تعویذ: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دانشنامه جهان اسلام]]}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دانشنامه جهان اسلام]]}}
__toc__
 
تعویذ در لغت به معنای پناه بردن، پناه دادن و در امان نگاه داشتن و در اصطلاح به معنای دعاخواندن و حرزآویختن بر آدمیان، جانوران یا اشیا برای محافظت از آنهاست.<ref>ابن منظور؛ طُرَیْحی؛ مرتضی زَبیدی، ذیل «عوذ»؛ دهخدا، ذیل واژه.</ref>
 
  
گذشته از واژه های متعددی که در تداول عامة مسلمانان به صورت مغشوش و متداخل برای این مفهوم بکار می رود (از جمله: عوذه، معاذه، حِرزْ، تَمیمه، نُفرة، رُقْیَه، عَزیمه، افسون)، تعویذ بنابر شایعترین صورت کاربرد آن در جهان اسلام عبارت است از برخی آیات قرآن، ادعیة مأثوره، اسماءالحسنی، اسامی فرشتگان یا اولیاءاللّه، اوراد، رموز و علائمِ مفهوم یا نامفهوم که بر قطعه هایی از کاغذ، چرم، پوست، پارچه، فلز و جز آن می نویسند و در کیسه هایی کوچک از اجناس مختلف می گذارند و سپس آن را پنهان یا آشکارا بر گردن می آویزند یا بر قسمتی از بدن انسان یا حیوان می بندند یا بر جایی از اشیا و مکانها نصب می کنند.
+
«تعویذ» در لغت به معنای پناه بردن است، و در اصطلاح به معنای دعاخواندن و حرز آویختن، به منظور محافظت از بلایا می‌باشد. استفاده از برخی آیات [[قرآن]]، [[دعا|ادعیه]]، [[اسماء الحسنی|اسماءالحسنی]]، اوراد و احراز، که بر قطعه‌هایی از کاغذ و چرم و پوست نوشته شده، به عنوان تعویذ در میان مسلمانان شایع است. در [[احادیث]] و سیره معصومین علیهم‌السلام، شواهدی در تأیید استفاده از تعویذ یافت می‌شود.
  
گاه نیز این عبارت را با رعایت ترتیب و آیینی خاص یا بدون رعایتِ آن بر شخص یا جانوریا شیء مورد نظر می خوانند یا زیر لب زمزمه می کنند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به شکورزاده، ص299ـ300؛ امین، ذیل «الاحْجِبة».</ref> برای نوشتن تعاویذ (مانند طلسمات و دیگر نوشته های خَفیه) در بسیاری موارد از الفباهای رمزی ویژه ای استفاده می شود که گاه، صورتِ تبدیل و تحریف یافته الفبای کوفی یا عبری است.
+
==مفهوم تعویذ==
 +
«تعویذ» در لغت به معنای پناه بردن، پناه دادن و در امان نگاه داشتن است و در اصطلاح به معنای دعاخواندن و حرز آویختن بر آدمیان، جانوران یا اشیا برای محافظت از آنها می باشد.<ref>ابن منظور؛ طُرَیْحی؛ مرتضی زَبیدی، ذیل «عوذ»؛ دهخدا، ذیل واژه.</ref>
  
تعاویذ نیز همچون دیگر اقسام اعمال جادویی و اَشکال و محصولات علوم خفیه بیشتر در خدمت مقاصد دنیوی بوده و ازینرو با علوم دینی که در پی دستیابی به نجات اخروی یا حقیقت و غایتِ هستی است، متفاوت اند.<ref>برای نمونه ای از این نگرش به علوم خفیه رجوع کنید به اخوان الصفا، ج1، ص266ـ267.</ref>
+
گذشته از واژه های متعددی که در تداول عامه مسلمانان به صورت مغشوش و متداخل برای این مفهوم بکار می رود (از جمله: عوذه، معاذه، حِرزْ، تَمیمه، نُفرة، رُقْیَه، عَزیمه، افسون)، «تعویذ» بنابر شایعترین صورت کاربرد آن در جهان [[اسلام]] عبارت است از برخی آیات [[قرآن]]، [[دعا|ادعیه]] مأثوره، [[اسماء الحسنی|اسماءالحسنی]]، اسامی [[فرشتگان]] یا [[اولیاء الله|اولیاءاللّه]]، اوراد، رموز و علائمِ مفهوم یا نامفهوم که بر قطعه هایی از کاغذ، چرم، پوست، پارچه، فلز و جز آن می نویسند و در کیسه هایی کوچک از اجناس مختلف می گذارند و سپس آن را پنهان یا آشکارا بر گردن می آویزند یا بر قسمتی از بدن انسان یا حیوان می بندند یا بر جایی از اشیا و مکانها نصب می کنند.
  
با آنکه تعاویذ گونه ای جادو تلقی می شوند و ساز و کارِ اثر بخشیِ آنها به لحاظ علمی شناختنی نیست، در کاربرد آن در میان مسلمانان به ویژه در مقایسه با اموری چون طلسمات و عزائم، از جنبه های جادویی آن تا حد زیادی کاسته شده به گونه ای که اثربخشی آنها را باید بیشتر از مقولة ایمان و توکل و خلوص نیت دانست.
+
گاه نیز عباراتی را با رعایت ترتیب و آیینی خاص یا بدون رعایتِ آن بر شخص یا جانور یا شیء مورد نظر می خوانند یا زیر لب زمزمه می کنند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به شکورزاده، ص۲۹۹ـ۳۰۰؛ امین، ذیل «الاحْجِبة».</ref> برای نوشتن تعاویذ (مانند طلسمات و دیگر نوشته های خَفیه) در بسیاری موارد از الفباهای رمزی ویژه ای استفاده می شود که گاه، صورتِ تبدیل و تحریف یافته الفبای [[خط کوفی|کوفی]] یا عبری است.
  
در مقایسه با [[دعا]] که نیایش و مناجاتِ بنده با پروردگار بدون میانجیگری ابنای بشر است، تعاویذ کاربردِ اختصاصیتری دارند و با وجود مشابهت های ساختاری بسیار با انواع ادعیه، بکاربردن مطلقِ عنوان اصطلاحی دعا برای آنها درست نیست. از سوی دیگر تعاویذ معمولاً کاربردی پیشگیرانه دارند و فرد یا شیء مورد نظر را از قرار گرفتن در موقعیتی زیان آور حفظ می کنند. در حالی که دعا و همچنین افسون، رقیه، عزیمه و طلسم علاوه بر قدرت پیشگیری از بلایا پس از وقوعِ پیشامدِ بد نیز می توانند در علاج و مداوا و گاه حتی در تبدیل «سوءالقضا» به «حسن القضا» بکار آیند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به شکورزاده، ص236، پانویس.</ref>
+
تعاویذ نیز همچون دیگر اقسام اعمال جادویی و اَشکال و محصولات علوم خفیه بیشتر در خدمت مقاصد دنیوی بوده و ازینرو با علوم دینی که در پی دستیابی به نجات اخروی یا حقیقت و غایتِ هستی است، متفاوت اند.<ref>برای نمونه ای از این نگرش به علوم خفیه رجوع کنید به اخوان الصفا، ج۱، ص۲۶۶ـ۲۶۷.</ref>
  
توانایی مفروضِ طلسم در تغییر دادن حوادث و به بارآوردن شرایط مطلوب و معمولاً معجزه آسا، آن را از تعویذ متمایز می سازد. طلسم علاوه بر خواص پیشگیری کننده تعویذ، قدرت های دیگری نیز دارد و از این رو گاه تعویذ را گونه ای از طلسمات و از جنس ضعیفتر آن پنداشته یا آن را یکی از گسترده ترین اَشکال استفاده از طلسمات به شمار آورده اند. همچنین ممکن است متن یک تعویذ را یک «افسون» یا «ورد» تلقی کرد ولی یک تعویذ جملگی عبارت از یک افسون یا ورد نیست.
+
با آنکه تعاویذ گونه ای جادو تلقی می شوند و ساز و کارِ اثر بخشیِ آنها به لحاظ علمی شناختنی نیست، در کاربرد آن در میان مسلمانان به ویژه در مقایسه با اموری چون طلسمات و عزائم، از جنبه های جادویی آن تا حد زیادی کاسته شده به گونه ای که اثربخشی آنها را باید بیشتر از مقوله [[ایمان]] و [[توکل]] و خلوص [[نیت]] دانست.
  
استفاده از تعاویذ از دیرباز در میان اقوام گوناگون رایج بوده است. با آن که ظاهراً در فرهنگهای کهن عمدتاً اشیای مختلف ــ چه به شکل خام و طبیعی (قطعه سنگها، گیاهان، صدفها، دندانها و استخوانهای جانوران و...) و چه به شکل فرآورده (مجسمه ها، تمثالها، وسایل دست ساز فلزی، چوبی و...) ــ در «رَماندنِ» ارواح پلید، شیاطین و موجوداتِ شریر و زیانکار کاربرد داشته، احتمالاً استفاده از تعاویذِ ملفوظ یا مکتوب نیز با سابقه ای اندکی کمتر، معمول و مرسوم بوده است.
+
در مقایسه با [[دعا]] که نیایش و مناجاتِ بنده با پروردگار بدون میانجیگری ابنای بشر است، تعاویذ کاربردِ اختصاصی تری دارند و با وجود مشابهت های ساختاری بسیار با انواع ادعیه، بکاربردن مطلقِ عنوان اصطلاحی دعا برای آنها درست نیست. از سوی دیگر تعاویذ معمولاً کاربردی پیشگیرانه دارند و فرد یا شیء مورد نظر را از قرار گرفتن در موقعیتی زیان آور حفظ می کنند. در حالی که دعا و همچنین افسون، رقیه، عزیمه و طلسم علاوه بر قدرت پیشگیری از بلایا، پس از وقوعِ پیشامدِ بد نیز می توانند در علاج و مداوا و گاه حتی در تبدیل «سوءالقضا» به «حسن القضا» بکار آیند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به شکورزاده، ص۲۳۶، پانویس.</ref>
  
در فرهنگهای نزدیک به فرهنگ عربی ـ اسلامی (از جمله فرهنگ اسرائیلی و سپس مسیحی) از انواع تعاویذ استفاده می شده است. با وجود جهتگیری توحیدی راسخانة [[تورات]] و اسفارِ مقدس یهودی، در این متون به استفاده تودة اسرائیلیان باستان از تعاویذ، اشاراتی شده است<ref>برای نمونه رجوع کنید به کتاب مقدس به روشنی در کتاب اشعیاءنبی، 3:20 و به کنایه در سفر تثنیه، 6:8 و 11:18.</ref> که اینک نیز یهودیان بر اساس تفسیری تحت اللفظی از دو فقرة اخیر، عباراتی از تورات را نوشته در جعبه های کوچکی قرار می دهند و بر پیشانی یا بازو می بندند.<ref>برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به د.جودائیکا، هاکس، ذیل «تعویذ» و «عصابه».</ref>
+
توانایی مفروضِ طلسم در تغییر دادن حوادث و به بارآوردن شرایط مطلوب و معمولاً [[معجزه]] آسا، آن را از تعویذ متمایز می سازد. طلسم علاوه بر خواص پیشگیری کننده تعویذ، قدرت های دیگری نیز دارد و از این رو گاه تعویذ را گونه ای از طلسمات و از جنس ضعیفتر آن پنداشته یا آن را یکی از گسترده ترین اَشکال استفاده از طلسمات به شمار آورده اند. همچنین ممکن است متن یک تعویذ را یک «افسون» یا «ورد» تلقی کرد ولی یک تعویذ جملگی عبارت از یک افسون یا ورد نیست.
  
نمونه های استفاده از تعاویذ در فرهنگ ایران پیش از اسلام به فراوانی اقسام دیگر اعمال جادوانه و به ویژه افسونها نیست.<ref>قس ایرانیکا، د.دین و اخلاق.</ref> اما تأثیر و سریانِ برخی آداب و رسوم فرهنگی و دینی ایرانی به ویژه جنبه های عامیانة دین زردشتی و نیز فرقه های گنوسی، در استفاده از تعاویذ در فرهنگ عربی ـ اسلامی و ایران بعد از اسلام قابل انکار نیست.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابوریحان بیرونی، ص229؛ قزوینی، ص83.</ref>
+
==تعویذ در اقوام گوناگون==
 +
استفاده از تعاویذ از دیرباز در میان اقوام گوناگون رایج بوده است. با آن که ظاهراً در فرهنگهای کهن عمدتاً اشیای مختلف ــ چه به شکل خام و طبیعی (قطعه سنگها، گیاهان، صدفها، دندانها و استخوانهای جانوران و...) و چه به شکل فرآورده (مجسمه ها، تمثالها، وسایل دست ساز فلزی، چوبی و...) ــ در «رَماندنِ» ارواح پلید، شیاطین و موجوداتِ شریر و زیانکار کاربرد داشته، احتمالاً استفاده از تعاویذِ ملفوظ یا مکتوب نیز با سابقه ای کمتر، معمول و مرسوم بوده است.
  
در فرهنگ اعراب جاهلی برای کارکردهای تعویذی و خنثی یا محدودکردن اثرِ سوء قوای خَفیه، روشهای گوناگونی بکار می رفته است از جمله استفاده از «نُفْرَة» (رماننده؛ مرتضی زبیدی، همانجا)، سحر، رقیه، تمیمه و عزیمه.<ref>جوادعلی، ج6، ص745.</ref> در یکی از روشهای رماندن ارواح زیانکار، «تنجیس»<ref>آلودن رجوع کنید به ابن منظور، ذیل «نجس»؛ آلوسی، ج2، ص319.</ref>، اشیایی چون استخوانهای مردگان، دندان روباه و شیر یا مواد ناپاک دیگری را که موجبِ نفرت و بیزاری موجودات شریر می شد، بر اندامِ کودکان می آویختند (جوادعلی، همانجا) و برای در امان ماندن از شر جنّیان به ویژه در مسافرتها گاه به بزرگ آنها پناه می جستند.<ref>رجوع کنید به جاحظ، ج6، ص217.</ref> قرآن با اشاره ای ([[سوره جن]]: 6) این رسم را محکوم کرده است.<ref>تفاسیر، ذیل آیه از جمله: طبری، ج29، ص68؛ فضل بن حسن طبرسی، ج10، ص555.</ref>
+
در فرهنگهای نزدیک به فرهنگ عربی ـ اسلامی (از جمله فرهنگ [[اسرائیل|اسرائیلی]] و سپس [[مسیحیت|مسیحی]]) از انواع تعاویذ استفاده می شده است. با وجود جهتگیری [[توحید|توحیدی]] راسخانه [[تورات]] و اسفارِ مقدس [[یهود|یهودی]]، در این متون به استفاده توده اسرائیلیان باستان از تعاویذ، اشاراتی شده است<ref>برای نمونه رجوع کنید به کتاب مقدس به روشنی در کتاب اشعیاءنبی، ۳:۲۰ و به کنایه در سفر تثنیه، ۶:۸ و ۱۱:۱۸.</ref> که اینک نیز یهودیان بر اساس تفسیری تحت اللفظی از دو فقره اخیر، عباراتی از تورات را نوشته در جعبه های کوچکی قرار می دهند و بر پیشانی یا بازو می بندند.<ref>برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به د.جودائیکا، هاکس، ذیل «تعویذ» و «عصابه».</ref>
  
رقیه، در عربی همان افسون است که برای دفع امراض، تسکین درد، رام کردن و بیرون کشیدن مارها و عقربها و جز آنها از لانه هایشان و دفع آسیبِ پریان و گزندگان می خوانده یا می نوشته یا می دمیده اند <ref>ابن سینا، مقدمة همائی، ص86.</ref> و در واقع بیشتر پس از وقوع پیشامد بد به کار می رفته است با این حال گاهی به تسامح، رقیه را در معنی تعویذ و حرز استعمال کرده اند.<ref>رجوع کنید به ابن ماجه، ج2، ص1162ـ1163، ش3517ـ3519، ص1166، ش 3528ـ3529؛ ابوداوود، ج4، ص10ـ15؛ تِرْمِذی، ج4، ص398.</ref>
+
نمونه های استفاده از تعاویذ در فرهنگ [[ایران]] پیش از [[اسلام]] به فراوانی اقسام دیگر اعمال جادوانه و به ویژه افسونها نیست.<ref>قس ایرانیکا، د.دین و اخلاق.</ref> اما تأثیر و سریانِ برخی آداب و رسوم فرهنگی و دینی ایرانی به ویژه جنبه های عامیانه دین [[زرتشت|زردشتی]] و نیز فرقه های گنوسی، در استفاده از تعاویذ در فرهنگ عربی ـ اسلامی و ایران بعد از اسلام قابل انکار نیست.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابوریحان بیرونی، ص۲۲۹؛ قزوینی، ص۸۳.</ref>
  
عزیمه نیز در شمار افسونها بوده با معنای اصطلاحیِ تعویذ تفاوت قابل توجهی دارد و به ویژه برای مارگیری بکار می رفته است و در اشعار عربی و فارسی بسیار از آن یاد شده است.<ref>رجوع کنید به جاحظ، ج4، ص187ـ190؛ ابن سینا، همان مقدمه، ص71؛ دهخدا، ذیل «عزیمه»، «عزائم».</ref>
+
در فرهنگ اعراب [[جاهلیت|جاهلی]] برای کارکردهای تعویذی و خنثی یا محدودکردن اثرِ سوء قوای خَفیه، روشهای گوناگونی بکار می رفته است از جمله استفاده از «نُفْرَة» (رماننده؛ مرتضی زبیدی، همانجا)، سحر، رقیه، تمیمه و عزیمه.<ref>جوادعلی، ج۶، ص۷۴۵.</ref> در یکی از روشهای رماندن ارواح زیانکار، «تنجیس»<ref>آلودن رجوع کنید به ابن منظور، ذیل «نجس»؛ آلوسی، ج۲، ص۳۱۹.</ref>، اشیایی چون استخوانهای مردگان، دندان روباه و شیر یا مواد ناپاک دیگری را که موجبِ نفرت و بیزاری موجودات شریر می شد، بر اندامِ کودکان می آویختند و برای در امان ماندن از شر جنّیان به ویژه در مسافرتها گاه به بزرگ آنها پناه می جستند.<ref>رجوع کنید به جاحظ، ج۶، ص۲۱۷.</ref> [[قرآن]] با اشاره ای ([[سوره جن]]: ۶) این رسم را محکوم کرده است.<ref>تفاسیر، ذیل آیه از جمله: طبری، ج۲۹، ص۶۸؛ فضل بن حسن طبرسی، ج۱۰، ص۵۵۵.</ref>
  
تمیمه که نسبتاً به مفهوم تعویذ نزدیکتر می نُماید عبارت بود از مهره های به رشته کشیده ای که کودکان و زنان بیشتر برای دفع چشم زخم * (العین) و اثر سوء حَسَد (النَفْس) به گردن می آویختند. با این حال این مهره ها در فرهنگ جاهلی در بسیاری موارد به همراه برخی اوراد و افسونها به قصد حصولِ منفعت یا ایجاد تغییر در طبایع و نفوس نیز بکار می رفته اند. از اقسام تمایم می توان به تِوَلَه، عُقْرَه، یَنْجَلِب، خَصمَه و عَطفَة اشاره کرد.<ref>جوادعلی، ج6، ص749ـ750.</ref>
+
رقیه، در عربی همان افسون است که برای دفع امراض، تسکین درد، رام کردن و بیرون کشیدن مارها و عقربها و جز آنها از لانه هایشان و دفع آسیبِ پریان و گزندگان می خوانده یا می نوشته یا می دمیده اند <ref>ابن سینا، مقدمة همائی، ص۸۶.</ref> و در واقع بیشتر پس از وقوع پیشامد بد به کار می رفته است؛ با این حال گاهی به تسامح، رقیه را در معنی تعویذ و حرز استعمال کرده اند.<ref>رجوع کنید به ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۶۲ـ۱۱۶۳، ش۳۵۱۷ـ۳۵۱۹، ص۱۱۶۶، ش ۳۵۲۸ـ۳۵۲۹؛ ابوداوود، ج۴، ص۱۰ـ۱۵؛ تِرْمِذی، ج۴، ص۳۹۸.</ref>
  
در میان تعبیرهای مختلف اعراب جاهلی در این باره، بیش از همه واژة عوذَه یا مَعاذَة<ref>رجوع کنید به مُسلم بن حجاج، ج3، ص2080ـ2081؛ ابن ماجه، ج2، ص1163ـ1166، ش3520ـ3529؛ ابن منظور، ذیل مادّه.</ref> به معنای اصطلاحیِ تعویذ نزدیک است.
+
«عزیمه» نیز در شمار افسونها بوده با معنای اصطلاحیِ تعویذ تفاوت قابل توجهی دارد و به ویژه برای مارگیری بکار می رفته است و در اشعار عربی و فارسی بسیار از آن یاد شده است.<ref>رجوع کنید به جاحظ، ج۴، ص۱۸۷ـ۱۹۰؛ ابن سینا، همان مقدمه، ص۷۱؛ دهخدا، ذیل «عزیمه»، «عزائم».</ref>
  
پربسامدترین واژه های مورد استفاده برای این معنای اصطلاحی در جهان اسلام عبارت بوده اند از حُرز در شمال افریقا؛ حِجاب، حِماله، حافظ، حمایل، عُوذَه و مِعوَذَه در میان اعراب مشرق؛ یافتَه، نسخه و حمایل در میان ترکان؛ و تعویذ، دعا، حمایل در فارسی و به ویژه حِرز در میان عموم شیعیان.<ref>امین، ذیل «الاحجبة»، «حرز»؛ د.دین و اخلاق، ذیل د.اسلام؛ ایرانیکا، همانجاها؛ د.ترک.</ref>
+
«تمیمه» که نسبتاً به مفهوم تعویذ نزدیکتر می نُماید عبارت بود از مهره های به رشته کشیده ای که کودکان و زنان بیشتر برای دفع [[چشم زخم]] (العین) و اثر سوء [[حسد|حَسَد]] (النَفْس) به گردن می آویختند. با این حال این مهره ها در فرهنگ جاهلی در بسیاری موارد به همراه برخی اوراد و افسونها به قصد حصولِ منفعت یا ایجاد تغییر در طبایع و نفوس نیز بکار می رفته اند. از اقسام تمایم می توان به تِوَلَه، عُقْرَه، یَنْجَلِب، خَصمَه و عَطفَة اشاره کرد.<ref>جوادعلی، ج۶، ص۷۴۹ـ۷۵۰.</ref>
  
امروزه استفاده از تعاویذ همچون دیگر ابزار و روشهای ماوراءطبیعی به نسبت کاهش یافته، لیکن همچنان در جوامع اسلامی ــ نظیر دیگر جوامع ــ موسوم است و معمولاً افرادی به عنوان دعانویس که گاه از درویشان فرقه های صوفی مآب و بعضی متقدّسان اند، به تهیه و فروش انواع تعاویذ اشتغال دارند و اغلب برای هر مورد مقتضی، تعویذ ویژه ای به درخواست کننده تحویل می دهند.<ref>برای نمونه رجوع کنید بهاسدیان خرم آبادی و دیگران، ص171ـ180؛ برای آگاهی بیشتر درباره کار تهیه و فروش تعاویذ رجوع کنید به دعانویسی.</ref>
+
در میان تعبیرهای مختلف اعراب جاهلی در این باره، بیش از همه واژه عوذَه یا مَعاذَة<ref>رجوع کنید به مُسلم بن حجاج، ج۳، ص۲۰۸۰ـ۲۰۸۱؛ ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۶۳ـ۱۱۶۶، ش۳۵۲۰ـ۳۵۲۹؛ ابن منظور، ذیل مادّه.</ref> به معنای اصطلاحیِ تعویذ نزدیک است.
  
از میان انواع و اقسام تعاویذ رایج در سرزمینهای اسلامی به ذکر نمونه هایی استفاده می کنیم: «حُرز»، تعویذ مورد استفاده دختران بَدَوی در افریقای شمالی، کتاب دعای کوچکی است که آن را در جعبه ای از طلا یا نقره می گذارند و به گردن می آویزند <ref>د.دین و اخلاق، همانجا.</ref>؛ «امام ضامن» تعویذی که همه فرقه های شیعی در هند از آن استفاده می کرده اند. این تعویذ (حرز)، مرکّب از یک یا چند سکه است که آنها را در پارچه ای نهاده، می دوزند و قبل از مسافرت به منظور درخواستِ حمایت از امام مهدی بر بازو می بندند .<ref>عزیز احمد، ص67.</ref>؛ «شِشَه دعاسی» تعویذی رایج در آذربایجان ایران که بر کاغذ نوشته می شود و آن را بر شانة نوزاد می بندند<ref>افشار سیستانی، ج2، ص864.</ref>؛ در سراسر ایران گاه آیه یا عبارتی قرآنی از قبیل «وَ اِنْ یکاد» و «هذا مِنْ فَضْل ربّی» را که بر قطعه ای سنگ یا کاشی حک شده بر سر درِ ساختمانهای نوساز نصب می کنند یا پس از خروج از منزل در چهار جهت اصلی می گردند و آیه ای از قرآن را می خوانند؛ در برخی نقاط ایران، مسافر را از زیر تعویذی به نامِ «قلعه یاسین/حلقه یاسین» عبور می دهند؛ برای پیشگیری از سیاه سرفه نیز گاه تعویذی بر پوست کدوی غلیان نوشته و بر گردن می آویزند یا پس از عطسه کردن برای رفع نحوست و پیشامد بد، آیه ای از قرآن را زمزمه می کنند.<ref>ماسه، ج2، ص26، 52، پانویس1، ص101، 127.</ref>؛ گاه متن کامل قرآن را نیز با حروف بسیار ریز نوشته در میان قابهای چرمیِ نُقره نشان می گذاشتند و به گردن می آویختند.<ref>رجوع کنید به لایارد، ص100.</ref>
+
پربسامدترین واژه های مورد استفاده برای این معنای اصطلاحی در جهان اسلام عبارت بوده اند از: حُرز در شمال افریقا؛ حِجاب، حِماله، حافظ، حمایل، عُوذَه و مِعوَذَه در میان اعراب مشرق؛ یافتَه، نسخه و حمایل در میان ترکان؛ و تعویذ، دعا، حمایل در فارسی و به ویژه حِرز در میان عموم [[شیعه|شیعیان]].<ref>امین، ذیل «الاحجبة»، «حرز»؛ د.دین و اخلاق، ذیل د.اسلام؛ ایرانیکا، همانجاها؛ د.ترک.</ref>
  
از شایعترین تعاویذ، کیسه کوچکی حاوی نودونُه اسم خداوند (اسماءالحسنی) است.(<دایرة المعارف دین>) نمونه های متعددی از تعاویذ مکتوب در کشورهای عربی استفاده می شود و در این باره برای کودکان، زنان و مردان، تقسیم بندیهای ویژه ای قائل شده اند.<ref>برای نمونه هایی در عراق رجوع کنید به عبدالکریم مُلّا، ص123ـ142.</ref> در دفع شر جنّیان (رجوع کنید به جن) نیز تعاویذ مختلفی وجود دارد که از جمله ساده ترین و شایعترین آنها پس از «بسمله»، عبارت «فَاللّهُ خیرٌ حافظاً و هو اَرحمُ الرّاحمین» ([[سوره یوسف]]: 64) است.<ref>هدایت، ص158؛ نیز رجوع کنید به مُعوّذتان، خواص قرآن.</ref>
+
امروزه استفاده از تعاویذ همچون دیگر ابزار و روشهای ماوراءطبیعی به نسبت کاهش یافته، لیکن همچنان در جوامع اسلامی ــ نظیر دیگر جوامع ــ مرسوم است و معمولاً افرادی به عنوان دعانویس که گاه از درویشان فرقه های صوفی مآب و بعضی متقدّسان اند، به تهیه و فروش انواع تعاویذ اشتغال دارند و اغلب برای هر مورد مقتضی، تعویذ ویژه ای به درخواست کننده تحویل می دهند.<ref>برای نمونه رجوع کنید بهاسدیان خرم آبادی و دیگران، ص۱۷۱ـ۱۸۰؛ برای آگاهی بیشتر درباره کار تهیه و فروش تعاویذ رجوع کنید به دعانویسی.</ref>
  
همچنین گاه تعویذنویسان کلماتی مبهم و نامفهوم و گاه تمسخرآمیز برای مشتریان ساده دل می نویسند و آنها را از بازکردن و نشان دادن این نوشته ها به باسوادان برحذر می دارند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ماسه، ج2، ص128.</ref> در افریقا، تعویذنویسان گاه بریده های روزنامه های عربی را در کیسه های چرمی می گذارند و به بومیان می فروشند.<ref>رجوع کنید به لانتیه، ص295.</ref> در برخی تعاویذ، علاوه بر مقدسات مشترک اسلامی، نام و یاد بعضی از افراد مقدس محلی نیز ذکر می شود مثلاً در اُرُزگانِ افغانستان، اوراد و تعاویذ گاه با نام سید احمد کبیر، از اهل کرامات در آن ناحیه ختم می شود.<ref>رجوع کنید به یزدانی، ص84.</ref> ذکری از یک تعویذ بسیار مهم اسلامی که در برخی جوامع مسیحی رایج است و از خاورمیانه (احتمالاً سوریه) به امریکای لاتین رسیده نیز مناسب است: «دست فاطمه» تعویذی به شکل پنجة باز انسان (یکی از نمادهای خمسه که ظاهراً فاتحان عرب آن را به شبه جزیرة ایبری برده اند و از آنجا به پرو راه یافته است.(آمریکانا)
+
==انواع تعاویذ رایج==
 +
از میان انواع و اقسام تعاویذ رایج در سرزمینهای اسلامی نمونه هایی ذکر می شود:  
  
==تعویذ در قرآن و حدیث==
+
«حُرز»، تعویذ مورد استفاده دختران بَدَوی در افریقای شمالی، کتاب دعای کوچکی است که آن را در جعبه ای از طلا یا نقره می گذارند و به گردن می آویزند.<ref>د.دین و اخلاق، همانجا.</ref>
 +
 
 +
«امام ضامن» تعویذی که همه فرقه های شیعی در هند از آن استفاده می کرده اند. این تعویذ (حرز)، مرکّب از یک یا چند سکه است که آنها را در پارچه ای نهاده، می دوزند و قبل از مسافرت به منظور درخواستِ حمایت از [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام مهدی]] علیه السلام بر بازو می بندند.<ref>عزیز احمد، ص۶۷.</ref> «شِشَه دعاسی» تعویذی رایج در آذربایجان ایران که بر کاغذ نوشته می شود و آن را بر شانه نوزاد می بندند.<ref>افشار سیستانی، ج۲، ص۸۶۴.</ref>
 +
 
 +
در سراسر ایران گاه [[آیه]] یا عبارتی قرآنی از قبیل «وَ اِنْ یکاد» و «هذا مِنْ فَضْل ربّی» را که بر قطعه ای سنگ یا کاشی حک شده بر سر درِ ساختمانهای نوساز نصب می کنند یا پس از خروج از منزل در چهار جهت اصلی می گردند و آیه ای از قرآن را می خوانند؛ در برخی نقاط ایران، مسافر را از زیر تعویذی به نامِ «قلعه یاسین/حلقه یاسین» عبور می دهند؛ برای پیشگیری از سیاه سرفه نیز گاه تعویذی بر پوست کدوی غلیان نوشته و بر گردن می آویزند یا پس از عطسه کردن برای رفع نحوست و پیشامد بد، آیه ای از قرآن را زمزمه می کنند.<ref>ماسه، ج۲، ص۲۶، ۵۲، پانویس۱، ص۱۰۱، ۱۲۷.</ref> گاه متن کامل قرآن را نیز با حروف بسیار ریز نوشته در میان قابهای چرمیِ نُقره نشان می گذاشتند و به گردن می آویختند.<ref>رجوع کنید به لایارد، ص۱۰۰.</ref>
  
با آنکه واژه تعویذ در قرآن نیامده، بنابر وجود واژه های هم ریشه با آن در سوره های مختلف <ref>[[سوره بقره]]: 67؛ [[سوره آل عمران]]: 36؛ نیز رجوع کنید به استعاذه.</ref>، روشن است که مخاطبانِ قرآن ــ شاید به سببِ تماسِ اعراب شبه جزیره با یهودیان که از تعاویذِ برگرفته از [[تورات]] استفاده می کردند ــ با مفهومِ تعویذ آشنایی داشتند. با این حال رونقِ اصطلاحیِ این تعبیر، طبعاً پس از نزول [[سوره فلق]] و [[سوره ناس]] (مُعَوّذتان) بوده است.<ref>رجوع کنید به جوادعلی، ج6، ص748.</ref>
+
از شایعترین تعاویذ، کیسه کوچکی حاوی ۹۹ اسم خداوند ([[اسماء الحسنی|اسماءالحسنی]]) است. نمونه های متعددی از تعاویذ مکتوب در کشورهای عربی استفاده می شود و در این باره برای کودکان، زنان و مردان، تقسیم بندیهای ویژه ای قائل شده اند.<ref>برای نمونه هایی در عراق رجوع کنید به عبدالکریم مُلّا، ص۱۲۳ـ۱۴۲.</ref> در دفع شر [[جن|جنّیان]] نیز تعاویذ مختلفی وجود دارد که از جمله ساده ترین و شایعترین آنها پس از «[[بسمله]]»، عبارت «فَاللّهُ خیرٌ حافظاً و هو اَرحمُ الرّاحمین» ([[سوره یوسف]]: ۶۴) است.<ref>هدایت، ص۱۵۸؛ نیز رجوع کنید به مُعوّذتان، خواص قرآن.</ref>
  
در [[احادیث]] و سیرة پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و امامان علیهم السلام، شواهد و استناداتی در تأیید استفاده از تعویذ یافت می شود، از جمله گفته شده است که عبدالمطلب، پیامبر را در کودکی هنگام طواف به دور [[کعبه]] با خواندن دعاهایی تعویذ کرد.<ref>رجوع کنید به ابن هِشام، ج1، ص176.</ref> همچنین در روایاتِ متعددی <ref>مثلاً رجوع کنید به ابن ماجه، ج2، ص1161، ش3511؛ ترمذی، ج4، ص395؛ قس ایرانیکا، همانجا.</ref> آمده است که پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم، پیش از نزول معوذتان برای حفاظت از خود و خانواده اش از برخی اوراد استفاده می کرده است. در دسته ای از روایات نیز آمده است که پیامبر دو نواده اش، حسن و حسین را با همان عباراتی تعویذ می کردند که ابراهیم دو پسرش اسماعیل و اسحاق و موسی دو پسرِ هارون را تعویذ می کردند .<ref>رجوع کنید به قاضی نعمان، ج2، ص139ـ140؛ ابن عساکر، ص111؛ فخررازی، ج32، ص189ـ190؛ مجلسی، ج60، ص6.</ref>
+
همچنین گاه تعویذنویسان کلماتی مبهم و نامفهوم و گاه تمسخرآمیز برای مشتریان ساده دل می نویسند و آنها را از بازکردن و نشان دادن این نوشته ها به باسوادان برحذر می دارند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ماسه، ج۲، ص۱۲۸.</ref> در افریقا، تعویذنویسان گاه بریده های روزنامه های عربی را در کیسه های چرمی می گذارند و به بومیان می فروشند.<ref>رجوع کنید به لانتیه، ص۲۹۵.</ref>  
  
در برخی روایات اشاره شده که جبرئیل، تعاویذی را برای حسنین به پیامبر آموخت.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج60، ص18؛ مقدس اردبیلی، قسم1، ص140.</ref> صرفِنظر از صحت و سقمِ این روایات و علاوه بر اقوالی که در کتبِ حدیث و تفسیر درباره شأنِ نزولِ معوذتان برای تعویذ پیامبر اکرم و نیز حسنین آمده است.<ref>رجوع کنید به فضل طبرسی، ج6، ص287؛ فخررازی، ج32، ص187؛ نیز رجوع کنید به دیگر تفاسیر قرآن، ذیل سوره های فلق و ناس؛ ابن ماجه، ج2، ص1164ـ1165، ش3525؛ ترمذی، ج4، ص396.</ref>
+
در برخی تعاویذ، علاوه بر مقدسات مشترک اسلامی، نام و یاد بعضی از افراد مقدس محلی نیز ذکر می شود مثلاً در اُرُزگانِ [[افغانستان]]، اوراد و تعاویذ گاه با نام سید احمد کبیر، از اهل کرامات در آن ناحیه ختم می شود.<ref>رجوع کنید به یزدانی، ص۸۴.</ref> ذکری از یک تعویذ بسیار مهم اسلامی که در برخی جوامع [[مسیحیت|مسیحی]] رایج است و از [[خاور میانه|خاورمیانه]] (احتمالاً [[سوریه]]) به امریکای لاتین رسیده نیز مناسب است: «دست فاطمه» تعویذی به شکل پنجه باز انسان (یکی از نمادهای خمسه که ظاهراً فاتحان عرب آن را به شبه جزیره ایبری برده اند و از آنجا به پرو راه یافته است.
  
برخی سوره های قرآن به ویژه [[سوره فاتحه]] و [[سوره یس]] و برخی آیات از جمله [[آیة الکرسی]] ([[سوره بقره]]: 255ـ256) و آیة العرش ([[سوره توبه]]: 129) نیز بنابر احادیث و کتابهایی که در ادبیات اسلامی به خواص الایات/ خواص القرآن/ فضائل القرآن معروف اند برای تهیه تعاویذ و گاه افسونها و پاره ای طلسمات، مناسب دانسته شده اند.
+
==تعویذ در قرآن و حدیث==
  
در سنت اسلامی، برخی عناوینِ ناظر به اعمالی که ماهیتاً نزدیک به تعویذ به شمار می روند، تحریم شده اند. از جمله «نُشْرَه» که روشی برای دفع اثر سوء شیاطین و جنّیان بود.<ref>رجوع کنید به جاحظ، ج4، ص185.</ref> از اعمال شیطانی شمرده شده است.<ref>رجوع کنید به ابوداوود، ج4، ص6؛ مرتضی زبیدی، ذیل «نشر»؛ قس مجلسی، ج60، ص25.</ref> ظاهراً پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم «تِوَل» ــ آنچه که زنان به وسیلة آنها، محبتِ شوهرانشان را جلب می کنند ــ را نهی کرده اند.<ref>رجوع کنید به قاضی نعمان، ج2، ص142.</ref>
+
با آنکه واژه تعویذ در [[قرآن]] نیامده، بنابر وجود واژه های هم ریشه با آن در [[سوره]] های مختلف<ref>[[سوره بقره]]: ۶۷؛ [[سوره آل عمران]]: ۳۶؛ نیز رجوع کنید به استعاذه.</ref>، روشن است که مخاطبانِ قرآن ــ شاید به سببِ تماسِ اعراب [[شبه جزیره عربستان|شبه جزیره]] با [[یهود|یهودیان]] که از تعاویذِ برگرفته از [[تورات]] استفاده می کردند ــ با مفهومِ تعویذ آشنایی داشتند. با این حال رونقِ اصطلاحیِ این تعبیر، طبعاً پس از نزول [[سوره فلق]] و [[سوره ناس]] (مُعَوّذتان) بوده است.<ref>رجوع کنید به جوادعلی، ج۶، ص۷۴۸.</ref>
  
در حدیثِ دیگری توسل به تِوَلَه شرک خوانده شده است.(مجلسی، ج60، ص19) در حدیث «عبداللّه» <ref>رجوع کنید به همانجا.</ref> استفاده از تمائم و رُقی نیز شرک محسوب شده است، شاید به این سبب که اعراب جاهلی در پی آن بودند تا به وسیله آنها مقدراتِ الاهی را بر گردانند یا دفعِ ضرر را از غیرخدا درخواست کنند.
+
در [[احادیث]] و سیره [[پیامبر اکرم]] صلی اللّه علیه و آله و [[ائمه اطهار|امامان]] علیهم السلام، شواهد و استناداتی در تأیید استفاده از تعویذ یافت می شود، از جمله گفته شده است که [[عبدالمطلب]]، پیامبر را در کودکی هنگام [[طواف کعبه|طواف]] به دور [[کعبه]] با خواندن دعاهایی تعویذ کرد.<ref>رجوع کنید به ابن هِشام، ج۱، ص۱۷۶.</ref> همچنین در روایاتِ متعددی <ref>مثلاً رجوع کنید به ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۶۱، ش۳۵۱۱؛ ترمذی، ج۴، ص۳۹۵؛ قس ایرانیکا، همانجا.</ref> آمده است که پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله، پیش از نزول معوّذتان برای حفاظت از خود و خانواده اش از برخی اوراد استفاده می کرده است. در دسته ای از روایات نیز آمده است که پیامبر دو نواده اش، [[امام حسن علیه السلام|حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|حسین]] علیهما السلام را با همان عباراتی تعویذ می کردند که [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] دو پسرش [[حضرت اسماعیل علیه السلام|اسماعیل]] و [[حضرت اسحاق علیه السلام|اسحاق]]، و [[حضرت موسی علیه السلام|موسی]] دو پسرِ [[حضرت هارون علیه السلام|هارون]] را تعویذ می کردند.<ref>رجوع کنید به قاضی نعمان، ج۲، ص۱۳۹ـ۱۴۰؛ ابن عساکر، ص۱۱۱؛ فخررازی، ج۳۲، ص۱۸۹ـ۱۹۰؛ مجلسی، ج۶۰، ص۶.</ref>
  
با این حال علیرغمِ نهی کلی روشهای جادویی در اسلام، ظاهراً شریعت در قبال تعاویذ با این شرط که آیات قرآن و اسمای الاهی در آن آمده باشد، تسامحی نشان داده است. در حدیثِ مشهوری<ref>رجوع کنید به صفی پوری، ذیل «تمم»؛ موحد ابطحی اصفهانی، قسم1، ج1، ص435ـ437.</ref> آمده است که هر کس بر خود تمیمه ای بیاویزد، خداوند کارش را به انجام نرساند اما با تعاویذ در صورتی که در آنها آیات قرآن و نامهای خداوند نوشته شده باشد، مخالفتی نیست.<ref>نیز رجوع کنید به حِمْیَری، ص110ـ111؛ ابن بسطام، ص48ـ49؛ حرّ عاملی، ج6، ص237؛ مجلسی، ج91، ص192.</ref>
+
در برخی روایات اشاره شده که [[جبرئیل]]، تعاویذی را برای حسنین به پیامبر آموخت.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج۶۰، ص۱۸؛ مقدس اردبیلی، قسم۱، ص۱۴۰.</ref> صرف نظر از صحت و سقمِ این روایات و علاوه بر اقوالی که در کتبِ [[حدیث]] و [[تفسیر قرآن|تفسیر]] درباره [[شأن نزول|شأنِ نزولِ]] معوذتان برای تعویذ پیامبر اکرم و نیز حسنین آمده است.<ref>رجوع کنید به فضل طبرسی، ج۶، ص۲۸۷؛ فخررازی، ج۳۲، ص۱۸۷؛ نیز رجوع کنید به دیگر تفاسیر قرآن، ذیل سوره های فلق و ناس؛ ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۶۴ـ۱۱۶۵، ش۳۵۲۵؛ ترمذی، ج۴، ص۳۹۶.</ref>
  
در روایتی از [[امام صادق]] علیه السلام، آویختن مکتوبی از آیاتِ قرآن یا شستن و نوشیدن آب آن جایز دانسته شده است.<ref>رجوع کنید به ابن بسطام، همانجا.</ref> در بعضی احادیث شرایط دیگری نیز برای استفاده از تعاویذ ذکر شده است. مثلاً آویختن آیات قرآن بر اندامِ کودکان و زنان به این شرط جایز است که مکتوب را در قطعه ای چرمین بنهند.<ref>رجوع کنید به همان، ص49.</ref>
+
برخی سوره های قرآن به ویژه [[سوره فاتحه]] و [[سوره یس]] و برخی آیات از جمله [[آیة الکرسی]] ([[سوره بقره]]: ۲۵۵) و آیة العرش ([[سوره توبه]]: ۱۲۹) نیز بنابر احادیث و کتابهایی که در ادبیات اسلامی به خواص الایات، خواص القرآن یا فضائل القرآن معروف اند برای تهیه تعاویذ و گاه افسونها و پاره ای طلسمات، مناسب دانسته شده اند.
  
در روایتِ کاملتری از امام صادق علیه السلام نقل شده است که مرد در حالِ جنابت نیز می تواند تعویذ بیاویزد و برای مردان و کودکان، نیازی نیست که تعاویذ را در پوشش چرمی قرار دهند ولی زنان بدون این پوشش نباید از آنها استفاده کنند.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج92، ص5.</ref>
+
در [[سنت]] اسلامی، برخی عناوینِ ناظر به اعمالی که ماهیتاً نزدیک به تعویذ به شمار می روند، تحریم شده اند. از جمله «نُشْرَه» که روشی برای دفع اثر سوء [[شیطان|شیاطین]] و [[جن|جنّیان]] بود،<ref>رجوع کنید به جاحظ، ج۴، ص۱۸۵.</ref> از اعمال شیطانی شمرده شده است.<ref>رجوع کنید به ابوداوود، ج۴، ص۶؛ مرتضی زبیدی، ذیل «نشر»؛ قس مجلسی، ج۶۰، ص۲۵.</ref> ظاهراً پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله «تِوَل» ــ آنچه که زنان به وسیله آنها، محبتِ شوهرانشان را جلب می کنند ــ را نهی کرده اند.<ref>رجوع کنید به قاضی نعمان، ج۲، ص۱۴۲.</ref>
  
در دسته ای از روایات که در آنها، رقیه به معنای تعویذ بکار رفته، مویّداتی در باب جواز رقیه یافت می شود و معمولاً موارد استفاده از آنها نیز مشخص گردیده است. از جمله اسماء بنت عمیس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره پسران جعفر بن ابی طالب که زیبا و سپیدرو بودند و زود چشم می خوردند. اجازه خواست برای محافظت از آنان در برابر عین (=چشم زخمِ اختیاری)، استرقا کند و پیامبر اجازه دادند.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج60، ص61؛ نیز درباره اجازه دادن پیامبر به استفاده از رقیه در مورد چشم زخم رجوع کنید به همان، ج60، ص9.</ref> گفته شده است <ref>رجوع کنید به همان، ج60، ص13، 61.</ref> که جبرئیل، خود پیامبر را نیز رقیه کرد با این حال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از رقیه کردن به غیر قرآن و چیزهایی که معنایش را ندانند، منع کرده است.<ref>قاضی نعمان، ج2، ص141؛ مازندرانی، ج11، ص466ـ467؛ مجلسی، ج60، ص18.</ref> از [[امام باقر]] علیه السلام نقل شده است که رقیه باید از قرآن باشد.<ref>رجوع کنید به ابن بسطام، ص48.</ref>
+
در حدیث دیگری توسل به تِوَلَه [[شرک]] خوانده شده است. در حدیث «عبداللّه»<ref>رجوع کنید به همانجا.</ref> استفاده از تمائم و رُقی نیز شرک محسوب شده است، شاید به این سبب که اعراب جاهلی در پی آن بودند تا به وسیله آنها مقدراتِ الاهی را برگردانند یا دفعِ ضرر را از غیرخدا درخواست کنند.
  
علمای مسلمان در بحث جواز تعویذ و رقیه اختلاف کرده اند. فخررازی که استدلالات موافقان و مخالفان تجویز تعویذ و رقیه را نقل کرده روایتی از جابر را به عنوانِ مستندِ مخالفان آورده که در آن از قول پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم، رقیه کردن و روشهای مشابه، منافی توکل به خداوند تلقی شده است.<ref>رجوع کنید به ج32، ص190.</ref>
+
با این حال علیرغمِ نهی کلی روشهای جادویی در اسلام، ظاهراً [[شریعت]] در قبال تعاویذ با این شرط که آیات قرآن و اسمای الاهی در آن آمده باشد، تسامحی نشان داده است. در حدیثِ مشهوری<ref>رجوع کنید به صفی پوری، ذیل «تمم»؛ موحد ابطحی اصفهانی، قسم۱، ج۱، ص۴۳۵ـ۴۳۷.</ref> آمده است که هر کس بر خود تمیمه ای بیاویزد، خداوند کارش را به انجام نرساند اما با تعاویذ در صورتی که در آنها آیات [[قرآن]] و نامهای خداوند نوشته شده باشد، مخالفتی نیست.<ref>نیز رجوع کنید به حِمْیَری، ص۱۱۰ـ۱۱۱؛ ابن بسطام، ص۴۸ـ۴۹؛ حرّ عاملی، ج۶، ص۲۳۷؛ مجلسی، ج۹۱، ص۱۹۲.</ref>
  
دمیدن در تعاویذ و رقیه ها نیز مورد اختلاف علمای مسلمان بوده است.<ref>رجوع کنید به مُسلم بن حجاج، ج2، ص1723ـ1724؛ ابن بابویه، ج1، ص158.</ref> در بسیاری دیگر از احادیث، رقیه در غیرمعنای تعویذ بکار رفته و کاربرد آن در درمانِ عوارضِ سوء ــ معمولاً ناشی از گزیدنِ جانوران سمّی، تب، چشم زخم و نیز خونریزیِ شدید ــ است نه پیشگیری از آنها.<ref>رجوع کنید به حمیری، ص110؛ ابن بسطام، ص48؛ مجلسی، ج60، ص18ـ20، ج92، ص4، 6.</ref>
+
در روایتی از [[امام صادق]] علیه السلام، آویختن مکتوبی از آیاتِ قرآن یا شستن و نوشیدن آب آن جایز دانسته شده است.<ref>رجوع کنید به ابن بسطام، همانجا.</ref> در بعضی احادیث شرایط دیگری نیز برای استفاده از تعاویذ ذکر شده است. مثلاً آویختن آیات قرآن بر اندامِ کودکان و زنان به این شرط جایز است که مکتوب را در قطعه ای چرمین بنهند.<ref>رجوع کنید به همان، ص۴۹.</ref>
  
در کتب حدیثی شیعه، تعاویذ بسیاری از قول پیامبر اکرم و [[ائمة اطهار]] علیهم السلام نقل شده است از جمله: پیامبر اکرم، تعویذی برای علی علیه السلام قرار داد که او را از شر سحر، جن، صرع، سم، دزد، درندگان، ماران و عقربها مصون می داشت. در صورت کنونیِ این تعویذ، اسامیِ نامأنوس و نامفهوم نیز وجود دارد که البته باید شکل تحریف و تبدیل شده از اسامی عبری یا سریانی باشد.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج91، ص193.</ref>
+
در روایت کاملتری از امام صادق علیه السلام نقل شده است که مرد در حالِ [[جنابت‌‌‌‌‌|جنابت]] نیز می تواند تعویذ بیاویزد و برای مردان و کودکان، نیازی نیست که تعاویذ را در پوشش چرمی قرار دهند ولی زنان بدون این پوشش نباید از آنها استفاده کنند.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج۹۲، ص۵.</ref>
  
از [[امام علی]] علیه السلام، تعویذی برای در امان ماندن از شر سحر روایت شده که باید آن را در قطعه ای از پوستِ آهو نوشته بر خود بیاویزند <ref>رجوع کنید به ابن بسطام، ص35.</ref> همچنین تعویذ دیگری از ایشان برای استفاده کسی که از شیر می ترسد، روایت شده است.<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ج2، ص618ـ619.</ref> مشابه همین تعویذ از قول امام صادق علیه السلام <ref>رجوع کنید به حسن طبرسی، ص402.</ref> آمده است که در تعاویذ اخیر نام دانیال نبی به مناسبت آنکه شیران/درندگان به او گزندی نمی رساندند، ذکر می شود.
+
در دسته ای از روایات که در آنها، رقیه به معنای تعویذ بکار رفته، مویّداتی در باب جواز رقیه یافت می شود و معمولاً موارد استفاده از آنها نیز مشخص گردیده است. از جمله [[اسماء دختر عمیس|اسماء بنت عمیس]] از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره پسران [[جعفر طیار|جعفر بن ابی طالب]] که زیبا و سپیدرو بودند و زود چشم می خوردند، اجازه خواست برای محافظت از آنان در برابر عین (=[[چشم زخم|چشم زخمِ]] اختیاری)، استرقا کند و پیامبر اجازه دادند.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج۶۰، ص۶۱؛ نیز درباره اجازه دادن پیامبر به استفاده از رقیه در مورد چشم زخم رجوع کنید به همان، ج۶۰، ص۹.</ref> گفته شده است <ref>رجوع کنید به همان، ج۶۰، ص۱۳، ۶۱.</ref> که جبرئیل، خود پیامبر را نیز رقیه کرد با این حال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از رقیه کردن به غیر قرآن و چیزهایی که معنایش را ندانند، منع کرده است.<ref>قاضی نعمان، ج۲، ص۱۴۱؛ مازندرانی، ج۱۱، ص۴۶۶ـ۴۶۷؛ مجلسی، ج۶۰، ص۱۸.</ref> از [[امام باقر]] علیه السلام نقل شده است که رقیه باید از قرآن باشد.<ref>رجوع کنید به ابن بسطام، ص۴۸.</ref>
  
تعاویذی برای ایمن ماندن از سرقت یا آتش سوزی یا بلایای مشابه،<ref>رجوع کنید به همان، ص403.</ref> برای حفاظتِ زنان و حیواناتِ باردار<ref>رجوع کنید به ابن بسطام، ص98ـ99.</ref>، برای ایمن داشتن زنان در ایامِ نفاس<ref>رجوع کنید به همان، ص97.</ref>، برای حفاظتِ اسب و سوارِ آن <ref>رجوع کنید به مجلسی، ج92، ص46ـ47.</ref> و نیز تعاویذی تحت عنوان «العُوذات الجامعة» از ائمه علیهم السلام <ref>رجوع کنید به همان، ج93، ص6ـ19.</ref> روایت شده است. البته بسیاری از نمونه هایی که مجلسی آورده، دعاهایی برای شفای بیمار و علاج پیشامدهای سوء است.<ref>رجوع کنید به همان، ج92، ص12ـ14، 20ـ39.</ref>
+
علمای مسلمان در بحث جواز تعویذ و رقیه اختلاف کرده اند. [[فخر رازى|فخررازی]] که استدلالات موافقان و مخالفان تجویز تعویذ و رقیه را نقل کرده، روایتی از [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر]] را به عنوانِ مستندِ مخالفان آورده که در آن از قول پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله، رقیه کردن و روشهای مشابه، منافی [[توکل]] به خداوند تلقی شده است.<ref>رجوع کنید به ج۳۲، ص۱۹۰.</ref>
  
مثلاً دعای معروف به یمانی/ حرزیمانی/ دعای سیفی<ref>رجوع کنید به ابن طاووس، ص105ـ111؛ مجلسی، ج92، ص252.</ref> در واقع تعویذ نیست بلکه دعایی در دفع شر دشمن است. همچنین دعای مشهورِ علوی مصری <ref>رجوع کنید به همان، ص281ـ293.</ref> یک تعویذ محسوب نمی شود.<ref>رجوع کنید به دعا.</ref>
+
دمیدن در تعاویذ و رقیه ها نیز مورد اختلاف علمای مسلمان بوده است.<ref>رجوع کنید به مُسلم بن حجاج، ج۲، ص۱۷۲۳ـ۱۷۲۴؛ ابن بابویه، ج۱، ص۱۵۸.</ref> در بسیاری دیگر از احادیث، رقیه در غیر معنای تعویذ بکار رفته و کاربرد آن در درمانِ عوارضِ سوء ــ معمولاً ناشی از گزیدنِ جانوران سمّی، تب، چشم زخم و نیز خونریزی شدید ــ است نه پیشگیری از آنها.<ref>رجوع کنید به حمیری، ص۱۱۰؛ ابن بسطام، ص۴۸؛ مجلسی، ج۶۰، ص۱۸ـ۲۰، ج۹۲، ص۴، ۶.</ref>
  
در این مبحث باید توجه داشت که به طور کلی، آیات، ادعیه، اذکار و اورادی که برای این گونه استفاده ها توصیه شده ذیلِ عناوینِ موردِ انتقاد و تحریمِ تعالیمِ اسلام مثل سحر و طلسم و تمیمه و جز آنها نیامده بلکه عمدتاً تحت نام ادعیه، عوذات و در منابع شیعه به ویژه با عنوان احراز/اَحْرُز طبقه بندی و نقل شده اند؛ از جمله مجلسی در [[بحارالانوار]]، هفده باب (36ـ52) را به عوذات و احرز منسوب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، همسران ایشان، فاطمه سلام اللّه علیها و امامان شیعه علیهم السلام اختصاص داده است.
+
در کتب حدیثی [[شیعه]]، تعاویذ بسیاری از قول پیامبر اکرم و [[ائمه اطهار]] علیهم السلام نقل شده است از جمله: پیامبر اکرم، تعویذی برای [[حضرت علی]] علیه السلام قرار داد که او را از شر سحر، [[جن]]، صرع، سم، دزد، درندگان، مارها و عقربها مصون می داشت. در صورت کنونیِ این تعویذ، اسامیِ نامأنوس و نامفهوم نیز وجود دارد که البته باید شکل تحریف و تبدیل شده از اسامی عبری یا [[زبان سریانی|سریانی]] باشد.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج۹۱، ص۱۹۳.</ref>
  
از میان انبوه کتابهایی که در این زمینه موردِ استفاده دعانویسان و تهیه کنندگان تعاویذ بوده است می توان به مجمع الدعوات مولا عبدالمطلب بن غیاث الدین محمد و مهج الدعواتِ ابن طاووس اشاره کرد.<ref>برای آگاهی از سایر کتابها در باب ادعیه و اوراد و تعاویذ و به ویژه حرزهای معروف شیعه رجوع کنید به آقا بزرگ تهرانی، ج6، ص392ـ394، ج20، ص28؛ اصغر نیاویند و عبادی آق قلعه، ص 113ـ153؛ نیز رجوع کنید به چشم زخم؛ حرز؛ دعانویسی؛ طلسم/طلسمات.</ref>
+
از [[امام علی]] علیه السلام، تعویذی برای در امان ماندن از شر سحر روایت شده که باید آن را در قطعه ای از پوستِ آهو نوشته بر خود بیاویزند<ref>رجوع کنید به ابن بسطام، ص۳۵.</ref> همچنین تعویذ دیگری از ایشان برای استفاده کسی که از شیر می ترسد، روایت شده است.<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ج۲، ص۶۱۸ـ۶۱۹.</ref> مشابه همین تعویذ از قول امام صادق علیه السلام<ref>رجوع کنید به حسن طبرسی، ص۴۰۲.</ref> آمده است که در تعاویذ اخیر نام دانیال نبی به مناسبت آنکه شیران/درندگان به او گزندی نمی رساندند، ذکر می شود.
  
 +
تعاویذی برای ایمن ماندن از سرقت یا آتش سوزی یا بلایای مشابه،<ref>رجوع کنید به همان، ص۴۰۳.</ref> برای حفاظتِ زنان و حیواناتِ باردار<ref>رجوع کنید به ابن بسطام، ص۹۸ـ۹۹.</ref>، برای ایمن داشتن زنان در ایامِ نفاس<ref>رجوع کنید به همان، ص۹۷.</ref>، برای حفاظتِ اسب و سوارِ آن<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج۹۲، ص۴۶ـ۴۷.</ref> و نیز تعاویذی تحت عنوان «العُوذات الجامعة» از [[ائمه]] علیهم السلام <ref>رجوع کنید به همان، ج۹۳، ص۶ـ۱۹.</ref> روایت شده است. البته بسیاری از نمونه هایی که [[علامه مجلسى|علامه مجلسی]] آورده، دعاهایی برای شفای بیمار و علاج پیشامدهای سوء است.<ref>رجوع کنید به همان، ج۹۲، ص۱۲ـ۱۴، ۲۰ـ۳۹.</ref>
  
 +
مثلاً دعای معروف به یمانی (حرز یمانی یا دعای سیفی)<ref>رجوع کنید به ابن طاووس، ص۱۰۵ـ۱۱۱؛ مجلسی، ج۹۲، ص۲۵۲.</ref> در واقع تعویذ نیست، بلکه دعایی در دفع شر دشمن است. همچنین دعای مشهورِ علوی مصری<ref>رجوع کنید به همان، ص۲۸۱ـ۲۹۳.</ref> یک تعویذ محسوب نمی شود.<ref>رجوع کنید به دعا.</ref>
  
 +
در این مبحث باید توجه داشت که به طور کلی، [[آیه|آیات]]، [[دعا|ادعیه]]، [[ذکر (اصطلاح اخلاق و عرفان)|اذکار]] و اورادی که برای این گونه استفاده ها توصیه شده ذیلِ عناوینِ موردِ انتقاد و تحریمِ تعالیمِ [[اسلام]] مثل سحر و طلسم و تمیمه و جز آنها نیامده، بلکه عمدتاً تحت نام ادعیه، عوذات و در منابع [[شیعه]] به ویژه با عنوان احراز (اَحْرُز) طبقه بندی و نقل شده اند؛ از جمله مجلسی در [[بحارالانوار]]، هفده باب (۳۶ـ۵۲) را به عوذات و احرُز منسوب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، همسران ایشان، [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه]] سلام اللّه علیها و [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه علیهم السلام اختصاص داده است.
 +
 +
از میان انبوه کتابهایی که در این زمینه موردِ استفاده دعانویسان و تهیه کنندگان تعاویذ بوده است می توان به «مجمع الدعوات» مولا عبدالمطلب بن غیاث الدین محمد و «[[مهج الدعوات و منهج العبادات (کتاب)|مهج الدعوات]]» [[سید بن طاووس]] اشاره کرد.<ref>برای آگاهی از سایر کتابها در باب ادعیه و اوراد و تعاویذ و به ویژه حرزهای معروف شیعه رجوع کنید به آقا بزرگ تهرانی، ج۶، ص۳۹۲ـ۳۹۴، ج۲۰، ص۲۸؛ اصغر نیاویند و عبادی آق قلعه، ص ۱۱۳ـ۱۵۳؛ نیز رجوع کنید به چشم زخم؛ حرز؛ دعانویسی؛ طلسم/طلسمات.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 +
==منابع مقاله==
 +
 +
*ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
 +
*ابن بسطام (حسین بن بسطام) و ابن بسطام (عبداللّه بن بسطام)، طب الائمة علیهم السلام، نجف ۱۳۸۵.
 +
*ابن سینا، کنوز المعزّمین، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۳۱ش.
 +
*ابن طاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات، بیروت ۱۳۹۹.
 +
*ابن عساکر، ترجمة الامام الحسن علیه السلام، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
 +
*ابن ماجه، سنن ابن ماجة، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
 +
*ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاءالتراث العربی.
 +
*سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره.
 +
*ابوریحان بیرونی، آثارالباقیة.
 +
*اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
 +
*محمد اسدیان خرم آبادی، محمدحسین باجلان فرخی و منصور کیائی، باورها و دانسته ها در لرستان و ایلام، ۱۳۵۸ش.
 +
*شهرام اصغر نیاویند و فاطمه عبادی آق قلعه، «کتابشناسی ادعیه»، کتاب ماه دین، سال۴، ش۹ و ۱۰ (تیر و مرداد ۱۳۸۰).
 +
*ایرج افشار سیستانی، نگاهی به آذربایجان شرقی: مجموعه ای از اوضاع تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی، ۱۳۶۹ش.
 +
*احمد امین، قاموس العادات و التقالید والتعابیرالمصریة، قاهره ۱۹۵۳.
 +
*محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
 +
*عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر [۱۳۸۵ـ۱۳۸۹]، بیروت ۱۳۸۸.
 +
*حر عاملی؛ عبداللّه بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، قم ۱۴۱۳.
 +
*ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران ۱۳۶۳ش.
 +
*عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ۱۲۹۸، ۱۳۷۷.
 +
*حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، قم۱۳۹۲/۱۹۷۲.
 +
*طبری، جامع البیان.
 +
*فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
 +
*عبدالکریم ملّا، «المعلّقات الشعبیة»، التراث الشعبی، سال۵، ش۴ (۱۳۹۴/۱۹۷۴).
 +
*عزیز احمد، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمه نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی، تهران ۱۳۶۷ ش.
 +
*جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
 +
*محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، قاهره [بی تا]، چاپ افست تهران.
 +
*نعمان بن محمد قاضی نعمان، دعائم الاسلام و ذکرالحلال والحرام، چاپ آصف بن علی اصغر فیضی، قاهره ۱۹۶۳.
 +
*زکریا بن محمد قزوینی، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، بیروت: دارالشرق العربی.
 +
*ژاک لانتیه، دهکده های جادو: جادو و جادوگری در قبایل انسانهای نخستین، ترجمة مصطفی موسوی، تهران ۱۳۷۳ش.
 +
*اوستن هنری لایارد، سفرنامة لایارد، یا ماجراهای اولیه در ایران، ترجمة مهراب امیری، تهران ۱۳۶۷ش.
 +
*محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی با تعلیقات ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۱.
 +
*هانری ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمة مهدی روشن ضمیر، تبریز ۱۳۵۵ـ۱۳۵۷ش.
 +
*مجلسی، بحارالانوار.
 +
*محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
 +
*مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
 +
*احمد بن محمد مقدس اردبیلی، زبدة البیان فی احکام القرآن، قم ۱۳۷۵ش.
 +
*محمدباقر موحد ابطحی اصفهانی، جامع الاخبار والآثار عن النبی و الائمة الاطهار علیهم السلام، قسم ۱، قم ۱۴۱۱.
 +
*جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، بیروت ۱۹۲۸، چاپ افست تهران ۱۳۴۹ ش.
 +
*صادق هدایت، فرهنگ عامیانة مردم ایران، تهران ۱۳۷۸ ش.
 +
*کاظم حسینعلی یزدانی، صحنه های خونینی از تاریخ تشیع در افغانستان: از ۱۲۵۰ تا ۱۳۲۰ ق، مشهد ۱۳۷۰ ش.
 +
 +
==منبع==
  
==مشخصات منابع مقاله==
+
*[[دانشنامه جهان اسلام]]، مدخل "تعویذ" از ابراهیم موسی پور.
* علاوه بر قرآن و کتاب مقدس عهد عتیق
 
* آقا بزرگ طهرانی
 
* ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم 1362ش.
 
* ابن بسطام (حسین بن بسطام) و ابن بسطام (عبداللّه بن بسطام)، طب الائمة علیهم السلام، [[نجف]] 1385، چاپ افست بیروت [بی تا].
 
* ابن سینا، کنوزالمعزّمین، چاپ جلال الدین همائی، تهران 1331ش، ابن طاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات، بیروت 1399/1979.
 
* ابن عساکر، ترجمة الامام الحسن علیه السلام، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت 1400/1980.
 
* ابن ماجه، سنن ابن ماجة، استانبول 1401/1981.
 
* ابن منظور.
 
* ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاءالتراث العربی، [بی تا].
 
* سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، [قاهره، بی تاچاپ افست [بیروت، بی تا].
 
* ابوریحان بیرونی، آثارالباقیة.
 
* اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت 1403/1983.
 
* محمد اسدیان خرم آبادی، محمدحسین باجلان فرخی و منصور کیائی، باورها و دانسته ها در لرستان و ایلام، تهران 1358ش.
 
* شهرام اصغر نیاویند و فاطمه عبادی آق قلعه، «کتابشناسی ادعیه»، کتاب ماه دین، سال4، ش9 و 10 (تیر و مرداد 1380).
 
* ایرج افشار سیستانی، نگاهی به آذربایجان شرقی: مجموعه ای از اوضاع تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی، تهران 1369ش.
 
* احمد امین، قاموس العادات و التقالید والتعابیرالمصریة، قاهره 1953.
 
* محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، استانبول 1401/1981.
 
* عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر [1385ـ1389/1965ـ1969]، چاپ افست بیروت 1388/1969.
 
* حر عاملی؛ عبداللّه بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، قم 1413.
 
* دهخدا
 
* ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران 1363ش.
 
* عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، چاپ سنگی تهران 1297ـ1298، چاپ افست 1377.
 
* حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، قم1392/1972.
 
* فضل بن حسن طبرسی
 
* طبری، جامع
 
* فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران 1362ش.
 
* عبدالکریم ملّا، «المعلّقات الشعبیة»، التراث الشعبی، سال5، ش4 (1394/1974).
 
* عزیز احمد، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمه نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی، تهران 1367 ش.
 
* جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد 1413/1993.
 
* محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، قاهره [بی تا]، چاپ افست تهران [بی تا].
 
* نعمان بن محمد قاضی نعمان، دعائم الاسلام و ذکرالحلال والحرام، چاپ آصف بن علی اصغر فیضی، [قاهره 1963ـ1965].
 
* زکریا بن محمد قزوینی، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، بیروت: دارالشرق العربی، [بی تا].
 
* ژاک لانتیه، دهکده های جادو: جادو و جادوگری در قبایل انسانهای نخستین (آنتروپولوژی)، ترجمة مصطفی موسوی (زنجانی)، تهران 1373ش.
 
* اوستن هنری لایارد، سفرنامة لایارد، یا ماجراهای اولیه در ایران، ترجمة مهراب امیری، تهران 1367ش.
 
* محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی با تعلیقات ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت 1421/2000.
 
* هانری ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمة مهدی روشن ضمیر، تبریز 1355ـ1357ش.
 
* مجلسی
 
* محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت 1414/1994.
 
* مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، استانبول 1401/1981.
 
* احمد بن محمد مقدس اردبیلی، زبدة البیان فی احکام القرآن، قم 1375ش.
 
* محمدباقر موحد ابطحی اصفهانی، جامع الاخبار والآثار عن النبی و الائمة الاطهار علیهم السلام، قسم 1، قم 1411.
 
* جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، بیروت 1928، چاپ افست تهران 1349 ش.
 
* صادق هدایت، فرهنگ عامیانة مردم ایران، تهران 1378 ش.
 
* حسینعلی یزدانی (حاج کاظم)، صحنه های خونینی از تاریخ تشیع در افغانستان: از 1250 تا 1320 ق، مشهد 1370 ش.
 
  
==منابع==
 
* [http://www.encyclopaediaislamica.com/ دانشنامه جهان اسلام]، مدخل "تعویذ" از ابراهیم موسی پور.
 
 
[[رده:آداب و سنن]]
 
[[رده:آداب و سنن]]
 +
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۷


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«تعویذ» در لغت به معنای پناه بردن است، و در اصطلاح به معنای دعاخواندن و حرز آویختن، به منظور محافظت از بلایا می‌باشد. استفاده از برخی آیات قرآن، ادعیه، اسماءالحسنی، اوراد و احراز، که بر قطعه‌هایی از کاغذ و چرم و پوست نوشته شده، به عنوان تعویذ در میان مسلمانان شایع است. در احادیث و سیره معصومین علیهم‌السلام، شواهدی در تأیید استفاده از تعویذ یافت می‌شود.

مفهوم تعویذ

«تعویذ» در لغت به معنای پناه بردن، پناه دادن و در امان نگاه داشتن است و در اصطلاح به معنای دعاخواندن و حرز آویختن بر آدمیان، جانوران یا اشیا برای محافظت از آنها می باشد.[۱]

گذشته از واژه های متعددی که در تداول عامه مسلمانان به صورت مغشوش و متداخل برای این مفهوم بکار می رود (از جمله: عوذه، معاذه، حِرزْ، تَمیمه، نُفرة، رُقْیَه، عَزیمه، افسون)، «تعویذ» بنابر شایعترین صورت کاربرد آن در جهان اسلام عبارت است از برخی آیات قرآن، ادعیه مأثوره، اسماءالحسنی، اسامی فرشتگان یا اولیاءاللّه، اوراد، رموز و علائمِ مفهوم یا نامفهوم که بر قطعه هایی از کاغذ، چرم، پوست، پارچه، فلز و جز آن می نویسند و در کیسه هایی کوچک از اجناس مختلف می گذارند و سپس آن را پنهان یا آشکارا بر گردن می آویزند یا بر قسمتی از بدن انسان یا حیوان می بندند یا بر جایی از اشیا و مکانها نصب می کنند.

گاه نیز عباراتی را با رعایت ترتیب و آیینی خاص یا بدون رعایتِ آن بر شخص یا جانور یا شیء مورد نظر می خوانند یا زیر لب زمزمه می کنند.[۲] برای نوشتن تعاویذ (مانند طلسمات و دیگر نوشته های خَفیه) در بسیاری موارد از الفباهای رمزی ویژه ای استفاده می شود که گاه، صورتِ تبدیل و تحریف یافته الفبای کوفی یا عبری است.

تعاویذ نیز همچون دیگر اقسام اعمال جادویی و اَشکال و محصولات علوم خفیه بیشتر در خدمت مقاصد دنیوی بوده و ازینرو با علوم دینی که در پی دستیابی به نجات اخروی یا حقیقت و غایتِ هستی است، متفاوت اند.[۳]

با آنکه تعاویذ گونه ای جادو تلقی می شوند و ساز و کارِ اثر بخشیِ آنها به لحاظ علمی شناختنی نیست، در کاربرد آن در میان مسلمانان به ویژه در مقایسه با اموری چون طلسمات و عزائم، از جنبه های جادویی آن تا حد زیادی کاسته شده به گونه ای که اثربخشی آنها را باید بیشتر از مقوله ایمان و توکل و خلوص نیت دانست.

در مقایسه با دعا که نیایش و مناجاتِ بنده با پروردگار بدون میانجیگری ابنای بشر است، تعاویذ کاربردِ اختصاصی تری دارند و با وجود مشابهت های ساختاری بسیار با انواع ادعیه، بکاربردن مطلقِ عنوان اصطلاحی دعا برای آنها درست نیست. از سوی دیگر تعاویذ معمولاً کاربردی پیشگیرانه دارند و فرد یا شیء مورد نظر را از قرار گرفتن در موقعیتی زیان آور حفظ می کنند. در حالی که دعا و همچنین افسون، رقیه، عزیمه و طلسم علاوه بر قدرت پیشگیری از بلایا، پس از وقوعِ پیشامدِ بد نیز می توانند در علاج و مداوا و گاه حتی در تبدیل «سوءالقضا» به «حسن القضا» بکار آیند.[۴]

توانایی مفروضِ طلسم در تغییر دادن حوادث و به بارآوردن شرایط مطلوب و معمولاً معجزه آسا، آن را از تعویذ متمایز می سازد. طلسم علاوه بر خواص پیشگیری کننده تعویذ، قدرت های دیگری نیز دارد و از این رو گاه تعویذ را گونه ای از طلسمات و از جنس ضعیفتر آن پنداشته یا آن را یکی از گسترده ترین اَشکال استفاده از طلسمات به شمار آورده اند. همچنین ممکن است متن یک تعویذ را یک «افسون» یا «ورد» تلقی کرد ولی یک تعویذ جملگی عبارت از یک افسون یا ورد نیست.

تعویذ در اقوام گوناگون

استفاده از تعاویذ از دیرباز در میان اقوام گوناگون رایج بوده است. با آن که ظاهراً در فرهنگهای کهن عمدتاً اشیای مختلف ــ چه به شکل خام و طبیعی (قطعه سنگها، گیاهان، صدفها، دندانها و استخوانهای جانوران و...) و چه به شکل فرآورده (مجسمه ها، تمثالها، وسایل دست ساز فلزی، چوبی و...) ــ در «رَماندنِ» ارواح پلید، شیاطین و موجوداتِ شریر و زیانکار کاربرد داشته، احتمالاً استفاده از تعاویذِ ملفوظ یا مکتوب نیز با سابقه ای کمتر، معمول و مرسوم بوده است.

در فرهنگهای نزدیک به فرهنگ عربی ـ اسلامی (از جمله فرهنگ اسرائیلی و سپس مسیحی) از انواع تعاویذ استفاده می شده است. با وجود جهتگیری توحیدی راسخانه تورات و اسفارِ مقدس یهودی، در این متون به استفاده توده اسرائیلیان باستان از تعاویذ، اشاراتی شده است[۵] که اینک نیز یهودیان بر اساس تفسیری تحت اللفظی از دو فقره اخیر، عباراتی از تورات را نوشته در جعبه های کوچکی قرار می دهند و بر پیشانی یا بازو می بندند.[۶]

نمونه های استفاده از تعاویذ در فرهنگ ایران پیش از اسلام به فراوانی اقسام دیگر اعمال جادوانه و به ویژه افسونها نیست.[۷] اما تأثیر و سریانِ برخی آداب و رسوم فرهنگی و دینی ایرانی به ویژه جنبه های عامیانه دین زردشتی و نیز فرقه های گنوسی، در استفاده از تعاویذ در فرهنگ عربی ـ اسلامی و ایران بعد از اسلام قابل انکار نیست.[۸]

در فرهنگ اعراب جاهلی برای کارکردهای تعویذی و خنثی یا محدودکردن اثرِ سوء قوای خَفیه، روشهای گوناگونی بکار می رفته است از جمله استفاده از «نُفْرَة» (رماننده؛ مرتضی زبیدی، همانجا)، سحر، رقیه، تمیمه و عزیمه.[۹] در یکی از روشهای رماندن ارواح زیانکار، «تنجیس»[۱۰]، اشیایی چون استخوانهای مردگان، دندان روباه و شیر یا مواد ناپاک دیگری را که موجبِ نفرت و بیزاری موجودات شریر می شد، بر اندامِ کودکان می آویختند و برای در امان ماندن از شر جنّیان به ویژه در مسافرتها گاه به بزرگ آنها پناه می جستند.[۱۱] قرآن با اشاره ای (سوره جن: ۶) این رسم را محکوم کرده است.[۱۲]

رقیه، در عربی همان افسون است که برای دفع امراض، تسکین درد، رام کردن و بیرون کشیدن مارها و عقربها و جز آنها از لانه هایشان و دفع آسیبِ پریان و گزندگان می خوانده یا می نوشته یا می دمیده اند [۱۳] و در واقع بیشتر پس از وقوع پیشامد بد به کار می رفته است؛ با این حال گاهی به تسامح، رقیه را در معنی تعویذ و حرز استعمال کرده اند.[۱۴]

«عزیمه» نیز در شمار افسونها بوده با معنای اصطلاحیِ تعویذ تفاوت قابل توجهی دارد و به ویژه برای مارگیری بکار می رفته است و در اشعار عربی و فارسی بسیار از آن یاد شده است.[۱۵]

«تمیمه» که نسبتاً به مفهوم تعویذ نزدیکتر می نُماید عبارت بود از مهره های به رشته کشیده ای که کودکان و زنان بیشتر برای دفع چشم زخم (العین) و اثر سوء حَسَد (النَفْس) به گردن می آویختند. با این حال این مهره ها در فرهنگ جاهلی در بسیاری موارد به همراه برخی اوراد و افسونها به قصد حصولِ منفعت یا ایجاد تغییر در طبایع و نفوس نیز بکار می رفته اند. از اقسام تمایم می توان به تِوَلَه، عُقْرَه، یَنْجَلِب، خَصمَه و عَطفَة اشاره کرد.[۱۶]

در میان تعبیرهای مختلف اعراب جاهلی در این باره، بیش از همه واژه عوذَه یا مَعاذَة[۱۷] به معنای اصطلاحیِ تعویذ نزدیک است.

پربسامدترین واژه های مورد استفاده برای این معنای اصطلاحی در جهان اسلام عبارت بوده اند از: حُرز در شمال افریقا؛ حِجاب، حِماله، حافظ، حمایل، عُوذَه و مِعوَذَه در میان اعراب مشرق؛ یافتَه، نسخه و حمایل در میان ترکان؛ و تعویذ، دعا، حمایل در فارسی و به ویژه حِرز در میان عموم شیعیان.[۱۸]

امروزه استفاده از تعاویذ همچون دیگر ابزار و روشهای ماوراءطبیعی به نسبت کاهش یافته، لیکن همچنان در جوامع اسلامی ــ نظیر دیگر جوامع ــ مرسوم است و معمولاً افرادی به عنوان دعانویس که گاه از درویشان فرقه های صوفی مآب و بعضی متقدّسان اند، به تهیه و فروش انواع تعاویذ اشتغال دارند و اغلب برای هر مورد مقتضی، تعویذ ویژه ای به درخواست کننده تحویل می دهند.[۱۹]

انواع تعاویذ رایج

از میان انواع و اقسام تعاویذ رایج در سرزمینهای اسلامی نمونه هایی ذکر می شود:

«حُرز»، تعویذ مورد استفاده دختران بَدَوی در افریقای شمالی، کتاب دعای کوچکی است که آن را در جعبه ای از طلا یا نقره می گذارند و به گردن می آویزند.[۲۰]

«امام ضامن» تعویذی که همه فرقه های شیعی در هند از آن استفاده می کرده اند. این تعویذ (حرز)، مرکّب از یک یا چند سکه است که آنها را در پارچه ای نهاده، می دوزند و قبل از مسافرت به منظور درخواستِ حمایت از امام مهدی علیه السلام بر بازو می بندند.[۲۱] «شِشَه دعاسی» تعویذی رایج در آذربایجان ایران که بر کاغذ نوشته می شود و آن را بر شانه نوزاد می بندند.[۲۲]

در سراسر ایران گاه آیه یا عبارتی قرآنی از قبیل «وَ اِنْ یکاد» و «هذا مِنْ فَضْل ربّی» را که بر قطعه ای سنگ یا کاشی حک شده بر سر درِ ساختمانهای نوساز نصب می کنند یا پس از خروج از منزل در چهار جهت اصلی می گردند و آیه ای از قرآن را می خوانند؛ در برخی نقاط ایران، مسافر را از زیر تعویذی به نامِ «قلعه یاسین/حلقه یاسین» عبور می دهند؛ برای پیشگیری از سیاه سرفه نیز گاه تعویذی بر پوست کدوی غلیان نوشته و بر گردن می آویزند یا پس از عطسه کردن برای رفع نحوست و پیشامد بد، آیه ای از قرآن را زمزمه می کنند.[۲۳] گاه متن کامل قرآن را نیز با حروف بسیار ریز نوشته در میان قابهای چرمیِ نُقره نشان می گذاشتند و به گردن می آویختند.[۲۴]

از شایعترین تعاویذ، کیسه کوچکی حاوی ۹۹ اسم خداوند (اسماءالحسنی) است. نمونه های متعددی از تعاویذ مکتوب در کشورهای عربی استفاده می شود و در این باره برای کودکان، زنان و مردان، تقسیم بندیهای ویژه ای قائل شده اند.[۲۵] در دفع شر جنّیان نیز تعاویذ مختلفی وجود دارد که از جمله ساده ترین و شایعترین آنها پس از «بسمله»، عبارت «فَاللّهُ خیرٌ حافظاً و هو اَرحمُ الرّاحمین» (سوره یوسف: ۶۴) است.[۲۶]

همچنین گاه تعویذنویسان کلماتی مبهم و نامفهوم و گاه تمسخرآمیز برای مشتریان ساده دل می نویسند و آنها را از بازکردن و نشان دادن این نوشته ها به باسوادان برحذر می دارند.[۲۷] در افریقا، تعویذنویسان گاه بریده های روزنامه های عربی را در کیسه های چرمی می گذارند و به بومیان می فروشند.[۲۸]

در برخی تعاویذ، علاوه بر مقدسات مشترک اسلامی، نام و یاد بعضی از افراد مقدس محلی نیز ذکر می شود مثلاً در اُرُزگانِ افغانستان، اوراد و تعاویذ گاه با نام سید احمد کبیر، از اهل کرامات در آن ناحیه ختم می شود.[۲۹] ذکری از یک تعویذ بسیار مهم اسلامی که در برخی جوامع مسیحی رایج است و از خاورمیانه (احتمالاً سوریه) به امریکای لاتین رسیده نیز مناسب است: «دست فاطمه» تعویذی به شکل پنجه باز انسان (یکی از نمادهای خمسه که ظاهراً فاتحان عرب آن را به شبه جزیره ایبری برده اند و از آنجا به پرو راه یافته است.

تعویذ در قرآن و حدیث

با آنکه واژه تعویذ در قرآن نیامده، بنابر وجود واژه های هم ریشه با آن در سوره های مختلف[۳۰]، روشن است که مخاطبانِ قرآن ــ شاید به سببِ تماسِ اعراب شبه جزیره با یهودیان که از تعاویذِ برگرفته از تورات استفاده می کردند ــ با مفهومِ تعویذ آشنایی داشتند. با این حال رونقِ اصطلاحیِ این تعبیر، طبعاً پس از نزول سوره فلق و سوره ناس (مُعَوّذتان) بوده است.[۳۱]

در احادیث و سیره پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و امامان علیهم السلام، شواهد و استناداتی در تأیید استفاده از تعویذ یافت می شود، از جمله گفته شده است که عبدالمطلب، پیامبر را در کودکی هنگام طواف به دور کعبه با خواندن دعاهایی تعویذ کرد.[۳۲] همچنین در روایاتِ متعددی [۳۳] آمده است که پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله، پیش از نزول معوّذتان برای حفاظت از خود و خانواده اش از برخی اوراد استفاده می کرده است. در دسته ای از روایات نیز آمده است که پیامبر دو نواده اش، حسن و حسین علیهما السلام را با همان عباراتی تعویذ می کردند که ابراهیم دو پسرش اسماعیل و اسحاق، و موسی دو پسرِ هارون را تعویذ می کردند.[۳۴]

در برخی روایات اشاره شده که جبرئیل، تعاویذی را برای حسنین به پیامبر آموخت.[۳۵] صرف نظر از صحت و سقمِ این روایات و علاوه بر اقوالی که در کتبِ حدیث و تفسیر درباره شأنِ نزولِ معوذتان برای تعویذ پیامبر اکرم و نیز حسنین آمده است.[۳۶]

برخی سوره های قرآن به ویژه سوره فاتحه و سوره یس و برخی آیات از جمله آیة الکرسی (سوره بقره: ۲۵۵) و آیة العرش (سوره توبه: ۱۲۹) نیز بنابر احادیث و کتابهایی که در ادبیات اسلامی به خواص الایات، خواص القرآن یا فضائل القرآن معروف اند برای تهیه تعاویذ و گاه افسونها و پاره ای طلسمات، مناسب دانسته شده اند.

در سنت اسلامی، برخی عناوینِ ناظر به اعمالی که ماهیتاً نزدیک به تعویذ به شمار می روند، تحریم شده اند. از جمله «نُشْرَه» که روشی برای دفع اثر سوء شیاطین و جنّیان بود،[۳۷] از اعمال شیطانی شمرده شده است.[۳۸] ظاهراً پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله «تِوَل» ــ آنچه که زنان به وسیله آنها، محبتِ شوهرانشان را جلب می کنند ــ را نهی کرده اند.[۳۹]

در حدیث دیگری توسل به تِوَلَه شرک خوانده شده است. در حدیث «عبداللّه»[۴۰] استفاده از تمائم و رُقی نیز شرک محسوب شده است، شاید به این سبب که اعراب جاهلی در پی آن بودند تا به وسیله آنها مقدراتِ الاهی را برگردانند یا دفعِ ضرر را از غیرخدا درخواست کنند.

با این حال علیرغمِ نهی کلی روشهای جادویی در اسلام، ظاهراً شریعت در قبال تعاویذ با این شرط که آیات قرآن و اسمای الاهی در آن آمده باشد، تسامحی نشان داده است. در حدیثِ مشهوری[۴۱] آمده است که هر کس بر خود تمیمه ای بیاویزد، خداوند کارش را به انجام نرساند اما با تعاویذ در صورتی که در آنها آیات قرآن و نامهای خداوند نوشته شده باشد، مخالفتی نیست.[۴۲]

در روایتی از امام صادق علیه السلام، آویختن مکتوبی از آیاتِ قرآن یا شستن و نوشیدن آب آن جایز دانسته شده است.[۴۳] در بعضی احادیث شرایط دیگری نیز برای استفاده از تعاویذ ذکر شده است. مثلاً آویختن آیات قرآن بر اندامِ کودکان و زنان به این شرط جایز است که مکتوب را در قطعه ای چرمین بنهند.[۴۴]

در روایت کاملتری از امام صادق علیه السلام نقل شده است که مرد در حالِ جنابت نیز می تواند تعویذ بیاویزد و برای مردان و کودکان، نیازی نیست که تعاویذ را در پوشش چرمی قرار دهند ولی زنان بدون این پوشش نباید از آنها استفاده کنند.[۴۵]

در دسته ای از روایات که در آنها، رقیه به معنای تعویذ بکار رفته، مویّداتی در باب جواز رقیه یافت می شود و معمولاً موارد استفاده از آنها نیز مشخص گردیده است. از جمله اسماء بنت عمیس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره پسران جعفر بن ابی طالب که زیبا و سپیدرو بودند و زود چشم می خوردند، اجازه خواست برای محافظت از آنان در برابر عین (=چشم زخمِ اختیاری)، استرقا کند و پیامبر اجازه دادند.[۴۶] گفته شده است [۴۷] که جبرئیل، خود پیامبر را نیز رقیه کرد با این حال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از رقیه کردن به غیر قرآن و چیزهایی که معنایش را ندانند، منع کرده است.[۴۸] از امام باقر علیه السلام نقل شده است که رقیه باید از قرآن باشد.[۴۹]

علمای مسلمان در بحث جواز تعویذ و رقیه اختلاف کرده اند. فخررازی که استدلالات موافقان و مخالفان تجویز تعویذ و رقیه را نقل کرده، روایتی از جابر را به عنوانِ مستندِ مخالفان آورده که در آن از قول پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله، رقیه کردن و روشهای مشابه، منافی توکل به خداوند تلقی شده است.[۵۰]

دمیدن در تعاویذ و رقیه ها نیز مورد اختلاف علمای مسلمان بوده است.[۵۱] در بسیاری دیگر از احادیث، رقیه در غیر معنای تعویذ بکار رفته و کاربرد آن در درمانِ عوارضِ سوء ــ معمولاً ناشی از گزیدنِ جانوران سمّی، تب، چشم زخم و نیز خونریزی شدید ــ است نه پیشگیری از آنها.[۵۲]

در کتب حدیثی شیعه، تعاویذ بسیاری از قول پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام نقل شده است از جمله: پیامبر اکرم، تعویذی برای حضرت علی علیه السلام قرار داد که او را از شر سحر، جن، صرع، سم، دزد، درندگان، مارها و عقربها مصون می داشت. در صورت کنونیِ این تعویذ، اسامیِ نامأنوس و نامفهوم نیز وجود دارد که البته باید شکل تحریف و تبدیل شده از اسامی عبری یا سریانی باشد.[۵۳]

از امام علی علیه السلام، تعویذی برای در امان ماندن از شر سحر روایت شده که باید آن را در قطعه ای از پوستِ آهو نوشته بر خود بیاویزند[۵۴] همچنین تعویذ دیگری از ایشان برای استفاده کسی که از شیر می ترسد، روایت شده است.[۵۵] مشابه همین تعویذ از قول امام صادق علیه السلام[۵۶] آمده است که در تعاویذ اخیر نام دانیال نبی به مناسبت آنکه شیران/درندگان به او گزندی نمی رساندند، ذکر می شود.

تعاویذی برای ایمن ماندن از سرقت یا آتش سوزی یا بلایای مشابه،[۵۷] برای حفاظتِ زنان و حیواناتِ باردار[۵۸]، برای ایمن داشتن زنان در ایامِ نفاس[۵۹]، برای حفاظتِ اسب و سوارِ آن[۶۰] و نیز تعاویذی تحت عنوان «العُوذات الجامعة» از ائمه علیهم السلام [۶۱] روایت شده است. البته بسیاری از نمونه هایی که علامه مجلسی آورده، دعاهایی برای شفای بیمار و علاج پیشامدهای سوء است.[۶۲]

مثلاً دعای معروف به یمانی (حرز یمانی یا دعای سیفی)[۶۳] در واقع تعویذ نیست، بلکه دعایی در دفع شر دشمن است. همچنین دعای مشهورِ علوی مصری[۶۴] یک تعویذ محسوب نمی شود.[۶۵]

در این مبحث باید توجه داشت که به طور کلی، آیات، ادعیه، اذکار و اورادی که برای این گونه استفاده ها توصیه شده ذیلِ عناوینِ موردِ انتقاد و تحریمِ تعالیمِ اسلام مثل سحر و طلسم و تمیمه و جز آنها نیامده، بلکه عمدتاً تحت نام ادعیه، عوذات و در منابع شیعه به ویژه با عنوان احراز (اَحْرُز) طبقه بندی و نقل شده اند؛ از جمله مجلسی در بحارالانوار، هفده باب (۳۶ـ۵۲) را به عوذات و احرُز منسوب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، همسران ایشان، حضرت فاطمه سلام اللّه علیها و امامان شیعه علیهم السلام اختصاص داده است.

از میان انبوه کتابهایی که در این زمینه موردِ استفاده دعانویسان و تهیه کنندگان تعاویذ بوده است می توان به «مجمع الدعوات» مولا عبدالمطلب بن غیاث الدین محمد و «مهج الدعوات» سید بن طاووس اشاره کرد.[۶۶]

پانویس

  1. ابن منظور؛ طُرَیْحی؛ مرتضی زَبیدی، ذیل «عوذ»؛ دهخدا، ذیل واژه.
  2. برای نمونه رجوع کنید به شکورزاده، ص۲۹۹ـ۳۰۰؛ امین، ذیل «الاحْجِبة».
  3. برای نمونه ای از این نگرش به علوم خفیه رجوع کنید به اخوان الصفا، ج۱، ص۲۶۶ـ۲۶۷.
  4. برای نمونه رجوع کنید به شکورزاده، ص۲۳۶، پانویس.
  5. برای نمونه رجوع کنید به کتاب مقدس به روشنی در کتاب اشعیاءنبی، ۳:۲۰ و به کنایه در سفر تثنیه، ۶:۸ و ۱۱:۱۸.
  6. برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به د.جودائیکا، هاکس، ذیل «تعویذ» و «عصابه».
  7. قس ایرانیکا، د.دین و اخلاق.
  8. برای نمونه رجوع کنید به ابوریحان بیرونی، ص۲۲۹؛ قزوینی، ص۸۳.
  9. جوادعلی، ج۶، ص۷۴۵.
  10. آلودن رجوع کنید به ابن منظور، ذیل «نجس»؛ آلوسی، ج۲، ص۳۱۹.
  11. رجوع کنید به جاحظ، ج۶، ص۲۱۷.
  12. تفاسیر، ذیل آیه از جمله: طبری، ج۲۹، ص۶۸؛ فضل بن حسن طبرسی، ج۱۰، ص۵۵۵.
  13. ابن سینا، مقدمة همائی، ص۸۶.
  14. رجوع کنید به ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۶۲ـ۱۱۶۳، ش۳۵۱۷ـ۳۵۱۹، ص۱۱۶۶، ش ۳۵۲۸ـ۳۵۲۹؛ ابوداوود، ج۴، ص۱۰ـ۱۵؛ تِرْمِذی، ج۴، ص۳۹۸.
  15. رجوع کنید به جاحظ، ج۴، ص۱۸۷ـ۱۹۰؛ ابن سینا، همان مقدمه، ص۷۱؛ دهخدا، ذیل «عزیمه»، «عزائم».
  16. جوادعلی، ج۶، ص۷۴۹ـ۷۵۰.
  17. رجوع کنید به مُسلم بن حجاج، ج۳، ص۲۰۸۰ـ۲۰۸۱؛ ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۶۳ـ۱۱۶۶، ش۳۵۲۰ـ۳۵۲۹؛ ابن منظور، ذیل مادّه.
  18. امین، ذیل «الاحجبة»، «حرز»؛ د.دین و اخلاق، ذیل د.اسلام؛ ایرانیکا، همانجاها؛ د.ترک.
  19. برای نمونه رجوع کنید بهاسدیان خرم آبادی و دیگران، ص۱۷۱ـ۱۸۰؛ برای آگاهی بیشتر درباره کار تهیه و فروش تعاویذ رجوع کنید به دعانویسی.
  20. د.دین و اخلاق، همانجا.
  21. عزیز احمد، ص۶۷.
  22. افشار سیستانی، ج۲، ص۸۶۴.
  23. ماسه، ج۲، ص۲۶، ۵۲، پانویس۱، ص۱۰۱، ۱۲۷.
  24. رجوع کنید به لایارد، ص۱۰۰.
  25. برای نمونه هایی در عراق رجوع کنید به عبدالکریم مُلّا، ص۱۲۳ـ۱۴۲.
  26. هدایت، ص۱۵۸؛ نیز رجوع کنید به مُعوّذتان، خواص قرآن.
  27. برای نمونه رجوع کنید به ماسه، ج۲، ص۱۲۸.
  28. رجوع کنید به لانتیه، ص۲۹۵.
  29. رجوع کنید به یزدانی، ص۸۴.
  30. سوره بقره: ۶۷؛ سوره آل عمران: ۳۶؛ نیز رجوع کنید به استعاذه.
  31. رجوع کنید به جوادعلی، ج۶، ص۷۴۸.
  32. رجوع کنید به ابن هِشام، ج۱، ص۱۷۶.
  33. مثلاً رجوع کنید به ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۶۱، ش۳۵۱۱؛ ترمذی، ج۴، ص۳۹۵؛ قس ایرانیکا، همانجا.
  34. رجوع کنید به قاضی نعمان، ج۲، ص۱۳۹ـ۱۴۰؛ ابن عساکر، ص۱۱۱؛ فخررازی، ج۳۲، ص۱۸۹ـ۱۹۰؛ مجلسی، ج۶۰، ص۶.
  35. رجوع کنید به مجلسی، ج۶۰، ص۱۸؛ مقدس اردبیلی، قسم۱، ص۱۴۰.
  36. رجوع کنید به فضل طبرسی، ج۶، ص۲۸۷؛ فخررازی، ج۳۲، ص۱۸۷؛ نیز رجوع کنید به دیگر تفاسیر قرآن، ذیل سوره های فلق و ناس؛ ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۶۴ـ۱۱۶۵، ش۳۵۲۵؛ ترمذی، ج۴، ص۳۹۶.
  37. رجوع کنید به جاحظ، ج۴، ص۱۸۵.
  38. رجوع کنید به ابوداوود، ج۴، ص۶؛ مرتضی زبیدی، ذیل «نشر»؛ قس مجلسی، ج۶۰، ص۲۵.
  39. رجوع کنید به قاضی نعمان، ج۲، ص۱۴۲.
  40. رجوع کنید به همانجا.
  41. رجوع کنید به صفی پوری، ذیل «تمم»؛ موحد ابطحی اصفهانی، قسم۱، ج۱، ص۴۳۵ـ۴۳۷.
  42. نیز رجوع کنید به حِمْیَری، ص۱۱۰ـ۱۱۱؛ ابن بسطام، ص۴۸ـ۴۹؛ حرّ عاملی، ج۶، ص۲۳۷؛ مجلسی، ج۹۱، ص۱۹۲.
  43. رجوع کنید به ابن بسطام، همانجا.
  44. رجوع کنید به همان، ص۴۹.
  45. رجوع کنید به مجلسی، ج۹۲، ص۵.
  46. رجوع کنید به مجلسی، ج۶۰، ص۶۱؛ نیز درباره اجازه دادن پیامبر به استفاده از رقیه در مورد چشم زخم رجوع کنید به همان، ج۶۰، ص۹.
  47. رجوع کنید به همان، ج۶۰، ص۱۳، ۶۱.
  48. قاضی نعمان، ج۲، ص۱۴۱؛ مازندرانی، ج۱۱، ص۴۶۶ـ۴۶۷؛ مجلسی، ج۶۰، ص۱۸.
  49. رجوع کنید به ابن بسطام، ص۴۸.
  50. رجوع کنید به ج۳۲، ص۱۹۰.
  51. رجوع کنید به مُسلم بن حجاج، ج۲، ص۱۷۲۳ـ۱۷۲۴؛ ابن بابویه، ج۱، ص۱۵۸.
  52. رجوع کنید به حمیری، ص۱۱۰؛ ابن بسطام، ص۴۸؛ مجلسی، ج۶۰، ص۱۸ـ۲۰، ج۹۲، ص۴، ۶.
  53. رجوع کنید به مجلسی، ج۹۱، ص۱۹۳.
  54. رجوع کنید به ابن بسطام، ص۳۵.
  55. رجوع کنید به ابن بابویه، ج۲، ص۶۱۸ـ۶۱۹.
  56. رجوع کنید به حسن طبرسی، ص۴۰۲.
  57. رجوع کنید به همان، ص۴۰۳.
  58. رجوع کنید به ابن بسطام، ص۹۸ـ۹۹.
  59. رجوع کنید به همان، ص۹۷.
  60. رجوع کنید به مجلسی، ج۹۲، ص۴۶ـ۴۷.
  61. رجوع کنید به همان، ج۹۳، ص۶ـ۱۹.
  62. رجوع کنید به همان، ج۹۲، ص۱۲ـ۱۴، ۲۰ـ۳۹.
  63. رجوع کنید به ابن طاووس، ص۱۰۵ـ۱۱۱؛ مجلسی، ج۹۲، ص۲۵۲.
  64. رجوع کنید به همان، ص۲۸۱ـ۲۹۳.
  65. رجوع کنید به دعا.
  66. برای آگاهی از سایر کتابها در باب ادعیه و اوراد و تعاویذ و به ویژه حرزهای معروف شیعه رجوع کنید به آقا بزرگ تهرانی، ج۶، ص۳۹۲ـ۳۹۴، ج۲۰، ص۲۸؛ اصغر نیاویند و عبادی آق قلعه، ص ۱۱۳ـ۱۵۳؛ نیز رجوع کنید به چشم زخم؛ حرز؛ دعانویسی؛ طلسم/طلسمات.

منابع مقاله

  • ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
  • ابن بسطام (حسین بن بسطام) و ابن بسطام (عبداللّه بن بسطام)، طب الائمة علیهم السلام، نجف ۱۳۸۵.
  • ابن سینا، کنوز المعزّمین، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۳۱ش.
  • ابن طاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات، بیروت ۱۳۹۹.
  • ابن عساکر، ترجمة الامام الحسن علیه السلام، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
  • ابن ماجه، سنن ابن ماجة، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
  • ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاءالتراث العربی.
  • سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره.
  • ابوریحان بیرونی، آثارالباقیة.
  • اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  • محمد اسدیان خرم آبادی، محمدحسین باجلان فرخی و منصور کیائی، باورها و دانسته ها در لرستان و ایلام، ۱۳۵۸ش.
  • شهرام اصغر نیاویند و فاطمه عبادی آق قلعه، «کتابشناسی ادعیه»، کتاب ماه دین، سال۴، ش۹ و ۱۰ (تیر و مرداد ۱۳۸۰).
  • ایرج افشار سیستانی، نگاهی به آذربایجان شرقی: مجموعه ای از اوضاع تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی، ۱۳۶۹ش.
  • احمد امین، قاموس العادات و التقالید والتعابیرالمصریة، قاهره ۱۹۵۳.
  • محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
  • عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر [۱۳۸۵ـ۱۳۸۹]، بیروت ۱۳۸۸.
  • حر عاملی؛ عبداللّه بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، قم ۱۴۱۳.
  • ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران ۱۳۶۳ش.
  • عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ۱۲۹۸، ۱۳۷۷.
  • حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، قم۱۳۹۲/۱۹۷۲.
  • طبری، جامع البیان.
  • فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
  • عبدالکریم ملّا، «المعلّقات الشعبیة»، التراث الشعبی، سال۵، ش۴ (۱۳۹۴/۱۹۷۴).
  • عزیز احمد، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمه نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی، تهران ۱۳۶۷ ش.
  • جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
  • محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، قاهره [بی تا]، چاپ افست تهران.
  • نعمان بن محمد قاضی نعمان، دعائم الاسلام و ذکرالحلال والحرام، چاپ آصف بن علی اصغر فیضی، قاهره ۱۹۶۳.
  • زکریا بن محمد قزوینی، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، بیروت: دارالشرق العربی.
  • ژاک لانتیه، دهکده های جادو: جادو و جادوگری در قبایل انسانهای نخستین، ترجمة مصطفی موسوی، تهران ۱۳۷۳ش.
  • اوستن هنری لایارد، سفرنامة لایارد، یا ماجراهای اولیه در ایران، ترجمة مهراب امیری، تهران ۱۳۶۷ش.
  • محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی با تعلیقات ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۱.
  • هانری ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمة مهدی روشن ضمیر، تبریز ۱۳۵۵ـ۱۳۵۷ش.
  • مجلسی، بحارالانوار.
  • محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
  • مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
  • احمد بن محمد مقدس اردبیلی، زبدة البیان فی احکام القرآن، قم ۱۳۷۵ش.
  • محمدباقر موحد ابطحی اصفهانی، جامع الاخبار والآثار عن النبی و الائمة الاطهار علیهم السلام، قسم ۱، قم ۱۴۱۱.
  • جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، بیروت ۱۹۲۸، چاپ افست تهران ۱۳۴۹ ش.
  • صادق هدایت، فرهنگ عامیانة مردم ایران، تهران ۱۳۷۸ ش.
  • کاظم حسینعلی یزدانی، صحنه های خونینی از تاریخ تشیع در افغانستان: از ۱۲۵۰ تا ۱۳۲۰ ق، مشهد ۱۳۷۰ ش.

منبع