رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابو ایوب انصاری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
  
'''«ابو ایوب انصاری»''' [[صحابی]] گرانقدر [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (صلی الله علیه وآله) و از نخستین کسانی از [[انصار]] بود که [[اسلام]] را پذیرفت و در اين بيعت از هرگونه حمايت و فداکاري کوتاهی نکرد. او همچنین از یاران مخلص و حاميان خاص [[امیرالمومنین|اميرالمؤمنين]] (علیه‌السلام) پس از پیامبر اکرم می­‌باشد.
+
'''«ابو ایوب انصاری»''' (م، ۵۲ ق)، [[صحابی]] گرانقدر [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (صلی الله علیه وآله) و از نخستین کسانی از [[انصار]] بود که [[اسلام]] را پذیرفت و در این بیعت از هرگونه حمایت و فداکاری کوتاهی نکرد. او همچنین از یاران مخلص و حامیان خاص [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] (علیه‌السلام) پس از پیامبر اکرم می­‌باشد.
==نام و نسب==
+
==معرفی اجمالی==
  
نامش خالد بن زید بن کلیب بن ثعلبه بن عبد عوف بن غنم بن مالک بن النجار بود؛ و ابوایوب انصاری شهرت داشت و از [[قبیله خزرج]] شمرده می‌‌شد. مادرش هند دختر سعید بن عمرو بن امرؤ القیس بود.
+
خالد بن زید بن کلیب بن النجار، مشهور به ابوایوب انصاری، از [[قبیله خزرج]] شمرده می‌‌شد. مادرش هند دختر سعد بن قیس بن عمرو بن امرؤالقیس و همسرش دختر [[زید بن ثابت]] بود.
 +
 
 +
گفته‌اند که ابوایوب یکی از هفتاد تنی بود که در [[بیعت عقبه|بیعت عقبه دوم]] با [[پیامبر|پیامبر اسلام]] (صلی الله علیه و آله) عهد بستند که دست از حمایت وی برندارند.
 +
 
 +
[[محمد بن اسماعیل بخاری|بخاری]] او را از جملۀ پنج تن از [[انصار]] می‌شمارد که در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به [[جمع قرآن|جمع‌آوری قرآن]] پرداختند.  
  
 
==ارادت به پیامبر و امیرالمؤمنین==
 
==ارادت به پیامبر و امیرالمؤمنین==
  
ابوایوب انصاری با داشتن این خصلت‌هایی چون [[ایمان]] قوی، [[تقوا]] و بردباری در برابر مشکلات، حضور مستمر در جبهه‌های نبرد، عشق و ارادت کامل به [[اهل بیت]] پیامبر و پیروی از رهبری [[امام علی]] علیه السلام پس از [[پیامبر]] صلی الله علیه و آله، در بین یاران پیامبر صلی الله علیه و آله از جایگاهی والا برخوردار است.   
+
ابوایوب انصاری با داشتن خصلت‌هایی چون [[ایمان]] قوی، [[تقوا]]، [[صبر]] در برابر مشکلات، حضور مستمر در جبهه‌های نبرد، عشق و ارادت کامل به [[اهل بیت]] پیامبر و پیروی از رهبری [[امام علی]] علیه السلام پس از [[پیامبر]] صلی الله علیه و آله، در بین یاران پیامبر صلی الله علیه و آله از جایگاهی والا برخوردار است.   
  
این چهره فداکار و مخلص، که از اولین روزهای ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به [[مدینه]]، خانه و زندگی ساده‌اش را به آن حضرت تقدیم کرد، به شدت مورد احترام و عنایت شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و دیگر [[صحابی|اصحاب]] بود؛ به گونه‌ای که پیامبر برای مادرش [[دعا]] کرد و چشمان نابینایش شفا یافت. ابوایوب در تمام [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوه‌های]] رسول خدا حضور داشت. او در [[غزوه خیبر|نبرد خیبر]] نگهبان خیمه رسول خدا بود و پیامبر در حقش دعا فرموده بود.
+
آنچه ابوایّوب را در چشم مسلمانان بزرگ ساخته، ورود پیامبر اکرم به منزل او ـ به رغم اصرار بسیار دیگران ـ پس از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت به مدینه]] بوده است. از این‌رو مورخان به اتفاق از او به عنوان مهماندار پیامبر (ص) یاد کرده‌اند. به گفتۀ [[احمد بن یحیی بلاذری|بلاذری]]، پیامبر اسلام، ۷ ماه، تا اتمام ساختمان [[مسجد]] و منزل، در خانۀ وی سکنی گزید. این چهره فداکار و مخلص، که از اولین روزهای ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به [[مدینه]]، خانه و زندگی ساده‌اش را به آن حضرت تقدیم کرد، به شدت مورد احترام و عنایت شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و دیگر [[صحابی|اصحاب]] بود؛ به گونه‌ای که پیامبر برای مادرش [[دعا]] کرد و چشمان نابینایش شفا یافت.
  
ابو ایوب انصاری همچنین از جمله [[صحابه]] بزرگ رسول خدا بود که پس از رحلت آن حضرت به دفاع از حق [[امامت]] امام علی علیه السلام پرداخت.
+
ابوایوب انصاری در تمام [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوه‌های]] رسول خدا حضور داشت. او در [[غزوه خیبر|نبرد خیبر]] نگهبان خیمه رسول خدا بود و پیامبر در حقش دعا فرموده بود.
 +
 
 +
ابو ایوب همچنین از جمله [[صحابه]] بزرگ رسول خدا بود که پس از رحلت آن حضرت به دفاع از حق [[امامت]] امام علی علیه السلام پرداخت.
 
او پس از ماجرای [[سقیفه بنی ساعده]] و موضع‌گیری حضرت علی علیه السلام در برابر حکم این سقیفه، از زمره دوازده تن مبارز سیاسی [[مدینه]] بود که در آن فضای رعب و وحشت، به مخالفت با حکومت پرداخت، در مسجد مدینه در مقابل [[خلیفه]] سخن گفت و واقعه [[غدیر خم]] را یاد آور شد.
 
او پس از ماجرای [[سقیفه بنی ساعده]] و موضع‌گیری حضرت علی علیه السلام در برابر حکم این سقیفه، از زمره دوازده تن مبارز سیاسی [[مدینه]] بود که در آن فضای رعب و وحشت، به مخالفت با حکومت پرداخت، در مسجد مدینه در مقابل [[خلیفه]] سخن گفت و واقعه [[غدیر خم]] را یاد آور شد.
  
او در زمان خلافت [[عثمان]] نیز از مخالفان وی بود و در کنار دیگر صحابیان مبارز، نامه ای به سایر بلاد اسلامی نوشت و ضمن گلایه از اوضاع نابسامان مرکز اصلی اسلام، مدینه، مردم آن بلاد را به مبارزه فرا خواند. ابوایوب امامت جماعت [[مسجد النبی]] مدینه را عهده دار بود و پس از قتل عثمان از نخستین کسانی بود که با امام علی علیه السلام بیعت کرد.
+
او در زمان خلافت [[عثمان]] نیز از مخالفان وی بود و در کنار دیگر صحابیان مبارز، نامه ای به سایر بلاد اسلامی نوشت و ضمن گلایه از اوضاع نابسامان مرکز اصلی اسلام (مدینه)، مردم آن بلاد را به مبارزه فرا خواند. ابوایوب در این شرایط امامت جماعت [[مسجد النبی]] را عهده دار بود و پس از قتل عثمان از نخستین کسانی بود که با امام علی علیه السلام بیعت کرد.
  
==ابوايوب در عصر خلافت امام علي==
+
==ابوایوب در عصر خلافت امام علی==
  
 
ابوایوب انصاری، علاوه بر [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|جنگ‌های پیامبر]] صلی الله علیه و آله، در رکاب [[حضرت علی]] علیه السلام نیز در جنگ‌های [[جنگ جمل|جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] شرکت کرد. او سبب همراهی با علی علیه السلام در جنگ‌ها را برای مردم تبیین می‌‌کرد. ابراهیم بن علقمه و اسود می‌‌گویند: روزی به ابوایوب انصاری گفتیم: ای ابوایوب! خداوند به وسیله پیامبر به تو کرامتی عنایت فرموده که به دیگری نداده است زیرا میزبان پیامبر بودی؛ چرا در جنگ‌ها با علی (علیه السلام) همراهی کردی و به نبرد با مسلمانان پرداختی؟  
 
ابوایوب انصاری، علاوه بر [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|جنگ‌های پیامبر]] صلی الله علیه و آله، در رکاب [[حضرت علی]] علیه السلام نیز در جنگ‌های [[جنگ جمل|جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] شرکت کرد. او سبب همراهی با علی علیه السلام در جنگ‌ها را برای مردم تبیین می‌‌کرد. ابراهیم بن علقمه و اسود می‌‌گویند: روزی به ابوایوب انصاری گفتیم: ای ابوایوب! خداوند به وسیله پیامبر به تو کرامتی عنایت فرموده که به دیگری نداده است زیرا میزبان پیامبر بودی؛ چرا در جنگ‌ها با علی (علیه السلام) همراهی کردی و به نبرد با مسلمانان پرداختی؟  
سطر ۲۳: سطر ۲۹:
 
ابوایوب پاسخ داد: به خدا سوگند، روزی در همین خانه‌ای که شما اکنون در آن نشسته‌اید، در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله بودم و هیچ کس در خانه نبود. علی در طرف راست پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود و من سمت چپ او؛ [[انس بن مالک]] در برابر پیامبر ایستاده بود. ناگاه صدای در شنیده شد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای انس! ببین کوبنده در کیست؟ انس بیرون رفته، [[عمار بن یاسر]] را پشت در خانه دید. پیامبر فرمود: در را برای عمار باز کن. عمار بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد و سلام کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله پس از خوش آمدگویی به او فرمود: ای عمار! پس از من حوادث ناگواری پیش خواهد آمد، به گونه‌ای که بعضی به روی یکدیگر شمشیر کشیده، یکدیگر را خواهند کشت. همچنین گروهی از گروهی دیگر برائت می‌‌جویند. ای عمار! اگر آن روز را دیدی بر تو باد به پیروی از آن که سمت راستم نشسته است. ای عمار! اگر تمام مردم از راهی بروند، بر تو باد رفتن بدان راهی که علی می‌‌رود... ای عمار! هیچ گاه علی تو را از راه هدایت باز نمی‌‌گرداند و بر گمراهی راهنمایی‌ات نمی‌‌کند. ای عمار! پیروی از علی پیروی از من است و پیروی از من پیروی از خدا است.
 
ابوایوب پاسخ داد: به خدا سوگند، روزی در همین خانه‌ای که شما اکنون در آن نشسته‌اید، در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله بودم و هیچ کس در خانه نبود. علی در طرف راست پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود و من سمت چپ او؛ [[انس بن مالک]] در برابر پیامبر ایستاده بود. ناگاه صدای در شنیده شد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای انس! ببین کوبنده در کیست؟ انس بیرون رفته، [[عمار بن یاسر]] را پشت در خانه دید. پیامبر فرمود: در را برای عمار باز کن. عمار بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد و سلام کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله پس از خوش آمدگویی به او فرمود: ای عمار! پس از من حوادث ناگواری پیش خواهد آمد، به گونه‌ای که بعضی به روی یکدیگر شمشیر کشیده، یکدیگر را خواهند کشت. همچنین گروهی از گروهی دیگر برائت می‌‌جویند. ای عمار! اگر آن روز را دیدی بر تو باد به پیروی از آن که سمت راستم نشسته است. ای عمار! اگر تمام مردم از راهی بروند، بر تو باد رفتن بدان راهی که علی می‌‌رود... ای عمار! هیچ گاه علی تو را از راه هدایت باز نمی‌‌گرداند و بر گمراهی راهنمایی‌ات نمی‌‌کند. ای عمار! پیروی از علی پیروی از من است و پیروی از من پیروی از خدا است.
  
'''نقش ابوایوب در جنگ صفین'''
+
'''نقش ابوایوب در جنگ صفین:'''
  
 
[[ابن اعثم کوفی]] می‌‌نویسد: ابوایوب در یکی از روزهای [[جنگ صفین]] از صف لشکر امیرمؤمنان علیه السلام بیرون آمد و در میدان جنگ هم‌آورد طلبید. هر چند آواز داد، کسی از لشکر [[معاویه]] به جنگ او روی نیاورد. ابوایوب به اسب خود تازیانه زد و بر لشکر [[شام|شامیان]] حمله‌ور شد، اما همچنان کسی در مقابلش قرار نگرفت. ناگزیر به سراپرده معاویه روی آورد. وقتی معاویه، ابوایوب را دید گریخت و از طرف دیگر بیرون رفت. ابوایوب همچنان ایستاده بود و مبارز می‌‌طلبید تا این که گروهی از شامیان به جنگ وی شتافتند. ابوایوب بر آن‌ها حمله برد، چند تن را مجروح ساخت و به سلامت به صف لشکر علی علیه السلام پیوست. معاویه با چهره‌ای دگرگون به سراپرده خویش بازگشت و سپاهیان را به شدت نکوهش کرد که سواری از صف لشکر علی چنین تاخت تا به سراپرده ما آمد و هیچ یک از شما واکنش نشان نداد. مگر دست‌هایشان را بسته بودند که هیچ کس را یارای آن نبود. مشتی خاک بردارد و به روی اسب وی بپاشد؟! مردی از شامیان به نام مترفع بن منصور گفت: ای معاویه! نگران مباش، همان گونه که آن سوار حمله کرد و به سراپرده تو آمد، من نیز به سراپرده علی یورش می‌‌برم. اگر بر او دست یابم، زخمی‌‌اش می‌‌کنم و شادمانت می‌‌سازم. آنگاه سوار اسب شد و به سراپرده علی علیه السلام تاخت. چون ابوایوب انصاری او را دید، به سویش شتافته، با یکدیگر درگیر شدند. ابوایوب ضربتی بر دست و گردنش وارد کرد و او را به قتل رسانید. سپاهیان علی علیه السلام که این شجاعت بی‌نظیر را شاهد بودند، بر ابوایوب آفرین گفتند.  
 
[[ابن اعثم کوفی]] می‌‌نویسد: ابوایوب در یکی از روزهای [[جنگ صفین]] از صف لشکر امیرمؤمنان علیه السلام بیرون آمد و در میدان جنگ هم‌آورد طلبید. هر چند آواز داد، کسی از لشکر [[معاویه]] به جنگ او روی نیاورد. ابوایوب به اسب خود تازیانه زد و بر لشکر [[شام|شامیان]] حمله‌ور شد، اما همچنان کسی در مقابلش قرار نگرفت. ناگزیر به سراپرده معاویه روی آورد. وقتی معاویه، ابوایوب را دید گریخت و از طرف دیگر بیرون رفت. ابوایوب همچنان ایستاده بود و مبارز می‌‌طلبید تا این که گروهی از شامیان به جنگ وی شتافتند. ابوایوب بر آن‌ها حمله برد، چند تن را مجروح ساخت و به سلامت به صف لشکر علی علیه السلام پیوست. معاویه با چهره‌ای دگرگون به سراپرده خویش بازگشت و سپاهیان را به شدت نکوهش کرد که سواری از صف لشکر علی چنین تاخت تا به سراپرده ما آمد و هیچ یک از شما واکنش نشان نداد. مگر دست‌هایشان را بسته بودند که هیچ کس را یارای آن نبود. مشتی خاک بردارد و به روی اسب وی بپاشد؟! مردی از شامیان به نام مترفع بن منصور گفت: ای معاویه! نگران مباش، همان گونه که آن سوار حمله کرد و به سراپرده تو آمد، من نیز به سراپرده علی یورش می‌‌برم. اگر بر او دست یابم، زخمی‌‌اش می‌‌کنم و شادمانت می‌‌سازم. آنگاه سوار اسب شد و به سراپرده علی علیه السلام تاخت. چون ابوایوب انصاری او را دید، به سویش شتافته، با یکدیگر درگیر شدند. ابوایوب ضربتی بر دست و گردنش وارد کرد و او را به قتل رسانید. سپاهیان علی علیه السلام که این شجاعت بی‌نظیر را شاهد بودند، بر ابوایوب آفرین گفتند.  
  
'''ابوایوب در جنگ''' '''نهروان'''  
+
'''ابوایوب در جنگ''' '''نهروان:'''  
  
 
محمد بن سلیمان می‌‌گوید: وقتی ابوایوب انصاری بر ما وارد شد و اطراق کرد، خدمتش رفتیم، قدری علوفه برای اسبش بردیم و گفتیم: ای ابوایوب! تو با همین شمشیری که همراه داری در رکاب [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله با کفار جنگیدی؛ اکنون با مسلمانان می‌‌جنگی؟! گفت: رسول خدا ما را به جنگ با [[قاسطین]] و [[مارقین]] و [[ناکثین]] فرمان داد. من، طبق دستور او، با دو گره جنگ کردم و در آینده نیز با گروه سوم... در [[نهروان]] خواهم جنگید؛ ولی نمی‌‌دانم این در کجاست؟
 
محمد بن سلیمان می‌‌گوید: وقتی ابوایوب انصاری بر ما وارد شد و اطراق کرد، خدمتش رفتیم، قدری علوفه برای اسبش بردیم و گفتیم: ای ابوایوب! تو با همین شمشیری که همراه داری در رکاب [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله با کفار جنگیدی؛ اکنون با مسلمانان می‌‌جنگی؟! گفت: رسول خدا ما را به جنگ با [[قاسطین]] و [[مارقین]] و [[ناکثین]] فرمان داد. من، طبق دستور او، با دو گره جنگ کردم و در آینده نیز با گروه سوم... در [[نهروان]] خواهم جنگید؛ ولی نمی‌‌دانم این در کجاست؟
سطر ۳۳: سطر ۳۹:
 
وقتی [[خوارج]] به بهانه‌های پوچ در محلی به نام «[[حروراء|حرورا]]» توقف کردند، امیرمومنان به میان آن‌ها رفت تا شبهه‌هایشان را پاسخ دهد و آنان را به راه راست فراخواند. آن‌گاه پرچم امان را به دست ابوایوب انصاری سپرد تا هر که می‌‌خواهد برگردد، خود را به ابوایوب رساند. ابوایوب فریاد برآورد: هر که به طرف این پرچم بیاید تا از بین این گروه بیرون رود ایمن خواهد بود. هشت هزار نفر از آن‌ها برگشتند. خوارج بر طغیان و سرکشی خود پای فشردند و منطقه را به قصد نهروان ترک گفتند.
 
وقتی [[خوارج]] به بهانه‌های پوچ در محلی به نام «[[حروراء|حرورا]]» توقف کردند، امیرمومنان به میان آن‌ها رفت تا شبهه‌هایشان را پاسخ دهد و آنان را به راه راست فراخواند. آن‌گاه پرچم امان را به دست ابوایوب انصاری سپرد تا هر که می‌‌خواهد برگردد، خود را به ابوایوب رساند. ابوایوب فریاد برآورد: هر که به طرف این پرچم بیاید تا از بین این گروه بیرون رود ایمن خواهد بود. هشت هزار نفر از آن‌ها برگشتند. خوارج بر طغیان و سرکشی خود پای فشردند و منطقه را به قصد نهروان ترک گفتند.
  
هنگام تنظیم سپاه برای جنگ با خوارج نهروان، حضرت علی علیه السلام، ابوایوب انصاری را که رزمنده‌ای دلیر بود، در جناح میمنه گمارد. [[علامه مجلسی]] می‌‌نویسد: [[ابن کوّاء|عبدالله کواء]]، که از جنگ کناره گرفته بود، همراه هزار تن از خوارج به طرف ابوایوب، که در میمنه سپاه قرار داشت، رفتند. ابوایوب اولین کسی بود که به جنگ نهروانیان شتافت و زید بن حصین خارجی را به قتل رساند.
+
هنگام تنظیم سپاه برای جنگ با خوارج نهروان، حضرت علی علیه السلام، ابوایوب انصاری را که رزمنده‌ای دلیر بود، در جناح میمنه گمارد. [[علامه مجلسی]] می‌‌نویسد: [[ابن کوّاء|عبدالله بن کواء]]، که از جنگ کناره گرفته بود، همراه هزار تن از خوارج به طرف ابوایوب، که در میمنه سپاه قرار داشت، رفتند. ابوایوب اولین کسی بود که به جنگ نهروانیان شتافت و زید بن حصین خارجی را به قتل رساند.
  
 
وقتی مردم سخنان امیرمؤمنان را نایده گرفته و از حضور در جنگ و [[جهاد]] با دشمنان خودداری ورزیدند، ابوایوب از جای برخاسته، لب به سخن گشود و چنین گفت: ای مردم! بدانید امیرمومنان علیه السلام پیام خود را به کسانی که گوش شنوا و قلب آگاه و بیدار داشتند، رساند. خدای متعال به شما کرامتی ارزانی داشت؛ اما چنان که سزاوار بود، نپذیرفتید. به درستی که عموزاده پیامبرتان در بین شما فرود آمده تا از دین آگاهتان سازد و شما را به جهاد با پیمان شکنان فراخواند. گویا گوش شنوا ندارید و بر دل‌هاتان مهر زده شده است؛ مگر خرد از دست داده‌اید؟ مردم! چرا شرم نمی‌‌کنید؟! آیا همین دیروز نبود که ستم همه جا را فراگرفته بود. چه بسیار کسانی که از حقشان محروم گشته، سیلی خوردند و گرسنه و سرگردان در بیابان‌ها رها شدند؛ گردبادها بر آن‌ها می‌‌وزید و در برابر گرما و نور آفتاب، جز همان لباس‌های کهنه و چادرهای موئینی پوسیده، هیچ پوشش و سرپناهی نداشتند. تا این که خدای، امیرمؤمنان علیه السلام را بدین جا آورد. او حقیقت را آشکار ساخته، داد گستراند و به کتاب خدا عمل کرد. مردم! خدای را بر این نعمتی که به شما ارزانی داشته، سپاس گزارید و چون کسانی که گفتند: شنیدیم، اما نشنیدند، نباشید. شمشیرها را تیز کنید و آماده نبرد با دشمنانتان باشید. اگر فراخوانده شدید، اجابت کنید، و اگر فرمانی رسید، بشنوید و پیروی کنید و آنچه او می‌‌گوید حرف دلتان بدانید تا از راستگویان باشید.
 
وقتی مردم سخنان امیرمؤمنان را نایده گرفته و از حضور در جنگ و [[جهاد]] با دشمنان خودداری ورزیدند، ابوایوب از جای برخاسته، لب به سخن گشود و چنین گفت: ای مردم! بدانید امیرمومنان علیه السلام پیام خود را به کسانی که گوش شنوا و قلب آگاه و بیدار داشتند، رساند. خدای متعال به شما کرامتی ارزانی داشت؛ اما چنان که سزاوار بود، نپذیرفتید. به درستی که عموزاده پیامبرتان در بین شما فرود آمده تا از دین آگاهتان سازد و شما را به جهاد با پیمان شکنان فراخواند. گویا گوش شنوا ندارید و بر دل‌هاتان مهر زده شده است؛ مگر خرد از دست داده‌اید؟ مردم! چرا شرم نمی‌‌کنید؟! آیا همین دیروز نبود که ستم همه جا را فراگرفته بود. چه بسیار کسانی که از حقشان محروم گشته، سیلی خوردند و گرسنه و سرگردان در بیابان‌ها رها شدند؛ گردبادها بر آن‌ها می‌‌وزید و در برابر گرما و نور آفتاب، جز همان لباس‌های کهنه و چادرهای موئینی پوسیده، هیچ پوشش و سرپناهی نداشتند. تا این که خدای، امیرمؤمنان علیه السلام را بدین جا آورد. او حقیقت را آشکار ساخته، داد گستراند و به کتاب خدا عمل کرد. مردم! خدای را بر این نعمتی که به شما ارزانی داشته، سپاس گزارید و چون کسانی که گفتند: شنیدیم، اما نشنیدند، نباشید. شمشیرها را تیز کنید و آماده نبرد با دشمنانتان باشید. اگر فراخوانده شدید، اجابت کنید، و اگر فرمانی رسید، بشنوید و پیروی کنید و آنچه او می‌‌گوید حرف دلتان بدانید تا از راستگویان باشید.
سطر ۴۱: سطر ۴۷:
 
از دیگر ویژگی‌های این صحابی بزرگ، نقل [[حدیث|روایت]] از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است. [[محدثان]] به روایات ابوایوب انصاری اهمیت بسیار می‌‌دهند. وی به سبب نزدیک بودنش به رسول الله صلی الله علیه و آله، روایات زیادی در زمینه‌های مختلف از آن حضرت در سینه خود جای داده بود. بدین جهت نامش در شمار راویان ثبت گردیده و [[صحابه]] و [[تابعین]] از او روایت کرده‌اند.  
 
از دیگر ویژگی‌های این صحابی بزرگ، نقل [[حدیث|روایت]] از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است. [[محدثان]] به روایات ابوایوب انصاری اهمیت بسیار می‌‌دهند. وی به سبب نزدیک بودنش به رسول الله صلی الله علیه و آله، روایات زیادی در زمینه‌های مختلف از آن حضرت در سینه خود جای داده بود. بدین جهت نامش در شمار راویان ثبت گردیده و [[صحابه]] و [[تابعین]] از او روایت کرده‌اند.  
  
[[ابن عباس]]، [[عبدالله بن عمر|ابن عمر]]، [[براء بن عازب]]، ابوامامه، زید بن خالد جهنی، مقدام بن معدی کرب، [[انس بن مالک]]، [[جابر بن سمره]]، عبدالله بن یزید خطمی، [[سعید بن مسیب]]، سالم بن عبدالله، عطاء بن یسار، عطاء بن یزید، موسی بن طلحه، عبدالله بن حنین، [[ابن ابی لیلی|عبدالرحمن بن ابی لیلی]]، ابوعبدالرحمن حبلی، عمر بن ثابت، جبیر بن نفیر، ابودهم سماعی، ابوسلمه عبدالرحمن، قرشع الضبی، محمد بن کعب و قاسم بن ابوعبدالرحمن، از ابوایوب روایت نقل کرده‌اند.  
+
[[ابن عباس]]، [[عبدالله بن عمر|ابن عمر]]، [[براء بن عازب]]، ابوامامه باهلی، زید بن خالد جهنی، مقدام بن معدی کرب، [[انس بن مالک]]، [[جابر بن سمره]]، عبدالله بن یزید خطمی، [[سعید بن مسیب]]، سالم بن عبدالله، عطاء بن یسار، عطاء بن یزید، موسی بن طلحه، عبدالله بن حنین، [[ابن ابی لیلی|عبدالرحمن بن ابی لیلی]]، ابوعبدالرحمن حبلی، عمر بن ثابت، جبیر بن نفیر، ابودهم سماعی، ابوسلمه عبدالرحمن، قرشع الضبی، محمد بن کعب و قاسم بن ابوعبدالرحمن، از ابوایوب روایت نقل کرده‌اند.  
  
 
برخی از محققان، شمار [[احادیث]] ابوایوب را به صد و پنجاه و پنج [[حدیث]] دانسته‌اند که هفت مورد آن در [[صحیح بخاری]] و [[صحیح مسلم]] آمده است. در بسیاری از منابع [[شیعه]] از جمله کتاب‌های [[الخصال (کتاب)|خصال]] و [[وسائل الشیعه]]، احادیث ابوایوب به چشم می‌‌خورد.
 
برخی از محققان، شمار [[احادیث]] ابوایوب را به صد و پنجاه و پنج [[حدیث]] دانسته‌اند که هفت مورد آن در [[صحیح بخاری]] و [[صحیح مسلم]] آمده است. در بسیاری از منابع [[شیعه]] از جمله کتاب‌های [[الخصال (کتاب)|خصال]] و [[وسائل الشیعه]]، احادیث ابوایوب به چشم می‌‌خورد.
  
ابوایوب انصاری در [[تاریخ اسلام]] از راویان [[حدیث غدیر]] شمرده می‌‌شود. او نه تنها حدیث غدیر را منکر نشد و پنهان نکرد، بلکه به موقع از آن ماجرا یاد می‌‌کرد و بر درستی آن شهادت می‌‌داد.  
+
ابوایوب انصاری در [[تاریخ اسلام]] از راویان [[حدیث غدیر]] شمرده می‌‌شود. او در سال ۳۵ قمری همراه با گروهی در [[کوفه]] شهادت داد که حدیث غدیر را از پیامبر اکرم شنیده است و بارها از آن ماجرا یاد می‌‌کرد. همچنین او راوی «[[حدیث ثقلین]]» و روایتهایی در [[مناقب]] [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] و [[اهل بیت]] است و حدیث معروف «یا عمّارُ تَقتُلُکَ الْفِئَةُ الباغِیةُ» نیز از وی نقل شده است.  
  
روزی که [[جنگ جمل]] در [[بصره]] خاتمه یافت و امیرمومنان همراه [[امام حسن]] و [[امام حسین]] علیهماالسلام و [[عمار یاسر|عمار]] و ابوایوب انصاری وارد بصره شد، ابوایوب در جمع سی نفر از بزرگان و شیوخ بصره چنین روایت کرد: به خدا سوگند، شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «انک تقاتل [[ناکثین|الناکثین]] و [[قاسطین|القاسطین]] و [[مارقین|المارقین]] بعدی مع علی بن ابی طالب»؛ تو پس از من، در کنار علی بن ابی طالب با پیمان‌شکنان و ستمگران و گمراهان جنگ خواهی کرد. گفتند: آیا خودت این [[حدیث]] را از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدی؟ پاسخ داد: آری، خودم شنیدم. گفتند: آن چه خودت درباره علی از پیامبر شنیدی، برای ما نقل کن. ابوایوب گفت: از پیامبر شنیدم که فرمود: «علی مع الحق والحق معه و هو الامام والخلیفة بعدی یقاتل علی التاویل کما قاتلت علی التنزیل» علی همراه حق است و حق همراه او؛ او امام و جانشین پس از من است... .
+
روزی که [[جنگ جمل]] در [[بصره]] خاتمه یافت و امیرمومنان همراه [[امام حسن]] و [[امام حسین]] علیهماالسلام و [[عمار یاسر|عمار]] و ابوایوب انصاری وارد بصره شد، ابوایوب در جمع سی نفر از بزرگان و شیوخ بصره چنین روایت کرد: به خدا سوگند، شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «انک تقاتل [[ناکثین|الناکثین]] و [[قاسطین|القاسطین]] و [[مارقین|المارقین]] بعدی مع علی بن ابی طالب»؛ تو پس از من، در کنار علی بن ابی طالب با پیمان‌شکنان و ستمگران و گمراهان جنگ خواهی کرد. گفتند: آیا خودت این [[حدیث]] را از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدی؟ پاسخ داد: آری، خودم شنیدم. گفتند: آن چه خودت درباره علی از پیامبر شنیدی، برای ما نقل کن. ابوایوب گفت: از پیامبر شنیدم که فرمود: «علی مع الحق والحق معه و هو الامام والخلیفة بعدی یقاتل علی التاویل کما قاتلتُ علی التنزیل» علی همراه حق است و حق همراه او؛ او امام و جانشین پس از من است... .
  
 
از دیگر احادیث منقول از ابوایوب انصاری چنین است که او روزی به حضور پیامبر رسیده عرضه داشت: ای رسول خدا! اندرز و سفارشی کوتاه بفرمایید شاید به خاطر بسپارم. حضرت فرمود: تو را به پنج چیز سفارش می‌‌کنم: قطع امید از آنچه که در دست مردم است، زیرا این عین توانگری است. تا می‌‌توانی از [[طمع]] دوری بجوی که عین فقر است. [[نماز]] را چنان بخوان که گویا آخرین نماز تو است. کاری نکن که ناگزیر به عذرخواهی روی آوری. و آنچه برای خود دوست داری، برای برادرت نیز دوست داشته باش.
 
از دیگر احادیث منقول از ابوایوب انصاری چنین است که او روزی به حضور پیامبر رسیده عرضه داشت: ای رسول خدا! اندرز و سفارشی کوتاه بفرمایید شاید به خاطر بسپارم. حضرت فرمود: تو را به پنج چیز سفارش می‌‌کنم: قطع امید از آنچه که در دست مردم است، زیرا این عین توانگری است. تا می‌‌توانی از [[طمع]] دوری بجوی که عین فقر است. [[نماز]] را چنان بخوان که گویا آخرین نماز تو است. کاری نکن که ناگزیر به عذرخواهی روی آوری. و آنچه برای خود دوست داری، برای برادرت نیز دوست داشته باش.
  
==رحلت ابوايوب==
+
==وفات==
 
 
ابوايوب انصاری در تمام طول عمر با برکت خود همواره پا به رکاب و شمشير به دست بود و در ميدان‌هاي جنگ براي اعتلاي اسلام و دفاع از حق جنگيد و نيز در سه جنگ زمان خلافت [[امام علی علیه السلام|امام علي]] علیه السلام در رکاب آن حضرت جنگيد و از اسلام دفاع کرد.
 
 
 
او در پايان عمر طولاني خود نيز در سال 51 يا 52 قمري زمان سلطنت [[معاويه]]، در حالي که در روم مشغول جهاد با نيروهاي ارتش روم بود، بیمار شد و از دنيا رفت و در همان سرزمين نزديک «قسطنطنيه» به خاک سپرده شد.
 
  
 +
ابوایوب انصاری پس از [[شهادت امام علی علیه السلام|شهادت امام علی]] (علیه السلام) بار دیگر برای جنگ به سرحدّات رفت. [[محمد بن جریر طبری|طبری]] آورده است که [[یزید بن معاویه]] در ۴۹ ق. به قصد جنگ با رومیان رهسپار شد و ابوایوب انصاری را که سالخورده بود، به همراه برد. او در پایان عمر طولانی خود در سال ۵۱ یا ۵۲ قمری، در حالی که در روم مشغول جهاد با نیروهای ارتش روم بود، بیمار شد و از دنیا رفت و در همان سرزمین نزدیک «قسطنطنیه» به خاک سپرده شد. براساس پاره‌ای روایات، ابوایوب به هنگام [[احتضار]]، به یزید که برای عیادتش آمده بود، وصیت کرد: چون از دنیا رفتم، جسدم را تا آنجا که در خاک دشمن پیش رفتی، به همراه ببر و در آنجا به خاک بسپار.
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*محمد محمدی ری‌شهری، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین علیه السلام، ص۸۲۳، دسترس در [http://www.hadith.net/n669-e5385-p822.html حدیث نت].
*محمد محمدی ری‌شهری، گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام، ص823، دسترس در [http://www.hadith.net/n669-e5385-p822.html حدیث نت].
+
*محمدجواد طبسی، مجله کوثر، مرداد ۱۳۷۸، شماره ۲۹.
*محمدجواد طبسی، مجله کوثر، مرداد 1378، شماره 29.
+
*[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%A7%D8%A8%D9%88+%D8%A7%DB%8C%D9%88%D8%A8+%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1%DB%8C&SSOReturnPage=Check&Rand=0 "ابوایوب انصاری"، دانشنامه رشد]، تاریخ بازیابی: ۸ دی ماه ۱۳۹۲.
*[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%A7%D8%A8%D9%88+%D8%A7%DB%8C%D9%88%D8%A8+%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1%DB%8C&SSOReturnPage=Check&Rand=0 "ابوایوب انصاری"، دانشنامه رشد]، تاریخ بازیابی: 8 دی ماه 1392.
+
*"ابو ايوب انصاری"، طلعت ده پهلوانی، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: ۸ دی ماه ۱۳۹۲.
*"ابو ايوب انصاري"، طلعت ده پهلواني، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: 8 دی ماه 1392.
+
*[https://www.cgie.org.ir/fa/article/226152/%D8%A7%D8%A8%D9%88-%D8%A7%DB%8C%D9%88%D8%A8-%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1%DB%8C "ابو ايوب انصاری"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی].
 
 
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده
سطر ۷۷: سطر ۷۹:
 
|رده=دارد
 
|رده=دارد
 
}}
 
}}
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[رده:اصحاب پیامبر]]
 
[[رده:اصحاب پیامبر]]
 
[[رده:اصحاب امام علی علیه السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام علی علیه السلام]]
[[رده:راویان ثقه]]
+
[[رده:راویان حدیث]]

نسخهٔ ‏۸ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۲۷


«ابو ایوب انصاری» (م، ۵۲ ق)، صحابی گرانقدر پیامبر (صلی الله علیه وآله) و از نخستین کسانی از انصار بود که اسلام را پذیرفت و در این بیعت از هرگونه حمایت و فداکاری کوتاهی نکرد. او همچنین از یاران مخلص و حامیان خاص امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) پس از پیامبر اکرم می­‌باشد.

معرفی اجمالی

خالد بن زید بن کلیب بن النجار، مشهور به ابوایوب انصاری، از قبیله خزرج شمرده می‌‌شد. مادرش هند دختر سعد بن قیس بن عمرو بن امرؤالقیس و همسرش دختر زید بن ثابت بود.

گفته‌اند که ابوایوب یکی از هفتاد تنی بود که در بیعت عقبه دوم با پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) عهد بستند که دست از حمایت وی برندارند.

بخاری او را از جملۀ پنج تن از انصار می‌شمارد که در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به جمع‌آوری قرآن پرداختند.

ارادت به پیامبر و امیرالمؤمنین

ابوایوب انصاری با داشتن خصلت‌هایی چون ایمان قوی، تقوا، صبر در برابر مشکلات، حضور مستمر در جبهه‌های نبرد، عشق و ارادت کامل به اهل بیت پیامبر و پیروی از رهبری امام علی علیه السلام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله، در بین یاران پیامبر صلی الله علیه و آله از جایگاهی والا برخوردار است.

آنچه ابوایّوب را در چشم مسلمانان بزرگ ساخته، ورود پیامبر اکرم به منزل او ـ به رغم اصرار بسیار دیگران ـ پس از هجرت به مدینه بوده است. از این‌رو مورخان به اتفاق از او به عنوان مهماندار پیامبر (ص) یاد کرده‌اند. به گفتۀ بلاذری، پیامبر اسلام، ۷ ماه، تا اتمام ساختمان مسجد و منزل، در خانۀ وی سکنی گزید. این چهره فداکار و مخلص، که از اولین روزهای ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه، خانه و زندگی ساده‌اش را به آن حضرت تقدیم کرد، به شدت مورد احترام و عنایت شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و دیگر اصحاب بود؛ به گونه‌ای که پیامبر برای مادرش دعا کرد و چشمان نابینایش شفا یافت.

ابوایوب انصاری در تمام غزوه‌های رسول خدا حضور داشت. او در نبرد خیبر نگهبان خیمه رسول خدا بود و پیامبر در حقش دعا فرموده بود.

ابو ایوب همچنین از جمله صحابه بزرگ رسول خدا بود که پس از رحلت آن حضرت به دفاع از حق امامت امام علی علیه السلام پرداخت. او پس از ماجرای سقیفه بنی ساعده و موضع‌گیری حضرت علی علیه السلام در برابر حکم این سقیفه، از زمره دوازده تن مبارز سیاسی مدینه بود که در آن فضای رعب و وحشت، به مخالفت با حکومت پرداخت، در مسجد مدینه در مقابل خلیفه سخن گفت و واقعه غدیر خم را یاد آور شد.

او در زمان خلافت عثمان نیز از مخالفان وی بود و در کنار دیگر صحابیان مبارز، نامه ای به سایر بلاد اسلامی نوشت و ضمن گلایه از اوضاع نابسامان مرکز اصلی اسلام (مدینه)، مردم آن بلاد را به مبارزه فرا خواند. ابوایوب در این شرایط امامت جماعت مسجد النبی را عهده دار بود و پس از قتل عثمان از نخستین کسانی بود که با امام علی علیه السلام بیعت کرد.

ابوایوب در عصر خلافت امام علی

ابوایوب انصاری، علاوه بر جنگ‌های پیامبر صلی الله علیه و آله، در رکاب حضرت علی علیه السلام نیز در جنگ‌های جمل و صفین و نهروان شرکت کرد. او سبب همراهی با علی علیه السلام در جنگ‌ها را برای مردم تبیین می‌‌کرد. ابراهیم بن علقمه و اسود می‌‌گویند: روزی به ابوایوب انصاری گفتیم: ای ابوایوب! خداوند به وسیله پیامبر به تو کرامتی عنایت فرموده که به دیگری نداده است زیرا میزبان پیامبر بودی؛ چرا در جنگ‌ها با علی (علیه السلام) همراهی کردی و به نبرد با مسلمانان پرداختی؟

ابوایوب پاسخ داد: به خدا سوگند، روزی در همین خانه‌ای که شما اکنون در آن نشسته‌اید، در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله بودم و هیچ کس در خانه نبود. علی در طرف راست پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود و من سمت چپ او؛ انس بن مالک در برابر پیامبر ایستاده بود. ناگاه صدای در شنیده شد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای انس! ببین کوبنده در کیست؟ انس بیرون رفته، عمار بن یاسر را پشت در خانه دید. پیامبر فرمود: در را برای عمار باز کن. عمار بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد و سلام کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله پس از خوش آمدگویی به او فرمود: ای عمار! پس از من حوادث ناگواری پیش خواهد آمد، به گونه‌ای که بعضی به روی یکدیگر شمشیر کشیده، یکدیگر را خواهند کشت. همچنین گروهی از گروهی دیگر برائت می‌‌جویند. ای عمار! اگر آن روز را دیدی بر تو باد به پیروی از آن که سمت راستم نشسته است. ای عمار! اگر تمام مردم از راهی بروند، بر تو باد رفتن بدان راهی که علی می‌‌رود... ای عمار! هیچ گاه علی تو را از راه هدایت باز نمی‌‌گرداند و بر گمراهی راهنمایی‌ات نمی‌‌کند. ای عمار! پیروی از علی پیروی از من است و پیروی از من پیروی از خدا است.

نقش ابوایوب در جنگ صفین:

ابن اعثم کوفی می‌‌نویسد: ابوایوب در یکی از روزهای جنگ صفین از صف لشکر امیرمؤمنان علیه السلام بیرون آمد و در میدان جنگ هم‌آورد طلبید. هر چند آواز داد، کسی از لشکر معاویه به جنگ او روی نیاورد. ابوایوب به اسب خود تازیانه زد و بر لشکر شامیان حمله‌ور شد، اما همچنان کسی در مقابلش قرار نگرفت. ناگزیر به سراپرده معاویه روی آورد. وقتی معاویه، ابوایوب را دید گریخت و از طرف دیگر بیرون رفت. ابوایوب همچنان ایستاده بود و مبارز می‌‌طلبید تا این که گروهی از شامیان به جنگ وی شتافتند. ابوایوب بر آن‌ها حمله برد، چند تن را مجروح ساخت و به سلامت به صف لشکر علی علیه السلام پیوست. معاویه با چهره‌ای دگرگون به سراپرده خویش بازگشت و سپاهیان را به شدت نکوهش کرد که سواری از صف لشکر علی چنین تاخت تا به سراپرده ما آمد و هیچ یک از شما واکنش نشان نداد. مگر دست‌هایشان را بسته بودند که هیچ کس را یارای آن نبود. مشتی خاک بردارد و به روی اسب وی بپاشد؟! مردی از شامیان به نام مترفع بن منصور گفت: ای معاویه! نگران مباش، همان گونه که آن سوار حمله کرد و به سراپرده تو آمد، من نیز به سراپرده علی یورش می‌‌برم. اگر بر او دست یابم، زخمی‌‌اش می‌‌کنم و شادمانت می‌‌سازم. آنگاه سوار اسب شد و به سراپرده علی علیه السلام تاخت. چون ابوایوب انصاری او را دید، به سویش شتافته، با یکدیگر درگیر شدند. ابوایوب ضربتی بر دست و گردنش وارد کرد و او را به قتل رسانید. سپاهیان علی علیه السلام که این شجاعت بی‌نظیر را شاهد بودند، بر ابوایوب آفرین گفتند.

ابوایوب در جنگ نهروان:

محمد بن سلیمان می‌‌گوید: وقتی ابوایوب انصاری بر ما وارد شد و اطراق کرد، خدمتش رفتیم، قدری علوفه برای اسبش بردیم و گفتیم: ای ابوایوب! تو با همین شمشیری که همراه داری در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله با کفار جنگیدی؛ اکنون با مسلمانان می‌‌جنگی؟! گفت: رسول خدا ما را به جنگ با قاسطین و مارقین و ناکثین فرمان داد. من، طبق دستور او، با دو گره جنگ کردم و در آینده نیز با گروه سوم... در نهروان خواهم جنگید؛ ولی نمی‌‌دانم این در کجاست؟

وقتی خوارج به بهانه‌های پوچ در محلی به نام «حرورا» توقف کردند، امیرمومنان به میان آن‌ها رفت تا شبهه‌هایشان را پاسخ دهد و آنان را به راه راست فراخواند. آن‌گاه پرچم امان را به دست ابوایوب انصاری سپرد تا هر که می‌‌خواهد برگردد، خود را به ابوایوب رساند. ابوایوب فریاد برآورد: هر که به طرف این پرچم بیاید تا از بین این گروه بیرون رود ایمن خواهد بود. هشت هزار نفر از آن‌ها برگشتند. خوارج بر طغیان و سرکشی خود پای فشردند و منطقه را به قصد نهروان ترک گفتند.

هنگام تنظیم سپاه برای جنگ با خوارج نهروان، حضرت علی علیه السلام، ابوایوب انصاری را که رزمنده‌ای دلیر بود، در جناح میمنه گمارد. علامه مجلسی می‌‌نویسد: عبدالله بن کواء، که از جنگ کناره گرفته بود، همراه هزار تن از خوارج به طرف ابوایوب، که در میمنه سپاه قرار داشت، رفتند. ابوایوب اولین کسی بود که به جنگ نهروانیان شتافت و زید بن حصین خارجی را به قتل رساند.

وقتی مردم سخنان امیرمؤمنان را نایده گرفته و از حضور در جنگ و جهاد با دشمنان خودداری ورزیدند، ابوایوب از جای برخاسته، لب به سخن گشود و چنین گفت: ای مردم! بدانید امیرمومنان علیه السلام پیام خود را به کسانی که گوش شنوا و قلب آگاه و بیدار داشتند، رساند. خدای متعال به شما کرامتی ارزانی داشت؛ اما چنان که سزاوار بود، نپذیرفتید. به درستی که عموزاده پیامبرتان در بین شما فرود آمده تا از دین آگاهتان سازد و شما را به جهاد با پیمان شکنان فراخواند. گویا گوش شنوا ندارید و بر دل‌هاتان مهر زده شده است؛ مگر خرد از دست داده‌اید؟ مردم! چرا شرم نمی‌‌کنید؟! آیا همین دیروز نبود که ستم همه جا را فراگرفته بود. چه بسیار کسانی که از حقشان محروم گشته، سیلی خوردند و گرسنه و سرگردان در بیابان‌ها رها شدند؛ گردبادها بر آن‌ها می‌‌وزید و در برابر گرما و نور آفتاب، جز همان لباس‌های کهنه و چادرهای موئینی پوسیده، هیچ پوشش و سرپناهی نداشتند. تا این که خدای، امیرمؤمنان علیه السلام را بدین جا آورد. او حقیقت را آشکار ساخته، داد گستراند و به کتاب خدا عمل کرد. مردم! خدای را بر این نعمتی که به شما ارزانی داشته، سپاس گزارید و چون کسانی که گفتند: شنیدیم، اما نشنیدند، نباشید. شمشیرها را تیز کنید و آماده نبرد با دشمنانتان باشید. اگر فراخوانده شدید، اجابت کنید، و اگر فرمانی رسید، بشنوید و پیروی کنید و آنچه او می‌‌گوید حرف دلتان بدانید تا از راستگویان باشید.

راوی حدیث

از دیگر ویژگی‌های این صحابی بزرگ، نقل روایت از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است. محدثان به روایات ابوایوب انصاری اهمیت بسیار می‌‌دهند. وی به سبب نزدیک بودنش به رسول الله صلی الله علیه و آله، روایات زیادی در زمینه‌های مختلف از آن حضرت در سینه خود جای داده بود. بدین جهت نامش در شمار راویان ثبت گردیده و صحابه و تابعین از او روایت کرده‌اند.

ابن عباس، ابن عمر، براء بن عازب، ابوامامه باهلی، زید بن خالد جهنی، مقدام بن معدی کرب، انس بن مالک، جابر بن سمره، عبدالله بن یزید خطمی، سعید بن مسیب، سالم بن عبدالله، عطاء بن یسار، عطاء بن یزید، موسی بن طلحه، عبدالله بن حنین، عبدالرحمن بن ابی لیلی، ابوعبدالرحمن حبلی، عمر بن ثابت، جبیر بن نفیر، ابودهم سماعی، ابوسلمه عبدالرحمن، قرشع الضبی، محمد بن کعب و قاسم بن ابوعبدالرحمن، از ابوایوب روایت نقل کرده‌اند.

برخی از محققان، شمار احادیث ابوایوب را به صد و پنجاه و پنج حدیث دانسته‌اند که هفت مورد آن در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است. در بسیاری از منابع شیعه از جمله کتاب‌های خصال و وسائل الشیعه، احادیث ابوایوب به چشم می‌‌خورد.

ابوایوب انصاری در تاریخ اسلام از راویان حدیث غدیر شمرده می‌‌شود. او در سال ۳۵ قمری همراه با گروهی در کوفه شهادت داد که حدیث غدیر را از پیامبر اکرم شنیده است و بارها از آن ماجرا یاد می‌‌کرد. همچنین او راوی «حدیث ثقلین» و روایتهایی در مناقب امیرالمؤمنین و اهل بیت است و حدیث معروف «یا عمّارُ تَقتُلُکَ الْفِئَةُ الباغِیةُ» نیز از وی نقل شده است.

روزی که جنگ جمل در بصره خاتمه یافت و امیرمومنان همراه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و عمار و ابوایوب انصاری وارد بصره شد، ابوایوب در جمع سی نفر از بزرگان و شیوخ بصره چنین روایت کرد: به خدا سوگند، شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «انک تقاتل الناکثین و القاسطین و المارقین بعدی مع علی بن ابی طالب»؛ تو پس از من، در کنار علی بن ابی طالب با پیمان‌شکنان و ستمگران و گمراهان جنگ خواهی کرد. گفتند: آیا خودت این حدیث را از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدی؟ پاسخ داد: آری، خودم شنیدم. گفتند: آن چه خودت درباره علی از پیامبر شنیدی، برای ما نقل کن. ابوایوب گفت: از پیامبر شنیدم که فرمود: «علی مع الحق والحق معه و هو الامام والخلیفة بعدی یقاتل علی التاویل کما قاتلتُ علی التنزیل» علی همراه حق است و حق همراه او؛ او امام و جانشین پس از من است... .

از دیگر احادیث منقول از ابوایوب انصاری چنین است که او روزی به حضور پیامبر رسیده عرضه داشت: ای رسول خدا! اندرز و سفارشی کوتاه بفرمایید شاید به خاطر بسپارم. حضرت فرمود: تو را به پنج چیز سفارش می‌‌کنم: قطع امید از آنچه که در دست مردم است، زیرا این عین توانگری است. تا می‌‌توانی از طمع دوری بجوی که عین فقر است. نماز را چنان بخوان که گویا آخرین نماز تو است. کاری نکن که ناگزیر به عذرخواهی روی آوری. و آنچه برای خود دوست داری، برای برادرت نیز دوست داشته باش.

وفات

ابوایوب انصاری پس از شهادت امام علی (علیه السلام) بار دیگر برای جنگ به سرحدّات رفت. طبری آورده است که یزید بن معاویه در ۴۹ ق. به قصد جنگ با رومیان رهسپار شد و ابوایوب انصاری را که سالخورده بود، به همراه برد. او در پایان عمر طولانی خود در سال ۵۱ یا ۵۲ قمری، در حالی که در روم مشغول جهاد با نیروهای ارتش روم بود، بیمار شد و از دنیا رفت و در همان سرزمین نزدیک «قسطنطنیه» به خاک سپرده شد. براساس پاره‌ای روایات، ابوایوب به هنگام احتضار، به یزید که برای عیادتش آمده بود، وصیت کرد: چون از دنیا رفتم، جسدم را تا آنجا که در خاک دشمن پیش رفتی، به همراه ببر و در آنجا به خاک بسپار.

منابع