ادبیات دانشنامه ای رعایت نشده
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) پس از رحلت پدر گرانقدرش رسول خدا (صلی الله علیه و آله)،

خبر شهادت حضرت زهرا از زبان پیامبر

حال رسول خدا صلی الله علیه و آله رو به وخامت گراييد، سرش را در دامان حضرت على علیه السلام گذاشت و بي‌هوش گشت. حضرت زهرا علیهاالسلام به صورت پدر نگاه می‌‌كرد و اشك می‌‌ريخت و می‌‌فرمود: به بركت وجود پدرم باران رحمت نازل می‌‌شد. او دادرس يتيمان و بيوه‌زنان بود. صداى ناله زهرا علیهاالسلام به گوش رسول خدا رسيد، ديده گشود و با صداى ضعيف فرمود: اين آيه را بخوان: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ».[۱]

از شنيدن اين سخن، گريه زهرا بيشتر گرديد، رسول خدا به فاطمه اشاره نمود كه نزديك شود. زمانى كه صورتش را نزديك پدر برد، حضرت رازى در گوش او گفت. حاضران ديدند صورت فاطمه برافروخته شد و تبسمی ‌‌نمود. از فاطمه پرسيدند: چه چيز رسول خدا صلی الله علیه و آله به تو گفت كه شادمان گشتى؟ گفت: پدرم فرمود مرگ تو نيز نزديك است. تو اولين فردى هستى كه به من ملحق خواهى شد.[۲]

هجوم به خانه حضرت زهرا

در حالى كه حضرت زهرا علیهاالسلام در وفات پدر گريه و زارى می‌‌نمود و امام على علیه‌السلام مشغول مقدمات كفن و دفن بود، خبر رسيد گروهى از مسلمانان در سقيفه بنى ساعده انجمن تشكيل داده‌اند تا درباره جانشين پيامبر تصميم بگيرند. اين خبر تكان دهنده در اوج بحران و غم و اندوه، فكر آن‌ها را مشوش و مختل نمود و آنان را در مقابل عمل انجام شده‌اى قرار داد.

على بن ابي‌‌طالب علیه‌السلام تصميم گرفت با ابوبكر بيعت نكند تا بدين وسيله مخالفت خود را با حكومت وى ابراز كرده و مردم را متوجه نمايد اين عمل بر خلاف دستور پيامبر است. از طرف ديگر آن‌ها ديدند كه همه بيعت كرده‌اند جز على علیه‌السلام و بستگانش. با خود گفتند كه حكومتشان بدون بيعت اهل بيت استحكامی ‌‌ندارد. از اين رو تصميم گرفتند هر گونه كه شده، از امام على علیه‌السلام بيعت بگيرند. دنبال آن حضرت فرستادند و از او خواستند كه براى بيعت در مسجد حاضر شود، ولى حضرت امتناع نمود. عمر خشمناك گرديد و به اتفاق خالد بن وليد و قنفذ و گروه ديگرى رهسپار خانه زهرا شدند.

عمر در خانه را كوبيد و گفت: يا على! در را باز كن. فاطمه با تن رنجور پشت در آمد و فرمود: اى عمر! با ما چكار دارى! عمر بانگ زد: در را باز كن وگرنه خانه را آتش می‌‌زنم.[۳] فاطمه گفت: اى عمر! آيا از خدا نمی‌‌ترسى! می‌‌خواهى داخل خانه من شوى؟ عمر از تصميمش منصرف نگرديد. هنگامی‌‌ كه ديد در خانه را باز نمی‌‌كنند گفت: هيزم بياوريد تا در خانه را آتش بزنيم. در باز شد، عمر خواست وارد خانه شود. حضرت زهرا ضجه و فرياد زد: «يا ابتاه يا رسول الله» در اين جا بود كه با پشت شمشير به پهلويش زدند و با تازيانه بازويش را سياه كردند تا دست از دفاع بردارد.[۴]

سرانجام على بن ابي‌طالب علیه‌السلام را دستگير كردند كه به جانب مسجد ببرند. در اين مبارزه نابرابر طفل فاطمه سقط شد.[۵]

حضرت زهرا در بستر بیماری

خبر شدت گرفتن بيمارى حضرت زهرا سلام الله علیها در مدينه شايع گرديد و شيخين (ابوبكر و عمر) كه می‌‌دانستند در حق خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله مخصوصاً پاره تن آن حضرت ستمگرى‌ها كرده بودند، از ترس افكار عمومی ‌‌در صدد دلجويى برآمدند و آماده عیادت حضرت فاطمه گرديدند. می‌‌خواستند به هر گونه كه شده با عذرخواهى و پوزش، بر خطاهاى گذشته پوشش بنهند. مورخان نوشته‌اند: ابوبكر به اتفاق عمر براى عيادت دختر رسول خدا به در خانه او رفتند، ولى آن حضرت اجازه ورود نداد.

شيخ صدوق می‌‌گويد: كه ابوبكر سوگند ياد نمود تا رضايت زهرا علیهاالسلام را جلب نكند، زير سقفى نرود! به همين جهت شب را در بقيع بسر برد. عمر نزد امام على علیه‌السلام رفت و گفت: ابوبكر پيرمرد دل نازكى است و ما چندين بار به در منزل فاطمه رفته‌ايم و او به ما اجازه ورود نداده است. شما وساطت كنيد و براى ما وقت و اجازه عيادت بگيريد.

على علیه‌السلام نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و جريان را بيان نمود. اما حضرت زهرا قبول نكرد و سوگند ياد نمود كه: «صحبت نخواهم كرد تا پدرم را ملاقات نمايم و از ظلم و تعدى آن‌ها به رسول خدا صلی الله علیه و آله شكايت نمايم». حضرت امير علیه‌السلام فرمود: آن‌ها مرا واسطه قرار دادند كه از شما براى آن‌ها وقت ملاقات بگيرم. زهرا سلام الله علیها فرمود: «چون خانه خانه توست و من هم همسر تو هستم و اطاعت شوهر بر زن واجب است، من با امر تو مخالفت نمی‌‌كنم».

آن‌ها وارد شدند و به حضرت زهرا سلام كردند، ولى آن حضرت روى خود را برگردانيد و پاسخ آن‌ها را نداد. ابوبكر گفت: اى دختر پيامبر! ما آمده‌ايم تا رضايت شما را بدست آوريم از شما خواهش می‌‌كنيم كه ما را ببخشيد و از آن چه بر شما رسيده از ما درگذريد! زهرا سلام الله علیها فرمود: «آيا شما از پيامبر شنيديد كه درباره من فرمود: فاطمه پاره تن من است و من از او هستم. هر كه او را بيازارد مرا آزرده و هر كه مرا بيازارد خدا را آزرده است. هر كه پس از مرگم فاطمه را بيازارد، مانند آن است كه در زمان حياتم مرا آزرده است». آن دو گفتند: آرى شنيديم، آنگاه فاطمه فرمود: «پروردگارا! شاهد باش اين دو نفر مرا آزردند! با شما سخن نمی‌‌گويم تا پروردگارم را ملاقات كنم و از شما شكايت نمايم».[۶] سپس برخاستند و بيرون رفتند.

وصیت حضرت زهرا علیهاالسلام

حضرت زهرا سلام الله علیها در روزهاى آخر حیات خود، به امام على علیه‌السلام چنین وصیت فرمود: «اى پسرعموى رسول خدا! وصيت می‌‌كنم كه اولاً بعد از من با «امامه» ازدواج كن زيرا نسبت به طفلان من، مانند خودم مهربان است. مردها بدون زن نمی‌‌توانند زندگى كنند. مرا شبانه غسل بده و كفن كن و به خاك بسپار، اجازه نده اشخاصى كه حقم را غصب كردند و اذيت و آزارم نمودند بر من نماز بخوانند يا به تشييع جنازه‌ام حاضر شوند زيرا دشمن من و دشمن رسول الله هستند. و براى من تابوتى تهيه كن كه بدنم پيدا نباشد».[۷]

همچنین از ابن عباس روايت شده: زمانى كه حضرت زهرا سلام الله علیها از دنيا رفت، امام على علیه‌السلام آمد و روپوش را كنار زد و كنار حضرت، وصيت‌نامه كتبى را مشاهده نمود: «بسم الله الرحمن الرحيم، اين وصيت‌نامه فاطمه دختر رسول خدا است به يگانگى خداوند شهادت می‌‌دهم و شهادت می‌‌دهم كه محمد صلی الله علیه و آله رسول خداست، بهشت و دوزخ حق است و در وجود قيامت شكى نيست. خداوند مردگان را مبعوث می‌‌كند. يا على! خدا مرا همسر تو قرار داد تا در دنيا و آخرت با هم باشيم. اختيار در دست تو است. يا على! در شب مرا غسل بده و كفن كن و حنوط نما و به خاك بسپار، به احدى اطلاع مده اكنون با شما وداع می‌‌كنم. سلام مرا به فرزندانم كه تا قيامت به وجود می‌‌آيند برسان».[۸]

آخرين لحظات زندگى حضرت زهرا

اسماء می‌‌گويد: هنگامی ‌‌كه وفات فاطمه علیهاالسلام نزديك شد به من فرمود: جبرئيل در زمان وفات پدرم قدرى كافور برايش آورد. آن را سه قسمت نمود، يك قسمت براى خودش برداشت و يك قسمت را براى على گذاشت و يك قسمت را به من داد كه در فلان مكان گذاشته‌ام. اكنون بدان احتياج دارم، آن را حاضر كن. اسماء كافور را آورد آن حضرت خود را شستشو داد و وضو گرفت و به اسماء فرمود: لباس‌هاى نمازم را حاضر كن و بوى خوش برايم بياور. اسماء لباس ها را حاضر نمود پس لباس‌ها را پوشيد و بوى خوش استعمال كرد و رو به قبله در بسترش خوابيد و به اسماء فرمود: من استراحت می‌‌كنم ساعتى صبر كن سپس مرا صدا بزن. اگر جواب نشنيدى، بدان كه از دنيا رفته‌ام، على را زود خبر كن.

اسماء می‌‌گويد: قدرى صبر كردم، آنگاه به در حجره آمدم، زهرا را صدا زدم ولى جوابى نشنيدم. وقتى روپوش را از صورتش كنار زدم، ديدم كه از دنيا رفته است. ناگاه حسن و حسين علیهماالسلام وارد شدند. احوال مادرشان را پرسيدند و گفتند: اكنون موقع خواب مادرمان نيست. گفتم: اى عزيزانم! مادرتان از دنيا رفته است. حسن و حسين روى جنازه مادر افتادند و آن را می‌‌بوسيدند و گريه می‌‌كردند. يتيمان زهرا به جانب مسجد شتافتند تا پدرشان را از جريان باخبر كنند. زمانى كه خبر مرگ زهرا به على رسيد، از شدت غم و اندوه بى‌تاب گرديد و فرمود: اى دختر پيامبر! وجود تو تسلى‌بخش من بود، بعد از تو از كه تسليت جويم![۹]

مراسم كفن و دفن حضرت زهرا

على بن عيسى در كشف الغمه می‌‌نويسد، امام على علیه‌السلام گفت: يا اسماء! او را غسل بده و كفن كن، نيز حنوط كن. آنگاه بر او نماز خواندند و شبانه در بقيع دفن كردند. فاطمه سلام الله علیها بعد از نماز عصر فوت كرده بود.[۱۰]

مفضل می‌‌گويد: به امام صادق علیه‌السلام عرض كردم: چه كسى فاطمه را غسل داد، فرمود: امیرالمومنین علیه‌السلام. من از اين مطلب تعجب كردم، فرمود: گويا از آن چه به تو خبر دادم در شگفت شدى. عرض كردم: قربانت گردم! چنين است. فرمود: «او صديقه (معصوم) است و جز معصوم نبايد او را غسل دهد. مگر نمی‌‌دانى كه مريم را جز عيسى غسل نداد».[۱۱]

امام على علیه‌السلام چون خواست بند كفن را ببندد، صدا زد: يا زينب، يا ام‌كلثوم، يا حسن، يا حسين! بياييد با مادرتان وداع كنيد. ديگر او را نخواهيد ديد. يتيمان زهرا علیهاالسلام خود را روى جنازه مادر انداختند. او را می‌‌بوسيدند و می‌‌گريستند. على علیه‌السلام يتيمان را از روى جنازه مادر برداشت.[۱۲] حسن و حسين عليهماالسلام، عباس، فضل، مقداد، سلمان، ابوذر، عمار، عقيل، بُريده، حذيفه و ابن مسعود در تشييع جنازه شركت نمودند.[۱۳]

امام على علیه‌السلام هفت صورت قبر درست كرد تا بين آن‌ها قبر حضرت زهرا مشخص نباشد. در روايت ديگر وارد شده كه چهل صورت قبر درست كرد.[۱۴] عمر، ابوبكر و ساير مسلمانان به سوى خانه على علیه‌السلام حركت نمودند. مقداد گفت: بدن زهرا ديشب به خاك سپرده شد.

عمر به ابوبكر گفت: نگفتم كه چنين می‌‌كنند. عباس گفت: چون خود آن حضرت وصيت نموده بود كه شبانه دفنش كنند، ما هم طبق وصيت عمل نموديم. عمر گفت: دشمنى و حسد شما بنى‌هاشم تمام شدنى نيست. من تصميم دارم قبر فاطمه را بشكافم و بر او نماز بخوانم. امام على گفت: اى عمر! به خدا سوگند! اگر بخواهى چنين كارى انجام دهى، با شمشير خونت را می‌‌ريزم. وقتى عمر وضع را خطرناك ديد، از تصميمش ‍ منصرف گشت.[۱۵]

حسين بن على فرمود: «چون فاطمه وفات يافت، اميرمومنان او را مخفيانه به خاك سپرد و جاى قبرش را ناپديد نمود. سپس رو به جانب قبر رسول الله صلی الله علیه و آله نمود و گفت: سلام بر تو اى رسول خدا! از جانب من و از جانب دخترت و ديدار كننده‌ات و آن كه در خاك رفته و از من جدا شده و در بقعه تو آمده و خدا زود آمدن او را نزد تو برايش برگزيده است! يا رسول الله به همين زودى دختر از همدست شدن امت بر ربودن حقش به تو گزارش خواهد داد. همه سرگذشت را از او بپرس و گزارش را بخواه، زيرا چه بسا درددل‌هايى داشت كه چون آتش در سينه‌اش می‌‌جوشيد و در دنيا راهى براى گفتن و شرح دادن آن نيافت ولى اكنون می‌‌گويد و خداوند هم داورى می‌‌فرمايد و او بهترين داوران است».[۱۶]

تاریخ شهادت حضرت زهرا

درباره تاريخ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها اكثر مورخان و سيره‌نويسان شيعه متفقند كه اين حادثه جانسوز در ماه جمادي به وقوع پيوست، وليكن در اين كه كدام يك از دو ماه جمادی الاول و جمادی الثانی بوده است، اتفاق نظر ندارند. زيرا برخي از آنان معتقدند كه آن حضرت پس از رحلت پيامبر صلی الله علیه و آله تنها 75 روز زنده بود و برخي ديگر مي‌گويند 95 روز.

آن‌هايي كه 75 روز را برگزيده‌اند، شهادتش را در روز سيزدهم جمادی الاول مي‌دانند. ابن أبي ثلج بغدادی در "تاريخ الأئمة علیهم‌السلام" در اين باره گفت: و أقامَت (فاطمة الزهراء) مع اميرالمؤمنين علیه‌السلام من بعد وفاة رسول الله صلی الله علیه و آله خمسة و سبعين يوما.[۱۷]

علامه طبرسی با اين كه مي‌گويد: و بَقيت (فاطمه) بعده (رسول الله) خمسة و سبعين يوما، با اين حال تاريخ شهادتش را در سوم جمادی الآخره مي‌داند و در اين باره گوید: توفّيت الزهرا سلام الله علیها في الثالث من جمادي الآخرة سنة احدي عشرة من الهجرة.[۱۸]

به نظر مي‌آيد كه علت اختلاف اقوال علما درباره تاريخ شهادت آن حضرت، از دو چيز سرچشمه گرفته است: اول: اين كه آن حضرت پس از رحلت پيامبر صلی الله علیه و آله، هفتاد و پنج روز زنده بود يا نود و پنج روز؟ دوم: اين كه رحلت پيامبر صلی الله علیه و آله در چه تاريخي بوده است؟ آيا در روز 28 صفر واقع گرديده و يا در روز 12 ربيع الاول (آن طوري كه اهل سنت نقل مي‌كنند؟) هر يك از اين دو قول، در تعيين روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تأثير خواهد داشت.

به هر حال، شيعيان و محبان اهل بيت علیهم‌السلام به خاطر عشق و علاقه به خاندان پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله هم در سيزدهم جمادي الاول و هم در سوم جمادي الآخره در سوگ آن بانوي بزرگ عالم اسلام، عزادار مي‌باشند. بدين جهت، دو ايام فاطميه را گرامي مي‌دارند.

پانویس

  1. سوره آل عمران، آيه 144.
  2. بحار، ج 22، ص 470.
  3. شرح ابن ابى‌الحديد، ج ص، ص 56.
  4. بحارالانوار، ج 43، ص 197.
  5. بحارالانوار، ج 43، ص 198.
  6. اعلام النساء، ج 3، ص 1214-1215.
  7. بحارالانوار، ج 43، ص 192.
  8. بحارالانوار، ج 43، ص 214.
  9. بحارالانوار، ج 43، ص 186.
  10. كشف الغمه، ج 1، ص 501.
  11. کافی، چاپ اسلامیه، ج3، ص 159
  12. بحارالانوار، ج 43، ص 179.
  13. بحارالانوار، ج 43، ص 183.
  14. بحارالانوار، ج 43، ص 183.
  15. بحارالانوار، ج 43، ص 199.
  16. اصول كافى، ج 2، ص 357.
  17. تاريخ الأئمة علیهم‌السلام، (از مجموعه نفيسه)، ص 6.
  18. تاج المواليد (از مجموعه نفيسه)، ص 22.

منابع

  • فاطمه سلام الله عليها احياگر شخصيت زن، فريده مصطفوى و فاطمه جعفرى.
  • سيد تقى واردى، روز شمار تاريخ اسلام، جلد چهارم، ماه جمادی الاول.

مطالب مرتبط