انقطاع الی الله

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)




انقطاع الی‌الله - عزّوجلّ- يك وصيّت قرآنی است كه خدای متعال - در سوره مزمل چنان كه اشاره خواهد شد - رسول اللّه صلی الله علیه و آله (و به تبع ایشان امت او) را به تحصيل آن امر فرموده است.[۱]

انقطاع الی‌الله، تعبیری از حرکت باطنی انسان به سوی ذات باری تعالی است؛ آن هم حرکتی نه در مکان و طول زمان بلکه بر فراز مکان و ماورای زمان که بر اساس آن، انسان سالک، اندک اندک تعلقات را از قلب خود دور کرده و تنها به خدای متعال وابسته باشد. بر این اساس برخی از بزرگان گفته‌اند: مراد از انقطاع إلى اللّه تعالى، وارستگى ضمير و سرّ انسان از غير خداى تعالى در همه ابعاد نيازمندي­هاست.[۲]

علامه­ی طبرسی می‌گوید من از کلمات امام علی علیه السلام فهمیدم که سرّ سیر تمام انبیا در انقطاع از همه چیز و همه کس به سوی خدای متعال نهفته است. [۳] آری، لذتی که در انقطاع به سوی خدای متعال نهفته است، در هیچ چیز دیگر وجود ندارد؛ لذتی که هیچ مزاحمت و ناگواری‌ با آن نیست و خالص است.[۴]

این کمال والا، روح عبادات و هدف تلاش‌های انسان سالک در مسیر خودسازی است؛ همانطور که بزرگان اخلاق و تربیت، از اسرار توجه به قبله در نمازها را انقطاع کامل از همه چیز و توجه کامل به سوی مالک و پروردگار هر چیز دانسته‌اند.[۵] و یا به حالت گریه در دعاها توصیه کرده‌اند. زیرا گریه در دعا را سرور ادعیه و باعث انقطاع به سوی خدای متعال معرفی نموده­اند.[۶]

مفاهیم همتا و هم‌زاد

برخی از مفاهیم اخلاقی وجود دارند که یا دقیقاً هم‌معنی با مفهوم انقطاع الی‌الله هستند و یا مشابه با آن هستند و یا در ضمن خود این معنی را دربردارند که توجه به این مفاهیم، برای درک بهتر سازه‌ی مفهومی چند لایه و پیچیده‌‌ای چون انقطاع الی‌الله لازم است:

  1. تبتل: که همان انقطاع است.[۷] توضیح این‌که این مفهوم از آیه شریفه‌: «وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتيلاً».[۸] و نام پروردگارت را ياد كن و تنها به او دل ببند (به­كلى از غير او دل ببر) گرفته شده است و برخی معتقدند مفهوم اخلاقی «انقطاع الی الله» مبتنی بر همین آیه شریفه است.[۹] امام صادق علیه السلام فرمود: در تبتل به این حالت باش که یک انگشت خود را گاهی به آسمان ببری و گاهی پایین آوری و دعا کنی.[۱۰] که سید بن طاووس می‌گوید: این حالت که با یک انگشت به آسمان اشاره می­شود، بیان نمادین این مطالب است که انسان با وجودش به خدای متعال عرضه می‌دارد که من تنها به سوی تو منقطع شده‌ام و فقط به تو دلبسته‌ام.[۱۱]
  2. خلوت باطنی: که در حقیقت خالی بودن باطن وجود از غیر خداست نه این‌که با دوستان خود در زندگی همراه نباشد؛ برای همین است که گفته شده است «العارف کائن و بائن» [۱۲] به این معنی که در ظاهر با خلق است اما در باطن از آنان جدا و به خدایش پیوسته است.[۱۳]
  3. انقطاع از دنیا: همان طور که امام خمینی می­گوید: اجتناب کامل از لذات دنیا، همان انقطاع کامل الی الله است.[۱۴]
  4. افتقار الی الله: که به معنی ارجاع همه‌ نیازها به سوی خدای متعال است و این افتقار، بی‌نیازی واقعی را به دنبال دارد همانطور که در دعا وارد است: خدایا! غنی کسی است که با تکیه بر تو بی‌نیازی جوید و به سوی تو افتقار یابد.[۱۵]
  5. آزادگی: این فضیلت متعالی، تنها در آزاد شدن انسان از بند دنیا بدست می‌آید. همان طور که امام علی علیه السلام فرمود: آیا آزاده‌ای وجود ندارد که این متاع بسیار بی‌ارزش (دنیا) را برای اهلش وانهد؟![۱۶] و کمال آن در آزاد شدن از بند غیر خدا (حتی عوالم اخروی و درجات بهشتی و ملکوتی) حاصل می‌شود همان طور که در پایان مناجات شعبانیه قبل از این‌که درخواست کمال انقطاع الی الله در آن مطرح شود، فرمودند: خداوندا! آن کس که تو به او رو کنی به هیچ وجه بنده و در بند (هیچ کس و هیچ چیز) نخواهد بود و پس از آن درخواست متعالی نیز فرمودند: خداوندا! مرا به والاترین مرتبه از نورانیت پر سرورت ملحق کن تا تنها تو را بشناسم و تنها از تو بترسم و از هر چه غیر تو فاصله بگیرم.[۱۷]
  6. قلب سلیم: خدای متعال در قرآن کریم می­فرماید: در روز قیامت، مال و فرزندان سودى نمى‌بخشد مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد.[۱۸] و امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: قلب سلیم قلبی است که روز قیامت خدا را در حالی ملاقات کند که هیچ چیز جز او در قلبش نباشد.[۱۹] و این معنی ملازم با انقطاع الی الله است.
  7. توحید: نه به معنی متعارف آن بلکه به معنی اصیل قرآنی آن که عبارت از درک شهودی مقام توحيد مطلق و فناء در ذات احديّت است كه از آن تعبير به ولايت مى‌شود.[۲۰] و کسی که به این بارگاه بار یابد، شيطان بر او تسلطی ندارد.[۲۱] همان طور که بر کسانی که به کمال انقطاع الی‌الله رسیده‌اند ندارد.[۲۲] زیرا این توحید تنها با کمال انقطاع الی‌الله حاصل می‌شود و بلکه خود همان کمال انقطاع است.
  8. توکل: که نوعی انقطاع به سوی او را در ضمن خود دارد زیرا انسان متوکل، بر داشته‌های الهی تکیه می­ورزد و از آن‌چه در دست غیر اوست مایوس می­گردد.[۲۳]

انقطاع الی الله در قرآن و روایات

خداوند در قرآن کریم می­فرماید: پس به سوى خداوند بگريزيد.[۲۴] و مراد از فرار كردن به سوى خدا، انقطاع به سوی او است به دست برداشتن از كفر و گريزان بودن از عقابى كه كفر به دنبال دارد و متوسل شدن به ايمان به خداى تعالى به تنهايى و اين كه او را يگانه معبودى بى شريك براى خود بگيرند.[۲۵]

خدای متعال پیامبر خود را مامور فرموده است که: نام پروردگارت را ياد كن و تنها به او دل ببند (به ­كلى از غير او دل ببر)[۲۶] و امام علی علیه السلام فرمود: پاک و منزه است خدایی که شیرینی خدمت و انقطاع از غیر او را به دل‌های عارفان چشانیده است و یاد بهشت و حور و قصور آن را از خاطر ایشان زدوده است و همت آنان را در ذکر خودش متمرکز نموده است پس هیچ چیز در نزد آنان لذت‌بخش‌تر از یاد او نیست.[۲۷] و امام سجاد علیه السلام در دعا به خدای متعال عرضه می­دارد: پروردگارا، من انقطاعم به سوی تو را از هر ناخالصی ناب نموده‌ام و با همه‌ وجودم بر تو روی آورده­ام و از کسانی که خود نیازمند تو هستند رویگردان شده­ام.[۲۸]

همچنین جابر می گوید امام باقر علیه السلام فرمود: هر کس دین خدا به طور خالص و واقعی در درونش جایگزین شود، او را از غیر خودش رویگردان کرده و به خود مشغول می‌کند.[۲۹]

آری، آن بزرگواران نه فقط به انقطاع به سوی خدای متعال توصیه می‌کردند بلکه کمال این انقطاع یعنی حد اعلای آن را طلب می‌نمودند؛ همانطور که امام علی علیه السلام در مناجات شعبانیه - که توسط همه ائمه معصومین خوانده می‌شده است.[۳۰] - از خدای متعال طلب «کمال انقطاع الی الله» را می­نماید: «إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ‌ الِانْقِطَاعِ‌ إِلَيْكَ...».[۳۱]

و «كمال انقطاع» آن است كه تمام حجب ظلمانى و نورانى پاره و كنار زده شود.[۳۲]تا به مهمانسراى الهى كه «معدن عظمت» است بتوان وارد گرديد. لهذا در اين «مناجات» از خداوند متعال بينايى و نورانيت قلبى طلب مى‌شود، تا بتوان حجب نورانى را دريده به معدن عظمت رسید.[۳۳]

امام خمینی درباره‌ی آن می‌گوید: این فراز از دعا، اشاره به خلوصی است كه موجب خروج انسان از سلطنت شيطان است و چون قلب به اين مرتبه از اخلاص برسد به کلی از غیر خدا منقطع شده و شيطان بر او راهی نخواهد داشت.[۳۴]

انواع انقطاع الی الله

از نظر قرآن کریم و روایات اسلامی، انقطاع الی الله به سه صورت وجود دارد:

  1. انقطاع تکوینی: به این معنی، همه چیز در عالم وجود به سوی خدای متعال منقطع است و هر لحظه از او فیض می‌گیرد و به او ادامه‌ی زندگی می دهد و نیاز خود را تنها از تو می طلبد؛ همان طور که قرآن کریم می‌فرماید: تمام كسانى كه در آسمان‌ها و زمين هستند از او تقاضا مى‌كنند.[۳۵]
  2. انقطاع جبری: دو نوع از انقطاع وجود دارد که انسان‌ها را به طور اجباری به انقطاع تکوینی آن‌ها متوجه می‌نماید از این‌رو فضیلتی ندارد و کمالی برای انسان ایجاد نمی‌کند زیرا انسان در این حالت گرچه انقطاع الی الله می‌یابد اما به اسماء قهر و جلال الهی منقطع حاصل می‌شود نه وجه جمال او؛ مگر برای انسان مومن که خود تلاشی در راه انقطاع الی الله نموده است و به مراتبی از آن دست یافته است که در این صورت این انقطاع اجباری برای او عطایی الهی به حساب خواهد آمد که او را به مقصد می‌رساند.
  3. انقطاع حاصل از مرگ: زیرا مردن، نابودی نیست بلکه انقطاع رابطه روح از بدن و نیز از غیر خود به سوی خدای خویش است.[۳۶]
    1. انقطاع حاصل از شدت بلا و حوادث هولناک: همانطور که قرآن کریم فرمود: چون در دريا شما را گزند رسد، همه آنهايى كه مى‌پرستيد از نظرتان محو شوند، مگر او اما چون شما را به ساحل نجات برساند از او رويگردان شويد زيرا آدمى ناسپاس است.[۳۷] این انقطاع، ذاتی هر انسان و سرشته با وجود اوست.[۳۸] بلکه همه‌ مخلوقات نیز در مشکلات به او پناهنده ‌می‌شوند همانطور که امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: هر مخلوقی در سختی‌ها که او را از غیرخدا دل‌گسته می‌کند، به سوی او پناه می برد.[۳۹]
    2. انقطاع اختیاری: که همان انقطاع قلبی حاصل از تزکیه است. و آن‌چه در این‌جا مورد نظر است، همین مورد است. برای درک این انقطاع، باید آن حال قلبی دل‌گسستگی از غیر خدا و پیوسته بودن قلب به آن ذات مقدس از روی اختیار و در اثر مجاهده با نفس در درون انسان نهادینه شود و وجهه‌ تکوینی انقطاع خود و همه چیز به سوی خدای متعال برای او مورد یقین و درک ایمانی و بلکه شهود قلبی (بر اساس مراتب انقطاع) قرار گیرد.

اسباب و عوامل

انقطاع الی الله دارای مراتبی است و هر کس باید با رعایت تدریج و بدون سخت‌گیری که مورد نهی شدید اهل‌بیت است، از انقطاع از گناه و حرام آغاز کرده و سپس دیگر تعلقات را از خود دور کند. بر این اساس، عوامل زیر در راه کسب این کمال موثرند:

  1. رفع حجب ظلمانی: [۴۰] انسان برای رسیدن به هر یک از عطایای فاخر الهی باید وظایف بشری را در حد توان انجام دهد تا توفیق دست­یابی به آن عطایا بدست آید همانطور که در دعای روزانه­ی ماه رجب می­خوانیم: «ای کسی که عطای فراوان را به بهای اندک و عمل مختصر می­بخشی».[۴۱] بنابراین باید این عمل مختصر که همان خرق حجب ظلمانی باشد را انجام داد و ضخيم‌ترین و ظلمانى‌ترین حجاب ظلمانی، خودبينى و خودپرستى و خرق اين حجاب از تمام حُجُب مشكل‌تر است.[۴۲] و عمده‌ترین ابزار رفع این حجب در تقوا و پرهیز از محرمات و انجام واجبات و سپس انجام مستحبات به ­ویژه مستحباتی چون نماز شب و مراقبه و محاسبه و پرخوری نکردن در حد توان است. همان طور که امام خمینی می­گوید: اجتناب کامل از لذات دنیا، همان انقطاع کامل الی الله است و با کمترین توجه به دنیا، محال است این انقطاع بدست آید و احتياج فوق العاده به تمرين، زحمت، رياضت، استقامت و ممارست است تا بتوان با تمام قوا از ما سوى اللّه منقطع شده و به غير خداوند توجهى نباشد.[۴۳]
  2. اخلاص: خالص نمودن اعمال از ریا و سمعه سبب انقطاع به سوی خدای متعال است.[۴۴]اخلاص، گرچه خود رفع حجب ظلمانی است اما امتیاز خاصی از بین اسباب مذکور دارد؛ زیرا انقطاع کامل، بخششی الهی است که نیاز به کسب اعمالی دارد و اخلاص در بین این اعمال امتیازی خاص دارد همان طور که امام علی علیه السلام در وصف این مرتبه فرمود: آنان خود را برای خدا خالص کردند و خدا هم آنان را (به طور ویژه و برتر) خالص‌تر نمود.[۴۵]
  3. تفکر در فنای دنیا و بقای آخرت: همان‌طور که یکی از بزرگان درباره‌ شرح حال خود در دست یافتن به مراتبی والا از انقطاع به سوی خدا می‌گوید: من هر روز یک یا دو ساعت درباره دنیا و فریبندگی و ناپایداری خوشی‌های آن و پایان یافتن سختی و تلخی‌هایش و نیز بقای آخرت و آن‌چه مرا در آن نجات می‌دهد یا نابود می‌کند فکر می‌کردم و این تفکر بالاخره در دلم موثر شد تا به کلی از غیرخدا منقطع و با همه وجودم متوجه او شدم.[۴۶]
  4. رهایی از تعلق خاطر به غیر خدا در هر چیز: همانطور که در دعای صحیفه‌ سجادیه وارد است.[۴۷]

علائم و آثار

امام خمینی معتقدند تمام صفات وارسته انسانى در انقطاع كامل إلى اللّه نهفته است و اگر كسى بدان دست يافت، به سعادت بزرگى نايل شده است.[۴۸] در این‌جا به برخی از این آثار که دربردارنده همه‌ کمالات انسانی است اشاره می­شود:

  1. خرق حجاب­های نورانی:[۴۹] که در اثر کمال انقطاع الی الله حاصل می‌شود همانطور که در فراز مناجات مبارکه شعبانیه مطرح است؛ «حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور...».
  2. دریافت علوم و معارف الهی: زیرا انقطاع الی الله از کلیدهای الهام و کشف اسرار الهی است.[۵۰]
  3. وصول به معدن عظمت و عزت الهی: (...فتصل الی معدن العظمة) زیرا هر کس از عالم مخلوقات منقطع گردد به حقيقت كه حق تعالى است خواهد پیوست.[۵۱]
  4. خروج از سلطنت شیطان: که در اثر تحقق کامل انقطاع الی الله نوعی پاکیزگی و خلوص ایجاد می­شود كه در نتیجه شيطان بر او راهی نخواهد داشت.[۵۲]
  5. عدم نیازمندی به غیر خدای متعال: که علامت انقطاع صادقانه به سوی او است.[۵۳]

انقطاع به سوی معصومین علیهم‌السلام

انقطاع به سوی خدای متعال، نیازمند انقطاع به سوی ائمه‌ هدی است. زیرا تنها با رهنمود و شفاعت ایشان می‌توان به این کمال دست یافت؛ چنان‌چه در زیارت جامعه به آن جلوه‌های لاهوتی خطاب می­کنیم: هر کس به شما متمسک شود، قطعاً به دامن خود خدای متعال آویخته است و هدایت یافته است. (زیرا) شما تنها به سوی خدا هدایت می‌کنید و به سوی او رهبری می‌نمایید (نه غیر او یا هوای نفستان).[۵۴] در آداب زیارت امام رضا علیه السلام قبل از خروج از منزل می‌خوانیم: در این زیارت، تنها به سوی خدا می‌روم نه غیر او.[۵۵] به همین جهت، این اصطلاح در بین بزرگان ما در مورد ائمه‌ هدی نیز به کار می‌رفته است.[۵۶] بلکه علامه محمدتقی مجلسی، اصحاب با کمال و صادق اهل بیت را چنین می‌ستاید که آنان کمال انقطاع به سوی اهل بیت داشته­اند.[۵۷]

آسیب‌شناسی انقطاع

انقطاع الی الله یک کمال قلبی است که با مراعات مراتب تقوا و انجام وظایف به آن می‌توان رسید. در دعایی بسیار زیبا از امام علی علیه السلام روایت است که فرمود: خدایا ظاهرم را با اطاعتت نورانی کن و باطنم را به محبتت و روحم را به مشاهده‌ات و سرّ وجودم را با پیوستگی به حضرتت منور فرما.[۵۸] یعنی ظاهر و بدن باید مشغول به انجام وظایف باشد که البته بخشی از وظایف انسان مسلمان نیز در محدوده زندگی اجتماعی اوست که در آن با دیگران محشور است. پس همانطور که بزرگان تربیت گفته‌اند: طىّ اين منزل منافاتى با بودن سالك در دنيا و اشتغال به مشاغل اوليه خود ندارد و واردات قلبيّه او ربطى به اوضاع خارجيّه از ازدواج و كسب و تجارت و... ندارد.

سالك در عين آن كه در بين مردم بوده و امور دنيا را به جاى مى‌آورد روحش در ملكوت سير نموده با ملكوتيان سر و كار دارد.[۵۹] و در عین حال که در جامعه هست و متعارف با اسباب عالم ارتباط برقرار می‌کند اما همان طور که خدای متعال در حدیث معراج می‌فرماید، هیچ حاجتی را نزد مخلوقی نمی‌برد و از همه بریده است با این که در ظاهر حوائج خود را با آنان رفع می­کند! زیرا اسباب را از خدای متعال دانسته و در باطن تنها او را می‌بییند که ماورای هر سبب است.[۶۰]

بلکه از جمله دستورات ائمه‌ی هدی این است که طوری با مردم خوش‌رو و نرم‌گو باشیم که فکر کنند نیازمند آنان هستیم!![۶۱] بنابراین، با ادا ننمون حقوق همسر، فرزند، والدین و جامعه هرگز بویی از این کمال به مشام کسی نمی‌رسد. همچنین زنی به محضر امام صادق علیه السلام مشرف شده و عرضه داشت من زنی «متبتله» هستم.

حضرت فرمود: مقصود تو از این عنوان چیست؟ گفت ازدواج نمی‌کنم به امید این‌که به کمال برسم! حضرت فرمود: این تفکر را رها کن، اگر ازدواج نکردن کار ارزشمندی بود، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که در فضیلت‌جویی گوی سبقت از همگان ربوده بود چنین کاری می‌کرد.[۶۲]

علامه محمدتقی مجلسی در شرح این روایت می‌گوید: تبتل، انقطاع به سوی خدای متعال و اعراض از غیر اوست که به أشکالی چون عبادت او و محبت و انس با او بروز می‌یابد نه با ازدواج نکردن.[۶۳]

پانویس

  1. محمدى گيلانى، محمد؛ شرح مناجات شعبانيه، نشر سايه، چاپ اول، تهران، 1373، ص 229 و 230.
  2. همان، ص 229 و 230.
  3. طبرسى حسن بن فضل؛ مكارم الأخلاق، انتشارات شريف رضى، چاپ چهارم، قم، 1412 هجرى،‌ ص 8.
  4. نراقی، ملا محمدمهدی؛ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمه­ی سيد جلال الدين مجتبوی، انتشارات حكمت، چاپ چهارم، 1377، ج 1، ص 211.‌
  5. ملکی، تبریزی میرزا جواد آقا؛ المراقبات، ترجمه­ی محدث بندرريگى، ابراهيم، انتشارات اخلاق، 1376، ص 294.
  6. حلى، ابن فهد؛ عدة الداعي، چاپ دارالكتب الإسلامي، چاپ اول، 1407 هجرى‌، ص 167.
  7. ابن طاووس، على بن موسى؛ فلاح السائل و نجاح المسائل، بوستان كتاب، قم، چاپ اول، 1406 ق، ص 34.
  8. سوره مزمل: 8.
  9. محمدى گيلانى، پیشین.
  10. فيض كاشانى، ملامحسن؛ الوافي، كتابخانه امام أميرالمؤمنين على عليه السلام، اصفهان، چاپ اول، 1406 ق، ج 6، ص 369.
  11. حلى، پیشین، ص 198.
  12. یعنی: «انسان عارف، هست ولی نیست»!! در اشعار سعدی از چنین کسی با عنوان «غایب و حاضر» نام برده شده است:از هر چه مى‌رود سخن دوست خوشتر است/ پيغام آشنا سخن روح پرور است. هرگز وجود حاضر و غائب شنيده‌اى/من در ميان جمع و دلم‌ جاى‌ ديگر است.
  13. سيد على خان؛ رياض السالكين، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، 1409 - 1411 ق‌، ج 7، ص 100.
  14. خمينى امام سید روح‌الله؛ جهاد اكبر، مؤسسه‌ى تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ نهم، 1378، ص 37 و 38.
  15. ابن مشهدى، محمد بن جعفر؛ المزار الكبير، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، چاپ اول، 1419 ق، ص 512.
  16. آمدى عبدالواحد بن محمد تميمى؛ غررالحكم و دررالكلم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم، 1366 ش، ص 142.
  17. ابن طاووس، على بن موسى؛ إقبال الأعمال، دارالكتب الإسلاميه، تهران، چاپ دوم، 1409 ق، ج2، ص 687.
  18. الشعراء: 88 و 89.
  19. كلينى ابوجعفر محمد بن يعقوب؛ الكافي، دارالكتب الإسلامية، تهران، چاپ ‌چهارم، 1407 ه­ق، ج 2، ص 16.
  20. طهراني سيد محمّدحسين حسيني؛ رسالة لُبّاللباب فى سير و سلوك أولي الألباب، دارالمحجةالبيضاء، بيروت، 1431ه‌ق، چاپ چهارم، ص 38.
  21. طهراني، پیشین، ص 44.
  22. خمينى امام سید روح‌الله؛ آداب الصلاة، قم، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ هفتم، 1378، ص 222.
  23. سيد على خان، رياض السالكين؛ چاپ دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، 1409-1411 ق‌، ج 4، ص 129.
  24. سوره الذاريات:50.
  25. طباطبایی سید محمدحسین؛ تفسيرالميزان، ترجمه موسوى همدانى سيد محمدباقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسين حوزه علميه قم، قم، چاپ پنجم، 1374ش، ج‌18، ص574.
  26. سوره مزمل:8.
  27. هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله/ حسن زاده آملىٍ، حسن و كمره­اى، محمدباقر؛ منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة و تكملة منهاج البراعة (خوئى)، 21 جلد، مكتبة الإسلامية - تهران، چاپ چهارم، 1400 ق، ج 7، ص 193.
  28. امام سجاد عليه السلام، الصحيفة السجادية، دفتر نشر الهادى، قم، چاپ اول، 1376ش، ص 134.
  29. ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى؛ تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، مكتبه فقيه، قم، چاپ اول، 1410ق، ج 2، ص 193.
  30. خمينى امام سید روح‌الله؛ چهل حديث، مؤسسه‌ى تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ بيستم، 1378، ص 432.
  31. ابن طاووس، همان.
  32. اشاره به این فراز از دعا که: حتّى تخرق أبصار القلوب حجب النّور، فتصل إلى معدن العظمة.
  33. خمينى امام سید روح‌الله، جهاد اكبر، پیشین، ص 46.
  34. خمينى امام سید روح‌الله، آداب الصلاة، پیشین، ص 222.
  35. سوره الرحمن:29.
  36. حسن زاده آملى حسن؛ عيون مسائل النفس و سرح العيون في شرح العيون، انتشارات اميركبير، تهران، چاپ دوم، 1385، ص 117.
  37. سوره الاسراء: 67.
  38. سيد على خان؛ رياض السالكين، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، 1409 - 1411 ق‌، ج 5، ص 245.
  39. فيض كاشانى، ملامحسن؛ نوادر الأخبار، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى (پژوهشگاه)، تهران، چاپ اول، 1371 ش، ص 65.
  40. توجه به غيرخدا انسان را به حجاب هاى «ظلمانى» و «نورانى» محجوب مى‌نمايد. كليه امور دنيوى اگر موجب توجه انسان به دنيا و غفلت از خداوند متعال شود، باعث حجب ظلمانى مى‌شود و اگر دنيا وسيله توجه به حق و رسيدن به دار آخرت باشد، حجاب هاى ظلمانى به حجب نورانى مبدل مى‌گردد. (خمينى امام سید روح‌الله، جهاد اكبر، پیشین، ص 46) همان طور که هر چه جز ذات الهی از عوالم غیبی باشد نیز حجاب نورانی نام دارد. (خمينى امام سید روح‌الله، آداب الصلاة، پیشین، ص 278)
  41. ابن طاووس، اقبال الاعمال، پیشین، ج 2، ص 644.
  42. خمينى امام سید روح‌الله؛ آداب الصلاة، پیشین، ص 7.
  43. خمينى امام سید روح‌الله؛ جهاد اكبر، پیشین، ص 37 و 38.
  44. سيد على خان؛ رياض السالكين، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، 1409 - 1411 ق‌، ج 4، ص 258.
  45. ديلمى، حسن بن محمد؛ أعلام الدين في صفات المؤمنين، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم، چاپ اول، 1408 ق، ص 128.
  46. سعادت‌پرور، علی؛ پاسداران حریم عشق (کلمات عرفا)، شرکت انتشارات احیاء کتاب، چاپ اول، 1388، ج 8، ص 34.
  47. امام سجاد علیه‌السلام، پیشین، ص 134.
  48. خمينى، امام سید روح‌الله؛ جهاد اكبر، پیشین، ص 37.
  49. در پاورقی 39 مفهوم حجاب نورانی شرح شد.
  50. فيض كاشانى، ملامحسن؛ المحجةالبيضاء، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ چهارم، 1417 هجرى، ج 2، ص 148.
  51. حسن زاده آملى حسن؛ ممد الهمم در شرح فصوص الحكم، انتشارات وزارت ارشاد، تهران، چاپ اول، 1378ش، ص 405.
  52. خمينى امام سید روح‌الله؛ آداب الصلاة، پیشین، ص 222.
  53. سيد على خان؛ رياض السالكين، چاپ دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، 1409 - 1411 ق‌، ج 3، ص 127.
  54. صدوق محمّد بن على بن بابويه؛ من لايحضره الفقيه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، چاپ ‌دوم، 1413 ه ق، ج 2، ص 613.
  55. ابن قولويه، جعفر بن محمد؛ كامل الزيارات، دارالمرتضوية، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش، ص 309.
  56. كلينى، پیشین، ج‌1، ص 380.
  57. مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى؛ روضة المتقين في شرح من لايحضره الفقيه، مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانپور، قم، چاپ دوم، 1406 ق، ج 14، ص 238.
  58. اللهمّ نوّر ظاهري‌ بطاعتك، وباطني بمحبّتك، وقلبي بمعرفتك، و روحي بمشاهدتك، وسرّي باستقلال اتّصال حضرتك‌. (فيض كاشانى، ملامحسن، الكلمات المكنونة (چاپ كنگره فيض)، انتشارات مدرسه عالى شهيد مطهرى، تهران، چاپ اول، 1387ش، ص 94)
  59. طهراني، پیشین، ص 97.
  60. سعادت‌پرور علي؛ سرالاسراء في شرح حديث المعراج، انتشارات تشيع، قم، 1374، چاپ اول، ج1 ، ص 67 و 68.
  61. كلينى، پیشین، ج‌2، ص 149.
  62. كلينى، پیشین، ج‌5، ص 509.
  63. مجلسى، پیشین، ج 8، ص 365.

منابع

مصطفی همدانی، انقطاع الی الله، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: 9 اردیبهشت 1391.