احسن الحدیث: تفاوت بین نسخهها
(←منابع) |
|||
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
از اوصاف یا نامهاى [[قرآن]]. | از اوصاف یا نامهاى [[قرآن]]. | ||
+ | ==شناخت واژگان== | ||
این تركیب، از 2 واژه احسن به معناى نیكوترین و [[حدیث]] بدست آمده است و به دلیل پیوستگى واژه حدیث با احسن الحدیث، در همین مقاله از آن بحث مىشود. با وجود گوناگونى عبارتها، نوعى هماهنگى در معناى واژه حدیث میان لغتشناسان به چشم مىخورد گویا آنان هر نو ظهورى اعمّ از شىء،<ref> مقاییس اللغه، ج 2، ص 36.</ref> سخن<ref> مفردات، ص 222.</ref> و خبر<ref> الوجوه والنظائر، ج 1، ص 268.</ref> را حدیث گفتهاند كه رایجترین معناى آن در قرآن، سخن و كلام است و از معانى غیررایج آن مىتوان به خبر و عبرت اشاره كرد.<ref> همان.</ref> | این تركیب، از 2 واژه احسن به معناى نیكوترین و [[حدیث]] بدست آمده است و به دلیل پیوستگى واژه حدیث با احسن الحدیث، در همین مقاله از آن بحث مىشود. با وجود گوناگونى عبارتها، نوعى هماهنگى در معناى واژه حدیث میان لغتشناسان به چشم مىخورد گویا آنان هر نو ظهورى اعمّ از شىء،<ref> مقاییس اللغه، ج 2، ص 36.</ref> سخن<ref> مفردات، ص 222.</ref> و خبر<ref> الوجوه والنظائر، ج 1، ص 268.</ref> را حدیث گفتهاند كه رایجترین معناى آن در قرآن، سخن و كلام است و از معانى غیررایج آن مىتوان به خبر و عبرت اشاره كرد.<ref> همان.</ref> | ||
+ | |||
+ | ==احسن الحدیث در قرآن== | ||
از مجموع 23 بار كاربرد مفرد [[حدیث]]، معناى 9 آیه ([[سوره اعراف]]/7، 185؛ [[سوره كهف]]/18، 6؛ [[سوره زمر]]/39،23؛ [[سوره جاثیه]]/45، 6؛ [[سوره طور]]/52، 34؛ [[سوره نجم]]/53، 59؛ [[سوره واقعه]]/56، 81؛ [[سوره قلم]]/68، 44؛ [[سوره مرسلات]]/77، 50) را مىتوان با [[قرآن]] پیوند داد كه به طور تقریبى در همه آنها نوعى تهدید و سرزنش كافران به دلیل بىتوجهى به آیات الهى به چشم مىخورد. | از مجموع 23 بار كاربرد مفرد [[حدیث]]، معناى 9 آیه ([[سوره اعراف]]/7، 185؛ [[سوره كهف]]/18، 6؛ [[سوره زمر]]/39،23؛ [[سوره جاثیه]]/45، 6؛ [[سوره طور]]/52، 34؛ [[سوره نجم]]/53، 59؛ [[سوره واقعه]]/56، 81؛ [[سوره قلم]]/68، 44؛ [[سوره مرسلات]]/77، 50) را مىتوان با [[قرآن]] پیوند داد كه به طور تقریبى در همه آنها نوعى تهدید و سرزنش كافران به دلیل بىتوجهى به آیات الهى به چشم مىخورد. |
نسخهٔ ۲۳ دسامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۶:۴۷
از اوصاف یا نامهاى قرآن.
شناخت واژگان
این تركیب، از 2 واژه احسن به معناى نیكوترین و حدیث بدست آمده است و به دلیل پیوستگى واژه حدیث با احسن الحدیث، در همین مقاله از آن بحث مىشود. با وجود گوناگونى عبارتها، نوعى هماهنگى در معناى واژه حدیث میان لغتشناسان به چشم مىخورد گویا آنان هر نو ظهورى اعمّ از شىء،[۱] سخن[۲] و خبر[۳] را حدیث گفتهاند كه رایجترین معناى آن در قرآن، سخن و كلام است و از معانى غیررایج آن مىتوان به خبر و عبرت اشاره كرد.[۴]
احسن الحدیث در قرآن
از مجموع 23 بار كاربرد مفرد حدیث، معناى 9 آیه (سوره اعراف/7، 185؛ سوره كهف/18، 6؛ سوره زمر/39،23؛ سوره جاثیه/45، 6؛ سوره طور/52، 34؛ سوره نجم/53، 59؛ سوره واقعه/56، 81؛ سوره قلم/68، 44؛ سوره مرسلات/77، 50) را مىتوان با قرآن پیوند داد كه به طور تقریبى در همه آنها نوعى تهدید و سرزنش كافران به دلیل بىتوجهى به آیات الهى به چشم مىخورد.
برخى معتقدند واژه حدیث در آیه 59 سوره نجم/53، به مضمون آیات پیش از خود اشاره دارد. برخى نیز حدیث را فقط در آیاتى چون 81 سوره واقعه/56 و 6 سوره كهف/18 كه با پیشوندهاى احسن و اسم اشاره «هذا» همراه هستند، به معناى قرآن دانستهاند [۵] كه شاید به جاى مفهوم كلى آیه، صرفاً معناى واژه مورد نظر آنها باشد.
مفسران، نوآورىها،[۶] تازگى نزول قرآن در مقایسه با كتابهاى آسمانى پیشین[۷] و نیز كلام[۸] و خبر جدید بودن[۹] آن را دلیل وصف یا نامگذارى قرآن به حدیث مىدانند. همچنین متكلمان و مفسران طرفدار نظریه حدوث قرآن، نامگذارى این كتاب به حدیث را شاهدى بر ادعاى خود مىشمارند.[۱۰]
مخالفان آنها نیز با ارائه پاسخهایى از قبیل حدوث لفظى قرآن كوشیدهاند از دیدگاه خود دفاع كنند؛[۱۱] در حالى كه گویا فهم عرفى و ابتدایى آیات، هیچ كدام از دیدگاههاى یاد شده را یارى ندهد.
آشكارترین مورد وصف قرآن به حدیث، آیه 23 سوره زمر/39 است كه بر مبناى آن، قرآن نه تنها حدیث بلكه نیكوترین حدیث و سخن (احسن الحدیث) به شمار مىآید و آیاتش (در لطف، زیبایى، عمق و محتوا) همانند یكدیگر است.
آیاتى مكرر و منسجم دارد كه از شنیدن آنها، بر اندام كسانى كه از پروردگارشان مىترسند، لرزه مىافتد: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاء وَمَن يُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ».
در حالى كه بسیارى از مفسران، احسنالحدیث را به معناى نیكوترین كلام مىدانند،[۱۲] برخى با انطباق مفهوم تكرار كه در مثانى و متشابه نهفته است با داستانهاى مكرر قرآن[۱۳] و شاید به تأثیر از آیاتى مانند «وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى» (سوره طه/20، 9) و نیز شأن نزول، آیه احسنالحدیث را به احسنالقصص تفسیر كردهاند.[۱۴]
در فرهنگ دینى شاید، این وصف شهرت بیشترى از حدیث داشته باشد؛ چنانكه امیرمؤمنان على علیهالسلام براى تشویق به فراگیرى قرآن از آن با عنوان احسن الحدیث یاد كرده است: «تعلموا القرءان فإنّه أحسن الحدیث».[۱۵]
گفتهاند: درخواست صحابه پیامبر صلى الله علیه و آله براى بیان داستان پیشینیان[۱۶] یا شنیدن سخنى از او جهت رفع خستگى و ملال،[۱۷] سبب نزول آیه شده است كه هر دو شأن نزول، افزون بر نمایاندن جایگاه نشاطآفرین قرآن[۱۸] ضرورت مراجعه مسلمانان را در نخستین گام به قرآن یادآور مىشود.
گستردهترین بحث درباره آیه، وجه وصف یا نامگذارى قرآن به احسن الحدیث است. در این جهت اغلب به جنبههاى لفظى و معنایى قرآن پرداختهاند. از جامعترین دیدگاهها، نظر فخر رازى است كه هر دو بُعد یاد شده را در نظر داشته است.[۱۹]
مفسران، شیوایى و فصاحت،[۲۰] نظم[۲۱] و اسلوب بیانى ویژه[۲۲] را از ویژگىهاى برترى لفظى قرآن و احسنالحدیث بودن آن برشمردهاند. همچنین از چهره معنوى قرآن پرده برگرفته و برخى از ویژگىهاى برترى معنایى آن مانند موارد ذیل را نمایاندهاند:
مصونیت از تناقض[۲۳] و حق و صدق محض بودن،[۲۴] دربرگیرى اخبار غیبى،[۲۵] علوم فراوان[۲۶] و شگفتىهاى آفرینش،[۲۷] انبوهى احكام در مقایسه با كتابهاى پیشین،[۲۸] هدایت تودهها و بیدار ساختن افكار واندیشهها،[۲۹] جامعیت آن به دلیل در برداشتن اصول، فروع و اخلاق.[۳۰]
پانویس
- ↑ مقاییس اللغه، ج 2، ص 36.
- ↑ مفردات، ص 222.
- ↑ الوجوه والنظائر، ج 1، ص 268.
- ↑ همان.
- ↑ اسماء القرآن، ص 61.
- ↑ نمونه، ج 12، ص 162.
- ↑ تفسیر ماوردى، ج 5، ص 122.
- ↑ روح المعانى، مج 13، ج 23، ص 381.
- ↑ التحریر والتنویر، ج 15، ص 255.
- ↑ التبیان، ج 5، ص 45.
- ↑ التفسیر الكبیر، ج 15، ص 284.
- ↑ كنزالدقائق، ج 11، ص 297؛ روح المعانى، مج 13، ج 23، ص 381؛ المیزان، ج 17، ص 256.
- ↑ روان جاوید، ج 4، ص 493.
- ↑ الوجوه والنظائر، ج1، ص269.
- ↑ نهج البلاغه، خ 110.
- ↑ روح المعانى، مج 13، ج 23، ص 381.
- ↑ الكشاف، ج 4، ص 123.
- ↑ روح المعانى، مج 13، ج 23، ص 381.
- ↑ التفسیر الكبیر، ج 26، ص 268ـ271.
- ↑ تفسیر ماوردى، ج 5، ص 122.
- ↑ روح البیان، ج 8، ص 97.
- ↑ التفسیر الكبیر، ج 26، ص 268.
- ↑ التفسیر الكبیر، ج 26، ص 268.
- ↑ المیزان، ج 17، ص 256.
- ↑ فتح البیان، ج 8، ص 219.
- ↑ التفسیر الكبیر، ج 26، ص 268.
- ↑ التحریر والتنویر، ج 23، ص 385.
- ↑ كشف الاسرار، ج 8، ص 403.
- ↑ شناخت قرآن، ص 12.
- ↑ الحدید، 6، ص 158.
منابع
تقى صادقی، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 298-300.