علی بن عثمان هجویری

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از هجویری جلابی)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«علی‌ بن عثمان هجویری جُلّابی» (متوفای ۴۶۵ ق)، عالم عارف و صوفی نامدار مسلمان در قرن پنجم هجری است. او سفرهاى بسیارى كرد و با عده‌ى زیادى از مشایخ صوفیه در خراسان و ماوراءالنهر و عراق و شام صحبت داشت. در پایان عمر ساكن لاهور پاکستان شد و سرانجام در همانجا درگذشت. کتاب معروف وی «کشف المحجوب» از قدیمترین و مهمترین مراجع دربارهٔ تصوف به زبان فارسی است.

نام کامل علی‌ بن عثمان هجویری
زادگاه غزنین
وفات ۴۶۵ قمری
مدفن لاهور، پاکستان

Line.png

اساتید

ابوالفضل محمد بن‌ حسن‌ ختلی، ابوالقاسم قشیری، محمد بن مصباح صیدلانی، احمد بن محمد شَقانی،...


آثار

کشف المحجوب، منهاج الدین، الرعایه لحقوق الله تعالی، اسرار الخِرَق و الملوّنات، البیان لاهل العیان، نحو القلوب، دیوان شعر،...

زندگی‌نامه

ابوالحسن علی بن عثمان هجویری جُلّابی غزنوی در خانواده‌ای معروف به زهد و تقوی در غزنین به دنیا آمد.[۱] تاریخ ولادت هجویری دانسته نیست، اما با توجه به پیران و مشایخی که دیده، احتمالاً در آخرین دهۀ قرن چهارم یا اوایل قرن پنجم، یعنی در دوران سلطان محمود غزنوی (متوفی ۴۲۱ ق)، زاده شده است.[۲] اما طبق گزارشی مبنی بر مناظرۀ هجویری با فیلسوفی هندی در حضور سلطان محمود و این‌که هجویری با نشان دادن کرامتی او را شکست داده است، با توجه به سن کم هجویری در آن زمان و نداشتن شهرت و آوازه در علم و عرفان، بعید به نظر می‌رسد.[۳]

گفته‌اند که در غزنین دو محله، یکی جُلّاب ودیگری هُجویر، وجود داشته است که خانوادۀ هجویری در هر دو مدتی سکونت داشته‌اند و شاید به همین سبب، گاه او را هجویری و گاه جُلّابی خوانده‌اند،[۴] اما او خود را در کتابش «کشف المحجوب» بارها علی‌ بن عثمان جلابی نامیده است.[۵] دایی هجویری، مشهور به تاج الاولیا، از مردان نیکوکار و معروف غزنین بود و قبر پدر هجویری در غزنه هنوز وجود دارد.[۶]

هجویری به سوابق خانوادگی و نسبش اشاره نکرده‌، اما لاهوری، بدون ذکر منبع، شجره نسب وی را تا امام علی علیه‌السلام رسانده[۷] و اسماعیل پاشا بغدادی در «هدیة العارفین» لقب «حسینی» را به نام وی افزوده است، شاید به همین سبب، در شبه قاره وی را سید علی و سید هجویری می‌نامند.[۸] محمد اقبال لاهوری در یکی از اشعارش وی را سید هجویر و مخدوم امم نامیده ‌است[۹] و در غزنه نیز خانواده‌هایی که خود را از اولاد او می‌شمرند، خود را سید می‌دانند.

هجویری به پیر علی و مخدوم علی نیز ملقب است، اما عموماً در هند و پاکستان او را با عنوان «حضرت‌ داتا گنج‌ بخش‌ «(کسی که گنج می‌بخشد) می‌شناسند، گفته‌اند خواجه‌ معین‌الدین‌ چشتی (متوفی ۶۳۳ ق) در شعری که به مناسبت پایان چله‌نشینی‌اش در کنار مقبرۀ هجویری سرود، این لقب را به وی داده ‌است.[۱۰] اما ‌در کتاب کشف الاسرار، منسوب به هجویری، از او نقل شده است که مردم‌ وی‌ را در عین‌ افلاس‌ «گنج‌ بخش‌» می‌خواندند، کسانی که این کتاب را از هجویری می‌دانند از این عبارت نتیجه می‌گیرند که او در زمان حیاتش به این لقب نامبردار بوده است.[۱۱]

دربارۀ زندگی خصوصی و همسر و فرزند هجویری در منابع متقدم مطلبی وجود ندارد. تنها خود او در کشف المحجوب اشاره کرده است که: پس از آن‌که یازده سال خداوند وی را از ابتلا به زندگی زناشویی حفظ کرد، به مدت یک سال درگیر رابطه‌ای عاطفی بود که باز هم خداوند وی را از آن خلاصی داد. چون عبارات هجویری در این باره صریح نیست، پژوهشگران احتمالات متعددی داده‌اند: برخی گفته‌اند که وی یک بار ازدواج کرد و بار دوم فریفتۀ زنی شد که البته با وی ازدواج نکرد، برخی هم گفته‌اند که وی دوبار ازدواج کرد و فاصلۀ این دو ازدواج یازده سال بود و ازدواج دوم هم پس از یک سال منتهی به جدایی یا وفات همسر شد،[۱۲] اما با توجه به این‌که هجویری از جمله صوفیانی است که مخالف تأهل بود و فاضلترین و بهترین افراد را مجردان می‌دانست، به احتمال بسیار وی اصلاً ازدواج نکرد.[۱۳]

وفات:

هجویری در لاهور درگذشت. برخی تاریخ وفات او را در ۴۵۶ ق. و بنا بر قولی ۴۶۴ ق. و یا ۴۶۵ ق.[۱۴] دانسته‌اند. برخی پژوهشگران معاصر نیز، براساس ملاقات وی با مشایخ و عارفان زمانش، سال‌های میان ۴۶۵ تا ۴۶۹ ق. را ذکر کرده‌اند، اما بر اساس سه مادّه تاریخی که بر دیوارهای مزار هجویری نوشته شده، وی در ۴۶۵ درگذشته است و ازاین‌رو برخی همین تاریخ را پذیرفته‌اند.[۱۵]

هجویری را در نزدیکی مسجدی که خود در لاهور بنا کرده بود دفن کردند.[۱۶] در یک طرف‌ مقبرۀ او، قبر شیخ احمد حمادی سرخسی‌، دوست و همسفر هجویری که از متصوفان جوانمرد بود، قرار دارد و در طرف دیگرش، قبر ابوسعید هجویری‌ مرید هجویری. ظهیرالدوله‌ سلطان‌ابراهیم‌، نوۀ سلطان‌ محمود غزنوی‌، بقعه‌ای بر آن ساخت.[۱۷] مزار هجویری همواره محل زیارت و نیز جایگاهی برای اعتکاف و چله نشینی عارفان و صوفیانی همچون معین‌الدین حسن سجزی و فریدالدین گنج شکر بوده ‌است.[۱۸] این مزار در لاهور امروزه نیز از اماکن مقدّس مسلمانان شبه قاره هند و پاکستان به شمار می‌آید و مردم اعتقاد دارند که اگر کسی چهل شب یا چهل روز آن را طواف کند حاجت می‌گیرد.[۱۹]

تحصیلات و اساتید

دربارۀ مشایخ و استادان هجویری جز آنچه در «کشف المحجوب» ذکر شده ‌است، اطلاعی وجود ندارد، احتمالاً وی علوم متداول عصر خود، از قبیل حدیث و تفسیر و فقه و کلام، را نزد علمای شهر خود آموخت.[۲۰] در سفری به عراق ‌ که به قول خود «اندر طلب دنیا و فنای آن ناباکی می‌کرد» و وام بسیار از مردم گرفته بود، سیدی به او نامه نوشت و او را از هوس‌ها و دل مشغولی به دنیا برحذر داشت. همین نامه سبب توبه وی شد و شاید سبب تحول حال و طلب دیدار شیخ و مرشد و روی آوردن او به تصوف هم همین واقعه بود.[۲۱] همچنین، وی از میان مشایخی که با آن‌ها دیدار و گفتگو داشت، ابوالفضل محمد بن‌ حسن‌ ختلی را‌ که به دو واسطه شاگرد ابوبکر شبلی (م، ۳۳۴ ق) به شمار می‌آمد و هجویری‌ او را زین‌ اوتاد و شیخ عباد می‌نامید‌ به عنوان مرشد اختیار کرد.[۲۲]

هجویری را همچنین معاصر ابوسعید ابوالخیر و ابوالقاسم قشیری دانسته‌اند.[۲۳] او در «کشف المحجوب» قشیری‌ را «استاد امام‌» نامیده‌ و از وی نقل قول مستقیم کرده است. اما از مطالب کشف المحجوب برنمی‌آید که وی با ابوسعید‌ که او را «شاهنشاه‌ محبان‌ و ملک‌ الملوک‌ صوفیان‌» نامیده است‌ ملاقات کرده باشد.[۲۴] به نظر می‌رسد که هجویری تنها فرزندان و مشایخ پس از ابوسعید را دیده ‌بوده است.[۲۵]

او از بسیاری از شهرهای جهان اسلام، از شام تا ترکستان و از دریای قزوین (دریای خزر) تا جایی که اکنون پاکستان نامیده می‌شود، دیدن کرد و با عرفا و مشایخ بسیاری در عراق و شام و ماوراءالنهر و خراسان ملاقات نمود و بسیاری از علوم و معارف دینی و عرفانی را از آنان فرا گرفت.[۲۶] از جمله در سفر به عراق با محمد بن مصباح صیدلانی دیدار کرد و برخی از آثار منصور حلاج را نزد وی خواند.[۲۷]

در سفر به نیشابور نیز خواجه مظفر بن حمدان را دید و دربارۀ فنا و بقا و سماع از وی مطالبی شنید و از احمد بن محمد شَقانی نیز بعضی علوم را فراگرفت.[۲۸] در طوس با ابوالقاسم کُرَّگانی دیدار کرد و از احوال و اسرار درون خود با او سخن گفت و از او راهنمایی گرفت و در مرو پیروان سیاریان و رسائل آنان را دید و از عقاید آنان در جمع و تفرقه پرسید. در میهنه فرزند ابوسعید ابوالخیر، ابومظفر، و حسن بن مؤدب مرید ابوسعید را ملاقات کرد و داستان ملاقات ابوسعید با ابوالحسن خرقانی را از حسن بن مؤدب شنید.[۲۹]

سرانجام، سفر طولانی هجویری به لاهور به اقامت در آنجا انجامید، اما تاریخ ورود وی به لاهور نامعلوم است، با توجه به این‌که هجویری تا هنگام درگذشت ختلی در شام و در خدمت او بود، باید سفرش به لاهور پس از درگذشت ختلی باشد، یعنی در ۴۵۳ یا ۴۶۰ ق.[۳۰]

مذهب و طریقت

هجویری در فروع فقهی حنفی مذهب بود[۳۱] و در «کشف المحجوب» در ضمن شرح احوال ابوحنیفه، که او را امام اعظم می‌خواند، از رؤیای خود در برتری و کمالات وی سخن گفته ‌است.

او در طریقت نیز همچون استادش، ختلی، صوفی‌ای اهل صحو و به اصطلاح در طریقت جنیدی بود.[۳۲] در باب «سماع» نیز، مانند پیروان جنید، موضع محتاطانه‌ای داشت و سماع را‌ به‌طور کلی حلال یا حرام نمی‌دانست و می‌گفت که اگر تأثیر سماع در دل به سوی چیزهای حلال باشد، حلال است و اگر دل را به سوی حرام بکشاند حرام است. وی با آن‌که خود سماع می‌کرد، سماع نکردن را ترجیح می‌داد و اعتقاد داشت زمانی که سالک به مقام مشاهده می‌رسد دیگر ذوق به سماع ندارد.[۳۳]

برخلاف برخی پیروان جنید، مانند حُصری (استاد و مرشد ابوالفضل ختلی)، که از رد و قبول منصور حلاج خودداری می‌کردند، هجویری با همدلی و قبول به حلاج می‌نگریست. هجویری حلاج را از کفر و سحر مبرّا می‌دانست و وی را ولیّ محقق می‌شمرد، در عین حال اعتقاد داشت که چون حلاج مغلوب حال بود، نمی توان از ظاهر کلامش پیروی کرد، او همچنین پیروان واقعی حلاج، همچون ابوجعفر صیدلانی را، از نسبت حلول و الحاد مبرا می‌دانست.[۳۴]

هجویری مانند ختلی، چندان به رسوم صوفیه از قبیل خرقه پوشی و خانقاه نشینی اعتنا نداشت و مقید بودن بدان را تکلف می‌دانست و آنچنان که از کشف المحجوب آشکار می‌گردد، او یک صوفی سیاح بود.[۳۵]

هجویری در لاهور در مسجدی که ساخت، خانقاه هم بنا کرد و مریدان بسیار یافت، گفته شده است که هجویری عدۀ کثیری را به دین اسلام در آورد که یکی از نخستین گروندگان، حاکم لاهور بود که پس از اسلام آوردن، شیخ هندی نام گرفت و اخلاف وی از آن زمان به بعد متولی مزار هجویری بوده اند.[۳۶]

آثار و تألیفات

هجویری آثار بسیاری داشته است، اما این آثار یا مفقود شده یا -به گفته هجویری- كسانى برخى از آثار و رسالات وى را به نام خود زده‌اند. برخی از تألیفات او عبارتند از:

  • کشف المحجوب؛ مهم‌ترین اثر وى «كشف المحجوب» به فارسى مى‌باشد كه اواخر عمر خود در لاهور و به درخواست یكى از همشهریانش به نام ابوسعید هجویرى تألیف نمود. این كتاب در احوال مشایخ و عقاید صوفیه و مسایل و اقوال آنها و تا حدودى به شیوه‌ى «رساله‌ى قشیریه» نوشته شده و عطار نیشابوری از آن در «تذکر‌ة‌الاولیاء» فراوان بهره برده است.
  • دیوان شعر؛ که بنا بر گزارش هجویری، کسی آن را از وی امانت گرفت و با کمی تغییر آن را به نام خود کرد.
  • منهاج الدین؛ از کشف المحجوب چنین استنباط می‌شود که این کتاب دربارۀ بزرگان تصوف و اهل بیت علیهم‌السلام و فضایل اصحاب صفه بوده و از حسین بن منصور حلاج هم در آن یاد شده است. این کتاب را نیز یکی از مدعیان به نام خود کرد.
  • الرعایه لحقوق الله تعالی؛ در باب توحید که در آن به رد آرای مخالفان توحید پرداخته است.
  • اسرار الخِرَق و الملوّنات؛ (در آداب خرقه و مرقع پوشی)، که در زمان نوشتن کشف المحجوب دست‌نوشته ای از آن در مرو موجود بوده است.
  • البیان لاهل العیان؛ دربارۀ جمع و تفرقه که هجویری در جوانی آن را نوشت.
  • نحو القلوب (بحرالقلوب)؛ که در آن‌ به‌طور مفصّل دربارۀ اصطلاح عرفانی «جمع» سخن گفته است.
  • کتابی در شرح کلام حسین بن منصور حلاج، که هجویری در آن «به دلایل و حجج، علو کلام و صحت حالِ» حلاج را ثابت کرده است.
  • رساله‌ای دربارۀ ایمان.
  • کتاب فنا و بقا؛ در بارۀ این دو اصطلاح عرفانی.
  • کشف الاسرار و ثواقب الاخبار؛ که به‌ هجویری‌ منسوب‌ است‌، اما در کشف‌ المحجوب‌ نامی‌ از آن‌ به‌ میان‌ نیامده‌ و بعید است از وی باشد.[۳۷]

پانویس

  1. جامی، نفحات الانس من حضرات القدس، ج۱، ص۳۲۱.
  2. محمد موسی امرتسری، «تحقیق دراحوال و آثار علی بن عثمان هجویری، ج۱، ص۲۰۳.
  3. رینولد الین نیکلسون، گزیده کشف المحجوب، ص۶.
  4. محمد حسین تسبیحی، تحلیل کشف المحجوب و تحقیق در احوال و آثار حضرت داتا گنج بخش، ج۱، ص۵۱.
  5. علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۶۷.
  6. محمد حسین تسبیحی، تحلیل کشف المحجوب و تحقیق در احوال و آثار حضرت داتا گنج بخش، ج۱، ص۵۹.
  7. محمد حسین تسبیحی، تحلیل کشف المحجوب و تحقیق در احوال و آثار حضرت داتا گنج بخش، ج۱، ص۵۵.
  8. محمد حسین تسبیحی، تحلیل کشف المحجوب و تحقیق در احوال و آثار حضرت داتا گنج بخش، ج۱، ص۱۲۲.
  9. محمد اقبال لاهوری، کلیات اشعار فارسی‌ مولانا اقبال‌ لاهوری‌، ج۱، ص۳۷.
  10. غلام سرور لاهوری، خزینه الاصفیاء، ص۲۳۲.
  11. محمد حسین تسبیحی، تحلیل کشف المحجوب و تحقیق در احوال و آثار حضرت داتا گنج بخش، ج۱، ص۶۲-‌۶۳.
  12. محمد موسی امرتسری، «تحقیق دراحوال و آثار علی بن عثمان هجویری، ج۱، ص۲۰۷-‌۲۰۸.
  13. صباح الدین عبدالرحمن، بزم صوفیه، ج۱، ص۷.
  14. غلام سرور لاهوری، خزینه الاصفیاء، ج۲، ص۲۳۴.
  15. حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ستون۱۴۹۴.
  16. غلام سرور لاهوری، خزینه الاصفیاء، نج۲، ص۲۳۳.
  17. نور احمد چشتی، تحقیقات چشتی، ج۱، ص۱۰۸۰.
  18. غلام سرور لاهوری، خزینه الاصفیاء، ج۲، ص۲۳۳.
  19. محمد حسین تسبیحی، تحلیل کشف المحجوب و تحقیق در احوال و آثار حضرت داتا گنج بخش، ج۱، ۱۵۹.
  20. تسبیحی، تحلیل کشف المحجوب و تحقیق در احوال و آثار حضرت داتا گنج بخش، ج۱، ص۷۶.
  21. هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۳۵۱.
  22. محمد تقی بهار، سبک شناسی تاریخ تطور نثر فارسی، ج۲، ص۱۸۷.
  23. غلام سرور، «کشف المحجوب هجویری»، نشریه الهلال، ش ۸۲، ص۱۲۰.
  24. یعقوب چرخی، رساله ابدالیه، ج۱، ص۵.
  25. تحلیل کشف المحجوب و تحقیق در احوال و آثار حضرت داتا گنج بخش، اسلام آباد ۱۳۷۸ش.
  26. تسبیحی، تحلیل کشف المحجوب و تحقیق در احوال و آثار حضرت داتا گنج بخش، ج۱، ص۱۰۷.
  27. هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۲۶۱.
  28. تسبیحی، تحلیل کشف المحجوب و تحقیق در احوال و آثار حضرت داتا گنج بخش، ج۱، ص۱۱۵.
  29. هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۲۴۸.
  30. سید اطهر عباس رضوی، تصوف در شبه قاره هند، ج۱، ص۳۹.
  31. داراشکوه، سفینه الاولیاء، ج۱، ص۱۶۴.
  32. داراشکوه، سفینه الاولیاء، ج۱، ص۱۶۴.
  33. هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۲۵۸-‌۲۵۹.
  34. هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۲۲۹-‌۲۳۲.
  35. هجویری، کشف المحجوب، مقدمۀ عابدی، ص 18.
  36. تسبیحی، تحلیل کشف المحجوب و تحقیق در احوال و آثار حضرت داتا گنج بخش، ج۱، ص۱۵۹.
  37. محسن ذاکر الحسینی، «تصحیح کشف المحجوب هجویری»، ج۱، ص۱۱۹.

منابع