حمران بن اعین شیبانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''«حُمران‌ بن اَعْین شیبانى»'''، برادر «[[زرارة بن اعین|زرارة ‌بن اَعین]]»، از [[محدث|محدثان]] بزرگ [[امامیه|امامى]] قرن دوم هجری و در زمره [[تابعین|تابعین]] است. وی از اصحاب و راویان [[امام محمدباقر|امام باقر]] و [[امام جعفرصادق|امام صادق]] علیهماالسلام بود. حمران‌، علاوه بر روایت [[حدیث]]، در علم قرائت، [[علم نحو|نحو]]، [[علم لغت|لغت]]، [[فقه]] و [[علم کلام|کلام]] نیز مهارت داشت.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = '''حُمران‌ بن اَعین شیبانى'''
 +
||تصویر=
 +
||زادروز =
 +
|زادگاه = [[کوفه]]
 +
|وفات =  قرن دوم هجری
 +
|مدفن =
 +
|اساتید =  عامر بن واثله لیثی، ابوحرب‌ بن ابی‌الاسود، عبید بن نُضَیله،...
 +
|شاگردان = [[زرارة بن اعین]]، سفیان ثوری، عبید بن زراره، عمرو بن أذینه، هشام بن سالم،...
 +
|آثار =
 +
}}
 +
==فعالیت‌های علمی==
 +
حُمران بن اعین از اصحاب و راویان [[امام محمدباقر]] و [[امام جعفرصادق]] علیهماالسلام بود و امام چهارم [[امام سجاد علیه السلام|على‌بن حسین]] علیه‌السلام، را نیز درک کرد و روایاتى به نقل از وى از آن حضرت یافت مى‌شود.<ref>شاکری، مدخل "حمران بن اعین بن سنسن شیبانی" در دانشنامه جهان اسلام</ref> و حسن بن [[علی بن یقطین]] از مشایخ خود روایت کرده که حمران و [[زرارة بن اعین|زراره]] و عبدالملک و بکیر و عبدالرحمان اولاد اعین، تمامی ‌‌مستقیم بودند و چهار نفر ایشان (به جز زراره) در زمان حضرت صادق علیه السلام وفات کردند و از اصحاب آن حضرت بودند.<ref> رجال کشى، ۱/۳۲۸.</ref>
  
 +
دیگر [[مشایخ]] حدیث حمران عبارت‌اند از: ابی‌طفیل عامر بن واثله لیثی، ابوحرب‌ بن ابی‌الاسود، و عبید بن نُضَیله که جملگی از مشایخ حدیث اهل‌ سنّت‌ اند.
  
 +
همچنین [[سفیان ثوری]]، اسرائیل، ابوخالد قَمّاط، [[زرارة بن اعین|زراره]]، عبید بن زراره، محمد بن حمران، عمرو بن أُذینه، هشام بن سالم، [[علی بن رئاب]] و یونس بن سالم نیز از وی روایت کرده‌اند.
  
 +
حمران‌ بن اَعین از راویان مشترک است و [[اهل سنت|اهل‌سنّت]] و [[امامیه]] از وی [[حدیث]] نقل کرده‌اند. همین امر سبب شده است تا در باب وثاقت وی اتفاق‌نظر وجود نداشته باشد. چنان‌که پاره‌ای از عالمان رجال اهل سنّت، به دلیل [[شیعه]] بودن حمران، روایاتش را غیرموثق و نامعتبر دانسته‌اند. در مقابل، برخی دیگر از عالمان رجال اهل‌سنّت، مانند ابن‌حِبّان، وی را در زمره موثقان ذکر کرده‌اند.<ref>ابن‌حِبّان، کتاب الثقات، ج۴، ص۱۷۹.</ref> در میان جوامع حدیثی اهل سنّت، [[ابن ماجه]] و [[احمد بن حنبل|ابن حنبل]] روایتهایی از وی نقل کرده‌اند.
  
برادر زراره است كه از حواريين حضرت امام محمدباقر عليه السلام و امام جعفرصادق عليه السلام بشمار رفته و حضرت [[امام باقر]] عليه السلام به او فرموده: كه تو از [[شيعه]] مايى در دنيا و آخرت.<ref> رجال كشى، 1/414.</ref>
+
[[شیخ طوسی]] نیز، در فصل متعلق به اصحاب نزدیک امامان، از حمران‌ بن اَعین نام‌ برده است.<ref>شیخ طوسی، الامالی، ص۳۴۶.</ref> [[ابوغالب زراری]]، حمران را در زمره مشایخ و بزرگان شیعه امامی جای داده است.<ref>احمدبن محمد زراری، رساله ابی‌غالب الزراری، ص۱۱۳.</ref>
  
و حضرت [[امام صادق]] عليه السلام بعد از موت او فرموده: «ماتَ وَاللّهِ مُؤمِنا؛ به خدا قسم! به حالت [[ايمان]] از دنيا رفت».‌‌<ref> رجال [[علامه حلى]]، ص 63.</ref> و وقتى به حضرت صادق عليه السلام عرض كرد: «ما شيعيان چه مقدار كم می‌‌باشيم؛ لَوِاجْتَمَعْنا عَلى شاةٍ مااَفَنَيْناهاَ» فرمود: می‌‌خواهيد من عجيب‌تر از اين شما را خبر دهم؟ گفتم: بلى، فرمود: مهاجر و انصار رفتند و اشاره به دست خود فرمود مگر سه نفر، و مراد آن حضرت از اين سه نفر: [[سلمان]]، [[ابوذر]]، [[مقداد]] است.
+
روايت است كه حمران هرگاه با اصحاب می‌‌نشست پيوسته با ايشان از آل محمد عليهم السلام روايت می‌‌كرد، پس هرگاه ايشان از غير آل محمد چيزى می‌‌گفتند ايشان را رد می‌‌كرد به همان حديث از [[اهل بيت]] عليهم‌السلام تا سه دفعه چنين می‌‌كرد اگر به همان حال باقى می‌‌ماندند برمی‌‌خاست و می‌‌رفت.<ref>مجالس المؤمنین، ۱/۳۴۷.</ref>
  
چنانچه در روايت باقرى است: «اِرتَدَّ النّاسُ اِلاّ ثَلثَةٌ: سَلْمانُ وَ اَبُوذَرٍ وَالْمِقدادُ، قال الرّاوى فَقُلْتُ: عَمّارُ! قالَ عليه السلام: كانَ حاصَ حَيْصَةً ثُمَّ رَجَعَ ثُمَّ. قال عليه السلام: اَنْ اَرَدْتَ الَّذى لَمْ يَشُكَّ وَلَمْ يَدْخُلْهُ شَىءٌ فَالْمِقْدادُ».<ref> رجال كشى، 1/47.</ref>
+
حمران‌بن اَعین، علاوه بر روایت [[حدیث]]، در علم قرائت، [[علم نحو|نحو]]، [[علم لغت|لغت]]، [[فقه]] و [[علم کلام|کلام]] نیز مهارت داشت. مشهور است که حمزة‌ بن حبیب، از [[قراء سبعه|قرّاء سبعه]]، علم قرائت را نزد حمران آموخت.<ref>زراری، رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۱۱۳ـ ۱۱۴.</ref>
  
و وارد شده كه وقتى زراره در ايام جوانى كه هنوز مو بر صورتش نروييده بود به [[حجاز]] رفت و در منى خيمه حضرت [[امام باقر]] عليه السلام را يافت به آن خيمه داخل شد، گفت چون داخل شدم ديدم جماعتى دور خيمه نشسته‌اند و صدر مجلس را خالى گذاشته‌اند و كسى در آن جا نيست و مردى هم در گوشه‌اى نشسته [[حجامت]] می‌‌كند، با خودم گفتم كه بايد حضرت باقر عليه السلام همين شخص باشد، به جانب آن جناب رفتم و سلام كردم و جواب فرمود، مقابل رويش نشست و حجام هم پشت سرش بود، فرمود: از اولاد اعين می‌‌باشى؟ گفتم: بلى، من زراره پسر اعين می‌‌باشم، فرمود: تو را به شباهت شناختم پس فرمود: آيا حمران به [[حج]] آمده؟ گفتم: هرگز، هرگاه او را ملاقات كنى سلام مرا به او برسان و بگو به چه جهت حكم بن عتيبه را از جانب من [[حديث]] كردى كه «اِنَّ الاَوْصياءَ مُحَدِّثُونَ حَكَم» و اشباه او را به مثل اين حديث خبر مده، زراره گفت: حمد كردم خدا را و ثنا گفتم او را الخ.‌‌<ref> رجال كشى، 1/414.</ref>
+
در کتاب‌های تاریخی، جزئیاتی از زندگی و تاریخ تولد او ذکر نشده، اما او در زمان حیات [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] (ع)<ref>رسالة أبی غالب الزراری، ص ۱۸۸.</ref> و در حدود سال ۱۲۰ قمری<ref>معرفة القراء الکبار، ج‏ ا، ص ۱۷۲.</ref> یا ۱۳۰ قمری از دنیا رفت.<ref>محمد جزرى، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج ۱، ص ۳۹۵.</ref>
  
و در روايت ديگر است كه حضرت [[امام صادق]] عليه السلام احوال حمران را از بكير بن اعين پرسيد، بكير گفت: كه امسال حج نيامده با آن كه شوق شديدى داشت كه خدمت شما برسد ولكن سلام بر شما رسانيده، حضرت فرمود: بر تو و بر او سلام باد! حمران مؤمن است از اهل جنت كه مرتاب نخواهد شد هرگز نه به خدا نه به خدا، خبر مده او را.<ref> همان مأخذ، ص 415.</ref> و روايت شده كه اسمش در كتاب اصحاب يمين است.‌‌
+
==حمران در نظر معصومان==
 +
[[رجال کشی (کتاب)|رجال کشی]] جملات متعددی را از زبان [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه در مدح و ستایش حمران نقل کرده است. مضمون این روایتها غالبا اثبات [[شیعه]] بودن حمران است.
  
و روايت شده كه موالى حضرت صادق عليه السلام نزد آن حضرت مناظره می‌‌نمودند و حمران ساكت بود. حضرت فرمود: به او كه اى حمران! چرا تو ساكتى تكلم نمی‌‌كنى؟ گفت: اى آقاى من! من قسم خورده‌ام كه تلكم نكنم در مجلسى كه شما در آن جا باشيد، فرمود: من اذن دادم تو را در كلام، تكلم كن.‌‌<ref> [[بحارالانوار]]، 66/3.</ref> و يونس بن يعقوب گفته كه حمران [[علم كلام]] را نيكو می‌‌دانست.‌‌ و حضرت صادق عليه السلام آن مرد شامی ‌‌را كه به جهت مناظره آمده بود حواله داد به حمران، آن مرد شامی ‌‌گفت: من به جهت مناظره با تو آمده‌ام نه حمران، فرمود: اگر غلبه كردى به حمران بر من غلبه كرده‌اى، پس آن مرد سؤال كرد و حمران جواب داد چندان كه آن مرد خسته و ملول شد، حضرت به وى فرمود: اى شامی‌‌! حمران را چگونه ديدى؟ گفت: حاذق است،<ref> بحارالانوار، 23/9.</ref> از هر چه سؤال كردم از او، مرا جواب داد.<ref> بحارالانوار، 47/407.</ref> و بالجمله؛ روايات در مدح او بسيار است.‌‌
+
*[[امام باقر]] علیه السلام به حمران فرمود: که تو از [[شیعه]] مایى در دنیا و آخرت.<ref> رجال کشى، ۱/۴۱۴.</ref> و [[امام صادق]] علیه السلام بعد از رحلت او فرموده: «ماتَ وَاللّهِ مُؤمِنا؛ به خدا قسم! به حالت [[ایمان]] از دنیا رفت».<ref> رجال علامه حلى، ص ۶۳.</ref>
 
+
*و نیز امام صادق (ع) فرمود: نیافتم احدی را که سخنان مرا بشنود و عمل کند و مرا پیروی نماید و قدم به قدم به دنبال اصحاب پدرانم برود، جز دو نفر، که خدا آن هر دو را رحمت کند، یکی [[عبدالله بن ابی یعفور|عبدالله بن ابی ‏یعفور]] و دیگری حمران بن اعین است؛ این دو، مؤمن خالص و از شیعیان ما می‏ باشند، اسمشان در کتاب [[اصحاب یمین|اصحاب یمین]] است.<ref>رجال کشی، ص ۱۶۰.</ref>
و حسن بن على بن يقطين از مشايخ خود روايت كرده كه حمران و زراره و عبدالملك و بكير و عبدالرحمان اولاد اعين، تمامی ‌‌مستقيم بودند و چهار نفر ايشان در زمان حضرت صادق عليه السلام وفات كردند و از اصحاب حضرت صادق عليه السلام بودند، و زراره تا زمان حضرت [[امام كاظم]] عليه السلام بود و ملاقات كرد آنچه ملاقات كرد.<ref> رجال كشى، 1/328.</ref> و گفته شده كه حمران از [[تابعين]] محسوب می‌‌شود به جهت آن كه او از ابوالطفيل عامر بن واصله روايت می‌‌كند و او آخر كسى است از اصحاب حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم كه وفات كرده.‌‌<ref> ر.ك: مجالس المؤمنين، 1/347.</ref>
+
*[[هشام بن حکم]] گوید: شنیدم امام صادق (ع) می‏ فرمود: من و پدرانم در روز [[قیامت|قیامت]] برای حمران بهترین [[شفاعت|شفیع]] می ‏باشیم، دستش را می‏ گیریم و از او جدا نمی ‏شویم تا همگی با یکدیگر، وارد [[بهشت]] شویم.<ref>رجال کشی، ص ۱۶۰؛ بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۳۵۲.</ref>
 
+
*[[یونس بن یعقوب|یونس بن یعقوب]] گفته که حمران در [[علم کلام]]، متخصص و قوی دست بود، و امام صادق (ع) روزی وی را به مناظره با مرد شامی مأمور گردانید. آن مرد گفت: من به جهت مناظره با شما آمده ‏ام، نه حمران. فرمود: اگر بر حمران فائق آمدی، چنان است که بر من پیروز شده ‏ای. پس آن مرد پیوسته سؤال می ‏کرد و حمران پاسخ می‏ داد، چندان که آن مرد خسته و ملول گشت. آن گاه امام از او پرسید: حمران را چگونه یافتی؟ گفت: حاذق است و به مهارت وی اعتراف می‏ کنم، از هر چه سؤال کردم، جواب گفت.<ref>اختیار معرفة الرجال، ص ۲۷۵؛ بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۴۰۷.</ref>
مؤلف گويد: كه حمران از عبيدالله بن عمر كه [[اهل سنت]] او را از اصحاب شمرده‌اند نيز روايت كرده.‌‌ [[شيخ طبرسى]] در (مجمع البيان) در [[سوره مزمل]] بعد از اين آيه شريفه «اِنَّ لَدَيْنا اَنْكالا وَ حَجيمَا وَ طَعامَا ذاغُصَّةٍ»، فرموده: و روايت شده از حمران بن اعين از عبيدالله بن عمر كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم شنيد كه شخصى اين آيات را قرائت كرد، حضرت از شنيدن آن غش كرد.<ref> [[مجمع البيان]]، 5/380.</ref>
+
*در روایت دیگر است که [[امام صادق]] علیه السلام احوال حمران را از [[بکیر بن اعین|بکیر بن اعین]] پرسید، بکیر عرض نمود: که امسال [[حج]] نیامده با آن که شوق شدیدى داشت که خدمت شما برسد ولکن سلام بر شما رسانیده، حضرت فرمود: بر تو و بر او سلام باد! حمران مؤمن است از اهل جنت که مرتاب نخواهد شد هرگز نه به خدا.<ref> همان مأخذ، ص ۴۱۵.</ref>
 
+
*در روایتی آمده است که موالى حضرت صادق علیه السلام نزد آن حضرت مناظره می‌‌نمودند و حمران ساکت بود. حضرت فرمود: اى حمران! چرا تو ساکتى تکلم نمی‌‌کنى؟ عرض کرد: اى آقاى من! من قسم خورده‌ام که تلکم نکنم در مجلسى که شما در آن جا باشید، فرمود: من اذن دادم تو را در کلام، تکلم کن.<ref> بحارالانوار، ۶۶/۳.</ref>
و روايت است كه حمران هرگاه با اصحاب می‌‌نشست پيوسته با ايشان از آل محمد عليهم السلام روايت می‌‌كرد، پس هرگاه ايشان از غير آل محمد چيزى می‌‌گفتند ايشان را رد می‌‌كرد به همان [[حديث]] از اهل بيت عليهم‌السلام تا سه دفعه چنين می‌‌كرد اگر به همان حال باقى می‌‌ماندند برمی‌‌خاست و می‌‌رفت.<ref> مجالس المؤمنين، 1/347.</ref>
+
==پانویس==
 
 
مؤلف گويد: كه قريب به همين از سيد حميرى نقل شده از بعضى از اهل فضل كه گفت: در نزد ابوعمرو علاء نشسته بوديم و مشغول مذاكره بوديم كه سيد حمير وارد شد و نشست و ما مشغول شديم به ذكر زرع و نخل يك ساعتى، سيد برخاست ما گفتيم: اى ابوهاشم! براى چه برخاستى؟ گفت:
 
 
 
اِنّى لاَكْرَهُ اَنْ اُطيلَ بِمَجْلِسٍ × لاذِكْرَ فيهِ لالِ مُحَمّدٍ
 
 
 
لاذِكْرَ فِيهِ لاَحْمَدَ وَ وَصِيِّهِ × وَ بَنيِه ذلِكَ مَجْلِسٌ قَصْفٌ رَدٍ
 
 
 
اِنَّ الَّذى يَنْساهُمُ فى مَجْلِسٍ × حَتّى يُفارِقَهُ لِغَيْرُ مُسَدَّدٍ.<ref> الاغانى، [[ابوالفرج اصفهانى]]، 7/286.</ref>
 
 
 
و پسران حمران و حمزه و محمد و عقبه تمامی ‌‌از اهل [[حديث]]‌اند.
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
===منبع===
+
==منابع==
 +
*[[حاج شیخ عباس قمی|شیخ عباس قمی]]، [[منتهى الآمال (کتاب)|منتهی الآمال]]، قسمت دوم، باب نهم: در تاریخ حضرت صادق علیه السلام.
 +
*[[دانشنامه جهان اسلام (کتاب)|دانشنامه جهان اسلام]]، سیمیندخت شاکری، مدخل "حمران بن اعین بن سنسن شیبانی"، ج ۱۴، ص ۶۵۲۹.
  
حاج شیخ عباس قمی, منتهی الآمال، قسمت دوم، باب نهم: در تاريخ حضرت صادق عليه السلام
 
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 +
[[رده:اصحاب امام باقر علیه السلام]]
 +
[[رده:اصحاب امام صادق علیه السلام]]
 +
[[رده:راویان حدیث]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۲۳

«حُمران‌ بن اَعْین شیبانى»، برادر «زرارة ‌بن اَعین»، از محدثان بزرگ امامى قرن دوم هجری و در زمره تابعین است. وی از اصحاب و راویان امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود. حمران‌، علاوه بر روایت حدیث، در علم قرائت، نحو، لغت، فقه و کلام نیز مهارت داشت.

نام کامل حُمران‌ بن اَعین شیبانى
زادگاه کوفه
وفات قرن دوم هجری

Line.png

اساتید

عامر بن واثله لیثی، ابوحرب‌ بن ابی‌الاسود، عبید بن نُضَیله،...

شاگردان

زرارة بن اعین، سفیان ثوری، عبید بن زراره، عمرو بن أذینه، هشام بن سالم،...


فعالیت‌های علمی

حُمران بن اعین از اصحاب و راویان امام محمدباقر و امام جعفرصادق علیهماالسلام بود و امام چهارم على‌بن حسین علیه‌السلام، را نیز درک کرد و روایاتى به نقل از وى از آن حضرت یافت مى‌شود.[۱] و حسن بن علی بن یقطین از مشایخ خود روایت کرده که حمران و زراره و عبدالملک و بکیر و عبدالرحمان اولاد اعین، تمامی ‌‌مستقیم بودند و چهار نفر ایشان (به جز زراره) در زمان حضرت صادق علیه السلام وفات کردند و از اصحاب آن حضرت بودند.[۲]

دیگر مشایخ حدیث حمران عبارت‌اند از: ابی‌طفیل عامر بن واثله لیثی، ابوحرب‌ بن ابی‌الاسود، و عبید بن نُضَیله که جملگی از مشایخ حدیث اهل‌ سنّت‌ اند.

همچنین سفیان ثوری، اسرائیل، ابوخالد قَمّاط، زراره، عبید بن زراره، محمد بن حمران، عمرو بن أُذینه، هشام بن سالم، علی بن رئاب و یونس بن سالم نیز از وی روایت کرده‌اند.

حمران‌ بن اَعین از راویان مشترک است و اهل‌سنّت و امامیه از وی حدیث نقل کرده‌اند. همین امر سبب شده است تا در باب وثاقت وی اتفاق‌نظر وجود نداشته باشد. چنان‌که پاره‌ای از عالمان رجال اهل سنّت، به دلیل شیعه بودن حمران، روایاتش را غیرموثق و نامعتبر دانسته‌اند. در مقابل، برخی دیگر از عالمان رجال اهل‌سنّت، مانند ابن‌حِبّان، وی را در زمره موثقان ذکر کرده‌اند.[۳] در میان جوامع حدیثی اهل سنّت، ابن ماجه و ابن حنبل روایتهایی از وی نقل کرده‌اند.

شیخ طوسی نیز، در فصل متعلق به اصحاب نزدیک امامان، از حمران‌ بن اَعین نام‌ برده است.[۴] ابوغالب زراری، حمران را در زمره مشایخ و بزرگان شیعه امامی جای داده است.[۵]

روايت است كه حمران هرگاه با اصحاب می‌‌نشست پيوسته با ايشان از آل محمد عليهم السلام روايت می‌‌كرد، پس هرگاه ايشان از غير آل محمد چيزى می‌‌گفتند ايشان را رد می‌‌كرد به همان حديث از اهل بيت عليهم‌السلام تا سه دفعه چنين می‌‌كرد اگر به همان حال باقى می‌‌ماندند برمی‌‌خاست و می‌‌رفت.[۶]

حمران‌بن اَعین، علاوه بر روایت حدیث، در علم قرائت، نحو، لغت، فقه و کلام نیز مهارت داشت. مشهور است که حمزة‌ بن حبیب، از قرّاء سبعه، علم قرائت را نزد حمران آموخت.[۷]

در کتاب‌های تاریخی، جزئیاتی از زندگی و تاریخ تولد او ذکر نشده، اما او در زمان حیات امام صادق (ع)[۸] و در حدود سال ۱۲۰ قمری[۹] یا ۱۳۰ قمری از دنیا رفت.[۱۰]

حمران در نظر معصومان

رجال کشی جملات متعددی را از زبان امامان شیعه در مدح و ستایش حمران نقل کرده است. مضمون این روایتها غالبا اثبات شیعه بودن حمران است.

  • امام باقر علیه السلام به حمران فرمود: که تو از شیعه مایى در دنیا و آخرت.[۱۱] و امام صادق علیه السلام بعد از رحلت او فرموده: «ماتَ وَاللّهِ مُؤمِنا؛ به خدا قسم! به حالت ایمان از دنیا رفت».[۱۲]
  • و نیز امام صادق (ع) فرمود: نیافتم احدی را که سخنان مرا بشنود و عمل کند و مرا پیروی نماید و قدم به قدم به دنبال اصحاب پدرانم برود، جز دو نفر، که خدا آن هر دو را رحمت کند، یکی عبدالله بن ابی ‏یعفور و دیگری حمران بن اعین است؛ این دو، مؤمن خالص و از شیعیان ما می‏ باشند، اسمشان در کتاب اصحاب یمین است.[۱۳]
  • هشام بن حکم گوید: شنیدم امام صادق (ع) می‏ فرمود: من و پدرانم در روز قیامت برای حمران بهترین شفیع می ‏باشیم، دستش را می‏ گیریم و از او جدا نمی ‏شویم تا همگی با یکدیگر، وارد بهشت شویم.[۱۴]
  • یونس بن یعقوب گفته که حمران در علم کلام، متخصص و قوی دست بود، و امام صادق (ع) روزی وی را به مناظره با مرد شامی مأمور گردانید. آن مرد گفت: من به جهت مناظره با شما آمده ‏ام، نه حمران. فرمود: اگر بر حمران فائق آمدی، چنان است که بر من پیروز شده ‏ای. پس آن مرد پیوسته سؤال می ‏کرد و حمران پاسخ می‏ داد، چندان که آن مرد خسته و ملول گشت. آن گاه امام از او پرسید: حمران را چگونه یافتی؟ گفت: حاذق است و به مهارت وی اعتراف می‏ کنم، از هر چه سؤال کردم، جواب گفت.[۱۵]
  • در روایت دیگر است که امام صادق علیه السلام احوال حمران را از بکیر بن اعین پرسید، بکیر عرض نمود: که امسال حج نیامده با آن که شوق شدیدى داشت که خدمت شما برسد ولکن سلام بر شما رسانیده، حضرت فرمود: بر تو و بر او سلام باد! حمران مؤمن است از اهل جنت که مرتاب نخواهد شد هرگز نه به خدا.[۱۶]
  • در روایتی آمده است که موالى حضرت صادق علیه السلام نزد آن حضرت مناظره می‌‌نمودند و حمران ساکت بود. حضرت فرمود: اى حمران! چرا تو ساکتى تکلم نمی‌‌کنى؟ عرض کرد: اى آقاى من! من قسم خورده‌ام که تلکم نکنم در مجلسى که شما در آن جا باشید، فرمود: من اذن دادم تو را در کلام، تکلم کن.[۱۷]

پانویس

  1. شاکری، مدخل "حمران بن اعین بن سنسن شیبانی" در دانشنامه جهان اسلام
  2. رجال کشى، ۱/۳۲۸.
  3. ابن‌حِبّان، کتاب الثقات، ج۴، ص۱۷۹.
  4. شیخ طوسی، الامالی، ص۳۴۶.
  5. احمدبن محمد زراری، رساله ابی‌غالب الزراری، ص۱۱۳.
  6. مجالس المؤمنین، ۱/۳۴۷.
  7. زراری، رسالة ابی‌غالب الزراری، ص۱۱۳ـ ۱۱۴.
  8. رسالة أبی غالب الزراری، ص ۱۸۸.
  9. معرفة القراء الکبار، ج‏ ا، ص ۱۷۲.
  10. محمد جزرى، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج ۱، ص ۳۹۵.
  11. رجال کشى، ۱/۴۱۴.
  12. رجال علامه حلى، ص ۶۳.
  13. رجال کشی، ص ۱۶۰.
  14. رجال کشی، ص ۱۶۰؛ بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۳۵۲.
  15. اختیار معرفة الرجال، ص ۲۷۵؛ بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۴۰۷.
  16. همان مأخذ، ص ۴۱۵.
  17. بحارالانوار، ۶۶/۳.

منابع