فرهنگ و تمدن اسلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۳۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مقاله از یک نشریه}}
+
{{عالی}}
 +
[[فرهنگ]] و تمدن [[اسلام]] مجموعه باورها و ارزشهای اسلامی و نمود آن در پیشرفت علم و هنر و ظهور نهادها‌ی اجتماعی و سیاسی در بین ملل و مردمی است که اسلام را به عنوان [[دین]] خود پذیرفتند. فرهنگ اسلام توانست در طول چند قرن تمدنی عظیم و بی نظیر را در منطقه وسیعی از جهان به وجود آورد. مسلمانان از نیمه دوم قرن دوم هجری تا اواسط قرن هشتم (در حدود شش قرن) رهبری علمی جهان را در دست داشتند.
  
 +
==تعریف واژه‌های فرهنگ و تمدن==
 +
'''فرهنگ:'''
  
 +
واژه [[فرهنگ]] که در زبان انگلیسی culture و در عربی ثقافه نامیده می‌شود از واژه های پر بحث است که تعاریف مختلفی برای آن بیان شده است. برخی از تعاریف بیان شده برای فرهنگ عبارتند از:
  
 +
*مایکل گیلسون فرهنگ را «مجموعه‌ای از قواعد ناشناخته و چیزهایی که به عنوان امور طبیعی گرفته می‌‌شوند و در واقع به مسائل غیرعلمی ‌‌بستگی دارند» می‌‌داند.<ref>مجموعه مقالات اولین کنفرانس بین‌المللی فرهنگ و تمدن اسلامی، ص ۱۹۰.</ref>
 +
*رولف لنتون مفهوم فرهنگ را مسائل بنیادی می‌‌داند که ویژگی روشنی به افراد یک جامعه می‌‌دهند و آن‌ها را به صورت یک گروه متمایز با زبان، آداب و رسوم و دین خاص درمی‌‌آورد.<ref>همان منبع، همان ص.</ref>
 +
*در فرهنگ سخن فرهنگ چنین تعریف شده است: «فرهنگ: پدیده کلی پیچیده‌ای از گرداب، رسوم، اندیشه، هنر و شیوه زندگی که در طی تجربه تاریخی اقوام شکل می‌‌گیرد و قابل انتقال به نسل‌های بعدی است».<ref>فرهنگ روز سخن به سرپرستی حسن انوری، تهران، سخن، ۱۳۸۳، ص۸۶۹.</ref>
 +
*علی اکبر ولایتی در کتاب تاریخ و تمدن اسلامی: فرهنگ مجموعه‌ای از سنت‌ها، آداب و اخلاق فردی یا خانوادگی اقوامی‌‌ است که پایبندی ایشان به این امور باعث تمایز آن‌ها از دیگر اقوام و قبایل می‌‌شود. به عبارت دیگر، فرهنگ مجموعه باورهای فرد یا گروهی خاص است و چون باورها ذهنی‌اند پس فرهنگ جنبه عینی ندارد.<ref>تاریخ و تمدن اسلامی، علی‌اکبر ولایتی، قم: دفتر نشر معارف، ۱۳۸۴ ش، ص ۱۹.</ref>
  
در بررسی هر موضوع علمی، تحقیقی و پژوهشی تبیین مبادی تصوری به شیوه مطلوب و صحیح بسیاری از مشكلات را حل و در روشن شدن تصدیقات كمك شایانی به پژوهشگر در بیان موضوع مورد نظر می‌كند، بنابراین پرداختن به تصورات جهت نیل به تصدیقات امری ضروری به نظر می‌رسد.
+
'''تمدن:'''
  
==تعریف واژه‌ها==
+
تمدن در زبان انگلیسی civilization و در عربی حصاره خوانده می‌‌شود و در لغت به معنای شهرنشینی و از ریشه [[مدینه]] و مدنیت گرفته شده و به معنی دیگر متخلق شدن به شهرنشینی یا خوی و خصلت شهرنشینی به خود گرفتن می‌‌دهد.<ref>نقش فرهنگ و تمدن در بیداری غرب، ص ۴۵ و نیز ر.ک: علی شریعتی، همان منبع، ج۱، ص ۵-۴.</ref> و بدان معناست که بشر در سایه آن به تشکیل جوامعی پرداخته و شهرنشین شده است. «در زبان‌های بیگانه نیز کلمه تمدن civilization از کلمه civita که در مقابل وحشیگری قرار گرفته و از کلمه civilis که معنی شهرنشینی دارد گرفته شده است».<ref>نقش پیامبران در تمدن انسان، فخرالدین حجازی، بی‌جا: بعثت، بی‌تا، ج دوم. صص ۲۰-۱۹.</ref>
  
یکی از مباحث مهم و ضروری در هر تحقیقی، بررسی مفاهیم کلیدی آن در ابتدای تحقیق است. در این راستا موضوع مورد نظر نیز مستثنی نخواهد بود بنابراین برای شناخت فرهنگ و تمدن اسلامی ‌‌آشنایی با برخی مفاهیم ضروری است از جمله این مفاهیم واژه‌های تاریخ، فرهنگ، تمدن و تجدد می‌باشند.
+
برای واژه تمدن نیز همانند فرهنگ معانی و تعاریف گوناگونی وجود دارد:
  
شناخت این مفاهیم ما را برای ورود به بحث اصلی یاری می‌رساند، لذا به اختصار معنا و مفهوم هر یک را مورد بررسی قرار می‌دهیم.
+
*ویل دورانت: «تمدن را می‌توان به شکل کلی آن، عبارت از نظمی ‌‌اجتماعی دانست که در نتیجه وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکان‌پذیر می‌‌شود و جریان پیدا می‌‌کند».<ref>تاریخ تمدن، ج۱، ص۵.</ref>
  
===تاریخ===
+
*فرهنگ روز سخن: در تعریفی دیگر می‌‌توان تمدن را «مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در یک منطقه، کشور یا عصر معین یا حالات پیشرفته و سازمان‌ یافته فکری و فرهنگی هر جامعه که نشان آن پیشرفت در علم و هنر و ظهور نهادها‌ی اجتماعی و سیاسی است».<ref> فرهنگ روز سخن، همان منبع، ص ۳۳۷</ref>
  
برای واژه تاریخ تعاریف گوناگونی ارائه شده است. عده‌ای معتقدند: «تاریخ علمی ‌‌است که در آن از حوادث زمان گذشته بشر بحث می‌‌شود».<ref>علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، صادق آئینه‌وند، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ج اول، 1377، ج1، ص 38.</ref>
+
*دهخدا: «تخلق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت».
  
تاریخ در لغت به معنی وقت‌شناسی و در عرف و اصطلاح تعیین وقت را می‌‌رساند، لذا تعریفی که از آن وجود دارد چنین است: «تاریخ شناسایی وقت است با استناد به آغاز حدوث امری شایع و رایج‌، همچون ظهور ملتی یا وقوع حادثه‌ای هولناک چون توفان یا زلزله‌ای بزرگ...».<ref>علم تاریخ در اسلام، صادق آئینه‌وند، وزارت ارشاد اسلامی، ج اول 1366، ص33.</ref>
+
*علی اکبر ولایتی: تمدن حاصل تعالی فرهنگی و پذیرش نظم اجتماعی است. تمدن خروج از بادیه نشینی و گام نهادن در شاهراه نهادینه شدن امور اجتماعی یا به قول ابن خلدون عمران یافتن است.<ref> پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، علی اکبر ولایتی، ج۱، ص ۲۲ </ref>
  
تعریف دیگر، تاریخ را عبارت از فنی می‌داند که در آن از وقایع زمان و آنچه در عالم است، از حیث تعیین و تقریب بحث می‌‌‌نماید.<ref> علم تاریخ در اسلام، ص36.</ref>
+
*ابن خلدون: [[ابن خلدون]] تمدّن را حالت اجتماعی انسان می داند. از نظر ابن خلدون، جامعه ای که با ایجاد حاکمیت، نظم پذیر شده، مناصب و پایگاه های حکومتی تشکیل داده تا بر حفظ نظم نظارت نماید و از حالت زندگی فردی به سوی زندگی شهری و شهرنشینی روی آورده و موجب تعالی فضایل و ملکات نفسانی، چون علم و هنر شده، حایز «مدنیّت» است.<ref> پیامبر اعظم (ص) بنیانگذار تمدن اسلامی، اکبر عروتی موفق؛ معرفت، بهمن ۱۳۸۵، شماره ۱۱۰ </ref>
  
علمای مسلمان نیز تعاریف مختلفی برای تاریخ ارائه نموده‌اند؛ گروهی اصل آن را عربی و معنای آن را نهایت و آخر هر چیز دانسته‌اند و عده‌ای آن را فارسی و اصل آن را «ماه روز» می‌دانند.<ref>علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، ج1، ص50. معنی اصطلاحی آن عبارت است از «معلوم کردن احوال انبیا و امامان و فرمانروایان و وزرا و خلفا... و حوادث بزرگ مانند جنگ‌ها و فتوحات بر حسب زمان» تاریخ‌نگاری در اسلام، سید صادق سجادی و هادی عالم‌زاده، تهران: سمت، ج اول، 1375، شمسی، ص8.</ref>
+
'''قرابت معنای فرهنگ و تمدن اسلامی:'''
  
این علم یا به زبان قرآن، روزهای خدا،<ref>ایام الله.</ref> ‌منبع سوم معرفت به شمار می‌‌رود.<ref>علم تاریخ در اسلام، ص13.</ref> سید حسین نصر در تعریف تاریخ می‌‌نویسد: «در نظر فرد مسلمان، تاریخ یک رشته از پیشامدهاست که به هیچ وجه تأثیری در اصول غیروابسته به زمان اسلام ندارد».<ref>علم تمدن در اسلام، سید حسن نصر، ترجمه احمد آرام، تهران: اندیشه 1350، ص1.</ref>
+
به طور کلی تمدن با واژه فرهنگ قرابت دارد و گاهی این دو به جای هم بکار می‌‌روند یا هر کدام طوری استعمال می‌‌شود که معنای دیگری در آن مشاهده می‌شود. هنگامی‌‌ که این دو در مقابل هم قرار می‌‌گیرند، باید فرق این دو را شناخت. تمدن بیشتر به ظواهر زندگی اجتماعی توجه دارد اما آنجا که پای معنا به میان می‌‌آید با فرهنگ ارتباط پیدا می‌‌کند.
  
در مقابل این تعاریف، تعاریف دیگری نیز ارائه شده است. برای نمونه دکتر شریعتی می‌‌نویسد: «تاریخ گذشته‌ای است که زمان حال را پدید آورده است. تاریخ حرکتی است که به سوی آینده در جریان است. تاریخ عمر نوع انسان است».<ref>تاریخ تمدن، علی شریعتی، تهران: انتشارات قلم، ج پنجم 1375، ج1، ص76.</ref>
+
چون در زندگی اجتماعی اغلب این دو با هم هستند، جداکردن حیثیت مادی از حیثیت معنوی آن مشکل است. پس وقتی می‌‌گوییم تمدن اسلامی‌‌ یعنی آن ویژگی‌های زندگی اجتماعی که متأثر از [[اسلام]] است. البته وقتی می‌گویند تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمان‌هاست و نسبت دادن به اسلام فقط از آن روست که کسانی که این کارها را انجام داده‌اند، مسلمان هستند. مانند این که گاهی [[فلسفه]] اسلامی ‌‌می‌‌گوییم در مقابل فلسفه مسیحی، یعنی این فلسفه مسلمان‌هاست ولی گاهی منظور فلسفه‌ای است که متأثر از فکر اسلامی ‌‌باشد یعنی اسلام آن را ابداع کرده یا پرورش داده و بکار گرفته باشد. این جا هم می‌گوییم تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمان‌هاست. در کتاب‌هایی که غربی‌ها درباره تمدن نوشته‌اند، منظورشان همان تمدن مسلمان‌هاست. اغلب هم اسلام و عرب را مساوی می‌دانند.<ref>نشریه هفته‌نامه پرتو، سال نهم، شماره ۴۰۸.</ref>  
  
===فرهنگ===
+
[[سید علی حسینی خامنه ای|مقام معظم رهبری]] در رابطه با فرهنگ فرموده‌اند: منظور ما از فرهنگ، [[عقاید]] و [[اخلاق]] است. برخلاف ما که وقتی در محاوراتمان واژه فرهنگ را می‌‌گوییم، بیشتر آداب و رسوم و زبان فارسی و این حرف‌ها به ذهنمان می‌آید و وقتی ده درصد بودجه کشور را برای فرهنگ می‌‌گذارند متاسفانه صرف همین‌ها می‌شود. بنابراین فرهنگ باورها و ارزش‌هاست و مسائل دیگر جنبه فرعی و ثانوی دارد. شکل خانه‌سازی یا برخی آداب و رسوم، ماهیت فرهنگ را عوض نمی‌‌کند. فرهنگ جامعه هنگامی ‌‌تغییر می‌‌کند که باورهایش درباره هستی و انسان و ارزش‌های حاکم بر زندگی تغییر کند. [[اصول دین]] و [[فروع دین]] هم بیشتر به باورها و ارزش‌ها مربوط است. باورها را بیشتر در اصول و ارزش‌ها را بیشتر در فروع دین مطرح می‌‌کنیم. پس حقیقتاً جایی که اسلام در زندگی اجتماعی مردم اثر می‌‌گذارد در بعد فرهنگی است و به وسیله فرهنگ با تمدن ارتباط پیدا می‌‌کند. به همین خاطر مسائل فرهنگی و تمدن با هم آمیخته است، حتی یک پدیده از جهتی مربوط به تمدن و از جهتی مربوط به فرهنگ است. اگر شکل ظاهری و جهات محسوس آن را حساب کنیم، بعد تمدنی است و اگر جهات معنایی آن را در نظر بگیریم، آن بار معنایی که دربردارد و حکایت از باور یا ارزش خاصی می‌‌کند، آن با فرهنگ جامعه ارتباط دارد.<ref>نشریه هفته‌نامه پرتو، سال نهم، شماره ۴۰۸.</ref>
  
به علت گسترش و فراوانی رشته‌های علوم انسانی در سده‌های اخیر با توجه به نگرش‌ها و برداشت‌های خاص ارباب این علوم، تعاریف مختلفی از فرهنگ وجود دارد. این واژه در زبان انگلیسی culture و در عربی ثقافه نامیده می‌شود.<ref> مجموعه مقالات اولین کنفرانس بین‌المللی فرهنگ و تمدن اسلامی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی بین المللی 1373 شمسی، ص 190.</ref>
+
==تمدن اسلامی‌‌ و محدوده تاریخی و جغرافیایی آن==
  
این واژه در سده‌های گذشته به معنای آموزش و پرورش و یا آموختن ادب و علم بوده است ولی در دوره‌های اخیر به سبب تحول مفهوم آن در زبان‌های بیگانه، معنا و مفهوم وسیع‌تری یافته است و به مجموعه آداب و رسوم، باورهای دینی، علم، هنر و اخلاقیات اطلاق شده است.<ref>تعریف‌ها و مفهوم فرهنگ با تهران، داریوش آشوری، مرکز اسناد فرهنگی آسیا، 1375، ص 8 و نیز ر.ک نقش فرهنگ و تمدن در بیداری غرب، ذکرالله محمدی، دانشگاه بین‌المللی امام خمینی، ج اول، 1373، ص 46.</ref>
+
با پیدایش [[اسلام]] و انتشار سریع و گسترده آن در میان اقوام و ملل و جلب و جذب فرهنگ‌های گوناگون بشری بنای مستحکم و عظیمی‌‌ از [[فرهنگ]] و تمدن انسان پایه‌گذاری شد که در ایجاد آن ملل و نژادهای مختلفی سهیم بودند. این ملل با ارزش‌ها و ملاک‌های نوین اسلامی‌‌ موفق به ایجاد تمدنی شدند که بدان تمدن اسلامی‌‌ گفته می‌شود. از این رو تمدن اسلامی ‌‌تمدن یک ملت یا نژاد خاص نیست بلکه مقصود، تمدن ملت‌های اسلامی‌‌ است که عرب‌ها، ایرانیان، ترک‌ها و دیگران را شامل می‌‌شود<ref>مجموعه مقالات اولین کنفرانس بین‌المللی فرهنگ و تمدن اسلامی، ص ۱۹۱.</ref> که به وسیله دین رسمی ‌‌یعنی اسلام و زبان علمی‌‌ و ادبی یعنی عربی با یکدیگر متحد شدند.<ref>برررسی مختصر فرهنگ و تمدن اسلامی، و.و بار تولد، علی‌اکبر دیانت، تبریز: ابن سینا، ج اول، ۱۳۳۷، ص ۷.</ref> این تمدن به درجه‌ای از عظمت و کمال و پهناوری است که آگاهی از همه جنبه‌های آن و احاطه بر همه انحای آن کاری بس دشوار است.
  
مایکل گیلسون فرهنگ را «مجموعه‌ای از قواعد ناشناخته و چیزهایی که به عنوان امور طبیعی گرفته می‌‌شوند و در واقع به مسائل غیرعلمی ‌‌بستگی دارند» می‌‌داند.<ref>مجموعه مقالات اولین کنفرانس بین‌المللی فرهنگ و تمدن اسلامی، ص 190.</ref>
+
تمدن اسلامی‌‌ در زمان [[امویان]] در [[شام]] وارد دوره پختگی شد و در عصر [[عباسیان]] به اوج خود رسید و مرکز این تمدن درخشان شهر [[بغداد]] در سال‌های (۱۲۵۸-۷۵۰ م) و به روزگار خلافت امویان در اندلس در سال‌های ۱۴۹۲-۷۵۵ م بود.<ref> نقش پیامبران در تمدن انسان، ص ۱۴۰.</ref> مطالعه در اطلس تاریخ اسلامی‌‌ و چگونگی انتشار اسلام در جهان نشان می‌‌دهد که اسلام در طول چند قرن بر بیشتر سرزمین‌های آباد آن روز جهان مسلط شد و قسمت اعظم آسیا، آفریقا و قسمتی از اروپا را تحت سلطه و اقتدار خود درآورد.<ref>علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، زین‌العابدین قربانی، بی‌جا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی‌‌، ج پنجم ۱۳۷۴، ص ۱۸.</ref> در مرکز از [[عراق]]، [[ایران]]، [[افغانستان]] و در شرق تا چین و هند امتداد داشت. از جانب شمال شرقی تا سمرقند و بخارا و خوارزم تا کوه‌های یکی از فرغانه را شامل می‌شد.<ref>علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، ص ۱۷.</ref> این مناطق با فرهنگ و دین مشترکی به هم وصل شده بود‌ند و ساکنان آن خود را عضو تمدن واحد و وسیعی می‌دانستند که مرکز روحانی و مذهبی آن [[مکه]] و مرکز فرهنگی و سیاسی‌اش بغداد بود.<ref>همان منبع، ص ۱۶.</ref>
  
رولف لنتون مفهوم فرهنگ را مسائل بنیادی می‌‌داند که ویژگی روشنی به افراد یک جامعه می‌‌دهند و آن‌ها را به صورت یک گروه متمایز با زبان، آداب و رسوم و دین خاص درمی‌‌آورد.<ref>همان منبع، همان ص.</ref>
+
این تمدن بیش از همه تمدن‌ها به علم و دانش اهمیت داده و کهن‌ترین دانشگاه‌های جهان را پدید آورده است و با تلفیق علوم گوناگون و افزودن بر آن‌ها میراث عظیم و تکامل یافته‌ای را تحویل بشریت داد. با این اوصاف می‌توان گفت منظور از تمدن اسلامی‌‌ مجموعه افکار، عقاید، علوم، هنرها و صنایع است که با الهام از آموزه‌های دینی توسط مسلمین پدید آمده است.
 +
 
 +
==عوامل شکل‌گیری و گسترش تمدن اسلام==
 +
'''۱. روح اجتماعی احکام اسلام:'''
 +
 
 +
شکل گیری تمدن اسلامی ریشه در این دارد که اسلام تنها دینى است که بنیان خود را صریحا بر اجتماع نهاده و در هیچ شأنى از شؤون خود از مسئله اجتماع غفلت ننموده، روح اجتماع را در تمام احکام بسیار خود جاری نموده است. این مسئله باعث شد خیلی زود جامعه اسلامی با پشتوانه باورها و [[احکام|احکام]] اسلامی شکل گیرد. در حالی که تا آن زمان به جز اجتماعات قومى و وطنى تحت سلطه شاه و یا رئیس قبیله وجود نداشت و راهنمایی نیز برای این اجتماع جز عامل وراثت و اقلیم نبود.<ref> برای تفصیل مراجعه شود به تفسیر المیزان، ج۴، ص ۹۴ تا ۱۰۸ </ref>
 +
 
 +
'''۲. تشویق بسیار اسلام به علم آموزی:'''
 +
 
 +
[[قرآن]] مکرر مردم را به تفکر و تدبر در احوال کائنات و به تأمل در اسرار آیات دعوت نموده است.<ref> عبدالحسین زرین کوب، کارنامه ی اسلام، چ ۱۱، مؤسسه ی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۵ ه‍.ش، ص ۲۶. </ref> <ref> علّامه طباطبائى درباره تأثیر قرآن در پیشرفت فرهنگ در جهان مى نویسد:
 +
 
 +
«به جرئت مى توان گفت که عامل اصلى اشتغال مسلمانان به علوم عقلى از طبیعیات و ریاضیات و غیر آن ها به صورت نقل و ترجمه در آغاز کار و به نحو استقلال و ابتکار در سرانجام، همان انگیزه فرهنگى بود که قرآن مجید در نفوس مسلمانان فراهم کرده بود …، بدیهى است چنین تحولى که یکى از حلقه هاى بارز سلسله حوادث جهان مى باشد، در حلقه هاى بعدى تأثیر بسزایى خواهد داشت؛ از این رو، یکى از علل و مقدمات تحول امروزى و بسط و پیشرفت فرهنگ جهان، قرآن مجید خواهد بود».(طباطبائى، سید محمدحسین، قرآن در اسلام، ص ۹۸، ناشر: هجرت، چاپ دوم، قم، ۱۳۶۹ ش.) </ref> چنانچه گفته شده کلمه علم و مشتقات آن ۷۸۲ بار در قرآن ذکر شده است.<ref> [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=4383 اعجاز عددی قرآن، سایت تبیان] </ref> و قرآن حکمت را خیر کثیر دانسته است: وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً کثیرا<ref> بقره/۲۶۹ </ref> همچنین در [[حدیث]] نبوی آمده است: طلب العلم فریضة على کل مسلم‌؛ طلب علم بر هر مسلمانی واجب است.<ref> البرهان فى تفسیر القرآن، ج‌۱، ص۹ </ref>
 +
 
 +
'''۳. وجود مبارک ائمه علیهم اسلام در بین مسلمانان:'''
 +
 
 +
از آنجا که در ادامه رسالت [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص)، ولایت و [[امامت]] مطرح شد تا خط سیر سرچشمه های این فرهنگ و تمدن، در جامعه اسلامی و دیگر جوامع تسری یابد؛ [[ائمه اطهار|ائمه]] اهل بیت(ع) به عنوان پیشگامان حرکت اسلامی و داعیه داران فرهنگ اصیل دینی، به دلیل درک عمیق و دقیق از ارکان فرهنگ اسلامی و با تفسیر صحیح آنها، علاوه بر تقویت پایه های فرهنگ اسلامی، آن را از تحریف و انحراف مصون داشته و با تعلیم علوم نزد خود و تربیت شاگردانی ممتاز در علوم و فنون زمان، بر غنای آن افزودند. در رأس این حرکت امامان معصوم(ع)، امام [[امام علی علیه السلام|امیرالمومنین]](ع)، قرار داشت؛ شخصیتی که نه تنها در طول دوران حیات خویش، بلکه در زمان حیات حضرت رسول(ص) نیز رتبه ای ممتاز داشت و در پایه گذاری علوم اسلامی نقش به سزایی ایفا نمود. فرزندان علی(ع) نیز به پیروی از ایشان، تداوم بخش این نهضت عظیم فرهنگ ساز بودند که این نقش را در زمان [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] و [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]](ع) و [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]](ع) برجسته تر از دوران دیگر ائمه می بینیم. در ادامه مسیر نیز پیروان ایشان بر این امر اهمام گماشته و در راه بسط و ترویج فرهنگ و معارف اسلامی نقش به سزایی ایفا نمودند که در ادامه تلاش ها و مجاهدت های ائمه [[اهل البیت|اهل بیت]](ع) بوده است. وجود بی شمار علمای [[شیعه]] - به عنوان شاگردان و رهپویان مکتب اهل بیت(ع)- در علوم مختلف، نشانگر سهم برجسته و قابل توجه مکتب تشیع در پیدایش و بسط علوم و معارف اسلامی است.<ref> محمد احمدی، نقش اهل بیت(ع) و شیعیان در شکل گیری فرهنگ و تمدن اسلامی، نشریه الکترونیکی هفت اقلیم[http://www.۷eqlim.ir/cont14.php?nid=14] </ref>
 +
 
 +
نقش ائمه علیهم السلام در پیدایش و گسترش علوم اسلامی تا بدانجاست که [[ابن ابی الحدید]] از دانشمندان بزرگ [[اهل سنت]]، در مقدمه [[شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (کتاب)|شرح نهج البلاغه]] امیرمؤمنان علیه السلام را منشأ شاخه های مختلف [[علوم اسلامی]] می داند.<ref> برای تفصیل رجوع شود به مقدمه شرح ابن ابی الحدید </ref>
 +
 
 +
'''۴. عدم تعصب درباره غیر مسلمانان:'''
 +
 
 +
[[جرجی زیدان]] یکی از علل توسعه ی تمدن اسلامی را نیکوکاری خلفا با دانشمندان نامسلمان دانسته و گفته است:
 +
یکی از عوامل مؤثر در سرعت پیشرفت تمدن اسلامی، و ترقی و تعالی علوم و ادبیات در نهضت [[عباسیان]] این بود که خلفا در راه ترجمه و نقل علوم، از بذل هر چیز گران و ارزان دریغ نداشتند و بدون توجه به ملیت و مذهب و نژاد، دانشمندان و مترجمان را احترام می گذاشتند و همه نوع با آنان مساعدت می کردند و از آن رو دانشمندان مسیحی، یهودی، زرتشتی، صابئی و سامری در بارگاه خلفا گرد می آمدند.<ref> جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه ی علی جواهرکلام، چ ۷، مؤسسه ی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۲ ه‍.ش، ص ۵۸۲. نقل از محرمی، غلامحسن؛ (۱۳۹۰)، نقش امامان شیعه علیهم السلام در شکل گیری و توسعه ی تمدن اسلامی، قم: انتشارات مؤسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ اول </ref>
 +
 
 +
در زمان [[هارون الرشید]]، خلیفه‌ی عباسی، به سفارش یحیی بن خالد برمکی، وزیر ایرانی، کتاب‌خانه‌ی بزرگی به نام خزانه‌ی حکمت(گنجینه‌ی دانش) در بغداد ساخته شد و کتاب‌های گوناگون از جای جای جهان، به‌ویژه [[ایران]] و [[سوریه]]، گردآوری شد. [[مأمون|مامون]] عباسی، پسر هارون، کارهای پدر را پی گرفت و به سفارش ابوسهل فضل بن نوبخت اهوازی، بنیادی به نام [[بیت الحکمه|بیت الحکمه]] (خانه‌ی دانش) به تقلید از گندی‌شاپور اهواز ساخت. او گروهی از مترجمان را به ریاست یوحنا بن ماسویه، دانشمند ایرانی مسیحی، در آن‌جا گرد آورد و همچنین گروهی را به هند، ایران و قسطنطنیه فرستاد تا کتاب‌های مفید را گردآوری کنند. به این ترتیب، ترجمه‌ی آثار علمی، فلسفی و ادبی از زبان‌های سُریانی، پهلوی، هندی و یونانی به زبان عربی، که از همان سده‌ی نخست هجری آغاز شده بود، شتاب گرفت.
 +
 
 +
ترجمه‌ی آثار علمی تمدن‌های پیشین به عربی باعث شد که برای نخستین بار بخش عمده‌ا‌ی از دستاوردهای علمی و فرهنگی بشر تا آن زمان، کنار هم قرار گیرد. مسلمانان به طبقه‌بندی این دستاوردها و بررسی آن‌ها پرداختند و به این ترتیب راه را برای پیشرفت‌های بعدی هموار کردند. به‌زودی تولید علمی نیز رشد پیدا کرد و ترجمه‌ی دانش دیگران جای خود را به تالیف و نوآوری‌ داد.<ref> حسن سالاری، تمدن اسلامی، پایگاه جزیره دانش [http://www.jazirehdanesh.com/find.php?item=19.531.627.fa] </ref>
 +
 
 +
==علم و دانش در تمدن اسلامی==
 +
تلاشهاى گوناگون علمى مسلمانان، از جمله عوامل بسیار مهمى بود که تمدن اسلامى را در مرتبه سرآمدى تمدنهاى روزگار نشاند. جرج سارتن از نیمه دوم قرن دوم تا آخر قرن پنجم هجری را دوره رهبری بلامنازع مسلمانان می‌داند و برای هر ۵۰ سال از این دوره یک نفر را مشخص می‌کند و آن نیم قرن را به نام او می‌نامد. از نظر سارتن، برای ۲۵۰ سال بعد نیز افتخار داشتن مردان طراز اول علم ـ نظیر [[خواجه نصیرالدین طوسی|نصیرالدین طوسی]]، ابن رشد، ابن نفیس ـ همچنان نصیب مسلمانان است؛ ولی در این دوران مسیحیان نیز وارد میدان شده و افرادی نظیر راجربیکن را پرورش داده‌اند.
 +
 
 +
آنچه زمینه‌ساز اصلی اقبال مسلمین به فراگیری علوم مختلف شد، توصیه [[اسلام]] به فراگیری علم در همه احوال است و ارزشی که برای اهل علم قائل شده است.<ref> مهدی گلشنی، عوامل مؤثر در شکوفایی علم در تمدن درخشان اسلامی، [http://www.cgie.org.ir/fa/news/25448 مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی]، بازیابی: ۲۰ تیر ۱۳۹۴ </ref>
 +
 
 +
'''پیدایش علوم اسلامی و دانشهای مقدماتی آنها:'''
 +
 
 +
با ظهور اسلام دانشهایی نیز مرتبط با معارف اسلام طرح شد که از آنها به [[علوم اسلامی]] تعبیر می شود یعنی دانشهایی که موضوع و مسائل آن اصول یا فروع اسلام است و یا چیزهائی است که اصول و فروع اسلام به استناد آنها اثبات می‌شود، یعنی‌ [[قرآن]] و [[سنت]]، مانند علم قرائت، علم [[تفسیر قرآن|تفسیر]]، علم [[حدیث|حدیث]]، [[علم کلام|علم کلام]] نقلی،<ref>کلام دو قسم است: عقلی و نقلی.</ref> علم [[فقه]]، علم [[اخلاق]] نقلی<ref>اخلاق نیز مانند کلام دو گونه است: نقلی و عقلی</ref> به علاوه علومی که مقدمه آن علوم است مانند: [[ادبیات عرب|ادبیات عرب]] از [[صرف]] و [[علم نحو|نحو]] و لغت و [[علم معانی|معانی]] و [[علم بیان|بیان]] و [[علم بدیع|بدیع‌]] و غیره، و مانند کلام عقلی، و اخلاق عقلی، و حکمت الهی، و [[منطق]]، و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول فقه]]، و [[علم رجال|رجال]] و [[درایه الحدیث|درایه]].
 +
 
 +
'''رشد علوم عقلی توسط مسلمانان:'''
 +
 
 +
قرآن کریم به تفکر و تعقل بهای بسیاری داده است و به شدت به آن دعوت و تشویق نموده است. و در روایات نیز تفکر در جایگاه بالایی قرار گرفته است آنچنانچه یک ساعت فکر کردن را برتر از شصت سال عبادت کردن دانسته است. این محرک ها در کنار تربیت ویژه ای که [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم اسلام شاگردان خود را در این خصوص می دادند موجب شد که علوم عقلی به زودی در بین مسلمانان رایج گردیده و به سرعت پیشرفتی شایان پیدا کند. از عوامل مهم دیگر در گسترش علوم عقلی، یکی ترجمه آثار عقلی یونانیان در عهد [[بنی امیه|اموی]] و [[حکومت بنی عباس|عباسی]] و دیگری بروز اختلافات اعتقادی در بین مسلمانان و پیرو آن تلاش عقلی هر گروه برای دفاع از اعتقادات خویش است.
 +
 
 +
'''روشهای مسلمانان در علوم عقلی:
 +
'''
 +
 +
[[علامه شعرانی]] در خصوص روشهای مسلمانان در علوم عقلی می گویند: «مسلمین در عقلیات چهار طریقه کلى داشتند:
 +
 
 +
اول: طریقه متکلمین که منقسم به سه شعبه مهم مى‌شود: [[معتزله]] و [[اشاعره]] و [[شیعه]]. و شعبه معتزله نیز فرق بسیار دارند و هر یک عقاید و فلسفه مخصوصى.
 +
 
 +
دوم و سوم: اشراقیین و عرفا که طریقه آنها را به اصطلاح‌ Mysticime گویند. و طریقه عرفا مخصوصا اهمیت فوق العاده داشت.
 +
 
 +
چهارم: طریقه حکما که طرفدار استدلال عقلى بودند و اروپائى‌ ها این طریقه را rationaliste گویند. و مسلمین هر کس که طرفدار استدلال عقلى باشد مشّائى گویند؛ چون مشّائیین این طریقه را داشتند اگرچه در تمام عقاید موافق با مشائیین نباشند».<ref> حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه، ج‌۵، کلمه ۴۸۲ (رساله ای از علامه شعرانی) </ref>
 +
 
 +
'''فلسفه در اسلام:'''
 +
 
 +
در عهد [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه و آله، از آنجا که مسلمانان اولیه تازه با تعالیم بلند اسلام آشنا شده بودند و از نظر علمی نیز مردمی کم مایه بودند با ذهنى ساده و غیرفنى به بحثهاى علمى مى پرداختند و خبری از تفکر فلسفی در بین آنان نبود، تنها [[امام علی علیه السلام|امیرالمؤمنین]] علیه السلام است که بیانات جذاب وى در الهیات عمیق‌ترین تفکرات فلسفى را دارد و نظیر سخنان او در کلام هیچ یک از [[صحابه]] یافت نمی شود.
  
در فرهنگ سخن فرهنگ چنین تعریف شده است: «فرهنگ: پدیده کلی پیچیده‌ای از گرداب، رسوم، اندیشه، هنر و شیوه زندگی که در طی تجربه تاریخی اقوام شکل می‌‌گیرد و قابل انتقال به نسل‌های بعدی است».<ref>فرهنگ روز سخن به سرپرستی حسن انوری، تهران، سخن، 1383، ص869.</ref>
+
صحابه و علماى [[تابعین]] که به دنبال صحابه آمده‌اند و بالأخره عرب آن روز به تفکر آزاد فلسفى هیچگونه آشنایى نداشتند و در سخنان دانشمندان دو قرن اول هجرى نمونه‌ اى از کنجکاوى فلسفى دیده نمى‌ شود تنها بیانات عمیق پیشوایان شیعه و بالخصوص امام اول و هشتم شیعه است که ذخایر بى کرانى از افکار فلسفى را داراست و آنان مى‌باشند که گروهى از شاگردان خود را با این طرز تفکر آشنا ساختند.
  
فرهنگ مجموعه‌ای از سنت‌ها، آداب و اخلاق فردی یا خانوادگی اقوامی‌‌ است كه پایبندی ایشان به این امور باعث تمایز آن‌ها از دیگر اقوام و قبایل می‌‌شود. به عبارت دیگر، فرهنگ مجموعه باورهای فرد یا گروهی خاص است و چون باورها ذهنی‌اند پس فرهنگ جنبه عینی ندارد.<ref>تاریخ و تمدن اسلامی، علی‌اكبر ولایتی، [[قم]]: دفتر نشر معارف، 1384 ش، ص 19.</ref>
+
عرب از طرز تفکر فلسفى دور بود تا نمونه‌‌اى از آن را در ترجمه برخى از کتب فلسفى یونان به عربى در اوایل قرن دوم هجرى دید و پس از آن کتب بسیارى در اوایل قرن سوم هجرى از یونانى و [[سریانى]] و غیر آن به عربى ترجمه شد و روش تفکر فلسفى در دسترس عموم قرار گرفت، اگر چه اکثریت فقها و متکلمین بدان روی خوشی نشان ندادند و با آن به مخالفت پرداختند. آنچنان که در دوره‌ای کتب فلسفى را به دریا می ریختند. رسائل اخوان الصفا که تراوش فکرى یک عده مؤلفین گمنام است یادگارى است از آن دوران و گواهى است که چگونگى وضع ناهنجار آن وقت را نشان مى‌ دهد.
  
با این اوصاف تعریف جامعی را نمی‌‌توان برای این واژه ارائه نمود ولی از مجموع تعاریف فوق می‌‌توان مفهومی‌‌ از آن را در ذهن خود ایجاد نمائیم.
+
پس از این دوره در اوایل قرن چهارم هجرى، [[فلسفه]] توسط «[[ابو نصر فارابی|ابى نصر فارابى]]» احیا شد و در اوایل قرن پنجم در اثر مساعى فیلسوف معروف «[[بو على سینا]]» فلسفه توسعه کامل یافت و در قرن ششم نیز فلسفه اشراق را «[[شیخ سهروردى]]» تنقیح نمود و به همین جرم نیز به اشاره سلطان صلاح الدین ایوبى کشته شد! و دیگر پس از آن داستان فلسفه از میان اکثریت برچیده شد و فیلسوفى نامى به وجود نیامد جز اینکه در قرن هفتم در [[اندلس]] ـ که در حاشیه ممالک اسلامى واقع بود ـ [[ابن رشد]] اندلسى به وجود آمد و در تنقیح فلسفه‌ کوشید.<ref> شیعه در اسلام، علامه طباطبائی ره </ref>
  
===تمدن===
+
در پیشرفت تفکر و ترویج فلسفه [[شیعه]] جایگاه و نقشی خاص دارد - چنانکه در آغاز، براى پیدایش تفکر فلسفى عاملى مؤثر بوده است - با رفتن ابن رشد، فلسفه از میان اکثریت [[اهل سنت|تسنن]] رفت، اما در میان شیعه همچنان مسیر رشد خود را ادامه داد.<ref> شیعه در اسلام، علامه طباطبائی ره </ref>
  
تمدن در زبان انگلیسی civilization و در عربی حصاره خوانده می‌‌شود و در لغت به معنای شهرنشینی و از ریشه [[مدینه]] و مدنیت گرفته شده و به معنی دیگر متخلق شدن به شهرنشینی یا خوی و خصلت شهرنشینی به خود گرفتن می‌‌دهد.<ref>نقش فرهنگ و تمدن در بیداری غرب، ص 45 و نیز ر.ک: علی شریعتی، همان منبع، ج1، ص 5-4.</ref> و بدان معناست که بشر در سایه آن به تشکیل جوامعی پرداخته و شهرنشین شده است. «در زبان‌های بیگانه نیز کلمه تمدن civilization از کلمه civita که در مقابل وحشیگری قرار گرفته و از کلمه civilis که معنی شهرنشینی دارد گرفته شده است».<ref>نقش [[پیامبران]] در تمدن انسان، فخرالدین حجازی، بی‌جا: بعثت، بی‌تا، ج دوم. صص 20-19.</ref>
+
کسى که به ‌ویژه در این بخش باید مورد توجه بسیار قرار گیرد [[خواجه نصیرالدین طوسى]] (۵۹۷ - ۶۷۲ هـ.ق) است که در شرایط بسیار سخت اجتماعى و سیاسى ایران، یعنى هم‌زمان با یورش مغولان ظهور کرد. طوسى به طور کلى در فلسفه پیرو [[ابن سینا|ابن‌ سینا]] است، اما عقاید خاص خود را نیز دارد.<ref> ولایتی، علی اکبر، فرهنگ و تمدن اسلامى، ص۵۲ </ref>
  
برای واژه تمدن نیز همانند فرهنگ معانی و تعاریف گوناگونی وجود دارد، برای مثال باستان‌شناسان تمدن را به وجود آثار هنری و باستانی گفته‌اند، مورخین میراث گذشته یک جامعه را که به نسل آینده منتقل می‌شود، تمدن به حساب آورده‌اند. سیاسیون آن را به برقراری روابط خارجی و حسن جریان امور داخلی کشور تعبیر نموده‌اند<ref>نقش فرهنگ و تمدن در بیداری غرب، ص 47.</ref> و هر یک از دریچه و روزنه‌ای خاص بدان پرداخته‌اند که هیچ یک مفهوم کاملی را ارائه نمی‌کند.
+
پس از طوسى، در قرون بعد بواسطه غلبه مغول آثار تمدن اسلام ضعف یافت و علوم راکد ماند و کسى که بتوان او را بخصوص نام برد ظاهر نشد تا اینکه در عصر [[صفویه]] فیلسوفان بزرگی همچون [[میرداماد]] استرآبادى نویسنده کتاب القبسات، [[میرفندرسکی|میرفندرسکى]] و [[شیخ بهایی|شیخ بهائی]] ظهور کردند.
  
به عقیده جامعه‌شناسان تمدن حالتی مترقی است که ملت‌ها در پرتو آن تحت تأثیر دانش‌های جدید قرار می‌‌گیرند و به نهایت ترقی و علوم و فنون دست می‌‌یابند.<ref>نقش پیامبران در تمدن انسان، ص 19، متفکرین اجتماعی تمدن را ترکیبی از امنیت، فرهنگ، نظم و آزادی می‌‌دانند. همان منبع، ص 21.</ref>
+
در اوایل سده یازدهم [[صدر المتألهین]] شیرازى ظاهر گردید و او طریقه خاصى در [[حکمت|حکمت]] اظهار کرد و خلاصه تمام اقوال سابقین را جمع و آنها را با هم مقایسه کرده و طریق اشراق و مشّاء و [[عرفان]] را با هم نزدیک نموده و بعضى اصول دیگر را تکمیل کرد و فعلا در [[ایران]] فلسفه او رائج‌تر است و کتب وى مخصوصا [[اسفار]] معروف است.<ref> حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه، ج‌۵، کلمه ۴۸۲ (رساله ای از علامه شعرانی). </ref>
  
ویل دورانت در تعریف تمدن می‌‌نویسد: «تمدن را می‌توان به شکل کلی آن، عبارت از نظمی ‌‌اجتماعی دانست که در نتیجه وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکان‌پذیر می‌‌شود و جریان پیدا می‌‌کند».<ref>تاریخ تمدن، ج1، ص5.</ref>
+
[[ریاضیات در بین مسلمانان|'''ریاضیات در بین مسلمانان''']]:
  
در تعریفی دیگر می‌‌توان تمدن را «مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در یک منطقه، کشور یا عصر معین یا حالات پیشرفته و سازمان‌ یافته فکری و فرهنگی هر جامعه که نشان آن پیشرفت در علم و هنر و ظهور نهادها‌ی اجتماعی و سیاسی است»،<ref> فرهنگ روز سخن، همان منبع، ص 337، دهخدا تمدن را «تخلق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت» تعریف نموده است.</ref> دانست.
+
مهم‌ترین نقش ریاضیدانان مسلمان در تکوین دانش [[ریاضى]]، در هم آمیختن مکتب هاى ریاضى شرق و غرب، یعنى ریاضیات یونان و هند است. ریاضیات اسلامی ریاضیات هندسى و از همه مهم‌تر، شیوه عددنویسى دَه دهى را با دیگر مفاهیم ریاضى طرح شده در یونان در هم آمیخت و از آن صورت واحدى درآورد و به غرب ارائه داد.
  
از نظر ساموئل هانتینگتون، تمدن بالاترین گروه‌بندی فرهنگ و گسترده‌ترین سطح هویت فرهنگی به شمار می‌آید.<ref>ساموئل هانتینگتون، نظریه برخورد تمدن‌ها، ترجمه مجتبی امیری، تهران: 1374 ش، ص47.</ref> ابن خلدون تمدن را اجتماعی‌شدن انسان می‌‌داند. اندیشمند دیگری تمدن را مجموعه‌ای از عوامل اخلاقی و مادی می‌‌داند كه به جامعه فرصت می‌‌دهد برای هر فردی از افراد خود در هر مرحله‌ای از مراحل زندگی از كودكی تا پیری همكاری لازم را برای رشد به ‌عمل آورد.<ref>ویل دورانت، تاریخ تمدن: مشرق زمین، گاهواره تمدن، تهران: علمی‌‌ و فرهنگی، ج1، ص5.</ref>
+
به طور کلى دستاوردهاى ریاضی‌دانان اسلامى را در شاخه‌هاى گوناگون دانش ریاضیات چنین مى‌توان عنوان کرد: اصلاح دستگاه عددنویسى هندى با تکمیل حساب دستگاه اعشارى آن، از جمله ابداع کسرهاى اعشارى؛ به ‌وجود آوردن مفاهیم جدید در تئورى اعداد؛ به‌وجودآوردن علم جبر؛ کشفیات مهم و جدید در دانش مثلثات و نیز علم کره‌ها و ابداع روشهاى گوناگون براى یافتن پاسخ هاى عددى معادلات درجه دو و سه.<ref> علی اکبر ولایتی، فرهنگ و تمدن اسلامى‌، ص ۳۵ تا ۳۷. </ref>
  
===تجدد===
+
برخی از خدمات علمی مسلمانان به پیشرفت ریاضیات از این قرار است:<ref> کارنامه اسلام، عبدالحسین زرین‌کوب </ref>
  
از واژه‌های نوینی که مخصوصاً از اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 شایع شده است. واژه تجدد را می‌توان نام برد. تجدد در لغت به معنی نوشدن و نوگردیدن می‌باشد و منظور از آن نوشدن شیوه زندگی و روش کاربرد پدیده‌ها و نوگرایی می‌باشد.<ref>همان منبع، ص 288.</ref>
+
*[[خوارزمی|خوارزمى]] اولین کتاب را در باب جبر و مقابله تالیف کرد. نام وى به شکل Algorism در اروپا معادل فن محاسبه تلقى شد. چنانکه نام کتاب نیز به شکل Algebra عنوان علم جبر باقى ماند. جبر خوارزمى در قرون وسطى نزد اروپائیان فوق‌العاده اهمیت  یافت و تا زمان ویت " F.viete" (متوفى ۱۶۰۳ میلادى) مبناى  مطالعات ریاضى اروپائیان بود.<ref> مصاحب، خیام به عنوان عالم جبر/ ۱۰۳.</ref>
  
با توجه به این معنی تجدد‌خواه در مقابل کهنه‌پرست به کسی که رسوم کهن را زیر پا گذارد، گفته می‌‌شود یعنی کسی که «خواهان ایجاد تغییرات اساسی در ساختار اجتماعی و نوکردن شیوه زندگی» است.<ref>فرهنگ روز سخن، ص 288.</ref>
+
*[[ابوالوفاى بوزجانى]] (متوفى  ۳۸۸ ق) در بسط علم مثلثات نیز - مثل جبر - کارهاى ارزنده کرد. چنان که در استخراج جیب زاویه سى درجه طریقه اى یافت که نتیجه آن تا هشت رقم با مقدار واقعی ۳۰ Sin مطابقت دارد.<ref> خیام به عنوان عالم جبر/ ۱۰۴.</ref>
  
منظور ما از تجدد، تجدد نهادها و شیوه‌های رفتاری خاصی است که در ابتدا در اروپای پس از دوران ملوک الطوایفی بروز کرد ولی در قرن بیستم آثار و عوارض آن با سرعتی فراوان جهانی و تاریخی شد. لذا تجدد را می‌‌توان به طور خاص معادل دنیای صنعتی نیز گرفت كه اشاره به مناسبات ویژه اجتماعی است که مستلزم کاربرد وسیع قدرت مادی و ماشین آلات گوناگون در فرایندهای تولیدی است، بدین صورت مفهوم صنعت‌گرایی یکی از محورهای نهادین تجدد است.<ref>تجدد و تشخص، آنتونی گیدنز، ناصر موفقیان، تهران، نشر نی، ج اول، 1378، صص 34-33.</ref>
+
*[[خیام]] اول کسى است که به تحقیق منظم علمى در معادلات درجه اول، دوم و سوم پرداخته است.
  
در کشورهای توسعه نیافته معنای دیگری نیز برای تجدد وجود دارد و آن تقلید کورکورانه و یا آگاهانه بدون در نظر گرفتن فرهنگ موجود می‌‌باشد.<ref>در این زمینه ر.ک: تاریخ تمدن؛ دین و دولت در اندیشه اسلامی‌‌، ج1 ، ص47-46 و نیز ر.ک محمد سروش، قم، دفتر تبلیغات اسلامی‌‌ حوزه علمیه قم، ج اول، 1378 صص 74-70.</ref>
+
*در اروپا حل مساله جمع زوایا را به کوپرنیک منسوب مى دارند در حالی که ابوالوفا بوزجانی سالها پیش از او راه حل ساده تری برای آن ارائه داده است.
  
==عناصر تشکیل دهنده فرهنگ و تمدن==
+
*استعمال جبر در هندسه و بالعکس به وسیله مسلمین انجام یافت  و این امر در بسط هندسه تحلیلى تاثیر بسزائى داشت.
  
عوامل مختلف و متعددی در به وجود آمدن و شکل‌گیری فرهنگ و تمدن تأثیرگذار می‌‌باشند، از جمله مهمترین عواملی که در این زمینه نقش اساسی دارند، عبارتند از:
+
'''[[نقش مسلمانان در دانش طب]]:'''
  
# آنچه در مرحله اول موجب آماده شدن زمینه رشد و شکوفایی می‌‌شود وجود امنیت، آرامش و کاهش اضطراب‌ها است.<ref>نقش [[پیامبران]] در تمدن انسان، ص 21 و نیز پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، علی‌اکبر ولایتی، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهشی، ج چهارم، 1384، ج 1، ص 33.</ref>
+
نگاهی گذرا به تاریخ تمدن اسلامی‌‌ نشان می‌‌دهد علم [[طب]] همواره از جایگاه رفیعی در بین مسلمانان برخوردار بوده است چنانچه لفظ مقدس حکیم در تمدن اسلامی‌‌ هم به طبیب و هم به فیلسوف اطلاق می‌‌گردیده است.<ref> روایت تفکر، فرهنگ و تمدن از آغاز تاکنون، جلد دوم، سازمان ملی جوانان، معاونت مطالعات و تحقیقات، ص ۱۴۰.</ref> بی‌شک از مهمترین علل توجه مسلمانان به دانش طب، توجه پیشوایان دین به این دانش ارزشمند است. در حدیثی از پیامبر گرامی‌ ‌اسلام دانش طب همسنگ با علم دین و در کنار آن مورد توصیه قرار گرفته است.<ref> عَنِ النَّبِی صلی الله علیه و آله: الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمُ الْأَدْیانِ وَ عِلْمُ الْأَبْدَان (بحارالانوار، ج ۱، ابواب العلم، باب ۶: العلوم التی أمر الناس بتحصیلها و ینفعهم، حدیث ۵۲).</ref> و [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و [[اهل بیت]] علیهم‌السلام خود در کنار رسالت تعالی روح افراد، با توصیه‌های طبی آن‌ها را در نگه داشتن سلامت جسمشان نیز یاری می‌‌نمودند. شاهد این مدعا کتاب‌های روایی بر جای مانده در این موضوع با عنوان [[طب النبی]]، طب الائمه، [[طب الإمام الصادق علیه‌السلام (محسن عقیل) (کتاب)|طب الصادق]] و [[طب الامام الرضا علیه السلام (کتاب)|طب الرضا]] است.<ref> بنگرید: نگارش احادیث طبی، غلامرضا نورمحمدی، مجله پژوهش و حوزه، شماره ۱۷ و ۱۸.</ref>
# دومین عنصر تشکیل‌دهنده فرهنگ و تمدن، تعاون و همکاری گروهی با هدف مشخص<ref>تاریخ تمدن، ج1، ص66.</ref> در واقع نوعی همبستگی است که ابن خلدون از آن به عصبیت تعبیر می‌‌نماید.<ref>عبدالرحمن این خلدون، مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1366، ج1، ص 301 و نیز مجموعه مقالات اولین کنفرانس بین المللی فرهنگ و تمدن اسلامی‌‌، ص 190.</ref> و می‌‌توان آن را نوعی غرور و همبستگی ملی دانست.
 
# عامل بعدی در شکل‌گیری این روند رو به رشد، اخلاق است که سبب جلوگیری از سقوط می‌‌شود.<ref>پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ص 33-34 و نیز مجموعه مقالات اولین کنفرانس بین‌المللی فرهنگ و تمدن اسلامی، ص 190 و نیز تاریخ تمدن، همان، ص 1.</ref>
 
# عامل دین در ایجاد فرهنگ و تمدن نقش بسیار مهمی ‌‌دارد.<ref> همان، ص 34.</ref> در رابطه با عامل سوم و چهارم مقام معظم رهبری در رابطه با فرهنگ فرموده‌اند: منظور ما از فرهنگ، عقاید و اخلاق است. برخلاف ما كه وقتی در محاوراتمان واژه فرهنگ را می‌‌گوییم، بیشتر آداب و رسوم و زبان فارسی و این حرف‌ها به ذهنمان می‌آید و وقتی ده درصد بودجه كشور را برای فرهنگ می‌‌گذارند متاسفانه صرف همین‌ها می‌شود. بنابراین فرهنگ باورها و ارزش‌هاست و مسائل دیگر جنبه فرعی و ثانوی دارد. شكل خانه‌سازی یا برخی آداب و رسوم، ماهیت فرهنگ را عوض نمی‌‌كند. فرهنگ جامعه هنگامی ‌‌تغییر می‌‌كند كه باورهایش درباره هستی و انسان و ارزش‌های حاكم بر زندگی تغییر كند. اصول دین و فروع دین هم بیشتر به باورها و ارزش‌ها مربوط است. باورها را بیشتر در اصول و ارزش‌ها را بیشتر در فروع دین مطرح می‌‌كنیم. پس حقیقتاً جایی كه اسلام در زندگی اجتماعی مردم اثر می‌‌گذارد در بعد فرهنگی است و به وسیله فرهنگ با تمدن ارتباط پیدا می‌‌كند. به همین خاطر مسائل فرهنگی و تمدن با هم آمیخته است، حتی یك پدیده از جهتی مربوط به تمدن و از جهتی مربوط به فرهنگ است. اگر شكل ظاهری و جهات محسوس آن را حساب كنیم، بعد تمدنی است و اگر جهات معنایی آن را در نظر بگیریم، آن بار معنایی كه دربردارد و حكایت از باور یا ارزش خاصی می‌‌كند، آن با فرهنگ جامعه ارتباط دارد.<ref>نشریه هفته‌نامه پرتو، سال نهم، شماره 408.</ref>
 
# اصل تسامح و تحمل افکار و اندیشه‌های مختلف.
 
# حفظ وحدت و یکپارچگی و عدم انفکاک که موجب اعتلای بیشتر می‌‌گردد.
 
# دو عامل رفاه نسبی و فشار اقتصادی و اجتماعی نیز در این روند از جایگاه برجسته‌ای برخوردارند.<ref>همان، ص 44 و نیز ر.ک: فرهنگ و تمدن اسلامی، قم، معارف، 1384 شمسی، ص 20 و نیز تاریخ تمدن، همان، ص 1 و نیز مجموعه مقالات اولین کنفرانس بین‌المللی فرهنگ و تمدن اسلامی‌‌، ص 190.</ref>
 
  
==قرابت معنای فرهنگ و تمدن اسلامی==
+
علم طب در دوره اسلامی‌‌ با ترجمه کتاب‌های یونانی و هندی در این رشته توسط اساتید علمی‌ و طبی‌ جندی‌ شاپور<ref> شهر «جندی‌ شاپور» را شاپور اول‌ ساسانی‌ (۲۴۱-۲۷۲ م‌) به‌ هم‌ چشمی‌ «انطاکیه‌» که‌ از بلاد رومی‌ محسوب‌ می‌شد، در اهواز ساخت‌. این شهر بعداً توسط انوشیروان‌ (۵۳۱-۵۷۹ م‌) به مرکز تحصیل‌ طب و فلسفه‌ تبدیل شد قسمتی‌ از استادان‌ بزرگ جندی شاپور مسیحی‌ نسطوری‌ مذهب‌ بودند که‌ پس‌ از بسته‌شدن‌ مدارس‌ فلسفی‌ یونانی‌ به‌ فرمان‌ امپراطور روم‌، از «رُها» و دیگر مراکز علمی‌ و فلسفی‌ گریخته‌ بودند.(تاریخ‌ علوم‌ اسلامی‌، به‌ روایت‌ استاد همایی‌، تهران‌، نشر هما، ۱۳۶۳.)</ref> آغاز شد.<ref> پویایی فرهنگ و تمدن اسلامی، علی‌اکبر ولایتی، ص ۱۸۸.</ref> اما مسلمانان به ترجمه اکتفا ننمودند و تحقیق و توسعه دانش طب را با جدیت دنبال نمودند. به نحوی که بیماری هایى که در بخشهاى گوناگون '''الحاوى'''، نوشته رازى بررسى شده، بسیار بیشتر از آن چیزى است که در آثار جالینوس، بقراط و دیگر پزشکان یونانى آمده است. در همه دوران پزشکى غرب، هیچ کتابى که همچون «قانون» [[ابن سینا]] چنین جامع و مانع و دانشنامه‌ گونه مبادى و موضوعات پزش کى را دربرگرفته باشد، به‌ وجود نیامده بود. بى‌ دلیل نبود که قانون به سرعت و پس از ترجمه آن به لاتین، مورد توجه دانشمندان و پزشکان غرب قرار گرفت، و به‌ عنوان کتاب درسى در دانشکده‌ هاى پزشکى تدریس شد.<ref> دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج ۴، ذیل «ابن‌سینا». </ref>
  
به طور كلی تمدن با واژه فرهنگ قرابت دارد و گاهی این دو به جای هم بكار می‌‌روند یا هر كدام طوری استعمال می‌‌شود كه معنای دیگری در آن مشاهده می‌شود. هنگامی‌‌ كه این دو در مقابل هم قرار می‌‌گیرند، باید فرق این دو را شناخت. تمدن بیشتر به ظواهر زندگی اجتماعی توجه دارد اما آنجا كه پای معنا به میان می‌‌آید با فرهنگ ارتباط پیدا می‌‌كند.
+
از کتابهای مسلمانان در پزشکی می توان به موارد زیر اشاره نمود:
  
چون در زندگی اجتماعی اغلب این دو با هم هستند، جداكردن حیثیت مادی از حیثیت معنوی آن مشكل است. پس وقتی می‌‌گوییم تمدن اسلامی‌‌ یعنی آن ویژگی‌های زندگی اجتماعی كه متأثر از [[اسلام]] است. البته وقتی می‌گویند تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمان‌هاست و نسبت دادن به اسلام فقط از آن روست كه كسانی كه این كارها را انجام داده‌اند، مسلمان هستند.  
+
*'''العشر مقالات فی العین تالیف حنین بن اسحاق عبادی (م ۲۶۴ ه):''' که در چشم پزشکی است.<ref> طب و طبیب و تشریح، حسن حسن زاده آملی، ص ۶۲.</ref>
  
مانند این كه گاهی فلسفه اسلامی ‌‌می‌‌گوییم در مقابل فلسفه مسیحی، یعنی این فلسفه مسلمان‌هاست ولی گاهی منظور فلسفه‌ای است كه متأثر از فكر اسلامی ‌‌باشد یعنی اسلام آن را ابداع كرده یا پرورش داده و بكار گرفته باشد. این جا هم می‌گوییم تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمان‌هاست. در كتاب‌هایی كه غربی‌ها درباره تمدن نوشته‌اند، منظورشان همان تمدن مسلمان‌هاست. اغلب هم اسلام و عرب را مساوی می‌دانند.<ref>نشریه هفته‌نامه پرتو، سال نهم، شماره 408.</ref>
+
*'''المسائل فی الطب للمتعلمین:''' این کتاب نیز از تالیفات حنین بن اسحاق عبادی است. این کتاب به طریق سوال و جواب در فن نظری و فن عملی طب نوشته شده است.<ref> طب و طبیب و تشریح، ص ۶۲.</ref>
  
==تعریف تمدن اسلامی‌‌ و محدوده تاریخی و جغرافیایی آن==
+
*'''فردوس الحکمه تالیف علی بن سهل بن ربن طبری (قرن سوم):''' این‌ کتاب‌ یک‌ دوره کامل‌ طب‌ و درمان‌ و بهداشت‌ را در بردارد و چون‌ از نخستین‌ کتاب‌های‌ طبى‌ اسلامى‌ است‌، نظرات‌ قدما نیز در آن‌ منعکس‌ است‌.<ref> ابن ربن، دایره المعارف بزرگ اسلامی، رضا انزابی نژاد، ج ۳، تهران‌، ۱۳۷۴ ش‌.</ref>
  
تمدن اسلامی‌‌ یا آنچه بعضی به اشتباه تمدن غرب می‌نامند نامی ‌‌است که به تمدن شرق همزمان با قرون وسطی اطلاق می‌شود. تمدن اسلامی ‌‌تمدن یک ملت یا نژاد خاص نیست بلکه مقصود، تمدن ملت‌های اسلامی‌‌ است که عرب‌ها، ایرانیان، ترک‌ها و دیگران را شامل می‌‌شود.<ref>مجموعه مقالات اولین کنفرانس بین‌المللی فرهنگ و تمدن اسلامی، ص 191.</ref>
+
*'''الحاوی الکبیر فی الطب تالیف زکریای رازی (م ۳۲۰):''' این کتاب دایره‌المعارف طبی است که در آن از کلیه شاخه‌های طب و اصول تداوی و بهداشت و بیماری شناسی و داروشناسی و اخلاق پزشکی بحث شده است.<ref> [http://itme.behdasht.gov.ir آشنایی با منابع مهم طب سنتی، پایگاه مرکز فرهنگ، آداب و میراث پزشکی].</ref>
  
که به وسیله دین رسمی ‌‌یعنی اسلام و زبان علمی‌‌ و ادبی یعنی عربی با یکدیگر متحد شدند.<ref>برررسی مختصر فرهنگ و تمدن اسلامی، و.و بار تولد، علی‌اکبر دیانت، تبریز: ابن سینا، ج اول، 1337، ص 7.</ref> این تمدن با هنر ایرانی و رومی‌‌ و سایر جوامع ترکیب گردید و تمدنی به نام تمدن اسلامی ‌‌به وجود آورد.<ref>احمد تاج‌بخش، تاریخ تمدن و فرهنگ ایران از اسلام تا صفویه، شیراز: نوید شیراز، ج اول، 1381 شمسی، ص 99.</ref> این تمدن به درجه‌ای از عظمت و کمال و پهناوری است که آگاهی از همه جنبه‌های آن و احاطه بر همه انحای آن کاری بس دشوار است. با پیدایش اسلام و انتشار سریع و گسترده آن در میان اقوام و ملل و جلب و جذب فرهنگ‌های گوناگون بشری بنای مستحکم و عظیمی‌‌ از فرهنگ و تمدن انسان پایه‌گذاری شد که در ایجاد آن ملل و نژادهای مختلفی سهیم بودند. این ملل با ارزش‌ها و ملاک‌های نوین اسلامی‌‌ موفق به ایجاد تمدنی شدند که بدان تمدن اسلامی‌‌ گفته می‌شود.
+
*'''کامل الصناعه علی بن عباس اهوازی (م ۳۸۴ هـ):''' این کتاب نیز یک دائرة المعارف طبی بزرگ است.<ref> مقدمه کامل الصناعه.</ref>
  
تمدن اسلامی‌‌ را از لحاظ تاریخی می‌توان به دو دوره تقسیم نمود؛ دوره اول از آغاز دعوت اسلامی‌‌ و پیدایش اسلام در قرن هفتم میلادی آغاز شد و تا سقوط [[بغداد]] بدست هلاکو ادامه یافت.<ref>تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، زین‌العابدین قربانی، بی‌جا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بی‌تا، ص 6.</ref>
+
*'''قانون ابن سینا (م ۴۲۸):''' قانون، ترکیبی علمی ‌‌از تجارب بالینی [[ابن سینا|بوعلی]]، آثار و تعالیم جالینوس، بقراط، ارسطو و نوشته پزشکان ایرانی و مسلمان پیش از خود چون رازی، ابن ربن طبری و ابوسهل مسیحی است.<ref> قانون فی الطب/ ابوعلی سینا، فرشید امینی، علوم و فنون، تیر ماه ۱۳۸۸.</ref>
  
دوره دوم با پذیرش [[اسلام]] توسط مغولان و ایجاد حکومت‌هایی مانند صفوی و عثمانی تا اواسط قرن 18 میلادی به طول انجامید. هر یک از این دوره‌ها دارای ویژگی‌های خاصی هستند که آن‌ها را از هم متمایز می‌‌نماید. منظور از تمدن اسلامی‌‌ در بحث حاضر دوره اول می‌‌باشد که در زمان امویان در شام وارد دوره پختگی شد و در عصر [[عباسیان]] به اوج خود رسید و مرکز این تمدن درخشان شهر بغداد در سال‌های (1258-750 م) و به روزگار خلافت امویان در اندلس در سال‌های 1492-755 م بود.<ref> نقش پیامبران در تمدن انسان، ص 140.</ref>
+
*'''ذخیره خوارزمشاهی از سید اسماعیل جرجانی ۵۳۱):''' این کتاب از مشروحترین کتب طبی پارسی است.<ref> تاریخ طب در ایران قبل و بعد از اسلام، محمود نجم‌آبادی، نسخه الکترونیک، کمیته رایانه‌ای کردن طب و بهداشت، ص ۷۹۶.</ref>
  
مطالعه در اطلس تاریخ اسلامی‌‌ و چگونگی انتشار اسلام در جهان نشان می‌‌دهد که اسلام در طول چند قرن بر بیشتر سرزمین‌های آباد آن روز جهان مسلط شد و قسمت اعظم آسیا، آفریقا و قسمتی از اروپا را تحت سلطه و اقتدار خود درآورد.<ref>علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، زین‌العابدین قربانی، بی‌جا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی‌‌، ج پنجم 1374، ص 18.</ref>
+
==نهادهای علمى-فرهنگى در تمدن اسلامی==
 +
'''مسجد:'''
  
آندره میکل در مورد محدوده جغرافیایی تمدن اسلامی‌‌ می‌نویسد: «یک جغرافیدان عرب در قرون وسطی، روزی تصمیم می‌گیرد که تعریف مناسبی از سرزمین‌های اسلامی‌‌ در اطراف دو بیابان ارائه دهد. از این رو سرزمین‌ها را به دو منطقه ایالات عربی شامل عربستان و سوریه و ایالات غیرعربی شامل ایران آن روز تقسیم می‌کند. این تعریف، علیرغم نارسایی‌های آن یکی از تقسیم‌بندی‌های اساسی سرزمین‌های اسلامی‌‌ است».<ref>اسلام و تمدن اسلامی، آندره میکل، ترجمه حسن فروغی، تهران، سمت، ج اول، 1381، ج 1، صص 21-20.</ref>
+
[[مسجد]] اولین مرکز علمى- آموزشى جهان اسلام بود که در آن همه‌ گونه تعلیمات دینى و علمى و حتى امور مربوط به خواندن و نوشتن انجام مى‌ گرفت. تعلیم در مسجد از [[مسجد النبی (ص)|مسجدالنبى]] آغاز شد و تا آغاز قرن چهارم هجرى غالباً مساجد در غیر اوقات [[نماز]]، حکم مدارس را داشت.
  
در مرکز از عراق، ایران، افغانستان و در شرق تا چین و هند امتداد داشت. از جانب شمال شرقی تا سمرقند و بخارا و خوارزم تا کوه‌های یکی از فرغانه را شامل می‌شد.<ref>علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، ص 17.</ref>
+
مسجدالنبى تا اواخر دوران [[بنی امیه|بنى‌ امیه]] از رونق بسیارى برخوردار بود و مسلمانان از بلاد دور و نزدیک بدانجا مى‌آمدند و پاسخ سئوالات علمى و فقهى خود را دریافت مى‌ کردند.
  
این مناطق با فرهنگ و دین مشترکی به هم وصل شده بود‌ند و ساکنان آن خود را عضو تمدن واحد و وسیعی می‌دانستند که مرکز روحانی و مذهبی آن [[مکه]] و مرکز فرهنگی و سیاسی‌اش بغداد بود.<ref>همان منبع، ص 16.</ref>
+
در اوایل سده دوم هجرى، خلافت از بنى‌امیه به [[بنی عباس|بنى‌ عباس]] رسید. در این زمان فرصتى مناسب براى [[شیعه]] فراهم شد و [[کوفه|کوفه]] در شرایطى که مناسب براى تجمع و رفت‌ وآمد شیعیان بود، مرکزیت یافت و از این پس [[مسجد کوفه|مسجد کوفه]] مرکز علمى مسلمانان شد و [[امام صادق علیه السلام|امام ‌صادق]] (ع) با توجه به فرصت سیاسى به‌وجودآمده و با دریافتن نیاز شدید جامعه و آمادگى زمینه اجتماعى، نهضت علمى و فرهنگى پدرش را پى گرفت و مسجد کوفه را به دانشگاهى بزرگ بدل نمود. بدین‌سان، ایشان در رشته‌هاى مختلف علوم عقلى و نقلى آن روز، شاگردان سترگى همچون [[هشام بن حکم|هشام بن حکم]]، [[محمد بن مسلم ثقفی کوفی|محمد بن مسلم]]، [[ابان بن تغلب]]، [[هشام بن سالم]]، [[مؤمن الطاق]]، [[مفضل بن عمر جعفی|مفضل بن عمر]] و [[جابر بن حیان]] را تربیت کرد که شمار آنها را بالغ بر چهارهزار نفر نوشته ‌اند.  
  
این تمدن بیش از همه تمدن‌ها به علم و دانش اهمیت داده و کهن‌ترین دانشگاه‌های جهان را پدید آورده است و با تلفیق علوم گوناگون و افزودن بر آن‌ها میراث عظیم و تکامل یافته‌ای را تحویل بشریت داد. با این اوصاف می‌توان گفت منظور از تمدن اسلامی‌‌ مجموعه افکار، عقاید، علوم، هنرها و صنایع است که با الهام از آموزه‌های دینی توسط مسلمین پدید آمده است.
+
مساجد بزرگ و معروف داراى کتابخانه، در شهرهاى مهم اسلامى بسیار بودند که یکى از آنها مسجد دمشق است. این مسجد که در زمان ولیدبن عبدالملک بنا شد یکى از کانون‌هاى مهم آموزش بود که حلقه‌هاى تدریس بسیارى در آن تشکیل مى‌شد و استادان آن از حقوقى بسنده برخوردار بودند. از دیگر مساجد مهم مى‌توان به جامع بصره، جامع فُسطاط، جامع کبیر قیروان، جامع زیتونه در [[تونس]]، جامع قرویین فارس و جامع الخصیب [[اصفهان]] اشاره کرد.<ref> اسلامى فرد، زهرا، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام، ص ۳۹ تا ۴۱ </ref>
 +
 
 +
'''بیت الحکمه و دار العلم‌ها:'''
 +
 
 +
نخستین مرکز مهمى که به منظور آموزش و تعلیم تأسیس شد [[بیت الحکمه|بیت‌ الحکمه]] نام داشت که در [[بغداد]] ساخته شد. این مرکز، که به هزینه خزانه دولتى یا بیت‌ المال اداره مى ‌شد، محل اجتماع دانشمندان و پژوهشگران و به‌ ویژه مترجمان شایسته ‌اى بود که کتابهاى علمى و فلسفى یونانى را به عربى ترجمه مى ‌کردند. اساس بیت‌ الحکمه را، که نخستین کتابخانه مسلمانان در بغداد بود، [[هارون الرشید|هارون‌ الرشید]] پایه‌ ریزى کرد. پیش از آن [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور عباسى]]، که از زمان وى کار ترجمه آغاز شده بود، دستور داد کتابهایى از زبانهاى دیگر به عربى ترجمه شود و همین کتابها پایه بیت‌الحکمه گردید. در زمان [[مأمون]]، بیت‌ الحکمه توسعه یافت. او صد بار شتر کتاب به بغداد حمل کرد و ظاهراً این کتابها به‌دنبال قرار صلحى که بین وى و امپراتور روم، میشل دوم، بسته شد، به مسلمانان داده شد. مأمون همچنین ۳۰۰ هزار دینار صرف ترجمه کتاب کرد. علاوه بر بیت‌ الحکمه، مراکز علمى متعدد دیگرى نیز وجود داشت؛ یکى از این مراکز دارالعلمها بودند. این دارالعلمها کتابخانه‌هاى عمومى به حساب مى‌ آمدند. ازجمله این مراکز، دارالعلم فاطمیون در [[مصر]] است. در این نهاد، که در ۳۹۵ ق و به دستور الحاکم بامراللَّه، خلیفه فاطمى مصر، در قاهره تأسیس شد، تقریباً یک میلیون جلد کتاب وجود داشت. دارالعلم موصل را نیز جعفربن محمد حمدان موصلى بر پا ساخت. این مرکز نخستین مرکزى بود که در آن کتابهایى از همه رشته‌ هاى علمى گردآورى شده بود. در طرابلس، از شهرهاى [[لبنان]] کنونى نیز، در اواخر سده پنجم هجرى، دارالعلمى با ۶/ ۱ میلیون جلد کتاب وجود داشت.<ref> ولایتى، على اکبر، فرهنگ و تمدن اسلامى‌، ص ۳۱ </ref>
 +
 
 +
'''نظامیه‌ها:'''
 +
 
 +
در نیمه دوم سده پنجم هجرى، [[خواجه نظام‌ الملک]] با ساخت مدارسى به نام نظامیه که اولین آنها را در در ۴۵۹ ق در بغداد تاسیس نمود و بعدا در نیشابور و شهرهاى دیگر قلمرو سلجوقیان مدارس مشابهی پدید آورد تاثیر چشمگیری در نهضت بزرگ علمی و فرهنگی جهان اسلام گذاشت. در نظامیه بغداد، که  تأسیس شد، ابواسحاق شیرازى تدریس مى‌کرد و پس از آن بزرگ‌ترین مقام تدریس در این مدرسه به امام محمد غزالى رسید. در نظامیه نیشابور، که به خاطر توجه خواجه نظام‌الملک و دیگر پادشاهان سلجوقى به شهر نیشابور در این شهر تأسیس شد، افراد مشهورى چون امام موفق نیشابورى، حکیم عمر خیام، حسن صباح، امام محمد غزالى و برادرش امام احمد و امام محمد نیشابورى تربیت شدند. نظامیه اصفهان و بلخ نیز استادان نامورى داشت.<ref> ولایتى، على اکبر، فرهنگ و تمدن اسلامى‌، ص ۳۲ </ref>
 +
 
 +
'''رصدخانه‌ها:'''
 +
 
 +
رصدخانه ‌ها به ‌عنوان سازمان مشخص علمى- که در آن رصد ستارگان صورت مى‌گرفته- مرکز مهم آموزش علم [[نجوم]] و علوم وابسته به آن بوده است. در سرزمین‌هاى اسلامى رصدخانه‌هاى متعدد بزرگى ساخته شد که نخستین آنها رصدخانه شماسیه است که در سال ۲۱۳ هجرى در بغداد به‌دست مأمون بنا گردید.<ref> سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ص ۶۸ و ۶۹. </ref>
 +
 
 +
'''بیمارستان‌ها:'''
 +
 
 +
بیمارستان نیز سازمان علمى مهمى به‌شمار مى‌رفت؛ چراکه مرکز عمده تعلیمات پزشکى بالینى در آنجا صورت مى‌گرفت. بسیارى از بیمارستان‌ها، کتابخانه و مدرسه‌اى براى تدریس جنبه‌هاى نظرى علم [[طب]] داشتند که از آن میان مى‌توان به بیمارستان‌هاى رى، فسطاط، الکبیر منصورى قاهره و نورى بغداد اشاره کرد.<ref> تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام(اسلامى فرد، زهرا)، ص: ۴۵ </ref>
 +
 
 +
'''سایر مراکز:'''
 +
 
 +
در مورد مراکز مهم آموزشى اسلامى، توجه به دو مرکز علمى دیگر حایز اهمیت است: یکى رَبع رشیدى که محل آمدوشد علما و دانشمندان بسیارى بود که به کار علمى مشغول بودند و دیگرى شَنب غازانى که در دوره ایلخانان تأسیس گردید و در آن دانسته‌هاى علمى فراوانى ردوبدل مى‌شد.<ref> ولایتى، على اکبر، فرهنگ و تمدن اسلامى، ص ۳۳ </ref>
 +
 
 +
==بازرگانی در تمدن اسلامی==
 +
بازرگانى ممالک اسلامى در قرن چهارم از مظاهر ابهّت اسلام بود و جهان اسلام ملکه تجارت دنیا محسوب مى‌گردید و مقام نخست را داشت. کشتیها و کاروانهاى مسلمین همه دریاها و صحراها را درمى‌نوردید و اسکندریه و بغداد، دست کم در مورد کالاهاى تجملى، دو مرکز تعیین نرخ بودند.<ref>بینش، عبد الحسین‌، آشنایى با تاریخ تمدن اسلامى‌، اداره عقیدتى سیاسى نمایندگى ولى فقیه در سپاه‌، تهران‌، ۱۳۸۷، ص ۹۵‌ </ref>
 +
 
 +
==نظام اداری مسلمانان==
 +
نظام ادارى دولت اسلام بطور کلى مانند نظامات ادارى ایران و روم بود، زیرا مردم این نواحى نظامات سیاسى و ادارى معینى داشتند که کارایی لازم را داشت و مسلمانان پس از فتوحات همان را پذیرفتند البته بمرور ایام قسمتهایى از آنرا باقتضاى عقاید دین خویش و مصالح مردم محل تعدیل کردند.<ref> پاینده، ابو القاسم‌، تاریخ سیاسى اسلام، ج‌۱، ص ۴۵۸ </ref>
 +
 
 +
با ورود [[اسلام]] به [[ایران]]، مسلمانان ناچار شدند برای اداره این قلمرو وسیع به نظام دیوانی پیشرفته و پر سابقه ساسانی روی بیاورند. برای این کار مجبور شدند از دبیران که طبقه‌ای ریشه‌دار در تاریخ ایران بودند، استفاده کنند. این امر نه تنها موجودیت این قشر فرهیخته و دانشمند ایرانی را تا قرن‌ها بعد تضمین کرد، بلکه در کنار آن بسیاری از مشخصه‌های نظام حکومتی ایران را در نظام حکومتی اسلام تثبیت کرد.
 +
 
 +
از طرفی به دلیل نیاز مبرمی که حکام اسلامی ایران به امکانات این طبقه داشتند و به دلیل تجربه دهقانان در گردآوری مالیات پیش از اسلام، حکام اسلامی این وظیفه را پس از ورود خود به ایران به دهقانان واگذار نمودند. دهقانان پیش از اسلام جزء آخرین رده بزرگان، یعنی آزادان بودند، اما با ورود اسلام به دلیل نیاز حاکمان جدید به آنها، وجهه و موقعیتی فوق العاده ممتازتر از گذشته به دست آوردند. از این رو پس از اسلام، در چند قرن نخست هجری دهقانان جزء معدود طبقاتی از اشراف ساسانی بودند که باقی ماندند و رتبه‌ای برجسته‌تر از دوره ساسانی به‌دست آوردند. طبقه دهقان در کنار دبیران، ایرانیانی بودند که به نفوذ، تکوین و تثبیت مواریث ایران ساسانی در امپراتوری اسلام کمک کردند و در این امر نقشی اساسی داشتند. بنابراین می‌توان دبیران و دهقانان را به عنوان حافظان اصلی میراث فرهنگی ایران پس از اسلام به شمار آورد. اولین دیوانی که از ایرانیان به مسلمانان رسید، دیوان [[خراج]] بود که عمر این خراج را در قالب عطایا بین مسلمانان تقسیم کرد. البته دیوان جیش نیز به موازات دیوان خراج به ‌وجود آمد. دوران خلافت [[معاویه]] را به نوعی می‌توان دوره گذر خلافت از دوره [[خلفای راشدین]] به دوره بنی‌امیه و دوره تکوین نظام دیوانی نام‌گذاری کرد. در این دوره، دو دیوان مهم یعنی دیوان خاتم و دیوان برید به نظام دیوانی اسلامی افزوده شد. اگرچه [[زیاد بن ابیه]]، استاندار وی نیز در پایه‌گذاری این دیوان‌ها و به خصوص دیوان خاتم نقش تأثیرگذاری داشت.
 +
 
 +
یادآوری این نکته نیز ضروری است که در غرب قلمرو اسلامی (شام)، امویان بر میراث عظیم رومی‌ها دست یافتند و به دلیل قرار داشتن پایتخت‌شان در قلمرو پیشین امپراتوری روم، دستگاه‌های دیوانی اموی بیشتر رنگ و بوی رومی داشت. بنابراین، نوعی تقسیم‌بندی اجتناب‌ناپذیر به وجود آمده بود؛ یعنی متصرفات شرقی تحت تأثیر نظام دیوانی ساسانی، و متصرفات غربی تحت تأثیر نظام دیوانی روم تا اینکه در زمان خلافت [[عبدالملک بن مروان]] نظام دیوانی ایرانی و رومی به عربی برگردانده شد. هم زمان با تغییر دیوان، سکه و طراز نیز از شکل‌های ایرانی و رومی جدا شد و شکل عربی و اسلامی به خود گرفت.<ref> حاتمی منش، محمدعلی، نظام دیوانی اسلامى در سده نخست هجری، تاریخ در آیینه پژوهش 1387، شماره 20، در دسترس در [http://www.ensani.ir/fa/content/46397/default.aspx پرتال جامع علوم اسلامی]، بازیابی: 20 تیر 1394 </ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
علی جدید بناب، جستاری در فرهنگ و تمدن اسلامی، بشری، شماره 55، 1386، ص 38 تا 43.
+
 
 +
*جستاری در فرهنگ و تمدن اسلامی، علی جدید بناب، بشری، شماره 55، 1386، ص 38 تا 43.
 +
*پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، علی اکبر ولایتی.
 +
*پیامبر اعظم (ص) بنیانگذار تمدن اسلامی، اکبر عروتی موفق؛ معرفت، بهمن 1385، شماره 110 در دسترس در [http://rasoolnoor.com/modules.php?name=Maghaleh&pa=showpage2&pid=649 پایگاه رسول نور]، بازیابی: 3 تیر 1394.
 +
*نقش اهل بیت(ع) و شیعیان در شکل گیری فرهنگ و تمدن اسلامی، محمد احمدی، نشریه الکترونیکی هفت اقلیم.
 +
*نقش امامان شیعه علیهم السلام در شکل گیری و توسعه ی تمدن اسلامی، غلامحسن محرمی، قم: انتشارات مؤسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1390.
 +
*البرهان فى تفسیر القرآن‌، هاشم بن سلیمان‌ بحرانى، بنیاد بعثت‌، تهران‌، 1416 ق‌.
 +
*المیزان فى تفسیر القرآن‌، سید محمد حسین‌ طباطبایى، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ‌ى مدرسین حوزه علمیه قم‌.
 +
*تمدن اسلامی، حسن سالاری، پایگاه جزیره دانش.
 +
*تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام، زهرا اسلامی فرد، دفتر نشر معارف‌، قم‌، 1389، چاپ اول‌.
 +
*فرهنگ و تمدن اسلامی، علی اکبر ولایتی.
 +
*آشنایى با تاریخ تمدن اسلامى‌، عبدالحسین بینش، اداره عقیدتى سیاسى نمایندگى ولى فقیه در سپاه‌، تهران‌، 1387.
 +
*تاریخ سیاسى اسلام، ابوالقاسم پاینده، نشر جاویدان‌، تهران‌، 1376، چاپ نهم‌.
 +
*عوامل مؤثر در شكوفایی علم در تمدن درخشان اسلامی، مهدی گلشنی،  [http://www.cgie.org.ir/fa/news/25448 مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی].
 +
*نظام دیوانی اسلامى در سده نخست هجری، محمدعلی حاتمی منش، تاریخ در آیینه پژوهش، 1387، شماره 20.
 +
*[[نقش مسلمانان در دانش طب]]، همین دانشنامه.
  
 
[[رده:تاریخ و تمدن اسلام]]
 
[[رده:تاریخ و تمدن اسلام]]
 
[[رده:اسلام]]
 
[[رده:اسلام]]
 +
[[رده:فرهنگ و تمدن اسلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۴۰

فرهنگ و تمدن اسلام مجموعه باورها و ارزشهای اسلامی و نمود آن در پیشرفت علم و هنر و ظهور نهادها‌ی اجتماعی و سیاسی در بین ملل و مردمی است که اسلام را به عنوان دین خود پذیرفتند. فرهنگ اسلام توانست در طول چند قرن تمدنی عظیم و بی نظیر را در منطقه وسیعی از جهان به وجود آورد. مسلمانان از نیمه دوم قرن دوم هجری تا اواسط قرن هشتم (در حدود شش قرن) رهبری علمی جهان را در دست داشتند.

تعریف واژه‌های فرهنگ و تمدن

فرهنگ:

واژه فرهنگ که در زبان انگلیسی culture و در عربی ثقافه نامیده می‌شود از واژه های پر بحث است که تعاریف مختلفی برای آن بیان شده است. برخی از تعاریف بیان شده برای فرهنگ عبارتند از:

  • مایکل گیلسون فرهنگ را «مجموعه‌ای از قواعد ناشناخته و چیزهایی که به عنوان امور طبیعی گرفته می‌‌شوند و در واقع به مسائل غیرعلمی ‌‌بستگی دارند» می‌‌داند.[۱]
  • رولف لنتون مفهوم فرهنگ را مسائل بنیادی می‌‌داند که ویژگی روشنی به افراد یک جامعه می‌‌دهند و آن‌ها را به صورت یک گروه متمایز با زبان، آداب و رسوم و دین خاص درمی‌‌آورد.[۲]
  • در فرهنگ سخن فرهنگ چنین تعریف شده است: «فرهنگ: پدیده کلی پیچیده‌ای از گرداب، رسوم، اندیشه، هنر و شیوه زندگی که در طی تجربه تاریخی اقوام شکل می‌‌گیرد و قابل انتقال به نسل‌های بعدی است».[۳]
  • علی اکبر ولایتی در کتاب تاریخ و تمدن اسلامی: فرهنگ مجموعه‌ای از سنت‌ها، آداب و اخلاق فردی یا خانوادگی اقوامی‌‌ است که پایبندی ایشان به این امور باعث تمایز آن‌ها از دیگر اقوام و قبایل می‌‌شود. به عبارت دیگر، فرهنگ مجموعه باورهای فرد یا گروهی خاص است و چون باورها ذهنی‌اند پس فرهنگ جنبه عینی ندارد.[۴]

تمدن:

تمدن در زبان انگلیسی civilization و در عربی حصاره خوانده می‌‌شود و در لغت به معنای شهرنشینی و از ریشه مدینه و مدنیت گرفته شده و به معنی دیگر متخلق شدن به شهرنشینی یا خوی و خصلت شهرنشینی به خود گرفتن می‌‌دهد.[۵] و بدان معناست که بشر در سایه آن به تشکیل جوامعی پرداخته و شهرنشین شده است. «در زبان‌های بیگانه نیز کلمه تمدن civilization از کلمه civita که در مقابل وحشیگری قرار گرفته و از کلمه civilis که معنی شهرنشینی دارد گرفته شده است».[۶]

برای واژه تمدن نیز همانند فرهنگ معانی و تعاریف گوناگونی وجود دارد:

  • ویل دورانت: «تمدن را می‌توان به شکل کلی آن، عبارت از نظمی ‌‌اجتماعی دانست که در نتیجه وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکان‌پذیر می‌‌شود و جریان پیدا می‌‌کند».[۷]
  • فرهنگ روز سخن: در تعریفی دیگر می‌‌توان تمدن را «مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در یک منطقه، کشور یا عصر معین یا حالات پیشرفته و سازمان‌ یافته فکری و فرهنگی هر جامعه که نشان آن پیشرفت در علم و هنر و ظهور نهادها‌ی اجتماعی و سیاسی است».[۸]
  • دهخدا: «تخلق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت».
  • علی اکبر ولایتی: تمدن حاصل تعالی فرهنگی و پذیرش نظم اجتماعی است. تمدن خروج از بادیه نشینی و گام نهادن در شاهراه نهادینه شدن امور اجتماعی یا به قول ابن خلدون عمران یافتن است.[۹]
  • ابن خلدون: ابن خلدون تمدّن را حالت اجتماعی انسان می داند. از نظر ابن خلدون، جامعه ای که با ایجاد حاکمیت، نظم پذیر شده، مناصب و پایگاه های حکومتی تشکیل داده تا بر حفظ نظم نظارت نماید و از حالت زندگی فردی به سوی زندگی شهری و شهرنشینی روی آورده و موجب تعالی فضایل و ملکات نفسانی، چون علم و هنر شده، حایز «مدنیّت» است.[۱۰]

قرابت معنای فرهنگ و تمدن اسلامی:

به طور کلی تمدن با واژه فرهنگ قرابت دارد و گاهی این دو به جای هم بکار می‌‌روند یا هر کدام طوری استعمال می‌‌شود که معنای دیگری در آن مشاهده می‌شود. هنگامی‌‌ که این دو در مقابل هم قرار می‌‌گیرند، باید فرق این دو را شناخت. تمدن بیشتر به ظواهر زندگی اجتماعی توجه دارد اما آنجا که پای معنا به میان می‌‌آید با فرهنگ ارتباط پیدا می‌‌کند.

چون در زندگی اجتماعی اغلب این دو با هم هستند، جداکردن حیثیت مادی از حیثیت معنوی آن مشکل است. پس وقتی می‌‌گوییم تمدن اسلامی‌‌ یعنی آن ویژگی‌های زندگی اجتماعی که متأثر از اسلام است. البته وقتی می‌گویند تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمان‌هاست و نسبت دادن به اسلام فقط از آن روست که کسانی که این کارها را انجام داده‌اند، مسلمان هستند. مانند این که گاهی فلسفه اسلامی ‌‌می‌‌گوییم در مقابل فلسفه مسیحی، یعنی این فلسفه مسلمان‌هاست ولی گاهی منظور فلسفه‌ای است که متأثر از فکر اسلامی ‌‌باشد یعنی اسلام آن را ابداع کرده یا پرورش داده و بکار گرفته باشد. این جا هم می‌گوییم تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمان‌هاست. در کتاب‌هایی که غربی‌ها درباره تمدن نوشته‌اند، منظورشان همان تمدن مسلمان‌هاست. اغلب هم اسلام و عرب را مساوی می‌دانند.[۱۱]

مقام معظم رهبری در رابطه با فرهنگ فرموده‌اند: منظور ما از فرهنگ، عقاید و اخلاق است. برخلاف ما که وقتی در محاوراتمان واژه فرهنگ را می‌‌گوییم، بیشتر آداب و رسوم و زبان فارسی و این حرف‌ها به ذهنمان می‌آید و وقتی ده درصد بودجه کشور را برای فرهنگ می‌‌گذارند متاسفانه صرف همین‌ها می‌شود. بنابراین فرهنگ باورها و ارزش‌هاست و مسائل دیگر جنبه فرعی و ثانوی دارد. شکل خانه‌سازی یا برخی آداب و رسوم، ماهیت فرهنگ را عوض نمی‌‌کند. فرهنگ جامعه هنگامی ‌‌تغییر می‌‌کند که باورهایش درباره هستی و انسان و ارزش‌های حاکم بر زندگی تغییر کند. اصول دین و فروع دین هم بیشتر به باورها و ارزش‌ها مربوط است. باورها را بیشتر در اصول و ارزش‌ها را بیشتر در فروع دین مطرح می‌‌کنیم. پس حقیقتاً جایی که اسلام در زندگی اجتماعی مردم اثر می‌‌گذارد در بعد فرهنگی است و به وسیله فرهنگ با تمدن ارتباط پیدا می‌‌کند. به همین خاطر مسائل فرهنگی و تمدن با هم آمیخته است، حتی یک پدیده از جهتی مربوط به تمدن و از جهتی مربوط به فرهنگ است. اگر شکل ظاهری و جهات محسوس آن را حساب کنیم، بعد تمدنی است و اگر جهات معنایی آن را در نظر بگیریم، آن بار معنایی که دربردارد و حکایت از باور یا ارزش خاصی می‌‌کند، آن با فرهنگ جامعه ارتباط دارد.[۱۲]

تمدن اسلامی‌‌ و محدوده تاریخی و جغرافیایی آن

با پیدایش اسلام و انتشار سریع و گسترده آن در میان اقوام و ملل و جلب و جذب فرهنگ‌های گوناگون بشری بنای مستحکم و عظیمی‌‌ از فرهنگ و تمدن انسان پایه‌گذاری شد که در ایجاد آن ملل و نژادهای مختلفی سهیم بودند. این ملل با ارزش‌ها و ملاک‌های نوین اسلامی‌‌ موفق به ایجاد تمدنی شدند که بدان تمدن اسلامی‌‌ گفته می‌شود. از این رو تمدن اسلامی ‌‌تمدن یک ملت یا نژاد خاص نیست بلکه مقصود، تمدن ملت‌های اسلامی‌‌ است که عرب‌ها، ایرانیان، ترک‌ها و دیگران را شامل می‌‌شود[۱۳] که به وسیله دین رسمی ‌‌یعنی اسلام و زبان علمی‌‌ و ادبی یعنی عربی با یکدیگر متحد شدند.[۱۴] این تمدن به درجه‌ای از عظمت و کمال و پهناوری است که آگاهی از همه جنبه‌های آن و احاطه بر همه انحای آن کاری بس دشوار است.

تمدن اسلامی‌‌ در زمان امویان در شام وارد دوره پختگی شد و در عصر عباسیان به اوج خود رسید و مرکز این تمدن درخشان شهر بغداد در سال‌های (۱۲۵۸-۷۵۰ م) و به روزگار خلافت امویان در اندلس در سال‌های ۱۴۹۲-۷۵۵ م بود.[۱۵] مطالعه در اطلس تاریخ اسلامی‌‌ و چگونگی انتشار اسلام در جهان نشان می‌‌دهد که اسلام در طول چند قرن بر بیشتر سرزمین‌های آباد آن روز جهان مسلط شد و قسمت اعظم آسیا، آفریقا و قسمتی از اروپا را تحت سلطه و اقتدار خود درآورد.[۱۶] در مرکز از عراق، ایران، افغانستان و در شرق تا چین و هند امتداد داشت. از جانب شمال شرقی تا سمرقند و بخارا و خوارزم تا کوه‌های یکی از فرغانه را شامل می‌شد.[۱۷] این مناطق با فرهنگ و دین مشترکی به هم وصل شده بود‌ند و ساکنان آن خود را عضو تمدن واحد و وسیعی می‌دانستند که مرکز روحانی و مذهبی آن مکه و مرکز فرهنگی و سیاسی‌اش بغداد بود.[۱۸]

این تمدن بیش از همه تمدن‌ها به علم و دانش اهمیت داده و کهن‌ترین دانشگاه‌های جهان را پدید آورده است و با تلفیق علوم گوناگون و افزودن بر آن‌ها میراث عظیم و تکامل یافته‌ای را تحویل بشریت داد. با این اوصاف می‌توان گفت منظور از تمدن اسلامی‌‌ مجموعه افکار، عقاید، علوم، هنرها و صنایع است که با الهام از آموزه‌های دینی توسط مسلمین پدید آمده است.

عوامل شکل‌گیری و گسترش تمدن اسلام

۱. روح اجتماعی احکام اسلام:

شکل گیری تمدن اسلامی ریشه در این دارد که اسلام تنها دینى است که بنیان خود را صریحا بر اجتماع نهاده و در هیچ شأنى از شؤون خود از مسئله اجتماع غفلت ننموده، روح اجتماع را در تمام احکام بسیار خود جاری نموده است. این مسئله باعث شد خیلی زود جامعه اسلامی با پشتوانه باورها و احکام اسلامی شکل گیرد. در حالی که تا آن زمان به جز اجتماعات قومى و وطنى تحت سلطه شاه و یا رئیس قبیله وجود نداشت و راهنمایی نیز برای این اجتماع جز عامل وراثت و اقلیم نبود.[۱۹]

۲. تشویق بسیار اسلام به علم آموزی:

قرآن مکرر مردم را به تفکر و تدبر در احوال کائنات و به تأمل در اسرار آیات دعوت نموده است.[۲۰] [۲۱] چنانچه گفته شده کلمه علم و مشتقات آن ۷۸۲ بار در قرآن ذکر شده است.[۲۲] و قرآن حکمت را خیر کثیر دانسته است: وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً کثیرا[۲۳] همچنین در حدیث نبوی آمده است: طلب العلم فریضة على کل مسلم‌؛ طلب علم بر هر مسلمانی واجب است.[۲۴]

۳. وجود مبارک ائمه علیهم اسلام در بین مسلمانان:

از آنجا که در ادامه رسالت پیامبر(ص)، ولایت و امامت مطرح شد تا خط سیر سرچشمه های این فرهنگ و تمدن، در جامعه اسلامی و دیگر جوامع تسری یابد؛ ائمه اهل بیت(ع) به عنوان پیشگامان حرکت اسلامی و داعیه داران فرهنگ اصیل دینی، به دلیل درک عمیق و دقیق از ارکان فرهنگ اسلامی و با تفسیر صحیح آنها، علاوه بر تقویت پایه های فرهنگ اسلامی، آن را از تحریف و انحراف مصون داشته و با تعلیم علوم نزد خود و تربیت شاگردانی ممتاز در علوم و فنون زمان، بر غنای آن افزودند. در رأس این حرکت امامان معصوم(ع)، امام امیرالمومنین(ع)، قرار داشت؛ شخصیتی که نه تنها در طول دوران حیات خویش، بلکه در زمان حیات حضرت رسول(ص) نیز رتبه ای ممتاز داشت و در پایه گذاری علوم اسلامی نقش به سزایی ایفا نمود. فرزندان علی(ع) نیز به پیروی از ایشان، تداوم بخش این نهضت عظیم فرهنگ ساز بودند که این نقش را در زمان امام باقر و امام صادق(ع) و امام رضا(ع) برجسته تر از دوران دیگر ائمه می بینیم. در ادامه مسیر نیز پیروان ایشان بر این امر اهمام گماشته و در راه بسط و ترویج فرهنگ و معارف اسلامی نقش به سزایی ایفا نمودند که در ادامه تلاش ها و مجاهدت های ائمه اهل بیت(ع) بوده است. وجود بی شمار علمای شیعه - به عنوان شاگردان و رهپویان مکتب اهل بیت(ع)- در علوم مختلف، نشانگر سهم برجسته و قابل توجه مکتب تشیع در پیدایش و بسط علوم و معارف اسلامی است.[۲۵]

نقش ائمه علیهم السلام در پیدایش و گسترش علوم اسلامی تا بدانجاست که ابن ابی الحدید از دانشمندان بزرگ اهل سنت، در مقدمه شرح نهج البلاغه امیرمؤمنان علیه السلام را منشأ شاخه های مختلف علوم اسلامی می داند.[۲۶]

۴. عدم تعصب درباره غیر مسلمانان:

جرجی زیدان یکی از علل توسعه ی تمدن اسلامی را نیکوکاری خلفا با دانشمندان نامسلمان دانسته و گفته است: یکی از عوامل مؤثر در سرعت پیشرفت تمدن اسلامی، و ترقی و تعالی علوم و ادبیات در نهضت عباسیان این بود که خلفا در راه ترجمه و نقل علوم، از بذل هر چیز گران و ارزان دریغ نداشتند و بدون توجه به ملیت و مذهب و نژاد، دانشمندان و مترجمان را احترام می گذاشتند و همه نوع با آنان مساعدت می کردند و از آن رو دانشمندان مسیحی، یهودی، زرتشتی، صابئی و سامری در بارگاه خلفا گرد می آمدند.[۲۷]

در زمان هارون الرشید، خلیفه‌ی عباسی، به سفارش یحیی بن خالد برمکی، وزیر ایرانی، کتاب‌خانه‌ی بزرگی به نام خزانه‌ی حکمت(گنجینه‌ی دانش) در بغداد ساخته شد و کتاب‌های گوناگون از جای جای جهان، به‌ویژه ایران و سوریه، گردآوری شد. مامون عباسی، پسر هارون، کارهای پدر را پی گرفت و به سفارش ابوسهل فضل بن نوبخت اهوازی، بنیادی به نام بیت الحکمه (خانه‌ی دانش) به تقلید از گندی‌شاپور اهواز ساخت. او گروهی از مترجمان را به ریاست یوحنا بن ماسویه، دانشمند ایرانی مسیحی، در آن‌جا گرد آورد و همچنین گروهی را به هند، ایران و قسطنطنیه فرستاد تا کتاب‌های مفید را گردآوری کنند. به این ترتیب، ترجمه‌ی آثار علمی، فلسفی و ادبی از زبان‌های سُریانی، پهلوی، هندی و یونانی به زبان عربی، که از همان سده‌ی نخست هجری آغاز شده بود، شتاب گرفت.

ترجمه‌ی آثار علمی تمدن‌های پیشین به عربی باعث شد که برای نخستین بار بخش عمده‌ا‌ی از دستاوردهای علمی و فرهنگی بشر تا آن زمان، کنار هم قرار گیرد. مسلمانان به طبقه‌بندی این دستاوردها و بررسی آن‌ها پرداختند و به این ترتیب راه را برای پیشرفت‌های بعدی هموار کردند. به‌زودی تولید علمی نیز رشد پیدا کرد و ترجمه‌ی دانش دیگران جای خود را به تالیف و نوآوری‌ داد.[۲۸]

علم و دانش در تمدن اسلامی

تلاشهاى گوناگون علمى مسلمانان، از جمله عوامل بسیار مهمى بود که تمدن اسلامى را در مرتبه سرآمدى تمدنهاى روزگار نشاند. جرج سارتن از نیمه دوم قرن دوم تا آخر قرن پنجم هجری را دوره رهبری بلامنازع مسلمانان می‌داند و برای هر ۵۰ سال از این دوره یک نفر را مشخص می‌کند و آن نیم قرن را به نام او می‌نامد. از نظر سارتن، برای ۲۵۰ سال بعد نیز افتخار داشتن مردان طراز اول علم ـ نظیر نصیرالدین طوسی، ابن رشد، ابن نفیس ـ همچنان نصیب مسلمانان است؛ ولی در این دوران مسیحیان نیز وارد میدان شده و افرادی نظیر راجربیکن را پرورش داده‌اند.

آنچه زمینه‌ساز اصلی اقبال مسلمین به فراگیری علوم مختلف شد، توصیه اسلام به فراگیری علم در همه احوال است و ارزشی که برای اهل علم قائل شده است.[۲۹]

پیدایش علوم اسلامی و دانشهای مقدماتی آنها:

با ظهور اسلام دانشهایی نیز مرتبط با معارف اسلام طرح شد که از آنها به علوم اسلامی تعبیر می شود یعنی دانشهایی که موضوع و مسائل آن اصول یا فروع اسلام است و یا چیزهائی است که اصول و فروع اسلام به استناد آنها اثبات می‌شود، یعنی‌ قرآن و سنت، مانند علم قرائت، علم تفسیر، علم حدیث، علم کلام نقلی،[۳۰] علم فقه، علم اخلاق نقلی[۳۱] به علاوه علومی که مقدمه آن علوم است مانند: ادبیات عرب از صرف و نحو و لغت و معانی و بیان و بدیع‌ و غیره، و مانند کلام عقلی، و اخلاق عقلی، و حکمت الهی، و منطق، و اصول فقه، و رجال و درایه.

رشد علوم عقلی توسط مسلمانان:

قرآن کریم به تفکر و تعقل بهای بسیاری داده است و به شدت به آن دعوت و تشویق نموده است. و در روایات نیز تفکر در جایگاه بالایی قرار گرفته است آنچنانچه یک ساعت فکر کردن را برتر از شصت سال عبادت کردن دانسته است. این محرک ها در کنار تربیت ویژه ای که ائمه علیهم اسلام شاگردان خود را در این خصوص می دادند موجب شد که علوم عقلی به زودی در بین مسلمانان رایج گردیده و به سرعت پیشرفتی شایان پیدا کند. از عوامل مهم دیگر در گسترش علوم عقلی، یکی ترجمه آثار عقلی یونانیان در عهد اموی و عباسی و دیگری بروز اختلافات اعتقادی در بین مسلمانان و پیرو آن تلاش عقلی هر گروه برای دفاع از اعتقادات خویش است.

روشهای مسلمانان در علوم عقلی:

علامه شعرانی در خصوص روشهای مسلمانان در علوم عقلی می گویند: «مسلمین در عقلیات چهار طریقه کلى داشتند:

اول: طریقه متکلمین که منقسم به سه شعبه مهم مى‌شود: معتزله و اشاعره و شیعه. و شعبه معتزله نیز فرق بسیار دارند و هر یک عقاید و فلسفه مخصوصى.

دوم و سوم: اشراقیین و عرفا که طریقه آنها را به اصطلاح‌ Mysticime گویند. و طریقه عرفا مخصوصا اهمیت فوق العاده داشت.

چهارم: طریقه حکما که طرفدار استدلال عقلى بودند و اروپائى‌ ها این طریقه را rationaliste گویند. و مسلمین هر کس که طرفدار استدلال عقلى باشد مشّائى گویند؛ چون مشّائیین این طریقه را داشتند اگرچه در تمام عقاید موافق با مشائیین نباشند».[۳۲]

فلسفه در اسلام:

در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله، از آنجا که مسلمانان اولیه تازه با تعالیم بلند اسلام آشنا شده بودند و از نظر علمی نیز مردمی کم مایه بودند با ذهنى ساده و غیرفنى به بحثهاى علمى مى پرداختند و خبری از تفکر فلسفی در بین آنان نبود، تنها امیرالمؤمنین علیه السلام است که بیانات جذاب وى در الهیات عمیق‌ترین تفکرات فلسفى را دارد و نظیر سخنان او در کلام هیچ یک از صحابه یافت نمی شود.

صحابه و علماى تابعین که به دنبال صحابه آمده‌اند و بالأخره عرب آن روز به تفکر آزاد فلسفى هیچگونه آشنایى نداشتند و در سخنان دانشمندان دو قرن اول هجرى نمونه‌ اى از کنجکاوى فلسفى دیده نمى‌ شود تنها بیانات عمیق پیشوایان شیعه و بالخصوص امام اول و هشتم شیعه است که ذخایر بى کرانى از افکار فلسفى را داراست و آنان مى‌باشند که گروهى از شاگردان خود را با این طرز تفکر آشنا ساختند.

عرب از طرز تفکر فلسفى دور بود تا نمونه‌‌اى از آن را در ترجمه برخى از کتب فلسفى یونان به عربى در اوایل قرن دوم هجرى دید و پس از آن کتب بسیارى در اوایل قرن سوم هجرى از یونانى و سریانى و غیر آن به عربى ترجمه شد و روش تفکر فلسفى در دسترس عموم قرار گرفت، اگر چه اکثریت فقها و متکلمین بدان روی خوشی نشان ندادند و با آن به مخالفت پرداختند. آنچنان که در دوره‌ای کتب فلسفى را به دریا می ریختند. رسائل اخوان الصفا که تراوش فکرى یک عده مؤلفین گمنام است یادگارى است از آن دوران و گواهى است که چگونگى وضع ناهنجار آن وقت را نشان مى‌ دهد.

پس از این دوره در اوایل قرن چهارم هجرى، فلسفه توسط «ابى نصر فارابى» احیا شد و در اوایل قرن پنجم در اثر مساعى فیلسوف معروف «بو على سینا» فلسفه توسعه کامل یافت و در قرن ششم نیز فلسفه اشراق را «شیخ سهروردى» تنقیح نمود و به همین جرم نیز به اشاره سلطان صلاح الدین ایوبى کشته شد! و دیگر پس از آن داستان فلسفه از میان اکثریت برچیده شد و فیلسوفى نامى به وجود نیامد جز اینکه در قرن هفتم در اندلس ـ که در حاشیه ممالک اسلامى واقع بود ـ ابن رشد اندلسى به وجود آمد و در تنقیح فلسفه‌ کوشید.[۳۳]

در پیشرفت تفکر و ترویج فلسفه شیعه جایگاه و نقشی خاص دارد - چنانکه در آغاز، براى پیدایش تفکر فلسفى عاملى مؤثر بوده است - با رفتن ابن رشد، فلسفه از میان اکثریت تسنن رفت، اما در میان شیعه همچنان مسیر رشد خود را ادامه داد.[۳۴]

کسى که به ‌ویژه در این بخش باید مورد توجه بسیار قرار گیرد خواجه نصیرالدین طوسى (۵۹۷ - ۶۷۲ هـ.ق) است که در شرایط بسیار سخت اجتماعى و سیاسى ایران، یعنى هم‌زمان با یورش مغولان ظهور کرد. طوسى به طور کلى در فلسفه پیرو ابن‌ سینا است، اما عقاید خاص خود را نیز دارد.[۳۵]

پس از طوسى، در قرون بعد بواسطه غلبه مغول آثار تمدن اسلام ضعف یافت و علوم راکد ماند و کسى که بتوان او را بخصوص نام برد ظاهر نشد تا اینکه در عصر صفویه فیلسوفان بزرگی همچون میرداماد استرآبادى نویسنده کتاب القبسات، میرفندرسکى و شیخ بهائی ظهور کردند.

در اوایل سده یازدهم صدر المتألهین شیرازى ظاهر گردید و او طریقه خاصى در حکمت اظهار کرد و خلاصه تمام اقوال سابقین را جمع و آنها را با هم مقایسه کرده و طریق اشراق و مشّاء و عرفان را با هم نزدیک نموده و بعضى اصول دیگر را تکمیل کرد و فعلا در ایران فلسفه او رائج‌تر است و کتب وى مخصوصا اسفار معروف است.[۳۶]

ریاضیات در بین مسلمانان:

مهم‌ترین نقش ریاضیدانان مسلمان در تکوین دانش ریاضى، در هم آمیختن مکتب هاى ریاضى شرق و غرب، یعنى ریاضیات یونان و هند است. ریاضیات اسلامی ریاضیات هندسى و از همه مهم‌تر، شیوه عددنویسى دَه دهى را با دیگر مفاهیم ریاضى طرح شده در یونان در هم آمیخت و از آن صورت واحدى درآورد و به غرب ارائه داد.

به طور کلى دستاوردهاى ریاضی‌دانان اسلامى را در شاخه‌هاى گوناگون دانش ریاضیات چنین مى‌توان عنوان کرد: اصلاح دستگاه عددنویسى هندى با تکمیل حساب دستگاه اعشارى آن، از جمله ابداع کسرهاى اعشارى؛ به ‌وجود آوردن مفاهیم جدید در تئورى اعداد؛ به‌وجودآوردن علم جبر؛ کشفیات مهم و جدید در دانش مثلثات و نیز علم کره‌ها و ابداع روشهاى گوناگون براى یافتن پاسخ هاى عددى معادلات درجه دو و سه.[۳۷]

برخی از خدمات علمی مسلمانان به پیشرفت ریاضیات از این قرار است:[۳۸]

  • خوارزمى اولین کتاب را در باب جبر و مقابله تالیف کرد. نام وى به شکل Algorism در اروپا معادل فن محاسبه تلقى شد. چنانکه نام کتاب نیز به شکل Algebra عنوان علم جبر باقى ماند. جبر خوارزمى در قرون وسطى نزد اروپائیان فوق‌العاده اهمیت یافت و تا زمان ویت " F.viete" (متوفى ۱۶۰۳ میلادى) مبناى مطالعات ریاضى اروپائیان بود.[۳۹]
  • ابوالوفاى بوزجانى (متوفى ۳۸۸ ق) در بسط علم مثلثات نیز - مثل جبر - کارهاى ارزنده کرد. چنان که در استخراج جیب زاویه سى درجه طریقه اى یافت که نتیجه آن تا هشت رقم با مقدار واقعی ۳۰ Sin مطابقت دارد.[۴۰]
  • خیام اول کسى است که به تحقیق منظم علمى در معادلات درجه اول، دوم و سوم پرداخته است.
  • در اروپا حل مساله جمع زوایا را به کوپرنیک منسوب مى دارند در حالی که ابوالوفا بوزجانی سالها پیش از او راه حل ساده تری برای آن ارائه داده است.
  • استعمال جبر در هندسه و بالعکس به وسیله مسلمین انجام یافت و این امر در بسط هندسه تحلیلى تاثیر بسزائى داشت.

نقش مسلمانان در دانش طب:

نگاهی گذرا به تاریخ تمدن اسلامی‌‌ نشان می‌‌دهد علم طب همواره از جایگاه رفیعی در بین مسلمانان برخوردار بوده است چنانچه لفظ مقدس حکیم در تمدن اسلامی‌‌ هم به طبیب و هم به فیلسوف اطلاق می‌‌گردیده است.[۴۱] بی‌شک از مهمترین علل توجه مسلمانان به دانش طب، توجه پیشوایان دین به این دانش ارزشمند است. در حدیثی از پیامبر گرامی‌ ‌اسلام دانش طب همسنگ با علم دین و در کنار آن مورد توصیه قرار گرفته است.[۴۲] و پیامبر و اهل بیت علیهم‌السلام خود در کنار رسالت تعالی روح افراد، با توصیه‌های طبی آن‌ها را در نگه داشتن سلامت جسمشان نیز یاری می‌‌نمودند. شاهد این مدعا کتاب‌های روایی بر جای مانده در این موضوع با عنوان طب النبی، طب الائمه، طب الصادق و طب الرضا است.[۴۳]

علم طب در دوره اسلامی‌‌ با ترجمه کتاب‌های یونانی و هندی در این رشته توسط اساتید علمی‌ و طبی‌ جندی‌ شاپور[۴۴] آغاز شد.[۴۵] اما مسلمانان به ترجمه اکتفا ننمودند و تحقیق و توسعه دانش طب را با جدیت دنبال نمودند. به نحوی که بیماری هایى که در بخشهاى گوناگون الحاوى، نوشته رازى بررسى شده، بسیار بیشتر از آن چیزى است که در آثار جالینوس، بقراط و دیگر پزشکان یونانى آمده است. در همه دوران پزشکى غرب، هیچ کتابى که همچون «قانون» ابن سینا چنین جامع و مانع و دانشنامه‌ گونه مبادى و موضوعات پزش کى را دربرگرفته باشد، به‌ وجود نیامده بود. بى‌ دلیل نبود که قانون به سرعت و پس از ترجمه آن به لاتین، مورد توجه دانشمندان و پزشکان غرب قرار گرفت، و به‌ عنوان کتاب درسى در دانشکده‌ هاى پزشکى تدریس شد.[۴۶]

از کتابهای مسلمانان در پزشکی می توان به موارد زیر اشاره نمود:

  • العشر مقالات فی العین تالیف حنین بن اسحاق عبادی (م ۲۶۴ ه): که در چشم پزشکی است.[۴۷]
  • المسائل فی الطب للمتعلمین: این کتاب نیز از تالیفات حنین بن اسحاق عبادی است. این کتاب به طریق سوال و جواب در فن نظری و فن عملی طب نوشته شده است.[۴۸]
  • فردوس الحکمه تالیف علی بن سهل بن ربن طبری (قرن سوم): این‌ کتاب‌ یک‌ دوره کامل‌ طب‌ و درمان‌ و بهداشت‌ را در بردارد و چون‌ از نخستین‌ کتاب‌های‌ طبى‌ اسلامى‌ است‌، نظرات‌ قدما نیز در آن‌ منعکس‌ است‌.[۴۹]
  • الحاوی الکبیر فی الطب تالیف زکریای رازی (م ۳۲۰): این کتاب دایره‌المعارف طبی است که در آن از کلیه شاخه‌های طب و اصول تداوی و بهداشت و بیماری شناسی و داروشناسی و اخلاق پزشکی بحث شده است.[۵۰]
  • کامل الصناعه علی بن عباس اهوازی (م ۳۸۴ هـ): این کتاب نیز یک دائرة المعارف طبی بزرگ است.[۵۱]
  • قانون ابن سینا (م ۴۲۸): قانون، ترکیبی علمی ‌‌از تجارب بالینی بوعلی، آثار و تعالیم جالینوس، بقراط، ارسطو و نوشته پزشکان ایرانی و مسلمان پیش از خود چون رازی، ابن ربن طبری و ابوسهل مسیحی است.[۵۲]
  • ذخیره خوارزمشاهی از سید اسماعیل جرجانی (م ۵۳۱): این کتاب از مشروحترین کتب طبی پارسی است.[۵۳]

نهادهای علمى-فرهنگى در تمدن اسلامی

مسجد:

مسجد اولین مرکز علمى- آموزشى جهان اسلام بود که در آن همه‌ گونه تعلیمات دینى و علمى و حتى امور مربوط به خواندن و نوشتن انجام مى‌ گرفت. تعلیم در مسجد از مسجدالنبى آغاز شد و تا آغاز قرن چهارم هجرى غالباً مساجد در غیر اوقات نماز، حکم مدارس را داشت.

مسجدالنبى تا اواخر دوران بنى‌ امیه از رونق بسیارى برخوردار بود و مسلمانان از بلاد دور و نزدیک بدانجا مى‌آمدند و پاسخ سئوالات علمى و فقهى خود را دریافت مى‌ کردند.

در اوایل سده دوم هجرى، خلافت از بنى‌امیه به بنى‌ عباس رسید. در این زمان فرصتى مناسب براى شیعه فراهم شد و کوفه در شرایطى که مناسب براى تجمع و رفت‌ وآمد شیعیان بود، مرکزیت یافت و از این پس مسجد کوفه مرکز علمى مسلمانان شد و امام ‌صادق (ع) با توجه به فرصت سیاسى به‌وجودآمده و با دریافتن نیاز شدید جامعه و آمادگى زمینه اجتماعى، نهضت علمى و فرهنگى پدرش را پى گرفت و مسجد کوفه را به دانشگاهى بزرگ بدل نمود. بدین‌سان، ایشان در رشته‌هاى مختلف علوم عقلى و نقلى آن روز، شاگردان سترگى همچون هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن الطاق، مفضل بن عمر و جابر بن حیان را تربیت کرد که شمار آنها را بالغ بر چهارهزار نفر نوشته ‌اند.

مساجد بزرگ و معروف داراى کتابخانه، در شهرهاى مهم اسلامى بسیار بودند که یکى از آنها مسجد دمشق است. این مسجد که در زمان ولیدبن عبدالملک بنا شد یکى از کانون‌هاى مهم آموزش بود که حلقه‌هاى تدریس بسیارى در آن تشکیل مى‌شد و استادان آن از حقوقى بسنده برخوردار بودند. از دیگر مساجد مهم مى‌توان به جامع بصره، جامع فُسطاط، جامع کبیر قیروان، جامع زیتونه در تونس، جامع قرویین فارس و جامع الخصیب اصفهان اشاره کرد.[۵۴]

بیت الحکمه و دار العلم‌ها:

نخستین مرکز مهمى که به منظور آموزش و تعلیم تأسیس شد بیت‌ الحکمه نام داشت که در بغداد ساخته شد. این مرکز، که به هزینه خزانه دولتى یا بیت‌ المال اداره مى ‌شد، محل اجتماع دانشمندان و پژوهشگران و به‌ ویژه مترجمان شایسته ‌اى بود که کتابهاى علمى و فلسفى یونانى را به عربى ترجمه مى ‌کردند. اساس بیت‌ الحکمه را، که نخستین کتابخانه مسلمانان در بغداد بود، هارون‌ الرشید پایه‌ ریزى کرد. پیش از آن منصور عباسى، که از زمان وى کار ترجمه آغاز شده بود، دستور داد کتابهایى از زبانهاى دیگر به عربى ترجمه شود و همین کتابها پایه بیت‌الحکمه گردید. در زمان مأمون، بیت‌ الحکمه توسعه یافت. او صد بار شتر کتاب به بغداد حمل کرد و ظاهراً این کتابها به‌دنبال قرار صلحى که بین وى و امپراتور روم، میشل دوم، بسته شد، به مسلمانان داده شد. مأمون همچنین ۳۰۰ هزار دینار صرف ترجمه کتاب کرد. علاوه بر بیت‌ الحکمه، مراکز علمى متعدد دیگرى نیز وجود داشت؛ یکى از این مراکز دارالعلمها بودند. این دارالعلمها کتابخانه‌هاى عمومى به حساب مى‌ آمدند. ازجمله این مراکز، دارالعلم فاطمیون در مصر است. در این نهاد، که در ۳۹۵ ق و به دستور الحاکم بامراللَّه، خلیفه فاطمى مصر، در قاهره تأسیس شد، تقریباً یک میلیون جلد کتاب وجود داشت. دارالعلم موصل را نیز جعفربن محمد حمدان موصلى بر پا ساخت. این مرکز نخستین مرکزى بود که در آن کتابهایى از همه رشته‌ هاى علمى گردآورى شده بود. در طرابلس، از شهرهاى لبنان کنونى نیز، در اواخر سده پنجم هجرى، دارالعلمى با ۶/ ۱ میلیون جلد کتاب وجود داشت.[۵۵]

نظامیه‌ها:

در نیمه دوم سده پنجم هجرى، خواجه نظام‌ الملک با ساخت مدارسى به نام نظامیه که اولین آنها را در در ۴۵۹ ق در بغداد تاسیس نمود و بعدا در نیشابور و شهرهاى دیگر قلمرو سلجوقیان مدارس مشابهی پدید آورد تاثیر چشمگیری در نهضت بزرگ علمی و فرهنگی جهان اسلام گذاشت. در نظامیه بغداد، که تأسیس شد، ابواسحاق شیرازى تدریس مى‌کرد و پس از آن بزرگ‌ترین مقام تدریس در این مدرسه به امام محمد غزالى رسید. در نظامیه نیشابور، که به خاطر توجه خواجه نظام‌الملک و دیگر پادشاهان سلجوقى به شهر نیشابور در این شهر تأسیس شد، افراد مشهورى چون امام موفق نیشابورى، حکیم عمر خیام، حسن صباح، امام محمد غزالى و برادرش امام احمد و امام محمد نیشابورى تربیت شدند. نظامیه اصفهان و بلخ نیز استادان نامورى داشت.[۵۶]

رصدخانه‌ها:

رصدخانه ‌ها به ‌عنوان سازمان مشخص علمى- که در آن رصد ستارگان صورت مى‌گرفته- مرکز مهم آموزش علم نجوم و علوم وابسته به آن بوده است. در سرزمین‌هاى اسلامى رصدخانه‌هاى متعدد بزرگى ساخته شد که نخستین آنها رصدخانه شماسیه است که در سال ۲۱۳ هجرى در بغداد به‌دست مأمون بنا گردید.[۵۷]

بیمارستان‌ها:

بیمارستان نیز سازمان علمى مهمى به‌شمار مى‌رفت؛ چراکه مرکز عمده تعلیمات پزشکى بالینى در آنجا صورت مى‌گرفت. بسیارى از بیمارستان‌ها، کتابخانه و مدرسه‌اى براى تدریس جنبه‌هاى نظرى علم طب داشتند که از آن میان مى‌توان به بیمارستان‌هاى رى، فسطاط، الکبیر منصورى قاهره و نورى بغداد اشاره کرد.[۵۸]

سایر مراکز:

در مورد مراکز مهم آموزشى اسلامى، توجه به دو مرکز علمى دیگر حایز اهمیت است: یکى رَبع رشیدى که محل آمدوشد علما و دانشمندان بسیارى بود که به کار علمى مشغول بودند و دیگرى شَنب غازانى که در دوره ایلخانان تأسیس گردید و در آن دانسته‌هاى علمى فراوانى ردوبدل مى‌شد.[۵۹]

بازرگانی در تمدن اسلامی

بازرگانى ممالک اسلامى در قرن چهارم از مظاهر ابهّت اسلام بود و جهان اسلام ملکه تجارت دنیا محسوب مى‌گردید و مقام نخست را داشت. کشتیها و کاروانهاى مسلمین همه دریاها و صحراها را درمى‌نوردید و اسکندریه و بغداد، دست کم در مورد کالاهاى تجملى، دو مرکز تعیین نرخ بودند.[۶۰]

نظام اداری مسلمانان

نظام ادارى دولت اسلام بطور کلى مانند نظامات ادارى ایران و روم بود، زیرا مردم این نواحى نظامات سیاسى و ادارى معینى داشتند که کارایی لازم را داشت و مسلمانان پس از فتوحات همان را پذیرفتند البته بمرور ایام قسمتهایى از آنرا باقتضاى عقاید دین خویش و مصالح مردم محل تعدیل کردند.[۶۱]

با ورود اسلام به ایران، مسلمانان ناچار شدند برای اداره این قلمرو وسیع به نظام دیوانی پیشرفته و پر سابقه ساسانی روی بیاورند. برای این کار مجبور شدند از دبیران که طبقه‌ای ریشه‌دار در تاریخ ایران بودند، استفاده کنند. این امر نه تنها موجودیت این قشر فرهیخته و دانشمند ایرانی را تا قرن‌ها بعد تضمین کرد، بلکه در کنار آن بسیاری از مشخصه‌های نظام حکومتی ایران را در نظام حکومتی اسلام تثبیت کرد.

از طرفی به دلیل نیاز مبرمی که حکام اسلامی ایران به امکانات این طبقه داشتند و به دلیل تجربه دهقانان در گردآوری مالیات پیش از اسلام، حکام اسلامی این وظیفه را پس از ورود خود به ایران به دهقانان واگذار نمودند. دهقانان پیش از اسلام جزء آخرین رده بزرگان، یعنی آزادان بودند، اما با ورود اسلام به دلیل نیاز حاکمان جدید به آنها، وجهه و موقعیتی فوق العاده ممتازتر از گذشته به دست آوردند. از این رو پس از اسلام، در چند قرن نخست هجری دهقانان جزء معدود طبقاتی از اشراف ساسانی بودند که باقی ماندند و رتبه‌ای برجسته‌تر از دوره ساسانی به‌دست آوردند. طبقه دهقان در کنار دبیران، ایرانیانی بودند که به نفوذ، تکوین و تثبیت مواریث ایران ساسانی در امپراتوری اسلام کمک کردند و در این امر نقشی اساسی داشتند. بنابراین می‌توان دبیران و دهقانان را به عنوان حافظان اصلی میراث فرهنگی ایران پس از اسلام به شمار آورد. اولین دیوانی که از ایرانیان به مسلمانان رسید، دیوان خراج بود که عمر این خراج را در قالب عطایا بین مسلمانان تقسیم کرد. البته دیوان جیش نیز به موازات دیوان خراج به ‌وجود آمد. دوران خلافت معاویه را به نوعی می‌توان دوره گذر خلافت از دوره خلفای راشدین به دوره بنی‌امیه و دوره تکوین نظام دیوانی نام‌گذاری کرد. در این دوره، دو دیوان مهم یعنی دیوان خاتم و دیوان برید به نظام دیوانی اسلامی افزوده شد. اگرچه زیاد بن ابیه، استاندار وی نیز در پایه‌گذاری این دیوان‌ها و به خصوص دیوان خاتم نقش تأثیرگذاری داشت.

یادآوری این نکته نیز ضروری است که در غرب قلمرو اسلامی (شام)، امویان بر میراث عظیم رومی‌ها دست یافتند و به دلیل قرار داشتن پایتخت‌شان در قلمرو پیشین امپراتوری روم، دستگاه‌های دیوانی اموی بیشتر رنگ و بوی رومی داشت. بنابراین، نوعی تقسیم‌بندی اجتناب‌ناپذیر به وجود آمده بود؛ یعنی متصرفات شرقی تحت تأثیر نظام دیوانی ساسانی، و متصرفات غربی تحت تأثیر نظام دیوانی روم تا اینکه در زمان خلافت عبدالملک بن مروان نظام دیوانی ایرانی و رومی به عربی برگردانده شد. هم زمان با تغییر دیوان، سکه و طراز نیز از شکل‌های ایرانی و رومی جدا شد و شکل عربی و اسلامی به خود گرفت.[۶۲]

پانویس

  1. مجموعه مقالات اولین کنفرانس بین‌المللی فرهنگ و تمدن اسلامی، ص ۱۹۰.
  2. همان منبع، همان ص.
  3. فرهنگ روز سخن به سرپرستی حسن انوری، تهران، سخن، ۱۳۸۳، ص۸۶۹.
  4. تاریخ و تمدن اسلامی، علی‌اکبر ولایتی، قم: دفتر نشر معارف، ۱۳۸۴ ش، ص ۱۹.
  5. نقش فرهنگ و تمدن در بیداری غرب، ص ۴۵ و نیز ر.ک: علی شریعتی، همان منبع، ج۱، ص ۵-۴.
  6. نقش پیامبران در تمدن انسان، فخرالدین حجازی، بی‌جا: بعثت، بی‌تا، ج دوم. صص ۲۰-۱۹.
  7. تاریخ تمدن، ج۱، ص۵.
  8. فرهنگ روز سخن، همان منبع، ص ۳۳۷
  9. پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، علی اکبر ولایتی، ج۱، ص ۲۲
  10. پیامبر اعظم (ص) بنیانگذار تمدن اسلامی، اکبر عروتی موفق؛ معرفت، بهمن ۱۳۸۵، شماره ۱۱۰
  11. نشریه هفته‌نامه پرتو، سال نهم، شماره ۴۰۸.
  12. نشریه هفته‌نامه پرتو، سال نهم، شماره ۴۰۸.
  13. مجموعه مقالات اولین کنفرانس بین‌المللی فرهنگ و تمدن اسلامی، ص ۱۹۱.
  14. برررسی مختصر فرهنگ و تمدن اسلامی، و.و بار تولد، علی‌اکبر دیانت، تبریز: ابن سینا، ج اول، ۱۳۳۷، ص ۷.
  15. نقش پیامبران در تمدن انسان، ص ۱۴۰.
  16. علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، زین‌العابدین قربانی، بی‌جا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی‌‌، ج پنجم ۱۳۷۴، ص ۱۸.
  17. علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، ص ۱۷.
  18. همان منبع، ص ۱۶.
  19. برای تفصیل مراجعه شود به تفسیر المیزان، ج۴، ص ۹۴ تا ۱۰۸
  20. عبدالحسین زرین کوب، کارنامه ی اسلام، چ ۱۱، مؤسسه ی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۵ ه‍.ش، ص ۲۶.
  21. علّامه طباطبائى درباره تأثیر قرآن در پیشرفت فرهنگ در جهان مى نویسد: «به جرئت مى توان گفت که عامل اصلى اشتغال مسلمانان به علوم عقلى از طبیعیات و ریاضیات و غیر آن ها به صورت نقل و ترجمه در آغاز کار و به نحو استقلال و ابتکار در سرانجام، همان انگیزه فرهنگى بود که قرآن مجید در نفوس مسلمانان فراهم کرده بود …، بدیهى است چنین تحولى که یکى از حلقه هاى بارز سلسله حوادث جهان مى باشد، در حلقه هاى بعدى تأثیر بسزایى خواهد داشت؛ از این رو، یکى از علل و مقدمات تحول امروزى و بسط و پیشرفت فرهنگ جهان، قرآن مجید خواهد بود».(طباطبائى، سید محمدحسین، قرآن در اسلام، ص ۹۸، ناشر: هجرت، چاپ دوم، قم، ۱۳۶۹ ش.)
  22. اعجاز عددی قرآن، سایت تبیان
  23. بقره/۲۶۹
  24. البرهان فى تفسیر القرآن، ج‌۱، ص۹
  25. محمد احمدی، نقش اهل بیت(ع) و شیعیان در شکل گیری فرهنگ و تمدن اسلامی، نشریه الکترونیکی هفت اقلیم[۱]
  26. برای تفصیل رجوع شود به مقدمه شرح ابن ابی الحدید
  27. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه ی علی جواهرکلام، چ ۷، مؤسسه ی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۲ ه‍.ش، ص ۵۸۲. نقل از محرمی، غلامحسن؛ (۱۳۹۰)، نقش امامان شیعه علیهم السلام در شکل گیری و توسعه ی تمدن اسلامی، قم: انتشارات مؤسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ اول
  28. حسن سالاری، تمدن اسلامی، پایگاه جزیره دانش [۲]
  29. مهدی گلشنی، عوامل مؤثر در شکوفایی علم در تمدن درخشان اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، بازیابی: ۲۰ تیر ۱۳۹۴
  30. کلام دو قسم است: عقلی و نقلی.
  31. اخلاق نیز مانند کلام دو گونه است: نقلی و عقلی
  32. حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه، ج‌۵، کلمه ۴۸۲ (رساله ای از علامه شعرانی)
  33. شیعه در اسلام، علامه طباطبائی ره
  34. شیعه در اسلام، علامه طباطبائی ره
  35. ولایتی، علی اکبر، فرهنگ و تمدن اسلامى، ص۵۲
  36. حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه، ج‌۵، کلمه ۴۸۲ (رساله ای از علامه شعرانی).
  37. علی اکبر ولایتی، فرهنگ و تمدن اسلامى‌، ص ۳۵ تا ۳۷.
  38. کارنامه اسلام، عبدالحسین زرین‌کوب
  39. مصاحب، خیام به عنوان عالم جبر/ ۱۰۳.
  40. خیام به عنوان عالم جبر/ ۱۰۴.
  41. روایت تفکر، فرهنگ و تمدن از آغاز تاکنون، جلد دوم، سازمان ملی جوانان، معاونت مطالعات و تحقیقات، ص ۱۴۰.
  42. عَنِ النَّبِی صلی الله علیه و آله: الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمُ الْأَدْیانِ وَ عِلْمُ الْأَبْدَان (بحارالانوار، ج ۱، ابواب العلم، باب ۶: العلوم التی أمر الناس بتحصیلها و ینفعهم، حدیث ۵۲).
  43. بنگرید: نگارش احادیث طبی، غلامرضا نورمحمدی، مجله پژوهش و حوزه، شماره ۱۷ و ۱۸.
  44. شهر «جندی‌ شاپور» را شاپور اول‌ ساسانی‌ (۲۴۱-۲۷۲ م‌) به‌ هم‌ چشمی‌ «انطاکیه‌» که‌ از بلاد رومی‌ محسوب‌ می‌شد، در اهواز ساخت‌. این شهر بعداً توسط انوشیروان‌ (۵۳۱-۵۷۹ م‌) به مرکز تحصیل‌ طب و فلسفه‌ تبدیل شد قسمتی‌ از استادان‌ بزرگ جندی شاپور مسیحی‌ نسطوری‌ مذهب‌ بودند که‌ پس‌ از بسته‌شدن‌ مدارس‌ فلسفی‌ یونانی‌ به‌ فرمان‌ امپراطور روم‌، از «رُها» و دیگر مراکز علمی‌ و فلسفی‌ گریخته‌ بودند.(تاریخ‌ علوم‌ اسلامی‌، به‌ روایت‌ استاد همایی‌، تهران‌، نشر هما، ۱۳۶۳.)
  45. پویایی فرهنگ و تمدن اسلامی، علی‌اکبر ولایتی، ص ۱۸۸.
  46. دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج ۴، ذیل «ابن‌سینا».
  47. طب و طبیب و تشریح، حسن حسن زاده آملی، ص ۶۲.
  48. طب و طبیب و تشریح، ص ۶۲.
  49. ابن ربن، دایره المعارف بزرگ اسلامی، رضا انزابی نژاد، ج ۳، تهران‌، ۱۳۷۴ ش‌.
  50. آشنایی با منابع مهم طب سنتی، پایگاه مرکز فرهنگ، آداب و میراث پزشکی.
  51. مقدمه کامل الصناعه.
  52. قانون فی الطب/ ابوعلی سینا، فرشید امینی، علوم و فنون، تیر ماه ۱۳۸۸.
  53. تاریخ طب در ایران قبل و بعد از اسلام، محمود نجم‌آبادی، نسخه الکترونیک، کمیته رایانه‌ای کردن طب و بهداشت، ص ۷۹۶.
  54. اسلامى فرد، زهرا، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام، ص ۳۹ تا ۴۱
  55. ولایتى، على اکبر، فرهنگ و تمدن اسلامى‌، ص ۳۱
  56. ولایتى، على اکبر، فرهنگ و تمدن اسلامى‌، ص ۳۲
  57. سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ص ۶۸ و ۶۹.
  58. تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام(اسلامى فرد، زهرا)، ص: ۴۵
  59. ولایتى، على اکبر، فرهنگ و تمدن اسلامى، ص ۳۳
  60. بینش، عبد الحسین‌، آشنایى با تاریخ تمدن اسلامى‌، اداره عقیدتى سیاسى نمایندگى ولى فقیه در سپاه‌، تهران‌، ۱۳۸۷، ص ۹۵‌
  61. پاینده، ابو القاسم‌، تاریخ سیاسى اسلام، ج‌۱، ص ۴۵۸
  62. حاتمی منش، محمدعلی، نظام دیوانی اسلامى در سده نخست هجری، تاریخ در آیینه پژوهش 1387، شماره 20، در دسترس در پرتال جامع علوم اسلامی، بازیابی: 20 تیر 1394

منابع

  • جستاری در فرهنگ و تمدن اسلامی، علی جدید بناب، بشری، شماره 55، 1386، ص 38 تا 43.
  • پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، علی اکبر ولایتی.
  • پیامبر اعظم (ص) بنیانگذار تمدن اسلامی، اکبر عروتی موفق؛ معرفت، بهمن 1385، شماره 110 در دسترس در پایگاه رسول نور، بازیابی: 3 تیر 1394.
  • نقش اهل بیت(ع) و شیعیان در شکل گیری فرهنگ و تمدن اسلامی، محمد احمدی، نشریه الکترونیکی هفت اقلیم.
  • نقش امامان شیعه علیهم السلام در شکل گیری و توسعه ی تمدن اسلامی، غلامحسن محرمی، قم: انتشارات مؤسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1390.
  • البرهان فى تفسیر القرآن‌، هاشم بن سلیمان‌ بحرانى، بنیاد بعثت‌، تهران‌، 1416 ق‌.
  • المیزان فى تفسیر القرآن‌، سید محمد حسین‌ طباطبایى، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ‌ى مدرسین حوزه علمیه قم‌.
  • تمدن اسلامی، حسن سالاری، پایگاه جزیره دانش.
  • تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام، زهرا اسلامی فرد، دفتر نشر معارف‌، قم‌، 1389، چاپ اول‌.
  • فرهنگ و تمدن اسلامی، علی اکبر ولایتی.
  • آشنایى با تاریخ تمدن اسلامى‌، عبدالحسین بینش، اداره عقیدتى سیاسى نمایندگى ولى فقیه در سپاه‌، تهران‌، 1387.
  • تاریخ سیاسى اسلام، ابوالقاسم پاینده، نشر جاویدان‌، تهران‌، 1376، چاپ نهم‌.
  • عوامل مؤثر در شكوفایی علم در تمدن درخشان اسلامی، مهدی گلشنی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی.
  • نظام دیوانی اسلامى در سده نخست هجری، محمدعلی حاتمی منش، تاریخ در آیینه پژوهش، 1387، شماره 20.
  • نقش مسلمانان در دانش طب، همین دانشنامه.