آیه 13 سوره یوسف
<<12 | آیه 13 سوره یوسف | 14>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
یعقوب گفت: من از آن دلتنگ میشوم که او را ببرید و ترسان و پریشان خاطرم که از او غفلت کنید و طعمه گرگان شود.
گفت: بردن او مرا سخت اندوهگین می کند، و می ترسم شما از او غفلت کنید و گرگ، او را بخورد.
گفت: «اينكه او را ببَريد سخت مرا اندوهگين مىكند، و مىترسم از او غافل شويد و گرگ او را بخورد.»
گفت: اگر او را ببريد، غمگين مىشوم و مىترسم كه از او غافل شويد و گرگ او را بخورد.
(پدر) گفت: «من از بردن او غمگین میشوم؛ و از این میترسم که گرگ او را بخورد، و شما از او غافل باشید!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
ذئب: (به كسر- ذ): گرگ. اين كلمه ، سه بار در قرآن آمده است (يوسف/ 13، 14، 17).[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ «13»
(يعقوب) گفت: همانا اينكه او را ببريد مرا غمگين مىسازد و از اين مىترسم كه گرگ او را بخورد و شما از او غافل باشيد.
پیام ها
1- فراق و جدائى حتّى براى انبيا حزن آور است. «لَيَحْزُنُنِي»*
2- امتحان الهى از همان ناحيهاى است كه افراد روى آن حساسيّت دارند.
(يعقوب نسبت به يوسف حسّاس بود و فراق يوسف، وسيله آزمايش او شد) لَيَحْزُنُنِي ... أَخافُ*
3- پردهدرى نكنيد. «أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ»
(پدر از حسادت فرزندان آگاه بود و به همين دليل به يوسف فرمود: خوابى را
جلد 4 - صفحه 169
كه ديدهاى براى برادرانت بازگو مكن. ولى در اينجا حسادت آنان را مطرح نمىكند، بلكه خطر گرگ و غفلت آنان از يوسف را بهانه مىآورد.)
4- به فرزند خود، استقلال بدهيد.
(عشق پدرى به فرزند و دفاع از او در برابر احتمال خطر، دو اصل است، ولى استقلال فرزند نيز اصل ديگرى است. يعقوب، يوسف را به همراه ساير برادران فرستاد. زيرا نوجوان بايد كمكم استقلال پيدا كرده و از پدر جدا شود، براى خود دوست انتخاب كند، فكر كند و روى پاى خود بايستد، هر چند به قيمت تحمّل مشكلات و اندوه باشد.)
5- حساسيّتها را در نزد هر كس بازگو نكنيم و گرنه ممكن است عليه خود انسان مورد استفاده قرار گيرد. «أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ»*
6- غفلت موجب ضربه و آسيب پذيرى مىگردد. «يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ»*
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ «13»
قالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ: فرمود يعقوب عليه السّلام بدرستى كه مرا اندوهگين دارد آنكه شما ببريد يوسف عليه السّلام را از پيش من، چه شدت مفارقت او بر من بسيار، و صبر بر مهاجرت او دشوار است. وَ أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ: و ديگر مىترسم آنكه بخورد او را گرگى، چه در آن زمين كه شما مىرويد گرگان بسيار دارد، مبادا گرگى قصد او كند. وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ: و حال آنكه شما از او بىخبر باشيد به سبب اشتغال شما به تماشا يا قلت اهتمام در محافظت.
تبيين: يعقوب عليه السّلام چگونه فرمود او را گرگ بخورد، چه اگر به وحى باشد، تقرير است در فرستادن او؟
گوئيم چند جواب است.
1- آنكه زمينى بوده كه بسيار گرگ داشته.
2- آنكه بر دل او گذشت و به زبانش جارى شد.
3- آنكه خواب ديد كه او را بردند و نياوردند، چون پرسيد گفتند: او را گرگ خورد.
4- در خواب ديد كه ده گرگ گرد يوسف در آمده بر او حمله مىنمودند
جلد 6 - صفحه 181
يكى از آنها دفاع مىنمود، زمين شكافته، يوسف به زمين فرو شد و برنيامد الّا بعد از سه روز.
5- آنكه ترسيد كشتن يوسف را، پس تعبير نمود از ايشان به گرگ بواسطه ستر بر آنها. ابن عباس گويد آنها را گرگ ناميد. «1» 6- آنكه خواب ديد او را گرگ خورده. چون اين را فرمود برادران آن را دست افزار خود ساختند. در مجمع روايت شده از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
لا تلقّنوا الكذب فيكذبوا فانّ بنى يعقوب لم يعلموا انّ الذّئب يأكل الانسان حتّى لقنهم ابوهم. «2» يعنى مردمان را تلقين دروغ نكنيد، يعنى چيزى را كه دستآويز دروغ باشد مگوئيد، زيرا در نتيجه آن به دروغ روى مىآورند. همچنانكه فرزندان يعقوب نمىدانستند گرگ آدمى را خورد؛ چون يعقوب فرمود مىترسم گرگ يوسف را بخورد، آن را وسيلهاى براى خود قرار دادند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالُوا يا أَبانا ما لَكَ لا تَأْمَنَّا عَلى يُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ «11» أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ «12» قالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ «13» قالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَخاسِرُونَ «14»
ترجمه
گفتند اى پدر ما چيست تو را كه امين نميدانى ما را بر يوسف با آنكه ما مر او را خير خواهانيم
بفرست او را با ما فردا تا گردش و بازى كند و همانا ما مر او را هر آينه نگهبانانيم
گفت همانا من هر آينه غمناك ميكندم كه ببريد او را و مىترسم كه بخورد او را گرگ و شما باشيد از او غفلت داران
گفتند هر آينه اگر بخورد او را گرگ با آنكه ما جماعتى توانائيم همانا ما آنگاه هر آينه زيانكارانيم.
تفسير
برادران حضرت يوسف عليه السّلام بعد از اخذ تصميم راجع بآنحضرت بپدر بزرگوار خود عرضه داشتند كه جهت چيست كه بما اعتماد و وثوق ندارى و ايمن نيستى از ما بر يوسف با آنكه ما برادران مهربان و خير خواهان و نصيحت كنندگان اوئيم بفرست او را با ما فردا بصحرا و دشت براى گردش و گشت و تفريح و تفكّه از ميوههاى
جلد 3 صفحه 126
جنگلى و بازى در مراتع و مسابقه در تير اندازى و امثال اينها و مطمئن باش كه ما كاملا حافظ و نگهبان و نگهدار اوئيم و آن حضرت جواب فرمود كه شما از كثرت علاقه من بيوسف آگاهيد و ميدانيد كه من طاقت مفارقت او را ندارم و در غياب او محزون و غمناك ميباشم بعلاوه ميترسم كه شما سر گرم بمسابقه در تير اندازى و دويدن و غيره شويد و از او غفلت نمائيد و گرگ او را بدرد و بخورد چون گفتهاند در آن اراضى گرگ زياد بود و آنها در جواب گفتند اگر چنين امرى روى دهد با آنكه ما جماعتى هستيم متعصّب و متّحد و رشيد و توانا و مردان كارزار ثابت ميشود ما سرمايه خود را كه شجاعت و شهامت است از دست داده و خاسر و زيانكار شدهايم و قادر بر دفاع از خود نيستيم در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه تلقين ننمائيد دروغ را تا دروغ بشما گفته نشود پسران يعقوب عليه السّلام نميدانستند ميشود گفت گرگ يوسف را خورد تا تلقين نمود آنها را پدرشان و قريب باين مضمون را در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و عيّاشى ره از آنحضرت نقل نموده كه خداوند مبتلى فرمود حضرت يعقوب را بفراق يوسف عليه السّلام براى آنكه روزى قوچ چاقى را كشته بود و يكى از اصحابش روزه داشت و افطار نداشت و آنحضرت از حال او غفلت كرد و او را اطعام نفرمود و بفراق يوسف مبتلا شد و بعد از آن هر روز و شب از طرف او منادى ندا ميكرد كه هر كس روزه نيست ناهار و هر كس روزه است شام ميهمان آنحضرت باشد و در مجمع و علل و عيّاشى ره از امام سجّاد عليه السّلام قريب باين معنى با شرح و بسط مفصّلى نقل شده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ إِنِّي لَيَحزُنُنِي أَن تَذهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَن يَأكُلَهُ الذِّئبُ وَ أَنتُم عَنهُ غافِلُونَ «13»
فرمود محققا من محزون و غمناك ميشوم که او را از نزد من ببريد و ميترسم که گرگ او را بخورد و شما از او غافل باشيد، همين كلام بهانه شد براي آنها و درسي شد که آنها باين نحو عذر بياورند.
قالَ إِنِّي لَيَحزُنُنِي أَن تَذهَبُوا بِهِ چون تمام انس من و دل خوشي من باينست که او نزد من باشد و فراق و جدايي او بر من ناگوار است اگر برديد من محزون ميشوم بعلاوه براي او هم بيم دارم چون بچه است و قدرت بر دفع ندارد.
جلد 11 - صفحه 166
وَ أَخافُ أَن يَأكُلَهُ الذِّئبُ اينکه صحرا گرگ بسيار دارد ميترسم باو حمله كند و او را پاره كند و بخورد.
وَ أَنتُم عَنهُ غافِلُونَ شما هم مشغول مسابقه و شكار و بازي و كارهاي ديگر باشيد و از او غفلت كنيد و حفظ نشود و دفع آن گرگ را نكنيد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 13)- یعقوب در مقابل اظهارات برادران بدون آن که آنها را متهم به قصد سوء کند «گفت: (اول این که) من از بردن او غمگین میشوم» (قالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ).
و دیگر این که در بیابانهای اطراف ممکن است گرگان خونخواری باشند «و من میترسم گرگ فرزند دلبندم را بخورد و شما (سرگرم بازی و تفریح و کارهای خود باشید) و از او غافل بمانید» (وَ أَخافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم