آیه 33 سوره ق

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَٰنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ

مشاهده آیه در سوره


<<32 آیه 33 سوره ق 34>>
سوره : سوره ق (50)
جزء : 26
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آن کس که از خدای مهربان در باطن ترسید و با قلب خاشع و نالان به درگاه او باز آمد.

همان کسی که در نهان از [خدای] رحمان می ترسید و دلی رجوع کننده [به سوی خدا] آورده است؛

آنكه در نهان از خداى بخشنده بترسد و با دلى توبه‌كار [باز] آيد.

آنهايى را كه در نهان از خداى رحمان مى‌ترسند و با دلى توبه‌كار آمده‌اند،

آن کس که از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبی پرانابه در محضر او حاضر شود!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

who fears the All-beneficent in secret and comes with a penitent heart.

Who fears the Beneficent Allah in secret and comes with a penitent heart:

Who feareth the Beneficent in secret and cometh with a contrite heart.

"Who feared (Allah) Most Gracious Unseen, and brought a heart turned in devotion (to Him):

معانی کلمات آیه

«مَنْ»: بدل از (کُلِّ) است. «مُنِیبٍ»: توبه‌کار. متوجه خدا و روی‌آرنده به طاعت او.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ «31» هذا ما تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ «32»

و بهشت را براى تقواپيشگان نزديك آورند، بى آنكه دور باشد. (به آنان گويند:) اين است آنچه به شما وعده داده مى‌شد كه براى هر انسان پرانابه توبه‌كار و حافظ (حدود الهى) است.

مَنْ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ «33»

آن كه در نهان از خداى رحمان خشيت داشته و با انابه‌كننده توبه كار (به سراغ خدا) آمده است.

جلد 9 - صفحه 225

نکته ها

«خشيت» به آن خوف و ترسى گفته مى‌شود كه برخاسته از معرفت و عظمت خداوند باشد.

پذيرايى مطلوب آن است كه سفره را نزد مهمان ببرند، نه مهمان را نزد سفره. چنانكه حضرت ابراهيم، سفره را نزد مهمانان برد، «فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ» «1» در قيامت نيز بهشت را نزد پرهيزكاران مى‌برند تا نيازى به طىّ مسافت نباشد. «أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ»

دوزخيان را به دوزخ پرتاب مى‌كنند، «أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ» «2» امّا بهشتيان را تكريم كرده و بهشت را به آنان نزديك مى‌كنند. «أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ»

به دوزخيان وعيد عذاب داده شده و آنان را تهديد مى‌كنند، «قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ» «3» ولى به بهشتيان نويد و بشارت داده مى‌شود. «هذا ما تُوعَدُونَ»

رسول خدا صلى الله عليه و آله به ابن مسعود فرمود: اى پسر مسعود! از خداوند در نهان چنان بيمناك باش كه گويا او را مى‌بينى و اگر تو او را نمى‌بينى او تو را مى‌بيند. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: مَنْ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ‌ ... «4»

قرآن از سه نوع قلب سخن به ميان آمده است:

الف) قلب سليم، «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» «5» كه از شرك، نفاق، كينه و عيوب ديگر سالم باشد.

ب) قلب مُنيب، «وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ» «6» كه بعد از لغزش، به درگاه خدا توبه و انابه مى‌كند.

ج) قلب مريض، «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» «7» كه در آن نفاق و ناباورى نسبت به معارف الهى است و اگر به حال خود رها شود، مرض او روز به روز گسترده‌تر مى‌شود.

پیام ها

1- در تربيت، بايد در كنار تهديد، تشويق نيز باشد. أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ‌ ... أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ

«1». ذاريات، 27.

«2». ق، 24.

«3». ق، 28.

«4». بحار، ج 74، ص 111.

«5». شعراء، 89.

«6». ق، 33.

«7». بقره، 10.

جلد 9 - صفحه 226

2- پاكدامنى و پرهيزگارى، بهشت را نزديك انسان مى‌آورد. «أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ»

3- ملاك‌ها و عملكردها مهم است، نه جنسيّت افراد. كُلَّ كَفَّارٍ ... لِكُلِّ أَوَّابٍ‌

4- گناهكاران را به توبه تشويق كنيد. «هذا ما تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ»

5- راه دريافت بهشت، بازگشت به راه خدا و در راه قرار گرفتن است. «هذا ما تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ»

6- انسان غيرمعصوم، گرفتار گناه مى‌شود، مهم بازگشت وتوبه است. «لِكُلِّ أَوَّابٍ»

7- رحمت الهى، نبايد عامل غرور گردد، بلكه بايد همواره دغدغه و خشيت داشت. (با اين‌كه خداوند ارحم الرّاحمين است، ولى بايد به خاطر عظمت مقام او خضوع و خشيت داشت.) «خَشِيَ الرَّحْمنَ»

8- اگر از ترس جريمه، آبروريزى، انتقاد مردم، كم شدن مزد و ... حريم نگاه داشتيم، چندان ارزشى ندارد، ترس از خدا در نهان، نشانه‌ى خشيت است. «خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ»

9- متّقى منحصر كسى نيست كه هرگز گناه نمى‌كند، بلكه كسى كه اگر لغزشى پيدا كرد به طور جدّى توبه مى‌كند و داراى قلب و روح منيب است نيز متقى مى‌باشد. لِلْمُتَّقِينَ‌ ... لِكُلِّ أَوَّابٍ‌ ... خَشِيَ‌ ... بِقَلْبٍ مُنِيبٍ‌

10- سرچشمه انابه به درگاه خداوند، معرفت مقام الهى و خشيت از اوست. خَشِيَ الرَّحْمنَ‌ ... وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



مَنْ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ (33)

مَنْ خَشِيَ الرَّحْمنَ‌: «1» (بدل از بدل از موصوف آيه سابقه) يعنى بهشت نزديك گردانيده شده است براى كسى كه بترسد از خداى رحمان‌ بِالْغَيْبِ‌: در حالتى كه غايب است از خدا و مشاهده نكند او را، يا بترسد از خدا از آنچه غايب است كه عذاب و عقاب روز حساب باشد.

تنبيه: تخصيص اسم مبارك رحمان به ذكر اشعار است بر آنكه ايشان با وجود اميدوارى به رحمت واسعه الهى، ترسانند از عقوبت سبحانى، پس اهل بهشت كسانيند با آنكه به رحمت الهى اميدوارند از عذاب او ترسانند.

وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ‌: و بياورد دل بازگشته به حق، يعنى روى به طاعت او آورده و از معصيت او اجتناب كنند.

تحقيق: خشيت، حالت نفسانيه‌اى است ايجاد شود در قلب از دانستن عظمت الهى و هيبت سبحانى و ترس حجاب از قرب ربانى، و اين حالت حاصل نشود مگر براى كسى كه اطلاع يابد به جلالت كبريائى؛ پس خشيت خوف خاص باشد. بعد از بيان اين مقدمه گوئيم: بدن انسان به منزله شهر بزرگى‌

«1» مجمع البيان ج 5 ص 149.

جلد 12 - صفحه 238

است، براى آن قلعه منيعى است كه قلب باشد بلكه او عالم صغير است از جهتى و عالم كبير است از جهتى، و خداى تعالى سلطان قلب و مدير آن بلكه به منزله عرش الهى، چنانچه فرمايد: (قلب المؤمن عرش الرحمن‌ «1») و قلعه نموده به عقل و ملائكه، و نورانى فرموده آن را به انوار ملكوتيه، و خدم او قرار داده قواى ظاهره و باطنه و جوارح و اعضاء بسيارى، و براى اين قلعه دشمن بسيار است: از نفس اماره و شياطين غداره و شهوات نفسانيه و شبهات شيطانيه، چنانچه قلب محفوظ ماند از اين خطرات، هر آينه فتح باب جلال و عظمت الهى شده خشيت و انابه حقيقى حاصل، مصداق (من خشى الرحمن بالغيب و جاء بقلب منيب) ظهور يابد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ (31) هذا ما تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ (32) مَنْ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ (33) ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ (34) لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ (35)

وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِي الْبِلادِ هَلْ مِنْ مَحِيصٍ (36) إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى‌ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ (37) وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ (38) فَاصْبِرْ عَلى‌ ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ (39) وَ مِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ (40)

ترجمه‌

و نزديك كرده شود بهشت براى پرهيزكاران با آنكه دور نيست‌

گويند اينست آنچه كه وعده داده ميشديد براى هر بازگشت كننده نگاه دارنده خود

كسيكه بترسد از خدا با آنكه غائب است و بيايد با دل بازگشته بحق گويند

داخل شويد در آن بسلامتى آن روز جاودانى است‌

براى ايشان است آنچه ميخواهند در آن و نزد ما زيادتى است‌

و چه بسيار هلاك كرديم پيش از اينها اهل زمانهائى را كه آنها شديدتر بودند از اينان در قوّت و توانگرى پس تجسّس كردند در بلدها آيا هيچ گريزگاهى باشد براى آنان‌

همانا در اين هر آينه تذكر و پندى است براى هر كه باشد براى او قلب يا فرا دارد گوش را با آنكه خود شاهد و حاضر است‌

و بتحقيق آفريديم آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است در شش روز و نرسيد ما را هيچ رنجى‌

پس صبر كن بر آنچه ميگويند و تسبيح گوى با حمد پروردگارت پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب‌

و پاره‌اى از شب پس تسبيح گوى او را و در

جلد 5 صفحه 58

تعقيبات نماز.

تفسير

خداوند متعال معمولا بعد از ذكر احوال جهنّم بيان اوصاف بهشت را ميفرمايد و اينجا باين تقريب فرموده كه بهشت نزديك كرده ميشود باهل تقوى بتأييد الهى با آنكه نزديك بايشان است بعمل خودشان و گفته‌اند در قيامت نزديك ميشود بآنان بطوريكه حور و قصور و نعيم مقيم آن را مشاهده مينمايند و اين نزديك شدن بهشت و وصول بنعيم آن دور نيست از آنها چون محقق الوقوع است و مشتقى براى ايشان ندارد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنستكه زينت داده ميشود بزودى در هر حال خدا ميفرمايد اين بهشت با نعيم آن آنستكه وعده داده ميشويد شما اهل تقوى كه همگى اهل رجوع و بازگشت و توبه و انابه بدرگاه خدا و نگهدار خود از معاصى و حافظ حدود الهى هستيد داخل شويد بسلامتى باسلام و تحيّت و اكرام ملائكه در بهشت امروز روز خلود در نعمت جاويد و رحمت بى‌پايان الهى است هر چه بخواهند از نعمت و عزّت و حشمت و مكنت و مأكول و مشروب و ملبوس و ملموس و مأنوس براى ايشان آماده و مهيّا است و در نزد خدا است علاوه بر اينها آنچه چشم آنها نديده و گوششان نشنيده و بخاطرشان خطور نكرده از لذائذ و قمّى ره نقل فرموده كه آن نظر برحمت خدا است و باز خدا متذكّر فرموده كفّار مكّه را باحوال امم سابقه كه مكرّر بيان شده از قبيل قوم عاد و ثمود كه بمراتب اقوى و نيرومندتر از آنها بودند و بعد از بروز عذاب هر قدر تجسّس و تفحص و كاوش نمودند در بلاد اطراف خودشان مفرّ و مخلصى از عذاب الهى نبود براى آنها اينمعنى بنظر حقير رسيده چون اصل نقب بمعناى بحث و كاوش و تنقيب در بلاد گريزان گشتن در آنها است ولى مفسّرين فرموده‌اند مراد سير در بلاد و گشودن طرق و شوارع است بقوّت و قدرتيكه داشتند و تصرف در آنها و نيافتن چاره‌اى براى مرگ و در اين قبيل وقايع تذكّر و تنبه و موعظه و ارشاد است براى صاحبان قلب سليم و عقل مستقيم كه در امور فكر ميكنند و با دل پاك ميفهمند و مى‌يابند يا براى كسانيكه بمواعظ علما و دانشمندان صاحب نظر درست گوش ميدهند و خودشان را حاضر براى فهميدن و عمل نمودن مينمايند و خداوند آسمانها و زمين و موجودات‌

جلد 5 صفحه 59

بين آن دو را در شش روز خلق فرموده و بيان آن مفصّل و مكرّر گوشزد شده است و بعد از آن خداوند بهيچ وجه خسته و مانده و رنجور نگرديده و اين جمله براى ردّ يهود است كه ميگفتند خدا روز يكشنبه شروع بخلق عالم فرمود و جمعه فارغ شد و شنبه در عرش دراز كشيد و خستگى در كرد و در بعضى اخبار اظهار آنها اين اعتقاد را نزد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم ذكر شده و آنكه اين آيه در ردّ آنها نازل شده است و در خاتمه امر فرموده است پيغمبر خود را بصبر و بردبارى در برابر اقوال و عقائد ناحق نارواى كفّار راجع باوصاف ربوبى و تنزيه نمودن او را از آنچه لايق بذات مقدّس حق نيست از تشبيه بخلق و غيره و حمد و شكر نمودن بر نعمت حق شناسى و حق‌گوئى و ساير محامد و انعامات در دو وقت فضيلت آن كه صبح و عصر است قبل از شروع بكار و بعد از فراغ از آن و مقدارى از شب و در تعقيبات نمازها يا تعقيب نماز چون ادبار بكسر نيز قرائت شده و بر حسب معنى تفاوتى ندارد چون مراد جنس است و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در جواب سؤال از اين آيه فرمود مقصود آنستكه صبح و شام ده مرتبه بگويد لا اله الا اللّه وحده لا شريك له له الملك و له الحمد يحيى و يميت و هو على كلّ شى‌ء قدير و در بعضى از روايات ادبار السجود بنافله مغرب و در بعضى بنماز وتر تفسير شده و شايد مقصود تسبيح خدا است بعد از نماز در شب خواه در ضمن نافله مرتّبه باشد كه فرد اكمل است خواه نباشد كه از آن به تعقيب تعبير ميشود و اللّه و اوليائه اعلم بمراده و احكامه.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


مَن‌ خَشِي‌َ الرَّحمن‌َ بِالغَيب‌ِ وَ جاءَ بِقَلب‌ٍ مُنِيب‌ٍ (33)

جلد 16 - صفحه 254

‌آن‌ اواب‌ حفيظ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ بترسد ‌از‌ عذاب‌ خداي‌ رحمن‌ بغيب‌ و بيايد ‌با‌ قلب‌ انابت‌ كننده‌.

مَن‌ خَشِي‌َ الرَّحمن‌َ بِالغَيب‌ِ خوف‌ ‌از‌ عذاب‌ ‌پس‌ ‌از‌ مشاهده‌ فايده‌ ندارد لذا كسي‌ ‌که‌ حين‌ احتضار ‌که‌ پرده‌ برداشته‌ مي‌شود و آثار عذاب‌ ‌را‌ مشاهده‌ ميكند البته‌ خائف‌ و پشيمان‌ مي‌شود و كافر ‌باشد‌ ‌ يا ‌ مشرك‌ ‌ يا ‌ ضال‌ ‌ يا ‌ فاسق‌ ‌ يا ‌ فاجر ‌اينکه‌ نتيجه‌ ندارد لذا ميفرمايد:

وَ لَيسَت‌ِ التَّوبَةُ لِلَّذِين‌َ يَعمَلُون‌َ السَّيِّئات‌ِ حَتّي‌ إِذا حَضَرَ أَحَدَهُم‌ُ المَوت‌ُ قال‌َ إِنِّي‌ تُبت‌ُ الآن‌َ وَ لَا الَّذِين‌َ يَمُوتُون‌َ وَ هُم‌ كُفّارٌ نساء ‌آيه‌ 18‌-‌ خوفي‌ ‌که‌ نتيجه‌ دارد ‌که‌ ميفرمايد: وَ لِمَن‌ خاف‌َ مَقام‌َ رَبِّه‌ِ جَنَّتان‌ِ الرحمن‌، آيه 46 ‌براي‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ غيب‌ ‌يعني‌ ‌از‌ روي‌ تصديق‌ انبياء و قرآن‌ و اخبار معصومين‌ معتقد ‌باشد‌ و خوف‌ ‌از‌ عذاب‌ الهي‌ پيدا كند ‌که‌ گفتند: مؤمن‌ بايد ‌بين‌ خوف‌ و رجاء ‌باشد‌ نه‌ اطمينان‌ بسعادت‌ و نجات‌ داشته‌ ‌باشد‌ ‌که‌ امن‌ ‌من‌ مكر اللّه‌ ‌است‌ و نه‌ مأيوس‌ ‌باشد‌ ‌که‌ يأس‌ ‌از‌ روح‌ اللّه‌ ‌است‌ آنهم‌ خوف‌ و رجائي‌ ‌که‌ داراي‌ اثر ‌باشد‌ خوف‌ مانع‌ شود ‌از‌ ارتكاب‌ معاصي‌ و رجا باعث‌ شود ‌بر‌ اطاعت‌ و امتثال‌.

وَ جاءَ بِقَلب‌ٍ مُنِيب‌ٍ و بيايد ‌با‌ قلب‌ منيب‌ ‌يعني‌ ‌تا‌ آخر عمر باقي‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ حال‌ ‌که‌ ‌با‌ حال‌ خوف‌ و انابه‌ ‌در‌ پيشگاه‌ الهي‌ ‌از‌ دنيا رود ‌که‌ تعبير بموافات‌ ميكنند ‌که‌ بقاء ايمان‌ ‌باشد‌ ‌تا‌ حين‌ رحلت‌ ‌که‌ ‌اگر‌ قبل‌ ‌از‌ وفات‌ ايمان‌ زايل‌ شد كليه اعمال‌ ‌او‌ حبط مي‌شود، و شرط صحت‌ ‌آنها‌ ‌با‌ ايمان‌ ‌از‌ دنيا رفتن‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 33)- در ادامه این اوصاف در این آیه به دو وصف دیگر آنها اشاره می‌کند- که در حقیقت توضیح و تفسیری است برای اوصاف گذشته- می‌فرماید:

«آن کسی که از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبی پر انابه در محضر او حاضر شود» (مَنْ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ).

آنها نه فقط در حضور جمع که در تنهائی و خلوت نیز مرتکب گناهی نمی‌شوند.

این خوف و خشیت سبب می‌شود که قلب آنها «منیب» باشد، دائما متوجه

ج4، ص528

خدا گردد، و به طاعت او اقبال کند، و از هر گناه و لغزشی توبه نماید، و این حال را تا پایان عمر ادامه دهد و با همین حالت وارد عرصه محشر گردد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع