شیوه‌های کافران در مبارزه با پیامبر اسلام (ص): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
کفّار در مبارزه با [[ پیامبر]] صلی الله علیه و آله شیوه‌های گوناگونی را بکار می‌گرفتند. از آیات قرآن استفاده می‌شود که آنان از شیوه‌های زیر استفاده می‌کردند:
+
کفّار و مشرکین در مبارزه و دشمنی با[[ پیامبر| پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه و آله) و [[اسلام|دین اسلام]]، شیوه‌های گوناگونی را بکار می‌گرفتند.  
  
==کوبیدن شخصیت==
+
== شیوه‌های مبارزه با پیامبر اکرم ==
 +
از آیات [[قرآن]] استفاده می‌شود که کافران و دشمنان [[اسلام]]، به منظور تضعیف و تخریب این دین و پیامبرش از شیوه‌های زیر استفاده می‌کردند:
  
کافران برای تحقیر و زیر سؤال بردن شخصیت [[پیامبران]]، آنان را تمسخر می‌کردند. [[قرآن کریم]] به این مطلب اشاره دارد و می‌فرماید: {{متن قرآن|«وَمَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ»}}. <ref>[[سوره حجر]]/11.</ref>
+
===۱. کوبیدن شخصیت پیامبر===
  
در آیه‌ای دیگر آمده است: {{متن قرآن|«وَإِذَا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا»}}؛ <ref>[[سوره انبیاء]]/36.</ref>هنگامی که کافران تو را بینند، کاری جز استهزاکردن تو ندارند.
+
[[کفر|کافران]] برای تحقیر و زیر سؤال بردن شخصیت [[پیامبران]]، به حضرت [[خاتم الأنبیاء|خاتم الانبیاء]] آنان را [[تمسخر]] می‌کردند. [[قرآن کریم]] به این مطلب اشاره دارد و می‌فرماید: {{متن قرآن|«وَمَا یأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کانُواْ بِهِ یسْتَهْزِؤُونَ»}}.<ref>[[سوره حجر]]/۱۱.</ref>
  
خداوند در ادامه همین آیه، به کیفیت استهزای [[کافران]] اشاره کرده و فرموده و آنها می‌گویند: {{متن قرآن|« أَهَذَا الَّذِي يَذْكُرُ آلِهَتَكُمْ»}}؛ آیا همین شخص است که خدایان شما را یاد می‌کند (یعنی درباره آنها بدگویی می‌کند و می‌گوید: آنها نفع و ضرری ندارند.)
+
در آیه‌ای دیگر آمده است: {{متن قرآن|«وَإِذَا رَآک الَّذِینَ کفَرُوا إِن یتَّخِذُونَک إِلَّا هُزُوًا»}}؛<ref>[[سوره انبیاء]]/۳۶.</ref> هنگامی که کافران تو را بینند، کاری جز استهزا کردن تو ندارند.
  
ابن ابی‌حاتم از سدی روایت کرده که گفت: [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله از ابوسفیان و [[ابوجهل]] می‌گذشت، دید آنان مشغول صحبت هستند. چون ابوجهل آن جناب را دید، خندید با حالت تمسخر) به [[ابوسفیان]] گفت: این است پیغمبر بنی‌ عبدمناف؟!<ref>درّالمنثور، سیوطی، ج5، ص553.</ref>
+
خداوند در ادامه همین [[آیه]]، به کیفیت [[استهزاء|استهزای]] کافران اشاره کرده و فرموده و آنها می‌گویند: {{متن قرآن|« أَهَذَا الَّذِی یذْکرُ آلِهَتَکمْ»}}؛ آیا همین شخص است که خدایان شما را یاد می‌کند (یعنی درباره آنها بدگویی می‌کند و می‌گوید: آنها نفع و ضرری ندارند.)
  
در روایتی دیگر آمده که استهزاکنندگان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پنج نفر بودند: ولید بن مغیرة مخزومی، عاص بن وائل، اسود بن عبد یغوث، [[اسود بن المطلب]] و حارث بن الطلاطلة ثقفی.<ref>خصال، صدوق، ص 278.</ref>
+
ابن ابی‌حاتم از سدی روایت کرده که گفت: [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله از [[ابوسفیان]] و [[ابوجهل]] می‌گذشت، دید آنان مشغول صحبت هستند. چون ابوجهل آن جناب را دید، خندید (و با حالت تمسخر) به ابوسفیان گفت: این است پیغمبر بنی‌ [[عبدمناف]]؟!<ref>درّالمنثور، سیوطی، ج۵، ص۵۵۳.</ref>  
  
== نسبت‌های ناروا==
+
در روایتی دیگر آمده که استهزاکنندگان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پنج نفر بودند: [[ولید بن مغیره|ولید بن مغیرة مخزومی]]، [[عاص بن وائل]]، [[اسود بن عبد یغوث]]، اسود بن المطلب و حارث بن الطلاطلة ثقفی.<ref>خصال، صدوق، ص ۲۷۸.</ref>
===ساحر و دروغگو===
 
  
کافران وقتی دیدند با استهزا نمی‌توانند پیامبر را از هدف خود منصرف کنند و آیین اسلام روز به روز در حال توسعه است و در دل مشرکین و بت پرستان را فتح می‌کند، سحر و [[دروغ]] به آن حضرت نسبت دادند. در [[سوره ص]] آیه 4، خداوند به این اتهامات ناروا اشاره کرده و فرموده: {{متن قرآن|«وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ»}}؛ و کافران گفتند: این (پیامبر) جادوگری بسیار دروغگو است.
+
===۲. دادن نسبت‌های ناروا===
 +
از جمله نسبت‌های ناروایی که از سوی کفار به پیامبر اکرم داده می شد موارد زیر است:
  
===خیالاتی===
+
'''ساحر و دروغگو:'''
  
گاهی هم می‌گفتند: پیامبر خیالاتی شده و آنچه را به عنوان [[وحی]] ادعا می‌کند، چیزی جز خواب‌های پریشان و آشفته نیست؛ بلکه حتی خواب پریشان هم ندیده و [[دروغ]] می‌گوید. خداوند در [[سوره انبیاء]]، آیه 5 به این نکته اشاره کرده و فرموده است: {{متن قرآن|«قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ»}}؛ گفتند: خواب‌های پریشانی است بلکه دروغ بسته است.
+
کافران وقتی دیدند با استهزا نمی‌توانند پیامبر را از هدف خود منصرف کنند و آیین اسلام روز به روز در حال توسعه است و در دل مشرکین و بت پرستان را فتح می‌کند، سحر و [[دروغ]] به آن حضرت نسبت دادند. در [[سوره ص]] آیه ۴، خداوند به این اتهامات ناروا اشاره کرده و فرموده: {{متن قرآن|«وَقَالَ الْکافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کذَّابٌ»}}؛ و کافران گفتند: این (پیامبر) جادوگری بسیار دروغگو است.
  
===شاعر===
+
'''خیالاتی:'''
  
سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله بسیار زیبا و گیرا بود و باعث جذب بسیاری شده بود. کافران برای جلوگیری از تأثیر آن، می‌گفتند: او شاعر است و سخنانی ظاهر فریب می‌گوید؛ ولی حرف‌هایش بی‌محتوا است: {{متن قرآن|«بَلْ هُوَ شَاعِرٌ»}}.<ref>[[سوره انبیاء]]/5.</ref>
+
گاهی هم می‌گفتند: پیامبر خیالاتی شده و آنچه را به عنوان [[وحی]] ادعا می‌کند، چیزی جز خواب‌های پریشان و آشفته نیست؛ بلکه حتی خواب پریشان هم ندیده و دروغ می‌گوید. خداوند در [[سوره انبیاء]]، آیه ۵ به این نکته اشاره کرده و فرموده است: {{متن قرآن|«قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ»}}؛ گفتند: خواب‌های پریشانی است بلکه دروغ بسته است.
  
===مجنون===
+
'''شاعر:'''
  
گاهی نیز برای خنثی کردن تأثیر حرف‌های پیامبر صلی الله علیه و آله، نسبت جنون به آن حضرت می‌دادند تا به این وسیله، مردم را از پیرامون آن حضرت پراکنده کنند. به این مطلب در آیه 6، [[سوره حجر]] اشاره شده است: {{متن قرآن|«وَقَالُواْ يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ»}}؛ و گفتند: ای کسی که ذکر (قرآن) بر تو نازل شده! مسلماً تو دیوانه‌ای.
+
آیات [[قرآن]] و سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله بسیار زیبا و گیرا بود و باعث جذب بسیاری شده بود. کافران برای جلوگیری از تأثیر آن، می‌گفتند: او شاعر است و سخنانی ظاهر فریب می‌گوید؛ ولی حرف‌هایش بی‌محتوا است: {{متن قرآن|«بَلْ هُوَ شَاعِرٌ»}}.<ref>[[سوره انبیاء]]/۵.</ref>
  
===کاهن===
+
'''مجنون:'''
  
کاهن کسی است که از اخبار گذشته پنهان، از روی ظن خبر می‌دهد.<ref>مفردات راغب.</ref> و چون کاری که بر اساس گمان است، گاهی درست و گاهی نادرست درمی‌آید، لذا [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله فرمود: «من أتی عرّافاً او کاهناً فصدقه بما قال فقد کفر بما انزل علی ابی‌القاسم».  
+
گاهی نیز برای خنثی کردن تأثیر حرف‌های پیامبر صلی الله علیه و آله، نسبت جنون به آن حضرت می‌دادند تا به این وسیله، مردم را از پیرامون آن حضرت پراکنده کنند. به این مطلب در آیه ۶، [[سوره حجر]] اشاره شده است: {{متن قرآن|«وَقَالُواْ یا أَیهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیهِ الذِّکرُ إِنَّک لَمَجْنُونٌ»}}؛ و گفتند: ای کسی که ذکر (قرآن) بر تو نازل شده! مسلماً تو دیوانه‌ای.
  
مرحوم طبرسی در ذیل آیه، فرموده: کاهن، کسی است که با به خدمت گرفتن جنّ، مدّعی علم غیب است. [[شیخ انصاری]] در مکاسب محرمه در مسئلة کهانت، فرموده: کاهن کسی است که دوستی از جن دارد و خبرها را برایش می‌آورد. بنابراین، ترجمه آیه به این صورت است: «پس اندرز ده که تو به لطف پروردگارت نه کاهنی و نه دیوانه»؛ یعنی پیشگویی‌های تو نه بر اساس کهانت است و نه از روی بی‌عقلی؛ بلکه این پیشگویی‌ها، مستند به وحی است.
+
'''کاهن:'''
  
==مجادله با پیامبر==
+
کاهن کسی است که از اخبار گذشته پنهان، از روی ظن خبر می‌دهد.<ref>مفردات راغب.</ref> و چون کاری که بر اساس گمان است، گاهی درست و گاهی نادرست درمی‌آید، لذا [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله فرمود: «من أتی عرّافاً أو کاهناً فَصدَّقه بما قال، فقد کفر بما انزل علی ابی‌القاسم».
  
وقتی مخالفین دیدند که با استهزا و نسبت‌های ناروا کاری از پیش نمی‌برند، به فکر مجادله افتادند و سعی کردند تا مطالبی باطل به مردم القا کنند و ذهن آنان را از سخنان پوچ پرکنند و دیگر جایی برای پذیرش سخن حق پیامبر در آن باقی نماند؛ مثلاً می‌گفتند: امکان ندارد که به انسانی از طرف خدا [[وحی]] شود؛ زیرا اگر این کار شدنی بود، باید به ما هم که انسان هستیم، وحی می‌شد.
+
مرحوم [[شیخ طبرسی|طبرسی]] در ذیل آیه {{متن قرآن|«فَذَکرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَتِ رَبِّک بِکاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ»}}،<ref>[[سوره طور]]، ۲۹.</ref> فرموده: کاهن، کسی است که با به خدمت گرفتن [[جن|جنّ]]، مدّعی علم غیب است. [[شیخ انصاری]] در مکاسب محرمه در مسئلة کهانت، فرموده: کاهن کسی است که دوستی از جن دارد و خبرها را برایش می‌آورد. بنابراین، ترجمه آیه به این صورت است: «پس اندرز ده که تو به لطف پروردگارت نه کاهنی و نه دیوانه»؛ یعنی پیشگویی‌های تو نه بر اساس کهانت است و نه از روی بی‌عقلی؛ بلکه این پیشگویی‌ها، مستند به وحی است.
  
پس ادعای پیامبر، مبنی بر وحی از طرف خدا، کذب و دروغ است. کافران می‌گفتند: اگر خدا می‌خواست پیامبری بفرستد، باید فرشته‌ای را مأمور این کار می‌کرد. گاهی آنان می‌گفتند: این چگونه پیامبری است که در بازار راه می‌رود، غذا می‌خورد؟! چرا فرشته‌ای بر او نازل نمی‌شود تا به او کمک کند و یا چرا گنج و باغ‌های سرسبز ندارد؟ البته همه این سخنان از باب استبعاد است و تنها عده‌ای از مردم که قدرت استدلال ندارند، تسلیم چنین سخنان پوچی می‌شوند.<ref>ر.ک: [[سوره اسراء]]/94؛ [[سوره انعام]]/112؛ [[سوره فرقان]]/8.</ref>
+
===۳. مجادله با پیامبر===
  
==تطمیع و تهدید==
+
وقتی مخالفین دیدند که با [[استهزاء|استهزا]] و نسبت‌های ناروا کاری از پیش نمی‌برند، به فکر [[جدال و مراء|مجادله]] افتادند و سعی کردند تا مطالبی [[باطل]] به مردم القا کنند و ذهن آنان را از سخنان پوچ پرکنند و دیگر جایی برای پذیرش سخن [[حق]] پیامبر در آن باقی نماند؛ مثلاً می‌گفتند: امکان ندارد که به انسانی از طرف خدا [[وحی]] شود؛ زیرا اگر این کار شدنی بود، باید به ما هم که انسان هستیم، وحی می‌شد. پس ادعای پیامبر، مبنی بر وحی از طرف خدا، کذب و دروغ است.
  
تطمیع و تهدید پیامبر یا پیروان آن حضرت نیز روش دیگر کافران بود تا بدین گونه جلوی نشر ایین اسلام را بگیرند و اگر باز هم موفق نمی‌شدند، آن‌گاه با عملی کردن تهدیدهای خود، دست به جنگ با پیامبر صلی الله علیه و آله می‌زدند. تاریخ صدر اسلام نمونه‌های فراوانی از این شیوة کفار را ثبت کرده است.<ref>ر.ک: [[سوره ابراهیم]]/13؛ [[سوره غافر]]/5؛ [[سوره اسراء]]/77؛ [[سوره نساء]]/155؛ [[سوره یس]]/18.</ref>
+
کافران می‌گفتند: اگر خدا می‌خواست پیامبری بفرستد، باید [[فرشته|فرشته‌ای]] را مأمور این کار می‌کرد. گاهی آنان می‌گفتند: این چگونه پیامبری است که در بازار راه می‌رود، غذا می‌خورد؟! چرا فرشته‌ای بر او نازل نمی‌شود تا به او کمک کند و یا چرا گنج و باغ‌های سرسبز ندارد؟ البته همه این سخنان از باب استبعاد است و تنها عده‌ای از مردم که قدرت استدلال ندارند، تسلیم چنین سخنان پوچی می‌شوند.<ref>ر.ک: [[سوره اسراء]]/۹۴؛ [[سوره انعام]]/۱۱۲؛ [[سوره فرقان]]/۸.</ref>
  
==تبعید==
+
=== ۴. تطمیع و تهدید ===
 +
تطمیع و تهدید پیامبر یا پیروان آن حضرت نیز روش دیگر کافران بود تا بدین گونه جلوی نشر ایین [[اسلام]] را بگیرند و اگر باز هم موفق نمی‌شدند، آن‌گاه با عملی کردن تهدیدهای خود، دست به جنگ با پیامبر صلی الله علیه و آله می‌زدند. تاریخ صدر اسلام نمونه‌های فراوانی از این شیوه کفار را ثبت کرده است.<ref>ر.ک: [[سوره ابراهیم]]/۱۳؛ [[سوره غافر]]/۵؛ [[سوره اسراء]]/۷۷؛ [[سوره نساء]]/۱۵۵؛ [[سوره یس]]/۱۸.</ref>
  
برخی آیات مانند: {{متن قرآن|«أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَ...»}}.<ref>[[سوره توبه]]/13.</ref> خبر از توطئة دیگر مشرکین می‌دهد که تصمیم گرفتند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را از [[مکه]] اخراج کنند و به عبارت دیگر، آن حضرت را تبعید نمایند که البته این تصمیم شوم خود را عملی هم کردند.
+
===۵. تبعید===
  
==تحمیل جنگ==
+
برخی آیات مانند: {{متن قرآن|«أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّکثُواْ أَیمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَ...»}}.<ref>[[سوره توبه]]/۱۳.</ref> خبر از توطئة دیگر مشرکین می‌دهد که تصمیم گرفتند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را از [[مکه]] اخراج کنند و به عبارت دیگر، آن حضرت را تبعید نمایند که البته این تصمیم شوم خود را عملی هم کردند.
  
'''جنگ‌های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله'''
+
===۶. تحمیل جنگ بر پیامبر===
  
جنگ و جهاد در فرهنگ [[قرآن]]، بار ارزشی مثبتی دارد. جهاد به معنای تقویت حق و تضعیف باطل و اقامة حق و دفع باطل است. ممکن است این سؤال به ذهن آید که: چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با این که «رحمة للعالمین» است با دشمنانش به جنگ پرداخت؟
+
بعضی از جنگهای صدر اسلام از سوی مشرکین و کفار بر مسلمانان تحمیل گردید، مانند [[غزوه احد|جنگ احد]] و [[غزوه احزاب|جنگ خندق]].  
 
 
پاسخ این است که: وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دعوت خود را مطرح کرد و مردم را به [[توحید]] و خداپرستی و اجتناب از شرک فراخواند، به طور طبیعی مردم به دو گروه تقسیم شدند: عده‌ای دعوتش را پذیرفتند و مسلمان شدند و عده‌ای در برابرش صف کشیدند و به عناد و دشمنی پرداخته، دعوتش را رد کردند.
 
 
 
وقتی هدف‌ها و راه‌ها از هم جدا شوند، امید بازگشت و رجوع از بین می‌رود و راه وحدت و هماهنگی بسته ‌می‌شود. اسلام مکتبی زنده و جهانی است که اصلاح نظامات اجتماعی و اقتصادی دنیا را به شیوه خاصی دنبال می‌کند. اسلام مانند مکاتب دیگر در چارچوب جامعه و نژاد محصور نیست؛ بلکه برای عموم جهانیان است و مسلمانان به پیروی از تعالیم اسلام، وظیفه دارند. در راه نجات توده‌های محروم و ستمدیده، استقرار صلح و عدالت و آشنا شدن مردم جهان با برنامه‌های زندگی بکوشند.
 
 
 
مجاهدین اسلام در صدد آن نیستند که از راه جهاد، دست به کشورگشایی بزنند و یا حکومتی را سرنگون و حکومتی مثل آن یا بدتر از آن را ایجاد کنند؛ بلکه جهاد، تلاش بشر دوستانه و بی‌شائبه‌ای است که در راه خدا و تکامل انسان‌ها و نجات توده‌ای ضعیف انجام می‌یابد تا فتنه‌ها زدوده و صلح عمومی برقرار شود: {{متن قرآن|«وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَتَكُونَ فِتْنَةٌ»}}<ref>[[سوره بقره]]/193.</ref>؛ و با آنها پیکار کنید تا فتنه (بت پرستی و سلب آزادی از مردم) باقی نماند.
 
 
 
فطرت انسان حکم می‌کند که علف‌های هرزه و عضوهای فاسد اجتماع باید قطع شود تا زمینه برای نجات و سعادت توده‌های محروم فراهم آید.
 
 
 
===اهمیت جنگ و جهاد در اسلام===
 
 
 
در آیین اسلام، جنگ به عنوان یک هدف مطرح نیست؛ بلکه برای جلوگیری از تجاوزها و ستمگری‌ها و نیز باز شدن راه برای سعادت انسان‌های شایسته، «جهاد» آخرین وسیله است. [[قرآن]] در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|«وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ...»}}<ref>[[سوره بقره]]/251.</ref>؛ اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی‌کرد، زمین تباه و فاسد می‌شد.
 
 
 
پس در بینش اسلامی، «جهاد» به منظور از بین بردن فساد و تباهی و محو مفسدان تشریع شده است؛ آنها که بر سر راه سعادت انسان‌های بی‌شماری نشسته و اجازه پیروی از حق را به آنها نمی‌دهند. همان گونه که جرّاح، عضو فاسد بدن ر قطع می‌کند تا بیماری به سایر اعضا سرایت نکند، پیامبر نیز به دستور خدا مأموریت دارد تا با طاغوت‌هایی که بر سر راه دعوت اسلامی، مانع ایجاد کرده‌اند و نمی‌گذارند عقاید حقّة توحیدی گسترش یابد، مبارزه کند و زنجیر بردگی و بندگی را از دست و پای مردم بی‌شمار باز کند و آنها بتوانند راه خود را با آزادی عمل طی کنند.
 
 
 
==نظر خاورشناسان درباره جنگ های پیامبر صلی الله علیه و آله==
 
 
 
حال که با انگیزه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جنگ‌هایش آشنا شدیم، بهتر است نظری به گفته‌های مستشرقان و خاورشناسان مغرض و کینه‌توز کنیم تا با مراجعه به تاریخ، دروغ‌های آنها بیش از پیش روشن شود.
 
 
 
گوستاولوبون، دانشمند فرانسوی می‌گوید: پیشرفت سریع [[قرآن]] موجب شد تا مورخانی که با اسلام دشمنی می‌ورزند، این پیشرفت را معلول دو چیز بدانند: یکی، آزادی‌هایی که در این دین موجود است و دیگر زور شمشیر. ولی باید دانست که این نسبت‌های ناروا پایه و اساس صحیحی ندارد؛ زیرا هر کسی قرآن را بخواند به خوبی می‌بیند که همان سخت‌گیری‌هایی که در ادیان دیگر دیده شده، در این دین نیز موجود است و موضوع تعدد زوجات نیز برای ملت‌های مسلمانی که پیش از ظهور اسلام در میان آنها رایج بوده است، چیز تازه‌ای نبود تا موجب جلب نظر آنان به این دین و پذیرش آن شود.
 
 
 
اما این که آزادی عمل در اسلام باعث جذب پیروان اسلام شده، دانشمند نامی؛ مسیو «بیل» چندین سال قبل از این به خوبی به آن پاسخ داده است. وی پس از این که ثابت کرده که آنچه پیغمبر اسلام بدان دستور داده و پیروان خود را پایبند کرده (مانند: روزه، جلوگیری از باده‌گساری و دیگر دستورهای اخلاقی) به مراتب سخت‌تر از دستورهای عیسویان است. وی آن‌گاه چنین گفته است: با این حال، کمال اشتباه و نادانی است اگر کسی بپندارد که پیشرفت برق‌آسا و سریع اسلام در اطراف جهان، بدین جهت بوده که اسلام کارهای دشوار و رفتار نیک را از دوش پیروان خود برداشته و به آنها در انجام کارهای زشت، آزادی عمل داده است. مسیو «هوتینجر» فهرست کاملی از اخلاق کریمه و آداب پسندیده‌ای را که در دین اسلام موجود است، تدوین نموده است و صرف نظر از طرفداری از اسلام به راستی این فهرست شامل آخرین دستورهایی است که می‌توان برای تهذیب اخلاق و جلوگیری از رفتارهای ناپسند یک انسان، تدوین کرد.
 
 
 
گوستاولوبون سپس می‌افزاید: خواننده محترم در فصل آینده، ضمن بحث کشورگشایی‌های عرب و علل پیشرفت آنها، بدین مطلب پی‌ خواهد برد که زور شمشیر نیز موجب پیشرفت [[قرآن]] نگشت؛ زیر رسم اعراب این بود که هر کجا را فتح می‌کردند، مردم آنجا را در دین خود آزاد می‌گذاردند و این که مردم مسیحی از دین خود دست برمی‌داشتند و به دین اسلام می‌گرویدند و زبان عرب را بر زبان مادری خود ترجیح می‌دادند، بدان جهت بود که مسیحیان عدل و دادی را که در عرب‌های فاتح می‌دیدند، مانند آن را از زمامداران پیشین خود ندیده بودند. سادگی و سهولتی که آنها در دین اسلام مشاهده می‌نمودند و نظیرش را در کیش قبلی سراغ نداشتند، باعث گرایش آنها به اسلام شد.
 
تاریخ، این مطلب را ثابت کرده که ادیان به زور شمشیر پیشرفت نکرده‌اند. روزی که نصارا اندلس را فتح کردند، عرب‌های آن سرزمین کشته شدن و آوارگی را بر ترک دین خود ترجیح دادند و به هیچ وجه زیر بار مذهب دیگری نرفتند.
 
 
 
باری، قرآن به وسیله شمشیر پیشرفت نکرده، بلکه تنها به وسیله دعوت و تبلیغ بود. همین تبلیغ بود که ملت‌های ترک و مغول با این که اعراب را مغلوب کرده بودند، اما آنان را مسلمان کرد. عرب فقط از هندوستان عبور کرد، ام چنان [[اسلام]] در آن گسترش یافت که هم اکنون بیش از پنجاه میلیون مسلمان در این مملکت وجود دارد.
 
 
 
این در حالی است که انگلستان هنگامی که هند مستعمرة آن بود با وسایل بسیار مجهز و فرستادن کشیش به تبلیغ مذهب مسیح پرداخت؛ ولی روز به روز بر تعداد مسلمانان این سرزمین افزوده شد.
 
 
 
همچنین در مملکت پهناور چین که عرب حتی به یک وجب از زمین آن حمله نبرد، پیشرفت [[قرآن]] کمتر از هندوستان نبود؛ ولی اسلام با چنان سرعتی در این سرزمین پیشرفت کرد که متجاوز از بیست میلیون [[مسلمان]] دارد.<ref>ر.ک: تاریخ اسلام و عرب، گوستاولوبون، ص 144– 147.</ref>
 
  
 
==پانویس==  
 
==پانویس==  
سطر ۹۱: سطر ۶۲:
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* [http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,9019 احمد جعفري، شيوه‌هاي كافران در مبارزه با پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله، پایگاه مرکز و معارف قرآن]، بازیابی: 19 دی ماه 1391.
+
 
 +
*[http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,9019 احمد جعفری، شیوه‌های کافران در مبارزه با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، پایگاه مرکز و معارف قرآن]، بازیابی: ۱۹ دی ماه ۱۳۹۱.
 
{{شناختنامه رسول خدا (ص)}}
 
{{شناختنامه رسول خدا (ص)}}
 
[[رده:دشمنان پیامبر]]
 
[[رده:دشمنان پیامبر]]

نسخهٔ ‏۳ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۵۳

کفّار و مشرکین در مبارزه و دشمنی با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و دین اسلام، شیوه‌های گوناگونی را بکار می‌گرفتند.

شیوه‌های مبارزه با پیامبر اکرم

از آیات قرآن استفاده می‌شود که کافران و دشمنان اسلام، به منظور تضعیف و تخریب این دین و پیامبرش از شیوه‌های زیر استفاده می‌کردند:

۱. کوبیدن شخصیت پیامبر

کافران برای تحقیر و زیر سؤال بردن شخصیت پیامبران، به حضرت خاتم الانبیاء آنان را تمسخر می‌کردند. قرآن کریم به این مطلب اشاره دارد و می‌فرماید: «وَمَا یأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کانُواْ بِهِ یسْتَهْزِؤُونَ».[۱]

در آیه‌ای دیگر آمده است: «وَإِذَا رَآک الَّذِینَ کفَرُوا إِن یتَّخِذُونَک إِلَّا هُزُوًا»؛[۲] هنگامی که کافران تو را بینند، کاری جز استهزا کردن تو ندارند.

خداوند در ادامه همین آیه، به کیفیت استهزای کافران اشاره کرده و فرموده و آنها می‌گویند: « أَهَذَا الَّذِی یذْکرُ آلِهَتَکمْ»؛ آیا همین شخص است که خدایان شما را یاد می‌کند (یعنی درباره آنها بدگویی می‌کند و می‌گوید: آنها نفع و ضرری ندارند.)

ابن ابی‌حاتم از سدی روایت کرده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله از ابوسفیان و ابوجهل می‌گذشت، دید آنان مشغول صحبت هستند. چون ابوجهل آن جناب را دید، خندید (و با حالت تمسخر) به ابوسفیان گفت: این است پیغمبر بنی‌ عبدمناف؟![۳]

در روایتی دیگر آمده که استهزاکنندگان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پنج نفر بودند: ولید بن مغیرة مخزومی، عاص بن وائل، اسود بن عبد یغوث، اسود بن المطلب و حارث بن الطلاطلة ثقفی.[۴]

۲. دادن نسبت‌های ناروا

از جمله نسبت‌های ناروایی که از سوی کفار به پیامبر اکرم داده می شد موارد زیر است:

ساحر و دروغگو:

کافران وقتی دیدند با استهزا نمی‌توانند پیامبر را از هدف خود منصرف کنند و آیین اسلام روز به روز در حال توسعه است و در دل مشرکین و بت پرستان را فتح می‌کند، سحر و دروغ به آن حضرت نسبت دادند. در سوره ص آیه ۴، خداوند به این اتهامات ناروا اشاره کرده و فرموده: «وَقَالَ الْکافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کذَّابٌ»؛ و کافران گفتند: این (پیامبر) جادوگری بسیار دروغگو است.

خیالاتی:

گاهی هم می‌گفتند: پیامبر خیالاتی شده و آنچه را به عنوان وحی ادعا می‌کند، چیزی جز خواب‌های پریشان و آشفته نیست؛ بلکه حتی خواب پریشان هم ندیده و دروغ می‌گوید. خداوند در سوره انبیاء، آیه ۵ به این نکته اشاره کرده و فرموده است: «قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ»؛ گفتند: خواب‌های پریشانی است بلکه دروغ بسته است.

شاعر:

آیات قرآن و سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله بسیار زیبا و گیرا بود و باعث جذب بسیاری شده بود. کافران برای جلوگیری از تأثیر آن، می‌گفتند: او شاعر است و سخنانی ظاهر فریب می‌گوید؛ ولی حرف‌هایش بی‌محتوا است: «بَلْ هُوَ شَاعِرٌ».[۵]

مجنون:

گاهی نیز برای خنثی کردن تأثیر حرف‌های پیامبر صلی الله علیه و آله، نسبت جنون به آن حضرت می‌دادند تا به این وسیله، مردم را از پیرامون آن حضرت پراکنده کنند. به این مطلب در آیه ۶، سوره حجر اشاره شده است: «وَقَالُواْ یا أَیهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیهِ الذِّکرُ إِنَّک لَمَجْنُونٌ»؛ و گفتند: ای کسی که ذکر (قرآن) بر تو نازل شده! مسلماً تو دیوانه‌ای.

کاهن:

کاهن کسی است که از اخبار گذشته پنهان، از روی ظن خبر می‌دهد.[۶] و چون کاری که بر اساس گمان است، گاهی درست و گاهی نادرست درمی‌آید، لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «من أتی عرّافاً أو کاهناً فَصدَّقه بما قال، فقد کفر بما انزل علی ابی‌القاسم».

مرحوم طبرسی در ذیل آیه «فَذَکرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَتِ رَبِّک بِکاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ»،[۷] فرموده: کاهن، کسی است که با به خدمت گرفتن جنّ، مدّعی علم غیب است. شیخ انصاری در مکاسب محرمه در مسئلة کهانت، فرموده: کاهن کسی است که دوستی از جن دارد و خبرها را برایش می‌آورد. بنابراین، ترجمه آیه به این صورت است: «پس اندرز ده که تو به لطف پروردگارت نه کاهنی و نه دیوانه»؛ یعنی پیشگویی‌های تو نه بر اساس کهانت است و نه از روی بی‌عقلی؛ بلکه این پیشگویی‌ها، مستند به وحی است.

۳. مجادله با پیامبر

وقتی مخالفین دیدند که با استهزا و نسبت‌های ناروا کاری از پیش نمی‌برند، به فکر مجادله افتادند و سعی کردند تا مطالبی باطل به مردم القا کنند و ذهن آنان را از سخنان پوچ پرکنند و دیگر جایی برای پذیرش سخن حق پیامبر در آن باقی نماند؛ مثلاً می‌گفتند: امکان ندارد که به انسانی از طرف خدا وحی شود؛ زیرا اگر این کار شدنی بود، باید به ما هم که انسان هستیم، وحی می‌شد. پس ادعای پیامبر، مبنی بر وحی از طرف خدا، کذب و دروغ است.

کافران می‌گفتند: اگر خدا می‌خواست پیامبری بفرستد، باید فرشته‌ای را مأمور این کار می‌کرد. گاهی آنان می‌گفتند: این چگونه پیامبری است که در بازار راه می‌رود، غذا می‌خورد؟! چرا فرشته‌ای بر او نازل نمی‌شود تا به او کمک کند و یا چرا گنج و باغ‌های سرسبز ندارد؟ البته همه این سخنان از باب استبعاد است و تنها عده‌ای از مردم که قدرت استدلال ندارند، تسلیم چنین سخنان پوچی می‌شوند.[۸]

۴. تطمیع و تهدید

تطمیع و تهدید پیامبر یا پیروان آن حضرت نیز روش دیگر کافران بود تا بدین گونه جلوی نشر ایین اسلام را بگیرند و اگر باز هم موفق نمی‌شدند، آن‌گاه با عملی کردن تهدیدهای خود، دست به جنگ با پیامبر صلی الله علیه و آله می‌زدند. تاریخ صدر اسلام نمونه‌های فراوانی از این شیوه کفار را ثبت کرده است.[۹]

۵. تبعید

برخی آیات مانند: «أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّکثُواْ أَیمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَ...».[۱۰] خبر از توطئة دیگر مشرکین می‌دهد که تصمیم گرفتند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را از مکه اخراج کنند و به عبارت دیگر، آن حضرت را تبعید نمایند که البته این تصمیم شوم خود را عملی هم کردند.

۶. تحمیل جنگ بر پیامبر

بعضی از جنگهای صدر اسلام از سوی مشرکین و کفار بر مسلمانان تحمیل گردید، مانند جنگ احد و جنگ خندق.

پانویس

  1. سوره حجر/۱۱.
  2. سوره انبیاء/۳۶.
  3. درّالمنثور، سیوطی، ج۵، ص۵۵۳.
  4. خصال، صدوق، ص ۲۷۸.
  5. سوره انبیاء/۵.
  6. مفردات راغب.
  7. سوره طور، ۲۹.
  8. ر.ک: سوره اسراء/۹۴؛ سوره انعام/۱۱۲؛ سوره فرقان/۸.
  9. ر.ک: سوره ابراهیم/۱۳؛ سوره غافر/۵؛ سوره اسراء/۷۷؛ سوره نساء/۱۵۵؛ سوره یس/۱۸.
  10. سوره توبه/۱۳.


منابع

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)
رحمة للعالمین.jpg
رویدادهای مهم زندگی
حمله اصحاب فیل به مکهسفر پیامبر اکرم به شامازدواج با حضرت خدیجه کبری (س) • گذاشتن سنگ حجرالاسود در جای خویش • مبعثمعراجولادت حضرت فاطمه سلام الله علیهارفتن به شعب ابی طالبعام الحزنسفر به طائفهجرت به مدینهازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)غزوه بدرغزوه احدغزوه احزابصلح حدیبیهغزوه خیبرسریه ذات السلاسل فتح مکهغزوه حنینغزوه تبوکغدیر خم
بستگان
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) •عبدالله بن عبدالمطلب(س) • عبدالمطلبابوطالب(ع) • حمزه بن عبدالمطلب(ع) • عباس بن عبدالمطلبابولهبجعفر طیارآمنه(س) • فاطمه بنت اسد(س) • خدیجه کبری(س) • حضرت زهرا(س) • امام حسن(ع) • امام حسین(ع) • حضرت زینب(س)
اصحاب
سلمان فارسیعمار بن یاسرابوذرمقدادابوسلمه مخزومیزيد بن حارثهعثمان بن مظعونمصعب بن عمیرابوبکرطلحهزبیرعثمان بن عفانعمر بن خطابسعد بن ابی وقاصعبدالله بن مسعوداسعد بن زرارهسعد بن معاذسعد بن عبادهعثمان بن حنیفسهل بن حنیفابو ایوب انصاری حذیفة بن یمانخالد بن سعيدخزیمة بن ثابتعبدالله بن رواحهاویس قرنیعبدالله بن مسعود بلال حبشی
مکان های مرتبط
مکهمدینهغار حراکعبهشعب ابوطالبغدیر خمفدکبقیعغار ثورمسجد قبامسجد النبیمسجد الحرام