مشتق (اصول فقه): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(رده:اصطلاحات اصول فقه)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
مشتق از جمله مباحث الفاظ است که در اصول فقه از آن یاد می شود زمانی سحن از مشتق به میان خواهد آمد که که ماهیتی متلبس به وصفی گردد حال یا در زمان گذشته متلبس بوده و یا حال و یا آینده .  
+
'''«مُشتق»''' از جمله مباحث الفاظ است که در [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول فقه]] از آن یاد می‌شود. زمانی سخن از مشتق به میان می‌آید که ماهیتی متلبّس به وصفی گردد، چه در زمان گذشته متلبّس بوده و یا حال و یا آینده. مشهور میان علمای اصولی این است که مشتق فقط در ذاتی که در حال نسبت متّصف به صفت باشد، حقیقت است و در غیر آن مَجاز می‌باشد.
 
==تعریف مشتق==
 
==تعریف مشتق==
  
مشتق در لغت: از ماده‌ی شق می‌باشد، در التحقیق فی کلمات القرآن آورده که، ریشه‌ی این کلمه گشایش مطلق می‌باشد. و در لغت فارسی به آن شکافتن می گویند<ref> مصطفوی، حسن، التحقیق فی  کلمات القرآن الکریم، مرکز الکتاب للترجمه والنشر، تهران، 1402 هـ.ق، چاپ اول، ج ص 94. </ref>  
+
«مشتق» در لغت از ماده‌ی «شقّ» و ریشه‌ی این کلمه گشایش مطلق می‌باشد و در لغت فارسی به آن شکافتن می گویند.<ref> حسن مصطفوی، التحقیق فی  کلمات القرآن الکریم، مرکز الکتاب للترجمه والنشر، تهران، ۱۴۰۲ ق، چاپ اول، ج ۶، ص ۹۴. </ref> و در اصطلاح ادبا در مقابل جامد است و آن لفظی است که از لفظ دیگر گرفته شده و حروف مشتق منه را داشته باشد مثل افعال و اسم‌های فاعل و مفعول و صفت مشبهه و... .
  
و در اصطلاح ادبا در مقابل جامد است و آن لفظی است که از لفظ دیگر گرفته شده و حروف مشتق منه را داشته باشد مثل افعال و اسم‌های فاعل و مفعول و صفت مشبهه و...اما در اصطلاح اصولیین مشتق لفظی است که بر شخص یا چیزی حمل گردد و به صفت یا حالتی از او حکایت کند، به گونه‌ای که آن صفت یا حالت قابل زوال و انفکاک باشد<ref> آخوند خراسانی، ملا محمد کاظم، کفایه الاصول، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، چاپ دوم، 1417 ، ص 38. </ref>  
+
اما در اصطلاح [[اصول فقه‌‌‌‌|اصولیین]] مشتق لفظی است که بر شخص یا چیزی حمل گردد و به صفت یا حالتی از او حکایت کند، به گونه‌ای که آن صفت یا حالت قابل زوال و انفکاک باشد.<ref> آخوند خراسانی، کفایة الاصول، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۷، ص ۳۸. </ref>  
  
پس بین مشتق در اصلاح ادبا و اصولیین عموم و خصوص من وجه است، یعنی در بعضی از الفاظ هر دو اصطلاح صادقند؛ مثل نویسنده و زننده (کاتب و ضارب)، و در بعضی از الفاظ مشتق اصولی صادق است، ولی مشتق ادبی صاق نیست، زیرا جامد است؛ مثل لفظ زوج و زوجه، و در مواردی فقط مشتق نحوی صادق است؛ مثل تمامی افعال (ماضی، مضارع، امر<ref> روحانی، سید محمد حسین، منتقی الاصول، مطیعه امیر، قم، چاپ اول، 1413، ج ص 33. </ref>
+
پس بین مشتق در اصلاح ادبا و اصولیین، عموم و خصوص من وجه است، یعنی در بعضی از الفاظ هر دو اصطلاح صادقند؛ مثل نویسنده و زننده (کاتب و ضارب)، و در بعضی از الفاظ مشتق اصولی صادق است، ولی مشتق ادبی صادق نیست، زیرا جامد است؛ مثل لفظ زوج و زوجه، و در مواردی فقط مشتق [[علم نحو|نحوی]] صادق است؛ مثل تمامی افعال (ماضی، مضارع، امر).<ref> سید محمدحسین روحانی، منتقی الاصول، مطبعه امیر، قم، چاپ اول، ۱۴۱۳، ج ۱، ص ۳۳. </ref>  
  
==استعمال مشتق در معنای خود به سه صورت است.==
+
==استعمال مشتق در معنای خود==
1- مشتق در معنای خود در حال اتصاف ذاتی به آن صفت استعمال شود، مثلاً در حالی که سعید مشغول غذا خوردن است؛ به او آکل (خورنده) گفته شود. همه‌ی علما اتفاق نظر دارند که استعمال مشتق در این حالت حقیقت است.
+
استعمال مشتق در معنای خود به سه صورت است که دو صورت نخست، خارج از بحث می‌باشد:
  
2- استعمال مشتق در معنایی باشد که در آینده به آن متصف خواهد شد، مثلاً به کسی که دانشجوی پزشکی است ولی هنوز لیسانس را هم نگرفته، دکتر گفته شود، در این صورت همه علما به اتفاق قائلند چنین استعمالی مجاز است.
+
*۱. مشتق در معنای خود در حال اتصاف ذاتی به آن صفت استعمال شود، مثلاً در حالی که کسی مشغول غذا خوردن است؛ به او آکل (خورنده) گفته شود. همه‌ی علما اتفاق نظر دارند که استعمال مشتق در این حالت حقیقت است.
  
این دو صورت خارج از بحث می‌باشد.
+
*۲. استعمال مشتق در معنایی باشد که در آینده به آن متصف خواهد شد، مثلاً به کسی که دانشجوی پزشکی است ولی هنوز لیسانس را هم نگرفته، دکتر گفته شود؛ در این صورت همه علما به اتفاق قائلند چنین استعمالی مَجاز است.
  
3- جایی که ذاتی قبلاً اتصاف به صفتی داشته است، ولی در حال حاضر آن صفت را از دست داده است و متکلم هم مشتق را در همان ذاتی که اکنون فاقد آن صفت است استعمال کند، مثلاً احمد چند سال قبل دانشجو بوده و الآن مدرس شده است، ولی در حال حاضر به او دانشجو گفته می شود. این صورت مورد بحث است که آیا چنین استعمالی حقیقت است یا مجاز؟<ref> همان، ص 327. </ref>
+
*۳. جایی که ذاتی قبلاً اتصاف به صفتی داشته است، ولی در حال حاضر آن صفت را از دست داده است و متکلم هم مشتق را در همان ذاتی که اکنون فاقد آن صفت است استعمال کند؛ مثلاً کسی که چند سال قبل دانشجو بوده و الآن مدرس شده است، ولی در حال حاضر به او دانشجو گفته می شود. این صورت مورد بحث است که آیا چنین استعمالی حقیقت است یا مجاز؟<ref> همان، ص ۳۲۷. </ref>
  
==نکته==
+
'''نکته:'''
اتصاف ذات به یک معنا در مشتقات متفاوت است، گاهی از امور فعلی است، مثل نشست و برخاست که به محض نشستن کسی که ایستاده، حالت ایستادن از او برطرف می‌شود و گاهی از اموری است که به صورت ملکه در ذات ثبات پیدا کرده است؛ مانند مجتهد. و تا زمانی که این ملکه باشد معنا از او برطرف نشده است، اگر چه در حال خواب یا مشغول امور دیگری باشد و به صورت فعلی استنباط احکام نکند و برخی از امور نیز به صورت حرفه و مشاغل است؛ مانند نجار، خیاط و... و تا وقتی که شخصی در این شغل‌ها باشد و شغلش را تغییر ندهد، نجار بودن و خیاط بودن و امثال  آنها بر طرف نشده گرچه فعلاً در مغازه‌اش نباشد<ref> کفایه الاصول، ص 43. </ref>
 
  
اقوال متعددی در این باره وجود دارد که عمدتآ دو قول است:
+
اتصاف ذات به یک معنا در مشتقات متفاوت است؛ گاهی از امور فعلی است، مثل نشست و برخاست، که به محض نشستن کسی که ایستاده، حالت ایستادن از او برطرف می‌شود؛ و گاهی از اموری است که به صورت ملکه در ذات ثبات پیدا کرده است؛ مانند مجتهد، و تا زمانی که این ملکه باشد معنا از او برطرف نشده است، اگر چه در حال خواب یا مشغول امور دیگری باشد و به صورت فعلی استنباط [[احکام]] نکند. و برخی از امور نیز به صورت حرفه و مشاغل است؛ مانند نجار، خیاط و... و تا وقتی که شخصی در این شغل‌ها باشد و شغلش را تغییر ندهد، نجار بودن و خیاط بودن و امثال آنها بر طرف نشده گرچه فعلاً در مغازه‌اش نباشد.<ref> کفایة الاصول، ص ۴۳. </ref>
  
1-  مشتق فقط در ذاتی که در حال نسبت متصف به صفت باشد حقیقت است و در غیر آن مجاز است.
+
اقوال متعددی در این باره وجود دارد که عمدتا دو قول است:
  
2-  مشتق هم در ذات متصف به صفت در حال نسبت و هم در ذاتی که قبلاً متصف بوده، ولی در حال نسبت متصف نیست حقیقت است.
+
*۱. مشتق فقط در ذاتی که در حال نسبت متصف به صفت باشد، حقیقت است و در غیر آن مَجاز است.
  
آنچه میان علمای اصول شهرت دارد قول به مجازیت است.
+
*۲. مشتق هم در ذات متصف به صفت در حال نسبت و هم در ذاتی که قبلاً متصف بوده، ولی در حال نسبت متصف نیست، حقیقت است.
  
 +
آنچه میان علمای [[اصول فقه‌‌‌‌]] شهرت دارد، قول به مجازیت است.
  
==دلایل قول مشهور==
+
'''دلایل قول مشهور:'''
  
'''1- تبادر:'''
+
*۱. تبادر: یعنی وقتی کلمه‌ی مشتق را بدون قرینه دیگری بشنویم، فقط ذات متّصف به ذهن خطور می‌‌کند، نه آنچه که قبلاً متصف بوده ولی حال آن را از دست داده است.
یعنی وقتی کلمه‌ی مشتق را بدون قرینه دیگری بشنویم فقط ذات متصف به ذهن خطور می‌‌کند نه آنچه که قبلاً متصف بوده ولی حال آن را از دست داده است.
 
  
'''2- صحت سلب:'''
+
*۲. صحت سلب: یعنی می‌توان از ذاتی که قبلاً متلبّس به صفتی بوده ولی فعلاً متلبّس نیست، آن صفت را سلب کرد؛ مثلاً به کسی که دیروز ایستاده بود ولی در حال حاضر نشسته است، می‌گوییم که او ایستاده نیست.<ref> عیسی ولائی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، چاپ اول، ۱۳۷۴، تهران، چاپ مهارت، ص ۳۱۴. </ref>
یعنی می‌توان از ذاتی که قبلاً متلبس به صفتی بوده ولی فعلاً متلبس نیست، آن صفت را سلب کرد؛ مثلاً به کسی که دیروز ایستاده بود ولی در حال حاضر نشسته است، می‌گوییم که او ایستاده نیست<ref> ولائی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، چاپ اول، 1374، تهران، چاپ مهارت، ص 314. </ref>
 
 
==ثمره‌ی این بحث با ذکر یک تطبیق==
 
  
وضو یا غسل با آبی که با حرارت خورشید گرم شده کراهت دارد، مقداری آب با حرارت خورشید گرم شده و سپس همان آب خنک شده، آیا وضو یا غسل با این آب هم کراهت دارد یا نه؟ جواب این سؤال بستگی به این دارد که آب گرم شده با حرارت خورشید را، بر این آبی که اکنون خنک شده است صادق بدانیم یا نه<ref> سبحانی، جعفر؛ الموجز فی اصول الفقه، مدیریه الحوزه العلمیه، قم، چاپ سوم، 1421هـ.ق، ص 26. </ref>
+
'''ثمره‌ این بحث با ذکر یک تطبیق:'''
  
 +
[[وضو]] یا [[غسل]] با آبی که با حرارت خورشید گرم شده [[مکروه|کراهت]] دارد؛ حال مقداری آب با حرارت خورشید گرم شده و سپس همان آب خنک شده، آیا وضو یا غسل با این آب هم کراهت دارد یا نه؟ جواب این سؤال بستگی به این دارد که آب گرم شده با حرارت خورشید را، بر این آبی که اکنون خنک شده است صادق بدانیم یا نه.<ref> جعفر سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، مدیریه الحوزه العلمیه، قم، چاپ سوم، ۱۴۲۱هـ.ق، ص ۲۶. </ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
+
==منابع==
==منبع==
+
*[http://www.pajoohe.ir "مشتق"، قادر سلمانی، دانشنامه پژوهه]، بازیابی: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۴.
قادر سلمانی، مشتق، [http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=31432  پژوهشکده باقرالعلوم]، بازیابی: سیزدهم اردیبهشت 1394
 
 
 
 
{{فقه/اصول فقه}}
 
{{فقه/اصول فقه}}
 
 
[[رده:اصطلاحات اصول فقه]]
 
[[رده:اصطلاحات اصول فقه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۶:۲۶

«مُشتق» از جمله مباحث الفاظ است که در اصول فقه از آن یاد می‌شود. زمانی سخن از مشتق به میان می‌آید که ماهیتی متلبّس به وصفی گردد، چه در زمان گذشته متلبّس بوده و یا حال و یا آینده. مشهور میان علمای اصولی این است که مشتق فقط در ذاتی که در حال نسبت متّصف به صفت باشد، حقیقت است و در غیر آن مَجاز می‌باشد.

تعریف مشتق

«مشتق» در لغت از ماده‌ی «شقّ» و ریشه‌ی این کلمه گشایش مطلق می‌باشد و در لغت فارسی به آن شکافتن می گویند.[۱] و در اصطلاح ادبا در مقابل جامد است و آن لفظی است که از لفظ دیگر گرفته شده و حروف مشتق منه را داشته باشد مثل افعال و اسم‌های فاعل و مفعول و صفت مشبهه و... .

اما در اصطلاح اصولیین مشتق لفظی است که بر شخص یا چیزی حمل گردد و به صفت یا حالتی از او حکایت کند، به گونه‌ای که آن صفت یا حالت قابل زوال و انفکاک باشد.[۲]

پس بین مشتق در اصلاح ادبا و اصولیین، عموم و خصوص من وجه است، یعنی در بعضی از الفاظ هر دو اصطلاح صادقند؛ مثل نویسنده و زننده (کاتب و ضارب)، و در بعضی از الفاظ مشتق اصولی صادق است، ولی مشتق ادبی صادق نیست، زیرا جامد است؛ مثل لفظ زوج و زوجه، و در مواردی فقط مشتق نحوی صادق است؛ مثل تمامی افعال (ماضی، مضارع، امر).[۳]

استعمال مشتق در معنای خود

استعمال مشتق در معنای خود به سه صورت است که دو صورت نخست، خارج از بحث می‌باشد:

  • ۱. مشتق در معنای خود در حال اتصاف ذاتی به آن صفت استعمال شود، مثلاً در حالی که کسی مشغول غذا خوردن است؛ به او آکل (خورنده) گفته شود. همه‌ی علما اتفاق نظر دارند که استعمال مشتق در این حالت حقیقت است.
  • ۲. استعمال مشتق در معنایی باشد که در آینده به آن متصف خواهد شد، مثلاً به کسی که دانشجوی پزشکی است ولی هنوز لیسانس را هم نگرفته، دکتر گفته شود؛ در این صورت همه علما به اتفاق قائلند چنین استعمالی مَجاز است.
  • ۳. جایی که ذاتی قبلاً اتصاف به صفتی داشته است، ولی در حال حاضر آن صفت را از دست داده است و متکلم هم مشتق را در همان ذاتی که اکنون فاقد آن صفت است استعمال کند؛ مثلاً کسی که چند سال قبل دانشجو بوده و الآن مدرس شده است، ولی در حال حاضر به او دانشجو گفته می شود. این صورت مورد بحث است که آیا چنین استعمالی حقیقت است یا مجاز؟[۴]

نکته:

اتصاف ذات به یک معنا در مشتقات متفاوت است؛ گاهی از امور فعلی است، مثل نشست و برخاست، که به محض نشستن کسی که ایستاده، حالت ایستادن از او برطرف می‌شود؛ و گاهی از اموری است که به صورت ملکه در ذات ثبات پیدا کرده است؛ مانند مجتهد، و تا زمانی که این ملکه باشد معنا از او برطرف نشده است، اگر چه در حال خواب یا مشغول امور دیگری باشد و به صورت فعلی استنباط احکام نکند. و برخی از امور نیز به صورت حرفه و مشاغل است؛ مانند نجار، خیاط و... و تا وقتی که شخصی در این شغل‌ها باشد و شغلش را تغییر ندهد، نجار بودن و خیاط بودن و امثال آنها بر طرف نشده گرچه فعلاً در مغازه‌اش نباشد.[۵]

اقوال متعددی در این باره وجود دارد که عمدتا دو قول است:

  • ۱. مشتق فقط در ذاتی که در حال نسبت متصف به صفت باشد، حقیقت است و در غیر آن مَجاز است.
  • ۲. مشتق هم در ذات متصف به صفت در حال نسبت و هم در ذاتی که قبلاً متصف بوده، ولی در حال نسبت متصف نیست، حقیقت است.

آنچه میان علمای اصول فقه‌‌‌‌ شهرت دارد، قول به مجازیت است.

دلایل قول مشهور:

  • ۱. تبادر: یعنی وقتی کلمه‌ی مشتق را بدون قرینه دیگری بشنویم، فقط ذات متّصف به ذهن خطور می‌‌کند، نه آنچه که قبلاً متصف بوده ولی حال آن را از دست داده است.
  • ۲. صحت سلب: یعنی می‌توان از ذاتی که قبلاً متلبّس به صفتی بوده ولی فعلاً متلبّس نیست، آن صفت را سلب کرد؛ مثلاً به کسی که دیروز ایستاده بود ولی در حال حاضر نشسته است، می‌گوییم که او ایستاده نیست.[۶]

ثمره‌ این بحث با ذکر یک تطبیق:

وضو یا غسل با آبی که با حرارت خورشید گرم شده کراهت دارد؛ حال مقداری آب با حرارت خورشید گرم شده و سپس همان آب خنک شده، آیا وضو یا غسل با این آب هم کراهت دارد یا نه؟ جواب این سؤال بستگی به این دارد که آب گرم شده با حرارت خورشید را، بر این آبی که اکنون خنک شده است صادق بدانیم یا نه.[۷]

پانویس

  1. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مرکز الکتاب للترجمه والنشر، تهران، ۱۴۰۲ ق، چاپ اول، ج ۶، ص ۹۴.
  2. آخوند خراسانی، کفایة الاصول، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۷، ص ۳۸.
  3. سید محمدحسین روحانی، منتقی الاصول، مطبعه امیر، قم، چاپ اول، ۱۴۱۳، ج ۱، ص ۳۳.
  4. همان، ص ۳۲۷.
  5. کفایة الاصول، ص ۴۳.
  6. عیسی ولائی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، چاپ اول، ۱۳۷۴، تهران، چاپ مهارت، ص ۳۱۴.
  7. جعفر سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، مدیریه الحوزه العلمیه، قم، چاپ سوم، ۱۴۲۱هـ.ق، ص ۲۶.

منابع

فقه/اصول فقه
اصول فقه مبحث الفاظ: مشتق، اوامر، نواهی، مفاهیم، عام و خاص ، مطلق و مقید ، مجمل و مبین منابع اصول فقه
ملازمات عقلیه: مستقلات عقلیه و غیر مستقلات عقلیه
مباحث حجت: کتاب، سنت، اجماع، حجیت ظواهر، شهرت، سیره ، قیاس، تعادل و تراجیح
مباحث اصول عملیه :اصل برائت، اصل احتیاط، اصل تخییر، اصل استصحاب
پیوندهای مرتبط: رده:اصول فقه | رده:اصولیون | رده:منابع اصول فقه | رده:اصطلاحات اصول فقه قواعد فقهی | احکام
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه