منابع و پی نوشتهای متوسط
جامعیت مقاله متوسط
عنوان بندی متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

اسلام

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از دين اسلام)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

از نظر قرآن کریم، «اسلام» -به معنای تسلیم شدن به فرمان خدا- همان دین پذیرفته شده نزد خداست و با این تعریف، همه پیامبران به دین اسلام دعوت می‌نموده‌اند. اما «اسلام» در اصطلاح، نامی است برای آخرین شریعت توحیدی که به واسطه حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) برای هدایت بشر آمده است. رسالت پیامبر اسلام جهانى و جاودانى است و اختصاص به قوم معیّن یا زمان محدودى ندارد.

اسلام دین الهی از آدم تا خاتم

«اسلام» در لغت به معناى تسلیم و گردن نهادن است و با توجه به آن، دین اسلام آئینی است که برنامه کلى آن تسلیم شدن انسان است به خداى جهان و جهانیان؛ با این تعریف، همه پیامبران به دین اسلام دعوت می نموده اند. این مطلب را قرآن نیز تصدیق می نماید:

  • «وَمَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا[۱]؛ کدام دین بهتر از آن است که شخص خودش را تسلیم حکم خدا کند و نیکوکار هم باشد و از آیین پاک و معتدل ابراهیم پیروى نماید».
  • «قُلْ یا أَهْلَ الْکتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کلِمَةٍ سَوَاءٍ بَینَنَا وَبَینَکمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِک بِهِ شَیئًا وَلَا یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ؛ به اهل کتاب بگو بیایید در یک سخن مشترک با هم همکارى کنیم. جز خدا را عبادت نکنیم و شریکى برایش قرار ندهیم و بعضى از ما بعض دیگر را ارباب قرار ندهد؛ پس اگر از این سخن اعراض کردند به ایشان بگو: پس گواه باشید ما تسلیم حق هستیم».
  • «إِنَ‌ الدِّینَ‌ عِنْدَ اللَّهِ‌ الْإِسْلاَمُ‌[۲]؛ مسلماً دینِ [واقعی که همه پیامبران، مُبلّغ آن بودند] نزد خدا، اسلام است (که در اثر این تسلیم، پرستش نکند جز خداى یگانه را و طاعت نکند جز فرمان او را).

مطابق با قرآن مجید، اولین کسى که این دین را «اسلام» و پیروان آن را «مسلمان» نامید، حضرت ابراهیم علیه‌السلام بود، آنجا که فرمود: «مِلَّةَ أَبِیکمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ[۳]؛ این آیین پدر شما ابراهیم است، اوست که شما را مسلمان (تسلیم شونده) نامیده است». و در آیه دیگر آمده است: «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَینِ لَک وَمِنْ ذُرِّیتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَک[۴]؛ (ابراهیم و اسماعیل گفتند:) پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود گردان و از فرزندان ما نیز امتى را مسلم قرار ده».

امام علی علیه السلام در خطبه ای که در «نهج البلاغه» آمده است، «اسلام» را این‌گونه توصیف می نماید:

«خدا را سپاس که اسلام را تشریع (کرد)، و آبشخوارهاى آن را براى آن‌که بخواهد وارد شود آسان نمود، و ارکانش را در برابر آن‌که قصد غلبه بر آن دارد غیر قابل شکست قرار داد، و آن را براى کسى که به آن آویخت پناهگاه امن و براى وارد بر آن حریم سلامت قرار داد. آن را برهان ساخت براى کسى که به وسیله آن سخن گفت، و شاهد براى کسى که به وسیله آن به دفاع برخاست، و نور براى آن‌که طلب روشنى کرد، و فهم براى آن‌که اندیشه نمود، و مغز براى آن‌که آراسته به تدبیر شد، و نشانه براى بافراستى که راه حق جست، و بینایى براى کسى که عزم جزم کرد، و پند براى کسى که پند آموخت، و نجات براى آن‌که تصدیق کرد، و تکیه ‌گاه براى کسى که به آن متّکى شد، و آسایش براى آن‌که خود را به آن واگذاشت، و سپر براى آن‌که صبر پیشه کرد. اسلام روشن‌ترین راه، و آشکارترین مسلک‌هاست، علائم راهش بلند، جاده هایش روشن، چراغهایش درخشان، میدان تمرینش آماده براى مسابقه، هدفش مرتفع، و جاى ‌دهنده مسابقه گذاران است، جایزه ‌اش مورد رغبت، و سوارانش شریف. راهش تصدیق، نشانه ‌اش اعمال شایسته، پایانش مرگ، میدان تمرینش دنیا، محل گرد آمدن مسابقه گذارانش قیامت، و جایزه مسابقه‌ اش بهشت است.»[۵]

اسلام به عنوان شریعت خاتم

«اسلام» در اصطلاح، آخرین شریعت توحیدی است که خدا توسط پیامبر گرانقدرش حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) برای هدایت مردم فرستاده است. این شریعت در کتاب آسمانی قرآن تبیین شده و این کتاب شریف به همراه روایات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، مرجع مسلمانان برای شناخت باورها و دستور العمل های دینی است.

هر فرد با گفتن دو جمله «أشهد أن لا إله إلا الله» و «أشهد أن محمداً رسول الله» وارد دین اسلام می‌شود. ذکر این جملات در واقع شهادت دادن به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) است. همچنین «معاد» به معنای بازگشت به سوی خدا و مشاهده پاداش یا جزای اعمال، پس از توحید و نبوت، از اصول اعتقادی مسلمانان است.

در دین اسلام دستورالعمل های مربوط به عبادات و چگونگی انجام بسیاری از امور زندگی به گونه ای که مطابق با شریعت اسلام باشد، احکام عملی نامیده می‌شود که دانشی به نام فقه مسؤولیت تدوین و تبیین آن بر اساس قرآن و گفتار و رفتار پیامبرامامان معصوم مطابق با اعتقاد شیعه) را بر عهده دارد.

در اسلام آموزه‌های فراوانی برای رفتارهای اخلاقی نیز وجود دارد. معرفی اخلاق پسندیده و ناپسند و راههای عملی رسیدن به کمالات اخلاقی، توصیه به رعایت حقوق دیگران و دستوراتی برای تنظیم روابط اجتماعی و خانوادگی، جزو تعالیم اخلاقی اسلام است.

اما مسلمانان در مسئله خلافت و جانشینی پیامبر اکرم به دو دسته اهل سنت و شیعه تقسیم می شوند. اهل سنت معمولا جانشینان پیامبر را کسانی می دانند که پس از ایشان، به ترتیب حکومت اسلامی را به دست گرفته اند؛ ولی شیعه معتقد است پس از رحلت پیامبر، از دستور الهی -که جانشینی حضرت علی علیه السلام بوده- تخطی شده و امامت، که به دست گرفتن حکومت جزئی از آن است، بنا به تعیین الهی ویژۀ امامان معصوم -یعنی امام علی علیه السلام و سایر امامان مشخص شده از نسل او- است. مطابق با اعتقاد شیعه، روایات ائمه معصومین نیز در ردیف روایات پیامبر اسلام قرار دارد.

دین اسلام در یک نگاه

جهانى و جاودانی بودن اسلام

جهانى بودن دین اسلام

جهانى بودن و جاودانى بودن دین اسلام و عدم اختصاص آن به قوم یا منطقه خاصى، از ضروریّات این آیین الهى است و بى نیاز از دلیلى زائد بر دلایل حقّانیت اسلام است و حتى کسانى هم که ایمان به آن ندارند مى‌دانند که دعوت اسلام، همگانى بوده و محدود به منطقه جغرافیایى خاصّى نبوده است.

افزون بر این، شواهد تاریخى فراوان وجود دارد که پیامبر اکرم(ص) به سران کشورها مانند قیصر روم و پادشاه ایران و فرمانروایان مصر و حبشه و شامات و نیز به رؤساى قبائل مختلف عرب و... نامه نوشتند و پیک ویژه بسوى آنان گسیل داشتند و همگان را دعوت به پذیرفتن این دین مقدّس کرده از پیامدهاى وخیم کفر و استنکاف از پذیرفتن اسلام، بر حذر داشتند.[۶] و اگر دین اسلام، جهانى نبود چنین دعوت عمومى انجام نمى‌گرفت و سایر اقوام و امتها هم عذرى براى عدم پذیرش مى‌داشتند. بنابراین نمى‌توان بین ایمان به حقّانیت اسلام و ضرورت عمل بر طبق این شریعت الهى، تفکیکى قائل شد و در نتیجه، کسانى را از موظف بودن به پیروى عملى از این آیین الهى، مستثنى دانست.

دلایل قرآنى بر جهانى بودن اسلام:

بهترین دلیل و معتبرترین مدرک براى اثبات این مطلب، قرآن کریم است و کسى که یک مرور اجمالى بر این کتاب الهى بکند با کمال روشنى درخواهد یافت که دعوت آن، عمومى و همگانى است و اختصاص به قوم و اهل نژاد و زبان معیّنى ندارد. از جمله، در آیات زیادى همه مردم را بعنوان «یا أَیُّهَا النّاس»،[۷] «یا بَنِی آدَم»[۸] مورد خطاب قرار داده و هدایت خود را شامل همه انسانها «النّاس»[۹] و «العالَمین»[۱۰] دانسته است. و همچنین در آیات فراوانى رسالت پیامبر اکرم(ص) را براى همه مردم «النّاس»[۱۱] و «العالَمین»[۱۲] ثابت کرده، و در آیه‌اى شمول دعوت وى را نسبت به هر کسى که از آن، مطّلع شود مورد تأکید قرار داده است.[۱۳] و از سوى دیگر، پیروان سایر ادیان را بعنوان «اهل کتاب» مورد خطاب و عتاب قرار داده[۱۴] و رسالت پیامبر اکرم(ص) را در مورد آنان تثبیت فرموده، و اساساً هدف از نزول قرآن کریم بر پیامبر اکرم(ص) را پیروزى اسلام بر سایر ادیان، شمرده است.[۱۵]

با توجه به این آیات، جاى هیچگونه شک و شبهه‌اى درباره همگانى بودن دعوت قرآن کریم و جهانى بودن دین مقدّس اسلام، باقى نمى‌ماند.

جاودانى بودن اسلام

آیات مزبور همانگونه که با بکار گرفتن الفاظ عامّ (مانند بنى آدم و الناس و العالمین) و با متوجه کردن خطاب به اقوام غیرعرب و پیروان سایر ادیان (مانند «یا أَهْلَ الْکتاب») عمومیّت و جهانى بودن اسلام را ثابت مى‌کند، همچنین با اطلاق زمانى، محدودیّت و مقیّد بودن آنرا به زمان معینى نفى مى‌کند و بویژه، تعبیر «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کلِّه»[۱۶] جاى هیچگونه شبهه‌اى باقى نمى‌گذارد. همچنین مى‌توان به آیه ۴۲ از سوره فصّلت، استدلال کرد که مى‌فرماید: «وَ إِنَّهُ لَکتابٌ عَزِیزٌ * لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکیم حَمِید» و دلالت دارد بر اینکه هیچگاه قرآن کریم، صحّت و اعتبار خود را از دست نخواهد داد. نیز دلایل خاتمیّت پیامبر اسلام(ص) هرگونه توهّمى را نسبت به امکان نسخ شدن این دین الهى بوسیله پیامبر و شریعت دیگرى، باطل مى‌سازد. و نیز روایات فراوانى به این مضمون، وارد شده است مانند: «حلالُ محمدٍ حلالٌ الى یوم القیامة، و حرامُه حرامٌ الى یوم القیامة».[۱۷]

حلّ چند شبهه

دشمنان اسلام که براى جلوگیرى از گسترش این دین الهى، از هیچگونه تلاشى فروگذار نکرده و نمى‌کنند، درصدد برآمدند که با القاء شبهاتى چنین وانمود کنند که دین اسلام فقط براى مردم عربستان نازل شده و رسالتى نسبت به سایر مردم نداشته است!

از جمله به آیاتى تشبّث کرده‌اند که پیامبر اکرم(ص) را مأمور هدایت خویشان و نزدیکان خودش یا اهل مکه و حوالى آن کرده است[۱۸] و نیز آیه ۶۹ سوره مائده که بعد از اشاره به یهود و صابئین و نصارى، ملاک سعادت را ایمان و عمل صالح مى‌داند و نامى از پذیرفتن دین اسلام بعنوان شرط سعادت نمى‌برد. علاوه بر اینکه در فقه اسلامى، اهل کتاب، همسنگ مشرکان نیستند بلکه با پرداختن جزیه (بجاى خمس و زکاتى که مسلمانان مى‌پردازند)، امنیت ایشان در پناه دولت اسلامى حفظ مى‌شود و مى‌توانند به احکام شریعت خودشان عمل کنند و این، نشانه به رسمیّت شناختن این ادیان است.

در پاسخ باید گفت: آیاتى که خویشان پیامبر اکرم(ص) و اهل مکه را ذکر مى‌کند درصدد بیان مراحل دعوت است که از خویشان آن حضرت شروع مى‌شود و سپس به سایر اهل مکه و حوالى آن، گسترش مى‌یابد و سرانجام همه جهانیان را در برمى گیرد. و چنین آیاتى را نمى‌توان مخصّص آیاتى شمرد که رسالت آن حضرت را جهانى مى‌داند، زیرا علاوه بر آنکه لحن این آیات، اباى از تخصیص دارد، لازمه چنین تخصیصى «تخصیص اکثر» است که در عرف عقلاء، غیرقابل قبول مى‌باشد.

و اما آیه یاد شده از سوره مائده، در مقام بیان این نکته است که صرف انتساب به این یا آن دین، براى رسیدن به سعادت حقیقى، کافى نیست، بلکه عامل سعادت، ایمان واقعى و عمل به وظایفى است که خداى متعال براى بندگانش مقرّر فرموده است و طبق دلایلى که جهانى بودن و جاودانى بودن اسلام را اثبات مى‌کند وظیفه همه مردم بعد از ظهور پیامبر اسلام، عمل به احکام و قوانین این دین است.

و اما امتیازى که در فقه اسلام براى اهل کتاب بر سایر کافران، منظور شده به معناى معاف بودن ایشان از پذیرفتن اسلام و عمل به احکام آن نیست بلکه در واقع، ارفاقى دنیوى است که بنابر مصالحى در حق آنان روا داشته شده و به اعتقاد شیعه، همین ارفاق هم موقّتى است و در زمان ظهور حضرت ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه حکم نهایى ایشان اعلام، و با آنان مانند دیگر کافران رفتار خواهد شد و این مطلب را از جمله «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کلِّه» مى‌توان استفاده کرد.

اسلام از نظر اندیشمندان غربی

با مراجعه به سخنان و نوشته های دانشمندان غربی که اسلام آورده اند پی می بریم که آنان دیدگاه مثبتی به اسلام و تعلیمات ملکوتی آن داشته اند و همین جهت بوده که آنها را به اسلام سوق داده و اسلام را اختیار کرده اند. اینک به ذکر برخی از عبارات آنان می پردازیم:

۱. مستر ولز، مورّخ مشهور انگلیسی

او می گوید: «هر دینی که با مدنیت در تمام شئونات زندگی همراهی نداشته باشد آن را بر دیوار زده و هرگز در آن تأمّل نکنید؛ زیرا دینی که هم پای مدنیت و جامعه و در کنار آن نباشد شرّی است بر اصحاب آن که آن ها را به هلاکت خواهد کشاند. تنها دینانت حقی را که من مشاهده کردم با مدنیت همراهی دارد همان دیانت اسلامی است. و هر گاه کسی خواست از این مطلب آگاهی پیدا نماید باید قرآن را مطالعه کند و در آنچه از نظریات علمی و قوانین و نظام های مربوط به مجتمع آمده تأمّل نماید؛ زیرا قرآن کتاب دینی، علمی، اجتماعی، تهذیب اخلاقی و تاریخی است و بسیاری از نظام ها و قوانینش حتی در این زمان قابل پیاده شدن است، و نیز تا روز قیامت قابل اجرا خواهد بود. و اگر کسی از خوانندگان از من طلب کند تا برای او دین اسلام را تعریف کنم آن را این گونه تعریف می نمایم: اسلام دین مدنیت است. آیا در توان کسی هست تا برای من موردی را ذکر کند که دین اسلام مغایر با مدنیت و پیشرفت، ظهور پیدا کرده است؟».[۱۹]

۲. لورد هیدلی، رئیس جمعیت اسلامی انگلستان

او که بعد از مطالعات و بحث های طولانی در دو دین معروف [اسلام و مسیحیت] اسلام را ترجیح داده و آن را اختیار کرده است، در کتابی که بعد از اسلام آوردنش نوشته، می گوید: «احتمال دارد برخی از دوستانم گمان کنند که امر بر من غالب شده یا مسلمانان بر من سیطره پیدا کرده باشند، ولی این گمان درستی نیست؛ زیرا اعتقاد کنونی من تنها در نتیجه بحث های سال های متمادی است... محبّت و الفت و تسامحی که در اسلام است بسیار بیشتر است از آنچه را که مسیح آورده، آن گونه که رجال مسیحیت در کنیسه های متنوع می گویند. از باب نمونه: ملاحظه کنید عقیده تثلیث را که با حالتی از تشویش آورده اند که هرگز عقل آن را باور نمی کند. این عقیده نزد آنان هدف غایی بوده و یکی از مهم ترین عقاید اساسی کلیسای کاتولیک به حساب می آید، و اگر ما به آن اعتقاد داشته باشیم به هلاکت ابدی گرفتار شده ایم!... من معتقدم که هزاران مرد و زن نیز همانند من قلباً مسلمانند ولی به جهت ترس از انتقاد و میل در این که از جامعه طرد نشوند آن را مانع می دانند تا عقیده قلبی خود را اظهار دارند... من الآن به سبب اسلام آوردنم خود را مسیحی واقعی می دانم بهتر از آنچه که قبلاً بر آن بودم و امید دارم که دیگران نیز همانند من با تمام شهامت و افتخار به حقانیت اسلام اعتراف کرده و آن را صحیح ترین دین بدانند...

اروپایی ها دائماً به اسلام به عنوان یک دین وحشی و عوام زده نگاه می کنند، در حالی که اگر آنچه را که محمد(صلی الله علیه وآله) به جهت از بین بردن توحش و عوام زدگی در درون شهرهای عرب انجام داد مشاهده می کردند افکار خود را فوراً تغییر می دادند.... و بر من واجب است که اعتراف کنم که دیدارم از شرق باعث شد تا دلم پر از احترام و تعظیم نسبت به دین محمدی گردد، دینی سلیس که به انسان می آموزد چگونه در طول مدت زندگی اش خدا را عبادت کند نه این که تنها در روزهای یکشنبه چنین نماید... هرگز محمد(صلی الله علیه وآله) اسلحه نکشید جز در مواقعی که احتیاج شدید به جهت حمایت از زندگی بشر به آن بود. چه بسا ادعا شده که اسلام به جهت انتشار دین از شمشیر استفاده کرده است، ولی شدیدترین دشمنان اسلام که در این دین ایراد وارد می کنند عاجزند از این که کوچک ترین دلیل یا مثالی را بیاورند که ثابت کند در مورد هدایت قبیله یا شخصی، پیامبر از جنگ استفاده کرده است. این وقایع - بدون شک - این مطلب را می رساند که اخلاق محمد(صلی الله علیه وآله) قلوب تمام هموطنان خود را تصاحب کرده است.

از امتیازات اصیل اسلام تناسب آن با تمام جنسیت های بشری است. لذا تنها عرب ها نبودند که از اسلام پیروی کردند... دین رسول محمّد(صلی الله علیه وآله) از همان ساعات اوّل ظهورش و در طول حیات پیامبر تأکید داشت که دینی جهانی است و قابل پیاده شدن در هر زمان و مکان است. و اگر برای هر جنسیتی صلاحیت دارد به طور ضروری برای هر عقلی نیز صلاحیت دارد؛ زیرا اسلام دین فطرت است و فطرت در انسان ها با یکدیگر اختلاف ندارند، و لذا اسلام با هر درجه از پیشرفت و تمدن بشری موافقت دارد...».[۲۰]

۳. و.ب. فارمر

او از جمله کسانی است که مسیحی بوده و اسلام را اختیار کرده است. وی در تبیین محاسن اسلام که سبب شد آن را اختیار کند، می گوید: «یکی از دوستانم از من سؤال کرد: چرا دینت را رها کرده و اسلام را اختیار نمودی؟ من در جواب او سه دلیل را ذکر کردم:

اول این که دین اسلام دینی عمل گرا است؛ دینی است منزه از بی خردی ها و خرافات؛ دینی است که فهم باطن و حقیقت آن آسان است؛ دینی است که با هر آنچه با عقل مخالف است مبرّا می باشد و در آن گره های فلسفه الوهیت متراکم نشده است. دوم این که اسلام دینی است که متعرّض امور اساسی و اصلی می شود؛ دینی است که در صدر تأسیس قوانین دست اول طبیعی و فطری است. و هرگز بین علم و دین جدایی نمی شناسد. سوم این که اسلام در عین آسانی، احکام تامّ و قوانین کاملی در جمیع مراحل زندگی بشر و در تمام جهات اجتماعی و اداری و جنگی و تجاری دارد. اسلام مشتمل بر دستوراتی است که راه ها را واضح کرده و انسان را به هدف نهایی ارشاد می کند. اسلام هر کاری را که انسان به آن احتیاج دارد تنظیم کرده است. اسلام توجهی خاص به ظرفیت های موجود در زندگی بشر دارد؛ زیرا دینی است که برای بشری آمده که می خواهد در این دنیا زندگی کند».[۲۱]

۴. دکتر بنوه (علی سلمان)

او شخصی فرانسوی است که بعد از بحث و مطالعه فراوان و تحقیق درباره قرآن کریم، از «مسیحیت کاتولیک» بازگشته و به اسلام گرویده است. او در مقاله ای در این باره می گوید: «من قبلاً دینی داشتم که روح و جوهر آن مرا به زندگی دینی راهنمایی نمی کرد؛ زیرا عقاید مسیحیت خصوصاً مذهب کاتولیک هرگز نزد من از مقبولیت لازم برخوردار نبود و برای من وجود خدا را ثابت نمی کرد. و از این جهت شعور من نسبت به وحدانیت خدا مرا مانع می شد تا مبدأ تثلیث را قبول کنم، همان گونه که به تبع آن بین من و اقرار به الوهیت مسیح حایل می شد. و لذا بدون اختیار، روحم با جزء اول از شهادتمان یعنی «لا اله الاّ اللَّه» و با حقیقت سوره اخلاص موافقت داشت. از اینجا روشن می شود که انتخاب اسلام توسط من در اولین مرتبه به اسباب روحی محض بازمی گردد، جز آن که سبب های دیگری نیز بوده که مرا در وارد کردن به این دین ترغیب کرده است که از بین آن ها رضایت نداشتن از «رهبانیت» است که این عمل به افراد سلطه ای می دهد که به اعتقاد آنان می تواند با آن، کارهای زشت بشر را محو نماید...».[۲۲]

۵. دکتر حمید مارکوس

او که مردی آلمانی است و دین اسلام را انتخاب کرده است، در مقاله ای در این رابطه می گوید: «من از طفولیت در خودم این میل شدید را می یافتم که هر آنچه مربوط به شئون اسلامی است را بخوانم، و لذا به طور دقیق ترجمه قرآن مجید را که در کتابخانه شهر ما بود مطالعه کردم... در آن وقت، عظمت تنظیم تشریعی در قوانین اسلامی اثر بسیاری در نفس من می گذاشت، و آن نهضت عجیبی که شریعت اسلامی در آن عصرها ایجاد کرد تأثیر به سزایی در فکرم همانند انقلابی بزرگ گذاشت. آن گاه موفق شدم تا از نزدیک با مسلمانان ملاقات کرده و از آنان در «برلین» کمک بگیرم، و لذا بسیار از تفاسیر ملاصدرا درباره آیات قرآنی استفاده کردم... و بعد از مدتی که با این شخصیت فکری انس گرفتم، اسلام را برگزیدم.... توحیدی که اسلام معرفی می کند عقیده مقدسی است که از هر گونه خرافاتی که با عقل و علوم جدید سازگاری ندارد پیراسته است، و لذا ما هیچ گونه ضدّیتی بین عقیده و علم در دین اسلام نمی بینیم، و این امتیاز خاص و بزرگی است برای کسی که تمام قدرت و استعدادهایش را در راه علوم صرف کرده است.

امتیاز دیگر این دین آن است که تعلیمات آن تعلیماتی توخالی و آرمانی صرف نیست که راه خود را کورکورانه در زندگی بشر دنبال کند، بلکه تعالیم اسلام، قواعد و احکامی است که در زندگی بشر به صورت ملموس نفوذ دارد. قوانین اسلام هرگز سلب اختیار و آزادی فردی نمی کند، بلکه ارشاداتی است که هدف از آن تأسیس آزادی جمعی و عمومی است. در خلال سال های طولانی به این حقیقت به مرّات رسیدم که اسلام واسطه طلایی برای ربط زندگی فردی به زندگی اجتماعی است، که یکدیگر را به هم مرتبط می سازد...».[۲۳]

۶. دونالد رکیول (محمد عبداللَّه)

او که یک آمریکایی است بعد از مطالعه فراوان در قرآن کریم و بررسی سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) اسلام را اختیار کرده و در این باره می گوید: «مرا بسیاری از انگیزه ها و عوامل به سوی اسلام جذب کرد... من در رابطه با اسلام مطالبی خوانده و قرآن را نیز قرائت کرده ام و نیز مقداری از سیره محمد بن عبداللَّه(صلی الله علیه وآله) را مطالعه نموده ام، که بخش عظیمی از آن توجه مرا به خود جلب کرد. بسیط بودن و آسانی عقیده اسلامی برای من جالب توجه بود. در آنجا اسرار و معمّاهایی یافت نمی شد که بخواهی به آن ها ایمان آورده و مناقشه نکنی، بلکه بازگشت ایمان به عقل و نظر در ملکوت خدا و آنچه در عالم از نظام بدیع است می باشد، که انسان را به طور بدیهی به وجود خدایی که متصرف بوده و برای او خلق و امر است هدایت می کند. چون خدا را شناختی و به وجود او ایمان آوردی، اسلام به تو می گوید: همانا خدا به انسان از «حَبْلُ الْوَرِید» (رگ ورید در گردن) نزدیک تر است. خداوند به شما درباره خودش این چنین خبر می دهد: «وَإِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ إِذا دَعانِ»؛[۲۴] (و هنگامی که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، [بگو] من نزدیکم؛ دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می خواند اجابت می کنم).

حقّاً آن گذشتی را که اسلام با مخالفینش دارد، گذشت در صلح، و گذشت در جنگ، و رفتاری که با اهل کتاب از یهود و نصارا دارد، مرا به تعجب واداشته است. جنبه انسانی که در اسلام است در هر وصیتی از وصایای آن به طور واضح و ملموس مشهود است، و در هر تشریعی که آمده وجود دارد. مردم گرچه در بهره های دنیوی و متاع آن اختلاف دارند ولی نزد خدا همه یکسانند و هیچ کس بر دیگری به جهت ثروت یا جنسیت یا رنگ برتری ندارد و تنها برتری به تقوا است. و برای فقیر و عاجز و محتاج، حقی معلوم در اموال ثروتمندان است که با زکات واجب آن را می پردازند.

اسلام پیروان خود را از همراهی با قافله پیشرفت و آبادانی باز نمی دارد، بلکه مردم را دستور می دهد که از اسباب و وسایل استفاده کنند... بسیاری از محاسن اسلام در عقاید و عبادات و معاملات است که نمی توانم آن ها را به شماره درآورم که مرا به پذیرش این دین دعوت کرده است. اگر قرار باشد که گفتارم را به مطلبی ختم کنم، به گوشه ای از عظمت سیره رسول و تاریخ ایشان ختم می نمایم که هر کس آن را مطالعه کند عظمتی در دعوت و عظمتی در شخصیت و عظمتی در جهان از او مشاهده می کند و به این نتیجه می رسد که محمّد(صلی الله علیه وآله) خاتم پیامبران و فرستاده شده به بهترین دین است. و اسم خودم را بدین جهت (محمّد عبداللَّه) گذاشتم که به نام این شخصیت کریم تبرّک جسته باشم؛ زیرا اخلاق و خصوصیات کامل او مرا به اعجاب واداشته است»... اگر قرار باشد که گفتارم را به مطلبی ختم کنم، به گوشه ای از عظمت سیره رسول و تاریخ ایشان ختم می نمایم که هر کس آن را مطالعه کند عظمتی در دعوت و عظمتی در شخصیت و عظمتی در جهان از او مشاهده می کند و به این نتیجه می رسد که محمّد(صلی الله علیه وآله) خاتم پیامبران و فرستاده شده به بهترین دین است. و اسم خودم را بدین جهت (محمّد عبداللَّه) گذاشتم که به نام این شخصیت کریم تبرّک جسته باشم؛ زیرا اخلاق و خصوصیات کامل او مرا به اعجاب واداشته است».[۲۵]

۷. کنود هلمبو (علی احمد)

او که نویسنده و روزنامه نگار دانمارکی است، اسلام را اختیار کرده، درباره آن می گوید: «من از اعماق قلبم ایمان دارم که آینده عالم برای اسلام است، و نصرانیت به طور حتم از هم پاشیده است. انسان راحت نمی شود مگر زمانی که تعالیم محمد و عیسی (علیهما السلام) را پیروی کند، ولی نصرانیت مملوّ از عقایدی است که من آن ها را نمی فهمم و فایده ای هم برای آن نمی شناسم... .

من شما را به عواملی که سبب شد تا من در دین تحوّل پیدا کنم خبر می دهم. امّا اسباب جوهری بر من دشوار است تا آن ها را تعبیر کنم. و آنچه بر آن قدرت دارم تا آشکار نمایم این که ایمانم به اسلام راسخ است و تا خدا نخواهد باقی نخواهد ماند و متزلزل نخواهد شد. من معتقدم که عالم بین دو امر است: یکی کفر که در روسیه پیش می رود، و ماده را خدا فرض کرده است؛ کفری که به زودی زمین گیر خواهد شد علی رغم تلاش هایی که شخصیت های متفکّر مارکسیست و سرکش برای پیشرفت آن انجام دادند. و دیگری اسلام، دینی فطری و آسان که انسان را به ایمان به خدای عزیز امر کرده و آیات قرآنش به راه رستگاری دعوت می نماید، و لذا من به آن ایمان ثابت دارم...».[۲۶]

۸. کشیش ر.ج. فلورز

او که کشیشی انگلیسی بوده، بعد از مطالعه بسیار درباره اسلام، پی به حقّانیت آن برده و آن را انتخاب کرده است و در این باره می گوید: «بعد از آن که به عنوان «قسیس» منصوب شدم، مشاغل مربوط به کلیسا را رها کرده و اوقاتم را صرف مراجعه مریض ها و معالجه آنها و برآوردن حاجات افراد و حمایت از حیوانات نمودم، تا از اعمال فرقه «ارتودوکس» و سایر فرقه های مسیحی اطلاع پیدا کرده و مقدار قیام آن ها به رفاه عمومی و نیز صدق نیت آنان را در کارهای خیریه، امتحان کنم. ولی در آن ها غیر از مظاهر ریا و عقاید خرافی محض نیافتم.

آری، بسیط بودن و سادگی دین اسلام و صحت طبیعی و واقعیت سیره مسلمین اثر نهایی خود را در من گذاشت تا تصمیم جزمی خودم را برای پذیرش این دین بگیرم و الآن در خود آرامشی می یابم. من الآن یک هدف در زندگی خود دارم و آن توفیق بر کامل ترین و تمام ترین خدمت عمومی الهی در طول زندگانی در راه خدای واحدی است که برای او شریکی نیست. حمد مخصوص خدایی است که مرا به این دین موفق کرده و این تقدیر را برای من مقدّر ساخته است. و الآن آرزویم این است که تمام کوشش فراوان خود را در راه اسلام و مسلمین (به کمک خدا) صرف نمایم.... من در اینجا اعلان می کنم که در این قضیه ام هیچ اکراه یا نفوذ و فشار خارجی وجود نداشته است، و این تصمیم و عزمم در انتخاب این راه، در کمال آزادی و اراده کامل خودم بوده است...».[۲۷]

۹. الکونت ادوارد کیوجا

او که شخصی ایتالیایی است، بعد از بحث و تحقیق درباره ادیان، حقیقت در جلوی او آشکار شد و به آن علناً اعتراف نمود. او در این باره می گوید: «دین حقیقی ثابت همان اسلام است. هنگامی که موج اشتیاق به سوی دین اسلام مرا تحت فشار قرار داده بود درصدد تحقیق و مطالعه در رابطه با ادیان قدیم و جدید برآمدم و بین یکی یکی آنها مقایسه نمودم، و به آنها با دید نقد و بررسی نگریستم. نتیجه کوشش من در این مدت آن بود که من کم کم به این اعتقاد سوق داده شدم که ایمان و عقیده اسلامی همان دین حقیقی و ثابت است. و به طور حتم قرآن متضمّن هر چیزی است که روح انسانی در ارتقا و کمال معنوی اش به آن احتیاج دارد. و این مطلبی است که به طور آشکار و تمام برای من واضح شده است. حقیقتاً چقدر مساجد مسلمانان با سادگی اش زیبا است. و آن زیارت حج که چه بسیار فواید مهمی که بر آن مشتمل است. در آنجا امتیاز طبقاتی بین فقیر و غنی ملغی است و هیچ کدام بر دیگری ترجیح داده نمی شود. مسلمانان در آن مواقف همگی مساوی در برابر حضرت ذوالجلال اند...».[۲۸]

۱۰. ابراهیم وو

او شخصی مسیحی است که بعد از درس و بحث فراوان پی به حقانیت اسلام برده و به آن گرویده است. او در این باره می گوید: «من قبل از آن که اسلام را اختیار کنم مسیحی کاتولیک بودم، ولی به مراسم تثلیث و عشای ربّانی و ... اعتقاد نداشتم. من مخالف با اسرار و مخفی کاری های دینی بودم در حالی که هرگز ایمان به خداوند متعال را رها نمی کردم. هیچ کشیش کاتولیک مرا در توضیح این مسائل به صورتی که مرا قانع کند ابداً مساعدت نکرد، و تنها جوابی که همیشه از ناحیه آنان می شنیدم این بود که اسرار تا ابد به صورت سرّ باید باقی بماند... . به دنبال این مسائل بودم که نوعی از شک و تردید در عقیده به دین مسیحیت مرا فرا گرفت تا آن که با جماعتی از مسلمانان در «مالایا» برخورد کرده و معاشرت نمودم. و با مباحث کلامی که بین ما درباره دین صورت گرفت به این حقیقت دست یافتم که اسلام دین حق است و این دین همان دینی است که به اسم حقیقت واقعی، من به دنبال آن بودم. دینی که در آن هیچ شیء و احدی به جز خدای متعال عبادت نمی شود. و در هیچ معبد اسلامی صورت یا تمثال یا نقوشی یافت نمی شود. همانا نماز در مسجد قلب مرا تا ابد مسخّر کرده است...».[۲۹]

۱۱. دنیس وارینگتون فرای

او که یک شخصیت استرالیایی است، بعد از تحقیق فراوان به دین اسلام گرویده و درباره علت پذیرش اسلامش می گوید: «بر اسلام و تعلیمات نورانی اش سزاوار است که روح جدید را در کالبد انسان ایجاد کند. اسلامی که دارای منطقی سالم و موافق با عقول است. شهادت و گواهی «لا اله الاّ اللَّه، محمّد رسول اللَّه» چقدر زیبا و چه بسیار عالی و لذت بخش است. در اینجا آن تکلّفات سنگین از قبیل: پدر، پسر، روح القدس، نیست. آن تکلّفات هولناک که روح های آزاد از آن فرار می کند و عقول بشر به هر اسلوبی که برسد به آنها قانع نمی گردد. به طور حتم روح اسلام، روح جدید بوده و منهج و روش آن قابل تطبیق بر دنیای امروز است. مشاهده کنید قانون مساوات بشریت را که از مدت ها پیش کلیسا شعار آن را می دهد، در حالی که وضع موجود در خود کلیسا این گمان را باطل می کند، بلکه این ادعا شعاری توخالی و جدای از حقیقت است؛ زیرا نظام طبقاتی که در سلسله شخصیت های دینی از پاپ تا اسقف و... موجود است، نظامی است بر اساس تفاوت طبقاتی، و این به جهت دسترسی بر امتیازات و درجات کلیسا است. آنها اسم دین و ربّ را به جهت رسیدن به اهدافشان یدک کشیده اند. چقدر فاصله بین نظامی این چنین و نظام اسلامی است که به محمّد(صلی الله علیه وآله) وحی شده است...».[۳۰]

۱۲. روژه گارودی

او که یکی از فلاسفه و متفکرین فرانسوی است، بعد از نیم قرن تحقیق و جست و جو درباره حقّ و حقیقت و پیگیری فراوان و مراجعه به مکاتب و ادیان دیگر در آخر گمشده خود را در اسلام پیدا کرده و به آرامش درونی خود رسیده است. او که خانواده اش متدین به هیچ دینی نبوده است، در سنین چهارده سالگی مذهب پروتستان از مذاهب مسیحیت را اختیار می کند. ولی در سال ۱۹۳۳ به صف حزب سوسیالیست فرانسه می پیوندد و لذا شروع به فراگیری کتاب های مارکس و انگلس و لنین می نماید.... او در سال ۱۹۷۶ مرکزی به نام «مرکز بین المللی گفت و گوی تمدن ها» تأسیس کرده و خودش مدیر آن می گردد. و در سال ۱۹۸۲ کتابی را به نام «اسلام دین آینده» تألیف می کند، و این کار به نوبه خود آماده سازی برای اعلان به اسلامش بوده است. او در سال ۱۹۸۲ میلادی، مطابق با یازدهم رمضان ۱۴۰۲ ه.ق اسلام اختیار می کند.

او در یک سخنرانی که در جامع ابی النور در «دمشق» داشته می گوید: «...اسلام به جهت خراب کردن و جنگ و کشتن انسان نیامده است، بلکه بدان جهت آمده تا مسلمان جانشین و خلیفه در روی زمین به جهت برپایی حکم خدا باشد... ما در این وقت احساس احتیاج بیشتری به اسلام می کنیم، و بر ما است که این اسلام را به نسل جدید معرفی نماییم، این نسلی که در حالت بد و پستی زندگی می کند. بسیاری از فلاسفه غرب انسان را بی هدف در زندگی معرفی کرده اند، در حالی که اسلام برای زندگی انسان هدف عالی قرار داده است. غرب، حتی دانشگاه های غربی، اسلام را به خوبی فرا نگرفته است، و مع الاسف این کار با قصد و عمد در غرب صورت می گیرد... برخی از دانشگاه ها درصدد برآمده اند تا هر چیزی را به چیز دیگر مرتبط سازند، ولی یک چیز مهم را فراموش کرده اند و آن ربط اشیا و امور به خدایی است که خالق اشیا است. به دنبال اسباب و مسبّبات رفته اند بدون آن که آنها را به خالقی که به وجود آورنده آنهاست ربط دهند... گرچه انسان در قرن بیستم از حیث تمدن و مادیات پیشرفت کرده ولی روح و حقیقت خود را گم کرده و خود و پروردگارش را نشناخته است. و لذا پیشرفتش به سوی بمب ها و جنگ های ویرانگر کشیده شده است... اگر ما به آخرت و انسان فکر نکنیم علم و تمدن ما به زودی نابود خواهد شد. علی الخصوص غرب که احتیاج به رسالت اسلامی دارد؛ زیرا اسلام دینی است که دربرگیرنده تمام افکاری است که ادیان پیشین آورده اند، و این دین مکمل آن ادیان و دین جهانی است... غرب توانسته با علوم و وسایلی که در اختیار دارد کارهای خارق العاده ای انجام دهد، ولی با این نحو پیشرفت که دارد به زودی با اختراعاتش عالم را به نابودی می کشاند. لذا بر ما است جهان را بیدار کرده و آنها را به خدای یکتای حقیقی بازگردانیم، و آنها را به خدا مرتبط سازیم. و باید هدف اساسی ما ساختن مجتمع اسلامی کامل و واحد باشد. و بر هر مسلمانی واجب است که قیام به دعوت مردم نماید و در نتیجه نور را در تمام اطراف عالم منتشر سازد».[۳۱]

او همچنین در سخنرانی خود در کنفرانسی که در «قاهره» تشکیل شده بود، می گوید: «قرآن کریم آخرین کتاب آسمانی است که امتداد سنت الهی در عالم وجود و تمام رسالت های سابق است. ضروری به نظر نمی رسد که ما در قرآن کریم به عنوان یک مرجع علمی نگاه کنیم، بلکه باید در آن چیزی مهم تر از مسائل علمی را پیگیری نماییم و آن مسائلی است که با دنبال کردن آن بشریت را می توانیم از خونریزی نجات دهیم. علوم طبیعی و شیمی و... وسایل متعددی را برای نابودی بشریت تقدیم جامعه کرده است، در حالی که در اسلام، علم دارای اهداف عالی است... بر مسلمین است که هر فردی که به خدا ایمان آورده را به اهداف علم آگاه کنند تا بشریت را به نابودی نکشند، و تنها اسلام است که قدرت بر حمایت از بشریت را دارد. اسلام راه صحیح را برای حرکت بحث علمی و حرکت تکنولوژی عرضه می دارد تا انسان را به خضوع و عبودیت برای خداوند عزّ و جلّ وادارد».[۳۲]

او درباره تمدن اسلامی می گوید: «در تمدن اسلامی، جدایی و تجزیه بین امور نیست. در اسلام علم متصل به دین و عمل مرتبط به ایمان است. و فلسفه برگرفته از نبوت و نبوت متّصل به عقل است. و زمین از آسمان دور نبوده و آسمان متّصل و مرتبط به زمین است، و پیشرفت تمدن سیر صعودی به سوی خدا دارد...».[۳۳] همچنین درباره قرآن می گوید: «قرآن خالد و ابدی است و می تواند در هر وقت و زمان از تاریخ به ما بفهماند و راه یا صراط مستقیم را برای ما روشن سازد و هدف را به ما بنمایاند...».[۳۴]

و نیز می گوید: «امروزه که میلیون ها مرد و زن در غرب علی الخصوص مسیحیان، توخالی بودن و پوچ بودن تمدن و بسته بودن افق های خود را درک می کنند، اسلام می تواند قدرت بیشتری به جهت انتشار در تمام عالم پیدا کند در صورتی که امین بر فکر باز خود بوده و خلّاق چشمه های قرآنی خود باشد؛ یعنی بفهمد که چگونه وجهه حقیقی خود را آشکار سازد، چهره ای که از شمولیت بیشتری در بین ادیان برخوردار است. چهره ای که هر اکراهی را در مجال دین ردّ می کند... لذا جرم است که اسلام را در حصاری همانند قلعه قرار دهیم... اسلام حصار نیست، بلکه برای هر مکتب فکری باز است.... اگر ما قرآن را امروزه با عقولی زنده و باز قرائت کنیم این کتاب می تواند - همانند قرن هفتم - روح جدیدی به پیشرفت و تمدن بدمد... لکن این امر بر ما ایجاب می کند که به عنوان انسان مسلمان دعوت قرآن را اجابت کرده و همانند فاتحان صدر اسلام باشیم. به این که پرچم اسلامی غنی با تمام فرهنگ انسانی آن را بلند کنیم، اسلامی که می تواند جوابگوی سؤال های آینده انسان باشد...».[۳۵]

۱۳. لیوبولد فایس (محمّد اسد)

او که اهل اتریش است، بعد از مباحثات و مطالعات فراوان درباره اسلام به این دین مشرّف شده است. او درباره امتیازات اسلام می گوید: «برنامه های اسلام چنان وسیع است که می تواند جوابگوی تمام احتیاجات انسان معاصر باشد. آنچه را که عالم امروز به آن احتیاج دارد، برادری و مساوات است. و اینها فضایلی است که در غیر از اسلام جمع نمی شود. هنگامی که مشاهده می کنیم علاقه و نظام خانواده از هم پاشیده است... ملاحظه می کنیم که اسلام بیشتر حقوق را به زن داده و نظام ازدواج را بر اساس عدل، بین دو طرف مساوی برپا کرده است. و امتیاز تشریع اسلامی آن است که با طبیعت بشر خطاکار ملایمت دارد، نه با ملائکه ای که معصومند، لذا اسلام بهترین دین برای بشریت است».[۳۶]

جمعیت مسلمانان در جهان

مسلمانان امروزه در بیشتر کشورهای جهان حضور دارند. جمعیت مسلمانان جهان حدود یک و نیم میلیارد نفر است. اکثر مسلمانان در قاره آسیا و به ویژه خاورمیانه زندگی می‌کنند.

اسلام بعد از مسیحیت پرجمعیت ترین دین در جهان است. بنا به گزارش مرکز تحقیقاتی پیو (pew) جمعیت مسلمانان جهان تا سال ۲۰۱۵ میلادی حدود یک میلیارد و ۷۵۲ میلیون و ۶۲۰ هزار نفر بوده است. در حال حاضر، مسلمانان ۲۵ درصد از جمعیت کل جهان را تشکیل می‌دهند، که بعد از مسیحیت با ۲.۴ میلیارد پیرو -که ۳۱ درصد از جمعیت جهان را به خود اختصاص می دهد- قرار دارد.[۳۷]

مطابق با آمار همین مرکز، حدود ۶۵ درصد از مسلمانان در ده کشور زیر زندگی می کنند که بیشترین جمعیت مسلمان را دارند:

شماره کشور جمعیت درصد کل جمعیت کشور
۱ اندونزی ۲۱۹/۹۶۰/۰۰۰ نفر ۸۷/۱ درصد
۲ هند ۱۹۴/۸۱۰/۰۰۰ نفر ۱۴/۹ درصد
۳ پاکستان ۱۸۴/۰۰۰/۰۰۰ نفر ۹۶/۴ درصد
۴ بنگلادش ۱۴۴/۰۲۰/۰۰۰ نفر ۹۰/۶ درصد
۵ نیجریه ۹۰/۰۲۰/۰۰۰ نفر ۵۰ درصد
۶ مصر ۸۳/۸۷۰/۰۰۰ نفر ۹۵/۱ درصد
۷ ایران ۷۷/۶۵۰/۰۰۰ نفر ۹۹/۵ درصد
۸ ترکیه ۷۵/۴۶۰/۰۰۰ نفر ۹۸ درصد
۹ الجزایر ۳۷/۲۱۰/۰۰۰ نفر ۹۷/۹ درصد
۱۰ عراق ۳۶/۲۰۰/۰۰۰ نفر ۹۹ درصد

پانویس

  1. سوره نساء، آیه ۱۲۵
  2. سوره آل عمران، آیه ١٩
  3. سوره حج، آیه ۷۸
  4. سوره بقره، آیه ۱۲۸
  5. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۵، ترجمه نهج البلاغه انصاریان، ص۱۳۹
  6. نامه هاى پیامبر اکرم(ص) در کتابهاى معتبر تاریخى، ضبط شده و مجموعه آنها بصورت کتاب مستقلى بنام «مکاتیب الرسول» گردآورى شده است.
  7. سوره بقره، آیه ۲۱؛ سوره نساء، آیه ۱، ۱۷۴.
  8. سوره اعراف، آیه ۲۶؛ سوره یس، آیه ۶۰.
  9. سوره آل عمران، آیه ۱۳۸.
  10. سوره انعام، آیه ۹۰.
  11. سوره نساء، آیه ۷۹.
  12. سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
  13. سوره انعام، آیه ۱۹.
  14. سوره آل عمران، آیه ۶۵.
  15. سوره توبه، آیه ۳۳.
  16. سوره توبه، آیه ۳۳؛ سوره فتح، آیه ۳۸؛ سوره صف، ۹.
  17. الکافى: ج ۱، ص ۵۷؛ وسایل الشیعه: ج ۱۸، ص ۱۲۴.
  18. سوره شعراء، آیه ۲۱۴؛ سوره انعام، آیه ۹۲.
  19. مجله المرشد، ج ۳.
  20. ایقاظ الغرب للاسلام، لورد هیدلی، مترجم: حلمی بارودی، اسکندریه، مصر، ۱۹۲۲میلادی، ص ۶۷.
  21. مجله نور دانش، شماره ۲، سال۱۳۴۱ شمسی.
  22. همان، شماره ۶، سال ۱۳۴۰ شمسی.
  23. همان، شماره ۱۰، سال ۱۳۴۰ شمسی.
  24. سوره بقره، آیه ۱۸۶.
  25. مجله منبر الاسلام، شماره ۱۲، سال ۱۳۸۱ قمری.
  26. مجله الرابط الاسلامیه السوریه، سال ۱۳۵۱.
  27. مجله نور دانش، شماره ۹، سال ۱۳۴۰شمسی.
  28. همان، شماره ۴، سال ۱۳۴۰.
  29. همان، شماره ۱۲، سال ۱۳۴۰ شمسی.
  30. همان، شماره ۴، سال ۱۳۴۰ شمسی.
  31. همان، ص ۵۷.
  32. همان، ص ۵۹.
  33. من المادیه الی الاسلام، دوحه، سال ۱۹۸۲.
  34. مجله المواقف، سال ۱۹۸۴ میلادی.
  35. الاسلام الحی، روژه گارودی، دارالبیرونی، بیروت‌، ۱۹۹۵ میلادی، ص ۸۷.
  36. اسلام شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۶ شمسی، ص ۷۰۱.
  37. Diamant, «The countries with the 10 largest Christian populations and the 10 largest Muslim populations»، Pew Research Center

منابع