ثمود
«قوم ثمود» مردمی بتپرست بعد از «قوم عاد» بودهاند که با عنوان «قوم صالح» و «اصحاب الحجر» نیز در قرآن کریم از آنان یاد شده است. خداوند حضرت صالح علیه السلام را برای هدایت ایشان مبعوث کرد. قوم ثمود برای اثبات حقانیت رسالت حضرت صالح از او خواستند تا شتر مادهای را با ویژگیهای خاصی از دل کوه بیرون آورد؛ اما آنها پس از دیدن این معجزه الهی، با تمام تأکیدهایی که صالح علیه السلام درباره «ناقه» کرده بود، آن را کشتند. عذاب و مجازات قوم ثمود به طرق مختلف در قرآن بازگو شده است.
محتویات
مفهومشناسی ثمود
برخی از لغتشناسان "ثمود" را واژهای عربی برگرفته از «ثمد» دانستهاند؛[۱] به معنی آبی اندک و کم مایه است که در زمستان جمع گردد و در تابستان خشک شود.[۲] برخی دیگر آن را غیرعربی میدانند و برخی نیز گفتهاند ثمود نام پدر قبیله بوده که قبیله به نام او نامیده شده است.[۳]
اقامتگاه قوم ثمود
قوم ثمود در سرزمین «الحجر» در نزدیکی وادی القری که میان حجاز و شام است زندگی میکردند.[۴]
بخاری و مسلم به نقل از عبدالله بن عمر روایت کردهاند که او گفت: «آنگاه که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گروهی از مسلمانان را در سرزمین تبوک فرود آورد، آنان را به منطقه «الحجر» برد تا خانههای (سنگی) ثمودیان را نشانشان دهد. همراهان پیامبر صلی الله علیه و آله از چاههای آبی که قوم ثمود در گذشتههای دور از آنها مینوشیدند، خود را سیراب کردند و از همان آب (برای پختن نان) خمیر فراهم ساختند و دیگ و پایه برپا کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله تا متوجه شد که چنین کردند، فرمان داد که آب درون دیگها را به روی زمین بریزند و خمیر را نیز خوراک شتران کنند. سپس به راه خود ادامه میدادند تا این که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را به نزدیک همان چشمه یا چاه آبی رساند که ناقه صالح از آب آن مینوشید. در این هنگام پیامبر، همراهانش را از وارد شدن به اقامتگاه قومی که به عذاب و قهر الهی گرفتار آمدند، بازداشت و فرمود: بیم آن دارم که شما نیز مانند آنان گرفتار (عذاب الهی) شوید؛ پس به اقامتگاه آنان درنیایید».
این گزارش عبدالله بن عمر - که برخی آن را از جمله روایات صحیح دانستهاند - دو مشخصه و ویژگی سکونتگاه ثمودیان را روشن میسازد: یکی این که محل اقامت آنان همان سرزمین «الحجر» است و در قرآن نیز آمده است. دیگر آن که حدود جغرافیایی سرزمین «الحجر» در میانه راه مدینه و تبوک قرار دارد. همچنین در این گزارش مشخص شده است آبی که ناقه صالح علیه السلام از آن مینوشید، در طول سالیان دراز هرگز خشک نشد و حتی در عصر پیامبر نیز دارای آب بوده که ایشان به همراهانش اجازه داده است تنها از آب آن بنوشند و استفاده دیگری نبرند.
علامه شعرانی نیز در کتاب نثر طوبی می گوید:
«در نزدیک مدینه در راه شام محلی است که آن را مدائن صالح گویند، نزدیک وادی القری به فاصله یک روز راه و از خیبر تا وادی القری به اندازه فاصله مدینه است تا خیبر در عرض شمالی ۲۷ درجه و نیم تقریباً... و جرجی زیدان در کتاب «العرب قبل الاسلام» تصویر بنائی آورده است به نام قصر البنت و در سفرنامه حج خدیو مصر عباس حلمی به مکه معظمه هم این تصویر آمده است و در آنجا گویند خدیو یکی از مستشرقان فرنگی را فرستاد تا آثار و خطوط آن ابنیه را به دقت تامل کند و به خط و زبان عربی ترجمه نماید، او رفت چیز مهمی نیافت. در قرآن اشاره به این هست که عرب مساکن آنها را می شناختند «وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَینَ لَکمْ مِنْ مَسَاکنِهِمْ».[۵] جرجی زیدان بعض نوشته های آنجا را به خط آرامی نقل کرده است و ترجمه آن را آورده و درباره وقف مقبره است بر واقف و اولاد و کسان او و لعن آنکه وقف را تغییر دهد. اما بر حسب تقریر وی این کتابت بسیار قدیم نیست بلکه مقارن میلاد حضرت مسیح یا پس از آن است و نیز به اتفاق نسابین عرب، عاد و ثمود و طسم و جدیس از عرب عاربه هستند که اصل زبان عربی از آنها گرفته شده و دیگران عرب مستعربه که زبان عربی را از اینها آموختند مانند فرزندان حضرت اسماعیل و عرب حجاز».[۶]
قوم ثمود در قرآن
نام ثمود ۲۶ بار در قرآن آمده است. این قوم مردمی بتپرست و جانشیان قوم عاد بودهاند:«وَاذْکرُوا إِذْ جَعَلَکمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَکمْ فِی الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُیوتًا»؛[۷] و به خاطر بیاورید که شما را جانشینان قوم عاد قرار داد و در زمین مستقر ساخت که در دشتهایش مقرها برای خود بنا کنید و در کوهها برای خود خانهها میتراشید.
دوبار نیز با عنوان «قوم صالح» و «اصحاب الحجر» از قوم ثمود یاد شده است.[۸] به اعتقاد شمارى از مفسران، عنوان «پیشینیان» (الأولین) در برخى آیات[۹] به قوم ثمود نیز اشاره دارد.[۱۰] البته یادکرد ثمود به عنوان یکى از مصادیق اقوام نخستین، از سیاق آیه ۵۹ سوره اسراء به روشنى دریافت مى شود. این معنا مؤید روایى نیز دارد؛ بر اساس روایتى از رسول خدا صلى الله علیه و آله کشنده ناقه صالح علیه السلام، «أشقى الأولین» یعنى شقى ترین فرد پیشینیان خوانده شده است. این روایت ذیل آیه ۱۲ سوره شمس مورد توجه مفسران قرار گرفته است.[۱۱]
رسالت حضرت صالح
ثمود در ناز و نعمت غوطهور شده و پروردگار خویش را فراموش کرده بودند، از این رو، خداوند حضرت صالح علیه السلام را برای هدایت ایشان مبعوث کرد تا قوم خویش را به دین توحید و ترک بتپرستی دعوت کند،[۱۲] و از آنان خواست تا در زمین فساد نکنند.[۱۳] صالح علیه السلام خطاب به قوم خود فرمود:«یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَیرُهُ»؛[۱۴] ای قوم من! الله را بپرستید. برای شما معبودی جز او نیست. اما قوم سرکش ثمود به صالح علیه السلام گفتند: « أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا یعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِی شَک مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیهِ مُرِیبٍ»؛[۱۵] آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان میپرستیدند، نهی میکنی؟ در حالی که ما در مورد آنچه به سوی آن دعوتمان میکنی در شک و تردید هستیم.
او به آنان یادآور شد که فرستادهای درخور اعتماد است و آنان را به پیروی از دستورات الهی و پرهیزکاری فرمان داد.[۱۶] او همچنین فهماند که چشم داشت هیچ پاداشی از آنان ندارد، چرا که تنها تکلیفش را در راه دعوت آنان به یکتاپرستی انجام داده و مزد او را تنها خداوند میدهد.[۱۷]
صالح علیه السلام یادآور شد که خداوند آنان را جانشینان قوم عاد قرار داده و با مسخر ساختن زمین برای آنان، نعمتهای بیشماری را در اختیارشان نهاده است و در برابر، از آنان خواست که نعمتهای الهی را سپاس گویند و از کفران نعمت و فسادانگیزی دوری جویند.[۱۸]
پیامبر قوم ثمود همچنان که آنان را به پیروی خداوند و پرهیزکاری و گردن نهادن در برابر دستورات او به عنوان فرستاده خداوند فرمان میداد، آنان را از سرسپردگی در برابر دستورات اسرافکاران، فسادانگیزان و ستمکاران بازداشت.[۱۹]
ثمودیان، پیامبرشان صالح را به سحر و افسونزدگی[۲۰] و کذب و دروغگویی[۲۱] متهم کردند و به او گفتند که پیش از این ما به تو امیدها داشتیم؛[۲۲] ولی صالح علیه السلام گفت اگر او بر روش و منش آنان رفتار کند و خدای را نافرمانی کند، هیچ یک از آنان نمیتوانند در برابر خدا او را یاری رساند و تنها بر زیان او میافزایند.[۲۳]
ثمودیان کافر به این هم بسنده نکردند و سران مستکبر قوم به تشکیک در اعتقادات مستضعفانی که به صالح ایمان آورده بودند پرداختند، ولی نمیدانستند که ایمان و یقین در دل و جان آنان نفوذ کرده است.[۲۴]
معجزه حضرت صالح
قوم ثمود برای اثبات حقانیت رسالت صالح علیه السلام از او خواستند تا شتر مادهای را با ویژگیهای خاصی از دل کوه بیرون آورد، در مقابل چشمان حیرت زده مردم، ماده شتر با همان ویژگیها از صخره بیرون آمد، عدهای ایمان آوردند اما گروهی دیگر همچنان بر کفر خود باقی ماندند.[۲۵]
حضرت صالح علیه السلام از ایشان خواست آب چشمه را یک روز در میان در اختیار ماده شتر قرار دهند و اینکه به ناقه خداوند به عنوان یک پدیده شگرف و معجزه الهی بنگرند و از آزار رساندن به آن بپرهیزند.[۲۶] همچنین می فرماید:«وَیا قَوْمِ هَٰذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَکمْ آیةً فَذَرُوهَا تَأْکلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیأْخُذَکمْ عَذَابٌ قَرِیبٌ»؛[۲۷] ای قوم من این ناقه خداوند است که برای شما نشانهای است، بگذارید در زمین خدا به چرا مشغول شود، هیچ گونه آزاری به آن نرسانید که عذاب خدا شما را خواهد گرفت.
با تمام تاکیدهایی که صالح علیه السلام درباره ناقه کرده بود، شقیترین افراد بنام «قدار بن سالف» مأمور کشتن ناقه میشود[۲۸] و او را از پای درمیآورد: «فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ»؛[۲۹] سپس ناقه را پی کردند.
عذاب قوم ثمود
قوم لجوج ثمود پس از کشتن ناقه، از حضرت صالح علیه السلام میخواهند تا اگر راست میگوید عذابی را که به خاطر آزار ناقه به آنان وعده داده شده بود، بیاورد: «یا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ کنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ»؛[۳۰] و گفتند: ای صالح اگر تو از فرستادگان (خدا) هستی، آنچه ما را با آن تهدید میکنی، بیاور.
صالح علیه السلام به آنها اخطار کرد که بعد از سه روز عذاب الهی آنها را فراخواهد گرفت.[۳۱] نقل شده در روز اول صورت ایشان زرد شد و در روز دوم سرخ و روز سوم روی ایشان سیاه گردید.[۳۲]
مجازات قوم ثمود به طرق مختلف در قرآن بازگو شده است:
- رعد و برق؛ (فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ ینْظُرُونَ)[۳۳]
- زمین لرزه؛ (فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ)[۳۴]
- صدای عظیم و وحشتناک؛ (وَأَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیحَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جَاثِمِینَ)[۳۵]
میان این تعبیرهای گوناگون هیچ گونه تضادی وجود ندارد؛ چرا که ممکن است به مراحل و درجات مختلف این عذاب مرگبار اشاره داشته باشد.
پانویس
- ↑ قرشی، علیاکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱، چاپ هفتم، ج اول، ص۳۱۵.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
- ↑ شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات بر اساس تفسیر نمونه، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۲، چاپ اول، ج اول، ص۳۲۲.
- ↑ خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید ۱۳۷۷، چاپ اول، ج اول، ص۸۲۷.
- ↑ سوره عنکبوت/۳۸.
- ↑ نثر طوبی، علامه شعرانی، ج۱، ص۱۱۵
- ↑ سوره اعراف/۷۴ (ترجمه آیت الله مکارم شیرازی).
- ↑ سوره هود/۸۹؛ سوره حجر/۸۰.
- ↑ سوره انبیاء/۵؛ سوره مرسلات/۱۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۷، ص ۶؛ التبیان، ج ۸، ص ۱۵۲؛ ج ۱۰، ص ۲۲۶ - ۲۲۷؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۷۲؛ ج ۱۰، ص ۲۳۱.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص ۹۰؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۷۱؛ تفسیر قرطبى، ج ۲۰، ص ۷۸.
- ↑ سوره نمل/۴۵.
- ↑ سوره اعراف/۷۴.
- ↑ سوره هود/۶۱.
- ↑ سوره هود/۶۲.
- ↑ سوره شعراء/۱۴۲-۱۴۱.
- ↑ سوره شعراء/۱۴۵.
- ↑ سوره اعراف/۷۴.
- ↑ سوره شعراء/۱۵۲-۱۵۰.
- ↑ سوره شعراء/۱۵۳.
- ↑ سوره قمر/۲۵.
- ↑ سوره هود/۶۲.
- ↑ سوره هود/۶۳.
- ↑ سوره اعراف/۷۶-۷۵.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، دایرهالمعارف تشیع، تهران، نشر شهید سعید محبی، ۱۳۷۵؛ چاپ اول، ج۵؛ ص۲۳۵.
- ↑ سوره اعراف/۷۳.
- ↑ سوره هود/۶۴.
- ↑ داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، پیشین، ص۲۸۸.
- ↑ سوره اعراف/۷۷.
- ↑ سوره اعراف/۷۷.
- ↑ سوره هود/۶۵.
- ↑ حسین فعال عراقی نژاد؛ داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، تهران، نشر سبحان، ۱۳۷۸، چاپ اول، ج اول، ص۲۸۷.
- ↑ سوره ذاریات/۴۴.
- ↑ سوره اعراف/۷۸.
- ↑ سوره هود/۶۷.
منابع
- "قوم ثمود"، علی محمودی، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: ۵ شهریور ۱۳۹۲.
- "داستان قوم ثمود"، علیرضا بهاردوست، مجله گلستان قرآن، دی ۱۳۸۲، شماره ۱۶۶، صص ۳۷-۳۲.
- نثر طوبی، علامه شعرانی و محمد قریب، ج ۱، ذیل واژه "ثمود".
- "ثمود"، علی اسدی، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۳۱۲.