مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

اصلاح ذات البین

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«اصلاح ذات البَین»‌ از تعابیر قرآنی، به معنای آشتی دادن مردم و اصلاح روابط و از بین بردن عوامل و اسباب تفرقه میان آنان است. در اسلام، تقویت و تحکیم پیوندها و اصلاح میان مردم به قدرى اهمیت دارد که حتی دروغ گفتن در این مورد جایز شمرده شده است.

تعریف اصلاح ذات‌البین

«اصلاح» از ماده صلح و نقطه مقابل فساد و تباهی است[۱] و تعبیر «اصلاح ذات البین»، به معنی اصلاح اساس ارتباطات و تقویت و تحکیم پیوندها و از میان بردن عوامل و اسباب تفرقه و نفاق و نفرت و کینه در میان مردم است.[۲] در اصطلاح قرآنی نیز به معنای آشتی دادن مردم و نیز به معنی از میان برداشتن تباهی و نادرستی در محیط اجتماعی است.[۳]

«اصلاح دادن میان مردم» نقطه مقابل «سخن چینی» می‌باشد، زیرا فرد می‌کوشد با سخنان خود میان دو نفر صلح و صفا برقرار کند.

اهمیت اصلاح ذات‌البین

اصلاح ذات ­البین و ایجاد تفاهم و زدودن کدورت ها و تبدیل آنها به صمیمیت و دوستی، یکی از مهمترین برنامه‌های اسلامی است. در تعلیمات اسلامی به اندازه‌ای به این موضوع اهمیت داده شده که به عنوان یکی از برترین عبادات معرفی گردیده است. علت این همه تأکید روشن است؛ زیرا عظمت و قدرت و سربلندی یک ملت جز در سایه تفاهم و تعاون ممکن نیست. اگر مشاجره‌ها و اختلافات اصلاح نشود، ریشه عداوت تدریجاً در دلها نفوذ می‌کند و ملتی را به جمعیتی پراکنده تبدیل می‌سازد که در مقابل هر حادثه‌ای ضعیف می‌گردد و مسائل اصولی اسلام به خطر خواهد افتاد.[۴]

برای بقاء روابط محبت‌آمیز و ادامه زندگی مشترک، آشتی دادن بین دو طرفی که خصومت دارند یک ضرورت اجتماعی است، بخصوص اگر رابطه مذکور میان زن و شوهر در محدوده خانواده یا دو طایفه واقع شود.[۵] بدیهی است آشتی دادن، تنها در سطح فرد یا افراد اثر نمی‌گذارد، بلکه سبب انسجام اقشار مختلف جامعه و تحکیم پیوندها میان آنها می‌شود و این خود سبب عزت و اقتدار جامعه اسلامی می‌گردد.[۶]

با این که دروغ گفتن یکی از گناهان کبیره است و دروغگو مورد نکوهش واقع شده است، اما به خاطر اهمیت اصلاح بین مردم، اگر کسی بتواند به این وسیله بین دو نفر که با یکدیگر نزاع دارند، صفا و صمیمیت ایجاد کند، دروغ گفتن برایش جایز است.[۷] چنانکه امام صادق علیه السلام می‌فرماید: آشتی دهنده دروغگو نیست.[۸] مراد این است که اگر کسی به جهت اصلاح میان مردم سخن غیرواقعی بگوید که اصلاح شود، این را دروغ نمی‌گویند و ضرر ندارد.

اصلاح ذات‌البین در قرآن

«اصلاح» و دیگر مشتقات صلح، حدود ۸۰ بار در قرآن کریم بکار رفته است که گاهی به خداوند نسبت داده می‌شود و گاهی به بندگان. رفع اختلافات خانوادگی، اصلاح در وصیت، اصلاح در امور یتیم، آشتی دادن بین مردم و... از مهمترین موارد اصلاح در رابطه با انسان با انسان های دیگر است.[۹]

خداوند در قرآن می‌فرماید: «یسْأَلُونَک عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَینِکمْ...»؛[۱۰] از تو درباره انفال (غنائم و هر گونه مال بدون مالک مشخص) سؤال می‌کنند، بگو انفال مخصوص خدا و پیامبر است. پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و [اختلاف و نزاع] بین خود را اصلاح نمایید.

در آیه‌ای دیگر از قرآن کریم آمده است: «لَا خَیرَ فِی کثِیرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَینَ النَّاسِ وَمَنْ یفْعَلْ ذَٰلِک ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا»؛ در بسیاری از سخنان درگوشی (و جلسات محرمانه) آنها خیر و سودی نیست، مگر کسی که (به این وسیله) امر به کمک به دیگران یا کار نیک یا اصلاح در میان مردم کند و هر کس برای خشنودی پروردگار چنین کند پاداش بزرگی به او خواهیم داد.[۱۱]

در این آیه بعد از نکوهش سخنان درگوشی، برای این که گمان نشود هر گونه نجوا مذموم است چند مورد را به عنوان بیان یک قانون کلی به صورت استثناء بیان می‌کند. اساساً اگر نجوا در حضور جمعیت انجام پذیرد سوء ظن افراد را برمی‌انگیزد و گاهی حتی میان دوستان ایجاد بدبینی می‌کند. اما گاهی حفظ آبروی انسانی ایجاب می‌کند که از نجوا استفاده شود.[۱۲]

اصلاح ذات‌البین در روایات

اصلاح میان مردمان از صفات و فضایل نیک اخلاقی و علامت شرافت نفس و طهارت ذات است و به این سبب، ثواب و فضیلت بسیار به ازای آن در احادیث رسیده است:

  • رسول خدا صلی الله علیه وآله در بیان اهمیت آشتی دادن میان مردم می‌فرماید: آیا شما را به چیزی بافضیلت‌تر از نماز و روزه و صدقه (زکات) آگاه نکنم؟ آن چیز اصلاح میان مردم است؛ زیرا تیره شدن رابطه میان مردم، مهلک و دین برانداز است.[۱۳]
  • پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «برترین صدقات، اصلاح کردن میان مردمان است».[۱۴]
  • پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می‌فرماید: کسی هیچ کاری را انجام نداد بعد از برپا داشتن واجبات، که بهتر از اصلاح دادن میان مردم باشد، سخن خیری گوید و آن خیر،‌ خیر دیگری - که اصلاح است - برویاند.[۱۵]
  • امام علی علیه السلام خطاب به فرزندان بزرگوارش می‌نویسد: «من از جد شما پیامبر صلی الله علیه وآله شنیدم که می‌فرمود: اصلاح دادن بین مردم از نماز و روزه یکسال برتر است.[۱۶]
  • امام صادق علیه السلام فرمود: «صدقه‌ای که آن را خدا دوست دارد، اصلاح کردن میان مردم است...».[۱۷]
  • امام صادق علیه السلام به مفضل، وکیل خود فرمود: «هرگاه نزاعی میان دو نفر از شیعیان ما ببینی، از مال من میان ایشان اصلاح کن».[۱۸]
  • امام صادق علیه السلام فرمود: «ایجاد خوش‌بینى و اصلاح ذات‌البین حتّى با دروغ گفتن، عملى پسندیده است».[۱۹]
  • حضرت رسول صلی الله علیه وآله فرمود: «هر دروغی را می‌نویسند مگر این که در جهاد بوده باشد یا دروغ بگوید میان دو نفر که اصلاح میان ایشان کند».[۲۰]
  • حضرت صادق علیه السلام به ابن عمار فرمود: «از من به فلان شخص چنین و چنان بگو. ابن عمار عرض کرد: هرگاه غیر از آنچه فرمودید سخنی دیگر از زبان شما به جهت اصلاح بگویم رواست؟ فرمود: بلی، مصلح دروغگو نمی‌باشد، امثال این سخن ها صلح است نه کذب».[۲۱]

نکاتی در اصلاح ذات‌البین

  • پیداکردن ریشه‌های اختلاف و نفاق، باعث می‌شود انسان زودتر به نتیجه برسد.
  • اگر اختلافات عمیق باشد باید بعد از بررسی جهات آن، تک تک به حل آن پرداخت و شتابزدگی ننمود.
  • با استفاده از مسائل عاطفی که در آیات و روایات وجود دارد، به تحریک عواطف دو طرف پرداخت.
  • مأیوس نشدن و صبر و حوصله و فداکاری از جمله موضوعات مهمی است که اصلاح کننده باید مدنظر داشته باشد.
  • از نکات مهم دیگر پرهیز از جانبداری است.[۲۲]

پانویس

  1. راغب اصفهانی، مفردات؛ ترجمه غلامحسین خسروی، تهران، مرتضوی، ۱۳۷۴، دوم، ج ۲، ص ۴۱۲.
  2. جعفر شریعتمداری، شرح و تفسیر لغات براساس تفسیر نمونه، ج۲، ص ۶۲۲.
  3. دایرة المعارف تشیع، ج۲، ص ۲۲۹.
  4. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ج۷، ص ۸۵.
  5. محمد البهی، مفاهیم اخلاقی و عقیدتی قرآن، ترجمه محمدصادق سجادی، ص ۳۱۹.
  6. مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، قم، موسسه الامام علی بن ابیطالب علیه السلام، ۱۳۸۲، ج ۳، ص ۳۱۷.
  7. مهدوی کنی، محمدرضا؛ اخلاق عملی، قم، موسسه فرهنگی ثقلین، ۱۳۸۲، اول، ص ۲۳۲.
  8. میزان الحکمة، همان، ص ۳۰۸۸.
  9. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایرة‌المعارف قران کریم، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۵، ج۲، ص ۴۸۵.
  10. سوره انفال، آیه ۱.
  11. سوره نساء، آیه ۱۱۴.
  12. تفسیر نمونه، ج۴، ص ۱۲۷.
  13. محمدی ری‌شهری، محمد؛ میزان الحکمة، ترجمه حمیدرضا شفیعی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۹، دوم، ج۱۰، ص ۳۵۸۶.
  14. جامع السعادات، ج۲، ص ۲۸۰.
  15. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۴۰۴ ه.ق، ج۷۳، ص ۴۳.
  16. نهج‌البلاغه، ترجمه دشتی، نامه ۴۷.
  17. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، دراالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ ه.ش، ج۲، ص ۲۰۹، ح۱.
  18. کافی، ج۲، ص ۲۰۹، ح۳.
  19. الکافى، ج ۲، ص ۳۴۱.
  20. محجة البیضاء، ج ۵، ص ۲۴۵.
  21. کافی، ج۲، ص ۲۱۰، ح ۷.
  22. مکارم شیرازی؛ اخلاق در قرآن، پیشین، ص ۳۱۸.

منابع