خطیب بغدادی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«ابوبکر احمد بن على» معروف به «خطیب بغدادى» (۳۹۲-۴۶۳ ق)، مورخ، محدث، فقیه و رجالی نامدار اهل سنت در قرن ۵ قمری است. خطیب بغدادى اهتمام زیادى به نقل حدیث و تاریخ داشت و مسافرتهاى بسیارى براى نقل اخبار و حدیث از بزرگان به سائر بلاد نمود. کتاب «تاریخ بغداد» از مهمترین آثار اوست.


احمدبن على بن ثابت، در جمادى الآخر ۳۹۲ ق. در قریه هَنیقِیا در اطراف نَهُرالمَلِک به دنیا آمد. ظاهراً هنیقیا قریهاى در نزدیکى درزیجان (از روستاهاى بزرگ جنوب بغداد) بوده که پدر خطیب، ابوالحسن على بن ثابت بیست سال امامت جماعت و قرائت خطبه را در آن برعهده داشته است.

خطیب بغدادى بنابر خبرى که از پدر خود نقل کرده، تبارى عربى داشته و از عشیره اى بوده است که در حصّاصه از نواحى فرات سکونت داشته اند.

درباره اطلاق لقب خطیب بر وى، از این حیث که نسبت پدرش به او رسیده یا خود او این شغل را داشته است، باید خاطر نشان کرد که به نوشته یاقوت حموی از قول عبدالعزیزبن محمد نخشبى (متوفى ۴۵۶) خطیب بغدادى در برخى روستاهاى بغداد به ایراد خطبه مى پرداخت.

اساتید و مشایخ

وى خواندن و نوشتن را در بغداد نزد هلال بن عبداللّه بن محمد فراگرفت. خطیب بغدادى سپس به تشویق پدرش به سماع حدیث و تعلم فقه پرداخت. نخستین سماع وى در یازده سالگى و در نزد ابن رِزقویه بود. سپس به فراگیرى فقه مشغول و در مسجد عبداللّه بن مبارک به درس ابوحامد اسفراینى (متوفى ۴۰۶) حاضر شد، اما به سبب صِغَرِ سن از محضر درس او استفاده چندانى نبرد.

اولین کسى که به گفته خطیب از درس فقه او بهره برد و از آن یادداشت برداشت، ابوالحسن احمدبن محمد معروف به ابن المَحامِلى، شاگرد اسفراینى بود. در عین حال نخستین استاد حقیقى خطیب بغدادى در فقه، قاضى ابوالطیب طاهر بن عبداللّه طبرى بود که شیخ شافعیان بغداد محسوب مى شد.

خطیب نزد بیشتر مشایخ بغداد سماع حدیث کرد، از جمله از سال ۴۰۶ تا ۴۱۲ ق. به مدت شش سال نزد ابن رزقویه حدیث آموخت و به صورت اجازه یا سماع، تألیفات پرشمار و مشهور ۲۴ تن از مؤلفان را ـکه بیشتر در زمینه حدیث و رجال بودـ از وى شنید.

خطیب سپس به ابوبکر احمد خوارزمى بَرْقانى، محدّث و مؤلف مشهور، پیوست و سالها در مصاحبت او احادیث بسیار سماع کرد. برقانى هم متقابلا احادیث فراوانى از خطیب شنید. او درباره روش علمى آینده خود از برقانى مشورت و راهنمایى مى گرفت.

خطیب در ۴۱۲ ق. در بصره بود و در این سفر از شمارى از مشایخ آنجا اخذ حدیث کرد، از جمله ابوالحسن على بن قاسم بن حسن شاهد و ابومحمد حسن بن على سابورى. در ۴۱۵ ق، به منظور اخذ احادیث بیشتر به فکر سفر به مراکز علمى افتاد و پس از مشورت با برقانى راهى نیشابور شد و در رمضان ۴۱۵ به آنجا رسید.

خطیب در مسیر خود تا نیشابور، در برخى شهرها همچون نهروان و دینور سماع حدیث کرد و به رى نیز وارد شد. در این سفر ابن القُنّى همراه وى بود.

مهمترین مشایخى که خطیب در نیشابور از آنها سماع حدیث کرد و همگى هم از شاگردان ابوالعباس محمدبن یعقوب اَصَم (متوفى ۳۴۶) بودند عبارت اند از: ابوالحسن على بن محمد ترازى، ابوحازم عبدویى، ابوسعید صیرفى، ابوبکر احمدبن حسن حرشى حیرى نیشابورى و ابوبکر صیدلانى نیشابورى.

به نظر مى رسد خطیب در ۴۱۶ ق. از نیشابور به بغداد بازگشته است. او سپس در ۴۲۱ ق. به قصد استفاده از محضر ابونُعیمِ اصفهانى عازم اصفهان شد، در حالىکه حاملِ سفارشنامه شیخ و دوست خود ابوبکر برقانى براى او بود. از اشارات خطیب بغدادى برمى آید که از ۴۲۱ ق. تا ربیع الاول ۴۲۲ ق. در اصفهان به سر برده و به احتمال قوى در همین سال به بغداد بازگشته، زیرا در ۴۲۳ ق. در بغداد بوده است.

خطیب بغدادى در اصفهان ظاهرا بیشترِ احادیث ابونُعیم اصفهانى را به طریق سماع یا اجازه از او اخذ کرده باشد. او در اصفهان به جز ابونعیم از مشایخ دیگرى همچون ابوالحسن على بن یحیى بن جعفربن عبدکویه، حسین بن ابراهیم بن محمد جمّال و محمدبن عبداللّه بن شهریار سماع حدیث کرد. سفر اصفهان، واپسین سفر علمى خطیب براى کسب حدیث با علوّ اِسناد بود و براى او دستاورد علمى عمده اى داشت.

ظاهراً خطیب میان سالهاى ۴۲۳ ق. تا ۴۴۰ ق. در بغداد مستقر بوده است. از این دوره زندگى وى اطلاعات چندانى در دست نیست، جز اینکه در ۴۲۳ ق. هنگام عبور اسماعیل بن احمد حیرى از بغداد، صحیح بخارى را در سه مجلس نزد وى قرائت کرد. همچنین در این دوره بود که تصنیف تاریخ بغداد (تاریخ مدینة السلام) را آغاز کرد.

در ۴۴۵ ق. خطیب عازم حج شد و به قصد استفاده از مشایخ شام، سفر خود را از دمشق آغاز کرد، اما به سبب نزدیک بودن موسم حج مدت زیادى در دمشق نماند و عازم مکه شد.

در حج با برخى مشایخ آنجا همچون ابوعبداللّه محمدبن سلامة بن جعفر قُضاعى مصرى، ابوالقاسم عبدالعزیزبن بُنداربن على شیرازى و محمدبن احمد اردستانى دیدار کرد. او پس از اقامت کوتاهى در مکه به شام بازگشت و در جمادى الاولى ۴۴۶ ق. به دمشق رسید و مهمترین شهرهاى منطقه شام از جمله صور را دید. سپس اندکى بعد به بغداد بازگشت، چنانکه در دوم محرّم ۴۴۷ ق. در بغداد بر جنازه شیخ خود على بن محسِّن تنوخى نماز خواند.

دوران زندگانى خطیب مقارن با خلافت دو خلیفه عباسى، القادرباللّه (حک: ۳۸۱ـ۴۲۲) و القائم بامراللّه (حک: ۴۲۲ـ۴۶۷)، بود که درواقع حکومت صورى و ظاهرى داشتند و قدرت واقعى در دست آل بویه و سپس سلجوقیان بود. خطیب بغدادى در دوران اقامت در بغداد با ابن مَسلَمه، وزیر القائم بامراللّه، مناسبات استوارى برقرار کرده بود و ابن مسلمه نیز قدردانِ شأن و منزلت علمى وى بود، چنان که در بسیارى از امور به او رجوع مى کرد و حتى مقرر کرده بود که قُصّاص و وُعاظ پیش از بیان هر حدیثى آن را بر خطیب عرضه کنند و نظر او را درباره آن جویا شوند، یک بار هم ابن مسلمه نامه اى را به خطیب احاله کرد که یهودیان آن را به پیامبر اکرم صلى اللّه علیه وآله نسبت داده بودند، نامه متضمن برداشته شدن جِزیه از اهل خیبر بود و او ساختگى و جعلى بودنِ آن را به اثبات رساند.

ابن مسلمه در هنگام اشغال بغداد به دست بساسیرى کشته شد. خطیب در این اوضاع، هم به سبب از دست دادن حامى خود و نیز رفتار دشمنانه حنبلیان متعصب با وى، به علت تغییر مذهب از حنبلى به شافعى پنهان شد.

او با وجود از میان رفتن بساسیرى و آرام گرفتن اوضاع و احوال بغداد تصمیم گرفت به دمشق برود و در آنجا حلقه درس حدیث خود را تشکیل دهد، از همینرو در نیمه صفر ۴۵۱ ق. از بغداد خارج شد و در جمادى الاولى همان سال در دمشق بود.

خطیب در این سالها در مسجد جامع دمشق به روایت احادیث و کتابهاى خود و دیگر کتابهایى که به همراه خود آورده بود پرداخت. به نوشته خطیب تبریزى که در این ایام در درس او حاضر مى شد، او داراى حلقه بزرگى از شاگردان بوده است.

خطیب مدت زیادى در دمشق که در این ایام تحت سیطره فاطمیان اداره مى شد به تدریس ادامه داد، هرچند این کار مطلوب آنان نبود. سرانجام شخصى به نام حسین بن على دمشقى، مشهور به دَمَنشى، وى را نزد امیرالجیوش، والى دمشق، متهم به ناصبى بودن و روایت فضائل صحابه و بنى عباس کرد.

اگر دوست خطیب، شریف ابوالقاسم على بن ابراهیم علوى از او حمایت نکرده بود بیم کشته شدن وى مى رفت، از اینرو والى دمشق به تبعید وى از دمشق بسنده کرد. البته براى سعایت دَمَنشى از خطیب دلایل دیگرى نیز ذکر شده است.

در هر حال وى در ۱۸ صفر ۴۵۹ ق. دمشق را به مقصد صور ترک کرد. خطیب در صور به عِزالدوله پیوست و از حمایت وى برخوردار شد، از آنجا گهگاه براى زیارت به قدس مى رفت و باز به صور برمى گشت. در سال ۴۶۲ ق. خطیب تصمیم گرفت به بغداد برگردد. در این سفر شاگردش عبدالمُحسنبن محمد شیحى او را همراهى مى کرد. خطیب در حُجره اى در کنار مدرسه نظامیه ساکن شد و باقى عمر خود را به روایت تاریخ بغداد براى شاگردان و طلاب حدیث پرداخت.

رحلت

خطیب بغدادى در نیمه ماه رمضان ۴۶۳ ق. بیمار شد. در این حال ابن خیرون، شاگرد و دوستش، را وصى خود کرد و کتابهایش را به او سپرد و وصیت کرد تا اموالش را میان اهل علم و حدیث توزیع کند. وى در ذى الحجه همان سال بدرود حیات گفت و در مقبره باب حرب بغداد در کنار بشر حافی به خاک سپرده شد.


خطیب به لحاظ عقیده کلامى، متمایل به مذهب اشاعره بود. و از حیث مذهب فقهى، وى در دورهاى از زندگانى خود بر مذهب حنبلى بود، اما سپس به دلیل آزارى که از حنبلیان به اتهام متمایل شدن به اهل بدعت متحمل گردید به مذهب شافعى گروید.

خطیب همچون بسیارى از علماى اهل سنّت، احادیث و مطالبى در فضائل اهل بیت علیهم السلام نقل کرده است، با این حال وى نسبت به برخى از بزرگان شیعه مانند شیخ مفید اظهار خصومت نموده است.

خطیب بغدادى را به داشتن هیبت و وقار، فصاحت، حُسنِ قرائت، خط خوش و فتوت ستوده اند. خطیب همچنین اهل ادب بود و شعر نیکو مى سرود و پاره اى از اشعار وى در منابع نقل شده است. از او دو کتاب ادبى به نامهاى کتاب «التطفیل» و «البُخلاء» نیز باقى مانده است.

بیشتر کسانى که شرح حال خطیب را نوشته اند بر منزلت والاى علمى وى به ویژه در قلمرو حدیث تأکید کرده اند. برقانى، از نخستین مشایخ حدیثى وى، در نامهاى که به ابونُعَیم اصفهانى نوشته و خطیب بغدادى جوان را به او معرفى کرده بر فهم درست و دانش فراوان وى در علم حدیث تأکید کرده است. سمعانى او را پیشوا و حافظ بلامنازع عصر خود دانسته است. ابواسحاق شیرازى، خطیب بغدادى را در معرفت و حفظ حدیث همتراز دارقُطنى و همتایان او دانسته و ابن نقطه محدّثان متأخر را ریزه خوار وى تلقى کرده است.

از حیث حفظ احادیث، از او با عناوینى همچون «خاتمهُ الحفاظ» و «اَحْفَظُ اهل عصره» و در ردیف حافظان بزرگ قدیم مانند یحیى بن مَعین و على بن مَدینى و ابن ابى خیثمه یاد شده است. ابن ماکولا که خود صاحب نظر در حدیث و رجال است، در «تهذیب مستمر الاوهام على ذوى المعرفه و اولى الافهام»، خطیب را پس از دارقطنى، در میان محدّثان بغداد مهمترین فرد و جانشین وى دانسته است.

تبحر و وسعت اطلاع وى در حوزه حدیث، رجال و علوم وابسته به آنها به اندازه اى بود که ابن جوزى، از جمله منتقدان او، معتقد بود که علم حدیث به وى ختم شده است. سُبْکى وى را از فقهاى بزرگ شمرده، اما بشار عواد معروف در مقدمه خود بر تاریخ مدینه السلام بر آن است که وى هیچگاه به عنوان فقیه شهرت نیافت و در هیچ مکانى فقه تدریس نکرد.

در کنار آنچه در باب منزلت والاى علمى وى گفته شده است، در شرح حال او خرده گیریهاى اخلاقى و علمى نیز در حق وى دیده مى شود، از جمله آنکه بنابر گزارشى، خطیب اهل باده گُسارى بوده است. ابن جوزى خطیب بغدادى را داراى دو عیب عمده اخلاقى و روش شناختى دانسته است: یکى تعصب در مخالفت با احمد بن حنبل و حنبلیان و دیگرى جرح و تعدیل راویان به شیوه عوام محدّثان.


درباره شاگردان و راویان خطیب باید گفت که به سبب از میان رفتن بسیارى از منابع قرون اولیه، امکان آگاهى از اسامى همه شاگردان و راویان خطیب وجود ندارد. بشار عواد معروف، نامهاى مشهورترین راویان و شاگردان خطیب را ذکر کرده است، از جمله:

ابن البصرى (متوفى ۴۶۲)،

ابومحمد عبدالعزیزبن احمد کتّانى (متوفى ۴۶۶)،

ابن طُنَیز (متوفى ۴۷۴)،

ابن ماکولا (متوفى ۴۸۰)،

ابوالفضل طاهربن برکات معروف به خشوعى (متوفى ۴۸۲)

ابوعبداللّه محمدبن ابى نصر اَزْدى حُمیدى (متوفى ۴۸۸).

خطیب بغدادى از زمره نویسندگان کثیرالتألیفى است که بسیارى از آثار او بر جاى مانده و تعداد درخور توجهى از آنها هم به چاپ رسیده است. بیشتر تألیفات خطیب بغدادى پیش از رفتن وى به شام پایان پذیرفته بود.

عمرى مجموعه آثار خطیب را در ده بخش موضوعى معرفى کرده است:

۱) حدیث:

الامالى،

اطراف الموطأ، جزء فیه احادیث مالک بن انس عوالى،

۲) مصطلح الحدیث:

الکفایه فى علم الروایه

۳) آداب محدّثان:

اقتضاءُ العلمِ العملَ، در باب ضرورت قرین بودن علم و عمل

شرف اصحاب الحدیث

نصیحة اهل الحدیث

الرحله فى طلب الحدیث

تقیید العلم

الجامع لاخلاق الراوى و آداب السامع

۴) علم رجال حدیث:

الاسماءالمبهمه فى الأنباء المحکمه (قاهره ۱۴۱۷/۱۹۹۷)،

تلخیص المتشابه فى الرسم و حمایه ما اشکل منه عن بوادرالتصحیف و الوهم (دمشق ۱۹۸۵)،

تالى التلخیص (ریاض ۱۴۱۷/۱۹۹۷) به عنوان مستدرک کتاب پیشین،

غُنیه الملتمس فى ایضاح الملتبس (ریاض ۲۰۰۱)،

السابق واللاحق فى تباعد مابین وفاه الراویین عن شیخ واحد (ریاض ۱۴۰۲/۱۹۸۲) در باب کسانى که دو راوى از آنها روایت کرده اند و زمان وفات آنها تفاوت زیادى باهم دارد. این کتاب براساس حروف الفبا تنظیم شده و شاید تنها نمونه در نوع خود باشد، کتاب موضّح اوهامالجمع و التفریق (بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷).

۵) تاریخ:

تاریخ مدینه السلام یا تاریخ بغداد*،

مناقب الشافعى، مناقب احمدبن حنبل.

۶) عقاید:

مسأله الکلام فى الصفات، القول فى علم النجوم.

۷) اصول فقه:

الفقیه و المتفقّه (عربستان ۱۴۱۷/۱۹۹۶).

۸) فقه:

نهج الصواب فى ان التسمیه آیه من فاتحه الکتاب،

ابطال النکاح بغیر ولى،

اذا اُقیمت الصلاه فلاصلاه الا المکتوبه،

الجهر ببسم اللّه الرحمن الرحیم فى الصلاه،

الحیل،

ذکر صلاهالتسبیح و

الاحادیث التى رویت عنالنبى صلى اللّه علیه وسلم فیها و اختلاف الفاظ الناقلین.

۹) زهدیات:

المنتخب من کتاب الزهد و الرقائق (بیروت ۱۴۲۰/ ۲۰۰۰).

۱۰) ادبیات:

البُخلاء (بغداد ۱۳۸۴/۱۹۶۴)،

التطفیل و

حکایات الطفیلیین (نجف ۱۳۸۶) (براى اطلاع بیشتر از آثار چاپى و منتشر نشده و محل نگهدارى آنها رجوع کنید به عمرى، ص ۵۶ـ۸۴).



منابع :

(۱) ابنجوزى، المنتظم فى تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛

(۲) ابنخلّکان؛

(۳) ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ على شیرى، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۱؛

(۴) همو، تبیین کذبالمفترى فیما نسب الى الامام ابى الحسن الاشعرى، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛

(۵) ابن ماکولا، تهذیب مستمرالاوهام على ذوى المعرفه و اولى الافهام، چاپ کسروى حسن، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛

(۶) ابن نقطه، التقییدلمعرفه رواهالسنن و المسانید، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛

(۷) عبدالرحیم بن حسن اسنوى، طبقات الشافعیه، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛

(۸) خطیب بغدادى؛

(۹) محمدبن احمد ذهبى، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳؛

(۱۰) همو، سیر اعلام النبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹/۱۹۸۱ـ۱۹۸۸؛

(۱۱) عبدالوهاببن على سبکى، طبقاتالشافعیه الکبرى، چاپ عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحى، جیزه، مصر ۱۴۱۳/۱۹۹۲؛

(۱۲) سمعانى؛

(۱۳) شوشترى؛

(۱۴) صفدى؛

(۱۵) محمود طحان، الحافظالخطیبالبغدادى و اثره فى علومالحدیث، ]ریاض [۱۴۰۱/۱۹۸۱؛

(۱۶) اکرم عمرى، مواردالخطیب البغدادى فى تاریخ بغداد، ریاض ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛

(۱۷) یاقوت حموى، معجم الادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳٫

دانشنامه جهان اسلام  جلد ۱۶

زندگی‌نامه

خطیب بغدادى ابوبکر احمد بن على بن ثابت، در ماه جمادى الآخر در سال 392 هـ.ق به دنیا آمد و در قریه اى به نام «درزیجان» از روستاهاى بزرگ جنوب بغداد رشد و نمو پیدا کرد. ابن نجّار گفته او در قبیله اى از قبائل اهل حجاز به دنیا آمده است.

درباره اطلاق لقب «خطیب» بر وی، از این حیث که نسبت پدرش به او رسیده یا خود او این شغل را داشته‌است، باید گفت که به نوشته یاقوت حموی، خطیب بغدادی در برخی روستاهای بغداد به ایراد خطبه می‌پرداخت.

پدرش در ابتدا به ابوبکر در مدرسه روستا تعلیم داد، و سپس او را به هلال بن عبداللّه طیبى سپرد تا به او ادب و قرآن بیاموزد، چنانکه در قرائات از منصور حبّال نیز بهره‌ مند شد. در حلقه درس ابوالحسن بن رزقویه در جامع بغداد به استماع حدیث نشست و به مجالس ابوحامد اسفراینى، فقیه شافعى، نیز رفت و آمد داشت. بعد از وفات حبّال، خطیب از ابن صیدلانى که به تعلیم قرائات در جامع دارقطنى اشتغال داشت بهره برد. پس از آن به حلقه ابن رزقویه بازگشت و تا سال ۴۱۲ قمری در آن حلقه حضور داشت. وى همچنین از محدث بزرگ دیگرى چون ابوبکر احمد برقانى که خطیب به وى بسیار احترام مى ‌گذاشت، بهره‌ مند گشت.

وى علاوه بر حدیث، از محضر فقهایى چون ابى الطیب طبرى و احمد بن محمد محاملی فقه آموخت. خطیب از تعداد زیادى از علماى بغداد و نیز علمایى که به این شهر وارد مى ‌شدند استفاده کرد از جمله: ابوالقاسم عبید بن احمد ازهرى، ابومحمد حسن بن محمد خلال بغدادى، ابن توزى، ابوالقاسم على بن محسن تنوخى، ابومحمد حسن بن على جوهرى و ... .

بغدادى در جستجوى دانش حدیث و اخبار سفرهاى متعددى انجام داد. سفرهایى به شهرها و روستاهایى چون: عکبرا، بعقوبه، انبار، نهروان، درزیجان، کوفه، بصره، نیشابور، حلوان، اسدآباد، همدان، رى، ساوه، دمشق، صور، مکه، بیت المقدس و... .

خطیب با سفرهای پرشمار به سرزمینهای گوناگون و ارتقای سند روایی خود، ضمن داشتن علو اسناد، انتقال‌دهندۀ حدیث بومهای مختلف بود؛ چنان‌که برای نمونه، با انتقال روایات برخی مشایخ خود همچون ابونعیم اصفهانی، حلقه‌ای استوار در انتقال حدیث خراسان و اصفهان به بغداد گشت. به هر‌روی، دور نیست که نتیجۀ عملی این اندیشه، سبب گشت تا استادش ابوبکر برقانی، از وی استماع حدیث کند.

دوران زندگانی خطیب مقارن با خلافت دو خلیفه عباسی، القادر باللّه (حکومت: ۳۸۱ـ۴۲۲) و القائم بامراللّه (حکومت: ۴۲۲ـ۴۶۷)، بود که درواقع حکومت صوری و ظاهری داشتند و قدرت واقعی در دست آل بویه و سپس سلجوقیان بود.

خطیب بغدادی در صفر ۴۵۱ ق. راهی دمشق شد و در آنجا مورد احترام عالمان آن دیار قرار گرفت و در جامع دمشق شروع به تدریس کرد. وی حدود یک دهه در آن دیار به درس‌آموزی شاگردان و طالبان علم پرداخت.

او سپس بر آن شد تا آخرین سالهای عمر خویش را در عراق بگذراند؛ پس به همراه شاگردش، عبدالمحسن شیحیِ تاجر که تأمین‌ هزینۀ سفر را عهده‌دار شده بود، در شعبان سال ۴۶۲ ق. راهی بغداد شد و در جامع منصور مشغول تدریس و تحدیث گردید.

درباره شخصیت وى نوشته‌ اند که مردى باوقار و خوش لباس و داراى مروت و اهل بخشش و تواضع بود. هیچ اشتیاقى به تقرّب با سلاطین و ثروتمندان نداشت. با این همه از گزند تیغ تهمت دشمنان بى ‌نصیب نماند تا جائیکه برخى او را به شرب خمر و برخى به انحراف جنسى متهم ساختند. ولى اینهمه با شخصیت علمى او سازگار نیست، علاوه بر اینکه راویان برخى از این گونه اخبار مورد اطمینان نیستند.


جایگاه علمی

بیشتر همت و تلاش خطیب مصروف حدیث و علوم مرتبط با آن گشت، هر چند به فقه و اصول و نیز ادبیات و تاریخ و اخبار نیز اهمیت مى‌ داد. وى در اصول پیرو مذهب اشعرى و در فروع پیرو مذهب شافعى بود. گفته شده که او در ابتدا حنبلى بوده و سپس شافعى مذهب مى شود.

بسیارى از علمای اهل سنت مانند سمعانى و ابن نجّار او را توثیق کرده اند و در مقابل، بعضى از دشمنانش او را متهم به ضعف و اوهام نموده و دانش او را خدشه‌ دار دانسته ‌اند. برخى او را متهم به روایت از ضعفاء کرده‌ اند و برخى دیگر از جمله ابن جوزى او را فردى متعصب که با حنابله ضدیت دارد معرفى نموده ‌اند.

خطیب بغدادی در زمینۀ ادبیات عرب نیز توانمند بود و نشانه‌های دانش ادبی او را می‌توان در شیوۀ نگارش مقدمۀ برخی از آثارش مشاهده نمود.

آثار و تألیفات

برخى تألیفات خطیب بغدادى عبارتند از:

  1. تاریخ بغداد: این کتاب شرح حال ۷۸۳۱ محدث و دیگر صاحبان علوم مختلف و رجال اجتماعى و دولتى را در خود جاى داده است.
  2. الأمالى، در زمینه حدیث
  3. الاسماءالمبهمة فی الأنباء المحکمة، در علم رجال
  4. الفقیه و المتفقّه، در اصول فقه
  5. نهج الصواب، در فقه
  6. مسألة الکلام فی الصفات، در عقاید و علم کلام
  7. کتاب السنن
  8. اطراف الموطأ، در تخریج احادیث کتاب «الموطأ»
  9. الکفایة فی علم الروایة، در مصطلح الحدیث
  10. مناقب شافعى
  11. شرف اصحاب الحدیث
  12. اقتضاء العلم العمل
  13. الجامع‌ لاخلاق الراوی و آداب السامع
  14. الزهد و الرقائق
  15. البخلاء
  16. التطفیل

منابع