اولیاء الله
«اولیاءاللّه» از واژگان قرآنی، به معنی دوستان و مقربان خداوند که در ایمان و عبودیت به مرحله کمال رسیدهاند میباشد. برخورداری از ایمان و تقوا و دوری از ترس و اندوه از غیر خدا، از جمله ویژگیهاى اولیاءاللّه است.
مفهومشناسی
«اولیاءاللّه» ترکیبى اضافى از دو کلمه «اولیاء» و «الله» است؛ «اولیاء» جمع «وَلىّ» بر وزن فعیل و از ریشه «وَلْى» است. وَلْى در لغت به معناى قُرب و نزدیکى است.[۱] برخى آن را در اصل به معناى وقوع چیزى پس از چیزى، همراه با رابطهاى بین آن دو دانسته و استعمال آن را در معانى دیگرى مانند نزدیکى، دوستى، یارى و پیروى از آثار آن اصل به حساب آوردهاند.[۲] براى ولىّ نیز معانى گوناگونى مانند دوستدار، رفیق و یارى کننده ذکر شده است[۳] که در هر یک از آنها نوعى قرب و نزدیکى وجود دارد.
مراد از «اولیاءاللّه» کسانى هستند که از دوستى و قرب الهى برخوردارند. ولىّ خدا شدن لازمه ایمان به خداست، بنابراین هر مؤمنى از اولیاءاللّه است؛ ولى درجات اولیاءاللّه به مقدار درجه ایمانشان متفاوت است.[۴]
گرچه دارندگان هر یک از مراتب ایمان از اولیاءاللّه هستند؛ ولى مراد از اولیاءاللّه در قرآن، کسانى هستند که به درجه عالى ایمان و عبودیت رسیدهاند.[۵] آنان کاملانى هستند که از لباس بشریت بیرون آمده و از قدس جبروت گذشته و در قدس لاهوت وارد شدهاند و آنها موحّدان حقیقىاند و در حدیث قدسی در مورد ایشان آمده است: اولیاى مرا کسى جز من نمىشناسد.[۶] البته این گروه نیز خود داراى مراتبى هستند، زیرا کمال ولایت پایانى نداشته، مراتب اولیاءاللّه نامتناهى است.[۷] برخى نیز ولىّ اللّه را کسى دانستهاند که فرشته با او سخن گوید یا کارهاى نیک به او الهام شود.[۸]
رسیدن به درجه عالى ایمان و عبودیت و برخوردارى از این مرتبه ولایت، موجب مىشود انسان نوعى ولایت تکوینى بر عالم پیدا کرده، بتواند در آن تصرف کند، چنانکه سرپرستى دیگر انسانها و تدبیر امور آنان را نیز خداوند به چنین انسانهایى واگذار مىکند.
در قرآن کریم لفظ اولیاءالله فقط در دو مورد بکار رفته است: در آیه «اَلا اِنَّ اَولِیاءَاللّهِ لاخَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یحزَنون» (سوره یونس، ۶۲) برخى از ویژگی هاى اولیاء اللّه بیان شده و در آیه «قُلْ یا أَیهَا الَّذِینَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کنْتُمْ صَادِقِینَ» (سوره جمعه، ۶) خطاب به یهودیان آمده است: اگر گمان مىکنید تنها شما اولیاى خدا هستید پس مرگ را آرزو کنید.
در برخى از روایات، عنوان «اولیاءاللّه» بر اهل بیت علیهم السلام، پیروان ایشان[۹] و اَبرار[۱۰] تطبیق شده است. امام على علیه السلام فرمود: «انّ اللَّه اخفى ولیه فى عباده فلا تستصغرنّ عبداً من عبیداللَّهِ فربّما یکونُ ولیه و انتَ لاتعلم»؛ خداوند ولىّ خود را میان مردم پنهان کرده است، پس هرگز مسلمانى را تحقیر نکنید، شاید او از اولیاى خدا باشد.[۱۱]
ویژگیهاى اولیاءاللّه
قرآن کریم براى «اولیاءاللّه»، ویژگی هاى گوناگونى برشمرده است. از ویژگی هایى که ذکر مىشود دو مورد نخست، مقدمۀ قرار گرفتن در زمره اولیاءاللّه بوده و سایر موارد، از آثار و نتایج مقام و مرتبه ایشان است؛ نیز مجموع این ویژگی ها از مختصات اولیاءاللّه است، بنابراین وجود برخى از آنها در غیر ایشان نیز امکانپذیر است.
ایمان:
یکى از ویژگی هاى اولیاءالله برخوردارى از ایمان است: «أَلَا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ... الَّذِینَ آمَنُوا...». (سوره یونس/۶۲-۱۰،۶۳) مقصود از ایمان اولیاء اللّه، مرتبه اولیه ایمان نیست، بلکه مراد، ایمان کامل و درجه عالى ایمان است، زیرا اولیاءاللّه پیش از برخوردارى از چنین ایمانى داراى تقوایى مستمر بودند «وَکانُوا یتَّقُونَ» (سوره یونس/۱۰،۶۳)؛ افزون بر این، از آیه ۶۲ سوره یونس با توجه به نفى هر گونه ترس و اندوهى از اولیاءالله، استفاده مىشود که ایمان آنان آن مرتبه از ایمان است که آنها را به عبودیت و مملوکیت محض مىرساند، به گونهاى که درمىیابند مالکیت ویژه خداست و آنها نمىتوانند مالک چیزى باشند تا براى آن ترسیده یا از فقدان آن اندوهگین شوند.[۱۲]
تقوا:
اولیاءاللّه از تقواى مستمر برخوردارند: «وَکانُوا یتَّقُونَ...». (سوره یونس/۱۰،۶۳) برخى گفتهاند: تقوا سه مرتبه دارد: دورى از شرک، اجتناب از هر گونه گناه و معصیتى، و تبتّل و انقطاع کامل از غیرخدا و دورىاز هر چیزى که باطن انسان را از خدا بازدارد و مقصود از تقوا در آیه فوق، مرتبه سوم است. البته این مرتبه شامل دو مرتبه پیش از خود نیز مىشود.[۱۳]
برخى مراد از ایمان در این آیه را کمال حال قوه نظریه و مراد از تقوا را کمال حال قوه عملیه دانستهاند.[۱۴]
عدم ترس و اندوه از غیر خدا:
در دل اولیاى الهى هیچگونه خوف و حزنى از غیر خدا نیست: «اَلا اِنَّ اَولِیاءَاللّهِ لاخَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یحزَنون». (سوره یونس/۱۰،۶۲) انسان از چیزى که ممکن است به او آسیبى برساند، مىهراسد و براى از دست دادن چیزى که آن را دوست دارد یا تحقّق چیزى که آن را نمىپسندد، اندوهگین مىشود و این در صورتى است که براى خود نسبت به چیزى که از آن مىترسد یا براى از دست دادن آن اندوهگین مىشود، مالکیت یا حقّى قائل باشد، لیکن اولیاءالله به سبب بهرهمندى از توحید کامل، خداوند را مالک مطلق همه چیز مىدانند، به گونهاى که هیچ کس در مالکیت چیزى شریک خداوند نیست. بنابراین، اولیاى الهى براى خود نسبت به چیزى مالکیت یا حقّى قائل نیستند تا بر اثر آن بترسند یا اندوهگین شوند.[۱۵]
گفته شده: لازمه ترسیدن از چیزى یا اندوهگین شدن براى چیزى، تصور آن چیز است. در حالى که اولیاءالله به سبب استغراق در نور جلال الهى از غیرخدا غافلاند، بنابراین وجود ترس و اندوه در آنها غیرممکن است.[۱۶] برخى نیز گفتهاند: چون اولیاءالله در ذات الهى فانى گشتهاند، دیگر براى آنها غایتى بالاتر از آنچه بدان رسیدهاند وجود ندارد تا بر اثر آن بترسند یا اندوهگین شوند.[۱۷]
برخى از مفسران نبودن ترس و اندوه در اولیاءالله را مربوط به آخرت دانستهاند؛[۱۸] ولى آیه ۶۲ سوره یونس، مطلق است و دنیا را نیز شامل مىشود و مقیدکردن آن به آخرت هیچ دلیلى ندارد.[۱۹] بر اساس آیات دیگرى، اولیاءاللّه از پروردگار مىترسند؛ مانند: «إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا» (سوره انسان/ ۷۶، ۱۰) و «إِنَّمَا یخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» (سوره فاطر/ ۳۵، ۲۸). بنابراین نبودن ترس در ایشان نسبت به غیرخداست؛ اما ترس از خدا از صفات اولیاءالله است، چنانکه اندوه براى از دست دادن کرامت الهى نیز از ویژگی هاى آنان است.[۲۰] نبودن ترس و اندوه از غیرخداوند در اولیاءالله باعث مىشود که امنیت و آرامش واقعى بر وجود آنها حکمفرما شود.[۲۱]
بشارت:
به «اولیاءالله» در زندگى دنیا و در آخرت بشارت داده مىشود: «لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَفِی الْآخِرَةِ». (سوره یونس/۱۰،۶۴) در برخى روایات مراد از بشارت در دنیا، رؤیاى نیکو دانسته شده است که مؤمن براى خودش مىبیند یا دیگران براى او مىبینند و مراد از بشارت در آخرت، بشارت فرشتگان به مؤمن هنگام خروج وى از قبر و در قیامت دانسته شده که پى در پى او را به بهشت بشارت مىدهند.[۲۲]
بر اساس روایات دیگرى، هنگام مرگ مؤمن، رسول خدا صلى الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام نزد وى حاضر شده، او را به همنشینى با خودشان و سکونت در بهشت، بشارت مىدهند.[۲۳]
فوز عظیم:
«اولیاءالله» به سعادت، کامیابى و پیروزى بزرگى مىرسند: «ذَٰلِک هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ». (سوره یونس/۱۰،۶۴) آرامش کامل در دنیا، برخوردارى از بشارت هاى الهى در دنیا و آخرت، دوستى با خدا و در نهایت وارد شدن در بهشت و همنشینى با پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام، از مصادیق فوز عظیمى است که اولیاءاللّه از آن برخوردارند.
آرزوى مرگ:
قرآن خطاب به یهودیان مىگوید: اگر گمان مىکنید تنها شما اولیاى الهى هستید پس آرزوى مرگ کنید، اگر در این ادعا صادقید: «قُل یاَیهَا الَّذینَ هادوا اِن زَعَمتُم اَنَّکم اَولِیاءُلِلّهِ مِن دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا المَوتَ اِن کنتُم صدِقین». (سوره جمعه/۶۲،۶) یهودیان ادعا داشتند که فرزندان و دوستان خدا بوده، (سوره مائده/۵،۱۸) جهان آخرت ویژه آنهاست (سوره بقره/۲،۹۴) و هیچ کس وارد بهشت نمىشود مگر آن که یهودى باشد (سوره بقره/۲،۱۱۱)، بنابراین اگر یهودیان در این ادعاى خود راستگو بودند باید آرزوى مرگ مىکردند، زیرا انسان اگر ولىّ کسى باشد ملاقات با او را دوست دارد و کسى که یقین دارد ولىّ خدا بوده، بهشت مخصوص اوست و بین او و رسیدن به لقاى الهى و بهشت کرامت چیزى جز مرگ فاصله نیست، آرزوى مرگ مىکند.[۲۴] امام على علیه السلام فرموده اند: به خدا سوگند اُنس على بن ابی طالب به مرگ بیشتر از انس طفل به سینه مادر خویش است.[۲۵] در روایت دیگرى نیز آمده است که اولیاءاللّه آرزوى مرگ دارند.[۲۶]
افزون بر قرآن، در روایات نیز به برخى از ویژگی هاى اولیاءاللّه اشاره شده است؛ مانند این که دیدار آنان انسان را به یاد خدا مىاندازد و دوستى آنان با دیگران براى خدا و دشمنیشان نیز براى خداست، مساجد را با ذکر خدا آباد مىکنند، به مردم خوبى مىآموزند و آنان را به اطاعت خدا فرامىخوانند، در آخرت انبیا و شهدا به مقام آنان غبطه مىخورند و... .[۲۷]
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمود: اولیاى خدا سکوتشان ذکر است، نگاهشان عبرت، سخنشان حکمت و حرکتشان در جامعه، مایهى برکت است.[۲۸]
امام على (علیه السلام) در ویژگی هاى اولیاءاللّه می فرماید: «إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ هُمُ الَّذِینَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْیا إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا، وَ اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا إِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا؛ فَأَمَاتُوا مِنْهَا مَا خَشُوا أَنْ یمِیتَهُمْ، وَ تَرَکوا مِنْهَا مَا عَلِمُوا أَنَّهُ سَیتْرُکهُمْ؛ وَ رَأَوُا اسْتِکثَارَ غَیرِهِمْ مِنْهَا اسْتِقْلَالًا، وَ دَرَکهُمْ لَهَا فَوْتاً؛ أَعْدَاءُ مَا سَالَمَ النَّاسُ، وَ سَلْمُ مَا عَادَى النَّاسُ؛ بِهِمْ عُلِمَ الْکتَابُ وَ بِهِ عَلِمُوا، وَ بِهِمْ قَامَ الْکتَابُ وَ بِهِ قَامُوا؛ لَا یرَوْنَ مَرْجُوّاً فَوْقَ مَا یرْجُونَ، وَ لَا مَخُوفاً فَوْقَ مَا یخَافُونَ»؛[۲۹] اولیاءالله کسانى هستند که به باطن دنیا مى نگرند آنگاه که مردم (دنیاپرست) به ظاهر آن نگاه مى کنند، آنها به آینده آن مشغول اند در حالى که دنیاپرستان به امروز آن سرگرم اند، و امورى را که بیم دارند سرانجام قاتلشان خواهد شد از میان مى برند، آنچه را که مى دانند سرانجام آنها را ترک مى گوید، رها مى سازند، و آنچه را دیگران از دنیا بسیار مى شمارند اولیاءالله کم مى شمرند و رسیدن به آن را از دست دادن آن محسوب مى کنند، آنان با آنچه دنیاپرستان با آن در صلح اند دشمن اند و با آنچه دنیاپرستان با آن دشمن اند در صلح اند، کتاب خدا به وسیله آنها فهمیده مى شود و آنها نیز به وسیله قرآن حقایق را درک مى کنند، قرآن به وسیله آنها برپاست همانگونه که آنها به وسیله قرآن برپا هستند، برتر از آنچه به آن امید دارند و دل بسته اند امیدوار کننده اى نمى بینند و برتر از آنچه از آن مى ترسند مایه ترس سراغ ندارند.
پانویس
- ↑ المصباح، ص۶۷۲؛ القاموس المحیط، ج۲، ص۱۷۶۰، «ولى».
- ↑ التحقیق، ج۱۳، ص۲۰۳، «ولى».
- ↑ تاجالعروس، ج۲۰، ص۳۱۰، «ولى».
- ↑ شرح فصوصالحکم، ص۴۴۱.
- ↑ المیزان، ج۱۰، ص۹۰.
- ↑ شرح فصوصالحکم، ص۴۴۱.
- ↑ شرح فصوصالحکم، ص۱۴۸.
- ↑ علم الیقین، ج۱، ص۴۸۸.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج۲، ص۱۲۴؛ البرهان، ج۳، ص۳۹؛ نورالثقلین، ج۲، ص۳۰۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۷، ص۹۵.
- ↑ تفسیر نورالثقلین.
- ↑ المیزان، ج۱۰، ص۸۹ - ۹۰.
- ↑ روح البیان، ج۴، ص۵۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۷، ص۱۲۵.
- ↑ المیزان، ج۱۰، ص۹۰ ـ ۹۱.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج۱۷، ص۱۲۶؛ نمونه، ج۸، ص۳۳۴.
- ↑ روح البیان، ج۴، ص۵۹ ـ ۶۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۱۸۱؛ روح البیان، ج۴، ص۵۸؛ روحالمعانى، مج ۷، ج۱۱، ص۲۱۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۰، ص۹۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۰، ص۹۰.
- ↑ نمونه، ج۸، ص۳۳۴.
- ↑ البرهان، ج۳، ص۳۸ ـ ۴۱.
- ↑ همان، ج۴، ص۳۸ ـ ۳۹.
- ↑ المیزان، ج۱۹، ص۲۶۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۵.
- ↑ تفسیر قمى، ج۲، ص۳۸۰؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۴۰.
- ↑ الدرالمنثور، ج۴، ص۳۷۰ ـ ۳۷۳.
- ↑ تفسیر صافى.
- ↑ حکمت ۴۳۲ نهج البلاغه.
منابع
- دائرةالمعارف قرآن کریم، "اولیاءالله"، سید محسن ساداتفخر و احمد جمالى، ج۵، ص۷۲-۷۶.