عبدالله بن عمر

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

عبدالله فرزند عمر بن خطاب، در ده سالگی همراه پدرش مسلمان شد و پیش از او به مدینه هجرت کرد. او پس از مرگ عثمان با معاویه و پس از او یزید بیعت کرد. او فردی زاهد نما بود و به عنوان صحابی پیر تا سه نسل بعد از پیامبر اسلام، شناخته می شد. داستان بیعت او با حجاج به صورت خفت باری در تاریخ نقل شده است. عبدالله بن عمر در سال ۷۴ هجری قمری در مکه درگذشت.

عبدالله بن عمر در زمان پیامبر اکرم

کنیه عبدالله بن عمر، عبدالرحمان و از صحابه پیامبر اسلام بود. پدرش عمر بن الخطاب (خلیفه دوم) و مادرش زینب نام داشت. در اوایل بعثت یا اندکی قبل از آن در مکه، به دنیا آمد. با مسلمان شدن پدرش، مسلمان شد و همراه مهاجرین از مکه به مدینه رفت.

او نخستین بار در سن ۱۵ سالگی در جنگ خندق و پس از آن در جنگ موته که در سال هشتم هجری به وقوع پیوست شرکت جست.

ابن عمر در زمان خلفای نخستین

عبدالله بن عمر در بعضی از جنگهای دوران خلفا مانند جنگ یرموک در سال ۱۵ هـ.ق و فتح آفریقا، و جنگ با مسیلمه کذاب، در لشکرکشی مسلمانان به جرجان و طبرستان در سال ۳۰ هـ.ق و غیره شرکت داشت.

ابن عمر بعد از عثمان از بیعت با امام علی علیه السلام سرپیچی کرد؛[۱] یاری نکردن حق و خوار نکردن باطل دو ویژگی منفی او در نگاه امیرمؤمنان بود.[۲] در عوض، او خلافت معاویه را به رسمیت شمرد و با وی بیعت کرد.[۳]

آن هنگام که معاویه برای یزید بیعت می ستاند، ابن عمر به گروه مخالفان پیوست، اما معاویه از او بیمناک نبود و به وفاداری او در آینده ایمان داشت و در مورد او گفت: «فاما عبدالله بن عمر، فرجل قد وقذته العباده و اذا لم یبق احد غیره بایعک»: اما عبدالله بن عمر عبادت او را کشته است و اگر احدی غیر از او باقی نماند که بیعت نکرده باشد، با تو بیعت می کند.[۴]

ابن عمر در زمان امام حسین علیه‌السلام

در آغاز خلافت یزید و پس از ورود امام حسین علیه السلام به مکه «ابن عمر» برای ترغیب آن حضرت به بیعت با یزید نزد ایشان رفت و گفت: از دشمنی دیرین این خاندان با شما آگاهی داری، مردم به او (یزید) روی آورده اند و درهم و دینار در دست اوست، در صورت مخالفت با او کشته می شوی و گروهی از مسلمانان نیز قربانی می گردند. من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «حسین کشته خواهد شد و اگر مردم دست از یاری او بردارند به خواری و ذلت ابدی مبتلا خواهند شد». پیشنهاد من این است که مانند همه مردم راه صلح پیش گیری![۵]

امام در پاسخ پیشنهاد عبدالله بن عمر چنین فرمود: ابو عبدالرحمان! آیا نمی دانی پستی دنیا به اندازه ای است که سر یحیی بن زکریا به زناکاری از زناکاران بنی اسرائیل هدیه داده شد. مگر نمی دانی که بنی اسرائیل بین طلوع فجر تا طلوع سپیده خورشید هفتاد پیامبر را به قتل رسانده و سپس در محل کار خویش می نشستند و به خرید و فروش می پرداختند، گویا که هیچ جنایتی را مرتکب نشده اند، پروردگار تعجیل نفرمود و مدتی به آنان مهلت داد و سپس دست انتقام الهی با شدیدترین وجه گریبان آنان را گرفت و بسزای اعمالشان رساند. «اتق الله یا ابا عبدالرحمن و لاتدعن نصرتی؛ اباعبدالرحمن! از خدا بترس و از یاریم دست برندار».[۶]

ابن عمر دعوت حجت خدا را رد کرد و راهی مدینه شد و پس از شهادت امام، نامه ای به یزید نگاشت و ضمن پذیرش خلافتش با وی بیعت کرد.[۷]

در جریان شورش مردم مدینه، او ضمن نکوهش پیمان شکنی مردم، خطاب به خاندان خویش گفت: «اگر بدانم هر یک از شما دست از بیعت با یزید برداشته و از مخالفان او حمایت کرده اید رابطه من با او قطع خواهد گردید».[۸]

بیعت ابن عمر با عبدالملک مروان

در زمان خلافت عبدالملک بن مروان و پس از ورود حجاج بن یوسف به مدینه، عبدالله بن عمر شبانه نزد حجاج رفت تا به وسیله او با عبدالملک بیعت نماید. او در توجیه شتاب خود این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله را یادآور شد که «هر کس بمیرد و پیشوایی نداشته باشد به مرگ مردان جاهلی مرده است». و گفت: می ترسم شب را بدون امام به صبح برسانم! گویند که حجاج برای تحقیر «ابن عمر» پای خود را از فراش بیرون کرد و گفت: برای بیعت دست خود را بر روی پایم بگذار![۹]

علت این رفتار حجاج آن بود که او این عمل عبدالله (بیعت پنهان شبانه) را برای آن تلقی کرد که خواسته مردم او را نبینند. بلاذری بیعت عبدالله عمر را با عبدالملک بن مروان به خاطر ترس از جانش دانسته است.[۱۰]

خصوصیات اخلاقی و شخصیتی

عبدالله بن عمر، علاقه زیادی به آثار به جا مانده از رسول گرامی اسلام از خود نشان می داد و خود را ملزم کرده بود به هر جایی که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم رفته، سر بزند و در جایی که پیامبر نماز خوانده نماز بخواند. او بخاطر اینکه حضرت علی علیه السلام برادرش را به خاطر قتل هرمزان، مهدورالدم دانسته بود با علی علیه السلام سر عداوت داشت.

ابن عمر به زهد معروف بود آنچنان که گفته اند هرگز دکمه پیراهن و لباسش را نمی بست. البته بیشتر «زاهدنمایی» می کرد تا «زهد ورزی» و به دلیل اعتقاد به «پرهیز از جنگ و خونریزی، هر چند که بر حق باشد» ضعف اعتقادی داشت.

وی مانند پدرش عمر، در تفکر دینی و سیاسی اهل سنت، از اهمیت برخوردار است. از طرفی فرزند خلیفه دوم و راوی احادیث نسبتاً زیادی است و اهل تسنن او را از بزرگان اهل حدیث دانسته و در مسائل فقهی به او استناد می کنند، ۲۶۳۰ حدیث در صحیح بخاری و صحیح مسلم از او نقل شده است.

او نسبت به پدرش بیشتر به سنت رسول خدا اهمیت می داد. به دلیل عمر طولانی اش در زمانی که از صحابه بزرگ هیچکس حیات نداشت، او به عنوان صحابی پیر تا ۳ نسل بعد از پیامبر اسلام، شناخته می شد، از این رو از اواخر زمان معاویه بیشتر مورد توجه بود.

مرگ عبدالله بن عمر

عبدالله بن عمر در اواخر حیات خود بینایی اش را از دست داد. او عاقبت در سال ۷۴ هجری به دستور حجاج مضروب شد، و در مکه در سن ۸۴ سالگی درگذشت. علت این اقدام حجاج را خشم وی از عبدالله دانسته ­اند که او را به نماز خواندن امر کرده بود و در این میان با یکدیگر مشاجره کرده بودند.[۱۱]

پانویس

  1. مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۵.
  2. نهج البلاغه، انتشارات هجرت، ص۵۲۱؛ قصارالحکم: ۲۶۲.
  3. تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸.
  4. ر.ک: ابی مخنف، وقعة الطف، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۳۶۷ ش، ص۶۹.
  5. خوارزمی، مقتل الحسین، مکتبة المفید، ج۱، ص ۱۹۰ و ۱۹۱؛ سخنان حسین بن علی، محمدصادق نجمی، دفتر انتشارات اسلامی، ص۴۲.
  6. ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطقوف، دارالاسوه، ۱۴۱۴ق، ص۱۰۲.
  7. ابن حجر، فتح الباری، دار احیاء التراث العربی، ج۱۳، ص۵۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۵۷۱ و عبدالله بن عمر به وسیله ولید با یزید بیعت کرد. ر.ک: مروج الذهب، ج۲، ص۳۱۶.
  8. محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح بخاری، دارالکتب العلمیه، ج۸، ص۹۹.
  9. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۴۲؛ قاموس الرجال، للشیخ محمدتقی شوشتری، مؤسسة النشر الاسلامی، ج۶، ص۵۴۱.
  10. بلاذرى (م ۲۷۹)، أحمد بن یحیى بن جابر؛ کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷، ج۱۰، ص۴۴۷.
  11. ابن اثیر، اسدالغابه، ج۳، ص۲۴۰.

منابع