حسن ظن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تصحیح منبع)
(ویرایش)
 
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}}
  
 +
«حُسن ظنّ» و گمان نیکو به [[الله|خداوند]]، در روایات متعددی مورد تأکید قرار گرفته و در مقابل، «[[سوء ظن|سوء ظنّ]]» به خدا نکوهش و از آن نهی شده است. همچنین مردم باید در معاشرت خود نسبت به یکدیگر نیز «حسن ظنّ» داشته باشند، هرچند رعایت اعتدال و احتیاط در این مورد لازم است.
  
 +
==حسن‌ظن به خدا==
 +
در شرع مقدس [[اسلام]] به «حسن ظن» و امیدواری به [[الله|خدا]] تشویق و ترغیب فراوان شده، مخصوصا به هنگام [[مرگ]]. پس شایسته است که هیچ مؤمنى از لطف خدا مأیوس نباشد، و نپندارد که خدا به او رحم نخواهد کرد و حتما از عذاب و عقاب او رهائى ندارد، و گمان نکند که بلاها و مصیبت هائى که در دنیا به او مى رسد، شرّ و عقوبت است. بلکه سزاوار است که خدا را مهربان تر از پدر و مادر بداند، و معتقد باشد که او را آفریده تا از وجود و فیض خود برخوردارش سازد؛ بنابراین در سراى آخرت به او ترحّم خواهد کرد و او را از عذاب ابدى نجات خواهد داد و به نعمت هاى سرمدى [[بهشت]] خواهد رساند و مصیبت ها و بلاهائى که در دنیا به او وارد مى شود، خیر و صلاح او و ذخیره اى براى [[آخرت]] او خواهد بود.
  
 +
[[قرآن مجید]] مى فرماید: {{متن قرآن|«قُلْ یا عِبادِىَ الَّذِینَ اسْرَفُوا عَلى انْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمِ»}}؛ (اى رسول ما) به آن بندگانم که بر خویشتن ستم روا داشتند بگو: از رحمت خدا ناامید نشوید که خدا همه گناهان را مى بخشد؛ زیرا او خدایى بسیار بخشنده و مهربان است. ([[سوره زمر]]، ۵۳)
  
==حسن ظن (گمان نيكو)==
+
و مى فرماید: {{متن قرآن|«انَّ رَبَّک لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ»}}؛ همانا پروردگارت بر مردم با گذشت است اگر چه آنها ستم کرده اند. ([[سوره رعد]]، ۱۶)
  
حسن ظن دو قسم است:
+
و در حالى که از قومى انتقاد مى کند، مى فرماید: {{متن قرآن|«ذلِکمْ ظَنُّکمْ الَّذِى ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکمْ ارْدیکمْ»}}؛ همان گمان بدى که به پروردگار خویش داشتید، شما را هلاک کرد. ([[سوره فصلت]]، ۲۳)
  
# حسن ظن به خدا
+
و مى فرماید: {{متن قرآن|«ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوءِ وَکنْتُمْ قَوْمًا بُورًا»}}؛ (به خدا) گمان بد داشتید و قومى شایسته هلاکت بودید. ([[سوره فتح]]، ۱۲)
# حسن ظن به بندگان خدا
 
  
'''<I> 1 ـ حسن ظن به خدا</I>'''
+
و در اخبار [[حضرت یعقوب علیه السلام|حضرت یعقوب]] علیه السلام چنین آمده: خداى تعالى به یعقوب [[وحى]] کرد: آیا مى دانى چرا بین تو و [[حضرت یوسف علیه السلام|یوسف]] جدایى افکندم؟ به خاطر این که گفتى: {{متن قرآن|«انّى اخافُ انْ یأْکلَهُ الذِّئْبُ وَانْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ»}}؛ همانا مى ترسم گرگ او را بخورد در حالى که شما از او غافل باشید. ([[سوره یوسف]]، ۱۳) چرا از گرگ ترسیدى و به من امیدوار نبودى؟ و چرا به غفلت برادرانش توجه داشتى ولى از محافظت من غافل بودى؟
  
در شرع مقدس به حسن ظن و رجا تشويق و ترغيب ها شده، مخصوصا به هنگام مرگ.
+
[[پیامبر اسلام]] صلى اللّه علیه و آله مى فرماید: «لَایمُوتَنَّ أَحَدُکمْ إِلَّا وَ هُوَ یحْسِنُ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ بِاللَّهِ ثَمَنُ الْجَنَّةِ؛<ref>بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۹۵.</ref> نمیرد کسى از شما مگر اینکه به خدا حسن ظن دارد پس به درستى که حسن ظنّ به خدا ثمن و بهاى [[بهشت]] است».  
  
[[قرآن مجيد]] مى فرمايد: {{متن قرآن|«قُلْ يا عِبادِىَ الَّذِينَ اسْرَفُوا عَلى انْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعًا اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمِ»}}؛ (اى رسول ما) به آن بندگانم كه بر خويشتن ستم روا داشتند. بگو: از رحمت خدا نااميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى بخشد؛ زيرا او خدايى بسيار بخشنده و مهربان است. ([[سوره زمر]]، 53)
+
و نیز پیامبر فرمود: یقُولُ اللَّهُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی فَلْیظُنَّ مَا شَاءَ؛<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۵۲.</ref> خداى تعالى مى فرماید: من چنانم که بنده ام به من گمان دارد، پس هر گونه مى خواهد مرا گمان کند.
  
و مى فرمايد: {{متن قرآن|«انَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ»}}؛ همانا پروردگارت بر مردم با گذشت است اگر چه آنها ستم كرده اند. ([[سوره رعد]]، 16)
+
[[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السّلام مى فرماید: ... حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ أَنْ لَاتَرْجُوَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَاتَخَافَ إِلَّا ذَنْبَک؛<ref>کافى، ج۲، ص۷۲.</ref> حسن ظن به خدا این است که جز به او امید مبندى، و جز از گناهت نترسى.  
  
و در حالى كه از قومى انتقاد مى كند، مى فرمايد: {{متن قرآن|«ذلِكُمْ ظَنُّكُمْ الَّذِى ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ ارْديكُمْ»}}؛ همان گمان بدى كه به پروردگار خويش داشتيد، شما را هلاك كرد. ([[سوره فصلت]]، 23)
+
و در روایت است که نبى اکرم صلى اللّه علیه و آله به مردى در حال [[احتضار]] وارد شد و فرمود: کیفَ تَجِدُک؟ قَالَ أَجِدُنِی أَخَافُ ذُنُوبِی وَأَرْجُوْ رَحْمَةَ رَبِی فَقَالَ صلى الله علیه وآله مَا اِجْتَمِعَا فِی قَلْبِ عَبْدٍ فِی هَذَا اَلْمَوْطِنِ إِلاَ أَعْطَاهُ اَللهَ مَا رَجَاهُ وَ أَمَنَهُ مِمَا خَافَهُ؛<ref>شرح نهج البلاغة، ج۱۰، ص۱۵۵؛ أعلام الدین، ص۲۸۰.</ref> در چه حالى؟ عرض کرد: در حالى که از گناهانم در هراسم و به رحمت پروردگارم امید بسته ام. فرمود: در چنین وقتى این دو در قلب بنده اى اجتماع نکردند، مگر آنکه خدا او را از آنچه مى ترسد در امان داشت، و آنچه را امید داشت به او عطا کرد.  
  
و مى فرمايد: {{متن قرآن|«ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوءِ وَكُنْتُمْ قَوْمًا بُورًا»}}؛ (به خدا) گمان بد داشتيد و قومى شايسته هلاكت بوديد. ([[سوره فتح]]، 12)
+
[[امام صادق]] علیه السلام مى فرمایند: حُسْنُ الظَّنِّ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِیمَانِ الْمَرْءِ وَ سَلَامَةِ صَدْرِهِ وَ عَلَامَتُهُ أَنْ یرَى کلَّمَا نُظِرَ إِلَیهِ بِعَینِ الطَّهَارَةِ وَ الْفَضْلِ مِنْ حَیثُ رُکبَ فِیهِ وَقُذِفَ (فِی قَلْبِهِ) مِنَ الْحَیاءِ وَ الْأَمَانَةِ وَ الصِّیانَةِ وَ الصِّدْقِ أَوْحَى اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ ذَکرْ عِبَادِی مِنْ آلَائِی وَ نَعْمَائِی فإِنَّهُمْ لَمْ یرَوْا مِنِّی إِلَّا الْحَسَنَ الْجَمِیلَ لِئَلَّا یظُنُّوا فِی الْبَاقِی إِلَّا مِثْلَ الَّذِی سَلَفَ مِنِّی إِلَیهِمْ وَ حُسْنُ الظَّنِّ یدْعُو إِلَى حُسْنِ الْعِبَادَةِ وَ الْمَغْرُورُ یتَمَادَى فِی الْمَعْصِیةِ وَ یتَمَنَّى الْمَغْفِرَةَ وَ لَایکونُ أَحْسَنَ الظَّنَّ فِی خَلْقِ اللَّهِ إِلَّا الْمُطِیعُ لَهُ یرْجُو ثَوَابَهُ وَ یخَافُ عِقَابَهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم یحْکی عَنْ رَبِّهِ أَنَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِی بِی یا مُحَمَّدُ فَمَنْ زَاغَ عَنْ وَفَاءِ حَقِیقَةِ مُوجِبَاتِ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ فَقَدْ أَعْظَمَ الْحُجَّةَ عَلَى نَفْسِهِ وَ کانَ مِنَ الْمَخْدُوعِینَ فِی أَسْرِ هَوَاه؛<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۵۱.</ref> حسن ظنّ و گمان نیک، ناشى مى شود از حسن ایمان، هرچه آدمى ایمانش محکمتر و سینه اش از تیرگى و سیاهى سالمتر است، حسن ظنّ او به خدا بیشتر است. علامت حسن ظنّ آن است که به هر چه نظر کند غیر خوبى نبیند و عیب بین نباشد. چرا که خداوند عالم جلّ شأنه، ترکیب کرده است در بدن انسان و جا داده است در نفس او، صفت هاى حیا، امانت، صیانت و صدق، که نیست مقتضاى آن صفت ها مگر حسن ظنّ. حضرت بارى عزّ اسمه، به [[حضرت داود]] علیه السّلام وحى کرد که: نعمتهای من را به خاطر بندگان من بیار و بگو به ایشان که، گمان نبرند و اعتقاد نکنند به پروردگار خود در باقى اوقات مگر مثل آن چه از من به ایشان رسیده است پیشتر و ایام سابقه از لطف و احسان و نعمت هاى گوناگون. یعنى: چنان که در دنیا غرق نعمت من بوده اند و در هر وقت از اوقات، به الطاف جسیمه و نعمت هاى عظیمه من، متنعّم بوده اند، در ایام آینده نیز حتّى در قیامت به همان طریق حسن ظنّ به من داشته باشند. و حسن ظنّ به خدا، این معنى دارد که، اگر از بنده تقصیرى و خطائى واقع شود، بعد از [[توبه]] و انابه، امید مغفرت داشته باشد، نه آن که با وجود جرائم بسیار و نافرمانى، بى توبه و رجوع و ندامت و پشیمانى، گوید: من حسن ظنّ به خدا دارم. حضرت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله مى فرماید که: خداوند (سبحانه تعالى) به من [[وحى]] فرستاد که اى محمّد، رفتار من با بنده، موافق ظنّ او است به من، (اگر ظنّش با من خوب است و حسن ظنّ به من دارد، من هم موافق ظنّ او با او سلوک مى کنم و از تقصیرات او مى گذرم) و هر که منحرف شد از این و حسن ظنّ به من تحصیل نکرد، پس حجّت را بر علیه خود بزرگ کرده، (و در قیامت اگر از او بپرسند که تو را چه واداشت که نافرمانى کردى؟ جواب ندارد و نمى تواند، بگوید: حسن ظنّ به تو، یا کرم تو) و از جمله فریب خورندگان و مغرور شدگان در قید هواى نفس خواهد بود.
  
و در اخبار جناب يعقوب عليه السّلام چنين آمده: خداى تعالى به يعقوب [[وحى]] كرد: آيا مى دانى چرا بين تو و يوسف جدايى افكندم؟ به خاطر اين كه گفتى: {{متن قرآن|«انّى اخافُ انْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَانْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ»}}؛ همانا مى ترسم گرگ او را بخورد در حالى كه شما از او غافل باشيد. ([[سوره يوسف]]، 13)
+
و [[امام باقر]] علیه السلام مى فرماید: در کتاب [[امام علی علیه السلام|على]] علیه السّلام چنین یافتیم که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله بر منبر مى فرمود: ... وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا أُعْطِی مُؤْمِنٌ خَیرَ الدُّنْیا و َالْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ رَجَائِهِ و َحُسْنِ خُلُقِهِ وَ الْکفِّ عَنِ اغْتِیابِ الْمُؤْمِنِینَ وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا یعَذِّبُ اللَّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الِاسْتِغْفَارِ إِلَّا بِسُوءِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ تَقـْصِیرٍ مِنْ رَجَائِهِ بِاللَّهِ وَ سُوءِ خُلُقِهِ وَ اغْتِیابِهِ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا یحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا کانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ بِهِ لِأَنَّ اللَّهَ کرِیمٌ بِیدِهِ الْخَیرَاتُ یسْتَحِی أَنْ یکونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ وَ الرَّجَاءَ ثُمَّ یخْلِفُ ظَنَّهُ و َرَجَاءَهُ لَهُ فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَیهِ؛<ref>بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۹۴.</ref> قسم به کسى که جز او خدایى نیست، هیچ مؤمنى به خیر دنیا و آخرت نرسید مگر با خوش گمانى به خدا و امیدوارى به او و حسن خلق و خوددارى از [[غیبت (گناه)|غیبت]] مؤمنین. قسم به کسى که جز او خدایى نیست، خدا، هیچ مؤمنى را بعد از [[توبه]] و [[استغفار]] عذاب نمى کند، مگر به خاطر بدگمانى به خدا، و تقصیر و کوتاهى در امید به او، و بد خلقى و غیبت مؤمنین. قسم به کسى که جز او خدایى نیست، هیچ مؤمنى به خدا، گمان نیکو نبرد مگر آن که خدا چنان باشد که او گمان مى کند؛ زیرا او کریم است، و تمام خیرات در دست اوست، حیاء مى کند که بنده اش گمان نیکو برد و گمانش به خطا رود، و امیدش بیهوده باشد؛ پس به خدا گمان نیکو برید، و به سوى او رغبت کنید.  
  
چرا از گرگ ترسيدى و به من اميدوار نبودى؟ و چرا به غفلت برادرانش توجه داشتى ولى از محافظت من غافل بودى؟
+
همچنین [[امام باقر]] علیه السّلام از نبى اکرم صلى اللّه علیه و آله نقل مى کند که خداى تعالى مى فرماید: ... قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَا یتَّکلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمُ الَّتِی یعْمَلُونَ بِهَا لِثَوَابِی فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ أَعْمَارَهُمْ فِی عِبَادَتِی کانُوا مُقَصِّرِینَ غَیرَ بَالِغِینَ فِی عِبَادَتِهِمْ کنْهَ عِبَادَتِی فِیمَا یطْلُبُونَ مِنْ کرَامَتِی وَ النَّعِیمِ فِی جَنَّاتِی وَ رَفِیعِ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِی جِوَارِی وَلَکنْ بِرَحْمَتِی فَلْیثِقُوا وَفَضْلِی فَلْیرْجُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِی فَلْیطْمَئِنُّوا فَإِنَّ رَحْمَتِی عِنْدَ ذَلِک تُدْرِکهُمْ وَ بِمَنِّی أُبَلِّغُهُمْ رِضْوَانِی وَ أُلْبِسُهُمْ عَفْوِی فَإِنِّی أَنَا اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ بِذَلِک تَسَمَّیتُ؛<ref>بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۸۶.</ref> عبادت کنندگان به عباداتى که براى پاداش انجام مى دهند، تکیه نکنند؛ زیرا اگر تمام عمر خویش را با تلاش و کوشش به عبادت طى کنند، مقصّرند، و نسبت به آن کرامت و نعمت هاى بهشتى و درجات رفیعى که در جوار من مى جویند به کنه بندگیم نمى رسند. ولى به رحمت من اعتماد کنند، و به فضل و کرم من امید بربندند، و به حسن ظنى که به من دارند، اطمینان کنند، که در این صورت رحمت من آنها را فرا خواهد گرفت. زیرا من خداى بخشنده مهربانم و به این نام نامیده شده ام.
  
نبى گرامى اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلّم مى فرمايد: «رَوْضَةُ الْوَاعِظِينَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم لَايَمُوتَنَّ أَحَدُكُمْ إِلَّا وَ هُوَ يُحْسِنُ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ بِاللَّهِ ثَمَنُ الْجَنَّةِ؛ مبادا كسى از شما بميرد در حالى كه به خدا سوء ظنّ دارد پس به درستى كه حسن ظن به خدا ثمن و بهاى [[بهشت]] است». ([[بحارالانوار]]، ج67، ص395)
+
==حسن‌ظن به مردم==
 +
بى شک مردم باید در معاشرت خود نسبت به یکدیگر حسن ظن داشته باشند، که اگر حسن ظن و اعتماد متقابل نباشد چرخ زندگى از کار مى افتد و ادامه فعالیت و همکارى براى مردم دشوار مى شود، زیرا در اجتماعى که مردم به یکدیگر اطمینان نداشته باشند، نمى توانند روابط خوب و پایدارى میان خود برقرار سازند.  
  
و فرمود: الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِيُّ فِي لُبِّ اللُّبَابِ، عَنْهُ صلى الله عليه و آله و سلم أَنَّهُ قَالَ يَقُولُ اللَّهُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِي بِي فَلْيَظُنَّ مَا شَاءَ؛ خداى تعالى مى فرمايد: من چنانم كه بنده ام به من گمان دارد، پس هر گونه مى خواهد مرا گمان كند. ([[مستدرك الوسائل]]، ج11، ص252)
+
منشأ کدورت هاى بعضى با بعضى، نیست مگر [[سوء ظن|سوء ظنّ]]؛ هرگاه سوء ظنّ به حسن ظنّ مبدّل شد، کدورت باطن و [[کینه|کینه]] دل نیز لا محاله به صفا و جلا مبدّل مى شود، و هر که چنین است، در هیچ کس جز خوبى نمى بیند و با هیچ کس صاحب کینه نمى شود.
  
در روايت است كه نبى اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم به مردى در حال احتضار وارد شد، فرمود: دَخَلَ صلى الله عليه وآله وسلم عَلَى رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ وَهُوَ يَجُودُ بِنَفْسِهِ فَقَالَ كَيْفَ تَجِدُكَ قَالَ أَجِدُنِي أَخَافُ ذُنُوبِي وَأَرْجُوْ رَحْمَةَ رَبِي فَقَالَ صلى الله عليه وآله وسلم مَا اِجْتَمِعَا فِي قَلْبِ عَبْدٍ فِي هَذَا اَلْمَوْطِنِ إِلاَ أَعْطَاهُ اَللهَ مَا رَجَاهُ وَأَمَنَهُ مِمَا خَافَهُ؛ در چه حالى؟ عرض كرد: در حالى كه از گناهانم در هراسم و به رحمت پروردگارم اميد بسته ام. فرمود: در چنين وقتى اين دو، در قلب بنده اى اجتماع نكردند مگر آنكه خدا او را از آنچه مى ترسد در امان داشت، و آنچه را اميد داشت به او عطا كرد. (شرح نهج البلاغة، ج10، ص155 و أعلام الدين، ص280)
+
بنابراین نباید به مسلمانان گمان بد برد، و گفتار و کردار ایشان را مادام که مى توان به وجه صحیحى حمل کرد، نباید بر بدى حمل کند. بلکه باید هر عملى که از آنها مى بیند و هر سخنى که مى شنود به بهترین وجوه حمل کند، و خیال و وهم خود را تکذیب و تخطئه نماید، و خویشتن را بر این روش مکلّف سازد تا حسن ظن به تدریج ملکه او شود و [[سوء ظن]] بکلّى از خاطر او مرتفع گردد. بلى، حمل بر وجه صحیح با این فرض که اگر با واقع مطابق نباشد (یعنى اگر گمان بد راست و مطابق واقع باشد)، باعث ضرر مالى یا فساد دینى یا از میان رفتن عِرض و آبرو مى شود، لازم است که حزم و احتیاط را رعایت کند و امور دین و دنیاى خود را به او وانگذارد، تا خسران و ضرر بر او وارد نشود و ننگ و رسوائى دامنش را نگیرد.
  
امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ أَنْ لَاتَرْجُوَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَاتَخَافَ إِلَّا ذَنْبَكَ؛ حسن ظن به خدا اين است كه جز به او اميد مبندى، و جز از گناهت نترسى. (كافى، ج2، ص72)
+
''' اصل صحّت و درستى:'''
  
[[امام صادق]] عليه السلام مى فرمايند: حُسْنُ الظَّنِّ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِيمَانِ الْمَرْءِ وَ سَلَامَةِ صَدْرِهِ وَ عَلَامَتُهُ أَنْ يُرَى كُلَّمَا نُظِرَ إِلَيْهِ بِعَيْنِ الطَّهَارَةِ وَ الْفَضْلِ مِنْ حَيْثُ رُكِّبَ فِيهِ وَقُذِفَ (فِي قَلْبِهِ) مِنَ الْحَيَاءِ وَ الْأَمَانَةِ وَ الصِّيَانَةِ وَ الصِّدْقِ أَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ ذَكِّرْ عِبَادِي مِنْ آلَائِي وَ نَعْمَائِي فإِنَّهُمْ لَمْ يَرَوْا مِنِّي إِلَّا الْحَسَنَ الْجَمِيلَ لِئَلَّا يَظُنُّوا فِي الْبَاقِي إِلَّا مِثْلَ الَّذِي سَلَفَ مِنِّي إِلَيْهِمْ وَ حُسْنُ الظَّنِّ يَدْعُو إِلَى حُسْنِ الْعِبَادَةِ وَ الْمَغْرُورُ يَتَمَادَى فِي الْمَعْصِيَةِ وَ يَتَمَنَّى الْمَغْفِرَةَ وَ لَايَكُونُ أَحْسَنَ الظَّنَّ فِي خَلْقِ اللَّهِ إِلَّا الْمُطِيعُ لَهُ يَرْجُو ثَوَابَهُ وَ يَخَافُ عِقَابَهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم يَحْكِي عَنْ رَبِّهِ أَنَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِي بِي يَا مُحَمَّدُ فَمَنْ زَاغَ عَنْ وَفَاءِ حَقِيقَةِ مُوجِبَاتِ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ فَقَدْ أَعْظَمَ الْحُجَّةَ عَلَى نَفْسِهِ وَ كَانَ مِنَ الْمَخْدُوعِينَ فِي أَسْرِ هَوَاه؛ حضرت [[امام صادق]] عليه السّلام مى فرمايد كه: حسن ظنّ و گمان نيك، ناشى مى شود از حسن ايمان، هر چند آدمى ايمانش محكم تر است و سينه اش از تيرگى و سياهى سالم تر است، حسن ظنّ او به خدا بيشتر است. ([[مستدرك الوسائل]]، ج11، ص251)
+
از آن جا که بدگمانى، حسّ اعتماد عمومى را از بین مى برد و دل ها را مکدّر مى کند، [[شریعت]] مقدّسه براى خنثى کردن آن پادزهرى بنام «[[اصل صحت|اصالة الصحة]]» مقرّر داشته که در کلّیه مراحل زندگى باید به کار گرفته شود. یعنى انسان باید اعمال مؤمنان را حمل بر صحّت کرده و تا مى تواند کار آنان را به خوبى توجیه و تحلیل کند مگر آن که تمام راه ها براى توجیه بسته باشد.
  
علامت حسن ظنّ و نشانه اتّصاف آدمى به اين وصف شريف، آن است كه به هر چه نظر كند غير خوبى نبيند و عيب بين نباشد. چرا كه خداوند عالم جلّ شأنه، تركيب كرده است در بدن انسان و جا داده است در نفس او، صفت هاى چندى كه نيست مقتضاى آن صفت ها مگر حسن ظنّ.
+
[[امام علی علیه السلام|حضرت على]] علیه السّلام مى فرماید: ... ضَعْ أَمْرَ أَخِیک عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى یأْتِیک مَا یغْلِبُک مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِکلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِیک سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَیرِ مَحْمِلًا؛<ref>کافى، ج۲، ص۳۶۲.</ref> اعمال برادرت را بر بهترین وجه حمل کن؛ مگر آن که حجت و دلیلى براى تو پیدا شود که راه توجیه را بر تو ببندد. و هرگز نسبت به سخنى که از برادر مسلمانت صادر شده است، بدگمان مباش؛ در صورتى که مى توانى محمل نیکى براى آن بیابى.  
  
يكى از آن، صفت حيا است و تقاضا كردن او حسن ظنّ را ظاهر است، چه حمل افعال مؤمنين بر بدى، با وجود احتمال خوبى، منافى حيا است.
+
مرحوم [[علامه مجلسى]] در شرح این جمله مى گوید: مقصود این است که گفتار و کردارى که از برادر دینى تو سر مى زند، تا آن جا که مى توانى، باید آن را بر نیکوترین وجه حمل کنى؛ گر چه احتمال صحّت ضعیف، و احتمال فساد و بدى قوى باشد، و حق ندارى [[تجسس|تجسّس]] کنى، مگر آن که دلیل قطعى بر ثبوت آن پیدا شود. چه بسا گمان که بى اساس است و تجسّس هم در مورد آن جایز نیست.
  
دوم ـ صفت امانت، چرا كه در پى عيب جوئى مؤمنان بودن و با وجود بودن خوبى و نيكوئى در ايشان، خوبى نديدن و بدى ديدن، عين خيانت است و همچنين دو صفت ديگر كه صيانت است و صدق نيز، مقتضى حسن ظنّاند، چنان كه ظاهر است.
+
و این حدیث یکى از دلایلى است که در علم [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول فقه]] مبنا و معیار [[اصل صحت|اصل صحّت]] مى باشد. یعنى اگر دو نفر با یکدیگر قراردادى منعقد مى سازند باید کارهاى یکدیگر را با اصل صحّت ارزیابى کنند، چون اگر بنا را بر اصل صحّت قرار ندهند و این اصل را در روابط اجتماعى و معاملات و قراردادهاى منعقده معتبر ندانند دیگر هیچ معامله و قراردادى قابل اعتماد نخواهد بود و امور جاریه متزلزل خواهد شد و اساس اجتماع به هم خواهد خورد، زیرا براى همه این تردید پیش مى آید که آیا آن معامله اى که فلان مؤمن انجام داده است صحیح بوده یا خیر، آیا فلانى در آن معامله صحیح عمل کرده یا نه و امثال آن از شبهات که موجب تشکیک در صحّت معاملات و قراردادها مى شود و با بودن این گونه شبهه ها و تشکیک ها، پشتوانه اى براى صحّت و تنفیذ معاملات و مبادلات و سایر روابط باقى نمى ماند و همه چیز زیر سؤال مى رود.  
  
چنان كه فرموده است حضرت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله: نيكو كنيد گمان هاى خود را به برادران مؤمن، چرا كه حسن ظنّ به مؤمن موجب صفاى دل است و پاكى طبع، چه، منشأ كدورت هاى بعضى با بعضى، نيست مگر سوء ظنّ، هر گاه سوء ظنّ به حسن ظنّ مبدّل شد، كدورت باطن و كينه دل نيز لا محاله به صفا و جلا مبدّل مى شود، و هر كه چنين است، در هيچ كس جز خوبى نمى بيند و با هيچ كس صاحب كينه نمى شود.
+
به این جهت، [[اسلام]] دستور مى دهد، کار برادر دینى خود را حمل بر صحّت کن و همین اصل صحّت نیز یکى از روش هاى مبارزه با [[سوء ظن]] است که با کمک این اصل باید از سوء ظن جلوگیرى نمود و آن را ابراز نکرد. بدگمانى علاوه بر این که خود انسان را آلوده مى کند، جامعه را نیز به فساد و تباهى مى کشاند، زیرا شخص بدگمان، سوء ظن خود را به افراد دیگر نیز منتقل مى کند و به تدریج چیزى را که اساس و پایه اى جز [[شایعه|شایعه]] یا برداشت نادرست نداشته است به صورت امرى قطعى و مسلّم در میان مردم منتشر مى سازد.
  
حضرت بارى عزّ اسمه، به [[حضرت داود]] عليه السّلام وحى كرد كه: به خاطر بندگان من بيار و بگو به ايشان كه، گمان نبرند و اعتقاد نكنند به پروردگار خود در باقى اوقات مگر مثل آن چه از من به ايشان رسيده است پيشتر و ايّام سابقه از لطف و احسان و نعمت هاى گوناگون. يعنى: چنان كه در دنيا غرق نعمت من بوده اند و در هر وقت از اوقات، به الطاف جسيمه و نعمت هاى عظيمه من، متنعّم بوده اند، در ايّام آينده نيز حتّى در قيامت به همان طريق حسن ظنّ به من داشته باشند و حسن ظنّ به خدا، اين معنى دارد كه، اگر از بنده تقصيرى و خطائى واقع شود، بعد از [[توبه]] و انابه، اميد مغفرت داشته باشد، نه آن كه با وجود جرائم بسيار و نافرمانى، بى توبه و رجوع و ندامت و پشيمانى، گويد: من حسن ظنّ به خدا دارم چه خوب گفته است ناظم:
+
همچنان که خصلت بدگمانى بسیار زشت و ناپسند است، در مقابل، خوش گمانى از صفات نیک و از مکارم اخلاق مؤمن است. [[اخلاق]] اسلامى ما را به داشتن حسن ظن نسبت به دیگران ترغیب مى کند و سلامت روح را با این حس، تضمین مى نماید و زندگى اجتماعى را بر این اساس استوار مى سازد.
  
{{بیت|اى نيك نكرده و بدي ها كرده|وانگاه به عفو حقّ، تولا كرده}}
+
[[قرآن کریم]] در این باره مى فرماید: {{متن قرآن|«لَوْلا إذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ و َالْمُؤمِناتُ بِأنْفُسِهِمْ خَیرا وَ قالُوا هذا إفْک مُبینٌ»}}؛ این آیه در [[آیه افک|قضیه افک]] که [[نفاق|منافقان]]، [[عایشه]] همسر [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلّى اللّه علیه و آله را متهم کردند نازل شد. خداوند در برابر این شایعه، مسلمانان را مخاطب قرار داده و مى گوید: چرا آن هنگامى که آن [[بهتان]] را شنیدید، مردان و زنان مؤمن نسبت به یکدیگر گمان نیک نبردند و نگفتند که این شایعه یک دروغ پردازى آشکار است؟ ([[سوره نور]]، آیه ۱۲)
{{بیت|بر عفو مكن تكيه كه هرگز نبود|ناكرده چو كرده، كرده چون ناكرده}}
 
{{بیت|تا نمرده ست اين چراغ با گهر|هين فتيلش ساز و روغن زودتر}}
 
  
روايت است كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله بعد از نزول آيه: {{متن قرآن|«و َانَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ وَ انَّ رَبَّكَ لَشَديدُ الْعِقابِ»}}. ([[سوره رعد]]، 6)
+
یعنى به جاى سوء ظن، مى باید با حسن ظن و اعتماد عمومى نسبت به زنان و مردان مسلمان، شایعه سازان را محکوم مى ساختند و گفته آنان را قاطعانه تکذیب مى کردند تا دیگر جایى براى شایعه پردازى باقى نماند و [[آبرو|آبروى]] مسلمانان محفوظ گردد.
  
اگر عفو خدا نبود، هيچ عيش احدى، گوارنده نبود و اگر وعيد [[حق]] نبود، همه تكيه بر عفو كرده از طاعت باز مى ماندند. و بعد از آن فرمود كه: اگر بندگان، قدر رحمت الهى و عفو و مغفرت الهى را مى دانستند، چشم هاى ايشان بدان روشن مى شد، و اگر قدر عذاب و عقوبت و نكال او را مى شناختند، هرگز چشم ايشان از گريه باز نمى ايستاد و چشم ايشان به هيچ چيز، روشن نمى شد.
+
در کتاب شریف [[مصباح الشریعه]] آمده است: قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام حُسْنُ الظَّنِّ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِیمَانِ الْمَرْءِ و َسَلَامَةِ صَدْرِهِ وَ عَلَامَتُهُ أَنْ یرَى کلَّ مَا نَظَرَ إِلَیهِ بِعَینِ الطَّهَارَةِ وَ الْفَضْلِ قَالَ النَّبِی صلى الله علیه و آله و سلم أَحْسِنُوا ظُنُونَکمْ بِإِخْوَانِکمْ تَغْتَنِمُوا بِهَا صَفَاءَ الْقَلْبِ وَ نَقَاءَ الطَّبْعِ؛<ref>بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۹۶.</ref> حسن ظن از ایمان انسان و سلامت روحش ناشى مى شود و از نشانه هاى پاکى روح آن است که انسان هر چه را که مى بیند با خوبى و فضیلت مى نگرد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فـرمود: گمان خود را نسبت به برادران دینى، خوب کنید که بدین وسیله به صفا و طهارت طبع مى رسید.  
  
حضرت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله مى فرمايد كه: جناب عزّت (سبحانه تعالى) به من [[وحى]] فرستاد كه اى محمّد، عمل من با بنده، موافق ظنّ او است به من، اگر ظنّش با من خوب است و حسن ظنّ به من دارد، من هم موافق ظنّ او با او سلوك مى كنم و از تقصيرات او مى گذرم. و هر كه ميل كرد و منحرف شد از اين و حسن ظنّ به من تحصيل نكرد، پس حجّت را بر نفس خود، بزرگ كرده، و در قيامت اگر از او بپرسند كه تو را چه واداشت كه نافرمانى كردى؟ جواب ندارد و نمى تواند، بگويد: حسن ظنّ به تو، يا كرم تو. و از جمله فريب خورندگان و مغرور شدگان در قيد هواى نفس ‍ خواهد بود.
+
شخصى که داراى حسن ظن است هیچ وقت گوشه گیر نیست و غیبت قلبى ندارد و در اجتماع رشته هاى الفتش گسسته نمى شود، چون بر هر کس بدگمانى غلبه کند، هر گونه صلح و صفا بین او و دوستانش از بین مى رود.
  
و [[امام باقر]] عليه السلام مى فرمايد: در كتاب على عليه السّلام چنين يافتيم كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم بر منبر مى فرمود: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ وَجَدْنَا فِي كِتَابِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله قَالَ وَ هُوَ عَلَى مِنْبَرِهِ وَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا أُعْطِيَ مُؤْمِنٌ خَيْرَ الدُّنْيَا و َالْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ رَجَائِهِ و َحُسْنِ خُلُقِهِ وَ الْكَفِّ عَنِ اغْتِيَابِ الْمُؤْمِنِينَ وَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا يُعَذِّبُ اللَّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الِاسْتِغْفَارِ إِلَّا بِسُوءِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ تَقـْصِيرٍ مِنْ رَجَائِهِ بِاللَّهِ وَ سُوءِ خُلُقِهِ وَ اغْتِيَابِهِ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا يَحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا كَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ بِهِ لِأَنَّ اللَّهَ كَرِيمٌ بِيَدِهِ الْخَيْرَاتُ يَسْتَحِي أَنْ يَكُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ وَ الرَّجَاءَ ثُمَّ يُخْلِفُ ظَنَّهُ و َرَجَاءَهُ لَهُ فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ؛ قسم به كسى كه جز او خدايى نيست، هيچ مؤمنى به خير دنيا و آخرت نرسيد مگر با خوش گمانى به خدا و اميدوارى به او و حسن خلق و خوددارى از غيبت مؤمنين. قسم به كسى كه جز او خدايى نيست، خدا، هيچ مؤمنى را بعد از [[توبه]] و [[استغفار]] عذاب نمى كند، مگر به خاطر بدگمانى به خدا، و تقصير و كوتاهى در اميد به او، و بد خلقى و غيبت مؤمنين. قسم به كسى كه جز او خدايى نيست، هيچ مؤمنى به خدا، گمان نيكو نبرد مگر آن كه خدا چنان باشد كه او گمان مى كند؛ زيرا او كريم است، و تمام خيرات در دست اوست، حياء مى كند كه بنده اش گمان نيكو برد و گمانش به خطا رود، و اميدش بيهوده باشد؛ پس به خدا گمان نيكو بريد، و به سوى او رغبت كنيد. ([[بحارالانوار]]، ج67، ص394)
+
'''احتیاط در حسن‌ظن:'''
  
همچنين [[امام باقر]] عليه السّلام از نبى اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل مى كند كه خداى تعالى مى فرمايد: ([[ الامالي]] للشيخ الطوسي)  الْمُفِيدُ عَنِ ابْنِ قُولَوَيْهِ عَنِ الْكُلَيْنِيِّ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبي جَعْفـَرٍ عليه السلام قـَالَ قـَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَا يَتَّكِلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمُ الَّتِي يَعْمَلُونَ بِهَا لِثَوَابِي فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ أَعْمَارَهُمْ فِي عِبَادَتِي كَانُوا مُقَصِّرِينَ غَيْرَ بَالِغِينَ فِي عِبَادَتِهِمْ كُنْهَ عِبَادَتِي فِيمَا يَطْلُبُونَ مِنْ كَرَامَتِي وَ النَّعِيمِ فِي جَنَّاتِي وَ رَفِيعِ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِي جِوَارِي وَلَكِنْ بِرَحْمَتِي فَلْيَثِقُوا وَفَضْلِي فَلْيَرْجُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِي فَلْيَطْمَئِنُّوا فَإِنَّ رَحْمَتِي عِنْدَ ذَلِكَ تُدْرِكُهُمْ وَ بِمَنِّي أُبَلِّغُهُمْ رِضْوَانِي وَ أُلْبِسُهُمْ عَفْوِي فَإِنِّي أَنَا اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ بِذَلِكَ تَسَمَّيْتُ؛ عبادت كنندگان به عباداتى كه براى پاداش انجام مى دهند، تكيه نكنند؛ زيرا اگر تمام عمر خويش را با تلاش و كوشش به رحمت، عبادت طى كنند، مقصّرند، و نسبت به آن كرامت و نعمت هاى بهشتى و درجات رفيعى كه در جوار من مى جويند به كنه بندگيم نمى رسند. ولى به رحمت من اعتماد كنند، و به فضل و كرم من اميد بربندند، و به حسن ظنى كه به من دارند، اطمينان كنند، كه در اين صورت رحمت من آن ها را فرا خواهد گرفت. زيرا من خداى بخشنده مهربانم و به اين نام ناميده شده ام. (بحارالانوار، ج67، ص386)
+
اما نباید فراموش کرد که حسن ظن در شرایطى درست است که در جامعه صلاح بر [[فساد]] غالب باشد، ولى در اجتماعى که اکثر افراد آن اهل فسادند ـ یعنى فساد بر صلاح غلبه دارد ـ خوش بینى و حمل بر صحّت بى مورد است. در این گونه جوامع باید با عینک بدبینى نظر کرد و چنانچه بدون اتکا به توجیه قابل قبول و معتبر، کارهاى مردم را توجیه و تصحیح کنیم خود را فریب داده ایم.
  
'''<I>2 ـ حسن ظن به بندگان خدا</I>'''
+
در این مورد [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السّلام فرموده است: إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ وَ إِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ؛<ref>نهج البلاغة، ص۴۸۹.</ref> هنگامى که صلاح و نیکى زمانه و مردم آن را در بر گیرد در چنین شرایطى اگر کسى گمان بد به دیگرى ببرد که از او گناهى آشکار نشده است، بى تردید به او ستم کرده است؛ اما هنگامى که فساد بر زمان و اهل آن فراگیر شد، هر کس به دیگرى گمان خوب ببرد، قطعا خود را فریب داده است.
  
ضدّ بد گمانى به خالق و مخلوق حسن ظن به آن ها است. و چون سوء ظن از لوازم ضعف و كوچكى نفـس است، پس حسن ظن از نتايج قوّت و ثبات نفس مى باشد، و فوائد خوش گمانى آثار فراوانى دارد. و اخبار در مدح و فضيلت آن وارد شده. پس ‍ شايسته است كه هيچ مؤمنى از لطف خدا مأيوس نباشد، و نپندارد كه خدا به او رحم نخواهد كرد و حتما از عذاب و عقاب او رهائى ندارد، و گمان نكند كه بلاها و مصيبت هائى كه در دنيا به او مى رسد، شرّ و عقوبت است. بلكه سزاوار است كه خدا را مهربان تر از پدر و مادر بداند، و معتقد باشد كه او را آفريده تا از وجود و فيض خود برخوردارش سازد. و بنابراين در سراى آخرت به او ترحّم خواهد كرد و او را از عذاب ابدى نجات خواهد داد و به نعمت هاى سرمدى بهشت خواهد رساند و مصيبت ها و بلاهائى كه در دنيا به او وارد مى شود، خير و صلاح او و ذخيره اى براى آخرت او خواهد بود.
+
و از [[امام هادی علیه السلام|امام هادى]] علیه السّلام نیز آمده است: إِذَا کانَ زَمَانٌ الْعَدْلُ فِیهِ أَغْلَبُ مِنَ الْجَوْرِ فَحَرَامٌ أَنْ تَظُنَّ بِأَحَدٍ سُوءاً حَتَّى یعْلَمَ ذَلِک مِنْهُ وَ إِذَا کانَ زَمَانٌ الْجَوْرُ فِیهِ أَغْلَبُ مِنَ الْعَدْلِ فَلَیسَ لِأَحَدٍ أَنْ یظُنَّ بِأَحَدٍ خَیراً حَتَّى یبْدُوَ ذَلِک مِنْهُ؛<ref>بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۹۷.</ref> هنگامى که عدالت بر جور و ستم غالب باشد، حرام است به کسى سوء ظن ببرى، مگر آن که بدانى که فلان کار زشت را انجام داده است؛ و زمانى که جور و ستم بیش از عدل و داد باشد، کسى حق ندارد به دیگرى گمان خوب ببرد، مگر در صورتى که خوبى وى کاملا مشهود و آشکار باشد.  
  
و همچنين نبايد به مسلمانان گمان بد برد، و گفتار و كردار ايشان را مادام كه مى توان به وجه صحيحى حمل كرد نبايد بر بدى حمل كند. بلكه بايد هر عملى كه از آن ها مى بيند و هر سخنى كه مى شنود به بهترين وجوه حمل كند، و خيال و وهم خود را تكذيب و تخطئه نمايد، و خويشتن را بر اين روش مكلّف سازد تا حسن ظن به تدريج ملكه او شود و سوء ظن بكلّى از خاطر او مرتفع گردد. بلى، حمل بر وجه صحيح با اين فرض كه اگر با واقع مطابق نباشد (يعنى اگر گمان بد راست و مطابق واقع باشد) باعث ضرر مالى يا فساد دينى يا از ميان رفتن عِرض و آبرو مى شود، لازم است كه حزم و احتياط را رعايت كند و امور دين و دنياى خود را به او وانگذارد، تا خسران و ضرر بر او وارد نشود و ننگ و رسوائى دامنش را نگيرد.
+
البته باید دانست که در زمان غلبه فساد بر صلاح، گر چه خوش بینى، ساده اندیشى است، ولى بدگمانى نیز روا نمى باشد؛ به عبارت دیگر، در این گونه شرایط هر چند نمى توان بدون دلیل به مردم اعتماد کرد، ولى به صرف ظن و گمان نیز نمى توان کسى را محکوم ساخت. که فرمود: {{متن قرآن|«...إنَّ الظَّنَّ لایغْنى مِنَ الْحَقِّ شَیئا...»}}؛ مظنّه و گمان به هیچ وجه، جاى حق و حقیقت را نمى گیرد. ([[سوره نجم]]، ۲۸)
  
'''<I> اصل صحّت و درستى</I>'''
+
پس، در این گونه موارد باید از هر دو جهت احتیاط را از دست نداد؛ چه در مقام قضاوت و داورى و چه در مقام اعتماد به مردم، و خلاصه بدون تحقیق و بررسى هیچ گونه اقدامى نباید کرد. امیرالمؤمنین علیه السّلام مى فرماید: لَیسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّنِّ؛<ref>نهج البلاغه، ص۵۰۷.</ref> داورى کردن با استناد و اتکا به ظن و گمان از عدالت به دور است.
  
از آن جا كه بدگمانى حسّ اعتماد عمومى را از بين مى برد و دل ها را مكدّر مى كند، شريعت مقـدّسه براى خنثى كردن آن پاد زهرى بنام اصالة الصحة مقرّر داشته كه در كلّيه مراحل زندگى بايد به كار گرفته شود. يعنى انسان بايد اعمال مؤمنان را حمل بر صحّت كرده و تا مى تواند كار آنان را به خوبى توجيه و تحليل كند مگر آن كه تمام راه ها براى توجيه بسته باشد.
+
نکته دیگر اینکه، حسّ اعتماد متقابل در هنگام غلبه صلاح به این معنى نیست که در کارهاى مهم و اساسى بدون تحقیق وارد عمل شویم و مشاغل و مناصب کلیدى را به هر کسى بسپاریم. اصولا اصالت صحّت و حسن ظن در امور شخصى و احوال شخصیه و کارهاى جزئى صحیح است، و گر نه در مسائل عمومى و کلیدى و زیربنایى گرچه سوء ظن جایز نیست، اما حسن ظن هم نمى تواند معیار قضاوت قرار گیرد. در این گونه موارد بدون آنکه با حیثیت افراد برخورد شود، حتما باید بررسى کرد و پس از اطمینان کامل، اقدام مقتضى به عمل آورد.
  
حضرت على عليه السّلام مى فرمايد: عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فِي كَلَامٍ لَهُ ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا؛ اعمال برادرت را بر بهترين وجه حمل كن؛ مگر آن كه حجت و دليلى براى تو پيدا شود كه راه توجيه را بر تو ببندد. و هرگز نسبت به سخنى كه از برادر مسلمانت صادر شده است، بدگمان مباش؛ در صورتى كه مى توانى محمل نيكى براى آن بيابى. (كافى، ج2، ص362)
+
امیرالمؤمنین علیه السّلام مى فرماید: ثُمَّ انْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِک فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً و لَاتُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً و َأَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِیانَةِ وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَیاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُیوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِی الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَکرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِی الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً و َأَبْلَغُ فِی عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَرا... َثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَابْعَثِ الْعُیونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَیهِم؛<ref>نهج البلاغة، ص۴۳۳.</ref> اى مالک سپس در کارهاى کارمندانت بنگر و آنان را با آزمایش و امتحان به کار وادار و آن ها را به دلخواه و سرخود و از روى میل و بدون مشورت و تحقیق به کارى مگمار، زیرا استبداد و سرخود کار کردن، کانونى از شعبه هاى جور و خیانت است و از میان آن ها افرادى را که با تجربه تر و پاک تر و پیشگام تر در اسلام اند برگزین، زیرا اخلاق آن ها بهتر و خانواده آن ها پاک تر و هم چنین کم طمع تر و در سنجش عواقب کارها بیناترند... .
  
مرحوم [[علامه مجلسى]] در شرح اين جمله مى گويد: مقصود اين است كه گفتار و كردارى كه از برادر دينى تو سر مى زند، تا آن جا كه مى توانى، بايد آن را بر نيكوترين وجه حمل كنى؛ گر چه احتمال صحّت ضعيف، و احتمال فساد و بدى قوى باشد، و حق ندارى تجسس كنى، مگر آن كه دليل قطعى بر ثبوت آن پيدا شود. چه بسا گمان كه بى اساس است و تجسّس هم در مورد آن جايز نيست.
+
و درباره منشیان حکومت مى فرماید: ... ثُمَّ لَا یکنِ اخْتِیارُک إِیاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِک وَاسْتِنَامَتِک وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْک فَإِنَّ الرِّجَالَ یتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِم...؛<ref>نهج البلاغة، ص۴۳۶.</ref> سپس در انتخاب منشیان هرگز به فراست و خوش بینى و خوش گمانى خود تکیه مکن، چرا که مردان زرنگ طریقه جلب نظر و خوش بینى زمامداران را با ظاهرسازى و تظاهر به خوش ‍ خدمتى خوب مى دانند... .
  
و اين حديث يكى از دلايلى است كه در علم اصول فقه مبنا و معيار اصل صحّت مى باشد. يعنى اگر دو نفر با يكديگر قراردادى منعقد مى سازند بايد كارهاى يكديگر را با اصل صحّت ارزيابى كنند، چون اگر بنا را بر اصل صحّت قرار ندهند و اين اصل را در روابط اجتماعى و معاملات و قراردادهاى منعقده معتبر ندانند ديگر هيچ معامله و قراردادى قابل اعتماد نخواهد بود و امور جاريه متزلزل خواهد شد و اساس اجتماع به هم خواهد خورد، زيرا براى همه اين ترديد پيش مى آيد كه آيا آن معامله اى كه فلان مؤمن انجام داده است صحيح بوده يا خير، آيا فلانى در آن معامله صحيح عمل كرده يا نه و امثال آن از شبهات كه موجب تشكيك در صحّت معاملات و قراردادها مى شود و با بودن اين گونه شبهه ها و تشكيك ها، پشتوانه اى براى صحّت و تنفـيذ معاملات و مبادلات و ساير روابط باقـى نمى ماند و همه چيز زير سؤال مى رود.  
+
و در مورد قرارداد صلح مى فرماید: ...وَلَکنِ الْحَذَرَ کلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّک بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِیتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَاتَّهِمْ فِی ذَلِک حُسْنَ الظَّن...؛<ref>نهج البلاغة، ص۴۴۱.</ref> زنهار زنهار از دشمنت پس از آشتى، سخت بر حذر باش؛ چرا که دشمن گاهى نزدیک مى شود که غافل گیر سازد، بنابراین دوراندیشى را به کار گیر و در این موارد روح خوش بینى را کنار بگذار... .
  
به اين جهت، اسلام دستور مى دهد، كار برادر دينى خود را حمل بر صحّت كن و همين اصل صحّت نيز يكى از روش هاى مبارزه با سوء ظن است كه با كمك اين اصل بايد از سوء ظن جلوگيرى نمود و آن را ابراز نكرد. بدگمانى علاوه بر اين كه خود انسان را آلوده مى كند جامعه را نيز به فساد و تباهى مى كشاند، زيرا شخص بدگمان، سوء ظن خود را به افراد ديگر نيز منتقل مى كند و به تدريج چيزى را كه اساس و پايه اى جز شايعه يا برداشت نادرست نداشته است به صورت امرى قطعى و مسلّم در ميان مردم منتشر مى سازد و هنگامى كه از او سؤال مى كنند چرا و به چه دليل درباره برادر مسلمانت سوء ظن پيدا كردى و آبروى او را ريختى و شخصيتش را لكّه دار نمودى و او را از هستى ساقط كردى، مى گويد از فلانى شنيدم و هنگامى كه از دومى سؤال مى شود او هم مى گويد من نيز از فلان شخص شنيده ام و... و پس از بررسى و تحقيق متوجه مى شود كه بدگمانى او هيچ اساس ‍ و پايه اى نداشته است.
+
و نکته آخر این که محل و مکان زندگى در همه جا، یکسان نیست؛ در مکانى باید خوش گمان در حد اعتدال بود و در جاى دیگر باید بدگمان در حد معقول بود؛ مثلا در کشورى، حسن ظن در امور زندگى اجتماعى خوب است و در کشور دیگر برعکس مى باشد. در هر حال، هر یک از سوء ظنّ و حسن ظن مواردى دارد که با لحاظ عواقب آن، باید مورد توجه باشند و انسان باید بداند در چه زمانى و جامعه اى زندگى مى کند که اگر اوضاع زمان و جامعه خود را درک نکرد، ممکن است، دستخوش حوادث ناگوارى گردد. از این رو [[امام صادق]] علیه السّلام فرمود: و َالْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیهِ اللَّوَابِسُ؛<ref>کافى، ج۱، ص۲۶.</ref> کسى که از اوضاع زمان خویش آگاه باشد، هیچ گاه امور شبهه ناک بر او هجوم نمى آورد.  
 
 
هم چنان كه خصلت بدگمانى بسيار زشت و ناپسند است در مقابل، خوش گمانى از صفات نيك و از مكارم اخلاق مؤمن است. اخلاق اسلامى ما را به داشتن حسن ظن نسبت به ديگران ترغيب مى كند و سلامت روح را با اين حس، تضمين مى نمايد و زندگى اجتماعى را بر اين اساس استوار مى سازد.
 
 
 
[[قرآن كريم]] در اين باره مى فرمايد: {{متن قرآن|«لَوْلا إذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ و َالْمُؤمِناتُ بِأنْفُسِهِمْ خَيْرا وَ قالُوا هذا إفْكٌ مُبينٌ»}}؛ اين آيه در قضيه افك كه منافقان، [[عايشه]] همسر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را متهم كردند نازل شد. خداوند در برابر اين شايعه، مسلمانان را مخاطب قرار داده و مى گويد: چرا آن هنگامى كه آن بهتان را شنيديد مردان و زنان مؤمن نسبت به يكديگر گمان نيك نبردند و نگفتند كه اين شايعه يك دروغ پردازى آشكار است؟ (سوره 24، آيه 12)
 
 
 
يعنى به جاى سوء ظن، مى بايد با حسن ظن و اعتماد عمومى نسبت به زنان و مردان مسلمان، شايعه سازان را محكوم مى ساختند و گفته آنان را صريحا و قاطعانه تكذيب مى كردند تا ديگر جايى براى شايعه پردازى باقى نماند و آبروى مسلمانان محفوظ گردد.
 
 
 
در كتاب شريف [[مصباح الشريعه]] آمده است: مصباح الشريعة قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام حُسْنُ الظَّنِّ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِيمَانِ الْمَرْءِ و َسَلَامَةِ صَدْرِهِ وَ عَلَامَتُهُ أَنْ يَرَى كُلَّ مَا نَظَرَ إِلَيْهِ بِعَيْنِ الطَّهَارَةِ وَ الْفَضْلِ قَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله و سلم أَحْسِنُوا ظُنُونَكُمْ بِإِخْوَانِكُمْ تَغْتَنِمُوا بِهَا صَفَاءَ الْقَلْبِ وَ نَقَاءَ الطَّبْعِ؛ حسن ظن از ايمان انسان و سلامت روحش ناشى مى شود و از نشانه هاى پاكى روح آن است كه انسان هر چه را كه مى بيند با خوبى و فضيلت مى نگرد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فـرمود: گمان خود را نسبت به برادران دينى، خوب كنيد كه بدين وسيله به صفا و طهارت طبع مى رسيد. (بحارالانوار، ج72، ص196)
 
 
 
شخصى كه داراى حسن ظن است هيچ وقت گوشه گيرى نيست و غيبت قلبى ندارد و در اجتماع رشته هاى الفـتش گسسته نمى شود چون بر هر كس، بدگمانى غلبه كند، هر گونه صلح و صفا بين او و دوستانش از بين مى رود.
 
 
 
بايد ياد آورى نمود كه بى شك مردم بايد در معاشرت خود نسبت به يكديگر حسن ظن داشته باشند، كه اگر حسن ظن و اعتماد متقابل نباشد چرخ زندگى از كار مى افتد و ادامه فعاليت و همكارى براى مردم دشوار مى شود، زيرا در اجتماعى كه مردم به يكديگر اطمينان نداشته باشند، نمى توانند روابط خوب و پايدارى ميان خود برقرار سازند.
 
 
 
نكته بسيار مهم در تفكيك موارد:
 
 
 
اما نبايد فراموش كرد كه حسن ظن در شرايطى درست است كه در جامعه صلاح بر فساد غالب باشد، ولى در اجتماعى كه اكثر افـراد آن اهل فـسادند ـ يعنى فـساد بر صلاح غلبه دارد ـ خوش بينى و حمل بر صحّت بى مورد است.
 
 
 
در اين گونه جوامع بايد با عينك بدبينى نظر كرد و چنانچه بدون اتكا به توجيه قابل قبول و معتبر، كارهاى مردم را توجيه و تصحيح كنيم خود را فريب داده ايم.
 
 
 
در اين مورد از اميرمؤمنان و [[امام هادی]] عليهما السّلام بياناتى داريم كه مى خوانيد: اميرالمؤمنين عليه السّلام فرموده است: قَالَ عليه السلام إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ وَ إِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ؛ هنگامى كه صلاح و نيكى زمانه و مردم آن را در بر گيرد در چنين شرايطى اگر كسى گمان بد به ديگرى ببرد كه از او گناهى آشكار نشده است، بى ترديد به او ستم كرده است؛ اما هنگامى كه فساد بر زمان و اهل آن فراگير شد، هر كس به ديگرى گمان خوب ببرد، قطعا خود را فريب داده است. (نهج البلاغة، ص489)
 
 
 
و از امام هادى عليه السّلام نيز آمده است: الدُّرَّةُ الْبَاهِرَةُ، قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الثَّالِثُ عليه السلام إِذَا كَانَ زَمَانٌ الْعَدْلُ فِيهِ أَغْلَبُ مِنَ الْجَوْرِ فَحَرَامٌ أَنْ تَظُنَّ بِأَحَدٍ سُوءاً حَتَّى يُعْلَمَ ذَلِكَ مِنْهُ وَ إِذَا كَانَ زَمَانٌ الْجَوْرُ فِيهِ أَغْلَبُ مِنَ الْعَدْلِ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَظُنَّ بِأَحَدٍ خَيْراً حَتَّى يَبْدُوَ ذَلِكَ مِنْهُ؛ هنگامى كه عدالت بر جور و ستم غالب باشد، حرام است به كسى سوء ظن ببرى، مگر آن كه بدانى كه فلان كار زشت را انجام داده است؛ و زمانى كه جور و ستم بيش از عدل و داد باشد، كسى حق ندارد به ديگرى گمان خوب ببرد، مگر در صورتى كه خوبى وى كاملا مشهود و آشكار باشد. (بحارالانوار، ج72، ص197)
 
 
 
البته بايد دانست كه در زمان غلبه فساد بر صلاح، گر چه خوش بينى، ساده انديشى است، ولى بدگمانى نيز روا نمى باشد؛ به عبارت ديگر، در اين گونه شرايط هر چند نمى توان بدون دليل به مردم اعتماد كرد، ولى به صرف ظن و گمان نيز نمى توان كسى را محكوم ساخت.
 
 
 
كه فرمود: {{متن قرآن|«...إنَّ الظَّنَّ لايُغْنى مِنَ الْحَقِّ شَيْئا...»}}؛ مظنّه و گمان به هيچ وجه، جاى حق و حقيقت را نمى گيرد. ([[سوره نجم]]، 28)
 
 
 
پس، در اين گونه موارد بايد از هر دو جهت احتياط را از دست نداد: چه در مقام قضاوت و داورى و چه در مقام اعتماد به مردم، و خلاصه بدون تحقيق و بررسى هيچ گونه اقدامى نبايد كرد.
 
 
 
اميرالمؤمنين عليه السّلام مى فرمايد: قَالَ عليه السلام لَيْسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّنِّ؛ داورى كردن با استناد و اتكا به ظن و گمان از عدالت به دور است. ([[نهج البلاغه]]، ص507)
 
 
 
لزوم احتياط و بررسى در امور مهم از قبيل گزينش افراد براى پست هاى كليدى البته اين نكته را نيز نبايد فـراموش كرد كه حسّ اعتماد متقابل در هنگام غلبه صلاح به اين معنى نيست كه در كارهاى مهم و اساسى بدون تحقيق وارد عمل شويم و مشاغل و مناصب كليدى را به هر كسى بسپاريم. اصولا اصالت صحّت و حسن ظن در امور شخصى و احوال شخصيه و كارهاى جزئى صحيح است، و گر نه در مسائل عمومى و كليدى و زيربنايى گرچه سوء ظن جايز نيست، اما حسن ظن هم نمى تواند معيار قضاوت قرار گيرد. در اين گونه موارد بدون آنكه با حيثيت افراد، برخورد شود، حتما بايد بررسى كرد و پس از اطمينان كامل، اقدام مقتضى به عمل آورد.
 
 
 
اميرالمؤمنين عليه السّلام مى فرمايد: ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً و َلَاتُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً و َأَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِ وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً و َأَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَرا... َثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِم؛ اى مالك سپس در كارهاى كارمندانت بنگر و آنان را با آزمايش و امتحان به كار وادار و آن ها را به دلخواه و سرخود و از روى ميل و بدون مشورت و تحقيق به كارى مگمار، زيرا استبداد و سرخود كار كردن، كانونى از شعبه هاى جور و خيانت است و از ميان آن ها افرادى را كه با تجربه تر و پاك تر و پيشگام تر در اسلام اند برگزين، زيرا اخلاق آن ها بهتر و خانواده آن ها پاك تر و هم چنين كم طمع تر و در سنجش عواقب كارها بيناترند... (نهج البلاغة، ص433)
 
 
 
و درباره منشيان حكومت مى فرمايد: ...ثُمَّ لَا يَكُنِ اخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِكَ وَاسْتِنَامَتِكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْكَ فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِم...؛ سپس در انتخاب منشيان هرگز به فراست و خوش بينى و خوش گمانى خود تكيه مكن، چرا كه مردان زرنگ طريقه جلب نظر و خوش بينى زمامداران را با ظاهرسازى و تظاهر به خوش ‍ خدمتى خوب مى دانند... (نهج البلاغة، ص436)
 
 
 
و در مورد قرارداد صلح مى فرمايد: ...وَلَكِنِ الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَاتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّن...؛ زنهار زنهار از دشمنت پس از آشتى، سخت بر حذر باش؛ چرا كه دشمن گاهى نزديك مى شود كه غافل گير سازد، بنابراين دورانديشى را به كار گير و در اين موارد روح خوش بينى را كنار بگذار... (نهج البلاغة، ص441)
 
 
 
نكته آخر اين كه محل و مكان زندگى در همه جا، يكسان نيست؛ در مكانى بايد خوش گمان در حد اعتدال بود و در جاى ديگر بايد بدگمان در حد معقول بود؛ مثلا در كشورى، حسن ظن در امور زندگى اجتماعى خوب است و در كشور ديگر برعكس مى باشد.
 
 
 
در هر حال، هر يك از سوء ظنّ و حسن ظن مواردى دارد كه با لحاظ عواقب آن، بايد مورد توجه باشند و انسان بايد بداند در چه زمانى و جامعه ى زندگى مى كند كه اگر اوضاع زمان و جامعه خود را درك نكرد، ممكن است، دستخوش حوادث ناگوارى گردد.
 
 
 
از اين رو [[امام صادق]] عليه السّلام فرمود: و َالْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ؛ كسى كه از اوضاع زمان خويش آگاه باشد، هيچ گاه امور شبهه ناك بر او هجوم نمى آورد. (كافى، ج1، ص26)
 
 
 
اللهم انا آمنا بك و توكلنا اليك و نحسن الظن برحمتك يا ارحم الراحمين.
 
  
 +
== پانویس ==
 +
{{پانویس}}
 
==منابع==
 
==منابع==
  
[http://www.downloadbook.org/maasumin/p/hosn-zan.htm گروهی از پژوهشگران، خوش خویی، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین]، بازیابی :1 بهمن 1391.
+
*[http://www.downloadbook.org/maasumin/p/hosn-zan.htm "خوش خویی"، گروهی از پژوهشگران، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین]، بازیابی: ۱ بهمن ۱۳۹۱.
 +
*[http://tahzib.ismc.ir/index.aspx?fkeyid=&siteid=32&pageid=13410&siteid=32 "انگیزه ­ها، پیامدها و درمان غیبت"، کاظم علی­محمدی، سایت معاونت تهذیب حوزه های علمیه].
  
 
[[رده:اخلاق اجتماعی]]
 
[[رده:اخلاق اجتماعی]]
 
[[رده:صفات پسندیده]]
 
[[رده:صفات پسندیده]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۵۵

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«حُسن ظنّ» و گمان نیکو به خداوند، در روایات متعددی مورد تأکید قرار گرفته و در مقابل، «سوء ظنّ» به خدا نکوهش و از آن نهی شده است. همچنین مردم باید در معاشرت خود نسبت به یکدیگر نیز «حسن ظنّ» داشته باشند، هرچند رعایت اعتدال و احتیاط در این مورد لازم است.

حسن‌ظن به خدا

در شرع مقدس اسلام به «حسن ظن» و امیدواری به خدا تشویق و ترغیب فراوان شده، مخصوصا به هنگام مرگ. پس شایسته است که هیچ مؤمنى از لطف خدا مأیوس نباشد، و نپندارد که خدا به او رحم نخواهد کرد و حتما از عذاب و عقاب او رهائى ندارد، و گمان نکند که بلاها و مصیبت هائى که در دنیا به او مى رسد، شرّ و عقوبت است. بلکه سزاوار است که خدا را مهربان تر از پدر و مادر بداند، و معتقد باشد که او را آفریده تا از وجود و فیض خود برخوردارش سازد؛ بنابراین در سراى آخرت به او ترحّم خواهد کرد و او را از عذاب ابدى نجات خواهد داد و به نعمت هاى سرمدى بهشت خواهد رساند و مصیبت ها و بلاهائى که در دنیا به او وارد مى شود، خیر و صلاح او و ذخیره اى براى آخرت او خواهد بود.

قرآن مجید مى فرماید: «قُلْ یا عِبادِىَ الَّذِینَ اسْرَفُوا عَلى انْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمِ»؛ (اى رسول ما) به آن بندگانم که بر خویشتن ستم روا داشتند بگو: از رحمت خدا ناامید نشوید که خدا همه گناهان را مى بخشد؛ زیرا او خدایى بسیار بخشنده و مهربان است. (سوره زمر، ۵۳)

و مى فرماید: «انَّ رَبَّک لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ»؛ همانا پروردگارت بر مردم با گذشت است اگر چه آنها ستم کرده اند. (سوره رعد، ۱۶)

و در حالى که از قومى انتقاد مى کند، مى فرماید: «ذلِکمْ ظَنُّکمْ الَّذِى ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکمْ ارْدیکمْ»؛ همان گمان بدى که به پروردگار خویش داشتید، شما را هلاک کرد. (سوره فصلت، ۲۳)

و مى فرماید: «ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوءِ وَکنْتُمْ قَوْمًا بُورًا»؛ (به خدا) گمان بد داشتید و قومى شایسته هلاکت بودید. (سوره فتح، ۱۲)

و در اخبار حضرت یعقوب علیه السلام چنین آمده: خداى تعالى به یعقوب وحى کرد: آیا مى دانى چرا بین تو و یوسف جدایى افکندم؟ به خاطر این که گفتى: «انّى اخافُ انْ یأْکلَهُ الذِّئْبُ وَانْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ»؛ همانا مى ترسم گرگ او را بخورد در حالى که شما از او غافل باشید. (سوره یوسف، ۱۳) چرا از گرگ ترسیدى و به من امیدوار نبودى؟ و چرا به غفلت برادرانش توجه داشتى ولى از محافظت من غافل بودى؟

پیامبر اسلام صلى اللّه علیه و آله مى فرماید: «لَایمُوتَنَّ أَحَدُکمْ إِلَّا وَ هُوَ یحْسِنُ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ بِاللَّهِ ثَمَنُ الْجَنَّةِ؛[۱] نمیرد کسى از شما مگر اینکه به خدا حسن ظن دارد پس به درستى که حسن ظنّ به خدا ثمن و بهاى بهشت است».

و نیز پیامبر فرمود: یقُولُ اللَّهُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی فَلْیظُنَّ مَا شَاءَ؛[۲] خداى تعالى مى فرماید: من چنانم که بنده ام به من گمان دارد، پس هر گونه مى خواهد مرا گمان کند.

امام صادق علیه السّلام مى فرماید: ... حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ أَنْ لَاتَرْجُوَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَاتَخَافَ إِلَّا ذَنْبَک؛[۳] حسن ظن به خدا این است که جز به او امید مبندى، و جز از گناهت نترسى.

و در روایت است که نبى اکرم صلى اللّه علیه و آله به مردى در حال احتضار وارد شد و فرمود: کیفَ تَجِدُک؟ قَالَ أَجِدُنِی أَخَافُ ذُنُوبِی وَأَرْجُوْ رَحْمَةَ رَبِی فَقَالَ صلى الله علیه وآله مَا اِجْتَمِعَا فِی قَلْبِ عَبْدٍ فِی هَذَا اَلْمَوْطِنِ إِلاَ أَعْطَاهُ اَللهَ مَا رَجَاهُ وَ أَمَنَهُ مِمَا خَافَهُ؛[۴] در چه حالى؟ عرض کرد: در حالى که از گناهانم در هراسم و به رحمت پروردگارم امید بسته ام. فرمود: در چنین وقتى این دو در قلب بنده اى اجتماع نکردند، مگر آنکه خدا او را از آنچه مى ترسد در امان داشت، و آنچه را امید داشت به او عطا کرد.

امام صادق علیه السلام مى فرمایند: حُسْنُ الظَّنِّ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِیمَانِ الْمَرْءِ وَ سَلَامَةِ صَدْرِهِ وَ عَلَامَتُهُ أَنْ یرَى کلَّمَا نُظِرَ إِلَیهِ بِعَینِ الطَّهَارَةِ وَ الْفَضْلِ مِنْ حَیثُ رُکبَ فِیهِ وَقُذِفَ (فِی قَلْبِهِ) مِنَ الْحَیاءِ وَ الْأَمَانَةِ وَ الصِّیانَةِ وَ الصِّدْقِ أَوْحَى اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ ذَکرْ عِبَادِی مِنْ آلَائِی وَ نَعْمَائِی فإِنَّهُمْ لَمْ یرَوْا مِنِّی إِلَّا الْحَسَنَ الْجَمِیلَ لِئَلَّا یظُنُّوا فِی الْبَاقِی إِلَّا مِثْلَ الَّذِی سَلَفَ مِنِّی إِلَیهِمْ وَ حُسْنُ الظَّنِّ یدْعُو إِلَى حُسْنِ الْعِبَادَةِ وَ الْمَغْرُورُ یتَمَادَى فِی الْمَعْصِیةِ وَ یتَمَنَّى الْمَغْفِرَةَ وَ لَایکونُ أَحْسَنَ الظَّنَّ فِی خَلْقِ اللَّهِ إِلَّا الْمُطِیعُ لَهُ یرْجُو ثَوَابَهُ وَ یخَافُ عِقَابَهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم یحْکی عَنْ رَبِّهِ أَنَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِی بِی یا مُحَمَّدُ فَمَنْ زَاغَ عَنْ وَفَاءِ حَقِیقَةِ مُوجِبَاتِ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ فَقَدْ أَعْظَمَ الْحُجَّةَ عَلَى نَفْسِهِ وَ کانَ مِنَ الْمَخْدُوعِینَ فِی أَسْرِ هَوَاه؛[۵] حسن ظنّ و گمان نیک، ناشى مى شود از حسن ایمان، هرچه آدمى ایمانش محکمتر و سینه اش از تیرگى و سیاهى سالمتر است، حسن ظنّ او به خدا بیشتر است. علامت حسن ظنّ آن است که به هر چه نظر کند غیر خوبى نبیند و عیب بین نباشد. چرا که خداوند عالم جلّ شأنه، ترکیب کرده است در بدن انسان و جا داده است در نفس او، صفت هاى حیا، امانت، صیانت و صدق، که نیست مقتضاى آن صفت ها مگر حسن ظنّ. حضرت بارى عزّ اسمه، به حضرت داود علیه السّلام وحى کرد که: نعمتهای من را به خاطر بندگان من بیار و بگو به ایشان که، گمان نبرند و اعتقاد نکنند به پروردگار خود در باقى اوقات مگر مثل آن چه از من به ایشان رسیده است پیشتر و ایام سابقه از لطف و احسان و نعمت هاى گوناگون. یعنى: چنان که در دنیا غرق نعمت من بوده اند و در هر وقت از اوقات، به الطاف جسیمه و نعمت هاى عظیمه من، متنعّم بوده اند، در ایام آینده نیز حتّى در قیامت به همان طریق حسن ظنّ به من داشته باشند. و حسن ظنّ به خدا، این معنى دارد که، اگر از بنده تقصیرى و خطائى واقع شود، بعد از توبه و انابه، امید مغفرت داشته باشد، نه آن که با وجود جرائم بسیار و نافرمانى، بى توبه و رجوع و ندامت و پشیمانى، گوید: من حسن ظنّ به خدا دارم. حضرت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله مى فرماید که: خداوند (سبحانه تعالى) به من وحى فرستاد که اى محمّد، رفتار من با بنده، موافق ظنّ او است به من، (اگر ظنّش با من خوب است و حسن ظنّ به من دارد، من هم موافق ظنّ او با او سلوک مى کنم و از تقصیرات او مى گذرم) و هر که منحرف شد از این و حسن ظنّ به من تحصیل نکرد، پس حجّت را بر علیه خود بزرگ کرده، (و در قیامت اگر از او بپرسند که تو را چه واداشت که نافرمانى کردى؟ جواب ندارد و نمى تواند، بگوید: حسن ظنّ به تو، یا کرم تو) و از جمله فریب خورندگان و مغرور شدگان در قید هواى نفس خواهد بود.

و امام باقر علیه السلام مى فرماید: در کتاب على علیه السّلام چنین یافتیم که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله بر منبر مى فرمود: ... وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا أُعْطِی مُؤْمِنٌ خَیرَ الدُّنْیا و َالْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ رَجَائِهِ و َحُسْنِ خُلُقِهِ وَ الْکفِّ عَنِ اغْتِیابِ الْمُؤْمِنِینَ وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا یعَذِّبُ اللَّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الِاسْتِغْفَارِ إِلَّا بِسُوءِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ تَقـْصِیرٍ مِنْ رَجَائِهِ بِاللَّهِ وَ سُوءِ خُلُقِهِ وَ اغْتِیابِهِ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا یحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا کانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ بِهِ لِأَنَّ اللَّهَ کرِیمٌ بِیدِهِ الْخَیرَاتُ یسْتَحِی أَنْ یکونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ وَ الرَّجَاءَ ثُمَّ یخْلِفُ ظَنَّهُ و َرَجَاءَهُ لَهُ فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَیهِ؛[۶] قسم به کسى که جز او خدایى نیست، هیچ مؤمنى به خیر دنیا و آخرت نرسید مگر با خوش گمانى به خدا و امیدوارى به او و حسن خلق و خوددارى از غیبت مؤمنین. قسم به کسى که جز او خدایى نیست، خدا، هیچ مؤمنى را بعد از توبه و استغفار عذاب نمى کند، مگر به خاطر بدگمانى به خدا، و تقصیر و کوتاهى در امید به او، و بد خلقى و غیبت مؤمنین. قسم به کسى که جز او خدایى نیست، هیچ مؤمنى به خدا، گمان نیکو نبرد مگر آن که خدا چنان باشد که او گمان مى کند؛ زیرا او کریم است، و تمام خیرات در دست اوست، حیاء مى کند که بنده اش گمان نیکو برد و گمانش به خطا رود، و امیدش بیهوده باشد؛ پس به خدا گمان نیکو برید، و به سوى او رغبت کنید.

همچنین امام باقر علیه السّلام از نبى اکرم صلى اللّه علیه و آله نقل مى کند که خداى تعالى مى فرماید: ... قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَا یتَّکلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمُ الَّتِی یعْمَلُونَ بِهَا لِثَوَابِی فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ أَعْمَارَهُمْ فِی عِبَادَتِی کانُوا مُقَصِّرِینَ غَیرَ بَالِغِینَ فِی عِبَادَتِهِمْ کنْهَ عِبَادَتِی فِیمَا یطْلُبُونَ مِنْ کرَامَتِی وَ النَّعِیمِ فِی جَنَّاتِی وَ رَفِیعِ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِی جِوَارِی وَلَکنْ بِرَحْمَتِی فَلْیثِقُوا وَفَضْلِی فَلْیرْجُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِی فَلْیطْمَئِنُّوا فَإِنَّ رَحْمَتِی عِنْدَ ذَلِک تُدْرِکهُمْ وَ بِمَنِّی أُبَلِّغُهُمْ رِضْوَانِی وَ أُلْبِسُهُمْ عَفْوِی فَإِنِّی أَنَا اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ بِذَلِک تَسَمَّیتُ؛[۷] عبادت کنندگان به عباداتى که براى پاداش انجام مى دهند، تکیه نکنند؛ زیرا اگر تمام عمر خویش را با تلاش و کوشش به عبادت طى کنند، مقصّرند، و نسبت به آن کرامت و نعمت هاى بهشتى و درجات رفیعى که در جوار من مى جویند به کنه بندگیم نمى رسند. ولى به رحمت من اعتماد کنند، و به فضل و کرم من امید بربندند، و به حسن ظنى که به من دارند، اطمینان کنند، که در این صورت رحمت من آنها را فرا خواهد گرفت. زیرا من خداى بخشنده مهربانم و به این نام نامیده شده ام.

حسن‌ظن به مردم

بى شک مردم باید در معاشرت خود نسبت به یکدیگر حسن ظن داشته باشند، که اگر حسن ظن و اعتماد متقابل نباشد چرخ زندگى از کار مى افتد و ادامه فعالیت و همکارى براى مردم دشوار مى شود، زیرا در اجتماعى که مردم به یکدیگر اطمینان نداشته باشند، نمى توانند روابط خوب و پایدارى میان خود برقرار سازند.

منشأ کدورت هاى بعضى با بعضى، نیست مگر سوء ظنّ؛ هرگاه سوء ظنّ به حسن ظنّ مبدّل شد، کدورت باطن و کینه دل نیز لا محاله به صفا و جلا مبدّل مى شود، و هر که چنین است، در هیچ کس جز خوبى نمى بیند و با هیچ کس صاحب کینه نمى شود.

بنابراین نباید به مسلمانان گمان بد برد، و گفتار و کردار ایشان را مادام که مى توان به وجه صحیحى حمل کرد، نباید بر بدى حمل کند. بلکه باید هر عملى که از آنها مى بیند و هر سخنى که مى شنود به بهترین وجوه حمل کند، و خیال و وهم خود را تکذیب و تخطئه نماید، و خویشتن را بر این روش مکلّف سازد تا حسن ظن به تدریج ملکه او شود و سوء ظن بکلّى از خاطر او مرتفع گردد. بلى، حمل بر وجه صحیح با این فرض که اگر با واقع مطابق نباشد (یعنى اگر گمان بد راست و مطابق واقع باشد)، باعث ضرر مالى یا فساد دینى یا از میان رفتن عِرض و آبرو مى شود، لازم است که حزم و احتیاط را رعایت کند و امور دین و دنیاى خود را به او وانگذارد، تا خسران و ضرر بر او وارد نشود و ننگ و رسوائى دامنش را نگیرد.

اصل صحّت و درستى:

از آن جا که بدگمانى، حسّ اعتماد عمومى را از بین مى برد و دل ها را مکدّر مى کند، شریعت مقدّسه براى خنثى کردن آن پادزهرى بنام «اصالة الصحة» مقرّر داشته که در کلّیه مراحل زندگى باید به کار گرفته شود. یعنى انسان باید اعمال مؤمنان را حمل بر صحّت کرده و تا مى تواند کار آنان را به خوبى توجیه و تحلیل کند مگر آن که تمام راه ها براى توجیه بسته باشد.

حضرت على علیه السّلام مى فرماید: ... ضَعْ أَمْرَ أَخِیک عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى یأْتِیک مَا یغْلِبُک مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِکلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِیک سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَیرِ مَحْمِلًا؛[۸] اعمال برادرت را بر بهترین وجه حمل کن؛ مگر آن که حجت و دلیلى براى تو پیدا شود که راه توجیه را بر تو ببندد. و هرگز نسبت به سخنى که از برادر مسلمانت صادر شده است، بدگمان مباش؛ در صورتى که مى توانى محمل نیکى براى آن بیابى.

مرحوم علامه مجلسى در شرح این جمله مى گوید: مقصود این است که گفتار و کردارى که از برادر دینى تو سر مى زند، تا آن جا که مى توانى، باید آن را بر نیکوترین وجه حمل کنى؛ گر چه احتمال صحّت ضعیف، و احتمال فساد و بدى قوى باشد، و حق ندارى تجسّس کنى، مگر آن که دلیل قطعى بر ثبوت آن پیدا شود. چه بسا گمان که بى اساس است و تجسّس هم در مورد آن جایز نیست.

و این حدیث یکى از دلایلى است که در علم اصول فقه مبنا و معیار اصل صحّت مى باشد. یعنى اگر دو نفر با یکدیگر قراردادى منعقد مى سازند باید کارهاى یکدیگر را با اصل صحّت ارزیابى کنند، چون اگر بنا را بر اصل صحّت قرار ندهند و این اصل را در روابط اجتماعى و معاملات و قراردادهاى منعقده معتبر ندانند دیگر هیچ معامله و قراردادى قابل اعتماد نخواهد بود و امور جاریه متزلزل خواهد شد و اساس اجتماع به هم خواهد خورد، زیرا براى همه این تردید پیش مى آید که آیا آن معامله اى که فلان مؤمن انجام داده است صحیح بوده یا خیر، آیا فلانى در آن معامله صحیح عمل کرده یا نه و امثال آن از شبهات که موجب تشکیک در صحّت معاملات و قراردادها مى شود و با بودن این گونه شبهه ها و تشکیک ها، پشتوانه اى براى صحّت و تنفیذ معاملات و مبادلات و سایر روابط باقى نمى ماند و همه چیز زیر سؤال مى رود.

به این جهت، اسلام دستور مى دهد، کار برادر دینى خود را حمل بر صحّت کن و همین اصل صحّت نیز یکى از روش هاى مبارزه با سوء ظن است که با کمک این اصل باید از سوء ظن جلوگیرى نمود و آن را ابراز نکرد. بدگمانى علاوه بر این که خود انسان را آلوده مى کند، جامعه را نیز به فساد و تباهى مى کشاند، زیرا شخص بدگمان، سوء ظن خود را به افراد دیگر نیز منتقل مى کند و به تدریج چیزى را که اساس و پایه اى جز شایعه یا برداشت نادرست نداشته است به صورت امرى قطعى و مسلّم در میان مردم منتشر مى سازد.

همچنان که خصلت بدگمانى بسیار زشت و ناپسند است، در مقابل، خوش گمانى از صفات نیک و از مکارم اخلاق مؤمن است. اخلاق اسلامى ما را به داشتن حسن ظن نسبت به دیگران ترغیب مى کند و سلامت روح را با این حس، تضمین مى نماید و زندگى اجتماعى را بر این اساس استوار مى سازد.

قرآن کریم در این باره مى فرماید: «لَوْلا إذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ و َالْمُؤمِناتُ بِأنْفُسِهِمْ خَیرا وَ قالُوا هذا إفْک مُبینٌ»؛ این آیه در قضیه افک که منافقان، عایشه همسر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را متهم کردند نازل شد. خداوند در برابر این شایعه، مسلمانان را مخاطب قرار داده و مى گوید: چرا آن هنگامى که آن بهتان را شنیدید، مردان و زنان مؤمن نسبت به یکدیگر گمان نیک نبردند و نگفتند که این شایعه یک دروغ پردازى آشکار است؟ (سوره نور، آیه ۱۲)

یعنى به جاى سوء ظن، مى باید با حسن ظن و اعتماد عمومى نسبت به زنان و مردان مسلمان، شایعه سازان را محکوم مى ساختند و گفته آنان را قاطعانه تکذیب مى کردند تا دیگر جایى براى شایعه پردازى باقى نماند و آبروى مسلمانان محفوظ گردد.

در کتاب شریف مصباح الشریعه آمده است: قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام حُسْنُ الظَّنِّ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِیمَانِ الْمَرْءِ و َسَلَامَةِ صَدْرِهِ وَ عَلَامَتُهُ أَنْ یرَى کلَّ مَا نَظَرَ إِلَیهِ بِعَینِ الطَّهَارَةِ وَ الْفَضْلِ قَالَ النَّبِی صلى الله علیه و آله و سلم أَحْسِنُوا ظُنُونَکمْ بِإِخْوَانِکمْ تَغْتَنِمُوا بِهَا صَفَاءَ الْقَلْبِ وَ نَقَاءَ الطَّبْعِ؛[۹] حسن ظن از ایمان انسان و سلامت روحش ناشى مى شود و از نشانه هاى پاکى روح آن است که انسان هر چه را که مى بیند با خوبى و فضیلت مى نگرد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فـرمود: گمان خود را نسبت به برادران دینى، خوب کنید که بدین وسیله به صفا و طهارت طبع مى رسید.

شخصى که داراى حسن ظن است هیچ وقت گوشه گیر نیست و غیبت قلبى ندارد و در اجتماع رشته هاى الفتش گسسته نمى شود، چون بر هر کس بدگمانى غلبه کند، هر گونه صلح و صفا بین او و دوستانش از بین مى رود.

احتیاط در حسن‌ظن:

اما نباید فراموش کرد که حسن ظن در شرایطى درست است که در جامعه صلاح بر فساد غالب باشد، ولى در اجتماعى که اکثر افراد آن اهل فسادند ـ یعنى فساد بر صلاح غلبه دارد ـ خوش بینى و حمل بر صحّت بى مورد است. در این گونه جوامع باید با عینک بدبینى نظر کرد و چنانچه بدون اتکا به توجیه قابل قبول و معتبر، کارهاى مردم را توجیه و تصحیح کنیم خود را فریب داده ایم.

در این مورد امیرالمؤمنین علیه السّلام فرموده است: إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ وَ إِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ؛[۱۰] هنگامى که صلاح و نیکى زمانه و مردم آن را در بر گیرد در چنین شرایطى اگر کسى گمان بد به دیگرى ببرد که از او گناهى آشکار نشده است، بى تردید به او ستم کرده است؛ اما هنگامى که فساد بر زمان و اهل آن فراگیر شد، هر کس به دیگرى گمان خوب ببرد، قطعا خود را فریب داده است.

و از امام هادى علیه السّلام نیز آمده است: إِذَا کانَ زَمَانٌ الْعَدْلُ فِیهِ أَغْلَبُ مِنَ الْجَوْرِ فَحَرَامٌ أَنْ تَظُنَّ بِأَحَدٍ سُوءاً حَتَّى یعْلَمَ ذَلِک مِنْهُ وَ إِذَا کانَ زَمَانٌ الْجَوْرُ فِیهِ أَغْلَبُ مِنَ الْعَدْلِ فَلَیسَ لِأَحَدٍ أَنْ یظُنَّ بِأَحَدٍ خَیراً حَتَّى یبْدُوَ ذَلِک مِنْهُ؛[۱۱] هنگامى که عدالت بر جور و ستم غالب باشد، حرام است به کسى سوء ظن ببرى، مگر آن که بدانى که فلان کار زشت را انجام داده است؛ و زمانى که جور و ستم بیش از عدل و داد باشد، کسى حق ندارد به دیگرى گمان خوب ببرد، مگر در صورتى که خوبى وى کاملا مشهود و آشکار باشد.

البته باید دانست که در زمان غلبه فساد بر صلاح، گر چه خوش بینى، ساده اندیشى است، ولى بدگمانى نیز روا نمى باشد؛ به عبارت دیگر، در این گونه شرایط هر چند نمى توان بدون دلیل به مردم اعتماد کرد، ولى به صرف ظن و گمان نیز نمى توان کسى را محکوم ساخت. که فرمود: «...إنَّ الظَّنَّ لایغْنى مِنَ الْحَقِّ شَیئا...»؛ مظنّه و گمان به هیچ وجه، جاى حق و حقیقت را نمى گیرد. (سوره نجم، ۲۸)

پس، در این گونه موارد باید از هر دو جهت احتیاط را از دست نداد؛ چه در مقام قضاوت و داورى و چه در مقام اعتماد به مردم، و خلاصه بدون تحقیق و بررسى هیچ گونه اقدامى نباید کرد. امیرالمؤمنین علیه السّلام مى فرماید: لَیسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّنِّ؛[۱۲] داورى کردن با استناد و اتکا به ظن و گمان از عدالت به دور است.

نکته دیگر اینکه، حسّ اعتماد متقابل در هنگام غلبه صلاح به این معنى نیست که در کارهاى مهم و اساسى بدون تحقیق وارد عمل شویم و مشاغل و مناصب کلیدى را به هر کسى بسپاریم. اصولا اصالت صحّت و حسن ظن در امور شخصى و احوال شخصیه و کارهاى جزئى صحیح است، و گر نه در مسائل عمومى و کلیدى و زیربنایى گرچه سوء ظن جایز نیست، اما حسن ظن هم نمى تواند معیار قضاوت قرار گیرد. در این گونه موارد بدون آنکه با حیثیت افراد برخورد شود، حتما باید بررسى کرد و پس از اطمینان کامل، اقدام مقتضى به عمل آورد.

امیرالمؤمنین علیه السّلام مى فرماید: ثُمَّ انْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِک فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً و لَاتُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً و َأَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِیانَةِ وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَیاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُیوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِی الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَکرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِی الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً و َأَبْلَغُ فِی عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَرا... َثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَابْعَثِ الْعُیونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَیهِم؛[۱۳] اى مالک سپس در کارهاى کارمندانت بنگر و آنان را با آزمایش و امتحان به کار وادار و آن ها را به دلخواه و سرخود و از روى میل و بدون مشورت و تحقیق به کارى مگمار، زیرا استبداد و سرخود کار کردن، کانونى از شعبه هاى جور و خیانت است و از میان آن ها افرادى را که با تجربه تر و پاک تر و پیشگام تر در اسلام اند برگزین، زیرا اخلاق آن ها بهتر و خانواده آن ها پاک تر و هم چنین کم طمع تر و در سنجش عواقب کارها بیناترند... .

و درباره منشیان حکومت مى فرماید: ... ثُمَّ لَا یکنِ اخْتِیارُک إِیاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِک وَاسْتِنَامَتِک وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْک فَإِنَّ الرِّجَالَ یتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِم...؛[۱۴] سپس در انتخاب منشیان هرگز به فراست و خوش بینى و خوش گمانى خود تکیه مکن، چرا که مردان زرنگ طریقه جلب نظر و خوش بینى زمامداران را با ظاهرسازى و تظاهر به خوش ‍ خدمتى خوب مى دانند... .

و در مورد قرارداد صلح مى فرماید: ...وَلَکنِ الْحَذَرَ کلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّک بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِیتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَاتَّهِمْ فِی ذَلِک حُسْنَ الظَّن...؛[۱۵] زنهار زنهار از دشمنت پس از آشتى، سخت بر حذر باش؛ چرا که دشمن گاهى نزدیک مى شود که غافل گیر سازد، بنابراین دوراندیشى را به کار گیر و در این موارد روح خوش بینى را کنار بگذار... .

و نکته آخر این که محل و مکان زندگى در همه جا، یکسان نیست؛ در مکانى باید خوش گمان در حد اعتدال بود و در جاى دیگر باید بدگمان در حد معقول بود؛ مثلا در کشورى، حسن ظن در امور زندگى اجتماعى خوب است و در کشور دیگر برعکس مى باشد. در هر حال، هر یک از سوء ظنّ و حسن ظن مواردى دارد که با لحاظ عواقب آن، باید مورد توجه باشند و انسان باید بداند در چه زمانى و جامعه اى زندگى مى کند که اگر اوضاع زمان و جامعه خود را درک نکرد، ممکن است، دستخوش حوادث ناگوارى گردد. از این رو امام صادق علیه السّلام فرمود: و َالْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیهِ اللَّوَابِسُ؛[۱۶] کسى که از اوضاع زمان خویش آگاه باشد، هیچ گاه امور شبهه ناک بر او هجوم نمى آورد.

پانویس

  1. بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۹۵.
  2. مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۵۲.
  3. کافى، ج۲، ص۷۲.
  4. شرح نهج البلاغة، ج۱۰، ص۱۵۵؛ أعلام الدین، ص۲۸۰.
  5. مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۵۱.
  6. بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۹۴.
  7. بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۸۶.
  8. کافى، ج۲، ص۳۶۲.
  9. بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۹۶.
  10. نهج البلاغة، ص۴۸۹.
  11. بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۹۷.
  12. نهج البلاغه، ص۵۰۷.
  13. نهج البلاغة، ص۴۳۳.
  14. نهج البلاغة، ص۴۳۶.
  15. نهج البلاغة، ص۴۴۱.
  16. کافى، ج۱، ص۲۶.

منابع