عجله: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
{{خوب}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
  
شتابزدگى در منابع اخلاق اسلامی با عناوینی چون عجله<ref>نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، 1377، ‌ص 228.</ref> و تسرّع (که به معنى درنگ نداشتن و عدم طمأنينه در کارها است.)<ref>امام خمينى؛ شرح حديث جنود عقل و جهل، مؤسسه‌ى تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ سوم، 1378، ص 357.</ref> مطرح شده است.
+
شتابزدگى در منابع [[اخلاق]] اسلامی با عناوینی چون عجله<ref>نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، ۱۳۷۷، ‌ص ۲۲۸.</ref> و تسرّع (که به معنى درنگ نداشتن و عدم طمأنینه در کارها است)،<ref>امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، مؤسسه‌ى تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ سوم، ۱۳۷۸، ص ۳۵۷.</ref> مطرح شده است. شتابزدگی، روحیه‌ای است ثابت و دائمى در دل که باعث مى‌شود [[انسان]] به هر کارى که به خاطرش خطور کند بى‌درنگ اقدام کند و این نیز از نتایج ضعف [[نفس]] است و ضدّش درنگ، تأنّى (آرامش)،<ref>نراقی ملامحمدمهدی؛ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمه­ سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، چاپ چهارم، ۱۳۷۷، ج۱، ص ۱۱۴.</ref> توقف و وقار است.<ref>نراقى، ملا احمد؛ پیشین، ‌ص ۲۳۱ و ۲۳۲.</ref>
  
از [[امام صادق]] علیه السلام نقل شده است كه هر یک از عقل و جهل را داراي هفتاد و پنج سرباز هستند.<ref>برقى، ابوجعفر، احمد بن محمد بن خالد؛ المحاسن (للبرقي)، دارالكتب الإسلامية، قم، چاپ دوم، 1371 ق، ج1، ص 196.</ref> كه در آن روايت، شتابزدگى و بى‌ثباتى و بى‌قرارى را از سربازان جهل معرفي مي‌كند و ضد آن كه تأنّى و تثبّت باشد را از صفات عقل مي‌داند.<ref>امام خمينى؛ شرح حديث جنود عقل و جهل، پیشین، ص 362.</ref>
+
==«وقار و تأنّى» ضد عجله==
  
شتابزدگی، روحیه‌ای است ثابت و دائمى در دل كه باعث مى‌شود انسان به هر كارى كه به خاطرش خطور كند بى‌درنگ اقدام كند و اين نيز از نتايج ضعف نفس است و ضدّش درنگ، تأنّى (آهستگى)،<ref>نراقی ملامحمدمهدی؛ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمه­ی سيد جلال الدين مجتبوی، انتشارات حكمت، چاپ چهارم، 1377، ج1، ص 114.</ref> توقف و وقار است.<ref>نراقى، ملا احمد؛ پیشین، ‌ص 231 و 232.</ref>
+
ضدّ عجله «توقف، وقار و تأنّى» است؛ تأمل نمودن پیش از شروع را «توقف» گویند و تأمل بعد از آن را «تأنّى» و «انائت» نامند. پس وقار، شامل این هر دو است و معنی مشترک این صفات این است که انسان در گفتار، کردار، حرکات و سکنات، دارای اطمینان [[نفس]] و آرامش باشد؛ هم پیش از آن که شروع در گفتار یا حرکت یا سکونی کند و هم بعد از شروع آن‌ها تا هر جزئى از آن کار را به موافق فکر و تدبیر به جای آورد.<ref>نراقى، ملا احمد؛ پیشین، ‌ص ۲۳۱ و ۲۳۲.</ref>
  
==شتابزدگی در قرآن و روایات==
+
شتابزده نبودن، نتیجه قوت نفس بوده و از صفات ارزشمند است و به این جهت [[پیامبران|انبیاء]]، اصفیا و برگزیدگان خدا را به این صفت مدح مى‌کنند و در ستایش سرور پیغمبران، [[پیامبر اسلام|محمد]] صلی الله علیه و آله مى‌گویند: صاحب الوقار و صاحب السکینه.<ref>همان.</ref>
  
خدای متعال در [[قرآن]] می­فرماید: انسان از عجله آفريده<ref>باید توجه نمود که شتاب­کاری در سرشت انسان به عنوان ودیعه­ای خام و به­ عنوان یک نیرو و توانایی (چون سایر غرایز و امیال نهادی بشر) است که قابل استفاده در فرصت­های مناسب ­است؛ زیرا همانطور که مواردی ذکر خواهد شد که در آن‌ها دستور به شتاب­کاری داده شده است و اگر این نیرو در فطرت ما وجود نداشت، به آن خوبی‌ها نیز نمی‌رسیدیم. بنابراین نباید خیال کرد این نهاده­ی درونی بیهوده خلق شده است یا خدای نکرده خدای متعال ما را بر سرشتی شرارت‌زا خلق نموده است!</ref> شده است.<ref>[[سوره انبياء]]: 37.</ref> و انسان‌ها در بدست آوردن «خوبى»­ها عجله دارند.<ref>[[سوره يونس]]: 11.</ref> و بلکه می­فرماید: انسان (بر اثر شتابزدگى)، بدي­ها را طلب مى‌كند آن گونه كه نيكي­ها را مى‌طلبد و انسان، هميشه عجول بوده است!<ref>[[سوره اسراء]]: 11.</ref>
+
همچنین شتابزده نبودن از صفات الهی است چنان‌چه در [[دعا]] وارد است که خداوند در انتقام خود عجله نمی‌کند.<ref>ابن طاووس، سید رضى الدین على؛ جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، دارالرضی، قم، چاپ اول، ق، ص ۱۹۸.</ref> و به پیامبرش که بر خُلق عظیم الهی است نیز توصیه می ­فرماید: پس [[صبر]] کن آن گونه که «[[پیامبران اولوالعزم|پیامبران اولوالعزم]]» صبر کردند و براى (عذاب) آنان شتاب مکن.<ref>[[سوره احقاف]]: ۳۵.</ref> و می‌دانیم که غایت و هدف نهایی [[اخلاق]] نیز تخلّق به اخلاق الهی است.<ref>سعادت‌پرور، علی؛ سرالاسراء فی شرح حدیث المعراج، انتشارات تشیع، قم، ۱۳۷۴، چاپ اول، ج۱، ص۵.</ref> پس برای رسیدن به [[قرب الهی|قرب]] او باید رذایل از جمله عجله و شتابزدگی را از خود دور نمود.
  
زیرا بشر به خاطر همين عجله‌اش ميان خير و شر فرق نمى‌گذارد بلكه هر چه برايش پيش بيايد همان را مى‌خواهد و در طلبش برمى‌خيزد، بدون اين كه خير و شر را از هم جدا نموده و حق را از باطل تشخيص دهد. در نتيجه با همان علاقه‌ شديدي كه عاشق خير است شر را نيز به همان شکل طلب مى‌كند.<ref>طباطبایی سید محمدحسین؛ تفسير الميزان ترجمه­ی موسوى همدانى سيد محمدباقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسين حوزه علميه قم، قم، چاپ پنجم، 1374 ش، ج‌13، ص 67.</ref>
+
==عجله در قرآن و روایات==
  
پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: شتاب در كارها از جانب شيطان است و تأنّى در كارها از جانب خداوند است.<ref>مكى، ابوطالب؛ قوت القلوب، دارالكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1417 هجرى قمرى،‌ ص 313.</ref> و فرمود: تنها عامل (اساسی) نابودی مردم، عجله است و اگر عجله نمی­کردند هیچ­کس نابود نمی­شد.<ref>برقى احمد بن محمد بن خالد، پیشین، ج1، ص 215.</ref>
+
خدای متعال در [[قرآن]] می ­فرماید: [[انسان]] از عجله آفریده شده است.<ref>[[سوره انبیاء]]: ۳۷.</ref><ref>باید توجه نمود که شتاب­کاری در سرشت انسان به عنوان ودیعه ­ای خام و به­ عنوان یک نیرو و توانایی (چون سایر غرایز و امیال نهادی بشر) است که قابل استفاده در فرصت­های مناسب ­است؛ زیرا همانطور که مواردی ذکر خواهد شد که در آن‌ها دستور به شتاب­کاری داده شده است و اگر این نیرو در فطرت ما وجود نداشت، به آن خوبی‌ها نیز نمی‌رسیدیم. بنابراین نباید خیال کرد این نهاده­ی درونی بیهوده خلق شده است یا خدای نکرده خدای متعال ما را بر سرشتی شرارت‌زا خلق نموده است!</ref> و انسان‌ها در بدست آوردن «خوبى»­ها عجله دارند.<ref>[[سوره یونس]]: ۱۱.</ref> و بلکه می ­فرماید: انسان (بر اثر شتابزدگى)، بدی­ها را طلب مى‌کند آن گونه که نیکی­ها را مى‌طلبد و انسان، همیشه عجول بوده است!<ref>[[سوره اسراء]]: ۱۱.</ref> زیرا بشر به خاطر همین عجله‌اش میان خیر و شر فرق نمى‌گذارد بلکه هر چه برایش پیش بیاید همان را مى‌خواهد و در طلبش برمى‌خیزد، بدون این که خیر و شر را از هم جدا نموده و حق را از باطل تشخیص دهد. در نتیجه با همان علاقه‌ شدیدی که عاشق خیر است شر را نیز به همان شکل طلب مى‌کند.<ref>طباطبایی سید محمدحسین؛ تفسیر المیزان ترجمه­ی موسوى همدانى سید محمدباقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ ش، ج‌۱۳، ص ۶۷.</ref>
  
از روایات چنین استفاده می­شود که در اکثر قریب به اتفاق موارد، عجله انسان را به بی­راهه می­برد و درنگ و تانّی به راه درست رهنمون می­گردد.<ref>ری­شهری محمد، میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، 1422، ج ص 2418.</ref> روايت است كه چون [[حضرت عيسى]] علیه السلام متولد شد شياطين از پرستش بت­ها (در بین مسیحیت) ناامید شدند و ابلیس به آنان گفت از این پس راه فرزندان آدم را به شتابكارى و سبُك­سَرى بزنيد.<ref>نراقی ملا محمدمهدی؛ پیشین، ج1، ص 335.</ref>
+
از روایات نیز چنین استفاده می ­شود که در اکثر قریب به اتفاق موارد، عجله انسان را به بی­راهه می ­برد و درنگ و تانّی به راه درست رهنمون می ­گردد.<ref>ری­ شهری محمد، میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۲، ج ۶، ص ۲۴۱۸.</ref> روایت است که چون [[حضرت عیسى]] علیه السلام متولد شد شیاطین از پرستش بت­ها (در بین [[مسیحیت]]) ناامید شدند و [[ابلیس]] به آنان گفت از این پس راه فرزندان آدم را به شتابکارى و سبُک­سَرى بزنید.<ref>نراقی ملا محمدمهدی؛ پیشین، ج۱، ص ۳۳۵.</ref>
  
==«وقار و تأنّى» ضد شتابزدگی==
+
[[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله فرمود: شتاب در کارها از جانب [[شیطان|شیطان]] است و تأنّى در کارها از جانب [[الله|خداوند]] است.<ref>مکى، ابوطالب؛ قوت القلوب، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ هجرى قمرى،‌ ص ۳۱۳.</ref> و فرمود: تنها عامل (اساسی) نابودی مردم، عجله است و اگر عجله نمی­ کردند هیچ­کس نابود نمی ­شد.<ref>برقى احمد بن محمد بن خالد، پیشین، ج۱، ص ۲۱۵.</ref>
  
ضدّ عجله «توقف، وقار و تأنّى» است؛ تأمل نمودن پيش از شروع را «توقف» گويند و تأمل بعد از آن را «تأنّى» و «انائت» نامند. پس وقار، شامل اين هر دو است و معنی مشترک این صفات اين است كه انسان در گفتار، كردار، حركات و سكنات، داراي اطمينان نفس و آرامش باشد؛ هم پيش از آن كه شروع در گفتار يا حركت يا سكوني كند و هم بعد از شروع آن‌ها تا هر جزئى از آن كار را به موافق فكر و تدبير به جای آورد.<ref>نراقى، ملا احمد؛ پیشین، ‌ص 231 و 232.</ref>
+
از [[امام صادق]] علیه السلام نقل شده است که هر یک از [[عقل]] و [[جهل]] را دارای هفتاد و پنج سرباز هستند.<ref>برقى، ابوجعفر، احمد بن محمد بن خالد؛ المحاسن (للبرقی)، دارالکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم، ۱۳۷۱ ق، ج۱، ص ۱۹۶.</ref> که در آن [[روایت]]، شتابزدگى و بى‌ثباتى و بى‌قرارى را از سربازان جهل معرفی می‌کند و ضد آن که تأنّى و تثبّت باشد را از صفات عقل می‌داند.<ref>امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۲.</ref>
  
شتابزده نبودن، نتيجه قوت نفس بوده و از صفات ارزشمند است و به اين جهت انبياء، اصفيا و برگزيدگان خدا را به اين صفت مدح مى‌كنند و در ستایش سرور پيغمبران صلی الله علیه و آله مى‌گويند: صاحب الوقار و صاحب السكينه.<ref>همان.</ref>
+
==ریشه‌ عجله و شتابزدگی==
  
همچنین شتابزده نبودن از صفات الهي است چنان‌چه در [[دعا]] وارد است که خداوند در انتقام خود عجله نمی‌کند.<ref>ابن طاووس، سید رضى الدين على؛ جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع، دارالرضي، قم، چاپ اول، ق، ص 198.</ref> و به پیامبرش که بر خُلق عظیم الهی است نیز توصیه می­فرماید: پس صبر كن آن گونه كه [[پيامبران]] «اولوالعزم» صبر كردند و براى (عذاب) آنان شتاب مكن.<ref>[[سوره احقاف]]: 35.</ref> و می‌دانیم که غايت و هدف نهايي اخلاق نيز تخلّق به اخلاق الهي است.<ref>سعادت‌پرور، علي؛ سرالاسراء في شرح حديث المعراج، انتشارات تشيع، قم، 1374، چاپ اول، ج1، ص5.</ref> پس برای رسیدن به قرب او باید رذایل از جمله عجله و شتابزدگی را از خود دور نمود.
+
همانطور که گذشت خدای متعال در [[قرآن کریم]]، نوعی ریشه‌ سرشتی<ref>در پاورقی‌های قبل، توضیحی درباره‌ی سرشتی بودن این صفت ذکر شد که شایسته‌ی دقت و توجه است.</ref> برای عجله در انسان قائل است. علاوه بر ریشه­ سرشتی مذکور، عللی دیگر برای این صفت وجود دارد که برخی خود ریشه برای دیگری هستند:
  
==ريشه‌ی شتابزدگی==
+
#کوچکی [[نفس]] و حقارت روحی.<ref>نراقی، ملا محمدمهدی؛ پیشین، ج۱، ص ۳۳۵.</ref>
 +
#ترس از فروماندن از لذات: بدون شک تمام عجله‌ها و شتابزدگی­ها و بى‌ثباتی‌ها و بى‌قراری‌ها، از ترس نداشتن یا دست نیافتن به خواسته‌های نفسانی و لذات و شهوات حیوانیه در آینده است.<ref>امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۲.</ref> حتی عموم مردم چون اسیر مقاصد نفسانیه هستند، در دعا نیز شتابزده هستند که مبادا مقاصد دنیاوى یا حیوانى از دست آنها برود.<ref>امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۴.</ref>
 +
#حب [[دنیا]]: که ریشه­ عجله (و بلکه هر رذیله ­ای) است و خداوند در قرآن کریم، آن ­را «عاجله» نامیده است.<ref>[[سوره اسراء]]: ۱۸.</ref> و معنای این تعبیر این است که نعمت­هاى دنیا زودگذر است.<ref>مکارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه، دارالکتب الإسلامیة - تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش، ج‌۱۲، ص ۶۳.</ref>
 +
#تهی بودن دل از تعلّقات الهی: دلى که از [[معرفت]] به این­که مجارى امور به قدرت [[خدای متعال]] است، تهی باشد و تنها خود و جدّیت و حرکت و سکون خود و موجودات را ببیند، و در حجاب­هاى خودبینى و شهوات و لذّات حیوانى است، از واماندن از لذّات حیوانى هراسان است. چنین شخصى طمأنینه قلب را از دست داده و در کارها با عجله و شتابزدگى اقدام مى‌کند.<ref>امام خمینى، شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۳.</ref>
  
همانطور که گذشت خدای متعال در [[قرآن کریم]]، نوعی ریشه‌ی سرشتی<ref>در پاورقی‌های قبل، توضیحی درباره‌ی سرشتی بودن این صفت ذکر شد که شایسته‌ی دقت و  توجه است.</ref> برای عجله در انسان قائل است. علاوه بر ریشه­ی سرشتی مذکور، عللی دیگر برای این صفت وجود دارد که برخی خود ریشه برای دیگری هستند:
+
==آثار منفی شتابزدگی==
  
# کوچکی نفس و حقارت روحی.<ref>نراقی، ملا محمدمهدی؛ پیشین، ج1، ص 335.</ref>
+
سرّ این­که این صفت تا این اندازه سرزنش شده این است که کارها باید از روى بصیرت و معرفت باشد و این‌ها به تأمّل و تأنّی بستگى دارند و شتابکارى مانع تأمّل است و کسى که در کارى عجله مى‌کند [[شیطان|شیطان]] مکر و شرّ خود را - به طورى که آدم شتابزده نفهمد - بر او مى‌افکند و تجربه گواه است که هر کارى که بى‌تأمّل و با شتابزدگى از آدمى سرزده، موجب پشیمانى، زیان و خسران شده و هر چه از روى تأمّل و تأنّى و درنگ انجام گرفته پشیمانى به دنبال نیاورده بلکه همواره مورد رضایت واقع شده است.
# ترس از فروماندن از لذات: بدون شك تمام عجله‌ها و شتابزدگي­ها و بى‌ثباتي‌ها و بى‌قراري‌ها، از ترس نداشتن يا دست نيافتن به خواسته‌هاي نفساني و لذات و شهوات حيوانيّه در آينده است.<ref>امام خمينى؛ شرح حديث جنود عقل و جهل، پیشین، ص 362.</ref> حتی عموم مردم چون اسير مقاصد نفسانيّه هستند، در دعا نيز شتابزده هستند كه مبادا مقاصد دنياوى يا حيوانى از دست آنها برود.<ref>امام خمينىَ؛ شرح حديث جنود عقل و جهل، پیشین، ص 364.</ref>
 
# حب دنیا: که ریشه­ی عجله (و بلکه هر رذیله­ای) است و خداوند در قرآن كريم، آن ­را «عاجله» ناميده است.<ref>[[سوره اسراء]]: 18.</ref> و معناي اين تعبير اين است كه نعمت­هاى دنيا زودگذر است.<ref>مكارم شيرازى، ناصر؛ تفسير نمونه، دارالكتب الإسلامية - تهران، چاپ اول، 1374 ش، ج‌12، ص 63.</ref>
 
# تهی بودن دل از تعلّقات الهی: دلى كه از معرفت به این­که مجارى امور به قدرت خدای متعال است، تهی باشد و تنها خود و جدّيت و حركت و سكون خود و موجودات را ببیند. در حجاب­هاى خودبينى و شهوات و لذّات حيوانى است، از واماندن از لذّات حيوانى هراسان است. چنين شخصى طمأنينه قلب را از دست داده و در كارها با عجله و شتابزدگى اقدام مى‌كند.<ref>امام خمينى، شرح حديث جنود عقل و جهل، پیشین، ص 363.</ref>
 
  
==آثار منفي شتابزدگی==
+
در نکوهش این صفت همین بس است که هر عجول سبکى در چشم مردمان خوار و در دل‌ها بى­ ارزش است و کسى که در کارها تأمّل مى‌کند، مى‌داند که سبب بزرگ فروختن [[آخرت]] و حیات جاوید به مزخرفات پست دنیا شتابکارى است.<ref>نراقی ملا محمدمهدی، پیشین، ج۱، ص ۳۳۶.</ref> زیرا بیچاره فرزند آدم، چون عجول و شتابکار خلق شده است شیطان لعین از این راه برآمده و به عجله - که مقتضاى طبع انسان است - متوسل شده و خوشی­های حاضر را در نظر او زینت داده و آخرت را -با امیدوارى فریب‌­­آلود که انشاءالله درست می‌شود- از او گرفته است.<ref>نراقى، ملا احمد؛ پیشین، ‌ص ۲۲۹ و ۲۳۰.</ref> به همین جهت است که علمای [[اخلاق]] گفته‌اند شتابزدگی از درهاى مهم ورود شیطان،<ref>فیض کاشانی؛ راه روشن (ترجمه المحجة البیضاء)، ترجمه­ی سید محمدصادق عارف، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، چاپ اول، ۱۳۷۲ هجرى شمسى، ج ۵، ص ۸۶.</ref> و منشأ خسران در دنیا و آخرت است.<ref>نراقی، ملامحمدمهدی؛ پیشین، ج۱، ص ۳۳۹.</ref>
 
 
سرّ اين­كه اين صفت تا اين اندازه سرزنش شده اين است كه كارها بايد از روى بصيرت و معرفت باشد و اين‌ها به تأمّل و تأنّی بستگى دارند و شتابكارى مانع تأمّل است و كسى كه در كارى عجله مى‌كند شيطان مكر و شرّ خود را - به طورى كه آدم شتابزده نفهمد - بر او مى‌افكند و تجربه گواه است كه هر كارى كه بى‌تأمّل و با شتابزدگى از آدمى سرزده، موجب پشيمانى، زيان و خسران شده و هر چه از روى تأمّل و تأنّى و درنگ انجام گرفته پشيمانى به دنبال نياورده بلكه همواره مورد رضايت واقع شده است.
 
 
 
در نكوهش اين صفت همين بس است كه هر عجول سبكى در چشم مردمان خوار و در دل‌ها بى­ارزش است و كسى كه در كارها تأمّل مى‌كند، مى‌داند كه سبب بزرگ در فروختن [[آخرت]] و حيات جاويد به مزخرفات پست دنيا شتابكارى است.<ref>نراقی ملا محمدمهدی، پیشین، ج1، ص 336.</ref> زیرا بیچاره فرزند آدم، چون عجول و شتابكار خلق شده است شيطان لعين از اين راه برآمده و به عجله - كه مقتضاى طبع انسان است - متوسل شده و خوشی­های حاضر را در نظر او زينت داده و آخرت را با اميدوارى فریب­­آلود که انشاءالله درست می‌شود از او گرفته است.<ref>نراقى، ملا احمد؛ پیشین، ‌ص 229 و 230.</ref> به همین جهت است که علمای اخلاق گفته‌اند شتابزدگی از درهاى مهم ورود شيطان است.<ref>فیض کاشانی؛ راه روشن (ترجمه المحجة البيضاء)، ترجمه­ی سيد محمدصادق عارف، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، چاپ اول، 1372 هجرى شمسى، ج ص 86.</ref> و منشأ خسران در دنيا و آخرت است.<ref>نراقی، ملامحمدمهدی؛ پیشین، ج1، ص 339.</ref>
 
  
 
==شتابزدگی مذموم==
 
==شتابزدگی مذموم==
  
گرچه منابع اخلاقی به طور عموم از هر نوع شتاب‌زدگی (جز مواردی که ذکر خواهند شد) منع کرده‌اند، اما مواردی خاص وجود دارد که عجله در آن‌ها به طور ویژه مورد نهی قرار گرفته است: عجله قبل از فراهم شدن فرصت مناسب هر کار: که سبب غصه می­شود.<ref>آمدى، عبدالواحد بن محمد تميمى؛ غررالحكم و دررالكلم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم، 1366 ش، ص 267.‌</ref>
+
گرچه منابع اخلاقی به طور عموم از هر نوع شتاب‌زدگی (جز مواردی که ذکر خواهند شد) منع کرده‌اند، اما مواردی خاص وجود دارد که عجله در آن‌ها به طور ویژه مورد نهی قرار گرفته است:  
 
 
عجله در بدست آوردن مال و روزي: روايت است كه [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در حجة الوداع فرمود: خداوند روزى را به طور حلال، بين مردم تقسيم كرده نه به طور [[حرام]]. بنابراين هر كس از خداى عزوجل بترسد و صبر كند، خداوند از راه حلال روزى او را مى‌دهد و هر كس پرده حرمت را بدرد، عجله كند و از راه حرام روزى بدست آورد، خداوند از روزى حلال وى به همان اندازه بكاهد و در روز قيامت از او حساب كشيده شود.
 
 
 
عجله در غذاخوردن؛ مثلاً هنوز لقمه را قورت نداده‌ دست به لقمه‌ی دیگر بردن، شتاب در غذا خوردن است.<ref>فيض كاشانى، ملا محسن؛ المحجة البيضاء، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، چاپ چهارم، 1417 هجرى، ج 4، ص 13.</ref>
 
 
 
عجله در راه رفتن: که البته نباید به حدی آهسته و یا خرامان را رفت که ناشی از تنبلی یا تکبر باشد.<ref> طوسی، خواجه نصیر­الدین؛ اخلاق ناصری، انتشارات علمیه اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1413 ق، ص 192.</ref>
 
 
 
عجله در کیفردهی: امام علی علیه السلام فرمود: از کمال بردباری، پس انداختن کیفر است.<ref>آمدى، عبدالواحد بن محمد تميمى؛ پیشین، ص 286.‌</ref>
 
 
 
عجله در امر به معروف و نهى از منكر؛ كه مخالف وظيفه هاديان إلى اللّه است.<ref>امام خمينى؛ شرح حديث جنود عقل و جهل، پیشین، ص 316.</ref>
 
 
 
عجله در خواندن اذكار: زیرا از ذكر بى آرامش دل و با عجله و اضطراب اثرى در قلب حاصل نمی‌شود.<ref>امام خمينى؛ آداب الصلاة، قم، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ هفتم، 1378، ص 18.</ref>
 
 
 
عجله كردن در طلب برآورده شدن حاجت در دعا.<ref>ملکی تبریزی میرزا جواد آقا؛ المراقبات، ترجمه­ی محدث بندرريگى، ابراهيم، انتشارات اخلاق، 1376، ص 242.</ref>
 
 
 
عجله كردن در قرائت دعاهاي رسيده از معصومين؛ كه در همين باره علماي اخلاق توصيه نموده‌اند كه: «لازم نيست يك دعاى طولانى را يك دفعه با عجله و شتاب بخوانى و تفكر در معانيش نكنى، بنده و شما حال سيد سجّاد علیه السلام را نداريم كه آن دعاى مفصل را با حال بخوانيم، شبى يك ربع آن را يك ثلث آن را با حال بخوان و تفكر كن در فقراتش شايد صاحب حال شوى».‌<ref>امام خمينى؛ چهل حديث، مؤسسه‌ى تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ بيستم، 1378، ص 22.</ref>
 
 
 
شتاب در قرائت قرآن؛ زيرا خواندن آيات به آرامى، تأمّل و تدبّر در آنها را بيشتر ممكن مى‌سازد.<ref>فیض کاشانی؛ راه روشن (ترجمه المحجة البيضاء)، پیشین، ج 1، ص602.</ref>
 
 
 
شتابزدگی در ترقیات معنوی: زیرا سرعت در این امور پسندیده نیست و درنگ، باعث پختگی می­گردد.<ref>حسن حسن زاده آملى؛ ولايت تكوينى، قيام - قم، چاپ اول، 1387 ش، ص 25.</ref>
 
 
 
حافظ می­گوید:
 
  
 +
* عجله قبل از فراهم شدن فرصت مناسب هر کار: که سبب غصه می­ شود.<ref>آمدى، عبدالواحد بن محمد تمیمى؛ غررالحکم و دررالکلم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم، ۱۳۶۶ ش، ص ۲۶۷.</ref>
 +
* عجله در بدست آوردن مال و روزی: روایت است که [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در [[حجة الوداع]] فرمود: خداوند روزى را به طور [[حلال]]، بین مردم تقسیم کرده نه به طور [[حرام]]. بنابراین هر کس از خداى عزوجل بترسد و صبر کند، خداوند از راه حلال روزى او را مى‌دهد و هر کس پرده حرمت را بدرد، عجله کند و از راه حرام روزى بدست آورد، خداوند از روزى حلال وى به همان اندازه بکاهد و در روز [[قیامت|قیامت]] از او حساب کشیده شود.
 +
* عجله در غذاخوردن: مثلاً هنوز لقمه را قورت نداده‌ دست به لقمه‌ی دیگر بردن، شتاب در غذا خوردن است.<ref>فیض کاشانى، ملا محسن؛ المحجة البیضاء، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ هجرى، ج ۴، ص ۱۳.</ref>
 +
* عجله در راه رفتن: که البته نباید به حدی آهسته و یا خرامان راه رفت که ناشی از [[تنبلی]] یا [[تکبر]] باشد.<ref> طوسی، خواجه نصیر­الدین؛ اخلاق ناصری، انتشارات علمیه اسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۳ ق، ص ۱۹۲.</ref>
 +
* عجله در کیفردهی: [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام فرمود: از کمال بردباری، پس انداختن کیفر است.<ref>آمدى، عبدالواحد بن محمد تمیمى؛ پیشین، ص ۲۸۶.</ref>
 +
* عجله در [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهى از منکر]]؛ که مخالف وظیفه هادیان إلى اللّه است.<ref>امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۱۶.</ref>
 +
* عجله در خواندن اذکار: زیرا از [[ذکر|ذکر]] بى آرامش دل و با عجله و اضطراب اثرى در قلب حاصل نمی‌شود.<ref>امام خمینى؛ آداب الصلاة، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ هفتم، ۱۳۷۸، ص ۱۸.</ref>
 +
* عجله کردن در طلب برآورده شدن حاجت در [[دعا]].<ref>ملکی تبریزی میرزا جواد آقا؛ المراقبات، ترجمه­ی محدث بندرریگى، ابراهیم، انتشارات اخلاق، ۱۳۷۶، ص ۲۴۲.</ref>
 +
* عجله کردن در قرائت دعاهای رسیده از [[معصوم|معصومین]]؛ که در همین باره علمای اخلاق توصیه نموده‌اند که: «لازم نیست یک دعاى طولانى را یک دفعه با عجله و شتاب بخوانى و تفکر در معانیش نکنى، بنده و شما حال [[امام سجاد علیه السلام|سید سجّاد]] علیه السلام را نداریم که آن دعاى مفصل را با حال بخوانیم، شبى یک ربع آن را یک ثلث آن را با حال بخوان و تفکر کن در فقراتش شاید صاحب حال شوى».<ref>امام خمینى؛ چهل حدیث، مؤسسه‌ى تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ بیستم، ۱۳۷۸، ص ۲۲.</ref>
 +
* شتاب در قرائت [[قرآن]]؛ زیرا خواندن [[آیه|آیات]] به آرامى، تأمّل و تدبّر در آنها را بیشتر ممکن مى‌سازد.<ref>فیض کاشانی؛ راه روشن (ترجمه المحجة البیضاء)، پیشین، ج ۱، ص۶۰۲.</ref>
 +
* شتابزدگی در ترقیات معنوی: زیرا سرعت در این امور پسندیده نیست و درنگ، باعث پختگی می­ گردد.<ref>حسن حسن زاده آملى؛ ولایت تکوینى، قیام - قم، چاپ اول، ۱۳۸۷ ش، ص ۲۵.</ref> [[حافظ شیرازی|حافظ]] می ­گوید:
 
{{بیت|طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل|بیفتد آن­ که در این راه با شتاب رود}}
 
{{بیت|طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل|بیفتد آن­ که در این راه با شتاب رود}}
  
 
==شتابزدگی ستوده==
 
==شتابزدگی ستوده==
  
همان طور که گفته شد، عجله در همه چیز بد است جز در مواردی خاص: غذادادن به مهمان، خاکسپاری مرده، شوهردادن دختر، بازپرداخت بدهی، توبه از گناه؛ که عجله در این پنج مورد از سنن نبوی صلی الله علیه و آله است.<ref>فيض كاشانى، ملا محسن؛ المحجة البيضاء، پیشین، ص 39.</ref>
+
همان طور که گفته شد، عجله در همه چیز بد است جز در مواردی خاص، به­ طور کلی در هر کار خیر؛ زیرا خدای متعال تعجیل در خیرات را دوست دارد.<ref>کلینى، ابوجعفر، محمد بن یعقوب؛ الکافی، دارالکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج۲، ص۱۴۲.</ref> خصوصاً در فرصت هاى خوب؛ زیرا خداوند، مومنان [[اهل کتاب|اهل کتاب]] را به پیشى گرفتن در انجام کارهاى نیک می‌ستاید.<ref>[[سوره آل ‌عمران]]: ۱۱۴.</ref> و بر اساس روایات، عجله و شتاب در این صورت پسندیده‌تر است.<ref>مهدوى کنى محمدرضا؛ نقطه‌هاى آغاز در اخلاق عملى، چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ هفتم، ۱۳۷۶، ص ۴۷۲.</ref> همان طور که [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام مى‌فرماید: درنگ نمودن از عجله بهتر است مگر در فرصت‌های نیکی کردن؛<ref>نورى، محدث، میرزاحسین؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت علیهم­السلام، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۸ق، ج ۱۲، ص ۱۴۲.</ref> که درنگ باعث از دست رفتن آن فرصت‌ها می‌شود و بر همین اساس است که [[حضرت موسى]] علیه السلام با عجله به سوی [[طور سينا|کوه طور]] برای مناجات با خدای متعال رفت و عرضه داشت: «و من به سوى تو شتاب کردم، تا از من خشنود شوى!»<ref>[[سوره طه]]: ۸۳ و ۸۴.</ref> و به همین علت است مربیان [[اخلاق]] و سلوک، نهمین امر از ضروریات مورد توجه سالک را، مسارعت می­ دانند؛ یعنى در آنچه از وظایف را که (البته پس از بررسی دقیق و بدون عجله در تشخیص) برای خود تکلیف یافت و بر آن عزم نمود، در انجام دادن آن بشتابد قبل از آن که شیطان مجال [[وسوسه]] یابد.<ref>سید بحرالعلوم؛ رساله سیر و سلوک (تحفة الملوک)، انتشارات علامه طباطبایى، چاپ چهارم، ۱۴۱۸ ق، ص ۱۵۲.</ref>
 
 
نماز اول وقت.<ref>ری­شهری محمد؛ میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، 1422، ج ص 2420.</ref>
 
 
 
انفاق: چنان­که [[امام صادق]] علیه السلام مى‌فرمايد: انفاق جز با سه خصلت صلاحيت قبول پيدا نمى‌كند و يكي از آن سه را عجله كردن در انجام آن مي‌دانند.<ref>صدوق، محمد بن على بن بابويه؛ من لايحضره الفقيه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، دوم، 1413 ق، ج 2، ص 621.</ref>
 
 
 
هر جا كه رفق و مدارا باعث زحمت شود، بايد آن را كنار گذاشت و عجله كرد.<ref>امام خمينى؛ شرح حديث جنود عقل و جهل، پیشین، ص 314.</ref>
 
  
به­ طور کلی در هر کار خیر؛ زیرا خدای متعال تعجیل در خیرات را دوست دارد.<ref>كلينى، ابوجعفر، محمد بن يعقوب؛ الكافي، دارالكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق، ج2، ص142.</ref> خصوصاً در فرصت هاى خوب؛ زيرا خداوند، مومنان اهل كتاب را به پيشى گرفتن در انجام كارهاى نيك مي‌ستايد.<ref>[[سوره آل ‌عمران]]: 114.</ref> و بر اساس روایات، عجله و شتاب در اين صورت پسنديده‌تر است.<ref>مهدوى كنى محمدرضا؛ نقطه‌هاى آغاز در اخلاق عملى، چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ هفتم، 1376، ص 472.</ref>
+
برخی از موارد عجله پسندیده در اینجا ذکر می شود:  
  
همان طور كه اميرالمؤمنين علیه السلام مى‌فرمايد: درنگ نمودن از عجله بهتر است مگر در فرصت‌هاي نيكي كردن؛<ref>نورى، محدث، ميرزاحسين؛ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البيت عليهم­السلام، بيروت، چاپ اول، 1408ق، ج 12، ص 142.</ref> كه درنگ باعث از دست رفتن آن فرصت‌ها مي‌شود و بر همين اساس است كه [[حضرت موسى]] علیه السلام با عجله به سوي كوه طور براي مناجات با خداي متعال رفت و عرضه داشت: «و من به سوى تو شتاب كردم، تا از  من خشنود شوى!»<ref>[[سوره طه]]: 83 و 84.</ref> و به همین علت است مربیان اخلاق و سلوک، نهمین امر از ضروریات مورد توجه سالک را، مسارعت می­دانند؛ يعنى در آنچه از وظایف را که (البته پس از بررسی دقیق و بدون عجله در تشخیص) برای خود تکلیف یافت و بر آن عزم نمود، در انجام دادن آن بشتابد قبل از آن كه شيطان مجال وسوسه يابد.<ref>سيد بحرالعلوم؛ رساله سير و سلوك (تحفة الملوك)، انتشارات علامه طباطبايى، چاپ چهارم، 1418 ق، ص 152.</ref>
+
* غذا دادن به مهمان، خاکسپاری مرده، شوهر دادن دختر، بازپرداخت بدهی، [[توبه]] از گناه؛ که عجله در این پنج مورد از [[سنت|سنن]] نبوی صلی الله علیه و آله است.<ref>فیض کاشانى، ملا محسن؛ المحجة البیضاء، پیشین، ص ۳۹.</ref>
 +
* [[نماز اول وقت]].<ref>ری ­شهری محمد؛ میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۲، ج ۶، ص ۲۴۲۰.</ref>
 +
* [[انفاق]]: چنان­که [[امام صادق]] علیه السلام مى‌فرماید: انفاق جز با سه خصلت صلاحیت قبول پیدا نمى‌کند و یکی از آن سه را عجله کردن در انجام آن می‌دانند.<ref>صدوق، محمد بن على بن بابویه؛ من لایحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، دوم، ۱۴۱۳ ق، ج ۲، ص ۶۲۱.</ref>
 +
* هر جا که [[مدارا|رفق]] و مدارا باعث زحمت شود، باید آن را کنار گذاشت و عجله کرد.<ref>امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۱۴.</ref>
  
 
==درمان شتابزدگی==
 
==درمان شتابزدگی==
  
معالجه­ی این صفت و دست­یابی به تانّی و وقار و روحیّه­ی درنگ، دارای روش­هایی است که برخی از دیگری کارسازتر است تا حدی که ریشه­ی این رذیله را برمی­کند. این مراتب به این شرح است: فكر كردن در سوء عاقبت شتابزدگی: انسانِ اخلاق‌خواه بايد با توجه به آثار زشتي كه براي اين صفت نكوهيده وجود دارد و برخي از آن‌ها پيشتر ذكر شد، سبكى و خوارى و پشیمانی و خسران اين صفت را در ذهن خود مجسم نموده و ضد آن را را كه خوى [[پيامبران]] و نيكان است به خاطر آورد. پس با خود تعهد كند كه كارى را جز با تأمّل و حوصله انجام ندهد و آرامش و سكون درونى و بيرونى را در همه احوال و حركات و سكنات از دست ندهد و چون مدتى به اين شيوه عمل كرد - گرچه با زحمت باشد - اين حالت براي او عادت خواهد شد و صفت عجله از او زايل خواهد گشت و وقار و آرامش پديد خواهد آمد.<ref>نراقی ملا محمدمهدی؛ پیشین، ج1، ص 339.</ref>
+
معالجه­ این صفت و دست­یابی به تأنّی و وقار و روحیّه­ درنگ، دارای روش­هایی است که برخی از دیگری کارسازتر است تا حدی که ریشه­ این رذیله را بر می­ کند. این مراتب به این شرح است:  
  
تلاش برای ایجاد آرامش در ظاهر جهت سرايت اين آرامش به قلب: درنگ و تأنّى از صفات نفسانيّه است كه آثار آن در ظاهر نيز طمأنينه و سنگینی در حركت است. اگر وقار در قلب حاصل شد، متانت در افکار و عقايد نيز حاصل می­شود و از آن وقار در كردار و گفتار نيز حاصل آيد، چنانچه شتابزدگى و تسرّع نيز از قلب سرايت به ظاهر كند.
+
* فکر کردن در سوء عاقبت شتابزدگی: انسانِ اخلاق‌خواه باید با توجه به آثار زشتی که برای این صفت نکوهیده وجود دارد، سبکى و خوارى و پشیمانی و خسران این صفت را در ذهن خود مجسم نموده و ضد آن را که خوى [[پیامبران]] و نیکان است به خاطر آورد. پس با خود تعهد کند که کارى را جز با تأمّل و حوصله انجام ندهد و آرامش و سکون درونى و بیرونى را در همه احوال و حرکات و سکنات از دست ندهد و چون مدتى به این شیوه عمل کرد - گرچه با زحمت باشد - این حالت برای او عادت خواهد شد و صفت عجله از او زایل خواهد گشت و وقار و آرامش پدید خواهد آمد.<ref>نراقی ملا محمدمهدی؛ پیشین، ج۱، ص ۳۳۹.</ref>
 
+
* تلاش برای ایجاد آرامش در ظاهر جهت سرایت این آرامش به قلب: درنگ و تأنّى از صفات نفسانیه است که آثار آن در ظاهر نیز طمأنینه و سنگینی در حرکت است. اگر وقار در قلب حاصل شد، متانت در افکار و عقاید نیز حاصل می­ شود و از آن وقار در کردار و گفتار نیز حاصل آید، چنانچه شتابزدگى و تسرّع نیز از قلب سرایت به ظاهر کند. زیرا اخلاق نفسانیه، ظهور حقایق و سرایر باطنیه روحیه است، چنانچه اعمال ظاهریه، ظهور ملکات و اخلاق نفسانیه است و از شدّت اتصال و وحدت مقامات نفسانیه، تمام احکام باطن به ظاهر و ظاهر به باطن سرایت می­ کند. از این جهت در [[شریعت|شریعت]] مطهره به حفظ ظاهر و صورت، خیلى اهمیت داده شده است حتى در کیفیت نشستن و برخاستن و راه رفتن و گفتگو کردن دستوراتى داده شده است؛ زیرا از تمام اعمال ظاهریه در [[نفس]] و [[روح]] ودیعه‌هائى گذاشته مى‌شود که روح به واسطه آنها تغییرات کلى حاصل مى‌کند. بنابراین، اگر انسان در راه رفتن شتابزدگى کند در روح او نیز تولید شتابزدگى شود، چنان­چه روح شتابزده نیز ظاهر را شتابزده کند و همین طور انسان اگر در اعمال ظاهریه وقار و سکینه و طمأنینه را اعمال کند - گرچه با تکلف - کم کم در باطن روح، ملکه شریفه طمأنینه حاصل می ­شود و این ملکه شریفه، مبدأ بسیارى از خیرات و کمالات است.<ref>امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۵۷ و ۳۵۸.</ref>
زیرا اخلاق نفسانيّه، ظهور حقايق و سراير باطنيّه روحيّه است، چنانچه اعمال ظاهريّه، ظهور ملكات و اخلاق نفسانيّه است و از شدّت اتصال و وحدت مقامات نفسانيّه، تمام [[احكام]] باطن به ظاهر و ظاهر به باطن سرايت می­كند. از اين جهت در شريعت مطهره به حفظ ظاهر و صورت، خيلى اهميت داده شده است حتى در كيفيت نشستن و برخاستن و راه رفتن و گفتگو كردن دستوراتى داده شده است؛ زيرا از تمام اعمال ظاهريه در نفس و روح وديعه‌هائى گذاشته مى‌شود كه روح به واسطه آنها تغييرات كلى حاصل مى‌كند.
+
* گسسته نمودن قلب از تعلقات دنیوی و رسیدن به نور [[توحید|توحید]]: قلبى که در آن نور توحید و معرفت کمال مطلق تابیده شده باشد، داراى طمأنینه و ثبات و تأنى و قرار است. دلى که نورانى به معرفت حق جلّ­ و علا شده باشد، مجارى امور را به قدرت او مى‌داند و خود و جدّیت و حرکت و سکون خود و همه موجودات را از او مى‌داند و زمام امر موجودات را بدست خود آنها نمى‌داند. چنین قلبى اضطراب و شتابزدگى و بى‌قرارى ندارد.<ref>امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۳.</ref>
 
 
بنابراین، اگر انسان در راه رفتن شتابزدگى كند در روح او نيز توليد شتابزدگى شود، چنان­چه روح شتابزده نيز ظاهر را شتابزده كند و همين طور انسان اگر در اعمال ظاهريّه وقار و سكينه و طمأنينه را اعمال كند - گرچه با تكلف - كم كم در باطن روح، ملكه شريفه طمأنينه و حاصل می­شود و اين ملكه شريفه، مبدأ بسيارى از خيرات و كمالات است.<ref>امام خمينى؛ شرح حديث جنود عقل و جهل، پیشین، ص 357 و 358.</ref>
 
 
 
گسسته نمودن قلب از تعلقات دنيوي و رسيدن به نور توحيد: قلبى كه در آن نور توحيد و معرفت كمال مطلق تابيده شده باشد، داراى طمأنينه و ثبات و تأنى و قرار است. دلى كه نورانى به معرفت حق جلّ­ و علا شده باشد، مجارى امور را به قدرت او مى‌داند و خود و جدّيت و حركت و سكون خود و همه موجودات را از او مى‌داند و زمام امر موجودات را بدست خود آنها نمى‌داند. چنين قلبى اضطراب و شتابزدگى و بى‌قرارى ندارد.<ref>امام خمينى؛ شرح حديث جنود عقل و جهل، پیشین، ص 363.</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=43867 شتابزدگی، مصطفی همدانی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)]، تاریخ بازیابی: 14 بهمن 1391.
+
 
 +
* مصطفی همدانی، شتابزدگی، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: ۱۴ بهمن ۱۳۹۱.
  
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:صفات ناپسند]]
 
[[رده:صفات ناپسند]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۴۰


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


شتابزدگى در منابع اخلاق اسلامی با عناوینی چون عجله[۱] و تسرّع (که به معنى درنگ نداشتن و عدم طمأنینه در کارها است)،[۲] مطرح شده است. شتابزدگی، روحیه‌ای است ثابت و دائمى در دل که باعث مى‌شود انسان به هر کارى که به خاطرش خطور کند بى‌درنگ اقدام کند و این نیز از نتایج ضعف نفس است و ضدّش درنگ، تأنّى (آرامش)،[۳] توقف و وقار است.[۴]

«وقار و تأنّى» ضد عجله

ضدّ عجله «توقف، وقار و تأنّى» است؛ تأمل نمودن پیش از شروع را «توقف» گویند و تأمل بعد از آن را «تأنّى» و «انائت» نامند. پس وقار، شامل این هر دو است و معنی مشترک این صفات این است که انسان در گفتار، کردار، حرکات و سکنات، دارای اطمینان نفس و آرامش باشد؛ هم پیش از آن که شروع در گفتار یا حرکت یا سکونی کند و هم بعد از شروع آن‌ها تا هر جزئى از آن کار را به موافق فکر و تدبیر به جای آورد.[۵]

شتابزده نبودن، نتیجه قوت نفس بوده و از صفات ارزشمند است و به این جهت انبیاء، اصفیا و برگزیدگان خدا را به این صفت مدح مى‌کنند و در ستایش سرور پیغمبران، محمد صلی الله علیه و آله مى‌گویند: صاحب الوقار و صاحب السکینه.[۶]

همچنین شتابزده نبودن از صفات الهی است چنان‌چه در دعا وارد است که خداوند در انتقام خود عجله نمی‌کند.[۷] و به پیامبرش که بر خُلق عظیم الهی است نیز توصیه می ­فرماید: پس صبر کن آن گونه که «پیامبران اولوالعزم» صبر کردند و براى (عذاب) آنان شتاب مکن.[۸] و می‌دانیم که غایت و هدف نهایی اخلاق نیز تخلّق به اخلاق الهی است.[۹] پس برای رسیدن به قرب او باید رذایل از جمله عجله و شتابزدگی را از خود دور نمود.

عجله در قرآن و روایات

خدای متعال در قرآن می ­فرماید: انسان از عجله آفریده شده است.[۱۰][۱۱] و انسان‌ها در بدست آوردن «خوبى»­ها عجله دارند.[۱۲] و بلکه می ­فرماید: انسان (بر اثر شتابزدگى)، بدی­ها را طلب مى‌کند آن گونه که نیکی­ها را مى‌طلبد و انسان، همیشه عجول بوده است![۱۳] زیرا بشر به خاطر همین عجله‌اش میان خیر و شر فرق نمى‌گذارد بلکه هر چه برایش پیش بیاید همان را مى‌خواهد و در طلبش برمى‌خیزد، بدون این که خیر و شر را از هم جدا نموده و حق را از باطل تشخیص دهد. در نتیجه با همان علاقه‌ شدیدی که عاشق خیر است شر را نیز به همان شکل طلب مى‌کند.[۱۴]

از روایات نیز چنین استفاده می ­شود که در اکثر قریب به اتفاق موارد، عجله انسان را به بی­راهه می ­برد و درنگ و تانّی به راه درست رهنمون می ­گردد.[۱۵] روایت است که چون حضرت عیسى علیه السلام متولد شد شیاطین از پرستش بت­ها (در بین مسیحیت) ناامید شدند و ابلیس به آنان گفت از این پس راه فرزندان آدم را به شتابکارى و سبُک­سَرى بزنید.[۱۶]

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: شتاب در کارها از جانب شیطان است و تأنّى در کارها از جانب خداوند است.[۱۷] و فرمود: تنها عامل (اساسی) نابودی مردم، عجله است و اگر عجله نمی­ کردند هیچ­کس نابود نمی ­شد.[۱۸]

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که هر یک از عقل و جهل را دارای هفتاد و پنج سرباز هستند.[۱۹] که در آن روایت، شتابزدگى و بى‌ثباتى و بى‌قرارى را از سربازان جهل معرفی می‌کند و ضد آن که تأنّى و تثبّت باشد را از صفات عقل می‌داند.[۲۰]

ریشه‌ عجله و شتابزدگی

همانطور که گذشت خدای متعال در قرآن کریم، نوعی ریشه‌ سرشتی[۲۱] برای عجله در انسان قائل است. علاوه بر ریشه­ سرشتی مذکور، عللی دیگر برای این صفت وجود دارد که برخی خود ریشه برای دیگری هستند:

  1. کوچکی نفس و حقارت روحی.[۲۲]
  2. ترس از فروماندن از لذات: بدون شک تمام عجله‌ها و شتابزدگی­ها و بى‌ثباتی‌ها و بى‌قراری‌ها، از ترس نداشتن یا دست نیافتن به خواسته‌های نفسانی و لذات و شهوات حیوانیه در آینده است.[۲۳] حتی عموم مردم چون اسیر مقاصد نفسانیه هستند، در دعا نیز شتابزده هستند که مبادا مقاصد دنیاوى یا حیوانى از دست آنها برود.[۲۴]
  3. حب دنیا: که ریشه­ عجله (و بلکه هر رذیله ­ای) است و خداوند در قرآن کریم، آن ­را «عاجله» نامیده است.[۲۵] و معنای این تعبیر این است که نعمت­هاى دنیا زودگذر است.[۲۶]
  4. تهی بودن دل از تعلّقات الهی: دلى که از معرفت به این­که مجارى امور به قدرت خدای متعال است، تهی باشد و تنها خود و جدّیت و حرکت و سکون خود و موجودات را ببیند، و در حجاب­هاى خودبینى و شهوات و لذّات حیوانى است، از واماندن از لذّات حیوانى هراسان است. چنین شخصى طمأنینه قلب را از دست داده و در کارها با عجله و شتابزدگى اقدام مى‌کند.[۲۷]

آثار منفی شتابزدگی

سرّ این­که این صفت تا این اندازه سرزنش شده این است که کارها باید از روى بصیرت و معرفت باشد و این‌ها به تأمّل و تأنّی بستگى دارند و شتابکارى مانع تأمّل است و کسى که در کارى عجله مى‌کند شیطان مکر و شرّ خود را - به طورى که آدم شتابزده نفهمد - بر او مى‌افکند و تجربه گواه است که هر کارى که بى‌تأمّل و با شتابزدگى از آدمى سرزده، موجب پشیمانى، زیان و خسران شده و هر چه از روى تأمّل و تأنّى و درنگ انجام گرفته پشیمانى به دنبال نیاورده بلکه همواره مورد رضایت واقع شده است.

در نکوهش این صفت همین بس است که هر عجول سبکى در چشم مردمان خوار و در دل‌ها بى­ ارزش است و کسى که در کارها تأمّل مى‌کند، مى‌داند که سبب بزرگ فروختن آخرت و حیات جاوید به مزخرفات پست دنیا شتابکارى است.[۲۸] زیرا بیچاره فرزند آدم، چون عجول و شتابکار خلق شده است شیطان لعین از این راه برآمده و به عجله - که مقتضاى طبع انسان است - متوسل شده و خوشی­های حاضر را در نظر او زینت داده و آخرت را -با امیدوارى فریب‌­­آلود که انشاءالله درست می‌شود- از او گرفته است.[۲۹] به همین جهت است که علمای اخلاق گفته‌اند شتابزدگی از درهاى مهم ورود شیطان،[۳۰] و منشأ خسران در دنیا و آخرت است.[۳۱]

شتابزدگی مذموم

گرچه منابع اخلاقی به طور عموم از هر نوع شتاب‌زدگی (جز مواردی که ذکر خواهند شد) منع کرده‌اند، اما مواردی خاص وجود دارد که عجله در آن‌ها به طور ویژه مورد نهی قرار گرفته است:

  • عجله قبل از فراهم شدن فرصت مناسب هر کار: که سبب غصه می­ شود.[۳۲]
  • عجله در بدست آوردن مال و روزی: روایت است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجة الوداع فرمود: خداوند روزى را به طور حلال، بین مردم تقسیم کرده نه به طور حرام. بنابراین هر کس از خداى عزوجل بترسد و صبر کند، خداوند از راه حلال روزى او را مى‌دهد و هر کس پرده حرمت را بدرد، عجله کند و از راه حرام روزى بدست آورد، خداوند از روزى حلال وى به همان اندازه بکاهد و در روز قیامت از او حساب کشیده شود.
  • عجله در غذاخوردن: مثلاً هنوز لقمه را قورت نداده‌ دست به لقمه‌ی دیگر بردن، شتاب در غذا خوردن است.[۳۳]
  • عجله در راه رفتن: که البته نباید به حدی آهسته و یا خرامان راه رفت که ناشی از تنبلی یا تکبر باشد.[۳۴]
  • عجله در کیفردهی: امام علی علیه السلام فرمود: از کمال بردباری، پس انداختن کیفر است.[۳۵]
  • عجله در امر به معروف و نهى از منکر؛ که مخالف وظیفه هادیان إلى اللّه است.[۳۶]
  • عجله در خواندن اذکار: زیرا از ذکر بى آرامش دل و با عجله و اضطراب اثرى در قلب حاصل نمی‌شود.[۳۷]
  • عجله کردن در طلب برآورده شدن حاجت در دعا.[۳۸]
  • عجله کردن در قرائت دعاهای رسیده از معصومین؛ که در همین باره علمای اخلاق توصیه نموده‌اند که: «لازم نیست یک دعاى طولانى را یک دفعه با عجله و شتاب بخوانى و تفکر در معانیش نکنى، بنده و شما حال سید سجّاد علیه السلام را نداریم که آن دعاى مفصل را با حال بخوانیم، شبى یک ربع آن را یک ثلث آن را با حال بخوان و تفکر کن در فقراتش شاید صاحب حال شوى».[۳۹]
  • شتاب در قرائت قرآن؛ زیرا خواندن آیات به آرامى، تأمّل و تدبّر در آنها را بیشتر ممکن مى‌سازد.[۴۰]
  • شتابزدگی در ترقیات معنوی: زیرا سرعت در این امور پسندیده نیست و درنگ، باعث پختگی می­ گردد.[۴۱] حافظ می ­گوید:

طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل بیفتد آن­ که در این راه با شتاب رود

شتابزدگی ستوده

همان طور که گفته شد، عجله در همه چیز بد است جز در مواردی خاص، به­ طور کلی در هر کار خیر؛ زیرا خدای متعال تعجیل در خیرات را دوست دارد.[۴۲] خصوصاً در فرصت هاى خوب؛ زیرا خداوند، مومنان اهل کتاب را به پیشى گرفتن در انجام کارهاى نیک می‌ستاید.[۴۳] و بر اساس روایات، عجله و شتاب در این صورت پسندیده‌تر است.[۴۴] همان طور که امیرالمؤمنین علیه السلام مى‌فرماید: درنگ نمودن از عجله بهتر است مگر در فرصت‌های نیکی کردن؛[۴۵] که درنگ باعث از دست رفتن آن فرصت‌ها می‌شود و بر همین اساس است که حضرت موسى علیه السلام با عجله به سوی کوه طور برای مناجات با خدای متعال رفت و عرضه داشت: «و من به سوى تو شتاب کردم، تا از من خشنود شوى!»[۴۶] و به همین علت است مربیان اخلاق و سلوک، نهمین امر از ضروریات مورد توجه سالک را، مسارعت می­ دانند؛ یعنى در آنچه از وظایف را که (البته پس از بررسی دقیق و بدون عجله در تشخیص) برای خود تکلیف یافت و بر آن عزم نمود، در انجام دادن آن بشتابد قبل از آن که شیطان مجال وسوسه یابد.[۴۷]

برخی از موارد عجله پسندیده در اینجا ذکر می شود:

  • غذا دادن به مهمان، خاکسپاری مرده، شوهر دادن دختر، بازپرداخت بدهی، توبه از گناه؛ که عجله در این پنج مورد از سنن نبوی صلی الله علیه و آله است.[۴۸]
  • نماز اول وقت.[۴۹]
  • انفاق: چنان­که امام صادق علیه السلام مى‌فرماید: انفاق جز با سه خصلت صلاحیت قبول پیدا نمى‌کند و یکی از آن سه را عجله کردن در انجام آن می‌دانند.[۵۰]
  • هر جا که رفق و مدارا باعث زحمت شود، باید آن را کنار گذاشت و عجله کرد.[۵۱]

درمان شتابزدگی

معالجه­ این صفت و دست­یابی به تأنّی و وقار و روحیّه­ درنگ، دارای روش­هایی است که برخی از دیگری کارسازتر است تا حدی که ریشه­ این رذیله را بر می­ کند. این مراتب به این شرح است:

  • فکر کردن در سوء عاقبت شتابزدگی: انسانِ اخلاق‌خواه باید با توجه به آثار زشتی که برای این صفت نکوهیده وجود دارد، سبکى و خوارى و پشیمانی و خسران این صفت را در ذهن خود مجسم نموده و ضد آن را که خوى پیامبران و نیکان است به خاطر آورد. پس با خود تعهد کند که کارى را جز با تأمّل و حوصله انجام ندهد و آرامش و سکون درونى و بیرونى را در همه احوال و حرکات و سکنات از دست ندهد و چون مدتى به این شیوه عمل کرد - گرچه با زحمت باشد - این حالت برای او عادت خواهد شد و صفت عجله از او زایل خواهد گشت و وقار و آرامش پدید خواهد آمد.[۵۲]
  • تلاش برای ایجاد آرامش در ظاهر جهت سرایت این آرامش به قلب: درنگ و تأنّى از صفات نفسانیه است که آثار آن در ظاهر نیز طمأنینه و سنگینی در حرکت است. اگر وقار در قلب حاصل شد، متانت در افکار و عقاید نیز حاصل می­ شود و از آن وقار در کردار و گفتار نیز حاصل آید، چنانچه شتابزدگى و تسرّع نیز از قلب سرایت به ظاهر کند. زیرا اخلاق نفسانیه، ظهور حقایق و سرایر باطنیه روحیه است، چنانچه اعمال ظاهریه، ظهور ملکات و اخلاق نفسانیه است و از شدّت اتصال و وحدت مقامات نفسانیه، تمام احکام باطن به ظاهر و ظاهر به باطن سرایت می­ کند. از این جهت در شریعت مطهره به حفظ ظاهر و صورت، خیلى اهمیت داده شده است حتى در کیفیت نشستن و برخاستن و راه رفتن و گفتگو کردن دستوراتى داده شده است؛ زیرا از تمام اعمال ظاهریه در نفس و روح ودیعه‌هائى گذاشته مى‌شود که روح به واسطه آنها تغییرات کلى حاصل مى‌کند. بنابراین، اگر انسان در راه رفتن شتابزدگى کند در روح او نیز تولید شتابزدگى شود، چنان­چه روح شتابزده نیز ظاهر را شتابزده کند و همین طور انسان اگر در اعمال ظاهریه وقار و سکینه و طمأنینه را اعمال کند - گرچه با تکلف - کم کم در باطن روح، ملکه شریفه طمأنینه حاصل می ­شود و این ملکه شریفه، مبدأ بسیارى از خیرات و کمالات است.[۵۳]
  • گسسته نمودن قلب از تعلقات دنیوی و رسیدن به نور توحید: قلبى که در آن نور توحید و معرفت کمال مطلق تابیده شده باشد، داراى طمأنینه و ثبات و تأنى و قرار است. دلى که نورانى به معرفت حق جلّ­ و علا شده باشد، مجارى امور را به قدرت او مى‌داند و خود و جدّیت و حرکت و سکون خود و همه موجودات را از او مى‌داند و زمام امر موجودات را بدست خود آنها نمى‌داند. چنین قلبى اضطراب و شتابزدگى و بى‌قرارى ندارد.[۵۴]

پانویس

  1. نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، ۱۳۷۷، ‌ص ۲۲۸.
  2. امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، مؤسسه‌ى تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ سوم، ۱۳۷۸، ص ۳۵۷.
  3. نراقی ملامحمدمهدی؛ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمه­ سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، چاپ چهارم، ۱۳۷۷، ج۱، ص ۱۱۴.
  4. نراقى، ملا احمد؛ پیشین، ‌ص ۲۳۱ و ۲۳۲.
  5. نراقى، ملا احمد؛ پیشین، ‌ص ۲۳۱ و ۲۳۲.
  6. همان.
  7. ابن طاووس، سید رضى الدین على؛ جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، دارالرضی، قم، چاپ اول، ق، ص ۱۹۸.
  8. سوره احقاف: ۳۵.
  9. سعادت‌پرور، علی؛ سرالاسراء فی شرح حدیث المعراج، انتشارات تشیع، قم، ۱۳۷۴، چاپ اول، ج۱، ص۵.
  10. سوره انبیاء: ۳۷.
  11. باید توجه نمود که شتاب­کاری در سرشت انسان به عنوان ودیعه ­ای خام و به­ عنوان یک نیرو و توانایی (چون سایر غرایز و امیال نهادی بشر) است که قابل استفاده در فرصت­های مناسب ­است؛ زیرا همانطور که مواردی ذکر خواهد شد که در آن‌ها دستور به شتاب­کاری داده شده است و اگر این نیرو در فطرت ما وجود نداشت، به آن خوبی‌ها نیز نمی‌رسیدیم. بنابراین نباید خیال کرد این نهاده­ی درونی بیهوده خلق شده است یا خدای نکرده خدای متعال ما را بر سرشتی شرارت‌زا خلق نموده است!
  12. سوره یونس: ۱۱.
  13. سوره اسراء: ۱۱.
  14. طباطبایی سید محمدحسین؛ تفسیر المیزان ترجمه­ی موسوى همدانى سید محمدباقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ ش، ج‌۱۳، ص ۶۷.
  15. ری­ شهری محمد، میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۲، ج ۶، ص ۲۴۱۸.
  16. نراقی ملا محمدمهدی؛ پیشین، ج۱، ص ۳۳۵.
  17. مکى، ابوطالب؛ قوت القلوب، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ هجرى قمرى،‌ ص ۳۱۳.
  18. برقى احمد بن محمد بن خالد، پیشین، ج۱، ص ۲۱۵.
  19. برقى، ابوجعفر، احمد بن محمد بن خالد؛ المحاسن (للبرقی)، دارالکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم، ۱۳۷۱ ق، ج۱، ص ۱۹۶.
  20. امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۲.
  21. در پاورقی‌های قبل، توضیحی درباره‌ی سرشتی بودن این صفت ذکر شد که شایسته‌ی دقت و توجه است.
  22. نراقی، ملا محمدمهدی؛ پیشین، ج۱، ص ۳۳۵.
  23. امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۲.
  24. امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۴.
  25. سوره اسراء: ۱۸.
  26. مکارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه، دارالکتب الإسلامیة - تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش، ج‌۱۲، ص ۶۳.
  27. امام خمینى، شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۳.
  28. نراقی ملا محمدمهدی، پیشین، ج۱، ص ۳۳۶.
  29. نراقى، ملا احمد؛ پیشین، ‌ص ۲۲۹ و ۲۳۰.
  30. فیض کاشانی؛ راه روشن (ترجمه المحجة البیضاء)، ترجمه­ی سید محمدصادق عارف، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، چاپ اول، ۱۳۷۲ هجرى شمسى، ج ۵، ص ۸۶.
  31. نراقی، ملامحمدمهدی؛ پیشین، ج۱، ص ۳۳۹.
  32. آمدى، عبدالواحد بن محمد تمیمى؛ غررالحکم و دررالکلم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم، ۱۳۶۶ ش، ص ۲۶۷.
  33. فیض کاشانى، ملا محسن؛ المحجة البیضاء، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ هجرى، ج ۴، ص ۱۳.
  34. طوسی، خواجه نصیر­الدین؛ اخلاق ناصری، انتشارات علمیه اسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۳ ق، ص ۱۹۲.
  35. آمدى، عبدالواحد بن محمد تمیمى؛ پیشین، ص ۲۸۶.
  36. امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۱۶.
  37. امام خمینى؛ آداب الصلاة، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ هفتم، ۱۳۷۸، ص ۱۸.
  38. ملکی تبریزی میرزا جواد آقا؛ المراقبات، ترجمه­ی محدث بندرریگى، ابراهیم، انتشارات اخلاق، ۱۳۷۶، ص ۲۴۲.
  39. امام خمینى؛ چهل حدیث، مؤسسه‌ى تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ بیستم، ۱۳۷۸، ص ۲۲.
  40. فیض کاشانی؛ راه روشن (ترجمه المحجة البیضاء)، پیشین، ج ۱، ص۶۰۲.
  41. حسن حسن زاده آملى؛ ولایت تکوینى، قیام - قم، چاپ اول، ۱۳۸۷ ش، ص ۲۵.
  42. کلینى، ابوجعفر، محمد بن یعقوب؛ الکافی، دارالکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج۲، ص۱۴۲.
  43. سوره آل ‌عمران: ۱۱۴.
  44. مهدوى کنى محمدرضا؛ نقطه‌هاى آغاز در اخلاق عملى، چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ هفتم، ۱۳۷۶، ص ۴۷۲.
  45. نورى، محدث، میرزاحسین؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت علیهم­السلام، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۸ق، ج ۱۲، ص ۱۴۲.
  46. سوره طه: ۸۳ و ۸۴.
  47. سید بحرالعلوم؛ رساله سیر و سلوک (تحفة الملوک)، انتشارات علامه طباطبایى، چاپ چهارم، ۱۴۱۸ ق، ص ۱۵۲.
  48. فیض کاشانى، ملا محسن؛ المحجة البیضاء، پیشین، ص ۳۹.
  49. ری ­شهری محمد؛ میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۲، ج ۶، ص ۲۴۲۰.
  50. صدوق، محمد بن على بن بابویه؛ من لایحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، دوم، ۱۴۱۳ ق، ج ۲، ص ۶۲۱.
  51. امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۱۴.
  52. نراقی ملا محمدمهدی؛ پیشین، ج۱، ص ۳۳۹.
  53. امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۵۷ و ۳۵۸.
  54. امام خمینى؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، ص ۳۶۳.

منابع