اَشراط الساعه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«اَشراط الساعة» به معنای نشانه‌هایی است که پیش از قیامت یا در آستانه ظهور قیامت، واقع مى‌شوند. در روایات، بر تحولات اجتماعى و دگرگونی‌هاى کیهانى که پیش از قیامت واقع مى‌شوند، عنوان «اشراط‌ الساعه» اطلاق شده است. برخی از این رخدادهاى طبیعى عبارتند از: طلوع خورشید از مغرب، دمیده شدن در صور، تاریک شدن خورشید و ماه، شکافتن آسمان، زلزله ویرانگر زمین، فرو پاشیدن کوهها و دگرگونى دریاها.

تعریف اشراط الساعه

«اَشراط» جمع «شَرَط» به معناى نشانه[۱] یا ابتداى شىء است[۲] و «ساعة» به جزئى از اجزاى شبانه روز گفته مى‌شود[۳] و مقصود از آن در اینجا قیامت است؛[۴] بنابراین مراد از اشراط الساعة، نشانه‌هایى است که پیش از قیامت یا در آستانه ظهور قیامت، واقع مى‌شود.

برخى گفته‌اند: ساعت به معناى زمان محدود و منظور از «الساعة» در آیات قرآن، زمان مرگ است ـ‌ که قیامت شخصى افراد است‌ ـ و مراد از اشراط الساعه نشانه‌هاى زمان مرگ و ظهور آثار ضعف و سستى در بدن و قواى آن است.[۵]

واژه اشراط در قرآن فقط یک بار و به‌ صورت اضافه به ضمیر قیامت بکار رفته است: «فَقَد جاءَ اَشراطُها» (سوره محمد/۴۷،۱۸) و طبق دیدگاه بسیارى از مفسران به استناد روایتى از رسول اکرم صلى الله علیه وآله که بعثت خود و قیامت را مانند دو انگشت شهادت و میانى دانسته، یکى از اشراط، بعثت پیامبر صلى الله علیه وآله است.[۶]

مفسران، برخى از تحولات اجتماعى و همچنین فروپاشى نظام طبیعت و درهم پیچده شدن و تبدیل آسمان و زمین پیش از ظهور قیامت را که در آیات گوناگونى به آنها اشاره شده، از نشانه‌هاى قیامت دانسته‌اند.[۷] در روایات نیز بر تحولات اجتماعى و دگرگونی هاى کیهانى که پیش از قیامت واقع مى‌شود عنوان اشراط‌الساعه اطلاق شده است.[۸]

بر این اساس مى‌توانیم اشراط الساعه را سلسله‌اى از حوادث اجتماعى و طبیعى بدانیم که از زمان بعثت رسول اکرم صلى الله علیه وآله آغاز و تا فروپاشى کامل نظام طبیعت ادامه مى‌یابد و همه آنها را مى‌توان نشانه‌هایى از ظهور قیامت دانست.

در سایر ادیان آسمانى نیز به نشانه‌هاى ظهور قیامت اشاره شده است، چنان که در دین نصارا از آشوبهاى اجتماعى با خروج دجّال[۹]، فرود آمدن حضرت عیسى علیه السلام از آسمان[۱۰] و نیز از دمیدن اسرافیل در صور[۱۱] و خاموش شدن خورشید و ماه[۱۲] و فرو‌افتادن ستارگان[۱۳] و زلزله زمین[۱۴]و به لرزه درآمدن ارکان آسمان،[۱۵] سخن به میان آمده است. دستاوردهاى دانش بشرى نیز از پایان پذیرفتن انرژى خورشید[۱۶] و عمر منظومه شمسى، تبخیر اقیانوس ها، نرم شدن صخره‌ها و سرانجام به سردى گراییدن نظام کنونى دنیا[۱۷] خبر مى‌دهد.

با فروپاشى کامل نظام طبیعى، آسمان و زمین ساختارى نو مى‌یابد: «یومَ تُبَدَّلُ الاَرضُ غَیرَ الاَرضِ والسَّموتُ». (سوره ابراهیم/ ۱۴، ۴۸) با تدبر کافى در آیات مربوط به تبدیل زمین و آسمان مى‌توان فهمید که مراد از این «تبدیل» آن معنایى که معمولا به ذهن مى‌رسد نیست، بلکه مراد این است که نظام دنیا کاملا از بین رفته و نظامى دیگر با شئونى دیگر غیر از آنچه ما تصور مى‌کنیم پدید مى‌آید.[۱۸]

انواع اشراط الساعه

درباره تقسیم‌بندى اشراط الساعه میان صاحب نظران اختلاف است؛ آلوسى آنها را به نشانه‌هاى «موسّع» که دنیا پس از ظهور آنها مدتى طولانى ادامه دارد مانند افزایش تبهکاران، و نشانه‌هاى «مضیق» که دنیا پس از ظهور آنها عمرى کوتاه دارد، مانند ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه و فرود آمدن عیسى علیه السلام تقسیم کرده است.[۱۹] برخى نیز این نشانه‌ها را به سه دسته تقسیم کرده‌اند:

  • نشانه‌هایى که ظاهر شده و از بین رفته است؛ مانند بعثت رسول‌ اکرم صلى الله علیه وآله.
  • نشانه‌هایى که ظاهر‌شده و همچنان ادامه دارد؛ مانند رباخوارى.
  • نشانه‌هایى که تاکنون ظاهر نشده است؛ مانند خروج دجّال.[۲۰]

بعضى هم معتقدند اشراط‌الساعه به سه دسته از رخدادها اطلاق مى‌گردد:

  • حوادث مهم پیش از پایان جهان؛ مانند بعثت پیامبر صلى الله علیه وآله.
  • حوادث هولناک در آستانه پایان جهان؛ مانند فروپاشیدن کوهها.
  • حوادث تکان دهنده در آغاز رستاخیز و نشانه‌هاى شروع قیامت؛ مانند تبدیل زمین و آسمان.[۲۱]

چنین به نظر مى‌رسد که مى‌توان مجموعه اشراط الساعه را به دو بخش اساسى تقسیم‌کرد:

  • تحولات اجتماعى که در حلقه پایانى حیات دنیا رخ مى‌دهد.
  • دگرگونی هاى کیهانى که به فروپاشى نظام دنیا و ظهور قیامت مى‌انجامد.

از طرفى در بسیارى از روایات و تفاسیر از برخى حوادث اجتماعى و طبیعى که پیش از وقوع قیامت رخ مى‌دهد و بعضى از آنها در قرآن نیز آمده است به عنوان حوادث آخرالزمان یاد شده که آن حوادث از اشراط الساعه نیز هست، بنابراین برخى از مصادیق اشراط‌الساعه و حوادث آخرالزمان یکى است. در این مقاله فقط از «رخدادهاى طبیعى» و دگرگونی هاى کیهانى بحث مى‌شود.

نشانه‌هاى ظهور قیامت

۱. طلوع خورشید از مغرب:

بیشتر مفسران ظهور نشانه مورد اشاره در آیه: «یومَ یأتى بَعضُ ءایاتِ رَبِّک» (سوره انعام/۶،۱۵۸) را به استناد روایاتى که در ذیل آن رسیده[۲۲] طلوع خورشید از مغرب دانسته‌اند.[۲۳] برخى جمع شدن خورشید و ماه در آیه «وجُمِعَ الشَّمسُ والقَمَر» (سوره قیامة/۷۵،۹) را نیز ناظر به این پدیده دانسته‌اند.[۲۴] در گذشته طلوع خورشید از مغرب از نگاه دانشمندان هیئت و نجوم امرى محال تلقى مى‌شد، ولى مفسران گفته‌اند: چنین رویدادى محال عادى است اما عقلا محال نیست، از این‌رو مى‌تواند متعلق قدرت الهى قرار گیرد.[۲۵]

امروزه نظرات علمى تبدیل حرکت زمین به حرکتى مخالف حرکت کنونى یا عوض شدن جاى قطب شمال و قطب جنوب را ممکن مى‌داند؛ خواه به‌ صورت تدریجى باشد، چنانکه بررسی هاى فلکى نشان مى‌دهد، یا به‌ صورت ناگهانى که وقوع حادثه‌اى جوّى موجب آن گردد. البته همه این مباحث در صورتى است که تعبیر طلوع خورشید از مغرب رمز و اشاره به سرّى از اسرار حقایق نباشد.[۲۶]

درباره مدت این طلوع اختلاف است؛ برخى آن را سه شبانه روز دانسته‌اند.[۲۷] آلوسى معتقد است طبق عقیده مشهور، خورشید تنها یک روز از مغرب طلوع‌ مى‌کند.[۲۸] برخى گفته‌اند: با این رخداد، بساط تکلیف برچیده شده، زمان توبه پایان مى‌پذیرد:[۲۹] «یومَ یأتى بَعضُ ءایتِ رَبِّک لا ینفَعُ نَفسـًا ایمنُها لَم تَکن ءامَنَت مِن قَبلُ اَو کسَبَت فى ایمنِها خَیرًا». (سوره انعام/۶، ۱۵۸) در برخى منابع به نقل از رسول‌ خدا صلى الله علیه وآله آمده است: پس از این رخداد مردم ۱۲۰ سال به زندگى خود ادامه مى‌دهند.[۳۰]

۲. ظهور دود در آسمان:

یکى از نشانه‌هاى قیامت، ظهور دود در آسمان دانسته شده است: «فَارتَقِب یومَ تَأتِى السَّماءُ بِدُخان مُبین»(سوره دخان/۴۴،۱۰) برخى از مفسران این آیه را ناظر به یکى از اشراط الساعه دانسته[۳۱] و گفته‌اند: منظور از «دخان مبین» همان دود غلیظى است که در پایان جهان و در آستانه قیامت، صفحه آسمان را مى‌پوشاند و سرآغاز عذاب دردناک الهى براى ستمگران است.[۳۲]

در حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه وآله در مورد آیه فوق آمده است: این دود میان مشرق و مغرب را پر‌ مى‌کند و ۴۰ شبانه روز مى‌ماند و بر اثر آن حالتى شبیه زُکام به مؤمن دست مى‌دهد ولى کافر شبیه مست شده و دود از بینى و گوشها و پشت او بیرون‌ مى‌آید.[۳۳]

برخى دیگر از مفسران آیه ۱۰ سوره دخان/ ۴۴ را مربوط به عذاب مشرکان در زمان رسول اکرم صلى الله علیه و آله دانسته و گفته‌اند: پیامبر صلى الله علیه و آله قوم خود را نفرین کرد و آنان به قحطى و گرسنگى مبتلا شدند و بر اثر گرسنگى شدید بین خود و آسمان، چیزى شبیه دود مى‌دیدند.[۳۴]

۳. دمیده شدن در صور:

یکى از اشراط الساعه، نفخه مرگ است که با وقوع آن جانداران آسمان ها و زمین مى‌میرند: «ونُفِخَ فِى الصّورِ فَصَعِقَ مَن فِى السَّموتِ ومَن فِى الاَرضِ...». (سوره زمر/۳۹،۶۸) از ظاهر آیه «فَاِذا نُفِخَ فِى الصّورِ نَفخَةٌ واحِدَة * وحُمِلَتِ الاَرضُ والجِبالُ فَدُکتا دَکةً واحِدَة» (سوره الحاقة/۶۹، ۱۳‌ـ‌۱۴) چنین برمى‌آید که دمیده شدن در صور پیش از درهم کوبیده شدن زمین و کوههاست. برخى آیه «ویومَ ینفَخُ فِى الصّورِ فَفَزِعَ مَن فِى‌السَّموتِ ومَن فِى الاَرضِ...» (سوره نمل/۲۷،۸۷) را نیز در مورد نفخه مرگ[۳۵] یا اعم از آن و زنده ساختن[۳۶] دانسته‌اند.

۴. تاریک شدن خورشید، ماه و ستارگان:

قرآن از تاریک‌ شدن خورشید به «تکویر» (جمع‌ شدن و پیچیده شدن) یاد کرده است:[۳۷] «اِذَا الشَّمسُ کوِّرَت» (سوره تکویر/۸۱،۱) در آیه‌اى دیگر به جمع‌شدن خورشید و ماه و به هم پیوستن آن دو که به گفته برخى به معناى تاریک شدن آنهاست اشاره شده است: [۳۸] «وجُمِعَ الشَّمسُ والقَمَر» (سوره قیامة/۷۵،۹)؛ همچنین از تاریک شدن ستارگان با واژه‌هایى همچون «انکدار» (تاریکى»: «واِذَا النُّجُومُ انکدَرَت» (سوره تکویر/۸۱،۲)، «طمس» (ناپدیدشدن): «فَاِذا النُّجومُ طُمِسَت» (سوره مرسلات/ ۷۷،۸) و «انتثار» (پراکنده شدن و فرو‌ریختن): «واِذَا الکواکبُ انتَثَرَت» (سوره انفطار/۸۲،۲) سخن به میان آورده است.

دستاوردهاى دانش بشرى از تعیین زمان تاریک‌ شدن ستارگان ناتوان است؛ اما تأیید مى‌کند که با گذشت زمان و در هر لحظه، از انرژى آنها کاسته شده و سرانجام به خاموشى خواهد گرایید.[۳۹] پس از آن که خورشید و ماه و ستارگان تاریک گشتند، زمین با نور پروردگار روشن‌ مى‌شود: «واَشرَقَتِ الاَرضُ بِنورِ رَبِّها».(سوره زمر/۳۹، ۶۹) برخى گفته‌اند: بعید نیست مراد از روشن شدن زمین به نور پروردگار، کنار رفتن پرده و حجاب و ظهور حقیقت اشیا و آشکارشدن کارهاى خیر و شرّ براى ناظران باشد.[۴۰]

۵. شکافتن کرات آسمانى:

در شمارى از آیات، از شکافتن آسمان پیش از قیامت سخن به میان آمده است. مراد از آسمان در این آیات، کرات آسمانى است.[۴۱] قرآن مجید از دگرگون شدن نظام کواکب و شکافته شدن کرات آسمانى با تعبیرهایى گوناگون یاد کرده است:

الف. حرکت شدید و دورانى:[۴۲] «یومَ تَمورُ السَّماءُ مَورا». (سوره طور/۵۲،۹) «مور» گاه به معناى حرکت شدید و گاه به معناى حرکت دورانى است.[۴۳] از این‌رو به گرد و غبارى که با حرکت باد به هر سوى پراکنده مى‌گردد «مُور» گفته مى‌شود. [۴۴] آوردن واژه «مَورا» به‌ صورت مصدر، تأکیدى بر شدت این حرکت و گردش است.

ب. گداخته شدن: «یومَ تَکونُ السَّماءُ کالمُهل». (سوره معارج/۷۰،۸) تولید انرژى و گرما بر اثر حرکت اشیا از دستاوردهاى علمى است. بنابراین، شاید گداخته شدن آسمان نتیجه حرکت و چرخش شدید آن باشد.

ج. سستى و پراکندگى: «وانشَقَّتِ السَّماءُ فَهِىَ یومَئِذ واهِیه». (سوره الحاقة/۶۹،۱۶) در آن هنگام آسمانها از هم شکافته و سست گردیده و فرو‌مى‌ریزد. «واهِیه» به معناى سستى و از هم وارفتگى است.[۴۵]

د. شکافته شدن: این رخداد با واژه‌هایى همچون «انشقاق» «اِذَا السَّماءُ انشَقَّت» (سوره انشقاق/۸۴،۱)، «تشقّق»: «ویومَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالغَممِ»، (سوره فرقان/۲۵،۲۵) «انفطار»: «اِذَا السَّماءُ انفَطَرَت» (سوره انفطار/۸۲،۱)، «فرج»: «اِذا السَّماءُ فُرِجَت»(سوره مرسلات/۷۷،۹)، «فتح»: «وفُتِحَتِ السَّماءُ فَکانَت اَبوبا» (سوره نبأ/۷۸،۱۹)[۴۶] و «کشط»: «و‌اِذَا السَّماءُ کشِطَت»(سوره تکویر/۸۱،۱۱)[۴۷] آمده‌ است. برخى گفته‌اند: بعید نیست این‌ گونه آیات کنایه از آن باشد که ابر جهل کنار مى‌رود و عالم آسمان که عالمى غیبى است آشکار مى‌شود و ساکنان آن (فرشتگان) ظاهر گشته به زمین که جایگاه انسان است نازل مى‌شوند.[۴۸]

از دیگر رخدادهایى که قرآن به آن تصریح مى‌کند انشقاق و دو پاره شدن ماه است: «اِقتَرَبَتِ السّاعَةُ وانشَقَّ القَمَر».(سوره قمر/۵۴، ۱) بخش نخست آیه به نزدیک شدن قیامت اشاره دارد و به نظر برخى بخش دوم آیه «انشَقَّ القَمَر» به دلیل عطف آن بر «اِقتَرَبَتِ السّاعَةُ»[۴۹] به یکى از اشراط الساعه و نشانه‌هاى نزدیک شدن قیامت اشاره دارد.[۵۰] از نظر این گروه این حادثه هنوز واقع نشده است؛ لیکن چون تحقق آن در آینده قطعى است قرآن با لفظ ماضى از آن یاد کرده است.[۵۱] اما به اتفاق مسلمانان بر پایه شأن نزول و روایات وارد درباره آیه مورد بحث، این رویداد حادثه‌اى تاریخى و از معجزاتى است که در پى درخواست مشرکان و با فرمان رسول‌ خدا صلى الله علیه وآله به وقوع پیوسته است. آیه بعد که برخورد مشرکان با این پدیده را بیان کرده و مى‌گوید: آنها انشقاق قمر را سحر پنداشته‌اند: «...و‌یقولوا سِحرٌ مُستَمِرٌّ» (سوره قمر/۵۴، ۲) نظر پیشین را ردّ و تحقق این حادثه در گذشته را تأیید‌ مى‌کند.[۵۲] برخى در وجه ارتباط دو بخش آیه «اِقتَرَبَتِ السّاعَةُ وانشَقَّ القَمَر». (سوره قمر/۵۴، ۱) گفته‌اند: شکافته شدن ماه از نشانه‌هاى نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و بعثت آن حضرت نیز یکى از اشراط الساعه است.[۵۳]

هـ‌. درهم پیچیدن: «یومَ نَطوِى السَّماءَ کطَىِّ السِّجِلِّ لِلکتُبِ». (سوره انبیاء/۲۱،۱۰۴) تعبیر «طَىِّ السِّجِلِّ لِلکتُبِ» به این معناست که هرگاه صفحه‌اى پیچیده شود الفاظ موجود در آن نیز پیچیده مى‌شود[۵۴] و از تشبیه مذکور در آیه درهم پیچیده شدن کامل نظام آسمان استفاده مى‌شود. برخى گفته‌اند: مراد از این آیه آن است که آسمان از غیر خدا غایب گشته، از آن عین و اثرى ظاهر نمى‌شود و از آنجا که آسمان مانند دیگر اشیا از مفاتح و خزاین غیب نازل شده (سوره حجر/ ۱۵، ۲۱) مراد از پیچیده شدن آسمان، بازگشتن آن به همان خزاین است.[۵۵]

۶. زلزله شدید:

پیش از وقوع قیامت زلزله‌اى سخت سراسر زمین را فرامى‌گیرد، به‌ گونه‌اى که همه محتویات خود از جمله اجساد مردگان را به بیرون مى‌افکند: «اِذا زُلزِلَتِ الاَرضُ زِلزالَها * واَخرَجَتِ الاَرضُ اَثقالَها» (سوره زلزال/۹۹،۱‌ـ‌۲) و چنان از هم شکافته مى‌شود که اجساد به سرعت از آن جدا شوند: «یومَ تَشَقَّقُ الاَرضُ عَنهُم سِراعـًا». (سوره ق/۵۰،۴۴) قرآن این زلزله را «عظیم» وصف کرده و بیان داشته که با وقوع آن، هر شیردهنده‌اى از فرزند شیرخوارش غافل مى‌شود و هر آبستنى بار خود را فرو مى‌نهد و همه مردم چون مستان به نظر مى‌آیند: «اِنَّ زَلزَلَةَ السّاعَةِ شَىءٌ عَظیم * یومَ تَرَونَها تَذهَلُ کلُّ مُرضِعَة عَمّا اَرضَعَت وتَضَعُ کلُّ ذاتِ حَمل حَملَها وتَرَى النّاسَ سُکرى وما هُم بِسُکرى ولکنَّ عَذابَ اللّهِ شَدید».(سوره حج/ ۲۲،۱‌ـ‌۲) از زلزله زمین در آیاتى دیگر با واژه‌هاى «رَجْف» و «رَجّ» به معناى لرزش و حرکت شدید یاد شده است: «یومَ تَرجُفُ الرّاجِفَة * تَتبَعُهَا الرّادِفَة» (سوره نازعات/۷۹،۶‌ـ‌۷)، «یومَ‌ تَرجُفُ الاَرضُ والجِبالُ» (سوره مزمل/۷۳،۱۴)، «اِذا‌ رُجَّتِ الاَرضُ رَجـّا». (سوره واقعه/۵۶،۴)

۷. فروپاشیدن کوهها:

فرو پاشیدن کوه ها که به‌ طور طبیعى بر اثر زلزله شدید زمین حاصل مى‌شود، خود طى مراحلى انجام مى‌پذیرد:[۵۶]

الف. کوهها به لرزه درمى‌آید: «یومَ تَرجُفُ الاَرضُ والجِبالُ». (سوره مزمل/۷۳،۱۴)

ب. از جا برکنده مى‌شود: «وحُمِلَتِ الاَرضُ والجِبالُ». (سوره الحاقة/۶۹،۱۴) برخى مراد از حمل زمین و کوه ها را احاطه قدرت بر آنها دانسته‌اند[۵۷] که در قیامت ظهور مى‌یابد.

ج. به حرکت درمى‌آید: «وتَسیرُ الجِبالُ سَیرا» (سوره طور/۵۲،۱۰)، چنان‌ که برخى از مفسران «بسّ» در آیه «وبُسَّتِ الجِبالُ بَسـّا» (سوره واقعه/ ۵۶،۵) را نیز به معناى به حرکت درآمدن آنها دانسته‌اند.[۵۸]

د. درهم کوبیده مى‌شود: «فَدُکتا دَکةً واحِدَة». (سوره الحاقة/۶۹،۱۴)

هـ‌. به‌ صورت توده‌اى از شن هاى متراکم در‌مى‌آید: «و کانَتِ الجِبالُ کثیبـًا مَهیلا». (سوره مزمل/۷۳،۱۴)

و. پس از متراکم شدن به ذرات کوچک‌ترى بدل شده به‌ صورت گرد و غبارى پراکنده مى‌شود: «وبُسَّتِ الجِبالُ بَسـّاً * فَکانَت هَباءً مُنبَثـّا» (سوره واقعه/۵۶،۵‌ـ‌۶) گفته شده: «هباء» غبارى است که در ستونى از نور خورشید که از منفذى تابیده شود قابل رؤیت است.[۵۹] این امر نشان نهایت خرد‌شدن و ریزشدن سنگهاى عظیم کوههاست. برخى گفته‌اند: کوهها در اصل اجزایى متفرق مانند ذرات منتشر در هوا بود که برخى از فرشتگان الهى آنها را جمع کرده و به‌ صورت کوه درآوردند و با وقوع قیامت دوباره به‌ صورت اصلى خویش باز‌مى‌گردد زیرا در قیامت هر چیزى به اصل خویش باز مى‌گردد.[۶۰]

ز. غبارهاى پراکنده به شکل پشم هاى حلاّجى شده که با تندباد حرکت کند و تنها رنگى از آنها در آسمان دیده شود درمى‌آید: «و‌تَکونُ الجِبالُ کالعِهنِ المَنفوش».(سوره القارعة/۱۰۱،۵)

ح. سرانجام از کوهها شبح یک سراب در بیابان خشک مى‌ماند: «و سُیرَتِ الجِبالُ فَکانَت سَرابا» (سوره نبأ/۷۸،۲۰) و با از بین رفتن کامل کوهها ناهمواری هاى زمین از میان مى‌رود: «فَیذَرُها قاعـًا صَفصَفا * لاتَرى فیها عِوَجـًا ولا‌اَمتا»(سوره طه/۲۰،۱۰۶‌ـ‌۱۰۷) برخى گفته‌اند: مراد از بدل شدن کوهها به سراب، انعدام کوهها و باطل شدن حقیقت آنهاست. به این ترتیب آن کوههاى استوار که حقایقى داراى جِرمى بس بزرگ و نیرومند بود و طوفانها نمى‌توانست آنها را حرکت دهد به سرابى باطل تبدیل مى‌شود که هیچ حقیقتى ندارد.[۶۱]

۸. دگرگونى دریاها:

دگرگونى دریاها در قرآن با دو واژه «تسجیر»: (برافروخته شدن) «واِذَا البِحارُ سُجِّرَت» (سوره تکویر/۸۱،۶) و «تفجیر» (منفجرشدن): «واِذَاالبِحارُ فُجِّرَت» (سوره انفطار/۸۲،۳) بیان شده است. در معناى این دو واژه نظرات گوناگونى ارائه شده است؛ مانند: به هم پیوستن آبهاى زمین و پر شدن و یکى شدن دریاها[۶۲]، خشک شدن دریاها و برافروخته شدن و آتش گرفتن دریاها.[۶۳]

برخى گفته‌اند: دریاها با متلاشى شدن کوهها در میان آنها پر مى‌شود و آب سراسر خشکى را فرامى‌گیرد.[۶۴] برخى دیگر احتمال داده‌اند که بر اثر زمین لرزه و آتشفشان ها آب دریاها با مواد مذاب زمین که در حال جوشش است برخورد کرده، دچار برافروختگى شود یا به واسطه سقوط پاره‌هاى ستارگان آسمان که هنوز خاموش نشده و افتادن آنها، دریاها به حالت جوشش درآید.[۶۵]

برخى مفسران برافروختن و سوختن آب دریاها را به سبب تجزیه شدن دو عنصر آب، یعنى اکسیژن و هیدروژن و سوختن آنها دانسته[۶۶] و با این دیدگاه به دنبال ارائه تفسیرى علمى از این رخداد برآمده‌اند.

پانویس

  1. النهایه، ج‌۲، ص‌۴۶۰؛ لسان‌العرب، ج‌۷، ص‌۸۲؛ مفردات، ص۴۵۰، «شرط».
  2. تاج العروس، ج‌۱۰، ص‌۳۰۶، «شرط».
  3. لسان‌العرب، ج‌۶، ص‌۴۳۱، «سعى».
  4. التبیان، ج‌۹، ص‌۲۹۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۱۵۴.
  5. التحقیق، ج۵، ص۲۶۲‌ـ‌۲۶۴؛ ج۶، ص۴۰، «سعى».
  6. روح‌المعانى، مج‌۱۴، ج‌۲۶، ص‌۸۰‌ـ‌۸۱؛ التحریر و التنویر، ج‌۲۶، ص‌۱۰۹.
  7. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳۰، ص‌۲۱۹‌ـ‌۲۲۰.
  8. بحارالانوار، ج‌۶، ص‌۲۹۵‌ـ‌۳۱۶.
  9. قاموس کتاب مقدس، ص‌۳۷۵.
  10. همان، ص‌۸۰۶‌.
  11. تحقیقى در دین مسیح، ص‌۳۵۳؛ قاموس الکتاب المقدس، ص‌۱۹۵.
  12. کتاب مقدس، متى ۲۴؛ مرقس ۱۳.
  13. الیوم الآخر، ص‌۱۳۷.
  14. الیوم الآخر، ص‌۱۳۷.
  15. کتاب مقدس، متى ۲۴.
  16. ساختمان خورشید، ص‌۱۸۹‌ـ‌۱۹۲.
  17. از کهکشان تا انسان، ص‌۳۴۷‌ـ‌۳۴۸.
  18. المیزان، ج‌۱۲، ص‌۸۸‌ـ‌۸۹.
  19. روح‌المعانى، مج‌۱۴، ج‌۲۵، ص‌۸۱‌.
  20. السنن الواردة فى الفتن، ص‌۲۲۰.
  21. پیام قرآن، ج‌۶، ص‌۲۱.
  22. بحارالانوار، ج‌۶، ص‌۳۱۳؛ المعجم الصغیر، ج‌۱، ص‌۶۴.
  23. جامع‌البیان، مج‌۵، ج‌۸، ص‌۱۲۶؛ تفسیر قرطبى، ج‌۷، ص‌۹۴؛ کشف‌الاسرار، ج‌۳، ص‌۵۲۹.
  24. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۱۹۴.
  25. روح‌المعانى، مج‌۵، ج‌۸، ص‌۹۴.
  26. المیزان، ج‌۷، ص‌۳۹۱.
  27. روح‌المعانى، مج‌۵، ج‌۸، ص‌۹۴.
  28. روح‌المعانى، مج‌۵، ج‌۸، ص‌۹۴.
  29. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۵۹۹؛ بحارالانوار، ج‌۵۱، ص‌۳۴۸.
  30. روح‌المعانى، مج‌۵، ج‌۸، ص‌۹۴.
  31. جامع‌البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۵، ص‌۱۴۶؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۹۴.
  32. تفسیر نمونه، ج‌۲۱، ص‌۱۶۳.
  33. الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۴۰۸.
  34. جامع‌البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۵، ص‌۱۴۳، ۱۴۸؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۹۴.
  35. تفسیر نمونه، ج‌۱۵، ص‌۵۶۶.
  36. المیزان، ج‌۱۵، ص‌۴۰۰.
  37. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۶۷۳.
  38. تفسیر غریب القرآن، ص‌۳۶۰.
  39. از کهکشان تا انسان، ص‌۳۴۸، ۳۵۰؛ پیام قرآن، ج‌۶، ص‌۳۴.
  40. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۲۹۵.
  41. پیام قرآن، ج‌۶، ص‌۳۶.
  42. مفردات، ص‌۷۸۳.
  43. التبیان، ج‌۹، ص‌۴۰۲؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۷۱.
  44. مفردات، ص‌۷۸۳؛ پیام قرآن، ج‌۶، ص‌۳۹.
  45. التبیان، ج۱۰، ص۱۰۰؛ مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۵۲۰.
  46. روح‌المعانى، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۲۱.
  47. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۶۷۴.
  48. المیزان، ج‌۱۵، ص‌۲۰۲؛ ج‌۱۹، ص‌۳۹۸؛ ج‌۲۰، ص‌۱۶۶، ۲۲۳.
  49. پیام قرآن، ج‌۶‌، ص‌۲۴؛ التحریروالتنویر، ج‌۲۷، ص‌۱۶۷‌ـ‌۱۶۹.
  50. التحریروالتنویر، ج‌۲، ص۱۶۸؛ دایرة‌المعارف تشیع، ج‌۲، ص‌۱۸۹.
  51. التحریروالتنویر، ج‌۲۴، ص‌۶۴‌.
  52. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۸۲‌؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۶۰‌ـ‌۶۱.
  53. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۲۸۲.
  54. المیزان، ج‌۱۴، ص‌۳۲۸.
  55. همان، ص‌۳۲۸‌ـ‌۳۲۹.
  56. پیام قرآن، ج‌۶، ص‌۲۹.
  57. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۳۹۷.
  58. همان، ص‌۱۱۶.
  59. مفردات، ص‌۸۳۲، «هباء».
  60. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۷، ص‌۱۸.
  61. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۶۶‌ـ‌۱۶۷.
  62. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص۶۷۴، ۶۸۱؛ التحریر والتنویر، ج‌۳۰، ص‌۱۴۳، ۱۷۱‌ـ‌۱۷۲.
  63. جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۸۶؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳۱، ص‌۶۸؛ پیام قرآن، ج‌۶، ص‌۳۱.
  64. پیام قرآن، ج‌۶، ص‌۳۱.
  65. به سوى جهان ابدى، ص‌۳۴۴.
  66. فى ظلال القرآن، ج‌۶‌، ص‌۳۸۴۶.

منابع