محمد بن على بن محبوب قمى
محمد بن علی بن محبوب قمی از فقیهان و محدثان مورد اعتماد شیعه در قرن سوم هجری است. او از راویان بزرگی چون احمد بن محمد بن عیسى و حسن بن محبوب بهره گرفت و خود شاگردانی نظیر محمد بن یحیى عطار قمى و احمد بن ادریس قمی را تربیت نمود. کتابهای النوادر، جنائز، زکوة، صوم و حج، از مجموعه آثار روایی اوست.
نام کامل | محمد بن علی بن محبوب قمی |
وفات | قرن سوم هجری |
اساتید |
یعقوب بن یزید انبارى، احمد بن محمد بن عیسى، حسن بن محبوب،... |
شاگردان |
محمد بن یحیى عطار قمى، احمد بن ادریس قمی، على بن حسین بن بابویه،... |
آثار |
النوادر، جنائز، زکوة، صوم و حج، نکاح، طلاق، رضاع،... |
محتویات
ولادت
تاریخ دقیق تولد محمد بن علی بن محبوب مشخص نیست، اما به قرائنی در نیمه اول سده سوم هجرى قمرى است. یکى از این شواهد، احمد بن ادریس قمى است که یکى از شاگردان معروف محمد بن على بن محبوب قمى به حساب مى آید. وقتى ابن ادریس در سال ۳۰۶ هجرى قمرى به جوار رحمت حق پیوسته باشد، طبعاً استادش باید در اواسط سده سوم چشم به جهان گشوده باشد. تاریخ رحلت و مدفن ایشان نیز مشخص نیست.
استادان
از اخبار و روایات زیادى که محمد بن علی بن محبوب از خود به یادگار نهاده، برمى آید که ایشان عاشق علم و دانش به ویژه اخبار و آثار اهل بیت پاک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باشد؛ همانطور که در این راه نورانى و مقدس تلاش هاى بس گسترده و خداپسندانه اى هم داشته است. ایشان محضر استادان بزرگ و زیادى را درک کرده و با کسب فیض از خرمن دانش آنان بهره هاى فراوانى برده است. آن گونه که آیت الله خوئى در کتاب گران سنگ معجم رجال الحدیث و سایر کتاب هاى خود نگاشته اند: «او در حدود ۱۱۰ استاد حدیث داشته است».[۱]
برخى از اساتید معروف او عبارتند از:
۱- یعقوب بن یزید انبارى؛ که محمد بن على بن محبوب از ایشان ۵۴ حدیث نقل مى کند.[۲] یعقوب که یکى از اصحاب امام رضا، امام جواد و امام هادى علیهم السلام مى باشد، شخصیتى است نامدار و موثق.[۳] کشى مى گوید: «یعقوب بن یزید انبارى به قمى معروف است و به گفته حسن بن على فضال، یعقوب، کاتب ابودُلَف قاسم بوده است».[۴]
۲- محمد بن الحسین ابى الخطاب(م، ۲۶۲ هـ.ق)، یکى از نامآورترین چهره هاى برجسته حدیث و فقه شیعى است. وى از یاران امام رضا، امام جواد و امام حسن عسکرى علیهم السلام مى باشد. محمد بن على بن محبوب از این استاد فرزانه ۲۱۰ روایت نقل مى کند.[۵]
۳- عباس بن معروف قمى؛ این بزرگمرد هم از خاندان رفیع اشعرى بوده و محدثى است برجسته. وی از یاران موثق امام رضا و امام هادى علیهم السلام است. محمدد ابن محبوب ۸۴ روایت از او به یادگار حدیث مى کند.[۶]
۴- احمد بن محمد بن عیسى اشعرى قمى؛ جمیع مورخان او را ستوده اند و بدو توجه ویژه اى دارند. ایشان ضمن این که فقیه دینشناس و محدثى جامع بود، ریاست شهر قم را هم، بر عهده داشت و به اصطلاح، سیاستمدار بود. ابن محبوب از این استاد علم در حدیث شیعه، ۱۴۰ روایت مى آورد.[۷]
۵- حسن بن محبوب سراد؛ نام شریف حسن بن محبوب در کتاب هاى چهارگانه و معروف شیعه بسیار آمده است. ایشان را از یاران موثق و مبرز امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام برشمرده اند. او یکى از افراد گروه اصحاب اجماع مى باشد.
۶- على بن یسندى قمى؛ او هم یکى از استادان محمد ابن محبوب است که عالمان رجال از او به نیکى یاد کرده و به او اعتماد دارند. او نیز در زمره روایتگرانى است که روایات زیادى را از امامان اهل بیت علیهمالسلام نقل کرده اند. جناب ابن محبوب از این مرد بزرگوار ۵۷ روایت از خود به یادگار گذاشته است.[۸]
شاگردان
جمعى از نخبگان و عالمان شیعه هم در محضر این استاد حدیث، زانوى شاگردى به زمین زدند، و او آنچه از روایات و آثار نورانى اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله فراگرفته بود، با کمال دقت و توجه به آیندگان سپرد. در این نوشتار به ذکر سه تن از شاگردان نامدار ابن محبوب بسنده مى کنیم:
۱- محمد بن یحیى عطار قمى؛ شخصیتى است معظم و مورد عنایت رجال شناسان. وى استاد مرحوم کلینى بود. محدثى است با روایات متعدد، بزرگِ دانشمندان شیعه قم و صاحب تألیفات متعدد.[۹]
۲- احمد بن ادریس؛ او هم استاد مرحوم کلینى بوده است. ابن ادریس در فضل، علم، فقه، حدیث و اعتقاد در موقعیت والایى قرار داشت، تمام تراجمنویسان از این محدث گرانقدر با تجلیل و تعظیم یاد کرده اند. بیشتر روایات محمد بن على بن محبوب به وسیله این شاگرد برجسته اش به دانشمندان بعد از ایشان منتقل گشته است.
۳- على بن الحسین بن بابویه؛[۱۰] او پدر بزرگوار شیخ صدوق است. نجاشى درباره ابن بابویه مى گوید: «او از دانشمندان قم و برجسته ترین آنها است. انسانى فقیه، عالم، موثق و نامور».[۱۱]
صحابى امام
آن گونه که از کلام و سخن بزرگان تراجم بدست مى آید، محمد بن على بن محبوب قمى را در شمار یاران معصومین علیهمالسلام ذکر نکرده اند، اگر چه به ظاهر روزگار حیات امام هادى علیهالسلام و امام عسکرى علیهالسلام را درک نموده است، بر این اساس شیخ طوسى او را در گروه محدثان و دانشمندانى آورده است که از امام علیهالسلام روایت نقل نکرده اند.[۱۲] اما محقق توانا، آیت الله خوئى در کتاب رجال خود آورده است: «این محدث بزرگ از فقیه علیهالسلام روایت و حدیث مى کند».[۱۳]
همانا بر اهل فضل و دانشوران محقق پوشیده نیست که واژه «فقیه» در روایات معمولاً و بیشتر به حضرت کاظم علیهالسلام گفته مى شود، همانند العالم؛ ولى از آنجایى که فاصله زمانى بین امام موسى بن جعفر علیهالسلام و این محدث شیعى بسیار زیاد است، تقریباً محال مى نماید که او بتواند بدون واسطه از آن امام همام روایت نقل کند؛ ولى اگر مقصود از فقیه، امام هادى علیهالسلام و یا امام حسن عسکرى علیهالسلام باشد، دور از حقیقت نتواند بود؛ چون همان گونه که گفته شد، اگر چه بیشتر به حضرت کاظم علیهالسلام فقیه مى گویند، اما در عرف روایات براى حضرت هادى علیهالسلام و امام عسکرى علیهالسلام هم واژه فقیه در قالب «سألت عن الفقیه علیهالسلام» یا «کتب الى الفقیه علیهالسلام» بکار رفته است.
ابن شهر آشوب، صاحب المناقب نیز همان سخن را چنین مى نگارد: «از جلمه لقب هاى امام هادى علیهالسلام نجیب، مرتضى و فقیه عسکرى است و به حضرت علیهالسلام مى گویند: «الفقیه العسکرى».[۱۴]
کلام آیت الله العظمى خوئى رساى این معنا نیست که ایشان از یاران و اصحاب امام علیهالسلام باشد؛ بلکه فقط تا این حد مى رساند که او از حضرت امام علیهالسلام روایت نقل کرده است؛ البته احتمال دارد از محضر امام هم بهره برده و یا آن که نقل روایات وى از امام علیهالسلام به صورت مکاتبه و نامهنگارى - که در آن روزگار مرسوم و رائج بود - بوده است.
از نظر دانشمندان
اکثر تراجم نویسان از این محدث به نیکى ستوده اند و او را به شمار فقیهان و محدثان درجه اول شیعه آورده اند. نجاشى، رجال شناس نامى شیعه، مى گوید: «محمد بن على بن محبوب، در عصر خود بزرگ قمیین بود و مردى بود مورد اطمینان، بصیر، فقیه در دین و داراى اعتقادات صحیح».[۱۵]
این عالى ترین و زیباترین، ستایشى است که در شأن و منزلت قامت بلند و رساى فقه و حدیث شیعه، گفته شده؛ و اصل و اساس گفته ها و نظرات تمام تراجمنویسان همانند علامه حلى، علامه ممقانى و علامه خوئى از همین کلام نجاشى، شکل گرفته است.
آثار و تألیفات
این محدث جلیل، در حوزه اعتقاد به ولایت امامان شیعه از جایگاه بس رفیع و بلندى برخوردار است. روایات زیادى که از او به عنوان یک میراث فرهنگى گرانبها به دست ما رسیده، گویاى این حقیقت انکارناپذیر است. مرحوم خوئى مى گوید: «محمد بن على بن محبوب قمى ۱۱۱۸ روایت نقل کرده است». سپس ایشان تمام آنها را همراه با آدرس در کتاب خود مى آورد.[۱۶]
این مرد حقیقت طلب و عاشق آثار اهل بیت علیهمالسلام، کتاب هاى زیادى تألیف کرده از جمله: کتاب النوادر؛ جنائز؛ زکوة؛ صوم؛ حج؛ نکاح؛ رضاع؛ طلاق؛ دیات؛ ثواب؛ ضیاء و نور؛ زمرد؛ زبرجد و تولد.[۱۷]
ابن ادریس حلى، فقیه بزرگ شیعه، در کتاب سرائر مى گوید: «یکى از کتابهائى که این احادیث را از آن نقل مى کنیم، کتاب نوادر، تألیف و تصنیف محمد بن على بن محبوب اشعرى جوهرى قمى است. این کتاب به دست خط شیخ طوسى به دست من رسیده است، من این اخبار را از این کتاب نقل مى کنم».[۱۸]
نکته دیگرى که درباره این روایتگر اخبار و روایات شیعه قابل ذکر است، آن که او یک فقیه دینشناس بود. لذا روایاتش بیشتر صبغه فقهى دارد و در تمام ابواب فقه از این بزرگمرد روایت نقل مى کنند. مرحوم آقاى خوئى در پایان جلد ۱۷ از کتاب معجم الرجال خود، همه روایات و اخبار او را در تمامى ابواب فقه، از کتاب هاى چهارگانه شیعه در چند صفحه نقل مى کند.[۱۹] مطلب مذکور از بررسى آن روایات بدست آمده است. به طور کلى روایاتى که از ایشان منقول است، در مباحث مربوط به فقه عملى و روش و رفتار یک مسلمان در زندگانى فردى خلاصه مى شود.
نقل روایت
در انتها، گزیدهای از روایات منقول از محمد بن علی بن محبوب قمی ذکر می شود: شأن بلال:
ابن محبوب به واسطه از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل مى کند که فرمودند: «من در روز قیامت محشور شده، بر براق مى نشینم و حضرت زهرا سلام الله علیها بر ناقه من، به نام «غضباء» و بلال نیز در حالى محشور مى شود که بر یکى از شتران بهشت سوار شده و اذان مى گوید: «اشهد ان لا اله الا اللّه و اشهد ان محمداً رسول اللّه» و در این حال او را با حله هاى بهشتى مى پوشانند».[۲۰]
ذکر خدا:
وى با واسطه از امام صادق علیهالسلام روایت مى کند که آن امام فرمودند: «سبحان الله کلمه اى است که آسان تر بر زبان جارى مى شود». راوى مى گوید: به امام گفتم: آیا مى توانم در رکوع و سجود «لا اله الا اللّه، الحمدللّه و اللّه اکبر» بگویم؟ امام فرمودند: «بله، همه این ها ذکر خداست».[۲۱]
اهمیت نماز اول وقت:
باز با واسطه از امام صادق علیهالسلام نقل مى کند که امام علیهالسلام فرمودند: «فضیلت نماز اول وقت، براى مؤمن از فرزند و ثروت بهتر است».[۲۲]
اذان:
از امام صادق علیهالسلام با واسطه روایت مى کند که حضرت فرمودند: «وقتى که اذان مى گوئى، صدایت را بلند کن؛ زیرا به همان اندازه اى که صدایت بلندتر و فراگیرتر شود، خداوند به تو ثواب عطا مى کند».[۲۳]
جمع بین دو سوره در نماز:
از امام باقر علیهالسلام نقل مى کند که حضرت فرمودند: «در نمازهاى واجب کراهت دارد که نمازگزار بین دو سوره جمع کند و اما در نمازهاى مستحبى اشکال و مانعى ندارد».[۲۴]
لعن بنى امیه:
از حضرت باقر علیهالسلام روایت مى کند که امام علیهالسلام فرمودند: «هر وقت از نماز فارغ شدى، بنىامیه را لعنت کن و این کار را فراموش مکن».[۲۵]
صوت زیبا در قرائت قرآن:
با واسطه از معاویة بن عمار و او از امام صادق علیهالسلام روایت مى کند که به امام علیهالسلام گفتم: «مردى قرائت قرآن و دعا به دلش نمى نشیند؛ مگر این که با صداى بلند بخواند». امام علیهالسلام فرمودند: «اشکالى ندارد، امام على بن الحسین علیهالسلام، خوش صداترین قارى قرآن بود. قرآن را به گونه اى بلند مى خواند که همه اهل خانه مى شنیدند. امام باقر علیهالسلام هم خوش صداترین بود و هنگام خواندن قرآن آن را با صوت زیبا تلاوت مى کرد. شب ها که براى نماز برمى خواست، صدایش را براى تلاوت قرآن بلند مى کرد، به طورى که رهگذرانى که از کوچه مى گذشتند، سقاها و آبآوران مدینه، همه مى ایستادند و به تلاوت آن حضرت گوش مى سپردند».[۲۶]
شک در وضوء:
با واسطه از امام ششم علیهالسلام روایت مى کند که از آن حضرت علیهالسلام سؤال شد: «نمازگزارى که بعد از اتمام نماز، شک مى کند آیا نماز را با وضو خوانده یا بدون وضو، چه وظیفه اى دارد؟» امام علیهالسلام در پاسخ فرمودند: «نمازش صحیح بوده، و لازم نیست آن را دوباره بخواند».[۲۷]
حال مختار در قیامت:
باز با واسطه از حضرت امام جعفرصادق علیهالسلام نقل مى کند که فرمودند: وقتى پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر پل صراط عبور مى کند، پشت سر ایشان امام على علیهالسلام است و به دنبال على علیهالسلام، حضرت امام حسن علیهالسلام و پشت سر امام حسن علیهالسلام، امام حسین علیهالسلام. هنگامى که آنها به وسط پل صراط مى رسند، مختار فریاد مى زند: «اى ابا عبدالله! در دنیا به خونخواهى تو قیام کردم و انتقام خونت را از قاتلانت گرفتم» (یعنى مرا از آتش جهنم خلاص کن). پیامبر صلی الله علیه و آله به امام حسین علیهالسلام مى فرمایند: «جواب او را بده». در این هنگام امام حسین علیهالسلام، چونان عقابى که بر صید فرو مى نشیند، داخل آتش مى شود و مختار را از آتش بیرون مى آورد. حال آن که اگر قلب مختار را مى شکافت، محبت آن دو (خلیفه اول و دوم) را در جان او مى یافت.[۲۸]
شأن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
با واسطه از حضرت امام باقر علیهالسلام حکایت مى کند که: «وقتى در شب معراج پیامبر صلی الله علیه و آله به بیت المعمور رسیدند، جبرئیل اذان و اقامه گفت، پیامبر صلی الله علیه و آله جلو ایستادند و فرشتگان و انبیاء پشت سر رسول اکرم صلی الله علیه و آله صف کشیدند...».[۲۹]
دعائى براى برطرف شدن غم و اندوه:
با واسطه از حضرت صادق علیهالسلام روایت مى کند که فرمودند: هر وقت تو را غم و اندوه فراگرفت، دست خویش را بر سجده گاهت بگذار، سپس همان دست را ابتدا به قسمت چپ صورت و آنگاه به پیشانى و طرف راست صورت، بکش. بعد این دعا را بخوان: «بسم اللّه، لا اله الا هو عالم الغیب والشهادة، الرحمن الرحیم، اللّهم اذهب عنى بالهموم والحزن» و تا سه مرتبه این دعا را تکرار کن.[۳۰]
پانویس
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۹؛ جامع الروات، ج ۲، ص ۱۵۶.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۷ و ۱۰.
- ↑ تنقیح المقال، علامه ممقانى، ج ۳، ص ۲۲۶؛ وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۵۶.
- ↑ رجال، کشى، ج ۲، ص ۸۶۵.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۱۰؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۱۰۶.
- ↑ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۳۹؛ و نیز در این باره، به مقاله اینجانب در جلد ششم، ص ۷۱ «ستارگان حرم» مراجعه شود.
- ↑ معجم رجال الحدیث.
- ↑ خلاصه، علامه، ص ۳۷؛ رجال، کشى، ج ۲، ص ۸۵۱؛ الفهرست، شیخ طوسى، ص ۴۶؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۳۰۴.
- ↑ معجم الرجال، ج ۱۷، ص ۱۱؛ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۹۱.
- ↑ رجال، نجاشى، ص ۶۷؛ رجال، شیخ، ص ۴۴۴؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴۸؛ خلاصه، علامه، ص ۱۶.
- ↑ الفهرست، شیخ طوسى، ص ۱۴۵.
- ↑ رجال، شیخ طوسى، ص ۴۹۴.
- ↑ معجم الرجال، ج ۱۷، ص ۹؛ (روى عن الفقیه علیه السلام).
- ↑ المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۰۱؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۱۸۵؛ معجم الرجال، ج ۱۷، ص ۹.
- ↑ رجال، نجاشى، ص ۶۷؛ (شیخ القمیین فى زمانه، ثقة، عین، فقیه، صحیح المذهب).
- ↑ معجم الرجال، ج ۱۷، ص ۳۳۳.
- ↑ رجال، نجاشى، ص ۲۴۱؛ الفهرست، شیخ، ص ۱۴۵.
- ↑ سرائر، مستطرفات، ابن ادریس، ج ۳، ص ۶۰۱، چاپ جامعه مدرسین.
- ↑ معجم الرجال، ج ۱۷، ص ۳۳۳.
- ↑ همان، ص ۶۰۲.
- ↑ همان، ص ۶۰۳.
- ↑ التهذیب، شیخ طوسى، ج ۲، ص ۴۰.
- ↑ همان، ص ۵۸.
- ↑ همان، ص ۷۱.
- ↑ همان، ص ۱۰۹.
- ↑ سرائر، مستطرفات، ج ۳، ص ۶۰۴.
- ↑ التهذیب، شیخ طوسى، ج ۱، ص ۱۰۱.
- ↑ تهذیب الاحکام، شیخ طوسى، ج ۱، ص ۴۶۷.
- ↑ همان، ج ۲، ص ۱۲۵.
- ↑ همان، ج ۲، ص ۱۱۲.
منابع
- ابوالحسن ربانى صالحآبادى، ستارگان حرم، جلد ۷.