جامعیت مقاله متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

اعزام علی علیه السلام به یمن

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

یکى از سرایای واقع شده در صدر اسلام، اعزام امام على(ع) توسط پیامبر اکرم(ص) به «یمن» براى دعوت مردم آن سامان به دین اسلام بود. درباره تعداد سفرهای امام علی علیه السلام به یمن و انگیزه این سفرها اختلافاتی وجود دارد. رهاورد حضور آن حضرت در یمن را می‌توان گسترش اسلام در یمن و نفوذ فرهنگ و مبانی اسلامی در آنجا دانست.

برخی هدف آن را تبلیغ و برخی دیگر جمع آوری زکات یا گرفتن جزیه از مسیحیان نجران دانسته اند.[۱] در بسيارى از نقلها نيز آمده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله امام را به عنوان «قاضى» به يمن فرستاد و پیش از سفر ایشان را دعا فرمود:خدايا! قلب او را هدايت كن و زبانش را استوار ساز. پس از آن توصيه ‏هايى براى نحوه قضاوت ميان مردم به او فرمودند. چند نمونه از قضاوت امام در يمن كه مورد تأييد رسول خدا صلى الله عليه و آله قرار گرفته نقل شده است. [۲] آنچه مسلم است اینکه در یکی از این سفرها همه قبیله هَمْدان در یمن یک روزه به دست امام علی علیه السلام مسلمان شدند

مسلمان شدن اهل یمن به دست امیرالمؤمنین علی علیه السلام

پس از فتح مکه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خالد بن وليد را به همراه گروهی به سوی یمن اعزام فرمود تا آنان را به اسلام دعوت نماید. براء بن عازب در این باره می گوید: ما شش ماه در آنجا اقامت كرديم، اما كسى اسلام را نپذيرفت. پس از آن رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم على بن ابى طالب عليه السلام را فرستاد. زمانى كه امام به يمن رسيد و نامه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را براى قبيله هَمْدان خواند، همگى مسلمان شدند. امام ضمن نامه‏اى، خبر اسلام هَمْدانيان را به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نوشت و آن حضرت دوبار فرمودند: السلام على هَمْدان. [۳] مردم يمن بويژه قبيله‏ هَمْدان و مِذْحَج از همان زمان به امام علی علیه السلام علاقه مند شدند و بعدها در كوفه، در شمار نزديكترين ياران آن امام بودند. [۴]

=


پیامبر خدا(ص)، پس از فتح مکّه و پیروزى بر قبیله‌هاى اطراف آن در نبرد حنین، به گسترش دعوتش پرداخت و از جمله، معاذ بن جبل را به یمن فرستاد. او در حلّ برخى مسائل درماند و بازگشت. سپس خالد بن ولید را فرستاد، ولى او هم کارى از پیش نبرد و پس از شش ماه اقامت، توفیقى به دست نیاورد. آن‌گاه پیامبر(ص)، امام على(ع) را فراخواند و او را همراه با نامه‌اى به آن سو فرستاد. على(ع) با بیانى رسا و گفتارى مؤثّر، نامه را بر مردم خواند و آنان را به توحید، دعوت کرد. پس قبیله «هَمْدان» اسلام آورد. حضرت على(ع) خبر اسلام آوردن آنان را به پیامبر خدا گزارش داد. پیامبر(ص)، شادمان شد و هَمْدانیان را دعا کرد.[1]

در گزارش‌هاى دیگر از درگیرى حضرت على(ع) با قبیله «مَذحِج» در رمضان سال دهم، سخن رفته است که امام(ع) به سرزمین آنان درآمد و ایشان را به اسلام، دعوت نمود و چون نپذیرفتند و جنگ را در پیش گرفتند، با آنان جنگید و پس از فرارى دادن آنان، دوباره به اسلام، دعوتشان کرد و غنایم نبرد را گِرد آورد و به ضمیمه صدقات نجران در موسم حج(حجة الوداع) به پیامبر(ص) ملحق شد.[2]

پیامبر(ص)، قضاوت در یمن را نیز به عهده حضرت على(ع) نهاد و براى استوارى در آن برایش دعا کرد.[3]

اکنون می‌توان این پرسش را مطرح نمود که آیا همه این وقایع در یک سفر براى على(ع) رخ داده است یا در چند سفر؟ ابن سعد به دو سفر حضرت على(ع) تصریح می‌کند.[4] افزون بر این، چگونگى گزارش‌هاى درگیرى با قبیله مَذحِج نیز مستقل ‏بودن آن «سریّه» را نشان می‌دهد.

درباره رفتن على(ع) به یمن و چگونگى این مأموریت بزرگ، به روایاتی اشاره می‌شود:

1. بَراء بن عازب می‌گوید: پیامبر خدا(ص)، خالد بن ولید را به سوى مردم یمن فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت کند و من در میان کسانى بودم که با او رفتیم. او شش ماه ماند و مردم به دعوت او پاسخ ندادند. سپس پیامبر(ص)، على بن ابی‌طالب(ع) را فرستاد و به او فرمان داد تا خالد و همراهانش را بازگرداند و اگر کسى از همراهان خالد بن ولید خواست با او بیاید، اجازه دهد.

من از کسانى بودم که به دنبال على(ع) رفتیم. چون به اوایل یمن رسیدیم، به آنان خبر رسید و همه جمع شدند. على(ع)، برایمان نماز صبح را خواند و چون از نماز، فارغ شد، ما را در یک صف قرار داد و در جلوى ما ایستاد و پس از حمد و ثناى الهى، نامه پیامبر خدا را بر ایشان خواند. پس قبیله هَمْدان، همگى در یک روز مسلمان شدند.

على(ع)، گزارش این واقعه را به پیامبر خدا نوشت و چون حضرتشان نامه او را خواند، به سجده افتاد و سپس نشست و فرمود: «درود بر هَمْدان، درود بر هَمْدان!». سپس دیگر ساکنان یمن، پى در پى مسلمان شدند.[5]

2. امام على(ع) فرمود: پیامبر خدا، مرا به یمن فرستاد و به من فرمود: «اى على! با کسى مجنگ تا آن‌که او را دعوت کنى و به خدا قسم! اگر خداوند به دست تو کسى را هدایت کند، برایت از آنچه خورشید بر آن می‌تابد، بهتر است و تو بر او ولایت دارى، اى على!».[6]

3. امام على(ع): پیامبر خدا، مرا به یمن فرستاد. گفتم: اى پیامبر خدا! مرا به سوى قومى که از من سالمندترند، می‌فرستى تا میان آنان قضاوت کنم؟ فرمود: «برو که خداى متعال، زبانت را استوار می‌دارد و قلبت را راهنمایى می‌کند».[7]

4. آنچه که درباره دو سفر امام علی(ع) به یمن قابل توجه است این است که مردم یمن بویژه قبیله‏ هَمْدان و مِذْحَج از همان زمان به آن‌حضرت علاقه‌مند شدند و بعدها در کوفه، در شمار نزدیک‌ترین یاران آن امام بودند.[8]


[1]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 3 ص 131 – 132، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 2 ص 690 – 691، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏1، ص 62، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.

[2]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 2 ص 128 – 129، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق؛ واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج ‏3، ص 1082 – 1083، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق.

[3]. شیبانی، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل، مسند احمد، تحقیق، الأرنؤوط، شعیب، مرشد، عادل و دیگران، اشراف، ترکی، عبد الله بن عبد المحسن، ج 2، ص 225، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 3، ص 145، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق؛ تاریخ ‏الإسلام، ج ‏2، ص 691.

[4]. الطبقات الکبرى، ج 2، ص 128.

[5]. تاریخ الطبری، ج 3، ص 131 – 132؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج ‏1، ص 62.

[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏5، ص 28، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

[7]. مسند احمد، ج 2، ص 225؛ تاریخ ‏الإسلام، ج ‏2، ص 691.

[8]. جعفریان‏، رسول، سیره رسول خدا(ص)، ص 666 – 667، قم، دلیل ما، چاپ سوم‏، 1383ش؛ تاریخ تشیع در ایران، ص 79 – 80.

=



سریه امام علی به یمن

ابن هشام، سریة علی† به یمن را ذیل عنوان غزوة «حجة الوداع» آورده است و ابن اسحاق آن را در طی دو سفر و همراه با خالد بن ولید، مأمور اعزامی رسول‌اللهˆ به یمن بیان می‌کند. (ابن هشام، 1355، ج4، ص241-257) به استناد گزارش واقدی که در این زمینه دقیق‌تر و پذیرفتنی‌تر است، رسول‌اللهˆ در ماه رمضان سال 10 هجری، علی بن ابی‌طالب† را با سیصد نفر به یمن فرستاد. این گروه، نخستین سپاهی بود که وارد برخی مناطق یمن (مثل بلاد مَذحِج) گردید. نخستین اقدام آن حضرت، دعوت مردم به اسلام و دریافت صدقه از آنها بود؛ اما گروهی تصور کردند که آن حضرت برای پیکار با آنان آمده است؛ از این‌رو، در مقابلش صف‌آرایی کردند و سرانجام شکست خوردند. سپس با آن حضرت مصالحه کردند و دعوت آن حضرت را اجابت نمودند. علی† خمس غنایم را به مدینه فرستاد و مقرر گردانید مردم خمس و صدقات خود را به دولت اسلامی بپردازند. از همین روی، گروهی را در همان بلاد مستقر کرد تا این مأموریت را به‌انجام برسانند. (واقدی، 1418، ج2، ص1079-1083)

2-1. دریافت صدقه، جزیه و خمس

در میان مشاهیر فقهی و حدیثی اهل‌سنت، بخاری و ابن قیم جوزی معتقدند که رسول‌اللهˆ، علی† را برای دریافت خمس به یمن فرستاد؛ (عسکری، 1410، ج2، ص172) در حالی که ابن هشام و کسانی چون واقدی مدعی‌اند که علت اعزام آن حضرت، دریافت صدقه از یمنی‌ها بوده است. با این حال، در بین گزارش‌های موجود، عنوان زکات قید نشده و با توجه به موارد شمول و مصارف آن، به‌نظر می‌رسد عبارت صدقات می‌توانسته این موضوعات را هم دربر بگیرد؛ چراکه در ارتباط به سفارش‌های رسول‌اللهˆ به علی† آمده است که در دعوت مردم به اسلام، نخست آنها را به نماز فرا بخواند؛ سپس از آنها درخواست پرداخت صدقه نماید. (واقدی، 1418، ج2، ص1079)

ابن هشام روایت می‌کند: رسول‌اللهˆ علی† را بر امور صدقات نجران گماشت. (ابن هشام، 1355، ج4، ص246-247) در تعریف و تشریح این جریان باید گفت: رسول‌اللهˆ، علی† را به یمن فرستاد تا از مردم خمس دریافت کند. با این توصیف، چون دریافت مالیات پس از قبول تبعیت یا تصرف یک منطقه یا غلبه بر یک قوم بوده است، می‌توان گفت که اعزام علی†، پس از مسلمان شدن مردم یمن یا دست‌کم، سرسپردن به حکومت اسلامی مدینه بوده است.

2-2. قضاوت و تشریح احکام

تشریح احکام و قضاوت و حل اختلاف کارگزاران، یکی دیگر از علت‌های اعزام علی† به یمن بود که مورد استناد و قبول منابع روایی و حدیثی‌ای چون احمد بن حنبل و ابن داوود قرار گرفته است و ایشان آن را در مسانید خود نقل کرده ­اند. دلیل اصلی این ادعا، روایتی است از علی† که به نقل از رسول‌اللهˆ بیان می‌کند. با استناد به گزارش واقدی، در این موضوع، علی† از پیامبرˆ درخواست کرد تا به او اجازه دهد در خصوص حادثه‌ای که مورد اختلاف مردم بود، داوری کند. بیان صریح رسول‌اللهˆ زمانی که علی† را به یمن می‌فرستاد، این مقوله را تأیید می‌کند: وقتی علی† از آن حضرت دربارة مسئولیت سخت داوری پرسید، رسول‌اللهˆ فرمودند: «إنّ الله سَیهدی قلبَک ویثَبتُ لسانَک». (زبیر بن بکار، بی‌تا، ص363-364/ وکیع، بی‌تا، ج1، ص84-97) از جهتی، وقتی رسول‌اللهˆ اخبار داوری علی† را شنید، آن را تصدیق نمود. (احمدی، 1419، ج1، ص32-33)

برخی بر این باورند که علی† مأمور حل اختلاف میان کارگزاران رسول‌اللهˆ و رجال محلی نیز بوده است. (ابن ابی‌الحدید، 1378، ج12، ص121)

پیامدهای اعزام امام علی به یمن

اگرچه اعزام علی† به یمن دلایل مختلفی داشت، اما آنچه فراتر از اقوال و گزارش‌های تاریخی و در لابه‌لای مسئولیت‌های علی† در یمن به‌دست می‌آید، این است که اعزام آن حضرت به این منطقه، برای معرفی اسلام به مردم و دعوت آنها بوده است. مفهوم جدی این مقوله، با توجه به دیگر تدابیر رسول‌اللهˆ، آن است که مسئلة مهمی بوده که هیچ­کس جز علی† توان انجام آن را با چنین درایتی نداشته است. از همین روی، رسول‌اللهˆ آن حضرت را به یمن فرستاد. آثار و پیامدهای سریة علی† در یمن، بیانگر اهمیت این سریه و فلسفة اعزام علی† و پشتیبانی رسول‌اللهˆ از آن حضرت بوده است. این امر، به‌ویژه از آن جهت اهمیت دارد که توجه به آن، ابعادی از شخصیت علی† و ابهامات تاریخی را روشن خواهد نمود.

3-1. گرایش قبایل یمنی به اسلام و اهل‌بیت‰

گرایش همگانی قبیلة همدان به اسلام، و ارادت ویژة برخی شاخه‌های قبایل یمانی چون قبیلة مَذحِج و همدان به علی† و خاندان رسول‌اللهˆ از جمله آثار حضور آن حضرت در یمن بود. (مجلسی، 1983، ج21، ص357-364) شاید بتوان گفت یکی از دلایلی که در تأیید و تحسین اسلام‌پذیری قبایل یمنی از جانب رسول‌اللهˆ نقش داشته، چگونگی تشرف آنان به اسلام و نقش علی† در این میان بوده است.[6] قبیلة همدان و تمامی شاخه‌های آن، در یک روز و توسط علی† اسلام آوردند. وقتی علی† این جریان را برای رسول‌اللهˆ نگاشت، آن حضرت فرمود: «السلام علی همدان».[7] (ابن عبدربه، 1412، ج3، ص1121). ارادت یمنی‌ها پس از رحلت رسول‌اللهˆ هم ادامه یافت و در گرایش‌های سیاسی و مذهبی آنها در بسیاری از عرصه‌های سرنوشت‌ساز و مهم تاریخ اسلام متبلور گشت. به‌ویژه بسیاری از رجال یمنی در زمرة اصحاب، هواداران و کارگزاران اهل‌بیت‰ بودند و نقش مؤثری در نشر و حفظ معارف ایشان ایفا کردند. از مشاهیر و معاریف رجال یمنی که نزد رسول‌اللهˆ اعتبار داشتند، می‌توان به اویس قرنی و عمار بن یاسر اشاره کرد.

3-2. تبیین و تبلیغ منزلت علی†نزد رسول‌اللهˆ

حضور علی† در یمن، در تبیین نقش و جایگاه آن حضرت نزد رسول‌اللهˆ سهم بسزایی داشت؛ چراکه صدور برخی از فضایل و مناقب مرتبط با علی† و اهل‌بیت‰، با این سریه گره خورده است. برای نمونه، رسول‌اللهˆ در پاسخ به شکایت گروهی از مسلمانان که همراه علی† به یمن رفته بودند، فرمود: «مَن أذی علیاً فَقَد آذانی». این گروه خواستار آن بودند که پیش از رسیدن اموال جمع‌آوری‌شده به بیت‌المال مدینه، سهم سپاهیان تقسیم شود که علی† از این امر امتناع نمود و بدین ترتیب، زمینه‌های شکایت فراهم شد. (مجلسی، 1983، ج21، ص357-364)

3-3. حضور فعال یاران و طرفداران یمنی علی†در مقابله با جریان ردّه

از جمله حوادث مهمی که در آخرین روزهای حیات رسول‌اللهˆ جامعة اسلامی را متلاطم کرد، جریان ردّه بود. این مقوله پس از رحلت رسول‌اللهˆ از مهم‌ترین دغدغه‌های حاکمیت مدینه برای حفظ ابهت اسلام و موقعیت خود به‌شمار می‌رفت.[8] سرزمین یمن، معرکة درگیری مسلمانان و مرتدانی بود که مدعی رهبری و ریاست بر سرزمین یمن بودند و می‌پنداشتند با طرح دعاوی مختلف، توان همراه کردن مردم و تشکیل قدرتی برابر با رسول‌اللهˆ را خواهند داشت. از این‌رو، رسول‌اللهˆ برای صیانت از حریم شریعت و برکات ناشی از آن، به‌شدت با این انحراف مقابله نمود. از جملة این انحرافات، ادعای نبوت اسود عَنسی و ردّه عمرو بن معدی­کرب زُبیدی است. رسول‌اللهˆ ضمن صدور دستورهای لازم برای کارگزاران خود، بزرگان یمنی را هم در برابر اسود بسیج نمود. با توجه به تدابیر آن حضرت و اتحاد، شجاعت و صلابت مسلمانان، و ضعف درونی و تشکیلاتی مرتدان، این فتنه فروخوابید. قیس بن هبیره مکشوح مرادی، عماربن یاسر عنسی و مالک بن حارث نخعی، از جمله رجال یمنی بودند که در دفع این فتنه و نیز فتنة یمامه و ردّه ابامُسَیکه اَیادی مشارکت داشتند. (واقدی، 1410، ص123-125 و 195)

3-4. مشارکت فعال هواداران علی†در فتوحات اسلامی

گسترش قلمرو اسلامی نتیجة تغییرات شگرف ظهور اسلام در جزیرةالعرب

بود. دیری نپایید که طنین پیام توحید اسلام، بلاد دیگر را فرا گرفت. در این

میان، تحولات داخلی جامعة اسلامی و اوضاع ناپایدار مناطق ایران و روم، سربازان اسلام را راهی مرزها کرد. رابطة میان فتوحات و دستگاه خلافت، مسئلة تحقیقات

و پژوهش‌های متعددی بوده که بیان یافته‌های آن، خارج از حوصلة این جستار است؛ اما به‌واقع، واگذاری منصب خلافت از جانب ابوبکر به عمر، تغییرات عمده‌ای در جهت‌دهی مسئلة فتوحات و دستیابی به موفقیت‌های روزافزون ایجاد نمود که از آن جمله می‌توان به مشارکت فعال مسلمانان یمنی اشاره کرد. بر این اساس، قبایل یمنی به‌همراه رؤسای خود راهی مدینه شدند و در مرزهای ایران و روم استقرار یافتند.

از آن جمله می‌توان به مالک بن حارث نخعی و خاندان وی اشاره کرد که پیرو این فراخوان، عازم مدینه و سپس شام شدند.[9] آنچه در این مقوله قابل بررسی است، انگیزة مالک از حضور در فتوحات است. به‌نظر می‌رسد مالک به‌عنوان یکی از ارادتمندان اهل‌بیت‰ جواز حضور و همراهی با سپاه اسلامی را در کسب اجازه از علی† می‌دید. چنان‌که واقدی می‌نویسد، مالک در مدینه پیش از دیگران با علی† دیدار کرد. (واقدی، 1417، ص68-69) تفاوت سلوک و مواضع مالک با دیگران، کسب تکلیف از جانب کسی است که شیعه آن را جانشین بلافصل رسول‌اللهˆ می‌داند. این نگاه، همچنین در نحوة ظهور و بروز دیگر یاران و شیعیان اهل‌بیت‰ در صحنه‌های مختلف فتوحات و عرضة اسلام به مردمان مناطق مفتوحه، مشهود است؛ تا جایی که می‌توان گفت ارادتمندان اهل‌بیت‰، مبلّغ اسلام از دریچة ولایت ایشان بودند. از همین روی، نخستین رویارویی برخی از بلاد مفتوحه چون مدائن با اسلام، با آموزه‌های شیعی عجین گشت.

عمار بن یاسر عنسی، یکی دیگر از صحابة یمنی رسول‌اللهˆ به‌شمار می‌رفت. اگرچه تشرف وی و خانواده‌اش به اسلام، در مکه و نه یمن بود، (ابن عساکر، 1415، ج43، ص348-429) ولی فضای جامعه‌شناختی قبیله‌ای حاکم بر جزیرةالعرب و تعاملات قبیلة عنس با عمار، و جایگاه اخلاف وی در تحولات تاریخ اسلام، سبب شد تا نقش عمار در تحولات تاریخ اسلام، به‌عنوان یکی از پیامدهای مهم مأموریت علی† در یمن بررسی شود. عمار نیز چون مالک، در صحنة فتوحات اسلامی شرکت کرد و سهم مهمی در فتوحات نخستین اسلامی داشت. وی که در این زمان استان‌دار کوفه بود، از جانب خلیفة دوم مأموریت یافت تا کوفیان را تجهیز و همراه با سپاه بصره اعزام کند. (بلاذری، 1988، ص369) او همچنین با فرستادن سپاهی به فرماندهی عُروة بن زید طائی، در فتح ری مشارکت کرد. (ابن اعثم، 1411، ج2، ص289-290)

قیس بن هبیره مرادی، از دیگر علاقمندان اهل‌بیت‰ است که در جریان فتوحات نخستین اسلامی در دو جبهة شام و عراق، و نبردهای یرموک، (ابن حبیب، بی‌تا، ص303) قادسیه (دینوری، 1960، ص120/ طبری، بی‌تا، ج5، ص1731/ دینوری، 1960، ص155) و جلولاء حضوری فعال داشت.[10] (ابن اعثم، 1411، ج1، ص211)

از دیگر رجال یمنی هوادار امام علی†، حذیفة بن یمان است که از فرماندهان مسلمان در جنگ نهاوند بود و در پیروزی مسلمانان در این نبرد، سهم بسزایی داشت. (دینوری، 1368، ص137-138)

3-5. یاران و هواداران علی†در اداره امور ولایات

از مجموع تحولات مدینه و اقدامات دستگاه خلافت، می‌توان چنین برداشت کرد که مواضع سه خلیفة نخستین نسبت به قبایل و شخصیت‌ها، با هدف تثبیت خلافت بوده است. دلیل این مدعا رویکرد خلیفه دوم به عمار بن یاسر است، زمانی که او را به امارت کوفه منصوب و سپس عزل نمود. (ابونعیم اصبهانی، 1934، ص23) در خصوص هدف خلیفه از این اقدام، گزارش موثق و مستندی به‌دست نیامد؛ اما از آنجا که عمار پیش از این توانسته بود اختلاف کوفیان را حل کند، (هیثمی، 1988، ج10، ص12) احتمالاً دستگاه خلافت را مصمم ساخته بود که با تکیه بر جنگاوری و سابقة او می‌توان بر مشکلات شهر تازه‌تأسیس کوفه فایق آمد. طبق دستور عمر، عمار مسئول برگزاری نماز و ادارة لشکر شد (قمی، 1361ش، ص183) و عبدالله بن مسعود انصاری و عثمان بن حنیف انصاری به‌ترتیب مسئول تقسیم بیت‌المال و امور قضایی (وکیع، بی‌تا، ج2، ص188) و امنیت کوفه شدند. (بلاذری، 1988، ص265)

خلیفه پس از مدتی کوتاه، عمار را از امور کوفه عزل، و مغیرة بن شعبه را به‌جای وی منصوب کرد. در این زمینه، قراین و شواهدی که از منابع اسلامی استخراج می‌شود، حایز اهمیت و دربردارندة بسیاری از حقایقی است که در لابه‌لای اخبار تاریخی پنهان مانده است. به نوشتة ابن اعثم، کوفیان نامه‌هایی را برای عمر نوشتند که در آن به رفتار عمار معترض بودند. این در حالی بود که عمر از مثالب کوفیان آگاه و اخلاق آنها را نکوهیده بود. با این حال، لازمة حفظ کوفه و جلب حمایت اهالی آن، همراهی نسبی با خواسته‌هایشان را می‌طلبید. طبری بر نقش مغیرة بن شعبه ثقفی، جریر بن عبدالله بجلی و کوفیان در برکناری عمار تصریح می‌کند.[11] (طبری، 1387، ج4، ص163-167)

افزون بر این، میان عمار و ابوموسی در امور نظامی و اداری عراق، اختلاف نظرها و درگیری‌هایی وجود داشت و به‌استناد خبر تاریخ قم، هم‌زمان با فراغت ابوموسی اشعری از فتوحات ایران و بازگشت او به بصره، عمار هم از امارت کوفه برکنار شد. (قمی، 1361ش، ص298-301) با تطبیق این روایت با گزارش ابن اعثم که رقابت میان کوفیان و بصریان را تصریح می‌کند، می‌توان گفت: ابوموسی وجود عمار را مانعی برای خود می‌دیده است. (ابن اعثم، 1411، ج2، ص275-276)

این احتمال نیز مطرح شده است که علت برکناری عمار، تخطی وی از دستورهای خلیفه یا سستی در انجام وظایفش بوده است. در پاسخ به این احتمال باید گفت: اسناد و مدارک موجود نشان می‌دهند اموری که خلیفه به عمار محول می‌کرد، انجام می‌شد و حتی چنانچه مسئله‌ای پیش می‌آمد، عمار بدون دستور خلیفه کاری نمی‌کرد. (ابن اعثم، 1411، ج2، ص289-290 و 275-276) بنابراین، با توجه به مواضع عمار نسبت به حوادث تاریخ صدر اسلام، معلوم می‌شود که وی در پیروی از سیرة رسول‌اللهˆ و اهل‌بیت‰ قرار داشته و از حیث نظری و عملی، با تفکر برخاسته از دستگاه خلافتِ برآمده از نظرگاه سقیفه همسو نبوده است. دلیل این مدعا آنکه عمار، هم در تداوم روند فتوحات شرق اسلامی و هم در برخورد با طبقات گوناگون مردم، به‌گونه‌ای متفاوت از دیگر عمال خلیفه عمل می‌کرد. (همان، ص290-291/ ابن عبدربه، 1373، ج6، ص127/ ابن سعد، 1410، ج3، ص191-194) چنان‌که وقتی خلیفه از برکناری وی اظهار تأسف نمود، عمار گله‌ای نکرد. (ابن اعثم، 1411، ج‏2، ص322-323) افزون بر این، برخی دیگر از هواداران امام علی† در زمرة کارگزاران خلفای سه‌گانه بودند. از این میان می‌توان به مسئولیت‌های عبدالله بن مسعود انصاری، حذیفة بن یمان (بلاذری، 1959، ج11، ص214) و عثمان بن حنیف در شهر کوفه در دوران خلافت عمر اشاره کرد. (بلاذری، 1417، ج1، ص163)

در دوران خلافت امام علی† حضور یمنی‌ها توسعه یافت؛ تا آنجا که برخی از آنها بر بیش از یک ولایت منصوب شدند. از آن جمله مالک بن حارث (اشتر) نخعی است که در این دوران به‌ترتیب استاندار جزیره، (خلیفة بن خیاط، 1415، ص151) عانات، آمد، میافارقین، نصیبین، (بلاذری، 1417، ج2، ص176) موصل، دارا، سنجار، عانات، هیت (نصر بن مزاحم، 1382، ص12) و سرانجام مصر بود.[12] (مقریزی، 1997، ج1، ص828) کمیل بن زیاد نخعی، یکی دیگر از مشاهیر یمنی بودکه از طرف آن حضرت به‌عنوان والی هیت منصوب شد. کمیل در مقابله و دفع غارات معاویه در شمال عراق سهم مهمی داشت. (بلاذری، 1417، ج2، ص437) برخی دیگر از کارگزاران امام علی بن ابی‌طالب† که از هواداران و شیعیان آن حضرت بودند، عبارت‌اند از: مخنف بن سلیم الغامدی ازدی (اصفهان و همدان)، (نصر بن مزاحم، 1382، ص11) حارث بن ابی‌حارث بن ربیع ازدی (اصفهان)، یزید بن قیس ارحبی (یعقوبی، بی‌تا، ج2، ص201) جوخ و مدائن، (نصر بن مزاحم، 1382، ص11) قیس بن عباده خزرجی (آذربایجان)، (یعقوبی، بی‌تا، ج2، ص202/ بلاذری، 1417، ج2، ص161) و مصر، (همان، ج2، ص301) عثمان بن حنیف انصاری (بصره)، (خلیفة بن خیاط، 1415، ص109) ابوالأسود دوئلی (بصره)، قرظة بن کعب انصاری (یعقوبی، بی‌تا، ج2، ص203) (بهقباذات)، قدامة بن مضعون (عجلان)، (بلاذری، 1417، ج2، ص160) ازدی (کسکر)، (نصر بن مزاحم، 1382، ص11) مالک بن کعب ارحبی (بلاذری، 1417، ج2، ص165) و به قولی کعب بن مالک (یعقوبی، بی‌تا، ج2، ص204) (بهقباذات)، سلیمان بن صرد خزاعی (جَبل)، (بلاذری، 1417، ج2، ص166) هانی بن هوذه نخعی (کوفه)، (ثقفی، بی‌تا، ج1، ص18-27) حذیفة بن یمان (مداین)، (بلاذری، 1417، ج2، ص216) سهل بن حنیف انصاری (مدینه)، (همان، ص157/ یعقوبی، بی‌تا، ج2، ص203) ابوقتاده انصاری (مکه)، عمر بن سلمه ارحبی (یعقوبی، بی‌تا، ج2، ص203) و نعمان بن عجلان ازرقی (بحرین). (بلاذری، 1417، ج2، ص158/ یعقوبی، بی‌تا، ج2، ص201) بدین ترتیب، می‌توان گفت: نقش یمنی‌ها در دوران خلافت امام علی بن ابی‌طالب† قوی و نسبت به دوران سه خلیفة پیشین و پس از آن، از گسترش کمی و کیفی قابل­توجهی برخوردار بوده است. این امر در رشد و نفوذ معارف اهل‌بیت‰ و آشنایی مردم با اهل‌بیت‰ نقش بسزایی داشت. (فهرست اسامی برگرفته از منتظرالقایم، 1380، ص191-196)

3-6. نقش هواداران علی†در توسعه و تقویت نظام شهری ـ اسلامی

همزمان با نخستین تحرکات نظامی مسلمانان، شهرهای جدیدی ایجاد شد. هدف از این کار آن بود که نیروهای رزمنده، در مناطق رزمی و عملیاتی استقرار یابند. مواضع قبایل عرب ساکن عراق، در سیاست‌ها و طرح‌های مدیریتی و نظامی خلافت و تأمین نیرو و امکانات مورد نیاز دولت در طی دو قرن نخست هجری، نقش بسزایی داشته است. (جعیط هشام، 1372ش، ص86-88) از آن جمله، شهر کوفه و بصره بود که در نخستین سال‌های فتوحات اسلامی در شرق برپا شدند، ساختار اجتماعی و نژادی شهر کوفه و بصره، قبیله‌ای بود. (بلاذری، 1988، ص274) برای نمونه، چهار قسمت از هفت بخش کوفه که سعد بن ابی‌وقاص برای اعراب در نظر گرفت، متعلق به یمنی‌ها بود. قبیلة مَذحِج، همدان، أشعر و طیّ، در این گروه قرار داشتند. (بلاذری، 1417، ج2، ص144-145) گرایش‌های سیاسی عقیدتی ساکنان مناطق مفتوحه، به‌تناسب سوابق فرهنگی و تاریخی مناطق مختلف جزیرةالعرب و عصبیت‌های قومی ـ نژادی و تغییرات سیاسی ـ اجتماعی صدر اسلام، متنوع بود؛ چنان‌که کوفه به‌عنوان مرکز ثقل فعالیت اهل‌بیت‰، محل نشر معارف دینی و محل تجمع دانشمندان در قرون نخست اسلامی به‌شمار می‌آمد و قبایل مختلف آن در صحنه‌های گوناگون رویه‌های مختلفی داشتند. (بلاذری، 1988، ص270-272) با توجه به وسعت روزافزون قلمرو اسلامی، این ترکیب به مناطق دیگر هم سرایت کرد و اسباب تغییرات مهم اجتماعی را فراهم آورد.[13] (بلاذری، 1988، ص409)


نتیجه

ـ باوجود اهمیت تحولات تاریخ اسلام در سده‌های نخست هجری، گرایش‌های سیاسی و مذهبی حاکم بر سنت نوشتاری منابع نخستین اسلامی سبب می‌شود بازسازی و بازکاوی تحولات تاریخ اسلام بسیار سخت و گاه ناممکن باشد. از این‌رو، اگرچه گاه حجم کمّی مطالب قابل قبول است، اما در عموم موارد، اطلاعات ارائه‌شده توان پاسخ‌گویی به ابهامات پرسشگر را ندارد.

ـ اعزام امام علی† به یمن، در راستای رسالت الهی ایشان و نشر پیام توحید در میان آحاد جامعه بود. این امر، اگرچه در قالب یک سریه مطرح است، اما منشأ رشد و نمو جریان‌های فکری و فرهنگی بود. در نتیجه، آموزه‌های وحیانی از حیث نظری و عملی در چهارچوب معارف اهل‌بیت† ارائه شد و ماهیت نظام اجتماعی قبیله‌ای عربی در این دعوت و گروش، در خدمت اسلام و تشیع قرار گرفت؛ به‌گونه‌ای که تأثیرپذیری از سلوک اهل‌بیت‰ در ابعاد مختلف حیات فردی و اجتماعی نمایان شد و نگرش و گروش هواداران یمنی اهل‌بیت‰، در جهت همراهی با این مکتب قرار گرفت. آنچه اثربخشی این تعامل را برجسته می‌نماید، سیره و سلوک اهل‌بیت‰، قابلیت‌های فردی و قومی یمنی‌ها و نظام تربیتی دینی است که به‌تبع فهم آموزه‌های وحیانی به‌دست آمد.

ـ خدمات هواداران یمنی اهل‌بیت‰، در عرصه‌های مختلف نمایان شد و نقش و جایگاه آنان در تعالی و توسعة عناصر فرهنگی و تمدنی اسلامی ـ شیعی، برجسته و از نظر بافت قومی و اجتماعی مهم‌تر از دیگران بوده است.

ـ دستاورد سریة علی† به یمن، حفظ اسلام و نشر آن بود و در این میان، هواداران یمنی اهل‌بیت‰ سهم بسزایی داشتند.

جدول شمارة1: برخی از مشاهیر دینی یمنی هوادار اهل‌بیت‰

نام شهرت در مکان اقدامات اسناد
جمیل بن‌ عبدالله نخعی حدیث و روایت کوفه از اصحاب امام صادق شیخ طوسی، 1415، ص177
حجاج بن ارطاة نخعی حدیث، فقه کوفه قاضی بصره و کوفه در زمان عباسیان *
حسن بن عبیدالله بن عُروه نخعی (م قرن دوم) روایت کوفه از روات خاندانی است ابن حجر، 1404، ج2، ص254
ابوالحسن حسن بن حکم نخعی روایت و حدیث کوفه تابعی و از رجال شیعه مزی، 1408، ج6، ص128-130/

قمی، 1363، ج2، ص98

حصین بن عبدالرحمن نخعی کوفی * کوفه معاصر امام صادق/ از روات خاندانی الذهبی، 1413، ج5، ص424
ابوعمر، حفصبن غیاث نخعی (م194هـ) روایت ـ فقه کوفه صاحب کتاب‌هایی در روایت و حدیث/ قاضی دوران عباسیان *
خضر بن ‌عمر نخعی کوفی روایت و حدیث کوفه از اصحاب امام باقر و صادق‡ و صاحب کتاب *
زرارة بن قیس نخعی روایت وحدیث کوفه در وفد نخع حضور داشت ابن عساکر، 1415، ج46، ص12-16
ابوداوود سلیمان بن عمرو نخعی بغدادی روایت و حدیث بغداد از اصحاب امام صادق† *
سیف بن عمیره نخعی روایت و حدیث کوفه از اصحاب امام صادق† *
شخیر بن یحیی نخعی فقه کوفه تابعی ـ از اصحاب امام علی† خوارزمی، 1411، ج2، ص245
ابوالحسن علی بن سیف بن عمیره نخعی روایت و حدیث کوفه از اصحاب امام رضا† ـ صاحب کتاب ابن حجر، 1404، ج6، ص73
علی بن مدرک‌وهبیلی نخعی (م120هـ) روایت و حدیث کوفه از روات خانوادگی است. المزی، 1406، ج21، ص129
کمیل بن زیاد بن نهیک صُهبانی نخعی (مقتول در 83هـ)؛ روایت ـ حدیث کوفه از اصحاب اهل‌بیت‰ است. *
مالک بن حارث بن عبدیغوث سلمی نخعی حارثی معروف به مالک اشتر آگاه به علوم اسلامی کوفه از برجسته‌ترین اصحاب امام علی† است. *
محمد بن میسر بن عبدالعزیز نخعی کوفی روایت و حدیث کوفه از اصحاب امام رضا† ـ دارای کتابی در حدیث شیخ طوسی، 1415، ص388/ همو، 1417، ص322
ابوبصیر لیث بن بختری مرادی روایت و حدیث ـ فقه کوفه از اصحاب اهل‌بیت‰ ـ دارای کتاب ـ ثقه ابن سعد، 1410، ج1، ص327 و 45/ابن ابی‌ العاصم، 1991، ج3، 322
اویس قرنی مرادی روایت و حدیث ـ پارسایی کوفه تابعی ـ در صفین دررکاب امام علی† کشته شد *
عمر بن مره جملی مرادی (م116هـ) روایت و حدیث کوفه شیعه و از یاران اهل‌بیت‰ از امام علی تا امام باقر†/ثقه ابن حبان، 1393، ص166
نافع بن هلال جملی مرادی روایت ـ حدیث کوفه یکی از شهدای کربلا طوسی، 1415، ص106/ ابن داوود، 1392، ص358
سلیمان بن نافع بن هلال مرادی روایت و حدیث کوفه از اصحاب امام صادق† طوسی، 1415، ص217
جمیله مرادی روایت و حدیث کوفه از راویان امام حسین† طوسی، 1363، ج1، ص134
ابوالعزیز مرادی روایت و حدیث کوفه - کلینی، 1388، ج6، ص379
عبدالعزیزبن‌اموی صیرفی - -- - طوسی، 1415، ص239
سلمة‌بن‌عبدالله مرادی کوفی - - - طوسی، 1415، ص231
عبدالله بن بکر مرادی - - - مجلسی، 1983، ج72، ص311
کثیربن‌اسود جملی مرادی - - - طوسی، 1415، ص274
فضیل‌بن‌عثمان اعور مرادی - - - نجاشی، 1416، ص307
محمد بن عبدالله جملی مرادی ‌ - - - طوسی، 1415، ص287
جمیل بن زیاد جملی مرادی - - - همان، ص177
امی بن ربیعه صیرفی مرادی - - - مفید، الامالی، بی‌تا، ص311
ربیع بن محمد مسلی


روایت و حدیث کوفه از اصحاب امام صادق†/ صاحب کتاب *
ولید بن هشام مرادی روایت و حدیث از ا صحاب امام کاظم† طوسی، 1415، ص345
‌عبدالله بن بکر مرادی روایت و حدیث - طوسی، 1415، ص231
عمار بن یاسر عَنسی حدیث و روایت صحابه رسول خداˆ و از جمله یاران و یاوران امام علی† که در پیکار صفین به‌شهادت رسید. *
خاندان عمار بن یاسر حدیث و روایت ـ علوم ادبی اندلس منشأ آثار متعدد عمرانی و فرهنگی در اندلس شدند. *
سوید بن غفلة بن عوسجه جُعفی حدیث و روایت از اصحاب امام علی† و امام حسن† ابن سعد، 1410، ج6، ص354
حصین بن علی جُعفی روایت کوفه شاهد و راوی قضاوت‌های امام علی† وکیع، بی‌تا، ج2، ص420
خیثمة بن عبدالرحمن جُعفی کوفی روایت و حدیث کوفه از اصحاب امام صادق† خلیفه، 1414، ص265-267
بشر بن جعفر جُعفی - - - -
جعفر بن ابراهیم جُعفی - - -
ابواحمد جُعفی کوفی - - - -
حر جُعفی کوفی - - -
اسماعیل بن عبدالرحمن جُعفی - - -
عبدالله بن محمد جُعفی - - - طوسی، 1415، ص125-145
زیاد بن نضر حارثی روایت سیرة امام علی† کوفه از اصحاب و کارگزاران امام علی† سیوطی، 1365، ج6، ص293/ احمد بن حنبل، بی‌تا، ج4، ص13/ حاکم، مستدرک، 1406، ج4، ص560-561
علی بن سیف بن عمیره نخعی راوی حدیث شیعه کوفه ـ روات خانوادگی از اصحاب و یاران امام علی بن موسی الرضا‡ خوئی، 1413، ج13، ص61
جابر بن یزید بن حارث جُعفی (م124هـ) رجال حدیث و راوی کوفه از اصحاب امام محمد باقرالعلوم† و امام جعفرصادق† ابن سعد، 1410، ج3، ص22/ نسائی، 1348، ج6، ص277/ شیخ طوسی، 1404، ج2، ص440


[1]. این مسئلة مهم که در متون مهم تاریخی در زمرة وفد آمده است، (ابن سعد، ج1، ص346 و ج5، ص532) تغییرات مهمی را در ساختار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی یمن ایجاد نمود. رسول‌اللهˆ در طی این ملاقات‌ها، آثار و مظاهر فرهنگ دینی را بیان و اعلام می‌کرد و مظاهر فرهنگ جاهلی را تفکیک و برای محو آن اقدام لازم را اتخاذ می‌نمود. (احمدی، 1419، ج3، ص563-565)

[2]. از جملة این افراد، معاذ بن جبل بود که رسول‌اللهˆ او را در سال نهم هجری به یمن فرستاد و مأمور تعلیم قرآن و فرایض به مردم کرد. به‌دنبال آن، سیل یمنی‌ها عازم مدینه شدند تا اسلام خود را بر رسول‌اللهˆ عرضه کنند. حوزة فعالیت معاذ، در جنوب صنعا تا عدن بوده است. (رازی، 1401، ص249-254) در زمان حضور معاذ در یمن و به‌دستور رسول‌اللهˆ مسجدی در این منطقه ساخته شد. (عماره یمنی، 1399، ص72-74) افزون بر این، رسول‌اللهˆ افراد دیگری را به یمن اعزام کردند که برخی از آنها عبارت‌اند از: عباس بن مرداس سلمی، (ابن هشام، 1355، ج1، ص212) خالدبن سعید بن عاص (همان، ج4، ص249) و ابوموسی اشعری. (ابن حبیب، بی‌تا، ص126) در خصوص چگونگی اسلام‌پذیری یمنی‌ها، ر.ک: منتظر القایم، 1380، ص65-113)

[3]. نامه به زیاد بن حارث مذحجی، که توسط علی† کتابت شد و در آن به اهمیت اقامة نماز، پرداخت زکات، جنگ با مشرکان و موقعیت‌یابی مناطق جغرافیایی این قبیله اشاره شده است. (احمدی، 1419، ج3، ص266) در این نامه‌ها مواد مهمی چون فلسفة بعثت، چگونگی اطاعت‌پذیری و ارتباط اعراب با دولت اسلامی، و مبانی اندیشة اسلامی آمده است. برخی بر این عقیده‌اند که این نامه‌ها مبنای اسلام گروهی از اعراب یمنی بوده است. (ابوالفرج اصفهانی، 1390، ج1، ص143-151/ ابن سعد، 1410، ج1، ص339-340/ احمدی، 1419، ج3، ص260-263)

[4]. از جملة اینها فتنة اسود عنسی است که در اواخر حیات رسول‌اللهˆ در یمن رخ داد. (ابن هشام، 1355، ج4، ص246/ طبری، 1387، ج3، ص147 و 220-239) دربارة مواضع اسود نسبت به اسلام آمده است که وی از دین خارج شد؛ شرایع را انکار کرد؛ نماز و زکات و دیگر امور مربوط به دین را ترک نمود و به آنچه در جاهلیت بود، بازگشت. (نووی، 1407، ج1، ص202/ ابن حجر، بی‌تا، ج12، ص243/ ابن منظور، 1402، ج5، ص146) برخوردهای ددمنشان، عَنسی با مردم و همراهانش به‌گونه‌ای تحمل‌ناپذیر بود که به‌سرعت آنها را از او دور ساخت. (ابن عساکر، 1415، ج27، ص198-201) هم‌زمان با ارسال مهاجربن ابی‌امیه از سوی رسول‌اللهˆ، اسود هم در صنعا خروج کرد (رازی، 1401، ص80-81) و سرانجام رسول‌اللهˆ خالد را به‌عنوان جانشین وی و مأمور این کار، بر صنعا گماشت. (بلاذری، 1988م، ص107)

[5]. تفکیک مسئولیت‌ها، حوزة اختیارات و انطباق همة این موارد با موازین شرعی و ارتباط آن با دستور‌های رسول‌اللهˆ، از مهم‌ترین مسائلی است که اخبار تاریخی در پاسخ به آن ناتوان است. (عسکری، 1410، ج2، ص173-176) باید توجه داشت، اگرچه در خصوص موارد شمول زکات، اختلاف نظراتی هست، اما در مواردی چون چهارپایان سه‌گانه، غلات چهارگانه و پول رایج، توافق کلی وجود دارد. به‌علاوه، با توجه به سخنان امام در این رابطه (همان، ص1084-1086) و باعنایت به تفاوت‌هایی که در خصوص موارد مشمول و مصارف و دریافت‌کنندگان و مباحث شرعی و قوانین اجرایی هست و عدم تصریح منابع به ذکر این تفاوت‌ها، می‌توان گفت کارگزاران رسول خداˆ مالیات، صدقات و زکات را از مردم دریافت می‌کردند.

[6]. عیینة بن حصن الفزاری نقل می‌کند: نزد رسول‌اللهˆ دربارة نقش مسلمانان هر منطقه در قوت اسلام و دلاوری و جنگاوری سخن به‌میان آمد. رسول‌اللهˆ فرمود: «ان خیر الرجال اهل الیمن والایمان یمان وانا یمانی واکثر قبائل دخول الجنة یوم القیمة...». (کلینی، 1388، ج8، ص69)

[7]. افزون بر این، جریان مباهله که در مقام اثبات حقانیت دعوت الهی رسول‌اللهˆ و قرابت و جایگاه اهل‌بیت‰، به‌ویژه علی† در نزد خداوند و رسول‌اللهˆ است، سهم بسزایی در اسلام‌پذیری یمنی‌ها و بزرگان آنها، همچون بنی‌حارث بن مالک و دیگر طوایف مجاور نجران داشت. (ابن سعد، 1410، ج1، ص357-358/ ابن طاووس، 1417، ج2، ص311-352) نجران یکی از مناطق مهم یمن است که بسیاری از قبایل قحطانی در آن سکونت داشتند؛ (ابوعبیده، بی‌تا، ج2، ص577) از آن جمله، بنی‌حارث بن کعب و بنی‌مسیله هستند. (به‌ترتیب: همدانی، 1989م، ص228-229/ حجری، 1416، ج2، ص309-310) این در حالی بود که معبد بت یغوث هم در این شهر بود (ابن کلبی، 1364ش، ص444-445) و بسیاری از مردمان این منطقه بت‌پرست بودند. به‌علاوه، مسیحیان هم در این منطقه سکونت داشتند. (ابن هشام، 1355، ج1، ص33-37)

[8]. از نظر مخالفان سقیفه، ارتداد از امامت، ارتداد از دین است؛ و اگر معاملة اسلام و مسلمین فقط مذهب و مصلحت مؤمنان باشد، پس کسی که استحقاق دریافت زکات را دارد، امام است؛ (ابن خلدون، 1408، ص591-593) چراکه از یک سو مسئلة زکات بسیار مهم، و مخالفت با آن نوعی ارتداد به‌شمار می‌آمد؛ (ابن مسکویه، 1379ش، ج1، ص163) و از سوی دیگر، این مقوله سبب ویرانی ارکان حکومت می‌شد؛ از این‌رو، دولت به آن حساسیت ویژه‌ای نشان می‌داد. در این موارد، کاربرد واژة «مرتد» بیانگر استراتژی سیاسی حاکمیت مدینه دربارة مخالفان بود و تنها راه دفع آن، استفاده از ابزارهای دینی و صدور فتاوی شرعی بودکه با تفسیر به رأی احکام اسلامی به‌دست می‌آمد؛ و به‌گمان آنان، از این راه هواداران اهل‌بیت‰ دفع می‌شدند. (ابن عماد، 1406، ج1، ص15-16)

[9]. مالک به‌همراه قبیله‌اش (نخع) سهم مؤثری در پیروزی سپاه اسلام در برابر رومیان داشت. (دینوری، 1960م، ص155/ ابن حبیب، بی‌تا، ص303) در نبرد یرموک که معرکة سرنوشت‌ساز جهاد اسلامی در شمال جزیرة­العرب بود، جراحت‌های زیادی به مالک وارد شد و یک چشمش را ازدست داد (همان، ص302) و به «اشتر» شهرت یافت. (طبری، 1387، ج3، ص401/ دینوری، 1368ش، ص120) ابن اعثم می‌نویسد: مالک به یارانش دستور داد تا همگی ندای «الله اکبر» سر دهند. این تدبیر، افزون بر ایجاد رعب و وحشت در دل رومیان، آنها را دربارة نیروهای همراه مالک، به‌اشتباه می‌انداخت. (ابن اعثم، 1411، ج1، ص259-260)

[10]. از نظر قیس، رمز موفقیت مسلمانان در فتوحات، اعتقاد توحیدی، شهادت‌طلبی و رشادت آنها بوده است. (بلاذری، 1988م، ص257)

[11]. وقتی عمر با اعتراض کوفیان مواجه شد، از کسانی که در کنارش بودند پرسید: «کدام یک بر امارت شایسته‌تر است: مرد ضعیفی که مسلمان و باتقواست یا کسی که فاجر است، اما توانمند؟». مغیرة بن شعبه جواب داد: «مسلمان ضعیف دینش برای خودش است و ضعفش به ضرر تو و جمیع مسلمانان؛ اما مرد قوی فاجر، جورش به خودش برمی‌گردد و قوتش به نفع تو و همة مسلمانان است». خلیفه این کلام را تصدیق کرد؛ سپس عمار را عزل و ولایت کوفه را به مغیره سپرد. (ابن اعثم، 1411، ج2، ص275-276) این مهم بیانگر ساختار حاکمیت در تفکر پیروان مکتب خلافت و حکومت‌هایی است که در آن، اصالت با قدرت است.

[12]. مالک در راه مصر و در منزل قلزم، توسط جایستار، مأمور مالی العریش مسموم شد و به‌شهادت رسید. (مفید الاختصاص، بی‌تا، ص79-81) انتشار خبر شهادت مالک، امام، خانواده و دوستدارانش را بسیار متأثر و محزون ساخت؛ چنان‌که امام فرمود: «رَحِم الله مالکاً ما مالک لو کان مِن جَبَل لکان فِندا أو مِن حَجَر لَکانَ صَلدا علی مثل مالک»؛ یعنی «خدا مالک را رحمت کند؛ چه مالکی! اگر کوه بود، یگانه و ممتاز بود؛ و اگر سنگ بود، سخت و محکم بود». سپس به‌مدت طولانی گریه کرد و فرمود: مانند مالک پیدا نمی‌شود. (زبیر بن بکار، بی‌تا، ص194) بازتاب این خبر برای دشمنان اهل‌بیت‰ بسیار خوشحال‌کننده و امیدبخش بود. (مقریزی، 1997م، ج1، ص828)

[13]. مثلاً اعقاب عمار بن یاسر از نخستین کسانی بودند که وارد اندلس شدند و در شهرهای مختلف آن استقرار یافتند. (مقری، 1419، ج1، ص234-235) این خانواده اهل علم و دین و سیاست بودند و شخصیت‌های معروفی از آن نشو و نما کردند. (ابن خطیب، 1422، ج1، ص88-92 و ج4، ص56 و 101) همچنین بخشی از ترکیب قبیله‌ای مذحج و اشعر کوفه، که از علاقمندان اهل‌بیت‰ بودند، در قم و قزوین اسکان داده شدند. (ابن فقیه، 1416، ص547 و 561)

[14]. مثلاً مالک اشتر اصرار می‌ورزید که روش عثمان مغایر با کتاب خدا و سنت رسول‌اللهˆ و مخالف مسلک سیاسی و منش اجتماعی دو خلیفة پیشین است. (ابن اعثم، 1411، ج2، ص390-392)

[15]. علامه عسکری در بیان ماهیت مسئلة سبائیون می‌نویسد: منظور از این لغت، سبئی‌های یمنی و پیروان امام علی† هستند و افرادی چون عمار یاسر، مالک اشتر، کمیل بن زیاد، حجر بن عدی کندی، قیس بن سعد انصاری، سهل بن ثابت، سهل بن عباده خزرجی، عبدالله بن بدیل خزاعی، عمرو ابن حمق خزاعی و سلیمان بن صرد خزاعی در این گروه قرار دارند؛ چراکه نسب همة اینها به سبأ می‌رسد. این عنوان از قدیم به آنها گفته می‌شد و در روزگار معاویه با عبارت «سبائیة ترابیه» مشهور بوده‌اند. (عسکری، 1412، ص266-267)

[16]. عمار خطاب به حاضران چنین سخن می‌گفت: «ای جماعت انصار و مهاجران! عثمان را دیدید که چگونه زیست؟ اینک علی† در میان شماست. از قرابت او نزد رسول خداˆ آگاهید. از تفرقه بپرهیزید و در بیعت او سرعت گیرید». (ابن اعثم، 1411، ج2، ص441-442)

[17]. امام علی† با مشورت مالک اشتر، ابوموسی اشعری را بر کوفه ابقا نمود (خلیفة بن خیاط، 1415، ص152) و به‌واسطة صحبت با عمار بن یاسر، مکر و فتنه‌های مغیرة بن شعبه را روشن کرد. (ابن قتیبه، 1363، ج1، ص5)

[18]. به گزارش ابن قتیبه، عمار در مشورت با امام به ایشان گفت: «امیرمؤمنان! ما با تو بیعت کردیم و کسی را نمی‌بینیم که با تو مبارزه کند. پس اگر سرکشی کردند، به‌تأکید، خدا او را یاری می‌کند»؛ و گفت: «ای مردم! همانا شما بر نفس خود سرکشی کردید». همچنین گفته است: «هر کسی بیعت‌شکنی کند، بیعت با نفس را شکسته است. کوفه از آن ماست و بصره نیز؛ و ما بر آنچه دوست داشتنی و سزای تو است، دست یافتیم. فریب‌خورده بازگشته؛ و در شام مردی است که هرگز تسلیم نمی‌شود، مگر اینکه کشته شود یا مغلوب گردد. پس تعجیل کن پیش از آنکه او کاری کند و او را پیش از جنگ در اختیار گیر». (ابن قتیبه، 1363، ج1، ص89) مالک اشتر نیز با تبیین دیدگاه امام و تعظیم نمایندگان آن حضرت در عراق، توطئة ابوموسی را افشا می‌کرد. (بلاذری، 1417، ج2، ص235/ طبری، 1387، ج3، ص513)

[19]. به نوشتة طبری، هانی بن مرادی با چهار هزار پیاده و هشت هزار سواره از قبیلة مراد به علی† پیوست. (طبری، 1387ش، ج5، ص3280)

[20]. مثلاً در نبرد جمل، فرماندهی سواران یک سمت سپاه با عمار بن یاسر، و ریاست سمت دیگر بر عهدة مالک اشتر بود. (بلاذری، 1417، ج2، ص235-237)

[21]. جایگاه یمنی‌ها، به‌ویژه در اشعار، رجزها و مراثی که در پیکار صفین سروده شده، ظهور جدی یافته است. مضامین این اشعار دربردارندة گرایش‌های مذهبی، توانمندی‌های نظامی و علت‌های رویارویی هر دو سپاه است. (امینی، 1379، ج9، ص156-157)

[22]. وی با استفاده از احادیث رسول‌اللهˆ به تبیین جایگاه علی† و روشنگری مردم پرداخت (ابن عساکر، 1415، ج43، ص356) و شامیان و قاسطین را مضطرب ساخت؛ تا جایی که ابن اعثم علت شهادت عمار را در این افشاگری، تولی و تبری می‌داند. (ابن اعثم، 1411، ج3، ص158-161) علی† دربارة عمار فرمود: «خدا رحمت کند عمار را که حیات و رزق کریم بر او واجب شد. کدامتان می‌خواهید مثل عمار زندگی کنید». (ابن قتیبه، 1363، ج1، ص126) شهادت عمار پیامدهای مختلفی داشت که از آن جمله سبب بیداری برخی از بزرگان سپاه عراق (ابن سعد، 1410، ج3، ص199) و تنبه و بازگشت گروهی از شامیان از معاویه شد. (طبرسی، 1386، ج1، ص266)

[23]. جابر بن یزید جعفی از امام صادق† روایت می‌کند در روز صفین، از تابعان سه نفر بودند که رسول‌اللهˆ مژدة بهشت را به آنها داده بود؛ در حالی‌که آنها را ندیده بود؛ یکی از آن سه تن، اویس قرنی است. (مفید، الاختصاص، بی‌تا، ص81-82)

[24]. وی در آخرین لحظات عمرش، خطاب به مردی از خویشاوندانش وصیت کرد که دست از حمایت علی† برندارند و مطیع دستوراتش باشند. به نقل منابع، وقتی خبر شهادتش به امام رسید، فرمود: «خدا او را رحمت کند که پیکار کرد و نیک‌خواه ما بود». (خلیفه، بی‌تا، ص146)

[25]. حجر بن عدی کندی معروف به «حجرالخیر» از اصحاب رسول خداˆ بود که در وفد کنده به حضور آن حضرت رسید و پس از نبرد قادسیه، در کوفه سکنی گزید. در عبادت و شجاعت معروف بود و از یاران امام علی† و فرزندانش به‌شمار می‌رفت. (دینوری، 1363، ص223) در سه پیکار جمل، صفین و نهروان حضور داشت و از امیران لشکر آن حضرت بود. (بلاذری، 1417، ج3، ص32) در مسئلة صلح امام حسن† معترض بود؛ ولی امام او را توجیه کرد. (همان، ص151-152 و 45-46)

[26]. عبدالله بن بقطر حمیری؛ (شمس‌الدین، 1395، ص106) بریر بن خضیر مشرقی همدانی؛ (ابن اثیر، 1385، ج5، ص2243) حبشی بن قیس فهمی همدانی؛ (امین، بی‌تا، ج7، ص36) حنظلة بن اسعد شبامی همدانی؛ (خوارزمی، 1411، ج2، ص24) زیاد بن عریب صائدی همدانی؛ (بلاذری، 1417، ج2، ص405) سوار بن منعم فهمی همدانی؛ (مجلسی، 1983، ج45، ص73) عابس بن ابی‌شبیب شاکری همدانی؛ (خوارزمی، 1411، ج2، ص22) عبدالرحمن ارحبی همدانی؛ (خوئی، 1413، ج9، ص291) عمار بن سلامه والانی همدانی؛ (مجلسی، 1983م، ج45، ص73) عمرو بن کعب ابوثمامه صائدی همدانی؛ (ابن اثیر، 1385، ج5، ص2246-2247) مالک بن عبدالله جابری همدانی و پسر عمویش، سیف بن حارث؛ (سماوی، بی‌تا، ص78) زهیر بن سلیم ازدی؛ (خوئی، 1413، ج7، ص295) قاسم بن حبیب ازدی؛ (مجلسی، 1983م، ج45، ص73) مسلم بن کثیر ازدی؛ (ابن شهرآشوب، 1376، ج4، ص113) نعمان بن عمرو ازدی؛ (مجلسی، 1983، ج45، ص64) حلاس بن عمرو ازدی؛ (شمس‌الدین، 1395، ص70) حارث بن امرئ القیس کندی؛ (امین، بی‌تا، ج6، ص424-425) زاهر بن عمرو کندی؛ (مجلسی، 1983، ج45، ص72) یزید بن زیاد المظاهر کندی؛ (ابن اعثم، 1411، ج6، ص108) بشر بن عبدالله حضرمی کندی؛ (سماوی، بی‌تا، ص103) جندب بن حجیرخولانی؛ (شمس‌الدین، 1395، ص65) سوید بن عمرو بن ابی‌مطاع خثعمی؛ (ابن اثیر، 1385، ج5، ص2251) زهیر بن قین بجلی؛ (ابن اعثم، 1411، ج5، ص109/ ابن طاووس، بی‌تا، ص48) عبدالله بن عمیر کلبی؛ (ابن اثیر، 1385، ج5، ص2246) وهب بن عبدالله حباب کلبی؛ (مجلس، 1983، ج45، ص16-17) عبدالله بن بشر خثعمی؛ (خوئی، 1413، ج10، ص120) زهیر بن بشر خثعمی؛ (شمس‌الدین، 1395، ص99-100) امیة بن سعد طائی؛ (خوارزمی، 1411، ج2، ص19) عامر بن حسان بن شریح طائی؛ (خوئی، 1413، ج4، ص190) عمیر بن عبدالله مذحجی؛ (ابن شهرآشوب، 1376، ج3، ص248-260) نافع بن هلال جُمَلی مرادی؛ (ابن اعثم، 1411، ج5، ص109-110/ بحرانی، 1407، ص262) جابر بن حارث سلمانی؛ (طبری، 1387، ج5، ص446) جُنادة بن حارث سلمانی؛ (قاضی نعمان، بی‌تا، ج2، ص247) مجمع بن عبدالله عائذی؛ (طبری، 1387، ج5، ص446) حجّاج بن مَسروق جُعفی؛ (ابن اعثم، 1411، ج5، ص73) زیدبن مَعقِل جُعفی؛ (امین، بی‌تا، ج7، ص300) عمرو بن مطاع جُعفی؛ (ابن اعثم، 1411، ج5، ص107) یزیدبن مُهاجر جُعفی. (خوارزمی، 1411، ج2، ص20)

[27]. ابونعمان ابراهیم بن مالک (اشتر) نخعی، یکی از رجال کوفه و بزرگان قبیلة مَذحِج بود که در سنین جوانی در پیکار صفین شرکت کرد و در کنار پدرش با شامیان جنگید. (منقری، 1382ش، ص441 و 490/ ابن اعثم، 1411، ج3، ص94) ابعادی از انگیزة ابراهیم در رجزهای وی که در میادین نبرد گفته است، معلوم می‌شود؛ چنان‌که می‌گفت: «ای اهل حق و یاوران دین! این ابن زیاد، قاتل حسین بن علی‡ و خانوادة اوست. خداوند شما را روبه‌روی او و حزب شیطان قرار داده است. او را با دستان خود بکشید و شفاعت اهل‌بیت‰ را کسب کنید و قلوب خود را شفا دهید». ابراهیم، سپاه مختار را «شرطة الحق» می‌نامید و با شعار «یا لثارات الحسین» صفوف دشمن را درهم می‌شکست. (طوسی، 1414، ص242-243)

[28]. نمونة برجستة این سخنان در اعتراضات وی به خلافت عثمان، مراسم بیعت با علی† و پیکار جمل و صفین بوده است. (برای نمونه، ر.ک: مفید، جمل، بی‌تا، ص187/ ابن ابی‌الحدید، 1378، ج15، ص101-103)

[29]. ام‌سنان ضمن تحریض سپاه عراق به جهاد، شامیان را نکوهش می‌کرد. توجه به اشعار این زن، بیانگر عمق شناخت وی از اوضاع جامعه و رهبری الهی علی† و روشنگری مردم نسبت به شخصیت معاویه است. وی در اشعار خود، معاویه را دشمن خاندان رسول‌اللهˆ معرفی می‌کند و امام علی† را چون چراغی روشن، بهترین جانشینان، پسرعموی رسول خداˆ، عامل پیدا کردن راه راست و شناخت دشمنان حقیقت می‌داند. (ضبی، 1404، ص24)

[30]. از مشاهیر موالی قبایل یمنی هوادار اهل‌بیت‰ می‌توان به این افراد اشاره کرد: ابوعلی جمیل بن درّاج، معاصر با امام ششم، ‌هفتم و هشتم­‰ و از اصحاب و وکیل اهل‌بیت‰؛ (شیخ طوسی، 1417، ص44) نوح بن درّاج (م182هـ)، معاصر با دوران امامت امام صادق و کاظم‡ و اصحاب ایشان؛ (خلیفة بن خیاط، 1414، ص292) ایوب بن نوح بن دراج، از اصحاب و وکیل امام هشتم تا امام یازدهم؛ (طوسی، 1415، ص383/ همو، 1417، ص64/ شریف قرشی، بی‌تا، ج2، ص98) ایوب بن ابی‌تمیمه کیسان (م131هـ)، وابستة عمار بن یاسر و از اصحاب امام صادق†؛ (طوسی، 1415، ص125-126) ابوعبدالله حسین بن یزید نوفلی، از اصحاب امام رضا†‌؛ (شیخ طوسی، 1415، ص373) حفص بن سالم، مولای بنی‌جُعفی، از اصحاب امام صادق†؛ (نجاشی، 1416، ص135) ابوالفضل سُکین نخعی، از اصحاب امام صادق†؛ (علامه ‌حلی، 1381، ص166) ابوالحسین علی بن حکم نخعی، از اصحاب امام هشتم و نهم‰؛ (شیخ‌طوسی، 1417، ج1، ص73) مفضل بن عمرو جُعفی، از اصحاب امام صادق†. (طوسی، 1415، ص343/ حلی، 1381، ص407)

پانویس

  1. ترجمه إعلام الورى ،متن،ص:194
  2. سيره رسول خدا(ص)، جعفريان ،ص:667
  3. سيره رسول خدا(ص)، جعفريان ،ص:665
  4. سيره رسول خدا(ص)، جعفريان ،ص:667

منابع

  • سیره رسول خدا(ص)، رسول جعفریان
  • ترجمه إعلام الورى، طبرسی.
  • تحلیل و بررسی ابعاد سریه امام علی (ع) به یمن و پیامدهای آن، مریم سعیدیان، مجله شیعه شناسی.
  • اسلام کوئست https://www.islamquest.net/fa/archive/fa60399 آیا حضرت علی(ع) به یمن رفته بوده است؟ در آن‌جا چه مأموریتی داشتند؟