یقین: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{عالی}}
 
{{عالی}}
  
'''یقین''' اعتقاد و باور محکم و استوارى است که مطابق با حقیقت باشد و به هیچ وجه امکان زوال و احتمال خلاف در او راه ندارد.<ref> طوسی، خواجه نصیرالدین ؛اوصاف الاشراف، سید محمد رضا غیاثی کرمانی، قم، مؤسسه فرهنگی-انتشاراتی حضور، ۱۳۸۲ه. ش، سوم، ص۹۶</ref>  
+
'''«یقین»'''، اعتقاد و باور محکم و استوارى است که مطابق با واقع باشد و به هیچ وجه امکان زوال و احتمال خلاف در آن راه ندارد.<ref> طوسی، خواجه نصیرالدین؛ اوصاف الاشراف، سید محمدرضا غیاثی کرمانی، قم، مؤسسه حضور، ۱۳۸۲ش، ص۹۶</ref> حقیقت یقین در کلام [[معصوم|معصومین]] علیهم‌السلام عبارت از [[توکل|توکل]] بر [[الله|خدا]] و [[تسلیم|تسلیم]] در برابر امر او و [[رضا]] به مقدرات او و واگذارى کارها به اوست. آرامش، [[صبر]] و امیدواری، از جمله آثار یقین است.
  
 
==یقین در قرآن==
 
==یقین در قرآن==
سطر ۷: سطر ۷:
 
در آیات [[قرآن]]، یقین در چند معنى استعمال گردیده است:
 
در آیات [[قرآن]]، یقین در چند معنى استعمال گردیده است:
  
#به معنى علم و آگاهى کامل: «ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یقِیناً یعنى و ما قتلوه من غیر شک».([[سوره نساء]]، آیه ۱۵۷)
+
#به معنى علم و آگاهى کامل: {{متن قرآن|«... ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یقِیناً»}}. ([[سوره نساء]]، آیه ۱۵۷) یعنى و ما قتلوه من غیر شک.
#به معنى [[مرگ]]: «وَاعْبُدْ رَبَّک حَتَّى یأْتِیک الْیقِینُ یعنى حتّى یأتیک الموت». ([[سوره حجر]]، آیه ۹۹)  
+
#به معنى [[مرگ]]: {{متن قرآن|«وَاعْبُدْ رَبَّک حَتَّى یأْتِیک الْیقِینُ»}}. ([[سوره حجر]]، آیه ۹۹) یعنى حتّى یأتیک الموت.
#به معنى آشکار و روشن. «کلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ». یعنى اگر حادثه بزرگ عالم آخرت براى شما روشن و آشکار می شد. ([[سوره تکاثر]]، آیه ۵)<ref>أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج‌۱، ص ۱۷۶.</ref>
+
#به معنى آشکار و روشن: {{متن قرآن|«کلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ»}}. ([[سوره تکاثر]]، آیه ۵) یعنى اگر حادثه بزرگ عالم آخرت براى شما روشن و آشکار می شد.<ref>أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج‌۱، ص ۱۷۶.</ref>
  
 
==مراتب یقین==
 
==مراتب یقین==
سطر ۱۶: سطر ۱۶:
 
#علم الیقین: علم الیقین‌ به معناى تصوّر و تصدیق موضوع به صورتى است که در واقع چنان است و البته حصول این یقین جز به کمک دانش و علم و استدلال و [[منطق]] میسّر نیست.
 
#علم الیقین: علم الیقین‌ به معناى تصوّر و تصدیق موضوع به صورتى است که در واقع چنان است و البته حصول این یقین جز به کمک دانش و علم و استدلال و [[منطق]] میسّر نیست.
 
#عین الیقین: عین الیقین‌ به معناى دیدن و مشاهده کردن واقعیت است و این مرتبه درجه‌اى‌ از مرتبه قبل بالاتر است، چون بین چیزى را به چشم دیدن و باور کردن تا شنیدن و قبول کردن خیلى فرق است.
 
#عین الیقین: عین الیقین‌ به معناى دیدن و مشاهده کردن واقعیت است و این مرتبه درجه‌اى‌ از مرتبه قبل بالاتر است، چون بین چیزى را به چشم دیدن و باور کردن تا شنیدن و قبول کردن خیلى فرق است.
#حقّ الیقین: حق الیقین‌ به معناى متّحد شدن وجود با واقعیت است؛ به نحوى که هیچ‌گونه راه شک و تردیدى به آن براى [[انسان]] نماند و واقعیت خارجى یا موجودیت انسان یکى گردد، حق الیقین به معناى فناى در حق و بقاى به اوست، علماً و شهوداً و حالًا و مراد از لقاى حق در آیات [[قرآن]] همین مرتبه است‌، مرتبه‌‌اى که کار دلیل و برهان کار دیده نیست، بلکه نتیجه حرکت الهى قلب است، قلبى که خانه اوست و عرصه تجلّى نور او و چون دیده قلب که از آن تعبیر به بصیرت مى‌‌شود، به نور یقین روشن گردد انسان مستحقّ عنایات خاصّه و الطاف رحمانیه مى‌‌گردد و مى‌‌شنود آنچه را قبل از این یقین نمى‌‌شنید و مى‌‌بیند آنچه را نمى‌‌دید و مى‌‌یابد، آنچه را نمى‌‌یافت.<ref> انصاریان، حسین، عرفان اسلامى، ج‌۱، ص۳۸۵ و ۳۸۶ </ref>
+
#حقّ الیقین: حق الیقین‌ به معناى متّحد شدن وجود با واقعیت است؛ به نحوى که هیچ‌گونه راه شک و تردیدى به آن براى [[انسان]] نماند و واقعیت خارجى یا موجودیت انسان یکى گردد، حق الیقین به معناى فناى در حق و بقاى به اوست، علماً و شهوداً و حالًا و مراد از لقاى حق در آیات [[قرآن]] همین مرتبه است‌، مرتبه‌‌اى که کار دلیل و برهان کار دیده نیست، بلکه نتیجه حرکت الهى قلب است، قلبى که خانه اوست و عرصه تجلّى نور او و چون دیده قلب که از آن تعبیر به بصیرت مى‌‌شود، به نور یقین روشن گردد انسان مستحقّ عنایات خاصّه و الطاف رحمانیه مى‌‌گردد و مى‌‌شنود آنچه را قبل از این یقین نمى‌‌شنید و مى‌‌بیند آنچه را نمى‌‌دید و مى‌‌یابد، آنچه را نمى‌‌یافت.<ref> انصاریان، حسین، عرفان اسلامى، ج‌۱، ص۳۸۵-۳۸۶ </ref>
  
 
برخی دیگر مراتب یقین را با مثال آتش به این صورت توضیح داده اند:
 
برخی دیگر مراتب یقین را با مثال آتش به این صورت توضیح داده اند:
سطر ۲۷: سطر ۲۷:
 
===حقیقت یقین===
 
===حقیقت یقین===
  
اولین مرحله [[ایمان]]، [[معرفت]] و سپس یقین<ref> دیلمی، حسن بن ابی الحسن؛ ارشاد القلوب الی الصواب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، قم، نشر ناصر، ۱۳۷۶ هـ.ش ج‌۱، ص ۳۳۲</ref> و بالاترین درجه یقین، [[رضا|خشنود]] بودن به [[قضا و قدر|قضاى]] الهی -که ناخوشایند است- مى‌باشد.<ref> حرّانى، حسن بن شعبه؛ تحف العقول، ترجمه بهراد جعفرى، ‌ تهران‌، اسلامیه، ‌اول، ‌۱۳۸۰ ش‌، ص ۲۵۸</ref>  
+
اولین مرحله [[ایمان]]، [[معرفت]] و سپس یقین<ref> حسن دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، قم، نشر ناصر، ۱۳۷۶ هـ.ش ج‌۱، ص ۳۳۲</ref> و بالاترین درجه یقین، [[رضا]] به [[قضا و قدر|قضاى]] الهی -که گاهی ناخوشایند است- مى‌باشد.<ref> حرّانى، حسن بن شعبه؛ تحف العقول، ترجمه بهراد جعفرى، ‌تهران‌، اسلامیه، ‌اول، ‌۱۳۸۰ ش‌، ص ۲۵۸</ref>  
  
در کلام [[معصوم|معصومین]] علیهم السلام حقیقت یقین را [[توکل|توکل]] بر [[الله|خدا]] و [[تسلیم|تسلیم]] در برابر امر خدا و [[رضا]] به مقدرات خدا و واگذارى کارها به خدا دانست.<ref> علامه مجلسی؛ ترجمه الإیمان و الکفر بحارالانوار، عزیزالله عطاردى‌، تهران‌، انتشارات عطارد، ۱۳۷۸ ش، ج‌۱، ص۶۱۵</ref>
+
حقیقت یقین در کلام [[معصوم|معصومین]] علیهم السلام، [[توکل|توکل]] بر [[الله|خدا]] و [[تسلیم|تسلیم]] در برابر امر خدا و [[رضا]] به مقدرات خدا و واگذارى کارها به خدا دانسته شده است.<ref> علامه مجلسی؛ ترجمه الإیمان و الکفر، بحارالانوار، عزیزالله عطاردى‌، تهران‌، انتشارات عطارد، ۱۳۷۸ ش، ج‌۱، ص۶۱۵</ref>
  
در [[حدیث|حدیثی]] از [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود: به [[جبرئیل|جبرئیل]] گفتم: تفسیر یقین چیست. فرمود: مؤمن براى خدا کارى مى‌کند که گویا او را مشاهده مى‌نماید و اگر او خداوند را مشاهده نمى‌کند خداوند او را مى‌نگرد و یقین کند که هر چه به او مى‌رسد باید مى‌رسید و خطا نمى‌کرد و هر چه به او اصابت نمى‌کند باید هم اصابت نمى‌کرد.<ref> ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج‌۱، ص ۶۱۶</ref>
+
در [[حدیث|حدیثی]] از [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه وآله روایت شده که فرمود: به [[جبرئیل|جبرئیل]] گفتم: تفسیر یقین چیست؟ فرمود: مؤمن براى خدا کارى مى‌کند که گویا او را مشاهده مى‌نماید و اگر او خداوند را مشاهده نمى‌کند خداوند او را مى‌نگرد و یقین کند که هر چه به او مى‌رسد باید مى‌رسید و خطا نمى‌کرد و هر چه به او اصابت نمى‌کند باید هم اصابت نمى‌کرد.<ref> ایمان و کفر -ترجمه الإیمان و الکفر، بحار الانوار، ج‌۱، ص ۶۱۶</ref>
  
 
===یقین در نظر اهل یقین===
 
===یقین در نظر اهل یقین===
در باب «حقیقة الایمان و الیقین» [[اصول کافی|اصول کافى]] مرحوم [[شیخ کلینی|کلینى]] روایت شده است که [[پیامبر اسلام|رسول اللّه]] صلّى اللّه علیه و آله [[نماز]] صبح بگزارد و بعد از نماز جوانى را در [[مسجد]] دید که سرش را فرود مى‌‌آورد. رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله بدو گفت: اى فلان چگونه صبح کرده‌‌اى؟ گفت: یا رسول اللّه صبح کرده‌ام درحالى‌‌که صاحب یقینم. رسول اللّه از گفتار وى به شگفت آمد و گفت هر یقینى را حقیقتى است، حقیقت یقین‌ تو چیست؟ گفت اى رسول اللّه یقینم مرا اندوهگین کرد و شبم را به بیدارى و روزهاى گرمم را به تشنگى کشانیده است تا آنکه گویا من اکنون به [[عرش]] پروردگار نگاه مى‌کنم که براى حساب واداشته شده است و خلائق براى حساب محشورند و من در میان آنانم و گویا که به اهل [[بهشت]] مى‌‌نگرم که در بهشت متنعّمند و یکدیگر را مى‌‌شناسند و بر اریکه‌‌ها تکیه داده‌‌اند و گویا که اهل آتش را مى‌‌بینم که در آتش معذّبند و فریاد برمى‌‌آورند و گویا که من اکنون آواز زبانه آتش را مى‌‌شنوم که بر گوش‌هاى من مى‌‌پیچد.
+
در باب «حقیقة الایمان و الیقین» کتاب [[اصول کافی|اصول کافى]] مرحوم [[شیخ کلینی|کلینى]] روایت شده است که [[پیامبر اسلام|رسول اللّه]] صلّى اللّه علیه وآله [[نماز]] صبح بگزارد و بعد از نماز جوانى را در [[مسجد]] دید که سرش را فرود مى‌‌آورد. رسول اللّه بدو گفت: اى فلان چگونه صبح کرده‌‌اى؟ گفت: یا رسول اللّه صبح کرده‌ام درحالى‌‌که صاحب یقینم. رسول اللّه از گفتار وى به شگفت آمد و گفت هر یقینى را حقیقتى است، حقیقت یقین‌ تو چیست؟ گفت اى رسول اللّه یقینم مرا اندوهگین کرد و شبم را به بیدارى و روزهاى گرمم را به تشنگى کشانیده است تا آنکه گویا من اکنون به [[عرش]] پروردگار نگاه مى‌کنم که براى حساب واداشته شده است و خلائق براى حساب محشورند و من در میان آنانم و گویا که به اهل [[بهشت]] مى‌‌نگرم که در بهشت متنعّمند و یکدیگر را مى‌‌شناسند و بر اریکه‌‌ها تکیه داده‌‌اند و گویا که اهل آتش را مى‌‌بینم که در آتش معذّبند و فریاد برمى‌‌آورند و گویا که من اکنون آواز زبانه آتش را مى‌‌شنوم که بر گوش‌هاى من مى‌‌پیچد.
  
رسول اللّه به اصحاب خود فرمود: «هذا عبد نوّر اللّه قلبه» این بنده‌اى است‌ که خداوند دل او را به [[ایمان|ایمان]] روشن کرده است. سپس رسول اللّه بدو فرمود: «الزم ما انت علیه»؛ از این حال جدا مشو. آن جوان گفت: یا رسول اللّه براى من از خداوند بخواه که در خدمت تو [[شهادت در راه خدا|شهادت]] را روزى من گرداند. رسول اللّه بخواست و طولى نکشید آن جوان در یکى از [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات نبىّ]] صلّى اللّه علیه و آله بعد از نه نفر که وى دهمین بود شربت شهادت چشید.<ref> حسن زاده آملی، حسن،هزار و یک کلمه، ج‌۲، ص ۴۱۳ </ref>
+
رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله به اصحاب خود فرمود: «هذا عبد نوّر اللّه قلبه» این بنده‌اى است‌ که خداوند دل او را به [[ایمان|ایمان]] روشن کرده است. سپس رسول اللّه بدو فرمود: «الزم ما انت علیه»؛ از این حال جدا مشو. آن جوان گفت: یا رسول اللّه براى من از خداوند بخواه که در خدمت تو [[شهادت در راه خدا|شهادت]] را روزى من گرداند. رسول اللّه بخواست و طولى نکشید آن جوان در یکى از [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات]] بعد از نه نفر که وى دهمین بود شربت شهادت چشید.<ref> حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه، ج‌۲، ص ۴۱۳ </ref>
 
===فضیلت یقین===
 
===فضیلت یقین===
  
سطر ۴۳: سطر ۴۳:
 
#هیچ نورى همچون نور یقین نیست.<ref> حکیمى اخوان، آرام‌ احمد؛الحیاة با ترجمه احمد آرام‌، تهران، ‌دفتر نشر فرهنگ اسلامى‌، ۱۳۸۰ ش‌، ج‌۱، ص ۱۲۸.</ref>
 
#هیچ نورى همچون نور یقین نیست.<ref> حکیمى اخوان، آرام‌ احمد؛الحیاة با ترجمه احمد آرام‌، تهران، ‌دفتر نشر فرهنگ اسلامى‌، ۱۳۸۰ ش‌، ج‌۱، ص ۱۲۸.</ref>
 
#یقین از [[ایمان|ایمان]] و [[اسلام]] بافضیلت­ تر است.<ref>ایمان و کفر، همان، ج‌۱، ص۶۴۳.</ref>
 
#یقین از [[ایمان|ایمان]] و [[اسلام]] بافضیلت­ تر است.<ref>ایمان و کفر، همان، ج‌۱، ص۶۴۳.</ref>
#عمل کم و همیشگى با یقین بهتر از اعمال زیاد بدون یقین است.<ref>همان، ص۶۱۶.</ref>
+
#عمل کم و همیشگى با یقین، بهتر از اعمال زیاد بدون یقین است.<ref>همان، ص۶۱۶.</ref>
 
#چیزى گرامى‌تر و عزیزتر از یقین نیست.<ref>همان، ص ۶۴۳.</ref>
 
#چیزى گرامى‌تر و عزیزتر از یقین نیست.<ref>همان، ص ۶۴۳.</ref>
 
#بهترین چیزى که به قلب داده شده، یقین است.<ref>همان، ص ۶۱۶.</ref>
 
#بهترین چیزى که به قلب داده شده، یقین است.<ref>همان، ص ۶۱۶.</ref>
سطر ۵۵: سطر ۵۵:
 
===حدّ یقین===
 
===حدّ یقین===
  
برای دانستن حد و نهایت یقین می توان به کلام [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام اشاره داشت که فرمودند: حد یقین این است که فقط از [[الله|خداوند]] بترسى.<ref> ایمان و کفر - ترجمه الإیمان والکفر بحارالانوار، ج‌۱، ص ۶۱۵.</ref>
+
برای دانستن حدّ و نهایت یقین می توان به کلام [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام اشاره داشت که فرمودند: حد یقین این است که فقط از [[الله|خداوند]] بترسى.<ref> ایمان و کفر - ترجمه الإیمان والکفر بحارالانوار، ج‌۱، ص ۶۱۵.</ref>
  
 
===متعلق یقین===
 
===متعلق یقین===
  
آنچه یقین به آن تعلق می گیرد یا از اجزاء و لوازم ایمان است مانند وجود [[خداوند]] و صفات کمالیه او و مباحث متعلق به [[نبوت]] و [[امامت]] و احوال نشئه [[آخرت]]، و یا اموری که در ایمان مدخلیتی ندارد.<ref> مولامهدی، نراقی؛علم اخلاق اسلامی (ترجمه کتاب جامع السعادات)، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، ۱۳۶۶ه. ش، اول، ج۱، ص۱۷۶.</ref>
+
آنچه یقین به آن تعلق می گیرد یا از اجزاء و لوازم ایمان است، مانند وجود [[خداوند]] و صفات کمالیه او و مباحث متعلق به [[نبوت]] و [[امامت]] و احوال نشئه [[آخرت]]، و یا اموری که در ایمان مدخلیتی ندارد.<ref> مولا مهدی، نراقی؛ علم اخلاق اسلامی (ترجمه کتاب جامع السعادات)، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، ۱۳۶۶ه. ش، اول، ج۱، ص۱۷۶.</ref>
  
در روایات، یقین بنابر نقلی بر چهار شعبه؛ تیزهوشى، رسیدن به حقایق، عبرت‌شناسى، سنّت و روش پیشینیان<ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص ۱۴۹</ref>و بنابر نقل دیگر بر چهار شاخه؛ شوق و ترس و [[زهد]] و انتظار تقسیم می شود.<ref> انصارى زنجانى خوئینى، ‌ اسماعیل؛ اسرار آل محمد علیهم السلام، ‌ قم‌، نشر الهادى، ‌ اول، ‌۱۴۱۶ ق، ‌ص ۲۵۹</ref>
+
در روایات، یقین بنابر نقلی بر چهار شعبه: تیزهوشى، رسیدن به حقایق، عبرت‌شناسى، سنّت و روش پیشینیان<ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص ۱۴۹</ref> و بنابر نقل دیگر بر چهار شاخه: شوق و ترس و [[زهد]] و انتظار تقسیم می شود.<ref> انصارى زنجانى خوئینى، ‌اسماعیل؛ اسرار آل محمد علیهم السلام، ‌ قم‌، نشر الهادى، ‌ اول، ‌۱۴۱۶ ق، ‌ص ۲۵۹</ref>
  
 
===زمینه یقین===
 
===زمینه یقین===
  
با توجه به [[آیه 99 سوره حجر|آیه ۹۹ سوره حجر]]، «[[عبادت]]»، زمینه ساز یقین<ref>گنجینه معارف، ص۷۹۴</ref> است: «وَاعْبُدْ رَبَّک حَتىَ‌ یأْتِیک الْیقِینُ؛ و پروردگارت را عبادت کن تا یقین [مرگ‌] تو فرا رسد».
+
با توجه به [[آیه 99 سوره حجر|آیه ۹۹ سوره حجر]]، «[[عبادت]]»، زمینه ساز یقین<ref>گنجینه معارف، ص۷۹۴</ref> است: {{متن قرآن|«وَاعْبُدْ رَبَّک حَتىَ‌ یأْتِیک الْیقِینُ»}}؛ و پروردگارت را عبادت کن تا یقین (مرگ‌) تو فرا رسد.
  
 
گویا که معناى آیه چنین است: اگر مى‌خواهى به یقین و مراتب آن برسى و معلوم را به تفصیل به دست آورى به عبادت پروردگارت مشغول باش تا مراتب یقین که مطلوب تو است بدست آید<ref>گنابادی، سلطان محمد؛ ترجمه بیان السعادة فى مقامات العبادة، خانى رضا/ حشمت الله ریاضى، تهران‌، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام‌نور، ۱۳۷۲ ش‌، اول‌، ج‌۸، ص۸۳</ref> که تداوم بر بندگى حق، سبب پیدا شدن یقین است.<ref> قرائتى محسن؛ تفسیر نور، تهران‌، مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن‌، ۱۳۸۳ ش‌، یازدهم‌، ج‌۶، ص ۳۶۳.</ref> و نیز احتمال است که مراد از آمدن یقین، رسیدن [[اجل]] مرگ است که با فرا رسیدنش غیب، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عیان مى‌شود.<ref> طباطبایی، محمدحسین؛ ترجمه تفسیر المیزان‌، موسوى همدانى سید محمدباقر، قم‌، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسین حوزه علمیه قم‌، ۱۳۷۴ ش‌، پنجم‌، ج‌۱۲، ص۲۸۹</ref>
 
گویا که معناى آیه چنین است: اگر مى‌خواهى به یقین و مراتب آن برسى و معلوم را به تفصیل به دست آورى به عبادت پروردگارت مشغول باش تا مراتب یقین که مطلوب تو است بدست آید<ref>گنابادی، سلطان محمد؛ ترجمه بیان السعادة فى مقامات العبادة، خانى رضا/ حشمت الله ریاضى، تهران‌، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام‌نور، ۱۳۷۲ ش‌، اول‌، ج‌۸، ص۸۳</ref> که تداوم بر بندگى حق، سبب پیدا شدن یقین است.<ref> قرائتى محسن؛ تفسیر نور، تهران‌، مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن‌، ۱۳۸۳ ش‌، یازدهم‌، ج‌۶، ص ۳۶۳.</ref> و نیز احتمال است که مراد از آمدن یقین، رسیدن [[اجل]] مرگ است که با فرا رسیدنش غیب، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عیان مى‌شود.<ref> طباطبایی، محمدحسین؛ ترجمه تفسیر المیزان‌، موسوى همدانى سید محمدباقر، قم‌، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسین حوزه علمیه قم‌، ۱۳۷۴ ش‌، پنجم‌، ج‌۱۲، ص۲۸۹</ref>
سطر ۷۳: سطر ۷۳:
 
===نشانه صحت یقین===
 
===نشانه صحت یقین===
  
در [[حدیث|حدیث]] شریفی از [[امام صادق]] علیه السلام دو چیز علامت صحت و سلامت یقین شمرده شده: یکى آن که [[سخط]] و [[غضب]] حق را به رضاى مردم نفروشد. دیگر آن که مردم را ملامت نکند به آنچه خدا به آنها نداده. که این دو از ثمرات کمال یقین است، چنانچه مقابل آنها از ضعف یقین و علت و مرض ایمان است.<ref>موسوی خمینی، روح‌الله؛ شرح چهل حدیث، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵هـ.ش، سی و ششم، ص ۵۶۰</ref>  
+
در [[حدیث|حدیث]] شریفی از [[امام صادق]] علیه السلام دو چیز علامت صحت و سلامت یقین شمرده شده: یکى آن که [[سخط]] و [[غضب]] حق را به رضاى مردم نفروشد. دیگر آن که مردم را ملامت نکند به آنچه خدا به آنها نداده. که این دو از ثمرات کمال یقین است؛ چنانچه مقابل آنها، از ضعف یقین و علت و مرض ایمان است.<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵هـ.ش، ص ۵۶۰</ref>  
  
 
همچنین نترسیدن از [[مرگ]] نیز، نشانه دیگری بر صحت یقین برشمرده شده است.<ref>گنجینه معارف، فص۷۹۹.</ref>
 
همچنین نترسیدن از [[مرگ]] نیز، نشانه دیگری بر صحت یقین برشمرده شده است.<ref>گنجینه معارف، فص۷۹۹.</ref>
سطر ۷۹: سطر ۷۹:
 
===نشانه‌های ضعف یقین===
 
===نشانه‌های ضعف یقین===
  
در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام نشانه ضعف یقین برای ما روشن می شود: «کسى که یقین او ضعیف و سست باشد:
+
در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام، نشانه ضعف یقین برای ما روشن می شود: «کسى که یقین او ضعیف و سست باشد:
  
 
#در جریان زندگى خود پیوسته متوجه به وسائل و اسباب شده و تمسک و توسل به آنها پیدا مى‌کند و این را نزد خود جایز و صحیح تصور نموده و برخلاف [[اخلاص]] و [[توحید|توحید]] نمى‌داند.
 
#در جریان زندگى خود پیوسته متوجه به وسائل و اسباب شده و تمسک و توسل به آنها پیدا مى‌کند و این را نزد خود جایز و صحیح تصور نموده و برخلاف [[اخلاص]] و [[توحید|توحید]] نمى‌داند.
 
#در امور زندگى خود بدون دقت و تحقیق [[حق]]، از رسوم و عادات مردم پیروى کرده و گفتار و اقوال دیگران را معتبر مى‌شمارد.
 
#در امور زندگى خود بدون دقت و تحقیق [[حق]]، از رسوم و عادات مردم پیروى کرده و گفتار و اقوال دیگران را معتبر مى‌شمارد.
#در امور مربوط به زندگى مادى دنیوى، کمال کوشش و سعى بلیغ نموده و در جمع دنیا و نگهدارى و امساک آن اهتمام خواهد داشت. او اظهار مى‌کند که مانع و معطى و دهنده و گیرنده‌اى به جز پروردگار متعال نیست و هر بنده‌اى نمى‌رسد مگر به آنچه روزى و قسمت و نصیب او باشد و به زبان مى‌گوید که سعى و کوشش اثرى در تغییر مقدرات و در زیادى قسمت ندارد ولى از لحاظ عمل و از باطن و قلب خود مخالف این اظهار و گفتار است.»<ref> منسوب به امام جعفر صادق علیه السلام‌؛ مصباح الشریعة، حسن مصطفوى‌، تهران، ‌انجمن اسلامى حکمت و فلسف ایران‌، اول‌، ۱۳۶۰ ش، ص ۳۹۴.</ref>
+
#در امور مربوط به زندگى مادى دنیوى، کمال کوشش و سعى بلیغ نموده و در جمع دنیا و نگهدارى و امساک آن اهتمام خواهد داشت. او اظهار مى‌کند که مانع و معطى و دهنده و گیرنده‌اى به جز پروردگار متعال نیست و هر بنده‌اى نمى‌رسد مگر به آنچه روزى و قسمت و نصیب او باشد و به زبان مى‌گوید که سعى و کوشش اثرى در تغییر مقدرات و در زیادى قسمت ندارد، ولى از لحاظ عمل و از باطن و قلب خود مخالف این اظهار و گفتار است.»<ref> منسوب به امام جعفر صادق علیه السلام‌؛ مصباح الشریعة، حسن مصطفوى‌، تهران، ‌انجمن اسلامى حکمت و فلسف ایران‌، اول‌، ۱۳۶۰ ش، ص ۳۹۴.</ref>
  
 
===نشانه‌های صاحب یقین===
 
===نشانه‌های صاحب یقین===
سطر ۹۲: سطر ۹۲:
 
#و در پیروى از اوامر او استقامت مى‌کند.
 
#و در پیروى از اوامر او استقامت مى‌کند.
 
#و در ظاهر و باطن خدا را [[عبادت]] مى‌نماید.<ref>علم اخلاق اسلامی، ج۱، ص۱۷۸.</ref>
 
#و در ظاهر و باطن خدا را [[عبادت]] مى‌نماید.<ref>علم اخلاق اسلامی، ج۱، ص۱۷۸.</ref>
#صاحب کرامت است؛ زیرا هر قدر یقین انسان زیاد شود قوه تصرف برای او در جمیع کائنات حاصل می شود.<ref>نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، قم، زهیر، ۱۳۸۶ه.ش، اول، ص۹۶.</ref>
+
#صاحب کرامت است؛ زیرا هر قدر یقین انسان زیاد شود، قوه تصرف برای او در جمیع کائنات حاصل می شود.<ref>نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، قم، زهیر، ۱۳۸۶ه.ش، اول، ص۹۶.</ref>
 
#به وجود پروردگار از روى حقیقت یقین داشته و بدو ایمان آورد.
 
#به وجود پروردگار از روى حقیقت یقین داشته و بدو ایمان آورد.
 
#محقّق بودن [[مرگ]] را باور داشته و از آن بترسد.
 
#محقّق بودن [[مرگ]] را باور داشته و از آن بترسد.
سطر ۹۸: سطر ۹۸:
 
#یقین داشته باشد که [[بهشت]] حقّ است.
 
#یقین داشته باشد که [[بهشت]] حقّ است.
 
#همچنین به [[جهنم|دوزخ]] و [[عذاب]] یقین دارد.
 
#همچنین به [[جهنم|دوزخ]] و [[عذاب]] یقین دارد.
#به حقیقت سؤال و جواب روز [[رستاخیز|رستاخیز]] باور داشته آنگاه به حساب کردار خود برسد.<ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص ۲۶.</ref>
+
#به حقیقت سؤال و جواب روز [[رستاخیز|رستاخیز]] باور داشته، آنگاه به حساب کردار خود برسد.<ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص ۲۶.</ref>
  
 
===آثار یقین===
 
===آثار یقین===
  
یقین نصیبی است که هر کس به آن مزین شد، محرم خلوتخانه انس می گردد که به سبب آن می توان به اصلاح و [[تهذیب نفس]]،<ref> امام خمینی؛جهاد اکبر، ص ۳۳.</ref> آرامش و سکونت،<ref> شرح چهل حدیث، ص  ۵۵۷ </ref> درک آیات الهی،<ref> سوره جاثیه، آیات ۳-۴ «إِنَّ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاََیاتٍ لِّلْمُؤْمِنِینَ * وَ فىِ خَلْقِکمُ‌ْ وَ مَا یبُثُّ مِن دَابَّةٍ ءَایاتٌ لِّقَوْمٍ یوقِنُونَ» بى‌شک در آسمانها و زمین نشانه‌هاى (فراوانى) براى مؤمنان وجود دارد * و نیز در آفرینش شما و جنبندگانى که (در سراسر زمین) پراکنده ساخته، نشانه‌هایى است براى جمعیتى که اهل یقینند. </ref> [[صبر]] و شکیبائى،<ref> ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج‌۱، ص ۶۳۹</ref> امیدواری،<ref> خوانساری، جمال الدین؛ شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم، دانشگاه تهران، ۱۳۶۶ ش، ج‌۵، ص ۴۶۶</ref> کسب بسیاری از امور علمی و عملی،<ref> مراحل اخلاق در قرآن کریم (تفسیر موضوعی قرآن کریم )، ص۳۵۳</ref> برطرف کردن غم و اندوهها<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص۱۲۸</ref> و به برترین درجه مقصود<ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص ۱۸۲</ref> و به جایگاه بلندى که موجب شگفتى مى‌شود<ref> ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج‌۱، ص ۶۳۵</ref> که منجر به هدایت<ref> شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج‌۶، ص ۱۹۲</ref>می شود، رسید.
+
یقین نصیبی است که هر کس به آن مزین شد، محرم خلوتخانه انس می گردد که به سبب آن می توان به اصلاح و [[تهذیب نفس]]،<ref> امام خمینی؛ جهاد اکبر، ص ۳۳.</ref> آرامش و سکونت،<ref> شرح چهل حدیث، ص  ۵۵۷ </ref> درک آیات الهی،<ref> سوره جاثیه، آیات ۳-۴ «إِنَّ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاََیاتٍ لِّلْمُؤْمِنِینَ * وَ فىِ خَلْقِکمُ‌ْ وَ مَا یبُثُّ مِن دَابَّةٍ ءَایاتٌ لِّقَوْمٍ یوقِنُونَ»</ref> [[صبر]] و شکیبائى،<ref> ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج‌۱، ص ۶۳۹</ref> امیدواری،<ref> خوانساری، جمال الدین؛ شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم، دانشگاه تهران، ۱۳۶۶ ش، ج‌۵، ص ۴۶۶</ref> کسب بسیاری از امور علمی و عملی،<ref> مراحل اخلاق در قرآن کریم (تفسیر موضوعی قرآن کریم)، ص۳۵۳</ref> برطرف کردن غم و اندوهها<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص۱۲۸</ref> و به جایگاه بلندى که موجب شگفتى مى‌شود<ref> ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج‌۱، ص ۶۳۵</ref> و منجر به هدایت می شود،<ref> شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج‌۶، ص ۱۹۲</ref> رسید.
  
ملاک [[ایمان|ایمان]]،<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۸۸.</ref> نشانه‌ی پرهیزکاران،<ref> سید رضی؛ نهج البلاغة، محمد دشتى‌، قم‌، مشهور، ۱۳۷۹ ش‌، اول‌، ص ۴۰۵.</ref> نشانه‌ی مؤمن،<ref> صابرى یزدى، على رضا/انصارى محلاتى‌، محمدرضا الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى‌، قم‌، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى‌، دوم‌، ۱۳۷۵ ش‌، ص ۴۵۸.</ref> [[اخلاص]] در عمل و [[تقوا|تقوى]] و پرهیز از [[گناه]]،<ref> حسن بن ابى الحسن دیلمى؛ ارشاد القلوب، سید هدایت الله مسترحمى، تهران‌، مصطفوى، ‌سوم، ‌۱۳۴۹ ش، ج‌۲، ص ۱۰۷.</ref> رفع [[وسوسه|وساوس]] نفسانیه،<ref>ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج‌۲، ص۱۰۷.</ref> بزرگترین بی نیازى،<ref>الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۵.</ref> کوشش در زندگی،<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۹.</ref> نیرومند شدن،<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۹.</ref> کوتاهی [[آرزو|آرزوها]]،<ref> ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج‌۲، ص ۱۰۳.</ref> دورکردن حوادث و مشکلات زندگى<ref>ایمان و کفر - ترجمه الإیمان والکفر بحارالانوار، ج‌۱، ص ۶۳۷</ref> جلب نکردن رضایت مردم با عملى که موجب خشم خدا است<ref> بحارالانوار-ترجمه جلد ۶۷ و ۶۸، ج‌۱، ص ۱۴۲</ref> ملامت نکردن مردم در تنگناها<ref> همان، ص ۱۴۲</ref> برتری عمل اندک و مداوم به واسطه یقین در نزد خداوند<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص۱۶۵.</ref> [[حرص]] نورزیدن به دنیا<ref> الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص ۶۸۶</ref>، فراموش کردن [[دنیا|دنیا]]<ref> شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج‌۵، ص ۳۴۲</ref> و... همه از آثار یقین می باشد.
+
ملاک [[ایمان|ایمان]]،<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۸۸.</ref> نشانه‌ی پرهیزکاران،<ref> سید رضی؛ نهج البلاغة، محمد دشتى‌، قم‌، مشهور، ۱۳۷۹ ش‌، اول‌، ص ۴۰۵.</ref> نشانه‌ی مؤمن،<ref> صابرى یزدى، على رضا/انصارى محلاتى‌، محمدرضا الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى‌، قم‌، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى‌، دوم‌، ۱۳۷۵ ش‌، ص ۴۵۸.</ref> [[اخلاص]] در عمل و [[تقوا|تقوى]] و پرهیز از [[گناه]]،<ref> حسن بن ابى الحسن دیلمى؛ ارشاد القلوب، سید هدایت الله مسترحمى، تهران‌، مصطفوى، ‌سوم، ‌۱۳۴۹ ش، ج‌۲، ص ۱۰۷.</ref> رفع [[وسوسه|وساوس]] نفسانیه،<ref>ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج‌۲، ص۱۰۷.</ref> بزرگترین بی نیازى،<ref>الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۵.</ref> کوشش در زندگی،<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۹.</ref> نیرومند شدن،<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۹.</ref> کوتاهی آرزوها،<ref> ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج‌۲، ص ۱۰۳.</ref> دورکردن حوادث و مشکلات زندگى،<ref>ایمان و کفر - ترجمه الإیمان والکفر بحارالانوار، ج‌۱، ص ۶۳۷</ref> جلب نکردن رضایت مردم با عملى که موجب خشم خدا است،<ref> بحارالانوار-ترجمه جلد ۶۷ و ۶۸، ج‌۱، ص ۱۴۲</ref> ملامت نکردن مردم در تنگناها،<ref> همان، ص ۱۴۲</ref> برتری عمل اندک و مداوم به واسطه یقین در نزد خداوند،<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص۱۶۵.</ref> [[حرص]] نورزیدن به دنیا،<ref> الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص ۶۸۶</ref>، فراموش کردن [[دنیا|دنیا]]<ref> شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج‌۵، ص ۳۴۲</ref> و... همه از آثار یقین می باشد.
  
 
===آثار عدم یقین===
 
===آثار عدم یقین===
سطر ۱۱۱: سطر ۱۱۱:
 
#کم ارزش بودن عمل فراوان بدون یقین.<ref>الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۴۹۳.</ref>
 
#کم ارزش بودن عمل فراوان بدون یقین.<ref>الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۴۹۳.</ref>
 
#آن که قلبش به یقین نرسیده است، عملش به فرمان او نیست.<ref>الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۹.</ref>
 
#آن که قلبش به یقین نرسیده است، عملش به فرمان او نیست.<ref>الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۹.</ref>
#هیچ بیخردی ای همچون کمى یقین نیست.<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۷۶.</ref>
+
#هیچ بی خردی ای همچون کمى یقین نیست.<ref> الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۷۶.</ref>
 
#خوابیدن همراه با یقین، برتر از [[نماز]] گزاردن با [[شک|شک]] و تردید است.<ref> نهج البلاغة-ترجمه دشتى، ص۶۴۵.</ref>
 
#خوابیدن همراه با یقین، برتر از [[نماز]] گزاردن با [[شک|شک]] و تردید است.<ref> نهج البلاغة-ترجمه دشتى، ص۶۴۵.</ref>
  
سطر ۱۱۷: سطر ۱۱۷:
 
<references />
 
<references />
 
==منابع==
 
==منابع==
*زینب طاهری، یقین، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: ۲ خرداد ۱۳۹۱.
+
*[http://www.pajoohe.ir "یقین"، دانشنامه پژوهه]، زینب طاهری، تاریخ بازیابی: ۲ خرداد ۱۳۹۱.
*هزار و یک کلمه‌، [[علامه حسن زاده آملی|حسن زاده آملى‌]]، بوستان کتاب‌، قم‌، ۱۳۸۱.
+
*هزار و یک کلمه‌، [[علامه حسن زاده آملی]]، بوستان کتاب‌، قم‌، ۱۳۸۱.
*عرفان اسلامى‌: شرح و تفسیر مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه‌، حسین انصاریان‌، انتشارات دارالعرفان‌، قم‌، ۱۳۸۶، چاپ اول‌.
+
*عرفان اسلامى‌: شرح و تفسیر مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه‌، حسین انصاریان‌، انتشارات دارالعرفان‌، قم‌، ۱۳۸۶.
  
 +
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:اخلاق الهی]]
 
[[رده:اخلاق الهی]]
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
 
[[رده:تعاریف کلی]]
 
[[رده:تعاریف کلی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۲۹


«یقین»، اعتقاد و باور محکم و استوارى است که مطابق با واقع باشد و به هیچ وجه امکان زوال و احتمال خلاف در آن راه ندارد.[۱] حقیقت یقین در کلام معصومین علیهم‌السلام عبارت از توکل بر خدا و تسلیم در برابر امر او و رضا به مقدرات او و واگذارى کارها به اوست. آرامش، صبر و امیدواری، از جمله آثار یقین است.

یقین در قرآن

در آیات قرآن، یقین در چند معنى استعمال گردیده است:

  1. به معنى علم و آگاهى کامل: «... ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یقِیناً». (سوره نساء، آیه ۱۵۷) یعنى و ما قتلوه من غیر شک.
  2. به معنى مرگ: «وَاعْبُدْ رَبَّک حَتَّى یأْتِیک الْیقِینُ». (سوره حجر، آیه ۹۹) یعنى حتّى یأتیک الموت.
  3. به معنى آشکار و روشن: «کلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ». (سوره تکاثر، آیه ۵) یعنى اگر حادثه بزرگ عالم آخرت براى شما روشن و آشکار می شد.[۲]

مراتب یقین

از نظر عارفان، یقین داراى سه مرتبه است:

  1. علم الیقین: علم الیقین‌ به معناى تصوّر و تصدیق موضوع به صورتى است که در واقع چنان است و البته حصول این یقین جز به کمک دانش و علم و استدلال و منطق میسّر نیست.
  2. عین الیقین: عین الیقین‌ به معناى دیدن و مشاهده کردن واقعیت است و این مرتبه درجه‌اى‌ از مرتبه قبل بالاتر است، چون بین چیزى را به چشم دیدن و باور کردن تا شنیدن و قبول کردن خیلى فرق است.
  3. حقّ الیقین: حق الیقین‌ به معناى متّحد شدن وجود با واقعیت است؛ به نحوى که هیچ‌گونه راه شک و تردیدى به آن براى انسان نماند و واقعیت خارجى یا موجودیت انسان یکى گردد، حق الیقین به معناى فناى در حق و بقاى به اوست، علماً و شهوداً و حالًا و مراد از لقاى حق در آیات قرآن همین مرتبه است‌، مرتبه‌‌اى که کار دلیل و برهان کار دیده نیست، بلکه نتیجه حرکت الهى قلب است، قلبى که خانه اوست و عرصه تجلّى نور او و چون دیده قلب که از آن تعبیر به بصیرت مى‌‌شود، به نور یقین روشن گردد انسان مستحقّ عنایات خاصّه و الطاف رحمانیه مى‌‌گردد و مى‌‌شنود آنچه را قبل از این یقین نمى‌‌شنید و مى‌‌بیند آنچه را نمى‌‌دید و مى‌‌یابد، آنچه را نمى‌‌یافت.[۳]

برخی دیگر مراتب یقین را با مثال آتش به این صورت توضیح داده اند:

  1. علم الیقین: و آن این است که انسان از دلائل مختلف به چیزى ایمان آورد مانند کسى که با مشاهده دود ایمان به وجود آتش پیدا مى‌کند.
  2. عین الیقین: و آن در جایی است که انسان به مرحله مشاهده مى‌رسد و با" چشم" خود مثلا آتش را مشاهده مى‌کند.
  3. حق الیقین: و آن همانند کسى است که وارد در آتش شود و سوزش آن را لمس کند و به صفات آتش متصف گردد و این بالاترین مرحله یقین است.[۴]

یقین در روایات

حقیقت یقین

اولین مرحله ایمان، معرفت و سپس یقین[۵] و بالاترین درجه یقین، رضا به قضاى الهی -که گاهی ناخوشایند است- مى‌باشد.[۶]

حقیقت یقین در کلام معصومین علیهم السلام، توکل بر خدا و تسلیم در برابر امر خدا و رضا به مقدرات خدا و واگذارى کارها به خدا دانسته شده است.[۷]

در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه وآله روایت شده که فرمود: به جبرئیل گفتم: تفسیر یقین چیست؟ فرمود: مؤمن براى خدا کارى مى‌کند که گویا او را مشاهده مى‌نماید و اگر او خداوند را مشاهده نمى‌کند خداوند او را مى‌نگرد و یقین کند که هر چه به او مى‌رسد باید مى‌رسید و خطا نمى‌کرد و هر چه به او اصابت نمى‌کند باید هم اصابت نمى‌کرد.[۸]

یقین در نظر اهل یقین

در باب «حقیقة الایمان و الیقین» کتاب اصول کافى مرحوم کلینى روایت شده است که رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله نماز صبح بگزارد و بعد از نماز جوانى را در مسجد دید که سرش را فرود مى‌‌آورد. رسول اللّه بدو گفت: اى فلان چگونه صبح کرده‌‌اى؟ گفت: یا رسول اللّه صبح کرده‌ام درحالى‌‌که صاحب یقینم. رسول اللّه از گفتار وى به شگفت آمد و گفت هر یقینى را حقیقتى است، حقیقت یقین‌ تو چیست؟ گفت اى رسول اللّه یقینم مرا اندوهگین کرد و شبم را به بیدارى و روزهاى گرمم را به تشنگى کشانیده است تا آنکه گویا من اکنون به عرش پروردگار نگاه مى‌کنم که براى حساب واداشته شده است و خلائق براى حساب محشورند و من در میان آنانم و گویا که به اهل بهشت مى‌‌نگرم که در بهشت متنعّمند و یکدیگر را مى‌‌شناسند و بر اریکه‌‌ها تکیه داده‌‌اند و گویا که اهل آتش را مى‌‌بینم که در آتش معذّبند و فریاد برمى‌‌آورند و گویا که من اکنون آواز زبانه آتش را مى‌‌شنوم که بر گوش‌هاى من مى‌‌پیچد.

رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله به اصحاب خود فرمود: «هذا عبد نوّر اللّه قلبه» این بنده‌اى است‌ که خداوند دل او را به ایمان روشن کرده است. سپس رسول اللّه بدو فرمود: «الزم ما انت علیه»؛ از این حال جدا مشو. آن جوان گفت: یا رسول اللّه براى من از خداوند بخواه که در خدمت تو شهادت را روزى من گرداند. رسول اللّه بخواست و طولى نکشید آن جوان در یکى از غزوات بعد از نه نفر که وى دهمین بود شربت شهادت چشید.[۹]

فضیلت یقین

یقین افضل کمالات، اشرف فضایل و اهم اخلاق است و در کلام معصومین علیهم السلام و سخنان بزرگان آمده است که:

  1. هیچ نورى همچون نور یقین نیست.[۱۰]
  2. یقین از ایمان و اسلام بافضیلت­ تر است.[۱۱]
  3. عمل کم و همیشگى با یقین، بهتر از اعمال زیاد بدون یقین است.[۱۲]
  4. چیزى گرامى‌تر و عزیزتر از یقین نیست.[۱۳]
  5. بهترین چیزى که به قلب داده شده، یقین است.[۱۴]
  6. خیرى که همواره در قلب جاى دارد، یقین است.[۱۵]
  7. یقین ثروتى است که از همه چیز کفایت مى‌کند.[۱۶]
  8. اهل یقین مورد غبطه دیگران می باشد.[۱۷]
  9. کمتر از یقین چیزى بین مردم تقسیم نشده است.[۱۸]
  10. با ارزش‌ترین چیزى که در دل انسان راه می یابد، یقین است.[۱۹]
  11. رأس دین، درستى یقین است.[۲۰]

حدّ یقین

برای دانستن حدّ و نهایت یقین می توان به کلام امام صادق علیه السلام اشاره داشت که فرمودند: حد یقین این است که فقط از خداوند بترسى.[۲۱]

متعلق یقین

آنچه یقین به آن تعلق می گیرد یا از اجزاء و لوازم ایمان است، مانند وجود خداوند و صفات کمالیه او و مباحث متعلق به نبوت و امامت و احوال نشئه آخرت، و یا اموری که در ایمان مدخلیتی ندارد.[۲۲]

در روایات، یقین بنابر نقلی بر چهار شعبه: تیزهوشى، رسیدن به حقایق، عبرت‌شناسى، سنّت و روش پیشینیان[۲۳] و بنابر نقل دیگر بر چهار شاخه: شوق و ترس و زهد و انتظار تقسیم می شود.[۲۴]

زمینه یقین

با توجه به آیه ۹۹ سوره حجر، «عبادت»، زمینه ساز یقین[۲۵] است: «وَاعْبُدْ رَبَّک حَتىَ‌ یأْتِیک الْیقِینُ»؛ و پروردگارت را عبادت کن تا یقین (مرگ‌) تو فرا رسد.

گویا که معناى آیه چنین است: اگر مى‌خواهى به یقین و مراتب آن برسى و معلوم را به تفصیل به دست آورى به عبادت پروردگارت مشغول باش تا مراتب یقین که مطلوب تو است بدست آید[۲۶] که تداوم بر بندگى حق، سبب پیدا شدن یقین است.[۲۷] و نیز احتمال است که مراد از آمدن یقین، رسیدن اجل مرگ است که با فرا رسیدنش غیب، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عیان مى‌شود.[۲۸]

امر دیگری که انسان را به مقام رفیع یقین می رساند، تسلیم محض خداوند بودن است؛ زیرا کسی به این مقام می رسد که در قلب او جز خواسته خدا چیزی نباشد.[۲۹]

نشانه صحت یقین

در حدیث شریفی از امام صادق علیه السلام دو چیز علامت صحت و سلامت یقین شمرده شده: یکى آن که سخط و غضب حق را به رضاى مردم نفروشد. دیگر آن که مردم را ملامت نکند به آنچه خدا به آنها نداده. که این دو از ثمرات کمال یقین است؛ چنانچه مقابل آنها، از ضعف یقین و علت و مرض ایمان است.[۳۰]

همچنین نترسیدن از مرگ نیز، نشانه دیگری بر صحت یقین برشمرده شده است.[۳۱]

نشانه‌های ضعف یقین

در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام، نشانه ضعف یقین برای ما روشن می شود: «کسى که یقین او ضعیف و سست باشد:

  1. در جریان زندگى خود پیوسته متوجه به وسائل و اسباب شده و تمسک و توسل به آنها پیدا مى‌کند و این را نزد خود جایز و صحیح تصور نموده و برخلاف اخلاص و توحید نمى‌داند.
  2. در امور زندگى خود بدون دقت و تحقیق حق، از رسوم و عادات مردم پیروى کرده و گفتار و اقوال دیگران را معتبر مى‌شمارد.
  3. در امور مربوط به زندگى مادى دنیوى، کمال کوشش و سعى بلیغ نموده و در جمع دنیا و نگهدارى و امساک آن اهتمام خواهد داشت. او اظهار مى‌کند که مانع و معطى و دهنده و گیرنده‌اى به جز پروردگار متعال نیست و هر بنده‌اى نمى‌رسد مگر به آنچه روزى و قسمت و نصیب او باشد و به زبان مى‌گوید که سعى و کوشش اثرى در تغییر مقدرات و در زیادى قسمت ندارد، ولى از لحاظ عمل و از باطن و قلب خود مخالف این اظهار و گفتار است.»[۳۲]

نشانه‌های صاحب یقین

برای اهل یقین نشانه هایی برشمردند:

  1. نشانه‌اش این است که از غیر خدا قطع امید مى‌کند و به حول و قوه خدا پناه مى‌برد.[۳۳]
  2. و در پیروى از اوامر او استقامت مى‌کند.
  3. و در ظاهر و باطن خدا را عبادت مى‌نماید.[۳۴]
  4. صاحب کرامت است؛ زیرا هر قدر یقین انسان زیاد شود، قوه تصرف برای او در جمیع کائنات حاصل می شود.[۳۵]
  5. به وجود پروردگار از روى حقیقت یقین داشته و بدو ایمان آورد.
  6. محقّق بودن مرگ را باور داشته و از آن بترسد.
  7. مطمئن باشد که قیامت حقّ است.
  8. یقین داشته باشد که بهشت حقّ است.
  9. همچنین به دوزخ و عذاب یقین دارد.
  10. به حقیقت سؤال و جواب روز رستاخیز باور داشته، آنگاه به حساب کردار خود برسد.[۳۶]

آثار یقین

یقین نصیبی است که هر کس به آن مزین شد، محرم خلوتخانه انس می گردد که به سبب آن می توان به اصلاح و تهذیب نفس،[۳۷] آرامش و سکونت،[۳۸] درک آیات الهی،[۳۹] صبر و شکیبائى،[۴۰] امیدواری،[۴۱] کسب بسیاری از امور علمی و عملی،[۴۲] برطرف کردن غم و اندوهها[۴۳] و به جایگاه بلندى که موجب شگفتى مى‌شود[۴۴] و منجر به هدایت می شود،[۴۵] رسید.

ملاک ایمان،[۴۶] نشانه‌ی پرهیزکاران،[۴۷] نشانه‌ی مؤمن،[۴۸] اخلاص در عمل و تقوى و پرهیز از گناه،[۴۹] رفع وساوس نفسانیه،[۵۰] بزرگترین بی نیازى،[۵۱] کوشش در زندگی،[۵۲] نیرومند شدن،[۵۳] کوتاهی آرزوها،[۵۴] دورکردن حوادث و مشکلات زندگى،[۵۵] جلب نکردن رضایت مردم با عملى که موجب خشم خدا است،[۵۶] ملامت نکردن مردم در تنگناها،[۵۷] برتری عمل اندک و مداوم به واسطه یقین در نزد خداوند،[۵۸] حرص نورزیدن به دنیا،[۵۹]، فراموش کردن دنیا[۶۰] و... همه از آثار یقین می باشد.

آثار عدم یقین

  1. پذیرفته نشدن دعا.[۶۱]
  2. کم ارزش بودن عمل فراوان بدون یقین.[۶۲]
  3. آن که قلبش به یقین نرسیده است، عملش به فرمان او نیست.[۶۳]
  4. هیچ بی خردی ای همچون کمى یقین نیست.[۶۴]
  5. خوابیدن همراه با یقین، برتر از نماز گزاردن با شک و تردید است.[۶۵]

پانویس

  1. طوسی، خواجه نصیرالدین؛ اوصاف الاشراف، سید محمدرضا غیاثی کرمانی، قم، مؤسسه حضور، ۱۳۸۲ش، ص۹۶
  2. أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج‌۱، ص ۱۷۶.
  3. انصاریان، حسین، عرفان اسلامى، ج‌۱، ص۳۸۵-۳۸۶
  4. تفسیر نمونه، ج‌۲۷، ص ۲۸۵
  5. حسن دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، قم، نشر ناصر، ۱۳۷۶ هـ.ش ج‌۱، ص ۳۳۲
  6. حرّانى، حسن بن شعبه؛ تحف العقول، ترجمه بهراد جعفرى، ‌تهران‌، اسلامیه، ‌اول، ‌۱۳۸۰ ش‌، ص ۲۵۸
  7. علامه مجلسی؛ ترجمه الإیمان و الکفر، بحارالانوار، عزیزالله عطاردى‌، تهران‌، انتشارات عطارد، ۱۳۷۸ ش، ج‌۱، ص۶۱۵
  8. ایمان و کفر -ترجمه الإیمان و الکفر، بحار الانوار، ج‌۱، ص ۶۱۶
  9. حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه، ج‌۲، ص ۴۱۳
  10. حکیمى اخوان، آرام‌ احمد؛الحیاة با ترجمه احمد آرام‌، تهران، ‌دفتر نشر فرهنگ اسلامى‌، ۱۳۸۰ ش‌، ج‌۱، ص ۱۲۸.
  11. ایمان و کفر، همان، ج‌۱، ص۶۴۳.
  12. همان، ص۶۱۶.
  13. همان، ص ۶۴۳.
  14. همان، ص ۶۱۶.
  15. همان، ص۶۳۲.
  16. همان، ص۶۳۵.
  17. همان، ص ۶۳۲.
  18. همان، ص ۶۳۵.
  19. علامه مجلسی؛ بحارالانوار - ترجمه جلد ۶۷ و ۶۸، سید ابوالحسن موسوى همدانى، تهران‌، کتابخانه مسجد ولى عصر، اول‌ج‌۱، ص۱۴۲.
  20. تحف العقول - ترجمه جعفرى، ص ۶۶.
  21. ایمان و کفر - ترجمه الإیمان والکفر بحارالانوار، ج‌۱، ص ۶۱۵.
  22. مولا مهدی، نراقی؛ علم اخلاق اسلامی (ترجمه کتاب جامع السعادات)، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، ۱۳۶۶ه. ش، اول، ج۱، ص۱۷۶.
  23. تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص ۱۴۹
  24. انصارى زنجانى خوئینى، ‌اسماعیل؛ اسرار آل محمد علیهم السلام، ‌ قم‌، نشر الهادى، ‌ اول، ‌۱۴۱۶ ق، ‌ص ۲۵۹
  25. گنجینه معارف، ص۷۹۴
  26. گنابادی، سلطان محمد؛ ترجمه بیان السعادة فى مقامات العبادة، خانى رضا/ حشمت الله ریاضى، تهران‌، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام‌نور، ۱۳۷۲ ش‌، اول‌، ج‌۸، ص۸۳
  27. قرائتى محسن؛ تفسیر نور، تهران‌، مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن‌، ۱۳۸۳ ش‌، یازدهم‌، ج‌۶، ص ۳۶۳.
  28. طباطبایی، محمدحسین؛ ترجمه تفسیر المیزان‌، موسوى همدانى سید محمدباقر، قم‌، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسین حوزه علمیه قم‌، ۱۳۷۴ ش‌، پنجم‌، ج‌۱۲، ص۲۸۹
  29. جوادی آملی، عبدالله؛ مراحل اخلاق در قرآن کریم (تفسیر موضوعی قرآن کریم)، قم، مرکز نشر اسراء اول، ۱۳۷۷، ج۱۱، ص۳۵۵
  30. امام خمینی، شرح چهل حدیث، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵هـ.ش، ص ۵۶۰
  31. گنجینه معارف، فص۷۹۹.
  32. منسوب به امام جعفر صادق علیه السلام‌؛ مصباح الشریعة، حسن مصطفوى‌، تهران، ‌انجمن اسلامى حکمت و فلسف ایران‌، اول‌، ۱۳۶۰ ش، ص ۳۹۴.
  33. ایمان و کفر - ترجمه الإیمان والکفر بحارالانوار، ج‌۱، ص۶۳۶.
  34. علم اخلاق اسلامی، ج۱، ص۱۷۸.
  35. نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، قم، زهیر، ۱۳۸۶ه.ش، اول، ص۹۶.
  36. تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص ۲۶.
  37. امام خمینی؛ جهاد اکبر، ص ۳۳.
  38. شرح چهل حدیث، ص ۵۵۷
  39. سوره جاثیه، آیات ۳-۴ «إِنَّ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاََیاتٍ لِّلْمُؤْمِنِینَ * وَ فىِ خَلْقِکمُ‌ْ وَ مَا یبُثُّ مِن دَابَّةٍ ءَایاتٌ لِّقَوْمٍ یوقِنُونَ»
  40. ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج‌۱، ص ۶۳۹
  41. خوانساری، جمال الدین؛ شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم، دانشگاه تهران، ۱۳۶۶ ش، ج‌۵، ص ۴۶۶
  42. مراحل اخلاق در قرآن کریم (تفسیر موضوعی قرآن کریم)، ص۳۵۳
  43. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص۱۲۸
  44. ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج‌۱، ص ۶۳۵
  45. شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج‌۶، ص ۱۹۲
  46. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۸۸.
  47. سید رضی؛ نهج البلاغة، محمد دشتى‌، قم‌، مشهور، ۱۳۷۹ ش‌، اول‌، ص ۴۰۵.
  48. صابرى یزدى، على رضا/انصارى محلاتى‌، محمدرضا الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى‌، قم‌، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى‌، دوم‌، ۱۳۷۵ ش‌، ص ۴۵۸.
  49. حسن بن ابى الحسن دیلمى؛ ارشاد القلوب، سید هدایت الله مسترحمى، تهران‌، مصطفوى، ‌سوم، ‌۱۳۴۹ ش، ج‌۲، ص ۱۰۷.
  50. ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج‌۲، ص۱۰۷.
  51. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۵.
  52. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۹.
  53. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۹.
  54. ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج‌۲، ص ۱۰۳.
  55. ایمان و کفر - ترجمه الإیمان والکفر بحارالانوار، ج‌۱، ص ۶۳۷
  56. بحارالانوار-ترجمه جلد ۶۷ و ۶۸، ج‌۱، ص ۱۴۲
  57. همان، ص ۱۴۲
  58. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص۱۶۵.
  59. الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص ۶۸۶
  60. شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج‌۵، ص ۳۴۲
  61. خرمشاهى، بهاءالدین – انصارى،‌ مسعود؛ پیام پیامبر، تهران‌، منفرد، اول‌، ۱۳۷۶ ش‌، ص ۶۹۷.
  62. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۴۹۳.
  63. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۹.
  64. الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۷۶.
  65. نهج البلاغة-ترجمه دشتى، ص۶۴۵.

منابع

  • "یقین"، دانشنامه پژوهه، زینب طاهری، تاریخ بازیابی: ۲ خرداد ۱۳۹۱.
  • هزار و یک کلمه‌، علامه حسن زاده آملی، بوستان کتاب‌، قم‌، ۱۳۸۱.
  • عرفان اسلامى‌: شرح و تفسیر مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه‌، حسین انصاریان‌، انتشارات دارالعرفان‌، قم‌، ۱۳۸۶.