آیه ۵۳ احزاب: تفاوت بین نسخهها
(←متن آیه) |
(←پیوندها) |
||
سطر ۲۱: | سطر ۲۱: | ||
* [[سوره احزاب]] | * [[سوره احزاب]] | ||
* [[سوره احزاب/متن و ترجمه سوره]] | * [[سوره احزاب/متن و ترجمه سوره]] | ||
+ | |||
+ | {{قرآن}} | ||
[[رده:آیات سوره احزاب]] | [[رده:آیات سوره احزاب]] | ||
[[رده:آیات دارای شان نزول]] | [[رده:آیات دارای شان نزول]] |
نسخهٔ ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۱۸
متن آیه
ترجمه
ای کسانی که ایمان آورده اید، به خانه های پیامبر داخل مشوید. مگر شما را به خوردن طعامی فراخوانند بی آن که منتظر بنشینید تا طعام حاضر شود اگر شما را فراخواندند، داخل شوید و چون طعام خوردید پراکنده گردید نه آن که برای سرگرمی سخن آغاز کنید. هر آینه این کارها پیامبر را آزار می دهد و او از شما شرم می دارد ولی خدا از گفتن حق شرم نمی دارد و اگر از زنان پیامبر چیزی خواستید، از پشت پرده بخواهید این کار هم برای دلهای شما و هم برای دلهای آنها پاک دارنده تر است. شما را نرسد که پیامبر خدا را بیازارید و نه آن که زنهایش را بعد از وی هرگز به زنی گیرید این کارها در نزد خدا گناهی بزرگ است.
نزول
«شیخ طوسى» گویند: درباره این قسمت آیه «وَلا أَنْ تَنْکحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ» عده اى میگفتند: اگر پیامبر بمیرد ما بعد از او با زنان او ازدواج خواهیم کرد سپس این آیه نازل گردید.[۱]
پانویس
- ↑ صاحب تفسیر کشف الاسرار گوید: علت نزول آیه چنین بوده که پیامبر به خاطر ازدواج با زینب دختر جحش جمعى از یاران را دعوت کرده بود. انس مالک گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من دستور داد که بروم تا هر که از اصحاب و یاران را ببینم به ولیمه دعوت نمایم من هم رفتم و گفتم و دسته دسته مردم مى آمدند و غذا میخوردند و بازمى گشتند تا این که گفتم یا رسول اللّه کسى نمانده است که به او نگفته باشم و هر کسى که طعام میخورد، بیرون میرفت و متفرق مى گشت تا این که سه نفر از آنها ماندند در حالتى که پاهاى خویش را دراز نموده و تکیه داده بودند و از هر درى سخن میراندند. پیامبر میخواست که آنها بیرون بروند ولى شرم میکرد تا این که یکى دو بار میرفت و باز میآمد و به خانه عائشه میرفت و برمى گشت تا شاید آنها بیرون روند. در آن حال جبرئیل آمد این آیه را براى او نازل کرد. در صحیح مسلم و مسند احمد و سنن نسائى چنین آمده که وقتى که زینب عده طلاق او از زید تمام شد. پیامبر به زید گفت: نزد زینب برود و قضیه ازدواج او را با پیامبر در میان گذارد (و البته این قضیه با شرح جریان کشته شدن زید در جنگ و ازدواج پیامبر با زینب بعد از کشته شدن زید چنان که صاحب کشف الاسرار و دیگران ذکر نموداند منافات دارد) و نیز در صحیح بخارى و صحیح مسلم موضوع ولیمه دادن رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز مذکور گردیده است. صاحب مجمع البیان نیز بعد از ذکر ولیمه دادن پیامبر به نقل از ابن رزین چنین گوید که آیه حجاب در این مهمانى نازل گردید بدین توضیح که در موقع اطعام که شخصاً خود پیامبر به این کار مبادرت جسته بود و با دست خود غذا را میان آنها تقسیم مینمود. در این میان دست یکى از صحابه به دست عائشه اصابت نمود زیرا عائشه نیز در آن میان به خدمت مشغول بود. این موضوع بر رسول خدا گران آمد و آیه «فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ» نازل گردید چنان که از مجاهد روایت گردیده است. طبرانى از عامه در تفسیر خود نقل نماید که عائشه گفت: با پیامبر مشغول خوردن غذا بودیم در این میان عمر پیدا شد، پیامبر به او فرمود: بیاید غذا بخورد. در این بین براى دادن غذا انگشتان من به انگشت عمر برخورد کرد. پیامبر به من فرمود: اى کاش هیچ چشمى به شما نگاه نمى کرد سپس این آیه نازل گردید. و نیز صاحب مجمع البیان از ابن عباس نقل نماید که مردى از صحابه گفته بود اگر پیامبر از دنیا برود من عائشه دختر ابوبکر را به زوجیت خواهم گرفت و مقاتل گوید: این مرد طلحة بن عبدالله بوده است چنان که ابن ابى حاتم نیز در تفسیر خود آن را از ابن عباس ذکر نموده است و نیز صاحب مجمع البیان از ابوحمزه ثمالى نقل کند که دو نفر از مسلمین مى گفتند، چطور است که محمد زنان ما را به زوجیت مى گیرد ولى ما نمى توانیم زنان او را بعد از مردن وى به زوجیت بگیرم و البته چنین کارى خواهیم کرد و منظور آن دو نفر دو زوجه رسول خدا صلی الله علیه و آله عائشه و امسلمة بوده است و نیز جویبر از ابن عباس روایت کند که مردى نزد یک نفر از زوجات پیامبر که پسرعموى او بود رفت و با وى شروع به صحبت کردن نمود در این میان رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و به آن مرد فرمود: از این به بعد نباید در اینجا قدم بنهى. آن مرد گفت: یا رسول الله این زوجه شما دخترعموى من است به خدا قسم که صحبت بدى میان ما دو نفر رد و بدل نگردید. پیامبر فرمود: باید بدانى که غیرت دارتر از خداوند موجودى نیست و بعد از خدا کسى از من با غیرت تر نمى باشد سپس رفت آن مرد پیش خود گفت: مرا از صحبت دخترعموى من بازمیدارد بالاخره بعد از خودش با دخترعموى خود ازدواج خواهم نمود سپس این آیه نازل شد، ابن عباس گوید: وقتى که آن مرد این آیه را شنید پشیمان شد و براى کفاره این کار و عمل خود یک برده آزاد کرده و ده بار شتر در راه خدا انفاق و بخشش نمود و یک سفر حج پیاده طى نمود آن هم به خاطر توبه از کلماتى که بر زبان رانده بود.
منابع
- قرآن کریم، ترجمه عبدالمحمد آیتی.
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 644.