تحریف قرآن
مسلمانان از شیعه و سنی معتقدند که قرآن به همان شکلی که بر پیامبر نازل گردیده بی کم و کاست یا زیادی حفظ گردیده است. این اعتقاد متکی به ادله مختلف عقلی، نقلی (دلائل از قرآن و روایات) و شواهد تاریخی اهتمام مسلمانان به حفظ قرآن است.
محتویات
تحریف در لغت
«تحريف» مصدر باب تفعيل از ريشه «حـرف» است. معناى اصلى حرف را لبه، جانب، كناره و مرز دانستهاند. بر اساس اين معنا، تحريف، به حاشيه بردن معناى لفظ و ايجاد نوعى دگرگونى و انحراف در مقصود گوينده است. دگرگونى ياد شده مىتواند از طريق جابه جا كردن واژهها، اعراب آنها، تغيير ساختار جملهها يا تفسير نادرست آنها باشد.
برخى هم «تحريف» را به تغيير و تبديل كه جامعتر است، معنا كردهاند، با اين تفاوت كه در تحريف سعى بر القاى خلاف مقصود است. تحريف بر دگرگون ساختن سخنان شفاهى نيز اطلاق مىشود و اختصاص به سخنان مكتوب ندارد.
تحريف در اصطلاح
تحریف اصطلاحا از مباحث مهم كلامى است كه به راهيابى تغيير در كتب آسمانى و عدم آن مىپردازد. اين بحث در فرهنگ اسلامى به طور خاص درباره كتاب مقدس (عهد قديم و جديد) و قرآن کریم مطرح مىشود.
همه اقسام تحريف را مىتوان در دو دسته اصلى قرار داد: لفظى و معنوى.
تحريف لفظى، تصرّف در ساختار الفاظ و عبارات است.
تحريف معنوى، تفسير و تأويل نادرست از لفظ و عبارت است، كه برخلاف مقصود گوينده و اغلب بدون استناد به قواعد فهم درست كلام و بر اساس رأى شخصى و با انگيزههاى خاص صورت مىپذيرد.
تحريف لفظى خود داراى اقسامى است:
- تحريف به فزونى؛ يعنى افزودن كلمه يا جملهاى به سخن و متن اصلى
- تحريف به كاهش؛ يعنى حذف بخشى از حروف، واژهها يا جملات متن
- تحريف به تبديل و جابهجايى كه در آن كلماتى جايگزين واژههاى مترادف يا غير مترادف مىشود، به گونهاى كه معنا را مخدوش كند.
- تحريف در لحن و گويش كه همان تغيير در حركات و نحوه اداى واژگان است، به گونهاى كه معناى اصلى كلمه فهميده نشود.
واژه تحريف به شكل مصدر در قرآن نيامده است؛ ولى آيات متعددی به انواع تحريف در آموزههاى دينى اهل كتاب ناظر است. از جمله اين آيات، آياتى هستند كه با كاربرد واژگان هم خانواده با «تحريف»، نمونههايى از تحريف گرى در آموزهها و سخنان دينى و الهى، به ويژه از سوى يهود را گزارش مىكنند؛ مانند آیه «منَ الَّذِينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ...».(سوره نساء- 46)
بر اساس آنچه گفته شد بيشتر مفسّران و قرآنپژوهان نخستين، متأخر و معاصر، كتاب مقدس را تحريف شده و فاقد ساختار وحيانى دانسته و بر اين باورند كه افزون بر تحريف معنوى، انواع تحريف لفظى نيز در آن راه يافته است.
اين گروه از صاحب نظران در اثبات ادعاى خويش افزون بر آيات بررسى شده، به مواردى همچون اختلاف نسخههاى سهگانه عبرى، سُريانى و يونانى عهد قديم، تاريخ تدوين، عدم تواتر و نگارش آن قرنها پس از حضرت موسى عليه السلام، نگارش اناجيل به دست 4 تن و اختلاف آنها با يكديگر، نامعقول و توجيهناپذير بودن بخشى از آموزههاى كتاب مقدس و... اشاره کرده اند.
اعتقاد مسلمانان در مورد عدم تحریف در قرآن
مسلمانان اعتقاد دارند که هیچ یک از انواع تحریف به ساحت قرآن راه نیافته است. تا جایی که عالم گرانقدر شیعه؛ علامه حسن زاده آملی در این مورد می گوید:
در قرآن کریم به هیچ وجه و هیچ نحو تحریفی نشده است. این قرآن بین دفّتین که اول آن فاتحه و آخر آن ناس است.همانی است که بر خاتم صلّی علیه وآله و سلم انزالاً و تنزیلاً وحی شده است ،و ترتیب سور و آیات،همه به فرمان حق، سبحانه است و اگر کسی خلاف این حکم را مدعی است . علاوه بر این که رساله ای در ردّ آن نوشته ام و براهین قاطعه آورده ام ، با چنان کس به مباهله حاضرم. [۱]
ادله عدم تحریف قرآن
ادله عقلی
دلیل اول بر عدم وقوع تحریف در قرآن با عقل ثابت میشود که به دو بیان قابل طرح است:[۲]
ضرورت اتمام حجّت
ضرورت ابلاغ احكام الهى و اتمام حجت بر مردم از برنامههاى رسالت پيامبران است كه قرآن بر آن تأكيد كرده است و خداوند بر اساس چنين حكمتى است كه پيامبران را براى هدايت و ابلاغ پيام هاى الهى به سوى مردم گسيل داشته است و كتاب هاى آسمانى نيز چنين وظيفهاى را برعهده دارند؛ يعنى با ابلاغ اوامر و نواهى خداوند، حجت را بر مردم تمام مىكنند. از سوى ديگر، قرآن در مقايسه با ساير كتاب هاى آسمانى دو ويژگى منحصر به فرد دارد؛ يكى جهانى و همگانى بودن؛ و ديگرى جاودانگى و هميشگى بودن و خاتميت رسالت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و عدم امكان نسخ آن با دين يا كتاب آسمانى ديگر، همگی مبيّن جاودانگى قرآن است.
با چنين فرضى مىبايست قرآن، افزون بر عصر نزول تمام اعصار تا قيامت ابلاغگرى پيام هاى خداوند و حيثيّت حجت بودن خود را حفظ كند؛ زيرا تنها در اين صورت است كه وظيفه هدايتگرى را به انجام رسانده و حكمت رسالت جاويد پيامبر صلی الله علیه و آله كه كامل شدن حجت بر جهانيان است، تحقق يافته است.
حال اگر كسى تحريف قرآن را هر چند به معناى كاستى در آيات قرآن، محتمل بداند و برايش دليل اقامه كند، حجيت قرآن را مخدوش ساخته و حيثيت هدايتگرى آن را زير سؤال برده است؛ چون قرآنى حجت كامل بر مردم است كه به طور کامل به مردم رسيده باشد و با احتمال تحريف فى الجمله، بخشى از پيام هاى هدايتگر الهى از آن حذف مىشود و با سقوط بخشى از حجت، همه آن از اعتبار ساقط خواهد شد؛ زيرا فرض آن بود كه حجت بدون نقص و كاستى به مردم رسيده است و تنها در اين صورت است كه امر تكليف و نظام پاداش و كيفر به صورت جامع شكل گرفته است. بنابراين با احتمال تحريف، نه تنها حجيت قرآن و كامل بودن حجت خدا بر مردم زير سؤال مىرود؛ بلكه دوام نبوت و استمرار رسالت پيامبر صلی الله علیه و آله نيز مورد اشكال خواهد بود و در نتيجه براى تکمیل حجت بر مردم، بر خداوند لازم بود که همانند امت هاى پيشين پيامبرى جديد و كتابى نو، كامل و جامع حجيت براى مردم ارائه كند؛ در حالى كه چنين امرى قطعاً پس از رسالت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله منتفى است.
بر اين اساس از نظر عقل برهانى، خاتميت رسالت پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله با عدم امكان راهيابى هر گونه تحريف در قرآن براى بقاء اصل اتمام حجت بر مردم و هدايتگرى آنان، ملازمه كامل دارد.
رابطه ناگسست اعجاز با عدم تحريف قرآن
اعجاز قرآن با ادلّه خاص خودش نظير هماوردطلبى قرآن اثبات مىگردد و امرى مسلم ميان تمام مسلمانان است. رابطه اعجاز قرآن با تحريفناپذيرى آن با برهان عقلى اثباتپذير است؛ يعنى عقل حكم مىكند كه اگر اعجاز قرآن امرى مسلّم باشد كه هست، اين كتاب مىبايست ضرورتاً دچار هيچگونه تحريف به فزونى يا كاستى نشده باشد و پذيرش احتمال تحريف به معناى نفى اعجاز آن است.
تبيين اين ملازمه چنين است: درستى تحريف به زيادى، معنايش آن است كه اشخاصى توانستهاند سورهاى همسان با قرآن بياورند و اين همسانى به گونهاى است كه نمىشود اين بخش فزونى را از قرآن تشخيص داد. ارائه آيات و سورهها در اين سطح از همسانى به معناى فروپاشى تحدّى و نتيجهاش ساقط شدن اعجاز قرآن است كه قطعا محال است؛ زیرا هیچ کس در طول تاریخ نتواسته است کلامی همانند آیهای از آیات قرآن بیاورد.
ادله نقلی
ادله نقلی یکی دیگر از مستندات قائلین به عدم تحریف است که در آیات و روایات مختلف بیان شده است که از باب نمونه به برخی از آنها اشاره میکنیم:[۳]
آيات دالّ بر عدم تحريف قرآن
- آیه اول: «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ».[۴] همانا ما ذكر (قرآن) را فرو فرستاديم و به يقين آن را حفظ خواهيم نمود.
اين آيه به صراحت دلالت دارد كه قرآن از تحريف محفوظ مانده و تا ابد نيز مصون خواهد ماند و خداوند در برابر تحريف كنندگان از كتاب خود دفاع خواهد كرد. جباران و ستمگران نخواهند توانست، دست خيانت به سوى قرآن ببرند و آن را بازیچه قرار دهند و به دلخواه خود در آن تغيير و تبديل به وجود بياورند.
- آيه دوم: «وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ. لايَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ»[۵] و اين قرآن، كتابى است قطعاً شكست ناپذير است و هيچ گونه باطلى نه از پيشرو و نه از پشت سر به سراغ آن نمىآيد؛ چرا كه از سوى خداوند حكيم و شايستهی ستايش، نازل شده است.
اين آيه شريفه، قرآن مجيد را از انواع و اقسام باطل، پاك و آن را از ساحت مقدس قرآن، دور معرفى مىكند؛ زيرا اگر در كلامى، نفى متوجه طبيعت و موجوديت چيزى گردد، تمام افراد و مصاديق آن را نفى خواهد كرد و اين آيه هم نيز طبيعت بطلان را از دامن مقدس قرآن زدوده و نفى كرده است. بنابراين هيچ گونه بطلان كه تحريف نيز يكى از مصاديق آن است، نمىتواند به ساحت قدس قرآن راه يابد.
- آیه سوم: «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَاللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»[۶]؛ مىخواهند نور خدا را با دهانشان (سخنان خويش) خاموش كنند، ولى خداوند نمىگذارد تا اين كه نور خود را كامل كند هر چند كافران را خوش نيايد.
از اين آيه مىتوان براى اثبات پيراستگى قرآن از تحريف بهره گرفت؛ زيرا خداى سبحان قرآن را نور معرفى كردهاست؛ «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ»[۷] و آيه مزبور از اراده بدخواهان نسبت به قرآن حكايت دارد و يكى از برجستهترين نمونه اراده بدخواهان، از بين بردن قرآن است كه با شيوههاى مختلف دنبال شده است.
نابود كردن اساس قرآن و تحريف آن به منظور بر جاى گذاشتن كتابى تحريف شده و نامعتبر، يكى از اين شيوههاست. آنان همان گونه كه به حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله پيشنهاد كردند كه قرآن را تغيير دهد، خود نيز تلاش مىكردند كه قرآن را تغيير دهند يا با آوردن كتابى همسان با آن معارضه كنند و همه اين ها مصاديق اطفاء نور الهى است.
بر اساس اين آيه، دشمنان قرآن مىخواهند نور خداوند را خاموش كنند، خداوند در پاسخ آنان مىتوانست بگويد كه قرآن بسان نور خورشيد است كه انسان قادر به خاموش کردن آن نمىباشد ليكن چنين تعبيرى را روا ندانست؛ زيرا نور خورشيد نيز يك روز خاموش مىشود؛ «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ».[۸]، اما نور قرآن هرگز خاموش نخواهد شد؛ از اين رو از قرآن به نور خداوند ياد نمود و اين همان نورى است كه حتى پس از خاموش شدن نور خورشيد، منور خواهد ماند. بنابراين با بكار بردن تعبير نور خداوند درباره قرآن خواست به كافران تفهيم كند که آنان هرگز قادر به تحقق آرمان خود نخواهند بود.[۹]
روایات
روايات مشهور ثقلين كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است، از دیگر ادله نقلی است که بر عدم تحریف قرآن دلالت دارد. منظور از اخبار ثقلين، گروه احاديثى است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله در اين احاديث، عترت يعنى اهل بيت علیهم السلام و قرآن را جانشين خود معرفى فرموده و اين كه اين دو ثقل، غيرقابل انفكاك از يكديگرند و بر مسلمانان فرض و واجب است كه از آن دو پيروى كنند و آنها را از هم جدا نسازند. اين گونه روايات از طريق شيعه و سنى به طور فراوان نقل شده است لذا با مضمون اين احاديث به دو شكل و طريق مىتوان بر عدم تحريف قرآن استدلال نمود:[۱۰]
شكل اول استدلال:
قائل شدن به تحريف قرآن مستلزم اين است كه امت اسلامى نتواند به قرآن تمسك جويد و از آن پيروى كند زيرا در صورت تحريف، قسمتى از قرآن از بين رفته و از حجيت و مدرك بودن ساقط شده است، در صورتى كه وجوب تبعيت از قرآن و تمسك به آن - كه صريح اخبار ثقلين است - تا روز قيامت باقى و پابرجاست.
از اين مطلب نتیجه میگیریم که قول به تحريف، باطل و غیرقابل اعتبار مىباشد.
شكل دوم استدلال:
شكل و راه دوم در استدلال با اخبار ثقلين بر عدم تحريف قرآن، اين است كه اعتقاد به تحريف قرآن موجب سقوط قرآن از حجيت و اعتبار است. لذا كسانى كه به تحريف قائل هستند در تمسك نمودن به قرآن موجود بايد به ائمه هدى علیه السلام مراجعه نموده، در صورت تأييد و امضاى آنان میتوانند از قرآن فعلى تبعيت كنند و به عبارت سادهتر: در صورت وقوع تحريف، حجيت و اعتبار قرآن موجود موقوف و منوط بر امضاى اهل بيت علیهم السلام خواهد بود ولى از اخبار متواتر «ثقلين» چنين برمىآيد كه خود قرآن يك حجت و مدرك مستقل و يكى از دو مرجع اصيل اسلامى است يكى قرآن و ديگرى اهل بيت علیهم السلام كه از اين دو مدرك بايد مستقلاً پيروى شود و از آن روايت چنين استفاده مىشود كه قرآن، ثقل اكبر و بزرگترين حجت است و اهلبيت علیهم السلام نيز ثقل اصغر میباشد؛ بنابراين چگونه ممكن است كه قرآن را از حجيت استقلالى بياندازيم و حجت بودن آن را به اهل بيت علیهم السلام، يعنى «ثقل اصغر» متوقف سازيم؟!
شواهد دال بر عدم تحریف قرآن
شواهد تاریخی و روائی حکایت از اهتمام مسلمین به حفظ و ضبط قرآن دارد که وقوع هر گونه تحریف را در قرآن نفی میکند لذا ما به ذکر چند نمونه از اهتمام مسلمین به حفظ قرآن میپردازیم:
الف. اهتمام پیامبر صلی الله علیه و آله و صحابه به قرآن:
قرآن، بزرگترين معجزه پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله بوده و از ابتداى نزول، پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله به آيات آن تحدّى مينمود و دليل صدق دعوى خود قرار ميداد و همان طور که میدانیم قرآن آيه آيه و سوره سوره نازل شده است و چون پايه و اساس دين، و وسيله دعوت پيغمبر صلی الله علیه و آله و مسلمين بود. از همان روز اول اهتمام بسيار به حفظ و ضبط آن داشتند و به محض نزول، پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله براى مسلمانان قرائت میکردند و آنان ضبط و حفظ مینمودند و در مواقع لازم براى مشركين و يهود و نصارى تلاوت و آنان را به دين مبين دعوت مينمودند و عدهای به نام كتاب وحى معروف بودند و آياتى كه نازل ميشد، مينوشتند و هر چه تعداد مسلمين بیشتر میشد، اهتمامشان در اين امر بيشتر مىشد و چه بسيار از آنها كه تمام قرآن را ضبط و حفظ كرده بودند و هر چند مرتبه بر پيغمبر صلی الله علیه و آله تلاوت مينمود.[۱۱]
بنابراین جمع آورى قرآن در عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله با دستور مستقيم آن بزرگوار انجام گرفته است پس نتیجه میگیریم كه قرآن در زمان خود رسول خدا صلی الله علیه و آله با دستور و نظارت مستقيم شخص آن حضرت جمع آورى شده بود و كوچكترين احتمال تحريف در آن وجود ندارد؛ زیرا بالاتفاق همان قرآن به ما رسیده است و ما در اینجا به روایاتی در این زمینه اشاره میکنیم:[۱۲]
- گروهى از محدثين مانند ابن ابى شيبه، احمد بن حنبل، ترمذى، نسائى، ابن حبان، حاتم، بيهقى و ضياء مقدسى از ابن عباس نقل كردهاند كه به عثمان گفتند: چه عاملى سبب شد كه شما سوره انفال را كه از مثانى بود و سوره برائت كه از مئين بود، يك جا و پهلوى هم نوشتيد و از ميان آنها «بسم اللّه» را برداشتيد و هر دو را در كنار سورههاى بزرگ «طوال» قرار داديد؟ عثمان گفت: در دوران پيغمبر صلی الله علیه و آله سورهاى كه داراى آيات متعدد بود، نازل شد. آن بزرگوار نويسندگان وحى را مىخواست و دستور مىداد كه اين سوره را در كنار فلان سوره قرار دهيد و گاهى نيز چند آيه نازل مىشد و دستور مىداد كه اين آيات را در فلان سورهاى كه داراى فلان آيات است، قرار دهيد. همه اين ها به دستور پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله و با نظر وى انجام مىگرفت. عثمان اضافه كرد كه سوره انفال اولين سورهاى است كه در مدينه نازل شده و سوره برائت آخرين سوره قرآن است كه فرود آمده است ولى داستان نزول هر دو سوره شبيه هم بود و دستورات و مضمون آياتشان با هم سنخيت داشت. به اين جهت من فكر كردم كه هر دو سوره از يك باب و مقوله و از نوع واحد است و از طرف ديگر رسول خدا صلی الله علیه و آله كه از دنيا رحلت نمود، بيان نكرد كه آيا سوره برائت از انفال است يا نه؟ روى اين اصل، من هم آنها را پهلوى هم و بدون اين كه «بسم اللّه» در ميانشان فاصله باشد، نوشتم و در كنار سورههاى بزرگ قرار دادم.
- طبرانى و ابن عساكر از شعبى نقل كردهاند كه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله شش نفر از انصار، قرآن را جمع آورى كرده بودند: ابى بن كعب، زيد بن ثابت، معاذ بن جبل، ابو درداء، سعد بن عبيد و ابوزيد و علاوه بر آنان مجمع بن جاريه نيز به جز دو يا سه سوره، همه قرآن را ضبط كرده بود.
- قتاده نقل مىكند كه از انس بن مالك پرسيدم در دوران رسول خدا صلی الله علیه و آله چه كسى قرآن را جمعآورى كرده بود؟ گفت: چهار تن كه همه آنها از «انصار» بودند: ابى ابن كعب، معاذ بن جبل، زيد بن ثابت و ابو زيد.
- مسروق مىگويد: روزى عبداللّه بن عمر از عبداللّه بن مسعود ياد كرد، سپس گفت: من تا زنده هستم او را دوست خواهم داشت؛ زيرا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنيدم كه مىفرمود: قرآن را از چهار نفر فراگيرد: عبداللّه بن مسعود، سالم بن معاذ و ابى بن كعب.
- نسائى با سند صحيح از عبداللّه بن عمر نقل مىكند كه گفت: من قرآن را جمع آورى كرده بودم و هر شب يك بار مىخواندم و چون اين جريان به گوش پيامبر صلی الله علیه و آله رسيد، فرمود: آن را آرام و با حوصله و هر ماه يك بار بخوان!
ب.اهتمام مسلمین به قرآن:
اهتمام مسلمانان به حفظ و حراست قرآن به حدى بود كه اگر جزئى از قرآن كم مىشد همه دانسته و به مقابله برمىخاستند[۱۳]، در تفسير خازن تأليف محمد بن ابراهيم بغدادى صوفى مىخوانيم كه كلمات فلان سوره هزار و هشتصد و سى و دو و حروف آن نه هزار و نود و نه است. اين شمارش، اهتمام مسلمين را به قرآن مجيد نشان مىدهد.[۱۴] فريد وجدى در دائرة المعارف اهتمام مسلمين را در حفظ و تأليف و تعليم قرآن دليل عدم تحريف آن دانسته و گويد اهتمامي كه مسلمين بر قرآن داشتند، احتمال نقصان آن را از ميان برميدارد.
اين همان دليل متقنى است كه علمالهدى بنابر آنچه در مقدمه مجمع البيان است به آن تمسّك جسته و گفته: علم به صحت قرآن مانند علم به وجود شهرها و وقايع بزرگ است و علماء مسلمين در حفظ و حمايت آن كوشيدهاند چطور ممكن است كه با آن عنايت صادقه و ضبط شديد تغييرى يا نقصانى در آن راه يابد؟ علامه طباطبائى در كتاب «قرآن در اسلام» در اين زمينه فرموده: آيات قرآنى در دست عامه مسلمانان بود و براى نگهدارى آنچه داشتند كمال جديت را به خرج ميدادند، علاوه بر آن گروه زيادى از صحابه و تابعين قاری قرآن بودند و كارى جز آن نداشتند و جمع آورى قرآن در يك مصحف جلو چشم همه انجام ميگرفت و همگان مصحفى را كه آماده نموده در دسترسشان گذاشتند، پذيرفتند و نسخههائى از آن برداشتند و ردّ و اعتراض نكردند.
امام على علیه السلام با اين كه خودش قرآن مجيد را به ترتيب نزول جمع آورى كرده بود و به مردم نشان داده بود، مصحف دائر را پذيرفت.[۱۵]
پانویس
- ↑ هزار ویک نکته ، صفحه 102
- ↑ آیت الله جوادی آملی؛ نزاهت قرآن از تحریف، قم، اسراء، اول، 1382ش، ص41.
- ↑ آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص207.
- ↑ سوره حجر، آیه 9.
- ↑ سوره فصلت، آیه 41 و 42.
- ↑ سوره توبه، آيه 32.
- ↑ سوره مائده، آيه 15.
- ↑ سوره تكوير، آيه 1.
- ↑ آیت الله جوادی آملی؛ پیشین، ص69.
- ↑ آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیرالقرآن، ص210.
- ↑ طیب، سید عبدالحسین؛ أطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام، دوم، ج1، ص13 و 14.
- ↑ آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص248.
- ↑ قرشی، سید علی اکبر؛ تفسير أحسن الحديث، تهران، بنیاد بعثت، سوم، 1377ش، ج5، ص33.
- ↑ همان، ج4، ص340.
- ↑ قرشی، سید علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ششم، 1371 ش، ج5، ص272.
منابع
- دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 287.
- ترجمه البيان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، ص262.
- هزار و یک نکته، حسن حسن زاده آملی
- ادله عدم تحریف قرآن، سید حسین میر نور الهی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی) تاریخ بازیابی: 29 آذر 1391.
اعتقادات شیعه | |
توحید | توحید ذاتی * توحید صفاتی * توحید افعالی * توحید در عبادت * بداء * اسماء و صفات الهی |
عدل | قضا و قدر * اختیار * امر بین الامرین |
نبوت | عصمت پیامبران * خاتمیت * وحی * اعجاز * عدم تحریف قرآن |
امامت |
باورها: ضرورت وجود امام * عصمت امامان * اهل بیت * چهارده معصوم * ولایت تكوینی * علم غیب امامان * غیبت امام زمان (عج) * انتظار * رجعت * توسل * شفاعت * آخر الزمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله * امام علی(ع) * امام حسن(ع) * امام حسین(ع) * امام سجاد(ع) * امام باقر(ع) * امام صادق(ع) * امام کاظم(ع) * امام رضا(ع) * امام جواد(ع) * امام هادی(ع) * امام عسکری(ع) * امام مهدی(عج) |
معاد | برزخ * معاد جسمانی * حشر * صراط * میزان * بهشت * جهنم |