عبدالعزیز بن باز

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۸ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۵:۰۴ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


عبدالعزیز بن باز یکی از علمای وهابیت است که نقش مهمی در احیای تفکرات ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزیه و محمد بن عبدالوهاب داشته، و نزد وهابیان به مفتی اعظم مشهور است. بسیاری از فتاوای بن باز، خلاف قرآن و سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می‌­باشد.

زندگی‌نامه

عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، در شهر ریاض پایتخت عربستان در ماه ذی الحجه سال ۱۳۳۰ هجری به دنیا آمد.

او پس از حفظ قرآن، نزد سعد وقاص بخاری، تجوید قرآن را آموخت و علوم شریعت را از مشاهیر علمای نجد مانند شیخ محمد بن عبدالطیف بن حسن الشیخ، شیخ صالح بن عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن ­حسین آل الشیخ، شیخ سعد بن حمد آل الشیخ، فراگرفت و بیشترین استفاده علمی را از محمود بن ابراهیم بن عبدالطیف الشیخ برده است.[۱]

بن باز که صرف شاگردی نزد اساتید را یک نوع فریب نفس می‌دانست، عزم خود را راسخ کرده و تلاش تحقیقی خود را از مهمترین کتب اهل سنت با جدیت تمام ادامه داد تا این که در علوم شریعت، متن و سند حدیث، و بحث توحید طبق شیوه سلف و فقه حنبلی به جایی رسید که از مشهورترین علماء حنفی بشمار رفت.[۲]

وی در کودکی دچار یک نوع بیماری در چشم شد، تا این که بعد از مدتی در سال ۱۳۵۰ ق. بینایی خود را به طور کامل از دست داد.

بن باز در سال ۱۳۵۷ قمری به مدت چهارده سال کرسی قضاوت را به عهده گرفت و در سال ۱۳۷۲ قمری به مدت یک سال در معهد علمی در ریاض دعوت به تدریس شد و در سال ۱۳۸۱ به عنوان نائب رئیس دانشگاه بین المللی جامعة اسلامی در مدینه مشغول بکار شد.[۳] بن باز در سال ۱۳۹۵ به دستور پادشاه عربستان به عنوان ریاست "البحوث العلمیة والإفتاء والدعوة والإرشاد" درآمد که جایگاه وی در این پست مانند جایگاه یک وزیر در حکومت عربستان بود تا این که در سال ۱۴۱۴ به عنوان مفتی بزرگ عربستان سعودی به مجلس علما معرفی گردید و ریاست هیئت بزرگ علماء را تا زمان مرگش به عهده گرفت.[۴]

وی علاوه بر فعالیت‌های ذکر شده، عضوء هیئت علمی کبار علماء مکه، عضو مجلس اعلای دانشگاه اسلامی مدینه، رئیس مجلس اعلای عالمی در مساجد و غیره نیز به شمار می‌رفت.[۵]

وهابیان از وی به عنوان شیخ الاسلام والمسلمین، مفتی اول داخل و خارج کشور،[۶] علامه[۷] و محدثّ فقیه[۸] یاد می‌کنند و می‌گویند: بن باز، مرجع علماء بود و هرگاه برای علماء مشکلات علمی پیش می‌آمد جهت حل آن به او رجوع می‌کردند.[۹]

عبدالعزیز بن باز روز دوشنبه ۲۷ ماه محرم در سال ۱۴۲۰ ق. در حدود ۹۰ سالگی وفات نمود؛ سپس ملک فهد و ولیعهدش عبدالله بن فهد در مسجدالحرام در مکه بر جنازه او نماز خواندند.

آثار و تألیفات

بیش از شصت کتاب و ده­ها مقاله از عبدالعزیز بن باز در زمینه تفسیر، حدیث، فقه و غیره به جای مانده است که به چند نمونه اشاره می‌شود:

  1. الفوائد الجلیة فی المباحث الفرضیة.
  2. التحقیق والإیضاح، لکثیر من مسائل الحج والعمرة والزیارة (توضیح المناسک).
  3. التحذیر من­ البدع و یشتمل على أربع مقالات مفیدة (حکم الاحتفال بالمولد النبوی و لیلة الإسراء والمعراج و لیلة النصف من الشعبان و تکذیب الرؤیا المزعومة من خادم الحجرة النبویة المسمى الشیخ أحمد).
  4. رسالتان موجزتان فی الزکاة والصیام.
  5. العقیدة الصحیحة و ما یضادها.
  6. وجوب العمل بسنة الرسول صلى الله علیه وسلم و کفر من أنکرها.
  7. الدعوة إلى الله و أخلاق الدعاة.
  8. وجوب تحکیم شرع الله و نبذ ما خالفه.
  9. حکم السفور والحجاب و نکاح الشغار.
  10. نقد القومیة العربیة.
  11. الجواب المفید فی حکم التصویر.
  12. الشیخ محمد بن عبدالوهاب (دعوته وسیرته).
  13. ثلاث رسائل فی الصلاة؛ (کیفیة صلاة النبی صلى الله علیه، وجوب أداء الصلاة فی جماعة، أین یضع المصلی یدیه حین الرفع من الرکوع)
  14. حکم الإسلام فیمن طعن فی­ القرآن، أو فی رسول الله صلى الله علیه
  15. حاشیة مفیدة على فتح الباری، وصلت فیها إلى کتاب الحج
  16. رسالة الأدلة النقلیة والحسیة على جریان الشمس و سکون الأرض و إمکان الصعود إلى الکواکب
  17. إقامة البراهین على حکم من استغاث بغیر الله أو صدق الکهنة والعرافین
  18. الجهاد فی سبیل الله
  19. الدروس المهمة لعامة الأمة
  20. فتاوى تتعلق بأحکام الحج، والعمرة والزیارة
  21. وجوب لزوم السنة، والحذر من البدع.[۱۰]

فتاوای بن باز

بسیاری از فتاوای مفتی بزرگ عربستان، خلاف قرآن و سنّت پیامبر صلی الله علیه وآله و عقل می ­باشد، که در ادامه مواردی به عنوان نمونه ذکر می‌شود:

فتوای شرک و کفر شیعه

بن باز بخاطر خوش خدمتی، مورد توجه ملک فهد بود و از جمله خوش خدمتی او هم صدور فتواهای ضد شیعی وی بود. او از جمله علمای وهابی است که حکم کافر بودن شیعیان را صادر کرد که به دنبال این حکم، شاهد کشتار زیادی از شیعیان در سرار جهان توسط پیروان بن باز یعنی وهابیت تندرو تا کنون هستیم.

هیأت عالی افتای سعودی پیرامون سؤالی درباره­ ارتباط و رفت و آمد و ازدواج با شیعیانی که هنگام بلندشدن از زمین «یاعلی، یاحسین» می‌گویند، چنین فتوا صادر کردند که اگر واقعیت چنین است که آنها علی و حسن و حسین علیهم السلام و مانند آنها را می‌خوانند، در این صورت آنها مشرکند و دچار شرک اکبر شده‌اند که از دین اسلام خارجند، پس ازدواج زنان مسلمان ما با آنها و ازدواج زنان آنها با ما حلال نیست و خوردن گوشتی که آنها ذبح کرده‌اند نیز بر ما حلال نیست.[۱۱]

این فتوی به امضاء چهار تن از اعضای هیأت عالی سعودی[۱۲] رسیده که رئیس هیأت، عبدالعزیز بن عبدالله بن­ باز بود.

بن باز که حقیقت را بر روی خود بسته است، چطور یاعلی و یاحسین گفتن را شرک و منافات با توحید می‌داند، در حالی که در قرآن کمک خواستن از دیگران به طور صریح وجود دارد؟ آیا بن‌ باز -نعوذ بالله- از خدا بهتر توحید را می‌فهمد؟ قرآن در بیان جریان کمک خواستن فرزندان یعقوب از زبان آنها چنین می‌فرماید: «قَالُواْ یا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کنَّا خَاطِئِینَ».[۱۳] ای پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطاکار بودیم!

اگر کمک خواستن با گفتن «یاعلی» شرک است، پس «ای پدر» گفتن فرزندان هم شرک است؛ چرا حضرت یعقوب علیه السلام که پیامبر خدا بود، آنها را مشرک ندانست بلکه در جواب درخواست استغفار آنها که نوعی یاری خواستن بود، قول یاری کردن را که همان استغفار بود، به آنها داد و گفت: «قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»[۱۴]؛ بزودی برای شما از پروردگارم آمرزش می‌طلبم که او آمرزنده و مهربان است! حضرت یعقوب علیه السلام که پیامبر خدا بود به آن‌ها قول داد که در آینده نزدیک از خداوند برای آن‌ها طلب استغفار خواهد کرد. اگر توسل به غیرخدا شرک بود، حضرت یعقوب علیه السلام نباید به آن‌ها چنین قولی می‌داد و باید آن‌ها را از این کار شرک‌آلود نهی می‌کرد.[۱۵]

مفتی اعظم عربستان، در «نواقض الإسلام» کفر شیعیان را اثبات می‌کند و دلائلی که موجب کفر می‌شود را با نام «نواقض» مطرح می‌کند و بیان می‌کند که دومین ناقض که انسان را از اسلام بیرون می‌کند، این است که کسی را بین خود و خدا واسطه قرار دهد و از آن واسطه چیزی بخواهد و از آنان شفاعت بطلبد و به آنها توکل کند، چنین افرادی به اجماع علما و دانشمندان اسلام کافر هستند.[۱۶]

در اینجا نیز علاوه بر آیه قبلی که فرزندان یعقوب علیه السلام، پدر را واسطه بین خود و خدا قرار دادند، آیه‌ای وجود دارد که مومنان را جهت تقرب به خدا به واسطه داشتن و یافتن وسیله تشویق کرده و چنین می‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ»؛[۱۷] ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‌ای برای تقرب به او بجوئید.

در این آیه وسیله به طور مطلق آمده است و مقید نیز نشده که وسیله حتماً باید قرآن باشد و انسان نباشد، زنده باشد و مرده نباشد، بلکه مطلق است. خداوند در آیه دیگر، مصداق وسیله را «پیامبر» معرفی می‌کند و بیان می‌کند که واسطه‌ی آنها که پیامبر صلی الله علیه و آله است، اگر برای آنها استغفار کند، خدا هم بخاطر این واسطه گناهان آنها را می‌بخشد. خداوند متعال در قرآن کریم می ­فرماید: «... وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوک فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا»[۱۸] و اگر آنان، هنگامی که به خود ستم می‌کردند (و فرمان های خدا را زیر پا می‌گذاردند) به نزد تو می‌آمدند و از خدا طلب آمرزش می‌کردند و پیامبر صلی الله علیه و آله هم برای آنها استغفار می‌کرد خدا را توبه پذیر و مهربان می‌یافتند».

این آیه صراحت دارد که آمدن به طرف پیامبر صلی الله علیه و آله و او را بر درگاه خدا شفیع قرار دادن و وساطت و استغفار آن حضرت برای گنهکاران، نه تنها شرک نیست[۱۹]؛ بلکه سبب پذیرش توبه و رحمت خدا هم می‌شود. اگر وساطت، دعا، استغفار و شفاعت خواستن از پیامبر صلی الله علیه و آله شرک بود، چگونه امکان داشت که خداوند چنین دستوری را به گنهکاران بدهد!

این درخواست استغفار نیز فقط شامل دوران حیات پیامبر صلی الله علیه و آله نمی‌شود؛ زیرا حیات و ممات ایشان با هم فرقی ندارد، همچنان که علمای اهل سنت به زنده بودن انبیاء بعد از مرگ تصریح کرده‌اند. از جمله آنها آلوسی است که معتقد است:[۲۰] حیات انبیاء علیهم السلام، حیاتی است برزخی و برتر از حیات شهدا که خداوند متعال در مورد ایشان فرموده است که «بل أحیاء عند ربهم یرزقون».[۲۱] ایشان زنده اند نزد پرورگارشان روزی داده می‌شوند. آلوسی، ‌زنده بودن انبیاء را طبق روایات صحیح، امر مسلم و ثابت دانسته و روایتی را به عنوان شاهد از رسول خدا صلی الله علیه و آله برای اثبات حرف خود نقل می‌کند که حضرت فرمودند: «الأنبیاء أحیاء فی قبورهم یصلون»[۲۲] پیامبران در قبرهای خود زنده‌اند و مشغول نمازند.

سُبکی نیز قریب به سخن آلوسی، کلامی دارد که زنده بودن انبیاء را در برزخ همچون حیات دنیوی مسلم می‌داند: «حیاة الأنبیاء والشهداء کحیاتهم فی الدنیا».[۲۳]

بن باز و مسئله تقریب مذاهب

بن‌باز، تقریب بین شیعیان (که او رافضه می نامد) و اهل سنت را غیرممکن دانسته و علت آن را وجود اختلافات متعدد در موضوع اعتقادات یکدیگر مانند توحید به خدا و اخلاص در عبادت و محبت به همه صحابه می داند.[۲۴]

مفتی عربستان گویا آیه اعتصام را نخوانده است که خدا می‌فرماید: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ»[۲۵] و همگى به ریسمان خدا (قرآن و اسلام و هر گونه وسیله وحدت) چنگ زنید و پراکنده نشوید.

خداوند امر به اتحاد می‌کند، در حالی که بن باز برخلاف قرآن، امر به اختلاف می‌کند. آیا این مخالفت با نص صریح قرآن نیست؟! نکته ­ای که درباره تقریب و وحدت باید به آن اشاره کنیم این است که اهداف تقریب و وحدت، یکی کردن مذاهب و از بین بردن دیگر مذاهب نیست و قطعاً مدعیان وحدت، این‌ چنین هدفی نداشتند. بلکه بنیان‌گذاران وحدت به ویژه آیت الله بروجردی مؤسس «دارالتقریب بین المذاهب الإسلامیة» در مصر و الأزهر، همواره این ندا را سر می‌دادند که هدف ما ‌تقریب میان مذاهب است نه توحید مذاهب.

مراسم میلاد پیامبر اسلام

عبدالعزیز بن باز در فتوایی، مراسم جشن میلاد گرفتن برای پیامبر صلی الله علیه و آله را بدعت در دین ‌دانسته،[۲۶] زیرا خود پیامبر و خلفا و... آن را انجام نمی دادند.[۲۷]

صلوات بر پیامبر اکرم

بن‌باز، صلوات و درود فرستادن بر رسول اکرم صلی الله علیه و آله قبل از اذان و بعد از اذان را از بدعت هایی می‌داند که در دین ایجاد شده است.[۲۸] و این حرفش را مستند به روایت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می‌کند که فرمودند: «هر کس بر دستورات دینی ما چیزی بیفزاید، مردود است».[۲۹]

بن باز چگونه این را بدعت می داند، ولی وقتی که علمای اهل سنت گفتن کلماتی را در وسط اذان مشروع می‌دانند آن را بدعت نمی‌داند، در حالی که در سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وجود نداشت.[۳۰]

برگزاری مراسم برای اولیاء

هیئت دائم افتای سعودی و رئیس آن (بن باز)، در پاسخ به سؤالی پیرامون برپایی مراسم مولودی و سوگواری برای پیامبران و صالحان و همچنین مراسم بزرگداشت آنها، چنین فتوا داده‌ که برپایى مراسم جشن براى انبیاء و صالحان که از دنیا رحلت کرده‌اند، جایز نیست و نیز زنده داشتن یاد آنان در ایام ولادت و برداشتن علم‌ها و قرار دادن چراغ‌ها و شمع‌ها بر روى قبر آنان و ساختن قبه‌ها و مساجد بر روى ضریح‌هاى آنان یا پوشاندن روى آنها یا مثل این اعمال جایز نیست؛ زیرا تمام آنچه که ذکر شد از بدعت‌هایى است که در دین به وجود آمده است و از وسایل شرک است؛ چون که پیامبر صلی الله علیه و آله و انبیاء و صالحان گذشته این کارها را انجام ندادند و نیز صحابه با پیامبر و هیچ یک از ائمه مسلمین در آن سه قرنى که پیامبر صلی الله علیه و آله گواهى داده که بهترین قرن‌ها بعد از او است، نسبت به هیچ یک از اولیا و صالحان انجام ندادند.[۳۱]

مفتی اعظم وهابیت چگونه و با چه ملاکی سوگواری را که برخاسته از احساسات درونی است، بدعت می‌داند؟ اگر اشک و گریه چیز لغو و بی خودی بود، چرا خدا در وجود انسانها قرار داد. اگر مراسم گرفتن بدعت است، باید بن باز - نعوذ بالله - اول پیامبر صلی الله علیه و آله را بدعت گذار بداند؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از جنگ احد راهی مدینه شد، در آن هنگام زنان انصار در سوگ شهدای خویش می‌گریستند. پیامبر صلی الله علیه و آله با شنیدن ناله عزاداران، از شهادت و غربت عمویش حمزه یاد کرد و فرمود: «لکن حمزة لا بواکی له فجئن نساء الأنصار یبکین على حمزة عنده، فاستیقظ و هن یبکین.[۳۲] اما عمویم حمزه گریه کن ندارد، زن‌هاى انصار آمدند و پیش او بر حمزه گریه کردند تا این که پیامبر صلی الله علیه و آله صدای ناله زنان انصار را شنید که برای حمزه گریه می‌کردند».

همچنین پس از کشته شدن جعفر بن ابی طالب در جنگ موته، پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه او رفت و با حضورش موجب تسلی دل خانواده او شد. در این هنگام فاطمه سلام الله علیها با صدای «وا عمّاه» و گریه کنان وارد شد و پیامبر صلی الله علیه و آله در این هنگام فرمود: سزاوار است بر مثل جعفر گریستن، پس گریه کنندگان بر همچون جعفر بگریند».[۳۳]

در این صورت آیا کار پیامبر صلی الله علیه و آله بدعت بود؟ و یا اگر دیگران این بدعت را انجام می‌دادند چرا آن حضرت نهی نکردند؟

بن باز نه تنها بر علیه شیعه موضع می‌گیرد و حکم شرک را بر آنها جاری می‌کند، بلکه معتقدین به ثابت بودن خورشید را هم تکفیر کرده است.[۳۴] و از طرف دیگر، با قائل شدن به هروله کردن خدا (دویدن خدا)[۳۵] جسمیت را بر خدا ثابت کرده است، که این اعتقاد و نشر آن با کتاب خدا و سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله و عقل، به کلی تعارض دارد.

پانویس

  1. عفیفی، عبدالرزاق، اتحاف النبلاء بسیرة العلامة عبدالرزاق، مکه، ص ۱۰۴-۱۰۵.
  2. عفیفی، اتحاف النبلاء بسیرة العلامة عبدالرزاق، مکه، ص ۱۰۵؛ عمیر مدخلی، شیخ ربیع بن هادی، تذکیر النابهین بسیر أسلافهم حفاظ الحدیث السابقین اللاحقین، ص ۳۲۰.
  3. عفیفی، اتحاف النبلاء، ص ۱۰۵.
  4. همان، ص ۱۰۴.
  5. عمیر المدخلی، شیخ ربیع بن هادی، تذکیر النابهین بسیر أسلافهم حفاظ الحدیث السابقین اللاحقین، ص۳۲۱.
  6. شحود، علی بن نایف، مشاهیر أعلام المسلمین، حقوق الطبع متاحة للهیئات العلمیة والخیریة، ص۱۳۹.
  7. عبدالرحمن السعدی، التنبیهات اللطیفة، ج۱، ص۸.
  8. مدخلی، تذکیر النابهین، ص ۳۲۲.
  9. عباد، عبدالمحسن بن حمد العباد البدر، الشیخ عبدالعزیز بن باز نموذج من الرعیل الأول، ص۱۷.
  10. مدخلی، تذکیر النابهین بسیر أسلافهم حفاظ الحدیث السابقین اللاحقین همان، ص۳۲۱.
  11. دویش، أحمد بن عبدالرزاق، فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء، ریاض، رئاسة إدارة البحوث العلمیة والإفتاء - الإدارة العامة للطبع، چاپ اول، ج۳، ص۴۸۶. «إذا کان الواقع کما ذکرت من دعائهم علیا والحسن والحسین ونحوهم فهم مشرکون شرکا أکبر یخرج من ملة الإسلام، فلا یحل أن نزوجهم المسلمات، ولا یحل لنا أن نتزوج من نسائهم، ولا یحل لنا أن نأکل من ذبائحهم».
  12. اعضای هیأت: عبدالرزاق عفیفی، عبداللّه بن غَدَیان و عبداللّه بن قعود بودند.
  13. سوره یوسف/۹۷.
  14. سوره یوسف/۹۸.
  15. وهابیت توسل به زنده را جایز می‌دانند ولی توسل به مرده را حرام می‌دانند و این آیه را هم حمل به زمان حیات می‌کنند.
  16. بن باز، عبدالعزیز، نواقض الإسلام، سعودی، وزارة الشؤون الإسلامیة والأوقاف والدعوة والإرشاد، ۱۴۱۰هـ چاپ اول، ص۲: الثانی «من جعل بینه و بین الله وسائط یدعوهم و یسألهم الشفاعة و یتوکل علیهم فقد کفر إجماعا».
  17. سوره مائده/۳۵.
  18. سوره نساء /۶۴.
  19. هر چند وهابیان کمک خواستن از شخص زنده را اشکال نمی دانند ولی می شود از آیه استفاده کرد که خواستن از پیامبر صلی الله علیه و آله شامل بعد از مرگ ایشان نیز می شود.
  20. سوره آل عمران، ۱۶۹.
  21. آلوسی، نعمان بن محمود، وفات: ۱۳۱۷هـ، الآیات البینات فی عدم سماع الأموات على مذهب الحنفیة السادات، تحقیق: محمد ناصرالدین الألبان، دارالنشر: ۱۳۹۹هـ، چاپ: دوم، ج۱، ص ۳۹. «أما حیاة الأنبیاء علیهم الصلاة والسلام الحیاة البرزخیة التی هی فوق حیاة الشهداء الذین قال الله تعالى فیهم «بل أحیاء عند ربهم یرزقون فأمر ثابت بالأحادیث الصحیحة».
  22. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محب الدین الخطیب، بیروت، دارالمعرفة - بیروت، ج۶، ص۴۸۷.
  23. حلبی، علی بن برهان الدین الحلبی، وفات: ۱۰۴۴، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، بیروت، دارالمعرفة - ۱۴۰۰، ج۲، ص۴۳۲.
  24. بن باز، عبدالعزیز، مجموع فتاوى، عربستان، موقع الرئاسة العامة للبحوث العلمیة والإفتاء، ج۵، ص۱۵۶ «التقریب بین الرافضة و بین أهل السنة غیرممکن؛ لأن العقیدة مختلفة، فعقیدة أهل السنة والجماعة توحید الله وإخلاص العبادة لله سبحانه وتعالى، وأنه لایدعى معه أحد لاملک مقرب ولا نبی مرسل، وأن الله سبحانه وتعالى هو الذی یعلم الغیب، ومن عقیدة أهل السنة محبة الصحابة رضی الله عنهم جمیعا والترضی عنهم والإیمان بأنهم أفضل خلق الله بعد الأنبیاء وأن أفضلهم أبوبکر الصدیق، ثم عمر، ثم عثمان، ثم علی، رضی الله عن الجمیع، والرافضة خلاف ذلک فلا یمکن الجمع بینهما، کما أنه لایمکن الجمع بین الیهود والنصارى والوثنیین و أهل السنة، فکذلک لایمکن التقریب بین الرافضة وبین أهل السنة لاختلاف العقیدة التی أوضحناها».
  25. سوره آل عمران، ۱۰۳.
  26. آیت الله سبحانی در کتاب آیین وهابیت صفحه ۱۷۳ برپایی روز ولادت و بعث پیامبر صلی الله علیه و آله را مصداق (عزّروه) در سوره اعراف ۱۵۷ می‌داند که دلالت بر تکریم رسول خداست.
  27. دویش، فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء، ج۴، ص۲۱۷. «إقامة مولد النبی صلى الله علیه و سلم من الأمور المبتدعة، وقد ثبت عن رسول الله صلى الله علیه و سلم أنه قال: «من أحدث فی أمرنا هذا ما لیس منه فهو رد»، و فی روایة: «من عمل عملًا لیس علیه أمرنا فهو رد»، و هذا لم یفعله الرسول، ولم یأمر به، ولم یر أحدًا فعله وسکت عنه، ولا فعله خلفاؤه من بعده، وهکذا سلف الأمة فی القرون الثلاثة المفضلة لم یفعلوه ثم ابتدعت إقامته».
  28. دویش، فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء، ج۴، ص۱۴۶. «ذکر الصلاة والسلام على الرسول صلى الله علیه وسلم قبل الأذان وهکذا الجهر بها بعد الأذان مع الأذان من البدع المحدثة فی الدین».
  29. محمد بخاری، صحیح البخاری، ج۲، ص۹۵۹. «من أحدث فی أمرنا هذا ما لیس منه فهو رد».
  30. سرخسی حنفی، شمس الدین ابوبکر، المبسوط، بیروت، دارالمعرفة، ج۱، ص ۱۳۱؛ مغربی، محمد بن عبدالرحمن، مواهب الجلیل لشرح مختصر خلیل، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸هـ، چاپ دوم. ج۲، ص ۸۳.
  31. دویش، فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء، ج۴، ص۲۶۹. «لایجوز الاحتفال بمن مات من الأنبیاء والصالحین ولا إحیاء ذکراهم بالموالد ورفع الأعلام، ولا بوضع السرج والشموع على قبورهم، ولا ببناء القباب والمساجد على أضرحتهم أو کسوتها أو نحو ذلک؛ لأن جمیع ما ذکر من البدع المحدثة فی الدین، ومن وسائل الشرک، فإن النبی صلى الله علیه وسلم لم یفعل ذلک بمن سبقه من الأنبیاء والصالحین ولا فعله الصحابة رضی الله عنهم بالنبی صلى الله علیه وسلم، ولا أحد من أئمة المسلمین فی القرون الثلاثة التی شهد لها صلى الله علیه وسلم بأنها خیر القرون من بعده بأحد من الأولیاء والصالحین أو المملوک أو الحکام.
  32. متقی هندی، کنزالعمال فی سنن الأقوال والأفعال، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، بیروت، دارالکتب العلمیة - ۱۴۱۹ق، چاپ اول، ج۱۵، ص ۲۶۱.
  33. عبدالبر، یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر الوفاة: ۴۶۳، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق: علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل - ۱۴۱۲، چاپ اول، ج۱، ص۲۴۳. «ولما أتى النبی نعى جعفر اتى امرأته اسماء بنت عمیس فعزاها فی زوجها جعفر و دخلت فاطمة رضى الله عنها وهی تبکی و تقول واعماه فقال رسول الله على مثل جعفر فلتبک البواکی».
  34. بن باز، عبدالعزیز، مجموع فتاوى: تحقیق و چاپ، محمد بن سعد الشویعر، موقع الرئاسة العامة للبحوث العلمیة والإفتا، ج۳، ص۶۲.
  35. بن باز، عبدالعزیز، رسالة الأدلة النقلیة، والحسیة على جریان الشمس وسکون الأرض وإمکان الصعود إلى الکواکب، مکه لطباعه والاعلام، ۱۳۹۵ه، ص ۱۷.

منابع

مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه