مثلهای قرآنی
محتویات
مثل چیست؟
سیوطی در کتاب الاتقان در این مورد می گوید: "الأمثال تصور المعاني بصورة الأشخاص لأنها أثبت في الأذهان لاستعانة الذهن فيها بالحواس و من ثم كان الغرض من المثل تشبيه الخفي بالجلي والغائب بالشاهد".[۱] امثال تصور معانی به صورت اشخاص (منظور صورت های محسوس) است. چرا که آنها به خاطر استعانت ذهن در آنها از حواس، در ذهن ماندگارترند. و از این رو غرض از مثل تشبیه پنهان به آشکار و غایب از نظر به قابل مشاهده است.
معانی مختلف "مَثل" در قرآن[۲]
1. مانند و شبیه: «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا...»؛[۳] کسانی که مکلف به تورات شدند ولی حق آن را ادا نکردند، مانند درازگوشی هستند که کتابهایی حمل میکند...
2. حکایت و داستان: «وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ»؛[۴] و برای آنها، اصحاب قریه (انطاکیه) را مثال بزن هنگامی که فرستادگان خدا به سوی آنان آمدند.
3. عبرت پذیری: «فَجَعَلْنَاهُمْ سَلَفًا وَمَثَلًا لِلْآخِرِينَ»؛[۵] و آنها را پیشگامان (در عذاب) و عبرتی برای دیگران قرار دادیم.
4. الگو و نمونه:
الف. الگوی نیکو؛ مانند حضرت عیسی علیه السلام: «إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ»؛[۶] مسیح فقط بندهای بود که ما نعمت به او بخشیدیم و او را نمونه و الگویی برای بنی اسرائیل قرار دادیم.
ب. الگوی فاسد و بد؛ مانند همسران حضرت نوح و حضرت لوط علیه السلام: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا...»؛[۷] خداوند برای کسانی که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند ولی به آن دو خیانت کردند...
5. صفت؛ مانند توصیف بهشت و جهنم: «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ أُكُلُهَا دَائِمٌ وَظِلُّهَا تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا وَعُقْبَى الْكَافِرِينَ النَّارُ»؛[۸] توصیف بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده، (این است که) نهرهای آب از زیر درختانش جاری است، میوه آن همیشگی و سایهاش دائمی است این سرانجام کسانی است که پرهیزگاری پیشه کردند و سرانجام کافران، آتش است!
فلسفه مثالهای قرآنی
در قرآن مسائل عقلی بسیاری وجود دارد که اکثر مردم قابلیت فهم و جذب آن را پیدا نمیکنند و از سوی دیگر مردم به محسوسات و عینیات عادت کردهاند بدین خاطر، خداوند متعال برخی از مفاهیم بلند عقلی را در قالب مثلها بیان فرموده است تا عموم مردم آنها را به تناسب ادراک خود دریابند، بنابراین فلسفه مثالهای قرآن، بیان مسائل بلند و عمیق در افق فکر و فهم مردم است.[۹]
مانند: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ... وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»؛[۱۰] خداوند نور آسمانها و زمین است مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی (پرفروغ) باشد، آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنی افروخته میشود که از درخت پربرکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی (روغنش آنچنان صاف و خالص است که) نزدیک است بدون تماس با آتش شعلهور شود نوری است بر فراز نوری و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت میکند، و خداوند به هر چیزی داناست.
قرآن با ذکر یک مثال زیبا و دقیق چگونگی نور الهی را در این آیه برای عموم مردم بیان کرده است. انسانها باید مَثَل را پلی برای رسیدن به اوج ممثل قرار دهند زیرا ماندن در محدوده مثل، مانند زندگی کردن بر روی پل است و چون مثل در حقیقت همانند ریسمانی است برای برآمدن بر قله معرفتِ ممثّل، توقف در حد مثل مانند این است که کوهنوردی، طناب آویخته از قله کوه را در دست بگیرد ولی بالا نرود.[۱۱]
هدف از تمثیل در زبان قرآن
در آیاتی از قرآن، هدف از مثالهای قرآنی بیان شده است:
1. تذکر: «...وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»؛[۱۲] ...و خداوند برای مردم مثلها میزند، شاید متذکر شوند. (و پند گیرند.)
2. تفکر: «...وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»؛[۱۳] اینها مثالهایی است که برای مردم میزنیم، شاید در آن بیندیشید.
3. ادراک: «وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ»؛[۱۴] اینها مثالهایی است که ما برای مردم میزنیم و جز دانایان آن را درک نمیکنند.
از آیات یاد شده نتیجه گرفته میشود که سه مرحله را در تأثیرگذاری مثلها بر انسان می توان شناخت:
- اول؛ مرحله تذکر و یادآوری است که حقیقت پیام الهی در خاطر مرور میشود.
- دوم؛ مرحله اندیشه و تفکر است که به موضوع مثل و حکمت آن اندیشیده میشود.
- سوم؛ مرحله ادراک است که با تفکر، حقایق شناخته و درک می شود.[۱۵]
آیات در مورد مثل در قرآن
- «وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»؛ (سوره زمر: 27) و در اين قرآن از هر گونه مثلى براى مردم آورديم باشد كه آنان پند گيرند.
- «وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ»؛ (سوره عنكبوت: 43) و ما اين همه مثل ها را براى مردم مى زنيم (تا حقايق براى آنها روشن شود) وليكن به جز مردم دانشمند كسى تعقل در آنها نخواهد كرد.
- «وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَىٰ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا»؛ (سوره اسراء: 89) و همانا ما در اين قرآن براى مردم هر گونه مثال آورديم (تا مگر هدايت شوند) ليكن اكثر مردم به جز از كفر و عناد از هر چيز امتناع كردند.
نمونه های مثل های قرآنی
مواردی که در این جا به عنوان مثل های قرآنی ذکر می شود. در آنها شخص یا صفتی یا فعلی به یکی از پدیده های طبیعی و محسوسات مثال زده شده است. توضیح این که مثل های قرآنی در کتاب ها و مقالات معمولاً به دو معنای زیر نیز بکار می رود:
- ضرب المثل هایی که در قرآن معادل و مشابه دارد.
- تکه های قرآن که بر سر زبان ها افتاده به ضرب المثل تبدیل شده که در این موارد مراد از مثل، ضرب المثل است.[۱۶]
منافقین:
- «مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ»؛ (سوره بقره: 17) مثل ايشان مانند كسى است كه آتشى بيفروزد، و همين كه روشن كند پيرامون او را خدا روشنى آنان را ببرد و رها كند ايشان را در تاريكي ای كه هيچ نبينند.
- «أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ»؛ (سوره بقره: 19) یا همچون بارانی از آسمان كه در شب تاریك همراه با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذران) ببارد، آن ها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوش های خود میگذارند تا صدای صاعقه را نشوند و خداوند به كافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند).
انفاق با ریاكاری:
- «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَىٰ شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ»؛ (سوره بقره: 264) ای كسانی كه ایمان آوردهاید بخشش های خود را با منت و آزار، باطل نسازید. همانند كسی كه مال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق میكند و به خدا و روز رستاخیز ایمان نمیآورد، (كار او) همچون قطعه سنگی است كه بر آن (قشر نازكی از) خاك باشد، (و بذرهایی در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاك ها و بذرها را بشوید) و آن را صاف (و خالی از خاك و بذر) رها كند. آن ها از كاری كه انجام دادهاند چیزی بدست نمیآورند و خداوند، جمعیت كافران را هدایت نمی كند.
کفر و ایمان:
- «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلًا فِيهِ شُرَكَاء مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِّرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ»؛ (سوره زمر: 29) خدا (براى كفر و ايمان) مثلى زده (بياموزيد) آيا شخصى كه اربابانى متعدد دارد همه مخالف يكديگر (و هر كدام او را به كارى پررنج و زحمت مى گمارند) با آن شخصى كه تسليم امر يك نفر است (كه به او مهربان است و هيچ تكليف سختى نمى كند) حال اين دو شخص يكسان است؟ خدا را سپاس (كه حالشان هرگز يكسان نيست) ليكن اكثر اين مردم درك (اين حقيقت) نمى كنند.
غیر خدا را به دوستی گرفتن:
- «مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاء كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ»؛ (سوره عنكبوت: 41) مثل حال آنان كه خدا را فراموش كرده و غير خدا را به دوستى و سرپرستى برگرفتند (در سستى و بى بنيادى) حكايت خانه اى است كه عنكبوت بنياد كند و اگر بدانند سست ترين بنا خانه عنكبوت است.
قراردادن شریک برای خدا:
- «وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاء فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ»؛ (سوره حج: 31) و هر كس همتایی برای خدا قرار دهد، گویی از آسمان سقوط كرده و پرندگان (در وسط هوا) او را می ربایند و یا تندباد او را به جای دوردستی پرتاب میكند.
عالمان بی عمل:
- «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ»؛ (سوره جمعه: 5) كسانی كه مكلف به تورات شدند ولی حق آن را ادا نكردند، مانند درازگوشی هستند كه كتاب هایی حمل میكند، (آن را به دوش میكشد اما چیزی از آن نمیفهمد) گروهی كه آیات خدا را انكار كردند مثال بدی دارند.
دنیا:
- «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا»؛ (سوره حديد: 20) بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمل پرستی و فخرفروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است، همانند بارانی كه محصولش كشاورزان را در شگفتی فرو میبرد، سپس خشك میشود به گونهای كه آن را زرد رنگ میبینی، سپس تبدیل به كاه میشود.
یاران پیامبر صلی الله علیه و آله
- «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَاللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُواالصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا»؛ (سوره فتح: 29) محمد صلی الله علیه و آله پیامبر خداست و آنان كه همراه اویند در برابر كفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند. پیوسته آنها را در حال ركوع و سجود میبینی در حالی كه همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند، نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است. این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی كه جوانههای خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محكم شده و بر پای خود ایستاده است و به قدری نمو و رشد كرده كه زارعان را به شگفتی وامی دارد. این برای آن است كه كافران را خشم آورد (ولی) كسانی از آن ها را كه ایمان آورده و كارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است.
قلب ها:
- «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»؛ (سوره بقره: 74) سپس دلهای شما (بنی اسرائیل) بعد از این واقعه سخت شد، همچون سنگ یا سختتر چرا كه پارهای از سنگ ها میشكافد و از آن نهرها جاری میشود و پارهای از آنها شكاف برمیدارد و آب از آن تراوش میكند و پارهای از خوف خدا (از فراز كوه) به زیر میافتد، (اما دلهای شما، نه از خوف خدا میتپد و نه شما سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است) و خداوند از اعمال شما غافل نیست.
دعوت كافران:
- «وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لاَيَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَيَعْقِلُونَ»؛ (سوره بقره: 171) مثل (تو در دعوت) كافران، بسان كسي است كه (گوسفندان و حيوانات را براي نجات از چنگال خطر) صدا ميزند ولي آنها چيزي جز سر و صدا نميشنوند، (و حقيقت و مفهوم گفتار او را درك نميكنند. اين كافران در واقع) كر و لال و نابينا هستند، از اين رو چيزي نميفهمند.
تكذيب آيات:
- «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»؛ (سوره اعراف: 176) مثلش چون سگ است (كه) اگر بر آن حملهور شوي زبان از كام برميآورد و اگر رها كني (باز هم) زبان از كام برآورد. اين، مثل آن گروهي است كه آيات ما را تكذيب كردند پس اين داستان را (براي آنان) حكايت كن، شايد كه آنان بينديشند.
مثال انفاق:
- «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ»؛(سوره بقره: 261) كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق ميكنند، همانند بذري هستند كه هفت خوشه بروياند، كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد و خداوند آن را براي هر كس بخواهد (شايستگي داشته باشد) دو يا چند برابر ميكند.
- «مَثَلُ مَا يُنفِقُونَ فِي هِـذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَلَكِنْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»؛ (سوره آل عمران: 117) مثل مالى كه كافران براى پيشرفت مقاصد دنيوى خود صرف كنند (و از آن بهره نيابند) بدان ماند كه باد سرد شديدى به كشتزار ستمكاران برسد و همه را نابود كند. (كه حاصلى از آن بدست نيايد) و خدا ستمى بر آنها نكرده، ليكن آنها به خود ستم مى كنند.
اعمال کفار:
- «مَثَلُ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ في يَوْمٍ عاصِفٍ لايَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعيدُ»؛ (سوره ابراهيم: 18) مثَل اعمال كسانى كه به خدا كافر شده اند چون خاكسترى است كه در روزى طوفانى بادى سخت بر آن بوزد. توان نگه داشتن آنچه را كه بدست آورده اند ندارند. اين است گمراهى بى انتها.
کلمه کفر (و روح پليد)
- «وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مالَها مِنْ قَرارٍ»؛ (سوره ابراهیم: 26) و مثل كلمه كفر (و روح پليد) مانند درخت پليدى است كه ريشه اش به قلب زمين نرود بلكه بالاى زمين افتد و (زود خشك شود و) هيچ ثبات و بقايى ندارد.
زندگی دنیا:
- «وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ وَكانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ مُقْتَدِراً»؛ (سوره كهف: 45) و براى امت، زندگانى دنيا را چنين مثل زن كه ما آب بارانى از آسمان نازل كنيم و به آن آب، درختان و نباتات گوناگون زمين در هم پيچيده و خرم برويد، سپس همه در هم شكسته و خشك شود و بدست بادها زير و زبر و پراكنده گردد و خدا بر هر چيز اقتدار كامل دارد.
نور خدا:
- «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لاشَرْقِيَّةٍ وَ لاغَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضي ءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليمٌ»؛ (سوره نور: 35) خدا نور (وجود بخش) آسمانها و زمين است، داستان نورش به مشكاتى ماند كه در آن روشن چراغى باشد و آن چراغ در ميان شيشه اى كه از تلألؤ آن گويى ستاره اى است درخشان و روشن از درخت مبارك زيتون كه (با آن كه) شرقى و غربى نيست (شرق و غرب جهان بدان فروزان است) و بى آن كه آتشى زيت آن را برافروزد خود به خود (جهانى را) روشنى بخشد، پرتو آن نور (حقيقت) بر روى نور (معرفت) قرار گرفته است. و خدا هر كه را خواهد به نور خود (و اشراقات وحى خويش) هدايت كند و (اين) مثلها را خدا براى مردم (هوشمند) مى زند (كه به راه معرفتش هدايت يابند) و خدا به همه امور داناست!
گمراهان:
- «أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَمَن كَانَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ»؛ (سوره زخرف: 40) (ای پیامبر) آیا تو می خواهی سخن خود را به گوش كران برسانی یا كوران و كسانی كه در گمراهی آشكار هستند هدایت كنی؟
منافقین:
- «وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ»؛ (سوره منافقون: 4) هنگامی كه آنها را میبینی، جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو میبرد و اگر سخن بگویند، به سخنانش گوش فرا میدهی اما گویی چوب های خشكی هستند كه به دیوار تكیه داده شدهاند، هر فریادی از هر جا بلند شود بر ضد خود میپندارند، آنها دشمنان واقعی تو هستند، پس از آنان برحذر باش خداوند آنها را بكشد، چگونه از حق منحرف می شوند؟
پراكندگی مردم در قیامت:
- «يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ»؛ (سوره القارعة: 4) روزی كه مردم مانند پروانههای پراكنده خواهند بود.
پانویس
- ↑ الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی جلال الدین عبدالرحمن، نوع ششصت و ششم (فی امثال القرآن).
- ↑ حکمت، علی اصغر؛ امثال قرآن، تهران، انتشارات بنیاد قرآن، 1361، چاپ اول، ص120.
- ↑ سوره جمعه/5.
- ↑ سوره یس/13.
- ↑ سوره زخرف/56.
- ↑ سوره زخرف/59.
- ↑ سوره تحریم/10.
- ↑ سوره رعد/35.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، مثالهای زیبای قرآن، تهیه و تنظیم ابوالقاسم علیان نژادی، انتشارات نسل جوان، 1378، چاپ اول، ص13.
- ↑ سوره نور/35.
- ↑ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، چاپ اول، ج2، ص328.
- ↑ سوره ابراهیم/25.
- ↑ سوره حشر/21.
- ↑ سوره عنکبوت/43.
- ↑ مثالهای زیبای قرآن، ص17.
- ↑ سیوطی در نوع ششصت و ششم کتاب الاتقان با عنوان "فی امثال القرآن" مثل های قرانی را به دو دسته تقسیم می کند: مثلهای ظاهری که به مثل بودن آنها در قرآن تصریح شده و مثلهای پنهان که ذکری از مثل در آنها نیست. آنگاه مورد نظر ما را به عنوان مثلهای ظاهری ذکر می کند و ضرب المثل هایی که در قرآن مشابه دارد را به عنوان دسته دوم و در پایان آن نوع تعدادی از عبارات قرآنی که به عنوان ضرب المثل شایع شده را به عنوان نوع بدیعی به نام "ارسال المثل" می آورد.
منابع
- مثلهای قرآنی، سایت اندشیه قم
- مثالهای قرآن، کاظم احمدزاده، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)، تاریخ بازیابی: 30 شهریور 1392.