بنی امیه: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{خوب}} | {{خوب}} | ||
− | «بنی | + | «بنی امیّه» یا «امویان» عنوان طایفهای از خاندان بزرگ [[قریش]] است که از سال ۴۱ تا ۱۳۲ قمری، یعنی حدود ۹۱ سال بر سراسر جهان [[اسلام]] حکومت کردند. نسب آنها به "امیة بن عبد شمس بن [[عبدمناف]]" برادرزاده "[[هاشم]] بن عبدمناف" میرسد. مرکز حکومت آنها «[[شام]]» و پایهگذار حکومت آنها "[[معاویة بن ابیسفیان]]" بوده است. |
− | ==نزاع | + | ==نزاع بنیامیه با بنیهاشم== |
− | + | امویان در عصر [[جاهلیت]] از توانگران [[قریش]] بشمار میآمدند و تجارتپیشه بودند و با قبائل دیگر برای کسب تصدی منصبهای [[کعبه]] و به رخ کشیدن برتری شان، درگیری داشتند. حرب پسر امیه از بزرگان [[مکه]] بشمار میرفت و به خاطر مقام و منزلت [[عبدالمطلب]] (بزرگ خاندان [[بنی هاشم|بنیهاشم]]) به وی [[حسادت]] میورزید.<ref>فاتحی نژاد، عنایت الله، مدخل «بنی امیه» در دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۲، ص۶۳۶</ref> این مخالفتها در زمان [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله میان آن حضرت و [[ابوسفیان]] پسر حرب، و بعد میان [[امام على]] علیهالسلام و [[معاویه|معاویه]]، و همچنین بین [[یزید بن معاویه|یزید]] و [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیهالسلام ادامه داشت. | |
− | ابوسفیان با وقوع | + | ابوسفیان با وقوع [[غزوه بدر|جنگ بدر]] که در آن شمار بسیاری از مشرکان و یکی از فرزندان او کشته شدند، در رأس مشرکان قرار گرفت و در بسیج مکیان در [[جنگ احد]] نقش اصلی را ایفا کرد. او پس از آن، با یاری [[یهود|یهودیان]] [[مدینه]]، [[جنگ خندق]] را بر ضد [[پیامبر اسلام]] ترتیب داد؛ اما با تدبیر پیامبر، سپاه ابوسفیان و متحدان او ناکام ماندند. به هنگام [[فتح مکه]] ابوسفیان با وساطت [[عباس بن عبدالمطلب]]، نزد پیامبر رفت و [[اسلام]] آورد. |
==ورود بنیامیه به دستگاه خلافت== | ==ورود بنیامیه به دستگاه خلافت== | ||
− | ورود بنیامیه در دستگاه خلافت از زمان عمر بن خطاب آغاز میگردد که معاویه او را والی شام نمود. با گزینش عثمان بن عفان به مقام خلافت که از بنیامیه | + | ورود بنیامیه در دستگاه [[خلافت]] از زمان [[عمر بن خطاب]] آغاز میگردد که [[معاویه]] او را والی [[شام]] نمود. با گزینش [[عثمان بن عفان]] به مقام خلافت -که خود از بنیامیه بود- ، امویان توانستند قدرت و نفوذ خود را بیش از گذشته افزایش دهند. در این دوره [[مروان بن حکم]] که خود و پدرش از راندهشدگان [[پیامبر اسلام|حضرت رسول]] صلی الله علیه وآله بودند بر امور خلافت تسلط بیاندازه یافتند. |
− | + | بعد از کشته شدن عثمان (خلیفه سوم) و خلافت امیرالمومنین [[امام علی]] علیهالسلام، معاویه به بهانه خونخواهی عثمان با آن حضرت [[بیعت]] نکرد و مخالفت نمود. علی علیهالسلام بعد از [[جنگ جمل]]، رهسپار شام شد تا معاویه را دفع کند. دو سپاه در «[[صفین]]» روبرو گشتند و بین آن دو جنگی فرسایشی رخ داد و در زمانی که پیروزی امام علی و یارانش در جنگ مسجل شده بود، با حیلههای [[عمرو بن عاص]] مشاور معاویه، یاران امام بر او شوریدند و کار به «[[حکمیت]]» انجامید که در نهایت به نفع علی علیهالسلام تمام نشد و چندی بعد در حالی که علی علیهالسلام در حال تدارک جنگی دوباره با معاویه بود در [[مسجد کوفه]] ترور و به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید. پس از [[شهادت امام علی علیه السلام|شهادت امیرالمومنین]]، به موجب وصیت آن حضرت و بیعت مردم، [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]] علیه السلام امام دوم شیعیان متصدى خلافت شد ولى معاویه آرام ننشسته به سوى [[عراق]] - که مقر خلافت بود - لشکر کشیده با حسن بن على به جنگ پرداخت. | |
− | + | وى با دسیسههاى مختلف و دادن پولهاى گزاف، تدریجا یاران و سرداران [[امام حسن]] علیه السلام را فاسد کرده، بالاخره آن حضرت را مجبور نمود که به عنوان [[صلح امام حسن علیه السلام|صلح]]، خلافت را به وى واگذار کند و امام نیز خلافت را به این شرط که پس از درگذشت معاویه به وى برگردد و به [[شیعه|شیعیان]] تعرض نشود، به معاویه واگذار نمود. | |
− | + | در سال چهل هجرى، معاویه بر خلافت اسلامى استیلا یافت و بلافاصله به عراق آمد و در سخنرانى خود به مردم اخطار نموده و گفت: «من با شما بر سر [[نماز]] و [[روزه]] نمىجنگیدم، بلکه مىخواستم بر شما حکومت کنم و به مقصود خود رسیدم!». | |
− | در | + | و نیز گفت: «پیمانى که با حسن بستم لغو و زیر پاى من است!» معاویه با این سخن اشاره مىکرد که سیاست را از دیانت جدا خواهد کرد و نسبت به مقررات دینى، ضمانتى نخواهد داشت و همه نیروى خود را در زنده نگهداشتن حکومت خود بکار خواهد بست و البته روشن است که چنین حکومتى، سلطنت و پادشاهى است نه خلافت و جانشینى پیغمبر خدا؛ و از اینجا بود که بعضى از کسانى که به حضور وى بار یافتند به عنوان پادشاهى سلامش دادند و خودش نیز در برخى از مجالس خصوصى، از حکومت خود با عنوان ملک و پادشاهى تعبیر مىکرد، اگرچه در ملاء عام خود را خلیفه معرفى مىنمود. |
− | + | == رفتار بنیامیه با اهلبیت == | |
+ | [[معاویه]] با [[اهل بیت]] [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله مخالفت سرسختی داشت و اعلام نمود که هر کس در مناقب اهل بیت [[حدیث|حدیثى]] نقل کند، هیچ گونه مصونیتى در جان و مال و عرض خود نخواهد داشت و دستور داد در همه بلاد اسلامى در منابر به حضرت على علیهالسلام ناسزا گفته شود، که این دستور تا زمان [[عمر بن عبدالعزیز]] خلیفه اموى (۱۰۱-۹۹ ق) اجرا مىشد. | ||
− | + | وى با دستیارى عمال و کارگردانان خود که جمعى از ایشان [[صحابی|صحابى]] بودند، خواص [[شیعه]] امام على علیهالسلام را کشت و عموم شیعیان را در هر جا بودند به ناسزا و بیزارى از على وادار ساخته و هر که خوددارى مىکرد به قتل مىرسید. | |
− | + | سال شصت هجرى قمرى معاویه درگذشت و پسرش [[یزید]] طبق بیعتى که پدرش از مردم براى وى گرفته بود زمام حکومت اسلامى را در دست گرفت. یزید به شهادت تاریخ، هیچ گونه شخصیت دینى نداشت؛ جوانى بود که حتى در زمان حیات پدر، اعتنایى به اصول و قوانین [[اسلام]] نمىکرد و جز عیاشى و بىبندوبارى و [[شهوت رانی|شهوترانى]] سرش نمىشد و در سه سال حکومت خود، فجایعى راه انداخت که در تاریخ ظهور اسلام با آن همه فتنهها که گذشته بود، سابقه نداشت. | |
− | + | در سال اول حکومتش، [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیهالسلام را که [[سبط پیامبر|سبط پیامبر]] صلى الله علیه وآله بود به همراه برخی فرزندان و خویشان و یارانش با فجیعترین وضعى کشت و زنان و کودکان و اهل بیت پیغمبر را به همراه [[سرهای شهدای کربلا|سرهاى بریده شهدا]] در شهرها گردانید. | |
− | |||
− | سال | ||
− | |||
− | |||
==آل مروان از بنیامیه== | ==آل مروان از بنیامیه== | ||
− | پس از | + | پس از یزید، مطابق با سنتی که معاویه گذاشته بود، فرزندش [[معاویة بن یزید]] به حکومت رسید ولی او با این که در دستگاه جنایتکارانه اموى رشد و تربیت یافته بود، به شدت از جنایات جدّ و پدرش دلگیر بود. لذا برای مردم خطبهای خواند و جدش معاویه را به سبب نزاع با [[امام علی]] علیهالسلام که سزاوارتر از او به خلافت بود و پدرش را به خاطر هوسرانی و فسادش و قتل حرم [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و سوزاندن [[کعبه]] سرزنش نمود و پایان خلافت سفیانیان را اعلام کرده، امر خلافت را به مردم سپرد.<ref>رجوع کنید به تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۷۴.</ref> پس از او [[آل مروان]] از بنىامیه به ترتیب زیر زمام حکومت اسلامى را در دست گرفتند: |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | #[[مروان بن حکم]] (مروان اول): آغاز حکومتش، [[ذی القعده]] سال ۶۴ هـ.ق. | |
+ | #[[عبدالملک بن مروان]]: آغاز حکومتش، [[رمضان]] سال ۶۵ هـ.ق که مدت ۲۰ سال حکومت کرد. | ||
+ | #[[ولید بن عبدالملک]]: (ولید اول) آغاز حکومتش [[شوال]] سال ۸۶ هجری قمری. | ||
+ | #[[سلیمان بن عبدالملک]]: آغاز حکومتش [[جمادی الثانی]] سال ۹۶ هجری قمری. | ||
+ | #[[عمر بن عبدالعزیز]]: آغاز حکومتش ماه [[صفر]] سال ۹۹ هجری قمری. او تنها خلیفه اموی است که با «[[علویان]]» مدارا کرد، [[فدک]] را به «بنیفاطمه» برگرداند، [[سب و فحش دادن|سبّ]] و [[لعن]] امام علی علیهالسلام را که به دستور [[معاویه]] و از زمان او شیوع داشت، ممنوع کرد و بسیاری از مالیاتهای ناروا را ملغی نمود، ولی مدت خلافتش ۲ سال بیشتر نبود. | ||
+ | #[[یزید بن عبدالملک]]: (یزید دوم). آغاز حکومتش، ماه [[رجب]] سال ۱۰۱ هـ.ق. | ||
+ | #[[هشام بن عبدالملک]]: آغاز حکومتش [[شعبان]] سال ۱۰۵ هجری قمری، او نیز مدت ۲۰ سال حکومت کرد. | ||
+ | #[[ولید بن یزید بن عبدالملک]]: (ولید دوم). آغاز حکومتش، [[ربیع الثانی]] سال ۱۲۵ هجری قمری. | ||
+ | #[[یزید بن ولید بن عبدالملک]]: (یزید ناقص، یزید سوم). آغاز حکومتش [[ماه رجب|رجب]] سال ۱۲۶ هجری قمری که فقط ۶ ماه حکومت کرد. | ||
+ | #ابراهیم بن ولید: آغاز حکومتش [[ذی الحجه]] سال ۱۲۶ هجری قمری. | ||
+ | #مروان بن محمد بن مروان: (مروان دوم که به مروان حمار معروف بود. حکومتش از ماه [[صفر]] سال ۱۲۷ هجری قمری شروع و تا سال ۱۳۲ هـ.ق ادامه داشت). | ||
− | + | حکومت این دسته یازده نفرى که نزدیک به هفتاد سال ادامه داشت، روزگار تیره و شومى براى [[اسلام]] و مسلمین به وجود آورد، به عنوان نمونه در زمان خلافت عبدالملک بن مروان، بخش وسیعی از قلمرو اسلام به [[حجاج بن یوسف]] سپرده شد. حجاج در دوره دراز حکمرانی خود، نه فقط سیاست سرکوب [[شیعه]] را با شدت تمام دنبال کرد، بلکه حتی نسبت به شماری از [[صحابی|اصحاب]] که از نظر سیاسی تاثیر چشمگیری داشتند از تحقیر و توهین باز نمیایستاد. | |
− | + | در دوره حکومت مروانیان کار به جایى کشید که خلیفه وقت ([[ولید بن یزید بن عبدالملک|ولید بن یزید]]) که جانشین [[پیامبر اسلام|پیغمبر اکرم]] صلى الله علیه و آله و یگانه حامى دین شمرده مىشد، بىمحابا تصمیم گرفت بالاى خانه [[کعبه]] غرفهاى بسازد تا در موسم [[حج]] در آنجا مخصوصاً به خوشگذرانى بپردازد! خلیفه وقت (ولید بن یزید) [[قرآن کریم]] را آماج تیر قرار داد و در شعرى که خطاب به قرآن انشاء کرد، گفت: روز قیامت که پیش خداى خود حضور مىیابى بگوى خلیفه مرا پاره کرد! | |
==کارنامه بنیامیه== | ==کارنامه بنیامیه== | ||
− | از اولین افراد بنیامیه مانند ابوسفیان، هند همسر ابوسفیان، معاویه، یزید و... تا آخرین نفر از این | + | از اولین افراد بنیامیه مانند ابوسفیان، هند همسر ابوسفیان، معاویه، یزید و... تا آخرین نفر از این خاندان،<ref>تنها «عمر بن عبدالعزیز» مستثنی شده است.</ref> در هیچ زمانی از هیچ دشمنی و جنایت و خیانتی فروگذار نکرده و هر گونه [[ظلم]] و جوری را نسبت به اسلام و پیامبر و خاندان پیامبر انجام دادند، از جمله: |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | #[[حضرت حمزه علیه السلام|حضرت حمزه]]، عموی پیغمبر را شهید و او را مُثله کردند. | |
+ | #شیعیان مخلص [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیهالسلام را همچون [[حجر بن عدی]] و [[مالک اشتر نخعی|مالک اشتر]] و [[عمرو بن حمق]] را به شهادت رساندند. | ||
+ | #شهادت [[امام حسین علیه السلام|حسین بن علی]] علیهالسلام و یاران باوفای او، بدست خبیثترین مرد تاریخ از این طایفه است. | ||
+ | #[[کعبه]] را خراب و [[مسجدالحرام]] را منهدم کردند و مردم [[مدینه]] را قتل عام نمودند. | ||
+ | #سرزمین [[فدک]] را به نفع خود [[غصب]] کردند و [[بیت المال]] را در بین خود تقسیم نمودند و از آن قصرهایی برای خود ساختند. | ||
+ | #اوقات [[نماز]] را تغییر داده، [[شراب خواری|شراب]] خورده و مست بالای منبر پیغمبر میرفتند و مست نماز میخواندند. | ||
+ | #حرامهایی را حلال کرده و [[سنت]] پیغمبر خدا را تغییر دادند. | ||
+ | #کشتن چندین هزار نفر به جرم [[تشیع]] و خشونت عمال آنها مخصوصاً [[زیاد بن ابیه]]، [[عبیدالله بن زیاد]] و [[حجاج بن یوسف]] نسبت به مسلمین و شیعیان. | ||
+ | #کشتن بسیاری از سادات [[بنی هاشم]]، بنی فاطمه و فرزندان [[امام حسن]] و [[امام حسین]] علیهماالسلام تا آنجا که ننگ تاریخ شدند. | ||
+ | ==سرانجام بنیامیه== | ||
+ | در سال ۱۳۲ قمری، [[عباسیان]] با تکیه بر قوای خراسانی ([[ابومسلم خراسانى|ابومسلم خراسانی]]) به حکومت بنیامیه پایان دادند و بسیاری از ایشان را کشتند، اما یکی از آنها به نام عبدالرحمن بن معاویة بن هشام معروف به «عبدالرحمن داخل» از چنگ آنها گریخت و بعدا به [[اندلس]] رفته در آنجا حکومتی تأسیس کرد<ref>ابن اثیر، الکامل/ترجمه، ج۱۵، ص۱۲۷-۱۳۰</ref> که به حکومت «امویان اندلس» شهرت یافت که از ۱۳۸ تا ۴۲۲ قمری به طول انجامید. در طی آن بیش از ۱۶ امیر اموی، از عبدالرحمن داخل تا هشام بن محمد، به حکومت رسیدند.<ref>ابن فرضی، تاریخ العلماء الاندلس، ۱۹۹۶م، ج۱، ص۳۳-۳۷</ref> | ||
==بنیامیه در قرآن و احادیث== | ==بنیامیه در قرآن و احادیث== | ||
+ | برخی از آیات [[قرآن کریم]] بر بنیامیه تطبیق داده شده است، از جمله: | ||
− | + | * بر اساس روایتی که مفسران [[شیعه]]<ref>شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۶، ص۴۹۴.؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۵۴۴</ref> و [[اهل سنت]]<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۱۰۲.؛ سیوطى، در المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۱۹۱.</ref> نقل نمودهاند، مقصود از [[شجره ملعونه]] در قرآن، بنی امیه است. مطابق با این روایت، [[پیامبر اسلام]] پیش از وفات در رؤیایی دید که بنیامیه همانند میمونها از منبر او بالا میروند. این رؤیا بسیار برای آن حضرت بسیار ناخوشایند بود بحدی که تا زمان وفاتش دیگر هرگز نخندید. به دنبال این رؤیا آیه ۶۰ [[سوره اسراء]] نازل شد: {{متن قرآن|«...وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیا الَّتی أَرَیناک إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یزیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیاناً کبیراً»}}؛ و آن خوابى را که به تو نشان دادیم و نیز درخت لعنت شده در قرآن را جز براى آزمایش مردم قرار ندادیم؛ و ما آنان را [از عاقبت کارشان] میترسانیم، ولى در آنان جز طغیانى بزرگ نمىافزاید. | |
− | + | * مطابق با روایتی که از پیامبر اسلام نقل شده، پس از اطلاع پیامبر از تسلط بنی امیه بر حکومت اسلامی پس از خود و غمناک شدن آن حضرت، خداوند سوره {{متن قرآن|«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ»}} را به جهت تسلیت ایشان نازل فرمود که در آن «[[شب قدر|لیلة القدر]]» برتر از هزار ماه سلطنت بنی امیه معرفی شده است. این روایت را شیعه و اهل سنت نقل نموده اند.<ref>مراجعه کنید: المیزان، ج۲۰، ص۳۳۴</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | همچنین در [[حدیث|روایات]] متعددی بنی امیه مورد نکوهش قرار گرفته اند: | |
− | + | *از نظر شیعه [[امامیه]] در برخی منابع، [[کفر]] بنیامیه به علت جلوگیری آنها از نشر فضائل [[امام علی علیه السلام|امیرالمومنین علی]] علیهالسلام و [[سب و فحش دادن|سبّ]] و [[لعن]] آن حضرت، تایید شده است (اگر چه [[عمر بن عبدالعزیز]] را استثنا کردهاند). | |
− | + | *از حضرت رسول روایت شده که فرمود: نخستین کسی که [[سنت]] مرا دگرگون کند، مردی از بنیامیه است.<ref>ابن حیون، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۵۳۲.</ref> | |
− | + | *امیرالمومنین علی علیهالسلام در خطبه ۹۳ [[نهج البلاغه]]، درباره بنیامیه بطور تفصیل سخن گفته است. | |
− | + | *در [[زیارت عاشورا]]، [[آل ابی سفیان|آل ابوسفیان]] و [[معاویه]] و [[یزید بن معاویه|یزید]] و... مورد لعن خداوند قرار گرفتهاند. | |
− | + | *[[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیهالسلام در پاسخ سخن مصرانه [[مروان بن حکم|مروان]] که مىخواست امام با یزید [[بیعت]] کند، فرمود: از جدم شنیدم که مى فرمود خلافت بر آل ابوسفیان [[حرام]] است «الخلافة محرّمة على آل ابى سفیان».<ref> محدثی، جواد؛ فرهنگ عاشورا؛ ذیل واژه بنی امیه</ref> | |
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، تحقیق علی عبد الباری عطیة، بیروت، دار الکتب العلیمة، ۱۴۱۵ق. | + | |
− | * ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس | + | *آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، تحقیق علی عبد الباری عطیة، بیروت، دار الکتب العلیمة، ۱۴۱۵ق. |
− | * ابن | + | *ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، ۱۳۷۱ش. |
− | * ابن فرضی، عبدالله بن محمد، تاریخ علماء الاندلس، دار المصریة للتالیف، ۱۹۹۶م. | + | *ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. |
− | * بحرانى، هاشم بن | + | *ابن فرضی، عبدالله بن محمد، تاریخ علماء الاندلس، دار المصریة للتالیف، ۱۹۹۶م. |
− | * بهرامیان، علی، مدخل "بنیامیه" در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. | + | *بحرانى، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، موسسة البعثة، چاپ اول، ۱۴۱۵ق. |
− | * سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، ۱۴۰۴ق. | + | *بهرامیان، علی، مدخل "بنیامیه" در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. |
− | * شیخ طوسی، محمد بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا. | + | *سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، ۱۴۰۴ق. |
− | * طباطبائی، محمدحسین، شیعه در اسلام. | + | *شیخ طوسی، محمد بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا. |
− | * فاتحی نژاد، عنایت الله، مدخل «بنی امیه» در دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۲، ص۶۳۶ - ۶۵۳. | + | *طباطبائی، محمدحسین، شیعه در اسلام. |
− | * محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، نشر معروف. | + | *فاتحی نژاد، عنایت الله، مدخل «بنی امیه» در دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۲، ص۶۳۶ - ۶۵۳. |
− | * یعقوبی، تاریخ یعقوبی. | + | *محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، نشر معروف. |
− | * [http://www.tahoorkotob.com/page.php?pid=9467 بنیامیه، کتابخانه طهور]. | + | *یعقوبی، تاریخ یعقوبی. |
− | *محمودی، علی، | + | *[http://www.tahoorkotob.com/page.php?pid=9467 بنیامیه، کتابخانه طهور]. |
− | + | *محمودی، علی، بنی اميه، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]. | |
{{سنجش کیفی | {{سنجش کیفی | ||
|سنجش=شده | |سنجش=شده | ||
سطر ۱۲۳: | سطر ۱۱۲: | ||
|رده= دارد | |رده= دارد | ||
}} | }} | ||
− | |||
[[رده:سلسله های حکومتی]] | [[رده:سلسله های حکومتی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۲۴
«بنی امیّه» یا «امویان» عنوان طایفهای از خاندان بزرگ قریش است که از سال ۴۱ تا ۱۳۲ قمری، یعنی حدود ۹۱ سال بر سراسر جهان اسلام حکومت کردند. نسب آنها به "امیة بن عبد شمس بن عبدمناف" برادرزاده "هاشم بن عبدمناف" میرسد. مرکز حکومت آنها «شام» و پایهگذار حکومت آنها "معاویة بن ابیسفیان" بوده است.
محتویات
نزاع بنیامیه با بنیهاشم
امویان در عصر جاهلیت از توانگران قریش بشمار میآمدند و تجارتپیشه بودند و با قبائل دیگر برای کسب تصدی منصبهای کعبه و به رخ کشیدن برتری شان، درگیری داشتند. حرب پسر امیه از بزرگان مکه بشمار میرفت و به خاطر مقام و منزلت عبدالمطلب (بزرگ خاندان بنیهاشم) به وی حسادت میورزید.[۱] این مخالفتها در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله میان آن حضرت و ابوسفیان پسر حرب، و بعد میان امام على علیهالسلام و معاویه، و همچنین بین یزید و امام حسین علیهالسلام ادامه داشت.
ابوسفیان با وقوع جنگ بدر که در آن شمار بسیاری از مشرکان و یکی از فرزندان او کشته شدند، در رأس مشرکان قرار گرفت و در بسیج مکیان در جنگ احد نقش اصلی را ایفا کرد. او پس از آن، با یاری یهودیان مدینه، جنگ خندق را بر ضد پیامبر اسلام ترتیب داد؛ اما با تدبیر پیامبر، سپاه ابوسفیان و متحدان او ناکام ماندند. به هنگام فتح مکه ابوسفیان با وساطت عباس بن عبدالمطلب، نزد پیامبر رفت و اسلام آورد.
ورود بنیامیه به دستگاه خلافت
ورود بنیامیه در دستگاه خلافت از زمان عمر بن خطاب آغاز میگردد که معاویه او را والی شام نمود. با گزینش عثمان بن عفان به مقام خلافت -که خود از بنیامیه بود- ، امویان توانستند قدرت و نفوذ خود را بیش از گذشته افزایش دهند. در این دوره مروان بن حکم که خود و پدرش از راندهشدگان حضرت رسول صلی الله علیه وآله بودند بر امور خلافت تسلط بیاندازه یافتند.
بعد از کشته شدن عثمان (خلیفه سوم) و خلافت امیرالمومنین امام علی علیهالسلام، معاویه به بهانه خونخواهی عثمان با آن حضرت بیعت نکرد و مخالفت نمود. علی علیهالسلام بعد از جنگ جمل، رهسپار شام شد تا معاویه را دفع کند. دو سپاه در «صفین» روبرو گشتند و بین آن دو جنگی فرسایشی رخ داد و در زمانی که پیروزی امام علی و یارانش در جنگ مسجل شده بود، با حیلههای عمرو بن عاص مشاور معاویه، یاران امام بر او شوریدند و کار به «حکمیت» انجامید که در نهایت به نفع علی علیهالسلام تمام نشد و چندی بعد در حالی که علی علیهالسلام در حال تدارک جنگی دوباره با معاویه بود در مسجد کوفه ترور و به شهادت رسید. پس از شهادت امیرالمومنین، به موجب وصیت آن حضرت و بیعت مردم، امام حسن علیه السلام امام دوم شیعیان متصدى خلافت شد ولى معاویه آرام ننشسته به سوى عراق - که مقر خلافت بود - لشکر کشیده با حسن بن على به جنگ پرداخت.
وى با دسیسههاى مختلف و دادن پولهاى گزاف، تدریجا یاران و سرداران امام حسن علیه السلام را فاسد کرده، بالاخره آن حضرت را مجبور نمود که به عنوان صلح، خلافت را به وى واگذار کند و امام نیز خلافت را به این شرط که پس از درگذشت معاویه به وى برگردد و به شیعیان تعرض نشود، به معاویه واگذار نمود.
در سال چهل هجرى، معاویه بر خلافت اسلامى استیلا یافت و بلافاصله به عراق آمد و در سخنرانى خود به مردم اخطار نموده و گفت: «من با شما بر سر نماز و روزه نمىجنگیدم، بلکه مىخواستم بر شما حکومت کنم و به مقصود خود رسیدم!».
و نیز گفت: «پیمانى که با حسن بستم لغو و زیر پاى من است!» معاویه با این سخن اشاره مىکرد که سیاست را از دیانت جدا خواهد کرد و نسبت به مقررات دینى، ضمانتى نخواهد داشت و همه نیروى خود را در زنده نگهداشتن حکومت خود بکار خواهد بست و البته روشن است که چنین حکومتى، سلطنت و پادشاهى است نه خلافت و جانشینى پیغمبر خدا؛ و از اینجا بود که بعضى از کسانى که به حضور وى بار یافتند به عنوان پادشاهى سلامش دادند و خودش نیز در برخى از مجالس خصوصى، از حکومت خود با عنوان ملک و پادشاهى تعبیر مىکرد، اگرچه در ملاء عام خود را خلیفه معرفى مىنمود.
رفتار بنیامیه با اهلبیت
معاویه با اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مخالفت سرسختی داشت و اعلام نمود که هر کس در مناقب اهل بیت حدیثى نقل کند، هیچ گونه مصونیتى در جان و مال و عرض خود نخواهد داشت و دستور داد در همه بلاد اسلامى در منابر به حضرت على علیهالسلام ناسزا گفته شود، که این دستور تا زمان عمر بن عبدالعزیز خلیفه اموى (۱۰۱-۹۹ ق) اجرا مىشد.
وى با دستیارى عمال و کارگردانان خود که جمعى از ایشان صحابى بودند، خواص شیعه امام على علیهالسلام را کشت و عموم شیعیان را در هر جا بودند به ناسزا و بیزارى از على وادار ساخته و هر که خوددارى مىکرد به قتل مىرسید.
سال شصت هجرى قمرى معاویه درگذشت و پسرش یزید طبق بیعتى که پدرش از مردم براى وى گرفته بود زمام حکومت اسلامى را در دست گرفت. یزید به شهادت تاریخ، هیچ گونه شخصیت دینى نداشت؛ جوانى بود که حتى در زمان حیات پدر، اعتنایى به اصول و قوانین اسلام نمىکرد و جز عیاشى و بىبندوبارى و شهوترانى سرش نمىشد و در سه سال حکومت خود، فجایعى راه انداخت که در تاریخ ظهور اسلام با آن همه فتنهها که گذشته بود، سابقه نداشت.
در سال اول حکومتش، امام حسین علیهالسلام را که سبط پیامبر صلى الله علیه وآله بود به همراه برخی فرزندان و خویشان و یارانش با فجیعترین وضعى کشت و زنان و کودکان و اهل بیت پیغمبر را به همراه سرهاى بریده شهدا در شهرها گردانید.
آل مروان از بنیامیه
پس از یزید، مطابق با سنتی که معاویه گذاشته بود، فرزندش معاویة بن یزید به حکومت رسید ولی او با این که در دستگاه جنایتکارانه اموى رشد و تربیت یافته بود، به شدت از جنایات جدّ و پدرش دلگیر بود. لذا برای مردم خطبهای خواند و جدش معاویه را به سبب نزاع با امام علی علیهالسلام که سزاوارتر از او به خلافت بود و پدرش را به خاطر هوسرانی و فسادش و قتل حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سوزاندن کعبه سرزنش نمود و پایان خلافت سفیانیان را اعلام کرده، امر خلافت را به مردم سپرد.[۲] پس از او آل مروان از بنىامیه به ترتیب زیر زمام حکومت اسلامى را در دست گرفتند:
- مروان بن حکم (مروان اول): آغاز حکومتش، ذی القعده سال ۶۴ هـ.ق.
- عبدالملک بن مروان: آغاز حکومتش، رمضان سال ۶۵ هـ.ق که مدت ۲۰ سال حکومت کرد.
- ولید بن عبدالملک: (ولید اول) آغاز حکومتش شوال سال ۸۶ هجری قمری.
- سلیمان بن عبدالملک: آغاز حکومتش جمادی الثانی سال ۹۶ هجری قمری.
- عمر بن عبدالعزیز: آغاز حکومتش ماه صفر سال ۹۹ هجری قمری. او تنها خلیفه اموی است که با «علویان» مدارا کرد، فدک را به «بنیفاطمه» برگرداند، سبّ و لعن امام علی علیهالسلام را که به دستور معاویه و از زمان او شیوع داشت، ممنوع کرد و بسیاری از مالیاتهای ناروا را ملغی نمود، ولی مدت خلافتش ۲ سال بیشتر نبود.
- یزید بن عبدالملک: (یزید دوم). آغاز حکومتش، ماه رجب سال ۱۰۱ هـ.ق.
- هشام بن عبدالملک: آغاز حکومتش شعبان سال ۱۰۵ هجری قمری، او نیز مدت ۲۰ سال حکومت کرد.
- ولید بن یزید بن عبدالملک: (ولید دوم). آغاز حکومتش، ربیع الثانی سال ۱۲۵ هجری قمری.
- یزید بن ولید بن عبدالملک: (یزید ناقص، یزید سوم). آغاز حکومتش رجب سال ۱۲۶ هجری قمری که فقط ۶ ماه حکومت کرد.
- ابراهیم بن ولید: آغاز حکومتش ذی الحجه سال ۱۲۶ هجری قمری.
- مروان بن محمد بن مروان: (مروان دوم که به مروان حمار معروف بود. حکومتش از ماه صفر سال ۱۲۷ هجری قمری شروع و تا سال ۱۳۲ هـ.ق ادامه داشت).
حکومت این دسته یازده نفرى که نزدیک به هفتاد سال ادامه داشت، روزگار تیره و شومى براى اسلام و مسلمین به وجود آورد، به عنوان نمونه در زمان خلافت عبدالملک بن مروان، بخش وسیعی از قلمرو اسلام به حجاج بن یوسف سپرده شد. حجاج در دوره دراز حکمرانی خود، نه فقط سیاست سرکوب شیعه را با شدت تمام دنبال کرد، بلکه حتی نسبت به شماری از اصحاب که از نظر سیاسی تاثیر چشمگیری داشتند از تحقیر و توهین باز نمیایستاد.
در دوره حکومت مروانیان کار به جایى کشید که خلیفه وقت (ولید بن یزید) که جانشین پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و یگانه حامى دین شمرده مىشد، بىمحابا تصمیم گرفت بالاى خانه کعبه غرفهاى بسازد تا در موسم حج در آنجا مخصوصاً به خوشگذرانى بپردازد! خلیفه وقت (ولید بن یزید) قرآن کریم را آماج تیر قرار داد و در شعرى که خطاب به قرآن انشاء کرد، گفت: روز قیامت که پیش خداى خود حضور مىیابى بگوى خلیفه مرا پاره کرد!
کارنامه بنیامیه
از اولین افراد بنیامیه مانند ابوسفیان، هند همسر ابوسفیان، معاویه، یزید و... تا آخرین نفر از این خاندان،[۳] در هیچ زمانی از هیچ دشمنی و جنایت و خیانتی فروگذار نکرده و هر گونه ظلم و جوری را نسبت به اسلام و پیامبر و خاندان پیامبر انجام دادند، از جمله:
- حضرت حمزه، عموی پیغمبر را شهید و او را مُثله کردند.
- شیعیان مخلص امام علی علیهالسلام را همچون حجر بن عدی و مالک اشتر و عمرو بن حمق را به شهادت رساندند.
- شهادت حسین بن علی علیهالسلام و یاران باوفای او، بدست خبیثترین مرد تاریخ از این طایفه است.
- کعبه را خراب و مسجدالحرام را منهدم کردند و مردم مدینه را قتل عام نمودند.
- سرزمین فدک را به نفع خود غصب کردند و بیت المال را در بین خود تقسیم نمودند و از آن قصرهایی برای خود ساختند.
- اوقات نماز را تغییر داده، شراب خورده و مست بالای منبر پیغمبر میرفتند و مست نماز میخواندند.
- حرامهایی را حلال کرده و سنت پیغمبر خدا را تغییر دادند.
- کشتن چندین هزار نفر به جرم تشیع و خشونت عمال آنها مخصوصاً زیاد بن ابیه، عبیدالله بن زیاد و حجاج بن یوسف نسبت به مسلمین و شیعیان.
- کشتن بسیاری از سادات بنی هاشم، بنی فاطمه و فرزندان امام حسن و امام حسین علیهماالسلام تا آنجا که ننگ تاریخ شدند.
سرانجام بنیامیه
در سال ۱۳۲ قمری، عباسیان با تکیه بر قوای خراسانی (ابومسلم خراسانی) به حکومت بنیامیه پایان دادند و بسیاری از ایشان را کشتند، اما یکی از آنها به نام عبدالرحمن بن معاویة بن هشام معروف به «عبدالرحمن داخل» از چنگ آنها گریخت و بعدا به اندلس رفته در آنجا حکومتی تأسیس کرد[۴] که به حکومت «امویان اندلس» شهرت یافت که از ۱۳۸ تا ۴۲۲ قمری به طول انجامید. در طی آن بیش از ۱۶ امیر اموی، از عبدالرحمن داخل تا هشام بن محمد، به حکومت رسیدند.[۵]
بنیامیه در قرآن و احادیث
برخی از آیات قرآن کریم بر بنیامیه تطبیق داده شده است، از جمله:
- بر اساس روایتی که مفسران شیعه[۶] و اهل سنت[۷] نقل نمودهاند، مقصود از شجره ملعونه در قرآن، بنی امیه است. مطابق با این روایت، پیامبر اسلام پیش از وفات در رؤیایی دید که بنیامیه همانند میمونها از منبر او بالا میروند. این رؤیا بسیار برای آن حضرت بسیار ناخوشایند بود بحدی که تا زمان وفاتش دیگر هرگز نخندید. به دنبال این رؤیا آیه ۶۰ سوره اسراء نازل شد: «...وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیا الَّتی أَرَیناک إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یزیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیاناً کبیراً»؛ و آن خوابى را که به تو نشان دادیم و نیز درخت لعنت شده در قرآن را جز براى آزمایش مردم قرار ندادیم؛ و ما آنان را [از عاقبت کارشان] میترسانیم، ولى در آنان جز طغیانى بزرگ نمىافزاید.
- مطابق با روایتی که از پیامبر اسلام نقل شده، پس از اطلاع پیامبر از تسلط بنی امیه بر حکومت اسلامی پس از خود و غمناک شدن آن حضرت، خداوند سوره «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ» را به جهت تسلیت ایشان نازل فرمود که در آن «لیلة القدر» برتر از هزار ماه سلطنت بنی امیه معرفی شده است. این روایت را شیعه و اهل سنت نقل نموده اند.[۸]
همچنین در روایات متعددی بنی امیه مورد نکوهش قرار گرفته اند:
- از نظر شیعه امامیه در برخی منابع، کفر بنیامیه به علت جلوگیری آنها از نشر فضائل امیرالمومنین علی علیهالسلام و سبّ و لعن آن حضرت، تایید شده است (اگر چه عمر بن عبدالعزیز را استثنا کردهاند).
- از حضرت رسول روایت شده که فرمود: نخستین کسی که سنت مرا دگرگون کند، مردی از بنیامیه است.[۹]
- امیرالمومنین علی علیهالسلام در خطبه ۹۳ نهج البلاغه، درباره بنیامیه بطور تفصیل سخن گفته است.
- در زیارت عاشورا، آل ابوسفیان و معاویه و یزید و... مورد لعن خداوند قرار گرفتهاند.
- امام حسین علیهالسلام در پاسخ سخن مصرانه مروان که مىخواست امام با یزید بیعت کند، فرمود: از جدم شنیدم که مى فرمود خلافت بر آل ابوسفیان حرام است «الخلافة محرّمة على آل ابى سفیان».[۱۰]
پانویس
- ↑ فاتحی نژاد، عنایت الله، مدخل «بنی امیه» در دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۲، ص۶۳۶
- ↑ رجوع کنید به تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۷۴.
- ↑ تنها «عمر بن عبدالعزیز» مستثنی شده است.
- ↑ ابن اثیر، الکامل/ترجمه، ج۱۵، ص۱۲۷-۱۳۰
- ↑ ابن فرضی، تاریخ العلماء الاندلس، ۱۹۹۶م، ج۱، ص۳۳-۳۷
- ↑ شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۶، ص۴۹۴.؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۵۴۴
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۱۰۲.؛ سیوطى، در المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۱۹۱.
- ↑ مراجعه کنید: المیزان، ج۲۰، ص۳۳۴
- ↑ ابن حیون، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۵۳۲.
- ↑ محدثی، جواد؛ فرهنگ عاشورا؛ ذیل واژه بنی امیه
منابع
- آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، تحقیق علی عبد الباری عطیة، بیروت، دار الکتب العلیمة، ۱۴۱۵ق.
- ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، ۱۳۷۱ش.
- ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- ابن فرضی، عبدالله بن محمد، تاریخ علماء الاندلس، دار المصریة للتالیف، ۱۹۹۶م.
- بحرانى، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، موسسة البعثة، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- بهرامیان، علی، مدخل "بنیامیه" در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، ۱۴۰۴ق.
- شیخ طوسی، محمد بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
- طباطبائی، محمدحسین، شیعه در اسلام.
- فاتحی نژاد، عنایت الله، مدخل «بنی امیه» در دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۲، ص۶۳۶ - ۶۵۳.
- محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.
- یعقوبی، تاریخ یعقوبی.
- بنیامیه، کتابخانه طهور.
- محمودی، علی، بنی اميه، دانشنامه پژوهه.