بریده اسلمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
'''«بُرَیده اسلمی»''' از [[صحابه]] بزرگوار [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]] (صلی الله علیه وآله) بود که در بیشتر [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات]] شرکت داشته است. او رئیس قبیله اَسْلَم بن اَفْصی بود و [[ایمان]] آوردن او سبب مسلمان شدن افراد زیادی از قبیله‌اش شد. بریده پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت رسول خدا]]، به هواداری [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (علیه السلام)، از بیعت با [[ابوبکر]] امتناع ورزید.
+
'''«بُرَیده اسلمی»''' از [[صحابه]] بزرگوار [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]] (صلی الله علیه وآله) بود و در بیشتر [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات]] شرکت داشت. او رئیس قبیله اَسْلَم بن اَفْصی بود و [[ایمان]] آوردن او سبب مسلمان شدن افراد زیادی از قبیله‌اش شد. بریده از جمله کسانی بود که پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت رسول خدا]]، به هواداری [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (علیه السلام)، از بیعت با [[ابوبکر]] امتناع ورزید. وی در دوران [[عثمان بن عفان|عثمان]] در گسترش [[اسلام]] در [[خراسان]] نیز مشارکت داشت. سپس در مرو ساکن شد و در همانجا درگذشت. مقبره بریده هم اکنون در شهر مرو [[ترکمنستان]] قرار دارد.
  
 
==نسب==
 
==نسب==
بُرَيده فرزند «حُصيب بن عبداللَّه بن حارث اسلمي» است. برخي نام او را «عامر» مي گويند و «بريده» لقب اوست.<ref>[اسد الغابه، ج ص 175؛ الاصابه، ج ص 286]</ref>
+
بُرَیده فرزند «حُصیب بن عبداللَّه بن حارث اسلمی» است. برخی نام او را «عامر» می گویند و «بریده» لقب اوست.<ref>اسد الغابه، ج ۱، ص ۱۷۵؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۸۶.</ref>
نام پدر بریده در بیشتر منابع حُصَیب و در برخی از آثار [[شیعه]]<ref>[مامقانی، تنقیح المقال، ۱۳۵۲ش، ج۱، بخش۲، ص۱۶۶؛ تستری،]</ref> خَضیب ذکر شده است. وی رئیس قبیله اَسْلَم بن اَفْصی بوده است. برای او [[کنیه|کنیه‌های]] مختلفی از قبیل ابا عبدالله، أبا سهل، أبا الحصیب و أبا ساسان گفته‌اند که مشهورترین آن اباعبدالله است.<ref>[الاستیعاب، ج۱، ص۱۸۵]</ref>
+
نام پدر بریده در بیشتر منابع حُصَیب و در برخی از آثار [[شیعه]]<ref>مامقانی، تنقیح المقال، ۱۳۵۲ش، ج۱، بخش۲، ص۱۶۶؛ تستری.</ref> خَضیب ذکر شده است. وی رئیس قبیله اَسْلَم بن اَفْصی بوده است. برای او [[کنیه|کنیه‌های]] مختلفی از قبیل ابا عبدالله، أبا سهل، أبا الحصیب و أبا ساسان گفته‌اند که مشهورترین آن اباعبدالله است.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۱۸۵.</ref>
  
==در عصر پیامبر اکرم==
+
==بریدة در عصر پیامبر اکرم==
در [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت رسول اکرم]] (صلي الله عليه و آله) از [[مکه]] به [[مدینه]]، هنگامی که ایشان در قرارگاه الغمیم توقف فرمود، بریده همراه با هشتاد خانواده از قبیله خود [[اسلام]] آورد و [[نماز عشاء]] را به امامت پيامبر خدا به جاي آوردند. اما به گفته [[ابن حجرعسقلانی|ابن حجر عسقلانی]]<ref>ابن حجر، الاصابة، ۱۳۲۸ق، ج۱، ص۱۴۶.</ref> وی پس از [[غزوه بدر|غزوه بَدْر]] مسلمان شد.
+
در [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت رسول اکرم]] (صلی الله علیه و آله) از [[مکه]] به [[مدینه]]، هنگامی که ایشان در منطقه کراع الغمیم توقف فرمود، بریده همراه با هشتاد خانواده از قبیله خود [[اسلام]] آورد و [[نماز عشاء]] را به امامت پیامبر خدا به جای آوردند. اما به گفته [[ابن حجرعسقلانی|ابن حجر عسقلانی]]<ref>ابن حجر، الاصابة، ۱۳۲۸ق، ج۱، ص۱۴۶.</ref> وی پس از [[غزوه بدر|غزوه بَدْر]] مسلمان شد.
  
بریدة در وطن خود (نزديک مدينه) ماند و پس از [[غزوه احد|غزوه اُحُد]] به مدینه آمد و به [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) پیوست و در آنجا اقامت گزید و در [[جنگ خيبر]] و [[فتح مکه]] و در ساير [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات]] پیامبر(ص) شرکت کرد و نيز در صلح حديبيه و بيعت رضوان حضور داشت.  
+
بریدة در وطن خود (نزدیک مدینه) ماند و پس از [[غزوه احد|غزوه اُحُد]] به مدینه آمد و به [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) پیوست و در آنجا اقامت گزید و در [[جنگ خیبر]] و [[فتح مکه]] و در سایر [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات]] پیامبر(ص) شرکت کرد و نیز در صلح حدیبیه و بیعت رضوان حضور داشت.
  
 
وی در سال نهم هجری قمری، یک بار برای گرفتن [[خراج]] از قبایل اَسلَم و غِفار فرستاده شد، و بار دیگر برای دعوت آنان، که به [[غزوه تبوک]] بپیوندند.
 
وی در سال نهم هجری قمری، یک بار برای گرفتن [[خراج]] از قبایل اَسلَم و غِفار فرستاده شد، و بار دیگر برای دعوت آنان، که به [[غزوه تبوک]] بپیوندند.
  
بریده از پیامبر(ص) [[حدیث]] نقل کرده و ابو داوود صاحب مسند، از او روایت کرده است. فرزندش عبدالله بن بریده، و نوادگانش اوس بن عبدالله و سهل بن عبدالله نیز از او روایت کرده‌اند.<ref>[کشّی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۴۸ش، ص۳۰، ۳۸، ۹۴؛ ابن قتیبه، عیون الاخبار، بی‌تا، ج۱، ص۳۸، ج۳، ص۱۱۹.]</ref>
+
بریدة اسلمی از پیامبر(ص) [[حدیث]] نقل کرده و ابو داوود صاحب مسند، از او روایت کرده است. فرزندش عبدالله بن بریده، و نوادگانش اوس بن عبدالله و سهل بن عبدالله نیز از او روایت کرده‌اند.<ref>کشّی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۴۸ش، ص۳۰، ۳۸، ۹۴؛ ابن قتیبه، عیون الاخبار، بی‌تا، ج۱، ص۳۸، ج۳، ص۱۱۹.</ref>
در روایتی از او نقل شده: پیامبر(ص) به من، [[ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] دستور داد تا به [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]](ع) به عنوان [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] سلام کنیم و ما چنین کردیم.<ref>[ترجمه الإرشاد، ص۴۲]</ref>
+
در روایتی از او نقل شده: پیامبر(ص) به من، [[ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] دستور داد تا به [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]](ع) به عنوان [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] سلام کنیم و ما چنین کردیم.<ref>ترجمه الإرشاد، ص۴۲.</ref>
==پس از رحلت پیامبر(ص)==
 
بریدة اسلمی پس از رحلت پیامبر(ص)، به اقامت در مدینه تا زمان ساخته شدن [[بصره]] ادامه داد و سپس بدانجا نقل مکان کرد. [[عزالدین ابن اثیر|ابن اثیر]]<ref>[ابن اثیر، الکامل، ۱۴۰۲ق، ج۳، ص۴۸۹.]</ref> و [[احمد بن یحیی بلاذری|بلاذری]]<ref>[بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ص۵۰۷.]</ref> گفته‌اند که وی با ربیع بن زیاد جزو پنجاه هزار نفری بود که در سال ۵۱ ق. به فرمان [[زیاد بن ابیه]] همراه خانواده خود از بصره و [[کوفه]] به [[خراسان]] کوچ کردند.
 
  
وی در فتح خراسان و ديگر شهرهاي [[ايران]] در زمان خلافت [[عثمان بن عفان|عثمان]] جزو مجاهدان سپاه اسلام بود و پس از گسترش [[اسلام]] به تمام نواحي ايران، در شهر مرو (از توابع خراسان) ساکن شد و عاقبت در زمان حکومت [[یزید بن معاویه]] (۶۰ـ۶۴ ق) در همان ديار در گذشت و همان جا به خاک سپرده شد و فرزندانش نيز در مرو ماندگار شدند.<ref>[ اسد الغابه، ج 1، ص 175؛ الاصابه، ج 1، ص 286؛ تهذيب التهذيب، ج 1، ص 452.]</ref> به نوشته [[ابن حجر عسقلانی]] وی در ۶۳ ق. درگذشته است.<ref>الاصابة فی تمییزالصحابة، ابن حَجَر عسقلانی ج۱، ص۱۴۶.</ref> ابن سعد در [[الطبقات الکبری (کتاب)|طبقات الکبری]] از شخصی به نام عبدالله یاد می‌کند که فرزند بریده اسلمی بوده و از پدرش حدیث نقل کرده‌ است.<ref>ترجمه الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۳۳.</ref> واقد پدر بزرگ [[محمد بن عمر واقدی]] مورخ، بنده آزاد کردۀ عبدالله بن بریده بوده‌ است.<ref>[تاریخ الإسلام، ج۱۴، ص۳۶۱]</ref>
+
روایات دیگری نیز او از [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) در فضیلت [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]](ع) نقل کرده‌ است، از جمله: ماجرای [[واقعه غدیر|غدیر خم]]<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۱۸۵.</ref> و نیز داستان گرفتن پرچم از [[ابوبکر]] و اعطای آن به حضرت علی توسط پیامبر(ص) در جریان [[جنگ خیبر]]،<ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۰۱م، ج۳، ص۱۱-۱۲.</ref> که پیامبر در این مورد فرمود: «فردا پرچم را به کسی خواهد داد که خدا و رسولش او را دوست می‌دارند و خداوند به دست او فتح را نصیب مسلمانان خواهد کرد و او گریزنده نیست.»<ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۰۱م، ج۳، ص ۱۱-۱۲.</ref>
 +
==زندگی بریدة پس از پیامبر==
 +
بریدة اسلمی پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر]](ص)، به اقامت در مدینه تا زمان ساخته شدن [[بصره]] ادامه داد و سپس بدانجا نقل مکان کرد. [[عزالدین ابن اثیر|ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۴۰۲ق، ج۳، ص۴۸۹.</ref> و [[احمد بن یحیی بلاذری|بلاذری]]<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ص۵۰۷.</ref> گفته‌اند که وی با ربیع بن زیاد جزو پنجاه هزار نفری بود که در سال ۵۱ ق. به فرمان [[زیاد بن ابیه]] همراه خانواده خود از بصره و [[کوفه]] به [[خراسان]] کوچ کردند.
  
==رابطه بریدة با اهل‌البیت==
+
وی در فتح خراسان و دیگر شهرهای [[ایران]] در زمان خلافت [[عثمان بن عفان|عثمان]] جزو سپاه مسلمانان بود و پس از گسترش [[اسلام]] به تمام نواحی ایران، در شهر مرو (از توابع خراسان) ساکن شد و عاقبت در زمان حکومت [[یزید بن معاویه]] (۶۰ـ۶۴ ق) در همان دیار درگذشت.<ref> اسد الغابه، ج ۱، ص ۱۷۵؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۸۶؛ تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۴۵۲.</ref> به نوشته [[ابن حجر عسقلانی]] وی در ۶۳ قمری درگذشته است.<ref>الاصابة فی تمییزالصحابة، ابن حَجَر عسقلانی ج۱، ص۱۴۶.</ref> آرامگاه او در شهر مرو در [[ترکمنستان]] امروزی است. حکم بن غفاری نیز که از [[صحابی|اصحاب]] پیامبر اکرم(ص) است در کنار قبر برید دفن شده و این دو در بین مردم مسلمان این مرز و بوم به علمداران دوقلوی اسلام معروف هستند. [[شیخ طبرسی|طبرسی]] در [[اعلام الورى (کتاب)|اعلام الوری]] روایتی از پیامبر(ص) خطاب به بریده نقل می‌کند که مهاجرت وی و تعدادی دیگر را به مرو پیشگویی کرده بود.<ref>ترجمه إعلام الوری، ص۴۵.</ref>
بریدة اسلمی پس از درگذشت [[رسول اکرم]] صلّی اللّه علیه وآله، به هواداری [[حضرت علی]] علیه السّلام، از [[بیعت]] با [[ابوبکر]] امتناع ورزید.<ref>قاموس الرجال، تستری، ج۲، ص۲۸۷ـ۲۸۸، ۲۹۱.قاموس الرجال، تستری، ج۲، ص۲۹۱.</ref> پس از انتخاب ابوبکر به [[خلافت]] او به میان قبیله بنی اسلم رفت و پرچمی در میان قبیله نصب کرده و مردم را به اعتراض و بیعت با حضرت علی(ع) دعوت کرد.<ref>سید مرتضی، الشافی، ۱۴۱۰ ق، ج۳، ص ۲۴۳؛ شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ۱۳۸۲ش، ج۳، ص ۷۸]</ref>  
 
  
'''اعتراض به خلافت ابوبکر:'''
+
فرزندان بریده نیز در مرو ماندگار شدند؛ [[محمد بن سعد|ابن سعد]] در [[الطبقات الکبری (کتاب)|طبقات الکبری]] از شخصی به نام عبدالله یاد می‌کند که فرزند بریده اسلمی بوده و از پدرش [[حدیث]] نقل کرده‌ است.<ref>ترجمه الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۳۳.</ref> واقد، پدر بزرگ [[محمد بن عمر واقدی]] مورخ معروف، بنده آزاد کردۀ عبدالله بن بریده بوده‌ است.<ref>تاریخ الإسلام، ج۱۴، ص۳۶۱.</ref>
  
هنگامي که [[امام علی علیه السلام|اميرالمؤمنين علي]] عليه السلام مشغول [[غسل]] و [[کفن]] پيکر مطهر [[رسول خدا]] صلي الله عليه و آله بود، جمعي در [[واقعه سقیفه بنی ساعده|سقيفه بني ساعده]] اجتماع کردند و با ابوبکر بيعت کردند. «بريدة بن حصيب» در آن روز در [[مدينه]] نبود (چون از پرچم داران سپاه [[اسامة بن زید|اسامه]] در بيرون شهر بود)<ref>[ شرح ابن ابي الحديد، ج 1، ص 160.]</ref> و به محض ورود به شهر با خبر شد که مردم با ابوبکر بيعت کرده و او را به جانشيني پيامبر صلي الله عليه و آله برگزيده اند. فوراً به منزل «عمران بن حصين» رفت و به او گفت: اي عمران، ديدي مردم آن چه از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله درباره علي عليه السلام در باغ و بستانِ بني فلان از [[انصار]] شنيده بودند، چه زود فراموش کردند! آيا يادت هست که در آن باغ هر کس وارد مي شد و به رسول خدا صلي الله عليه و آله سلام مي کرد، حضرت پس از جواب سلام، به او مي فرمود:
+
==رابطه بریدة با اهل‌البیت==
«سلّم علي اميرالمؤمنين، علي بن أبي طالب؛ بر علي بن ابي طالب که امير مؤمنان است، سلام کن.»
+
'''علاقه بریده به حضرت علی:'''
همه سلام کردند و کسي جز «[[عمر بن خطاب]]» اعتراض نکرد که:
 
آيا اين سلام بر علي به عنوان اميرالمؤمنين به دستور خداست يا به دستور رسول خدا؟
 
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
 
«بل من اللَّه و من رسوله؛ اين دستور هم از جانب خداست و هم از جانب رسول خداست».
 
  
عمران گفت: آري چنين روزي را به ياد دارم.
+
علاقه او به حضرت علی(ع) به همراهی وی در مسافرت به [[یمن]] برمی‌گردد. در این سفر [[خالد بن ولید]] که از عملکرد حضرت علی ناراضی بود، بریده را پیش پیامبر(ص) فرستاد تا از حضرت علی شکایت کند.<ref>تاریخ تحقیقی اسلام، ج۴، ص۳۵۲.</ref> او وقتی نزد پیامبر(ص) آمد و سفارش پیامبر(ص) نسبت به حضرت علی(ع) را شنید از علاقه‌مندان آن حضرت شد.
بريده گفت: پس اکنون برخيز با هم نزد ابوبکر برويم و سؤال کنيم: آيا پس از اين داستان، خبر و دستور جديدي از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيده است که ما از آن بي خبريم؟ چرا که اگر او خبري را نشنيده باشد، به پيامبر دروغ نمي بندد و به ما نيز دروغ نمي گويد.
 
بريده و عمران با هم نزد ابوبکر رفتند و موضوع سلام بر اميرالمؤمنين علي عليه السلام در باغ يکي از انصار را يادآور شدند و گفتند:
 
در آن روز خودت به علي عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين سلام کردي، ديگر سزاوار نيست کس ديگري بر او امارت و حکومت کند! آيا بعد از آن، دستور جديدي از پيامبر شنيده اي که ما از آن بي خبريم؟ ابوبکر تصديق کرد که آن روز را به ياد مي آورم.
 
بريده گفت: بنابراين چگونه کسي سزاوار حکومت بر اميرالمؤمنين است با اين که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله او را امير بر مؤمنان قرار داده است؟
 
ابوبکر گفت: راست مي گوييد، اما مسلمانان مرا انتخاب و با من بيعت کرده اند و من هم از رأي آنها پيروي مي کنم.
 
بُريده گفت: «و اللَّه ما ذلک لک و لا للمسلمين خلاف رسول اللَّه صلي الله عليه و آله؛ نه، سوگند به خدا براي شما و ديگر مسلمانان سزاوار نيست که با پيامبر مخالفت کنيد...».
 
  
چون سخن به اين جا رسيد، ابوبکر گفت:
+
[[ابن ابی الحدید|ابن ابی الحدید]] در این مورد از بریده نقل می کند: [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله، [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه السلام را در [[سریه|سریه ای]] و [[خالد بن ولید|خالد بن ولید]] را در سریه دیگری قرار داد و هر دو سریه را به جانب [[یمن]] اعزام نمود و به هر دو سریه فرمود:
بايد با عمر در اين باره مذاکره کنيم. وقتي عمر آمد، گفت:
+
اگر شما دو گروه با هم جمع شدید، فرمانده کل هر دو گروه علی بن ابی طالب است، اما اگر از هم جدا بودید، فرماندهی یکی از آن گروه با علی علیه السلام و دیگری با خالد است؛
«لا يجتمع النبوة و الملک في اهل بيت واحد؛ هيچ گاه نبوت و سلطنت در يک خانواده جمع نمي شود!».
+
اما چون در یمن همه در قالب یک سپاه در آمدند، فرماندهی سپاه را علی علیه السلام به عهده گرفت و پس از پیروزی بر اهل یمن و به دست آوردن غنایم جنگی از اموال و اسیران، در این میان حضرت علی علیه السلام از غنایم جنگی جاریه ای را برای خود برداشت. خالد بن ولید چون از این کار ناراحت گردید به چهار نفر از جمله «بریده اسلمی» که همراه آن سپاه بود، گفت:
بريده که مردي دانا و پرجرأت در گفتار بود، گفت:   اي عمر، چرا بر خلاف منطق قرآن سخن مي گويي؟ مگر نمي داني خداوند اين ادعاي تو را اشتباه و خطا خوانده و مي فرمايد:
+
شما به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بروید و این موضوع را به عرض او برسانید و بگویید: علی علیه السلام چنین کرد.
«أَم يَحسُدونَ الناسُ علي ما آتاهُمُ اللَّه مِن فَضْلِه فَقَد آتَيْنَا آلَ إبْراهِيمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَيْناهُم مُّلْکاً عَظِيماً» ([[سوره نساء|نساء]]، 54) آيا مردم حسد مي ورزند که خداوند از فضل خويش به آنان (پيامبران) عطا فرمايد؟! همانا ما به خاندان ابراهيم کتاب و دانش و نيز حکومت بزرگي عطا کرديم».
+
پس از بازگشت سپاه از یمن، بریده و همراهان زودتر از همه خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدند، یکی از آنها عرض کرد:
 +
علی علیه السلام چنین و چنان کرد و از غنایم، جاریه ای برای خود برداشته است!
 +
حضرت چون واقف به شأن علی بود و می دانست هرگز علی مرتکب خلاف نمی شود، لذا از آن شخص معترض روی برتافت، و دیگری پیش آمد باز همین موضوع را تکرار کرد و حضرت از او نیز روی برتافت، در آخر بریده جلو آمد و گفت:
 +
علی علیه السلام چنین و چنان کرد و از غنایم یمن، جاریه ای برای خود برداشت. حضرت در این نوبت به غضب رفت به طوری که رنگ صورتش سرخ گردید و فرمود:
 +
«دعوا لی علیاً - یکرّرها - إنّ علیاً منی و أنا مِن علی، و إنّ حظّه فی الخمس أکثر مما أخذ، و هو ولی کلِّ مؤمنٍ من بعدی»؛
 +
علی را بیاورید (چندین بار تکرار کرد)،
 +
همانا علی از من است و من از علی و همانا سهم او از خمس غنایم، بیش از آن است که او برداشته، و او پیشوا و ولی هر مؤمنی بعد از من است.<ref>بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۸۳.</ref>
  
بریده پس از قتل [[عثمان بن عفان|عثمان]] نیز همواره از ارادتمندان و حاميان اميرالمؤمنين علي عليه السلام و خاندان رسالت بود و در زمره کساني که با حضرت علي عليه السلام تا پاي جان بيعت کردند، قرار گرفت.<ref>[الجمل، ص 104.]</ref>
+
'''اعتراض به خلافت ابوبکر:'''
  
علاقه او به حضرت علی(ع) به همراهی وی در مسافرت به [[یمن]] برمی‌گردد. در این سفر [[خالد بن ولید]] که از عملکرد حضرت علی ناراضی بود، بریده را پیش پیامبر(ص) فرستاد تا از حضرت علی شکایت کند.<ref>[تاریخ تحقیقی اسلام، ج۴، ص۳۵۲]</ref> او وقتی نزد پیامبر(ص) آمد و سفارش پیامبر(ص) نسبت به حضرت علی(ع) را شنید از علاقه‌مندان آن حضرت شد.  
+
بریدة اسلمی پس از درگذشت [[رسول اکرم]] صلّی اللّه علیه وآله، به هواداری [[حضرت علی]] علیه السّلام، از [[بیعت]] با [[ابوبکر]] امتناع ورزید.<ref>قاموس الرجال، تستری، ج۲، ص۲۸۷ـ۲۸۸، ۲۹۱.قاموس الرجال، تستری، ج۲، ص۲۹۱.</ref> پس از انتخاب ابوبکر به [[خلافت]] او به میان قبیله بنی اسلم رفت و پرچمی در میان قبیله نصب کرده و مردم را به اعتراض و بیعت با حضرت علی(ع) دعوت کرد.<ref>سید مرتضی، الشافی، ۱۴۱۰ ق، ج۳، ص ۲۴۳؛ شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ۱۳۸۲ش، ج۳، ص ۷۸.</ref>
  
همچنین او روایات زیادی از پیامبر(ص) در فضیلت حضرت علی(ع) نقل کرده‌ است، از جمله: ماجرای [[واقعه غدیر|غدیر خم]]<ref>[الاستیعاب، ج۱، ص۱۸۵]</ref> و نیز داستان گرفتن پرچم از ابوبکر و اعطای آن به حضرت علی توسط پیامبر(ص) در جریان [[جنگ خیبر]]،<ref>[طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۰۱م، ج۳، ص۱۱-۱۲]</ref> که پیامبر در این مورد فرمود: «فردا پرچم را به کسی خواهد داد که خدا و رسولش او را دوست می‌دارند و خداوند به دست او فتح را نصیب مسلمانان خواهد کرد و او گریزنده نیست.»<ref>[طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۰۱م، ج۳، ص ۱۱-۱۲]</ref>
+
هنگامی که [[امام علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علی]] علیه السلام مشغول [[غسل]] و [[کفن]] پیکر مطهر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله بود، جمعی در [[واقعه سقیفه بنی ساعده|سقیفه بنی ساعده]] اجتماع کردند و با ابوبکر بیعت کردند. «بریدة بن حصیب» در آن روز در [[مدینه]] نبود (چون از پرچم داران سپاه [[اسامة بن زید|اسامه]] در بیرون شهر بود)<ref> شرح ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۶۰.</ref> و به محض ورود به شهر با خبر شد که مردم با ابوبکر بیعت کرده و او را به جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله برگزیده اند. فوراً به منزل «عمران بن حصین» رفت و به او گفت: ای عمران، دیدی مردم آن چه از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام در باغ و بستانِ بنی فلان از [[انصار]] شنیده بودند، چه زود فراموش کردند! آیا یادت هست که در آن باغ هر کس وارد می شد و به رسول خدا صلی الله علیه و آله سلام می کرد، حضرت پس از جواب سلام، به او می فرمود:
 +
«سلّم علی امیرالمؤمنین، علی بن أبی طالب؛ بر علی بن ابی طالب که امیر مؤمنان است، سلام کن.»
 +
همه سلام کردند و کسی جز «[[عمر بن خطاب]]» اعتراض نکرد که:
 +
آیا این سلام بر علی به عنوان امیرالمؤمنین به دستور خداست یا به دستور رسول خدا؟
 +
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
 +
«بل من اللَّه و من رسوله؛ این دستور هم از جانب خداست و هم از جانب رسول خداست».
  
'''شرکت بريده در تجهيز حضرت فاطمه:'''
+
عمران گفت: آری چنین روزی را به یاد دارم.
 +
بریده گفت: پس اکنون برخیز با هم نزد ابوبکر برویم و سؤال کنیم: آیا پس از این داستان، خبر و دستور جدیدی از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیده است که ما از آن بی خبریم؟ چرا که اگر او خبری را نشنیده باشد، به پیامبر دروغ نمی بندد و به ما نیز دروغ نمی گوید.
 +
بریده و عمران با هم نزد ابوبکر رفتند و موضوع سلام بر امیرالمؤمنین علی علیه السلام در باغ یکی از انصار را یادآور شدند و گفتند:
 +
در آن روز خودت به علی علیه السلام به عنوان امیرالمؤمنین سلام کردی، دیگر سزاوار نیست کس دیگری بر او امارت و حکومت کند! آیا بعد از آن، دستور جدیدی از پیامبر شنیده ای که ما از آن بی خبریم؟ ابوبکر تصدیق کرد که آن روز را به یاد می آورم.
 +
بریده گفت: بنابراین چگونه کسی سزاوار حکومت بر امیرالمؤمنین است با این که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله او را امیر بر مؤمنان قرار داده است؟
 +
ابوبکر گفت: راست می گویید، اما مسلمانان مرا انتخاب و با من بیعت کرده اند و من هم از رأی آنها پیروی می کنم.
 +
بُریده گفت: «و اللَّه ما ذلک لک و لا للمسلمین خلاف رسول اللَّه صلی الله علیه و آله؛ نه، سوگند به خدا برای شما و دیگر مسلمانان سزاوار نیست که با پیامبر مخالفت کنید...».
  
بريده در تمام شرايط طاقت فرسايي که پس از رحلت پيامبر اسلام بر علي بن ابي طالب عليه السلام و اولاد معصومش گذشت، ثابت قدم ماند و از حمايت و فداکاري لازم دريغ نکرد و حتي در [[نماز میت|نماز]] بر جنازه [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه زهرا]] عليها السلام و دفن پيکر مطهر آن حضرت که مخفيانه و محرمانه انجام شد، شرکت کرده است.
+
چون سخن به این جا رسید، ابوبکر گفت:
 +
باید با عمر در این باره مذاکره کنیم. وقتی عمر آمد، گفت:
 +
«لا یجتمع النبوة و الملک فی اهل بیت واحد؛ هیچ گاه نبوت و سلطنت در یک خانواده جمع نمی شود!».
 +
بریده که مردی دانا و پرجرأت در گفتار بود، گفت:  ای عمر، چرا بر خلاف منطق قرآن سخن می گویی؟ مگر نمی دانی خداوند این ادعای تو را اشتباه و خطا خوانده و می فرماید:
 +
«أَم یحسُدونَ الناسُ علی ما آتاهُمُ اللَّه مِن فَضْلِه فَقَد آتَینَا آلَ إبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیناهُم مُّلْکاً عَظِیماً» ([[سوره نساء|نساء]]، ۵۴) آیا مردم حسد می ورزند که خداوند از فضل خویش به آنان (پیامبران) عطا فرماید؟! همانا ما به خاندان ابراهیم کتاب و دانش و نیز حکومت بزرگی عطا کردیم».
  
[[علامه مجلسي]] از «روضة الواعظين» [[فتال نیشابوری]] نقل مي کند که:
+
بریده پس از قتل [[عثمان بن عفان|عثمان]] نیز همواره از ارادتمندان و حامیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام و خاندان رسالت بود و در زمره کسانی که با حضرت علی علیه السلام تا پای جان بیعت کردند، قرار گرفت.<ref>الجمل، ص ۱۰۴.</ref>
وقتي فاطمه زهرا عليها السلام در بستر بيماري قرار گرفت به علي عليه السلام وصيّت کرد که جنازه او را شبانه غسل داده و نماز بخواند و شبانه به خاک بسپارد و هيچ کس از افرادي که به او ظلم کرده اند بر جنازه اش حاضر نشوند. چون فاطمه عليها السلام از دنيا رفت تمام اهل مدينه گريستند و صداي ضجه و ناله زنان بني هاشم خانه فاطمه را فرا گرفته بود و همه منتظر شرکت در تشييع جنازه يادگار پيامبر بودند؛ اما ابوذر از خانه علي عليه السلام بيرون آمد و اعلام کرد همه بروند، تشييع جنازه دختر پيامبر عليها السلام به تأخير افتاده است. همه مردم به خانه هاي خود رفتند تا فردا صبح براي تشييع جنازه و نماز و دفن حاضر شوند. اما پس از گذشت پاسي از شب که همه چشم ها به خواب رفت، امير مؤمنان عليه السلام طبق وصيت فاطمه عليها السلام با جمع اندکي بر جنازه مطهرش نماز خواند و محرمانه جنازه آن مظلومه تاريخ را به خاک سپرد، تشييع کنندگان و نمازگزاران و همراهان علي عليه السلام عبارت بودند از: [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|امام حسين]] عليهماالسلام، [[عمار ياسر]]، [[مقداد بن اسود|مقداد]]، [[ابوذر غفاری|ابوذر]]، [[سلمان فارسی|سلمان]]، [[زبیر بن عوام|زبير]]، [[عقیل بن ابیطالب|عقيل]]، بريدة اسلمي و تعدادي از [[بنی هاشم|بني هاشم]] و خواص آنان.
 
امام علي عليه السلام تعداد هفت قبر در اطراف قبر فاطمه عليها السلام درست کرد تا قبر او شناخته نشود. و برخي گفته اند:
 
قبر فاطمه را با زمين هموار کرد تا شناخته نشود.<ref>[الجمل، ص192]</ref>
 
  
==شکايتي که سبب حب علي شد==
+
'''شرکت در تجهیز حضرت فاطمه:'''
ابن ابي الحديد از بريده نقل مي کند:  رسول خدا صلي الله عليه و آله، حضرت علي عليه السلام را در سريه اي [سريه: عبارت از گروهي است که بدون پيامبر صلي الله عليه و آله به جانب دشمن مي رفتند.]  و «خالد بن وليد» را در سريه ديگري قرار داد و هر دو سريه را به جانب يمن اعزام نمود و به هر دو سريه فرمود:
 
اگر شما دو گروه با هم جمع شديد، فرمانده کل هر دو گروه علي بن ابي طالب است، اما اگر از هم جدا بوديد، فرماندهي يکي از آن گروه با علي عليه السلام و ديگري با خالد است؛
 
اما چون در يمن همه در قالب يک سپاه در آمدند، فرماندهي سپاه را علي عليه السلام به عهده گرفت و پس از پيروزي بر اهل يمن و به دست آوردن غنايم جنگي از اموال و اسيران، در اين ميان حضرت علي عليه السلام از غنايم جنگي جاريه اي را براي خود برداشت. «خالد بن وليد» چون از اين کار ناراحت گرديد به چهار نفر از جمله «بريده اسلمي» که همراه آن سپاه بود، گفت:
 
شما به نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله برويد و اين موضوع را به عرض او برسانيد و بگوييد: علي عليه السلام چنين کرد.
 
پس از بازگشت سپاه از يمن، بريده و همراهان زودتر از همه خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله رسيدند، يکي از آنها عرض کرد:
 
علي عليه السلام چنين و چنان کرد و از غنايم، جاريه اي براي خود برداشته است!
 
حضرت چون واقف به شأن علي بود و مي دانست هرگز علي مرتکب خلاف نمي شود، لذا از آن شخص معترض روي برتافت، و ديگري پيش آمد باز همين موضوع را تکرار کرد و حضرت از او نيز روي برتافت، در آخر بريده جلو آمد و گفت:
 
علي عليه السلام چنين و چنان کرد و از غنايم يمن، جاريه اي براي خود برداشت.
 
حضرت در اين نوبت به غضب رفت به طوري که رنگ صورتش سرخ گرديد و فرمود:
 
دعوا لي علياً - يکرّرها - إنّ علياً مني و أنا مِن علي، و إنّ حظّه في الخمس أکثر مما أخذ، و هو وليُّ کلِّ مؤمنٍ من بعدي؛
 
علي را بياوريد (چندين بار تکرار کرد)
 
بعد فرمود:
 
همانا علي از من است و من از علي و همانا سهم او از خمس غنايم، بيش از آن است که او برداشته، و او پيشوا و وليّ هر مؤمني بعد از من است. <ref>[بحارالانوار، ج 40، ص 83]</ref>.
 
  
==بریده در زمان معاویه==
+
بریدة در تمام شرایط طاقت فرسایی که پس از رحلت پیامبر اسلام بر علی بن ابی طالب علیه السلام و اولاد معصومش گذشت، ثابت قدم ماند و از حمایت و فداکاری لازم دریغ نکرد و حتی در [[نماز میت|نماز]] بر جنازه [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه زهرا]] علیها السلام و دفن پیکر مطهر آن حضرت که مخفیانه و محرمانه انجام شد، شرکت کرده است.
یک سرپیچی شیرین
 
«حكم بن عمرو» یکی از یاران پیامبر(ص) است که در ترکمنستان مدفون شده است. او اگرچه در زمان معاویه به حکومت خراسان منصوب شد، اما اخلاق و منش حکومتی اش هیچ سنخیتی با حکومت منافقانه معاویه نداشت. هنگامى كه او به حكومت خراسان منصوب شد، عمران بن حُصين كه يكى از دوستان قديمى او بود در دار الحكومه بصره پيش حكم آمد و گفت: «مى دانى براى چه به ملاقات تو آمدم؟فقط براى اينكه يك جمله از گفتار پيغمبر صلی الله علیه وآله و سلم را يادآورى كنم و آن اين است:ياد دارى موقعى كه به رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم گفتند: يكى از سرداران به سربازى گفت: كه برخيز و در ميان آتش برو و آن سرباز ابتدا خواست اطاعت كند ولى نافرمانى كرد و نرفت.پيامبر صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: اگر رفته بود جهنمى مى شد. در مقام نافرمانى خدا اطاعت هيچ بنده اى را نبايد كرد.» حکم، این فرمایش پیامبر گرامی اسلام(ص) را سرلوحه کارش قرار داده بود. نمونه رفتارهای حکم را می توان در ماجرای پاسخ تندش به والی معاویه دید.
 
سال 50 هجری قمری بود که زياد بن ابيه(والی معاویه در عراق) براي او نوشت كه معاويه تصميم گرفته درهم و دينارها را جمع آوري و ذخيره كند، بنابراین هر چه داريد براي او بفرستيد و بين مردم تقسيم نكنيد.  اما حكم  در جواب او نوشت:«من نامه شما را خواندم و از مضمون آن اطلاع پيدا كردم. شما براي من نوشته ايد من طلاها و نقره ها را براي معاويه به شام بفرستم. اما من كتاب خدا را برنامه معاويه مقدم مي دارم و قبل از اين كه نامه او را بخوانم كتاب خداوند را قرائت كرده ام و من در كتاب خدا اين چنين دستوري نديده ام كه درهم و دينار را براي او بفرستم و مردمم را از آن محروم سازم. به خداوند سوگند اگر آسمان و زمين به هم بيايند من اين اموال را براي او نخواهم فرستاد. من مطمئن هستم كه خداوند مرا از مشكلاتي كه پيش خواهد آمد نجات خواهد داد و از گزند معاويه نجات پيدا خواهم كرد.» او پس از نوشتن این نامه، همه اموال و غنایم را بین مردم تقسیم کرد و بعد گفت:« بار خدايا اگر عمل نيكي در نزد تو دارم هم اكنون جان مرا بگير و مرا آسوده ساز.» نوشته اند که حكم همان روز درگذشت و در مرو خراسان به خاك سپرده شد. جایی که اکنون در خاک کشور ترکمنستان است.
 
بریده بن حصیب اسلمی دیگر یار وفادار و نزدیک پیامبر اسلام(ص) و امیرالمومنین(ع) است که در ترکمنستان به خاک سپرده شده است.
 
او از جمله 80 نفری بود که در هنگام هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه، در محلی بنام «کراع الغمیم» به وی ایمان آورده و نماز عشا را به امامت پیامبر اقامه کردند. قبیله او اولین گروه و قبیله مسلمانان، بعد از هجرت بودند. بریده در جنگ‌های مختلف صدر اسلام حضور داشت و در دوران عثمان در گسترش اسلام در خراسان نیز مشارکت داشت. در مرو ساکن شد و در همان جا هم درگذشت.  مقبره بریده هم اکنون در شهر مرو ترکمنستان قرار دارد                 
 
==وفات==
 
وي در فتح خراسان و ديگر شهرهاي ايران در زمان خلافت عثمان جزو مجاهدان سپاه اسلام بود و پس از گسترش اسلام به تمام نواحي ايران، وی با ربیع بن زیاد جزو پنجاه هزار تنی بود که در ۵۱ به فرمان زیادبن ابیه همراه خانواده خود از بصره و کوفه به خراسان کوچیدند. وی در خراسان جنگید و در مرو اقامت کرد و همانجا، در زمان فرمانروایی یزید بن معاویه (۶۰ـ۶۴)،درگذشت .
 
به نوشته ابن حجر عسقلانی  وی در سال ۶۳ درگذشته است<ref>[الاصابة فی تمییزالصحابة، ابن حَجَر عسقلانی ج۱، ص۱۴۶]</ref>.
 
و به گفته ابن اثیر، در زمان فرمانروایی یزید بن معاویه، (۶۰ـ۶۴) در خراسان (در اطراف مرو) درگذشته است.<ref>[ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۹۷۳م، ج۱، ص۲۰۹.]</ref>
 
آرامگاه او در ترکمنستان امروزی است. حکم بن غفاری نیز که از اصحاب و یاران پیامبر اکرم(ص) است در کنار قبر برید دفن شده و این دو در بین مردم مسلمان این مرز و بوم به علمداران دوقلوی اسلام معروف هستند. طبرسی در اعلام الوری روایتی از پیامبر(ص) خطاب به بریده نقل می‌کند که مهاجرت وی و تعدادی دیگر را به مرو پیشگویی کرده بود.<ref>[ترجمه إعلام الوری، ص۴۵]</ref>
 
مجله مهر: یاران خاص پیامبر اکرم(ص)، اگرچه زیاد بودند و بسیاری از آنان در مکه و مدینه و کشورهای اطراف مدفون شده اند، اما بعضی از یاران نزدیک ایشان هم در سرزمین هایی مدفون شده اند. یارانی همچون «حجر بن عدی» که ماجرای نبش مقبره این یار بزرگوار پیامبر(ص) و امام علی(ع) سال گذشته خبرساز شده بود.
 
اما شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید دو تن از نزدیک ترین یاران پیامبر گرامی اسلام(ص) در کشور ترکمنستان به خاک سپرده شده اند. مقبره هایی که دولت ترکیه در حال بازسازی آن است.
 
 
 
بریده بن حصیب اسلمی دیگر یار وفادار و نزدیک پیامبر اسلام(ص) و امیرالمومنین(ع) است که در ترکمنستان به خاک سپرده شده است.
 
او از جمله 80 نفری بود که در هنگام هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه، در محلی بنام «کراع الغمیم» به وی ایمان آورده و نماز عشا را به امامت پیامبر اقامه کردند. قبیله او اولین گروه و قبیله مسلمانان، بعد از هجرت بودند. بریده در جنگ‌های مختلف صدر اسلام حضور داشت و در دوران عثمان در گسترش اسلام در خراسان نیز مشارکت داشت. در مرو ساکن شد و در همان جا هم درگذشت.
 
  
 +
[[علامه مجلسی]] از «روضة الواعظین» [[فتال نیشابوری]] نقل می کند که:
 +
وقتی فاطمه زهرا علیها السلام در بستر بیماری قرار گرفت به علی علیه السلام وصیت کرد که جنازه او را شبانه غسل داده و نماز بخواند و شبانه به خاک بسپارد و هیچ کس از افرادی که به او ظلم کرده اند بر جنازه اش حاضر نشوند. چون فاطمه علیها السلام از دنیا رفت تمام اهل مدینه گریستند و صدای ضجه و ناله زنان بنی هاشم خانه فاطمه را فرا گرفته بود و همه منتظر شرکت در تشییع جنازه یادگار پیامبر بودند؛ اما ابوذر از خانه علی علیه السلام بیرون آمد و اعلام کرد همه بروند، تشییع جنازه دختر پیامبر علیها السلام به تأخیر افتاده است. همه مردم به خانه های خود رفتند تا فردا صبح برای تشییع جنازه و نماز و دفن حاضر شوند. اما پس از گذشت پاسی از شب که همه چشم ها به خواب رفت، امیر مؤمنان علیه السلام طبق وصیت فاطمه علیها السلام با جمع اندکی بر جنازه مطهرش نماز خواند و محرمانه جنازه آن مظلومه تاریخ را به خاک سپرد، تشییع کنندگان و نمازگزاران و همراهان علی علیه السلام عبارت بودند از: [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیهماالسلام، [[عمار یاسر]]، [[مقداد بن اسود|مقداد]]، [[ابوذر غفاری|ابوذر]]، [[سلمان فارسی|سلمان]]، [[زبیر بن عوام|زبیر]]، [[عقیل بن ابیطالب|عقیل]]، بریدة اسلمی و تعدادی از [[بنی هاشم|بنی هاشم]] و خواص آنان.
 +
امام علی علیه السلام تعداد هفت قبر در اطراف قبر فاطمه علیها السلام درست کرد تا قبر او شناخته نشود. و برخی گفته اند:
 +
قبر فاطمه را با زمین هموار کرد تا شناخته نشود.<ref>الجمل، ص۱۹۲.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
+
==منابع ==
==منابع==
+
* "درجات بعضی اصحاب..."، محمد امینی گلستانی، پایگاه اندیشوران.
 
+
[[رده:اصحاب پیامبر]]
*ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، چاپ محمدابراهیم بنا و محمداحمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳م.
+
[[رده:اصحاب امام علی علیه السلام]]
*ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/۱۹۷۹ـ۱۹۸۲م.
 
*ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییزالصحابة، مصر، ۱۳۲۸ق.
 
*ابن سعد، الطبقات الکبیر، چاپ ادوارد سخو، لیدن ۱۳۳۱ـ۱۳۴۷/ ۱۹۰۴ـ۱۹۴۰م.
 
*ابن قتیبه، عیون الاخبار، بیروت، بی‌تا.
 
*بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، چاپ صلاح الدین منجد، قاهره، ۱۹۵۶م.
 
*تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم ۱۴۱۰ ـ ۱۴۱۵ق.
 
*سید مرتضی، الشافی فی الإمامة، شریف مرتضی، تحقیق و تعلیق از سید عبد الزهراء حسینی، مؤسسة الصادق ع، تهران، ۱۴۱۰ ق، چاپ دوم.
 
*شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ملاحظات مقدمه و تحقیق از حسین بحر العلوم ، انتشارات المحبین، قم، ۱۳۸۲ش، چاپ اول.
 
*طبری، محمدبن جریر، تاریخ الرسل والملوک، چاپ دخویه... (و دیگران)، لیدن، ۱۸۷۹ـ۱۹۰۱م.
 
*کشّی، محمدبن عمر، اختیار معرفة الرجال، تلخیص محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
 
*مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، چاپ سنگی نجف، ۱۳۴۹ـ۱۳۵۲ق.
 
*نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء واللغات، تهران، بی‌تا.
 
*دانشنامه جهان اسلام  -؛ تهذيب التهذيب، ج 1،- الجمل، ص.
 
*شرح ابن ابي الحديد، -  نساء 4، آيه 54
 
*بحارالانوار، ابوتراب  سایت تخصصی امیرمئمنان علیه السلام
 
*ویکی شیعه -  کتاب اصحاب امام علی علیه السلام سيد اصغر ناظم  زاده قمي- پایگاه جامع عاشوراء - راه برتربنها پورتال خبری سبک زندگی - ویکی فقه - و مدارک دیگر.
 
 
 
==منبع مقاله==
 
امینی گلستانی، محمد، " درجات بعضی اصحاب... حنظله شستشو شونده ی فرشتگان"، پایگاه اندیشوران
 
 
 
 
[[رده:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[رده:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
<references />
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۴

«بُرَیده اسلمی» از صحابه بزرگوار پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) بود و در بیشتر غزوات شرکت داشت. او رئیس قبیله اَسْلَم بن اَفْصی بود و ایمان آوردن او سبب مسلمان شدن افراد زیادی از قبیله‌اش شد. بریده از جمله کسانی بود که پس از رحلت رسول خدا، به هواداری امام علی (علیه السلام)، از بیعت با ابوبکر امتناع ورزید. وی در دوران عثمان در گسترش اسلام در خراسان نیز مشارکت داشت. سپس در مرو ساکن شد و در همانجا درگذشت. مقبره بریده هم اکنون در شهر مرو ترکمنستان قرار دارد.

نسب

بُرَیده فرزند «حُصیب بن عبداللَّه بن حارث اسلمی» است. برخی نام او را «عامر» می گویند و «بریده» لقب اوست.[۱] نام پدر بریده در بیشتر منابع حُصَیب و در برخی از آثار شیعه[۲] خَضیب ذکر شده است. وی رئیس قبیله اَسْلَم بن اَفْصی بوده است. برای او کنیه‌های مختلفی از قبیل ابا عبدالله، أبا سهل، أبا الحصیب و أبا ساسان گفته‌اند که مشهورترین آن اباعبدالله است.[۳]

بریدة در عصر پیامبر اکرم

در هجرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) از مکه به مدینه، هنگامی که ایشان در منطقه کراع الغمیم توقف فرمود، بریده همراه با هشتاد خانواده از قبیله خود اسلام آورد و نماز عشاء را به امامت پیامبر خدا به جای آوردند. اما به گفته ابن حجر عسقلانی[۴] وی پس از غزوه بَدْر مسلمان شد.

بریدة در وطن خود (نزدیک مدینه) ماند و پس از غزوه اُحُد به مدینه آمد و به پیامبر(ص) پیوست و در آنجا اقامت گزید و در جنگ خیبر و فتح مکه و در سایر غزوات پیامبر(ص) شرکت کرد و نیز در صلح حدیبیه و بیعت رضوان حضور داشت.

وی در سال نهم هجری قمری، یک بار برای گرفتن خراج از قبایل اَسلَم و غِفار فرستاده شد، و بار دیگر برای دعوت آنان، که به غزوه تبوک بپیوندند.

بریدة اسلمی از پیامبر(ص) حدیث نقل کرده و ابو داوود صاحب مسند، از او روایت کرده است. فرزندش عبدالله بن بریده، و نوادگانش اوس بن عبدالله و سهل بن عبدالله نیز از او روایت کرده‌اند.[۵] در روایتی از او نقل شده: پیامبر(ص) به من، ابوبکر، عمر، طلحه و زبیر دستور داد تا به حضرت علی(ع) به عنوان امیرالمؤمنین سلام کنیم و ما چنین کردیم.[۶]

روایات دیگری نیز او از پیامبر(ص) در فضیلت حضرت علی(ع) نقل کرده‌ است، از جمله: ماجرای غدیر خم[۷] و نیز داستان گرفتن پرچم از ابوبکر و اعطای آن به حضرت علی توسط پیامبر(ص) در جریان جنگ خیبر،[۸] که پیامبر در این مورد فرمود: «فردا پرچم را به کسی خواهد داد که خدا و رسولش او را دوست می‌دارند و خداوند به دست او فتح را نصیب مسلمانان خواهد کرد و او گریزنده نیست.»[۹]

زندگی بریدة پس از پیامبر

بریدة اسلمی پس از رحلت پیامبر(ص)، به اقامت در مدینه تا زمان ساخته شدن بصره ادامه داد و سپس بدانجا نقل مکان کرد. ابن اثیر[۱۰] و بلاذری[۱۱] گفته‌اند که وی با ربیع بن زیاد جزو پنجاه هزار نفری بود که در سال ۵۱ ق. به فرمان زیاد بن ابیه همراه خانواده خود از بصره و کوفه به خراسان کوچ کردند.

وی در فتح خراسان و دیگر شهرهای ایران در زمان خلافت عثمان جزو سپاه مسلمانان بود و پس از گسترش اسلام به تمام نواحی ایران، در شهر مرو (از توابع خراسان) ساکن شد و عاقبت در زمان حکومت یزید بن معاویه (۶۰ـ۶۴ ق) در همان دیار درگذشت.[۱۲] به نوشته ابن حجر عسقلانی وی در ۶۳ قمری درگذشته است.[۱۳] آرامگاه او در شهر مرو در ترکمنستان امروزی است. حکم بن غفاری نیز که از اصحاب پیامبر اکرم(ص) است در کنار قبر برید دفن شده و این دو در بین مردم مسلمان این مرز و بوم به علمداران دوقلوی اسلام معروف هستند. طبرسی در اعلام الوری روایتی از پیامبر(ص) خطاب به بریده نقل می‌کند که مهاجرت وی و تعدادی دیگر را به مرو پیشگویی کرده بود.[۱۴]

فرزندان بریده نیز در مرو ماندگار شدند؛ ابن سعد در طبقات الکبری از شخصی به نام عبدالله یاد می‌کند که فرزند بریده اسلمی بوده و از پدرش حدیث نقل کرده‌ است.[۱۵] واقد، پدر بزرگ محمد بن عمر واقدی مورخ معروف، بنده آزاد کردۀ عبدالله بن بریده بوده‌ است.[۱۶]

رابطه بریدة با اهل‌البیت

علاقه بریده به حضرت علی:

علاقه او به حضرت علی(ع) به همراهی وی در مسافرت به یمن برمی‌گردد. در این سفر خالد بن ولید که از عملکرد حضرت علی ناراضی بود، بریده را پیش پیامبر(ص) فرستاد تا از حضرت علی شکایت کند.[۱۷] او وقتی نزد پیامبر(ص) آمد و سفارش پیامبر(ص) نسبت به حضرت علی(ع) را شنید از علاقه‌مندان آن حضرت شد.

ابن ابی الحدید در این مورد از بریده نقل می کند: رسول خدا صلی الله علیه و آله، حضرت علی علیه السلام را در سریه ای و خالد بن ولید را در سریه دیگری قرار داد و هر دو سریه را به جانب یمن اعزام نمود و به هر دو سریه فرمود: اگر شما دو گروه با هم جمع شدید، فرمانده کل هر دو گروه علی بن ابی طالب است، اما اگر از هم جدا بودید، فرماندهی یکی از آن گروه با علی علیه السلام و دیگری با خالد است؛ اما چون در یمن همه در قالب یک سپاه در آمدند، فرماندهی سپاه را علی علیه السلام به عهده گرفت و پس از پیروزی بر اهل یمن و به دست آوردن غنایم جنگی از اموال و اسیران، در این میان حضرت علی علیه السلام از غنایم جنگی جاریه ای را برای خود برداشت. خالد بن ولید چون از این کار ناراحت گردید به چهار نفر از جمله «بریده اسلمی» که همراه آن سپاه بود، گفت: شما به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بروید و این موضوع را به عرض او برسانید و بگویید: علی علیه السلام چنین کرد. پس از بازگشت سپاه از یمن، بریده و همراهان زودتر از همه خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدند، یکی از آنها عرض کرد: علی علیه السلام چنین و چنان کرد و از غنایم، جاریه ای برای خود برداشته است! حضرت چون واقف به شأن علی بود و می دانست هرگز علی مرتکب خلاف نمی شود، لذا از آن شخص معترض روی برتافت، و دیگری پیش آمد باز همین موضوع را تکرار کرد و حضرت از او نیز روی برتافت، در آخر بریده جلو آمد و گفت: علی علیه السلام چنین و چنان کرد و از غنایم یمن، جاریه ای برای خود برداشت. حضرت در این نوبت به غضب رفت به طوری که رنگ صورتش سرخ گردید و فرمود: «دعوا لی علیاً - یکرّرها - إنّ علیاً منی و أنا مِن علی، و إنّ حظّه فی الخمس أکثر مما أخذ، و هو ولی کلِّ مؤمنٍ من بعدی»؛ علی را بیاورید (چندین بار تکرار کرد)، همانا علی از من است و من از علی و همانا سهم او از خمس غنایم، بیش از آن است که او برداشته، و او پیشوا و ولی هر مؤمنی بعد از من است.[۱۸]

اعتراض به خلافت ابوبکر:

بریدة اسلمی پس از درگذشت رسول اکرم صلّی اللّه علیه وآله، به هواداری حضرت علی علیه السّلام، از بیعت با ابوبکر امتناع ورزید.[۱۹] پس از انتخاب ابوبکر به خلافت او به میان قبیله بنی اسلم رفت و پرچمی در میان قبیله نصب کرده و مردم را به اعتراض و بیعت با حضرت علی(ع) دعوت کرد.[۲۰]

هنگامی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام مشغول غسل و کفن پیکر مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، جمعی در سقیفه بنی ساعده اجتماع کردند و با ابوبکر بیعت کردند. «بریدة بن حصیب» در آن روز در مدینه نبود (چون از پرچم داران سپاه اسامه در بیرون شهر بود)[۲۱] و به محض ورود به شهر با خبر شد که مردم با ابوبکر بیعت کرده و او را به جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله برگزیده اند. فوراً به منزل «عمران بن حصین» رفت و به او گفت: ای عمران، دیدی مردم آن چه از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام در باغ و بستانِ بنی فلان از انصار شنیده بودند، چه زود فراموش کردند! آیا یادت هست که در آن باغ هر کس وارد می شد و به رسول خدا صلی الله علیه و آله سلام می کرد، حضرت پس از جواب سلام، به او می فرمود: «سلّم علی امیرالمؤمنین، علی بن أبی طالب؛ بر علی بن ابی طالب که امیر مؤمنان است، سلام کن.» همه سلام کردند و کسی جز «عمر بن خطاب» اعتراض نکرد که: آیا این سلام بر علی به عنوان امیرالمؤمنین به دستور خداست یا به دستور رسول خدا؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بل من اللَّه و من رسوله؛ این دستور هم از جانب خداست و هم از جانب رسول خداست».

عمران گفت: آری چنین روزی را به یاد دارم. بریده گفت: پس اکنون برخیز با هم نزد ابوبکر برویم و سؤال کنیم: آیا پس از این داستان، خبر و دستور جدیدی از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیده است که ما از آن بی خبریم؟ چرا که اگر او خبری را نشنیده باشد، به پیامبر دروغ نمی بندد و به ما نیز دروغ نمی گوید. بریده و عمران با هم نزد ابوبکر رفتند و موضوع سلام بر امیرالمؤمنین علی علیه السلام در باغ یکی از انصار را یادآور شدند و گفتند: در آن روز خودت به علی علیه السلام به عنوان امیرالمؤمنین سلام کردی، دیگر سزاوار نیست کس دیگری بر او امارت و حکومت کند! آیا بعد از آن، دستور جدیدی از پیامبر شنیده ای که ما از آن بی خبریم؟ ابوبکر تصدیق کرد که آن روز را به یاد می آورم. بریده گفت: بنابراین چگونه کسی سزاوار حکومت بر امیرالمؤمنین است با این که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله او را امیر بر مؤمنان قرار داده است؟ ابوبکر گفت: راست می گویید، اما مسلمانان مرا انتخاب و با من بیعت کرده اند و من هم از رأی آنها پیروی می کنم. بُریده گفت: «و اللَّه ما ذلک لک و لا للمسلمین خلاف رسول اللَّه صلی الله علیه و آله؛ نه، سوگند به خدا برای شما و دیگر مسلمانان سزاوار نیست که با پیامبر مخالفت کنید...».

چون سخن به این جا رسید، ابوبکر گفت: باید با عمر در این باره مذاکره کنیم. وقتی عمر آمد، گفت: «لا یجتمع النبوة و الملک فی اهل بیت واحد؛ هیچ گاه نبوت و سلطنت در یک خانواده جمع نمی شود!». بریده که مردی دانا و پرجرأت در گفتار بود، گفت: ای عمر، چرا بر خلاف منطق قرآن سخن می گویی؟ مگر نمی دانی خداوند این ادعای تو را اشتباه و خطا خوانده و می فرماید: «أَم یحسُدونَ الناسُ علی ما آتاهُمُ اللَّه مِن فَضْلِه فَقَد آتَینَا آلَ إبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیناهُم مُّلْکاً عَظِیماً» (نساء، ۵۴) آیا مردم حسد می ورزند که خداوند از فضل خویش به آنان (پیامبران) عطا فرماید؟! همانا ما به خاندان ابراهیم کتاب و دانش و نیز حکومت بزرگی عطا کردیم».

بریده پس از قتل عثمان نیز همواره از ارادتمندان و حامیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام و خاندان رسالت بود و در زمره کسانی که با حضرت علی علیه السلام تا پای جان بیعت کردند، قرار گرفت.[۲۲]

شرکت در تجهیز حضرت فاطمه:

بریدة در تمام شرایط طاقت فرسایی که پس از رحلت پیامبر اسلام بر علی بن ابی طالب علیه السلام و اولاد معصومش گذشت، ثابت قدم ماند و از حمایت و فداکاری لازم دریغ نکرد و حتی در نماز بر جنازه فاطمه زهرا علیها السلام و دفن پیکر مطهر آن حضرت که مخفیانه و محرمانه انجام شد، شرکت کرده است.

علامه مجلسی از «روضة الواعظین» فتال نیشابوری نقل می کند که: وقتی فاطمه زهرا علیها السلام در بستر بیماری قرار گرفت به علی علیه السلام وصیت کرد که جنازه او را شبانه غسل داده و نماز بخواند و شبانه به خاک بسپارد و هیچ کس از افرادی که به او ظلم کرده اند بر جنازه اش حاضر نشوند. چون فاطمه علیها السلام از دنیا رفت تمام اهل مدینه گریستند و صدای ضجه و ناله زنان بنی هاشم خانه فاطمه را فرا گرفته بود و همه منتظر شرکت در تشییع جنازه یادگار پیامبر بودند؛ اما ابوذر از خانه علی علیه السلام بیرون آمد و اعلام کرد همه بروند، تشییع جنازه دختر پیامبر علیها السلام به تأخیر افتاده است. همه مردم به خانه های خود رفتند تا فردا صبح برای تشییع جنازه و نماز و دفن حاضر شوند. اما پس از گذشت پاسی از شب که همه چشم ها به خواب رفت، امیر مؤمنان علیه السلام طبق وصیت فاطمه علیها السلام با جمع اندکی بر جنازه مطهرش نماز خواند و محرمانه جنازه آن مظلومه تاریخ را به خاک سپرد، تشییع کنندگان و نمازگزاران و همراهان علی علیه السلام عبارت بودند از: امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، عمار یاسر، مقداد، ابوذر، سلمان، زبیر، عقیل، بریدة اسلمی و تعدادی از بنی هاشم و خواص آنان. امام علی علیه السلام تعداد هفت قبر در اطراف قبر فاطمه علیها السلام درست کرد تا قبر او شناخته نشود. و برخی گفته اند: قبر فاطمه را با زمین هموار کرد تا شناخته نشود.[۲۳]

پانویس

  1. اسد الغابه، ج ۱، ص ۱۷۵؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۸۶.
  2. مامقانی، تنقیح المقال، ۱۳۵۲ش، ج۱، بخش۲، ص۱۶۶؛ تستری.
  3. الاستیعاب، ج۱، ص۱۸۵.
  4. ابن حجر، الاصابة، ۱۳۲۸ق، ج۱، ص۱۴۶.
  5. کشّی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۴۸ش، ص۳۰، ۳۸، ۹۴؛ ابن قتیبه، عیون الاخبار، بی‌تا، ج۱، ص۳۸، ج۳، ص۱۱۹.
  6. ترجمه الإرشاد، ص۴۲.
  7. الاستیعاب، ج۱، ص۱۸۵.
  8. طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۰۱م، ج۳، ص۱۱-۱۲.
  9. طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۰۱م، ج۳، ص ۱۱-۱۲.
  10. ابن اثیر، الکامل، ۱۴۰۲ق، ج۳، ص۴۸۹.
  11. بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ص۵۰۷.
  12. اسد الغابه، ج ۱، ص ۱۷۵؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۸۶؛ تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۴۵۲.
  13. الاصابة فی تمییزالصحابة، ابن حَجَر عسقلانی ج۱، ص۱۴۶.
  14. ترجمه إعلام الوری، ص۴۵.
  15. ترجمه الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۳۳.
  16. تاریخ الإسلام، ج۱۴، ص۳۶۱.
  17. تاریخ تحقیقی اسلام، ج۴، ص۳۵۲.
  18. بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۸۳.
  19. قاموس الرجال، تستری، ج۲، ص۲۸۷ـ۲۸۸، ۲۹۱.قاموس الرجال، تستری، ج۲، ص۲۹۱.
  20. سید مرتضی، الشافی، ۱۴۱۰ ق، ج۳، ص ۲۴۳؛ شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ۱۳۸۲ش، ج۳، ص ۷۸.
  21. شرح ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۶۰.
  22. الجمل، ص ۱۰۴.
  23. الجمل، ص۱۹۲.

منابع

  • "درجات بعضی اصحاب..."، محمد امینی گلستانی، پایگاه اندیشوران.