فدک: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
| (۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
| سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{خوب}} | {{خوب}} | ||
| − | + | '''«فدک»''' سرزمینی تاریخی در صحرای [[حجاز]] و در اطراف [[مدینه]] است. پس از [[فتح خیبر]] و انتشار خبر سقوط آن، [[یهود|یهودیان]] ساکن فدک به خاطر پیشگیری از لشگرکشی سپاه [[اسلام]] بدانجا، نیمی از حاصل باغات و اراضی آن را به [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه وآله مصالحه نمودند.<ref> معجم البلدان، ماده فدک.</ref> پیامبر اکرم نیز آن را به دختر خود [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه زهرا]] علیهاالسلام بخشید، اما پس از وفات پیامبر این سرزمین توسط [[ابوبکر]] مصادره شد. پیروان [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهمالسلام، مصادره فدک به وسیله نظام حاکم بعد از [[رحلت پیامبر اسلام]] صلی الله علیه وآله را، [[ظلم]] مضاعفی در حق خاندان پیامبر پس از [[غصب]] خلافت [[امیرالمؤمنین]] علیهالسلام میدانند. مسأله فدک بیش از آنکه بار اقتصادی داشته باشد، بار معنوی و سیاسی داشته و با گذشت زمان به مسائل اعتقادی پیوند خورده است. | |
| − | + | [[پرونده:Fadack.jpg|بندانگشتی|باغ فدک]] | |
| − | + | ==موقعیت جغرافیایی و سابقه تاریخی فدک== | |
| + | فدک از جمله قُری و قصبات [[حجاز]] و حوالی خیبر است که با [[مدینه]] دو یا سه روز طی مسافت فاصله دارد که به مقیاس زمان کنونی به حدود ۱۳۰ کیلومتر میرسد. سرزمینی بوده آباد و به لحاظ داشتن آب کافی، از نخلستانهای فراوان و محصول برخوردار بوده است. اشتغال مردم این سرزمین را امر کشاورزی و کارهای دستی تشکیل میداده و خرمای آن مشهور بوده و از بافتههای فدک در کتب تاریخی سخن به میان آمده است. | ||
| − | + | فدک با پیشینه تاریخی منزلگاه طایفه «بنو مُرّه» از قبیله بزرگ و مشهور عرب «غطفان» است. به گفته [[محمد بن جریر طبری|طبری]] مادر نعمان بن منذر پادشاه حیره از اهالی فدک بوده که سند معتبری در قدمت تاریخی سرزمین فدک به شمار میرود.<ref> نک: سید محمدباقر نجفی، مدینه شناسی، ج ۲، ص ۴۸۹.</ref> و به گفته برخی دیگر: فدک نام پسر حام بن [[حضرت نوح علیه السلام|نوح]] بوده و این قریه به نام وی موسوم گشته است. | |
| − | فدک | + | فدک با [[خیبر]] ده کیلومتر فاصله دارد و به لحاظ این که خیبر مرکز عمده [[یهود|یهودیان]] بوده، مردم آن از نظر اجتماعی و مذهبی تابع یهودیان خیبر بودهاند. قلعه مشهور قدیمی فدک به «الشمروخ» شهرت داشته که در حقیقت حصن و قلعه فدک بوده است.<ref> همان، ص ۴۹۰.</ref> |
| − | + | فدک، با دیرینه ممتد تاریخی و موقعیت ویژهاش به عنوان یک سرزمین پرآب و در نتیجه دارای نخلستانها، نامی مشهور بوده که علیرغم کوچکیاش از اهمیت تاریخی و جغرافیایی برخوردار است. در قرن سوم هجری، این قریه مسیر و منزلگاه مسافران مدینه بوده که در حال حاضر این موقعیت را از دست داده است. | |
| − | |||
| − | + | بنا به نوشته مؤلف کتاب «مدینهشناسی» که خود از محل فدک دیدن کرده است، این منطقه امروزه به «الحائط» موسوم است که تابع امارت «حائل» است و در مغرب «الحُلیفه» و جنوب «ضرغد» قرار دارد. دقیقا در مرز شرقی خیبر دارای موقعیت مشخصی است. به گفته وی، تا پایان سال ۱۹۷۵ میلادی، این منطقه شامل ۲۱ روستا و دارای ۱۱۰۰۰ نفر جمعیت بوده و سکنه «الحائط» بیش از ۱۴۰۰ نفر نبوده است. فدک سرزمینی است پوشیده از نخلستانها و برخوردار از امکانات کشاورزی و در عین حال مجاور سرزمینهای خشک حره و تابش آفتاب گرم. حائط، بیهیچ نشانی از تاریخ، در لابلای نخلستانها و صحرای خشک متروک، امروزه اهمیت خود را به عنوان منزلگاه مسافران از دست داده است.<ref> مدینه شناسی، ج ۲، ص ۴۹۲.</ref> | |
| − | == | + | ==ارزش مالی فدک و نخلهای آن== |
| − | |||
| − | + | فدک به لحاظ امکانات کشاورزی، سرزمینی بود پرمحصول و رطب آن شهرت بسیار داشت. در خصوص حجم درآمد کشاورزی و نخلستانهای فدک، پس از آن که در تصرف [[پیامبر]] قرار گرفت، گزارشهایی به ثبت رسیده است. برخی گویند: نخلستانهایش در قرن ششم هجری معادل نخلستانهای [[کوفه]] بوده است.<ref> سید محمدباقر صدر، فدک در تاریخ، ص ۲۷.</ref> | |
| − | + | [[ابن ابی الحدید]] مینویسد: هنگامی که [[عمر بن خطاب|عمر]] میخواست یهودیان فدک را تبعید کند، کسانی را فرستاد تا بهای نیمهای از فدک را که از ایشان بود حساب کنند و آنگاه پنجاه هزار درهم از اموالی که از [[عراق]] برای او رسیده بود، به آنها پرداخت و ایشان را به [[شام]] تبعید کرد.<ref> شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص ۱۰۸، چاپ بیروت.</ref> | |
| − | + | [[سید بن طاووس]] در «کشف المحجه» گفتاری دارد که درآمد فدک را بیش از این تخمین زده است. وی میگوید: درآمد فدک به روایت شیخ عبدالله بن حماد انصاری سالانه بالغ بر هفتاد هزار دینار بوده است.<ref> به روایت محدث قمی در بیت الاحزان، ص ۸۲.</ref> | |
| − | + | ==فتح خیبر و مصالحه فدک به پیامبر== | |
| + | در سال هفتم هجری، سپاه [[اسلام]] موفق شدند طی فتوحات خود قلعههای خیبر را که دژهای استوار [[یهود|یهودیان]] بود فتح کنند. دلاوریهای [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان]] علیهالسلام در [[فتح خیبر]] مشهور است. همین که خیبر فتح شد و یهودیان سر تسلیم در برابر مسلمانان فرود آوردند، خبر سقوط خیبر با آن عظمت به یهودیان فدک که از ساکنان قلعهها و مزارع آن خطه بودند رسید؛ از این رو وحشتی در دل آنان افتاد و پیش از آن که سپاه اسلام راهی فدک شوند، نمایندگانی نزد پیامبر فرستادند و از تسلیم و مصالحه خود بر نیمی از حاصل باغات و اراضی فدک سخن گفتند.<ref> معجم البلدان، ماده "فدک".</ref> | ||
| − | + | [[ابن ابی الحدید]] از [[سیره ابن اسحاق]] چنین نقل میکند: همین که خیبر فتح شد، رعب و وحشت یهودیان فدک را گرفت، لذا نمایندگان خود را نزد پیامبر فرستادند و درخواست کردند بر نیمی از فدک با آنان مصالحه کند. نمایندگان یهود در خیبر یا در مسیرِ راه و یا در [[مدینه]] خدمت پیامبر رسیدند و موضوع را عنوان کردند و آن حضرت پیشنهاد آنان را پذیرفت. از این رو فدک ملک ویژه رسول الله شد؛ زیرا بدون جنگ به تصرف درآمد. <ref> شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۴، ص ۱۰۸.</ref> | |
| − | و | + | مفسران [[سنی]] و [[شیعه]] نیز به چگونگی تصرف فدک اشاره کرده و آن را خالصه و [[فیء|فَیء]] رسول خدا و از زمینهایی برشمردهاند که بدون سلاح و سپاه فتح شده و آحاد مسلمین در آن نقشی نداشتهاند و بنا به نص [[قرآن]]، متعلق به پیامبر خواهد بود: {{متن قرآن|«وَمَا أَفَاءَاللّه عَلَی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلاَ رِکَابٍ وَلَکِنَ اللّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَی مَنْ یَشَاءُ وَاللّه عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ * مَا أَفَاءَاللّه عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لاَیَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الاْءَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ...»}}.<ref> [[سوره حشر]]، آیات ۶-۷.</ref> «آنچه را خدا از آنها (یهود) به رسول خود بازگرداند، چیزی است که شما برای بدست آوردن آن نه اسبی تاختید نه شتری، ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلط میسازد و خدا بر همه چیز توانا است. آن چه را خدا از اهل این آبادی بازگرداند «فَیء» از آن خدا و رسول و خویشاوندان او و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است تا این اموال میان ثروتمندان شما دست به دست نشود...». |
| − | + | دو [[آیه]] فوق خاطرنشان میسازد که آن چه بدون جنگ و [[جهاد]] بدست آید به خدا و رسول او تعلق دارد و سایر مسلمانان در آن حقی ندارند. و آنگاه که در دست پیامبر قرار گرفت، آن حضرت به عنوان ولی امر مسلمین در مصارفی که صلاح دین و مسلمین است خرج میکند و آن را ذخیره ثروتمندان نمیسازد. این مصارف به بیان آیه، عبارتند از: راه خدا و ترویج و تقویت دین و اهداف مقدس [[رسالت]] نبوی، خویشاوندان پیامبر و ایتام و مستمندان و در راه ماندگان و به طور کلی در جهت مصلحت دین و مسلمین. و هرگاه پیامبر از میان مردم رخت بربندد، زمام چنین اموالی در دست جانشین به حق او، [[امام]] عادل خواهد بود که از قبل تعیین شده است که او نیز در همان مصارف مذکور خرج و صرف خواهد کرد. | |
| − | فدک به | + | ==واگذاری فدک به حضرت فاطمه== |
| + | چنان که در روایات [[شیعه]] و [[اهل سنت]] آمده است، [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله در زمان حیات خود فدک را به [[حضرت فاطمه]] زهرا علیهاالسلام واگذار کردند و این سه سال قبل از [[رحلت پیامبر اسلام]] بود؛ یعنی همان ایامی که فدک به تصرف حضرت فاطمه درآمد. در واقع آن حضرت باتوجّه به محبوبيّت، [[عصمت]]، [[زهد]]، [[امانت داری]] و دقّت [[اهل بيت]] عليهم السلام و پشتيبانى اقتصادى براى تبليغ خط و راه آنان و فقرزدايى از امّت، آن را در اختيار ایشان گذاشت.<ref>تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۵ ص۴۴</ref> | ||
| − | + | [[طبرسی]] در «[[مجمع البیان]]»، در [[تفسیر]] آیه: {{متن قرآن|«وَآتِ ذَاالْقُرْبَی حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ...»}}<ref>[[سوره اسراء]]، آیه ۲۶</ref> از [[امام باقر]] و [[امام صادق]] علیهماالسلام و نیز [[ابوسعید خدری]] چنین روایت میکند: «إنّه لَمّا نَزَلَتْ هذِهِ الآیَة عَلَی النَّبِی صلی الله علیه وآله أَعْطاها وَ سَلَّمَها فَدَکاً وَ بَقِیت فِی یَدِها ثَلاث سَنَوات قَبْلَ وَفاتِ النَّبِیّ».<ref>نک: اصول کافی، ج ۱، ص ۴۴۳.</ref> همین که آیه کریمه به پیامبر صلی الله علیه وآله دستور داد حق [[ذوی القربی]] یعنی خویشاوندان پیامبر و مسکین و ابنسبیل را بدهد، آن حضرت فدک را به فاطمه علیهاالسلام داد و سه سال قبل از وفات حضرتش در دست فاطمه بود. همچنین گفته شده پس از نزول اين آيه، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بدنبال مراد خداوند از «ذَا الْقُرْبى» بود. خداوند به او [[وحى]] كرد كه فدک را به فاطمه عليها السلام بدهد و پیامبر «فَدک» را به حضرت فاطمه بخشيد.<ref>تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۵ ص۴۴</ref> | |
| − | [[ | + | [[سیوطی]] در «[[الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور (کتاب)|دُرالمنثور]]» از ابوسعید خدری نقل کرده است: «... لَمّا نَزَلَتْ هذِهِ الآیَة "وَآتِ ذَاالْقُرْبَی حَقَّهُ..." دعا رسول اللّه فاطمة فأعطاها فَدَکاً». چون آیه شریفه {{متن قرآن|"وَآتِ ذَاالْقُرْبَی حَقَّهُ..."}} نازل شد پیامبر صلی الله علیه وآله فاطمه علیهاالسلام را فراخواند و فدک را به او داد. و نیز از قول [[ابن عباس]] آورده: «لمّا نزلت "وَ آتِ ذَاالْقُرْبی حَقَّه" أقطعَ رسولُ اللّه فاطمةَ فدکاً». چون آیه شریفه نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله فدک را ملک فاطمه علیهاالسلام قرار داد. هیثمی در «مجمع الزوائد» و ذهبی در «میزان الاعتدال»، متقی هندی در «[[کنز العمال (کتاب)|کنز العمال]]» و برخی دیگر از محدثان [[عامه]] نیز عین این مطلب را نقل کردهاند.<ref> نک: سوگنامه فدک، صص ۱۳۴-۱۳۵.</ref> |
| + | در روایتی در «[[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالانوار]]» آمده است: پیامبر صلى الله علیه وآله ورقهاى خواست و [[امیرالمؤمنین]] علیه السلام را فراخواند و فرمود: «سند فدک را به عنوان بخشوده و اعطایى پیامبر بنویس و ثبت کن». امیرالمؤمنین علیه السلام آنرا نوشت، و خود حضرت با [[ام ایمن]] بر آن شهادت دادند. پیامبر صلى الله علیه وآله در آنجا فرمود: «ام ایمن زنى از اهل [[بهشت]] است». [[حضرت زهرا]] علیهاالسلام این نوشته را تحویل گرفت، و هنگام [[غصب فدک]] آنرا عیناً نزد [[ابوبکر|ابوبکر]] آورد و به عنوان مدرک ارائه فرمود.<ref> اسرار فدک، محمدباقر انصاری، ص۲۲، به نقل از بحارالانوار، ج ۲۱ ص ۲۳. </ref> | ||
| − | + | حضرت زهرا علیهاالسلام در سرزمین فدک نماینده اى قرار داد و کارمندانى را تحت فرمانش سپرد، که پس از محاسبات لازم و پرداخت مخارج، خالص سود سالیانه را خدمت آن حضرت تقدیم مى نمود. | |
| − | + | درآمد فدک را سالیانه از هفتاد هزار سکه طلا تا صد و بیست هزار سکه نوشته اند.<ref> اسرار فدک، محمدباقر انصاری، ص۲۲، بحارالانوار، ج ۲۹ ص ۱۱۸. </ref> هر ساله حضرت فاطمه به اندازهى قوت خود برمى داشت و بقیه را بین فقرا تقسیم مى کرد و تا هنگام رحلت پیامبر صلى الله علیه وآله این شیوه ادامه داشت.<ref> اسرار فدک، محمدباقر انصاری، ص۲۲، بحار الانوار، ج ۲۹ ص ۱۲۳ ح ۲۵. </ref> | |
| − | [[ | + | ==ابوبکر و مصادره فدک== |
| + | پس از ماجرای [[سقیفه]] و تصاحب [[خلافت]] توسط [[ابوبکر|ابوبکر]]، نخستین اقدام خلیفه این بود که فدک را از تصرف [[حضرت زهرا]] علیهاالسلام خارج کند. از این رو دستور داد وکیل آن حضرت را از فدک اخراج کردند و آن را به [[بیت المال]] ملحق نمودند. هر چند این اقدام عجولانه و تصرف غاصبانه هیچ گونه مستند شرعی و قانونی نداشت، بلکه یک اقدام صرفا سیاسی و در راستای تثبیت حکومت بود، اما وی برای توجیه کار خود به روایتی دست یازید که جز او هیچیک از [[صحابه]] و روات آن را نقل نکردهاند. | ||
| − | + | در «[[صحیح بخاری (کتاب)|صحیح بخاری]]» آمده است که ابوبکر در پاسخ حضرت زهرا، که به اقدام وی اعتراض نمود، چنین گفت: «إنّ رسول اللّه قال: لانورثُ ما ترکناه صدقة؛<ref> صحیح بخاری، ج ۸، صص ۳-۴ و ج ۵ ص ۸۲.</ref> رسول خدا فرمود: ما ارث نمیگذاریم، هر چه از ما بماند [[صدقه]] است». و در برخی منابع دیگر آمده است: «نحن معاشر الانبیاء لانورث؛ ما گروه انبیاء ارث بر جای نمی گذاریم».<ref> شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۴، ص ۱۱۷، چاپ بیروت.</ref> | |
| − | + | ==اقدامات حضرت فاطمه در مقابل غصب فدک== | |
| − | + | ===ارائه سند=== | |
| + | مطابق با حدیثی از [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] علیه السلام، حضرت زهرا علیهاالسلام پس از [[غصب فدک]] توسط ابوبکر آن را مطالبه نمود و نوشته پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله را به ابوبکر نشان داده و فرمود: این نوشته ى پیامبر براى من و فرزندانم است.<ref>بحارالانوار، ج۱، ص۲۳؛ و مکاتیب الرسول، ج۱، ص ۲۹۱، به نقل از المصنف لعبد الرزاق ۸۶۶: ۸ و کنز العمال ۲۲۲: ۲</ref> | ||
| − | + | ===احتجاج با ابوبکر و عمر=== | |
| − | در | + | حضرت فاطمه (س) به امر امیرالمؤمنین علیه السلام به مجلسى که [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] به همراه عده اى در آن بودند آمد و در سخنان مفصلى که صورت مخاصمه و محاکمه داشت دلائل خود را براى اثبات حقانیت خود در تصرف فدک و غاصب بودن خصم بیان داشت. برخی از مواردی که حضرت زهرا به عنوان دلیل و شواهد صدق ادعای خود بیان نمودند عبارتند از: |
| − | |||
| − | |||
| − | + | *اینکه در زمان حیات پیامبر صلى الله علیه وآله فدک تحت تصرف ایشان بوده است. | |
| − | + | *اینکه آن حضرت به اعتراف حضار آن مجلس توسط پیامبر به عنوان «سیدۀ زنان اهل بهشت» معرفی شده است و ادعای باطل از ساحت آن حضرت به دور است. | |
| + | *اینکه آن حضرت یکی از [[اهل البیت|اهل بیت]] پیامبر اکرم (ص) است که مطابق با [[آیه تطهیر]] از جمله کسانی است که خداوند پلیدى ها را از آنان برده و آنان را پاکیزه گردانیده است و بنابراین حتی پذیرفتن شهادت بر علیه آنان خلاف است، چه رسد به اینکه بدون دلیل به آنها نسبت کذب داده شود. | ||
| + | *اینکه خداوند در خصوص فدک آیه نازل نمود و به پیامبر دستور داد که «فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ؛ حق نزدیکانت را بده» و [[ذوی القربی]]، آن حضرت و فرزندان ایشانند. | ||
| + | *پاسخ به مطالبه دلیل بر مالکیت فدک توسط عمر از آن حضرت، به عمل خود آن دو که ادعای [[جابر ابن عبدالله انصاری|جابر بن عبداللَّه]] و جریر بن عبداللَّه را -مبنی بر سهم داشتن از اموالی که از [[بحرین]] آمده بود- بدون دلیل قبول کردند. | ||
| − | + | ===شاهد آوردن حضرت زهرا=== | |
| + | عمر و ابوبکر علی رغم این دلائل، از آن حضرت برای اثبات ادعای خود درخواست شاهد نمودند و آن حضرت در قبال این درخواست [[امیرالمؤمنین]] و [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیهم السلام و [[ام ایمن]] (و مطابق با برخی روایات [[اسماء دختر عمیس|اسماء بنت عمیس]]) را به عنوان شاهد آورد. | ||
| − | + | اما عمر شهادت امام على علیه السلام و حسنین را به این دلیل که همسر و فرزندان آن حضرت هستند و شهادت ام ایمن را -به این دلیل که خدمتکار او و همچنین زنى غیر عرب است که با فصاحت نمى تواند شهادت بدهد- قبول نکرد! در نهایت آن حضرت به توصیه امیرالمومنین علیه السلام مجلس را ترک کرد، در حالی که محزون و گریان بود و از خدا درخواست مواخذه آن دو را نمود. <ref>محمدباقر انصاری، اسرار فدک، ص ۲۸-۳۷، بر اساس بحارالانوار، ج ۲۹ ص ۱۳۴، ۱۸۹، ۱۹۴- ۱۹۹؛ کتاب سلیم، ج ۲ ص ۸۶۸.</ref> | |
| − | |||
| − | + | ===خطبه حضرت فاطمه در مسجد=== | |
| + | در اقدام دیگری حضرت فاطمه سلام الله علیها با جمعى از زنان [[بنی هاشم|بنى هاشم]] به مسجد پیامبر صلى الله علیه وآله آمد و در خطبه غرائی -که به «[[خطبه فدکیه]]» معروف است- به غصب خلافت و [[غصب فدک]] توسط [[ابوبکر]] اعتراض کردد و با مردم اتمام حجت نمود. در بخشهایی از این خطبه که در خصوص فدک است آن حضرت می فرمایند: | ||
| − | و | + | «و شما اکنون گمان مى برید که براى ما ارثى نیست، {{متن قرآن|«أَ فَحُکمَ الْجاهِلِیةِ یبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکماً لِقَوْمٍ یوقِنُونَ»}}<ref>[[سوره آل عمران]]، آیه ۵۰</ref>؛ آیا خواهان حکم [[جاهلیت]] هستید، و براى اهل یقین چه حکمى بالاتر از حکم خداوند است، آیا نمى دانید؟ بله می دانید و براى شما همانند آفتاب درخشان روشن است، که من دختر پیامبر هستم. اى مسلمانان! آیا سزاوار است که [[ارث]] پدرم را از من بگیرند، اى پسر ابى قحافه، آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببرى و من از ارث پدرم محروم باشم؟ امر تازه و زشتى آوردى، آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر مى اندازید، آیا قرآن نمى گوید {{متن قرآن|«وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ»}}<ref>[[سوره نمل]]، آیه ۱۶</ref>؛ سلیمان از داود ارث برد، و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: {{متن قرآن|«فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْک وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ»}}<ref>[[سوره مریم]]، آیه ۶</ref> پروردگار مرا فرزندى عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد، و فرمود: {{متن قرآن|«وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فی کتابِ اللَّهِ»}}<ref>[[سوره احزاب]]، آیه ۶</ref>؛ و خویشاوندان رحمى به یکدیگر سزاوارتر از دیگرانند، و فرموده: {{متن قرآن|«یُوصیکمُ اللَّهُ فی اَوْلادِکمْ لِلذَّکرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ»}}<ref>[[سوره نساء]]، آیه ۱۱</ref>؛ خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش مى کند که بهره پسر دو برابر دختر است، و مى فرماید: {{متن قرآن|«اِنْ تَرَک خَیْراً الْوَصِیَّةَ لِلْوالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبَیْنِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ»}}<ref>[[سوره بقره]]، آیه ۱۸۰</ref>؛ هنگامى که مرگ یکى از شما فرارسد بر شما نوشته شده که براى پدران و مادران و نزدیکان وصیت کنید، و این حکم حقّى است براى پرهیزگاران. و شما گمان مى برید که مرا بهره اى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم، آیا خداوند آیه اى به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا مى گوئید: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمى برند؟ آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمى دانید؟ و یا شما به [[عام و خاص]] قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟ اینک این تو و این شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد کرد. چه نیک داورى است خداوند، و نیکو دادخواهى است پیامبر، و چه نیکو وعده گاهى است [[قیامت]]، و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان مى برند، و پشیمانى به شما سودى نمى رساند، و براى هر خبرى قرارگاهى است، پس خواهید دانست که عذاب خوار کننده بر سر چه کسى فرود خواهد آمد، و عذاب جاودانه که را شامل مى شود».<ref>بحارالأنوار، ج۲۹، ص۲۲۶-۲۲۷</ref> |
| − | + | ==انگیزههای تصرف فدک== | |
| + | در تحلیلهایی که در مورد واقعه تصرف فدک صورت گرفته، پیرامون انگیزه های تصرف فدک موارد زیر ذکر شده است: | ||
| − | |||
| − | |||
*تامین هزینه های خرید آراء موافق | *تامین هزینه های خرید آراء موافق | ||
| − | * | + | *کمبود بودجه حکومت |
| − | *ترس از قدرت اقتصادی امیرالمومنین علیه السلام | + | *ترس از قدرت اقتصادی [[امیرالمومنین]] علیه السلام |
| − | *مقابله با مقام عصمت | + | *مقابله با مقام [[عصمت]] |
| − | *مقابله با احترام و محبت هاى خاص به اهل | + | *مقابله با احترام و محبت هاى خاص به [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام |
| − | * | + | *زیر پاگذاردن مبانى دینى |
| − | * | + | *پیشگیری از اجراى قوانین بعدى [[اسلام]] |
| − | *گرفتن منبع مالى از اهل | + | *گرفتن منبع مالى از اهل بیت |
| − | *نشان دادن قدرت بدعت و قانون گذارى توسط | + | *نشان دادن قدرت [[بدعت]] و قانون گذارى توسط غاصبین |
| − | * | + | *تحریک مردم در مخالفت با اهل بیت |
| − | * | + | *کسب قدرت مالى جهت اقدام بر علیه اهل البیت.<ref>محمدتقی رهبر، «فدک، نماد مظلومیت اهل بیت علیهمالسلام»، میقات حج، زمستان ۱۳۷۹، شماره ۳۴</ref> |
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | در | + | ==فدک در زمان بنیامیه و بنیعباس== |
| + | ممنوعیت فرزندان [[حضرت فاطمه]] علیهاالسلام از فدک، در زمان خلیفه اول پى ریزى گردید و پس از درگذشت [[امام على]] علیه السلام، [[معاویه]] زمام امور را به دست گرفت، و فدک را میان سه نفر ([[مروان بن حکم|مروان]] و عمرو بن عثمان و فرزندش [[یزید بن معاویه|یزید]]) تقسیم نمود. در دوران خلافت مروان، همه سهام در اختیار او قرار گرفت و وى آن را به فرزند خود عبدالعزیز بخشید. او نیز آن را به فرزندش «[[عمر بن عبدالعزیز]]» داد. از آن جا که او در میان خلفاء [[بنی امیه|بنى امیه]] مردى میانه رو بود، نخستین بدعتى را که برداشت این بود که فدک را به فرزندان حضرت زهرا بازگردانید. پس از فوت وى، خلفاء بعدى، فدک را از دست [[بنی هاشم|بنى هاشم]] گرفتند و تا روزى که طومار زندگى خلفاى بنى امیه در هم پیچیده شد، فدک در اختیار آنان باقى بود. | ||
| − | در | + | در دوران خلافت [[حکومت بنی عباس|بنى عباس]]، مسأله فدک نوسان عجیبى داشت. مثلا [[ابوالعباس سفاح]]، آن را به عبدالله بن الحسن واگذار نمود، و پس از وى «[[منصور (خلیفه عباسی)|منصور دوانقى]]» آن را باز گرفت، ولى فرزند او [[مهدی (خلیفه عباسی)|مهدى]] آن را به اولاد زهرا بازگردانید، و پس از وى موسى و [[هارون الرشید|هارون]] روى مصالح سیاسى از دست آنها در آوردند، تا آن که نوبت خلافت به [[مأمون|مامون]] رسید. او رسما طى تشریفاتى حق را به صاحبانش واگذار نمود و پس از فوت وى باز وضع فدک نوسان پیدا کرد و گاهى مردود و گاهى ممنوع گشت. |
| − | از | + | در عصر خلفاء [[بنی امیه|بنى امیه]] و [[بنى العباس]]، فدک بیش از آن که جنبه انتفاعى داشته باشد، جنبه سیاسى به خود گرفته بود. خلفاء صدر اسلام به درآمد آن نیازمند بودند، ولى در زمان هاى بعدى ثروت و پول در میان امرا و خلفا به قدرى بود، که هرگز به درآمد فدک نیازى نبود. از این جهت، وقتى [[عمر بن عبدالعزیز]]، فدک را به اولاد حضرت فاطمه واگذار نمود، بنى امیه او را توبیخ کردند و گفتند: تو با این عملت شیخین ([[ابوبکر|ابى بکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]]) را تخطئه نمودى و او را وادار نمودند که درآمد آن را میان فرزندان فاطمه قسمت کند، و اصل مالکیت آن را در اختیار خود داشته باشد.<ref> فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، بوستان کتاب قم، ۱۳۸۵، ص ۷۵۸، به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۱۶، ص۲۷۸.</ref> |
| − | + | ==پانویس== | |
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | ==پانویس == | ||
<references /> | <references /> | ||
| − | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
| − | * | + | *"فدک، نماد مظلومیت اهل بیت علیهمالسلام"، محمدتقی رهبر، میقات حج، زمستان ۱۳۷۹، شماره ۳۴. |
| − | *فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، بوستان کتاب قم، قم، | + | *فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، بوستان کتاب قم، قم، ۱۳۸۵. |
| − | *مقاله | + | *اسرار فدک، محمدباقر انصاری، در دسترس در [http://lib.ahlolbait.com/parvan/resource/42418/%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D9%81%D8%AF%D9%83/preview/30488/%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%8A-%D8%AF%D9%8A%D8%AC%D9%8A%D8%AA%D8%A7%D9%84%D9%8A/&sa=false&#!page=1 کتابخانه دیجیتال اهل البیت علیهمالسلام]. |
| − | + | *مقاله "[[غصب فدک]]" در همین دانشنامه. | |
| − | |||
| − | |||
| + | [[رده:حضرت فاطمه سلام الله علیها]] | ||
[[رده:اماکن مربوط به تاریخ پیامبر اسلام]] | [[رده:اماکن مربوط به تاریخ پیامبر اسلام]] | ||
| − | |||
[[رده:اماکن عربستان]] | [[رده:اماکن عربستان]] | ||
| + | [[رده: مقاله های مهم]] | ||
| + | {{سنجش کیفی | ||
| + | |سنجش=شده | ||
| + | |شناسه= متوسط | ||
| + | |عنوان بندی مناسب= خوب | ||
| + | |کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب | ||
| + | |رعایت سطح مخاطب عام= خوب | ||
| + | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب | ||
| + | |جامعیت= خوب | ||
| + | |رعایت اختصار= خوب | ||
| + | |سیر منطقی= خوب | ||
| + | |کیفیت پژوهش= خوب | ||
| + | |رده= دارد | ||
| + | }} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۰ اوت ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۴۹
«فدک» سرزمینی تاریخی در صحرای حجاز و در اطراف مدینه است. پس از فتح خیبر و انتشار خبر سقوط آن، یهودیان ساکن فدک به خاطر پیشگیری از لشگرکشی سپاه اسلام بدانجا، نیمی از حاصل باغات و اراضی آن را به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله مصالحه نمودند.[۱] پیامبر اکرم نیز آن را به دختر خود فاطمه زهرا علیهاالسلام بخشید، اما پس از وفات پیامبر این سرزمین توسط ابوبکر مصادره شد. پیروان اهل بیت علیهمالسلام، مصادره فدک به وسیله نظام حاکم بعد از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را، ظلم مضاعفی در حق خاندان پیامبر پس از غصب خلافت امیرالمؤمنین علیهالسلام میدانند. مسأله فدک بیش از آنکه بار اقتصادی داشته باشد، بار معنوی و سیاسی داشته و با گذشت زمان به مسائل اعتقادی پیوند خورده است.
محتویات
موقعیت جغرافیایی و سابقه تاریخی فدک
فدک از جمله قُری و قصبات حجاز و حوالی خیبر است که با مدینه دو یا سه روز طی مسافت فاصله دارد که به مقیاس زمان کنونی به حدود ۱۳۰ کیلومتر میرسد. سرزمینی بوده آباد و به لحاظ داشتن آب کافی، از نخلستانهای فراوان و محصول برخوردار بوده است. اشتغال مردم این سرزمین را امر کشاورزی و کارهای دستی تشکیل میداده و خرمای آن مشهور بوده و از بافتههای فدک در کتب تاریخی سخن به میان آمده است.
فدک با پیشینه تاریخی منزلگاه طایفه «بنو مُرّه» از قبیله بزرگ و مشهور عرب «غطفان» است. به گفته طبری مادر نعمان بن منذر پادشاه حیره از اهالی فدک بوده که سند معتبری در قدمت تاریخی سرزمین فدک به شمار میرود.[۲] و به گفته برخی دیگر: فدک نام پسر حام بن نوح بوده و این قریه به نام وی موسوم گشته است. فدک با خیبر ده کیلومتر فاصله دارد و به لحاظ این که خیبر مرکز عمده یهودیان بوده، مردم آن از نظر اجتماعی و مذهبی تابع یهودیان خیبر بودهاند. قلعه مشهور قدیمی فدک به «الشمروخ» شهرت داشته که در حقیقت حصن و قلعه فدک بوده است.[۳]
فدک، با دیرینه ممتد تاریخی و موقعیت ویژهاش به عنوان یک سرزمین پرآب و در نتیجه دارای نخلستانها، نامی مشهور بوده که علیرغم کوچکیاش از اهمیت تاریخی و جغرافیایی برخوردار است. در قرن سوم هجری، این قریه مسیر و منزلگاه مسافران مدینه بوده که در حال حاضر این موقعیت را از دست داده است.
بنا به نوشته مؤلف کتاب «مدینهشناسی» که خود از محل فدک دیدن کرده است، این منطقه امروزه به «الحائط» موسوم است که تابع امارت «حائل» است و در مغرب «الحُلیفه» و جنوب «ضرغد» قرار دارد. دقیقا در مرز شرقی خیبر دارای موقعیت مشخصی است. به گفته وی، تا پایان سال ۱۹۷۵ میلادی، این منطقه شامل ۲۱ روستا و دارای ۱۱۰۰۰ نفر جمعیت بوده و سکنه «الحائط» بیش از ۱۴۰۰ نفر نبوده است. فدک سرزمینی است پوشیده از نخلستانها و برخوردار از امکانات کشاورزی و در عین حال مجاور سرزمینهای خشک حره و تابش آفتاب گرم. حائط، بیهیچ نشانی از تاریخ، در لابلای نخلستانها و صحرای خشک متروک، امروزه اهمیت خود را به عنوان منزلگاه مسافران از دست داده است.[۴]
ارزش مالی فدک و نخلهای آن
فدک به لحاظ امکانات کشاورزی، سرزمینی بود پرمحصول و رطب آن شهرت بسیار داشت. در خصوص حجم درآمد کشاورزی و نخلستانهای فدک، پس از آن که در تصرف پیامبر قرار گرفت، گزارشهایی به ثبت رسیده است. برخی گویند: نخلستانهایش در قرن ششم هجری معادل نخلستانهای کوفه بوده است.[۵]
ابن ابی الحدید مینویسد: هنگامی که عمر میخواست یهودیان فدک را تبعید کند، کسانی را فرستاد تا بهای نیمهای از فدک را که از ایشان بود حساب کنند و آنگاه پنجاه هزار درهم از اموالی که از عراق برای او رسیده بود، به آنها پرداخت و ایشان را به شام تبعید کرد.[۶]
سید بن طاووس در «کشف المحجه» گفتاری دارد که درآمد فدک را بیش از این تخمین زده است. وی میگوید: درآمد فدک به روایت شیخ عبدالله بن حماد انصاری سالانه بالغ بر هفتاد هزار دینار بوده است.[۷]
فتح خیبر و مصالحه فدک به پیامبر
در سال هفتم هجری، سپاه اسلام موفق شدند طی فتوحات خود قلعههای خیبر را که دژهای استوار یهودیان بود فتح کنند. دلاوریهای امیرمؤمنان علیهالسلام در فتح خیبر مشهور است. همین که خیبر فتح شد و یهودیان سر تسلیم در برابر مسلمانان فرود آوردند، خبر سقوط خیبر با آن عظمت به یهودیان فدک که از ساکنان قلعهها و مزارع آن خطه بودند رسید؛ از این رو وحشتی در دل آنان افتاد و پیش از آن که سپاه اسلام راهی فدک شوند، نمایندگانی نزد پیامبر فرستادند و از تسلیم و مصالحه خود بر نیمی از حاصل باغات و اراضی فدک سخن گفتند.[۸]
ابن ابی الحدید از سیره ابن اسحاق چنین نقل میکند: همین که خیبر فتح شد، رعب و وحشت یهودیان فدک را گرفت، لذا نمایندگان خود را نزد پیامبر فرستادند و درخواست کردند بر نیمی از فدک با آنان مصالحه کند. نمایندگان یهود در خیبر یا در مسیرِ راه و یا در مدینه خدمت پیامبر رسیدند و موضوع را عنوان کردند و آن حضرت پیشنهاد آنان را پذیرفت. از این رو فدک ملک ویژه رسول الله شد؛ زیرا بدون جنگ به تصرف درآمد. [۹]
مفسران سنی و شیعه نیز به چگونگی تصرف فدک اشاره کرده و آن را خالصه و فَیء رسول خدا و از زمینهایی برشمردهاند که بدون سلاح و سپاه فتح شده و آحاد مسلمین در آن نقشی نداشتهاند و بنا به نص قرآن، متعلق به پیامبر خواهد بود: «وَمَا أَفَاءَاللّه عَلَی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلاَ رِکَابٍ وَلَکِنَ اللّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَی مَنْ یَشَاءُ وَاللّه عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ * مَا أَفَاءَاللّه عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لاَیَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الاْءَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ...».[۱۰] «آنچه را خدا از آنها (یهود) به رسول خود بازگرداند، چیزی است که شما برای بدست آوردن آن نه اسبی تاختید نه شتری، ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلط میسازد و خدا بر همه چیز توانا است. آن چه را خدا از اهل این آبادی بازگرداند «فَیء» از آن خدا و رسول و خویشاوندان او و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است تا این اموال میان ثروتمندان شما دست به دست نشود...».
دو آیه فوق خاطرنشان میسازد که آن چه بدون جنگ و جهاد بدست آید به خدا و رسول او تعلق دارد و سایر مسلمانان در آن حقی ندارند. و آنگاه که در دست پیامبر قرار گرفت، آن حضرت به عنوان ولی امر مسلمین در مصارفی که صلاح دین و مسلمین است خرج میکند و آن را ذخیره ثروتمندان نمیسازد. این مصارف به بیان آیه، عبارتند از: راه خدا و ترویج و تقویت دین و اهداف مقدس رسالت نبوی، خویشاوندان پیامبر و ایتام و مستمندان و در راه ماندگان و به طور کلی در جهت مصلحت دین و مسلمین. و هرگاه پیامبر از میان مردم رخت بربندد، زمام چنین اموالی در دست جانشین به حق او، امام عادل خواهد بود که از قبل تعیین شده است که او نیز در همان مصارف مذکور خرج و صرف خواهد کرد.
واگذاری فدک به حضرت فاطمه
چنان که در روایات شیعه و اهل سنت آمده است، رسول خدا صلی الله علیه وآله در زمان حیات خود فدک را به حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام واگذار کردند و این سه سال قبل از رحلت پیامبر اسلام بود؛ یعنی همان ایامی که فدک به تصرف حضرت فاطمه درآمد. در واقع آن حضرت باتوجّه به محبوبيّت، عصمت، زهد، امانت داری و دقّت اهل بيت عليهم السلام و پشتيبانى اقتصادى براى تبليغ خط و راه آنان و فقرزدايى از امّت، آن را در اختيار ایشان گذاشت.[۱۱]
طبرسی در «مجمع البیان»، در تفسیر آیه: «وَآتِ ذَاالْقُرْبَی حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ...»[۱۲] از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و نیز ابوسعید خدری چنین روایت میکند: «إنّه لَمّا نَزَلَتْ هذِهِ الآیَة عَلَی النَّبِی صلی الله علیه وآله أَعْطاها وَ سَلَّمَها فَدَکاً وَ بَقِیت فِی یَدِها ثَلاث سَنَوات قَبْلَ وَفاتِ النَّبِیّ».[۱۳] همین که آیه کریمه به پیامبر صلی الله علیه وآله دستور داد حق ذوی القربی یعنی خویشاوندان پیامبر و مسکین و ابنسبیل را بدهد، آن حضرت فدک را به فاطمه علیهاالسلام داد و سه سال قبل از وفات حضرتش در دست فاطمه بود. همچنین گفته شده پس از نزول اين آيه، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بدنبال مراد خداوند از «ذَا الْقُرْبى» بود. خداوند به او وحى كرد كه فدک را به فاطمه عليها السلام بدهد و پیامبر «فَدک» را به حضرت فاطمه بخشيد.[۱۴]
سیوطی در «دُرالمنثور» از ابوسعید خدری نقل کرده است: «... لَمّا نَزَلَتْ هذِهِ الآیَة "وَآتِ ذَاالْقُرْبَی حَقَّهُ..." دعا رسول اللّه فاطمة فأعطاها فَدَکاً». چون آیه شریفه "وَآتِ ذَاالْقُرْبَی حَقَّهُ..." نازل شد پیامبر صلی الله علیه وآله فاطمه علیهاالسلام را فراخواند و فدک را به او داد. و نیز از قول ابن عباس آورده: «لمّا نزلت "وَ آتِ ذَاالْقُرْبی حَقَّه" أقطعَ رسولُ اللّه فاطمةَ فدکاً». چون آیه شریفه نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله فدک را ملک فاطمه علیهاالسلام قرار داد. هیثمی در «مجمع الزوائد» و ذهبی در «میزان الاعتدال»، متقی هندی در «کنز العمال» و برخی دیگر از محدثان عامه نیز عین این مطلب را نقل کردهاند.[۱۵]
در روایتی در «بحارالانوار» آمده است: پیامبر صلى الله علیه وآله ورقهاى خواست و امیرالمؤمنین علیه السلام را فراخواند و فرمود: «سند فدک را به عنوان بخشوده و اعطایى پیامبر بنویس و ثبت کن». امیرالمؤمنین علیه السلام آنرا نوشت، و خود حضرت با ام ایمن بر آن شهادت دادند. پیامبر صلى الله علیه وآله در آنجا فرمود: «ام ایمن زنى از اهل بهشت است». حضرت زهرا علیهاالسلام این نوشته را تحویل گرفت، و هنگام غصب فدک آنرا عیناً نزد ابوبکر آورد و به عنوان مدرک ارائه فرمود.[۱۶]
حضرت زهرا علیهاالسلام در سرزمین فدک نماینده اى قرار داد و کارمندانى را تحت فرمانش سپرد، که پس از محاسبات لازم و پرداخت مخارج، خالص سود سالیانه را خدمت آن حضرت تقدیم مى نمود. درآمد فدک را سالیانه از هفتاد هزار سکه طلا تا صد و بیست هزار سکه نوشته اند.[۱۷] هر ساله حضرت فاطمه به اندازهى قوت خود برمى داشت و بقیه را بین فقرا تقسیم مى کرد و تا هنگام رحلت پیامبر صلى الله علیه وآله این شیوه ادامه داشت.[۱۸]
ابوبکر و مصادره فدک
پس از ماجرای سقیفه و تصاحب خلافت توسط ابوبکر، نخستین اقدام خلیفه این بود که فدک را از تصرف حضرت زهرا علیهاالسلام خارج کند. از این رو دستور داد وکیل آن حضرت را از فدک اخراج کردند و آن را به بیت المال ملحق نمودند. هر چند این اقدام عجولانه و تصرف غاصبانه هیچ گونه مستند شرعی و قانونی نداشت، بلکه یک اقدام صرفا سیاسی و در راستای تثبیت حکومت بود، اما وی برای توجیه کار خود به روایتی دست یازید که جز او هیچیک از صحابه و روات آن را نقل نکردهاند.
در «صحیح بخاری» آمده است که ابوبکر در پاسخ حضرت زهرا، که به اقدام وی اعتراض نمود، چنین گفت: «إنّ رسول اللّه قال: لانورثُ ما ترکناه صدقة؛[۱۹] رسول خدا فرمود: ما ارث نمیگذاریم، هر چه از ما بماند صدقه است». و در برخی منابع دیگر آمده است: «نحن معاشر الانبیاء لانورث؛ ما گروه انبیاء ارث بر جای نمی گذاریم».[۲۰]
اقدامات حضرت فاطمه در مقابل غصب فدک
ارائه سند
مطابق با حدیثی از امام باقر علیه السلام، حضرت زهرا علیهاالسلام پس از غصب فدک توسط ابوبکر آن را مطالبه نمود و نوشته پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله را به ابوبکر نشان داده و فرمود: این نوشته ى پیامبر براى من و فرزندانم است.[۲۱]
احتجاج با ابوبکر و عمر
حضرت فاطمه (س) به امر امیرالمؤمنین علیه السلام به مجلسى که ابوبکر و عمر به همراه عده اى در آن بودند آمد و در سخنان مفصلى که صورت مخاصمه و محاکمه داشت دلائل خود را براى اثبات حقانیت خود در تصرف فدک و غاصب بودن خصم بیان داشت. برخی از مواردی که حضرت زهرا به عنوان دلیل و شواهد صدق ادعای خود بیان نمودند عبارتند از:
- اینکه در زمان حیات پیامبر صلى الله علیه وآله فدک تحت تصرف ایشان بوده است.
- اینکه آن حضرت به اعتراف حضار آن مجلس توسط پیامبر به عنوان «سیدۀ زنان اهل بهشت» معرفی شده است و ادعای باطل از ساحت آن حضرت به دور است.
- اینکه آن حضرت یکی از اهل بیت پیامبر اکرم (ص) است که مطابق با آیه تطهیر از جمله کسانی است که خداوند پلیدى ها را از آنان برده و آنان را پاکیزه گردانیده است و بنابراین حتی پذیرفتن شهادت بر علیه آنان خلاف است، چه رسد به اینکه بدون دلیل به آنها نسبت کذب داده شود.
- اینکه خداوند در خصوص فدک آیه نازل نمود و به پیامبر دستور داد که «فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ؛ حق نزدیکانت را بده» و ذوی القربی، آن حضرت و فرزندان ایشانند.
- پاسخ به مطالبه دلیل بر مالکیت فدک توسط عمر از آن حضرت، به عمل خود آن دو که ادعای جابر بن عبداللَّه و جریر بن عبداللَّه را -مبنی بر سهم داشتن از اموالی که از بحرین آمده بود- بدون دلیل قبول کردند.
شاهد آوردن حضرت زهرا
عمر و ابوبکر علی رغم این دلائل، از آن حضرت برای اثبات ادعای خود درخواست شاهد نمودند و آن حضرت در قبال این درخواست امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام و ام ایمن (و مطابق با برخی روایات اسماء بنت عمیس) را به عنوان شاهد آورد.
اما عمر شهادت امام على علیه السلام و حسنین را به این دلیل که همسر و فرزندان آن حضرت هستند و شهادت ام ایمن را -به این دلیل که خدمتکار او و همچنین زنى غیر عرب است که با فصاحت نمى تواند شهادت بدهد- قبول نکرد! در نهایت آن حضرت به توصیه امیرالمومنین علیه السلام مجلس را ترک کرد، در حالی که محزون و گریان بود و از خدا درخواست مواخذه آن دو را نمود. [۲۲]
خطبه حضرت فاطمه در مسجد
در اقدام دیگری حضرت فاطمه سلام الله علیها با جمعى از زنان بنى هاشم به مسجد پیامبر صلى الله علیه وآله آمد و در خطبه غرائی -که به «خطبه فدکیه» معروف است- به غصب خلافت و غصب فدک توسط ابوبکر اعتراض کردد و با مردم اتمام حجت نمود. در بخشهایی از این خطبه که در خصوص فدک است آن حضرت می فرمایند:
«و شما اکنون گمان مى برید که براى ما ارثى نیست، «أَ فَحُکمَ الْجاهِلِیةِ یبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکماً لِقَوْمٍ یوقِنُونَ»[۲۳]؛ آیا خواهان حکم جاهلیت هستید، و براى اهل یقین چه حکمى بالاتر از حکم خداوند است، آیا نمى دانید؟ بله می دانید و براى شما همانند آفتاب درخشان روشن است، که من دختر پیامبر هستم. اى مسلمانان! آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند، اى پسر ابى قحافه، آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببرى و من از ارث پدرم محروم باشم؟ امر تازه و زشتى آوردى، آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر مى اندازید، آیا قرآن نمى گوید «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ»[۲۴]؛ سلیمان از داود ارث برد، و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْک وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ»[۲۵] پروردگار مرا فرزندى عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد، و فرمود: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فی کتابِ اللَّهِ»[۲۶]؛ و خویشاوندان رحمى به یکدیگر سزاوارتر از دیگرانند، و فرموده: «یُوصیکمُ اللَّهُ فی اَوْلادِکمْ لِلذَّکرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ»[۲۷]؛ خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش مى کند که بهره پسر دو برابر دختر است، و مى فرماید: «اِنْ تَرَک خَیْراً الْوَصِیَّةَ لِلْوالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبَیْنِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ»[۲۸]؛ هنگامى که مرگ یکى از شما فرارسد بر شما نوشته شده که براى پدران و مادران و نزدیکان وصیت کنید، و این حکم حقّى است براى پرهیزگاران. و شما گمان مى برید که مرا بهره اى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم، آیا خداوند آیه اى به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا مى گوئید: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمى برند؟ آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمى دانید؟ و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟ اینک این تو و این شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد کرد. چه نیک داورى است خداوند، و نیکو دادخواهى است پیامبر، و چه نیکو وعده گاهى است قیامت، و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان مى برند، و پشیمانى به شما سودى نمى رساند، و براى هر خبرى قرارگاهى است، پس خواهید دانست که عذاب خوار کننده بر سر چه کسى فرود خواهد آمد، و عذاب جاودانه که را شامل مى شود».[۲۹]
انگیزههای تصرف فدک
در تحلیلهایی که در مورد واقعه تصرف فدک صورت گرفته، پیرامون انگیزه های تصرف فدک موارد زیر ذکر شده است:
- تامین هزینه های خرید آراء موافق
- کمبود بودجه حکومت
- ترس از قدرت اقتصادی امیرالمومنین علیه السلام
- مقابله با مقام عصمت
- مقابله با احترام و محبت هاى خاص به اهل بیت علیهم السلام
- زیر پاگذاردن مبانى دینى
- پیشگیری از اجراى قوانین بعدى اسلام
- گرفتن منبع مالى از اهل بیت
- نشان دادن قدرت بدعت و قانون گذارى توسط غاصبین
- تحریک مردم در مخالفت با اهل بیت
- کسب قدرت مالى جهت اقدام بر علیه اهل البیت.[۳۰]
فدک در زمان بنیامیه و بنیعباس
ممنوعیت فرزندان حضرت فاطمه علیهاالسلام از فدک، در زمان خلیفه اول پى ریزى گردید و پس از درگذشت امام على علیه السلام، معاویه زمام امور را به دست گرفت، و فدک را میان سه نفر (مروان و عمرو بن عثمان و فرزندش یزید) تقسیم نمود. در دوران خلافت مروان، همه سهام در اختیار او قرار گرفت و وى آن را به فرزند خود عبدالعزیز بخشید. او نیز آن را به فرزندش «عمر بن عبدالعزیز» داد. از آن جا که او در میان خلفاء بنى امیه مردى میانه رو بود، نخستین بدعتى را که برداشت این بود که فدک را به فرزندان حضرت زهرا بازگردانید. پس از فوت وى، خلفاء بعدى، فدک را از دست بنى هاشم گرفتند و تا روزى که طومار زندگى خلفاى بنى امیه در هم پیچیده شد، فدک در اختیار آنان باقى بود.
در دوران خلافت بنى عباس، مسأله فدک نوسان عجیبى داشت. مثلا ابوالعباس سفاح، آن را به عبدالله بن الحسن واگذار نمود، و پس از وى «منصور دوانقى» آن را باز گرفت، ولى فرزند او مهدى آن را به اولاد زهرا بازگردانید، و پس از وى موسى و هارون روى مصالح سیاسى از دست آنها در آوردند، تا آن که نوبت خلافت به مامون رسید. او رسما طى تشریفاتى حق را به صاحبانش واگذار نمود و پس از فوت وى باز وضع فدک نوسان پیدا کرد و گاهى مردود و گاهى ممنوع گشت.
در عصر خلفاء بنى امیه و بنى العباس، فدک بیش از آن که جنبه انتفاعى داشته باشد، جنبه سیاسى به خود گرفته بود. خلفاء صدر اسلام به درآمد آن نیازمند بودند، ولى در زمان هاى بعدى ثروت و پول در میان امرا و خلفا به قدرى بود، که هرگز به درآمد فدک نیازى نبود. از این جهت، وقتى عمر بن عبدالعزیز، فدک را به اولاد حضرت فاطمه واگذار نمود، بنى امیه او را توبیخ کردند و گفتند: تو با این عملت شیخین (ابى بکر و عمر) را تخطئه نمودى و او را وادار نمودند که درآمد آن را میان فرزندان فاطمه قسمت کند، و اصل مالکیت آن را در اختیار خود داشته باشد.[۳۱]
پانویس
- پرش به بالا ↑ معجم البلدان، ماده فدک.
- پرش به بالا ↑ نک: سید محمدباقر نجفی، مدینه شناسی، ج ۲، ص ۴۸۹.
- پرش به بالا ↑ همان، ص ۴۹۰.
- پرش به بالا ↑ مدینه شناسی، ج ۲، ص ۴۹۲.
- پرش به بالا ↑ سید محمدباقر صدر، فدک در تاریخ، ص ۲۷.
- پرش به بالا ↑ شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص ۱۰۸، چاپ بیروت.
- پرش به بالا ↑ به روایت محدث قمی در بیت الاحزان، ص ۸۲.
- پرش به بالا ↑ معجم البلدان، ماده "فدک".
- پرش به بالا ↑ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۴، ص ۱۰۸.
- پرش به بالا ↑ سوره حشر، آیات ۶-۷.
- پرش به بالا ↑ تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۵ ص۴۴
- پرش به بالا ↑ سوره اسراء، آیه ۲۶
- پرش به بالا ↑ نک: اصول کافی، ج ۱، ص ۴۴۳.
- پرش به بالا ↑ تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۵ ص۴۴
- پرش به بالا ↑ نک: سوگنامه فدک، صص ۱۳۴-۱۳۵.
- پرش به بالا ↑ اسرار فدک، محمدباقر انصاری، ص۲۲، به نقل از بحارالانوار، ج ۲۱ ص ۲۳.
- پرش به بالا ↑ اسرار فدک، محمدباقر انصاری، ص۲۲، بحارالانوار، ج ۲۹ ص ۱۱۸.
- پرش به بالا ↑ اسرار فدک، محمدباقر انصاری، ص۲۲، بحار الانوار، ج ۲۹ ص ۱۲۳ ح ۲۵.
- پرش به بالا ↑ صحیح بخاری، ج ۸، صص ۳-۴ و ج ۵ ص ۸۲.
- پرش به بالا ↑ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۴، ص ۱۱۷، چاپ بیروت.
- پرش به بالا ↑ بحارالانوار، ج۱، ص۲۳؛ و مکاتیب الرسول، ج۱، ص ۲۹۱، به نقل از المصنف لعبد الرزاق ۸۶۶: ۸ و کنز العمال ۲۲۲: ۲
- پرش به بالا ↑ محمدباقر انصاری، اسرار فدک، ص ۲۸-۳۷، بر اساس بحارالانوار، ج ۲۹ ص ۱۳۴، ۱۸۹، ۱۹۴- ۱۹۹؛ کتاب سلیم، ج ۲ ص ۸۶۸.
- پرش به بالا ↑ سوره آل عمران، آیه ۵۰
- پرش به بالا ↑ سوره نمل، آیه ۱۶
- پرش به بالا ↑ سوره مریم، آیه ۶
- پرش به بالا ↑ سوره احزاب، آیه ۶
- پرش به بالا ↑ سوره نساء، آیه ۱۱
- پرش به بالا ↑ سوره بقره، آیه ۱۸۰
- پرش به بالا ↑ بحارالأنوار، ج۲۹، ص۲۲۶-۲۲۷
- پرش به بالا ↑ محمدتقی رهبر، «فدک، نماد مظلومیت اهل بیت علیهمالسلام»، میقات حج، زمستان ۱۳۷۹، شماره ۳۴
- پرش به بالا ↑ فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، بوستان کتاب قم، ۱۳۸۵، ص ۷۵۸، به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۱۶، ص۲۷۸.
منابع
- "فدک، نماد مظلومیت اهل بیت علیهمالسلام"، محمدتقی رهبر، میقات حج، زمستان ۱۳۷۹، شماره ۳۴.
- فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، بوستان کتاب قم، قم، ۱۳۸۵.
- اسرار فدک، محمدباقر انصاری، در دسترس در کتابخانه دیجیتال اهل البیت علیهمالسلام.
- مقاله "غصب فدک" در همین دانشنامه.




