(پدر از حسادت فرزندان آگاه بود و به همين دليل به يوسف فرمود: خوابى را
جلد 4 - صفحه 169
كه ديدهاى براى برادرانت بازگو مكن. ولى در اينجا حسادت آنان را مطرح نمىكند، بلكه خطر گرگ و غفلت آنان از يوسف را بهانه مىآورد.)
4- به فرزند خود، استقلال بدهيد.
(عشق پدرى به فرزند و دفاع از او در برابر احتمال خطر، دو اصل است، ولى استقلال فرزند نيز اصل ديگرى است. يعقوب، يوسف را به همراه ساير برادران فرستاد. زيرا نوجوان بايد كمكم استقلال پيدا كرده و از پدر جدا شود، براى خود دوست انتخاب كند، فكر كند و روى پاى خود بايستد، هر چند به قيمت تحمّل مشكلات و اندوه باشد.)
5- حساسيّتها را در نزد هر كس بازگو نكنيم و گرنه ممكن است عليه خود انسان مورد استفاده قرار گيرد. «أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ»*
قالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ: فرمود يعقوب عليه السّلام بدرستى كه مرا اندوهگين دارد آنكه شما ببريد يوسف عليه السّلام را از پيش من، چه شدت مفارقت او بر من بسيار، و صبر بر مهاجرت او دشوار است. وَ أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ: و ديگر مىترسم آنكه بخورد او را گرگى، چه در آن زمين كه شما مىرويد گرگان بسيار دارد، مبادا گرگى قصد او كند. وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ: و حال آنكه شما از او بىخبر باشيد به سبب اشتغال شما به تماشا يا قلت اهتمام در محافظت.
تبيين: يعقوب عليه السّلام چگونه فرمود او را گرگ بخورد، چه اگر به وحى باشد، تقرير است در فرستادن او؟
گوئيم چند جواب است.
1- آنكه زمينى بوده كه بسيار گرگ داشته.
2- آنكه بر دل او گذشت و به زبانش جارى شد.
3- آنكه خواب ديد كه او را بردند و نياوردند، چون پرسيد گفتند: او را گرگ خورد.
4- در خواب ديد كه ده گرگ گرد يوسف در آمده بر او حمله مىنمودند
جلد 6 - صفحه 181
يكى از آنها دفاع مىنمود، زمين شكافته، يوسف به زمين فرو شد و برنيامد الّا بعد از سه روز.
5- آنكه ترسيد كشتن يوسف را، پس تعبير نمود از ايشان به گرگ بواسطه ستر بر آنها. ابن عباس گويد آنها را گرگ ناميد. «1» 6- آنكه خواب ديد او را گرگ خورده. چون اين را فرمود برادران آن را دست افزار خود ساختند. در مجمع روايت شده از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
لا تلقّنوا الكذب فيكذبوا فانّ بنى يعقوب لم يعلموا انّ الذّئب يأكل الانسان حتّى لقنهم ابوهم. «2» يعنى مردمان را تلقين دروغ نكنيد، يعنى چيزى را كه دستآويز دروغ باشد مگوئيد، زيرا در نتيجه آن به دروغ روى مىآورند. همچنانكه فرزندان يعقوب نمىدانستند گرگ آدمى را خورد؛ چون يعقوب فرمود مىترسم گرگ يوسف را بخورد، آن را وسيلهاى براى خود قرار دادند.
گفتند اى پدر ما چيست تو را كه امين نميدانى ما را بر يوسف با آنكه ما مر او را خير خواهانيم
بفرست او را با ما فردا تا گردش و بازى كند و همانا ما مر او را هر آينه نگهبانانيم
گفت همانا من هر آينه غمناك ميكندم كه ببريد او را و مىترسم كه بخورد او را گرگ و شما باشيد از او غفلت داران
گفتند هر آينه اگر بخورد او را گرگ با آنكه ما جماعتى توانائيم همانا ما آنگاه هر آينه زيانكارانيم.
تفسير
برادران حضرت يوسف عليه السّلام بعد از اخذ تصميم راجع بآنحضرت بپدر بزرگوار خود عرضه داشتند كه جهت چيست كه بما اعتماد و وثوق ندارى و ايمن نيستى از ما بر يوسف با آنكه ما برادران مهربان و خير خواهان و نصيحت كنندگان اوئيم بفرست او را با ما فردا بصحرا و دشت براى گردش و گشت و تفريح و تفكّه از ميوههاى
جلد 3 صفحه 126
جنگلى و بازى در مراتع و مسابقه در تير اندازى و امثال اينها و مطمئن باش كه ما كاملا حافظ و نگهبان و نگهدار اوئيم و آن حضرت جواب فرمود كه شما از كثرت علاقه من بيوسف آگاهيد و ميدانيد كه من طاقت مفارقت او را ندارم و در غياب او محزون و غمناك ميباشم بعلاوه ميترسم كه شما سر گرم بمسابقه در تير اندازى و دويدن و غيره شويد و از او غفلت نمائيد و گرگ او را بدرد و بخورد چون گفتهاند در آن اراضى گرگ زياد بود و آنها در جواب گفتند اگر چنين امرى روى دهد با آنكه ما جماعتى هستيم متعصّب و متّحد و رشيد و توانا و مردان كارزار ثابت ميشود ما سرمايه خود را كه شجاعت و شهامت است از دست داده و خاسر و زيانكار شدهايم و قادر بر دفاع از خود نيستيم در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه تلقين ننمائيد دروغ را تا دروغ بشما گفته نشود پسران يعقوب عليه السّلام نميدانستند ميشود گفت گرگ يوسف را خورد تا تلقين نمود آنها را پدرشان و قريب باين مضمون را در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و عيّاشى ره از آنحضرت نقل نموده كه خداوند مبتلى فرمود حضرت يعقوب را بفراق يوسف عليه السّلام براى آنكه روزى قوچ چاقى را كشته بود و يكى از اصحابش روزه داشت و افطار نداشت و آنحضرت از حال او غفلت كرد و او را اطعام نفرمود و بفراق يوسف مبتلا شد و بعد از آن هر روز و شب از طرف او منادى ندا ميكرد كه هر كس روزه نيست ناهار و هر كس روزه است شام ميهمان آنحضرت باشد و در مجمع و علل و عيّاشى ره از امام سجّاد عليه السّلام قريب باين معنى با شرح و بسط مفصّلى نقل شده است ..
وَ أَخافُ أَن يَأكُلَهُ الذِّئبُ اينکه صحرا گرگ بسيار دارد ميترسم باو حمله كند و او را پاره كند و بخورد.
وَ أَنتُم عَنهُ غافِلُونَ شما هم مشغول مسابقه و شكار و بازي و كارهاي ديگر باشيد و از او غفلت كنيد و حفظ نشود و دفع آن گرگ را نكنيد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 13)- یعقوب در مقابل اظهارات برادران بدون آن که آنها را متهم به قصد سوء کند «گفت: (اول این که) من از بردن او غمگین میشوم» (قالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ).
و دیگر این که در بیابانهای اطراف ممکن است گرگان خونخواری باشند «و من میترسم گرگ فرزند دلبندم را بخورد و شما (سرگرم بازی و تفریح و کارهای خود باشید) و از او غافل بمانید» (وَ أَخافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: