رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
عنوان بندی ضعیف
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

تحمید (حمدله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«تحمید»، به معنای گفتن «الحَمدُلِلَّه» یا «الحَمدُلِلَّهِ رَبِّ العالَمین» است و مصدرِ منحوتِ آن «حَمدَله» می باشد، نظیر «بَسمَله» و «حوقله». گفتن «الحمدللّه» در برخی از آیات قرآن کریم توصیه شده است. «تحمید» از اذکار رایج مسلمانان است، زیرا بنا بر احادیث، گفتنِ الحمدللّه، بجا آوردن شکر نعمتهای بزرگ و کوچک خداوند است.[۱]

اهمیت تحمید

گفتن «الحمدللّه» در چند آیه از قرآن کریم توصیه شده است، از جمله: آیه ۲۸ سوره مؤمنون؛ آیه ۶۳ سوره عنکبوت؛ آیه ۲۵ سوره لقمان.

گذشته از این، «الحمدللّه» در پنج سوره: حمد، انعام، کهف، سبأ و فاطر، عبارت آغازین سوره پس از بسمله است؛ از این رو این سوره ها را «سُوَر حمد» نامیده اند.[۲]

همچنین بر طبق روایتی از امام صادق علیه السلام، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هر روز ۳۶۰ مرتبه این تحمید را تکرار می کرد: «الحمدللّه رب العالمین کثیراً علی کل حال».[۳]

احادیث متعدد و مشابهی از پیامبر اکرم و امامان علیهم السلام نقل شده است با این مضمون که هیچ چیز نزد خدا دوست داشتنی تر از گفتن «الحمدللّه» نیست و بدان جهت خداوند خود را با این کلمه ستوده است.[۴]

به گفته فخررازی اولین کلمه ای که حضرت آدم علیه السلام بر زبان جاری کرد تحمید بود[۵] و برخی گفته اند که آدم علیه السلام اولین کسی بود که الحمدللّه گفت.[۶] بنابر آیه ۱۰ سوره یونس، واپسین درخواست اهل بهشت نیز تحمید است. غزالی[۷] روایتی از پیامبر آورده است که بر ارزش و آثار تحمید تأکید بسیار دارد.

بنابر روایتی از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله، هر امر مهمی که با تحمید آغاز نشود، نافرجام و نامیمون است.[۸] بر این اساس کتابها و نامه ها و خطبه ها و خطابه ها را با تحمید آغاز می کرده اند.[۹]

خطبه معروف زیاد را در بصره به سبب نداشتن تحمید، «خطبة بَتراء» (به معنای خطبه ناقص) خوانده اند.[۱۰] گاهی تحمید در ابتدای کتابها و رساله های فارسی به صورت ترجمه آمده است.[۱۱] به عقیده محمد بن عبدالخالق میهنی،[۱۲] رسم نوشتن تحمید در انتهای نامه بجای ابتدای آن را عبدالحمید کاتب (متوفی ۱۳۲) در روزگار امویان بنا نهاد.

حکم تحمید

«تحمید» در فقه نیز مطرح است. تحمید به عنوان جزئی از تسبیحات اربعه در رکعت سوم و چهارم نماز بنابر قول به وجوب آن و در دو خطبه نماز جمعه[۱۳] و نیز در نماز خوف در صورت عدم امکان رکوع و سجود حتّی با اشاره که نوبت به گفتن تسبیحات اربعه به جای هر رکعت می‌رسد، واجب است.

تحمید در موارد زیر مستحب است: بعد از فراغ از وضو؛[۱۴] هنگام نگاه کردن در آینه؛[۱۵] بعد از عطسه برای عطسه کننده و نیز شنونده عطسه؛[۱۶] برای مأموم بعد از فراغ امام جماعت از حمد؛[۱۷] برای نماز گزار بعد از گفتن «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»؛[۱۸] در آغاز تشهّد[۱۹] و نیز دو یا سه بار گفتن آن بعد از فراغ از تشهّد اول؛[۲۰] صد بار برای امام جماعت در نماز استسقاء، پس از قرار گرفتن بر منبر بعد از تکبیر و تسبیح و تهلیل؛[۲۱] هنگام ورود به مسجد؛[۲۲] وقوف در عرفات و مشعر؛ و در اثنای غذا خوردن و پایان آن.[۲۳]

بسیار حمد کردن خداوند هنگام روآوردن و آشکار شدن نعمتهای الهی، بر انسان مستحب است[۲۴] و نیز از مستحبّات مؤکّد بعد از نماز، تسبیح حضرت زهرا (علیها السلام) است که از ارکان آن ۳۳ بار تحمید است که بنابر مشهور بعد از ۳۴ بار تکبیر گفته می‌شود.[۲۵]

گفتن الحمدللّه را در برخی موارد، از جمله در مکانهای ناپاک، ناپسند دانسته اند و در مدح معصیت نیز آن را حرام شمرده اند.[۲۶] گفته شده سرّیِ سقَطی صوفی، به سبب آنکه پس از شنیدن خبر سوختن بازار بغداد و در امان ماندن دکان خویش الحمدللّه گفت، سالها استغفار می کرد؛ بر این اساس برخی تحمید را در جایی که به جمعی مصیبت رسد و فرد از آن مصیبت در امان مانده باشد، ناپسند دانسته اند.[۲۷]

پانویس

  1. کلینی، ج۲، ص۱۰۲
  2. رامیار، ص۵۹۷.
  3. همان، ج۲، ص۴۸۸
  4. ابوالفتوح رازی، ج۱، ص۶۴؛ کلینی، همانجا
  5. ج۱، ص۲۲۵
  6. ابن رسته، ص۲۰۰؛ فؤاد صالح السیّد، ص۲۷۳
  7. ج۱، ص۳۹۶ـ۳۹۷
  8. نووی، ص۱۰۳؛ ابوداود، ج۵، ص۱۷۲
  9. رجوع کنید به ستوده و نجف زاده بارفروش، ج۱
  10. جاحظ، ج۲، ص۴۷؛ قس د.اسلام ، چاپ دوم، ذیل «حَمدَله»
  11. رجوع کنید به ابن سینا، ص۱؛ نجم رازی، ص۱
  12. ص۲۳
  13. ابواسحاق شیرازی، ج۱، ص۱۱۸؛ مسلم بن حجاج، ج۱، ص۵۹۳؛ حرّ عاملی، ج۷، ص۳۴۲
  14. جواهرالکلام ۲/۳۳۹.
  15. وسائل الشیعة ۷/۱۷۳.
  16. العروة الوثقى ۱/۷۱۷.
  17. .۸۰۴
  18. ۶۷۲؛ جواهرالکلام ۱۰/۱۱۴.
  19. العروة الوثقى ۱/۶۹۱.
  20. جواهرالکلام ۱۱/۲۷۷.
  21. ۱۲/۱۴۶
  22. ۱۴/۸۱
  23. ۳۶/ ۴۵۲ـ۴۵۳
  24. وسائل الشیعة ۷/۱۷۴.
  25. نجفی، ج۱۰، ص۳۹۶ـ۴۰۱؛ برقی، ج۱، ص۱۰۶؛ برای آگاهی از دیگر موارد مستحب رجوع کنید به: مجلسی، ج۷۱، ص۲۲۲.
  26. الموسوعة الفقهیّة، ج۱۰، ص۲۶۶، ۲۷۶
  27. عطار، ص۳۳۷؛ فخررازی، ج۱، ص۲۲۴ـ۲۲۵

منابع

مطالب مرتبط