منابع و پی نوشتهای متوسط
رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

وصیت حضرت فاطمه علیهاالسلام

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از وصیت حضرت زهرا)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) وصیت‌هایی به صورت کتبی و شفاهی داشته‌اند که به طور پراكنده در احادیث و اخبار تاریخی منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است. در مورد كسانى كه حضرت فاطمه زهرا به آنان وصيت كرده، و اينكه آيا وصاياى او شفاهى بوده يا كتبى و موضوعات آنها، نقل‌هاى گوناگونى وجود دارد.

وصایای حضرت فاطمه علیهاالسلام

بجز اميرالمؤمنين (علیه السلام) كه نامش در وصاياى حضرت فاطمه (سلام الله علیها) زياد ديده مى‌شود، نام سه بانوى محترم، يعنى ام ايمن و اسماء بنت عمیس و سَلمى همسر ابو رافع نيز در روايات آمده است.

وصيت حضرت فاطمه به ام‌ايمن

ام ايمن بانوى فداكار و با ايمانى بود كه رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره‌اش فرمود: «او زنى است از اهل بهشت...». او به صدق مدعاى فاطمه (ع) در ماجرای فدک شهادت داد. طبق روايات، ام ایمن در مسئله انجام وصیتنامه حضرت فاطمه(ع) نیز حضور یافته است، زیرا وقتی بیماری ایشان طول کشید و او آثار مرگ را در خود احساس کرد، تاریخ می گوید: «اَرْسَلَتْ اِلی اُمّ اِیمن، وکانَتْ اَوْثَقُ نِسائِها عِندها وفی نَفْسِها».[۱] فاطمه(ع) به سراغ ام ایمن فرستاد و او را نزد خود دعوت کرد، زیرا این بانوی صالح و صادق، مطمئن ترین زنان از نظر فاطمه(ع) بود.

وصيت حضرت فاطمه به اسماء

و اما اسماء بنت عميس پس از آنكه شوهرش جعفر بن ابيطالب در جنگ موته به شهادت رسيد، به همسرى ابوبكر در آمد و اين جريان قبل از رحلت رسول خدا (ص) انجام شد، و از اين رو برخى بعيد دانسته‌اند كه اسماء در جريان وصيت و شهادت و مراسم غسل و تدفين حضرت فاطمه (ع) حضور داشته باشد، اما روايات در اين باره از طريق شيعه و سنى بسيار نقل شده است. گذشته از اينكه در خود همان روايات قسمتهايى هست كه اين مطلب را تاييد مى‌كند كه اسماء با اينكه همسر ابوبكر بوده، به خانه فاطمه (ع) رفت و آمد مى‌كرده و در مراسم وصيت و غسل او حضور داشته است، مانند روايتى كه علی بن عیسی اربلی در «كشف الغمه» و ديگران از خود اسماء روايت كرده‌اند كه چون فاطمه (ع) از دنيا رفت، عايشه آمد و خواست‌ به اتاق فاطمه (ع) برود، من مانع شده و نگذاردم وارد اتاق شود، عايشه ناراحت‌ شد و به پدرش ابوبكر گفت: اين زن «حبشيه‌» ميان من و دختر پيغمبر حائل مى‌شود و نمى‌گذارد من به اتاق او بروم! ابوبكر آمد و به من گفت: اى اسماء چرا نمى‌گذارى زنان پيغمبر به نزد فاطمه بروند؟ من گفتم: خود فاطمه دستور داده است كسى نزد جنازه او نرود[۲]

به هر حال، درباره اسماء بنت عميس در پاره‌اى از روايات آمده كه گويد: فاطمه (ع) به من وصيت كرد كسى جز من و على (ع) او را غسل ندهد، و من نيز هنگام غسل فاطمه طبق وصيتى كه كرده بود به على (ع) كمك كردم[۳] و هر دو با هم جنازه را غسل داديم.

در چند حديث از طريق شيعه و اهل سنت آمده كه اسماء گويد، فاطمه در هنگام وفات خود به من فرمود: من از اين وضعى كه درباره حمل جنازه زنها مرسوم است‌ شرم مى‌كنم و خوش ندارم كه جنازه زنان را روى تخته‌اى مى‌گذارند و پارچه‌اى روى آن مى‌اندازند و پستى و بلنديهاى بدن او براى بيننده آشكار است. اسماء گويد: بدو عرض كردم: من چيزى را كه در حبشه ديده‌ام هم اكنون ترتيب داده نزد شما مى‌آورم و نشانت مى‌دهم، سپس چند عدد چوب تر و تختى را آورد و آن چوبها را خم كرده دو طرف آن را بر كنار تخت‌ بست و چادرى روى آن كشيد، فاطمه (ع) كه آن را ديد خوشحال شد و تبسم كرد، اسماء گويد: من از روزى كه رسول خدا (ص) از دنيا رفته بود تا به آن روز تبسم بر لبان دختر پيغمبر نديده بودم.[۴]

وصيت حضرت فاطمه به امیرالمؤمنین

از جمله كرامات حضرت فاطمه (ع) كه محدثين روايت كرده‌اند اين است كه وى از مرگ خود خبر داد و روز و وقت آن را تعيين كرد. در روایتى آمده است كه وقتى به امام على (ع) گفت: هنگام مرگ من رسيده! على (ع) فرمود: اى دختر پيغمبر با اينكه وحى از ما قطع شده اين خبر را از كجا دانستى؟ فاطمه پاسخ داد، هم اكنون خواب مختصرى مرا فرا گرفت و رسول خدا (ص) را ديدم كه به من فرمود: امشب نزد ما خواهى بود و من مى‌دانم كه او راست گفته و امروز روز آخر عمر من است.[۵]

و در روايت دیگرى است كه پس از آن به على (ع) گفت: چيزهايى در دل دارم كه مى‌خواهم آنها را به تو وصيت كنم! على (ع) فرمود: اى دختر رسول خدا هر چه مى‌خواهى بگو! در اين وقت على (ع) كسانى را كه در اتاق بودند بيرون كرد و نزديك سر فاطمه (ع) نشست، آن گاه فاطمه به سخن آمده گفت: اى پسر عمو هيچ گاه مرا دروغگو و خيانتكار نديدى، و از وقتى با تو معاشرت داشته‌ام نافرمانى تو را نكرده‌ام! على (ع) در پاسخ او فرمود: پناه بر خدا! تو داناتر و نيكوكارتر و پرهيزكارتر و بزرگوارتر و نسبت‌به خداى تعالى بيمناكتر از آنى كه من بخواهم تو را در مورد مخالفت و نافرمانى خود سرزنش كنم، و براستى مفارقت و دورى تو بر من بسيار ناگوار است جز آنكه چاره‌اى از آن نيست... . آن گاه سخنان خود را ادامه داده فرمود: به خدا مصيبت رحلت رسول خدا (ص) را براى من تجديد كردى و مرگ و فقدان تو بر من بسيار بزرگ است. «فانّا لله و انّا اليه راجعون‌»! آه! كه چه مصيبت دردناك و جانسوز و غم انگيزى است! مصيبتى كه به خدا سوگند جبران پذير نخواهد بود!... آن گاه على (ع) فرمود: هر وصيتى دارى بنما كه من آن را انجام خواهم داد.

فاطمه (ع) عرض كرد: خدايت پاداش نيك دهد اى پسر عموى رسول خدا؛ نخستين وصيت من آن است كه پس از من «اُمامه‌» دختر خواهرم را به ازدواج خويش درآورى، چون او نسبت‌ به فرزندان من همانند خودم مهربان است، و مردان نيز ناچارند همسرى از زنان داشته باشند.

و از جمله عرض كرد: وصيت ديگر من آن است كه احدى از اين مردم كه به من ستم كرده و حق مرا گرفتند در تشییع جنازه من و ديگر مراسم آن حاضر نشوند، زيرا اينان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند، و مبادا بگذارى يكى از آنها و يا پيروان آنها بر جنازه‌ام نماز بگذارند... مرا شب هنگام در آن وقتى كه ديده‌ها همگى خواب رفته‌اند دفن كن.[۶]

وصیت مکتوب حضرت فاطمه

و در نقلى هم آمده كه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) وصاياى خود را در رقعه‌اى نوشته و زير سرش نهاده بود و چون از دنيا رفت، على (ع) آن رقعه را بيرون آورد و جملات زير را در آن مشاهده كرد:

«بسم الله الرحمن الرحيم، هذا ما أوصت‌ به فاطمة بنت رسول الله، أوصت و هى تشهد أن لا اله الّا الله، و ان محمدا عبده و رسوله، و ان الجنة حق و النار حق، و ان الساعة آتية لا ريب فيها، و ان الله يبعث من فى القبور. يا على انا فاطمة بنت محمد زوّجنى الله منك لأكون لك فى الدنيا و الآخرة، انت اولى بى من غيرى، حنّطنى و غسّلنى و كفّنى بالليل، و صلّ علىّ و ادفنّى بالليل و لا تعلم احدا، و استودعك الله و اقرء على ولدى السلام الى يوم القيامة‌». [۷] به نام خداى بخشاينده و مهربان، اين است آنچه دختر رسول خدا بدان وصيت مى‌كند، و اين وصيت را در حالى مى‌كند كه گواهى مى‌دهد معبودى جز خداى يكتا نيست، و گواهى مى‌دهد محمد بنده و رسول اوست، و گواهى مى‌دهد كه بهشت‌ حق است، و جهنم حق است، و قيامت‌ خواهد آمد و هيچ گونه شكى در آن نيست، و گواهى مى‌دهد كه خداى تعالى هر كس را كه در گورهاست مبعوث و زنده خواهد كرد. اى على منم فاطمه دختر محمد كه خداى تعالى مرا به ازدواج تو در آورد تا در دنيا و آخرت از آن تو باشم، و تو در انجام كارهاى من سزاوارتر از ديگران هستى! كار حنوط و غسل و كفن مرا در شب انجام ده، و بر من نماز بخوان و شبانه مرا دفن كن، و كسى را خبر نكن، تو را به خدا مى‌سپارم، و بر فرزندان خود تا روز قيامت‌ سلام مى‌رسانم.[۸]

در نقلى كه از مجالس شیخ مفید و امالى شیخ طوسی آمده، در حديثى از امام حسين (ع) روايت‌شده چنين است كه چون فاطمه دختر رسول خدا (ص) بيمار شد به على وصيت كرد كه وضع حال او را پنهان دارد، و حتى از بيمارى او كسى را با خبر نكند، و على (ع) نيز اين كار را كرد، و خودش شخصا پرستارى فاطمه (ع) را به عهده گرفت، و احيانا اسماء بنت عمیس نيز او را كمك مى‌داد، آن هم به طور پنهانى، و چون هنگام وفات و رحلت او شد به على (ع) وصيت كرد كارهاى پس از مرگ او را خود انجام دهد، و شبانه او را دفن كند و جاى قبر او را نيز پنهان و مخفى كند كه اثرى از قبر او معلوم نباشد.[۹]

وصیت مالی حضرت فاطمه

از كتاب «دلائل الامامة» طبرى آملی از امام باقر (ع) نقل شده كه فرمود: فاطمه (ع) وصيت كرد از مال خودش به زنان پیامبر و زنان بنى‌هاشم، به هر كدام دوازده اوقيه بدهند، و به «اُمامه‌» دختر ابى العاص (خواهر زاده فاطمه (ع) نيز همين مقدار بدهند.

و در حديث ديگرى كه از زيد بن على (ع) روايت كرده فرمود: فاطمه (ع) مال خود را بر بنى‌هاشم و فرزندان عبدالمطلب بخشيد و على (ع) اين كار را كرد و به ديگران نيز داد.[۱۰]

و بر طبق روايت كشف الغمه از امام باقر (ع)، فاطمه (ع) وصيت فرمود: حوائط هفت گانه در دست على (ع) باشد، و پس از او به امام حسن (ع) و پس از او به امام حسين (ع) برسد، و پس از درگذشت وى در دست‌ بزرگترين فرزندان او قرار گيرد، و متن اين وصيت‌نامه به خط اميرالمؤمنين (ع) نوشته شده بود و مقداد بن اسود و زبير بن عوام آن را گواهى كرده بودند.

نگارنده گويد: «حوائط‌» جمع حائط و به معناى باغ و يا بستانى است كه اطراف آن را ديوار كشيده باشند، و بر طبق روايات «حوائط‌» فاطمه (ع) عبارت از هفت‌ باغ بوده به نامهاى «مبيت، عواف، دلال، حسنى، برقه، صافيه، مشربه‌» كه اينها غير از فدک بوده و پيغمبر اكرم آنها را براى فاطمه (ع) وقف كرد، و بعدا نيز به صورت موقوفه فرزندان‌ فاطمه (ع) در آمد، و برخى احتمال داده‌اند كه اين «حوائط هفتگانه‌» همان است كه در برخى از روايات به نام «عوالى‌» ذكر شده، و اينها باغهايى بود كه از «مُخيريق‌» يهودى به رسول خدا (ص) رسيده بود، و مخيريق كسى است كه در واقعه جنگ احد، مسلمان شد، و همان روز در ميدان جنگ به شهادت رسيد، و هنگامى كه خواست‌ به ميدان برود فرياد زد: شاهد باشيد كه من مسلمان شده‌ام و اگر در اين جنگ كشته شدم تمام دارايى من متعلق به رسول خداست.

البته از تواريخ و روايات به دست نمى‌آيد كه آيا اين باغهاى هفتگانه در اختيار فاطمه (ع) بوده، يا مانند فدک، آنها را نيز ابوبكر به غصب گرفته بود، اما بعيد نيست اگر اين روايت معتبر باشد، چنين استنباط مى‌شود كه باغهاى مزبور در دست آن حضرت بوده كه توليت آن را به على (ع) واگذار كرده و روى آن وصيت نموده است.

پانویس

  1. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۰۴ و۱۹۰.
  2. كشف الغمه، ج 2، ص 130؛ الاستيعاب، ج 2، ص 752؛ احقاق الحق، ج 10، صص 470.
  3. بحارالانوار، ج 43، صص 184-189؛ كشف الغمه، ج 2، صص 126 و 130.
  4. احقاق الحق، ج 10، ص 474؛ بحارالانوار، ج 43، صص 189 و 213.
  5. همان، ص 179.
  6. بحارالانوار، ج 43، صص 192-191.
  7. همان، ص 214.
  8. همان، ص 214.
  9. همان، ص 211.
  10. همان، ص 218.

منابع

  • زندگانى حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌عليها، سید هاشم رسولى محلاتى.