منابع و پی نوشتهای ضعیف
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

جنگ صفین: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۱۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{خوب}}{{تقویم|روز= 1 صفر|سال= سال ۳۷ هجری قمری}}  
 +
'''«جنگ صِفّین»''' جنگی است که میان [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (علیه‌السلام) با [[معاویه بن ابی سفیان|معاویة بن ابی‌سفیان]]، به علت عدم [[بیعت]] و پذیرش [[خلافت]] آن حضرت از سوی معاویه، در سال ۳۷ هجری و در سرزمین «صِفّین» - در ناحیه غربی [[عراق]] - رخ داد. در انتهای جنگ که سپاه [[شام]] احساس شکست نمود، با حیله [[عمرو عاص]]، [[قرآن|قرآن‌ها]] را بر سر نیزه‌ زدند و کار به حکمیت کشیده شد.
  
این مقاله تلخیص بخشی از کتاب تاریخ خلفاء نوشته رسول جعفریان است که توسط عزیزان سایت پژوهشکده باقرالعلوم خلاصه شده است. برای مطالعه متن کتاب می‌توانید به [http://www.hawzah.net/per/e/do.asp?a=ECDDF2.htm این صفحه] در سایت حوزه مراجعه کنید.
+
==زمینه‌های جنگ صفین==
  
زمانی كه [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام به خلافت رسید، بر آن شد تا عبدالله بن عباس را به حكومت شام بفرستد. قبل از آن نامه‌ای به معاویه نوشت و در آن، ضمن آگاه كردن او از این كه مردم بدون مشورت او عثمان را كشتند اما اكنون از روی مشورت او را به خلافت انتخاب كرده‌اند از او خواست تا همراه اشراف شام به مدینه بیاید. معاویه پاسخی به نامه امام نداد و تنها نامه سفیدی را كه در آن نوشته شده بود: «از معاویه به علی بن ابی‌طالب» برای آن حضرت فرستاد. كسی كه نامه را آورده بود گفت: از طرف مردمی می‌آید كه معتقدند تو عثمان را كشته‌ای و جز به كشتن تو رضایت نمی‌دهند.
+
زمانی که [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه‌السلام به [[خلافت]] رسید، بر آن شد تا [[عبدالله بن عباس]] را به حکومت [[شام]] بفرستد. قبل از آن نامه‌ای به [[معاویه]] نوشت و در آن، ضمن آگاه کردن او از این که مردم بدون مشورت او [[عثمان]] را کشتند اما اکنون از روی مشورت او را به خلافت انتخاب کرده‌اند، از او خواست تا همراه اشراف شام به [[مدینه]] بیاید. معاویه پاسخی به نامه امام نداد و تنها نامه سفیدی را که در آن نوشته شده بود: «از معاویه به علی بن ابی‌طالب» برای آن حضرت فرستاد. کسی که نامه را آورده بود گفت: از طرف مردمی می‌آید که معتقدند تو عثمان را کشته‌ای و جز به کشتن تو رضایت نمی‌دهند.
  
این ماجرا همراه شد با آغاز مساله شورشیان جمل كه امام را برای مدتی به خود مشغول داشت. در این فرصت ماجرای جمل، فرصت تبلیغاتی دیگری برای معاویه فراهم كرد. او توانست با استناد به شورش طلحه، زبیر و عایشه - به عنوان همسر پیامبر صلی الله علیه و آله - دخالت امام را در قتل عثمان بهتر از پیش در اذهان شامیان تثبیت كند.
+
ماجرای مخالفت معاویه همراه شد با آغاز مساله شورشیان [[جنگ جمل|جمل]] که امام را برای مدتی به خود مشغول داشت. در این فرصت ماجرای جمل، فرصت تبلیغاتی دیگری برای معاویه فراهم کرد. او توانست با استناد به شورش [[طلحه]]، [[زبیر]] و [[عایشه]] - به عنوان همسر [[پیامبر]] صلی الله علیه و آله - دخالت امام را در قتل عثمان بهتر از پیش در اذهان شامیان تثبیت کند.
  
پس از خاتمه ماجرای جمل امام در كوفه مستقر شد. در این زمان به جز شامات دیگر بلاد با امام بیعت كرده بودند و امام در كوفه برای مناطق مختلف عراق و ایران حاكمانی را مشخص كرده و اعزام نمود. امام از كوفه با فرستادن نامه‌ای به معاویه كوشید تا او را به اطاعت از امام مسلمین قانع كند. زمانی كه نامه امام به معاویه رسید، معاویه از مردم خواست تا در مسجد جمع شوند. او گفت:‌ «من خلیفه عمر بن خطاب و خلیفه عثمان بر شما هستم. من ولی خون عثمان هستم كه مظلوم كشته شده است شما درباره خون عثمان چه می‌گویید؟»
+
پس از خاتمه ماجرای جمل، امام در [[کوفه|کوفه]] مستقر شد. در این زمان به جز [[شام|شامات]] دیگر بلاد با امام [[بیعت]] کرده بودند و امام در کوفه برای مناطق مختلف [[عراق]] و [[ایران]] حاکمانی را مشخص کرده و اعزام نمود. امام از کوفه با فرستادن نامه‌ای به معاویه کوشید تا او را به اطاعت از امام مسلمین قانع کند. زمانی که نامه امام به معاویه رسید، معاویه از مردم خواست تا در مسجد جمع شوند. او گفت:‌ «من خلیفه [[عمر بن خطاب]] و خلیفه [[عثمان بن عفان|عثمان]] بر شما هستم. من ولی خون عثمان هستم که مظلوم کشته شده است، شما درباره خون عثمان چه می‌گویید؟»
  
همه مردم حمایت خود را از او در انتقام خون عثمان اعلام كردند و این پاسخ معاویه به امام بود. معاویه در نامه‌ای به امام پیشنهاد كرد كه شام و مصر را به او واگذار کند و زمانی كه درگذشت، بیعت كسی را بر عهده او نگذارد. امام قبول نكرد و فرمود: «خداوند مرا به گونه‌ای نخواهد دید كه گمراه‌كنندگان را به عنوان بازوی خود استفاده كنم».
+
همه مردم حمایت خود را از او در انتقام خون عثمان اعلام کردند و این پاسخ معاویه به امام بود. معاویه در نامه‌ای به امام پیشنهاد کرد که شام و [[مصر]] را به او واگذار کند و زمانی که درگذشت، بیعت کسی را بر عهده او نگذارد. امام قبول نکرد و فرمود: «خداوند مرا به گونه‌ای نخواهد دید که گمراه‌کنندگان را به عنوان بازوی خود استفاده کنم».
  
معاویه از [[عمرو بن عاص]] كه در این زمان در فلسطین بسر می‌برد، خواست تا نزد وی بشتابد. معاویه كار تبلیغاتی خود را در فریب مردم شهرهای [[مدینه]]، [[مكه]] و نیز رجال سرشناس شهرهای مختلف آغاز كرد. او به مردم مدینه نوشت كه ما برای انتقام خون عثمان برخاسته‌ایم و اگر پیروز شدیم كار را همانند شورایی كه عمر درست كرد سامان خواهیم داد، ما طالب خلافت نیستیم. در این فاصله، دو نامه مفصل میان معاویه و امام رد و بدل شد كه نكات مهمی را برداشت.
+
معاویه از [[عمرو بن عاص]] که در این زمان در [[فلسطین]] بسر می‌برد، خواست تا نزد وی بشتابد. معاویه کار تبلیغاتی خود را در فریب مردم شهرهای [[مدینه]]، [[مکه]] و نیز رجال سرشناس شهرهای مختلف آغاز کرد. او به مردم مدینه نوشت که ما برای انتقام خون عثمان برخاسته‌ایم و اگر پیروز شدیم کار را همانند شورایی که [[عمر بن خطاب|عمر]] درست کرد سامان خواهیم داد، ما طالب [[خلافت]] نیستیم. در این فاصله، دو نامه مفصل میان معاویه و امام رد و بدل شد که نکات مهمی را برداشت.
  
حضرت [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام نیز برجستگان اصحابش كه از مهاجران وانصار بودند، فراخواند و از آن‌ها خواست تا نظرشان را درباره رفتن به شام بیان كنند. در خطبه‌ای عمومی مردم را به جهاد فراخواند و با نوشتن نامه به ابن عباس و مخفف بن سلیم مردم بصره و اصفهان را با خود همراه كرد.
+
حضرت [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام نیز برجستگان اصحابش که از [[مهاجرین|مهاجران]] و [[انصار]] بودند، فراخواند و از آن‌ها خواست تا نظرشان را درباره رفتن به شام بیان کنند. در خطبه‌ای عمومی مردم را به [[جهاد]] فراخواند و با نوشتن نامه به [[ابن عباس]] و مخفف بن سلیم، مردم [[بصره]] و [[اصفهان]] را با خود همراه کرد.
  
امام دستور دادند تا جنگجویان در نخلیه كه اردوگاه نظامی كوفه بود، اجتماع كنند. این امر معاویه را نیز بر آن داشت تا منبر كوفه را با لباس خونین عثمان، آزین بسته و در حالی كه هفتاد هزار شیخ پیرامون آن گریه می‌كردند، مردم شام را برای مقابله با سپاه عراق آماده كند. امام در راه به مدائن وارد شد و از مردم شهر خواست تا به سپاه وی بپیوندند.
+
==آغاز جنگ صفین==
  
سپاه مقدم امام در مرز روم در شمال [[عراق]] و [[سوریه]] با سپاه مقدم شام به فرماندهی ابوالاعور سلمی برخورد كرد. امام مالك را به سوی آن‌ها فرستاد و به او تأكید كرد كه به هیچ وجه نباید آغازگر جنگ باشد. با آمدن مالك سپاه شام درگیری را آغاز كرده و دو طرف مدتی به نبرد با یكدیگر پرداختند. پس از آن سپاه شام عقب‌نشینی كرد.
+
[[امیرالمومنین]] علیه‌السلام دستور دادند تا جنگجویان در [[نخیله]] که اردوگاه نظامی کوفه بود، اجتماع کنند. این امر معاویه را نیز بر آن داشت تا منبر کوفه را با لباس خونین عثمان، آزین بسته و در حالی که هفتاد هزار شیخ پیرامون آن گریه می‌کردند، مردم شام را برای مقابله با سپاه عراق آماده کند. امام علی علیه‌السلام نیز در روز پنجم [[شوال]] سال ۳۶ قمری یاران و سپاهیان خویش را به سوی سرحدات شام گسیل نمود.<ref> وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص ۶۹.</ref> امام در راه به [[مداین|مدائن]] وارد شد و از مردم شهر خواست تا به سپاه وی بپیوندند.
  
محل درگیری، منطقه صفین بوده که با فرات فاصله کمی داشت. زمانی كه سپاه عراق به سپاه شام رسیدند، متوجه شدند كه آنان در منطقه مستقر شده و تنها راه سنگفرش به رود را نیز كه از میان باتلاق عبور می‌كرد، در اختیار خود گرفته‌اند و تیراندازان و سوارانی را برای جلوگیری از رفت و آمد عراقیان به شریعه در آنجا مستقر كرده‌اند. سپاه عراق توانست با رشادت مالك بر آب مسلط شود و امام دستور داد تا مانع از استفاده از آب برای شامیان نشوند.
+
سپاه مقدم امام در مرز روم در شمال [[عراق]] و [[سوریه]] با سپاه مقدم شام به فرماندهی [[ابوالأعور سُلَمى|ابوالأعور سلمی]] برخورد کرد. امام [[مالک اشتر نخعی|مالک اشتر]] را به سوی آن‌ها فرستاد و به او تأکید کرد که به هیچ وجه نباید آغازگر جنگ باشد. با آمدن مالک، سپاه شام درگیری را آغاز کرده و دو طرف مدتی به نبرد با یکدیگر پرداختند. پس از آن سپاه شام عقب‌نشینی کرد.
  
با گذشتن [[محرم]]، جنگ صفین به تمام معنا در نخستین روز ماه [[صفر]] میان مالك و حبیب بن مسلمه آغاز شد. در شب آغاز جنگ، امام به همه نیروهای خود، سفارش می‌كرد: «تا آغاز به جنگ نكرده‌اند شما به جنگ با ایشان نپردازید. فرارکنندهای را نكشید و مجروحی را به قتل نرسانید و کسی را برهنه نسازید و كشته‌ای را مثله نكنید».
+
محل درگیری، منطقه صفین بوده که با فرات فاصله کمی داشت. زمانی که سپاه عراق به سپاه شام رسیدند، متوجه شدند که آنان در منطقه مستقر شده و تنها راه سنگفرش به رود را نیز که از میان باتلاق عبور می‌کرد، در اختیار خود گرفته‌اند و تیراندازان و سوارانی را برای جلوگیری از رفت و آمد عراقیان به شریعه در آنجا مستقر کرده‌اند. سپاه عراق توانست با رشادت مالک بر آب مسلط شود و امام دستور داد تا مانع از استفاده از آب برای شامیان نشوند.
  
عمار كه پیامبر فرموده بود تو به دست گروهی متجاوز كشته می‌شوی و همه مردم نیز این خبر را شنیده بودند، در یكی از روزهایی كه جنگ با شدت در جریان بود به شهادت رسید.
+
با گذشتن ماه [[ماه محرم|محرم]]، جنگ صفین به تمام معنا در نخستین روز ماه [[صفر]] میان مالک و حبیب بن مسلمه آغاز شد. در شب آغاز جنگ، امام به همه نیروهای خود، سفارش می‌کرد: «تا آغاز به جنگ نکرده‌اند شما به جنگ با ایشان نپردازید. فرارکننده ای را نکشید و مجروحی را به قتل نرسانید و کسی را برهنه نسازید و کشته‌ای را مثله نکنید».
  
امام از معاویه خواست تا با یكدیگر مبارزه كنند تا هر كدام پیروز شدند، حكومت از آن او باشد. معاویه حاضر به پذیرش این پیشنهاد نشد. یكبار نیز امام با عمرو روبرو شد كه عمرو با آشكاركردن عورت خود و استفاده از حیای امام توانست از معركه بگریزد.
+
[[عمار یاسر|عمار]] که [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه وآله فرموده بود تو به دست گروهی متجاوز کشته می‌شوی و همه مردم نیز این خبر را شنیده بودند، در یکی از روزهایی که جنگ با شدت در جریان بود به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید.
  
معاویه می‌كوشید تا سپاه عراق را بشكند. وی نامه‌های مختلفی به [[ابو ایوب انصاری]]، عبدالله بن عباس و دیگران نوشت و به بهانه جلوگیری از خونریزی و حتی وعده خلافت به ابن عباس كوشید تا آنان را به مخالفت با امام وادار كند. به علاوه با بخشش‌های مالی مكرر او به سپاهیانش آنان را تشویق به جنگ كرد.
+
امام از معاویه خواست تا با یکدیگر مبارزه کنند تا هر کدام پیروز شدند، حکومت از آن او باشد. معاویه حاضر به پذیرش این پیشنهاد نشد. یکبار نیز امام با [[عمرو بن عاص|عمرو عاص]] روبرو شد که عمرو با آشکارکردن عورت خود و استفاده از [[حیا|حیای]] امام توانست از معرکه بگریزد.
  
در یكی از آخرین روزهای جنگ، نبرد چنان سخت‌ شد كه از نماز صبح آغاز شد و تا نیمه شب ادامه یافت. این شب را «لیلةالهریر» نامیده‌اند. مجدداً جنگ از نیمه آن شب آغاز شد و تا ظهر فردا ادامه داشت. امام ضمن خطبه‌ای فرمود: ‌جز یك نفس از دشمن نمانده است.
+
معاویه می‌کوشید تا سپاه عراق را بشکند. وی نامه‌های مختلفی به [[ابو ایوب انصاری]]، [[ابن عباس|عبدالله بن عباس]] و دیگران نوشت و به بهانه جلوگیری از خونریزی و حتی وعده خلافت به ابن عباس کوشید تا آنان را به مخالفت با امام وادار کند. به علاوه با بخشش‌های مالی مکرر او به سپاهیانش آنان را تشویق به جنگ کرد.
  
معاویه و عمرو كه كار را تمام شده می‌دیدند و احساس شكست كردند دست به حیله زدند. فردای لیلة الهریر، پانصد [[قرآن]] بر سر نیزه‌های شامیان رفت. فریاد بلند بود كه ای گروه عرب! به زنان و دختران خود بیندیشید، اگر شما نابود شوید فردا چه كسی در برابر رومیان و تركان و پارسیان خواهد ایستاد؟
+
در یکی از آخرین روزهای جنگ، نبرد چنان سخت‌ شد که از نماز صبح آغاز شد و تا نیمه شب ادامه یافت. این شب را «[[لیلة الهریر|لیلةالهریر]]» نامیده‌اند. مجدداً جنگ از نیمه آن شب آغاز شد و تا ظهر فردا ادامه داشت. امام ضمن خطبه‌ای فرمود: ‌جز یک نفس از دشمن نمانده است.
  
این اقدام سبب شد تا كم‌كم‌ در میان سپاه عراق این ندا شنیده شود كه دشمن حكمیت [[قرآن]] را پذیرفته است و ما حق جنگ با آن‌ها را نداریم. امام به شدت در برابر این سخن ایستاد و اعلام كردند كه این كار جز فریب چیزی نیست. من سزاوارترین افراد برای پذیرفتن حكمیت كتاب خدا هستم.
+
== ماجرای حکمیت ==
 +
[[معاویه]] و [[عمرو عاص]] که کار را تمام شده می‌دیدند و احساس شکست کردند دست به حیله زدند. فردای لیلة الهریر، پانصد [[قرآن]] بر سر نیزه‌های شامیان رفت. فریاد بلند بود که ای گروه عرب! به زنان و دختران خود بیندیشید، اگر شما نابود شوید فردا چه کسی در برابر رومیان و ترکان و پارسیان خواهد ایستاد؟
  
در این لحظه حدود بیست هزار نفر از سپاه عراق نزد امام آمده از او خواستند تا حكمیت قرآن را بپذیرد. طایفه قراء كه به خواندن قرآن دلخوش بودند و شماری از آن‌ها در سلك [[خوراج]] درآمدند، در میان این افراد بودند. مخالفان جنگ از امام خواستند تا دستور دهد [[مالک اشتر]] برگردد. امام شخصی را دنبال او فرستاد. مالک پیغام داد اكنون وقت بازگشت نیست. مخالفان گفتند: اگر مالک بازنگردد تو را خواهیم كشت. این خبر سبب شد تا مالک برگشته و جنگ متوقف شد.
+
این اقدام سبب شد تا کم‌کم‌ در میان سپاه عراق این ندا شنیده شود که دشمن حکمیت قرآن را پذیرفته است و ما حق جنگ با آن‌ها را نداریم. امام به شدت در برابر این سخن ایستاد و اعلام کرد که این کار جز فریب چیزی نیست. من سزاوارترین افراد برای پذیرفتن حکمیت کتاب خدا هستم.
  
اشعث كه یكی از منافقان بود و با استمرار جنگ شدیداً ‌مخالفت می‌كرد، نزد معاویه رفت و از وی درباره چگونگی اجرای حكم قرآن سؤال كرد. او گفت: بهتر است یك نفر از سوی ما و فرد دیگری از سوی شما بنشینند و درباره حكم قرآن در این باره اظهارنظر كنند. او این نظر را به امام منتقل كرد.
+
در این لحظه حدود بیست هزار نفر از سپاه عراق نزد امام آمده از او خواستند تا حکمیت قرآن را بپذیرد. طایفه قراء که به خواندن قرآن دلخوش بودند و شماری از آن‌ها در سلک [[خوراج]] درآمدند، در میان این افراد بودند. مخالفان جنگ از امام خواستند تا دستور دهد [[مالک اشتر]] برگردد. امام شخصی را دنبال او فرستاد. مالک پیغام داد اکنون وقت بازگشت نیست. مخالفان گفتند: اگر مالک بازنگردد تو را خواهیم کشت. این خبر سبب شد تا مالک برگشته و جنگ متوقف شد.
  
پس از آن اهل شام، عمروعاص را برگزیدند. اشعث و شماری دیگر از كسانی كه بعداً در گروه [[خوارج]] درآمدند، ابوموسی اشعری را پیشنهاد كردند. امام به دلیل مخالفت ابوموسی با وی در [[جنگ جمل]] حاضر به قبول وی نشد اما آنها در این باره اصرار كردند. پیشنهاد امام ابن عباس و یا مالک بود اما آن‌ها نپذیرفتند.
+
[[اشعث بن قیس]] که یکی از [[منافقان]] بود و با استمرار جنگ شدیداً ‌مخالفت می‌کرد، نزد معاویه رفت و از وی درباره چگونگی اجرای حکم قرآن سؤال کرد. او گفت: بهتر است یک نفر از سوی ما و فرد دیگری از سوی شما بنشینند و درباره حکم قرآن در این باره اظهارنظر کنند. او این نظر را به امام منتقل کرد.
  
قرار شد تا قرارنامه‌ای نوشته شود. در این قرارنامه با اشاره به انتخاب این دو نفر از سوی مردم شام و عراق، حقوق مساوی برای امام و معاویه قرار داده شده بود.  عمرو بن عاص در ملاقات با ابوموسی فصلی از فضایل! معاویه را برشمرد و تاکید کرد که معاویه ولی دم عثمان است. ابوموسی هم بر احیای سنت عمر در امر شورا تكیه داشت.
+
پس از آن اهل شام، عمروعاص را برگزیدند. اشعث و شماری دیگر از کسانی که بعداً در گروه خوارج درآمدند، [[ابوموسی اشعری]] را پیشنهاد کردند. امام به دلیل مخالفت ابوموسی با وی در [[جنگ جمل]]، حاضر به قبول او نشد، اما آنها در این باره اصرار کردند. پیشنهاد امام [[ابن عباس]] و یا [[مالک اشتر نخعی|مالک]] بود اما آن‌ها نپذیرفتند.
  
زمانی كه ابوموسی بر بالای منبر، خلع فرمانروایی [[امام علی]] علیه‌السلام را اعلام كرد، عمرو بن عاص اعلام كرد: او تنها حق خلع علی را داشت و من خلافت را به معاویه واگذار می‌كنم.
+
قرار شد تا قرارنامه‌ای نوشته شود. در این قرارنامه با اشاره به انتخاب این دو نفر از سوی مردم شام و عراق، حقوق مساوی برای امام و معاویه قرار داده شده بود. عمرو بن عاص در ملاقات با ابوموسی فصلی از فضایل معاویه را برشمرد و تاکید کرد که معاویه ولیّ دم عثمان است. ابوموسی هم بر احیای سنت [[عمر بن خطاب|عمر خطاب]] در امر [[شورای شش نفره خلافت|شورا]] تکیه داشت.
  
 +
زمانی که ابوموسی بر بالای منبر، خلع فرمانروایی [[امام علی]] علیه‌السلام را اعلام کرد، عمرو بن عاص اعلام کرد: او تنها حق خلع علی را داشت و من خلافت را به معاویه واگذار می‌کنم!
 +
 +
==پانویس==
 +
{{پانویس}}
 
==منابع==
 
==منابع==
رسول جعفریان، تاریخ خلفاء.
+
 
 +
*[http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، "جنگ صفین"، رسول جعفریان، بازیابی: ۱۲ بهمن ۱۳۹۲.
 +
*[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%AC%D9%86%DA%AF+%D8%B5%D9%81%DB%8C%D9%86&SSOReturnPage=Check&Rand=0 دانشنامه رشد]، "جنگ صفین".
  
 
[[رده:جنگ صفین]]
 
[[رده:جنگ صفین]]
 +
[[رده:جنگ های امام علی علیه السلام]]
 +
[[رده:وقایع ماه صفر]]
 +
[[رده:سال ۳۷ هجری قمری]]
 +
{{شناختنامه امام علی (ع)}}
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= ضعیف
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۵۹

تقویم هجری قمری

روز واقعه:1 صفر
سال ۳۷ هجری قمری

«جنگ صِفّین» جنگی است که میان امام علی (علیه‌السلام) با معاویة بن ابی‌سفیان، به علت عدم بیعت و پذیرش خلافت آن حضرت از سوی معاویه، در سال ۳۷ هجری و در سرزمین «صِفّین» - در ناحیه غربی عراق - رخ داد. در انتهای جنگ که سپاه شام احساس شکست نمود، با حیله عمرو عاص، قرآن‌ها را بر سر نیزه‌ زدند و کار به حکمیت کشیده شد.

زمینه‌های جنگ صفین

زمانی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام به خلافت رسید، بر آن شد تا عبدالله بن عباس را به حکومت شام بفرستد. قبل از آن نامه‌ای به معاویه نوشت و در آن، ضمن آگاه کردن او از این که مردم بدون مشورت او عثمان را کشتند اما اکنون از روی مشورت او را به خلافت انتخاب کرده‌اند، از او خواست تا همراه اشراف شام به مدینه بیاید. معاویه پاسخی به نامه امام نداد و تنها نامه سفیدی را که در آن نوشته شده بود: «از معاویه به علی بن ابی‌طالب» برای آن حضرت فرستاد. کسی که نامه را آورده بود گفت: از طرف مردمی می‌آید که معتقدند تو عثمان را کشته‌ای و جز به کشتن تو رضایت نمی‌دهند.

ماجرای مخالفت معاویه همراه شد با آغاز مساله شورشیان جمل که امام را برای مدتی به خود مشغول داشت. در این فرصت ماجرای جمل، فرصت تبلیغاتی دیگری برای معاویه فراهم کرد. او توانست با استناد به شورش طلحه، زبیر و عایشه - به عنوان همسر پیامبر صلی الله علیه و آله - دخالت امام را در قتل عثمان بهتر از پیش در اذهان شامیان تثبیت کند.

پس از خاتمه ماجرای جمل، امام در کوفه مستقر شد. در این زمان به جز شامات دیگر بلاد با امام بیعت کرده بودند و امام در کوفه برای مناطق مختلف عراق و ایران حاکمانی را مشخص کرده و اعزام نمود. امام از کوفه با فرستادن نامه‌ای به معاویه کوشید تا او را به اطاعت از امام مسلمین قانع کند. زمانی که نامه امام به معاویه رسید، معاویه از مردم خواست تا در مسجد جمع شوند. او گفت:‌ «من خلیفه عمر بن خطاب و خلیفه عثمان بر شما هستم. من ولی خون عثمان هستم که مظلوم کشته شده است، شما درباره خون عثمان چه می‌گویید؟»

همه مردم حمایت خود را از او در انتقام خون عثمان اعلام کردند و این پاسخ معاویه به امام بود. معاویه در نامه‌ای به امام پیشنهاد کرد که شام و مصر را به او واگذار کند و زمانی که درگذشت، بیعت کسی را بر عهده او نگذارد. امام قبول نکرد و فرمود: «خداوند مرا به گونه‌ای نخواهد دید که گمراه‌کنندگان را به عنوان بازوی خود استفاده کنم».

معاویه از عمرو بن عاص که در این زمان در فلسطین بسر می‌برد، خواست تا نزد وی بشتابد. معاویه کار تبلیغاتی خود را در فریب مردم شهرهای مدینه، مکه و نیز رجال سرشناس شهرهای مختلف آغاز کرد. او به مردم مدینه نوشت که ما برای انتقام خون عثمان برخاسته‌ایم و اگر پیروز شدیم کار را همانند شورایی که عمر درست کرد سامان خواهیم داد، ما طالب خلافت نیستیم. در این فاصله، دو نامه مفصل میان معاویه و امام رد و بدل شد که نکات مهمی را برداشت.

حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام نیز برجستگان اصحابش که از مهاجران و انصار بودند، فراخواند و از آن‌ها خواست تا نظرشان را درباره رفتن به شام بیان کنند. در خطبه‌ای عمومی مردم را به جهاد فراخواند و با نوشتن نامه به ابن عباس و مخفف بن سلیم، مردم بصره و اصفهان را با خود همراه کرد.

آغاز جنگ صفین

امیرالمومنین علیه‌السلام دستور دادند تا جنگجویان در نخیله که اردوگاه نظامی کوفه بود، اجتماع کنند. این امر معاویه را نیز بر آن داشت تا منبر کوفه را با لباس خونین عثمان، آزین بسته و در حالی که هفتاد هزار شیخ پیرامون آن گریه می‌کردند، مردم شام را برای مقابله با سپاه عراق آماده کند. امام علی علیه‌السلام نیز در روز پنجم شوال سال ۳۶ قمری یاران و سپاهیان خویش را به سوی سرحدات شام گسیل نمود.[۱] امام در راه به مدائن وارد شد و از مردم شهر خواست تا به سپاه وی بپیوندند.

سپاه مقدم امام در مرز روم در شمال عراق و سوریه با سپاه مقدم شام به فرماندهی ابوالأعور سلمی برخورد کرد. امام مالک اشتر را به سوی آن‌ها فرستاد و به او تأکید کرد که به هیچ وجه نباید آغازگر جنگ باشد. با آمدن مالک، سپاه شام درگیری را آغاز کرده و دو طرف مدتی به نبرد با یکدیگر پرداختند. پس از آن سپاه شام عقب‌نشینی کرد.

محل درگیری، منطقه صفین بوده که با فرات فاصله کمی داشت. زمانی که سپاه عراق به سپاه شام رسیدند، متوجه شدند که آنان در منطقه مستقر شده و تنها راه سنگفرش به رود را نیز که از میان باتلاق عبور می‌کرد، در اختیار خود گرفته‌اند و تیراندازان و سوارانی را برای جلوگیری از رفت و آمد عراقیان به شریعه در آنجا مستقر کرده‌اند. سپاه عراق توانست با رشادت مالک بر آب مسلط شود و امام دستور داد تا مانع از استفاده از آب برای شامیان نشوند.

با گذشتن ماه محرم، جنگ صفین به تمام معنا در نخستین روز ماه صفر میان مالک و حبیب بن مسلمه آغاز شد. در شب آغاز جنگ، امام به همه نیروهای خود، سفارش می‌کرد: «تا آغاز به جنگ نکرده‌اند شما به جنگ با ایشان نپردازید. فرارکننده ای را نکشید و مجروحی را به قتل نرسانید و کسی را برهنه نسازید و کشته‌ای را مثله نکنید».

عمار که پیامبر صلی الله علیه وآله فرموده بود تو به دست گروهی متجاوز کشته می‌شوی و همه مردم نیز این خبر را شنیده بودند، در یکی از روزهایی که جنگ با شدت در جریان بود به شهادت رسید.

امام از معاویه خواست تا با یکدیگر مبارزه کنند تا هر کدام پیروز شدند، حکومت از آن او باشد. معاویه حاضر به پذیرش این پیشنهاد نشد. یکبار نیز امام با عمرو عاص روبرو شد که عمرو با آشکارکردن عورت خود و استفاده از حیای امام توانست از معرکه بگریزد.

معاویه می‌کوشید تا سپاه عراق را بشکند. وی نامه‌های مختلفی به ابو ایوب انصاری، عبدالله بن عباس و دیگران نوشت و به بهانه جلوگیری از خونریزی و حتی وعده خلافت به ابن عباس کوشید تا آنان را به مخالفت با امام وادار کند. به علاوه با بخشش‌های مالی مکرر او به سپاهیانش آنان را تشویق به جنگ کرد.

در یکی از آخرین روزهای جنگ، نبرد چنان سخت‌ شد که از نماز صبح آغاز شد و تا نیمه شب ادامه یافت. این شب را «لیلةالهریر» نامیده‌اند. مجدداً جنگ از نیمه آن شب آغاز شد و تا ظهر فردا ادامه داشت. امام ضمن خطبه‌ای فرمود: ‌جز یک نفس از دشمن نمانده است.

ماجرای حکمیت

معاویه و عمرو عاص که کار را تمام شده می‌دیدند و احساس شکست کردند دست به حیله زدند. فردای لیلة الهریر، پانصد قرآن بر سر نیزه‌های شامیان رفت. فریاد بلند بود که ای گروه عرب! به زنان و دختران خود بیندیشید، اگر شما نابود شوید فردا چه کسی در برابر رومیان و ترکان و پارسیان خواهد ایستاد؟

این اقدام سبب شد تا کم‌کم‌ در میان سپاه عراق این ندا شنیده شود که دشمن حکمیت قرآن را پذیرفته است و ما حق جنگ با آن‌ها را نداریم. امام به شدت در برابر این سخن ایستاد و اعلام کرد که این کار جز فریب چیزی نیست. من سزاوارترین افراد برای پذیرفتن حکمیت کتاب خدا هستم.

در این لحظه حدود بیست هزار نفر از سپاه عراق نزد امام آمده از او خواستند تا حکمیت قرآن را بپذیرد. طایفه قراء که به خواندن قرآن دلخوش بودند و شماری از آن‌ها در سلک خوراج درآمدند، در میان این افراد بودند. مخالفان جنگ از امام خواستند تا دستور دهد مالک اشتر برگردد. امام شخصی را دنبال او فرستاد. مالک پیغام داد اکنون وقت بازگشت نیست. مخالفان گفتند: اگر مالک بازنگردد تو را خواهیم کشت. این خبر سبب شد تا مالک برگشته و جنگ متوقف شد.

اشعث بن قیس که یکی از منافقان بود و با استمرار جنگ شدیداً ‌مخالفت می‌کرد، نزد معاویه رفت و از وی درباره چگونگی اجرای حکم قرآن سؤال کرد. او گفت: بهتر است یک نفر از سوی ما و فرد دیگری از سوی شما بنشینند و درباره حکم قرآن در این باره اظهارنظر کنند. او این نظر را به امام منتقل کرد.

پس از آن اهل شام، عمروعاص را برگزیدند. اشعث و شماری دیگر از کسانی که بعداً در گروه خوارج درآمدند، ابوموسی اشعری را پیشنهاد کردند. امام به دلیل مخالفت ابوموسی با وی در جنگ جمل، حاضر به قبول او نشد، اما آنها در این باره اصرار کردند. پیشنهاد امام ابن عباس و یا مالک بود اما آن‌ها نپذیرفتند.

قرار شد تا قرارنامه‌ای نوشته شود. در این قرارنامه با اشاره به انتخاب این دو نفر از سوی مردم شام و عراق، حقوق مساوی برای امام و معاویه قرار داده شده بود. عمرو بن عاص در ملاقات با ابوموسی فصلی از فضایل معاویه را برشمرد و تاکید کرد که معاویه ولیّ دم عثمان است. ابوموسی هم بر احیای سنت عمر خطاب در امر شورا تکیه داشت.

زمانی که ابوموسی بر بالای منبر، خلع فرمانروایی امام علی علیه‌السلام را اعلام کرد، عمرو بن عاص اعلام کرد: او تنها حق خلع علی را داشت و من خلافت را به معاویه واگذار می‌کنم!

پانویس

  1. وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص ۶۹.

منابع