بعل: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اصلاح رده)
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
{{خوب}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 +
'''«بَعل»''' از واژگان [[قرآن|قرآنی]] است، و کاربرد رایج آن نام بتى در شهر «بعلبک» [[لبنان]] بوده که [[بنی اسرائیل|بنى‌اسرائیل]] آن را مى‌پرستیده‌اند، تا این که [[حضرت الیاس علیه السلام|الیاس پیامبر]] (علیه السلام) براى هدایت آنان مبعوث شد. واژه «بعل» سه بار در قرآن آمده و مفسران در معنا و مصداق آن اختلاف کرده‌اند.
  
'''''بت قوم الياس در بعلبك لبنان.'''''
+
==واژه بعل و معنا و مصداق آن==
 +
عربى یا عجمى بودن واژه بَعْل، مورد اختلاف است. دیدگاه نخست، کاربرد متداول و فراوان آن در زبان عربى را دلیل عربى بودن آن مى‌داند.<ref>مفردات، ص‌۱۳۵، «بعل»؛ معجم اعلام القرآن، ص‌۷۹.</ref> از جمله معانى مشهور لغوى که در زبان عربى براى بعل گفته‌اند عبارت است از: خدا و ربّ،<ref>القاموس المحیط، ج‌۲، ص‌۱۲۸۰؛ لسان العرب، ج‌۱، ص‌۴۴۹؛ لغت نامه، ج‌۳، ص‌۴۲۳۲، «بعل».</ref> مالک،<ref> الغریبین، ج‌۱، ص‌۱۹۵؛ القاموس المحیط، ج‌۲، ص‌۱۲۸۰.</ref> بت<ref>المعجم الجامع، ص‌۷۰؛ لغت نامه، ج‌۳، ص‌۴۲۳۲.</ref> (یا نام بتى از طلا<ref>الغریبین، ج‌۱‌، ص‌۱۹۵، «بعل»؛ الاصنام، ص‌۶۸‌.</ref>) و زوج.<ref> لسان العرب، ج‌۱، ص‌۴۴۹؛ القاموس المحیط، ج‌۲، ص‌۱۲۸۰، «بعل».</ref>
  
عربى يا عجمى بودن واژه بَعْل، مورد اختلاف است. ديدگاه نخست، كاربرد متداول و فراوان آن در زبان عربى را دليل عربى بودن آن مى‌داند.<ref>مفردات، ص‌135، «بعل»؛ معجم اعلام القرآن، ص‌79.</ref> از جمله معانى مشهور لغوى كه در زبان عربى براى بعل گفته‌اند عبارت است از: خدا و ربّ،<ref>القاموس المحيط، ج‌2، ص‌1280؛ لسان العرب، ج‌1، ص‌449؛ لغت نامه، ج‌3، ص‌4232، «بعل».</ref> مالك،<ref> الغريبين، ج‌1، ص‌195؛ القاموس المحيط، ج‌2، ص‌1280.</ref> بت<ref>المعجم الجامع، ص‌70؛ لغت نامه، ج‌3، ص‌4232.</ref> (يا نام بتى از طلا<ref>الغريبين، ج‌1‌، ص‌195، «بعل»؛ الاصنام، ص‌68‌.</ref>) و زوج.<ref> لسان العرب، ج‌1، ص‌449؛ القاموس المحيط، ج‌2، ص‌1280، «بعل».</ref>
+
برخى در جمع معانى یاد شده، بعل را چیزى قائم به ذات دانسته‌اند که نسبت به همنوعان خود برتر و از آنها بى‌نیاز است، بر این اساس به رغم وجود این معناى مشترک در همه کاربردها، بعل در موارد گوناگون مصداق و معناى متفاوتى دارد؛ مثلاً بعلِ زن به معناى شوهر او، بعل در مورد درخت خرما به معناى نخل بى‌نیاز از آبیارى، بعلِ یک قبیله به معناى بتِ آنان، بعل یک چیز به معناى مالک و صاحب آن و بعل یک مکان به معناى بخش مرتفع آن است.<ref>دائرة‌المعارف بستانى، ج‌۳، ص‌۴۹۳‌ـ‌۴۹۴؛ التحقیق، ج‌۱، ص‌۳۰۳، «بعل».</ref>
  
معانى ديگرى نيز براى بعل گفته‌اند<ref>لسان العرب، ج‌1، ص‌448؛ القاموس‌المحيط، ج‌2، ص‌1280، «بعل».</ref> كه به اختلاف موارد فرق مى‌كند. برخى در جمع معانى ياد شده، بعل را چيزى قائم به ذات دانسته‌اند كه نسبت به همنوعان خود برتر و از آنها بى‌نياز است، بر اين اساس به رغم وجود اين معناى مشترك در همه كاربردها، بعل در موارد گوناگون مصداق و معناى متفاوتى دارد؛ مثلاً بعلِ زن به معناى شوهر او، بعل در مورد درخت خرما به معناى نخل بى‌نياز از آبيارى، بعلِ يك قبيله به معناى بتِ آنان، بعل يك چيز به معناى مالك و صاحب آن و بعل يك مكان به معناى بخش مرتفع آن است.<ref>دائرة‌المعارف بستانى، ج‌3، ص‌493‌ـ‌494؛ التحقيق، ج‌1، ص‌303، «بعل».</ref>
+
در مقابل، شمارى دیگر از صاحب‌نظران بعل را از واژگان دخیل مى‌دانند، با این تفاوت که برخى آن را [[حبشه|حبشى]] یا [[زبان سریانی|سریانى]] و به معناى «ربّ»<ref>واژه‌هاى دخیل، ص‌۱۴۴.</ref> و برخى دیگر آن را در اصل لغتى [[بابل|بابلى]] و همان «بال» به معناى خداى [[بین النهرین|بین‌النهرین]] دانسته‌اند.<ref>جاهلیت و اسلام، ص ۲۶۵؛ تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج ۲، ص‌۱۲۱۷؛ Encyclopaedie of The Quran A - D P.</ref>
  
در مقابل، شمارى ديگر از صاحب‌نظران بعل را از واژگان دخيل مى‌دانند، با اين تفاوت كه برخى آن را حبشى يا سريانى و به معناى «ربّ»<ref>واژه‌هاى دخيل، ص‌144.</ref> و برخى ديگر آن را در اصل لغتى بابلى و همان «بال» به معناى خداى بين‌النهرين دانسته‌اند.<ref>جاهليت و اسلام، ص 265؛ تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 2، ص‌1217؛ Encyclopaedie of The Quran A - D P.</ref>
+
در زبان عبرى این واژه به معناى رب النوع (خداوند یا آقا) آمده است؛<ref>کتاب مقدس، اول پادشاهان، ۱۶: ۳۲؛ قاموس کتاب مقدس، ص‌۱۸۰‌ـ‌۱۸۱.</ref> اما در اصطلاح فرهنگ [[اسلام|اسلامى]]، بعل اسم عَلَم براى بتى است در شهر «بعلبک» [[لبنان]]، که [[بنی اسرائیل|بنى‌اسرائیل]] آن را مى‌پرستیده‌اند تا این که [[حضرت الیاس علیه السلام|الیاس پیامبر]] براى هدایت آنان مبعوث شد.<ref>تاریخ طبرى، ج‌۱، ص‌۴۶۱؛ البدء والتاریخ، ج‌۳، ص‌۹۹؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۱۳.</ref> گویند: نام این شهر نیز برگرفته از نام همان بت‌ است.<ref>معجم‌البلدان، ج‌۱، ص‌۴۵۵؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۱۱۶.</ref>
  
در زبان عبرى اين واژه به معناى رب النوع (خداوند يا آقا) آمده است؛<ref>كتاب مقدس، اول پادشاهان، 16: 32؛ قاموس كتاب مقدس، ص‌180‌ـ‌181.</ref> اما در اصطلاح فرهنگ اسلامى بعل اسم عَلَم براى بتى است كه در شهر «بعلبك» لبنان، بنى‌اسرائيل آن را مى‌پرستيده‌اند تا اين كه الياس پيامبر براى هدايت آنان مبعوث شد.<ref>تاريخ طبرى، ج‌1، ص‌461؛ البدء والتاريخ، ج‌3، ص‌99؛ مجمع البيان، ج‌8‌، ص‌713.</ref> گويند: نام اين شهر نيز برگرفته از نام همان بت‌ است.<ref>معجم‌البلدان، ج‌1، ص‌455؛ الدرالمنثور، ج‌7، ص‌116.</ref>
+
واژه «بعل»، سه بار در [[قرآن کریم]] آمده است: در آیه‌ ۱۲۸ [[سوره نساء]] و ۷۲ [[سوره هود]] معناى شوهر،<ref>مفردات، ص‌۱۳۵؛ التحقیق، ج‌۱، ص‌۳۴، «بعل».</ref> و در آیه ۱۲۵ [[سوره صافات]] معناى بت دارد:<ref>مفردات، ص‌۱۳۵؛ التحقیق، ج‌۱، ص‌۳۴، «بعل».</ref> {{متن قرآن|«وَإِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ * أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ»}}. مفسران در معنا و مصداق بعل در آیه ۱۲۵ سوره صافات اختلاف کرده‌اند. برخى چون عکرمه، مجاهد، قتاده و سدى آن را واژه‌اى یمنى به معناى رب دانسته‌اند.<ref>جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۱۰؛ التبیان، ج‌۸‌، ص‌۵۲۵‌؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۱۳.</ref> مطابق قول [[ابن عباس]]، حسن، ضحاک و ابن‌زید که از شهرت برخوردار است،<ref>همان، ص‌۲۰۴؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۵، ص‌۷۷؛ الدرالمنثور، ج۷، ص‌۱۱۹.</ref> مراد از بعل بتى به همین نام در بعلبک<ref>جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۱۱.</ref> بوده و نام این شهر برگرفته از همان بت است.<ref> همان، ص‌۱۱۰؛ الکشاف، ج‌۴، ص‌۶۰‌؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۵، ص‌۷۷.</ref>
  
هر چند اظهارنظر قطعى درباره سابقه پيدايش بعل به عنوان رب‌النوع مردمان آسياى غربى<ref>تاريخ جامع اديان، ص‌338‌ـ‌339؛ قاموس كتاب مقدس، ص‌108؛ المفصل، ج‌6‌، ص‌306؛ تاريخ ملل قديم، ص‌211.</ref> دشوار است؛ اما در اين كه اين بت قرنها پيش از ميلاد مسيح، پرستيده مى‌شد، ترديدى نيست.<ref>المفصل، ج‌6‌، ص‌307؛ دائرة‌المعارف بستانى، ج‌5‌، ص‌294.</ref>
+
منابع [[تفسیر قرآن|تفسیرى]] و لغوى در بیان ویژگی هاى بت بعل، آن را از طلا،<ref>مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۷۱۳؛ لسان العرب، ج‌۱، ص‌۴۴۹؛ الغریبین، ج‌۱، ص‌۱۹۵.</ref> توخالى،<ref>روض الجنان، ج‌۱۶، ص‌۲۲۴؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۵، ص‌۷۷.</ref> چهارروى،<ref>روض الجنان، ج‌۱۶، ص‌۲۲۴؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۶، ص‌۱۶۱.</ref> داراى ارتفاع ۲۰ ذراعى<ref>روض الجنان، ج‌۱۶، ص‌۲۲۴؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۶، ص‌۱۶۱.</ref> و دو یاقوت بزرگ در چشم،<ref>کشف الاسرار، ج‌۸‌، ص‌۲۹۶؛ روح البیان، ج‌۵‌، ص‌۴۸۱.</ref> مانند انسانى نشسته بر صندلى در حال خوردن چیزى وصف کرده‌اند که [[شیطان]] با سخن گفتن از درون آن، مردم را به گمراهى مى‌کشانده است.<ref>التحریر والتنویر، ج‌۲۳، ص‌۱۶۷؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۱۱۷.</ref> البته داستان‌پردازى مربوط به ورود شیطان به درون بت را شمارى از مفسران نقد کرده و آن را از [[اسرائیلیات|اسرائیلیات]] و قادح [[معجزه|معجزات]] [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله برشمرده‌اند. تصویر بتى با این ویژگی ها در موزه لوور (لوفر) پاریس موجود است.<ref>التحریر والتنویر، ج‌۲۳، ص‌۱۶۷.</ref>
  
ظاهراً فينيقي ها (از ساكنان لبنان امروزى و مناطق همجوار) از نخستين اقوامى بودند كه به پرستش آن روى آوردند.<ref>تاريخ ملل قديم، ص‌204؛ تاريخ اديان و مذاهب جهان، ص‌1217.</ref> آنها براى بعل قربانگاه هايى ساخته و محافظان بسيارى بر آن گمارده بودند<ref>تاريخ تمدن، ج‌1، ص‌345.</ref> و در برپايى جشن ها به قربانى كردن انسان نيز مى‌پرداختند.<ref>تاريخ تمدن، ج‌1، ص‌345.</ref> هر شهر «بعل» يا «شهر‌خدا»ى خاصى داشته و همانند پدر، بزرگِ شاهان و سرچشمه حاصلخيزى زمين پنداشته مى‌شده است.<ref>تاريخ تمدن، ج‌1، ص‌345.</ref>
+
مى‌توان به احتمال زیاد، بعل را نه نام یک بت مشخص، بلکه رب النوع آسمان، باد و توفان به عنوان مظاهر نیروهاى تأثیرگذار در رویش زراعت و گیاهان دانست.<ref> تاریخ الحضارات العام، ج‌۱، ص‌۲۰۷‌ـ‌۲۰۸؛ تاریخ جامع ادیان، ص‌۳۳۸‌ـ‌۳۴۰؛ تاریخ ملل قدیم آسیاى غربى، ص‌۲۰۴‌ـ‌۲۱۱.</ref> عَلَم جنس<ref>اعلام قرآن، ص‌۲۵۵.</ref> و عنوان بودن آن براى خدایان متعدد، همچنین اضافه شدن آن به واژگان گوناگون<ref>المفصل، ج‌۶‌، ص‌۳۰۶‌ـ‌۳۰۷، ۳۳۳‌ـ‌۳۳۵؛ قاموس کتاب مقدس، ص‌۱۸۰‌ـ‌۱۸۴.</ref> و نکره آمدنش در قرآن<ref>روح المعانى، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۲۰۵.</ref> ([[سوره صافات]]، ۱۲۵) مى‌تواند مؤید این دیدگاه‌ باشد.
  
كنعانيان (ساكنان اردن) از ديگر اقوامى بودند كه ظاهراً تحت تأثير فينيقي ها بعل را خداى آفتاب لقب داده<ref>قاموس كتاب مقدس، ص‌180؛ دائرة‌المعارف بستانى، ج‌5‌، ص‌294.</ref> و شكل انسانى آن را به عنوان بزرگ‌ترين معبود مى‌پرستيدند.<ref>تاريخ جامع اديان، ص‌338‌ـ‌339.</ref> مطابق گزارش هايى، كنعانيان به طور كلى خدايان خود را بعل نام نهاده و بر فراز قله‌ها، درون دره‌ها و كنار نهرها براى آنها معابدى خاص و قربانگاه هايى به نام بعلِ همان مكان، ساخته بودند.<ref>اعلام قرآن، ص‌255‌ـ‌256؛ تاريخ جامع اديان، ص‌338.</ref>
+
==پرستش بت بعل==
 +
هر چند اظهارنظر قطعى درباره سابقه پیدایش بعل به عنوان رب‌النوع مردمان آسیاى غربى<ref>تاریخ جامع ادیان، ص‌۳۳۸‌ـ‌۳۳۹؛ قاموس کتاب مقدس، ص‌۱۰۸؛ المفصل، ج‌۶‌، ص‌۳۰۶؛ تاریخ ملل قدیم، ص‌۲۱۱.</ref> دشوار است؛ اما در این که این بت قرنها پیش از میلاد [[حضرت عیسی علیه السلام|مسیح]]، پرستیده مى‌شد، تردیدى نیست.<ref>المفصل، ج‌۶‌، ص‌۳۰۷؛ دائرة‌المعارف بستانى، ج‌۵‌، ص‌۲۹۴.</ref>
  
افزون بر آسياى غربى، گسترش بعل پرستى در نقاط مختلف اروپا نيز گزارش شده است؛ ايرلندي ها آن را به اسم «بيل» (بال)، رومي ها «بيلوس» و يونيان به نام «فيلوس» عبادت مى‌كردند<ref>دائرة‌المعارف بستانى، ج‌2، ص‌495؛ اعلام قرآن، ص‌255‌ـ‌256.</ref> يا پرستش آنها شباهت بسيارى به پرستش بعل داشته است.<ref>قاموس كتاب مقدس، ص‌180‌ـ‌181.</ref> گزارش مسعودى از وجود بت بعل در يونان را مى‌توان مؤيد اين مطلب دانست؛<ref>مروج الذهب، ج‌2، ص‌274.</ref> گويا فينيقي ها به عنوان قومى دريانورد در رواج آن نقش داشته‌اند.
+
ظاهراً فینیقی ها (از ساکنان [[لبنان]] امروزى و مناطق همجوار) از نخستین اقوامى بودند که به پرستش آن روى آوردند.<ref>تاریخ ملل قدیم، ص‌۲۰۴؛ تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ص‌۱۲۱۷.</ref> آنها براى بعل قربانگاه هایى ساخته و محافظان بسیارى بر آن گمارده بودند<ref>تاریخ تمدن، ج‌۱، ص‌۳۴۵.</ref> و در برپایى جشن ها به قربانى کردن انسان نیز مى‌پرداختند.<ref>تاریخ تمدن، ج‌۱، ص‌۳۴۵.</ref> هر شهر، «بعل» یا «شهر‌خدا»ى خاصى داشته و همانند پدر، بزرگِ شاهان و سرچشمه حاصلخیزى زمین پنداشته مى‌شده است.<ref>تاریخ تمدن، ج‌۱، ص‌۳۴۵.</ref>
  
به هر حال بيشتر اطلاعات تاريخى از پرستش بعل در ارتباط با اهالى سواحل شرقى درياى مديترانه از شمال تا جنوب جزيرة‌العرب است، چنان‌كه گفته شده: مردمان پاره‌اى از اين مناطق فرزندان خود را براى تقرب به آن، قربانى مى‌كردند؛<ref>قاموس كتاب مقدس، ص‌180‌ـ‌181.</ref> نيز نام پادشاهان و شهرها را بعل مى‌گذاشتند.<ref>دائرة‌المعارف بستانى، ج‌2، ص‌495؛ قاموس كتاب مقدس، ص‌181؛ تاج العروس، ج‌14، ص‌58‌، «بعل».</ref> عرب هاى ساكن حجاز نيز بت هاى لات، عُزّى و مَنات را دختران آن مى‌دانستند.<ref>Encyclopedia OF The Quran A - D.</ref>
+
کنعانیان (ساکنان [[اردن]]) از دیگر اقوامى بودند که ظاهراً تحت تأثیر فینیقی ها بعل را خداى آفتاب لقب داده<ref>قاموس کتاب مقدس، ص‌۱۸۰؛ دائرة‌المعارف بستانى، ج‌۵‌، ص‌۲۹۴.</ref> و شکل انسانى آن را به عنوان بزرگ‌ترین معبود مى‌پرستیدند.<ref>تاریخ جامع ادیان، ص‌۳۳۸‌ـ‌۳۳۹.</ref> مطابق گزارش هایى، کنعانیان به طور کلى خدایان خود را بعل نام نهاده و بر فراز قله‌ها، درون دره‌ها و کنار نهرها براى آنها معابدى خاص و قربانگاه هایى به نام بعلِ همان مکان، ساخته بودند.<ref>اعلام قرآن، ص‌۲۵۵‌ـ‌۲۵۶؛ تاریخ جامع ادیان، ص‌۳۳۸.</ref>
  
بعل براى عرب جنوبى جزيرة‌العرب نيز شناخته شده بود،<ref>المفصل، ج‌6‌، ص‌307.</ref> چنان كه بعل را از خدايان عرب جاهلى و مورد پرستش قبايل يمنى و مردم شمال جزيرة‌العرب دانسته‌اند.<ref>تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج‌2، ص‌1216.</ref>
+
افزون بر آسیاى غربى، گسترش بعل پرستى در نقاط مختلف اروپا نیز گزارش شده است؛ ایرلندی ها آن را به اسم «بیل» (بال)، رومی ها «بیلوس» و یونیان به نام «فیلوس» عبادت مى‌کردند<ref>دائرة‌المعارف بستانى، ج‌۲، ص‌۴۹۵؛ اعلام قرآن، ص‌۲۵۵‌ـ‌۲۵۶.</ref> یا پرستش آنها شباهت بسیارى به پرستش بعل داشته است.<ref>قاموس کتاب مقدس، ص‌۱۸۰‌ـ‌۱۸۱.</ref> گزارش [[مسعودی]] از وجود بت بعل در یونان را مى‌توان مؤید این مطلب دانست؛<ref>مروج الذهب، ج‌۲، ص‌۲۷۴.</ref> گویا فینیقی ها به عنوان قومى دریانورد در رواج آن نقش داشته‌اند.
  
عمده روايات اسلامى درباره پرستش بعل، در ارتباط با بنى اسرائيل است؛ گويا عبادت آن از زمان [[حضرت موسى]] عليه السلام در ميان اين قوم مورد توجه بوده است.<ref>تاريخ تمدن، ج‌1، ص‌365‌ـ‌367؛ دائرة‌المعارف بستانى، ج‌2، ص‌494.</ref> آنها به تقليد از ساكنان سرزمين كنعان و به تدريج به پرستش اين بت روى آوردند، به گونه‌اى كه در مواردى متعدد از بعل پرستى آنان ياد شده است.<ref> كتاب مقدس، اول پادشاهان، 16: 31‌ـ‌32، 18: 19‌ـ‌26؛ تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج2، ص‌1217.</ref>
+
به هر حال بیشتر اطلاعات تاریخى از پرستش بعل در ارتباط با اهالى سواحل شرقى دریاى مدیترانه از شمال تا جنوب [[شبه جزیره عربستان|جزیرة‌العرب]] است، چنان‌که گفته شده: مردمان پاره‌اى از این مناطق فرزندان خود را براى تقرب به آن، قربانى مى‌کردند؛<ref>قاموس کتاب مقدس، ص‌۱۸۰‌ـ‌۱۸۱.</ref> نیز نام پادشاهان و شهرها را بعل مى‌گذاشتند.<ref>دائرة‌المعارف بستانى، ج‌۲، ص‌۴۹۵؛ قاموس کتاب مقدس، ص‌۱۸۱؛ تاج العروس، ج‌۱۴، ص‌۵۸‌، «بعل».</ref> عرب هاى ساکن [[حجاز]] نیز بت هاى [[لات]]، [[عزّی|عُزّى]] و مَنات را دختران آن مى‌دانستند.<ref>Encyclopedia OF The Quran A - D.</ref> بعل براى عرب جنوبى جزیرة‌العرب نیز شناخته شده بود،<ref>المفصل، ج‌۶‌، ص‌۳۰۷.</ref> چنان که بعل را از خدایان عرب [[جاهلیت|جاهلى]] و مورد پرستش قبایل [[یمن|یمنى]] و مردم شمال جزیرة‌العرب دانسته‌اند.<ref>تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج‌۲، ص‌۱۲۱۶.</ref>
  
گويند: يهود در اين زمان براى بعل معابد فراوانى ساخته و خدمه بسيارى بكار گرفته بودند. آنها همچنين براى تقرب به آن در اماكن مرتفع آتش‌افروزى كرده، به درگاهش قربانى مى‌كردند،<ref>تاريخ تمدن، ج‌1، ص‌375؛ دائرة‌المعارف بستانى، ج‌2، ص‌494.</ref> چنان‌كه گزارشى از پيروزى ايلياى پيامبر عليه السلام بر بعل پرستان و كشته‌شدن 450 تن از خدمه آن حكايت دارد.<ref>كتاب مقدس، اول پادشاهان، 18: 1 به بعد، ص‌436‌ـ‌438؛ تاريخ جامع اديان، ص‌341.</ref>
+
عمده روایات اسلامى درباره پرستش بعل، در ارتباط با [[بنى اسرائیل]] است؛ گویا عبادت آن از زمان [[حضرت موسى]] علیه السلام در میان این قوم مورد توجه بوده است.<ref>تاریخ تمدن، ج‌۱، ص‌۳۶۵‌ـ‌۳۶۷؛ دائرة‌المعارف بستانى، ج‌۲، ص‌۴۹۴.</ref> آنها به تقلید از ساکنان سرزمین کنعان و به تدریج به پرستش این [[بت پرستی|بت]] روى آوردند، به گونه‌اى که در مواردى متعدد از بعل پرستى آنان یاد شده است.<ref> کتاب مقدس، اول پادشاهان، ۱۶: ۳۱‌ـ‌۳۲، ۱۸: ۱۹‌ـ‌۲۶؛ تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج۲، ص‌۱۲۱۷.</ref>
  
مطابق گزارشى ديگر، وقتى ايلياء به نبوت و اصلاح دينى قيام كرد در سراسر كشور بنى‌اسرائيل فقط 7000 تن از پرستش بعل رويگردان بودند؛ اما بر اثر مبارزه او پيروان بعل كم شدند.<ref>تاريخ جامع اديان، ص‌341؛ تاريخ تمدن، ج‌1، ص‌375.</ref> برخى ايلياء را همان [[حضرت الياس]] عليه السلام مى‌دانند.<ref>التحرير والتنوير، ج‌22، ص‌166؛ تفسير قاسمى، ج‌13، ص‌127.</ref> اين گزارش ها به ميزان زيادى با منابع فرهنگ اسلامى مطابقت دارد.<ref>روض الجنان، ج‌16، ص‌224 به بعد؛ الدرالمنثور، ج‌7، ص116.</ref>
+
گویند: [[یهود|یهود]] در این زمان براى بعل معابد فراوانى ساخته و خدمه بسیارى بکار گرفته بودند. آنها همچنین براى تقرب به آن در اماکن مرتفع آتش‌افروزى کرده، به درگاهش قربانى مى‌کردند،<ref>تاریخ تمدن، ج‌۱، ص‌۳۷۵؛ دائرة‌المعارف بستانى، ج‌۲، ص‌۴۹۴.</ref> چنان‌که گزارشى از پیروزى ایلیاى پیامبر علیه السلام بر بعل پرستان و کشته‌شدن ۴۵۰ تن از خدمه آن حکایت دارد.<ref>کتاب مقدس، اول پادشاهان، ۱۸: ۱ به بعد، ص‌۴۳۶‌ـ‌۴۳۸؛ تاریخ جامع ادیان، ص‌۳۴۱.</ref> مطابق گزارشى دیگر، وقتى ایلیاء به [[نبوت]] و اصلاح دینى قیام کرد در سراسر کشور بنى‌اسرائیل فقط ۷۰۰۰ تن از پرستش بعل رویگردان بودند؛ اما بر اثر مبارزه او پیروان بعل کم شدند.<ref>تاریخ جامع ادیان، ص‌۳۴۱؛ تاریخ تمدن، ج‌۱، ص‌۳۷۵.</ref> برخى ایلیاء را همان [[حضرت الیاس علیه السلام|حضرت الیاس]] علیه السلام مى‌دانند.<ref>التحریر والتنویر، ج‌۲۲، ص‌۱۶۶؛ تفسیر قاسمى، ج‌۱۳، ص‌۱۲۷.</ref> این گزارش ها به میزان زیادى با منابع فرهنگ اسلامى مطابقت دارد.<ref>روض الجنان، ج‌۱۶، ص‌۲۲۴ به بعد؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص۱۱۶.</ref>
  
واژه بعل، سه بار در قرآن آمده است: در آيه‌ 128 [[سوره نساء]]/4 و 72 [[سوره هود]]/11 معناى شوهر<ref>مفردات، ص‌135؛ التحقيق، ج‌1، ص‌34، «بعل».</ref> و در آيه 125 [[سوره صافات]]/37 معناى بت دارد:<ref>مفردات، ص‌135؛ التحقيق، ج‌1، ص‌34، «بعل».</ref> «و اِنَّ اِلياسَ لَمِنَ المُرسَلين × اِذ قالَ لِقَومِهِ اَلا تَتَّقون‌ × اَتَدعونَ بَعلاً‌و تَذَرونَ اَحسَنَ الخلِقين». مفسران در معنا و مصداق بعل در آيه 125 [[سوره صافات]]/37 اختلاف كرده‌اند. برخى چون عكرمه، مجاهد، قتاده و سدى آن را واژه‌اى يمنى به معناى رب دانسته‌اند.<ref> جامع البيان، مج‌12، ج‌23، ص‌110؛ التبيان، ج‌8‌، ص‌525‌؛ مجمع البيان، ج‌8‌، ص‌713.</ref>
+
به اعتقاد برخی مفسران، بنى اسرائیل پس از وفات [[حزقیل|حزقیل نبى]] به پرستش بعل روى آوردند. سبب رواج آن را نیز همسر اَحاب (اَخاب) از پادشاهان این قوم دانسته‌اند.<ref>جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۱۱؛ کشف‌الاسرار، ج‌۸‌، ص‌۲۹۵؛ کتاب مقدس، اول پادشاهان، ۱۸.</ref> بر اساس گزارش این منابع هنگامى که بعل پرستى به اوج خود رسید، خداوند الیاس علیه السلام را براى هدایت و نجات مردم بعلبک مبعوث کرد.<ref>مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۱۳؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۱۱۶‌ـ‌۱۱۷.</ref>
  
ابن‌اسحاق بعل را نام زنى دانسته است كه پرستيده مى‌شده؛<ref>جامع البيان، مج‌12، ج‌23، ص‌111؛ تفسير قرطبى، ج‌15، ص‌77.</ref> اما آلوسى و برخى ديگر از مفسران اين قول را نپذيرفته‌اند.<ref>روح المعانى، مج‌13، ج‌23، ص‌205.</ref> مطابق قول ابن‌عباس، حسن، ضحاك و ابن‌زيد كه از شهرت برخوردار است،<ref>همان، ص‌204؛ تفسير قرطبى، ج‌15، ص‌77؛ الدرالمنثور، ج7، ص‌119.</ref> مراد از بعل بتى به همين نام در بعلبك<ref>جامع البيان، مج‌12، ج‌23، ص‌111.</ref> بوده و نام اين شهر برگرفته از همان بت است.<ref> همان، ص‌110؛ الكشاف، ج‌4، ص‌60‌؛ تفسير قرطبى، ج‌15، ص‌77.</ref>
+
[[قرآن کریم]] نیز به صراحت مأموریت حضرت الیاس را برچیدن بعل‌پرستى دانسته است. آن حضرت با نکوهش پرستش بعل، بت پرستان را به پرستش خداى یگانه فراخواند: {{متن قرآن|«وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ * أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ * اللَّهَ رَبَّکمْ وَرَبَّ آبَائِکمُ الْأَوَّلِینَ»}} ([[سوره صافات]]، ۱۲۳-۱۲۶). نکره آمدن بعل<ref>روح المعانى، مج‌۱۳، ج‌۲۳، ص‌۲۰۵.</ref> تأیید مى‌کند که مراد از [[آیه]] این است: آیا بعضى از بعول (خدایان باطل) را فرامى‌خوانید؟ [[ابن عاشور|ابن‌ عاشور]] بعل را رب النوعى مذکر، متعلق به قوم کنعان و بزرگ‌ترین بت آنان دانسته که نزد ایشان رمز خورشید بوده است. در مقابل آن بت مؤنثى به نام «تأنیت» قرار داشته که رمز ماه بوده‌ است.<ref>التحریر والتنویر، ج‌۲۲، ص‌۱۶۶.</ref>
  
منابع تفسيرى و لغوى در بيان ويژگي هاى بت بعل، آن را از طلا،<ref>مجمع البيان، ج‌7، ص‌713؛ لسان العرب، ج‌1، ص‌449؛ الغريبين، ج‌1، ص‌195.</ref> توخالى،<ref>روض الجنان، ج‌16، ص‌224؛ تفسير قرطبى، ج‌15، ص‌77.</ref> چهارروى،<ref>روض الجنان، ج‌16، ص‌224؛ التفسير الكبير، ج‌26، ص‌161.</ref> داراى ارتفاع 20 ذراعى<ref>روض الجنان، ج‌16، ص‌224؛ التفسير الكبير، ج‌26، ص‌161.</ref> و دو ياقوت بزرگ در چشم،<ref>كشف الاسرار، ج‌8‌، ص‌296؛ روح البيان، ج‌5‌، ص‌481.</ref> مانند انسانى نشسته بر صندلى در حال خوردن چيزى وصف كرده‌اند كه شيطان با سخن گفتن از درون آن، مردم را به گمراهى مى‌كشانده است.<ref>التحرير والتنوير، ج‌23، ص‌167؛ الدرالمنثور، ج‌7، ص‌117.</ref>
+
بنا به گزارش هایى، از مردم بعلبک جز وزیر اَحاب، کسى دعوت الیاس علیه السلام را نپذیرفت،<ref>روضة الصفا، ج‌۱، ص‌۳۲۷.</ref> حتى پیروان بعل، درصدد قتل آن حضرت برآمدند، به گونه‌اى که الیاس وادار به فرار شد.<ref>روض‌الجنان، ج‌۱۶، ص‌۲۲۶؛ البدایة والنهایه، ج‌۱، ص‌۳۳۷.</ref> در برخى منابع آمده است که وى بت بعل را شکست و گریخت؛<ref>تفسیر قرطبى، ج‌۱۵، ص‌۷۷.</ref> اما با مرگ احاب و روى کار آمدن پادشاه جدید او دعوت الیاس علیه السلام را پذیرفت. به دنبال وى، قومش نیز ایمان آوردند و بت پرستانى که حاضر به ترک بعل پرستى نشدند قتل عام گشتند. شمار کشته‌شدگان ۱۰۰۰۰ تن گزارش شده است.<ref>البدایة والنهایه، ج‌۱، ص‌۳۳۷.</ref> از جمله کشته شدگان، محافظان بعل بودند که به انتقام آن دسته از کسانى که ایزابل همسر احاب آنان را کشته بود، کشته شدند.<ref> التحریر والتنویر، ج‌۲۲، ص‌۱۶۸.</ref>  
  
البته داستان‌پردازى مربوط به ورود شيطان به درون بت را شمارى از مفسران نقد كرده و آن را از اسرائيليات و قادح معجزات پيامبر صلى الله عليه و آله برشمرده‌اند. تصوير بتى با اين ويژگي ها در موزه لوور (لوفر) پاريس موجود است.<ref>التحرير والتنوير، ج‌23، ص‌167.</ref>
+
به موجب اخبارى دیگر، الیاس علیه السلام چون از دعوت خود نتیجه‌اى نگرفت بعل پرستان را نفرین کرد<ref>جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۱۲؛ المنتظم، ج‌۱، ص‌۲۶۰؛ قصص الانبیاء، ص‌۲۵۰.</ref> و آنان گرفتار خشکسالى شدند.<ref>  تاریخ طبرى، ج‌۱، ص‌۴۶۲؛ الکامل، ج‌۱، ص‌۲۱۳.</ref> پس از سه سال که بنى اسرائیل [[ایمان]] آوردند، دوباره رحمت الهى نازل شد؛<ref>البدء والتاریخ، ج‌۱، ص‌۹۹؛ قصص‌الانبیاء، ص‌۲۴۳.</ref> ولى چیزى نگذشت که این قوم دوباره به پرستش بعل روى آوردند. این بار الیاس علیه السلام از خداوند خواست تا وى را از شر بت‌پرستان آسوده سازد.<ref>الکامل، ج‌۱، ص‌۲۱۳.</ref>
  
به اعتقاد بيشتر مفسران، بنى اسرائيل پس از وفات حزقيل نبى به پرستش بعل روى آوردند. سبب رواج آن را نيز همسر اَحاب (اَخاب) از پادشاهان اين قوم دانسته‌اند.<ref>جامع البيان، مج‌12، ج‌23، ص‌111؛ كشف‌الاسرار، ج‌8‌، ص‌295؛ كتاب مقدس، اول پادشاهان، 18.</ref> از اين زن با نام هايى چون «اَربل»،<ref>جامع البيان، مج‌12، ج‌23، ص‌111.</ref> «اَزبل»،<ref>تاريخ طبرى، ج‌1، ص‌461.</ref> اَربيل<ref>روضة الصفا، ج‌1، ص‌327؛ حبيب السير، ج‌1، ص‌107.</ref> و «زَبيل» <ref>روض الجنان، ج‌16، ص‌225.</ref> و به بدى ياد شده است. بر اساس گزارش اين منابع هنگامى كه بعل پرستى به اوج خود رسيد، خداوند الياس عليه السلام را براى هدايت و نجات مردم بعلبك مبعوث كرد.<ref>مجمع البيان، ج‌8‌، ص‌713؛ الدرالمنثور، ج‌7، ص‌116‌ـ‌117.</ref>
+
تعبیر {{متن قرآن|«اَحسَن الخالِقین»}} در آیه با آن که آفریننده حقیقى در عالم جز خدا نیست، ظاهراً اشاره به مصنوعاتى دارد که انسان با تغییر شکل دادن به مواد طبیعى درست مى‌کند، بنابراین خالق بر آنها اطلاق مى‌گردد، هر چند خالق مجازى است؛<ref>تفسیر قرطبى، ج‌۱۵، ص‌۷۷؛ نمونه، ج‌۱۹، ص‌۱۴۰‌ـ‌۱۴۱.</ref> به سخن دیگر از مجموع آیه {{متن قرآن|«أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ»}} ([[سوره صافات]]، ۱۲۵) مى‌توان فهمید که [[شرک]] مردم آن دیار در خالقیت بوده‌ است.
 
 
قرآن كريم نيز به صراحت مأموريت وى را برچيدن بعل‌پرستى دانسته است. آن حضرت با نكوهش پرستش بعل، بت پرستان را به پرستش خداى يگانه فراخواند: «اَلا‌تَتَّقون × اَتَدعونَ بَعلاً وتَذَرونَ اَحسَنَ الخلِقين × اَللّهَ رَبَّكُم ورَبَّ ءابائِكُمُ الاَوَّلين». ([[سوره صافات]]/37، 124 ـ 126) نكره آمدن بعل<ref>روح المعانى، مج‌13، ج‌23، ص‌205.</ref> تأييد مى‌كند كه مراد از آيه اين است: آيا بعضى از بعول (خدايان باطل) را فرامى‌خوانيد؟ ابن‌ عاشور بعل را رب النوعى مذكر، متعلق به قوم كنعان و بزرگ‌ترين بت آنان دانسته كه نزد ايشان رمز خورشيد بوده است. در مقابل آن بت مؤنثى به نام «تأنيت» قرار داشته كه رمز ماه بوده‌ است.<ref>التحرير والتنوير، ج‌22، ص‌166.</ref>
 
 
 
بنا به گزارش هايى از مردم بعلبك جز وزير اَحاب كسى دعوت الياس عليه السلام را نپذيرفت،<ref>روضة الصفا، ج‌1، ص‌327.</ref> حتى پيروان بعل، درصدد قتل آن حضرت برآمدند، به گونه‌اى كه الياس وادار به فرار شد.<ref>روض‌الجنان، ج‌16، ص‌226؛ البداية والنهايه، ج‌1، ص‌337.</ref>
 
 
 
در برخى منابع آمده است كه وى بت بعل را شكست و گريخت؛<ref>تفسير قرطبى، ج‌15، ص‌77.</ref> اما با مرگ احاب و روى كار آمدن پادشاه جديد او دعوت الياس عليه السلام را پذيرفت. به دنبال وى، قومش نيز ايمان آوردند و بت پرستانى كه حاضر به ترك بعل پرستى نشدند قتل عام گشتند. شمار كشته‌شدگان 10000 تن گزارش شده است.<ref>البداية والنهايه، ج‌1، ص‌337.</ref>
 
 
 
از جمله كشته شدگان، محافظان بعل بودند كه به انتقام آن دسته از كسانى كه ايزابل همسر احاب آنان را كشته بود، كشته شدند.<ref> التحرير والتنوير، ج‌22، ص‌168.</ref> به موجب اخبارى ديگر الياس عليه السلام چون از دعوت خود نتيجه‌اى نگرفت بعل پرستان را نفرين كرد<ref>جامع البيان، مج‌12، ج‌23، ص‌112؛ المنتظم، ج‌1، ص‌260؛ قصص الانبياء، ص‌250.</ref> و آنان گرفتار خشكسالى شدند.<ref>  تاريخ طبرى، ج‌1، ص‌462؛ الكامل، ج‌1، ص‌213.</ref> پس از سه سال كه بنى اسرائيل ايمان آوردند، دوباره رحمت الهى نازل شد؛<ref>البدء والتاريخ، ج‌1، ص‌99؛ قصص‌الانبياء، ص‌243.</ref> ولى چيزى نگذشت كه اين قوم دوباره به پرستش بعل روى آوردند. اين بار الياس عليه السلام از خداوند خواست تا وى را از شر بت‌پرستان آسوده سازد.<ref>الكامل، ج‌1، ص‌213.</ref>
 
 
 
تعبير «اَحسَن الخالِقين» در آيه با آن كه آفريننده حقيقى در عالم جز خدا نيست ظاهراً اشاره به مصنوعاتى دارد كه انسان با تغيير شكل دادن به مواد طبيعى درست مى‌كند، بنابراين خالق بر آنها اطلاق مى‌گردد، هر چند خالق مجازى است؛<ref>تفسير قرطبى، ج‌15، ص‌77؛ نمونه، ج‌19، ص‌140‌ـ‌141.</ref> به سخن ديگر از مجموع آيه «اَتَدعونَ بَعلاً و تَذَرونَ اَحسَنَ الخلِقين» ([[سوره صافات]]/37،125) مى‌توان فهميد كه شرك مردم آن ديار در خالقيت بوده‌ است.
 
 
 
از فرجام بعل اطلاع دقيقى در دست نيست. به موجب پاره‌اى گزارش ها به رغم مبارزاتى كه براى ريشه‌كن كردن پرستش آن در زمان هاى مختلف صورت گرفت باز هم عبادت آن استمرار يافت. سرانجام، اين بت نيز همچون بت هاى ديگر جزيرة‌العرب، با گسترش اسلام از بين رفت.<ref>جاهليت و اسلام، ص‌265‌ـ‌266.</ref>
 
 
 
هنوز در شهر «پالمير» كه عرب آن را «تدمر» مى‌گفتند آثار بتكده قديمى بزرگى به نام بعل مشهود است. در كشفيات فينيقي ها نيز آثارى از آن بر جاى مانده است.<ref>همان؛ دائرة‌المعارف بستانى، ج‌2، ص‌494.</ref>
 
 
 
نظر به آنچه گذشت مى‌توان به احتمال زياد بعل را نه نام يك بت مشخص بلكه رب النوع آسمان، باد و توفان به عنوان مظاهر نيروهاى تأثيرگذار در رويش زراعت و گياهان دانست.<ref> تاريخ الحضارات العام، ج‌1، ص‌207‌ـ‌208؛ تاريخ جامع اديان، ص‌338‌ـ‌340؛ تاريخ ملل قديم آسياى غربى، ص‌204‌ـ‌211.</ref> عَلَم جنس<ref>اعلام قرآن، ص‌255.</ref> و عنوان بودن آن براى خدايان متعدد، همچنين اضافه شدن آن به واژگان گوناگون<ref>المفصل، ج‌6‌، ص‌306‌ـ‌307، 333‌ـ‌335؛ قاموس كتاب مقدس، ص‌180‌ـ‌184.</ref> و نكره آمدنش در قرآن<ref>روح المعانى، مج‌12، ج‌23، ص‌205.</ref>([[سوره صافات]]/37،125) مى‌تواند مؤيد اين ديدگاه‌ باشد.
 
  
 +
از فرجام بعل اطلاع دقیقى در دست نیست. به موجب پاره‌اى گزارش ها به رغم مبارزاتى که براى ریشه‌کن کردن پرستش آن در زمان هاى مختلف صورت گرفت باز هم عبادت آن استمرار یافت. سرانجام، این بت نیز همچون بت هاى دیگر جزیرة‌العرب، با گسترش [[اسلام]] از بین رفت.<ref>جاهلیت و اسلام، ص‌۲۶۵‌ـ‌۲۶۶.</ref> هنوز در شهر «پالمیر» که عرب آن را «تدمر» مى‌گفتند آثار بتکده قدیمى بزرگى به نام بعل مشهود است. در کشفیات فینیقی ها نیز آثارى از آن بر جاى مانده است.<ref>همان؛ دائرة‌المعارف بستانى، ج‌۲، ص‌۴۹۴.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
بعل، سيد محمود سامانى، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص581-586.
+
*"بعل"، دائرةالمعارف قرآن کریم، سید محمود سامانى، ج۵، ص۵۸۱-۵۸۶.
 
+
{{قرآن}}
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
 +
[[رده:دوران جاهلیت]]
 
[[رده:قصه‌های قرآنی]]
 
[[رده:قصه‌های قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۵:۴۱


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«بَعل» از واژگان قرآنی است، و کاربرد رایج آن نام بتى در شهر «بعلبک» لبنان بوده که بنى‌اسرائیل آن را مى‌پرستیده‌اند، تا این که الیاس پیامبر (علیه السلام) براى هدایت آنان مبعوث شد. واژه «بعل» سه بار در قرآن آمده و مفسران در معنا و مصداق آن اختلاف کرده‌اند.

واژه بعل و معنا و مصداق آن

عربى یا عجمى بودن واژه بَعْل، مورد اختلاف است. دیدگاه نخست، کاربرد متداول و فراوان آن در زبان عربى را دلیل عربى بودن آن مى‌داند.[۱] از جمله معانى مشهور لغوى که در زبان عربى براى بعل گفته‌اند عبارت است از: خدا و ربّ،[۲] مالک،[۳] بت[۴] (یا نام بتى از طلا[۵]) و زوج.[۶]

برخى در جمع معانى یاد شده، بعل را چیزى قائم به ذات دانسته‌اند که نسبت به همنوعان خود برتر و از آنها بى‌نیاز است، بر این اساس به رغم وجود این معناى مشترک در همه کاربردها، بعل در موارد گوناگون مصداق و معناى متفاوتى دارد؛ مثلاً بعلِ زن به معناى شوهر او، بعل در مورد درخت خرما به معناى نخل بى‌نیاز از آبیارى، بعلِ یک قبیله به معناى بتِ آنان، بعل یک چیز به معناى مالک و صاحب آن و بعل یک مکان به معناى بخش مرتفع آن است.[۷]

در مقابل، شمارى دیگر از صاحب‌نظران بعل را از واژگان دخیل مى‌دانند، با این تفاوت که برخى آن را حبشى یا سریانى و به معناى «ربّ»[۸] و برخى دیگر آن را در اصل لغتى بابلى و همان «بال» به معناى خداى بین‌النهرین دانسته‌اند.[۹]

در زبان عبرى این واژه به معناى رب النوع (خداوند یا آقا) آمده است؛[۱۰] اما در اصطلاح فرهنگ اسلامى، بعل اسم عَلَم براى بتى است در شهر «بعلبک» لبنان، که بنى‌اسرائیل آن را مى‌پرستیده‌اند تا این که الیاس پیامبر براى هدایت آنان مبعوث شد.[۱۱] گویند: نام این شهر نیز برگرفته از نام همان بت‌ است.[۱۲]

واژه «بعل»، سه بار در قرآن کریم آمده است: در آیه‌ ۱۲۸ سوره نساء و ۷۲ سوره هود معناى شوهر،[۱۳] و در آیه ۱۲۵ سوره صافات معناى بت دارد:[۱۴] «وَإِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ * أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ». مفسران در معنا و مصداق بعل در آیه ۱۲۵ سوره صافات اختلاف کرده‌اند. برخى چون عکرمه، مجاهد، قتاده و سدى آن را واژه‌اى یمنى به معناى رب دانسته‌اند.[۱۵] مطابق قول ابن عباس، حسن، ضحاک و ابن‌زید که از شهرت برخوردار است،[۱۶] مراد از بعل بتى به همین نام در بعلبک[۱۷] بوده و نام این شهر برگرفته از همان بت است.[۱۸]

منابع تفسیرى و لغوى در بیان ویژگی هاى بت بعل، آن را از طلا،[۱۹] توخالى،[۲۰] چهارروى،[۲۱] داراى ارتفاع ۲۰ ذراعى[۲۲] و دو یاقوت بزرگ در چشم،[۲۳] مانند انسانى نشسته بر صندلى در حال خوردن چیزى وصف کرده‌اند که شیطان با سخن گفتن از درون آن، مردم را به گمراهى مى‌کشانده است.[۲۴] البته داستان‌پردازى مربوط به ورود شیطان به درون بت را شمارى از مفسران نقد کرده و آن را از اسرائیلیات و قادح معجزات پیامبر صلى الله علیه و آله برشمرده‌اند. تصویر بتى با این ویژگی ها در موزه لوور (لوفر) پاریس موجود است.[۲۵]

مى‌توان به احتمال زیاد، بعل را نه نام یک بت مشخص، بلکه رب النوع آسمان، باد و توفان به عنوان مظاهر نیروهاى تأثیرگذار در رویش زراعت و گیاهان دانست.[۲۶] عَلَم جنس[۲۷] و عنوان بودن آن براى خدایان متعدد، همچنین اضافه شدن آن به واژگان گوناگون[۲۸] و نکره آمدنش در قرآن[۲۹] (سوره صافات، ۱۲۵) مى‌تواند مؤید این دیدگاه‌ باشد.

پرستش بت بعل

هر چند اظهارنظر قطعى درباره سابقه پیدایش بعل به عنوان رب‌النوع مردمان آسیاى غربى[۳۰] دشوار است؛ اما در این که این بت قرنها پیش از میلاد مسیح، پرستیده مى‌شد، تردیدى نیست.[۳۱]

ظاهراً فینیقی ها (از ساکنان لبنان امروزى و مناطق همجوار) از نخستین اقوامى بودند که به پرستش آن روى آوردند.[۳۲] آنها براى بعل قربانگاه هایى ساخته و محافظان بسیارى بر آن گمارده بودند[۳۳] و در برپایى جشن ها به قربانى کردن انسان نیز مى‌پرداختند.[۳۴] هر شهر، «بعل» یا «شهر‌خدا»ى خاصى داشته و همانند پدر، بزرگِ شاهان و سرچشمه حاصلخیزى زمین پنداشته مى‌شده است.[۳۵]

کنعانیان (ساکنان اردن) از دیگر اقوامى بودند که ظاهراً تحت تأثیر فینیقی ها بعل را خداى آفتاب لقب داده[۳۶] و شکل انسانى آن را به عنوان بزرگ‌ترین معبود مى‌پرستیدند.[۳۷] مطابق گزارش هایى، کنعانیان به طور کلى خدایان خود را بعل نام نهاده و بر فراز قله‌ها، درون دره‌ها و کنار نهرها براى آنها معابدى خاص و قربانگاه هایى به نام بعلِ همان مکان، ساخته بودند.[۳۸]

افزون بر آسیاى غربى، گسترش بعل پرستى در نقاط مختلف اروپا نیز گزارش شده است؛ ایرلندی ها آن را به اسم «بیل» (بال)، رومی ها «بیلوس» و یونیان به نام «فیلوس» عبادت مى‌کردند[۳۹] یا پرستش آنها شباهت بسیارى به پرستش بعل داشته است.[۴۰] گزارش مسعودی از وجود بت بعل در یونان را مى‌توان مؤید این مطلب دانست؛[۴۱] گویا فینیقی ها به عنوان قومى دریانورد در رواج آن نقش داشته‌اند.

به هر حال بیشتر اطلاعات تاریخى از پرستش بعل در ارتباط با اهالى سواحل شرقى دریاى مدیترانه از شمال تا جنوب جزیرة‌العرب است، چنان‌که گفته شده: مردمان پاره‌اى از این مناطق فرزندان خود را براى تقرب به آن، قربانى مى‌کردند؛[۴۲] نیز نام پادشاهان و شهرها را بعل مى‌گذاشتند.[۴۳] عرب هاى ساکن حجاز نیز بت هاى لات، عُزّى و مَنات را دختران آن مى‌دانستند.[۴۴] بعل براى عرب جنوبى جزیرة‌العرب نیز شناخته شده بود،[۴۵] چنان که بعل را از خدایان عرب جاهلى و مورد پرستش قبایل یمنى و مردم شمال جزیرة‌العرب دانسته‌اند.[۴۶]

عمده روایات اسلامى درباره پرستش بعل، در ارتباط با بنى اسرائیل است؛ گویا عبادت آن از زمان حضرت موسى علیه السلام در میان این قوم مورد توجه بوده است.[۴۷] آنها به تقلید از ساکنان سرزمین کنعان و به تدریج به پرستش این بت روى آوردند، به گونه‌اى که در مواردى متعدد از بعل پرستى آنان یاد شده است.[۴۸]

گویند: یهود در این زمان براى بعل معابد فراوانى ساخته و خدمه بسیارى بکار گرفته بودند. آنها همچنین براى تقرب به آن در اماکن مرتفع آتش‌افروزى کرده، به درگاهش قربانى مى‌کردند،[۴۹] چنان‌که گزارشى از پیروزى ایلیاى پیامبر علیه السلام بر بعل پرستان و کشته‌شدن ۴۵۰ تن از خدمه آن حکایت دارد.[۵۰] مطابق گزارشى دیگر، وقتى ایلیاء به نبوت و اصلاح دینى قیام کرد در سراسر کشور بنى‌اسرائیل فقط ۷۰۰۰ تن از پرستش بعل رویگردان بودند؛ اما بر اثر مبارزه او پیروان بعل کم شدند.[۵۱] برخى ایلیاء را همان حضرت الیاس علیه السلام مى‌دانند.[۵۲] این گزارش ها به میزان زیادى با منابع فرهنگ اسلامى مطابقت دارد.[۵۳]

به اعتقاد برخی مفسران، بنى اسرائیل پس از وفات حزقیل نبى به پرستش بعل روى آوردند. سبب رواج آن را نیز همسر اَحاب (اَخاب) از پادشاهان این قوم دانسته‌اند.[۵۴] بر اساس گزارش این منابع هنگامى که بعل پرستى به اوج خود رسید، خداوند الیاس علیه السلام را براى هدایت و نجات مردم بعلبک مبعوث کرد.[۵۵]

قرآن کریم نیز به صراحت مأموریت حضرت الیاس را برچیدن بعل‌پرستى دانسته است. آن حضرت با نکوهش پرستش بعل، بت پرستان را به پرستش خداى یگانه فراخواند: «وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ * أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ * اللَّهَ رَبَّکمْ وَرَبَّ آبَائِکمُ الْأَوَّلِینَ» (سوره صافات، ۱۲۳-۱۲۶). نکره آمدن بعل[۵۶] تأیید مى‌کند که مراد از آیه این است: آیا بعضى از بعول (خدایان باطل) را فرامى‌خوانید؟ ابن‌ عاشور بعل را رب النوعى مذکر، متعلق به قوم کنعان و بزرگ‌ترین بت آنان دانسته که نزد ایشان رمز خورشید بوده است. در مقابل آن بت مؤنثى به نام «تأنیت» قرار داشته که رمز ماه بوده‌ است.[۵۷]

بنا به گزارش هایى، از مردم بعلبک جز وزیر اَحاب، کسى دعوت الیاس علیه السلام را نپذیرفت،[۵۸] حتى پیروان بعل، درصدد قتل آن حضرت برآمدند، به گونه‌اى که الیاس وادار به فرار شد.[۵۹] در برخى منابع آمده است که وى بت بعل را شکست و گریخت؛[۶۰] اما با مرگ احاب و روى کار آمدن پادشاه جدید او دعوت الیاس علیه السلام را پذیرفت. به دنبال وى، قومش نیز ایمان آوردند و بت پرستانى که حاضر به ترک بعل پرستى نشدند قتل عام گشتند. شمار کشته‌شدگان ۱۰۰۰۰ تن گزارش شده است.[۶۱] از جمله کشته شدگان، محافظان بعل بودند که به انتقام آن دسته از کسانى که ایزابل همسر احاب آنان را کشته بود، کشته شدند.[۶۲]

به موجب اخبارى دیگر، الیاس علیه السلام چون از دعوت خود نتیجه‌اى نگرفت بعل پرستان را نفرین کرد[۶۳] و آنان گرفتار خشکسالى شدند.[۶۴] پس از سه سال که بنى اسرائیل ایمان آوردند، دوباره رحمت الهى نازل شد؛[۶۵] ولى چیزى نگذشت که این قوم دوباره به پرستش بعل روى آوردند. این بار الیاس علیه السلام از خداوند خواست تا وى را از شر بت‌پرستان آسوده سازد.[۶۶]

تعبیر «اَحسَن الخالِقین» در آیه با آن که آفریننده حقیقى در عالم جز خدا نیست، ظاهراً اشاره به مصنوعاتى دارد که انسان با تغییر شکل دادن به مواد طبیعى درست مى‌کند، بنابراین خالق بر آنها اطلاق مى‌گردد، هر چند خالق مجازى است؛[۶۷] به سخن دیگر از مجموع آیه «أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ» (سوره صافات، ۱۲۵) مى‌توان فهمید که شرک مردم آن دیار در خالقیت بوده‌ است.

از فرجام بعل اطلاع دقیقى در دست نیست. به موجب پاره‌اى گزارش ها به رغم مبارزاتى که براى ریشه‌کن کردن پرستش آن در زمان هاى مختلف صورت گرفت باز هم عبادت آن استمرار یافت. سرانجام، این بت نیز همچون بت هاى دیگر جزیرة‌العرب، با گسترش اسلام از بین رفت.[۶۸] هنوز در شهر «پالمیر» که عرب آن را «تدمر» مى‌گفتند آثار بتکده قدیمى بزرگى به نام بعل مشهود است. در کشفیات فینیقی ها نیز آثارى از آن بر جاى مانده است.[۶۹]

پانویس

  1. مفردات، ص‌۱۳۵، «بعل»؛ معجم اعلام القرآن، ص‌۷۹.
  2. القاموس المحیط، ج‌۲، ص‌۱۲۸۰؛ لسان العرب، ج‌۱، ص‌۴۴۹؛ لغت نامه، ج‌۳، ص‌۴۲۳۲، «بعل».
  3. الغریبین، ج‌۱، ص‌۱۹۵؛ القاموس المحیط، ج‌۲، ص‌۱۲۸۰.
  4. المعجم الجامع، ص‌۷۰؛ لغت نامه، ج‌۳، ص‌۴۲۳۲.
  5. الغریبین، ج‌۱‌، ص‌۱۹۵، «بعل»؛ الاصنام، ص‌۶۸‌.
  6. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۴۴۹؛ القاموس المحیط، ج‌۲، ص‌۱۲۸۰، «بعل».
  7. دائرة‌المعارف بستانى، ج‌۳، ص‌۴۹۳‌ـ‌۴۹۴؛ التحقیق، ج‌۱، ص‌۳۰۳، «بعل».
  8. واژه‌هاى دخیل، ص‌۱۴۴.
  9. جاهلیت و اسلام، ص ۲۶۵؛ تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج ۲، ص‌۱۲۱۷؛ Encyclopaedie of The Quran A - D P.
  10. کتاب مقدس، اول پادشاهان، ۱۶: ۳۲؛ قاموس کتاب مقدس، ص‌۱۸۰‌ـ‌۱۸۱.
  11. تاریخ طبرى، ج‌۱، ص‌۴۶۱؛ البدء والتاریخ، ج‌۳، ص‌۹۹؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۱۳.
  12. معجم‌البلدان، ج‌۱، ص‌۴۵۵؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۱۱۶.
  13. مفردات، ص‌۱۳۵؛ التحقیق، ج‌۱، ص‌۳۴، «بعل».
  14. مفردات، ص‌۱۳۵؛ التحقیق، ج‌۱، ص‌۳۴، «بعل».
  15. جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۱۰؛ التبیان، ج‌۸‌، ص‌۵۲۵‌؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۱۳.
  16. همان، ص‌۲۰۴؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۵، ص‌۷۷؛ الدرالمنثور، ج۷، ص‌۱۱۹.
  17. جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۱۱.
  18. همان، ص‌۱۱۰؛ الکشاف، ج‌۴، ص‌۶۰‌؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۵، ص‌۷۷.
  19. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۷۱۳؛ لسان العرب، ج‌۱، ص‌۴۴۹؛ الغریبین، ج‌۱، ص‌۱۹۵.
  20. روض الجنان، ج‌۱۶، ص‌۲۲۴؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۵، ص‌۷۷.
  21. روض الجنان، ج‌۱۶، ص‌۲۲۴؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۶، ص‌۱۶۱.
  22. روض الجنان، ج‌۱۶، ص‌۲۲۴؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۶، ص‌۱۶۱.
  23. کشف الاسرار، ج‌۸‌، ص‌۲۹۶؛ روح البیان، ج‌۵‌، ص‌۴۸۱.
  24. التحریر والتنویر، ج‌۲۳، ص‌۱۶۷؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۱۱۷.
  25. التحریر والتنویر، ج‌۲۳، ص‌۱۶۷.
  26. تاریخ الحضارات العام، ج‌۱، ص‌۲۰۷‌ـ‌۲۰۸؛ تاریخ جامع ادیان، ص‌۳۳۸‌ـ‌۳۴۰؛ تاریخ ملل قدیم آسیاى غربى، ص‌۲۰۴‌ـ‌۲۱۱.
  27. اعلام قرآن، ص‌۲۵۵.
  28. المفصل، ج‌۶‌، ص‌۳۰۶‌ـ‌۳۰۷، ۳۳۳‌ـ‌۳۳۵؛ قاموس کتاب مقدس، ص‌۱۸۰‌ـ‌۱۸۴.
  29. روح المعانى، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۲۰۵.
  30. تاریخ جامع ادیان، ص‌۳۳۸‌ـ‌۳۳۹؛ قاموس کتاب مقدس، ص‌۱۰۸؛ المفصل، ج‌۶‌، ص‌۳۰۶؛ تاریخ ملل قدیم، ص‌۲۱۱.
  31. المفصل، ج‌۶‌، ص‌۳۰۷؛ دائرة‌المعارف بستانى، ج‌۵‌، ص‌۲۹۴.
  32. تاریخ ملل قدیم، ص‌۲۰۴؛ تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ص‌۱۲۱۷.
  33. تاریخ تمدن، ج‌۱، ص‌۳۴۵.
  34. تاریخ تمدن، ج‌۱، ص‌۳۴۵.
  35. تاریخ تمدن، ج‌۱، ص‌۳۴۵.
  36. قاموس کتاب مقدس، ص‌۱۸۰؛ دائرة‌المعارف بستانى، ج‌۵‌، ص‌۲۹۴.
  37. تاریخ جامع ادیان، ص‌۳۳۸‌ـ‌۳۳۹.
  38. اعلام قرآن، ص‌۲۵۵‌ـ‌۲۵۶؛ تاریخ جامع ادیان، ص‌۳۳۸.
  39. دائرة‌المعارف بستانى، ج‌۲، ص‌۴۹۵؛ اعلام قرآن، ص‌۲۵۵‌ـ‌۲۵۶.
  40. قاموس کتاب مقدس، ص‌۱۸۰‌ـ‌۱۸۱.
  41. مروج الذهب، ج‌۲، ص‌۲۷۴.
  42. قاموس کتاب مقدس، ص‌۱۸۰‌ـ‌۱۸۱.
  43. دائرة‌المعارف بستانى، ج‌۲، ص‌۴۹۵؛ قاموس کتاب مقدس، ص‌۱۸۱؛ تاج العروس، ج‌۱۴، ص‌۵۸‌، «بعل».
  44. Encyclopedia OF The Quran A - D.
  45. المفصل، ج‌۶‌، ص‌۳۰۷.
  46. تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج‌۲، ص‌۱۲۱۶.
  47. تاریخ تمدن، ج‌۱، ص‌۳۶۵‌ـ‌۳۶۷؛ دائرة‌المعارف بستانى، ج‌۲، ص‌۴۹۴.
  48. کتاب مقدس، اول پادشاهان، ۱۶: ۳۱‌ـ‌۳۲، ۱۸: ۱۹‌ـ‌۲۶؛ تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج۲، ص‌۱۲۱۷.
  49. تاریخ تمدن، ج‌۱، ص‌۳۷۵؛ دائرة‌المعارف بستانى، ج‌۲، ص‌۴۹۴.
  50. کتاب مقدس، اول پادشاهان، ۱۸: ۱ به بعد، ص‌۴۳۶‌ـ‌۴۳۸؛ تاریخ جامع ادیان، ص‌۳۴۱.
  51. تاریخ جامع ادیان، ص‌۳۴۱؛ تاریخ تمدن، ج‌۱، ص‌۳۷۵.
  52. التحریر والتنویر، ج‌۲۲، ص‌۱۶۶؛ تفسیر قاسمى، ج‌۱۳، ص‌۱۲۷.
  53. روض الجنان، ج‌۱۶، ص‌۲۲۴ به بعد؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص۱۱۶.
  54. جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۱۱؛ کشف‌الاسرار، ج‌۸‌، ص‌۲۹۵؛ کتاب مقدس، اول پادشاهان، ۱۸.
  55. مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۱۳؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۱۱۶‌ـ‌۱۱۷.
  56. روح المعانى، مج‌۱۳، ج‌۲۳، ص‌۲۰۵.
  57. التحریر والتنویر، ج‌۲۲، ص‌۱۶۶.
  58. روضة الصفا، ج‌۱، ص‌۳۲۷.
  59. روض‌الجنان، ج‌۱۶، ص‌۲۲۶؛ البدایة والنهایه، ج‌۱، ص‌۳۳۷.
  60. تفسیر قرطبى، ج‌۱۵، ص‌۷۷.
  61. البدایة والنهایه، ج‌۱، ص‌۳۳۷.
  62. التحریر والتنویر، ج‌۲۲، ص‌۱۶۸.
  63. جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۱۲؛ المنتظم، ج‌۱، ص‌۲۶۰؛ قصص الانبیاء، ص‌۲۵۰.
  64. تاریخ طبرى، ج‌۱، ص‌۴۶۲؛ الکامل، ج‌۱، ص‌۲۱۳.
  65. البدء والتاریخ، ج‌۱، ص‌۹۹؛ قصص‌الانبیاء، ص‌۲۴۳.
  66. الکامل، ج‌۱، ص‌۲۱۳.
  67. تفسیر قرطبى، ج‌۱۵، ص‌۷۷؛ نمونه، ج‌۱۹، ص‌۱۴۰‌ـ‌۱۴۱.
  68. جاهلیت و اسلام، ص‌۲۶۵‌ـ‌۲۶۶.
  69. همان؛ دائرة‌المعارف بستانى، ج‌۲، ص‌۴۹۴.

منابع

  • "بعل"، دائرةالمعارف قرآن کریم، سید محمود سامانى، ج۵، ص۵۸۱-۵۸۶.
قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن