريست و گفت: يا أخيّة لا يذهبنّ حلمك الشّيطان»: اى خواهرك من بردبارى تو را شيطان نبرد. و اشك در دو چشمش بگرديد و گفت: «لو ترك القطا لنام»: اگر مرغ سنگخوار را به حال خود بگذارند مى‌‏خوابد (قطا مرغى است كه نام او به فارسى اسفرود است و به تركى با قرقره و معروف به سنگ خوار است براى آنكه در سنگستانها بسيار مى‏‌باشد نه آنكه راستى سنگ خورد).

پس عمّه‏‌ام گفت: «يا ويلتاه أ فتغتصب نفسك اغتصابا فذاك اقرح لقلبى و اشدّ على نفسى». يعنى: آيا تو را به ستم مى‏‌گيرند و اين دل مرا بيشتر خسته و آزرده كند و بر جان من سخت دشوار و گران است.

آنگاه سيلى بر روى خود زد و گريبان چاك كرد و بيهوش بيفتاد. حسين عليه السّلام برخاست و آب‏ بر روى او ريخت (تا بهوش بازآمد) و با او گفت: «اى خواهر از خداى بترس و به شكيبايى از جانب خداى تسلّى جوى و بدان كه اهل زمين مى‌‏ميرند و اهل آسمانها نمى‌‏مانند و هر چيز فانى شود مگر وجه اللّه، همان خدايى كه خلق را به قدرت خود آفريد و باز آنها را برانگيزاند و بازگرداند و خدا خود تنهاست، جدّ من به از من بود و پدرم به از من و مادرم و برادرم بهتر از من بودند و من و هر مسلمانى را بايد به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تأسّى جستن و به امثال اين سخنان او را تسليت داد و با او گفت:

«يا أخيّة انّى اقسمت عليك فابرّى قسمى لا تشقّى علىّ حبيبا و لا تخمشى علىّ وجها و لا تدعى علىّ بالويل و الثّبور اذا انا هلكت». اى خواهر من تو را سوگند مى‌‏دهم سوگند مرا راست گردان گريبان بر من مدر و روى نخراش و چون من هلاك شوم زارى و شيون بر من بلند مكن.

آنگاه زينب را نزد من آورد و بنشانيد و نزد اصحاب رفت و بفرمود تا خيمه‌‏ها را نزديك يكديگر زدند و ريسمانها در هم افكند و فرمود كه خود در ميان چادرها باشند و از يك سوى با دشمن روبرو شوند و خيمه‌‏ها در پشت سر و بر جانب دست راست و دست چپ آنان باشد و از هر سوى سراپرده‏‌هاى آنان را در ميان گرفته باشد مگر از همان جانب كه دشمن روى بديشان دارد.

عبادت امام و اصحاب در شب عاشورا

شب عاشورا به عنوان آخرين شب زندگاني امام حسين علیه‌السلام و ياران وفادارش، براي آنان بسيار باارزش و مغتنم بود. آنان از اين شب، بيشترين و بهترين بهره‌هاي معنوي و عرفاني را تحصيل كرده و تا بامدادان روز عاشورا به راز و نياز، مناجات، نماز و قرائت قرآن پرداختند و روح و روان خود را با تهجد و شب زنده‌داري صيقل داده و براي شهادت در راه خدا آماده كردند.[۴]

در شب عاشورا، آن چنان مناجات ملکوتی امام و یارانش در فضای کربلا پیچیده بود، که در روایات چنین تعبیر شده «و لهم دَویّ کَدَوی النحل، مابین راکع و ساجد و قائم و قاعد؛ صدای زمزمه ناله آنها همانند آوای بال زنبور عسل شنیده می شد، بعضی از آنها در رکوع، و بعضی در سجده، و جمعی ایستاده و گروهی نشسته مشغول عبادت بودند». همین سوز و گداز مناجات آنها، آن چنان دشمن را تحت تاثیر قرار داد که سی و دو نفر از آنها همان شب به سپاه امام حسین (عليه السلام) پیوستند.[۵]


امشب شهادت‌نامه عشاق امضا مى‌شود فردا ز خون عاشقان این دشت دریا مى‌شود (حِسان)

اعمال شب عاشورا

در کتاب مفاتیح الجنان اعمالی برای این شب ذکر شده است از جمله:

  • احیا و شب زنده داری در این شب: در روایتی از رسول خدا‌ (صلى اللّه عليه و آله) آمده است هر کس این شب را احیا بدارد، گویا عبادت همه فرشتگان را انجام داده است.
  • صد رکعت نماز، در هر رکعت بعد از حمد، سه بار سوره اخلاص خوانده شود و پس از پایان صد رکعت، هفتاد بار بگوید: «سُبْحانَ الله وَ الْحَمْدُ لِلهِ وَ لا إلهَ إلاَّ اللهُ وَ اللهُ اَکْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلاَّ بِالله الْعَلِی الْعَظِیمِ»
  • چهار رکعت در آخر شب، در هر رکعت بعد از حمد، ده بار آیة الکرسی، ده بار سوره توحید، ده بار سوره فلق و ده بار سوره ناس خوانده شود و پس از پایان، صد مرتبه سوره توحید را بخواند.[۶]

پانویس

  1. دمع السجوم ترجمه نفس المهموم، ص193 و 194
  2. دمع السجوم ترجمه نفس المهموم، ص195 و 196
  3. دمع السجوم (ترجمه نفس المهموم)، ص198
  4. نک: الفتوح (ابن اعثم کوفی)، ص ۹۰۱؛ الارشاد (شیخ مفید)، ص ۴۴۲؛ لهوف (سید بن طاووس)، ص ۱۰۹.
  5. اللهوف، ابن طاوس، ص94
  6. قمی، مفاتیح الجنان، اعمال شب عاشورا.

منابع

  • سيد بن طاوس‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، تهران، جهان‏، 1348 ش‏.
  • ابوالحسن شعرانى، دمع السجوم (ترجمه نفس المهموم شيخ عباس قمى)‏، قم، هجرت‏، 1381 ش‏.
  • جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.
  • مؤسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام.
11.jpg
واقعه عاشورا
قبل از واقعه
شرح واقعه
پس از واقعه
بازتاب واقعه
وابسته ها