عجله: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
|||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | {{خوب}} | ||
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} | {{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} | ||
− | شتابزدگى در منابع اخلاق اسلامی با عناوینی چون عجله<ref>نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، | + | شتابزدگى در منابع [[اخلاق]] اسلامی با عناوینی چون عجله<ref>نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، ۱۳۷۷، ص ۲۲۸.</ref> و تسرّع (که به معنى درنگ نداشتن و عدم طمأنینه در کارها است)،<ref>امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، مؤسسهى تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ سوم، ۱۳۷۸، ص ۳۵۷.</ref> مطرح شده است. شتابزدگی، روحیهای است ثابت و دائمى در دل که باعث مىشود [[انسان]] به هر کارى که به خاطرش خطور کند بىدرنگ اقدام کند و این نیز از نتایج ضعف [[نفس]] است و ضدّش درنگ، تأنّى (آرامش)،<ref>نراقی ملامحمدمهدی؛ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، چاپ چهارم، ۱۳۷۷، ج۱، ص ۱۱۴.</ref> توقف و وقار است.<ref>نراقى، ملا احمد؛ پیشین، ص ۲۳۱ و ۲۳۲.</ref> |
− | + | ==«وقار و تأنّى» ضد عجله== | |
− | + | ضدّ عجله «توقف، وقار و تأنّى» است؛ تأمل نمودن پیش از شروع را «توقف» گویند و تأمل بعد از آن را «تأنّى» و «انائت» نامند. پس وقار، شامل این هر دو است و معنی مشترک این صفات این است که انسان در گفتار، کردار، حرکات و سکنات، دارای اطمینان [[نفس]] و آرامش باشد؛ هم پیش از آن که شروع در گفتار یا حرکت یا سکونی کند و هم بعد از شروع آنها تا هر جزئى از آن کار را به موافق فکر و تدبیر به جای آورد.<ref>نراقى، ملا احمد؛ پیشین، ص ۲۳۱ و ۲۳۲.</ref> | |
− | + | شتابزده نبودن، نتیجه قوت نفس بوده و از صفات ارزشمند است و به این جهت [[پیامبران|انبیاء]]، اصفیا و برگزیدگان خدا را به این صفت مدح مىکنند و در ستایش سرور پیغمبران، [[پیامبر اسلام|محمد]] صلی الله علیه و آله مىگویند: صاحب الوقار و صاحب السکینه.<ref>همان.</ref> | |
− | + | همچنین شتابزده نبودن از صفات الهی است چنانچه در [[دعا]] وارد است که خداوند در انتقام خود عجله نمیکند.<ref>ابن طاووس، سید رضى الدین على؛ جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، دارالرضی، قم، چاپ اول، ق، ص ۱۹۸.</ref> و به پیامبرش که بر خُلق عظیم الهی است نیز توصیه می فرماید: پس [[صبر]] کن آن گونه که «[[پیامبران اولوالعزم|پیامبران اولوالعزم]]» صبر کردند و براى (عذاب) آنان شتاب مکن.<ref>[[سوره احقاف]]: ۳۵.</ref> و میدانیم که غایت و هدف نهایی [[اخلاق]] نیز تخلّق به اخلاق الهی است.<ref>سعادتپرور، علی؛ سرالاسراء فی شرح حدیث المعراج، انتشارات تشیع، قم، ۱۳۷۴، چاپ اول، ج۱، ص۵.</ref> پس برای رسیدن به [[قرب الهی|قرب]] او باید رذایل از جمله عجله و شتابزدگی را از خود دور نمود. | |
− | + | ==عجله در قرآن و روایات== | |
− | + | خدای متعال در [[قرآن]] می فرماید: [[انسان]] از عجله آفریده شده است.<ref>[[سوره انبیاء]]: ۳۷.</ref><ref>باید توجه نمود که شتابکاری در سرشت انسان به عنوان ودیعه ای خام و به عنوان یک نیرو و توانایی (چون سایر غرایز و امیال نهادی بشر) است که قابل استفاده در فرصتهای مناسب است؛ زیرا همانطور که مواردی ذکر خواهد شد که در آنها دستور به شتابکاری داده شده است و اگر این نیرو در فطرت ما وجود نداشت، به آن خوبیها نیز نمیرسیدیم. بنابراین نباید خیال کرد این نهادهی درونی بیهوده خلق شده است یا خدای نکرده خدای متعال ما را بر سرشتی شرارتزا خلق نموده است!</ref> و انسانها در بدست آوردن «خوبى»ها عجله دارند.<ref>[[سوره یونس]]: ۱۱.</ref> و بلکه می فرماید: انسان (بر اثر شتابزدگى)، بدیها را طلب مىکند آن گونه که نیکیها را مىطلبد و انسان، همیشه عجول بوده است!<ref>[[سوره اسراء]]: ۱۱.</ref> زیرا بشر به خاطر همین عجلهاش میان خیر و شر فرق نمىگذارد بلکه هر چه برایش پیش بیاید همان را مىخواهد و در طلبش برمىخیزد، بدون این که خیر و شر را از هم جدا نموده و حق را از باطل تشخیص دهد. در نتیجه با همان علاقه شدیدی که عاشق خیر است شر را نیز به همان شکل طلب مىکند.<ref>طباطبایی سید محمدحسین؛ تفسیر المیزان ترجمهی موسوى همدانى سید محمدباقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ ش، ج۱۳، ص ۶۷.</ref> | |
− | از روایات چنین استفاده | + | از روایات نیز چنین استفاده می شود که در اکثر قریب به اتفاق موارد، عجله انسان را به بیراهه می برد و درنگ و تانّی به راه درست رهنمون می گردد.<ref>ری شهری محمد، میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۲، ج ۶، ص ۲۴۱۸.</ref> روایت است که چون [[حضرت عیسى]] علیه السلام متولد شد شیاطین از پرستش بتها (در بین [[مسیحیت]]) ناامید شدند و [[ابلیس]] به آنان گفت از این پس راه فرزندان آدم را به شتابکارى و سبُکسَرى بزنید.<ref>نراقی ملا محمدمهدی؛ پیشین، ج۱، ص ۳۳۵.</ref> |
− | + | [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله فرمود: شتاب در کارها از جانب [[شیطان|شیطان]] است و تأنّى در کارها از جانب [[الله|خداوند]] است.<ref>مکى، ابوطالب؛ قوت القلوب، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ هجرى قمرى، ص ۳۱۳.</ref> و فرمود: تنها عامل (اساسی) نابودی مردم، عجله است و اگر عجله نمی کردند هیچکس نابود نمی شد.<ref>برقى احمد بن محمد بن خالد، پیشین، ج۱، ص ۲۱۵.</ref> | |
− | + | از [[امام صادق]] علیه السلام نقل شده است که هر یک از [[عقل]] و [[جهل]] را دارای هفتاد و پنج سرباز هستند.<ref>برقى، ابوجعفر، احمد بن محمد بن خالد؛ المحاسن (للبرقی)، دارالکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم، ۱۳۷۱ ق، ج۱، ص ۱۹۶.</ref> که در آن [[روایت]]، شتابزدگى و بىثباتى و بىقرارى را از سربازان جهل معرفی میکند و ضد آن که تأنّى و تثبّت باشد را از صفات عقل میداند.<ref>امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۲.</ref> | |
− | + | ==ریشه عجله و شتابزدگی== | |
− | + | همانطور که گذشت خدای متعال در [[قرآن کریم]]، نوعی ریشه سرشتی<ref>در پاورقیهای قبل، توضیحی دربارهی سرشتی بودن این صفت ذکر شد که شایستهی دقت و توجه است.</ref> برای عجله در انسان قائل است. علاوه بر ریشه سرشتی مذکور، عللی دیگر برای این صفت وجود دارد که برخی خود ریشه برای دیگری هستند: | |
− | + | #کوچکی [[نفس]] و حقارت روحی.<ref>نراقی، ملا محمدمهدی؛ پیشین، ج۱، ص ۳۳۵.</ref> | |
+ | #ترس از فروماندن از لذات: بدون شک تمام عجلهها و شتابزدگیها و بىثباتیها و بىقراریها، از ترس نداشتن یا دست نیافتن به خواستههای نفسانی و لذات و شهوات حیوانیه در آینده است.<ref>امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۲.</ref> حتی عموم مردم چون اسیر مقاصد نفسانیه هستند، در دعا نیز شتابزده هستند که مبادا مقاصد دنیاوى یا حیوانى از دست آنها برود.<ref>امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۴.</ref> | ||
+ | #حب [[دنیا]]: که ریشه عجله (و بلکه هر رذیله ای) است و خداوند در قرآن کریم، آن را «عاجله» نامیده است.<ref>[[سوره اسراء]]: ۱۸.</ref> و معنای این تعبیر این است که نعمتهاى دنیا زودگذر است.<ref>مکارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه، دارالکتب الإسلامیة - تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش، ج۱۲، ص ۶۳.</ref> | ||
+ | #تهی بودن دل از تعلّقات الهی: دلى که از [[معرفت]] به اینکه مجارى امور به قدرت [[خدای متعال]] است، تهی باشد و تنها خود و جدّیت و حرکت و سکون خود و موجودات را ببیند، و در حجابهاى خودبینى و شهوات و لذّات حیوانى است، از واماندن از لذّات حیوانى هراسان است. چنین شخصى طمأنینه قلب را از دست داده و در کارها با عجله و شتابزدگى اقدام مىکند.<ref>امام خمینى، شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۳.</ref> | ||
− | + | ==آثار منفی شتابزدگی== | |
− | + | سرّ اینکه این صفت تا این اندازه سرزنش شده این است که کارها باید از روى بصیرت و معرفت باشد و اینها به تأمّل و تأنّی بستگى دارند و شتابکارى مانع تأمّل است و کسى که در کارى عجله مىکند [[شیطان|شیطان]] مکر و شرّ خود را - به طورى که آدم شتابزده نفهمد - بر او مىافکند و تجربه گواه است که هر کارى که بىتأمّل و با شتابزدگى از آدمى سرزده، موجب پشیمانى، زیان و خسران شده و هر چه از روى تأمّل و تأنّى و درنگ انجام گرفته پشیمانى به دنبال نیاورده بلکه همواره مورد رضایت واقع شده است. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | در نکوهش این صفت همین بس است که هر عجول سبکى در چشم مردمان خوار و در دلها بى ارزش است و کسى که در کارها تأمّل مىکند، مىداند که سبب بزرگ فروختن [[آخرت]] و حیات جاوید به مزخرفات پست دنیا شتابکارى است.<ref>نراقی ملا محمدمهدی، پیشین، ج۱، ص ۳۳۶.</ref> زیرا بیچاره فرزند آدم، چون عجول و شتابکار خلق شده است شیطان لعین از این راه برآمده و به عجله - که مقتضاى طبع انسان است - متوسل شده و خوشیهای حاضر را در نظر او زینت داده و آخرت را -با امیدوارى فریبآلود که انشاءالله درست میشود- از او گرفته است.<ref>نراقى، ملا احمد؛ پیشین، ص ۲۲۹ و ۲۳۰.</ref> به همین جهت است که علمای [[اخلاق]] گفتهاند شتابزدگی از درهاى مهم ورود شیطان،<ref>فیض کاشانی؛ راه روشن (ترجمه المحجة البیضاء)، ترجمهی سید محمدصادق عارف، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، چاپ اول، ۱۳۷۲ هجرى شمسى، ج ۵، ص ۸۶.</ref> و منشأ خسران در دنیا و آخرت است.<ref>نراقی، ملامحمدمهدی؛ پیشین، ج۱، ص ۳۳۹.</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | در | ||
==شتابزدگی مذموم== | ==شتابزدگی مذموم== | ||
− | گرچه منابع اخلاقی به طور عموم از هر نوع شتابزدگی (جز مواردی که ذکر خواهند شد) منع کردهاند، اما مواردی خاص وجود دارد که عجله در آنها به طور ویژه مورد نهی قرار گرفته است | + | گرچه منابع اخلاقی به طور عموم از هر نوع شتابزدگی (جز مواردی که ذکر خواهند شد) منع کردهاند، اما مواردی خاص وجود دارد که عجله در آنها به طور ویژه مورد نهی قرار گرفته است: |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | * عجله قبل از فراهم شدن فرصت مناسب هر کار: که سبب غصه می شود.<ref>آمدى، عبدالواحد بن محمد تمیمى؛ غررالحکم و دررالکلم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم، ۱۳۶۶ ش، ص ۲۶۷.</ref> | ||
+ | * عجله در بدست آوردن مال و روزی: روایت است که [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در [[حجة الوداع]] فرمود: خداوند روزى را به طور [[حلال]]، بین مردم تقسیم کرده نه به طور [[حرام]]. بنابراین هر کس از خداى عزوجل بترسد و صبر کند، خداوند از راه حلال روزى او را مىدهد و هر کس پرده حرمت را بدرد، عجله کند و از راه حرام روزى بدست آورد، خداوند از روزى حلال وى به همان اندازه بکاهد و در روز [[قیامت|قیامت]] از او حساب کشیده شود. | ||
+ | * عجله در غذاخوردن: مثلاً هنوز لقمه را قورت نداده دست به لقمهی دیگر بردن، شتاب در غذا خوردن است.<ref>فیض کاشانى، ملا محسن؛ المحجة البیضاء، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ هجرى، ج ۴، ص ۱۳.</ref> | ||
+ | * عجله در راه رفتن: که البته نباید به حدی آهسته و یا خرامان راه رفت که ناشی از [[تنبلی]] یا [[تکبر]] باشد.<ref> طوسی، خواجه نصیرالدین؛ اخلاق ناصری، انتشارات علمیه اسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۳ ق، ص ۱۹۲.</ref> | ||
+ | * عجله در کیفردهی: [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام فرمود: از کمال بردباری، پس انداختن کیفر است.<ref>آمدى، عبدالواحد بن محمد تمیمى؛ پیشین، ص ۲۸۶.</ref> | ||
+ | * عجله در [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهى از منکر]]؛ که مخالف وظیفه هادیان إلى اللّه است.<ref>امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۱۶.</ref> | ||
+ | * عجله در خواندن اذکار: زیرا از [[ذکر|ذکر]] بى آرامش دل و با عجله و اضطراب اثرى در قلب حاصل نمیشود.<ref>امام خمینى؛ آداب الصلاة، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ هفتم، ۱۳۷۸، ص ۱۸.</ref> | ||
+ | * عجله کردن در طلب برآورده شدن حاجت در [[دعا]].<ref>ملکی تبریزی میرزا جواد آقا؛ المراقبات، ترجمهی محدث بندرریگى، ابراهیم، انتشارات اخلاق، ۱۳۷۶، ص ۲۴۲.</ref> | ||
+ | * عجله کردن در قرائت دعاهای رسیده از [[معصوم|معصومین]]؛ که در همین باره علمای اخلاق توصیه نمودهاند که: «لازم نیست یک دعاى طولانى را یک دفعه با عجله و شتاب بخوانى و تفکر در معانیش نکنى، بنده و شما حال [[امام سجاد علیه السلام|سید سجّاد]] علیه السلام را نداریم که آن دعاى مفصل را با حال بخوانیم، شبى یک ربع آن را یک ثلث آن را با حال بخوان و تفکر کن در فقراتش شاید صاحب حال شوى».<ref>امام خمینى؛ چهل حدیث، مؤسسهى تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ بیستم، ۱۳۷۸، ص ۲۲.</ref> | ||
+ | * شتاب در قرائت [[قرآن]]؛ زیرا خواندن [[آیه|آیات]] به آرامى، تأمّل و تدبّر در آنها را بیشتر ممکن مىسازد.<ref>فیض کاشانی؛ راه روشن (ترجمه المحجة البیضاء)، پیشین، ج ۱، ص۶۰۲.</ref> | ||
+ | * شتابزدگی در ترقیات معنوی: زیرا سرعت در این امور پسندیده نیست و درنگ، باعث پختگی می گردد.<ref>حسن حسن زاده آملى؛ ولایت تکوینى، قیام - قم، چاپ اول، ۱۳۸۷ ش، ص ۲۵.</ref> [[حافظ شیرازی|حافظ]] می گوید: | ||
{{بیت|طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل|بیفتد آن که در این راه با شتاب رود}} | {{بیت|طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل|بیفتد آن که در این راه با شتاب رود}} | ||
==شتابزدگی ستوده== | ==شتابزدگی ستوده== | ||
− | همان طور که گفته شد، عجله در همه چیز بد است جز در مواردی | + | همان طور که گفته شد، عجله در همه چیز بد است جز در مواردی خاص، به طور کلی در هر کار خیر؛ زیرا خدای متعال تعجیل در خیرات را دوست دارد.<ref>کلینى، ابوجعفر، محمد بن یعقوب؛ الکافی، دارالکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج۲، ص۱۴۲.</ref> خصوصاً در فرصت هاى خوب؛ زیرا خداوند، مومنان [[اهل کتاب|اهل کتاب]] را به پیشى گرفتن در انجام کارهاى نیک میستاید.<ref>[[سوره آل عمران]]: ۱۱۴.</ref> و بر اساس روایات، عجله و شتاب در این صورت پسندیدهتر است.<ref>مهدوى کنى محمدرضا؛ نقطههاى آغاز در اخلاق عملى، چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ هفتم، ۱۳۷۶، ص ۴۷۲.</ref> همان طور که [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام مىفرماید: درنگ نمودن از عجله بهتر است مگر در فرصتهای نیکی کردن؛<ref>نورى، محدث، میرزاحسین؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۸ق، ج ۱۲، ص ۱۴۲.</ref> که درنگ باعث از دست رفتن آن فرصتها میشود و بر همین اساس است که [[حضرت موسى]] علیه السلام با عجله به سوی [[طور سينا|کوه طور]] برای مناجات با خدای متعال رفت و عرضه داشت: «و من به سوى تو شتاب کردم، تا از من خشنود شوى!»<ref>[[سوره طه]]: ۸۳ و ۸۴.</ref> و به همین علت است مربیان [[اخلاق]] و سلوک، نهمین امر از ضروریات مورد توجه سالک را، مسارعت می دانند؛ یعنى در آنچه از وظایف را که (البته پس از بررسی دقیق و بدون عجله در تشخیص) برای خود تکلیف یافت و بر آن عزم نمود، در انجام دادن آن بشتابد قبل از آن که شیطان مجال [[وسوسه]] یابد.<ref>سید بحرالعلوم؛ رساله سیر و سلوک (تحفة الملوک)، انتشارات علامه طباطبایى، چاپ چهارم، ۱۴۱۸ ق، ص ۱۵۲.</ref> |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | برخی از موارد عجله پسندیده در اینجا ذکر می شود: | |
− | + | * غذا دادن به مهمان، خاکسپاری مرده، شوهر دادن دختر، بازپرداخت بدهی، [[توبه]] از گناه؛ که عجله در این پنج مورد از [[سنت|سنن]] نبوی صلی الله علیه و آله است.<ref>فیض کاشانى، ملا محسن؛ المحجة البیضاء، پیشین، ص ۳۹.</ref> | |
+ | * [[نماز اول وقت]].<ref>ری شهری محمد؛ میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۲، ج ۶، ص ۲۴۲۰.</ref> | ||
+ | * [[انفاق]]: چنانکه [[امام صادق]] علیه السلام مىفرماید: انفاق جز با سه خصلت صلاحیت قبول پیدا نمىکند و یکی از آن سه را عجله کردن در انجام آن میدانند.<ref>صدوق، محمد بن على بن بابویه؛ من لایحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، دوم، ۱۴۱۳ ق، ج ۲، ص ۶۲۱.</ref> | ||
+ | * هر جا که [[مدارا|رفق]] و مدارا باعث زحمت شود، باید آن را کنار گذاشت و عجله کرد.<ref>امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۱۴.</ref> | ||
==درمان شتابزدگی== | ==درمان شتابزدگی== | ||
− | + | معالجه این صفت و دستیابی به تأنّی و وقار و روحیّه درنگ، دارای روشهایی است که برخی از دیگری کارسازتر است تا حدی که ریشه این رذیله را بر می کند. این مراتب به این شرح است: | |
− | تلاش برای ایجاد آرامش در ظاهر جهت | + | * فکر کردن در سوء عاقبت شتابزدگی: انسانِ اخلاقخواه باید با توجه به آثار زشتی که برای این صفت نکوهیده وجود دارد، سبکى و خوارى و پشیمانی و خسران این صفت را در ذهن خود مجسم نموده و ضد آن را که خوى [[پیامبران]] و نیکان است به خاطر آورد. پس با خود تعهد کند که کارى را جز با تأمّل و حوصله انجام ندهد و آرامش و سکون درونى و بیرونى را در همه احوال و حرکات و سکنات از دست ندهد و چون مدتى به این شیوه عمل کرد - گرچه با زحمت باشد - این حالت برای او عادت خواهد شد و صفت عجله از او زایل خواهد گشت و وقار و آرامش پدید خواهد آمد.<ref>نراقی ملا محمدمهدی؛ پیشین، ج۱، ص ۳۳۹.</ref> |
− | + | * تلاش برای ایجاد آرامش در ظاهر جهت سرایت این آرامش به قلب: درنگ و تأنّى از صفات نفسانیه است که آثار آن در ظاهر نیز طمأنینه و سنگینی در حرکت است. اگر وقار در قلب حاصل شد، متانت در افکار و عقاید نیز حاصل می شود و از آن وقار در کردار و گفتار نیز حاصل آید، چنانچه شتابزدگى و تسرّع نیز از قلب سرایت به ظاهر کند. زیرا اخلاق نفسانیه، ظهور حقایق و سرایر باطنیه روحیه است، چنانچه اعمال ظاهریه، ظهور ملکات و اخلاق نفسانیه است و از شدّت اتصال و وحدت مقامات نفسانیه، تمام احکام باطن به ظاهر و ظاهر به باطن سرایت می کند. از این جهت در [[شریعت|شریعت]] مطهره به حفظ ظاهر و صورت، خیلى اهمیت داده شده است حتى در کیفیت نشستن و برخاستن و راه رفتن و گفتگو کردن دستوراتى داده شده است؛ زیرا از تمام اعمال ظاهریه در [[نفس]] و [[روح]] ودیعههائى گذاشته مىشود که روح به واسطه آنها تغییرات کلى حاصل مىکند. بنابراین، اگر انسان در راه رفتن شتابزدگى کند در روح او نیز تولید شتابزدگى شود، چنانچه روح شتابزده نیز ظاهر را شتابزده کند و همین طور انسان اگر در اعمال ظاهریه وقار و سکینه و طمأنینه را اعمال کند - گرچه با تکلف - کم کم در باطن روح، ملکه شریفه طمأنینه حاصل می شود و این ملکه شریفه، مبدأ بسیارى از خیرات و کمالات است.<ref>امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۵۷ و ۳۵۸.</ref> | |
− | زیرا اخلاق | + | * گسسته نمودن قلب از تعلقات دنیوی و رسیدن به نور [[توحید|توحید]]: قلبى که در آن نور توحید و معرفت کمال مطلق تابیده شده باشد، داراى طمأنینه و ثبات و تأنى و قرار است. دلى که نورانى به معرفت حق جلّ و علا شده باشد، مجارى امور را به قدرت او مىداند و خود و جدّیت و حرکت و سکون خود و همه موجودات را از او مىداند و زمام امر موجودات را بدست خود آنها نمىداند. چنین قلبى اضطراب و شتابزدگى و بىقرارى ندارد.<ref>امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۳.</ref> |
− | |||
− | بنابراین، اگر انسان در راه رفتن شتابزدگى | ||
− | |||
− | گسسته نمودن قلب از تعلقات | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | [http://www.pajoohe. | + | |
+ | * مصطفی همدانی، شتابزدگی، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: ۱۴ بهمن ۱۳۹۱. | ||
[[رده:اخلاق فردی]] | [[رده:اخلاق فردی]] | ||
[[رده:صفات ناپسند]] | [[رده:صفات ناپسند]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۴۰
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
شتابزدگى در منابع اخلاق اسلامی با عناوینی چون عجله[۱] و تسرّع (که به معنى درنگ نداشتن و عدم طمأنینه در کارها است)،[۲] مطرح شده است. شتابزدگی، روحیهای است ثابت و دائمى در دل که باعث مىشود انسان به هر کارى که به خاطرش خطور کند بىدرنگ اقدام کند و این نیز از نتایج ضعف نفس است و ضدّش درنگ، تأنّى (آرامش)،[۳] توقف و وقار است.[۴]
محتویات
«وقار و تأنّى» ضد عجله
ضدّ عجله «توقف، وقار و تأنّى» است؛ تأمل نمودن پیش از شروع را «توقف» گویند و تأمل بعد از آن را «تأنّى» و «انائت» نامند. پس وقار، شامل این هر دو است و معنی مشترک این صفات این است که انسان در گفتار، کردار، حرکات و سکنات، دارای اطمینان نفس و آرامش باشد؛ هم پیش از آن که شروع در گفتار یا حرکت یا سکونی کند و هم بعد از شروع آنها تا هر جزئى از آن کار را به موافق فکر و تدبیر به جای آورد.[۵]
شتابزده نبودن، نتیجه قوت نفس بوده و از صفات ارزشمند است و به این جهت انبیاء، اصفیا و برگزیدگان خدا را به این صفت مدح مىکنند و در ستایش سرور پیغمبران، محمد صلی الله علیه و آله مىگویند: صاحب الوقار و صاحب السکینه.[۶]
همچنین شتابزده نبودن از صفات الهی است چنانچه در دعا وارد است که خداوند در انتقام خود عجله نمیکند.[۷] و به پیامبرش که بر خُلق عظیم الهی است نیز توصیه می فرماید: پس صبر کن آن گونه که «پیامبران اولوالعزم» صبر کردند و براى (عذاب) آنان شتاب مکن.[۸] و میدانیم که غایت و هدف نهایی اخلاق نیز تخلّق به اخلاق الهی است.[۹] پس برای رسیدن به قرب او باید رذایل از جمله عجله و شتابزدگی را از خود دور نمود.
عجله در قرآن و روایات
خدای متعال در قرآن می فرماید: انسان از عجله آفریده شده است.[۱۰][۱۱] و انسانها در بدست آوردن «خوبى»ها عجله دارند.[۱۲] و بلکه می فرماید: انسان (بر اثر شتابزدگى)، بدیها را طلب مىکند آن گونه که نیکیها را مىطلبد و انسان، همیشه عجول بوده است![۱۳] زیرا بشر به خاطر همین عجلهاش میان خیر و شر فرق نمىگذارد بلکه هر چه برایش پیش بیاید همان را مىخواهد و در طلبش برمىخیزد، بدون این که خیر و شر را از هم جدا نموده و حق را از باطل تشخیص دهد. در نتیجه با همان علاقه شدیدی که عاشق خیر است شر را نیز به همان شکل طلب مىکند.[۱۴]
از روایات نیز چنین استفاده می شود که در اکثر قریب به اتفاق موارد، عجله انسان را به بیراهه می برد و درنگ و تانّی به راه درست رهنمون می گردد.[۱۵] روایت است که چون حضرت عیسى علیه السلام متولد شد شیاطین از پرستش بتها (در بین مسیحیت) ناامید شدند و ابلیس به آنان گفت از این پس راه فرزندان آدم را به شتابکارى و سبُکسَرى بزنید.[۱۶]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: شتاب در کارها از جانب شیطان است و تأنّى در کارها از جانب خداوند است.[۱۷] و فرمود: تنها عامل (اساسی) نابودی مردم، عجله است و اگر عجله نمی کردند هیچکس نابود نمی شد.[۱۸]
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که هر یک از عقل و جهل را دارای هفتاد و پنج سرباز هستند.[۱۹] که در آن روایت، شتابزدگى و بىثباتى و بىقرارى را از سربازان جهل معرفی میکند و ضد آن که تأنّى و تثبّت باشد را از صفات عقل میداند.[۲۰]
ریشه عجله و شتابزدگی
همانطور که گذشت خدای متعال در قرآن کریم، نوعی ریشه سرشتی[۲۱] برای عجله در انسان قائل است. علاوه بر ریشه سرشتی مذکور، عللی دیگر برای این صفت وجود دارد که برخی خود ریشه برای دیگری هستند:
- کوچکی نفس و حقارت روحی.[۲۲]
- ترس از فروماندن از لذات: بدون شک تمام عجلهها و شتابزدگیها و بىثباتیها و بىقراریها، از ترس نداشتن یا دست نیافتن به خواستههای نفسانی و لذات و شهوات حیوانیه در آینده است.[۲۳] حتی عموم مردم چون اسیر مقاصد نفسانیه هستند، در دعا نیز شتابزده هستند که مبادا مقاصد دنیاوى یا حیوانى از دست آنها برود.[۲۴]
- حب دنیا: که ریشه عجله (و بلکه هر رذیله ای) است و خداوند در قرآن کریم، آن را «عاجله» نامیده است.[۲۵] و معنای این تعبیر این است که نعمتهاى دنیا زودگذر است.[۲۶]
- تهی بودن دل از تعلّقات الهی: دلى که از معرفت به اینکه مجارى امور به قدرت خدای متعال است، تهی باشد و تنها خود و جدّیت و حرکت و سکون خود و موجودات را ببیند، و در حجابهاى خودبینى و شهوات و لذّات حیوانى است، از واماندن از لذّات حیوانى هراسان است. چنین شخصى طمأنینه قلب را از دست داده و در کارها با عجله و شتابزدگى اقدام مىکند.[۲۷]
آثار منفی شتابزدگی
سرّ اینکه این صفت تا این اندازه سرزنش شده این است که کارها باید از روى بصیرت و معرفت باشد و اینها به تأمّل و تأنّی بستگى دارند و شتابکارى مانع تأمّل است و کسى که در کارى عجله مىکند شیطان مکر و شرّ خود را - به طورى که آدم شتابزده نفهمد - بر او مىافکند و تجربه گواه است که هر کارى که بىتأمّل و با شتابزدگى از آدمى سرزده، موجب پشیمانى، زیان و خسران شده و هر چه از روى تأمّل و تأنّى و درنگ انجام گرفته پشیمانى به دنبال نیاورده بلکه همواره مورد رضایت واقع شده است.
در نکوهش این صفت همین بس است که هر عجول سبکى در چشم مردمان خوار و در دلها بى ارزش است و کسى که در کارها تأمّل مىکند، مىداند که سبب بزرگ فروختن آخرت و حیات جاوید به مزخرفات پست دنیا شتابکارى است.[۲۸] زیرا بیچاره فرزند آدم، چون عجول و شتابکار خلق شده است شیطان لعین از این راه برآمده و به عجله - که مقتضاى طبع انسان است - متوسل شده و خوشیهای حاضر را در نظر او زینت داده و آخرت را -با امیدوارى فریبآلود که انشاءالله درست میشود- از او گرفته است.[۲۹] به همین جهت است که علمای اخلاق گفتهاند شتابزدگی از درهاى مهم ورود شیطان،[۳۰] و منشأ خسران در دنیا و آخرت است.[۳۱]
شتابزدگی مذموم
گرچه منابع اخلاقی به طور عموم از هر نوع شتابزدگی (جز مواردی که ذکر خواهند شد) منع کردهاند، اما مواردی خاص وجود دارد که عجله در آنها به طور ویژه مورد نهی قرار گرفته است:
- عجله قبل از فراهم شدن فرصت مناسب هر کار: که سبب غصه می شود.[۳۲]
- عجله در بدست آوردن مال و روزی: روایت است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجة الوداع فرمود: خداوند روزى را به طور حلال، بین مردم تقسیم کرده نه به طور حرام. بنابراین هر کس از خداى عزوجل بترسد و صبر کند، خداوند از راه حلال روزى او را مىدهد و هر کس پرده حرمت را بدرد، عجله کند و از راه حرام روزى بدست آورد، خداوند از روزى حلال وى به همان اندازه بکاهد و در روز قیامت از او حساب کشیده شود.
- عجله در غذاخوردن: مثلاً هنوز لقمه را قورت نداده دست به لقمهی دیگر بردن، شتاب در غذا خوردن است.[۳۳]
- عجله در راه رفتن: که البته نباید به حدی آهسته و یا خرامان راه رفت که ناشی از تنبلی یا تکبر باشد.[۳۴]
- عجله در کیفردهی: امام علی علیه السلام فرمود: از کمال بردباری، پس انداختن کیفر است.[۳۵]
- عجله در امر به معروف و نهى از منکر؛ که مخالف وظیفه هادیان إلى اللّه است.[۳۶]
- عجله در خواندن اذکار: زیرا از ذکر بى آرامش دل و با عجله و اضطراب اثرى در قلب حاصل نمیشود.[۳۷]
- عجله کردن در طلب برآورده شدن حاجت در دعا.[۳۸]
- عجله کردن در قرائت دعاهای رسیده از معصومین؛ که در همین باره علمای اخلاق توصیه نمودهاند که: «لازم نیست یک دعاى طولانى را یک دفعه با عجله و شتاب بخوانى و تفکر در معانیش نکنى، بنده و شما حال سید سجّاد علیه السلام را نداریم که آن دعاى مفصل را با حال بخوانیم، شبى یک ربع آن را یک ثلث آن را با حال بخوان و تفکر کن در فقراتش شاید صاحب حال شوى».[۳۹]
- شتاب در قرائت قرآن؛ زیرا خواندن آیات به آرامى، تأمّل و تدبّر در آنها را بیشتر ممکن مىسازد.[۴۰]
- شتابزدگی در ترقیات معنوی: زیرا سرعت در این امور پسندیده نیست و درنگ، باعث پختگی می گردد.[۴۱] حافظ می گوید:
طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل بیفتد آن که در این راه با شتاب رود
شتابزدگی ستوده
همان طور که گفته شد، عجله در همه چیز بد است جز در مواردی خاص، به طور کلی در هر کار خیر؛ زیرا خدای متعال تعجیل در خیرات را دوست دارد.[۴۲] خصوصاً در فرصت هاى خوب؛ زیرا خداوند، مومنان اهل کتاب را به پیشى گرفتن در انجام کارهاى نیک میستاید.[۴۳] و بر اساس روایات، عجله و شتاب در این صورت پسندیدهتر است.[۴۴] همان طور که امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرماید: درنگ نمودن از عجله بهتر است مگر در فرصتهای نیکی کردن؛[۴۵] که درنگ باعث از دست رفتن آن فرصتها میشود و بر همین اساس است که حضرت موسى علیه السلام با عجله به سوی کوه طور برای مناجات با خدای متعال رفت و عرضه داشت: «و من به سوى تو شتاب کردم، تا از من خشنود شوى!»[۴۶] و به همین علت است مربیان اخلاق و سلوک، نهمین امر از ضروریات مورد توجه سالک را، مسارعت می دانند؛ یعنى در آنچه از وظایف را که (البته پس از بررسی دقیق و بدون عجله در تشخیص) برای خود تکلیف یافت و بر آن عزم نمود، در انجام دادن آن بشتابد قبل از آن که شیطان مجال وسوسه یابد.[۴۷]
برخی از موارد عجله پسندیده در اینجا ذکر می شود:
- غذا دادن به مهمان، خاکسپاری مرده، شوهر دادن دختر، بازپرداخت بدهی، توبه از گناه؛ که عجله در این پنج مورد از سنن نبوی صلی الله علیه و آله است.[۴۸]
- نماز اول وقت.[۴۹]
- انفاق: چنانکه امام صادق علیه السلام مىفرماید: انفاق جز با سه خصلت صلاحیت قبول پیدا نمىکند و یکی از آن سه را عجله کردن در انجام آن میدانند.[۵۰]
- هر جا که رفق و مدارا باعث زحمت شود، باید آن را کنار گذاشت و عجله کرد.[۵۱]
درمان شتابزدگی
معالجه این صفت و دستیابی به تأنّی و وقار و روحیّه درنگ، دارای روشهایی است که برخی از دیگری کارسازتر است تا حدی که ریشه این رذیله را بر می کند. این مراتب به این شرح است:
- فکر کردن در سوء عاقبت شتابزدگی: انسانِ اخلاقخواه باید با توجه به آثار زشتی که برای این صفت نکوهیده وجود دارد، سبکى و خوارى و پشیمانی و خسران این صفت را در ذهن خود مجسم نموده و ضد آن را که خوى پیامبران و نیکان است به خاطر آورد. پس با خود تعهد کند که کارى را جز با تأمّل و حوصله انجام ندهد و آرامش و سکون درونى و بیرونى را در همه احوال و حرکات و سکنات از دست ندهد و چون مدتى به این شیوه عمل کرد - گرچه با زحمت باشد - این حالت برای او عادت خواهد شد و صفت عجله از او زایل خواهد گشت و وقار و آرامش پدید خواهد آمد.[۵۲]
- تلاش برای ایجاد آرامش در ظاهر جهت سرایت این آرامش به قلب: درنگ و تأنّى از صفات نفسانیه است که آثار آن در ظاهر نیز طمأنینه و سنگینی در حرکت است. اگر وقار در قلب حاصل شد، متانت در افکار و عقاید نیز حاصل می شود و از آن وقار در کردار و گفتار نیز حاصل آید، چنانچه شتابزدگى و تسرّع نیز از قلب سرایت به ظاهر کند. زیرا اخلاق نفسانیه، ظهور حقایق و سرایر باطنیه روحیه است، چنانچه اعمال ظاهریه، ظهور ملکات و اخلاق نفسانیه است و از شدّت اتصال و وحدت مقامات نفسانیه، تمام احکام باطن به ظاهر و ظاهر به باطن سرایت می کند. از این جهت در شریعت مطهره به حفظ ظاهر و صورت، خیلى اهمیت داده شده است حتى در کیفیت نشستن و برخاستن و راه رفتن و گفتگو کردن دستوراتى داده شده است؛ زیرا از تمام اعمال ظاهریه در نفس و روح ودیعههائى گذاشته مىشود که روح به واسطه آنها تغییرات کلى حاصل مىکند. بنابراین، اگر انسان در راه رفتن شتابزدگى کند در روح او نیز تولید شتابزدگى شود، چنانچه روح شتابزده نیز ظاهر را شتابزده کند و همین طور انسان اگر در اعمال ظاهریه وقار و سکینه و طمأنینه را اعمال کند - گرچه با تکلف - کم کم در باطن روح، ملکه شریفه طمأنینه حاصل می شود و این ملکه شریفه، مبدأ بسیارى از خیرات و کمالات است.[۵۳]
- گسسته نمودن قلب از تعلقات دنیوی و رسیدن به نور توحید: قلبى که در آن نور توحید و معرفت کمال مطلق تابیده شده باشد، داراى طمأنینه و ثبات و تأنى و قرار است. دلى که نورانى به معرفت حق جلّ و علا شده باشد، مجارى امور را به قدرت او مىداند و خود و جدّیت و حرکت و سکون خود و همه موجودات را از او مىداند و زمام امر موجودات را بدست خود آنها نمىداند. چنین قلبى اضطراب و شتابزدگى و بىقرارى ندارد.[۵۴]
پانویس
- ↑ نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، ۱۳۷۷، ص ۲۲۸.
- ↑ امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، مؤسسهى تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ سوم، ۱۳۷۸، ص ۳۵۷.
- ↑ نراقی ملامحمدمهدی؛ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، چاپ چهارم، ۱۳۷۷، ج۱، ص ۱۱۴.
- ↑ نراقى، ملا احمد؛ پیشین، ص ۲۳۱ و ۲۳۲.
- ↑ نراقى، ملا احمد؛ پیشین، ص ۲۳۱ و ۲۳۲.
- ↑ همان.
- ↑ ابن طاووس، سید رضى الدین على؛ جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، دارالرضی، قم، چاپ اول، ق، ص ۱۹۸.
- ↑ سوره احقاف: ۳۵.
- ↑ سعادتپرور، علی؛ سرالاسراء فی شرح حدیث المعراج، انتشارات تشیع، قم، ۱۳۷۴، چاپ اول، ج۱، ص۵.
- ↑ سوره انبیاء: ۳۷.
- ↑ باید توجه نمود که شتابکاری در سرشت انسان به عنوان ودیعه ای خام و به عنوان یک نیرو و توانایی (چون سایر غرایز و امیال نهادی بشر) است که قابل استفاده در فرصتهای مناسب است؛ زیرا همانطور که مواردی ذکر خواهد شد که در آنها دستور به شتابکاری داده شده است و اگر این نیرو در فطرت ما وجود نداشت، به آن خوبیها نیز نمیرسیدیم. بنابراین نباید خیال کرد این نهادهی درونی بیهوده خلق شده است یا خدای نکرده خدای متعال ما را بر سرشتی شرارتزا خلق نموده است!
- ↑ سوره یونس: ۱۱.
- ↑ سوره اسراء: ۱۱.
- ↑ طباطبایی سید محمدحسین؛ تفسیر المیزان ترجمهی موسوى همدانى سید محمدباقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ ش، ج۱۳، ص ۶۷.
- ↑ ری شهری محمد، میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۲، ج ۶، ص ۲۴۱۸.
- ↑ نراقی ملا محمدمهدی؛ پیشین، ج۱، ص ۳۳۵.
- ↑ مکى، ابوطالب؛ قوت القلوب، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ هجرى قمرى، ص ۳۱۳.
- ↑ برقى احمد بن محمد بن خالد، پیشین، ج۱، ص ۲۱۵.
- ↑ برقى، ابوجعفر، احمد بن محمد بن خالد؛ المحاسن (للبرقی)، دارالکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم، ۱۳۷۱ ق، ج۱، ص ۱۹۶.
- ↑ امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۲.
- ↑ در پاورقیهای قبل، توضیحی دربارهی سرشتی بودن این صفت ذکر شد که شایستهی دقت و توجه است.
- ↑ نراقی، ملا محمدمهدی؛ پیشین، ج۱، ص ۳۳۵.
- ↑ امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۲.
- ↑ امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۴.
- ↑ سوره اسراء: ۱۸.
- ↑ مکارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه، دارالکتب الإسلامیة - تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش، ج۱۲، ص ۶۳.
- ↑ امام خمینى، شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۳.
- ↑ نراقی ملا محمدمهدی، پیشین، ج۱، ص ۳۳۶.
- ↑ نراقى، ملا احمد؛ پیشین، ص ۲۲۹ و ۲۳۰.
- ↑ فیض کاشانی؛ راه روشن (ترجمه المحجة البیضاء)، ترجمهی سید محمدصادق عارف، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، چاپ اول، ۱۳۷۲ هجرى شمسى، ج ۵، ص ۸۶.
- ↑ نراقی، ملامحمدمهدی؛ پیشین، ج۱، ص ۳۳۹.
- ↑ آمدى، عبدالواحد بن محمد تمیمى؛ غررالحکم و دررالکلم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم، ۱۳۶۶ ش، ص ۲۶۷.
- ↑ فیض کاشانى، ملا محسن؛ المحجة البیضاء، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ هجرى، ج ۴، ص ۱۳.
- ↑ طوسی، خواجه نصیرالدین؛ اخلاق ناصری، انتشارات علمیه اسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۳ ق، ص ۱۹۲.
- ↑ آمدى، عبدالواحد بن محمد تمیمى؛ پیشین، ص ۲۸۶.
- ↑ امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۱۶.
- ↑ امام خمینى؛ آداب الصلاة، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ هفتم، ۱۳۷۸، ص ۱۸.
- ↑ ملکی تبریزی میرزا جواد آقا؛ المراقبات، ترجمهی محدث بندرریگى، ابراهیم، انتشارات اخلاق، ۱۳۷۶، ص ۲۴۲.
- ↑ امام خمینى؛ چهل حدیث، مؤسسهى تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ بیستم، ۱۳۷۸، ص ۲۲.
- ↑ فیض کاشانی؛ راه روشن (ترجمه المحجة البیضاء)، پیشین، ج ۱، ص۶۰۲.
- ↑ حسن حسن زاده آملى؛ ولایت تکوینى، قیام - قم، چاپ اول، ۱۳۸۷ ش، ص ۲۵.
- ↑ کلینى، ابوجعفر، محمد بن یعقوب؛ الکافی، دارالکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج۲، ص۱۴۲.
- ↑ سوره آل عمران: ۱۱۴.
- ↑ مهدوى کنى محمدرضا؛ نقطههاى آغاز در اخلاق عملى، چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ هفتم، ۱۳۷۶، ص ۴۷۲.
- ↑ نورى، محدث، میرزاحسین؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۸ق، ج ۱۲، ص ۱۴۲.
- ↑ سوره طه: ۸۳ و ۸۴.
- ↑ سید بحرالعلوم؛ رساله سیر و سلوک (تحفة الملوک)، انتشارات علامه طباطبایى، چاپ چهارم، ۱۴۱۸ ق، ص ۱۵۲.
- ↑ فیض کاشانى، ملا محسن؛ المحجة البیضاء، پیشین، ص ۳۹.
- ↑ ری شهری محمد؛ میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۲، ج ۶، ص ۲۴۲۰.
- ↑ صدوق، محمد بن على بن بابویه؛ من لایحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، دوم، ۱۴۱۳ ق، ج ۲، ص ۶۲۱.
- ↑ امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۱۴.
- ↑ نراقی ملا محمدمهدی؛ پیشین، ج۱، ص ۳۳۹.
- ↑ امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۵۷ و ۳۵۸.
- ↑ امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۳.
منابع
- مصطفی همدانی، شتابزدگی، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: ۱۴ بهمن ۱۳۹۱.