انابه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«اِنابه» واژه‌ای قرآنی، به معنای بازگشت عمیق با قلب و زبان و عمل به سوی خداوند است. برخی از مفسران و لغویان، انابه را هم‌معنای توبه دانسته‌اند؛ اما به نظر برخی دیگر، بین آن دو تفاوت‌هایی وجود دارد. در آیات و روایات، به انابه اهمیت خاصی داده شده و خدای تعالی بندگان خود را به آن فرا خوانده است.

انابه در لغت و اصطلاح

«اِنابه» مصدر باب افعال از ریشه «ن و ب» است. این ماده گاهی با «إلی» و گاهی با «عن» به‌کار می‌رود. در صورت نخست، ثلاثی مجرد[۱] و باب افعال[۲] آن هر دو در لغت به معنای بازگشت چیزی به صورت مکرر است. به زنبور عسل نیز چون پیوسته به کندویش باز می‌گردد نُوب می‌گویند و نیز حادثه را که شأن آن پی در پی بودن است نائبه می‌نامند.[۳] در صورت دوم، ثلاثی مجرد آن به معنای جانشین شدن و باب افعال آن به معنای جانشین کردن است.[۴] برخی گفته‌اند: اصل در لغت نوب، فرود آمدن در جایگاهی با اختیار و قصد است که از مصادیق آن جانشین کسی شدن و بازگشت به مکانی از روی قصد است و انابه را برای تعدیه و عبارت از آن دانسته‌اند که شخصی، دیگری یا خودش را در مقامی فرود آورد.[۵]

براساس معنای لغوی اگر «انابه» از «نوب» باشد، آنگاه «انابه به سوی خدا» به معنای بازگشت به اوست و اگر از «ناب» باشد، به معنای انقطاع کامل به سوی خدای سبحان است.[۶]

مشتقات «نوب» در قرآن کریم، ۱۸ بار و تنها از باب اِفعال به‌کار رفته است که ۱۱ بار آن به صورت فعلی (أنیبوا، ینیب، أنابوا، أناب، أُنیب، أنبنا)؛ و ۷ بار آن به صورت اسمی (منیب، منیبین، منیباً) آمده است.[۷]

اهل سلوک از «انابه» با تعابیری گوناگون یاد کرده‌اند؛ مانند: بازگشت از غفلت به ذکر و از وحشت به انس، ترک اصرار بر گناهان و ملازمت استغفار، فرار از خلق به سوی حق، اشتغال به خدمت حق، اخلاص داشتن، بازگشت به حق با صفای نیت و صدق عقیده، اجابت راستین و... .[۸] این گروه، انابه را منزل چهارم از صد منزل سلوک به سوی خدا دانسته[۹] و برای آن مراتبی یاد کرده‌اند؛ مانند انابه از سیّئات به حسنات، از غیر خدا به خدا و از خدا به خدا[۱۰] و نیز انابه از روی اصلاح چنان‌که بر پایه عذر، از روی وفا چنان‌که بر پایه عهد و از روی حال چنان‌که بر پایه اجابت باشد[۱۱] یا انابه نفس، قلب و روح. انابه نفس آن است که عبد آن را به خدمت وادارد و انابه قلب آن است که او را از غیر حق تهی سازد و انابه روح دوام ذکر است تا غیر او را یاد نکرده و جز به او نگراید.[۱۲]

انابه نزد اهل کلام، به معنای خارج کردن قلب از تیرگیهای شبهات است.[۱۳]

حقیقت انابه و تفاوت آن با توبه

از آیات «وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ ۗ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ 💠[۱۴] الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۱۵]»؛ برمی‌آید که ایمان و آرامش قلب با یاد خدا، همان انابه است و آن نوعی آمادگی از جانب بنده است که هدایت الهی را در پی دارد.[۱۶] در توضیح انابه و بیان حقیقت آن، نظرات گوناگونی ارائه شده است؛ برخی گفته‌اند: انابه، بازگشت به سوی خدا و بازگشت به فطرت توحیدی است، یعنی هر زمان که عاملی انسان را از نظر عقیده و عمل از اصل توحید منحرف سازد، باید به سوی آن باز گردد: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ 💠[۱۷] مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۱۸]»؛ [۱۹]

تکیه روی «مُنِيبِينَ إِلَيْهِ» در آیه «وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ» [۲۰]؛ با توجه به مفهوم لغوی انابه، برای اشاره به این معناست که پایه و اساس در فطرت انسان، توحید و خداپرستی بوده، و شرک امری عارضی است، که وقتی شخص از آن قطع امید می‌کند خواه ناخواه به سوی ایمان و توحید باز می‌گردد.[۲۱]

برخی انابه را متضمن چهار امر محبت خدا، خضوع برای او، اقبال به او و اعراض از غیر او دانسته و گفته‌اند: اگر این چهار خصلت در کسی جمع نشود، وی مستحق اسم مُنیب نیست. به عقیده ایشان در لفظ انابه معنای اسراع و رجوع و تقدم نهفته است، بنابراین، منیب کسی است که به سوی خشنودی خدا بشتابد و همواره به او بازگشته و به سوی آنچه خدا دوست دارد پیشی گیرد.[۲۲]

براساس آنچه گذشت، بین انابه و توبه تفاوت وجود دارد که موارد استعمال انابه در قرآن و سنت آن را تایید می‌کند. انابه رجوع به خدا از همه چیز غیر از خدا و اقبال به او با سِرّ و قول و فعل است تا اینکه شخص دائماً در فکر خدا و ذکر او و اطاعتش باشد، بنابراین، انابه غایت درجات توبه و برترین مراتب آن است؛ زیرا توبه، بازگشت از گناه است، ولی انابه افزون بر آن، بازگشت از مباحات نیز هست و آن از مقامات والاست.[۲۳]

در تفاوت توبه و انابه نظرات گوناگون دیگری نیز ارائه شده است؛ از جمله:

  • ۱. توبه پشیمانی از فعل، و انابه ترک گناهان است و شاهد آن قول امام سجاد(علیه السلام) می باشد: «اللهم ان یکن الندم توبةً إلیک فأنا أندم النادمین و ان یکن الترک لمعصیتک انابةً فأنا أوّل المنیبین»[۲۴]؛ خدایا، اگر پشیمانی توبه است پس من پشیمان‌ترین پشیمانان هستم و اگر ترک معصیت انابه است پس من اولین انابه کنندگانم.».
  • ۲. توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی.
  • ۳. توبه رهبت (ترس و بیم) است و انابه رغبت (اشتیاق).
  • ۴. انابه مقامی پس از مقام توبه است.
  • ۵. توبه بازگشت از معصیت به اطاعت، و انابه بازگشت از غفلت به ذکر و فکر است.
  • ۶. اگر سبب بازگشت، ترس از عقوبت باشد، توبه است و اگر رغبت در ثواب باشد انابه است.
  • ۷. انابه بازگشت بنده است به خدای خویش با دل و همت، ولی توبه بازگشت بنده است از معصیت به اطاعت.[۲۵]
  • ۸. توبه و استغفار و انابه، همه توجه به خداست؛ اما استغفار توجهی است که پس از توبه است و انابه توجهی است که پس از استغفار دست می‌دهد.[۲۶]

البته بسیاری از مفسران[۲۷] و لغویان[۲۸] انابه را هم‌معنای توبه دانسته‌اند. برخی آن را بازگشت به سوی خدا با توبه[۲۹] و خالص کردن عمل[۳۰] و برخی اقبال به سوی خدا و توبه و بازگشت به اطاعت الهی دانسته‌اند.[۳۱] برخی دیگر آن را فرود آوردن نفس و قرار دادن آن در منزلی از منازل سلوک دانسته و آن را به معنای آمادگی عملی و خارجی برای توبه و سلوک به سوی خدا به حساب آورده‌اند، به همین جهت انابه با حرف «الی» به‌کار می‌رود تا بر سیر و رسیدن به غایت دلالت کند.[۳۲]

اهمیت و آثار انابه

در آیات و روایات به انابه اهمیت خاصی داده شده است. خدای متعال بندگان خود و در رأس آنان پیامبران را به انابه فرا خوانده است: «وَأَنِيبُوا إِلَىٰ رَبِّكُمْ ...»[۳۳]؛ روم/۳۰، ۳۰-۳۱؛ لقمان/۳۱، ۱۵).[۳۴] در قرآن کریم به انابه پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)(شوری/۴۲، ۱۰)، حضرت ابراهیم(علیه السلام) (ممتحنه/۶۰، ۴؛ هود/۱۱، ۷۵)، حضرت شعیب(علیه السلام) (هود/۱۱،۸۸)، حضرت داود(علیه السلام) (ص/۳۸،۲۴) و حضرت سلیمان(علیه السلام) (ص/۳۸، ۳۴) اشاره شده است. در روایتی نبوی از سعادت انسان آن دانسته شده که خدا انابه را روزی اش سازد.[۳۵]

از آثار مهم و گوناگون انابه نیز می‌توان به اهمیت آن پی برد، چنان که گفته شده بر اثر انابه قلبی، قلب انسان کامل باطن بیت‌الحرام می‌شود.[۳۶]

آثار انابه که در قرآن ذکر شده دو دسته است:

۱. دسته‌ای که اثر انابه به تنهایی دانسته شده:

  • الف. هدایت الهی، خداوند انابه کنندگان را به سوی خود هدایت می‌کند: «... وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ»[۳۷]، «... وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ»[۳۸].
  • ب. تذکر، تنها کسی که به سوی خدا انابه می‌کند از آیات الهی متذکر می‌شود: «هُوَ الَّذِي يُرِيكُمْ آيَاتِهِ وَيُنَزِّلُ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ رِزْقًا ۚ وَمَا يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَنْ يُنِيبُ»[۳۹]؛ در آیات دیگری آسمان و زمین و آیات موجود در آن دو موجب بصیرت و تذکر برای شخص منیب دانسته شده است: «أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ 💠[۴۰] وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ 💠[۴۱] تَبْصِرَةً وَذِكْرَىٰ لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ[۴۲]»؛ وقوف بر دلایل توحید الهی در عقل انسان مرتکز است؛ ولی شرک و اشتغال به عبادت غیر خدا، مانع تجلی این انوار می‌شود و هنگامی که انسان از این امور اعراض کرده، به سوی خدا انابه می‌کند، پرده کنار رفته و توحید آشکار می‌گردد.[۴۳] برخی پروای از خصوص خداوند را نیز از دسته نخست آثار انابه برشمرده‌اند: « مُنِیبِینَ إِلَیهِ وَاتَّقُوهُ...»[۴۴]؛ [۴۵]

۲. دسته‌ای که اثر انابه همراه با وصفی دیگر شمرده شده است:

  • الف. بشارت و مژده الهی؛ به کسانی که از عبادت طاغوت پرهیز کرده و به سوی خدا انابه کنند، بشارت داده می‌شود: «وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ ...»[۴۶]؛
  • ب. ورود به بهشت؛ بهشت پاداش کسانی است که خدا ترس بوده و با قلبی منیب به لقای الهی بروند: «وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ 💠[۴۷] هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ 💠[۴۸] مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَٰنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ[۴۹]»؛ کسی که عمر خود را با رجوع به خدا بگذراند، می‌تواند با قلبی به دیدار پروردگار برود که انابه و رجوع به خدا بر اثر تکرار در طول عمر، ملکه و صفت آن قلب شده باشد.[۵۰] برخی قلب منیب را از نظر مصداق همان قلب سلیم در آیه «إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»[۵۱]؛ دانسته‌اند، زیرا کسی که از شرک سالم باشد غیر خدا را ترک کرده و به سوی خدا انابه می‌کند، چنان‌که اگر کسی به سوی خدا انابه کند، از شرک پاک شده و سلیم می‌گردد.[۵۲]
  • ج. نجات از عذاب الهی؛ انابه به سوی خدا و تسلیم شدن در برابر او، موجب نجات از عذاب است: «وَأَنِيبُوا إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ»[۵۳].

اقسام انابه و شرایط آن

انابه دو گونه است:

  • ۱. انابه برای ربوبیت خدا، که مؤمن و کافر در آن مشترک‌اند، زیرا هر انسانی در هنگام سختی و اضطرار به سوی خدا انابه می‌کند: «وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ...»[۵۴]؛ حتی مشرکان و کافران نیز هنگامی که از همه جا ناامید می‌شوند به سوی خدا باز می‌گردند: «وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ 💠[۵۵] لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ ۚ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ[۵۶]».
  • ۲. انابه اولیای خدا برای الوهیت او، که انابه عبودیت و محبت است.[۵۷] انابه نخست اضطراری و ناپایدار و انابه دوم اختیاری و پایدار است. برخی انابه اول را انابه ظاهری دروغین و انابه دوم را انابه حقیقی راستین دانسته و گفته‌اند: در انابه اول، شخص هنگام تنگدستی و سختی به پروردگارش پناه می‌برد، زیرا از روی فطرت می‌داند دارای خالقی است که او را روزی داده و یاری می‌کند؛ ولی زمانی که به مطلوبش رسید از خدا باز می‌گردد: «وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ ...»[۵۸]، «هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ ۙ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَٰذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ 💠[۵۹] فَلَمَّا أَنْجَاهُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ ۗ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ ۖ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۶۰]»؛ در آیه‌ای نیز به هر دو گروه اهل انابه اشاره شده است: «وَإِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ ۚ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ»[۶۱]. [۶۲]

برخی گفته‌اند انابه به سه چیز و سه شرط محقق می‌شود:

  • ۱. انابه در باطن و با قلب، به‌گونه‌ای که دائماً متوجه خدا بوده و با افکار و عزائمش، تقرب به او را طلب کند: «مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَٰنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ»[۶۳].
  • ۲. انابه در گفتار، به‌گونه‌ای که دائماً مشغول ذکر خدا و ذکر نعمتها و مقربان الهی باشد: «هُوَ الَّذِي يُرِيكُمْ آيَاتِهِ وَيُنَزِّلُ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ رِزْقًا ۚ وَمَا يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَنْ يُنِيبُ»[۶۴].
  • ۳. انابه در اعمال ظاهری به‌گونه‌ای که بر طاعات و عبادات و اعمال پسندیده مواظبت کند.[۶۵]

برخی نیز از مقدم شدن توکل بر انابه در آیه «... عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ»[۶۶]؛ استفاده کرده‌اند که شرط انابه، توکل است، زیرا لازم است ابتدا اعتماد محقق شود و سپس بنده به خدا توجه کرده و در مقام سیر به سوی او برآید.[۶۷]

پانویس

  1. . مقاییس‌اللغه، ج ۵، ص ۳۶۷؛ مفردات، ص ۸۲۷، «نوب».
  2. . قاموس قرآن، ج ۷، ص ۱۱۸، «نوب».
  3. . مفردات راغب، ص ۸۲۷؛ لسان العرب، ج ۱۴، ص ۳۱۹؛ قاموس قرآن، ج ۷، ص ۱۱۸، «نوب».
  4. . اقرب‌الموارد، ج۵‌، ص۵۰۸‌؛ القاموس‌المحیط، ج۱، ص‌۲۳۳؛ لسان العرب، ج‌۱۴، ص‌۳۱۹، «نوب».
  5. . التحقیق، ج ۱۲، ص ۲۶۹، «نوب».
  6. . فطرت در قرآن، ص ۱۶۸.
  7. . توبه در قرآن و سنت، ص ۴۲ ۴۴؛ نثر طوبی، ج ۲، ص ۵۰۴؛ المعجم الاحصائی، ج ۱، ص ۵۶۱؛ ج ۳، ص ۱۴۹۵.
  8. . فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص ۱۳۷؛ فرهنگ نوربخش، ج ۲، ص ۱۱۲-۱۱۳.
  9. . منازل السائرین، ص ۱۶.
  10. . فرهنگ نوربخش، ج۲، ص ۱۱۳؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص ۲۷۴.
  11. . منازل‌السائرین، ص۱۷؛ التوبةوالانابه، ص۳۸۰۳۸۱؛ فرهنگ نوربخش، ج ۲، ص ۱۱۴.
  12. . کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص ۲۷۴؛ فرهنگ نوربخش، ج ۲، ص ۱۱۳-۱۱۴.
  13. . کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص ۲۷۴؛ التعریفات، ص ۵۵.
  14. سوره رعد، آیه ۲۷.
  15. همان، آیه ۲۸.
  16. . المیزان، ج ۱۱، ص ۳۵۳.
  17. سوره روم، آیه ۳۰.
  18. همان، آیه ۳۱.
  19. تفسیر نمونه، ج ۱۶، ص ۴۱۹-۴۲۰.
  20. سوره روم، آیه ۳۳.
  21. . تفسیر نمونه، ج ۱۶، ص ۴۳۳.
  22. . التوبة و الانابه، ص ۳۷۹.
  23. . جامع السعادات، ج ۳، ص ۹۰.
  24. الفروق اللغویه، ص ۱۴۶ - ۱۴۷.
  25. . فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص ۱۳۷؛ فرهنگ نوربخش، ج ۲، ص ۱۱۳؛ التوبة فی ضوء القرآن، ص ۷۵-۷۸.
  26. . المکاسب، ص ۳۳۶؛ توبه در قرآن و سنت، ص ۴۲.
  27. . جامع‌البیان، ج۱۳،ص۱۸۹-۱۹۰؛ روض‌الجنان، ج ۱۶، ص ۳۰۴؛ تفسیر المنیر، ج ۲۴، ص ۳۵-۳۹.
  28. . لسان‌العرب، ج۴، ص۳۱۹؛ تاج‌العروس، ج۲، ص۴۵۵، «نوب»؛ القاموس‌المحیط، ج ۱، ص۲۳۳، «ناب».
  29. . مجمع البحرین، ج‌۴، ص‌۳۸۶.
  30. . مفردات، ص ۸۲۷، «نوب»؛ قاموس قرآن، ج ۷، ص ۱۱۸؛ نثر طوبی، ج ۲، ص۵۰۴.
  31. . لسان‌العرب، ج۴، ص۳۱۹؛ الصحاح، ج۱، ص ۲۲۹.
  32. . التحقیق، ج ۱۲، ص ۲۷۰، «نوب».
  33. سوره زمر، آیه ۵۴.
  34. . موسوعة اخلاق القرآن، ج ۱، ص ۲۵۰-۲۵۱.
  35. . المستدرک، ج ۴، ص ۲۶۸.
  36. . شرح منظومه، ص ۳۵۵.
  37. سوره رعد، آیه ۲۷.
  38. سوره شوری، آیه ۱۳.
  39. سوره غافر، آیه ۱۳.
  40. سوره قاف، آیه ۶.
  41. همان، آیه ۷.
  42. همان، آیه ۸.
  43. . التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۴۲.
  44. سوره روم، آیه ۳۱.]]
  45. تفسیر موضوعی ، ج ۱۲، ص ۱۷۰.
  46. سوره زمر، آیه ۱۷.
  47. سوره قاف، آیه ۳۱.
  48. همان، آیه ۳۲.
  49. همان، آیه ۳۳.
  50. . مجمع‌البیان، ج۹، ص۲۲۴؛ المیزان، ج۱۸، ص ۳۵۵؛ توبه در قرآن و سنت، ص ۴۳.
  51. سوره صافات، آیه ۸۴.
  52. . التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۱۷۹.
  53. سوره زمر، آیه ۵۴.
  54. سوره روم، آیه ۳۳.
  55. همان.
  56. همان، آیه ۳۴.
  57. . التوبة و الانابه، ص ۳۷۹.
  58. سوره زمر، آیه ۸.
  59. سوره یونس، آیه ۲۲.
  60. همان، آیه ۲۳.
  61. سوره لقمان، آیه ۳۲.
  62. موسوعة اخلاق القرآن، ج ۱، ص ۲۵۴-۲۵۵.
  63. سوره قاف، آیه ۳۳.
  64. سوره غافر، آیه ۱۳.
  65. . اوصاف‌الاشراف،ص۳۷؛ جامع‌السعادات،ج۳، ص۹۰؛ شرح منظومه، ص ۳۵۵.
  66. سوره هود، آیه ۸۸.
  67. . التحقیق، ج ۱۲، ص ۲۷۰، «نوب».

منابع

قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن