مرتضی حائری یزدی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۴۴

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

منبع: ستارگان حرم، جلد 2

نویسنده: احمد محيطى اردكانى

حاج شيخ مرتضى حائرى يزدى

شيداى عترت

حاج آقا مرتضى فرزند ارشد آيت الله مؤسس حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى، روز چهاردهم ذى الحجه سال 1334 ه.ق در اراك به دنيا آمد.(1)

تبارى پاك

پدر بزرگوارش مرحوم آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم در سال 1280 ه.ق در مهرجرد ميبد ديده به جهان گشود و پدربزرگش مرحوم محمدجعفر مهرجردى، فردى صالح، پرهيزكار و متقى بود، مادرش از اهالى اردكان مى باشد كه پس از ازدواج با آقاى محمدجعفر به مهرجرد كه در دو فرسخى اردكان مى باشد نقل مكان كرد.

آيت الله مؤسس با ارشاد آقاى مير ابوجعفر، نزد ملا على‌اصغر مجدالعلماء اردكانى صاحب كتاب «هدية المهدوية» در اردكان به تحصيل پرداخت. سپس به يزد و از آن جا به كربلا و سامرا و نجف رفت و به درجات عالى علمى دست يافت.

تا اين كه در سال 1333 يا 1332 ه.ق به اراك(2) مهاجرت نموده و بيش از هشت سال در آن شهر عهده‌دار حوزه علميه و تربيت طلاب و فضلا گرديد. و بالاخره در ماه رجب 1340 همراه با آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى (متوفاى 1371 ه.ق) و آيت الله حاج ميرزا مهدى بروجردى (متوفى 1388 ه.ق) و شيخ احمد مهرجردى يزدى و فرزندش آقا مرتضى كه در اين ايام بيش از شش سال نداشت به قم آمدند و با اصرار علما و اهالى قم در اين شهر مقيم گرديد.(3)

اولين اقدام مهم مرحوم آيت الله حائرى در اين سال تأسيس حوزه علميه قم در شرايط دشوار آن روز، كه تقريباً با كودتاى انگليسى رضاخان مصادف بود، مى باشد. رضاخان بعد از تحكيم پايه هاى قدرت خود، تلاش گسترده اى براى انحلال حوزه نوپاى قم داشت، و اگر لطف خدا و عنايت حضرت ولى عصر ارواحنا فداه و همت و پشتكار و مقاومت مرحوم حاج شيخ عبدالكريم نبود بى ترديد اثرى از آن زحمات باقى نمى ماند.(4)

آن فقيه بزرگوار سرانجام در شب 17 ذی القعده سال 1355 مطابق 1315 ه.ش در سن 83 سالگى به ديار باقى شتافت، و پيكر مطهرش، در رواق بالاى سر حضرت معصومه سلام الله عليها به خاك سپرده شد. يادش گرامى و راهش پر رهرو باد.(5)

ويژگي هاى اخلاقى، فعاليت هاى اجتماعى، استادان و شاگردان و آثار باقيمانده و ديگر خصوصيات آن عالم وارسته در اين مختصر نمى گنجد، تنها به سخن بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران امام خمينى در اين باره بسنده مى كنيم: «من خود در علماى زمان خود كسانى را ديدم كه رياست تامه يك مملكت، بلكه قطر شيعه را داشتند و سيره آن ها تالى تلو سيره رسول اكرم صلی الله علیه و آله بود. جناب استاد معظم و فقيه مكرم حاج شيخ عبدالكريم يزدى حائرى كه از هزار و سيصد و چهل و پنجاه و پنج رياست تامه و مرجعيت كامله قطر شيعه را داشت، همه ديديم كه چه سيره اى داشته، با نوكر و خادم خود هم سفره بود و هم غذا بود. روى زمين مى نشست و با اصاغر طلاب مزاح هاى عجيب و غريب مى فرمود، اخيرا كه كسالت داشت بعد از مغرب بدون ردا يك رشته مختصرى دور سرش پيچيده بود و گيوه بپا كرده، در كوچه قدم مى زد، وقعش در قلوب بيشتر مى شد و به مقام او از اين كارها لطمه اى وارد نمى آورد».

امام راحل در جاى ديگر نيز فرمودند: «آيا ما مفت خوريم كه مرحوم حاج شيخ عبدالكريم ما وقتى كه از دنيا مى رود همان شب آقازاده هايش شام نداشتند؟!».(6)

استادان

حاج آقا مرتضى در خاندان علم و فضيلت و تقوا رشد نمود و در تحصيل علم و دانش بسيار كوشا بود، بعد از اتمام دروس مقدماتى، فقه و اصول و فلسفه را نزد استادان شايسته و آيات عظام فراگرفت.

بعضى از استادان وى عبارتند از:

1- آيت الله سيد محمدرضا گلپايگانى: وى مى فرمود: پدر بزرگوارشان مرحوم آيت الله مؤسس به من فرمود: فرائد الاصول را براى ايشان درس بگو، و به او اجازه بده كه حرف بزند و مطلبى كه به ذهنش مى آيد بيان كند. كاملاً معلوم است كه مرحوم پدرشان بسيار عنايت داشتند كه فقاهت و اجتهاد فرزندشان شكوفا شود و به مراتب عالى علمى نايل گردد.(7)

2- آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى (متوفاى 1371 ه.ق)

3- آيت الله سيد محمد محقق داماد (متوفاى 1388 ه.ق) داماد حاج شيخ عبدالكريم حائرى.

4- پدرشان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايرى (متوفاى 1355 ه.ق)

5- آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى (متوفاى 1372 ه.ق) پدر خانم حاج آقا مرتضى حائرى.

6- آيت الله حاج سيد حسين بروجردى (متوفاى 1380 ه.ق)

7- آيت الله امام خمينى بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران (متوفاى 1368 ه.ش).(8)

تدريس

آيت الله حاج آقا مرتضى، بيش از چهل سال در حوزه علميه قم به تدريس سطح و خارج فقه و اصول پرداخت و شاگردان ممتازى تربيت و تحويل جامعه داد. وى در نحوه تدريس كمتر به نقل اقوال ديگر علما مى پرداخت، ولى در تقسيم بندى مطالب و تبيين ادله آن و انتخاب نظر خويش بسيار دقيق و ممتاز بود.(9)

بعضى از شاگردان

  • 1- آيت الله حاج سيد عباس خاتم يزدى
  • 2- آيت الله حاج شيخ حسين شب زنده دار
  • 3- آيت الله شهيد محمدمهدى ربانى املشى
  • 4- آيت الله محمد محمدى رى شهرى
  • 5- حجة الاسلام حاج شيخ محمدحسين امراللهى، كه فعلا مسؤول تحقيق و تنظيم و نشر آثار استاد مى باشد.
  • 6- حجة الاسلام حاج ميرزا محمد پيشوايى ترك آبادى.(10)
  • 7- حجة الاسلام حاج شيخ محمدحسين بهجتى، «شفق» امام جمعه اردكان.
  • 8- حجة الاسلام حاج سيد على آقا محقق داماد، خواهرزاده حاج آقا مرتضى حائرى.
  • 9- حجة الاسلام محمدحسين اشعرى.
  • 10- حجة الاسلام سيد حسن آل طه.
  • 11- حجة الاسلام سيد صادق حسينى مآب يزدى.(11)

ويژگي هاى اخلاقى

مرحوم حاج آقا مرتضى فرزند برومند و خلف صالح مرحوم آيت الله مؤسس مى باشد كه زهد و تقوا، ساده زيستى، دورى از مظاهر فريبنده دنيا، ناديده گرفتن تشريفات ظاهرى، پرهيز از خلاف گويى و تملق و ديگر صفات نيكو را از آن پدر بزرگوار به ارث برده بود. با آن كه فقيهى ماهر و مجتهد و استادى ژرف انديش بود، رساله عمليه ننوشت و هيچ گاه دنبال مرجعيت نبود، حتى براى درس گفتن بر منبر مى نشست با آن كه جمعيت شاگردان وى كم نبود، باز پاى منبر روى زمين مى نشست و درس مى گفت.(12)

عدالت:

به مرحوم آيت الله مؤسس گفتند، شما پول هاى سهم امام و سهم سادات را در منزل نگهدارى نكنيد ممكن است اتفاقى بيفتد. ايشان فرمودند: «ما كسى در خانه نداريم، جز آقا مرتضى كه عادل است و مهدى كه پسر خوبى است».(13)

پرهيز از دروغ:

مردى كه خدمتكار آقا مرتضى بود گفت: يك روز آقايى آمد درِ منزل و از آقا مرتضى كمكى مى خواست كه در توان آقا نبود. كسى از اهل خانه به من گفت: برو و بگو آقا در منزل نيست. ايشان برآشفت و گفت يعنى دروغ بگوييم! هرگز! سپس خودشان آمدند و با احترام عذر شخص را خواستند. هرگاه مى خواست كسى را تأييد كند مى گفت: تا به حال از او دروغ نشنيدم.(14)

احترام به شخصيت ديگران:

بارها مى فرمود: من به خانواده سفارش مى كنم كه خادم خانه را با تجليل نام ببر و خود هرگاه مى خواست خادم را كه نامش رحمت الله بود، صدا زند، مى فرمود: آقا مشهدى رحمت الله. سپس مى فرمود: هر كس پيش خودش شخصيتى دارد و شخصيت اشخاص محترم است.(15)

زهد و پرهيز از اسراف:

وى تا آخر عمر در خانه پدري‌اش كه با خشت و گل ساخته شده بود زندگى كرد، بدون اين كه آن را نوسازى كند يا تغيير دهد. يك وقت سقف يكى از ساختمان هاى منزل مشرف به خراب شدن بود، معمارى حاضر شد با خرج خودش بدون اين كه از سهم مبارك امام علیه السلام باشد آن را بازسازى كند. اول حاج آقا مرتضى پذيرفت، اما چند روز بعد پشيمان شد و فرمود: هنوز ساختمان محكم است و براى عمر ما كافى است. ديگرى خواست همه خانه را خراب كند و در چند طبقه بازسازى كند تا جوابگوى حوائج و رفت و آمدها را بدهد، اما ايشان نپذيرفتند.

وى آن قدر مراعات وجوه و اموال عمومى را مى كرد كه پاكت نامه ها و تلگراف ها كه براى ايشان مى آمد، نگه مى داشتند و درس خارج فقه و اصول را روى آن مى نوشتند.(16)

خدمات اجتماعى و كمك به درماندگان

اهتمام به رفع گرفتارى هاى مردم درمانده، برطرف كردن مشكلات زندگى آنها از ديگر خصوصيات بارز اين مرد بزرگ بود. درب خانه اش به روى مردم باز بود، حاجتمندان به راحتى مى توانستند نيازهاى خود را با وى در ميان بگذارند و مشكلات خود را به وسيله او حل كنند.

تعدادى از بازاريان محترم و تجار و بازرگانان متدين و كسبه علاقمند به امور خير، به سرپرستى حاج آقا مرتضى حائرى، براى رفع نيازمندي هاى يتيمان و درماندگان جلساتى داشتند و يتيمان زياد و خانواده هاى بى سرپرست بسيارى زير پوشش داشتند و به شكل آبرومندانه به وضع آن ها رسيدگى مى كردند و به زندگى بى رونق آنان سامان مى بخشيدند. نان، غذا، لباس و گاهى جهيزيه دختران بى سرپرست و مخارج ازدواج و عروسى آن ها را با احترام تأمين مى كردند.(17)

تلاوت قرآن

اين فقيه بزرگوار، بسيار قرآن تلاوت مى كرد به گونه اى كه مى توان گفت بيشتر آيات آن را حفظ شده بود. بدين سبب گاهى سه جزء قرآن را در يك ساعت تلاوت مى كرد و در سه روز تمام قرآن را ختم مى نمود. بارها مى فرمود: وقتى در آيات قرآنى تأمل و دقت مى كنم، هر آيه اى از آن به اندازه اى جامعيت دارد كه به نظر معجزه آسا است و هر آيه اى عصاى موسى است. در حاشيه قرآنى كه تلاوت مى نمود نظريات تفسيرى خودشان را نيز نوشته اند كه هنوز مخطوط باقى است.(18)

عشق به على بن موسى الرضا علیه السلام

وى علاقه خاصى به اهل بيت علیهم السلام به ويژه حضرت امام رضا علیه السلام داشت و به گونه اى كه اگر در درس هم نام على بن موسى الرضا علیه السلام را مى شنيد اشك از ديدگانش سرازير مى گشت. بدين جهت بيشتر تعطيلات حوزه در مشهد مقدس در جوار آن امام همام علیه السلام بسر مى برد. بنابر اظهار خودشان بيش از شصت سفر به خراسان رفتند و هر بار مدت ها در آن جا بودند و عنايت خاصى به زيارت امام رضا علیه السلام داشتند. به سادات و ذريه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله علاقه خاصى داشتند و براى آن ها احترام ويژه اى قائل بودند.(19)

زيارت حضرت معصومه سلام الله علیها

صبح پنج شنبه 16 صفر 1405 داخل حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها نزديك درب ايوان طلا، به فاصله حدود دو مترى ضريح مطهر ايستاده، زيارت آن حضرت را تمام كرده بودم كه آيت الله حاج آقا مرتضى حائرى آمدند و در همان نزديكى ايستاده مشغول زيارت شدند. پس از اتمام زيارت، دو روحانى از شاگردان آن بزرگوار آمدند و راجع به مكان زيارت در اين حرم و معناى اين جمله كه بايد زيارت «عندرأسها» باشد سؤال كردند.

وى در جواب آن دو روحانى اين گونه فرمود: «عندرأسها» غير از «فوق رأسها» است. و در اينجا كه من ايستاده ام (نزديك درب ايوان طلا) هم «عندرأسها» صدق مى كند و هم رو به قبله ايستاده ام. سپس فرمودند: من در خواب، ديدم كه حضرت ولى عصر امام زمان عجل الله تعالى فرجه و دو نفر ديگر با هم در همين جا كه من ايستاده ام مشغول زيارت خواندن بودند.(20)

ايشان اضافه فرمودند: افرادى كه بالاسر حضرت رو به قبله مى ايستند و زيارت مى خوانند، در حقيقت پشت به رأس آن حضرت كرده اند. آيت الله حاج آقا مرتضى پس از اتمام جواب آمدند بالاى سر آن حضرت و توقف كوتاهى كردند و بعد در گوشه اى از مسجد بالاسر مقدارى نشستند و دعا خواندند. سپس نزد قبر پدر بزرگوارشان رفته مشغول تلاوت قرآن و دعا شدند.

مكاشفات و صفاى باطن

آن عارف فقيه، داراى مقامات معنوى بالايى بودند، خواب هاى صادق و مكاشفات عجيبى داشتند، بعضى از آن ها را در يادداشت هاى خودشان ذكر كرده اند. يك نمونه آن چنين است كه خود نگاشته اند: «در سفر دوم كه به مشهد مقدس در خدمت صديق محترم آقاى حاج آقا مجتبى اراكى رفتم، ايشان حقير را به خانه برد و نگذاشت با جناب آقاى محمدى در مدرسه سليمان خان زندگى كنم و در خانه ايشان خوابيدم. قبل از آن از حضرت ابى الحسن الرضا عليه آلاف التحية والثناء حاجتى خواسته بودم. از خواب كه بلند شدم ديدم به ديوار جواب آن به طريق اجمال كه موكول به اراده حق متعال نموده بود، نوشته شده است پس از ديدن محو شد».(21)

ذوق شعرى

حاج آقا مرتضى علاوه بر مقام بالاى علمى و فقاهتى، ذوق شعرى نيز داشتند، نمونه اى از اشعارش كه متضمن فضيلت زيارت امام هشتم علیه السلام والتجاء سوزان وى به دربار آن امام همان مى باشد و در جمادى الثانى 1389 در مشهد مقدس سروده اند و در حرم مطهر قرائت گرديده است چنين است:

در خصال(22) آمد كه نور هشتمين × آفتاب آسمان علم و دين

لابس خلعت زخلوتگاه دوست × آن كه راز علم الاسماء در اوست

مظهر اسماء خلاق مبين × جانشين ذات رب العالمين

گفت هر كس كو بيايد سوى من × ترك كوى خود كند در كوى من

من به ديدارش روم ديگر سرا × وا رهانم زائرم را از بلا

او اگر يك بار آيد نزد من × من سه بار او را بيابم در محن

اندر آن هنگامه پر هيمنه × كه گهى از ميسره گه ميمنه

نامه هاى بندگان از خوب و بد × سوى صاحب نامه ها پران شود

واندر آن معبر كه مى بايد عبور × از صراط و رفتن از ظلمت به نور

واندر آن موقف كه وقت سنجش است × گاه سنجش غيرگاه بخشش است

اندر اين هنگامه هاى پرخطر × كه نباشد عفو و بخشش در نظر

مى دهم سرمايه ها از نور خود × از گران سرمايه موفور خود

تا كه ميزان عمل سنگين شود × نامه ها چون بوستان رنگين شود

با همان سرايه با اذن اله × راه را سازم برايش شاهراه

اى علىّ عالى اى نور خدا × اى كه باشى بر رضاى حق رضا

من به ديدارت مكرر آمدم × لطف ها بايد بيايم دم بدم

هم به دنيا هم به عقبى بايدت × لطف هايى كه تو را مى شايدت

در پناه خود همى گيرى مرا × با جميع دوستان و اقربا

در دلم نور معارف افكنى × و از خرافات جهات دورم كنى

از خواهم اى ولىّ اتقياء × اى مهين سبط اميرالاوصياء

وقت مردن كلبه ام روشن كنى × از قدومت گلخنم گلشن كنى

روى مهر تو بهشت است اى رضا × بلكه باشد از بهشت، اكبر، رضا(23)

مبارزات

از خصوصيات آشكار آن عالم وارسته اين بود كه هيچ گاه در مبارزه با انحرافات و كجروى ها سستى نشان نمى داد و در مقام نهى از منكر و دفع بدعت ها و خلاف ها شجاع بود. در زمان حكومت طاغوت، با قوانين ضدخدايى شاه معدوم به طور محسوس مخالفت مى نمود و رسما در صف مبارزان و مخالفان رژيم قرار داشت. گاهى در مجلس عمومى، عليه نظام ستم شاهى سخنرانى مى كرد.(24) تا اين كه جريان انجمن هاى ايالتى و ولايتى پيش آمد؛ اولين جلسه مراجع بزرگ قم در رابطه با مقابله با همين قوانين باطل، در منزل ايشان تشكيل شد.(25)

روزنامه هاى عصر تهران كه تصويب نامه دولت قم بود و قيود تغيير يافته آن را منتشر ساختند، نزديك غروب به قم رسيد، و به دنبال آن طوفانى از خشم و ناراحتى در ميان عموم طبقات خاصه جامعه روحانيت پديد آمد، آن روز بعد از نماز مغرب و نماز عشاء تقريبا سه ساعت بعد از رسيدن جرائد به قم، در منزل آيت الله حائرى چند تن از علما و آيات عظام قم، چون آيت الله خمينى و آيت الله گلپايگانى... با حضور حاج آقا مرتضى فرزند بزرگوار حاج شيخ عبدالكريم حائرى، به طور فوق العاده جلسه اى تشكيل شد و تا پاسى از شب پيرامون تصويب نامه دولت و نحوه اقداماتى كه مى بايد انجام گيرد به مذاكره پرداختند.

بعد از صدور اعلاميه مراجع بزرگ قم، تلگراف ديگرى صادر شد كه آقايان علما و آيات عظام مرحوم سيد احمد زنجانى و محقق داماد و حاج شيخ هاشم آملى و حاج آقا مرتضى حائرى آن را امضاء كرده بودند و در روز 17 مهرماه 1341 كه فقط يك شب از اعلام آن در جرايد شهر تهران مى گذشت مخابره گرديد.(26)

حاج آقا مرتضى بعد از دستگيرى امام خمينى نيز همراه علماى ديگر قم اعلاميه هاى مشتركى در تأييد نهضت آن قائد عظيم الشأن امضا نمود و پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران به عنوان يكى از اعضاء مجلس خبرگان قانون اساسى انتخاب شد و در آن مجلس حضور يافت.

امام خمينى نيز براى اين عالم بزرگوار احترام ويژه اى قائل بود و در پيامى وى را چنين ستود: «اين بزرگوار، علاوه بر مقام فقاهت و عدالت از صفاى باطن به طور شايسته برخوردار بودند و از اوائل نهضت اسلامى ايران از اشخاص پيشقدم در اين نهضت مقدس بودند. فجراه اللّه عن الاسلام خيرا».(27)

آثار باقيمانده:

كتاب هاى چاپ شده:

  • 1- ابتغاء الفضيلة فى شرح الوسيلة، كه محور بحث‌شان در اين كتاب مكاسب محرمه از كتاب وسيلة النجاة زعيم بزرگ مسلمين آسيد ابوالحسن اصفهانى است و جلد اول آن به چاپ رسيده.
  • 3- كتاب الخمس، با تحقيق حجة الاسلام شيخ محمدحسين امراللهى.
  • 4- پرتوى از انوار آسمانى، تحت عنوان «علوم قرآن» درباره اعجاز قرآن است.
  • 5- مباحثى در تفسير سوره حمد كه در مجله كتابخانه مسجد اعظم به چاپ رسيده است.

كتاب هاى چاپ نشده:

  • 2- رساله اى در طهارت.
  • 3- رساله اى در خلل صلاة.
  • 4- دوره كامل اصول در سه جلد.
  • 5- يادداشت هايى به خط خودشان در 135 صفحه.
  • 6- مجموعه چند سخنرانى در ايام فاطميه.(28)

وفات

مرحوم آيت الله حاج آقا مرتضى حائرى پس از عمرى تلاش و كوشش در راه احياى دين مبين اسلام و تربيت شاگردانى والامقام دچار كسالت قلبى شده و اين موجب گرديده بود گاهى در كار تدريس‌شان وقفه اى به وجود آيد. خصوصاً در ماه هاى اخير عمرشان كه با سختى تدريس مى فرمود، اما عنايت و توجه و اهميت درس براى ايشان به اندازه اى بود كه با همان حال مريضى به خود اجازه نمى دادند كه درس را تعطيل كنند. بالاخره در شب 24 جمادى الثانى 1406 مصادف با 25 اسفند 1364 روح پاكش به ملكوت اعلى پيوست.

صبح روز بعد، جنازه آن زاهد عالم را از مدرسه روبروى منزلشان تشيع كردند و به صحن حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها آوردند. آيت الله حاج سيد محمدرضا گلپايگانى بر پيكر پاك آن مرحوم نماز خواندند و جنازه را به سوى مسجد بالاسر آن حضرت بردند و پايين پاى پدر بزرگوارش به خاك سپردند.

امام خمينى پيام تسليتى براى حوزه هاى علميه و خانواده وى ارسال كردند كه متن آن چنين است: «رحلت اسف انگيز حضرت آيت الله حاج آقا مرتضى حائرى رحمة الله عليه موجب كمال تأثر و تأسف گرديد. ايشان در علم و عمل، به حق، خلف بزرگوار مرحوم آيت الله العظمى استاد معظم حضرت آقاى شيخ عبدالكريم رضوان الله تعالى عليه بودند و كفى به شرفا و سعادة. اينجانب از اوائل تأسيس حوزه علميه پربركت قم كه به دست مبارك پدر بزرگوارشان تأسيس شد و موجب آن همه بركات شد، آشنايى با ايشان داشته و پس از مدتى از نزديك، معاشر و دوست صميمى بوديم و در تمام مدت طولانى معاشرت جز خير و سعى در انجام وظيفه علميه و دينيه از ايشان مشاهده ننمودم. اين بزگوار علاوه بر مقام فقاهت و عدالت از صفاى باطن به طور شايسته برخوردار بودند و از اوائل نهضت اسلامى ايران از اشخاص پيشقدم در اين نهضت مقدس بودند فجزاه الله عن الاسلام خيرا. اينجانب به ملت محترم به ويژه اهالى وفادار قم و حضرات علماى اعلام مدرسين معظم حوزه علميه قم تسليت عرض مى كنم و براى خاندان معظم ايشان و فاميل محترمشان خصوصاً حضرت حجة الاسلام آقا حاج آقا مهدى حائرى اعزه اللّه از خداوند تعالى طلب صبر جميل و اجر جزيل مى نمايم. اميد است عنايت حضرت بقية اللّه روحى و ارواح العالمين لمقدنا الفداء شامل حال همه آنان و همه ملت مسلمان باشد والسلام على عباداللّه الصالحين. 15 اسفند 64 برابر با 24 جمادى الثانى سال 1406 هجرى قمرى. روح الله الموسوى الخمينى».

در همين تاريخ پيام تسليتى را آيت الله سيد محمدرضا گلپايگانى هم به همين مضامين صادر گرديد و تسليت آن بزرگوار نيز ابلاغ شد.(29)

پى نوشت

(1). كتاب الخمس، حاج شيخ مرتضى حائرى، تحقيق حاج شيخ محمد حسين امراللهى، ج 1، ص 6.

(2). در كتاب الخمس، آمده: وى در سال 1332 ه.ق به اراك رفتند.

(3). آيت الله مؤسس مرحوم آقاى حاج شيخ عبدالكريم حائرى قدس سره الشريف، على كريمى جهرمى، ج اول، ص 56.

(4). مجله نور علم، شماره مسلسل 11، ص 109.

(5). ر.ك: ريحانة الادب، محمدعلى مدرس، ج 1، ص 66، آينه دانشوران، سيد عليرضا ريحان يزدى، ص 22، تاريخ اردكان، على سپهرى، ج 1، ص 213.

(6). آيت الله مؤسس، على كريمى جهرمى، ص 54.

(7). همان، ص 128.

(8). همان، ص 128، كتاب الخمس، حاج آقا مرتضى حائرى، ص 7 و زندگانى زعيم بزرگ عالم تشيع آيت الله بروجردى، على دوانى، ص 265.

(9). گفتگو با حجة الاسلام آميرزا محمد پيشوايى كه در حدود چهل سال در درس ايشان شركت نموده و با ايشان محشور بوده است.

(10). تُرك آباد، روستايى در 5 كيلومترى اردكان است.

(11). گفتگو با حجة الاسلام حاج شيخ محمدحسين امراللهى، مسئول تحقيق و تنظيم و نشر آثار استاد و آقاى پيشوايى.

(12). آيت الله مؤسس، جهرمى، ص 130-131.

(13). همان و گفتگو با حجج اسلام، پيشوايى و امراللهى.

(14). همان.

(15). همان.

(16). همان.

(17). همان.

(18). همان.

(19). همان.

(20). آيت الله حاج شيخ حسين شب زنده دار نيز اين خواب را در درس اخلاقشان در فيضيه روز 69/8/17 از مرحوم حاج آقا مرتضى بيان كردند.

(21). زيراكس يادداشت هاى حاج آقا مرتضى، ص 32.

(22). مقصود، كتاب خصال شيخ صدوق (متوفاى 381 ه.ق) است كه در آن جا آمده: قال الرضا علیه السلام من زارنى على بعد دارى اتيته يوم القيامة فى ثلاث مواطن حتى اخلصه من اهوالها: اذا تطايرت الكتب يمينا و شمالا و عند الصراط و عند الميزان. الخصال باب الثلاثة، ح 220.

(23). آيت الله مؤسس، جهرمى، ص 139-142 به نقل از مكتب اسلام سال 26 ش.

(24). آيت الله مؤسس، جهرمى، ص 153.

(25). بررسى و تحليلى از نهضت امام خمينى در ايران، سيد حميد روحانى، ص 149.

(26). آيت الله مؤسس، جهرمى، ص 155 و بررسى و تحليلى از نهضت امام خمينى در ايران، روحانى، ص 150.

(27). آيت الله مؤسس، جهرمى، ص 168.

(28). كتاب الخمس، ص 8-9 و آيت الله مؤسس، جهرمى، ص 133-134.

(29). آيت الله مؤسس جهرمى، ص 168-169.