وحی: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | {{خوب}} | |
+ | «وحی» عبارت از الهامات غيبى [[خداوند]] سبحان به فرستادگان خويش است، که گاهی بدون واسطه با پروردگار عالم و گاه با واسطه [[فرشتگان]] صورت میگیرد. وحى به معنای الهام غيبى به پيامبران، بيش از هفتاد بار در [[قرآن كريم]] به كار رفته است. | ||
+ | ==وحى در لغت و اصطلاح== | ||
− | «وحی» در لغت به | + | واژه «وحی» در لغت به معناى اشاره كردن، نوشتن، الهام، كلام پنهانى و هر چيزى است كه به ديگرى القاء ميشود. |
− | "راغب اصفهانی" | + | "[[راغب اصفهانی]]" ميگويد: ريشه وحى به معناى اشاره تند و سريع است، از اين رو هر كارى كه به سرعت انجام گيرد وحى نام دارد و اين ممكن است در كلامى رمزى و كنايهاى باشد. امّا در اصطلاح، الهامات غيبى خداى سبحان به فرستادگان خويش را وحى ميگويند. |
==انواع وحی== | ==انواع وحی== | ||
− | + | کلمه «وحی» در [[قرآن کریم]] در چهار معنا استعمال شده است: | |
− | + | *اشاره پنهانى و پوشيده؛ {{متن قرآن|«فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيهِمْ أَن سَبِّحُواْ بُكْرَةً وَ عَشِياً»}} ([[سوره مريم]]/11) ([[حضرت زکریا|زکریا]]) از محراب به سوى قومش شتافت و به اشاره به آنان القاء كرد كه صبح و شام خدا را تسبيح كنند. | |
− | + | *امر غريزى و تكوينی؛ {{متن قرآن|«وَ أَوْحَى رَبّكَ إِلَى النحْلِ أَنِ اتَّخذِى مِنَ الْجِبَالِ بُيوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يعْرِشُونَ»}} ([[سوره نحل]]/68) پروردگار تو به زنبور عسل وحى كرد كه خانههاى خود را در ميان كوهها و درختان بنا كند. | |
− | «فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى | + | *الهام نفسانى به افراد عادی؛ اين الهام ممكن است خاطره ذهنى يا القاى روحى و روانى از عالم بالا باشد. مانند [[آيه]] شريفه: {{متن قرآن|«و َأَوْحَينَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيهِ فَأَلْقِيهِ فِى الْيمِّ وَ لَا تَخَافِى وَ لَا تَحْزَنِى إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيكِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ»}} ([[سوره قصص]]/7) به مادر [[موسى]] وحى كرديم كه طفل خود را شير بده و اگر ترسيدى كه فرعون گزندى به او رساند او را در نيل رها كن. |
− | + | *الهام غيبى به پيامبران؛ وحى به اين معنا بيش از هفتاد بار در قرآن كريم به كار رفته است؛ از جمله: {{متن قرآن|«نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَينَا إِلَيكَ هَذَا الْقُرْءَانَ»}} ([[سوره يوسف]]/3) ما به وسيله وحى اين قرآن به تو بهترين داستانها را براى تو بيان ميكنيم. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | «وَ أَوْحَى | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | «و | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | «نَحْنُ نَقُصُّ | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | ==فرق وحى و الهام== | |
− | + | «وحی» و «الهام» با وجود شباهتى كه بين آنهاست، در مواردى از يكديگر متمايز مى شوند، از جمله اين كه: | |
− | ب | + | *الف. وحی، اعم از الهام مى باشد؛ زيرا الهام از جانب خدا بدون واسطه [[فرشته]] است، ولى وحى گاهى به واسطه فرشته و گاهى بدون آن است. |
+ | *ب. وحی، از ويژگى هاى [[نبوت]] و الهام از ويژگى هاى [[ولايت]] است. | ||
+ | *ج. وحی، مقيد به تبليغ و رسانيدن است، در حالى كه الهام چنين نيست. | ||
+ | *د. در الهام، انسان آگاه نيست كه از كجا چيزى به قلبش وارد شده است؛ در حالى كه وحى برخلاف اين است و منشأ وحى براى صاحب آن معلوم است. | ||
− | + | ==وحى نبوی== | |
− | + | شايعترين كاربرد وحى يعنى وحى به [[پيامبران]]، حدود هفتاد بار در [[قرآن]] به كار رفته است. اين نوع از وحي، پديدهاى است مرموز كه در قالبهاى عقلى بشر نميگنجد. | |
− | + | شناخت حقيقت وحى تنها براى كسى ممكن خواهد بود كه آن را دريافت كرده است. بنابراين پيامبران الهى تنها كسانى هستند كه به واسطه ارتباط شهودى با عالم غيب، معرفت به وحى خواهند داشت و ديگران تنها آثار و علائم وحى را خواهند فهميد. | |
− | + | اين پديده فرا عقلي، يكى از بالاترين مقاماتى است كه صف پيامبران را از ديگران جدا ميسازد. قرآن، ضمن تأكيد بر اين مطلب كه پيامبران نيز به لحاظ جسمى بشرى بيش نيستند و از جنس فرشتگان نميباشند، تصريح ميكند كه آنان داراى خصيصهاى هستند كه ديگران آن را دارا نميباشند و آن ويژگى «وحى پذيري» است.<ref> مقاله «وحي»، سايت پژوهه.</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | == | + | ==كيفيت وحى قرآن مجيد== |
+ | [[علامه طباطبایی]] در کتاب [[قرآن در اسلام (کتاب)|قرآن در اسلام]] پس از بيان اعتقاد عمومى مسلمانان در وحى [[قرآن کریم]]، نظر برخى نويسندگان امروز درباره وحى و [[نبوت]] را تشريح نموده و با توجه به بيانات قرآن به نقد آن مى پردازد. و نيز با اثبات عدم كفايت [[عقل]] در هدايت [[انسان]]، تبيين مى نمايد كه تنها راه براى هدايت انسان راه وحى است و اين راه از خطا مصون بوده و كيفيت آن براى ما مجهول است. ایشان می افزاید: | ||
− | به طور اجمال آن چه قرآن | + | به طور اجمال آن چه قرآن مجيد در كيفيت وحى خود توضيح ميدهد اين است كه وحى اين كتاب آسمانى به طور تكليم بوده و خداى متعال با پيغمبر گرامى خود سخن گفته و آن حضرت با تمام وجود خود (نه تنها با گوش) سخن خدا را تلقى نموده است. |
− | + | خداى متعال ميفرمايد: {{متن قرآن|«وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ * وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَٰكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»}} ([[سوره شورى]]/51-52) به هيچ بشرى نميرسد كه خدا با او سخن گويد مگر اين كه وحى كند - سخن پنهانى و با اشاره كه ديگران نفهمند - يا از پشت پردهاى حرف زند يا رسول و فرستادهاى بفرستد و او به اذن خدا آن چه را خدا ميخواهد وحى نمايد زيرا خدا بلندمرتبه و محكم كار است و به همين نحو روحى را از امر خودمان - قرآن را - به تو وحى كرديم از پيش خود نميتوانستى درك كنى كه كتاب چيست و نه [[ايمان]] چيست ولى ما آن را نورى قرار داديم كه با آن كسانى را كه ميخواهيم رهبرى مينمائيم و تحقيقا تو راه راستى را نشان ميدهي. | |
− | به | + | به قرينه ترديدى كه در [[آيه]] اولى هست و وحى كه در قسم اول به جائى نسبت داده نشده و در قسم سوم به رسول نسبت داده شده، در آيه براى تكليم خدا سه قسم مختلف ذكر شده: |
− | + | *گفتار خدائى كه هيچ واسطهاى ميان خدا و بشر نباشد. | |
+ | *گفتار خدائى كه از پشت حجاب شنيده شود، مانند [[طور سينا|طور]] كه [[حضرت موسی]] عليه السلام سخن خدا را ميشنيد ولى از ناحيه آن. | ||
+ | *گفتار خدائى كه مَلكى آن را حمل نموده به بشر برساند و در اين صورت سخن فرشته وحى شنيده ميشود كه سخن خدا را حكايت مينمايد. | ||
− | + | و آيه دوم ميرساند كه قرآن مجيد از همين راه به [[پیامبر اسلام|پيغمبر اكرم]] صلى الله عليه وآله رسيده و از اينجا روشن ميشود كه وحى قرآن از راه تكليم و گفتگو بوده است. | |
− | * | + | و باز ميفرمايد: {{متن قرآن|«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ * بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ»}} ([[سوره شعراء]]/193-195) قرآن را روح الامين ([[جبرئيل]]) به قلب تو يعنى به نفس تو با زبان عربى آشكار نازل كرد تا از كسانى باشى كه مردم را از خدا ميترسانند. |
− | + | و ميفرمايد: {{متن قرآن|«قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَىٰ قَلْبِكَ...»}} ([[سوره بقره]]/97) بگو كسى كه دشمن جبرئيل است، همان جبرئيل قرآن را به اذن خدا به دل تو نازل كرده - نه بى اذن و از پيش خود-. | |
− | و | + | از اين آيهها استفاده ميشود كه قرآن يا بخشى از قرآن به وسيله فرشته وحى كه جبرئيل و روح امين است فرستاده شده. (قسم سوم تكليم) و اين كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله قرآن را از فرشته وحى با نفس خود،<ref> به دليل اين كه در هر دو آيه تنزيل قرآن را به قلب پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله نسبت ميدهد. (مى فرمايد: «على قلبك» و نميفرمايد: «عليك» و قلب در عرف قرآن نفس است، به دليل اين كه در چندين جا درك و شعور و همچنين معصيت را كه از آنِ نفس است به قلب نسبت ميدهد).</ref> يعنى با تمام وجود خود تلقى ميكرد نه از راه گوش. |
− | و | + | و ميفرمايد: {{متن قرآن|«فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ * مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ * أَفَتُمَارُونَهُ عَلَىٰ مَا يَرَىٰ»}} ([[سوره نجم]]/10-12). پس وحى نمود به بنده خود آن چه را كه وحى نمود، [[دروغ]] نگفت و اشتباه نكرد قلب (نفس) پيغمبر اكرم در آن چه مشاهده كرد، آيا با او در چيزى كه عيانا مشاهده ميكند به مجادله ميپردازيد؟ |
− | قرآن | + | و در جاى ديگر تلقى وحى را با خواندن الواح تعبير فرموده است: {{متن قرآن|«رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً»}} ([[سوره بينة]]/2) فرستادهاى از جانب خدا كه صحيفههاى پاكى را تلاوت ميكند.<ref>قرآن در اسلام، علامه طباطبایی.</ref> |
− | + | ==پانويس== | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | == | ||
<references /> | <references /> | ||
+ | ==منابع== | ||
− | + | *قرآن در اسلام، سيد محمدحسين طباطبایی. | |
− | + | *[http://www.pajoohe.ir "وحی، دانشنامه پژوهه]، پژوهشکده باقرالعلوم، بازیابی: 25 شهریور 1391. | |
− | |||
− | * | ||
− | |||
− | * [http://www.pajoohe. | ||
− | |||
− | |||
+ | {{سنجش کیفی | ||
+ | |سنجش=نشده | ||
+ | |شناسه= خوب | ||
+ | |عنوان بندی مناسب= | ||
+ | |کفایت منابع و پی نوشت ها= | ||
+ | |رعایت سطح مخاطب عام= | ||
+ | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= | ||
+ | |جامعیت= | ||
+ | |رعایت اختصار= | ||
+ | |سیر منطقی= | ||
+ | }} | ||
+ | [[رده:واژگان قرآنی]] | ||
[[رده:علوم قرآنی]] | [[رده:علوم قرآنی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۶
«وحی» عبارت از الهامات غيبى خداوند سبحان به فرستادگان خويش است، که گاهی بدون واسطه با پروردگار عالم و گاه با واسطه فرشتگان صورت میگیرد. وحى به معنای الهام غيبى به پيامبران، بيش از هفتاد بار در قرآن كريم به كار رفته است.
محتویات
وحى در لغت و اصطلاح
واژه «وحی» در لغت به معناى اشاره كردن، نوشتن، الهام، كلام پنهانى و هر چيزى است كه به ديگرى القاء ميشود.
"راغب اصفهانی" ميگويد: ريشه وحى به معناى اشاره تند و سريع است، از اين رو هر كارى كه به سرعت انجام گيرد وحى نام دارد و اين ممكن است در كلامى رمزى و كنايهاى باشد. امّا در اصطلاح، الهامات غيبى خداى سبحان به فرستادگان خويش را وحى ميگويند.
انواع وحی
کلمه «وحی» در قرآن کریم در چهار معنا استعمال شده است:
- اشاره پنهانى و پوشيده؛ «فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيهِمْ أَن سَبِّحُواْ بُكْرَةً وَ عَشِياً» (سوره مريم/11) (زکریا) از محراب به سوى قومش شتافت و به اشاره به آنان القاء كرد كه صبح و شام خدا را تسبيح كنند.
- امر غريزى و تكوينی؛ «وَ أَوْحَى رَبّكَ إِلَى النحْلِ أَنِ اتَّخذِى مِنَ الْجِبَالِ بُيوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يعْرِشُونَ» (سوره نحل/68) پروردگار تو به زنبور عسل وحى كرد كه خانههاى خود را در ميان كوهها و درختان بنا كند.
- الهام نفسانى به افراد عادی؛ اين الهام ممكن است خاطره ذهنى يا القاى روحى و روانى از عالم بالا باشد. مانند آيه شريفه: «و َأَوْحَينَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيهِ فَأَلْقِيهِ فِى الْيمِّ وَ لَا تَخَافِى وَ لَا تَحْزَنِى إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيكِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ» (سوره قصص/7) به مادر موسى وحى كرديم كه طفل خود را شير بده و اگر ترسيدى كه فرعون گزندى به او رساند او را در نيل رها كن.
- الهام غيبى به پيامبران؛ وحى به اين معنا بيش از هفتاد بار در قرآن كريم به كار رفته است؛ از جمله: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَينَا إِلَيكَ هَذَا الْقُرْءَانَ» (سوره يوسف/3) ما به وسيله وحى اين قرآن به تو بهترين داستانها را براى تو بيان ميكنيم.
فرق وحى و الهام
«وحی» و «الهام» با وجود شباهتى كه بين آنهاست، در مواردى از يكديگر متمايز مى شوند، از جمله اين كه:
- الف. وحی، اعم از الهام مى باشد؛ زيرا الهام از جانب خدا بدون واسطه فرشته است، ولى وحى گاهى به واسطه فرشته و گاهى بدون آن است.
- ب. وحی، از ويژگى هاى نبوت و الهام از ويژگى هاى ولايت است.
- ج. وحی، مقيد به تبليغ و رسانيدن است، در حالى كه الهام چنين نيست.
- د. در الهام، انسان آگاه نيست كه از كجا چيزى به قلبش وارد شده است؛ در حالى كه وحى برخلاف اين است و منشأ وحى براى صاحب آن معلوم است.
وحى نبوی
شايعترين كاربرد وحى يعنى وحى به پيامبران، حدود هفتاد بار در قرآن به كار رفته است. اين نوع از وحي، پديدهاى است مرموز كه در قالبهاى عقلى بشر نميگنجد.
شناخت حقيقت وحى تنها براى كسى ممكن خواهد بود كه آن را دريافت كرده است. بنابراين پيامبران الهى تنها كسانى هستند كه به واسطه ارتباط شهودى با عالم غيب، معرفت به وحى خواهند داشت و ديگران تنها آثار و علائم وحى را خواهند فهميد.
اين پديده فرا عقلي، يكى از بالاترين مقاماتى است كه صف پيامبران را از ديگران جدا ميسازد. قرآن، ضمن تأكيد بر اين مطلب كه پيامبران نيز به لحاظ جسمى بشرى بيش نيستند و از جنس فرشتگان نميباشند، تصريح ميكند كه آنان داراى خصيصهاى هستند كه ديگران آن را دارا نميباشند و آن ويژگى «وحى پذيري» است.[۱]
كيفيت وحى قرآن مجيد
علامه طباطبایی در کتاب قرآن در اسلام پس از بيان اعتقاد عمومى مسلمانان در وحى قرآن کریم، نظر برخى نويسندگان امروز درباره وحى و نبوت را تشريح نموده و با توجه به بيانات قرآن به نقد آن مى پردازد. و نيز با اثبات عدم كفايت عقل در هدايت انسان، تبيين مى نمايد كه تنها راه براى هدايت انسان راه وحى است و اين راه از خطا مصون بوده و كيفيت آن براى ما مجهول است. ایشان می افزاید:
به طور اجمال آن چه قرآن مجيد در كيفيت وحى خود توضيح ميدهد اين است كه وحى اين كتاب آسمانى به طور تكليم بوده و خداى متعال با پيغمبر گرامى خود سخن گفته و آن حضرت با تمام وجود خود (نه تنها با گوش) سخن خدا را تلقى نموده است.
خداى متعال ميفرمايد: «وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ * وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَٰكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» (سوره شورى/51-52) به هيچ بشرى نميرسد كه خدا با او سخن گويد مگر اين كه وحى كند - سخن پنهانى و با اشاره كه ديگران نفهمند - يا از پشت پردهاى حرف زند يا رسول و فرستادهاى بفرستد و او به اذن خدا آن چه را خدا ميخواهد وحى نمايد زيرا خدا بلندمرتبه و محكم كار است و به همين نحو روحى را از امر خودمان - قرآن را - به تو وحى كرديم از پيش خود نميتوانستى درك كنى كه كتاب چيست و نه ايمان چيست ولى ما آن را نورى قرار داديم كه با آن كسانى را كه ميخواهيم رهبرى مينمائيم و تحقيقا تو راه راستى را نشان ميدهي.
به قرينه ترديدى كه در آيه اولى هست و وحى كه در قسم اول به جائى نسبت داده نشده و در قسم سوم به رسول نسبت داده شده، در آيه براى تكليم خدا سه قسم مختلف ذكر شده:
- گفتار خدائى كه هيچ واسطهاى ميان خدا و بشر نباشد.
- گفتار خدائى كه از پشت حجاب شنيده شود، مانند طور كه حضرت موسی عليه السلام سخن خدا را ميشنيد ولى از ناحيه آن.
- گفتار خدائى كه مَلكى آن را حمل نموده به بشر برساند و در اين صورت سخن فرشته وحى شنيده ميشود كه سخن خدا را حكايت مينمايد.
و آيه دوم ميرساند كه قرآن مجيد از همين راه به پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله رسيده و از اينجا روشن ميشود كه وحى قرآن از راه تكليم و گفتگو بوده است.
و باز ميفرمايد: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ * بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ» (سوره شعراء/193-195) قرآن را روح الامين (جبرئيل) به قلب تو يعنى به نفس تو با زبان عربى آشكار نازل كرد تا از كسانى باشى كه مردم را از خدا ميترسانند.
و ميفرمايد: «قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَىٰ قَلْبِكَ...» (سوره بقره/97) بگو كسى كه دشمن جبرئيل است، همان جبرئيل قرآن را به اذن خدا به دل تو نازل كرده - نه بى اذن و از پيش خود-.
از اين آيهها استفاده ميشود كه قرآن يا بخشى از قرآن به وسيله فرشته وحى كه جبرئيل و روح امين است فرستاده شده. (قسم سوم تكليم) و اين كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله قرآن را از فرشته وحى با نفس خود،[۲] يعنى با تمام وجود خود تلقى ميكرد نه از راه گوش.
و ميفرمايد: «فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ * مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ * أَفَتُمَارُونَهُ عَلَىٰ مَا يَرَىٰ» (سوره نجم/10-12). پس وحى نمود به بنده خود آن چه را كه وحى نمود، دروغ نگفت و اشتباه نكرد قلب (نفس) پيغمبر اكرم در آن چه مشاهده كرد، آيا با او در چيزى كه عيانا مشاهده ميكند به مجادله ميپردازيد؟
و در جاى ديگر تلقى وحى را با خواندن الواح تعبير فرموده است: «رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً» (سوره بينة/2) فرستادهاى از جانب خدا كه صحيفههاى پاكى را تلاوت ميكند.[۳]
پانويس
- ↑ مقاله «وحي»، سايت پژوهه.
- ↑ به دليل اين كه در هر دو آيه تنزيل قرآن را به قلب پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله نسبت ميدهد. (مى فرمايد: «على قلبك» و نميفرمايد: «عليك» و قلب در عرف قرآن نفس است، به دليل اين كه در چندين جا درك و شعور و همچنين معصيت را كه از آنِ نفس است به قلب نسبت ميدهد).
- ↑ قرآن در اسلام، علامه طباطبایی.
منابع
- قرآن در اسلام، سيد محمدحسين طباطبایی.
- "وحی، دانشنامه پژوهه، پژوهشکده باقرالعلوم، بازیابی: 25 شهریور 1391.